به نام
خداوند جان
آفرین
حکیم سخن بر
زبان آفرین
مجله فرهنگی
هنری روزانه
– سری دوم –
شماره دوم
............................................................................
صفحه اول -
حرف نخست
با یاد دوست
، دومین
شماره از
مجله فرهنگی
هنری روزانه
را در پیش رو
دارید . سعی
ام بر این
است که هر
شماره متنوع
تر از شماره
پیشین باشد
تا سلیقه های
متفاوت شما
دوستان تامین
و هم چنین
مطالب آمده
در این مجله
با داشتن
موضوعات
متفاوت و
جالب مورد
رضایت شما
قرار بگیرد .
شما دوستان
نیز می
توانید با
ارسال مطلب ،
پیشنهادات و
نظرات خود ،
در هر چه
بهتر شدن این
مجله یاری
دهنده من
باشید .
امیدوارم هر
لحظه زندگی
تان سرشار از
عشق ، شادی و
موفقیت باشد
. آمین .
............................................................................
صفحه دوم –
فلسفه
( قسمت اول –
فلسفه چیست
؟)
کتاب الفبای
فلسفه نوشته
نایجل
واربرتون –
فلسفه چیست ؟
این پرسشی
است که از
حیث دشواری
انگشت نما
است . یکی از
ساده ترین
جوابهایی که
می توان به
این پرسش داد
این است که
بگوییم فلسفه
همان مشغله
فلاسفه است و
بعد اشاره
کنیم به
نوشته های
افلاطون ،
ارسطو ،
دکارت ، هیوم
، کانت ،
راسل ،
وینگشتاین ،
سارتر و سایر
فلاسفه
نامدار . ولی
اگر تازه قدم
به وادی
فلسفه گذاشته
باشید بعید
است که این
جواب چندان
به کارتان
بیاید زیرا
احتمالا
مطلبی از این
نویسندگان
نخوانده اید
، حتی اگر
نوشته هایی
از ایشان
مطالعه کرده
باشید ، چه
بسا باز هم
دشوار بتوان
گفت که وجه
اشتراک آنها
چیست – البته
اگر به واقع
ویژگی مرتبطی
در کار باشد
که ایشان
جملگی آنرا
به اشتراک
داشته باشند
. جواب دیگری
که می توان
برای این
پرسش تدارک
دید اینست که
خاطر نشان
کنیم که ریشه
فلسفه واژه
ای یونانی
است به معنای
دوستداری
حکمت . اما
این جواب در
قیاس با این
که بگوییم
فلسفه همان
مشغله فلاسفه
است ابهام
بیشتری دارد
و حتی کمتر
مفید می افتد
، پس لازم
است پاره ای
آرای بسیار
کلی را در
باب این که
فلسفه چگونه
چیزی است
عرضه بداریم
. فلسفه نوعی
فعالیت است ؛
طریقی است
برای تفکر
درباره انواع
معینی از
پرسش ها .
ممیزترین
خصیصه فلسفه
بکارگیری
استدلال
منطقی است .
فلاسفه نوعا
با استدلال
سر و کار
دارند آنها
یا استدلال
هایی از پیش
خود می آورند
یا استدلال
های دیگران
را در بوته
نقد می
گذراند یا به
هر دو کار
دست می زنند
. بعلاوه ،
فلاسفه
مفاهیم را
تحلیل می
کنند و گرد
ابهام و مه
آلودگی را از
چهره آنها می
زدانید .
غالبا واژه
فلسفه در
مقام کاربرد
معنایی دارد
فراخ تر از
آنچه گفتیم و
به نگرش کلی
فرد نسبت به
زندگی دلالت
می کند ، یا
در غیر
اینصورت به
پاره ای از
اشکال رازوری
یا عرفان
راجع است .
هدف این
نوشتار اینست
که پاره ای
مفاهیم
بنیادی مورد
بحث و فحص در
سنتی فکری را
شرح کند .
سنتی که با
یونانیان
باستان شروع
و در قرن
بیستم ،
عمدتا در
اروپا ،
آمریکای
شمالی ،
استرالیا و
نیوزلند به
اوج شکوفایی
رسیده است .
ادامه دارد .
صفحه سوم –
تاریخ جهانی
( قسمت اول )
بخش اول :
تقسیمات پیش
از تاریخ –
پیش از تاریخ
دوره ای است
که از آغاز
ظهور بشر تا
بدست آمدن
نخستین اسناد
و مدارک
مکتوب ادامه
داشته است و
شامل عصر حجر
و عصر فلزات
می باشد .
عصر حجر به
سه دوره
تقسیم می شود
که پالئولی
تیک ( سنگ
قدیم ) ،
مزوئی تیک (
سنگ میانه )
، تئولی تیک
( سنگ جدید )
نام دارند و
عصر فلزات را
معمولا دوره
مقارن شروع
تاریخ می
خوانند و
شامل عصر مس
، مفرغ و آهن
می باشد .
پالئولی تیک
دوره پالئولی
تیک خود به
سه دوره
پالئولی تیک
قدیم ،
پالئولی تیک
میانه و
پالئولی تیک
جدید تقسیم
می شود . از
طرفی دوره
پالئولی تیک
قدیم نیز خود
به دو دوره
تقسیم می شود
یعنی شولئن و
آشولئن . در
دوره شولئن
آب و هوای
اروپا هنوز
گرم بود و
بهمین سبب
انواع گیاهان
و حیوانات در
آنجا وجود
داشته اند .
اما در دوره
آشولئن در
نتیجه سردی
هوا یخچال
های بزرگی
ایجاد شد ،
این یخچال ها
سراسر شمال
اروپا را فرا
گرفته تا
آلمان مرکزی
ادامه داشته
و تا آلپ ،
پیرنه و
قفقاز و در
آمریکا تا
کانادا پیش
رفتند . این
سرما تحولی
در نوع
گیاهان و
حیوانات
بوجود آورد .
گیاهان شباهت
زیادی با
توندراها (
جلگه های
باتلاقی قطبی
) داشتند و
از انواع خزه
و پاره ای
درختان
مخروطی شکل و
درخت قان
تشکیل می
یافتند . در
نوع حیوانات
نیز تغییراتی
حاصل شد و
همه حیواناتی
که با گرما
خو گرفته
بودند از
میان رفتند .
اما اظهار
نظر درباره
وقوع و مکان
ظهور انسان
در کره زمین
تقریبا غیر
ممکن می باشد
چون از
بقایای انسان
قدیم آثار
کمی در دست
است . تنها
می توان گفت
که انسان
منشا مختلفی
داشته و این
اصل و منشا
را باید در
اروپا ، آسیا
و آفریقا
جستجو کرد و
سابقه انسان
به چند هزار
سال بالغ می
شود . در
دوره پالئولی
تیک نژاد
مخصوصی در
اروپا بسر می
برده که به
انسان
هایدلبرگ
معروف است و
شباهت زیادی
با نوع میمون
ها داشته است
. انسان
اولیه ابتدا
روی درخت ها
زندگی می کرد
. بالا رفتن
را بسیار خوب
می دانست ولی
بد راه می
رفت . زانوها
خمیده ، بدن
متمایل به
جلو و به
چوبی تکیه می
کرد که ظاهرا
آنرا بعنوان
اسلحه نیز
بکار می برد
. غذای او از
میوه و ریشه
درختان و
نواعم و
حشرات تهیه
می شد . در
آغاز تنها
زندگی می کرد
و بعدها
همسری برای
خود برگزیده
و تشکیل
خانواده داد
. کشف آتش
برای انسان
اهمیتی بسیار
داشت و با
این پیش آمد
شرایط زندگی
تغییر یافت و
انسان توانست
در برابر
سرما پایداری
کرده ، محل
اقامت خود را
گرم و روشن
سازد . غذای
پخته صرف کند
و از خطر
حیوانات وحشی
که نیرومند و
سریع تر از
انسان بودند
خود را محفوظ
بدارد . از
طرفی در نوع
غذا نیز با
استفاده از
آتش تغییراتی
پدید آمد .
از طرف دیگر
شکار
حیواناتی که
خطر و سرعت
زیادی
نداشتند
معمول گشت و
شاید در آن
ایام آدم
خواری نیز
معمول بوده
باشد . سرمای
هوا انسان را
واداشت تا از
زندگی روی
درخت ها دست
کشیده و پناه
گاههایی زیر
تخته سنگ ها
یا در دل
غارها تعبیه
کند . ادامه
دارد .
صفحه چهارم –
داستان کوتاه
(
فرهنگ
اجتماعی من –
احسان بهرام
غفاری )
سر و صدا
باعث شد از
خواب بپرم .
سرم را از
پنجره بيرون
كردم و
همسايه
بالايي مان
را ديدم كه
داشت با فك و
فاميل هايش
با صداي بلند
خداحافظي مي
كرد . لعنتي
در دلم بر او
فرستادم و
دوباره سرم
را داخل
آوردم . چند
بوق ممتد زده
شد . دو
دقيقه بعد
زنگ در خانه
ام بصدا در
آمد . تعجب
كردم ، ساعت
سه و نيم صبح
يعني كدام
خري مي تواند
باشد ؟ شايد
اگر وقت
ديگري بود
پيژامه ام
را عوض مي
كردم و به
جاي ركابي ،
پيراهنم را
مي پوشيدم
ولي اين موقع
شب هيچ دليلي
نمي ديدم
براي كسي كه
مزاحم من شده
، احترام
ويژه قائل
شوم . در را
باز كردم .
همان همسايه
مان بود .
-
مرتيكه فكر
مي كني نمي
فهمم زن منو
داشتي از
پنجره ديد مي
زدي ؟
-
آقاي كرمي
چرا چرند مي
گي ، آقا
!!!؟ من از
خواب بخاطر
سر و صداي
شما ...
-
يكبار ديگه
ببينم داري
از اين كثافت
كاري ها تو
اين مجتمع در
مياري ،خدا
شاهده بلايي
سرت ميارم كه
... مرتيكه
چشم چرون
عوضي
و از پله ها
بالا رفت .
در را بستم .
تمام بدنم
ميلرزيد .
شايد اگر
فرهنگ
اجتماعي ام
جور ديگري
بود ، كرمي
را زنده نمي
گذاشتم .
اصلا بره به
جهنم مرتيكه
ديوانه .
رفتم توي
آشپزخانه و
زير كتري را
روشن كردم و
به اتاق
خوابم رفتم .
روي تخت
نشستم و به
اتفاقي كه
چند دقيقه
پيش افتاده
بود فكر كردم
. ولي زياد
چرند هم نمي
گفت . زن
كرمي تكه
خوبي بود .
سفيد ،گوشتي
با سينه هايي
كه آدم مي
تونست روش
اسكي كنه .
لعنتي به
شيطان
فرستادم .
پيش خودم
گفتم ببين
مرتيكه نفهم
چه رفتاري
كرده كه من
با اين فرهنگ
اجتماعي
نشستم و دارم
به سينه هاي
زنش فكر مي
كنم . صداي
سوت كتري
بلند شد .
بلند شدم و
رفتم داخل
آشپزخانه .
توي يك ليوان
آب جوش ريختم
و يك قاشق
نسكافه هم
داخلش ريختم
. مطمينا تا
صبح خوابم
نمي برد .
حداقل اين
نسكافه تلخ
كمك مي كرد ،
هوشيار تر
شوم .
ماهواره را
روشن كردم .
زني داشت با
تلفن حرف مي
زد و از خودش
صدا در مي
آورد . ده
بار به
ماهواره اي
گفته بودم كه
اين كانال ها
را حذف كنه .
با اين فرهنگ
اجتماعي كه
من داشتم ،
مطمينا اين
كانال ها
اصلا بدرد من
نمي خورد .
نمي دانم چه
شد كه زن
كرمي را جاي
زن داخل
تلويزيون
تصور كردم كه
داره با من
تلفني حرف مي
زنه .
" سهيل جان ،
آهههههههههه
.... سهيل
....
آهههههههههه
... اينحوري
خوبه
آههههههه
.... "
از تصور اين
صحنه حالم از
خودم بهم
خورد . كانال
را عوض كردم
. مجري داشت
به زبان
آلماني اخبار
مي گفت .
حتما باز يك
جايي بمبي
تركيده بود
با هواپيمايي
چپ شده بود .
متاسف شدم كه
چرا با اين
فرهنگ
اجتماعي كه
داشتم زبان
آلماني را
ياد نگرفته
بودم . مجري
مدام تكان مي
خورد و ايش
ديش مي كرد .
تصور كردم
اگر زن كرمي
اخبار مي گفت
،سينه هايش
را چه كار مي
كرد ؟
تلويزيون را
خاموش كردم و
قيد نسكافه
را زدم .
بايد مي
خوابيدم . و
الا تا صبح
بايد مي
نشستم و به
سينه هاي زن
كرمي فكر مي
كردم . اصلا
تقصير خود
كرمي بود كه
مرا روي سينه
هاي زنش حساس
كرده بود و
الا من با
اين فرهنگ
اجتماعي كه
نبايد به
سينه هاي زن
كرمي فكر كنم
. اما چند
بار كه توي
تختخوابم چپ
و راست شدم ،
تصميم گرفتم
كه فردا
يكجوري با زن
كرمي روي هم
بريزم .
خداييش سينه
هاي خوبي
داشت و ديگر
نمي توانستم
به سينه هايش
فكر نكنم .
همين .
صفحه پنجم –
افسانه های
باستان
( روزهای
هفته )
شنبه یا
Saturday؛
نام شنبه از
سیاره زحل یا
ژانوس به
معنای زمان
گرفته شده
است که پدر
خدایان
یونانی است
که فرزندانش
ژوپیتر و
دیگران او را
طبق افسانه
های یونانی
از آسمان
راندند و او
به زمین آمد
. در رم
مهمان
پادشاهی بنام
ژانوس شد و
هزار سال نزد
او زیست و در
این هزار سال
که دوران
طلایی نامیده
می شود به
یمن قدوم زحل
، مرگ ،
بیماری ،
پیری ، زشتی
، قحطی و
غیره وجود
نداشت و نام
ژانویه از
همان ژانوس
گرفته شده
است .
یکشنبه یا
Sunday
: روز یکشنبه
، اولین روز
آفرینش و
اولین روز
هفته است .
دوشنبه یا
Monday
: این روز به
زن تعلق دارد
، زیرا ماه
زن است و
ارتباط ویژه
ای با زنان
دارد . از
جمله آنکه
مظهر نور
خداوندی است
و در غیبت
خورشید رسالت
او رساندن
نور خورشید
به جهان است
و زن به علت
بلندی مقام و
اینکه نگاهش
بسوی خورشید
است ، این
رسالت را می
توان انجام
دهد .
سه شنبه یا
Tuesday
: یعنی روز
تئوز که نام
یکی از
خدایان است
معدل با مارس
و رنگ آن
قرمز است .
این روز به
مردان تعلق
دارد که
عاشقند و روز
قربانی و جان
فشانی در راه
معشوق است .
چهارشنبه یا
Wednesday
: روز
ODEN
یک دیگر از
خدایان
اساطیری است
و روز تجارت
، سود و سودا
است . مرکوری
یا عطارد که
دبیر فلک است
به این روز
تعلق و دانش
دنیوی در نزد
او است .
پنجشنبه یا
Thursday
: روز متعلق
به
Thor
که از خدایان
ژرمنی است و
معادل با
ژوپیتر و روز
سعادت است .
جمعه یا
Friday
: به معنی
روز آسایش و
رهایی از کار
و فعالیت است
. هم چنین
روز درخشندگی
و سپیدی است
و متعلق به
سیاره زهره
که رنگش در
آسمان مانند
الماس است می
باشد .
صفحه ششم –
کتاب
( لیلی نام
تمام دختران
زمین است –
عرفان نظر
آهاری )
عرفان نظر
آهاری متولد
سال هزار و
سیصد و پنجاه
و سه در
تهران است .
او کارشناس و
کارشناس ازشد
ادبیات فارسی
و هم چنین
کارشناس
ادبیات
انگلیسی است
. او در سال
هشتاد و دو
توانست برنده
جایزه کتاب
سال وزارت
فرهنگ و
ارشاد شود و
در همان سال
نیز موفق به
دریافت جایزه
کتاب سال
سلام بچه ها
شد . وی
منتخب لوح
زرین جشنواره
مطبوعات کودک
و نوجوان
کانون پرورش
فکری کودکان
و نوجوانان و
هم چینن در
سالهای هفتاد
و هفت ،
هشتاد یک و
هشتاد دو ،
برگزیده
جشنواره
مطبوعات و و
همانطور در
سال هشتاد و
یک برگزیده
نخست کنگزه
شعر زنان و
در جشنواره
رشد سال
هشتاد و سه
نیز او
برگزیده شد .
متنی از کتاب
لیلی نام
تمام دختران
زمین است
خدا مشتی خاک
را برگرفت .
می خواست
لیلی را
بسازد . از
خود در او
دمید . و
لیلی پیش از
آنکه با خبر
شود ، عاشق
شد . سالیانی
است که لیلی
عشق می وزرد
. لیلی باید
عاشق باشد .
زیرا خداوند
در او دمیده
است و هر که
خدا در او
بدمد ، عاشق
می شود .
لیلی نام
تمام دختران
زمین است ،
نام دیگر
انسان . خدا
گفت : به
دنیاتان می
آورم تا عاشق
شوید .
آزمونتان
تنها همین
است : عشق و
هر که عاشق
تر آمد ،
نزدیک تر است
. پس نزدیک
تر آیید ،
نزدیک تر .
عشق ، کمند
من است .
کمندی که شما
را پیش من می
آورد . کمندم
را بگیرید .
و لیلی کمند
خدا را گرفت
. خدا گفت :
عشق ، فرصت
گفتگو است .
گفتگو با من
. با من
گفتگو کنید .
و لیلی تمام
کلمه هایش را
به خدا داد .
لیلی هم صحبت
خدا شد . خدا
گفت : عشق ،
همان نام من
است که مشتی
خاک را بدل
به نور می
کند . و لیلی
مشتی نور شد
در دستان
خداوند .
کتاب لیلی
نام تمام
دختران زمین
است – عرفان
نظر آهاری -
نشر صابرین –
1400 تومان
صفحه هفتم –
معرفی یک
سایت
( سایت مرجع
متخصصین
ایران )
سايت
IrExpert ، با هدف ايجاد بانک اطلاعاتي جامع متخصصين ايراني و نيز به
منظور اطلاع
رساني مناسب
در کليه
زمينه هاي
تخصصي راه
اندازی شده
است .
با عضويت در اين سايت داراي
Home Page اختصاصي مي شويد که مي توانيد مشخصات فردی ، مهارتهای تخصصی و
ليست پروژه
های خود را
در آن ثبت
کرده و در
عرصه جهانی
معرفی نماييد
. همچنين
آخرين اخبار
تخصصي ،
فراخوان
کنفرانسها و
همايش ها ،
بهترين
فرصتهاي شغلي
و بورس هاي
تحصيلي داخل
و خارج از
کشور بصورت
روزانه به
آدرس
Email شما ارسال مي شوند .
جهت ثبت نام به نشانی اینترنتی
irrxpert.ir
مراجعه کنید .
صفحه آخر
کنی بلیس -
چقدر زود
خواهی یافت
که تنها چیزی
که نداری
تجربه صریح
است ، که
چیزی وجود
ندارد که تو
به آن محتاج
باشی و
نداشته باشی
.
|