492

 
 

به نام حضرت دوست، که هر چه بر سر ما مي رود عنايت اوست

مجله الکترونيکي روزانه :: شماره 492 :: شنبه 31 تیرماه 1385

Mobin_s2004@yahoo.com


در چه دنياي کثيفي زندگي مي کنيم!
دو نکته + يک ايميل دريافتي

با سلام به همه شما دوستان عزيزم
اول اين را بگم که دوستان خوبم در گروه مارشال-مدرن در جريان باشند که با هماهنگي هاي صورت گرفته، از امروز «خبرنامه مبين» که محتوي آخرين اخبار داغ ايران و جهان هست هم در گروه مارشال-مدرن ارسال خواهد شد. «خبرنامه مبين» قدمتي يک و نيم ساله دارد و همه روزه به جز ايام جمعه و تعطيل منتشر مي شود.
دوم اينکه در شماره امروز روزانه در ستون آزاد، کلي sms و آف براتون گذاشتم، بريد حالشو ببريد!
سوم  اينکه   ديروز يکي از اعضا گروه (meherdad_kazemi@yahoo.com) که از ايرانيان خارج از کشور مي باشند، ايميلي فرستاده بود و در آن به موضوع جالب توجهي اشاره کرده بود که تصميم گرفتم مطلب ايشان را عينا در «سخن مبين» اين شماره از روزانه بنويسم. لازم به ذکر هست پذيراي نظرات دوستان محترم در مورد اين مطلب هستم و اگر در مورد اين موضوع ايميلي دريافت کنم در شماره فردا نوشته خواهد شد. و اما توجه شما را به اين مطلب دوستمان جلب مي کنم:

آقا مبين سلام
از زحمات بي وقفه شما در جهت بالا بردن اطلاعات ما ايرانيان خيلي متشکرم، مخصوصا ما که در خارج از ايران هستيم، خيل از مجله روزانه شما استفاده مي کنيم.
يه مطلبي رو مي خواستم بگم که اگر دوست داشتيد در روزانه بنويسيد. امروز وقتي داشتم اخبار را از سايت بي.بي.سي فارسي مي خوندم، يه مطلبي توجه من را بخودش جلب کرد. بي.بي.سي در يک تحليلي با عنوان «اجماع جامعه جهانی در باز گذاشتن دست اسرائيل در لبنان» نوشته بود که آمريکا، دولتهاي غربي و نيز حکومتهاي عربي دست اسرائيل را براي کشتار گسترده غيرنظاميان و نيز تخريب زيرساختهاي لبنان باز گذاشته اند و هيچ فشاري به اسرائيل وارد نمي کنند، اون هم فقط بخاطر اينکه بتونند با اينکار حزب الله لبنان را منزوي کنند!
من اصلا با اينکه کار حزب الله لبنان درست هست يا نه و يا اينکه اسرائيل کار اشتباهي انجام مي ده يا خير، کاري ندارم. فقط مي خوام اين را بگم که عجب دنياي کثيفي هست، دولتها بخاطر اينکه از يک گروهي خوششون نمي آد و مي خوان اون را منزوي کنند، حاضر هستند که به يک کشور حمله بشه و در آن صدها غير نظامي کشته بشوند فقط بخاطر اينکه يک گروه را مي خواند منزوي کنند!
در اين هشت روزه که از حمله اسرائيل به لبنان مي گذره، نزديک 400 نفر که اغلب آنها غير نظامي (زن، کودک و ...) بوده اند کشته، هزاران نفر مجروح و معلول، و حدود يک ميليون نفر آواره شده اند! فقط بخاطر يه عده اينکه مي خوان حزب الله منزوي بشه!
آخه من نمي دونم بمباران يک روستا و يا موشکباران مجمتع هاي مسکوني که باعث کشته شدن افراد بيگناه ميشه چه ربطي به حزب الله داره؟ در همين سايت بي.بي.سي خوندم که کاميون هاي حامل کمکهاي انسان دوستانه، آمبولانسها و حتي جاده هاي فرعي آماج حملات اسرائيل قرار گرفته. بزرگترين کارخانه کاغذ سازي و نيز کارخانه توليد شير در بيروت نابود شده. آخه مگه حزب الله در خانه توليد کاغذ هست؟ حزب الله لينان که داره جلوي اسرائيل مي جنگه، اگه راست مي گيد اونا را بکشيد، ديگه چرا غير نظاميان و کارخانه هاي زير بنائي ملت لبنان را نابود مي کنيد؟
البته شايد بگيد، چرا من دارم اينقدر حرص مي خورم؟ در جواب بايد بگم، اوني که در کنار آب نشسته مطمئنا حال کسي را که در داخل آب داره غرق ميشه را نمي دونه، اما فقط براي چند لحظه هم که شده تصور کنيد که اين 400 نفري که تا امروز کشته شده اند، يکي از اونها مادر عزيز شما و يا پدر گراميتان و يا همسر نازنينتان و يا برادر و خواهر مهربانتان و يا فرزند دلبندتان بود، اونوقت چه احساسي داشتيد؟ يک يا چند نفر از عزيزانتان را از دست داده ايد، فقط و فقط بخاطر اينکه چند تا دولت مي خواهند حزب الله را منزوي کنند!
البته با اين همه ما نمي تونيم يک گوشه اي از اين مصيبت را متوجه بشيم چون اکنون کشته شدن انسان ها در طول روز برای ما به صورت عادی در آمده است. کشته شدن انسان ها بر اثر جنگ به صورت یک امر روزمره در کنار اخبار ورزشی و هنری برای ما تکرار می شود و ما هم ملول و بی حوصله به آن ها گوش می دهیم. رسانه ها با تکرار این فاجعه این امر را برای ما عادی و طبیعی نشان می دهند. رسانه ها به راحتی اعلام می کنند دیروز ۵۰ نفر در غزه کشته شدند امروز ۳۰ نفر در بیروت و همین الان 80 نفر در عراق و انگار نه انگار که این ها انسان بوده اند و کشته شدن هر یک انسان یعنی پایان یک جهان!
جالب اينجاست که در خود آمريکا و يا کشورهاي اروپائي (که من خودم در يکي از آنها زندگي مي کنم) وقتي گربه خانم اسميت در بالاي درخت گير مي کند و يا چند تا نهنگ در گوشه اي از اقيانوس آرام در بين صخره ها گير مي کنند، نيروهاي امداد با تمام قوا به کمک آنها مي شتابند و نجاتشان مي دهند، اما در مناطقي مثل خاور ميانه و يا آفريقا انسانها ده تا ده تا مي ميرند و کک کسي هم نمي گزد!
از آن طرف هم به نام میهن به نام دفاع و يا بخاطر منزوي کردن يک عده ديگر و از این قبیل امور ذهنی و انتزاعی انسان ها را می کشند به کشتن می دهند. از آن طرف تر هم در بازی های کامپیوتری و فیلم های هالیوودی به زیباشناسی جنگ و کشتار انسان ها می پردازند و ان را تبدیل به امر سرگرم کننده و لذت بخش می کنند! به نظرم فاجعه زمانی فاجعه آمیز تر است که تبدیل به امر عادی شود. کشته شدن انسان ها یک فاجعه است یک امر غیر عادی و استثنایی است نباید ان را به عنوان یک امر ساده و عادی نگاه کرد. فاجعه را باید فاجعه آمیز نگاه کرد!
در پايان براي خودم و همه کساني که با من هم عقيده هستند خيلي متاسف هستم که در چنين دنياي کثيفي زندگي مي کنيم!

راستي سه نکته را يادم رفت بگم: اولا آدرس اون مطلب در سايت بي.بي.سي اينه: http://www.bbc.co.uk/persian/news/story/2006/07/060720_wmt-israel- hezbollah-internationalconsensus.shtml
دوما از صميم قلب آرزو مي کنم اسرائيل چند تا هم موشک به اين کشورهاي عربي حوزه خليج فارس، و به شهرهاي رياض، دبي، منامه، کويته، عمان، ابوظبي و ... بزنه، مخصوصا به سوي کاخهاي اين شيخ نشين هاي بي شرف!
سوما اگر مي خواهيد عکسهاي جنايات اخير در لبنان را ببينيد سري به اين سايت بزنيد: http://fromisraeltolebanon.info

حق يارتان


مجله معتبر Reader’s Digest

تاریخ انتشار: آگوست 2006
تعداد صفحات مجله: 154
حجم فایل: 5 مگابايت
رمز فايل: www.mobin-group.com
برای دانلود اینجا را کلیک کنید


 

عناوين برخي از  مطالب اين شماره از مجله الکترونيکي «روزانه»

  • فتوكاتور فوتبالي
  • معرفي فيلم: پدرم و پسرم
  • دانلود فيلم: The Iron Glant
  • دانلود آلبوم: منهای تو (U-) با صدای کامران دلان
  • موزیک ویدیو جدید آمو به نام عادت
  • Phone Recorder Plus 1.0 نرم افزاري فوق العاده براي تبديل كامپيوتر به يك تلفن مجهز با ويژگي VoiceMail
  • AlbireoCam
  • علت شكم دريدن مغولان 
  • جلال الدین محمد رومی بلخی
  • کلي اس.ام.اس و آف !
  • گفتگو با مهران غفوريان / مجلات زرد با زندگي من شوخي كردند!
  • و ....

 


 

 

Mobin_s2004@yahoo.com


ببينيد در هند چند تا علي دايي دارند!!

 



 

 


Mobin_s2004@yahoo.com

دنيا، نگاه کن
از يادداشتهاي آن سفر کرده به فرنگستان
فتوكاتور فوتبالي
خيلي خيلي جالبه؛ نبيني ضرر کردي!
ليست ۳۰۰۰ دانشگاه برتر دنيا
هيچ دانشگاهي از ايران تو اين ليست نيست

 

 

Mobin_s2004@yahoo.com

آخرین خبرها از تنش در خاور ميانه

مبارزان حزب الله لبنان جمعه شب در ادامه پاسخ به جنایت های رژیم صهیونیستی ضد مردم لبنان باردیگر شمال فلسطین اشغالی را هدف حملات موشکی خود قرار داد.
به گزارش خبرگزاری مهر به نقل از شبکه تلویزیونی العربیه، مبارزان حزب الله لحظاتی پیش بار دیگر مناطق عکا و الجلیل الاعلی را با 20 فروند موشک هدف قرار دادند که هنوز از تلفات و خسارتهای احتمالی آن گزارشی نرسیده است.
به گزارش شبکه تلویزیونی العالم، دستکم سه فروند موشک حزب الله به منطقه عکا اصابت کرده است و خبرهایی از مفقود شدن یک نظامی اسرائیلی در مرز فلسطین اشغالی با لبنان وجود دارد.
حزب الله لبنان ظهروعصر امروزدوباره شهرک ها و شهرهای شمال فلسطین اشغالی از جمله شهرک های کرمئیل، طبریا و صفد و شهر حیفا را هدف حملات موشکی خود قرار دادند که دستکم 25صهیونیست زخمی شدند.
خبرنگارشبکه العربیه نیزلحظاتی پیش ازاستقرارارتش اسرائیل در چند شهرک صهیونیستی در نزدیک مرز فلسطین اشغالی با لبنان خبر داد.
درهمین حال، خبرنگار شبکه تلویزیونی العالم لحظاتی پیش گزارش داد که ارتش رژیم صهیونیستی به شهر البادلیه جنوب لبنان حمله کرده است.
از سوی دیگر شبکه تلویزیونی العالم لحظاتی پیش در خبری فوری اعلام کرد ، در حمله موشکی مقاومت اسلامی به شهرک یهودی نشین نهاریا سه ساختمان هدف اصابت موشک قرار گرفت . این شبکه درخبری دیگرضمن اعلام اینکه بیش از ده هزار مهاجر و آواره در شهر صور وجود دارد، از افزایش حملات هوایی اسرائیل به اطراف شهر صور خبر داد .

 



 


 

Mobin_s2004@yahoo.com

معرفي فيلم

پدرم و پسرم
Babam Ve Oğlum

نویسنده و کارگردان: چاغان ایرماک. موسیقی: اوانتیا ربوتسکایا. مدیر فیلمبرداری: ریدوان اولگن. طراح صحنه: مورات گونی. بازیگران: فیکرت کوشکان[صادق]، چتین تکیندور[حسین]، حمیرا[مادر]، شریف سه زر[عمه]، یتکین دیکینجیلر[سالم]، بین نور کایا[حنیفه]، اگه تانمان[دنیز]، اُزگه اُزبرک[دوست دختر صادق]. ١٠٨ دقیقه. محصول ٢٠٠٥ ترکیه.
دنیز کوچک که به هنگام کودتای نظامی ١٩٨٠ ترکیه مادرش را از دست داده، هفت سال بعد به همراه پدرش صادق به مزرعه ای در نزدیکی اژه می رود تا پدربزرگش حسین افندی را که هرگز ندیده، ملاقات کند. پدر و پدربزرگ دنیز سال هاست با هم قهرند. چون صادق که برای تحصیل به پایتخت رفته بود، به فعالان سیاسی پیوسته و به زندان افتاده است. حسین افندی نیز او را از فرزندی خود خلع کرده است. اما صادق با وجود این ماجرا هفت سال بعد به همراه فرزندش نزد پدر بازگشته و می خواهد دنیز را به والدین اش بسپارد. مادربزرگ با مهربانی به استقبال دنیز و صادق می رود، اما حسین افندی روی خوشی به فرزند و نوه نشان نمی دهد. دنیز خود را در جمع ناهمگون اما دوست داشتنی مادربزرگی که تراکتور می راند و توسط بی سیم با همسایگان دیگر صحبت می کند، عمۀ بیوه پدرش که هر لحظه آماده قهر کردن است، عموی ساده لوح خود صالح و حنیفه همسر او که از آرنج تا گردن خود را با النگو پوشانده و فرزندان آنها می یابد. اما صادق که در جوانی قصبه و دوست دخترش را برای یافتن علم و جنگیدن به خاطر کشوری آزادتر ترک کرده بود، هنگام بازگشت رازی با خود به همراه آورده که تمامی یخ ها را میان او و پدرش آب خواهد کرد.
چرا باید دید؟
سومین فیلم بلند چاغان ایرماک که به نوعی حدیث نفس او و همنسلان اوست که بعد از کودتای نظامی ١٩٨٠ در ترکیه به دنیا آمده اند، فیلمی زیبا و سرشار از احساس است که تجربه دیدارش به راحتی فراموش نخواهد شد. فیلمی درباره شکاف و اختلاف میان نسل ها که بر خلاف همتایان غربی خود به نقد رفتار دو نسل نمی پردازد؛ بلکه آنها را رها می کند تا با تعمق در رفتار گذشته و نقد خویشتن همدیگر را بازیایند. پدرم و پسرم در زمانه ای که ژانر ملودرام به عنوان گونه ای سخیف ارزیابی می شود، می توان ابروی از دست رفته ژانر را نیز به آن بازگرداند. ملودرام و بهتر بگویم درامی که قصه تلخی است از آن چه سیاست از ما و نسل ما گرفته است. یاد سرژ رجیانی و ترانه Ma liberté اش به خیر که می خواند : آزادی ام همه چیزم را گرفت.
شباهت های گریز ناپذیری میان حوادث فیلم پدرم و پسرم و آن چه که بر نسل های بعد از انقلاب در ایران گذشت و اختلاف های بزرگ میان پدران و پسران، که گاه منجر به مرگ یکی از طرفین شد، وجود دارد و آن برای تماشاگر ایرانی ملموس تر و پذیرفتنی تر می کند. اما آن چه در کنار تجربه دیداری شنیداری ایرماک برای تماشاگر جذاب است، تجربه کشف سینما توسط دنیز کوچک و به واسطه آن شناخت خانواده پدری است. دنیز کوچک به نوعی ایرماک خردسال است و می تواند نماینده نسلی باشد که پدران آرمان گرا و آزادی خواه خود را از ورای تصاویر کشف می کند. اتفاقی که برای بسیاری از کودکان اعدام شدگان دهه شصت ایرانی نیز افتاده، کسانی که تمامی خاطرات شان از پدر و یا مادر تنها یک عکس سیاه و سفید یا رنگی کوچک یا فیلم سوپر هشت رنگ پریده و دستخوش زوال است.
در سال های گذشته ساختن حدیث نفس هایی با تم کشف سینما در ترکیه و بسیاری کشورهای دیگر رونق به سزایی گرفته که آن را می توان مولود ساختۀ زیبای جوزپه تورناتوره- سینما پارادیزو- دانست. در سینمای ترکیه امروز که دوران نوزایی پرباری را طی می کند، پدرم و پسرم در کنار قایق ساختن از پوست هندوانه-احمد اولوچای- بهترین نمونه این حرکت است که لذت تماشای آن کمتر از سینما پارادیزو نیست. شخصاً از صحنه ملاقات صادق و معشوق پیشین - که ازدواج کرده و صاحب فرزند نیز شده- در بیمارستان بسیار لذت بردم، ملاقاتی که به خواهش پدر صادق از دختر صورت می گیرد. پدرم و پسرم فیلمی به شدت تاثر برانگیز، تکان دهنده و سرشار از بصیرت است، مانند صحنه ای که صادق برای اولین بار بعد از سال های با پدرش سخن می گوید و از او می خواهد تا سرپناهی به دنیز بدهد و در پایان صحنه به زمین می افتد تا راز دردناک خود را آشکار کند. او- کودک عاصی دیروز- به خانه بازگشته تا در کنار پدر بمیرد...
پدرم و پسرم به مدد فیلمنامه سنجیده و کارگردانی قدرتمندانه ایرماک، از افتادن به ورطه احساسات گرایی دور مانده و به نوعی تسویه حساب نسل ها با باورهای سیاسی پیشین خویش است. ایرماک به روایت خود چیزی افزوده که جانشین عوام فریبی و احساسات ساختگی می شود؛ یعنی عواطف صادقانه و بی غل و غش. نمی توان این معرفی را به پایان برد و از بازی هماهنگ گروه بازیگران فیلم حرفی نزد. گروهی که بازی حمیرا در نقش مادربزرگ همچون جواهری در میان آنها می درخشد.برای آشنایی بیشتر می توانید به مصاحبه اختصاصی ما با چاغان ایرماک مراجعه کنید.
ژانر: درام، سیاسی.

دانلود فيلم

The Iron Glant

لینک دانلود فیلم
لينک دانلود غير مستقيم مي باشد.
 

----------------------------------------------------------------------

قابل توجه ایرانیان عزیز خارج کشور !
باطلاع می رساند از این پس روزهای جمعه و ایام تعطیل با همکاري دوست بسیار عزیزم «Benz223@gmail.com» یک فیلم سینمائی ایرانی برای مشاهده و دانلود در این قسمت معرفی خواهد شد.

 

 


 

Mobin_s2004@yahoo.com

دانلود آلبوم: فارسي

منهای تو (U-)
با صدای کامران دلان

اينم از آلبوم جدید کامران دلان به نام منهای تو، که خيلي هاتون درخواست کرده بوديد (با دو کیفیت).

 

براي دانلود، روي لينکهای بالا کليک سمت راست نموده و Save Target As را بزنيد.

 


 

تک موزیک

موزیک ویدیو جدید آمو به نام عادت

لینک دانلود آهنگ
براي دانلود، روي لينک بالا کليک سمت راست نموده و Save Target As را بزنيد.

 

 

 

 

 

Mobin_s2004@yahoo.com

نرم افزار PC

Phone Recorder Plus 1.0 نرم افزاري فوق العاده براي تبديل كامپيوتر به يك تلفن مجهز با ويژگي VoiceMail

 

Phone Record Plus نام نرم افزار مفيد و قدرتمند ديگري از سري محصولات شركت Teley در زمينه ي تلفن است كه با كمك اين نرم افزار كاربر قادر به تبديل سيستم خود به يك تلفن مجهز و همه كاره با امكانات بسيار و متنوع خواهد بود !

اين نرم افزار قادر به ذخيره ي ساعت ها مكالمات تلفني شما و ذخيره آنها به صورت فرمت هاي صوتي بر روي سيستم است ! به علاوه داراي وايژگي منحصر به فرد VoiceMail است كه شما قادر خواهيد بود هر جاي دنيا كه هستيد از پيام هاي تلفني خود اگاه شويد‌.

 در ادامه به بررسي ويژگي هاي برتر اين نرم افزار قدرتمند مي پردازيم .

Phone Recorder - قابليت ضبط و ذخيره ي تمامي مكالمات تلفني  از طريق Voice Modem شما !

Let Third Party Listen The Call - بسياري از نرم افزار هاي ضبط مكلمات تلفني تنها به ضبط مي پردازند و قابليت استراق سمع را به كاربر نمي دهند !

Phone Record Plus قادر است به طور همزمان هم مكالمه را ضبط نمايد و هم شخص سوم به استراق سمع و گوش دادن به مكالمه بپردازد.

Full Answering Machine - منشي تلفني قدرتمند و كامل براي سيستم شما كه تمامي امكانات يك منشي تلفني حرفه اي را به شما مي دهد !

Professional Calls Log - اين نرم افزار تمامي تماسهاي دريافتي, خروجي و تماسهاي ناموفق را براي شما همراه با جزييات تاريخي آنها برايتان درج و ذخيره مي نمايد !

The Calls List - ليست و دفترچه تلفن قدرتمند نرم افزار كه قادر به طبقه بندي مناسب براي گروههاي مختلف است .

The Events - هنگام دريافت تماس, هم شماره و هم نام شخص شماره گيرنده بر روي مونيتور نمايش داده مي شود , به علاوه شما قادر خواهيد بود براي شخص تماس گيرنده تصويري انتخاب كنيد تا اين نرم افزار هنگام تماس وي تصويرش را برايتان به نمايش گذارد !

Manual Call Control - ويژگي بسيار مفيد اين نرم افزار كه به شما انتخاب كامل را مي دهد تا هنگام دريافت يك تماس هر چه مي خواهيد انجام دهيد !

به ضبط آن بپردازيد, به تماس پاسخ دهيد, منشي فعال شود و يا اينكه آن را رها كنيد تا براي خود تماس گيرد !

Professional Voice Mail Box - ديگر ويژگي بسيار مفيد اين نرم افزار كه به شما امكان گوش دادن به تماس ها و حتي حذف ان ها را از راه دور با يك تلفن ديگر مي دهد !

Personal Web-Site - ويژگي ديگر قدرتمند و منحصر به فرد نرم افزار اينترنت سرور آن است كه با ساخت يك وبسايت در آن به شما امكان خواندن,‌ويرايش, حذف و تغيير در تنظيمات نرم افزار را تنها از طريق يك مرورگر اينترنت مي دهد‌!

Forwarding details of incoming calls to your e-mail - اين ويژگي جالب همانطور كه از نامش پيداست امكان Forward و فرستادن جزييات و تماسها را به Email شما بلافاصله پس از دريافت دارد .

Cut the silence section - بريدن خودكار بخش سكوت تماس و نامفيد آن ديگر ويژگي منحصر به فرد اين نرم افزار است !

Caller ID Features - پشتيباني Caller ID براي نمايش شماره هاي اشخاص تماس گيرنده !

Create greeting with the Speaker or Text To Speech - ساخت پيام براي پيغام گير با صداي خود و پخش آن هنگام دريافت تماس همراه با قابليت ‏Text-To-Speech براي خواندن متون .

و بسياري ويژگي هاي مفيد ديگر .......

جزييات كامل تر در مورد اين نرم افزار به زبان سايت سازنده ......

Phone Record Plus براي اجرا تنها نياز به سيستم عامل هاي ويندوز 98/Me/NT/2000/XP/2003 , يك Voice Modem , كارت صوت و نرم افزار Text-To-Speech براي خواندن متون دارد !

نسخه ي كامل اپلود شده ي نرم افزار Phone Record Plus 1.0.3.0 همراه با كرك و به صورت Full با حجم حدود 2.3 مگابايت در بخش نظرات .....

تصويري از محيط نرم افزار
English Explanations



 

نرم افزار موبایل

AlbireoCam

با این برنامه می توانید عکس های گرفته شده را به شکل دلخواه تغییر بدهید

 لینک دانلود برنامه
براي دانلود، روي لينک بالا کليک سمت راست نموده و Save Target As را بزنيد.

 

 

 

 

Mobin_s2004@yahoo.com


نفس برآمد و کام از تو بر نمی​آید

نفس برآمد و کام از تو بر نمی​آید
صبا به چشم من انداخت خاکی از کویش
قد بلند تو را تا به بر نمی​گیرم
مگر به روی دلارای یار ما ور نی
مقیم زلف تو شد دل که خوش سوادی دید
ز شست صدق گشادم هزار تیر دعا
بسم حکایت دل هست با نسیم سحر
در این خیال به سر شد زمان عمر و هنوز
ز بس که شد دل حافظ رمیده از همه کس

 

فغان که بخت من از خواب در نمی​آید
که آب زندگیم در نظر نمی​آید
درخت کام و مرادم به بر نمی​آید
به هیچ وجه دگر کار بر نمی​آید
وز آن غریب بلاکش خبر نمی​آید
ولی چه سود یکی کارگر نمی​آید
ولی به بخت من امشب سحر نمی​آید
بلای زلف سیاهت به سر نمی​آید
کنون ز حلقه زلفت به در نمی​آید

 
 

 

 

Mobin_s2004@yahoo.com

اعضا محترم گروه مي توانند مطالبشان را به آدرس
 Mobin_s2004@yahoo.com
بفرستند تا با نام خودشان در اين ستون نوشته شود.

 

it.hamed.it@gmail.com

يه چيز جالب!

in kar ha ro anjam bede:
1- roo safeh desktop et ye click rast kon / ye new text document dorost kon
2- esmesh ro tagheer nade
3- toush ebarate zir ro type kon
Bush hid the facts
safha ro beband
save kon
hala dobare bazesh kon
....
ounvaght mibinid chi mishe.

 

 

viski_601@yahoo.com

زندگي...!

زندگي يک آرزوي دور نيست؛ زندگي يک جست و جوي کور نيست زيستن در پيله پروانه چيست؟زندگي کن ؛ زندگي افسانه نيست گوش کن ! دريا صدايت ميزند؛ هرچه ناپيدا صدايت ميزند جنگل خاموش ميداند تو را؛ با صدايي سبز ميخواند تو را زير باران آتشي در جان توست؛ قمري تنها پي دستان توست پيله پروانه از دنيا جداست؛ زندگي يک مقصد بي انتهاست هيچ جايي انتهاي راه نيست؛ اين تمامش ماجراي زندگيست

 

 

hossein_artist2000@yahoo.com

همکاري در زمينه ...

ba salam man hossein zadeh naviri nevisandeh va kargardane gorohe nemayeshiye pasargade esfahan hastam . har gone komaki dar zamineye nemayeshi va honari bashe ba kamale meylam baraye koliyeye dostane azizam dar site roozane ba kamale meyl anjam midam .

 

 

horizen005@yahoo.com

میگریستندعابرن
یگ بیری مرده بود
اما
کمی دورتر
مردی جان میداد
بتنهائی ...........

 

 
far407@yahoo.com

الها!!!
وقتي باور بودن در ذهن خسته ام جايي براي بودن ندارد ؛ وقتي گناه مثل ريسماني گردن آويز روح پاك و انساني ام شده است ؛ زندگي مثل بن بستي همه ي هستي ام را در يك لحظه به نيستي مي رساند.
چشمان اشك آلودم را مي گشايم مؤذن اذان مي گويد و خورشيد در پس شهر به اميد سپيده است. با خود مي گويم : او مرا مي خواند؛ به رسم بندگي آب را در سياهي جسم و روحم محو مي كنم وبه سوي تو مي آيم....
احساس زندگي در وجودم زنده مي شود وبا اميد به سويت پر يگشايم.ستايشت مي كنم ،به ركوع مي روم –در مقابل اين همه عظمت گل هاي بنفشه ي كنار باغچه هم ركوع مي كنند.-سر به سجده كه مي گذارم حس قبلي دوباره در درونم زنده مي شود وآرامش وجودم را فرامي گيرد......

 

 

yagote_besadaf@yahoo.com

حالمان بد نيست غم کم مي خوريم
کم نه! هر روزکم کم مي خوريم
آب مي خواهم، سرابم مي دهند
 عشق مي ورزم عذابم مي دهند
خود نميدانم کجا رفتم به خواب
 از چه بيدارم نکردي آفتاب؟؟
خنجري بر قلب بيمارم زدند
بي گناهي بودم و دارم زدند
دشنه اي نامرد بر پشتم نشست
از غم نامردمي پشتم شکست
سنگ را بستند و سگ آزاد شد
 يک شبه بيداد آمد داد شد
عشق آخر تيشه زد بر ريشه ام
تيشه زد بر ريشه ي انديشه ام
عشق اگر اينست مرتد مي شوم
خوب اگر اينست من بد مي شوم
بس کن دل نابساماني بس است
 کافرم ديگر مسلماني بس است

حافظ ديوانه فالم را گرفت
يک غزل آمد که حالم را گرفت
ما زياران چشم ياري داشتيم
خود غلط بود آنچه مي پنداشتيم

 

 

hiwa20062002@yahoo.com

عاشق نبودی تو من عاشقت بودم
در قبله گاه عشق تو بودی معبودم
آرام و آسوده در خواب خوش بودی
يک لحظه من بی تو هرگز نياسودم
من با نفسهايم نام تو را خواندم
کاش ای هوس بازم با تو نمی ماندم
من با نفسهايم نام تو را خواندم
کاش ای هوس بازم با تو نمی ماندم
روزی که گفتی من با تو می مانم
روزی که دانستی من به تو می ميرم
روزی که با عشقت بستی به زنجيرم
بازنده من بودم اين بود تقديرم
باور نمی کردم هرگز جدايی را من آمدم با عشق
اين بی و فايی را اين بی وفايى رار

 

 

info@basij-pnu.com

گردان‌هاي استشهاديون به حركت در آمدند

خبرگزاري فارس: كاروان گردان‌هاي استشهاديون تبريز در حمايت از مبارزان لبناني و فلسطيني در برابر رژيم اشغالگر قدس، در حركتي خودجوش آمادگي خود را براي اعزام به لبنان اعلام كردند
به گزارش فارس از تبريز،گردان‌هاي استشهاديون تبريز كه توسط جمعي از خواهران و برادران بسيجي تبريز و امت حزب الله به صورت خودجوش تشكيل يافته است، بعدازظهر امروز در حالي كه با لباس رزم ،چفيه برگردن و با در دست داشتن پرچم حزب الله در خيابان‌هاي اصلي تبريز به حركت در آمده بودند انزجار خود را از حملات ددمنشانه اسرائيل اعلام كردند.
براساس اين گزارش، اين گردان‌ها پس از عبور از خيابان‌هاي آزادي،آبرسان، امام و بازار تبريز قصد داشتند در مقابل فرمانداري تبريز تجمع كنند كه با هدايت محمد علي ذبيحيان،فرماندار تبريز به داخل فرمانداري اين شهر انتقال يافتند.
اين گزارش مي‌افزايد، گردان‌هاي استشهاديون در اين تجمع ضمن محكوم كردن جنايات اخير رژيم صهيونيستي و كشتار مردم غيرنظامي لبنان تصريح كردند« به اعتقاد ما در جايي كه كلمه "لااله الا الله" به گوش مي‌رسد همان‌ جا مرز امت اسلامي است، لذا ما جمعي از امت حزب الله تبريز با تأسي از سرور و سالار شهيدان آماده دفاع از كيان امت اسلامي هستيم.
اين گزارش حاكيست، اين گروه اعلام كردند، در اين شرايط كه بيداري امت اسلامي به بالاترين سطح خود رسيده اطمينان كامل داريم در صورت اتحاد فراگير امت اسلام و مبارزه عملي با آل صهيون به زودي زود اين غده چركين از روي زمين محو،قدس شريف آزاد و شاهد جهان بدون صهيونيسم باشيم.
برپايه اين گزارش،گردان‌هاي خودجوش استشهاديون تبريزي خاطرنشان كردند:جنگ در لبنان يك جنگ نظامي نيست، بلكه حزب الله در لبنان مي‌خواهد نشان دهد جنگ آرمان‌ها و دفاع از اسلام است.
در پايان اين گردان‌ها اعلام كردند، به صهيونيست‌هاي جنايتكار و حاميان آن‌ها اين هشدار را مي‌دهيم كه در صورت ادامه جنايت‌هاي خود و نيز حمايت از رژيم اشغالگر قدس دست قدرت الهي از ميان توده‌هاي خروشان اسلامي برخواسته و همانند جنگ خيبر پاسخي دندان شكن و قاطع از امت اسلام دريافت خواهند كرد.

 

 

sweetanim074@yahoo.com

نامه هایی برای تمام زنان جهان ....55

بگو چرا ....
ساده دلانه گمان می کردم
تورا هنگام سفر ؛
زیر چرخ های قطار می کشم
! اما صدایت در هواپیما هم با من است
چون صدای گنجشکی
که زیر کلاه مهماندارها پنهان شده
در کافه های سن ژرمن و سوهو
و پیش از من در تمام هتلها

.... ساده دلانه گمان می کردم
تورا در پشت سر رها خواهم کرد
در چمدانی که باز کردم ، تو بودی ؛
هر پیراهنی که پوشیدم
عطر تورا با خود داشت
و تمام روزنامه های جهان
.... عکس تورا چاپ کرده بودند

به تماشای هر نمایشی رفتم
! تورا در صندلی کنار خود دیدم
هر عطری که خریدم
.... تو مالک آن شدی
پس کی؟
بگو کی از حضور تو رها می شوم
بگو کی؟
مسافر ِ همیشه هم سفر ِ من ...
.....

« نزار قبانی »

 

 

behzad_s1361@yahoo.com

آثار روانى دنياپرستى

متن حديث:
عَنْ اِبْنِ عَبّاس قالَ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللهِ(صلى الله عليه وآله وسلم) يَقُولُ: اِنَّهُ ما سَكَنَ حُبُّ الدُّنْيا قَلْبَ عَبْد اِلاّ الْتاطَ فيها بِثَلاثِ: شُغْل لايَنْفَدُ عَناؤُهُ; وَ فَقْر لايُدْرَكُ غِناهُ; وَ اَمَل لايَنالُ مُنْتَهاهُ. اَلا اِنَّ الدُّنْيا وَ الاْخِرَةَ طالِبَتانِ وَ مَطْلُوبَتانِ، فَطالِبُ الاْخِرَةِ تَطْلُبُهُ الدُّنْيا حَتّى يَسْتَكْمِلَ رِزْقَهُ; وَ طالِبُ الدُّنْيا تَطْلُبُهُ الاْخِرَةُ حَتّى يَأْخُذَهُ الْمَوْتُ بَغْتَةً...(1)

ترجمه حديث:
ابن عباس مى گويد: شنيدم رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) مى فرمود: كسى كه گرفتار دوستى دنيا گردد، سه بلا دامنگير او مى شود: اشتغال فكريى كه بر اثر آن خستگى او تمام نمى شود، فقرى كه بى نيازى با آن نيست و آرزوهاى طولانى كه سرانجام ندارد. آگاه باشيد كه دنيا و آخرت هر دو، هم طالبند و هم مطلوب پس كسى كه سراغ آخرت رفت، دنيا خود به خود سراغ او مى آيد تا از روزى خود بطور كامل بهره بردارى كند. و خواهان دنيا، آخرت به سراغ او مى آيد تا اين كه مرگ ناگهانى او را دريابد و به كام خويش فروكشد.

شرح حديث:
در روايات راجع به حبّ دنيا - البتّه به معناى دنياپرستى، نه علاقه هايى كه روى ميزان باشد - تعابير مختلفى وجود دارد به عنوان مثال دوستى دنيا، سر منشأ همه گناهان است و شاخه هاى فراوانى دارد در اين حديث، آثار حب دنيا از نظر روانى بحث مى شود: انسانى كه گرفتار حب دنيا شود سه بلا دامنگير او مى شود و در واقع سه ناراحتى روحى پيدا مى كند:(2)
1- اشتغال فكرى هميشگى: اشتغال فكريى پيدا مى كند كه بر اثر آن هميشه خسته است و خستگى او هم برطرف نمى شود. شبيه همين تعبير در نهج البلاغه، هم وجود دارد: «مَنْ لَهِجَ قَلْبُهُ بِحُبِّ الدُّنْيَا، الْتاطَ قَلْبُهُ مِنْها بِثَلاث...»(3)
2- فقر دايمى: فقر معنويى كه غنايى با آن نيست و هرچه بيشتر از دنيا به دست مى آورد باز احساس كمبود مى كند، براى اين كه در واقع بى نيازى، خارج از وجود انسان نيست، بلكه در درون جان اوست. آدم دنياپرست هميشه تشنه و گرسنه است و هيچ گاه سيراب نمى شود.
3- آرزوهاى طولانى بى سرانجام: آرزوها هم از او دست بر نمى دارند و هر كدام كه برآورده شود، آرزوى ديگرى پيش مى آيد و آرزوهايش نامتناهى مى شود. چنين انسانى هرگز آرامش نمى يابد; يعنى، اين موضوع دست به دست هم داده و آرام و قرار را از او مى گيرد به طورى كه در نماز به فكر دنياست، در غذا به فكر دنياست. نمى داند چه خوانده و چه خورده است.
در اين جا نكاتى لازم به ذكر است:
الف- مردم به چيزهايى اهميّت مى دهند كه در واقع ارزشى ندارند، چرا كه مهم اين است كه انسان در زندگى دنيا، آرامش روحى داشته باشد. با اين كه امروزه زندگى بشر مرتّبتر و بهتر شده است، بر اساس آمارها فشار و ناراحتى هاى روحى و روانى بيشتر شده است; به عبارت ديگر، مشكلاتى كه در گذشته بوده، امروز براى بشر نيست; مثلا، سفرها كوتاه شده، در حالى كه در گذشته مى گفتند: «اَلسَّفَرُ قِطْعَةٌ مِنَ السَّقَرِ; مسافرت پاره اى از جهنّم است». با تمام اين مسائل، مشكلات روحى افزون شده است. چرا كه ناآرامى هاى فكرى انسان زياد شده است. اكنون بايد پرسيد براى چه ناآرامى افكار انسان بيشتر شده است؟
دو عامل بسيار مهم براى آن ذكر شده است:
1- نداشتن ايمان;
2- دنيا پرستى.
گاهى دنياپرستى در بهترين مراكز عبادت; مانند حج، دامن انسان را مى گيرد. واقعاً تماشايى است كه مخلوقات خدا در حج دارند چه مى كنند. در آن جا انسان در عالمى ديگر است، اما وقتى دنياپرستى انسان را مى گيرد در مكه هم به دنبال دنيا، از اين طرف به آن طرف مى رود، در حالى كه شايد بعضى از آنان اصلا در ايران سراغ آن نمى روند.

شاخه هاى دنياپرستى:
دنياپرستى، تنها به پول پرستى نيست، ممكن است به حب جاه، مقام و ساير عناوين دنيوى باشد; مثلا، وقتى وارد مجلس شد و در پايين مجلس نشست شب خوابش نمى برد، فكرش ناراحت است كه به او توهين شد؟ كم كم همين موضوع گسترش مى يابد و اين توهين به خود را توهين به اسلام و مقدسّات و توهين به حوزه علميه مى داند. خلاصه مشتى اراجيف درست مى كند. لذا گفته اند: «آخِرُ ما يَخْرُجُ مِنْ قلوب الصِّدّيقينَ حُبُّ الْجاهِ; آخرين چيزى كه از دل هاى صدّيقين خارج مى گردد حب جاه و مقام است».
«اَلا اِنَّ الدُّنْيا وَ الاْخِرَةَ طالِبَتانِ و مَطْلُوبَتانِ»: پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) با اين تعبير جديد باز بى اعتبارى دنيا را مطرح كرده است، كه تعبير جالبى است: «دنيا و آخرت هر دو، هم طالبند و هم مطلوب.» در هر سمتى قرار بگيريم آنها در سمت ديگر قرار مى گيرند و بالعكس; مثلا، وقتى طالب آخرت شديم دنيا به سراغ ما مى آيد و ما مطلوب دنيا مى شويم; براى اين كه خداوند روزى هايى را كه مقدّر كرده آن روزى هاى حتمى به سراغ من مى آيد پس گرچه من طالب آخرت باشم دنيا طالب من مى شود و سراغم مى آيد. عكس قضيه هم همين طور است اگر طالب دنيا شدم آخرت سراغ من مى آيد. مى آيد تا مرا به سوى مرگ بكشاند من سرگرم دنيا هستم كه ناگهان مرگ دامنم را مى گيرد.
خيال نكنيد اگر كسى سراغ آخرت رفت از دنيا محروم مى شود. خير، اگر تلاش براى آخرت باشد از دنيا محروم نيست. من بارها روى اين مسأله فكر كرده ام كه ما اگر خواهان دنيا باشيم بايد هم اهل دنيا باشيم و هم اهل آخرت. براى اين كه اگر بخواهيم در اين دنيا زندگى كنيم بايد به هم اعتماد داشته باشيم، چون اگر به هم اعتماد نكنيم، زندگى اجتماعى ناممكن مى گردد. اگر ميليون ها آجر پراكنده را روى هم بريزند ساختمانى ساخته نمى شود، اما بر طبق اسلوب و نظامى خاص مى توان با آن عمارتى نو ساخت. اگر اهل دنيا هستيم بايد اهل آخرت هم باشيم و بايد به يك سلسله مبانى معتقد باشيم تا بتوانيم در كنار هم، با امنيّت و آرامش زندگى كنيم. اگر جامعه مؤمن شد، مردم نسبت به هم خوشبين مى شوند و به هم اعتماد مى كنند و جوّ صميمى و درستى به وجود مى آيد.
پيامبر كه «طَبيبٌ دَوّارٌ بِطِبِّه» است مى داند درد ما كجاست، لذا روى دردها انگشت مى گذارد و مرهم و دواى آن را نشان مى دهد. الان اگر شما پرونده هايى كه در دادگاه ها هست، ببينيد متوجّه مى شويد كه هيچ يك از دعواها در مورد كارى معنوى نبوده است تمام پرونده ها، در مورد امور دنيوى است، براى مقدارى مال دنيا به جان هم مى افتند و خيانت و جنايت مى كنند. گاه دو برادر در مقابل هم مى ايستند. واقعاً ريشه همه گناهان، حب دنياست. قرآن مى فرمايد:: «زُيِّنَ لِلنّاسِ حُبُّ الشَّهَواتِ مِنَ النِّساءِ وَ الْبَنينَ وَ الْقَناطيرِ الْمُقَنْطَرَةِ مِنَ الذَّهَبِ وَ الْفِضَّةِ وَ الْخَيْلِ الْمُسَوَّمَةِ وَ الاَْنْعامِ; محبّت امور مادّى، از زنان و فرزندان و اموال هنگفت از طلا و نقره و اسب هاى ممتاز و چهارپايان و... در نظر مردم جلوه داده شده است.»(4) زنان، بچه ها، پول هاى نقد و... زينت حيات هستند. در آيه، فعل مجهول استعمال شده به گونه اى كه ذهن انسان به همه جا مى رود كه آيا آن را شيطان زينت داده، يا دوستان، يا شهوات و يا به يك معنا خدا براى امتحان؟ اين همه تزيين همه جانبه اجازه حركت نمى دهد، لذا اسلام پى در پى سفارش ترك مى دهد، تا سدّى در مقابل شهوات پايان ناپذير بشر درست كند، چرا كه جاذبه هاى دنيا بسيار زياد است.


1. بحار، ج 74، ص 188.
2. مراد از قلب در اين جا روح است.
3. نهج البلاغه، كلمه قصار، شماره 228.
4. آيه 14 سوره آل عمران.

 

 

r_shirkoohi@yahoo.com

Dear Friends
As you know, Israel Started another genocide again.
We should do something.
Please go to http://julywar.epetition.net and sign the Save the Lebanese Civilians Petition and forward this invitation to your friends.
Lebanese civilians have been under the constant attack of the state of Israel for several days. The State of Israel, in disregard to international law and the Geneva Convention, is launching a maritime and air siege targeting the entire population of the country. Innocent civilians are being collectively punished in Lebanon by the state of Israel in deliberate acts of terrorism as described in Article 33 of the Geneva Convention.
http://julywar.epetition.net
May the day will come without facing the demon of war
with regards
reza

Reza Shirkoohi M.D. Ph.D.
Researcher
Dr Kobayashi's Laboratory
Division of Cancer Biology
Research Section of Pathophysiology
Institute for Genetic Medicine
Hokkaido University
Kita-15, Nishi-7, Kita-Ku
Sapporo 060-0815, JAPAN
http://www.igm.hokudai.ac.jp/hu_ifgm_cb/eng/index.html

 

 

sprit0060@yahoo.com

بهار گمگشته ی من! در کدامین کهکشان بجویمت ، در کدامین ستاره به دنبالت باشم .
ای فصل زیبای من که از دفتر سرنوشتم گم شدی ، در کدامین دیوان بخوانمت ، در کدامین سطر به دنبالت باشم .
ای تمامی بارش،ای عشق،ای زیبا! چه زود هنگام چتر زمستانی ات را به من سپردی بی آنکه بیندیشی دستانم آن قدرت را ندارد که چترت را سایبان پر شورم کند .
و اکنون در زندان زمستان ، حجله نشین ماتم و دردم و عجوبه ی سرما با زردی برگها به حنابندانم می کوشد .
کاش می گفتی از کدامین جاده خواهی رفت ، کاش می گفتی در کدامین گل پنهان خواهی شد .
کاش می گفتی ...
بهار گمگشته ی من ، در کوچه های سرد زمستانی ، اسیر پنجه ی بورانم ، تگرگ مصیبت است که قفل باران سرم می شود ، و من چترم را گم کرده ام .
تن پوستم تنهایی است و تنها گرمی اجامتم خاکستر یاد تو ، بگو بگو !
تو را به تمام سبزینه ها بگو .
بگو در کدامین گلبرگ بجویمت ، من در اعماق کدام اقیانوس به دنبالت باشم ؟
بگو ! سزاوار شنیدنم و مشتاق دیدن

 

 

mamaam110@yahoo.com

لبخندهاي بشت خاكريز
تابلو نوشته ها قسمت اول

گاهی در جبهه های دفاع از حق در برابر باطل به تابلو نوشته ها، سنگرنوشته ها و لباس نوشته هایی برخورد می کردیم که در بردارنده نوعی طنز و شوخی بود. در این جا گوشه هایی از این تابلو نوشته ها را که بیانگر روحیه رزمندگان سرافراز اسلام در آن شرایط سخت است را با هم می خوانیم:

1- لبخند بزن دلاور. چرا اخم؟!!
2- لطفا سرزده وارد نشوید (همسنگران بی سنگر) (سنگر نوشته است و خطابش موشها و سایر حیوانات و حشرات موذی هستند که وقت و بی وقت در سنگر تردد می کردند.)
3- مادرم گفته ترکش نباید وارد شکمت شود لطفا اطاعت کنید.
4- مسافر بغداد (خمپاره نوشته شده قبل از شلیک)
5- معرفت آهنینت را حفظ کن و نیا داخل (کلاه و سربند نوشته)
6- ورود اکیدا ممنوع حتی شما برادر عزیز (در اوایل میادین مین می نوشتند و خالی از مطایبه نبود.)
7- ورود ترکش های خمپاره به بدن اینجانب اکیدا ممنوع
8-ورود گلوله های کوچکتر از آرپی چی به اینجا ممنوع (پشت کلاه کاسک نوشته بود)
9- ورود هر نوع ترکش خمی از 60،81،120 و کاتی به دست و پا و سر و گردن و شکم ممنوع می باشد.
10- مرگ بر صدام موجی

از کتاب فرهنگ جبهه جلد دوم (تابلو نوشته ها) نوشته سید مهدی فهیمیه

 

 

dobarareh_000@yahoo.com

معرفي چند فيلم

آتش بس:
نويسنده و كارگردان: تهمينه ميلاني
بازيگران: محمدرضا گلزار، مهناز افشار، شهاب حسيني، نيلوفر خوش خلق، كيكاووس ياكيده، احمد مهران فر، نرسي گرگيا، محبوبه بيات
تهيه كننده: محمد نيك بين
مدير فيلمبرداري: عليرضا زرين دست
تدوين: مهرداد خوشبخت
موسيقي: ناصر چشم آذر
صدابردار، صداگذاري و تركيب صداها: اسحاق خانزادي
چهره پردازي: جلال الدين معيريان
عكس: علي نيك رفتار
سال ساخت: 1384
خلاصه داستان: اين فيلم داستان زندگي زن و شوهر جواني را از مرحله آشنايي و ازدواج و بعد رسيدن به مرحله درگيري طلاق را روايت مي كند.
يادداشت: فيلمبرداري نهمين ساخته تهمينه ميلاني 17 مهرماه 1384 در تهران آغار شد.

باغهاي كندلوس:
نويسنده و كارگردان: ايرج كريمي
تهيه كننده: عليرضا شجاع نوري
بازيگران: محمدرضا فروتن، خزر معصومي، مسعود كرامتي، بهناز جعفري، احسان اماني، محمدرضا ناجي
با حضور: شاهرخ فروتنيان، فريبا كامران
مدير فيلمبرداري: محمدرضا سكوت
تدوين: ايرج كريمي، رضا شيرواني
موسيقي: سينا سليمي
طراح چهره پردازي: مهين نويدي، بابك شعاعي
صدابردار: سعيد احمدي
عكاس: گلاره كيازند
تاريح شروع فيلمبرداري: 26 شهريور 1383 - تهران
خلاصه داستان: كاوه و آبان زوج جواني كه در اوج عشق قهرمانان قصه ما را ترك كرده اند بهانه اي مي شوند تا بيژن، علي و سعيد به ياد روزگار با عشق سپري شده آنها در باغهاي كندلوس به جستجو باشند.
يادداشت: « باغهاي كندلوس » پس از فيلمهاي « از كنار هم مي گذريم » (1379) و « چند تار مو » (1382) سومين فيلم بلند ايرج كريمي منتقد باسابقه و كهنه كار سينماي ايران است.

سوغات فرنگ:
كارگردان: كامران قدكچيان
بازيگران: مجيد صالحي، شيلا خداداد، رامبد جوان، محسن قاضي مرادي،‌ سيروس ابراهيم زاده، حسام نواب صفوي، آناهيتا نعمتي، شيوا خنياگر، مهوش وقاري، سعيد پيردوست
طراح صحنه و لباس: سحر شهامت
عكس: احمد احمدي
صدابردار: بابك اخوان
تهيه كننده: عبدالله عليخاني
خلاصه داستان: فرشته پس از 19 سال دوري به همراه همسرش فرهاد که به تازگي با هم ازدواج کرده‌اند به ايران باز مي‌گردد و در بدو ورود متوجه مي‌شود که ...
يادداشت: اين فيلم جديدترين ساخته كامران قدكچيان در مقام كارگردان است.

به آهستگي:
كارگردان: مازيار ميري
بازيگران: محمدرضا فروتن، نيلوفر خوش خلق، شاهرخ فروتنيان، مريم بوباني، احمد ساعتچيان، رويا جاويدنيا و با حضور حسن پورشيرازي
فيلمنامه: پرويز شهبازي
مدير فيلمبرداري: حسن كريمي
طراح صحنه و لباس: شاهرخ فروتنيان
طراح چهره پردازي: بابك شعاعي
عكاس: سپيده شاهوردي
تاريخ شروع فيلمبرداري: اول دي 1383 - تهران، مجتمع مسكوني آتي ساز
تاريخ اكران: 3 خرداد 1385
خلاصه داستان: در نقد قضاوت کردن افراد جامعه نسبت به يکديگر است. محمود، کارگر جوشکار خط‌هاي راه‌آهن با تلفني متوجه مي‌شود که پري همسرش منزل را ترک کرده است. همه شواهد نشان از خيانت پري دارد، اما مرز بين قضاوت و باور، محمود را وادار به جستجو مي‌کند.
يادداشت: « به آهستگي » پس از فيلم « قطعه ناتمام » دومين فيلم بلند مازيار ميري است. فيلمنامه اين فيلم را پرويز شهبازي نوشته كه پيش از اين فيلم ماندگار « نفس عميق » را نوشته و كارگرداني كرده بود.

چند مي گيري گريه كني:
كارگردان: شاهد احمدلو
تهيه كننده: حسن توكل نيا
بازيگران: ابوالفضل پورعرب، منوچهر نوذري، شهرام حقيقت دوست، الناز شاكري دوست، حميد لولايي
فيلمنامه: محسن طنابنده
مدير فيلمبرداري: علي اللهياري
موسيقي: ناصر چشم آذر
طراح چهره پردازي: مهدي حبيبي پور
صدابردار: جهانگير ميرشكاري
عكاس و فيلمبردار پشت صحنه: گلاره كيازند
تاريخ شروع فيلمبرداري: اوايل اسفند 1383
تاريخ پايان فيلمبرداري: 10 فروردين 1384
خلاصه داستان: فيلم داستان مردي است كه در لحظات پاياني زندگي از خارج به ايران مي آيد تا بميرد، اما كسي را ندارد كه برايش مراسم ختم بگيرد، او تصميم مي گيرد تا شاهد مراسم ختم خودش باشد.
يادداشت: شاهد احمدلو كه سابقه سينمايي اش به بازي در چند فيلم از مسعود كيميايي در نيمه دوم دهه شصت (سرب، دندان مار، گروهبان) مي رسد، در سن 29 سالگي اولين فيلم بلند خود را با نام « چند مي گيري گريه كني؟ » كليد زد. او پيش از اين چند فيلم كوتاه مطرح از جمله « سينماسگ »، « برجك » و فيلم مستند « پس از سكوت » (پشت صحنه فيلم « كاغذ بي خط ») را كارگرداني كرده بود.
- اين فيلم شايد بازگشت ابوالفضل پورعرب به دوران خوش اوايل دهه هفتاد باشد. دوراني كه او جوان اول سينماي ايران بود.

انتخاب:
كارگردان: تورج منصوري
تهيه كننده: جلال قزل اياق - نگين شهر فيلم
بازيگران: ماهايا پطروسيان، فتحعلي اويسي، نگين صدق گويا، آناهيتا نعمتي، مهشاد مخبري، داود ناقور، مهران غفوريان و با حضور: مجتبي جمشيدي، حسن رضياني، محمد ابهري
فيلمنامه: حامد عنقا، حسين اكبرنژاد (بر اساس داستاني از م. مودب پور)
مدير فيلمبرداري: رضا مهاجر
تدوين: احمد اشرف آبادي
موسيقي: فردين خلعتبري
ترانه سرا: فريد احمدي
طراح صحنه و لباس: مهري عطايي
طراح چهره پردازي: حسين صالحيان
صدابردار: ايرج شهزادي
تاريخ شروع فيلمبرداري: 16 ارديبهشت 1383 - فرودگاه مهرآباد
تاريخ پايان فيلمبرداري: 5 تير 1383 - شهرك غرب
خلاصه داستان: فيلم، داستان فريبا دختر جوان و نابغه كامپيوتر است كه شرايط زندگي او را در مسيري قرار مي دهد كه مجبور مي شود دست به سنت شكني بزند و خودش مسير زندگي را تعيين كند.
يادداشت: « انتخاب » ‌پس از فيلمهاي « هواي تازه » (1365)، « بازيچه » (1372) و « فرار مرگبار » (1375) چهارمين فيلم بلند تورج منصوري به عنوان كارگردان است. تورج منصوري به عنوان يكي از بهترين فيلمبرداران سينماي ايران، تصاوير ماندگاري را در كارنامه سينمايي خود ثبت كرده است.

آرزومند آرزوهايتان
shahre_man_0511@yahoo.com
http://az0511.blogfa.com

 

 

parsa_ms_84@yahoo.com

به آفتاب سلامی دوباره خواهم داد

به آفتاب سلامی دوباره خواهم داد
به جویبار که در من جاری بود
به ابرها که فکرهای طویلم بودند
به رشد دردناک سپیدارهای باغ که با من
از فصل های خشک گذر میکردند
به دسته های کلاغان
که عطر مزرعه های شبانه را
برای من به هدیه میآورند
به مادرم که در آینه زندگی میکرد
و شکل پیری من بود
و به زمین ، که شهوت تکرار من ، درون ملتهبش را
از تخمه های سبز میانباشت - سلامی ، دوباره خواهم داد

میآیم ، میآیم ، میآیم
با گیسویم : ادامهء بوهای زیر خاک
با چشمهام : تجربه های غلیظ تاریکی
با بوته ها که چیده ام از بیشه های آنسوی دیوار
میآیم ، میآیم ، میآیم
و آستانه پر از عشق میشود
و من در آستانه به آنها که دوست میدارند
و دختری که هنوز آنجا ،
در آستانهء پر عشق ایستاده ، سلامی دوباره خواهم داد

 

 
aafagh_m51@yahoo.com

هو

معلم و شاگرد

:بانگ برداشتم
!آه، دختر » -
!وای ازین مایه بی بند وباری
- بازگو - سال از نیمه بگذشت
«.از چه با خود کتاب نداری

«. می خرم»-
«کی؟»-
«. همین روزها »-
...آه » -
!آه از این مستی و سستی و خواب
:معنی وعده های تو این است
!نوشدارو پس از مرگ سهراب

از کتاب رفیقان دیگر
.نیک دانم که درسی نخواندی
دیگران پیش رفتند و، اینک
«...این تویی کاین چنین باز ماندی

دیدۀ دختران بر وی افتاد
.گرم از شعلۀ خودپسندی
دخترک دیده را بر زمین دوخت
.شرمگین زین همه دردمندی

گفتی از چشمم آهسته دزدید
چشم غمگین پرآب خود را؛
پا پی پا نهاد و نهان کرد
پارگیهای جوراب خود را

بر رُخَش، از عرق، شبنم افتاد
چهرۀ زرد او زردتر شد
گوهری زیر مژگان درخشید
دفتر از قطره یی اشک تر شد؛

اشک نه، آن غرور شکسته
- بیصدا، جسته بیرون ز روزن -
پیش من یک به یک فاش می کرد
:آنچه دختر نمی گفت با من

چند گویی کتاب تو چون شد؟»
.بگذر از من، که من نان ندارم
حاصل از گفتن درد من چیست
«دسترس چون به درمان ندارم ؟

خواستم تا به گوشش رسانم
!نالۀ خود که :« ای وای بر من
!وای بر من! چه نامهربانم
!شرمگینم. ببخشای بر من

نی تو تنها ز دردی روانسوز
روی رخسار خود گرد داری
اوستادی به غم خو گرفته
«.همچو خود صاحب درد داری

:خواستم بوسمش چهر و گویم
ما دو زاییدۀ رنج و دردیم؛ »
هر دو بر شاخۀ زندگانی
«.برگ پژمرده از باد سردیم

لیک دانستم آنجا که هستم
جای تعلیم و تدریس و پند است؛
عجز و شوریدگی از معلم
!در بر کودکان ناپسند است

بر جگر سخت دندان فشردم
.در گلو ناله ها را شکستم
،دیده می سوخت از گرمی اشک
.لیک بر اشک وی راه بستم

با همه درد و آشفتگی، باز
.چهره ام خشک و بی اعتنا بود
سوختم از غم و کس ندانست
...در درونم چه محشر به پا بود

 

 

مشکان
hra62302@yahoo.com

شنبه: جوک

خنده آرام بخشی است که عوارض جانبی ندارد!

*** روزي ملا در حال سخنراني گفت : اي مردم از مسلمانان صدر اسلام ياد بگيريد كه همگي خلبانان كار آزموده اي بودند!!!! يكي از حضار گفت : ببخشيد اون موقع كه هواپيما و خلبان نبوده!!! ملا گفت : خفه! ... پس جعفر طيار كه بوده؟
*** يكي نزد ملا آمد و گفت : ملا به دادم برس ! دست و پام شكسته است.. ملا گفت : چرا ؟ آن مرد گفت : "رفته بودم بالاي درختي از بالا سقوط كردم پايين." ملا هم داروي ضدانگل برايش تجويز كرد! مرد گفت : شكستگي چه ربطي به داروي ضدانگل داشت؟ ملا گفت : چون تو حتماً كرم داشتي رفتي بالاي درخت!
*** ملا در حال سخنراني بود و روي منبر دو پله مانده به آخر نشست. علت را از او پرسيدند گفت: چون پدربزرگم در صدر منبر مي نشست و پدرم نيز براي احترام به پدربزرگم يك پله پايين تر نشست. من هم براي احترام به آن دو ، دو پله پايين از صدر نشسته ام!!!! در همين حين يكي از حضار گفت : ملا فوراً براي اين مشكلي فكري بكن در غير اين صورت نواده ي تو بايد در قعر چاهي برود و براي مردم سخنراني كند!!!
*** مردي نزد ملا گفت : ملا من مهمانان فقير و غني زيادي دارم كه مدام به خانه ي من رفت و آمد مي كنند و من را از كار و زندگي انداخته اند. چكار كنم ؟ ملا گفت : از مهمانان ثروتمندت پول قرض بگير و به مهمانان فقيرت قرض بده ديگر هيچ كدام را نخواهي ديد!!!!

 


 
saheledoosti@yahoo.com

جمله روزانه

31 تیر
وقتی می دانی که مسئولیت رسیدن به اهدافت به عهده توست، پس باید بدانی که مسئولیت تمام زندگی ات به عهده توست.
وین دایر

 

 

 

Mobin_s2004@yahoo.com

  •  براي دريافت مداوم مجله الکترونيکي «روزانه» بصورت ايميل، مي توانيد عضو گروه اختصاصي «مبين» شود. براي عضو شدن اينجا را کليک کنيد.

  •     دوست عزيزم اگر شما هر مطلب، دل نوشته، شعر، خبر، داستان، جوک و... داري و فکر مي کني براي اعضا گروه جالب باشه را مي توني به آدرس من (mobin_s2004@yahoo.com) بفرستي تا با نام خودت در  بخش از «مطالب ارسالي اعضا» نوشته بشه.

  •    از همه دوستان عزيزي که لطف مي کنند و براي «روزانه» مطلب مي فرستند بينهايت متشکرم. همه ايميلهايي که براي من مي فرستيد به دستم مي رسند و حتما با نام خود شما در «روزانه» نوشته خواهند شد. فقط بخاطر اينکه حجم مطالب ارسالي از طرف اعضا بسيار زياد هست، و از طرفي در نوشتن مطالب (از نظر تعداد) محدوديت دارم، لذا مطالب دريافتي در نوبت قرار گرفته و به مرور نوشته خواهند شد. اين را گفتم تا اگر مطلب شما دوست خوبم با چند روز تاخير نوشته شد، علتش را بدانيد.

  •    منتظر پيشنهادات، نظرات و خدايي نکرده انتقادادتان در مورد مجله الکترونيکي «روزانه» هستم!

  •    دوباره تاکيد مي کنم که هر مطلب و حرفي داشتيد، جون مادر زنتون فقط به آدرس شخصي من ارسال کنيد، مرسي! 

باقي بقايتان!

 

Copyright © 2005-2006  mobin_s2004@yahoo.com
All Right Reserved © www.mobin-group.com

Mobin_s2004@yahoo.com

Mobin_s2004@yahoo.com

 

31 تیر / 22 جولاي / 26 جمادی الثانی

Mobin_s2004@yahoo.com
31 تیر ماه هجري خورشيدي
Mobin_s2004@yahoo.com
روز شادي ايرانيان و برکناري ژنرالهايي که دستور تير اندازي به مردم را داده بودند

علوي مقدم ـــــــــ كوپال ــــــــــــــ گرزن

31 تير ماه 1331 روز شادي ايرانيان به خاطر پيروزي سياسي در «سي ام تير » در سراسر كشور جشن و مراسم شادمانه برگزار بود.
در همين روز دستور داده شد كه به اتهام تيراندازي به مردم در سي ام تير ماه، سرلشكر محمد صادق كوپال رئيس شهرباني، سرلشكر عباس گرزن رئيس ستاد ارتش و سرلشكر مهديقلي علوي مقدم فرماندار نظامي تهران از كار بركنار , بازنشسته و تسليم دستگاه قضايي شوند . تعقيب قضائي اينان و ساير متهمان به تيراندازي به مردم كه چيزي جز حكومت قانون نمي خواستند از روز بعد آغاز شد. براندازي 28 مرداد نه تنها مانع از مجازات اين متهمان شد بلکه بازنشستگي آنان لغو و به مقامات مهم تازه منصوب شدند . سرلشکر گرزن فرمانده واحدهاي نظامي مستقر در جنوب کشور و علوي مقدم , نخست رئيس شهرباني و سپس وزير کشور و سپهبد شد.
سرلشکر کوپال از همقطاران رضا شاه براي نخستين بار در 1308 رئيس شهرباني شده بود.
از شکست توطئه تيرماه 1331 بيش از هرکس , وينستون چرچيل نخست وزير وقت انگلستان که چشم اميد به دولت قوام بسته بود ناراحت شد و از روز بعد به طرح نقشه تازه پرداخت و تا براندازي حکومت دکتر مصدق آرام نگرفت.

Mobin_s2004@yahoo.com
22 جولاي ميلادي
Mobin_s2004@yahoo.com

در قلمرو ادب

نويسنده اي كه مي خواست تنها داستان پليسي بنويسد

ريموند چندلر Raymond Chandler داستان نويس آمريكايي كه دوست داشت فقط داستان پليسي و پرماجرا بنويسد 22 ژوئيه 1888 در شيكاگو به دنيا آمد و 71 سال عمر كرد. معروفترين داستان او كه به صورت فيلم سينمايي هم درآمده است « خدا حافظي طولاني » عنوان دارد. چندلر نمايشنامه هاي متعدد نيز نوشته ولي مهارت او در نگارش داستانهاي پليسي بوده و به همين لحاظ داستان نگاران آمريكا او را به رياست انجمن خود انتخاب كرده بودند.

در قلمرو دانش

سالگرد درگذشت بنيادگذار بافت شناسي

فرانسوا زاويا بيشا M. F. Xavier Bichat بافت شناس فرانسوي و بنيادگذار هيستولوژي (بافت شناسي) 22 ژوئيه سال 1802 در گذشت. وي موفق به طبقه بندي بافتها تا 21 نوع شد. «بيشا» كاري را آغاز كرد كه در طول قرون 19 و 20 تكميل شده است .
    
    

 

زادروز پدر علوم ژنتيك

22 ژوئيه زادروز دانشمند اتريشي گرگور مندلGregor Mendel است كه در 1822 به دنيا آمد . از مندل به عنوان پدر و بنياد گذار علوم ژنتيك نام برده مي شود. وي بود كه اصول وراثت را كشف كرد و قانون آن را نوشت كه بعد از او راهش ادامه يافته و هنوز تلاش پژوهشگران براي تكامل اين علوم ادامه دارد.

 

نگاهي به كارهاي هرتز

گوستاو هرتزGustav Hertz فيزيكدان آلماني و برنده جايزه نوبل سال 1925 در چنين روزي در سال 1887 در هامبورگ به دنيا آمد و شصت سال از عمر خود را در آزمايشگاههاي فيزيك گذراند و قواعد جداسازي ايزوتوپها . مبادله انرژي ميان اتم و الكترون هنگام برخورد و ميزان انرژي از دست رفته ، يونيزاسيون گازها و ... را كشف كرد و نوشت . هرتز از سال 1945 تا 1954 در شوروي زندگي و در يك لابراتوار فيزيك اين كشور كار كرد. وي بسال 1975 درگذشت.

ساير ملل

تانكهاي فرانسه احساسات ناسيوناليستي آلماني ها را برانگيخت و ...

يك تانك ( مدل همان زمان ) و يك سرباز فرانسوي در يك خيابان فرانكفورت در1920

يك تانك (مدل همان زمان) و يك سرباز فرانسوي در يك خيابان فرانكفورت در1920

آلماني ها كه ادامه استقرار تانكها و سربازان فرانسوي در فرانكفورت و ساير شهرهاي منطقه «روهر» احساسات ملي آنان شديدا بر انگيخته بود از 22 ژوئيه 1920 بار ديگر براي نشان دادن خشم خود ، در اين مناطق دست به اعتراض و نا آرامي زدند.
    تانكها و سربازان فرانسوي ششم و هفتم آوريل 1920 وارد منطقه « روهر » شده بودند .
    ورود اين نيرو به منطقه روهر در قراردادهاي ورساي كه به جنگ جهاني اول پايان داد پيش بيني نشده بود در همان روزها ( نيمه اول آوريل ) با اعتراض شديد مردم آلمان رو به رو شده بود و دست به نا آرامي و تظاهرات خياباني و سنگ پراني به سوي سربازان فرانسوي زده بودند كه از مراكش به آن منطقه منتقل شده بودند.
    بهانه دولت فرانسه اين بود كه دولت آلمان به اين منطقه كه قرار بود غيرنظامي باشد نيرو فرستاده است و دولت آلمان كه طبق قراردادهاي ورساي مي توانست 40 هزار سرباز سبك اسلحه داشته باشد پاسخ داده بود كه اين سربازان را براي جلوگيري از تصرف كارخانه ها به دست كارگران كمونيست موقتا به منطقه روهر فرستاده است. دولت فرانسه قول باز گرداندن نيروها را داده بود ولي تعلل كرده بود كه آلماني دوباره دست به نا آرامي زدند.
     آلماني ها اين بهانه فرانسه را هم كه وجود اين نيروها باعث پرداخت بموقع غرامت جنگ از سوي آلمان خواهد شد قبول نداشتند و اين عمل فرانسه را با هدف تحقير خود مي پنداشتند.
    دردهه بعد ، احساسات ملي برانگيخته شده آلماني ها آنان را جذب هيتلركرد و هيتلر پس از رسيدن به قدرت به منطقه روهر سرباز فرستاد ولي اين بار فرانسه جرات نشان دادن واكنش به خود نداد.

 

كرنسكي نخست وزير روسيه مي شود

کرنسکي

"الكساندر كرنسكي alexander kerensky" سياستمدار ميانه رو روسيه 22 ژوئيه سال 1917 نخست وزير اين کشور شد تا از انقلاب بزرگ روسها پيشگيري شود كه چنين نشد و انقلاب بلشويكي (توده اي) 3 ماه و 20 روز بعد روي داد.
    انقلاب بلشويكي روسيه دنباله چند انقلاب ديگر است كه از آغاز سده 20 در آن كشور صورت گرفته بود از جمله انقلاب 1905 و انقلاب فوريه و مارس 1917 .
    اين انقلابهاي عمدتا ريشه در فقر و بي توجهي دولت به تامين رفاه توده ها داشت كه جنگ ژاپن با روسيه در خاوردور و جنگ جهاني اول فقر و فلاكت توده هاي روس را افزايش داد. در جريان انقلابهاي فوريه و مارس 1917 كه سربازان فراري از ميدان جنگ و پاره اي ديگر از افراد ارتش و نيروي دريايي هم به كارگران پيوسته بودند تزار نيكلاي دوم را مجبور به تفويض اختيارات به يك دولت موقت كرد كه از دست اين دولت هم كاري برنيامد و مشكلات بيشتر شد . مردم به « دوما » دل بسته بودند كه اين مجلس هم نماينده واقعي مردم نبود .
    دولت موقت كه چنين ديد عده بيشتري از سوسياليست ها را وارد كابينه كرد ، ولي كرنسكي وزير جنگ اين دولت به جاي برقراري آتش بس با آلمان به دليل فقد
    تداركات ، به سربازان گرسنه و بي ساز و برگ دستور حمله داد كه شكست خوردند . در عوض تنبيه ، به كرنسكي پاداش دادند و اورا دهم ژوئيه نامزد نخست وزيري كردند كه از 22 ژوئيه كار خود را آغاز كرد ، ولي ديگر خيلي دير شده بود و ....

برخي ديگر از رويدادهاي 22 جولای

  • 1587:   نخستين مهاجر نشين انگليسي در جزيره رونوك (Roanoke) در آمريكاي شمالي - در ساحل كاروليناي شمالي امروز - تاسيس شد كه بعدا همه مهاجران ناپديد شدند و هنوز معلوم نيست بر سر آنان چه آمد.

  • 1739:   ارتش عثماني در صربستان نيروهاي امپراتوري مقدس را كه به تشويق پاپ براي جلوگيري از سلطه تركهاي مسلمان بر سرزمين هاي مسيحي نشين وارد جنگ شده بودند شكست داد.

  • 1798:   شكست مصريان در منطقه اهرام از ارتش فرانسه به فرماندهي ناپلئون . با اين شکست , تسخير مصر به دست ناپلئون تکميل شد. همراهان ناپلئون سپس موفق به اکتشافات باستانشناسي مهمي در مصر شدند و کليد خواندن خط مصريان باستان را به دست آوردند.

  • 1857:   اجساد انگليسيها يي که چند روز پيش از اين به دست هنديان در منطقه "كاون پور" قتل عام شده بودند به چاه افکنده شد. اين يکي از بپاخيزي هاي بزرگ ضد استعماري جهان بشمار آمده است.

  • 1901:   مذاكرات انگلستان و ژاپن براي امضاي يك پيمان اتحاد در لندن آغاز شد . پس از عقد اين اتحاد ، انگليسي ها به تقويت نيروي دريايي ژاپن كمك كردند و به دست ژاپن ناوگان روسيه ( رقيب استعماري انگلستان ) در خاوردور نابود شد.

  • 1943:   ارتشهاي متفقين كه در سيسيل ايتاليا پياده شده بودند شهر پالرمو را تصرف كردند.

  • 1987:   در جريان جنگ عراق با ايران، از روزي چون امروز بدرقه كشتي هاي غيرنظامي - عمدتا نفتكش - كويت كه پرچم آمريكا را بر فراز خود بر افراشته بودند توسط ناوگان آمريكا در آبهاي خليج فارس آغاز شد. كشتي بازرگاني در هر كشوري كه ثبت شود پرچم همان كشور را حمل مي كند و مي توان كشتي را تجديد ثبت كرد تا پرچم كشور تازه را همراه داشته باشند و زير آن حركت كند و اين كشور مسئول حمايت از كشتي است.

  • Mobin_s2004@yahoo.com
    26 جمادی الثانی هجري قمري
    Mobin_s2004@yahoo.com

    درگذشت «شيخ جمال الدّين مقداد حلّي اسدي» فقيه، عالم و محقق گرانقدر شيعه مذهب

    [26 جمادي الثاني 826] - «شيخ جمال الدّين مقداد حلّي اسدي» فقيه، عالم و محقق گرانقدر شيعه مذهب در نجف اشرف در گذشت. شيخ جمال الّدين در ميان علما و فضلاي حلّه به «فاضل مقداد» مشهور بود. او از پرورش يافتگان و شاگردان برجسته شهيد اّول؛ محّمدبن مكّي بشمار ميرفت.فاضل مقداد در تكميل و تغيير مباني فقهي استاد خود كتابهاي متعدد نوشت . وي ازفقيهان عاليمقام شيعي است كه همگان از اوبااحترام ياد كرده اند. آيات الاحكام و آداب حجّ ازآثارفاضل مقداد است.

     

     

     

     

    گفتنيهاى تاريخ


    علت شكم دريدن مغولان 

    چنگيز در ترمز به هيچكس ابقاء نكرد. مرد و زن را به صحرا راندند و آنها را ميان لشكريان تقسيم كردند و تمامى آنها را به قتل رسانيدند. در همين ترمز بود كه مغولان حد اعلاى سنگدلى و آز و حرص خونين خود را نشان دادند، مؤ لف حبيب السير نقل كرده است كه : در ترمز عورتى را جمعى از لشكريان چنگيز خان گرفته ، خواستند كه به قتل برسانند. آن بيچاره گفت : مرا مكشيد تا مرواريدى بزرگ به شما بدهم .
    پرسيدند كه : آن مرواريد را در كجا نهاده ايد؟
    گفت : فرو برده ام .
    مغولان در حال شكم او را شكافته ، مرواريد را بيرون آوردند. از آن پس همه كشتگان را، شكم به اميد گوهر دريدند.

    منبع:
    پناهى محمد چنگيزخان چهره خون ريز تاريخ ،
     انتشارات خافظ نوين تهران 1372 ص 120.

     

     

     

     

     

     

    فارسي شکر است

    amirrousta52@yahoo.co.uk

    كاريكلماتور
    مرحوم پرويز شاپور

    بيد مجنون، درخت هيپي.
     


    قند و نمك

    مرحوم جعفر شهري
    ضرب المثلهاي تهراني
    (به زبان محاوره)

    آدميزاد از سنگ سفت تره از شيشه نازكتر
    نظر به سخت جاني او در جايي و در جايي شكنندگيش.
     

     

     

     

     

     

    معرفي کتاب

    ghazal_sarmast@yahoo.com


    ژان دو لوین

    نویسنده(گردآورنده):ژاک تورینه
    ناشر:چشمه
    تعداد صفحات:135
    قیمت:1300
    مترجم:پرویز مشهدی
    محدوده سنی:14 یال به بالا
    نوع کتاب:داستانهای فرانسوی – رمان قرن 20
    زبان:فارسی

    سلام!
    امرو با کتابی از ژاک تورینه نویسنه کتاب خانه رها شده و.. در خدمتتون هستم.این کتاب از 12 بخش تشکیل شده است که همگی دارای سر فصل هایست که احوال ژان را در آن دوران نشان میدهد.ژان کوچکترین و زیباترین فرزند یک خانواده معمولی در پاریس است که تمامی خواهران و برادرانش ازدواج کرده اند و نیز او کاری جزمنتظر ماندن برای بخت خود ندارد.ناگهان در سن 15 سالگی کنتی به خواستگاریش می آید و چون او(کنت)در دربار پادشاه پیشخدمت مخصوص است و بایستی شاه با ازدواج او موافقت کند چون تمامی اهل دربار متعلق به پادشاه هستند. ژان دوران بسیار خوبی را که به قول خودش با خوشبختی آشنا شده است را طی می کند اما دیری نمی پاید که شخصی غیر قابل انکار را عاشق خود می یابد.ژان که به زندگی اش پایبند است تلاشهای بسیار زیادی می کند تا از دست او رها شود اما نهایتاً تسلیم می شود اما سرانجام پیروز از مخمصه بیرون میآید اما چگونه؟!

    پیروز و سرافراز باشید
    Ghazal Sarmast

     

     

     

     

     

     

    معرفي آثار انديشمندان

    shamim_shadman@yahoo.com

    دکتر علي شريعتي
    مذهب علیه مذهب (6)

    تلخیص: شمیم شادمان

    ... بنابراین این حرف که در قرن نوزدهم گفته شد که :" دین تریاک توده هاست تا توده ها به نام امید به بعد از مرگ ، محرومیت و بدبختیشان را در این دنیا تحمل کنند، تریاک توده هاست تا مردم اعتقاد به این داشته باشند که آنچه پیش می آید در دست خداوند است و به اراده خداوند است و هر گونه کوشش برای تغییر وضع ، برای بهبودی وضع خود و مردم ، مخالفت با اراده پروردگار می باشد. "لیت حرف راست است ، راست است ! اینکه گفتند : " دین زائیده ترس موهوم مردم است " ، راست است !و اینکه گفتند :" دین زاییده تبعیض و مالکیت و محرومیت دوره فئودالی است " ، راست است .
    اما این کدام دین است ؟
    دینی است که تاریخ هم همیشه در قلمروش بوده است – غیر از لحظاتی که مثل برقی درخشیده و بعد هم خاموش شده است و همین دین شرک است ....
    آن کسی که قرآن به سر نیزه می زند ، قریش نیست که برای لات و عزا در برابر پیغمبر اسلام بایستد.او این شکل را به این شکل نمی تواند حفظ کند، می آید از داخل ، بعد قرآن را به سر نیزه می زند و علی را می کوبد ، یعنی خدا و محمد را می کوبد. به نام خلافت رسول خدا و به نام حکومتی که قانون اساسی آن ، قرآن است بر تاریخ حکومت می کند و اصولا خلیفه که به جهاد و حج می رود، باز دین شرک حکومت می کند..
    ... آن دین – دین شرک – زاییده ترس و جهل مردم است . چرا ؟ برای اینکه مذهبی های مشرک ، یعنی کسانی که دین شرک را تبلیغ می کنند ، می ترسند از اینکه مردم بیدار بشوند ، باسواد بشوند، عالم بشوند، آشنا باشند ، می خواهند معلومات منحصر به چیزهایی همیشگی و ثابت باشد و آن هم در انحصار خودشان . چرا ؟
    برای اینکه به میزان پیشرفت علم ، آن دین شرک نابود می شود – چرا که محافظ دین شرک ، جهل است – و به میزان بیداری مردم و به وجود آمدن روح انتقاد در مردم ، آرمانخواهی در مردم ، در طول تاریخ ، و حافظ وضع موجود بوده و این وضع از پیش از فئودالیسم تا در دوره فئودالیسم و بعد از آن ، در شرق و غرب حتی در طول تاریخ بشری موجود بوده است...
    پیغمبران این دین – ادیان ابراهیمی – همواره بر روی همه چهره های حاکم – چه مادی و چه معنوی – و بر روی همه بتها – چه به قول " فرانسس بیکن " بتهای منطقی و چه بتهای جسمی ، چه بتهای بشری ، چه بتهای اقتصادی ، و چه بتهای مادی – پنچه افکنده اند . پنجه در پنجه تمام مظاهر دین شرک – یعنی دین وضع موجود – می افکنده اند ، و مسئولیت خود – پیغمبران ادیان ابراهیمی – و پیروانشان تغییر ریشه دار وضع موجود و جانشین کردن عدالت ، میزان و قسط – که همواره در قرآن به عنوان هدف ارسال رسل تکرار می شود – بوده است و استقرار عدالت و میزان و قسط یعنی تغییر وضع موجود نه پذیرفتنش .
    بنابراین نتیجه ای که می خواهم بگیرم این است که ، در طول تاریخ ، دین در برابر بی دینی نبوده، بلکه د ر برابر دین بوده و همیشه دین با دین می جنگیده است .
    دین توحید که بر آگاهی و بینایی ، بر عشق و بر نیاز آدمی ( یک نیاز فطری فلسفی ) مبتنی است ، در برابر دین شرک که زائیده جهل و ترس بوده، قرار داشته است....

    ادامه دارد ...
     

     

     

     

     

     

    کمکهای اولیه و امداد
    First Aid and Relief

    motlagh3d@yahoo.com


    جلسه بيست و نهم
    مسموميتها (3)
    مسمويت تنفسي

    سموم تنفسی موادی سمی هستند که از طریق مجاری تنفسی وارد شده و از ریه جذب بدن میشوند.
    منابع اصلی مسمومیتهای تنفسی
    1- گاز منواکسید کربن CO: گاز خروجی از اگزوز ماشین – زنبورداری که برای کشتن زنبورها استفاده میشود.
    2- گاز دی اکسید کربن CO2: در صنعت ایجاد میشود ودر عمق چاه ها نیز وجود دارد
    3- گاز کلر: در استخر ها
    4- گاز آمونیاک : در صنعت
    5- گاز دی اکسید سولفورH2S: در صنایع یخ سازی و چاهها وجود دارد
    6- گازهای بیهوشی : اتر – کلروفورم- اکسید ازت

    علائم و نشانه های عمومی این مسمومیت
    1-سر درد شدید 2- تهوع یا استفراغ 3-سرفه، تنفس صدا دار 4-تنگی نفس
    5- درد در قفسه سینه 6-سوزش گلو 7- گیجی و منگی 8-سیانوز و بیهوشی

    اقدامات و کمکهای اولیه
    1- خیلی فوری مصدوم را از منطقه الوده به سم وارد هوای آزاد کنید.
    2- کمربند و یقه مصدوم را شل کنید و رراه هوایی را باز نگه دارید.
    3- وضعیت مصدوم را بررسی کنید و در صورت لزوم اقدامات مقتضی را انجام دهید.
    4- اکسیژن 100 درصد به مصدوم بدهید.
    5- مصدوم را سریع به مرکز درمانی انتقال دهید.

    نکته: در مسمومیتهای تنفسی سریعا به مصدوم اکسیژن 100 درصد بدون رطوبت بدهید .
    مسمومیت با منو اکسید کربن (CO)
    فراوانترین گازی که باعث مسمومیت تنفسی خطرناک می شود گاز منواکسید کربن می باشد که ناشی از احتراق ناقص سوختهای فسیلی بوده.
    مسمومیت با این گاز بسیار شدید خواهد بود چون منواکسید کربن 200 برابر CO2 توانای اتصال به گلبولهای قرمز بدنن را دارد و عملا مانع از رسیدن اکسیژن به بافتها میشود.

    • مسمومیت با مقادیر کم این گاز علائمی شبیه به آنفولانزا دارد

    علائم و نشانه های مسمومیت با مقادیر کم منو اکسید کربن
    1- سر درد و ضعف
    2- گیجی و منگی
    3- تهوع
    4- تنگی نفس

    • مسمومیت حاد با منو اکسید کربن در کودکان و بزرگسالان شبیه به هم بوده و بسته به میزان منو اکسیدکربن در خون دارد .
    • رنگ پوست قرمز کبود به عنوان شاخص قابل اطمینان مطرح نیست ، این حالت در مراحل پایانی روی میدهد.
    • در برخی موارد در فرد بیهوش کف صورتی رنگی نیز از دهانش خارج میشود.

    علائم و نشانه های مسمومیت با مقادیر زیاد منواکسید کربن
    1- تحرک پذیری ، گیجی ، منگی
    2- افزایش مقدار نبض و تنفس
    3- خمیازه کشیدن بیش از حد و کاهش دید
    4- درد ناحیه قلب
    5- تشنج
    6- سیانوز (کبودی)
    7- بیهوشی

    • حجم تنفسی طبیعی فرد بالغ بین 4 تا6 لیتر هوا در دقیه است . شما به مصدومین دچار مسمومیت تنفسی 6 لیتر اکسیژن بدون رطوبت در دقیقه بدهید.
     

    دوستان خوبم امیدوارم مباحث ارائه شده مفید واقع شده باشند. لازم می دانم تا به اطلاع علاقه مندان برسانم که طی هماهنگی با جمعیت هلال احمر از بین افرادی که این مباحث را با دقت پیگیری نمایند و در آزمونهای این بخش نمره قابل قبول کسب نمایند، نفراتی جهت همکاری با جمعیت هلال احمر انتخاب خواهند شد.

    نظرات و پیشنهادات
    >>>>>emdadgar_2109@yahoo.com<<<<<<<

     

     

     

     

     

     

    این قسمت
    جلال الدین محمد رومی بلخی
    (مولوي)

    روز به نیمه رسیده بود. سایه ها کوتاه شده بود و جایی نبود برای آرمیدن و دوری از تیزی آفتاب ظهر. در بازار زرکوبان قونیه صدایی نبود مگر صدای کوبیدن بر زر... صلاح الدین پیر بر در حجره اش نشسته بود. گروهی از اهل حق از میان بازار می گذشتند. صلاح الدین زرکوب از دور مولایش را دید که به سمت حجره او پیش می آید و عده کثیری همراهش هستند. آرام نشست و محو تماشای مولانا و مریدان شد... صدای بازار زرکوبان در گوش مولانا می پیچید ... تق تق تتق تق ... تق تق تتق تق...

    مولانا زمزمه کرد : حق حق انا الحق... حق حق انا الحق... و باز زرکوبان می کوبیدند: تق تق تتق تق... مولانا به ناگاه ایستاد... دست ها را بالا برد... پای راستش را کمی بالا آورد و روی پای دیگرش چرخی زد. سرش را به سوی آسمان برد... بلند گفت: حق حق انا الحق... یاران از مراد خویش پیروی کردند... هر یک چرخی می زدند و می گفتند: حق... مولانا می چرخید... می ایستاد... پای می کوفت و دوباره می چرخید... می رقصید...
    جماعت بازار مات و مبهوت نظاره گر شدند. زرکوبان از کوبیدن بازایستادند... صلاح الدین زرکوب به کارگران دستور داد: بکوبید... ملالی از خراب شدن زرها نیست... بکوبید تا آن هنگام که مولانا با صدای کوبیدن شما می رقصد... کارگران صلاح الدین کوبیدند...
    تق تق تتق تق
    مولانا عرق می ریخت... می خواند با صدای بلند: حق حق انا الحق... هین سخن تازه بگو ... تا دو جهان تازه شود...
    مریدی دف بدست گرفت و نواخت... صلاح الدین از زمین برخواست. به میان یاران رفت و رقص را آغاز کرد. مولانا می چرخید. صلاح الدین می چرخید. بازار می چرخید و صدای حی الله از دهانها بیرون می ریخت... پایکوبی ادامه داشت و صدای زرکوبان بازار قونیه همراه نوای دف، سماع کنندگان را به شور وا می داشت. سماع تا غروب ادامه یافت. مولانا و صلاح الدین و دیگر مریدان سرمست از سماع ِ راست، راه خروج بازار را پیش گرفتند. زرکوبان ماندند و زرهای پاره و سکوت...
    ***
    مولانا تیرگی های عصر خویش را می دید. او خود گریزان از حمله مغول فاصله طولانی بلخ تا قونیه را در کودکی پیموده بود و اینک در هیاهوی قرون وسطی شاهد آشوب های اروپاییان بود. بدین ترتیب مولانا در حد فاصل شرق و غرب، در قونیه، شهر پر نوری که میلی به ترک آن نداشت، تصمیم گرفت تا با پناه بردن به شعر و عرفان و سماع، خود را از تیرگی های جهان آن روز برهاند. شمس تبریزی رفته بود، صلاح الدین زرکوب مرده بود و حسام الدین چلبی مریض بود... مولانا حال و روز خوبی نداشت... یاد آر ز شمع مرده... مولانا به یاد آورد روز ملاقات با شمس را...
    ...
    مولانا با مریدان خود می رفت. مولانای جوان، اینک سرآمد عالمان شهر شده بود. مولانای زاهد و پارسا اینک از پیش می رفت و مریدان از پس ِ او می آمدند. ناگهان مردی از راه رسید. موی سرش پریشان بود و لباس هایش نامرتب. نزد مولانا رسید و ایستاد. چشمانش برق می زد. پرسید: سوالی دارم ای شیخ! مولانا به چشم تحقیر نگاهش کرد و گفت: بپرس...
    شمس پرسید: ای شیخ! پیامبر اسلام در زهد و تقوا پیش بود یا بایزید بسطامی؟!!
    مولانا گفت: سوال بیهوده ای پرسیدی... پیامبر اسلام!
    شمس باز پرسید: پس چرا پیامبر گفت: "خداوندا ما تو را آنگونه که باید نشناختیم" و بایزید گفت: "خداوندا! شان و منزلت من چقدر بالاست!"...
    بحث بالا گرفت. مریدان اطاقی حاضر کردند برای بحث و مجادله مولانا با شمس تبریزی. در هنگام ورود مولانا وارد شد و شمس از پشتش به درون اطاق رفت. بحث و گفتگو چند روزی طول کشید.عاقبت در اطاق گشوده شد. شمس خارج شد و مولانا به دنبال او سر افکنده راه افتاد. هر جا شمس می رفت مولانا هم می رفت. هر کوچه و هر منزل. شمس می گفت حق و مولانا می گفت شمس... حالا دیگر چه نیازی بود به درس و مدرسه و فتوا و زهد متحجرانه... مولانا گمشده اش را یافته بود و دیگر رهایش نمی کرد...
    قیل و قال کافیست ای شیخ قونیه. اینک تویی رو در روی حق! آداب و ترتیب عبادت را فراموش کن!!
    راهیست پیش روی تو، بس عالی و نورانی ... ... سماع... سماع ِ راست... آن گونه که فقط متصلان به حق را شایسته است... همراه با نوای دف... رِباب هم اگر باشد که دیگر چیزی کم و کسر نخواهد بود... همین امشب آغاز می کنیم...
    مجلس سماع آغاز شد. شمس بود و مولانا، معشوق و عاشق، حسام الدین جوان هم بود و صلاح الدین پیر هم... مریدی دف به دست گرفت. نواخت. زنجیر های دف به هم می خورد و از صدای شور انگیزش هر کس به پا می خواست... دست ها را به سوی آسمان می گرفت و می چرخید...
    مولانا پای می کوفت. کلمات ناخودآگاه بر دهانش جاری می شد. عرق می ریخت. مرید دیگری آنچه مولانا می گفت می نوشت... مولانا هماواز با دف می خواند... آب حیات عشق را در رگ ما روانه کن... راز نهان دار و خَمُش ور خمشی ننگ بود... آنچه جگر سوز بود باز جگر سازه شود...
    شمس رفته بود. ناپدید از نظر ها... اسمش بر زبان ها جاری بود که چگونه مولانا را از خود بی خود کرده است و اکنون دیگر در قونیه نسیت... مولانا در فراق معشوقش می گریست و می سرود... بنمای رخ...
    چه زود گذشته بود!... چه زود گذشته بود دوران همنشینی با شمس تبریز و اکنون شمس بی خداحافظی رفته بود. همچون صاعقه ای آسمان قونیه را روشن کرده بود... نادیدنی ها را به مولانا نمایانده بود و حالا رفته بود. دری بزرگ پیش روی مولانا گشوده شده بود. پس از جستجوی بی منتها، مولانا عادت همیشگی را پیش گرفت. مجالس سماع ادامه یافت. مولانا به شور و حال می رسید و ترانه می سرود و این راهی بود که مولانا یافته بود و دیگر رهایش نمی کرد. حتی اگر شمس هم نبود...
    مرید و یار مولانا این روزها صلاح الدین زرکوب بود. زرکوب پیر قونیه برای مولانا تجسم شمس بود. چرا که تصویر مجالس سماع را پیش روی مولانا زنده می کرد. آنگاه که زرکوب قونیه بی خبر از حال خویش می رقصید و پای می کوفت...

    صلاح الدین سعی می کرد با برگزاری مراسم سماع راست یاد شمس را زنده نگاه دارد. چراغی روشن شده بود و نباید خاموش می شد... صلاح الدین همچون شمعی می سوخت. آنگاه که از کهولت سن در عذاب بود باز هم مجالس سماع را ترک نمی گفت. مولانا را تنها نمی گذاشت.
    بمیرید... بمیرید... در این عشق بمیرید... در این عشق چو مردید همه روح پذیرید... که این نفس چو بند است و شما... همچو اسیرید...
    نیست شدن شمس اگر کمر مولانا را شکست، مرگ صلاح الدین زرکوب مولانا را نالان و ناتوان بر زمین نشاند... آن گونه که دیگر تاب و توان برخواستن در خود نمی دید. مولانا ماند و جسمی بی رمق... وقت آن بود که حسام الدین جوان دست مراد خویش را بگیرد. از زمین بلندش کند و در پیچ و خم تاریخ به پیشش ببرد... قصه مثنوی...
    - عجب روز گرمی است... آه... آن که از دور می آید مولانا نیست؟
    - بله اتفاقاً شخص مولاناست... با شما موافقم که هوا بسیار گرم شده است...
    - می بینید حضرت والا! آن هم حسام الدین چلبی است... گویی عاشق به معشوق رسیده است... ببینید چگونه به سمت هم می دوند!!
    - بله... بله... گرمای عشقشان باعث شده تا گرمای هوا را فراموش کنند...
    ***
    - پیر ِ مراد خویش را می بینم. وقت بر شما خوش باد حضرت مولانا!
    - مشام دل انگیزی دارد نفس تو ای حسام الدین... چه حال ... چه احوال...؟
    - شکر حضرت مولانا... زنده ایم و نفس می کشیم... مطلبی دارم ... اینک عرض می کنم...
    مولانا دستی به ریش جو گندمی اش کشید و گوش داد...
    - همه بزرگان و عارفان و سالکان طریق حق در بیان معارف الهی و مکسوبات خویش در راه اتصال و شوق، طریقه شعر و تمثیل پیش گرفته اند... هر یک مثنویی ساز کرده اند و به بیان دریافت هایشان در لحظه های وصل و هجران پرداخته اند... بد نیست شما هم به پرداخت مثنوی مشغول شوید... کاریست بس بزرگ...
    حسام الدین به چشم های مولانا خیره شد. مولانا دست به میان عبایش برد و تکه کاغذی بیرون کشید. به دست حسام الدین داد و گفت: برای شروع خوب است؟...
    حسام الدین خواند: بشنو از نی چون حکایت می کند... از جدایی ها شکایت می کند...
    مولانای بریده از نیستان حق در جستجوی راه بازگشت، یک عمر درد هجران کشیده بود. این گونه بود که مثنوی اش با نی نامه آغاز شد. سینه سوخته اش از فراق حق تاب سکوت نیاورد و با اشاره حسام الدین شروع به نواختن کرد. سوزناک همچون نی...
    به اهتمام حسام الدین چلبی مجالس مثنوی بر پا می شد... مولانا می نشست و یاران بر گردش جمع می شدند. پیر قونیه به طریقه تمثیل، حکایات را در قالب شعر باز می گفت، یاران می شنیدند و حسام الدین به دست خود املا می کرد... به این ترتیب از پس هر دوسال تلاش و تالیف دفتری از مثنوی کامل می شد...
    هشت سال و اندی گذشت...
    پیر و نالان نشسته ام بر سر کوی... دیگر توان راه رفتنم نیست... روحم اما آنقدر بزرگ است که به اشاره ای از این سر عالم به سویی دیگر می جهم... پرواز می کنم... متعالی می شوم... عروج می کنم... عروج...
    گوشه چشم مولانا خیس شده بود. در بستر آرمیده بود و از تب می سوخت. حسام الدین با گوشه عبایش عرق پیشانی مولانا را گرفت...
    ان شاء الله بهبود حالتان حاصل خواهد شد... دوباره مجالس مثنوی برپا می شود. یاران و مریدان مشتاق اند...
    - دیگر در توانم نیست حسام الدین... تو خود خوب می دانی که مثنوی بی پایان است... تا ناکجا آباد به پیش می رود و باز نمی ایستد... جسمم را دیگر توان همراهی با روح نیست... بگذار مثنوی در نیمه راه خویش بماند... هرکه را دری به روی حق باشد، خود مثنوی را تا به پایان خواهد خواند... آری خواهد خواند...
    حسام الدین روی از صورت مولانا برگرفت. قونیه تاریک تر از همیشه بود. باد می وزید و برگ های پاییزی را به هر سو می کشاند... مولانای روم می خواست قونیه را ترک کند... هنگامه سماع پایانی بود تا مولانا برقصد و رباب بنوازد و رخت از جهان برگیرد...
    آرام در گوش حسام الدین گفت: رو سر بنه به بالین... تنها مرا رها کن... ترکِ منِ خرابِ شبگردِ مبتلا کن... در میان نورهای پر تلالو غروب... پیرمردی با لباس های سفید در میان آسمان قونیه می رقصید...

     

     

     

     

     

     

    راهبرد
    دشمن شناسي (فصل اول: نظامي)

    shahram_38@yahoo.com

    قسمت بیست و پنجم

    وضعيت سلاح در قواي مسلح اسراييل (9)

    "نيرو هاي هسته اي اسراييل در ژوئيه 2000 "[1]
     

    نوع (مدل )

    اولين سال استقرار

    برد (كيلو متر)

    ملاحظات

    هواپيماها: هواپيماي جنگنده فالكون   I-D-C-B-A اف 16  F16-A-B-C-D-SI

    1980

    1600

    260فروند خريداري و دريافت شده ،50فروند ديگر سفارش شده است .

    هواپيماي تندر  اف 15 نوع I

    F-I15

    1998

    3500

    از ژانويه 1998 تا مي 1999 تعداد 25 تحويل داده شده است .

    موشك هاي زمين پايه : جريكوي 1

    1972

    1200

    احتملا"50موشك در  “ Zekhayeh”

    جريكوي2

    85-1984

    1800

    احتمالا"50موشك در نمادهاي  “ Zekhayeh

    زير دريايي ها : دولفين

    2000

    -

    -

    غير راهبردي / ميدان جنگ : توپخانه ومين هاي زميني

    -

    -

    -

     

    چگونگي دست يابي به سلاح هاي هسته اي

    " اسراييل درسال 1975 يا كمك وهمياري  فرانسه ، راكتور  اورانيوم طبيعي راساخت  كه در ديمونا ودر صحراي نقب راه  اندازي شد .؛ همچنين براساس توافق  نامه اي يا سازمان  ملل  در سال 1955 راكتور تحقيقاتي  نحال سورق “ Nahal Soroq”  در غرب  برسبع تأسيس شد .[2]

     " اسراييل  تكنولوژي برخي  تسليحات هسته اي خود  را از فرانسه كسب كرده است . به گزارش خبرگزاري  آسوشيتدپرس ، در يك نامه مستند تلويزيوني اسراييل ، يك مقام سابق وزرات دفاع فرانسه اظهار داشت :" فرانسين پرين " رئيس سابق انرژي اتمي فرانسه به " گاي مولت " رئيس جمهور اين كشور گفته بود كه بايد بمب هاي تمي را در اختيار اسراييل قرار دهد " فرانسه همچنين اوانيوم غني شده  در اختيار اين رژيم قرار داده وبا ساخت نيروگاهي براي توليد پلوتونيوم  موافقت كرده است . فرانسه در آن زمان همچنين جت هاي ميراژ را كه قابليت حمل كلاهك هسته اي دارند به اسراييل فروخته است ."[3]

    در مجموع ، روند دست يابي اسراييل به سلاح هسته اي به سال هاي 1949 باز مي گردد . زماني كه فرانسه وآمريكا در اين زمينه از اسراييل حمايت مي كردند . كميتة انرژي اتمي  اسراييل در 13 ژوئن 1952 در چارچوب  وزارت دفاع  رسما" تشكيل شد و رياست آن رادكتر "ديويد برگمن " كاشف اروانيوم  درصحراي نقب ويكي از دستياران " وايزمن " به عهده گرفتند . اهداف اين كميته  از آغاز تأسيس  اين گونه مشخص شد ، كشف امكانات و دست يافت به معادني كه داراي كاربرد تشعشعي  براي صنعت اورانيوم هستند ؛ بعلاوه آب سنگين بر مبناي اصولي كه دكتر " دوسروفسكي " در انستيتو وايزمن  بدان دست يافته است . موارد يادشده ، نشان مي دهد كه پژوهش هاي علمي براي دست يافتن به دو مادة مهم انرژي زا ؛ يعني اورانيوم وآب سنگين صورت گرفته است . اسراييل در سال 1953 پس از عقد قرار دادي با فرانسه ، ساخت راكتور" اسراييل " را در كيپوتص " ديمونا" شروع كرد ودرسال 1959 ساخت راكتور " ناحال سوريك " را در درة رودخانه " سوريك " واقع در جنوب تل آويو آغاز نمود .

    اين راكتور ، پنج ميليون  وات حرارت توليد مي كند ، نيز اورانيوم بارور شده اي كه سوخت آن را فراهم مي كند ، تأمين مي نمايد . اين راكتور ة براي مقاصد مسالمت آميز استفاده مي شود .  راكتور " پيامبر روبين " را آمريكا با قدرت 20 ميليون وات حرارت براي شيرين كردن آب دريا وتوليد انرژي برق (حدود 2000 مگاوات ) توليد وراه اندازي كرد .  اسراييل راكتور اتمي عراق را در اوايل دهه 80 نابود كرد و با توسل به قوه قهريه مي كوشد از هر گونه تلاش كشور هاي  عربي  وكشور هاي منطقه براي دست يابي به فناوري به ويژه فناوري هسته اي جلوگيري نمايد . اين كشور معتقد است كه انرژي اتمي دو منظوره ندارد ؛ دست يابي به انرژي اتمي براي مقاصد مسالمت آميز سرانجام به انتخابات اتمي ختم مي شود . اسراييل 3 اكتبر 1957 قرارداد محرمانه اي با فرانسه براي خريد يك نيروگاه هسته اي با ظرفيت 24 مگاوات منعقد ساخت . چهار زمينة همكاري دراين موافقت نامه سري عبارت بودند از : انتقال نيروگاه به اسراييل ، تأمين امكانات لازم براي تفكيك پلوتونيوم ، همكاري در زمينه توسعة موشك زمين به زمين با كلاهك هسته اي ، وكمك تكنولوژي اسراييل به برنامة اتمي فرانسه . براساس اظهارات يكي از تكنسين ها  و متصديان مركز ديمونا به " وانونو" اسرائيلي ها هر سال 40 كيلو گرم پلوتونيوم ( پايه سلاح  هسته اي ) توليد مي كنند و اين كاركنان  را به مدت هر سال 10يا احتمالا" 20 سال انجام داده اند.  اين مصاحبه در سال 1986 با نشريه "ساندي تايمز" انجام گرفت . بنابراين ، اسراييل آن اندازه پلونتونيوم توليد كرده است كه بتواند بي 100تا 200 سلاح هسته اي بسازد . به علاوه  اسراييل ممكن است در حدود 35 بمب هسته اي  داشته باشد . به گفته " آنتوني كوردسمن " كارشناس مسايل خاورميانه ، اسراييل حدود 300 سلاح  هسته اي دارد . او به ارزيابي سال 1989 " سيا" اشاره كرده ، مي گويد :   " اسراييل احتمالا" برنامه پژوهشي رابراي سلاح ترموهسته اي وبمب هيدروژني بسيارنيرومندآغاز كرده است ."[4]


     

    [1] - SIPRI YEARBOOK 2000,P.494.

    [2] - http:/www.Icwebx.loc.gov.

    [3] - حبات نو ، يكشنبه 13 آبان 1380 ، سال 2 ع شماره 421 ، ص 8..

    [4] - " استراتژي صهيونسيم در منطقه عربي " تأليف مؤسسه ( الارض ) ويژه مطالعات فلسطيني ، انتشارات بين المللي اسلامي ، سال 1363 ، صص 271- 272.

     

    ادامه دارد ...
     

     

     

     

     

     

     

    ستون آزاد

    کلي اس.ام.اس و آف !

    دوست بداريد و دوست داشتني باشيد!
    آنتوان برت: اولين طليعه عشق آخرين تابش عقل است! لرد بايرون: عشق مرد قسمتي از زندگي او و عشق زن همه زندگي اوست. ديز رائيلي: همه بخاطر عشق زاده شده ايم... عشق پايه و اساس هستي و تنها پايان آنست! فرانگلين: اگر مي خواهيد دوستتان بدارند دوست بداريد و دوست داشتني باشيد!

    ----------------------------

    چند جمله ي متفاوت؛
    پس از دوست داشتن كمك كردن زيباترين فعل دنياست!
    بوديم و کس پاس نميداشت هستيم، باشد، نباشيم و بدانند بوديم!
    درد بده دوا بده قلب منو جلا بده هر چي دارم ازم بگير فقط يه کربلا بده!
    عشق : دردسري كه براي فراموش كردن آن بايد عشق تازه تري پيدا كرد!
    بوسه يعني عشق خالي از گناه. بوسه يعني قلب تو از آن من. بوسه يعني تو هميشه مال من!
    وقتي کسي را دوست داريم نيازي نيست بدانيم در بيرون از ما چه مي گذرد زيرا همه چيز در درون ما مي گذرد!
    همه لرزش دست ودلم از ان بود كه عشق پناهي گردد, پروازي نه,گريزگاهي گردد, بيا تا برايت بگويم چه اندازه تنهايي من بزرگ است!

    ----------------------------

    يک هميشه تنها يک است و شايد در تمام عمرش نتواند چيزي بيش از يک عدد باشد اما بعضي وقت ها مي تواند دنيايي باشد يک نگاه يک نوشته يک دوست!

    ----------------------------

    مي پرسم : اثر کيست؟ مي گويد : نمي دانم! مي پرسم : اين نوشته معني اش چيست؟ مي گويد : نمي دانم! مي خواهم بپرسم... نگاهش مي کنم چشمان زلالش پايين است دلم مي گيرد دوست دارم چشمانش را بالا بياورد تا بگويم اينها مهم نيست تو يک چيز را خوب مي داني خوبي و مهرباني را

    ----------------------------

    يه واقعيت!
    هر وقت نااميد شدي به اسپرمت فكر كن! تعجب كردم. مانده بودم چه مي گويد؟ بعد ادامه داد: «به اينكه تو از بين ميليون ها اسپرم، يك اسپرم موفق بوده اي».

    ----------------------------

    نمي خواستم بگيرمت همچون صيدي يا پرنده اي! نمي خواستم بدزدمت حتي به اندازه حرفي يا نشانه اي! نمي خواستم بدزدمت که براي خودم نمي خواستمت مي خواستم بيايي مي خواستم خودت بيايي با مگس كش بيافتم به جونت!!

    ----------------------------

    مرگ من روزي فرا خواهد رسيد: در بهاري روشن از امواج نور در زمستاني غبار آلود و دور يا خزاني خالي از فرياد و شور مرگ من روزي فرا خواهد رسيد: روزي از اين تلخ و شيرين روزها روز پوچي همچو روزان دگر سايه اي ز امروزها,ديروزها!

    ----------------------------

    من مي دانستم دنياي عشق يعني به مسلخ بردن معشوق زيرا که در عشق معشوق بايد به آنگونه باشد که عاشق مي خواهد باش!

    ----------------------------

    تو بگو بهار قشنگه من ميشم بهار تو... تو بگو بمون منم نميرم از کنار تو... تو بگو منو نميخوای ديگه خسته کردمت...گر چه سخته امّا من دور ميشم از ديار تو... تو بگو سرد هوا منم ميشم خورشيد تو...تو بگو که ناميدی من ميشم اميد تو... تو بگو دلم گرفته از همه دورنگيها... مشکی ميشم مظهر يه رنگی ميشم واسه تو... تو بگو خدا کنه بارون بياد از آسمون... به خدا ميگم که گريه کنه براي تو... اگه غمگين بشی از دستم ناراحت بشی... ميميرم که تا ابد پاک بشم از خيال تو... کاش تموم نميشد اين روزا اين خاطرها... تو ميموندي واسه من منم ميموندم واسه تو...

    ----------------------------

    اگه يه پاکن داشتی که ميتونست يکی از خصوصيات منو پاک کنه کدوم يكي رو پاک ميکردی؟بعد اگه مدادرنگی داشتی بجاش چی ميکشيدی(حتماً جواب بديد)؟

    ----------------------------

    اينو فينگيليشي بخونيد!
    Divoone. olagh. sarbehawa. efadei.tarsoo. Damdami. asopas. razl. ashghal. marmooz.. shaki shodi??? hala 8 harfe avale 8 kalameye balaro bezar kenareh ham ....... ???????? DOSET DARAM....!!!!
    ديوونه، الاغ، سربه‌هوا، افاده‌ای، ترسو، دمدمی، آس و پاس، رذل، آشغال، مرموز... شاکی شدی؟؟؟ حالا 8 حرف اول 8 کالمه‌ي بالا رو بزار کنار هم......؟؟! دوست دارم....!!

    ----------------------------

    بعضيا ميکروب شانس ميشن مثل: پاستور... بعضيا نوبل ميگيرن مثل: مادام کوری... بعضيا پروفسور ميشن مثل: اينشتين... بعضيا هم اسکلميشن و ميشينن افف ميخونن مثل: تو !!

    ----------------------------

    زندگی آب راه‌ايی است به نام وفا... ميريزد به جويی به نام صفا... ميرود به رودی به نام عشق... ميرسد به دريايی به نام ودا...

    ----------------------------

    روزهايي را که تنها بوده اي فراموش کن. اما هرگز لبخند هاي شيرين دوستانت را فراموش نکن. روزهاي ابريت را فراموش کن. اما ساعات آفتابيت را هرگز فراموش نکن. بدبختي هايي که گاه با آنها روبرو مي شوي را فراموش کن. اما خوش بختي هايت را هرگز فراموش نکن. نقشه هايي را که به نتيجه نرسيده اند را فراموش کن. اما هرگز روياهايت را فراموش نکن. شکست هايت را فراموش کن. اما پيروزي هايت را هرگز فراموش نکن. اشتباهاتت را فراموش کن. اما درسهايي را که آموخته اي هرگز فراموش نکن. خداوند هيچ گاه چيزي را که شايسه آن نباشي به تو نمي دهد. اين بدان معناست که با اعتماد به نفس کامل از آنچه خداوند بر سر راهت قرار مي دهد استفاده کني. هيچ چيز براي خدا غير ممکن نيست به يا داشته باش: به خدايت نگو که چقدر مشکلاتت بزرگ است. به مشکلاتت بگو که چه قدر خدايت بزرگ است.

    ----------------------------

    دنبال كسي نباش كه باهاش زندگي كني دنبال كسي باش كه نتوني بدون اون زندگي كني!

    ----------------------------

    آنكس كه بداند و بداند كه بداند اسب شرف از گنبد گردون بجهاند
    وآنكس كه بداندونداندكه بداند بيدارش نماييد كه بس خفته نماند
    آنكس كه نداندوبداندكه نداند لنگان خرك خويش به منزل برساند
    وآنكس كه نداندونداند كه نداند در حهل مركب ابدالدهر بماند

    ----------------------------

    اگه کسی در شهر غم خيابان دوست ، کوچه‌ی محبت پلاک مهر، منزل مونس های شقايق را پيدا کرد سلام مرا به اهالي آنجا برساند

    ----------------------------

    چمن زير پاتيم، خر نشی مارو بخوری؟!

    ----------------------------

    اگه يکم فکر کنی ميبينی زندگی ارزش زنده بودن رو نداره اگه يکم بيشتر فکر کنی ميبينی زندگی ارزش مردنم نداره امّا اگه خيلی فکر کنی ميبينی مردن و زنده بودن ارزش فکر کردن رو نداره!!

    ----------------------------

    اون وقت که عاشق بودم گذشت ولي هنوز در ذهنم اين هست چرا اونی که عاشقش بودم با من اينجوری کرد اوني که خيلی ميگفت دوستت دارم بعد چند وقت با خودم فکر کردم که همشون همين جوري فقط بلدن بگن دوست داريم ولي در عمل هيچي چرا هميشه بايد پسرها ضربه ديده عاشق باشن ؟چرا چرا ؟؟!!

    ----------------------------


    _____****__________**** _______


    ___***____***____***__ *** ____


    __***________****_______***____


    _***__________**_________***___


    _***_____________________***___


    _***_________خودم__________***___


    __***_________و_________***_____


    ___***_______تو_________***_____


    ____***_____LOVE!_____***______


    ______***___________***________


    ________***_______***__________


    __________***___***____________


    ____________*****______________


    _____________***_______________


    ______________*________________

     

     

     

     

     

     

     

    ستون آزاد

    گفتگو با مهران غفوريان
    مجلات زرد با زندگي من شوخي كردند!

    003810.jpg

    مجيد توكلي

    دو سه سال مي شود كه وقتي تلويزيون را روشن مي كنيم، خبري از مهران غفوريان نيست. مجموعه هاي طنز 90 شبي يكي پس از ديگري ساخته مي شود و ما فقط يادمان است كه او را در زير آسمان شهر ديديم. همان زمان بود كه زير آسمان شهر توانست 92 درصد مخاطبان تلويزيون را جذب كند. اين كار بزرگي بود كه مهران غفوريان و عوامل اش كردند. حالا دو سه سال از آن روزها مي گذرد و براي مهران غفوريان، در اين دو سه سال اتفاقات بسياري افتاده. هم در زندگي شخصي و هم در زمينه كاري. از سينما گرفته تا تلويزيون، هيچ كدام براي او خوش يمن نبودند. از شايعه بي اساس خودكشي گرفته تا نگرفتن مجوز كارگرداني سينما. در اين زمان در دو فيلم سينمايي بازي كرد. يكي شارلاتان و يكي انتخاب كه اين روزها در سينماهاي محدودي اكران شده.
    گفت وگوي ما با مهران غفوريان چند دليل دارد: اكران فيلم انتخاب، حضور در سينما و مجوز كارگرداني، صحبت درباره خشايار مستوفي و... نكته جالب اين گفت وگو، فضاي فانتزي است كه خود او به مصاحبه داده است.
    چند سال بود كه از تلويزيون دور بودي و در سينما كار كردي. فيلم انتخاب هم كه الان اكران شده يكي از آن هاست. چي شد كه در اين فيلم بازي كردي؟
    براي خيلي وقت پيش بود، پارسال و پيارسال. زياد يادم نيست. من چون خيلي خوش شانس بودم، فيلم هايي كه بازي كردم، شارلاتان و انتخاب، در جا مجوز اكران گرفتند و هر كدام 2سال بعد از ساخت، اكران شدند. روي همين حساب، زياد يادم نيست چه اتفاقي افتاد و چي شد. فقط يادم هست قرارداد بستم و كار كردم. در حين كار هم 6 روز در CCU بستري بودم.
    چرا در CCU؟
    براي قلبم. وسط كار، قلبم گرفت و بستري شدم و خوشبختانه چون وقتي ما سر كار مي رويم، بيمه مي شويم، به خاطر همين تمام مخارج بيمارستان را خودم پرداخت كردم! اين هم به خاطر اين بود كه تهيه كننده به وظايفش به خوبي عمل كرد. وقتي از ما ماليات كم مي شود، يعني بيمه هم هستيم و در جريان كار اگر اتفاقي رخ بدهد، بيمه مخارج را مي دهد.
    يعني آن ها اصلا به اين موضوع توجهي نكردند؟ پس چه كسي تو را بيمارستان برد؟
    آقاي تورج منصوري من را به بيمارستان برد. پس احتمالا سر كار نبودم و توي خيابان من را پيدا كرده و برده. ايشان در بيمارستان مهر توي زرتشت يا بيمارستان زرتشت توي مهر من را بستري كردند؛ نمي دانم كدامش درست است. اتفاق جالبي كه افتاد اين بود كه در اين 6 روز ديدم عوامل خيلي مي آيند و مي روند، نگو اين ها مي گفتند زودتر مرخصش كنيد تا بيايد سر كار و اصلا نگران من نبودند. ولي با همه اين ها آخر سر مبالغ را من خودم پرداخت كردم و اين من را خوشحال و راضي كرد.
    سر فيلم شارلاتان چطور بود؟ اتفاق خاصي نيفتاد؟
    نه، آن جا مشكلي پيش نيامد. اتفاقا آن ها خيلي خوش حساب بودند و سر وقت قسط ها را پرداخت كردند. ولي در عوض يك ميليارد فيلم فروش كرد و يك تشكر هم نكردند.
    پس با اين حساب توي سينما زياد شانس نداشتي، بدبياري هم بود؟
    آره، توي سينما خيلي هواي من را داشتند. در عوض مجوز كارگرداني ام را هم ندادند و 3 -2 سال است كه دنبالش ام. اول كه مي گفتند گروه كارگرداني بايد تصميم بگيرد و من رفتم آن جا گفتند فيلم كوتاه مي خواهيم. يك فيلم كوتاه ساختم و دادم. آقاي رئيسان هم گفتند نه، نمي شود. فقط فيلم كوتاه نيست و يك چيزهاي ديگري هم هست. بعد من زنگ زدم كانون كارگردانان و دليل كسري امتيازم را خواستم و آن ها گفتند كه ما نمي توانيم بگوييم و تو بايد خودت حدس بزني كه در چه چيزي كسري امتياز آوردي. بعد اگر حدس نزدي برو پيش آينه بين و يا فالگير و آن ها به ات مي گويند كه مشكل كار كجاست. من هم رفتم فرحزاد پيش آينه بين. آن هم گفت دو هزار تومان بده تا من طلسم كانون كارگردانان را بشكنم و من هم پول را دادم. غافل از اين كه پيرزن آينه بين هم نمي دانست مشكل كار كجاست. الان هم قانون عوض شده و مي گويند تهيه كننده بايد اقدام كند و حالا خوشبختانه تهيه كننده ندارم. اين ها اتفاقات بسيار خوبي است كه براي من در سينما افتاده.
    در تلويزيون اوضاع چطور است؟
    در تلويزيون هم كه ممنوع الكار نامحسوس هستم! من مانده ام درآمدم از كجا تأمين مي شود. البته بچه ها مي گويند دزدي كن. چون درآمدش خوب است. اتفاقا من يكي دو تا رفيق خلافكار دارم كه تو كار دزدي هستند. قرار است اگر كارم رديف نشد، (كه احتمالا نمي شود) از آخر هفته ديگر شروع كنيم. يعني وقتي اين مجله چاپ مي شود، من از شنبه آن هفته دزدي را شروع مي كنم. (با خنده)
    آقاي مظلومي كارگردان زندگي به شرط خنده بودند؟ ايشان كه اوايل تدوينگر زير آسمان شهر بودند. من هم اخراجشان كردم. چطور شده كارگردان شده اند؟
    يعني واقعا درآمدي نداري؟
    شما وقتي تلويزيون را روشن كنيد و من نباشم، يعني پول در نمي آورم. من پولم را از اين راه درمي آورم. برايم جالب است به صورت مجهول الهويه به من نه كار نمي دهند و نه مجوز. يك جورهايي در اين حرفه گمنام شدم.
    خيلي از صحنه هاي فيلم انتخاب حذف شده بود. براي صحنه هاي شما اين مشكل نبود؟
    نه، من حجابم كامل بود و آرايش نداشتم.
    فيلم را با مردم تماشا كردي؟
    آره. رفته بودم مشهد، توي سينما من بودم و 5 نفر ديگر.
    آن ها از تماشاي فيلم راضي بودند؟
    بيشتر از ديدن من راضي بودند تا فيلم. چون آمدند پيش من و با هم گپ زديم. كسي هم فيلم را نديد.
    چرا مشهد؟
    چون يك خوبي كه اين فيلم داشت اين بود كه اول در شهرستان ها اكران شد. در تهران هم 2 تا سينما اكران شده كه سينماهايش معلوم نيست. و احتمالا به صورت مخفي اكران مي شود. يعني مي روي توي سالن و بعدا مي فهمي انتخاب هم اكران مي شود. به اين نوع اكران مي گويند اكران يواشكي . اين يكي از ويژگي هاي فيلم است.
    نمي خواهي خودت يك فيلم بسازي؟
    چرا. اتفاقا طرح فيلم نامه را پيش آقاي شايسته بردم. اميدوارم امسال بتوانم آن را كار كنم. مطمئن هستم كه فيلم پرفروشي مي شود.
    برويم سراغ تلويزيون. اين اواخر مجموعه زندگي به شرط خنده را مي ديدي؟
    مگر زندگي به شرط خنده اسم يك برنامه است؟
    آره. يك سريال كه 90شبه بود. (با خنده)
    كي؟ كجا؟ براي چه شبكه اي؟
    شبكه 5. به كارگرداني مهدي مظلومي.
    اِ... آقاي مظلومي كارگردانش بودند؟ ايشان كه اوايل تدوينگر زير آسمان شهر بودند. من هم اخراجشان كردم. چطور شده كارگردان شده اند؟
    يعني تو واقعا هيچي از آن سريال نمي داني؟
    نه نمي دانم. فقط يادم مي آيد اين اواخر چند بار مردم وقتي من را مي ديدند، به خشايار فحش مي دادند. مي گفتند اين خشايار چقدر بد شده. تا آن جايي كه يادم هست، قبلا مي گفتند خشايار خيلي خوب است و همه تعريف مي كردند. من هم فكر مي كردم دوباره تلويزيون زير آسمان شهر را پخش مي كند و مردم از خشايار راضي نيستند. پس بگو، توي اين سريال بازي كرده. خيلي حيف شد كه نديدم. متأسفانه آنتن تلويزيون من خراب است، به خاطر همين تلويزيون نگاه نمي كنم.
    پس تو از استفاده از شخصيت خشايار مستوفي در مجموعه زندگي به شرط خنده ناراضي نيستي؟
    ببينيد، من يك بار به عنوان كارگردان و تهيه كننده از تلويزيون پول گرفتم، به خشايار پول داديم و او هم بازي كرد. حالا يك بار ديگر تلويزيون پول مي دهد به يكي ديگر تا شخصيتي را كارگرداني كند كه قبلا بابتش پول گرفته و... راستش من زياد رياضي ام خوب نيست. از اين معاملات سر درنمي آورم.
    مهدي مظلومي در مصاحبه اي گفته بود شخصيت خشايار مستوفي نه براي مهران غفوريان است و نه براي رضا عطاران...
    پس احتمالا براي عمة خشايار است. ببينيد، بازي كردن آن آدم مهم نيست، مهم اين است كه آقاي مظلومي آمده پول گرفته بابت كارگرداني خشايار مستوفي؛ كسي كه قبلا سازمان به يكي ديگر براي كارگرداني اش پول داده و بعد يكي ديگر... باور كنيد من رياضي ام خوب نيست.
    تو فكر مي كني شخصيت خشايار بعد از زير آسمان شهر، جاي كار داشت؟
    ببين، اصلا اين ها مهم نيست. شما فكر كنيد من يك سريال بسازم و آن وقت شخصيت داوود برره را كه آقاي مهران مديري آن را كارگرداني مي كردند بياورم. اولا كه اين از لحاظ حقوقي خلاف است. ثانيا آن وقت من ديگر يك كارگردان حرفه اي نيستم. ثالثا هنر نمي كنم از شخصيتي بهره مي برم كه قبلا يكي ديگر آن را خلق كرده است.
    جواب سؤال من را ندادي. خشايار بعد از زير آسمان شهر جاي كار داشت؟
    شما خودتان چي فكر مي كنيد؟ من كه زير آسمان شهر 3 را ساختم، صداي همه درآمد. پس اگر جاي كار داشت، كسي اعتراض نمي كرد. ما از اين شخصيت حدود 300 قسمت بازي گرفتيم.
    بگذريم. مجموعة شب هاي برره را مي ديدي؟
    گفتم كه آنتن تلويزيون من خراب است...
    نمي خواهي درباره اين مجموعه چيزي بگويي؟
    ببين، من معتقدم وقتي مردم از يك مجموعه راضي هستند و استقبال مي كنند، معلوم است كه آن مجموعه، كار خودش را به خوبي انجام داده. برره هم مورد استقبال مخاطبان تلويزيون بود. پس معلوم مي شود مهران مديري و گروهش كارشان را به خوبي انجام داده اند.
    خودت براي تلويزيون برنامه اي نداري؟ نمي خواهي مجموعه اي بسازي؟
    چرا. يك صحبت هايي با گروه فيلم و سريال شبكه 2 سيما كردم و به احتمال زياد اواخر تابستان يك مجموعه 26 قسمتي را مي سازم. اسم مجموعه هم اينم از زندگي است.
    چرا 90 شبي نمي سازي؟
    حوصله 90 شبي را ندارم. احساس مي كنم مي توانم توانم را بگذارم و يك مجموعه طنز هفتگي بسازم. مطمئن هستم كه اينم از زندگي مي تواند مثل زير آسمان شهر مخاطبان را جذب كند.
    مهران غفوريان، اين چند سال شرايط سختي را گذرانده. درست است؟
    بله. به هر حال وقتي حاشيه به سراغ ما مي آيد، همين اتفاق مي افتد. يك سري روزنامه و مجلات زرد با زندگي من شوخي كردند. كاري كه من سال ها انجام مي دادم و مردم را مي خنداندم و بابتش پول مي گرفتم. شوخي كردن، كار هر كسي نيست. مجوز مي خواهد. من مجوزش را دارم. ولي بعضي ها در اين دو سه سال مي خواستند شرايط زندگي من را به هم بريزند. ولي خدا را شكر مي كنم. مهران غفوريان وظيفه اش خنداندن مردم است. كار ديگري هم بلد نيستم.
     

     

     

     گروه اینترنتی مشکان