457

 
 

به نام حضرت دوست، که هر چه بر سر ما مي رود عنايت اوست

مجله الکترونيکي روزانه :: شماره 457 :: جمعه 26 خرداد 1385

Jaraghe Group © Mobin_s2004@yahoo.com

برنامه بازيهاي امروز:

زمان تيمها مکان تاريخ بازی
16:30 صربستان : آرژانتين گلزن کرشن 26 خرداد 1385 21
19:30 ساحل عاج : هلند اشتوتگارت 26 خرداد 1385 22
22:30 آنگولا : مکزيک هانوفر 26 خرداد 1385 23

 

عناوين برخي از  مطالب اين شماره از مجله الکترونيکي «روزانه»

  • مبدا تقويم يزدگردي
  • دو گیگابایت فضای رایگان
  • معرفي فيلم: افسونگر
  • قسمت هفتاد و هفت شبهاي برره
  • محافظت از تمامي راههاي انتقال ديتاي سخت افزاري به ويژه پورت USB
  • بازي Li-Nuggz
  • ابوريحان بيرونى و سلطان محمود غزنوى
  • زندگينامه يوهان سباستيان باخ
  • آتش بازي ستاره ها
  • جهان امروز و پيشگوييهاى آخرالزمان
  • و  ....

 


 

 

Jaraghe Group © Mobin_s2004@yahoo.com


عکسي قديمي اما قابل تامل!

 



 

 


Jaraghe Group © Mobin_s2004@yahoo.com

دو گیگابایت فضای رایگان
 
 

 

 

Jaraghe Group © Mobin_s2004@yahoo.com

تركيب تيم ملي فوتبال ايران درديدار برابر پرتغال اعلام شد

تيم ملي فوتبال ايران روز شنبه هفته آينده در دومين ديدار خود از هجدهمين دوره جام جهاني آلمان به مصاف پرتغال مي رود.
به گزارش كيكر، تيم ايران در اين بازي بدون علي دايي به ميدان رفته و فريدون زندي از ياران ايران مقابل پرتغال خواهد بود.
اين نشريه تركيب احتمالي تيم ايران و پرتغال را در اين ديدار به شرح زير اعلام كرده است:
ايران: ابراهيم ميرزاپور، علي كريمي، وحيد هاشميان، فريدون زندي، مهدي مهدوي كيا، جواد نكونام، آندرانيك تيموريان، محمد نصرتي، رحمان رضايي، يحيي گل محمدي و حسين كعبي
پرتغال: ريكاردو، ميگوئل، فرناندو ميدا، ريكاردو كاربالهو، نونووالنته، تياگو، پتي، فيگو، دكو، كرياستيانو رونالدو، پائوليتا
البته خبرگزاري رويترز جايگزين دايي در اين ديدار را آرش برهاني معرفي كرده است كه در اين صورت زندي در بازي نخواهد بود.
اين ديدار ساعت 16:30 روز شنبه در ورزشگاه وليد فرانكفورت برگزار مي شود.

 



 


 

Jaraghe Group © Mobin_s2004@yahoo.com

معرفي فيلم

افسونگر
Bawitched

Bewitched (2005) Poster

:۲۴ ژوئن ۲۰۰۵
استديو : Sony Pictures Releasing
کارگردان :نورا افرون
بازيگران :نیکول کیدمن،ویل فرل،شرلی مک لین،مایکل کینجیسون شواتزمن
نوع فيلم : کمدی
رده سنی : PG 13
مدت ۱۰۲ دقیقه.
تاريخ انتشار
ایزابل یک جادوگر ساده و خوش خو که دوست دارد یک زندگی معمولی را در پیش بگیرد، به خانه تازه ای اثاث کشی می کند. هم زمان جک وایات بازیگر تلویزیون نیز برای بالا بردن سطح کاری خود در حال مجادله با تهیه کنندگان است. او اصرار دارد در بازسازی جادو شده ، سریال محبوب دهه شصت آمریکا، نقش درین همسر فانی سامانتای جادوگر پر رنگ نر باشد. برای انتخاب بازیگری که بتواند هم چون الیزابت مونتگمری دماغش را تکان دهد، فعالیتی گسترده آغاز می شود، اما ثمربخش نیست. تا این که جک و ایزابل به شکلی تصادفی با هم برخورد می کنند. جک باور دارد که ایزابل به دلیل شباهت زیادش به الیزابت مونتگمری می تواند در سریال نقش سامانتا را بازی کند. ایزابل نیز به جک علاقمند شده، چون او را انسانی فانی یافته که می تواند او را صاحب یک زندگی معمولی کند. اما حوادث آن گونه که هر دو می پنداشته اند ،جلو نمی رود و همه چیز با ورود نایجل بیگلو پدر ایزابل و اظهار علاقه اش به آیریس بیش از پیش به هم می ریزد و ایزابل مجبور به استفاده از قدرت جادویی اش می شود


دانلود فيلم

با همکاري دوست خوبم «Benz223@gmail.com» هر روز يک قسمت از مجموعه ديدني و پرطرفدار شبهاي برره را براي دانلود در اين قسمت مي گذاريم.

قسمت هفتاد و هفت شبهاي برره

سريال "شبهاي برره" كاري موفق و قوي است كه با تيزبيني خاصي بسياري از سنت‌ها و خلقيات منفي رايج بين مردم را به نقد كشيده است.

Shabhaye Barareh is a popular daily sitcom about an imaginary place in Iran.
Director: Mehran Modiri

لينک دانلود (غير مستقيم)

 

 


 

Jaraghe Group © Mobin_s2004@yahoo.com

عشایر بختیاری به فرانسه کوچ می کنند

برای اولین بار، به مناسبت روز جهانی موسیقی یک گروه موسیقی از عشایر بختیاری به فرانسه سفر می کنند تا در کنار گروههای موسیقی از سایر کشورهای جهان به اجرای موسیقی بپردازند. جشن موسیقی که هر ساله در اولین روز تابستان برابر با 21 ژوئن برگزار می گردد، یکی از بزرگترین ر ویدادهای فرهنگی و هنری فرانسه است. گروه موسیقی بختیاری با سازهای کرنا و دهل که از سازهای بسیار کهن ایرانی بشمار می رود، در میدان فونتونی Place Fontenoyجنب مقر یونسکو UNESCO درپاریس به اجرای برنامه خواهند پرداخت. بختیاریها در این روز علاوه بر نواختن موسیقی ساز و دهل به اجرای چوب بازی، دستمال بازی، آیین نمایشی کوچ بهاره، کبک و دفک و خرس و صیاد خواهند پرداخت و آهنگهای محلی بختیاری را همخوانی خواهند کرد. حجت الله ایوبی رایزن فرهنگی ایران در فرانسه با اشاره به اهمیت حضور گروههای مختلف فرهنگی و هنری در مجالس و محافل بین المللی با اعلام این خبر گفت : «در این روز گروه 12 نفره ای از شهرستان فارسان برای حضور در این برنامه دعوت شده اند که از یک سال پیش تمرینات خود را برای حضور در این برنامه آغاز کرده اند». اولین برنامه این گروه در ورزشگاه Charletyبرای ایرانیان مقیم پاریس همزمان با پخش مستقیم مسابقه فوتبال ایران و پرتغال خواهد بود.
اردشیر صالحپور، فرشید بزرگنیا، پیمان بزرگنیا، پریا محمودی، وهاب دهقانی فارسانی، اعظم ارشادی، فاطمه خسروی، مهدی جعفری، هوشنگ یدالهی، رویا فرج زاده، سبزعلی خجسته و محمود شالویی اعضای این گروه را تشکیل می دهد.

 

 

 

 

 

Jaraghe Group © Mobin_s2004@yahoo.com

نرم افزار PC

محافظت از تمامي راههاي انتقال ديتاي سخت افزاري به ويژه پورت USB با DeviceLock 5.7

 

يكي از راههاي شايع انتقال ويروس و فايلهاي جاسوسي به سيستمم مخصوصا در محيط هاي عمومي  , انتقال مستقيم و از طريق يك حافظه ي جانبيست ! بدين معني كه شخص مخرب با گذاردن حافظه چه ديسكت و يا CD/DVD و ساير حافظه ها,  ويروس و تروجان و ... را به طور مستقيم وارد رايانه ي شخص قرباني مي كند .

با گسترش روز افزون استفاده از حافظه هاي ديجيتال و فلش ديسك ها و انتقال ارتباطات از طريق پورت USB محافظت از اين پورت ورودي و آسيب پذير نيز بر امنيت بسياري از شبكه ها مخوصا شبكه هاي عمومي مي افزايد . حال چگونه از اين پورت سخت افزاري محافظت به عمل آوريد ؟

DeviceLock نرم افزاري مفيد از سري محصولات شركت SmartLine است كه به مديران سيستم ها در محيط هاي گوناگون اين اجازه را مي دهد تا تمامي راههاي ورود هر نوع فايل و اطلاعات را به سيستم شما و بدون اجازه ي شما به صورت نرم افزاري مسدود و محافظت كند !

بلي با استفاده از اين نرم افزار قدرتمند شما قادر به محافظت از دسترسي هاي بدون اجازه ي شما به پورت USB ( مانند دسترسي هاي انواع Flash Disk ها ) و دستگاه هاي FireWire باشد . علاوه بر آن اجازه ي دسترسي افراد غير مجاز را به Adaptor هاي WiFi و BlueTooth و همچنين درايوهاي CD و حتي Floppy نمي دهد و دسترسي به تمامي اين ابزار هاي سخت افزاري انتقالي را محدود مي سازد .

برخي از ويژگي هاي نرم افزار قدرتمند DeviceLock :

كنترل كاربران و گروههاي كاربري در دسترسي به USB و FireWire ports, WiFi و Bluetooth adapters, CD-ROMs, floppy drives و Flash Disk ها .

اجازه دادن تنها به ابزارهاي USB خاصي در صورت تمايل شما .

اجازه دادن امكان هاي مديريتي نرم افزار DeviceLock تنها به برخي از سيستم هاي Administrator و باقي كاربران عادي نمي توانند از كنترل اين نرم افزار خارج شوند .

تنظيم دستگاه به صورت حالت تنها Read-Only .

محافظت از ديسك هاي مختلف در برابر فرمت شدن , چه عمدي و چه تصادفي .

كنترل تمامي تنظيمات نرم افزار به صورت Remote و از راه دور با استفاده از بخش مديريتي مركزي نرم افزار .

گرفتن گزارش كامل فعاليت نرم افزار به طرق گوناگون مانند آپلود شدن و دانلود كردن .

و .....

اين نرم افزار با ويندوز هاي NT/2000/XP سازگاري كامل دارد .

جزييات كامل تر در مورد اين محصول به زبان سايت سازنده .....

DeviceLock را مي توانيد از اينجا :

دانلود كنيد نسخه ي 5.7.303 را با حجم 7.3 مگابايت

تصويري كامل از نقشه ي كلي فعاليت نرم افزار DeviceLock

English Explanations

براي دريافت کرک اينجا را کليک کنيد



 

نرم افزار موبایل

بازي Li-Nuggz

بازی بسیار قشنگ با گراٿیک بالا! بازي جاوا هستش .

 لینک دانلود اول
براي دانلود، روي لينک بالا کليک سمت راست نموده و Save Target As را بزنيد.

 

 

 

 

Jaraghe Group © Mobin_s2004@yahoo.com


شراب بی​غش و ساقی خوش دو دام رهند

شراب بی​غش و ساقی خوش دو دام رهند
من ار چه عاشقم و رند و مست و نامه سیاه
جفا نه پیشه درویشیست و راهروی
مبین حقیر گدایان عشق را کاین قوم
به هوش باش که هنگام باد استغنا
مکن که کوکبه دلبری شکسته شود
غلام همت دردی کشان یک رنگم
قدم منه به خرابات جز به شرط ادب
جناب عشق بلند است همتی حافظ

 

که زیرکان جهان از کمندشان نرهند
هزار شکر که یاران شهر بی​گنهند
بیار باده که این سالکان نه مرد رهند
شهان بی کمر و خسروان بی کلهند
هزار خرمن طاعت به نیم جو ننهند
چو بندگان بگریزند و چاکران بجهند
نه آن گروه که ازرق لباس و دل سیهند
که سالکان درش محرمان پادشهند
که عاشقان ره بی​همتان به خود ندهند

 
 

 

 

Jaraghe Group © Mobin_s2004@yahoo.com

اعضا محترم گروه جرقه مي توانند مطالبشان را به آدرس
 Mobin_s2004@yahoo.com
بفرستند تا با نام خودشان در اين ستون نوشته شود.

 

khosravi64@yahoo.com

agar che kharmane omram ghame to dad be bad
be khake paye azizat ke ahd nashkastam

 

 

ruzegar_kasif@yahoo.com

يه روز عشقت رو دزديدم و براي اينکه جاش مطمئن باشه اون رو تو قلبم قايم کردم اما نمي دونستم که يه روز براي اينکه اون رو پس بگيري قلبم رو مي شکني

 

 

marzisoderjani@yahoo.com

آنگاه که غرور کسی را له می کنی،
آنگاه که کاخ آرزوهای کسی را ویران می کنی،
آنگاه که شمع امید کسی را خاموش می کنی،
آنگاه که بنده ای را نادیده می انگاری ،
آنگاه که حتی گوشت را می بندی تا صدای خرد شدن غرورش را نشنوی،
آنگاه که خدا را می بینی و بنده خدا را نادیده می گیری ، می خواهم بدانم،دستانت را بسوی کدام آسمان دراز می کنی تا برای خوشبختی خودت دعا کنی؟.
بسوی کدام قبله نماز می گزاری که دیگران نگزارده اند؟

 

 

niloofareabi87@yahoo.com

ای که بعد از مرگ من تاج گل آری بر مزارم
تا که در جمع شما هستم بپرس احوال زارم
گر نمایی خاری از پایم در تنگدستی
بهتر از صد گل بود بیهوده اندازی کنارم
بوسه باران گر کنی خاک مرا جانم چه حاصل
این زمان یک بوسه از آن غنچه لب کن نثارم

 

 
loti_842000@yahoo.com

کرفس ضد رماتيسم است

به عقيده پزشکان دانه کرفس ضد رماتيسم ,آرام بخش , ضد عفوني کننده سيسنم ادراري, دافع اسيداوريک , کاهنده فشار خون , ضد درد, ضد التهاب , ضد اسپاسم , ضد باکتري , دافع مسموميت , ضد انقباض و تشنج , مقوي معده و بادشکن است.
ريشه کرفس نيز صفرا بر , مقوي معده , ضد اسکوربوت و تب بر است.
اين گياه در موارد التهاب مفصل و نقباض عضلاني ماهيچه کاربرد مفيدي دارد.

 

 

viski_601@yahoo.com

عشق و ازدواج

شاگردي از استادش پرسيد: عشق چست؟
استاد در جواب گفت:به گندم زار برو و پر خوشه ترين شاخه را بياوراما در هنگام عبور از گندم زار، به ياد داشته باش كه نمي تواني به عقب برگردي تا خوشه اي بچيني شاگرد به گندم زار رفت و پس از مدتي طولاني برگشت.استاد پرسيد:چه آوردي؟ و شاگرد با حسرت جواب داد:هيچ! هر چه جلو ميرفتم، خوشه هاي پر پشت تر ميديدم و به اميد پيدا كردن پرپشت ترين، تا انتهاي گندم زار رفتم .
استاد گفت: عشق يعني همين
شاگرد پرسيد: پس ازدواج چيست؟
استاد به سخن آمد كه:به جنگل برو و بلندترين درخت را بياور اما به ياد داشته باش كه باز هم نمي تواني به عقب برگردي شاگرد رفت و پس از مدت كوتاهي با درختي برگشت. استاد پرسيد كه شاگرد را چه شد و او در جواب گفت:به جنگل رفتم و اولين درخت بلندي را كه ديدم، انتخاب كردم. ترسيدم كه اگر جلو بروم، باز هم دست خالي برگردم .
استاد باز گفت:ازدواج هم يعني همين

 

 

ahmade_hajy@yahoo.com

دوستان عزيز سلام
شايد اكر بكويم همه ما دوست داريم كه در ايترنت براي خودمان سايت , وبلاك و يا حد اقل يه نوشته داشته باشيم . خوب جيزه خوبيه. ظاهرا بل كيتس كفته كسي كه كامبيوتر بلد نباشه بيسواده و كسي كه در انترنت موقعيتي نداشته باشه كم شدة است. بكذريم اينها حرفه و خيلي از آدمهاي با سواد از كامبيوتر سر نمي آرند و خيلي از بيسوادها هم كامبيوتر خوب واردند. شايد باور نكنيد نخست وزير انكليس با اين همه دنك و فنكش از كامبيوتر سر نمياره.
براي فارسي زبانها سايتي را معرفي مي كنم كه همه ما مي توانيم با وارد شدن به آن براي خودمان وبلاك بسازيم و راهنمايي فارسي هم داره و مشكلاتي هم نداره. شما كافي است سايت زير را كليك كنيد و داخل آن برويد و براي خودتان وبلاك بسازيد. http://www.blogfa.com
اميدوارم خوشتان آمده باشه.
به اميد موفقيت و سرافرازي براي همه دوستان
احمد حاجي مولود از كردستان عراق

 

 

neda5908@yahoo.com

>>دستور آشپزی هفته<<
کوفته قارچ

با سلام خدمت تمامی دوستان عزیز
باز هم آشپزباشی در خدمت شما هست با یه غذای دیگه
این هفته با کوفته قارچ اومدم خدمتتون امیدوارم از این غذای خوشمزه لذت ببرید

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@

کوفته قارچ

مواد لازم‌:

برنج‌: يك‌ و نيم‌ ليوان‌
گوشت‌ چرخ‌ كرده‌ (مخلوط گوسفند و گوساله‌):300 گرم‌
قارچ‌: 300 گرم‌
سبزي‌ خرد شده‌ (تره‌، جعفري‌ و كمي‌ شويد): 2ليوان‌
زردچوبه‌: يك‌ قاشق‌ غذاخوري‌
پودر تخم‌گشنيز: يك‌ قاشق‌ غذاخوري‌
پياز متوسط: يك‌ عدد
رب‌ گوجه‌فرنگي‌: يك‌ قاشق‌ غذاخوري‌
تخم‌مرغ‌: يك‌ عدد
روغن‌: به‌ مقدار لازم‌
نمك‌ و فلفل‌: به‌ ميزان‌ دلخواه‌
مواد داخل‌ كوفته‌:
پياز داغ‌: يك‌ قاشق‌ غذاخوري‌
سير داغ‌: يك‌ قاشق‌ چاي‌خوري‌
قارچ‌ تفت‌ داده‌ شده‌: 2 قاشق‌ غذاخوري‌

طرز تهيه‌:
برنج‌ را پس‌ از شستن‌ با يك‌ سوم‌ ليوان‌ آب‌،كمي‌ نمك‌ و يك‌ قاشق‌ چاي‌خوري‌ زردچوبه‌ درروي‌ اجاق‌ مي‌گذاريم‌. پس‌ از اين‌كه‌ آب‌ آن‌ تمام‌شد، از روي‌ اجاق‌ برمي‌داريم‌ تا خنك‌ شود در قابلمه‌ بزرگي‌ (كه‌ گنجايش‌ سه‌ عدد كوفته‌بزرگ‌ را داشته‌ باشد) كمي‌ روغن‌ مي‌ريزيم‌ و پياز را سرخ‌ مي‌كنيم‌، بقيه‌ زردچوبه‌ را به‌ آن‌ اضافه‌مي‌نماييم‌. رب‌ گوجه‌فرنگي‌ را با 6 ليوان‌ آب‌رقيق‌ كرده‌ و با كمي‌ نمك‌ و فلفل‌ به‌ آن‌ اضافه‌مي‌كنيم‌. در كاسه‌اي‌، برنج‌، گوشت‌، سبزي‌، قارچ‌ (باكمي‌ آبليمو تفت‌ داده‌ شود) نمك‌، فلفل‌ و پودرتخم‌ گشنيز و تخم‌مرغ‌ را مي‌ريزيم‌ و خوب‌ با دست‌ورز مي‌دهيم‌ تا چسبندگي‌ پيدا كند
سپس‌ مايع‌ را به‌ سه‌ قسمت‌ مساوي‌ تقسيم‌ كرده‌ و بادست‌ به‌ شكل‌ گلوله‌هاي‌ بزرگي‌ در مي‌آوريم‌ وميان‌ هر كدام‌ از آنها يك‌ تا دو قاشق‌ غذاخوري‌ ازمواد داخل‌ كوفته‌ مي‌اندازيم‌ و مجددا به‌ صورت‌گرد در مي‌آوريم،‌ پس‌ از اين‌كه‌ مخلوط آب‌ و رب‌ و پيازداغ‌جوش‌ آمد، كوفته‌ها را يكي‌يكي‌ به‌ آرامي‌ داخل‌آن‌ مي‌گذاريم‌ و شعله‌ را كم‌ مي‌كنيم‌. پس‌ از چنددقيقه‌ مي‌توانيم‌ كوفته‌ها را كمي‌ بغلتانيم‌ تا به‌ سس‌آغشته‌ شود. بايد توجه‌ داشته‌ باشيم‌ كه‌ در قابلمه‌كاملا بسته‌ نباشد زيرا اين‌ كار از وا رفتن‌ كوفته‌جلوگيري‌ مي‌كند، پس‌ از يك‌ ساعت‌ و نيم‌ كوفته‌،براي‌ سرو آماده‌ است‌.
توجه‌: براي‌ تزئين‌ آن‌ در ديس‌ مي‌توانيم‌ از قارچ‌و فلفل‌ دلمه‌اي‌ رنگي‌ و پيازداغ‌ استفاده‌ كنيم‌.

شاد باشيد و برقرار
آشپزباشي ندا
http://www.parsplanet.com
http://pershian.mycloob.com

 

 

fox_elly2000@yahoo.com

نامه هایی برای تمام زنان جهان .... 30

بانوی شعر ....
اگر روزی با مردی روبرو شوی ؛
که از یاخته های تنت
و شکن گیسوانت شعر بسازد
_ و_ چون من
قادرت کند با شعر شست و شو کنی
با شعر سرمه بکشی
..... و موهایت را شانه کنی
به تو می گویم : در رفتن با او تردید نکن
چرا که برایم اهمیت ندارد
به من تعلق داشته باشی ؛
! یا به او
مهم این است
که به شعر تعلق داشته باشی ...!

چشمانت کارناوال آتش بازیست !
یک روز در سال
برای تماشایش می روم
و باقی روزهایم را
وقف خاموش کردن آتشی می کنم
که زیر پوستم شعله می کشد.....

آن هنگام که با لباسی نودوز
به دیدنم می آیی ؛
شوق باغبانی با من است
که گلی تازه
...... در باغچه اش روییده باشد

روزی که آمدی ؛
! شعر نابی بودی ایستاده بر دو پا
! آفتاب و بهار باتو آمدند
دریاها آبی تر شدند
و اسبهای تابلوی نقاشی
.... چهار نعل به سوی تو تاختند
تو تابیدی
و گلهای باغ پناهم دادند ...

« نزار قبانی »

 

 

behzad_s1361@yahoo.com

كسب روزي

متن حديث
عَنِ ابْنِ عُمَرَ قالَ: قالَ رَسُولُ اللهِ(ص): لَيْسَ شَىْءٌ تُباعِدُكُمْ مِنَ النّارِ اِلاّ وَ قَدْ ذَكَرْتُهُ لَكُمْ وَلا شَىْءٌ يُقَرِّبُكُمْ مِنَ الْجَنَّةِ اِلاّ وَ قَدْ دَلَلْتُكُمْ عَلَيْهِ اِنَّ رُوحَ الْقُدُسِ نَفَثَ فى رَوْعى اَنَّهُ لَنْ يَمُوتَ عَبْدٌ مِنْكُمْ حَتّى يَسْتَكْمِلَ رِزْقَهُ، فَاَجْمِلُوا فِى الطَّلَبِ فَلا يَحْمِلَنَّكُمُ اسْتِبْطاءُ الرِّزْقِ عَلى اَنْ تَطْلُبُوا شَيْئاً مِنْ فَضْلِ اللهِ بِمَعْصِيَتِه، فَاِنَّهُ لَنْ يُنالَ ما عِنْدَ اللهِ اِلاّ بِطاعَتِه اَلا وَ اِنَّ لِكُلِّ امْرِء رِزْقاً هُوَ يَأْتيهِ لا مَحالَةَ، فَمَنْ رَضِىَ بِه بُورِكَ لَهُ فيهِ وَ وَسِّعَهُ، وَ مَنْ لَمْ يَرْضَ بِه لَمْ يُبارَكْ لَهُ فيهِ و لَمْ يَسَعَهُ، اِنَّ الرِّزْقَ لَيَطْلُبُ الرَّجُلَ كَما يَطْلُبُهُ اَجَلُهُ.
(بحارالانوار، ج 77، ص 185)

ترجمه:
از ابن عمر روايت شده كه پيامبر(ص) فرمود: آنچه شما را از آتش جهنم دور مى سازد، براى شما بيان كردم و آنچه شما را به بهشت نزديك مى كند به خوبى برايتان شرح دادم و چيزى را فروگذار نكردم، به من وحى شد كه كسى نمى ميرد مگر اين كه روزى او كامل شود پس در طلب روزى اعتدال را مراعات كنيد. مبادا كندى (و كمى و عقب افتادن) روزى شما را وادار كند براى طلب آن مرتكب گناه شويد; زيرا كسى به نعمت هايى كه نزد خداست نمى رسد مگر به سبب فرمانبردارى او. بدانيد هر كسى بهره اى از روزى دارد كه ناچار به سراغ او مى آيد، پس كسى كه به روزى خودش قانع باشد رزق او مبارك مى شود و وسعت مى يابد و كسى كه بدان قانع و راضى نباشد مبارك و وسعتى نمى بيند. رزق به سراغ آدمى مى آيد همان گونه كه مرگ به سراغ آدم مى آيد.

تفسير:
حضرت رسول خدا(ص) مى فرمايد: به هر چه شما را - فعلا و قولا - از بهشت دور مى كند بر حذر مى دارم. و هر چه شما را به بهشت نزديك و از جهنم دور مى گرداند فرمان مى دهم. فايده اين حديث، اين است كه ما همواره تلاش كنيم كه احكام اسلام را پياده كنيم و اين حساب ما را از اهل سنّت - كه معتقدند هر جا نص نيست حكم هم نيست - جدا مى كند. به همين دليل، اهل تسنّن به فقها حق مى دهند كه قانون جعل كنند، قياس بشود و استحسان و مصالح مرسله را پياده كنند. چنين مذهبى كه نيمى در اختيار خدا و معصوم(ع) است و نيمى در اختيار مردم، با مذهبى كه همه اش از سوى خدا و معصومين(ع) است بسيار متفاوت خواهد بود و البته ظاهر آيه «اَلْيَومَ اَكْمَلْتُ لَكُمْ دينَكُمْ;(1) امروز دين شما را كامل كردم» نيز همين است، چون دين عبارت است از مجموعه عقايد و قوانين و اخلاقيات. حديث اين ديدگاه را به ما مى دهد كه به عنوان يك مجتهد استنباط كنيم نه اين كه تشريع نماييم.
در اين جا، چند تذكر لازم است:
1- بعضى از افراد سست و بى حال با اتكا به تعبيراتى همانند «وَ ما مِنْ دابَّةِ فِى الاَْرْضِ اِلاّ عَلَى اللهِ رِزْقُها;(2) هيچ جنبنده اي در روي زمين نيست مگر اين كه روزى او بر خداست» يا رواياتى كه روزى را مقدّر و معيّن مى داند، چنين مى انديشند كه لزومى ندارد انسان براى تهيّه معاش، زياد تلاش كند، چرا كه روزى مقدّر است و به هر حال به انسان مى رسد، و هيچ دهان بازى بدون روزى نمى ماند!
اين چنين افراد نادان كه شناختشان درباره دين و مذهب فوق العاده سست و ضعيف است، بهانه به دست دشمنان مى دهند كه مذهب عاملى است براى تخدير و ركود اقتصادى و خاموش كردن فعاليّت هاى مثبت زندگى، و تن در دادن به انواع محروميّت ها، به عذر اين كه اگر فلان موهبت نصيب من نشده حتماً روزى من نبوده; اگر روزى من بود، بدون چون و چرا به من مى رسيد و اين فرصت خوبى به دست استثمارگران مى دهد كه هر چه بيشتر خلقهاى محروم را بدوشند و آنها را از ابتدايى ترين وسايل زندگى مرحوم سازند. در حالى كه مختصر آشنايى به قرآن و احاديث اسلامى براى پى بردن به اين حقيقت كافى است كه اسلام پايه هر گونه بهره گيرى مادّى و معنوى انسان را سعى و كوشش مى شمرد تا آن جا كه در جمله شعارگونه قرآنى: «لَيْسَ لِلاِْنسانِ اِلاّ ما سَعى» بهره انسان را منحصراً در كوشش و كارش قرار مى دهد.
پيشوايان اسلام براى اين كه سرمشقى به ديگران بدهند در بسيارى از مواقع كار مى كردند; كارهايى سخت و توانفرسا.
پيامبران پيشين نيز از اين قانون مستثنا نبودند; از چوپانى گرفته، تا خياطى و زره بافى و كشاورزى اِبا نداشتند. اگر مفهوم تضمين روزى از طرف خدا، نشستن در خانه و انتظار رسيدن روزى باشد، نبايد پيامبران و امامان كه از همه آشناتر به مفاهيم دينى هستند اين همه براى روزى تلاش كنند.
بنابراين ما هم مى گوييم: روزى هر كس مقدّر و ثابت است، ولى در عين حال مشروط به تلاش و كوشش; و هرگاه اين شرط حاصل نشود مشروط نيز از ميان خواهد رفت. اين درست به آن مى ماند كه مى گوييم: «هر كس اجلى دارد و مقدار معيّنى از عمر» مسلماً مفهوم اين سخن آن نيست كه اگر انسان حتى دست به انتحار و خودكشى و يا تغذيه از مواد زيانبخش بزند تا اجل معينى زنده مى ماند; بلكه مفهومش اين است كه اين بدن استعداد بقا تا مدّت قابل ملاحظه اى دارد امّا مشروط به اين كه اصول بهداشت را رعايت كند و از موارد خطر بپرهيزد; و آنچه را سبب مرگ زودرس مى شود از خود دور كند.
نكته مهم اين است كه آيات و روايات مربوط به معين بودن روزى در واقع ترمزى است روى افكار مردم حريص و دنياپرست كه براى تأمين زندگى به هر در مى زننند، و هر ظلم و جنايتى را مرتكب مى شوند، به گمان اين كه اگر چنين نكنند زندگى شان تأمين نمى شود.
آرى اين خدا، چگونه ممكن است به هنگامى كه انسان بزرگ مى شود و توانايى و قدرت به هر گونه كار و فعاليت پيدا مى كند او را فراموش نمايد، آيا عقل و ايمان اجازه مى دهد كه انسان در چنين حالى به گمان اين كه ممكن است روزى اش فراهم نشود در وادى گناه و ظلم و ستم و تجاوز به حقوق ديگران گام بگذارد و حريصانه به غصب حق مستضعفان بپردازد!؟
البته نمى توان انكار كرد كه بعضى از روزى ها چه انسان به دنبال آن برود، يا نرود، به سراغ او مى آيد.
آيا مى توان انكار كرد كه نور آفتاب بدون تلاش ما به خانه ما مى تابد و يا باران و هوا بدون كوشش و فعاليت به سراغ ما مى شتابد؟ آيا مى توان انكار كرد كه عقل و هوش و استعدادى كه از روز نخست در وجود ما ذخيره شده به تلاش ما نبوده است؟
اين را نيز نمى توان انكار كرد كه در پاره اى از موارد انسان به دنبال چيزى نمى رود، ولى بر اثر يك سلسله تصادف ها، موهبتى نصيب او مى شود، اين حوادث گرچه در نظر ما تصادف است امّا در واقع و از نظر سازمان آفرينش حسابى در آن مى باشد. بدون شك حساب اين گونه روزى ها از روزى ها از روزى هايى كه در پرتو تلاش و كوشش به دست مى آيند جداست. ولى اين گونه مواهب به اصطلاح باد آورده و يا به تعبير صحيح تر مواهبى كه بدون تلاش، به لطف خدا، به ما رسيده اگر با تلاش و كوشش خود از آن به طور صحيحى نگهدارى نكنيم آنها نيز از دست ما خواهد رفت، و يا بى اثر مى ماند.
سخن معروف حضرت على(ع) در نامه 31 نهج البلاغه كه به فرزندش امام حسن(ع) فرمود: «وَ اعْلَمْ يا بُنَىَّ! اِنَّ الرِّزْقَ رِزْقانِ: رِزْقٌ تَطْلُبَهُ; وَ رِزْقُ يَطْلُبُكَ; بدان فرزندم! روزى دو گونه است: يك نوع همان روزى هايى است كه تو بايد به جستوجويش برخيزى; و گونه ديگرش روزى هايى است كه آن در جستوجوى تو است و به سراغ تو مى آيد» نيز اشاره به همين حقيقت است.
به هر حال، نكته اساسى اين است كه تمام تعليمات اسلامى به ما مى گويد: براى تأمين زندگى بهتر - چه مادى و چه معنوى - بايد تلاش بيشتر كرد، و فرار از كار به گمان مقسوم بودن روزى غلط است. (تفسير نمونه، ج 9، ص 20)
2- درسى به همه طالبان علم مى دهد كه ايمان داشته باشيم كه خداوند روزى اهل علم را مى رساند، چرا كه اگر اهل علم به فكر جمع مال باشند دو خطر بزرگ در بر دارد:
الف - اينها سرمشق مردمند بايد الگو باشند. اگر خودشان به دنبال دنيا بروند نمى توانند سرمشق ديگران باشند.
ب - مالى كه ديگران (غير اهل علم) جمع مى كنند ضربه به مذهب نمى زند، ولى اگر اهل علم با حق و ناحق كردن و از طرق مختلف به جمع مال بپردازند، به دين ضربه مى زند. اين واقعاً مايه حسرت است.

 

 

amin_vetz@yahoo.com

زن ،عشق مي کارد و کينه درو مي کند.. ديه اش نصف ديه توست. و مجازات زنايش با تو برابر. مي تواند تنها يک همسر داشته باشد و تو مختار به داشتن چهار همسر هستي. براي ازدواجش – در هر سني – اجازه ولي لازم است و تو هر زمان بخواهي – به لطف قانونگزار مي تواني ازدواج کني. در محبسي به نام بکارت زنداني است و تو .... او کتک مي خورد و تو محاکمه نمي شوي. او مي زايد و تو براي نوزادش نام انتخاب مي کني. او درد مي کشد و تو نگراني که کودک دختر نباشد. او بيخوابي مي کشد و تو خواب حوريان بهشتي را مي بيني. او مادر مي شود و همه جا مي پرسند : (نام پدر ؟) و هر روز : او متولد مي شود ، عاشق مي شود ، مادر مي شود ، پير مي شود و بعد مي ميرد. و قرنهاست که او : عشق مي کارد و کينه درو مي کند. چرا که : در چين و شيارهاي صورت مردش به جاي گذشت زمان ، جواني برباد رفته اش را مي بيند. و در قدمهاي لرزان مردش ، گامهاي شتاب زده جواني براي رفتن. و دردهاي منقطع قلب مرد ، سينه اي را به ياد او مي آورد که تهي از دل بوده. و پيري مرد ، رفتن و فقط رفتن را در دل او زنده مي کند. و اينها همه کينه است که کاشته مي شود در قلب مالامال از درد او

 

 

ashege _shahadat_80@yahoo.com

ُبغض‌ در گلو
پلك‌، بسته‌ام‌
عصر جمعه‌ است‌
دل‌ شكسته‌ام‌
از وصال‌ تو
دل‌ نمي‌كنم‌
طعنه‌ها ولي‌
كرده‌ خسته‌ام‌
كوچه‌ را ز شوق‌
صُبح‌ رُفته‌ام‌
در خيال‌ خود
با تو بارها
راز گفته‌ام‌...
باز شد غروب‌
تو نيامدي‌
دل‌ گرفته‌ام‌
مانده‌ ديدة‌، اشكبار من‌
منتظر به‌ دشت‌
منتظر به‌ راه‌
جمعه‌ هم‌ گذشت‌
شهسوار من‌!
باز خسته‌ام‌
دل‌ شكسته‌ام‌
سينه‌ پر ز آه‌
هر دو ديده‌ تر
دل‌ پر از اميد
تا مگر رسد
جمعه‌اي‌ دگر
يا كه‌ يك‌ خبر
كاش‌ در غمت‌
مي‌شُدم‌ شهيد
يا نوازشي‌
از تو مي‌رسيد
بي‌تو از جهان‌
دل‌ گسسته‌ام‌
حرفِ اين‌ و آن‌
كرده‌ خسته‌ام‌
مثل‌ سينه‌ام‌
پُر ز ناله‌اند
كوه‌ و دشت‌ و رود
ميخ‌ و سنگ‌ و چوب‌
طور ديگري‌ است‌
جمعة‌ غروب‌
توي‌ شهر ما
ـ شهر كينه‌ها ـ
توي‌ آسمان‌
توي‌ سينه‌ها
دود و دود و دود
زودتر بيا
شهريار من‌
زودِ زودِ زود
شهسوار من‌!
دل‌ شكسته‌ام‌

مي‌نهم‌ دگر
سر به‌ كوه‌ و دشت‌
شنبه‌اي‌ رسيد
جمعه‌اي‌ گذشت‌

 

 

ebgh_80@yahoo.com

داستان

صبح بود . مردم را كنار زدم و او را ديدم . هزار تازيانه خورده بود و در وي اثر نكرده بود . او را روانه چوبه دار كردند . در راه درويشي خود را به او رساند و پرسيد : عشق چيست ؟
لبخندي زد و گفت : امروز بيني و فردا و پس فردا . درويش نفهميد و من فهميدم .
امروز او را مي كشند و فردا مي سوزانند و پس فردا خاكسترش را به باد مي دهند .
بندي كه به او بسته بودند ، سنگين بود و او مي خراميد . به زير دار رسيد . بوسه اي بر چوبه دار زد و گفت : " معراج مردان ، عشق است . "
جماعتي كه مريدانش بودند ، پرسيدند : چه گويي كه ما مقرانيم و منكراني كه بر تو سنگ مي زنند ؟
گفت : از براي شما يك ثواب و ايشان را دو ثواب باشد .
مي دانستم كه منظورش چيست . مردمي كه بر او سنگ مي زدند از قوت و صلابتشان و توحيدشان بود و يارانش از حسن ظن . حسن ظن از فروع بود و توحيد از اصول .
شبلي آمد . رو به او كرد و گفت : تصوف چيست ؟
گفت : كمترين مقامش اين است كه مي بيني .
شبلي گفت : مقام اعلايش چيست ؟
گفت : تو را بدان راه نيست .
شبلي سر بر زمين انداخت . هر كس سنگي برداشت و انداخت . شبلي گلي انداخت . آه از او بلند شد . در چشمانش افسوس را ديدم . مريدي از مريدانش گفت : آخر اين همه سنگ انداختند ، هيچ نگفتي ، از اين گل آه بر مي آوري ؟
فرمود : آنها نمي داند ، معذورند . از او سختم آمد كه مي دانست و نمي بايست انداخت .
معتصم گفت : دستش ببريد .
دستانش را بريدند . بغضم تركيد . او فقط لبخندي زد . مريدي گفت : چرا مي خندي ؟
فرمود : " الحمدالله كه دست ما بريدند . مرد آن باشد كه دست صفات ما را كه كلاه همت از تارك عرش مي ربايد ، ببرد . "
امريه رسيد : پاهايش را نيز ببرند . بريدند . اشكم سرازير شد . ولي او تبسمي كرد و فرمود :
" با اين پاي سفر خاكي مي كردم ، قدمي ديگر دارم كه هم اكنون سفر دو عالم خواهم كرد . "
سپس خم شد و دو دست بريده را بر رويش ماليد و سرخ روي شد . گفتند : چرا چنين كردي ؟
فرمود : " نمازي كه عاشقان گذارند ، وضويش چنين باشد . "
چشم هايش را در آوردند . چشمانم را بستم . فغان از مردم بلند شد . عده اي گريه مي كردند و سنگ بر زمين انداختند و ديگران سنگ برداشتند و به او زدند . امر رسيد : زبانش را در بياوريد .
فرمود : صبر كنيد كه سخني بگويم . روي به آسمان كرد و گفت :
" بدين رنجي كه از براي من بر مي دارند ، محرومشان مكن . و از اين دولتشان بي نصيب مگردان . الحمدالله اگر دست و پاي من بريدند و اگر سر از تنم جدا مي كنند ، در مشاهده جمال تو بود . "
گوش و بيني او را بريدند و آخرين كلمه اي كه متكلم شد اين آيه بود :
" آنانكه ايمان به روز رستاخيز ندارند ، از روي استهزا تقاضاي ظهور آنرا با شتاب دارند ، اما مومنان سخت ترسناكند و مي دانند آنروز بر حق است . "
سپس به صليبش كشيدند . در ميان سر بريدن تبسمي كرد و جان داد و من را بي مراد كرد . ديگر مريدي بودم كه مرادش را بر دار كرده بودند .
او را فردايش پاره پاره كردند و فقط گردن و كمرش ماند . از تكه هايش صوت انالحق آمد . تكه تكه اش كردند و باز صوت انالحق آمد . سوزاندنش و خاكسترش در دجله ريختند . از آن هم صوت اناالحق آمد . پس از آن ديگر كسي به اين مقام نايل نشد .

حافظ گفت :
گفت آن يار كز او گشت سر دار بلند
جرمش اين بود كه اسرار هويدا مي كرد

منصور حلاج خدا شده بود . همين .

www.pasta.persianblog.com

 

 

soganad2004@yahoo.com

آیا شیطان وجود دارد؟ آیا خدا شیطان را خلق کرد؟

استاد دانشگاه با این سوال ها شاگردانش را به چالش ذهنی کشاند.
آیا خدا هر چیزی که وجود دارد را خلق کرد؟
شاگردی با قاطعیت پاسخ داد:"بله او خلق کرد"
استاد پرسید: "آیا خدا همه چیز را خلق کرد؟"
شاگرد پاسخ داد: "بله, آقا"
استاد گفت: "اگر خدا همه چیز را خلق کرد, پس او شیطان را نیز خلق کرد. چون شیطان نیز وجود دارد و مطابق قانون که کردار ما نمایانگر ماست , خدا نیز شیطان است"
شاگرد آرام نشست و پاسخی نداد. استاد با رضایت از خودش خیال کرد بار دیگر توانست ثابت کند که عقیده به مذهب افسانه و خرافه ای بیش نیست.
شاگرد دیگری دستش را بلند کرد و گفت: "استاد میتوانم از شما سوالی بپرسم؟"
استاد پاسخ داد: "البته"
شاگرد ایستاد و پرسید: "استاد, سرما وجود دارد؟"
استاد پاسخ داد: "این چه سوالی است البته که وجود دارد. آیا تا کنون حسش نکرده ای؟ "
شاگردان به سوال مرد جوان خندیدند.
مرد جوان گفت: "در واقع آقا, سرما وجود ندارد. مطابق قانون فیزیک چیزی که ما از آن به سرما یاد می کنیم در حقیقت نبودن گرماست. هر موجود یا شی را میتوان مطالعه و آزمایش کرد وقتیکه انرژی داشته باشد یا آنرا انتقال دهد. و گرما چیزی است که باعث میشود بدن یا هر شی انرژی را انتقال دهد یا آنرا دارا باشد. صفر مطلق (460- F) نبود کامل گرماست. تمام مواد در این درجه بدون حیات و بازده میشوند. سرما وجود ندارد. این کلمه را بشر برای اینکه از نبودن گرما توصیفی داشته باشد خلق کرد."
شاگرد ادامه داد: "استاد تاریکی وجود دارد؟"
استاد پاسخ داد: "البته که وجود دارد"
شاگرد گفت: "دوباره اشتباه کردید آقا! تاریک هم وجود ندارد. تاریکی در حقیقت نبودن نور است. نور چیزی است که میتوان آنرا مطالعه و آزمایش کرد. اما تاریکی را نمیتوان. در واقع با استفاده از قانون نیوتن میتوان نور را به رنگهای مختلف شکست و طول موج هر رنگ را جداگانه مطالعه کرد. اما شما نمی توانید تاریکی را اندازه بگیرید. یک پرتو بسیار کوچک نور دنیایی از تاریکی را می شکند و آنرا روشن می سازد. شما چطور می توانید تعیین کنید که یک فضای به خصوص چه میزان تاریکی دارد؟ تنها کاری که می کنید این است که میزان وجود نور را در آن فضا اندازه بگیرید. درست است؟ تاریکی واژه ای است که بشر برای توصیف زمانی که نور وجود ندارد بکار ببرد."
در آخر مرد جوان از استاد پرسید: "آقا, شیطان وجود دارد؟"
زیاد مطمئن نبود. استاد پاسخ داد: "البته همانطور که قبلا هم گفتم. ما او را هر روز می بینیم. او هر روز در مثال هایی از رفتارهای غیر انسانی بشر به همنوع خود دیده میشود. او در جنایتها و خشونت های بی شماری که در سراسر دنیا اتفاق می افتد وجود دارد. اینها نمایانگر هیچ چیزی به جز شیطان نیست."
و آن شاگرد پاسخ داد: "شیطان وجود ندارد آقا. یا حداقل در نوع خود وجود ندارد. شیطان را به سادگی میتوان نبود خدا دانست. درست مثل تاریکی و سرما. کلمه ای که بشر خلق کرد تا توصیفی از نبود خدا داشته باشد. خدا شیطان را خلق نکرد. شیطان نتیجه آن چیزی است که وقتی بشر عشق به خدا را در قلب خودش حاضر نبیند. مثل سرما که وقتی اثری از گرما نیست خود به خود می آید و تاریک که در نبود نور می آید.
نام آن مرد جوان: آلبرت انیشتن

 

 

hussein_rfa@yahoo.com

از شهادت تا شهادت
بمناسبت ايام شهادت حضرت زهرا (س)
قسمت هفت
م


قالَتْ فاطِمَةُ الزَّهْراء ( سلام الله عليها):
ما يَصَنَعُ الصّائِمُ بِصِيامِهِ إذا لَمْ يَصُنْ لِسانَهُ وَ سَمْعَهُ وَ بَصَرَهُ وَ جَوارِحَهُ.

حضرت فاطمه زهرا (سلام الله عليها) فرمود:
روزه دارى كه زبان و گوش و چشم و ديگر اعضاء و جوارح خود را كنترل ننمايد هيچ سودى از روزه خود نمى برد.. 
تفسير الإمام العسكرى (عليه السلام): ص 354، ح 243، مستدرك الوسائل: ج 12، ص 262، بحارالأنوار: ج 72، ص 401، ح 43.

-----------------------------------------------------------------------------------

پانزده گفتار فاطمي از علامه اميني
گفتار هفتم

موضوع هفتم مشترك بودن فاطمه سلام الله عليهاست با رسول اكرم (ص) در مقام ركن بودن نسبت به على بن ابى طالب سلام الله عليه .
جابربن عبدالله چنين روايت مى كند، پيامبر اكرم (ص ) به على (ع ) فرمود:
((سلام عليك ابا الريحانتين ، اوصيك بريحانتى من الدنيا من قبل ان ينهد ركناك ، و الله خليفتى عليك ، فلما مات النبى (( ((صل الله عليه و اله ) قال على هذا احد الركنين الذين قال رسول الله . فلما ماتت فاطمة قال هذا الركن الثانى الذى قال رسول الله ))
((سلام بر تو، اى پدر دو ريحانه من ، يا على محافظت آن دو را به تو سفارش مى كنم ، قبل از آن كه هر دو ركن تو از بين برود، را بخدا مى سپارم كه او نگهدارنده توست ))
((جابربن عبدالله )) روايت را چنين ادامه مى دهد:
((پس از رحلت پيامبر اكرم (ص )، اميرالمؤ منين فرمود: اين بود يكى از آن دو ركن من ، كه رسول خدا مى فرمود: و اينك منهدم گرديد، و هنگامى كه فاطمه سلام الله عليها چشم از جهان فروبست ، على (ع ) فرمود:
((اين بود همان ركن دومى كه بقول پيامبر اكرم (ص )، امروز از دست دادم )) اين حديث را عده اى از علماء به اين شرح نقل كرده اند:
((حافظ ابونعيم )) در ((حلية الاولياء)) - ((حافظ، ابن عسا كرد)) در ((تاريخ شام ))- ((حافظ محب الدين طبرى )) در ((رياض )) و ((ذخاير)) - ((امام احمدبن حنبل امام حنابله )) - ((حافظ گنجى شافعى )) در ((كفايه )) - ((ابوالمظفر سبط ابن الجوزى )) در ((تذكره )) - ((حافظ سيوطى )) در ((جامع كبير)) و جمعى ديگر از دانشمندان و محققين .
در اينجا لازم است ، موضوع ركن بودن به على عله السلام را دقيقا بررسى كنيم كه آيا مراد از اين ((ركنيت )) چيست ؟ و حقيقت اين رتبه معنوى كه مقام بسيار والا و بزرگى است چگونه مى باشد.
آنچه مسلم است اين است كه در اين مقام ، هر معنائى كه درشان پيامبر اكرم (ص ) تصور شود عينا به همان گونه و به همان ترتيب درشان حضرت صديقه سلام الله عليها وارد است ، و به عبارت ديگر، حضرت زهرا عليها سلام در مقام ((ركنيت )) مثل و همانند پيامبر اكرم (ص )، و در اين منقبت همتا و شريك و برابر با رسول خدا(ص ) مى باشد.
يقينا مقصد از ركن على بودن ، اين نيست كه فاطمه عليها سلام ، اداره كننده امور خانواده و كدبانوى خانه و كاشانه على (ع )، و گرداننده چرخ زندگانى و آسايش بخش او و خاندان اوست ، زيرا كه اينها از وظايف حتمى هر زن مسلمان است . مهم اين است و رمز عظمت زهراى اطهر(ع ) اينجاست كه با وجود آيه .
((الرجال قوامون على النساء))
كه موضع كلى مردان و زنان را نسبت به يكديگر معين مى نمايد، پيامبر اكرم (ص ) در يك مورد استثنائى ، حضرت صديقه (ع ) را ركن على (ع ) مى خواند، به همانگونه كه خودش را...
رسول خدا(ص ) به هر معنى و مفاد، و به هر نحو و كيفيتى كه ركن على (ع ) محسوب مى شود، فاطمه سلام الله عليها نيز به همان ترتيب ، به همان نسق ، و به همان وضع ، ركن مساوى و همتاى ديگر، در اين منقبت است .
در اينجا مى توان گفت كه اين ((ركن بودن به على (ع )) از مقام شامخ ولايت سرچشمه مى گيرد، و از شئون ولايت است كه هريك از آن سه وجود مقدس ، ركن دو نفر ديگر مى باشد، و اين موضوع امكان پذير نيست ، مگر اينكه فاطمه سلام الله عليها نيز در مقام ولايت همتا و همانند و برابر با پيامبر اكرم (ص ) و على (ع ) بوده باشد، يعنى چنان كه رسول خدا(ص ) ركن ولايت ، اساس اسلام ، و اصل مودتى است كه خدا آنرا اجر نبوت قرار داده است ، حضرت زهرا عليهاالسلام نيز در اين شئون شريك ، برابر، و همتاى او است و به همين مناسبت پيامبر اكرم (ص ) مى فرمايد:
((لولم يخلق الله على بن ابى طالب ، ما كان لفاطمة كفو))
((اگر خدا على ابن ابيطالب (ع ) را نمى آفريد، فاطمه (ع ) شبيه و نظيرى در عالم نداشت )) در روايت ديگرى آن حضرت خطاب به على (ع ) مى فرمايد:
((لولاك يا على لما كان لفاطمه كفو على وجه الارض ))
((يا على (ع ) اگر تو نبودى ، فاطمه را بر روى زمين همانند و نظيرى نبود)) مقصود پيامبر اكرم (ص ) از ((كفو)) كه در اين روايات و احاديث ديگر، درشان حضرت زهرا(ع ) بكار برده است ، چيست ؟
آيا منظور آن حضرت ، كفو در مال ، همانند در فقر و غنى ، يا همتا در خلقت ظاهرى است ؟ بطور يقين نه ، بلكه مقصود، كفو و همانند در مقام ولايت ، و صفات و فضائل است .
بلى ، فاطمه عليهاسلام در شئون ولايت همتاى على (ع ) است ، همانگونه كه خود پيامبر اكرم (ص ) چنين است .
چنان كه رسول خدا(ص )، ركن ايمان ، ركن اسلام ، ركن توحيد، ركن منطق و بيان ، و ركن حقيقت و شرف انسان است ، و به همان معنى و مفهوم ، حضرت زهرا(ع ) و ائمه اطهار نيز ركن و اساس و اصل و پايه و بنيادند.
در زيارت مبعث ، على عليه السلام را به عنوان (ركن بودن ) چنين خطاب مى كنيم:
((وصل على عبدك و امينك الاوفى و ركن الاولياء و عماد الاصفياء))
((على (ع ) كه ركن و پايه ستون و تكيه گاه جميع اولياء و اصفياء مى باشد، ركن و تكيه گاهش بفرمايش پيغمبر(ص ) حضرت صديقه سلام الله عليهاست .
در زيارت ششم ، حضرت اميرالمؤ منين (ع ) سيد الاوصياء و ركن الاصفيا ناميده شده است و در زيارت وارث حضرت اباعبدالله الحسين (ع ) چنين عرضه مى داريم :
((اشهد انك من دعائم الدين و اركان المومنين ))
و در زيارت عيد فطر و قربان :
((اشهد انك من دعائم الدين و اركان المسلمين و معقل المؤ منين ))
و در زيارت اربعين حسين عليه السلام :
((اشهد انك من دعائم الدين و اركان المسلمين ، و معقل المؤ منين ))
و در زيارت جامعه كبيره :
((رساسة العباد، و اركان البلاد، و ابواب الايمان ))
آرى ، چهارده معصوم عليهم السلام همگى اركان توحيد و ايمان و اسلامند، و هر يك از آنان ركن است براى ساير معصومين (ع )، و حضرت صديقه سلام الله عليها در اين مقام ، نظير و همانند و همتاى رسول اكرم (ص )، ركن است براى اميرالمؤ منين سلام الله عليه حضرت صادق (ع ) در اين زمينه بيان روشن و واضحى فرموده اند:
((لولا ان الله عزوجل خلق اميرالمؤ منين ، لم يكن لفاطمة كفو على وجه الارض ، آدم فمن دونه ))
((اگر خداى عزوجل اميرالمؤ منين (ع ) را نمى آفريد، از اولين و آخرين فاطمه (ع ) را بر روى زمين نظير و همتائى وجود نداشت ))
على (ع ) و فاطمه (ع )، هر دو صاحب ولايت ، هر دو داراى مقام عصمت و طهارت و هر دو از اركان توحيد و ايمانند.
امام ششم به عبارت ديگرى مى فرمايد:
((لولا ان اميرالمؤ منين تزوجها لما كان لها كفو الى يوم القيامه على وجه الارض ، ادم فمن دونه ))
تشخيص ((ركن بودن )) و يا ((كفو وهمتا بودن )) بشرى با بشر ديگر، مطلبى است كه فهم انسان از درك آن عاجز و ناتوان است و تنها خداى تعالى (والله يعلم ما خلق ) كه از ضمائر مخلوقات خويش آگاه است ، مى داند و مى تواند معين كند چه كسى كفو و نظير و همانند كيست ، و همتاى هر موجودى در عالم كدام است .
لذا، اختيار فاطمه عليهاالسلام براى همسرى على عليه السلام ، يك انتخاب الهى است ، خداى تعالى خود براى زهراعليها سلام زوجى را كه كفو و همتاى اوست بر مى گزيند و در اين عقد آسمانى ، خود خطبه مى خواند، و شهود اين ازدواج مقدس ، پيامبر اكرم (ص ) جبرئيل و فرشتگان هستند، و بايد اين چنين باشد، زيرا جز خداى خالق يكتا چه كسى مى داند كفو و همانند زهرا(ع ) كيست ، زهرائى كه همتا ندارد و هيچ بشرى (جز على (ع )) شبيه و نظير او نيست ، و در نتيجه همين جهل و نادانى و ناتوانى بشر در شناخت مقام شامخ زهرا عليهاسلام است كه مى بينيم ابوبكر و عمر نيز خواستار ازدواج با فاطمه عليهاسلام مى شوند، و پيامبر اكرم (ص ) در جواب آنان چنين مى فرمايد:
فاطمه (ع ) از آن خداست ، و من در اين مورد هيچگونه اختيارى ندارم (الله يعلم ما - خلق )، و تنها خدا كه خالق زهراست مى داند كفو و همسر و زوج شايسته او كيست ، و من و دخترم اگر چه صاحب مقام ولايتيم ، ولى خدا تعالى بر من و او ولايت دارد و انتخاب و تعيين همسر فاطمه (ع ) امرى است خدائى.

منتظر دریافت نظرات و پیشنهادات شما خوانندگان محترم هستم
hussein_rfa@yahoo.com

 

 

مشکان
hra62302@yahoo.com

جمعه: دیدار یار مهربان

حضرت عبای زمستانی می فرستند

در عصر آیت الله مرحوم شیخ عبدالکریم حائری که عدد محصلین حوزه به 400 نفر رسیده بود در زمستان طلاب از حاج شیخ محمد تقی بافقی که مقسم شهریه مرحوم حاج شیخ بود عبای زمستانی خواستند و ایشان از مرحوم حائری خواستند و آن مرحوم فرمود: چهارصد عدد عبا از کجا بیاورم؟
گفت: از حضرت صاحب الزمان بگیرید. فرمود: من راهی ندارم. گفت: پس من انشاءالله می گیرم و شب جمعه به مسجد جمکران رفته و روز جمعه به مرحوم شیخ حائری گفت: آقا صاحب الزمان (روحی فداه) وعده فرمودند فردا که شب شنبه است چهارصد عبا مرحمت کنند.
روز شنبه به وسیله مردی از تجار عبا رسید و بین طلاب تقسیم شد.

خوشا آنان که الله یارشان بی
که حمد و قل هو الله کارشان بی
خوشا آنان که دائم در نمازند
بهشت جاودان مأوایشان بی

 


 
saheledoosti@yahoo.com

جمله روزانه

26 خرداد
لحظات میان اتفاقها درست مثل خود وقایع به یادماندنی اند.
وین دایر

 

 

 

Jaraghe Group © Mobin_s2004@yahoo.com

  •    دوست عزيزم اگر شما هر مطلب، دل نوشته، شعر، خبر، داستان، جوک و... داري و فکر مي کني براي اعضا گروه جالب باشه را مي توني به آدرس من (mobin_s2004@yahoo.com) بفرستي تا با نام خودت در  بخش از «مطالب ارسالي اعضا» نوشته بشه.

  •    از همه دوستان عزيزي که لطف مي کنند و براي «روزانه» مطلب مي فرستند بينهايت متشکرم. همه ايميلهايي که براي من مي فرستيد به دستم مي رسند و حتما با نام خود شما در «روزانه» نوشته خواهند شد. فقط بخاطر اينکه حجم مطالب ارسالي از طرف اعضا بسيار زياد هست، و از طرفي در نوشتن مطالب (از نظر تعداد) محدوديت دارم، لذا مطالب دريافتي در نوبت قرار گرفته و به مرور نوشته خواهند شد. اين را گفتم تا اگر مطلب شما دوست خوبم با چند روز تاخير نوشته شد، علتش را بدانيد.

  •    منتظر پيشنهادات، نظرات و خدايي نکرده انتقادادتان در مورد مجله الکترونيکي «روزانه» هستم!

  •    دوباره تاکيد مي کنم که هر مطلب و حرفي داشتيد، جون مادر زنتون فقط به آدرس شخصي من ارسال کنيد، مرسي! 

باقي بقايتان!

 

Copyright © 2005-2006  mobin_s2004@yahoo.com
All Right Reserved

Jaraghe Group © Mobin_s2004@yahoo.com

Jaraghe Group © Mobin_s2004@yahoo.com

 

26 خرداد / 16 ژوئن / 19 جمادی الاول

Jaraghe Group © Mobin_s2004@yahoo.com
26 خرداد ماه هجري خورشيدي
Jaraghe Group © Mobin_s2004@yahoo.com
مبدا تقويم يزدگردي

تقويم نگاران ايراني روز 16 ژوئن سال 632 ميلادي را مبدا تقويم يزدگردي قراردادند تا به اين وسيله ميهندوستي خود را نشان دهند و ايرانيان امپراتوري خود در عهد ساسانيان را فراموش نكنند. اين سال، آغاز پايان امپراتوري ايرانيان به عنوان يكي از دو ابر قدرت جهان بود. فراموش نكنيم كه ايرانيان بعدا (درقرون وسطا، عصر ظلمت در اروپا) از طريق انديشه، دانش و ادبيات وطن را ابر قدرت جهان كردند.

 

يعقوب ليث و دستور مهم ميهني او پس از تصرف كرمان

يعقوب ليث صفار، قهرمان ملي ايرانيان كه تصميم به پايان دادن به حكومت عرب بر ميهن گرفته بود 16 ژوئن سال 868 ميلادي شهر كرمان را آزاد كرد.
     در كرمان بود كه يعقوب دستور اكيد داد به زباني كه او نمي فهمد (عربي)، مكاتبه نكنند. از زمان تصرف ايران به دست اعراب مسلمان، تا آن زمان مكاتبات اداري به زبان عربي صورت مي گرفت. از زمان صدور دستور يعقوب ليث بود كه «فارسي» بار ديگر زبان رسمي شد و رونق گرفت. يعقوب بود كه خواست كه براي حروفي كه در عربي نيست و در فارسي تلفظ مي شود، جانشين بيابند تا خط الرسم تكميل شود و سالها طول كشيد تا اديبان با هم به توافق رسيدند كه «پ، چ، ژ، گ» را با افزودن نقطه و سركش بر حروف عربي مشابه، به وجود آورند تا تركيب حروف تغيير نكند و مقرر داشتند كه از بكار بردن حروف خاص زبان عربي از جمله «ص، ض، ط، ظ، ث، ح، ع و ء » در واژه ها و اسامي فارسي خودداري شود. تكميل اين تغييرات هشتاد سال وقت گرفت و اين اصلاحات حروف و تبديل واژه ها در سال 950 ميلادي به پايان رسيد و خط الرسم فارسي امروز به دست آمد. بايد دانست كه ايرانيان تنها مسلمانان آن زمان بودند كه زبان ملي خود را از دست ندادند.
    يعقوب كه پرچم استقلال طلبي را در سيستان برافراشته بود در سال 862 ميلادي هرات و سال بعد سراسر شمال شرقي ايران و تا كابل را از دست عمال خليفه بغداد بيرون آورده بود. يعقوب پس از آزاد كردن كرمان، با همان هدف، فارس و خوزستان را پس گرفت و با خليفه عباسي مستقيماً وارد جنگ شد، ولي اندكي پس از رد پيشنهاد صلح خليفه در سال 878 ميلادي‏، در خوزستان از بيماري قولنج درگذشت و برادرش «عمرو» بر جاي او نشست و مصلحت در آن ديد كه با خليفه از در آشتي درآيد و خليفه هم حكومت وي را بر فارس، اصفهان، كرمان، سيستان، مكران (بلوچستان)، سند (ايالت جنوبي پاكستان امروز به مركزيت شهر كراچي) و خراسان به رسميت شناخت.

 

مخالفت جدي با رئيس الوزرايي قوام السلطنه

ساعد تنكابني

دو هفته پس از تعيين قوام السلطنه به جاي سيد ضياء طباطبايي به عنوان رئيس الوزراء که در خرداد 1300 خورشيدي انجام شد ، دامنه مخالفت با اين انتصاب به مازندران و گيلان كشانده شد و ساعد پسر سپهسالار تنكابني وي را عامل حارجي اعلام كرد و در تنكابن دست به قيام مسلحانه زد و به جمع آوري نيرو براي حمله به تهران پرداخت. پيش از ساعد ، در خراسان كلنل محمد تقي خان پسيان دست به مخالفت با قوام السلطنه زده بود و انگلستان را عامل همه مشكلات و بدبختي هاي ايران خوانده و گفته بود که انتصاب قوام السلطنه هم به اراده آن دولت استعمارگر انجام شده است و در برابر سلطه انگلستان بايد ايستادگي شود.

Jaraghe Group © Mobin_s2004@yahoo.com
16 ژوئن ميلادي
Jaraghe Group © Mobin_s2004@yahoo.com
سالروز درگذشت همورابي

ستون سنگي كه قوانين همورابي بر آن حك شده‌‌اند

همورابي پدر قانونگذاري در جهان روز 16 ژوئن سال 1686 پيش از ميلاد در بابل (Babylon- عراق امروز) درگذشت، ولي سيصد ماده از قوانين او كه بر سنگ حك شده است، در دست است. قبلاً، سال درگذشت همورابي را 1750 پيش از ميلاد ذكر كرده بودند.
     پيش از همورابي، قانون وجود داشت، ولي مدون نبود و با رسوم و عادات تفاوت نداشت و ضمانت اجرايي آنها هم مشخص نبود. قوانين همورابي كه به‌‌ Codes of Hammurabi معروفند همه جنبه هاي زندگي را در بر مي گيرند از ازدواج تا مالكيت، كسب و كار، دستمزد، ماليات و حتي خدمت در ارتش. همورابي، نخستين دولتمردي در جهان بود كه تعيين حداقل دستمزد را كه امروزه در كشورهاي صنعتي رعايت مي شود به صورت قانون درآورد و تکليف دولت قرار داد. از همورابي كه رئيس كشور بابل بود دو ابتكار ديگر باقي مانده است . يكي برنامه ريزي از قبل، براي انجام امور و ديگري اصلاح زبان و ساده سازي آن و تأمين وحدت تلفظ واژه ها.
     سنگنبشته هاي حاوي قوانين همورابي در سال 1901 ( يك قرن پيش) در ايران، در شهر شوش به دست آمد كه ايرانيان درجريان تصرف بابل، آنها را براي مطالعه و استفاده با خود به شوش آورده بودند. «قانون» پايه تمدن را تشكيل مي دهد كه به اين ترتيب مدل آن از منطقه ما (شرق- خاورميانه) بوده است.
    

حمورابي

حمورابي
 

متن قوانين حمورابي

متن قوانين حمورابي
 

قلمرو حمورابي در خاور ميانه بارنگ سبز نشان داده شده است

قلمرو حمورابي در خاور ميانه بارنگ سبز نشان داده شده است
 

 

نخستين فضانورد زن در مدار زمين

از راست ؛ ترشكوا در لباس فضانوردي شوروي ، در لباس سرهنگي ، و سالها بعد بالباس عادي

از راست ؛ ترشكوا در لباس فضانوردي شوروي ، در لباس سرهنگي ، و سالها بعد بالباس عادي

سرهنگ دوم بانو «والنتين ترشكوا» 16 ژوئن 1963 به عنوان نخستين فضانورد زن با وستوك ــ 6 ، سفينه شوروي ، در مدار زمين قرار گرفت. در اين زمينه و نيز در باره ترشكوا در زمان وقوع رويداد هاي مربوط ، مطالب متعدد در اين سايت آمده است.

 

روزي كه برژنف رئيس شوروي و زماني كه يلتسين رئيس روسيه شد

برژنف

16ژوئن سال 1977 ليونيد برژنف كه از مدتي پيش رهبري حزب كمونيست اتحاد شوروي را بر عهده داشت خود را رئيس جمهور اين اتحاديه نيز اعلام كرد . برژنف كه بسال 1906 به دنيا آمده بود از كمونيستها ي نسل دوم ( بعد از بلشويكهاي زمان
    انقلاب سال 1917 ) بود. وي از سال 1960 تا 1964 رياست شوراي عالي شوروي
    را بر عهده داشت. برژنف طوري رفتار كرده بود كه در دوران استالين مورد توجه او و در زمان خروشچف طرف عنايت وي قرار داشت ؛ حال آن كه اين دو فرد روش و سياست متفاوت از هم داشتند. از اشتباهات برژنف، عملا ( نه در فرضيه ) تبديل مديريت گروهي اتحاديه ( شوروي ) به مديريت فردي و ناديده گرفتن پيشنهاد تبديل اتحاد شوروي به فدراسيوني نظير « ايالات متحده » بود كه امر فروپاشي را دشوار مي ساخت. به علاوه، افراط در الكل، بيماري طولاني و ضعف جسماني برژنف باعث افتادن امور به دست كساني شده بود كه وفاداري استواري به سوسياليسم و شوروي نداشتند و تنها منافع و رفاه خود را طالب بودند و همين وضعيت زمينه را براي فروپاشي نظمي كه گمان مي رفت پا برجاي بماند آماده ساخت ، زيرا مقامات منصوب از جانب برژنف نتوانستند نظام سوسياليستي را به صورت يك الگو و نمونه خوب در جهان درآورند و به رفع دشواري هاي رفاهي مردم خود برسند. آنان به تدريج خود را از توده مردم جدا، و اشرافيت را در پيش گرفته بودند كه مغاير هدفهاي انقلاب 1917 بود. اين طبقه تازه (مقامات) روش مهم و موثري را كه پس از انقلاب بكار گرفته شده بود و با جاري بودن آن ، توده ها خود را در حكومت شريك مي دانستند كه همانا خواندن و ترتيب اثر دادن فوري به نامه ها و پيشنهاد هاي مردم بود كنار گذارده و به همه چيز جز خودشان بي اعتنا شده بودند و به راهي ادامه دادند كه به فروپاشي شوروي و شكست سوسياليسم در اروپاي شرقي انجاميد.
در همين روز ( 16 ژوئن ) در سال 1991 بوريس يلتسين رئيس جمهوري روسيه شد. وي كه در جواني درسيبري يك كارگر ساختمان بود و تحصيلات آن چناني نداشت از پلكان حزب كمونيست بالا رفت ، ولي پس از تكيه زدن بر كرسي رياست روسيه از عضويت حزب كمونيست كناره گيري كرد، اين حزب را منحل و عامل اصلي انحلال اتحاد شوروي شد و ....

 

حقايقي درباره انفجارهاي 14 ژوئن عراق از زبان يك روزنامه نگار آمريكايي حاضر در صحنه

«جفري جتلمان» خبر نگار نيويورك تايمز در بغداد انفجارهاي 14 ژوئن 2004 عراق را از جمله انفجار انتحاري كه در بغداد منجر به مرگ پنج خارجي شد اخطاري به مقاطعه كاران ساير كشورها خواند كه عراق براي آنان جاي امن و كسب پول نيست.
    جفري كه همان شب به پرسشهاي مستقيم( زنده ) شبكه تلويزيون عمومي آمريكا ( پي. بي. اس.) پاسخ مي داد گفت: در پي منفجر شدن سه خودرو حامل كاركنان كمپاني جنرال الكتريك در مركز بغداد( ميدان تحرير ـ آزادي) مردم به منطقه انفجار هجوم آوردند و ماجراي 31 مارس فلوجه را تكرار كردند يعني به شادي پرداختند، رقص كردند، فرياد مرگ برآمريكا سردادند و قطعات متلاشي شده خودروها و اجساد را به دست گرفتند و بدون ترس از انتشار تصاويرشان، به همان صورت در برابر دوربين هاي رسانه ها ايستادند كه نشانه بيزاري كامل آنان از وجود خارجيان در ميهنشان و مشاهده آنان در خيابانهاست، موضوعي كه در رابطه با عراق بايد دقيقا و عميقا به آن توجه شود. يك عراقي از ميان اين عده با چاقو انگشت يكي از مقتولان خارجي را بريد و به سوي يك مامور پليس عراق كه تماشاگر صحنه بود انداخت.
    جفري در برابر پرسشي ديگر گفت كه جمع تلفات 14 ژوئن در نقاط مختلف عراق از جنوب تا شمال 21 كشته و 62 مجروح بود و در انفجار بغداد 13 تن از جمله پنج خارجي ( يك آمريكايي، دو انگليسي،يك فرانسوي و يك فيليپيني ) كه براي جنرال الكتريك كار مي كردند جان خود را از دست دادند. وضعيت عجيبي كه من ( جفري ) به چشم خود ديدم و برايم عجيب بود اين بود كه پليس عراقي و نظاميان آمريكايي پس از اندكي تلاش براي پراكنده ساختن جمعيت، صحنه را ترك كردند و مردم را به حال خود گذاردند و جمعيت هم با خيالي راحت رفتند و نفت آوردند و اسكلت سه خودرو را آتش زدند.
    « جفري » گفت: با هركس كه در اين باره صحبت كردم اظهارداشت كه اين انفجارها كار آمريكاييان است كه مي خواهند براي ماندن در عراق بهانه داشته باشند. عراقي ها گفتند كه آمريكا عوامل «سيا» را كه دهها سال دور از عراق بودند ( خيانت مي كردند ) و آموزش ديدند آورده و خواسته عراق را به دست آنان بسپارد كه مثل عروسك آلت دستش باشند و با اين نيرنگ به جهانيان بگويد: من رفتم، عراق در دست عراقي هاست، كدام عراقي ها؟.
    « جفري » در پاسخ به اين سئوال كه سرانجام براي پايان دادن به انفجارهاي انتحاري چه بايد كرد گفت: كار زيادي نمي شود كرد، چگونه مي شود با نيروي پليس و مامور امنيتي از تصميم كسي كه مي خواهد خودكشي كند جلوگيري كرد؟!.

صحنه اي از انفجار ميدان تحرير بغداد در 14 ژوئن2004

صحنه اي از انفجار ميدان تحرير بغداد در 14 ژوئن2004
 

برخي ديگر از رويدادهاي 16 ژوئن

  • 1933:   بيمه دولتي حسابهاي پس انداز بانكي در آمريكا ((FDIC)) به اجرا درآمد كه كمك بزرگي به امر پس انداز پول در اين كشور كرده است.

  • 1947:   پراودا ارگان حزب كمونيست شوروي طرح مارشال را كه مبتكر آن دولت آمريكا بود به باد انتقاد گرفت و نوشت كه دولت واشنگتن مي خواهد با اين طرح بر اروپاي غربي مسلط شود.

  • 1967:   در جريان جنگ داخلي لبنان ، فرانسيس امولي سفير آمريكا در بيروت و يكي از همكارانش به نام رابرت وارينگ ربوده و كشته شدند.
        

  • 1977:   مهندس« ورنر فون براون» كه براي هيتلر و بعدا آمريكا موشك ساخت در گذشت.

  • 2004:   در كشمش آمريكا، روسيه و چين براي جلب جمهوري فارسي زبان تاجيكستان به سوي خود كه اخيرا با ديدار مقامهاي سه كشور از شهر دوشنبه به اوج رسيده بود، تاجيكيان روسيه را ترجيح دادند و پذيرفتند كه اين دولت همچنان مرزباني از آن كشور با افغانستان را بر عهده داشته باشد و پايگاه هوايي ـ فضايي تجسسي خود را حفظ كند و همكاري هاي دو كشور گسترش يابد .

  • Jaraghe Group © Mobin_s2004@yahoo.com
    19 جمادی الاول هجري قمري
    Jaraghe Group © Mobin_s2004@yahoo.com
     

     

     

     

     

    گفتنيهاى تاريخ


    ابوريحان بيرونى و سلطان محمود غزنوى   

    روزى سلطان محمود غزنوى در باغ هزار درخت شهر غزنين بر بالاى كوشكى كه چهار در بود نشسته بود و جمعى از جمله ابوريحان در حضور او بودند، ناگاه رو به ابوريحان نمود و گفت : من از كدام يك از اين چهار در بيرون خواهيم رفت ؟ نظر خود را بر كاغذى بنويس و در زير تشك من بگذار، ابوريحان كه از منجمان بزرگ بود و خوى سلطان محمود را مى دانست نگاهى به چهار در نمود و نظر خود را بر پاره اى كاغذ نوشت و زير تشك سلطان نهاد.
    محمود گفت : نظرت را اعلام كردى ؟ ابوريحان گفت : آرى ، آنگاه سلطان محمود دستور داد، بنا و بيل و كلنگ آوردند و بر ديوارى كه جانب شرق كاخ بود درى بگشودند و سلطان از آن در بيرون رفت و گفت آن كاغذ پاره بياورند، چون نيك نظر كرد ديد ابوريحان بر روى آن نوشته است ، كه : سلطان از اين چهار در بيرون نمى رود بلكه بر ديوار شرق درى بكند و از آن در بيرون شود!!!
    محمود از ابوريحان سخت دلگير شد و دستور داد او را در قلعه غزنين شش ‍ ماه زندانى نمودند و بعدها از ابوريحان پرسيدند چگونه اين كار پيش بينى نمودى گفت : از غرور سلطان محمود دانستم كه از هيچكدام از درها بيرون نخواهد رفت.
     

     

     

     

     

    فارسي شکر است

    amirrousta52@yahoo.co.uk

    كاريكلماتور
    مرحوم پرويز شاپور

    كفنم را پشت رو كردم.
     


    قند و نمك

    مرحوم جعفر شهري
    ضرب المثلهاي تهراني
    (به زبان محاوره)

    آدم تا آخر عمرش گول ميخوره
    در جواب سرزنش كننده. : يكي را گفتند باز گول خوردي؟! گفت: گول ديروزي نبود.
     

     

     

     

     

     

    زندگينامه نامداران جهان


    يوهان سباستيان باخ  

    باخ در سال 1685 بدنيا آمد و در سن 64 سالگي به دليل آنکه قدرت بينايي اش بتدريج رو به کاهش مي گذاشت تصميم گرفت که چشمان خود را جراهي کند. پزشکي بنام John Taylor مسئوليت جراحي چشمان او را بعهده گرفت. او که در اصل چشم پزشکي اهل انگليس بود در طول مدت فعاليت پزشکي خود چشم دو تن ديگر از بزرگان عصر خود يعني هندل موسيقيدان و ادوارد گيبون مورخ را نيز جراحي کرد.
    تيلور دقيقا" به همين خاطر يعني جراحي چشم اين سه بزرگ مرد، بسيار مشهور مي باشد اما متاسفانه او توفيق اين را نداشت که حتي در يکي از اين جراحي ها موفقيتي را کسب کند. در هر صورت پس از جراحي باخ به مدت شش ماه چشمان خود را بسته نگاه داشت و به توصيه تيلور نگذاشت که نور به آنها تابيده شود.
    باخ که به سبب بي کاري بسيار بي حوصله شده بود در پايان موعد استراحت قبل از آنکه پزشک چشمان او را معاينه کند، خود اقدام به باز کردن چشمانش کرد و اجازه داد تا نور به آنها تابيده شود. بله او توانست افراد خانواده خود را در اطراف خود ببيند و به همين سبب بسيار هيجان زده شد. شدت هيجان بزرگ مرد موسيقي آنقدر بود که وي را چند ساعت بعد دچار حمله قلبي کرد.
    باخ به مدت ده روز در بستر بيماري و بيهوشي بسر برد و بالاخره در 28 جولاي 1750 پس از برجاي گذاردن بيش از 1000 کار موسيقي از دنيا رفت. متاسفانه هنگامي که باخ از دنيا را رفت بتدريج پيانو جاي ارگ کليسا را گرفته بود و از آنجايي که او نوازنده قدر و تواناي ارگ بود و بيشتر به همين خاطر مشهور شده بود؛ کم کم بجز خانواده او کسي از او نام نمي برد و خيلي زود نامش به فراموشي سپرده شد. همسر او آناماگدلنا ده سال پس از باخ همچنان به سختي زندگي با چهار فرزند را ادامه داد.
    جالب است بدانيد که محل دفن باخ تا حدود يکصد سال گم بود تا اينکه در اواخر قرن نوزدهم توسط يک مورخ کشف شد.
    يك صد سال گمنامي:
    شايد ندونيد که تا يک صد سال پس از مرگ يوهان سباستيان باخ هيچ کس وي را بعنوان يک موسيقي دان بزرگ نميشناخت! او در سال ۱۶۸۵ بدنيا آمد و در سال ۱۷۵۰ نيز فوت کرد اما تقرييا" تا قرن نوزدهم کسي نامي از وي نبرد. افتخار شناساندن باخ به دنياي موسيقي نصيب شومن و مندلسون شد. البته موتزارت و بتهوون هم اورا ميشناختتند اما آنقدر درگير تحليل کار هاي وي بودند که همتي براي شناساندن وي به دنيا نکردند. خبر کشف باخ به سرعت از آلمان به انگليس منشر شد.
    اين دو نفر (شومن و مندلسون) باعث شدند تا در سال ۱۸۵۰ انجمني بنام Bach Gesellshaft در آلمان تشکيل شود و نسبت به ثبت و انتشار آثار او اقدام کند. در اين انجمن ۲۳ نفر از خاندان هاي سلطنتي از سراسر جهان شرکت داشتند. ميگويند اين انجمن آن چنان در کار شناساندن باخ به دنيا موفق و خوب عمل ميکرد که حتي اگر خودش زنده بود مات و مبهوت ميشد. باخ فکرش را هم نمي کرد روزي اورا بزرگترين مصنف موسيقي در روي زمين تصور کنند.
    گوشهاي دقيق باخ :
    معروف هست که Bach بزرگ، داراي گوشهاي بسيار تيز و حساسي بود بگونه اي که کوچکترين اختلاف در pitch يک نت موسيقايي رو ميتونست تشخيص بده. اين بود که در زمان حياتش وي تنها کسي بود که براي آزمايش سازهاي جديد انتخاب ميشد. مشکل وقتي بود که وي را براي آزمايش
    سازي مانند ارگ بزرگ کليسا دعوت ميکردند. در اين زمان سازندگان ارگ واقعا" عزا ميگرفتند چرا؟ چون هيچ شکي نداشتند که Bach از ساز آنها ايراد خواهد گرفت و مشکل اينجا بود که يک ارگ کليسا دست کم از 600 لوله صوتي درست شده بود و آنها ميبايست دريچه هاي خروجي تمام لوله هاي صوتي رو آنگونه تنظيم کنند که Bach بزرگ راضي از ميدان بيرون برود.
    نگاهي به انوانسيونهاي باخ:
    انوانسيونهاي دو و سه صدايي باخ علاوه براي آنکه حاوي نکات زياد آموزشي براي هنرآموزان سازهاي کلاويه اي است، در عين حال جزو دسته کارهاي زيباي باخ قرار دارد که ظرافت هاي کنترپوآنيک و ملوديک بسيار دارند، بگونه اي که برخي از آنها جزو شناخته شده ترين کارهاي باخ به حساب مي آيند.
    15 انوانسيون دو صدايي که به Invention معروف بوده و نيز 15 انوانسيون سه صدايي که به Sinfonia معروف هستند، از جمله قطعاطي است که هر هنرآموز رشته نوازندگي پيانو مي بايست اقلا" نيمي از قطعات هر کدام از اين کتابها را در دوران فرا گيري پيانو تمرين کرده باشد.
    نحوه شماره گذاري و ترتيب قرار گرفتن آنها بگونه اي است که گام هاي هر دو سري از اين انوانسيون ها بصورت يکسان تغيير مي کند. هر چند امروزه اين آثار باخ براي آموزش در دو مجلد جداگانه منتشر مي شود اما شواهد زيادي در دست است که در نسخ قديمي و دستي در صفحه مقابل هر يک از انواسيون هاي دو صدايي يک انواسيون سه صدايي قرار داشته است و هدف از آن توجيه فرم هاي حرکتي ملودي در مقابل هم بوده است.
    انواسيون هاي باخ همانند کتاب "کلاويه خوش آهنگ" (Well-Tempered Clavier) پس از مرگ باخ گردآوري شد. واقعيت آن است که پس از مرگ باخ در سال 1750 تا سالها بسياري آموزگاران موسيقي از روي نسخ خطي از انوانسيون هاي باخ براي آموزش شاگردان خود استفاده مي کردند و انتشار رسمي آنها با نام باخ به سال 1801 ميلادي باز ميگردد.
    بسياري از هنرآموزان موسيقي هنگام تمرين اين کارهاي باخ، از خشکي و بي روح بودن آنها ابراز نارضايتي مي کنند. اما نبايد فراموش کرد که برخلاف ظاهر خشک و تقارن هندسي که اين قطعات مشاهده مي شود، با درک صحيح و درست از موسيقي باروک و باخ مي توان از زيبايي هاي اين قطعات لذت برد. در آنصورت هنرآموز علاوه بر تمرين انگشتان، با فرم موسيقي باروک که اغلب بصورت کنترپوآن بوده بهتر آشنا مي شود.
    نکته مهمي که در فرا گيري انواسيون ها بايد به آن اشاره کرد، يافتن کليد نواختن اين قطعات است. شايد در نگاه اول نواختن تميز و خوش آهنگ اين قطعات کار بسيار سختي بنظر آيد اما بدون شک، هنرجوياني که همه اين قطعات را اجرا کرده اند بخوبي مي دانند که پس از اجراي سه، چهار قطعه از هر سري - دو و سه صدايي - هنرجو با تکنيک نواختن آنها آشنا مي شود و حتي ممکن است بتواند از پيش تشخيص دهد که جملات آتي چگونه حرکتي خواهند داشت.
    اينکه چرا باخ نام اين سري کارهاي خود را صدايي Invention/Sinfonia گذاشته خيلي مشخص نيست. تنها در نسخه دست خط باخ در ابتداي صفحه اصطلاح "Inventions and Sinfonias " قرار داشته است. لغت Invention در زمان باخ از جمله لغات پيچيده و سنگين علوم ادبي بوده است و احتمالي که داده مي شود آن است که باخ از اين لغت به معني آموزش مستقيم و سر راست يعني اصطلاح Straightforward Instruction استفاده کرده است. يعني اينکه چگونه ميتوان با استفاده از کنترپوآن يک ايده ساده موسيقي را به يک قطعه تبديل کرد.
    بنابراين بوضوح مشخص است که باخ اين قطعات را هم براي هنرجويان نوازندگي و هم براي هنرجويان آهنگسازي تهيه و تنظيم کرده است.
    اما لغت Sinfonia که در انگليسي اصطلاح سمفوني هم از همين ريشه گرفته شده است، بيشتر تکيه بر چند صدايي بودن انوانسيون هاي دو صدايي را دارد و بسياري هنوز اين مجموعه از کارهاي سه صدايي باخ را بجاي Sinfonias، انوانسيون هاي سه صدايي مي نامند.
     

     

     

     

     

     

    معرفي آثار انديشمندان

    shamim_shadman@yahoo.com

    دکتر علي شريعتي
    تشیع علوی؛ تشیع صفوی (19)

    چگونه روحانيت صفوي توانست چنين تشيعي درست كند كه همه چيزش درست به شيعه مي ماند،اما هيچ شباهتي به شيعه ندارد؟
    با يك حقه هوشيارانه بزرگ!
    بطوري كه تشيع از اصلش هم بالاتر و مهمتر جلوه كند و هم يك جو براي زندگي مردم اثري و براي دشمنان مردم ضرري نداشته باشد!
    چطور ؟مگر مي شود؟
    ......
    بله مي شود!خيلي هم ساده و سريع،بطوري كه آب هم از آب تكان نخورد و كسي هم نفهمد!روحاني صفوي حلال مشكلات است،چنان حلال و حرام را حلال مي كند كه شاخ در مي آوري آن هم چنان شرعي و قانوني و قرآني كه حظ كني!
    مگر نمي بيني،ربا خواري را كه در قرآن دشمني با خدا اعلام شده است،چه قشنگ و چه ساده و بي زحمت درستش كرده اند كه شخت گيرترين بازرسان شرع هم اگر بخواهند رسيدگي كنند،مي فهمند كه ربا است و كلاه و كلك،اما كوچكترين ايراد قانوني نمي توانند بگيرند!چگونه؟...
    مي گويي من در يك دستگاه ظلم و گناه و خلاف شرع و خيانت به جمع،خدمت مي كنم و حقوق مي گيرم،اشكال شرعي ندارد؟مسلم است كه دارد،خيلي هم اشكال دارد،اسلام كسي را كه مي بيند ظلمي بر ديگري واقع شده است و او ساكت مانده است نمي بخشد و شيعه،هنوز هم پس از چهارده قرن،كساني را كه گذاشتند بر حسين(ع)ظلم شود و لبي به اعتراضي نگشودند و گذاشتند جلادان او را بكشند و دستي به دفاع بر نكردند،در رديف ظالمان و قاتلان او لعن مي كند،چطور خدمتگزاري رسمي ظلمه اشكال شرعي ندارد؟چطور مزدوري خلافت غصب جائز مي شود؟چطور پولي را كه از محل غير مشروع،ماليات هاي غير مشروع،به طرق غير مشروع و طبق قوانين غير مشروع بدست آمده،از دست حاكم غير شرع مي توان گرفت؟...
    جادوي سياه
    راست است،اين ها چيزي نيست،
    مگر با آن همه نفرتي كه پيغمبر و علي از خريد و فروش انسان داشتند،همين روحانيت اموي و عباسي و صفوي-به نام فقه سنت و يا فقه اهل بيت!-در زير عنوان روشن و مترقي”عتق“(آزاد كردن برده،كه تنها باب مشخصي است كه در آن ،فقه اسلامي از برده سخن مي گويد)،قرنها”اصل بردگي“ و احكام خريد و فروش برده را رسماً و علناً و در حوزه علمي اسلام،تدريس نمي كردند و هم اكنون نيز-بي آنكه رسوائي آن را احساس كنند تدريس نمي كنند؟و حتي در قرن بيستم به دنيا اعلام نمي كنند كه اسلام دين بردگي است و حتي هم اكنون نيز هر كسي از نظر شرعي مجاز است كه انسان بخرد وبفروشد،مگر رسماً به يك روشنفكر امروز نمي گويند كه اگر سمفوني پنجم بتهوون را-كه آزادي اراده انسان را در قبال سلطه جبر و زنجير سرنوشت حكايت مي كند-حتي اگر گوش بدهي حرام است،اما اگر هم اكنون دختري يا پسري را به عنوان كنيز و غلام،از پدرش يا خواجه اش ابتياع كردي حلال است؟چرا احكام آزادي برده را بصورت احكام بردگي انسان ارائه مي دهند؟پيدا است كه چرا،چون حكام،تجار،خلفا،سلاطين،فئودالها به كنيزكان و غلام بچگان و عمله خلوت و جلوت و حيوانات زبان بسته دو پا براي حرمسراها و دربارها و باغها و املاكشان هم علاقه داشته اند و هم احتياج!و اينست كه هر كسي اندكي با روح قرآن،بينش انساني پيغمبر و مكتب آزادي بخش علي آشنا باشد مي داند كه اگر رژيم قرآن و سنت،با”رويه علي“ادامه مي داشت،شكل خاصي كه اسلام براي مبارزه زيربنائي و در عين حال نفي اخلاقي و انساني بردگي انتخاب كرده بود،در همان قرن اول بردگي را ريشه كن مي كرد و”حركت فقه اسلامي بسوي تحريم مطلق بردگي پيش مي رفت“،ولي اين ها بردگي را با توجيه فقهي تحكيم كردند و چنان استوار كه كسي در قرون اخير نيز،كه در دنيا برافتاده،جرأت آن را نكرده است تا رسماً تحريم كند و حتي در بازاري كه برده اي نيست تا خريد و فروش شود،هنوز جرأت آن را ندارند تا احكام خريد و فروش برده را لااقل تدريس نكنند!...
     

     

     

     

     

     

    ستون آزاد

    آتش بازي ستاره ها

    آتش بس 300 ميليون تومان را پشت سر مي گذارد. گلزار و افشار كل كل مي كنند. سالن ها خالي و پر مي شوند. گلزار و افشار شيرين كاري مي كنند. خنده ها سينما را منفجر مي كند. گلزار و افشار حال هم را مي گيرند. تماشاگران غش و ضعف مي روند. گلزار و افشار ظرف ها را مي شكنند. پخش كنندة فيلم از رقابت جدي آتش بس و جام جهاني مي گويد. افشار و گلزار دعوا مي كنند. آتش بس ركورد فروش يك هفته را مي شكند. گلزار هاي هاي گريه مي كند، افشار ريزريز خنده مي كند. همه ديدن آتش بس را توصيه مي كنند. گلزار و افشار توي تيتراژ پاياني غوغا مي كنند. منتقدان از بازي خوب گلزار و افشار مي گويند. زوج گلزار و افشار در فيلم تله سيروس الوند هم بازي مي كنند. آتش بس 400 ميليون تومان را پشت سر مي گذارد. گلزار و افشار بعد از 6 سال واقعا ستاره مي شوند...
    آسمان همه جا همين رنگ است. آن طرف دنيا آلن دلون 22ساله خوش تيپ و بي پول و بيكار توي خيابان هاي پاريس چرخ مي زد. تازه از ارتش به خاطر بي نظمي اخراج شده بود و براي هر كار نصفه و نيمه اي كه كمي تويش پول باشد، له له مي زد. يك مدت گارسن بود، چند وقت دربان بود و مدتي هم فروشنده. توي آن دوران با يك بازيگر زن درجه چندم فرانسوي هم آشنا شده بود كه توي يكي از همين روزهاي دربه دري و نزديك روزهاي برگزاري جشنواره كن، به سراغش آمد و پيشنهاد داد بروند كن. آلن دلون هم حسابي خوش تيپ كرد و خودش را براي قدم زدن توي بلوار ساحلي كراوزات بندر كن آماده كرد. توي همين ساحل، يكي از بروبچه هاي ديويد اُ. سلزنيك (يكي از كله گنده هاي هاليوودي و تهيه كنندة فيلم هايي مثل بربادرفته و ربكا) آلن دلون را شكار كرد. سلزنيك از دلون تست تصويري گرفت و از نتيجة كار، اين قدر راضي بود كه همان جا با او قرارداد بست...
    اين طرف دنيا، گلزار 21 سالة خوش تيپ توي سواحل خزرشهر، ايرج قادري را ديد و دعوتش كرد به كنسرت گروه آريان. قادري هم از او خوشش آمد و دعوتش كرد براي بازي.
    آسمان همه جا همين رنگ است. آن طرف دنيا آيدا والي به خاطر شباهت چهره اش با اينگريد برگمن چمدان هايش را بست و به هاليوود رفت. باز هم پاي سلزنيك در ميان بود كه قصد داشت يك اينگريد برگمن جديد به دنياي سينما بياورد. آيدا والي در ايتاليا آدم گمنامي نبود، فيلم هاي زيادي بازي كرده بود و جايزة جشنواره ونيز را هم گرفته بود. ولي جذابيت هاليوود چيز ديگري است. براي اولين فيلمش يك نقش درست و حسابي در قضيه پارادين هيچكاك پيدا كرد. توي فيلم معروف مرد سوم كارول ريد هم نقش اول زن فيلم را بازي كرد...
    اين طرف دنيا مهناز افشار به خاطر شباهت چهره اش به خواننده و بازيگر معروف قبل از انقلاب، دفتر محل كارش را ترك كرد و به سينما رفت.
    فيلم را همين جا نگه داريد. آسمان همه جا هم همين رنگ نيست. آن طرف خوش تيپ ها و خواننده ها و ستاره هاي ورزشي را به همين راحتي ها هم به سينما راه نمي دهند، حداقل در اين روزها. همين دي كاپريوي كشته مرده دار فعلي، از اوايل دهه 90 حسابي خودش را به آب و آتش زد، دربه دري كشيد، كلي نقش هاي فرعي بازي كرد تا سال 1997 برسد و بازي در نقش جك تايتانيك به او پيشنهاد شود و يك شبه به ستارة محبوب بين المللي تبديل شود. يك شب دي كاپريو شش هفت سال طول كشيد. تام كروز هم از اوايل دهه هشتاد شروع كرد و شش سال طول كشيد تا توانست در فيلم تاپ گان بازي كند و به ستارة محبوب هاليوودي تبديل شود. به سراغ بيشتر ستاره هاي امروز هاليوودي برويد، همين سير را در كارنامة كاري شان خواهيد ديد. آن ها معمولا از نقش هاي فرعي شروع مي كنند، كلاس هاي بازيگري مي روند، تئاتر كار مي كنند و حتي مدتي را توي سيرك مي گذرانند و هزار جور مرحلة ريز و درشت را طي مي كنند تا بتوانند در تالار ستاره ها وارد شوند. ستاره شدن آدابي دارد كه بايد رعايت شود. رسم و رسومي دارد كه بدون آن ها كسي ستاره نمي شود و ستاره نمي ماند. فتوژنيك بودن (خوش چهره بودن جلوي دوربين) يكي از شرايط است، ولي همه چيز نيست. مردم فقط براي ديدن چهرة زيبا به سينما نمي روند. آن ها مي خواهند ستاره اي گرم و جذاب را روي پردة سينما ببينند. ستارة مورد نظر يا بايد خودش اين كاره باشد و يا آموزش ببيند. بايد حداقل استانداردهاي بازيگري را داشته باشد. بايد اخلاق ستاره شدن را بلد باشد. بايد بداند چگونه با مردم و با رسانه ها برخورد كند. بايد بداند چگونه وجهة خودش را حفظ كند، در چه فيلمي بازي كند و در چه فيلمي بازي نكند، چه حرفي را بزند و چه حرفي را نزند. آن ها خوب بلدند چطوري ستاره هايشان را هر روز پرنورتر بكنند. صنعت سرگرمي آن ها بر مدار ستاره ها مي چرخد...
    اين طرف گلزار به عنوان گيتاريست محبوب آريان وارد سينما مي شود و در سام و نرگس بازي مي كند. اين مي توانست شروع خوبي، هم براي گلزار باشد و هم براي سينماي ما. ولي هيچ كس به فكر پر كردن يك خلأ بزرگ نيست: اين بازيگر فتوژنيك در كورة نقش هاي كوچك و بزرگ آبديده نشده. خودش هم يك بازيگر بالفطره نيست. سردي اي دارد كه براي هر ستاره اي سم است. ولي نه گلزار به فكر اين كمبود است و نه سينماي ما. نتيجه اش مي شود حجمي از فيلم هاي بي خاصيت با بازي گلزار در نقش اول و حجمي از صفحات هفته نامه هاي زرد با اخبار عجيب و غريب از او. چند سال بايد مي گذشت تا حميد نعمت الله، جهان بوتيك را به او بدهد و همه متوجه شوند اين گلزار، روي ديگري هم دارد. چند سال بايد مي گذشت تا فرصت بازي در آتش بس پيش بيايد و ستاره اي متولد شود.
    اين طرف، مهناز افشار با بازي در سريال گمشده و فيلم هاي شيرهاي جوان و دوستان مزة بازيگري را مي چشد. ولي شور عشق او را به صفحه اول همة هفته نامه هاي زرد پرتاب مي كند: خيلي اذيت شدم و واقعا چند سالي به عقب رفتم... نشريات خيلي من را اذيت كردند. مطالبي را مي نوشتند كه اصلا گفته هاي من نبود. اين ها من را به عقب پرت كرد و همة آدم ها ديدگاه ارزان و كوچكي نسبت به من پيدا كردند. (شرق- 9/06/84) براي بازي در نقش هاي بهتر، خودش را به آب و آتش زد، ولي فيلم هايش يكي بعد از ديگري به دلايل مختلف شكست خوردند و افشار ماند و همان چهرة زرد شور عشق. چند سال بايد مي گذشت تا جيراني يك نقش منفي اساسي به افشار بدهد و همه متوجه شوند اين افشار، روي ديگري هم دارد. چند سال بايد تلف مي شد تا فرصت بازي در آتش بس پيش بيايد و ستاره اي متولد شود.
    گلزار به عنوان گيتاريست محبوب آريان وارد سينما مي شود و در سام و نرگس بازي مي كند. اين مي توانست شروع خوبي، هم براي گلزار باشد و هم براي سينماي ما. ولي هيچ كس به فكر پر كردن يك خلأ بزرگ نيست: اين بازيگر فتوژنيك در كورة نقش هاي كوچك و بزرگ آبديده نشده
    اين طرف البته آسمان هميشه به همين رنگ نيست. زوج افشار در شور عشق هم به وسط هفته نامه هاي زرد پرتاب شد. بهرام رادان هم بدون هيچ پشتوانة بازيگري (او حتي مثل افشار تجربة بازي در دو سه نقش كوتاه را هم نداشت) و تنها به خاطر تيپ و چهره وارد سينما شد. مثل افشار زرشك زرين هم گرفت. ولي كم كم سعي كرد آداب و رسوم اين وادي جديد را ياد بگيرد. در آواز قو آتيلا پسياني را به عنوان بازيگردان بالاي سر خود ديد و يك قدم از زردي شور عشق فاصله گرفت. يك روزنامه نگار آشنا به پيچ و خم هاي دنياي مطبوعات و سينما را به عنوان مدير برنامه در كنار خود ديد و انتخاب هاي بهتري كرد و چند قدم بيشتر از زردي فاصله گرفت. در نتيجه فرصت بازي در يك فيلم متفاوت مثل گاوخوني تنها بعد از 2 سال و بعد از سه چهار فيلم براي او پيش آمد. بعد از آن بود كه ديگر كسي با شنيدن نام رادان به ياد رنگ زرد نمي افتاد.

    چند وقت پيش، شبكه اي فرانسوي به نام
    Star Academyروز و شبِ يك كالج موسيقي را به تصوير مي كشيد. برنامه اي از نوادگان برنامه هاي معروف به Reality TV كه زندگي واقعي تعدادي آدم را از صبح تا شب و از شب تا صبح روي آنتن مي فرستند. معروف ترينشان هم مسابقة پرطرفدار Big Brother است. توي اين شبكه با چند تا دانشجوي رنگارنگ فرانسوي كه مي خواستند خوانندة پاپ شوند طرف بوديم و مراحل آموزش آن ها ريز به ريز پخش مي شد. حتما با خودتان مي گوييد چقدر خسته كننده! مگر ديدن كلاس هاي موسيقي و آواز هم جذابيتي دارد؟ اصل ماجرا همين بود. تصور ما از خواننده شدن در اين طرف، با واقعيت آن طرف از زمين تا آسمان فرق دارد. كلاس هاي آموزش موسيقي و آواز، تنها بخش كوچكي از آموزش آن ها بود. كلاس بدنسازي سخت و پدر درآور داشتند (براي اين كه بدنشان براي چند ساعت اجراي روي سن آماده شود)، كلاس بازيگري داشتند، براي چگونگي آمدن روي سن كلاس داشتند، براي چطوري حرف زدن روي سن كلاس داشتند و... ما از ستاره هاي پاپ آن ها تنها نور و رنگ سن و پول و شهرت را مي بينيم و از پشت صحنة ماجرا خبر نداريم كه براي ستاره شدن چه سختي هايي مي كشند. اگر آلن دلون تنها يك جوان خوش تيپ بود، فرصت بازي توي فيلم هاي بزرگاني مثل رنه كلمان، ويسكونتي ، ملويل و آنتونيوني را پيدا نمي كرد و جايگاه فعلي اش را در ميان ستاره هاي ريز و درشت سينما نداشت. ساده دلانه است كه باور كنيم آلن دلون را تنها قيافه اش اسطوره كرد.
     

     

     

     

     

     

    ستون آزاد

    جهان امروز و پيشگوييهاى آخرالزمان

    به‏همان‏سان كه انتظار دستيابى به «مدينه فاضله» و وضعى بهتر و متفاوت با وضع موجود و گريز از ناملايمات، از ابتداى خلقت يار قرين و رفيق دائمى انسان بوده و وعده فرارسيدن روزگار رهايى توسط انبيا، اوليا و حكما نيز اين تمنا و انتظار را قوت بخشيده، تلاش براى كسب آگاهى از امكان و زمان وقوع وعده رهايى و فصل بهار حقيقى نيز او را رها نساخته است. شايد اين تلاش مرهمى بر زخمهاى آدمى بوده و آن را انگيزه‏اى براى تاب آوردن ناملايمات و مبارزه با همه آنچه كه نامطلوب بوده مى‏شناخته؛ تا آنجا كه اين «تمنا» و «مجاهده» فصل قابل توجهى از فرهنگ و ادبيات اقوام را به‏خود اختصاص داده است.
    فقدان ادوات مناسب براى گشودن اين راز سر به مُهر و عدم توانايى عموم مردم در دسترسى به آنچه در پس پرده نهان مانده، موجب بوده تا عموم اقوام، پرده‏بردارى از اين راز را از قديسان، راهبان، كاهنان، منجمان، طالع‏بينان و بالاخره پيشگويان بخواهند. چه، دست يازيدن به اين اسرار نهان را از توان انسانهاى معمولى خارج مى‏دانستند و تنها اين توان را در كسانى جست‏وجو مى‏كردند كه قادر به خرق عادت و شكستن محدوديتهاى عالم محسوس بودند و يا با ايجاد نوعى رابطه با نيروهاى ماورايى و قدسى امكان كسب خبر از آينده را در اختيار داشتند. از همين روست كه بخشى از آثارى كه سخن از آينده به ميان آورده‏اند؛ منسوب به طالع‏بينان و منجمان و كاهنان است...
    اين تلاش در ميان همه ملل و نحل در هيأت مجموعه‏اى از «پيشگوييها» رخ نموده است. چنانكه هيچ دوره و قومى را نمى‏توان سراغ گرفت كه در آثار فرهنگى خود فصلى ويژه در اين باره نگشوده باشند.
    آثار اساطيرى، ادبى و مذهبى عموم اقوام، مشحون از «پيشگويى» درباره آينده وفرجام تاريخ، جهان و انسان است. به دلايل مختلفى كه در اينجا مجال گفت‏وگو درباره آن نيست زبان عموم اين آثار تمثيلى، رمزگونه و استعارى است.
    اگر چه علوم جديد كه جملگى مبتنى بر دريافتهاى تجربه‏گرايانه و كمّى از عالم و آدم است نافى هرگونه سخن در اين‏باره است اما، مى‏بايست متذكر اين نكته شد كه نسبت با مبدأ هستى و علم لدّنى انبيا و اولياى الهى، مكاشفات پيران طريقت و قديسان، رؤياهاى صادقه، رياضتهاى نفسانى و بالاخره علوم غريبه در گذشته امكان كشف زمان و مكان وقوع بسيارى از حوادث و وقايع مربوط به حيات فردى و جمعى در كره خاك و در آينده دور را فراهم آورده است. چنانكه اين اطلاعات به نسبتهاى مختلف در ميان عموم موجود بوده و عرضه آثارى را نيز موجب گشته است.
    مراجعه به اين آثار و توسل به برخى از طرق (حتى ناپسند و مذموم مثل فالگيرى و رمالى) براى آگاهى از آينده خود، با وجود انكار ظاهرى آن، جزء لاينفك حيات انسان غربى و از جمله سياستمداران و روشنفكران است.
    زبان تمثيلى و گاه شاعرانه اين آثار موجب بوده تا اين آگاهى، همواره قرين با ترديد در كشف مصاديق و تشخيص دقيق زمان و مكان وقوع حوادث باشد.
    تنوع نشانه‏ها، نمادها و پيچيدگى زبانى را وجه مشترك عموم اين آثار مى‏توان دانست. با اينهمه هيچ‏گاه از جذابيت پيشگويى و رونق بازار پيشگويان كاسته نشده است؛ چرا كه «نگاه به آينده» و تلاش براى آگاهى درباره آينده جزء لاينفك حيات انسان و به عبارتى ذاتى وجود او بوده است. امرى كه انسان را از ساير موجودات متمايز ساخته و انگيزه لازم براى تاب آوردن جهان و گذار از فراز و نشيبهاى آن را در وى ايجاد كرده است.
    از وجهى ديگر، اگر چه ملل گوناگون از «جهان‏بينى» و «جهان‏شناسى» متفاوتى برخوردارند و هر يك تعريفى ويژه از مبدأ و انتهاى جهان و جايگاه و نقش انسان در ميانه عالم ارائه مى‏دهند اما، جملگى در منتهى شدن عمر جهان و حيات كلى انسان به «عصرى طلايى» و عارى از هرگونه عيب و رنج و الم مشتركند؛ هر يك نيز اين عصر را به نامى و عنوانى خوانده‏اند و فرارسيدنش را نيز نويدبخش انسان مانده در رنج و ظلم و تباهى ساخته‏اند.
    در ميان همه ملل، «يهوديت» به دليل قدمت تاريخى از يك سو و تذكر درباره ظهور مسيح موعود، بيشترين آثار با موضوع و مضمون «پيشگوئى آينده» را عرضه داشته چنانكه، علقه ويژه اقوام يهودى به «كاهنان» نيز بر دامنه اين آثار افزوده است. تاريخ حيات اين قوم هيچ‏گاه منفك از حضور و رأى «كاهنان» نبوده است. از سوى ديگر «مكاشفات قديسان و رهبانان» مسيحى نيز از جايگاه قابل توجهى برخوردار است. آنان نيز واسپس آخرين گفت‏وگوى مسيح(ع) با حواريون - كه خبر از آينده و ظهور مجددش مى‏داد - در انتظارى بزرگ فرو رفتند تا از آن پس عارفان و رهبانان مسيحى مصاديق بارز حوادث و پيشگوييهاى مسيح(ع) و قديسين پس از وى را شناسايى، تفسير و اعلام كنند. شايد كه منتظران مؤمن از حوادث سوء ماقبل از ظهور حضرت مسيح(ع) در امان مانند و توفيق ديدار دوباره «موعود» را حاصل آورند.
    از همين روست كه على‏رغم وقوع تحريف در دو كتاب مقدس تورات و انجيل بخشهاى قابل تأملى از اين دو كتاب را «پيشگوييهاى مربوط به آخرالزمان» و ظهور دوباره موعود منجى تشكيل مى‏دهد.
    در ميان ملل و نحل مختلف و از جمله برهمنان هندى، كاهنان معابد تبت، عالمان بودايى و غيره نيز آثارى از اين دست موجود است. بخشى از آثار و منابع كتبى و شفاهى مسلمين نيز دربردارنده اخبار آخرالزمان، ملاحم و فتن و بالاخره ظهور موعود(ع) است. قدمت اين اخبار به روزهاى آغازين بعثت نبى‏اكرم(ص) مى‏رسد. چنانكه حديث معراج، خطبه غدير و بسيارى از احاديث و روايات منقول از زبان حضرت دربردارنده اين اخبار و تذكر حوادث سالهاى پايانى و ماقبل الظهور است.
    پس از نبى اكرم(ص) نيز ساير ائمه دين(ع) به گونه‏هاى مختلف از اين اخبار و حوادث سخن گفته‏اند چنانكه على(ع) در نهج‏البلاغه در ميان خطبه‏ها و كلمات و حكمتها بارها متذكر وقايع و اخبار اين فصل مهم از حيات مسلمين شده‏اند.
    سپرى شدن ايام حيات هر يك از ائمه(ع) و فراهم شدن زمينه‏هاى غيبت صغرى و كبراى حضرت ولى‏عصر(ع) به صورت طبيعى بر حجم اين اخبار و روايات افزوده است. سؤالات اصحاب و ياران، ضرورت آماده‏سازى شيعيان براى تاب آوردن ايام دورى و فترت و بالاخره درامان نگه داشتن شيعيان از گرداب «ترديد» و شبهه و بلاياى سخت آخرالزمان موجب افزايش حجم اين اخبار و روايات بوده است.
    وجه بارز و مميز اين اخبار در مقايسه با پيشگوييهاى قديسان و طالع‏بينان ساير اقوام در موارد زير است:
    1. وضوح و روشنى مصاديق؛
    2. ذكر علائم و نشانه‏هاى وقايع طبيعى و غير طبيعى كه در سالهاى پايانى (ماقبل از ظهور) آشكار مى‏شود؛
    3. بيان تكليف فردى و اجتماعى مسلمين (و به ويژه شيعيان) در هنگام مواجه شدن با اين مصاديق و وقايع.
    اطمينان از صحت اقوال و اخبار صادره از سوى ائمه معصومين(ع) به دليل نسبت حقيقى آنان با منبع وحى و الهام و جايگاه ويژه آنان به عنوان ولى و سرپرست مسلمين و حجج الهى در گستره زمين، موجبات توجه جدى و تذكر مسلمين و شيعيان به اين اخبار را در سالهاى سخت و طاقت‏فرساى قبل از ظهور فراهم آورده است.
    حتمى‏الوقوع بودن برخى از اين حوادث، بحرانهاى نفس‏گير طبيعى و غيرطبيعى - كه جان ميليونها نفر را در آخرين سالهاى قبل از ظهور به خطر مى‏اندازد - و بالاخره آشكار شدن علائم بسيارى كه حكايت از نزديك شدن فصل رهايى مى‏كند در اين منابع مورد توجه و تأكيد واقع شده است. غلبه علوم تجربى كه حاصل تاريخ غربى است و غربزدگى مسلمين طى دويست سال اخير متأسفانه موجب بى‏اعتنايى شيعيان به اين وجه از حيات و تأمل درباره حوادث آينده و اخبار رسيده در اين باره گرديده است. چنانكه بلافاصله گوينده را متهم به نشر خرافات و اوهام و بسط ترس و رعب و ناامنى در ميان جامعه مى‏كنند و خود رها از اين همه به تنظيم مناسبات و معاملات مبتنى بر عقل جزوى، حال‏نگر، كمّى و غافل از گذشته و آينده مشغول مى‏شوند.
    بايد پرسيد: آيا به همان اندازه كه امروزه مسلمين درگير و دار با ظاهر دين و دنيا روزگار مى‏گذرانند و همه امور را متكى به عالم محسوس و تجربه‏گرايى صرف مى‏شناسند؛ يهوديان، مسيحيان و حتى برهمنان هندو نيز از اين امور غافلند؟ تمامى قراين و شواهد حكايتى ديگر را بيان مى‏دارند.
    در هيچ دوره‏اى نظريه‏پردازان، سياستمداران و عموم مردم ساكن سرزمينهاى غربى به اندازه دوره‏اى كه در آن به سر مى‏بريم درباره آينده جهان، جنگ پايانى، پايان تاريخ، ظهور مسيح، ضد مسيح(دجال) و همه آنچه غرب و تمدن مادى آن را به خطر مى‏افكند؛ گفت‏وگو نكرده و براساس پژوهشهاى انجام شده اقدام به توليد آثار فرهنگى و تدوين استراتژيها و تنظيم سياستهاى منطقه‏اى و بين‏المللى خود ننموده‏اند.
    توليد و توزيع گسترده فيلمهاى سينمايى - كه عمدتاً محصول كمپانيهاى امريكايى‏اند - تأسيس سايتهاى اطلاع‏رسانى در شبكه جهانى اينترنت، انتشار مجموعه گسترده‏اى از كتابها و مقالات مرتبط با موضوعات ياد شده و... تنها در زمره بخش آشكار اين رويكرد عمومى غرب به موضوع آخرالزمان و آينده‏نگرى در اين‏باره است.
    بسيارى از شما درباره «نوسترآداموس» و پيشگوييهاى او كه چهارصد سال پيش صورت گرفته، شنيده‏ايد. اولين بار حدود سالهاى 60 و 61 بطور اتفاقى نسخه‏اى از فيلم نيمه مستند «نوسترآداموس» برادران وارنر را ديدم.
    تأكيد بازيگر راوى داستان فيلم مبنى بر به واقعيت پيوستن صدها پيشگويى اين پيشگوى يهودى‏الاصل فرانسوى و نمايش فيلم ورود امام خمينى به ايران، همراه با قرائت قطعه‏اى از پيشگوييهاى وى در اين باره و ارائه عباراتى كه حكايت از وقايع شگرف و مهم در آينده و حتى تا وقت ظهور منجى موعود داشت توجه هر بيننده‏اى را جلب مى‏كرد.
    سازندگان فيلم با نوعى شيطنت اين موضوع را به بيننده القا مى‏كردند كه حسب پيشگوييهاى نوسترآداموس پس از نبردهاى طولانى و جنگ جهانى سوم، جهان صلحى هزار ساله را زير پرچمى در بيت‏المقدس تجربه خواهد كرد.
    طى چندين دهه اخير، مضامين اين پيشگوييها با چاشنى تحليل سياستمداران غربى و جهت‏گيرى ويژه گردانندگان پشت پرده مدينه ليبرال سرمايه‏دارى، دستمايه ساخت دهها فيلم با موضوع و مضمون آخرالزمان و موجودى ماورائى كه از فضايى خارج از كره زمين جهان را تهديد مى‏كند، شده است.
    اين موضوعات و انتشار آراء اشخاصى چون هانتينگتون، تافلر، فوكوياما و امثالهم كه به‏عنوان نظريه‏پرداز سخنانشان درباره «پايان تاريخ»، «جنگ تمدنها» و... تبديل به استراتژى سياسى، نظامى سياستمداران حاكم بر آمريكا و انگلستان شده بيش از پيش نگارنده را متوجه جريانى كرد كه در ميان مسلمين مغفول مانده است.
    «نوسترآداموس» پيشگويى بود كه در عباراتى پيچيده و الفاظى نمادين و سمبليك از آينده سخن مى‏گفت، اما بسيارى از حوادث و اتفاقات طى همين يكى دو دهه در كنار بن‏بستهاى نظرى، ابتذال فرهنگى و بحرانهاى مدنى دلواپسى درباره آينده و انتظار رهايى بزرگ را مبدل به دغدغه فكرى بخش بزرگى از مردم جهان كرد. چنانكه امروزه تنها بيش از پنجاه پايگاه اطلاع‏رسانى در شبكه جهانى اينترنت وظيفه گفت‏وگو و تفسير پيشگوييهاى نوسترآداموس را عهده دارند و قريب به يكصد و بيست پايگاه نيز آراء عرضه شده درباره گذشته و آينده جهان در ميان ساكنان ربع مسكون را مورد بحث و تجزيه و تحليل قرار مى‏دهند.
    اين همه حكايت از «واقعه‏اى شگرف» يا جريانى پيوسته و سازمان‏يافته در لايه‏هاى پنهانى سياست، فرهنگ و اقتصاد جهان استكبار مى‏كند.
    بسيارى از منابع و مصادر مذهبى (يهودى، مسيحى و اسلامى) و پيشگوييهاى پراكنده در ميان ملل مختلف از اين «واقعه شگرف» و مقدمات و نشانه‏هاى آن خبر مى‏دهند و در وجه ديگر عملكرد عوامل استكبار و استعمار (آمريكا، انگليس، پرتغال و اسپانيا) خبر از «جريانى پيوسته» و سازمان يافته دارد كه مى‏تواند از سويى ديگر حاكى از اطلاعات آنان از اين واقعه شگرف هم باشد و يا...
    جناب «شيخ على كورانى» محقق مباحث مهدوى و مؤلف مجموعه پنج جلدى معجم احاديث الامام المهدى(ع) در كتاب عصر ظهور مى‏نويسد:
    بعد از پيروزى انقلاب اسلامى در ايران نشانه‏هاى اعتقاد به حضرت مهدى منتظر(ع) در ميان ملل جهان اسلام و حتى غير اسلام... يعنى پرسش از او و سخن گفتن پيرامون او و مطالعه و تأليف درباره او به اوج خود رسيد.
    تا جائيكه اين لطيفه شايع شده كه وزارت اطلاعات آمريكا پرونده‏اى از تمام اطلاعات لازم درباره امام مهدى(ع) تهيه و تنظيم نموده كه تنها نقص آن تصوير آن حضرت است5.
    تفاسير مختلفى از اين اطلاعات و آنچه در جغرافياى سرزمينهاى اسلامى مى‏گذرد مى‏توان ارائه نمود.
    غرب به مدد «مراكز مطالعاتى و استراتژيك» خود، همه آنچه را كه درباره «آينده جهان» و «جهان آينده» بيان شده گردآورى و بررسى كرده است و حسب خوى ذاتى (استكبارورزى) خود نيز سر در پى ترسيم نقشه‏اى براى «آينده جهان» و «جهان آينده» گذارده است. چيزى كه از آن با عنوان «نظم نوين جهانى» ياد مى‏شود. در اين مراكز بى‏گمان آثارى كه محصول خلوت، مكاشفه، اخبار و روايات و حتى رياضت راهبان و قديسان عالى‏مقام‏اند نيز از نظر دور داشته نشده است.
    نمى‏بايست از اين نكته غفلت كرد كه سياستمداران امروز دو كشور مدعى؛ يعنى «آمريكا و انگليس» عموماً همپا با سازمانهاى جهانى مجرى طرحها و خواست سرمايه‏داران يهودى و محافل صهيونيستى هستند. جريانى كه بيش و پيش از ساير اقوام دست در كار پيشگويى و طراحى توطئه دارند.
    شايد بتوان پيشگوييها و روايات و اخبار قديسان و مكاشفات موجود در منابع علماى مسيحى و پيشگوييهاى طالع‏بينانى چون نوسترآداموس را ناديده انگاشت و با لبخندى از كنار اخبار علماى مستقل يهودى گذشت؛ اما آيا مى‏توان پذيرفت كه گردانندگان پشت پرده سياست جهانى هم، چون ما به اين منابع و اخبار مى‏نگرند؟!
    آيا مى‏توان اخبار و روايات و احاديث مربوط به آخرالزمان را كه عموماً از قول ائمه معصومين(ع) نقل شده و در ميان منابع و مصادر مطمئن اسلامى نيز موجود است ناديده انگاشت و آنها را با ايجاد ترديد و ابهام به تمامى كنار گذاشت؟! بى‏گمان اين اخبار براى مسلمين سالهاى اوليه بسط اسلام و ايام امامت ائمه معصومين(ع) ذكر نشده؛ بلكه مخاطب اين اخبار ما و مسلمانان و شيعيان بعد از ما هستند.
    مطالعه آنچه در اين باره در ميان شبكه‏هاى جهانى اينترنت، مقالات منتشر در ميان مطبوعات غربى و آثار ارائه شده توسط مبلغان كليساى انجيلى و همچنين فيلمهاى سينمايى فراوانى كه توسط كمپانيهاى غربى ساخته شده دو فرض را فراروى ما قرار داده است:
    1. فرض اول اين است كه مستقل از سياستمداران، جماعتى با پيگيرى اخبار و مطالعات جدى و مستمر حاصل تأمل و خلوت خود را فرا روى پيروان خود قرار داده‏اند. چنانكه امروزه كليساى كاتوليك به نحوى سازمان يافته و به كمك ابزار دقيق نجومى، اخبار و مكاشفات پيشينيان درباره آخرالزمان را بررسى مى‏كنند و سعى در كشف موارد قابل تطبيق در وضع كنونى سيارات و كواكب با آنچه كه در منابع آمده دارند.× و اين وقايع به‏طور مستقل بروز و ظهور همان چيزى است كه قبلاً پيشگويى شده است.
    در ايامى كه جنگ متحدين غرب عليه عراق شدت يافت؛ پاپ، اين واقعه را امرى مختوم و مقدر اعلام كرد.1 و نويسندگان بسيارى، از جمع پيروان كليسا از «جرج دبليو بوش» به عنوان آنتى كريست يا ضد مسيح سوم ياد كردند كه قبل از ظهور حضرت مسيح عامل بسيارى از جنگها و ويرانيهاست.2
    2. فرض دوم اين است كه مراكز عمده مطالعاتى و گردانندگان پشت پرده سياست در آمريكا و انگليس با آگاهى از اين اخبار و با مشاهده قراين نزديك شدن ايام سقوط و ركود خود سعى در سوار شدن بر موج حوادث دارند.
    در واقع غرب كه امروزه فاقد عنصر قوى نظرى و مراتب عالى فرهنگى است «بسط قدرت» و سلطه‏جويى از طريق «نظاميگرى» صرف را، راه خلاص خويش فرض مى‏كند و با درك مجموعه عوامل و شواهدى كه سقوط غرب و ظهور تاريخى جديد به نام دين و معنويت را در حوزه جغرافياى سرزمينهاى اسلامى ممكن مى‏سازد؛ سعى در تدوين يك استراتژى و برنامه‏ريزى براى اجراى آن در كوتاه‏ترين زمان كرده است.
    حركت سريع و در عين حال مزورانه حكايت از اين دارد كه غرب مقاصد زير را در دستور كار خود قرار داده است:
    1. تخدير افكار ساكنان ساده‏لوح سرزمينهاى غربى - به‏ويژه آمريكا - از طريق جنگ رسانه‏ها و متأثر ساختن احساسات و اهواء آنان براى محقق ساختن اغراض سياسى، نظامى و اقتصادى ويژه؛
    مى‏بايست متذكر اين نكته بود كه دول آمريكا و انگليس با سرمايه‏هاى كلان ملت خود، دو بازوى قوى مجامع صهيونيستى و فراماسونرى جهانى‏اند.
    2. ايجاد انحراف ذهنى در تحليل و برداشت ساكنان و حاكمان ملل غير غربى - بويژه مسلمان - از عملكرد «صهيونيسم و بازوان اجرايى آنها»، در هم شكستن امكان هر نوع تصميم‏گيرى منطقى و واقعى از آنها، از طريق القاى استراتژيهاى مجعول و غير مستقل در اداره جوامع اسلامى؛
    3. به دست آوردن ابتكار عمل در جريان حوادث، مقابله با انواع موانع، سوار شدن بر جريان رخدادها به قصد كسب امكان سلطه‏گرى بلامنازع، حذف همه جريانات مزاحم به ويژه در ميان سرزمينهاى اسلامى.
    غرب، اسلام و نهضتهاى اسلامى را - كه درباره آنها گفت‏وگو شد - مهم‏ترين مانع و مزاحم فراروى خود مى‏شناسد. در عصر حاضر هيچ يك از سياستمداران جهان به اندازه مردان سياسى آمريكا و اروپاى غربى به مطالعه آثار پيشگويان و اخبار پشت‏پرده درباره آينده جهان، علاقه نشان نمى‏دهند چنانكه بيشترين هزينه را نيز صرف شناسايى همه جانبه روانى و روحى اقوام شرقى كرده‏اند.
    چه كسى مى‏پذيرد صدها كرسى شرق‏شناسى در دانشگاههاى آمريكايى و اروپايى براى ايجاد انس و تأليف قلوب ملت مسلمان و رشد و ارتقاى آنان ايجاد شده است؟!
    پس از انقلاب اسلامى، فرو پاشى شوروى و بالاخره واقعه يازدهم سپتامبر نيويورك، در جهان با حوادثى روبروييم كه در ميان اخبار موجود نزد عموم اقوام (اعم از يهودى، مسيحى، مسلمان، و حتى پيشگويان و طالع‏بينان) درباره آخرالزمان از جايگاهى ويژه برخوردار است و در اين منابع به وضوح يا تلويحاً بدان وقايع اشاره شده است.
    تنها كافى است ساعاتى را صرف مطالعه منابع و مصادر موجود در كتابخانه‏ها و يا پايگاههاى اطلاع‏رسانى در اينترنت كنيم تا حجم اين اطلاعات و مصاديق ذكر شده درباره آنهمه را دريابيم.
    به اين موضوع و آنچه كه دست كم محافل تصميم‏گير و طراحان اصلى سياست جهانى درباره آن اطلاع كافى دارند از چند منظر مى‏توان نگريست:
    1. طراحان «نظم نوين جهانى»، «جنگ صليبى دوم»3 و «عدالت بى‏پايان(؟!)»4 با رويكردى مزورانه به اخبار موجود و پيشگوييها سعى در القاى اين معنا دارند كه اين حوادث و از جمله جنگ در عراق و هر آنچه كه بعد از آن واقع مى‏شود امورى مقدر و محتوم‏اند و همگان چاره‏اى جز تسليم در برابر آن ندارند.
    2. طراحان و عاملان ياد شده با اطلاع كامل از اين منابع و اخبار و تذكر درباره آنچه آنها را تهديد مى‏كند استراتژى ويژه سياسى، نظامى و اقتصادى خود را طراحى كرده و مرحله به مرحله آن را به اجرا درمى‏آورند و در پى‏آنند تا با اتخاذ «استراتژى بازدارندگى» پيش از واقعه بزرگ ابتكار عمل را به دست گيرند و با كنترل شرايط و پيشدستى امكان ايجاد انحراف در سير حوادث و تسلطيافتن بر اوضاع را حاصل آورند كه در اين صورت چنانكه مسلمين منفعل و ايستا عمل كنند؛ ناگزير به تحمل خسارات و شدايد بسيارند و چنانكه خام و نادانسته، عكس‏العمل بروز دهند پيشاپيش بر سر راه خود چاله هلاك كنده‏اند.
    3. فرض ديگر اين است كه غرب بى‏اعتنا به اين منابع و اخبار و واهى پنداشتن آنها درگيرودار با تقديرى مقدر پيش مى‏رود و انگيزه‏هايى چون تسلط بر حوزه‏هاى نفتى و سرمايه‏هاى كشورهاى اسلامى دانه‏هايى هستند كه طراح تقدير براى درافكندن آنان در دام ابتلا و هلاكت افشانده است.
    طى چند سال اخير، سياستمداران كشورهاى اسلامى با روشهاى معمول تجزيه و تحليل مسائل سياسى و به مدد اطلاعات دست دوم - و گاه انحرافى - از آنچه در جهان مى‏گذرد؛ تنها ظاهر حوادث و وقايع را بررسى كرده‏اند. چنانكه كليه مفسران داخلى (اعم از سياستمداران و يا نظاميها) تنها با بررسى پاره‏اى شواهد و قراين انگيزه اصلى غرب را از لشكركشى به عراق دستيابى به منافع نفتى و تغيير جغرافياى سياسى منطقه اعلام كرده‏اند.
    حضور اسپانيا به‏عنوان نماينده استعمار كهنه در كنار انگلستان و آمريكا به‏عنوان نمايندگان اصلى استعمار نو و هم قسم شدن آنها در ميدان عمل، حكايت از ظهور احساس «خطرى بزرگ و فراگير» در غرب دارد. خطرى به مراتب مهم‏تر از، از دست دادن چند ميليون بشكه نفت. وگرنه، عربستان صاحب بزرگ‏ترين ذخاير نفتى جهان و تمامى چاههاى نفت آن در اختيار غرب است.
    گوئيا واقعه‏اى تماميت فرهنگ و تمدن غربى را به خطر انداخته كه آنان بدون ملاحظه خط مشى سازمانهاى به اصطلاح جهانى، و به قيمت از دست رفتن تماميت حيثيت غرب (به دليل اتكاء به مشى دمكراتيك در مناسبات سياسى و فرهنگى) و بروز انزجار جهانى با سرعت تمام، گام در ميدان خطرناك جنگ در بين‏النهرين و بابل (عراق امروزى) نهاده‏اند.
    در تمامى فيلمهاى سينمايى ساخته شده براساس اخبار آخرالزمان، آمريكا به عنوان ناجى تمدن جهانى معرفى مى‏شود. چنانكه در فيلم «روز استقلال» وقتى سفينه‏اى بزرگ جهان را تهديد مى‏كند اولين بار اين سفينه در عراق ديده مى‏شود و پس از آن آمريكا به مدد تكنولوژى فوق مدرن خود، جهان را از مهلكه‏اى بزرگ نجات مى‏دهد.
    همين مضمون در شكلى ديگر در فيلم «آرماگدون» تكرار مى‏شود، اما اين‏بار مهندسان و كارگران نفتى آمريكايى هستند كه با همراهى رئيس جمهور آمريكا، جهان را از بلايى بزرگ مى‏رهانند و عالم را دعاگوى خود مى‏سازند.
    انتشار كتابها و مقالاتى با مضامين ياد شده و، ساخت دهها فيلم سينمايى چون: آرماگدون، روز استقلال، طالع نحس، نوسترآداموس، ترميناتور و...، ايجاد صدها پايگاه اطلاع‏رسانى مستقل و وابسته، طرح مباحثى چون «عدالت بى‏پايان»، «جنگ صليبى دوم» از زبان رئيس جمهور آمريكا، ارائه نظرياتى مشخص درباره «پايان تاريخ»، «جنگ تمدنها» و مرتبط دانستن هر واقعه كوچك و بزرگى در جهان با مسلمين و به ويژه شيعيان ايران حكايت از آگاهى و اطلاع كامل مراكز اصلى تدبيرگر غربى از اين اخبار مى‏كند.
    در واقع غرب متذكر اين نكته است كه «تاريخ غرب» به سر آمده و دير يا زود ناگزير به قبول مرگ فرهنگ و تمدن استكبارى خود است.
    چه، به صدا درآمدن زنگ رهايى به نام دين، خدا، معنا و معنويت، تماميت اين فرهنگ و تمدن را در چالشى سخت به خطر افكنده است. اين‏همه مراكز مطالعاتى و استراتژيك غربى و به‏ويژه يهوديان صهيونيست را بيش از مسلمين متوجه جايگاه و نقش مسلمين و سرزمينهاى اسلامى در تاريخ آينده اضمحلال يهوديت صهيونيستى ساخته است. دريافتى كه آنان را واداشته تا به مدد نخبگان و نظريه‏پردازان، دست به طراحى يك استراتژى پر قدرت و همه جانبه تهاجمى بزنند.
    امام خمينى(ره) در جمله كوتاهى باطن و ذات غربى را - كه طى دهه‏هاى اخير در سيماى امپرياليسم آمريكا نمودار شده بود - بيان فرمودند:
    آمريكا شيطان بزرگ است.
    امام را به عنوان مردى اهل نظر، پيرى ره‏رفته و ره‏يافته بايد ديد كه به مدد «معرفت قدسى» و عنايات آسمانى واقف به علم‏الاسماء، نسبت ميان اسم و مسمى است و هيچ لفظى را بى‏جا و هيچ اسمى را بى‏ملاحظه مسمى بر زبان جارى نمى‏سازد.
    امام خمينى سخنى ناسزا چون مردان گرفتار در هواجس بر زبان نراند به‏عكس، سخنى به سزا درباره آمريكا و غرب اعلام نمود. او تماميت سيرت و باطن شيطانى را در صورت غرب و آمريكا مى‏ديد؛ سيرت و باطنى كه بيان آن مستلزم تفسير تاريخ غرب و بررسى سير تحول تفكر امانيستى طى چهارصد سال اخير است و در اين مقال نمى‏گنجد. تنها بايد گفت:
    «شيطان» هيچ‏گاه بنابر انابه، بازگشت و اعتراف به آنچه به ناروا رفته نداشته و ندارد؛ و همه آنچه كه او به مدد مطالعات و پژوهشها يافته؛ او را به اتخاذ شيوه‏اى شيطانى؛ يعنى مجادله، اغوا و عصيان واداشته تا انهدام و مرگ خود را تا وقت معلوم به عقب اندازد. چه او پايان حيات خود را مى‏داند و تسليم شدن در برابر اراده خداوند را هم نمى‏پذيرد.
    از همين روست كه ارائه تفسير و تحليلى جامع از آنچه در پيرامون ما مى‏گذرد؛ بدون مدد جستن از «اخبار آخرالزمانى» ممكن نيست. چنانكه بدون اتخاذ يك استراتژى مناسب و جامع نمى‏توان اين دوره حساس و مهم از تاريخ بشر را پشت سر گذاشت. درك اين‏همه از سوى عموم مسلمين و به‏ويژه نخبگان، اولين گام براى ورود به اين جريان و اخذ تصميم بخردانه در برابر آن است. والسلام

    پى‏نوشتها :
    × بسيارى از پيشگوييها خبر از بروز وقايع و بحرانها در موقعيتى ويژه مى‏دهند. موقعيتى كه نحوه قرار گرفتن سيارات و كواكب در آسمان همزمانى اين آرايش و وقايع را بازگو مى‏كنند.
    1 . خبرگزارى آسوشيتدپرس، شنبه دوم فروردين 1382.
    2 . ر.ك. مقاله «آيا جرج دبليو بوش دجال است، موعود، ش29.
    3و4. اشاره به سخنان جرج دبليو بوش در وقايع افغانستان و عراق.
    5 . عصر ظهور، ص17.
     

     

     

    براي دريافت مجله الکترونيکي «روزانه» و «خبرنامه» و به جهت عضويت در گروه «مبين» روي لينک زير کليک کنيد

    http://groups.yahoo.com/group/mobin-group/join


    *****

    براي تماس با مدير گروه روي لينک زير کليک کنيد

    Mobin_s2004@yahoo.com


    **توجه: اين گروه فعلا بصورت آزمايشي فعاليت مي نمايد**

     

     

     

     
    د