499

 
 

به نام حضرت دوست، که هر چه بر سر ما مي رود عنايت اوست

مجله الکترونيکي روزانه :: شماره 498 :: جمعه 6 مردادماه 1385

Mobin_s2004@yahoo.com


جهان سوم کجاست ؟؟

ديروز در وبگردي هام به اين مطلب برخوردم که تصميم گرفتم در شماره امروز روزانه در اينجا بنويسم:
چند سال پيش در دانشگاه سوربن تدريس مي کردم. روزي در آخر ساعت درس يک دانشجوي دوره دکتراي نروژي ، سوالي مطرح کرد:
استاد،شما که از جهان سوم مي آييد،جهان سوم کجاست ؟؟
فقط ?دقيقه به آخر کلاس مانده بود.من در جواب مطلبي را في البداهه گفتم که روز به روز بيشتر به آن اعتقاد پيدا مي کنم.به آن دانشجو گفتم:
جهان سوم جايي است که هر کس بخواهد مملکتش را آباد کند،خانه اش خراب مي شود و هر کس که بخواهد خانه اش آباد باشد بايد در تخريب مملکتش بکوشد. پروفسور محمد حسين پاپلي يزدي


عناوين برخي از  مطالب اين شماره از مجله الکترونيکي «روزانه»

  • آی این سرود چه میچسبه این روزها…
  • معرفي فيلم: پلنگ صورتي
  • دانلود فيلم چند ميگيري گريه کني؟
  • آلبوم هیچ کس به نام میکروفن
  • ۲ آهنگ جدید و بسیار زیبا از گروه راش
    TweakMASTER PRO 2.06مجموعه ابزارهاي مفيد و قدرتمند و مورد نياز اينترنتي
  • ALON Mp3
  • فردوسى و سلطان محمود غزنوى 
  • سهروردي
  • دستور آشپزی هفته  نخود سالامي .
  • و ....

 


 

 

Mobin_s2004@yahoo.com


تصوير روي جلد روزنامه مشهور انگليسي ايندپندنت

کودکان لبناني قرباني تروريسم دولتي اسرائيل

 



 

 


Mobin_s2004@yahoo.com

۵۰۰ مگابایت فضا بدون نیاز به دعوت نامه برای آپلود فایل
آی این سرود چه میچسبه این روزها…
براي مراجع تقليد اهميت قتل‌عام شيعيان، كمتر از ورود زنان به ورزشگاه‌هاست!!

 

 

Mobin_s2004@yahoo.com

گزارش خبرنگار اعزامی "مهر" به لبنان

در پی مقاومت حزب الله و تحمیل تلفات و خسارات سنگین در ارتش رژیم صهیونیستی، این رژیم مجبور به کاهش دامنه حملات زمینی خود شده است و طی ساعات آینده این کار را عملی خواهد کرد.
به گزاش خبرنگار اعزامی "مهر" به بیروت، رژیم صهیونیستی امروز در کابینه خود به این نتیجه رسیده است که با توجه به تلفات و خسارات گسترده ای که در مواجه با نیروهای مقاومت حزب الله متحمل شده است، باید دامنه حملات زمینی خود را کاهش دهد از این جهت تصمیم گرفته است که تنها از طریق هوایی به نقاط مشخص حمله کند.
براین اساس شب گذشته و امروز هواپیماهای رژیم صهیونیستی بر فراز آسمان بیروت عملیات شناسایی انجام دادند.
پیش بینی می شود طی ساعات آینده، بیروت مورد حمله هوایی گسترده از سوی رژیم صهیونیستی قرار گیرد.
درادامه این تصمیم جدید رژیم صهیونیستی، پیش بینی می شود که نیروهای زمینی این رژِیم "مارون الراس" و "بنت جبیلگ" را در حداقل زمان به سمت مناطق شمالی سرزمین های اشغالی فلسطین ترک کنند.
ارتش رژیم صهیونیستی طی روزهای گذشته که قصد پیشروی زمینی در جنوب لبنان را داشته، با کمین های موفق حزب الله مواجه شد که تلفات فراوانی از آنان گرفت.
تحلیلگران در بیروت معقتدند: پیام تلویزیونی سید حسن نصرالله دبیر کل حزب الله لبنان که بر اصابت نقاطی بعد از حیفا در صورت ادامه تجاوزات رژیم صهیونیستی تاکید کرده بود، از عوامل اصلی سردرگمی اسراییل در ادامه جنگ است.

 



 


 

Mobin_s2004@yahoo.com

معرفي فيلم

پلنگ صورتي
The Pink Panther

 کارگردان: شاون لوي. ٿيلمنامه: استيو مارتين، لن بلامي بر اساس داستاني از بلامي و مايکل سالتزمن و شخصيت هاي خلق شده توسط موريس ريکلين و بليک ادواردز. موسيقي: کريستوٿر بک، تم هنري منسيني. مدير ٿيلمبرداري: جاناتان براون. تدوين: جورج ٿالسي جونيور، براد ئي. ويلهيت. طراح صحنه: ليلي کيلورت. بازيگران: استيو مارتين[ بازرس ژاک کلوزو]، کوين کلاين[سر بازرس دريٿوس]، بيونسه ناولز[زانيا]، ژان رنو[ژاندارم ژيلبر پانتون]، اميلي مورتيمر[نيکول]، هنري چرني[يوري]، جيسن استيهم[ايو گلوآنت]. ٩٣ دقيقه. محصول ٢٠٠٦ آمريکا. نام ديگر: تولد پلنگ صورتي/ The Birth of the Pink Panther
در ميانه يک بازي ٿوتبال ميان تيم ٿرانسه و چين، ايو گلوآنت سرپرست تيم ٿرانسوي با اصابت تيري سمي در ناحيه گردن کشته مي شود و انگشتري الماس گران بهاي او مشهور به پلنگ صورتي به سرقت مي رود. سر بازرس دريٿوس که در آستانه درياٿت نشان شواليه است، قصد دارد تا با استٿاده موقعيت پيش آمده، شانس خود را براي درياٿت نشان بيشتر کند. از اين رو بي دست و پاترين پليس ٿرانسه، ژاندارم ژاک کلوزو، را احضار کرده و با دادن عنوان بازرسي به وي، پرونده را به او مي سپارد. هدٿ او از اين کار به دست گرٿتن پرونده بعد از شکست حتمي کلوزو و در نتيجه انداختن نام خود بر سر زبان هاست. اما نقشه ها مطابق ميل او پيش نمي رود. چون کلوزو به شکلي اتٿاقي گروهي از دزدان مشهور را در يک کازينو به دام مي اندازد. کلوزو به سرعت به دنبال مظنونين احتمالي پرونده، از جمله زانيا، دوست دختر ايو گلوآنت، و همکاران و رقباي او مي رود. دريٿوس نيز براي باخبر بودن از عمليات وي ژاندارم ژيلبر پانتون را به دستياري او منصوب مي کند. کلوزو در تعقيب زانيا در آمريکا باعث يک رسوايي مطبوعاتي شده و هنگام بازگشت دريٿوس او را از ماموريت ياٿتن پلنگ صورتي و قاتل گلوآنت خلع مي کند. اما کلوزو در لحظه اي که انتظارش نمي رود، به صحنه بازمي گردد تا مچ قاتل را بگيرد...

چرا بايد ديد؟
آخرين محصول کارخانه بازياٿت هاليوود که بار ديگر اندوه و حسرت را بر دل هاي سينما دوستان مي نشاند. بازسازي به روز شده ٿيلم به ياد ماندني بليک ادواردز که هنوز بعد از چهار دهه جذاب و ديدني است و متاسٿانه بازيگر توانايي چون استيو مارتين نيز نتوانسته روحي تازه در اين داستان کلاسيک بدمد. مارتين که خود از نويسندگان ٿيلمنامه نيز بوده، کوين اسپيسي و مايک مه يرز را براي نقش کلوزو در نظر داشته، اما سرانجام اسير وسوسه بازي در نقش بي دست و پا ترين پليس ٿرانسه شده و مي توان گٿت که بدون شک تنها انتخاب درست اين پروژه او بوده است. کوين کلاين بازيگر توانايي است، اما هرگز به پاي هربرت لوم نمي رسد و تمامي استعدادهاي ژان رنو و او ناديده گرٿته شده- بهتر است بگوييم تلٿ شده- است. تمامي اينها به وجود بازيگر متوسطي در پشت دوربين و روي صندلي کارگردان بازمي گردد، کسي که غير از کارگرداني تعدادي از قسمت هاي سريال هاي اجق وجق تلويزيوني- و بيشتر کودک پسند- چيزي مهمي در کارنامه اش ندارد. لوي که در ١٩٩٧ با ساختن سر وقت وارد عالم سينما شده، براي تماشاگران ساده پسند امروزي با ٿيلم هاي تازه ازدواج کرده، دروغ گوي بزرگ[Big Fat Liar] و يک دوجين ارزون تره[با شرکت استيو مارتين] نامي شناخته شده است و بازسازي پلنگ صورتي با بودجه ٨٠ ميليون دلاري تا امروز ششمين و بزرگ ترين ٿيلم او محسوب مي شود که تا اين لحظه ٦٠ ميليون دلار عايدي داشته و اين يعني يک شکست آبرومندانه!
کساني که مي خواهند ببينند چگونه در کارخانه هاي بازياٿت هاليوود طلا به مس تبديل مي شود، غٿلت نکنند. هر چه باشد ديدن مهم ترين کمدين امروز هاليوود در طبع آزمايي ناموٿق اش براي پر کردن جاي خالي پيتر سلرز ارزش وقت تلٿ کردن را دارد. اما بين خودمان بماند تماشاي دوباره سري پلنگ صورتي با بازي پيتر سلرز با کليه مخلّٿات پشت صحنه اي آن روي دي.وي.دي مزه بيشتري دارد. 


دانلود فيلم

چند ميگيري گريه کني؟

هم لينک دانلود مستقيم داره و هم غير مستقيم

لینک های دانلود مستقيم فیلم:
Part1
Part2

لينک دانلود غير مستقيم:
Server1
Part 1
Part 2

Server2
Part 1
Part 2

----------------------------------------------------------------------

قابل توجه ایرانیان عزیز خارج کشور !
باطلاع می رساند از این پس روزهای جمعه و ایام تعطیل با همکاري دوست بسیار عزیزم «Benz223@gmail.com» یک فیلم سینمائی ایرانی برای مشاهده و دانلود در این قسمت معرفی خواهد شد.

 

 


 

Mobin_s2004@yahoo.com

دانلود آلبوم: فارسي

آلبوم هیچ کس به نام میکروفن

با دو کبفيت!

براي دانلود، روي هر يک از لينکهاي بالا کليک سمت راست نموده و Save Target As را بزنيد.

 


 

تک موزیک

۲ آهنگ جدید و بسیار زیبا از گروه راش

دانلود آهنگ (نفهميدي)دانلود آهنگ (داغ مي ذارم)
براي دانلود، روي لينک بالا کليک سمت راست نموده و Save Target As را بزنيد.

 

 

 

 

 

Mobin_s2004@yahoo.com

نرم افزار PC

 TweakMASTER PRO 2.06مجموعه ابزارهاي مفيد و قدرتمند و مورد نياز اينترنتي

TweakMASTER PRO نام مجموعه اي نرم افزاري قدرتمند و حرفه اي از شركت Hogel Technology در زمينه ي بهبود فعاليت هاي شما در اينترنت و افزايش سرعت آن ميباشد و متشكل از بخش ها و نرم افزار هاي گوناگونيست كه داشتن آن براي هر سيستمي امتيازيست .

ابزارهاي مفيد موجود در اين مجموعه ابزارهاي اينترنتي مفيد شامل به شرح زير است :

Internet Connection Optimization - بهينه سازي اتصال به اينترنت : در اين بخش شما با چند كليك ساده قادر به بهينه سازي سرعت و تنظيمات اتصال سيستم خود مي باشيد كه به بالا رفتن محسوس سرعت اينترنتتان منجر مي شود ! اين بخش با انواع اتصالات dial-up, DSL, Cable و Wireless سازگار است .

LinkFox - ابزاري براي فيلتر گذاري بر روي اينترنت اكسپلورر و نمايش تنها سايتهايي كه شما مايليد !

DU Meter - نرم افزار بسيار مفيد و جالب اين شركت كه به اندازه گيري ميزان اتصال به اينترنت مي پردازد . و ميزان اتصال روزانه, هفتگي و ماهانه ي شما را به صورت آمارهاي متني و گرافيكي در اختيار شما قرار مي دهد .

DNS Accelerator - ابزاري كه به طور هوشمندانه سرعت اينترنت شما را افزايش داده و موجبب اتصال هرچه سريعتر شما به وب سايتهاي گوناگون مي شود .

Connection Speed Measurement - ابزاري براي اندازه گيري دقيق سرعت اتصال شما و تصميم گيري بر اينكه چه سيستم بهينه سازي براي اين اتصال مفيد تر است .

Clock Synchronization - ابزاري براي سازگار كردن ساعت سيستم با برترين و دقيق ترين ساعت هاي جهان به صورت طبقه بندي شده . براي مثال به طور هفتگي يا روزانه يا ماهانه ساعت خود را با آن ساعت به طور دقيق به روز و تنظيم كند .

Network Connections Viewer - نمايش دقيق اتصال هاي سيستم شما و بررسي پورت هاي درگير و گوش دادن به فعاليت آن ها .

WhoIs - گرفتن اطلاعات در رابطه با آي پي ادرس ها و آدرس سايتها در آورد جزييات در مورد آنها فقط با يك كليك در محيط اين ابزار !

Keep Connected - يكي از مشكلات بسياري از ISP هاي درجه ي چندم اين است كه خطوط اينترنت آنها هرچند وقت يك بار قطع مي شود يعني شما پس از مدتي اتصال خود به خود Disconnect مي شويد .

اين ابزار به شما كمك مي كند تا قبل از اتمام اعتبارتان هميشه متصل بمانيد !

و ......

جزييات بيشتر به زبان سايت سازنده ......

TweakMASTER PRO را مي توانيد از اينجا :

دانلود كنيد نسخه ي 2.06 را با حجم 2.5 مگابايت

تصاويري از محيط نرم افزار

English Explanations

براي دريافت نسخه ي كرك شده ي 2.04 نرم افزار اينجا را کليک کنيد



 

نرم افزار موبایل

ALON Mp3

     میشه گفت تمام فرمتهای فایل های صوتی و تصویری رو ساپورت می کنه

 لینک دانلود برنامه
براي دانلود، روي لينک بالا کليک سمت راست نموده و Save Target As را بزنيد.

 

 

 

 

Mobin_s2004@yahoo.com


بوی خوش تو هر که ز باد صبا شنید

بوی خوش تو هر که ز باد صبا شنید
ای شاه حسن چشم به حال گدا فکن
خوش می​کنم به باده مشکین مشام جان
سر خدا که عارف سالک به کس نگفت
یا رب کجاست محرم رازی که یک زمان
اینش سزا نبود دل حق گزار من
محروم اگر شدم ز سر کوی او چه شد
ساقی بیا که عشق ندا می​کند بلند
ما باده زیر خرقه نه امروز می​خوریم
ما می به بانگ چنگ نه امروز می​کشیم
پند حکیم محض صواب است و عین خیر
حافظ وظیفه تو دعا گفتن است و بس

 

از یار آشنا سخن آشنا شنید
کاین گوش بس حکایت شاه و گدا شنید
کز دلق پوش صومعه بوی ریا شنید
در حیرتم که باده فروش از کجا شنید
دل شرح آن دهد که چه گفت و چه​ها شنید
کز غمگسار خود سخن ناسزا شنید
از گلشن زمانه که بوی وفا شنید
کان کس که گفت قصه ما هم ز ما شنید
صد بار پیر میکده این ماجرا شنید
بس دور شد که گنبد چرخ این صدا شنید
فرخنده آن کسی که به سمع رضا شنید
دربند آن مباش که نشنید یا شنید

 
 

 

 

Mobin_s2004@yahoo.com

اعضا محترم گروه مي توانند مطالبشان را به آدرس
 Mobin_s2004@yahoo.com
بفرستند تا با نام خودشان در اين ستون نوشته شود.

 

shadow_1352@yahoo.com

فردا

فـردا بـسيـار شبـيـه امـروز خواهد بود مــگر آنــکــه تـلاش را بر آن بيفزاييم

 

 

roya_1368_2008@yahoo.com

روی سردری خونه گلای یاس بهاری
یادته ازم گرفتی گفتی واسه یادگاری
لای دفتری گذتشتی اسممو زیرش نوشتی
گفتی تا آخر عمرت اونارو نگه میداری
عمرییه رو سردریمون گل یاس میاد و میره

 

 

mokhtarihamed@yahoo.com

آه ای یار
زخمهای دیرینه ام را با خود
به دل دریاییت ببر
و انها را عشق بیاموز
چرا که عشق آموختنی ست
و عاشق واگذاشتنی
رفتنی...
آری عشق ...
یکروز
از گرد و غبارِ انتهایِ کوچه پیدا میشود
و از زیرِ پنجره ی اتاقِ تو
که به انتظارش نشسته ای
بی که حتی کلاه از سر بردارد
میگذرد
و در گرد وغبارِ انتهایی دیگر
گم میشود .

 

 

yalan_do0nya@yahoo.com

ما رو باش سپردیمش دل و چشمامونو به کی
اون که به زندگی میگه ، نمایش عروسکی
با همه می بینمت ، با همه کس به جز خودم
تقصیر من چیه که عاشق چشم تو شدم

*****

مي گويند سه چيز زاده عشق نيست
جدايي
سفر
فراموشي
ولي آن زمان كه تومرا تنها گذاشتي
رفتي
و فراموشم كردي
من لحظه لحظه عاشقت شدم.

 

 
rabinh000d_1982@yahoo.com

امروز یه حس غریبی داشتم همش به مرگ فکر میکردم خودمم نمی دونستم چرا؟
با خودم گفتم اگه امروز بهم بگن فقط 2 روز دیگه زنده ام چیکار می کنم؟
نمی دونم از مرگ می تر سم یا نه؟
اصلا زندگی رو دوست دارم؟
تو زندگی دنبال چی هستم؟
تا چه حد به خواسته هام رسیدم؟
رنگ زندگیم چه رنگیه؟
اصلا.............
زندگی چیه؟
عشق چیه؟
چرا بدنیا اومدم؟
وهزاران سوال بی جواب دیگه.......................
تصمیم گرفتم از امروز جواب این سوالامو پیدا کنم.
شاید به معنای زندگی پی بردم......................

کمکم کن . کمکم کن نیلوفر عشقم

 

 

shahab_shabshekan2001@yahoo.com

پایان روز در ان هنگام که پلک بر پلک قرار می گیرد و پوششی نور را از چشم هایم دریغ می کند . دنیا به اندازه ی عمق دلم تاریک می شود یا نه - لکه ای سیاه دید را بی نور می کند . وچه ارام بی صدا خاموش می شود وبه خواب می رود : سردردهای متوالی شبانه ی من !

*****

دیگر کسی بر پیکر حقیقی نافرجام نمی گرید ! تنها سکوتی غم بار بر التهاب ثانیه دست نوازش می کشد او همچون گذشته عشق را بر دار محبت می اویزد ...

*****

بگو چقدر تا کوچه ی قناری ها مانده تا اواز کنم بغض گرفته ی گلویم را تا پرواز کنم هوس درون بال و پرم را میدانم درست لحظه ای قبل از طلوع بود که من دیگر برگی بر شاخه نداشتم اکنون می پرسم از خود چند برگ از زندگی من مانده تا کوچه قناری ها جایی که اواز را هراسی نیست اواز را هراسی نیست ...

 

 

yagote_besadaf@yahoo.com

عشق ممنوع

چقدر سخته وقتي تو زندان عاشقي گرفتار شدي و ازت پرسيدن جرمت چيه؟؟؟ بگي : عشق ...
چقدر سخته وقتي كه كادو تولدت كه هميشه كلي واست عزيزه بي وفايي باشه ...
چقدر سخته وقتي كسي كه دلت رو اسير كرده جواب نگاه عاشقانه تو رو نده ...
چقدر سخته وقتي عاشق كسي باشي كه از عشق چيزي نمي دونه ...
ولي سخت تر از همه اينه كه تو جاده هاي عاشقي به تابلوي عبور ممنوع بخوري
به همون تابلويي كه هزاران قلب عاشق رو پشت خودش نگه داشته ...
عشق ممنوع

 

 

parmida_geo@yahoo.com

محتاج عشق

کسی که محتاج عشق است در دنیای تنهایی با محرومیت نمی سوزدوجز خدا کسی نمی تواند انیس شبهای تاراو باشدو جز ستارگان اشکهای او را پاک نخواهد کردو جز کوههای بلند رازو نیاز او را نخواهند شنید و جز مرغ سحر ناله صبحگاه او راحس نخواهد کرد.عشق است که روح مرابه تموج وا می داردوقلب مرا به جوش می آورد.استعدادهای نهفته مرا ظاهر می کندومرا از خودخواهی و خودبینی می راند.دنیای دیگری حس می کنم و در عالم وجود محو می شوم.احساس لطیف قلبی حساس و دیده ای زیبا بین پیدا می کنم.لرزش یک برگ نور یک ستاره دور موریانه کوچک نسیم ملایم سحرموج دریا و غروب آفتاب همه احساس و روح مرا می ربایندواز این عالم مرا به دنیای دیگری می برند.اینها همه و همه از تجلیات عشق است
شهید چمران

 

 

swetanm074@yahoo.com

نامه هایی برای تمام زنان جهان .... 60

..... جنگجوی دلربای من
در نامهء آخر نوشته بودی
جنگ را به من باخته ای
.... تو جنگ نکردی تا ببازی
خانم دُن کیشوت

در خواب به آسیاب های بادی حمله ور شدی
و با باد جنگیدی
بی آنکه حتی یک ناخن مطلایت ترک بردارد
تاری از گیس بلندت کم شود
یا قطره یی خون بر سفیدی پیرهنت شتک زند

چه جنگی؟
تو با یک مرد نجنگیده یی !
نه لمس کرده یی بازو و سینهء مردی حقیقی را ؛
! نه با عرق یک مرد غسل کرده یی
تو سازنده ی مردان و اسبان کاغذی بودی
با عشق و رفاقتی کاغذی

! .... دُن کیشوت کوچک
بیدار شو
و به صورتت آبی بزن
و فنجانی شیر بنوش
تا به کاغذی بودن مردانی که دوستشان می داشتی
..... پی ببری

« نزار قبانی »

 

 

behzad_s1361@yahoo.com

عفت

متن حديث:
و قال على(عليه السلام): ما المجاهد الشهيد في سبيل اللّه بأعظم أجراً مِمّن قدر فعفّ لكاد العفيف أن يكون ملكا من الملائكة.(1)

ترجمه حديث:
مجاهدى كه در راه خدا شهيد مى شود اجرش بيشتر از كسى نيست كه قادر بر گناه است ولى مرتكب گناه نمى شود نزديك است كه شخص عفيف، ملكى از ملائكه باشد.

شرح حديث:
مقام شهدا در اسلام بسيار بالاست و مقامى بالاتر از آن نيست. آيه تعبيرى دارد كه در مورد هيچ كس در قرآن چنين تعبيرى نيامده است:
ولا تحسبنّ الذين قُتلوا في سبيل اللّه أمواتاً بل احياء عند ربّهم يرزقون.(2)
مخاطب در اين آيه پيامبر است و تعبيراتى در آن است كه در مورد هيچ كس نيامده است. در احاديث هم به شهداء خيلى اهمّيّت داده شده است; مرحوم كلينى روايتى از پيامبر نقل مى كند:
فوق كلّ ذى برّ برّ (بالاتر از هر خوبى خوبى است) حتّى يُقتل الرجل فى سبيل اللّه فإذا قتل فى سبيل اللّه فليس فوقه برّ.(3)
تعبيرى هم مولى على(عليه السلام) در ذيل نامه مالك اشتر دارد و مى فرمايد:
و أنا أسئل اللّه بسعة رحمته و بعظيم قدرته أن يختم لى و لك بالسعادة و الشهادة
آيات و روايات متعدّد ديگرى هم در اين زمينه وجود دارد كه نشان دهنده مقام والاى شهدا است.
از سوى ديگر در اسلام معناى شهادت گسترش داده شده است. معناى شاخص آن، اين است كه در راه خدا، در معركه جنگ كشته شود كه احكام خاصّى دارد به طورى كه اگر در بيرون معركه باشد بعضى از آن احكام را ندارد ولو شهيد است.
ولى معناى ديگرى هم دارد كه مطابق آن، مفهوم وسيعى پيدا مى كند; يعنى هر كسى كه در راه انجام وظيفه الهى بميرد شهيد است به عنوان مثال مَنْ قتل دون ماله فهو شهيد، من مات فى طلب العلم مات شهيداً، من مات على فراشه و هو على معرفة حقّ من ربه و حق رسوله مات شهيداً، حتّى درباره زن باردارى كه در موقع وضع حمل مى ميرد و جان مى دهد فرمودند كه ماتت شهيدة و من مات على حبّ آل محمّد(صلى الله عليه وآله) مات شهيداً; چون در راه وظيفه يعنى حبّ توأم با عمل مرده، شهيد است پس معناى شهادت وسيع و گسترده شده، بنابراين شهادت مفهوم جامعى دارد.
حال مطابق اين بيان حضرت على(عليه السلام) مى فرمايد كسى كه در راه خدا شهيد و به خون خود آغشته مى شود از كسى كه قادر بر گناه است ولى به خاطر خدا از آن چشم مى پوشد بالاتر نيست.
عفيف در اينجا فقط به معنى چشم پوشى از لذّت جنسى نيست بلكه معنى آن وسيع است و چشم پوشى از هر گناهى را عفّت مى گويند. مطابق اين تعبير هر روز انسان مى تواند ثواب شهيد را داشته باشد. تمام وسايل گناه براى حضرت يوسف(عليه السلام) فراهم بود ولى چشم پوشى كرد و دو جمله گفت:
قال ربّ السجن احبّ الىّ ممّا يدعوننى اليه و الا تصرف عنّى كيدهنّ اصب اليهنّ و اكن من الجاهلين.(4)
1- مى دانم كه اگر از گناه چشم پوشى كنم به زندان مى افتم ولى زندان از آن چه كه از من مى خواهند برايم بهتر است.
2- خدايا خودم را به تو مى سپارم.
آسيه همسر فرعون تمام امكانات در اختيارش بود و مى توانست مشرك باشد و در كنار فرعون زندگى كند ولى چشم پوشى كرد، «قالت ربّ ابن لى عندك بيتاً فى الجنّة و نجّنى من فرعون و عمله»(5) اينها داراى مقام شهيد هستند.
دليل اين كه اين افراد داراى مقام شهيد هستند روشن است چون ما مى گوييم جهاد اكبر، جهاد با نفس است و كسى كه در ميدان جهاد اكبر باشد مانند كسى است كه در ميدان جهاد اصغر بوده بلكه بالاتر از آن است.
راه خدا و رسيدن به قرب الى اللّه و مقام صالحان و مقام شهود روشن ولى راه رفتن در آن مشكل است، بايد خود را به خدا بسپاريم خصوصاً ما در زمانى زندگى مى كنيم كه وسائل گناه زياد است و دسترسى به آن آسان شده، بايد سعى كنيم كه خود، خانواده و جامعه را حفظ كنيم.

1. نهج البلاغه، كلمه قصار شماره 474.
2. آيه 169، سوره آل عمران.
3. كافى، ج 2، ص 348.
4. آيه 33، سوره يوسف.
5. آيه 11، سوره تحريم.

 

 

neda5908@yahoo.com

>>دستور آشپزی هفته<<
نخود سالامي

با سلام خدمت همه دوستان گل
اميدوارم خوب و خوش و سلامت باشيد
براي اين هفته يه غذاي چيني خوشمزه و راحت براتون انتخاب كردم
راستش اسم اصلي اين غذا رو نمي دونم چيه حتما يه چينگ چنگ چونگي هست ديگه خانوم تيرافكن از كدبانوهاي وارد در هنرآشپزي اسمشو گذاشته نخود سالامي

نخود سالامي
مواد لازم :

نخود: 150 گرم
برگ بو: 1 عدد
ميخك: 4عدد
چوب دارچين:1عدد
روغن زيتون(يا روغن هسته انگور):2 قاشق غذاخوري
پياز كوچك ريز خرد شده : 1عدد
سير ريز خرد شده: 1حبه
سالامي :300 گرم
پودر آويشن: يك قاشق چايخوري
جعفري خرد شده تازه: يك قاشق غذاخوري

طرز تهيه:
نخودها را شسته در كاسه آبي بريزيد و بگذاريد يك شب در آب بماند. سپس از آب درآورده آنها را بشوييد و همراه با برگ بو و ميخك و چوب دارچين بگذاريد تا بپزد. بعد از اينكه نخودها پخت آنها را در يك صافي بريزيد . برگ بو و ميخك و چوب دارچين را از آن جدا كنيد. (برگ بو و ميخك و چوب دارچين براي معطر شدن اين غذا مي باشد در صورت عدم دسترسي به آنها مي توانيد از ادويه هاي متداول و موجود در بازار بنا به سليقه خود استفاده بفرماييد)
روغن را در تابه ريخته پيازها را طلايي كنيد (سرخ نشود) سپس سير و آويشن را به آن اضافه كنيد و تفت دهيد ( در بيشتر كشورهاي سير را با پوست روي ان در غذا مورد مصرف قرار مي دهند ) در انتها سالامي ها را به آن اضافه كرده و كمي تفت دهيد سپس نخودها را نيز به آن افزوده و كمي تفت بدهيد غذا را در ظرف مناسب سرو ريخته و روي ان را با جعفري و پودر آوشين تزئين كنيد
البته من خودم اين غذا رو با سس سفيد سرو كردم كه عالي شده بود شما هم مي توانيد به ابتكار خودتون سس خاصي براي اين غذا تهيه كنيد
اميدوارم از اين غذاي خوشمزه لذت ببريد

شاد باشيد و برقرار
آشپزباشي ندا ا
http://www.parsplanet.com
http://pershian.mycloob.com

 

 

hussein_rfa@yahoo.com

تو ننگ عربی، سید حسن!

تو ننگ عربی، سید حسن!
نام تو را باید
از فهرست اعراب شایسته خط بزنیم
تو
بجای آنکه در ایوان ویلای ساحلی ات
لم بدهی
و چرت تابستانی ات را
با دود قلیان مفرح کنی
تفنگ دست می‏گیری
و از پشت تریبون المنار
با نعره‌ها‌یت
چرت ما را پاره می‏کنی
تو هیچ شباهتی به اعراب بزرگ نداری، سید حسن!
نه شکمت
آن اندازه است
که از پشت دشداشه‌ها‌ی سفید
وقار عربی ات را نمایان کند
نه چفیه و عقال داری
تازه عمامه سیاه سرت می‏گذاری
که ما را به یاد خمینی می‏اندازد
که یکبار چرت مان را پاره کرده بود
تو ننگ عربی، سید حسن!
بجای آنکه در حرمسرایت بگردی
و رقص عربی ممالیک گرجی و اوکراینی ات را تماشا کنی
تا فردا در بهشت
برای مغازله با حوریان آماده باشی
در مخفیگاهت
که نمی‏دانیم کجاست
می نشینی و نهج البلاغه می‏خوانی
تو کافر شده ای، سید حسن!
و بر ماست که تو را به یهودیان اهل کتاب بسپاریم...
فقط به رسم مردان بزرگ عرب
صادق باش و بگو
برد موشک‌ها‌یت
به ریاض که نمی‏رسد؟!

 

 

shahmahmood_samizai@yahoo.com

در شب کوچک من ، افسوس
باد با برگ درختان میعادی دارد
در شب کوچک من دلهرهء ویرانیست
گوش کن
وزش ظلمت را می شنوی ؟
من غریبانه به این خوشبختی می نگرم
من به نومیدی خود معتادم
گوش کن
وزش ظلمت را می شنوی ؟

گوش کن
وزش ظلمت را می شنوی ؟
من غریبانه به این خوشبختی می نگرم
من به نومیدی خود معتادم
گوش کن
وزش ظلمت را می شنوی

*****

در تاریکی و سکوت و
غربتم را در گوش ستاره نجوا می کنم ...
تنها مانده ام ...
تنها با خاطراتی کهنه و
قلمی که دیگر نای نوشتن و تاب اشک ندارد ...
قلمی که برای دلخوشی من می نویسد :
غربت من هرچی که هست از با تو بودن بهتره ...!
نمی دانم !
تک تک لحظه هایم را غم دوری از تو فرا گرفته و
با هر نفسی که بی تو می کشم !
مگر بی تو هم می شود نفس کشید !
این ها نفس نیست ، قفس است

 

 

amirkhan2333@yahoo.com

عصیان بندگی
(قسمت اول)

بر لبانم سايه اي از پرسشي مرموز
در دلم درديست بي آرام و هستي سوز
راز سرگرداني اين روح عاصي را
با تو خواهم در ميان بگذاردن امروز
گر چه از درگاه خود مي رانيم اما
تا من اينجا بنده تو آنجا خدا باشي
سرگذشت تيره من سرگذشتي نيست
كز سرآغاز و سرانجامش جدا باشي
نيمه شب گهواره ها آرام مي جنبند
بي خبر از كوچ دردآلود انسانها
دست مرموزي مرا چون زورقي لرزان
مي كشد پاروزنان در كام طوفانها
چهره هايي در نگاهم سخت بيگانه
خانه هايي بر فرازش اشك اختر ها
وحشت زندان و برق حلقه زنجير
داستانهايي ز لطف ايزد يكتا
سينه سرد زمين و لكه هاي گور
هر سلامي سايه تاريك بدرودي
دستهايي خالي و در آسماني دور
زردي خورشيد بيمار تب آلودي
جستجويي بي سرانجام و تلاشي گنگ
جاده يي ظلماني و پايي به ره خسته
نه نشان آتشي بر قله هاي طور
نه جوابي از وراي اين در بسته
آه ... آيا ناله ام ره مي برد در تو ؟
تا زني بر سنگ جام خود پرستي را
يك زمان با من نشيني ‚ با من خاكي
از لب شعر م بنوشي درد هستي را
سالها در خويش افسردم ولي امروز
شعله سان سر مي كشم تا خرمنت سوزم
يا خمش سازي خروش بي شكيبم را
يا ترا من شيوه اي ديگر بياموزم
دانم از درگاه خود مي رانيم ‚ اما
تا من اينجا بنده تو آنجا خدا باشي
سرگذشت تيره من سرگذشتي نيست
كز سر آغاز و سرانجامش جدا باشي
چيستم من زاده يك شام لذتباز
ناشناسي پيش ميراند در اين راهم
روزگاري پيكري بر پيكري پيچيد
من به دنيا آمدم بي آنكه خود خواهم
كي رهايم كرده اي ‚ تا با دوچشم باز
برگزينم قالبي ‚ خود از براي خويش
تا دهم بر هر كه خواهم نام مادر را
خود به آزادي نهم در راه پاي خويش
من به دنيا آمدم تا در جهان تو
حاصل پيوند سوزان دو تن باشم
پيش از آن كي آشنا بوديم ما با هم
من به دنيا آمدم بي آنكه من باشم
روزها رفتند و در چشم سياهي ريخت
ظلمت شبهاي كور ديرپاي تو
روزها رفتند و آن آواي لالايي
مرد و پر شد گوشهايم از صداي تو
كودكي همچون پرستوهاي رنگين بال
رو بسوي آسمانهاي دگر پر زد
نطفه انديشه در مغزم بخود جنبيد
ميهماني بي خبر انگشت بر در زد
ميدويدم در بيابانهاي وهم انگيز
مي نشستم در كنار چشمه ها سرمست
مي شكستم شاخه هاي راز را اما
از تن اين بوته هر دم شاخه اي مي رست
راه من تا دور دست دشتها مي رفت
من شناور در شط انديشه هاي خويش
مي خزيدم در دل امواج سرگردان
مي گسستم بند ظلمت را ز پاي خويش
عاقبت روزي ز خود آرام پرسيدم
چيستم من از كجا آغاز مي يابم
گر سرا پا نور گرم زندگي هستم
از كدامين آسمان راز مي تابم
از چه مي انديشم اينسان روز و شب خاموش
دانه انديشه را در من كه افشانده است
چنگ در دست من و چنگي مغرور
يا به دامانم كسي اين چنگ بنشانده است
گر نبودم يا به دنياي دگر بودم
باز آيا قدرت انديشه مي بود ؟
باز آيا مي توانسم كه ره يابم
در معماهاي اين دنياي رازآلود
ترس ترسان در پي آن پاسخ مرموز
سر نهادم در رهي تاريك و پيچاپيچ
سايه افكندي بر آن پايان و دانستم
پاي تا سر هيچ هستم ‚ هيچ هستم ‚ هيچ
سايه افكندي بر آن پايان و در دستت
ريسماني بود و آن سويش به گردنها
مي كشيدي خلق را در كوره راه عمر
چشمهاشان خيره در تصوير آن دنيا
مي كشيدي خلق را در راه و مي خواندي
آتش دوزخ نصيب كفر گويان باد
هر كه شيطان را به جايم بر گزيند او
آتش دوزخ به جانش سخت سوزان باد
خويش را ‌آينه اي ديدم تهي از خويش
هر زمان نقشي در آن افتد به دست تو
گاه نقش قدرتت ‚ گه نقش بيدادت
گاه نقش ديدگان خودپرست تو
گوسپندي در ميان گله سرگردان

 

 

ashege_shahadat_84@yahoo.com

چه بغضـــــــــها که در گلو رسوب شد نیامدی
چه روزها که یک به یک غروب شد نیامـــــدی

دوباره مکـر کافران، دوباره جنــــگ نهـــروان
چه حیله ها که ساکـــن قــلوب شد نیــــامدی

خلیل اتشین سخن، تبر به دوش و بت شــــــکن
خــدای ما دوباره سنگ و چوب شد نیامــــدی

تمام طـــول هفته را در انتـــظار جمـــــعه ام
دوباره صبـح، ظهر، نه غــــروب شد نیامــــدی

 

رهنمودهایی در جهت انس وارتباط بیشتر با اقا امام زمان(عج)

1- سلام روزانه بر امام زمان(ع) وائمه منتسب به هر روز ولعن بر ظالمین حقوق ایشان

2-خواندن دعای فرج(الهم کن لولیک) در قنوت نمازها

3-خواندن آیت الکرسی پس از هر نماز ودادن صدقه جهت سلامتی آقا امام زمان

 

4-خواندن دعای عهد جهت بیعت با امام زمان(عج)

5-دعای بسیار جهت تعجیل در ظهور اقا(واکثرالدعابتعجیل الفرج)

6-خواندن روزانه حداقل 10 آیه از قرآن وفرستادن روزانه بیش از 10صلوات همراه

 باو عجل فرجهم جهت تعجیل در ظهور آقا امام زمان (عج)

با توجه به این که مداومت روزانه در اعمال فوق کمتر از ربع ساعت به طول می انجامد

شایسته است هر محب وشیعه امام زمان(ع) خود را از این حداقل محروم نکند.

7-خواندن نماز اول وقت و دائم الوضو بودن

8-با توجه به عرضه شدن نامه اعمال خدمت امام زمان(ع) ترک معاصی وعمل به واجبات

 

9-خواندن زیارت ال یاسین-عاشورا وجامعه به نیابت از امام زمان (ع)

10- خواندن نوافل یومیه بخصوص نماز شب ونماز غفیله به نیابت از امام زمان(ع)

 

11-مانوس بودن با کتب ادعیه و تکالیف وآداب ماههای قمری

12- پایبندی و تقید به احکام فقهی بخصوص احکام موردنیاز عبادی وشغلی

 

13-مداومت در زیارت ماهانه قبور ائمه(ع) امام زادگان و علما و ارحام

14-احسان ونیکی کامل در حق والدین وجلب رضایت قلبی ایشان

 

15-انجام اعمال مستحبی فوق وکلیه اعمال مستحبی به نیابت از امام زمان (ع)

وهدیه ثواب آنها خدمت ایشان

 

16-تذکر و ترویج نام مبارک امام زمان (ع) وتشویق خانواده وجامعه به دعا بر

 تعجیل ظهور ایشان

 

 
mary_vp2006@yahoo.com

مسیر مرگ مرموز (فصل دوم)
قسمت سوم

the way to dusty death
نوشته: آلیستر مک لین
ترجمه: مریم واثقی پناه

مری سعی کرد لبخندی بزند. گفت : با آنهمه قرصهایی که به من داده اند ؟ بله ، فکر می کنم .، و پدر---
- بله عزیزم ؟
-تقصیر جانی نبود ، من می دانم تقصیر او نبود ، ماشینش بود ، من می دانم.
- در مورد آن خواهیم فهمید، یاکوبسن موتور دارد موتور ماشین را پایین می آورد.
-ممکنه از جانی بخواهید بیاد منو ببینه ؟
-امشب نه عزیزم. ، متاسفم. او حال چندان خوبی نداره.
-اون که ...
-نه ، نه ، فقط شوکه شده
مک آلپین سپس لبخندی زد : به او هم به اندازه تو قرص داده اند.
-جانی هارلو ، شوکه شده ؟ من که باور نمی کنم.اون تا حالا سه تا تصادف نزدیک مرگ داشته و حتی یکبار هم....
-اون تورا دید عزیزم. و دستهای دخترش را فشرد و گفت : من دوباره امشب برمی گردم.
مک آلپین از اتاق بیرون آمد ، و به قسمت پذیرش رفت . یک دکتر داشت با پرستاری که پشت پیشخوان نشسته بود صحبت می کرد. موهایش خاکستری بود و چشمانی خسته داشت. مک آلپین گفت : آیا شما از دختر من مراقبت می کنید ؟
- آقای مک آلپین ؟ بله من هستم ، دکتر چالت.
-به نظر حالش خیلی بد است.
- نه آقای مک آلپین ، مشکلی نیست. فقط تحت تاثیر مسکن های زیاد قرار گرفته. البته بخاطر درد شدیدی که-- متوجه که هستید ؟
-بله می فهمم. چه مدت او --"
-دو هفته و شاید هم سه هفته ، نه بیشتر .
-یک سوال دکتر چالت ، چرا پایش در وزنه نیست ؟
-آقای مک آلپین ، بنظر می رسد شما مردی نیستید که از حقیقت بترسید
-چرا پایش در وزنه نیست ؟
-وزنه برای استخوانهای شکسته است ، آقای مک آلپین ، قوزک پای چپ دختر شما متاسفانه فقط شکسته نشده بلکه شما به آن چه می گویید-- له شده است. بله من فکر می کنم لغت همین است. له شده است و هیچ امیدی هم نیست که با عمل جراحی بهبود یابد که بتوانیم آنچه را که ازاستخوانش باقی مانده به هم جوش بدهیم.
-یعنی اینکه دیگر هرگز نمی تواند قوزک پایش را خم کند ؟
دکتر چالت سرش را به علامت تایید تکان داد : برای همیشه. تا آخر عمرش می لنگد. آقای مک آلپین شما می توانید او را پیش بهترین ارتوپدهای پاریس ببرید ، شما این حق را دارید -".
- نه ضرورتی ندارد. حقیقت واضح است دکتر چالت. آدم واقعیت واضح را می پذیرد.
-خیلی متاسفم آقای مک آلپین. او بچه دوست داشتنی است ، اما من فقط یک جراح هستم و معجزه ، نه نه ، انتظار هیچ معجزه ای را نمی توان داشت.
-متشکرم دکتر، شما خیلی لطف کرده اید. من دوباره برمی گردم ، دوساعت دیگر شاید؟
- لطفا نه. او حداقل 12 ساعت شاید هم تا 16 ساعت می خوابد.
مک آلپین به نشانه قبول سرش را تکان داد و رفت.
سر غذا ، دانت بشقاب دست نخورده خود را کنار زد و به بشقاب مک آلپین نگاه کرد که آنهم دست نخورده بود و بعد به خود مک آلپین که هنوز پریشان و متفکر و دلتنگ می نمود.
دانت گفت : من فکر نمی کنم که جیمز ، هردوی ما به آن اندازه که فکر می کردیم ، قوی باشیم.
-سن ، آلکسیس ، سن از همه ما سبقت می گیرد.
-بله ، و با سرعتی بسیار زیاد.
دانت بشقاب را به طرف خود کشید ، با ناراحتی به آن نگاه کرد و دوباره آن را پس زد.
- فکر می کنم که منظره بدش بهتر از قطع عضو باشد.
-بله بله . مک آلپین صندلی اش را کنار زد ، فکر می کنم یک قدم زدن خوب باشد َ، آلکسیس.
- برای اشتها ؟ موثر نیست ، حداقل برای من.
-برای منهم همینطور . فکر کردم شاید جالب باشد سری به یاکوبسن بزنیم و ببینیم چیزی پیدا کرده یا نه.
گاراژ عرض کم و طول زیادی داشت و روی هم رفته تمیز و مرتب بود.
یاکوبسن در انتهای داخل آن بود، روی اتومبیل داغون شده هارلو خم شده بود و وقتی که در فلزی با سروصدا باز شد ، یاکوبسن راست شد ، و با تکان دادن دست نشان داد که متوجه حضور مک آلپین و دانت شده است و بعد به کار معاینه اتومبیل بازگشت.
دانت در را بست و آهسته گفت : بقیه مکانیک ها کجا هستند ؟
مک آلپین گفت : تا حالا باید فهمیده باشی. یاکوبسن معمولا روی کارهای تصادفی تنها کار می کند و معتقد است که بقیه یا شواهد از جلوی چشم دیگران نادیده میماند و یا اینکه از روی ناشی گری آن را نابود می کنند.
وقتی یاکوبسن یک اتصال رادر خط ترمز هیدرولیک داشت محکم می کرد، دو مرد جلو رفته و در سکوت شروع به تماشا کردند. فقط آن دونفر نبودند که نگاه می کردند. درست بالای سر آنها ، نور لامپهای قوی و پرنور گاراژ روی یک شیء فلزی در دریچه ای در سقف منعکس می شد. این شیء فلزی یک دوربین دستی 8 میلی متری بود و دستهایی که آن را نگاهداشته بودند واقعا قوی بودند. آن دستها متعلق بود به جانی هارلو ، صورت او همچون دستهایش سخت ، بی حرکت ، مصمم ، آرام و کاملاٌ مراقب و در عین حال کاملا متین ، بردبار و هوشیار بود.
مک آلپین گفت : خوب ؟
یاکوبسن صاف شد ، و کمرش را که معلوم بود درد گرفته است ماساژی داد و گفت : هیچی ، واقعاٌ هیچی ، موتور ، ترمزها ، تایرها، فرمان و ... همه سالمند و درست کار می کنند.
-اما فرمان ---
-بریده شده بود ، در اثر تصادف ، دلیل دیگری نمی توانست داشته باشد ، وقتی جلوی ژتو پیچِِِید هنوز کار می کرد . نمی توانید به من بگویید که فرمان ناگهان در عرض یک ثانیه بریده ، آقای مک آلپین ، ممکن است تصادفی باشد اما احتمال آن بی نهایت کم است.
دانت گفت : پس ما هنوز نمی دانیم چی شده است.
-روز روشن بود که این اتفاق افتاد و من آنجا بودم َ، دلیل همیشگی قدیمی در کار : خطای راننده.
دانت سرش را تکان داد : خطای راننده ؟ جانی هارلو تا بحال در زندگی اش مرتکب خطای رانندگی نشده .
یاکوبسن لبخندی زد ، چشمانش سرد و بی روح بودند : اما من مایلم نظر روح ژتو را از آن دنیا بپرسم.
مک آلپین گفت : این اصلا کمکی نمی کند. بیا برویم هتل ، یاکوبسن ، تو هنوز هیچی نخوردی. و بعد به دانت نگاهی کرد و ادامه داد : اول یک نوشیدنی می خوریم و بعد سری به جانی می زنیم.
یاکوبسن گفت: شما وقتتان را تلف می کنید آقا ، هارلو از کار برکنار خواهد شد.
مک آلپین با تفکر به او نگاه کرد و پس از مکثی بلند ، به آرامی گفت : او هنوز قهرمان جهان است ، او هنوز شماره یک کرونادو است.
-خوب پس اینطوریه؟
-می خواستی طوردیگری باشد ؟
یاکوبسن به طرف یک دستشویی رفت و دستهایش را شست و بدون اینکه برگردد گفت : شما رئیس هستید ، آقای مک آلپین.
مک آلپین جوابی نداد ، وقتی یاکوبسن دستهایش را خشک کرد ، هر سه مرد گاراژ را در سکوت ترک کردند و در فلزی سنگین را پشت سر خود بستند.
وقتی هارلو ستون سقف شیروانی را گرفت فقط بالای سر و دستهایش را می شد دید. آن سه مرد را دید که از خیابان اصلی نیمه تاریک گذشتند و به محض اینکه سر چهارراه پیچیدند ، هارلو، با احتیاط و با دقت هرچه تمامتر به سمت دریچه سر خورد و خودش را از روزنه سقف تا اندازه پایین کشید که زیر پاهایش تیرکی عرضی را احساس کرد. دستهایش را از لبه دریچه برداشت و با احتیاط روی میله ایستاد ، از جیب داخل کت خود چراغ قوه کوچکی را بیرون آورد و نور آن را پایین انداخت. یاکوبسن قبل از رفتن تمام چراغها را خاموش کرده بود.
فاصله هارلو تا کف زمین 9 فوت بود.

ادامه دارد ...

 

 

مشکان
hra62302@yahoo.com

جمعه: ديدار يار مهربان

حسین آقا، مهندس سازمان برنامه

حاج آقا خلج در این باره می گویند: روزی جلوی قهوه خانه حاجی خلیل نشسته بودم که شخصی به نام حسین آقا که قبلاً شرح حالش را شنیده بودم به من معرفی کردند و گفتند: نخاع ایشان صدمه دیده ، کمر درد دارد و حتی او را خارج از کشور نیز برده اند ولی علاج دردش نشد و بهبود نیافته است. من دلم سوخت و از حسین آقا خواستم که بیا چند روز با هم در مسجد باشیم شاید امام عصر (عج) عنایتی فرماید. گفت: فایده ای ندارد، من اصرار کردم و ایشان هم پذیرفت. مدت چهل روز با هم بودیم. روز چهلم به حسین آقا گفتم: مواظب باش! امروز روز چهلم است... به حسین آقا گفتم خسته ام و می روم استراحت کنم و به اطاق بغل رفتم. ایشان هم گفتند: من به مسجد می روم تا نماز بخوانم. قدری استراحت کرده بودم که ناگهان از صدای زیاد بیدار شدم. بیرون آمدم دیدم حسین آقا سنگ بزرگی که که درب چاه بود برداشت و پرتاب کرد و هیچ ناراحتی درد کمر احساس نمی کند.
گفتم: چه شد؟ گفت: من در مسجد مشغول نماز امام زمان (عج) شدم. وقتی نماز تمام شد و نشسته بودم سید بزرگواری را پهلوی خود حاضر دیدم . رو به من کردند و فرمودند: « حسین آقا اینجا چکار داری؟» گفتم: کمرم درد می کند. ایشان دست خود را به کمرم کشید و فرمودند: « دردی در پشت تو نیست.» و سپس فرمودند: « نماز امام زمان خواندی؟» گفتم: بلی! فرمود: « صلوات فرستادی؟» گفتم: نه! فرمود: « بفرست» من پیشانی بر مهر گذاشتم و ... ناگهان به فکرم رسید این سید چه کسی است و چطور فرمود کمرت ناراحتی ندارد؟ بلند شدم دیدم آقا نیست و متوجه شدم که ...

 


 
saheledoosti@yahoo.com

جمله روزانه

6 مرداد
تو قدرت آن را داری که هر چه می خواهی بشوی. آرزوهایت را پیش چشم بیاور و بدان به هر چه در فکرش باشی می رسی.
وین دایر

 

 

 

Mobin_s2004@yahoo.com

  •  براي دريافت مداوم مجله الکترونيکي «روزانه» بصورت ايميل، مي توانيد عضو گروه اختصاصي «مبين» شود. براي عضو شدن اينجا را کليک کنيد.

  •     دوست عزيزم اگر شما هر مطلب، دل نوشته، شعر، خبر، داستان، جوک و... داري و فکر مي کني براي اعضا گروه جالب باشه را مي توني به آدرس من (mobin_s2004@yahoo.com) بفرستي تا با نام خودت در  بخش از «مطالب ارسالي اعضا» نوشته بشه.

  •    از همه دوستان عزيزي که لطف مي کنند و براي «روزانه» مطلب مي فرستند بينهايت متشکرم. همه ايميلهايي که براي من مي فرستيد به دستم مي رسند و حتما با نام خود شما در «روزانه» نوشته خواهند شد. فقط بخاطر اينکه حجم مطالب ارسالي از طرف اعضا بسيار زياد هست، و از طرفي در نوشتن مطالب (از نظر تعداد) محدوديت دارم، لذا مطالب دريافتي در نوبت قرار گرفته و به مرور نوشته خواهند شد. اين را گفتم تا اگر مطلب شما دوست خوبم با چند روز تاخير نوشته شد، علتش را بدانيد.

  •    منتظر پيشنهادات، نظرات و خدايي نکرده انتقادادتان در مورد مجله الکترونيکي «روزانه» هستم!

  •    دوباره تاکيد مي کنم که هر مطلب و حرفي داشتيد، جون مادر زنتون فقط به آدرس شخصي من ارسال کنيد، مرسي! 

باقي بقايتان!

 

Copyright © 2005-2006  mobin_s2004@yahoo.com
All Right Reserved © www.mobin-group.com

Mobin_s2004@yahoo.com

Mobin_s2004@yahoo.com

 

7 مرداد / 29 جولاي / 3 رجب

Mobin_s2004@yahoo.com
7 مرداد ماه هجري خورشيدي
Mobin_s2004@yahoo.com
 
Mobin_s2004@yahoo.com
29 جولاي ميلادي
Mobin_s2004@yahoo.com
 
Mobin_s2004@yahoo.com
3 رجب هجري قمري
Mobin_s2004@yahoo.com
 

 

 

 

 

 

گفتنيهاى تاريخ


فردوسى و سلطان محمود غزنوى 

در تاريخ سيستان آمده ، حديث رستم بر آن جمله است كه ابوالقاسم فردوسى به شاهنامه به شعر كرد و بر نام سلطان محمود كرد و چندين روز همى برخواند. محمود گفت : همه شاهنامه خود هيچ نيست مگر حديث رستم و اندر سپاه من هزار مرد چون رستم هست .
ابوالقاسم گفت : زندگانى خداوند دراز باد، ندانم اندر سپاه او چند مرد چون رستم باشد، اما اين دانم كه خداى تعالى خويشتن را هيچ بنده چون رستم ديگر نيافريد.
اين بگفت و زمين بوسه كرد و برفت ، ملك محمود وزير را گفت : اين مردك مرا به تعرض دروغ زن خواند. وزيرش گفت : ببايد كشت ، هر چند طلب كردند نيافتند.

منبع:
كيوان مهدى غزنويان تا مغول ص 32.
.
 

 

 

 

 

 

فارسي شکر است

amirrousta52@yahoo.co.uk

كاريكلماتور
مرحوم پرويز شاپور

كوه به آن عظمت قدرت حركت ندارد.
 


قند و نمك

مرحوم جعفر شهري
ضرب المثلهاي تهراني
(به زبان محاوره)

آرزوها تمومي ندارن 
روي سخن به آزمند و آرزومند كه نه تنها با رواي طلب و آرزويي كامياب نمي گردد كه برايش در پي آن حسرت و آرزوهاي ديگر است.
 

 

 

 

 

 

معرفي آثار انديشمندان

shamim_shadman@yahoo.com

دکتر علي شريعتي
مذهب علیه مذهب (12)

تلخیص: شمیم شادمان

...بنابراين درباره هر جامعه بايد جداگانه بررسي و قضاوت كرد.اما در تاريخ مذهب وجود داشته، چنانچه دو دسته دو صف در تاريخ وجود داشته است : صف ستمكار ، صف دشمن ترقي و حقيقت و عدالت و آزادي مردم و پيشرفت و تمدن . اين صف براي پركردن حرص و تشفي غرايز انحرافي و تسلطشان بر مردم و محروم كردن ديگران بوده واين مذهب بوده نه كفر و بي مذهبي.
در صف ديگر دين حق است و اين دين حق براي كوبيدن صف مقابل آمده است . من در حالي كه قضاوت آن روشنفكران را تاييد كردم ولي مي بينم قضاوت آنها از اين جهت چقدر ستمكارنه و غير منصفانه است كه دين بودا ، دين زرتشت ، دين مزدك ، دين ماني و مذهبهاي يوناني خودشان را كه وابسته و زاده و پروردش يافته طبقه برتر ، طبقه نژاد برتر ، طبقه مالك و فئودال ، طبقه برخوردار ، طبقه مسلط بوده و قضاوتي را كه درباره اين اديان مي كنيم و يا قضاوتي را كه از حكومتها و سلسله هايي كه به نام دين در دنيا حكومت مي كرده اند و قضاوتي را كه از اينها برداشت كرده ايم – ودرست هم برداشت كرده ايم – به هر د و صف يعني : دين شرك و دين حق ، تعميم بدهيم و بعد دين پيغمبران چوپان را ديني كه با رنج و فقر بيش ازهمه انسانها آشناست و دين گروهي از برگزيدگان خدا و برگزيدگان واقعي حقيقت در تاريخ ، ديني كه بنيان گذاران و اعلام كنندگانش اينها هستند و اينها پيش از هركسي ، يعني فقط اينها در تاريخ بودند كه با آن دين جهاد و مبارزه كردند و خود اينها - پيغمبران دين حق – به وسيله آنها نابود شدند و پيروان اين اديان حق و پيروان و پيشوايان و ادامه دهندگان مكتب آنها كه به وسيله همان حكومتهاي ديني در زندانها مسموم يا مقتول شدند و پيروان حقيقي اين پيغمبران به وسيله آن دينها و حكومتها يي كه به نام آن دينها بر مردم مسلط بوده قتل عام شده اند ، اينها را هم درهمان قضاوت شريك كنيم و دو صف را كه درا صول تاريخ با هم متناقض بودند و جهاد دائمي تاريخ ، جهاد اين دين بوده ( ديني كه مي گويد : " لكم دينكم ولي دين ") هر دو را به يك چوب برانيم و درباره هر دو يك قضاوت داشته باشيم اين قضاوت غيرعلمي ، ضد روشنفكري ، حتي ضد اخلاقي و ضد واقعيت محسوس است .
اي روشنفكران كجاييد ؟ كجا هستيد؟ درباره چيزي كه با ترجمه نمي شود قضاوت كرد. اروپايي چطور درباره دينش قضاوت كرده ؟ سيصد سال مبارزه كرده ، كار كرده ، مطالعه كرده ، تحقيق كرده ، تااينكه فهميده كه مسيحيت چه بلايي به سر اروپا آوره است.خوب او ترجمه كرده ، بعد ماهمين ترجمه را داريم مي گوييم.روشنفكر كه اين نمي شود . اين مي شود روشنفكر ترجمه اي ، روشنفكر ترجمه شده كه روشفنكر نيست .
ديني كه در طول تاريخ ساخته شده براي اينكه هميشه گرسنه گرسنه بماند تا نانش را ديگري غارت كند 0 ( و اين دين را اكر بگوييم نگاهبان فقر است و تخدير كننده است ، راست هم هست و كارش در تاريخ همين بوده ) ديني كه نگاهبان فقرو به وجود آورند ه فقر بوده است ، چگونه همان قضاوتي را كه درباره اين دين بدرستي مي كنيم همين قفضاوت را درباره ديني كه ابوذر را ساخته ، بكنيم ؟ ابوذر آن چهره پاك و تمام كمال اسلام تربيت شده شخص پيغمبر ، ابوذري كه هيچ چيز نداشته – نه رنگ ، نه سرمايه ، نه سواد ، نه تربيت فرهنگي – تحت تاثير هيچ چيز نبوده ترجمه هم نبوده ، يك روح انساني خالي از همه چيز ، هرچه داشته ، ساخته اين كارخانه و اين كتاب و اين مكتب بوده است .ابوذر مي گويد: " عجبت لمن لايجد فوتا في بيته كيف لايخرج علي اناس شاهرا سيفه "، " درشگفتم از كسي كه در خانه اش غذا نيم يابد ، چگونه با شمشير كشيده بر مردم نمي شورد."
در اروپا كه اين سخن را مي گفتم و اسم گوينده را نمي بردم ، بعضي ها خيال مي كردند كه اين را " پرودن " گفته است چون او از همه تندتر حرف مي زند .گفتم پرودن غلط مي كند كه به اين اندازه تند حرف بزند و ياخيال مي كردند كه از داستايوسكي است ، داستايوسكي مي گويد : " اگر در گوشه اي ، قتلي اتفاق مي افتد كساني كه در آن قتل سهميم نبوده اند ، ددستهايشان آلوده است." و راست هم گفته است ! خوب ببينيد ابوذر چه مي گويد‌: مي گويد ( اين يك مذهب است كه دارد حرف مي زند .. نه يك مذهبي .. اصلا ابوذر مذهب مجسم است و چيز ديگر نيست تحت تاثير مكتبهاي مختلف قرار نگرفته مربوط به بعد از انقلاب كبير فرانسه نيست بلكه مربوط به قبيله غفار است ) " تعجب مي كنم از مردي كه در خانه اش ، ناني نمي يابد – نان ندارد و آن وقت با شمشير برهنه بر مردم نمي شورد." نمي گويد عليه آن كسي كه باعث فقر شده شمشير بكشد ، نمي گويد عليه آن كسي كه استثمارش كرده ، نمي گويد عليه آن گروهي كه استثمار مي كنند ، مي گويئ عليه مرده ، همه ، چرا؟چون هر كسي كه در اين جامعه زندگي مي كند ، ولو جزء كساني كه استثمار مي كنند نباشد ولي چون با من كاري نداري و چون در جامعه اي زندگي مي كند كه فقر وجود دارد مسوول فقر من و گرسنگي من است . چقدر مسوول است ؟ به اندازه اي كه مهدورالدم و دشمن است .
يعني با استثمارگري كه گرسنگي را به وجود اورده همدست است .يعني همه انسانها مستقيما مسوول من هستند و از اين زيباتر ابوذر بمانند سازمان ملل نمي گويد : " جامعه اي كه تحت فشار و عصب حق قرار مي گيرد حق دارد براي احقاي حق خودش قيام كند. " ابوذر نمي گويد حق داري كه اين كار با بكني ، نمي گويد تو كه گرسنه اي حق داري عليه كساني كه ترا گرسنه كرده اند قيام كني ، نه اين را نمي گويد .حتي نمي گويد تو حق دار عليه همه مردم شمشير بكشي ، نه نمي گويد بلكه مي گويد : " تعجب مي كنم كه چرا شمشير نمي كشي . "
آن وقت اين بي انصافي ، جهل مطلق، مضحك و در عين حال گريه آور نيست ، ديني را كه چنين بينشي نسبت به مردم و زندگي مردم دارد – به ناحق – با همان محكي قضاوت كنيم كه دين تثبيت كننده گرسنگي را – به حق – قضاوت مي كنيم ؟

ادامه دارد ...
 

 

 

 

 

 

کمکهای اولیه و امداد
First Aid and Relief

motlagh3d@yahoo.com


جلسه سی و پنجم
طب داخلی؛ صرع

صرع به تشنجی گفته می شود که در اثر تخلیه دشارژهای الکتریکی در کل یا بخشی از مغز روی دهد .
انواع حمله های صرعی
حمله های صرعی ممکن است تشنجی یا غیر تشنجی باشند و بستگی به این دارد که اختلال عملکرد در کجای مغز اتفاق افتاده و چه وسعتی از مغز را درگیر ساخته است .
حمله های تشنجی صرعی ، آن حملاتی هستند که وقتی بیشتر مردم کلمه صرع را می شنوند ، به طور معمول به ذهنشان خطور می کند . در این نوع از حمله صرعی شخص دچار تشنجاتی می شود که معمولاً از 2 تا 5 دقیقه طول کشیده و هوشیاری به طور کامل از بین می رود ( صرع بزرگ یا ( Grand mal.
حمله های غیر تشنجی صرعی ممکن است شامل موارد زیر باشد : خیره شدن نگاه فقط به مدت چند ثانیه ، یک حرکت غیر ارادی دست یا پا و یا یک سری حرکات اتوماتیک و تکراری که در آن آگاهی شخص نسبت به محیط ، کاهش یافته یا از بین رفته باشد .

علائم مراحل مختلف صرع بزرگ
1- مرحله پیش از حمله (Aura) : آگاه شدن فرد از شروع قریب الوقوع حمله به صورت دیدن خطوط زیگزاگ ، استشمام بوی خاص ، سر درد ، تهوع و علائم غیر اختصاصی دیگر
2- مرحله حمله ( تونیک و کلونیک ) : کشیدن آه کوتاه – (در اثر بسته شدن ناگهانی حنجره ) ، سفت شدن بدن و افتادن ناگهانی- حرکات شدید اندامها ، دفع بی اختیار ادرار و مدفوع ، خروج کف از دهان
3- مرحله بهبودی : بازگشت هوشیاری در عرض چند دقیقه ، عدم اطلاع از روند تشنجات ، خستگی ، خواب آلودگی و ضعف متعاقب حمله ، فلج موقت بعضی اندامها
در موارد زیر تشنج روی می دهد و نیاز به انجام اقدامات پزشکی فوری وجود دارد :
1- انسفالیت ( التهاب نسج مغز ) 2- حاملگی 3- مسمومیت ها 4- مننژیت ( التهاب پرده های مغز ) 5- حمله گرمایی 6- ضربه به سر 7- کاهش قند خون 8- تب بالا 9- کاهش املاح بدن
نکته :به یاد داشته باشید که اکثر حملات صرعی خود به خود و در عرض چند دقیقه متوقف شده و بهبود می یابند .
اقداماتی که در حمله صرع می بایست به انجام برسد :
1- بیمار را از خطرات ناشی از سقوط ناگهانی حفظ کنید .
2- لباس های تنگ وی را شل کنید .
3- سر را در هنگام تشنجات محافظت کنید .
4- برای بهبودی وضع تنفس ، بیمار را به پهلو بخوابانید . از انجام تنفس مصنوعی به بیمار خودداری کنید.
5- به بیمار به هوش آمده ، آرامش و اطمینان دهید .
6- برای قرار دادن یک جسم سفت بین دندانها تلاش نکنیدو هیچگاه بیمار را محکم نگه ندارید
7- در گرفتن زبان سعی نکنید – در صرع زبان به داخل حلق برنمی گردد .
8- در حین حمله یا بیهوشی از دادن مایعات به بیمار خود داری کنید .

فراخوان هلال احمر براي ارسال كمك به لبنان و فلسطين
اطلاعيه : بدنبال تماسهاي مكرر هموطنان گرامي جهت كمك به آسيب‌ديدگان حوادث اخير، بدينوسيله شماره حساب 99999 بانك ملي ايران شعبه مركزي براي هموطنان داخل كشور و شماره حساب ارزي 702070 بانك ملي شعبه مركزي براي ايرانيان خارج از كشور را جهت دريافت كمكهاي نقدي اعلام مي‌نمايد.
*روابط عمومي جمعيت هلال احمر جمهوري اسلام ايران، *

دوستان خوبم امیدوارم مباحث ارائه شده مفید واقع شده باشند. لازم می دانم تا به اطلاع علاقه مندان برسانم که طی هماهنگی با جمعیت هلال احمر از بین افرادی که این مباحث را با دقت پیگیری نمایند و در آزمونهای این بخش نمره قابل قبول کسب نمایند، نفراتی جهت همکاری با جمعیت هلال احمر انتخاب خواهند شد.

نظرات و پیشنهادات
>>>>>emdadgar_2109@yahoo.com<<<<<<<
 

 

 

 

 

 

این قسمت
سهروردي

یک توضیح خیلی کوچک: در این داستان سعی کرده ام دری به روی نادیدنی ها باز کنم گرچه خود نیز آنها را ندیده ام اما از وجودشان آگاهم. شاید روزی بتوانیم چشم ها را ببندیم، پرواز کنیم و از آن بالا ها برای خودمان دست تکان دهیم...
و اما داستان ما:

. نشسته بر روی صندلی های سینما
تماشاگران فیلم 2001، یک ادیسه فضایی، محو تماشای فیلم هستند. تمام توجهات آنها به سمت پرده سینما است تا شاید از آنچه که می بینند چیزی دستگیرشان شود. انسان - که در لباس فضانورد سفینه اکتشافی نمادینه شده است- در پایان سفر دور و درازش به جایی می رسد که در پرتو توجهات موجوداتی فرازمینی قرار می گیرد. دیگر چشمش توانائی دیدن این همه شکوه و سخاوت و بزرگی و قدرت را ندارد. موجودات فرازمینی به نوعی تجلی کننده پروردگار اند. فضانورد سفینه اکتشافی پس از طی کردن فاصله ای این چنین دور از کره زمین حالا می تواند کلاه فضانوردی اش را از سر بردارد و از اکسیژن خالصی که موجود فرازمینی برایش مهیا کرده است تنفس کند... فضانورد پیر می شود و هر از چند گاهی از پس گذر زمان خود را می بیند. روی صندلی می نشیند و خود را جلوی آینه پیر تر از روز قبل نظاره می کند. از آینه رو بر می گرداند و می بیند که روی تخت خواب خوابیده است. در حال مرگ... فضانورد مهمان موجودات فرازمینی است. حالا زمان متولد شدن اوست. کودکی زاده می شود...

***
. کمی قبل، گفتگوی دو مرد
هوای اطاق کمی سرد بود اما نه آن قدر سرد که بدن ها را بلرزاند. دو مرد چاق رو به روی هم نشسته بودند و حرف می زدند. نفر اول، استنلی کوبریک کارگردان بزرگ سینما و نفر دوم، آرتور سی کلارک نویسنده شهیر داستانهای علمی تخیلی و یکی از دانشمندان بزرگ معاصر بود. استنلی دستش را از زیر چانه اش برداشت و گفت: ما داریم خیلی فلسفی جلو می ریم... آرتور می تونی راجع به پایان داستان راز کیهان به من کمی توضیح بدی...؟ فضانوردی که بالاخره به مقصد می رسه، پیر می شه، دوباره متولد می شه... کودک... برداشت تو از یک موجود فضایی خیلی فلسفیه...
آرتور کمی عینکش را جا به جا کرد و گفت: قضیه خیلی پیچیده نیست استنلی... باید کمی روش فکر کنی. خیلی ساده است. تو اینجا نشستی و به خودت که روی تخت خوابیدی نگاه می کنی!... به همین سادگی!!... این یعنی خلع ِ بدن...
استنلی نفس عمیقی را در سینه اش جمع کرد. چشم هایش را بست، دستی به صورتش کشید و آن گاه هوای به داخل کشیده را از شُش هایش بیرون فرستاد...
***
. کمی قبل تر، قصه شیخ اشراق

پای درخت شکوفه دار گلابی، با تنه ای از حضور، دیدم که در چند متری ملکوتم... نشسته ام زیر درخت، خود را می بینم که در اوج بالا می روم... و حالا که در اوج بالا می روم خود را نشسته بر زیر درختِ پر شکوفه گلابی می بینم... از خود تهی شده ام... دستارم کمی کج شده ولی در توانم نیست که درستش کنم. موها و ریش هایم عجب آشفته اند!... مستقیم به سمت بالا می روم... می روم تا اوج... همچو سیمرغ...
پس از پرواز... باز می گردم به درون خویش... به درون کالبدم که آنجا افتاده است. کمی استراحت می کنم...
کاش هیچ گاه به درون خویش باز نمی گشتم... خدایا... من از آن ِ تو ام... مرا به من باز مده...
***
قرن ششم هجری بود. از سویی فلسفه اسلامی را ابن سینا به اوج رسانیده بود و همچون شمعی بر صدر علما می درخشید. ابن سینا راه استدلال را برای درک حق برگزیده بود و دلیل و برهان را بهترین راه برای اثبات حق و نیل به عالم بالا می دانست. از سوی دیگر کسانی همچون غزالی با ترک درس و مدرسه و استدلال و دلیل و برهان به درک شهودی از حق معتقد شده بودند و آفتاب حق را دلیل آفتاب می دانستند. این عده سرانجام با ظهور ابن عربی به راه عرفان رفتند و راه خویش را از زاهدان جدا کردند. در برزخی
***
سهروردی از پس ِ خلع بدن به میان خویش بازگشت. دراز کشید تا خستگی را از تن به در کند. این روزها که عمر را از بیست و پنج گذرانده بود بیشتر با عالم بالا در سیر و سلوک بود تا با جهان مادی پیرامون خویش. درس و مدرسه را سالها بود که بدرود گفته بود و این اواخر از بحث و مجادله با زاهدان و عالمان نیز پرهیز می کرد. به میان طبیعت می رفت. چله می گرفت. ریاضت می کشید و عبادت می کرد. صبح قبل از طلوع خورشید بر می خواست و به انتظار چشمه نور می نشست. آنگاه که به خورشید چشم می دوخت همراه آن می چرخید و چشم برنمی داشت. خورشید برایش تجسم حق بود...
***
. باز هم در جهان امروز، کلاس درس استاد حسین نصر
حکمت سهروردی را می توان به نوعی حکمت ذوقی به شمار آورد اما به هیچ عنوان نمی توان تاثیر بحث و استدلال را در آن نادیده گرفت. در باب آنچه گفتم حکایتی نقل می کنم...
دانشجویان چشم به دهان استاد دوخته اند...
- می گویند روزی سهروردی در خواب ارسطو را ملاقات می کند و از او سوال می نماید: آیا مشاییانی همچون فارابی و ابن سینا را می توان فیلسوف دانست؟... ارسطو در پاسخ می گوید: به هیچ عنوان این گونه نیست... بلکه فیلسوفان واقعی بایزید بسطامی و شیخ خرقانی و صوفی اند...
سخن را بدین گونه پیش می برم... پس از گذشت سالها از غروب بزرگی چون ابن سینا بزرگ مرد دیگری چون سهروردی ظهور می کند. او فلسفه صرفاً استدلالی ابن سینا را زیر سوال می برد و گرچه خود را در علم و بحث کمتر از او نمی داند اما خود را مدیون بایزید بسطامی و حسین منصور حلاج می داند... فی الواقع سهروردی با اضافه کردن چاشنی کشف و ذوق، حکمت بحثی ابن سینا را به کمال می رساند. وی در این اختلاط هم از نظریات فلاسفه نو افلاطونی استفاده می کند و هم در گامی مهمتر از سنت های نور و اشراق در فلسفه ایران باستان بهره می جوید...
دانشجویی اجازه می گیرد و می پرسد: استاد! حکمت نور در فلسفه سهروردی چیست... شیخ اشراق از به کار گرفتن تمثیلات دین زرتشت که ممکن است یادآور ثنویت باشد چه منظوری دارد؟...
استاد نصر به سمت دانشجو برگشت و گفت: نور در فلسفه سهروردی همان اهورامزدا، خدای زرتشت است. اما مگر نه اینکه زرتشت هم می گفت تاریکی و پلیدی همان نبودِ نور و روشنی و پاکی است؟... پس اگر به اشتباه ثنویت را در دین زرتشت بپذیریم در فلسفه سهروردی هم به جانب قبول ثنویت کشیده خواهیم شد. اما آنچه سهروردی را در بیان جملات خویش با استفاده از این گونه تفاسیر ترغیب می کرده است همانا احیای حکمت های ایران باستان بوده است. آنچه گشتاسب در دستان زرتشت می بیند آتش نیست... نور است... اشراق است... تجلی خدایی است... و این نور به گفته شیخ اشراق همان بالاترین مرتبه اشراق است... نور الانوار...
***
. بازگشت به تاریخ، شرح حالی از شیخ اشراق
شب بود. سهروردی در زیر نور ماه کامل از کوه بالا می رفت. صدای جوی آب طنین افکن سکوت سهروردی بود و او دنباله راه آب را می گرفت تا مگر به چشمه برسد. عاقبت به چشمه رسید. دست و روی را شست و آبی نوشید. باز هم به اوج آمده بود و از زمینیان فاصله داشت. به یاد سهرورد افتاد. آنجا که به دنیا آمده بود و زادگاهش محسوب می شد. یاد خوابی افتاد که در کودکی دیده بود. بارها و بارها... روی بام های کاهگلی سهرورد از این بام به آن بام پریده بود و در حالیکه بر سمت چپ کتفش بالی همچون بال فرشتگان روییده بود سعی می کرد به پرواز در آید اما نتوانسته بود. با یک بال برایش پرواز ممکن نبود. و به اینجا که می رسید از خواب می پرید. و حالا او به جستجوی بال دیگرش این همه راه پیموده بود. از سهرورد به مراغه، بهره گیری از کلاس درس مجد الدین جِیلی و آشنایی با امام فخر رازی، از مراغه به سوی اصفهان، از اصفهان به دیار بکر و حالا به کجا... نمی دانست. هر چه از طول عمرش گذشته بود از درس و بحث و مدرسه کاسته بود و ذوق و کشف و شهود را به زندگی خویش وارد کرده بود. با خلایق نمی پرید. تصمیم گرفته بود به سمت شهر حلب برود. آنجا که طبیعت بی نظیری داشت و سهروردی می توانست ضمن ادامه دادن تالیفات خویش خود را بیشتر به خلق بنمایاند و نظرات خود را ارائه کند.
سهروردی سر را بر سنگی گذاشت تا استراحت مختصری کند و هنگام طلوع خورشید از خواب بیدار شود...
***
. فضانوردی که هرگز به زمین باز نمی گردد
شیخ اشراق به حلب رسید. در آروزی پرواز بود، آنگونه که دیگر هرگز به میان خویش بازنگردد و رو از عالم خاکی برگیرد. اما هرگاه رو به سوی پرواز می گرفت خود را مدیون جهانیان می دید. پس در ثبت مکتوبات خویش تلاش می کرد و نظریات اشراقی اش را بر مردم روزگار عرضه می نمود. سهروردی از فلسفه نور می گفت، زرتشت و کیخسرو را بزرگ می شمرد. بر معتقدات ایران باستان صحه می گذاشت. این گونه بی پروا سخن گفتن از جانب سهرودی باعث شد تا بهانه مناسبی به دست روحانیون کج اندیش و متحجر حلب بیفتد. بدین ترتیب شیخ اشراق را - که مقام و منزلت بسیاری در نزد حاکم حلب داشت- به کفر و ارتداد محکوم کردند و در جلسه ای که او را به نقد کشیدند بر الحادش صحه گذاشتند. سهروردی اما بی پروا از مرگ نظریات خویش را بیان می نمود. دور نمی دید روزی را که با دوبال همچون بالهای فرشتگان به سوی عالم روحانی پرواز کند. یادگار بزرگ خویش – حکمة الاشراق- را هم که برای جهان خاکیان به یادگار گذارده بود. پس دیگر مانعی برای پروازش نمی ماند...
شیخ اشراق از پس شکنجه های سیاهچال زندان حلب بال گشود و پرواز کرد... همچون فضانوردی که دیگر هرگز به زمین باز نگشت.
 

 

 

 

 

راهبرد
دشمن شناسي (فصل اول: نظامي)

shahram_38@yahoo.com

قسمت سي

محدوديت هاي ومقدورات پيش روي اسراييل در تهيه وساخت سلاح هسته اي

 تا سال 1998 دولت اسراييل  هم چنان به سياست پيشين خود مبني بر سياسيت ابهام در بارة تسليحات هسته اي ادامه داد. آزمايش هاي هسته اي جنوب آسيا در سال 1998 و تغييراتي كه در عرصة بين المللي پيش آمد  ، دولت وتشكيلات دفاعي اسراييل را به ارزيابي مجدد سياست هاي پيش خود  وادار نمود . هرچند در باره توانايي هسته اي اسراييل تقريبا" اتقاق نظر وجود دارد ، ليكن تا ژوئيه 1998 هيچ يك از مقامات ارشد اسراييل به داشتن چنين توانايي اعتراف كرده بودند .

" در واقع در 13 ژوئيه 1998 ودر يك كنفرانس مطبوعاتي در اردن "شيمون پرز " نخست وزير پيشين اسراييل  و وزير خارجه فعلي كابينه شارون براي اولين بار ، اذعان داشت كه اسراييل به توانايي هسته اي دست يافته تا اسلوبي ديگر بسازد ، نه اين فاجعه هيروشيما را تكرار نمايد ."[1]

افزون بر آن ، در همين تاريخ ؛ يعني ژوئيه 1998  ، زماني كه ايران موشك شهاب 3 را -  كه توانايي ضربه زدن به اسراييل را داست – آزمايش كرد ؛ بحث و تبادل نظر عمومي در اينباره شدت يافت . اگر دولت هاي ديگر خاور ميانه به تسليحات هسته اي دست يابند ممكن است اسراييل سياست دير پاي " ابهام " خود را كنارگذارده وتوانايي هسته اي خود را به معرض نمايش گذارد ." چنين تغيير وتحولي ممكن است به تلاش هاي روزافزون دولت هاي عربي وايران براي دست يابي و توسعه توانايي هاي بيولوژيكي و شيميايي سرعت بخشد .[2]

" منابع حكومتي وپارلماني اسراييل در اواخر ژوئن 1998 تأكيد نمودند كه اسراييل به طور رسمي در سياست  ابهام هسته اي ب كمك برخي نهادها – از جمله وزراي خارجه و دفاع و دفتر نخست وزيري بنيامين نتانياهو – تجديد نظر مي كند ."[3]

"ديويد ايوري( David Ivry ) يكي از فرماندهان سابق نيروي هوايي اسراييل  و مدير كل وزارت دفاع ، در سال 1995  در مصاحبه مطبوعاتي اظهار داشت كه اسراييل يك نيروي بازدارندگي ضربه دوم نياز دارد ."[4]

"اسحاق مردخاي " (Yitzhak Mordechai)  وزير دفاع وقت نيز اذعان داشت  كه اسراييل تغييرات در محيط ژئو پلتيكي و توانايي خود نيز ديگر عوامل را بررسي خواهد كرد  تا از به روز بودن استراتژي مطمئن گردد ؛ يا اين همه ، مردخاي گفت كه از تغييرات راديكال ( افراطي ) در سياست ابهام هسته اي پشتيباني نخواهد كرد . ازديدگاه او ، اين كه اسراييل اولين كشور استفاده كننده اطلاعاتي  سلاح هسته اي در خاورميانه نخواهد بود ، بايد حداقل در زمان فعلي به سياست هسته اي اسراييل تبديل گردد."[5]

 " اسحاق بن – يسرائيل  ( Yitzhak  Bin-Yisrael)  ، رئيس بخش تحقيق و توسعة تسليحاتي  وزارت دفاع اسراييل ، گفته است كه اگر چه سياست بازدارندگي هسته اي كماكان در دكترين دفاعي رژيم مهم تلقي مي شود ، ايجاد و توسعة توانايي ضربه پيشگيرانه نيز ضروري  است . اسراييل به دليل اينكه كشور كوچكي است نمي توان مدت زماني طولاني درگير جنگ باشد ؛ از همين رو نياز به يك ضربه پيشگيرانه احساس مي شود . بن – يسرائيل  همچنين خاطر نشان ساخت  كه اسراييل در وضعيتي معما گونه و متناقض گرفتار شده است به گونه اي كه مي توان بدون نمايش قدرت ونمايش توانايي ها  ، ديگران را از انديشه تعرض و حمله بازداشت .   با اين وجود ، اسراييل علاقه اي به افشاي تونايي هاي  هسته اي خود ندارد[6] .

كميته دفاع و امور خارجه كنست ، نيز نشست هاي محرمانه اي مربوط به سياست هسته اي اسراييل برگزار نموده اند . " رئيس كميته مزبور " گيديون عزرا "( Gideon Ezra) معتقد است : وضعيت فعلي نيازي به تغيير ندارد ؛ زيرا دشمنان اسراييل از آنچه نمي دانند بيشتر هراس دارند تا آن چيزي بدان واقف اند [7].

" افرائيم سنه " (Ephraim Sneh) ، رئيس وقت كميته فرعي دفاع ، در 5 اوت 1998 گفت كه بازدارندگي ايجاد شده با سياست سنتي ابهام ، ديگر كارايي سابق را ندارد . وي استدلال نمود كه بنا بر احتمال دست يابي ايران در آينده نزديك به سلاح هسته اي ، اسراييل مجبور است چند ميليارد دلار براي توسعه توانايي ضربه دوم يا ضربه پيشگيرانه سرمايه گذاري نمايد .  سنه گفت كه اسراييل بايد در باره نيازهايش براي جلوگيري ، بازدارندگي يا پيگيري از يك حمله هسته اي چاره اي بينديشد [8].

" فارين ريپورت " خبر  نامه چاپ لندن ، از قول وزير دفاع وقت اسراييل – اسحاق مردخاي – نوشت : وي مقام هاي حكومتي را براي اتخاذ سياستي كه به اسراييل  اجازه مي دهد ، درصورت حمله هسته اي ضربه اول متوسل به تلافي هسته اي مي شود، زير فشار گذاشته است . بنابراين ، دولت اسراييل دريافته است كه بازدارندگي هسته اي ديگر كافي نخواهد بود ، زيرا تنها يك حمله هسته اي  از سوي ايران قادر است توانايي اسراييل را براي تلافي متقابل نابود سازد و آن را از بين ببرد . در اين گزارش ، هم  چنين آمده است كه اسراييل در صدد توسعة توانايي ضربه دوم از طريق دريا وبا استفاده از زير دريايي هاي  " دولفين " خريداري شده از آلمان است . از اين زير دريايي مي توان موشك هاي مجهز به كلاهك هسته اي را پرتاب نمود[9] .

در دسامبر 1990 ،سرلشكر "آورهام بوتسر"( Avraham Botzer)  فرمانده سابق نيروي دريايي در گفتگو با تلويزيون اسراييل گفت كه زير دريايي هاي دولفين ، پايه واساس سيستم هاي تسليحاتي هستند كه با آنها مي توان جلوي حملات تسليحات كشتار را گرفت . بوتسر افزود :  اين زير درياي ها پشتوانه اي است براي آن كه دشمن حمله پيش دستانه اي را با تسليحات غير متعارف ودرپيش نگيرد ودرصورت انجام چنين كاري هزينه بسيار زيادي متحمل گردد ."[10]

"اگر چه  بخش سانسور ارتش ، از تحليل توانايي هاي هسته اي  فعلي اسراييل جلو گيري مي كند ، با اين حال مجلات وروزنامه هاي اسراييلي مي تواند اطلاعاتي  رابراساس منابع خارجي و بحث هاي سياسي منتشر سازند ."[11]

" ماركوس يوئل "( Marcus Yo’el) ، تحليل گر دفاعي ، در ژوئن 1998  نوشت :" آزمايش هاي هسته اي   جنوب آسيا ،در وضعيت سياسي  ونظامي اسراييل تغيير چنداني به وجود  نياورده است . به رغم ماركوس ، ايران حداقل تا 5 سال آينده نمي تواند به سلاح هسته اي دست يابد و حتي با دستيابي به چنين سلاحي ، از آن استفاده نخواهد كرد . ماركوس گفت كه اگر كشور هاي عربي قرار بود تسليحات هسته اي خود را به وجود بياورند ،اسراييل نسبت به آنها  از توانايي خاص و برتر  هسته اي برخوردار بود."[12]

"شاي فلدمان ( Shai Feldman) مدير مركز جافي براي مطالعات راهبردي در دانشگاه تل آويو ، گفته است كه اگر اسراييل دست به آزمايش هسته اي مي زد ، ايالات متحده به طور قانوني و مشروع كمك هاي نظامي و روابط تنگاتنگ دفاعي خود را با اسراييل قطع مي كرد پس به همين خاطر ، بعيد است كه اسراييل از نمونه پاكستان و هند پيروي نموده و آزمايش هسته اي انجام دهد . "[13]

زئيف شيف (Ze’e v Schiff ) تحليل گر مسايل دفاعي اسراييل ، نيز درباره تغيير سياست ابهام هسته اي اسراييل تذكر داده و معتقد است كه اين تغيير سياست مي تواند به اختلاف ميان اسراييل و كنگره ايالات متحده منجر گردد. [14]

"هم چنين تحليل گران دفاع اسراييل درباره نحوه پاسخ گويي به حمله شيميايي يا بيولوژيكي بحث و تبادل نظر كرده اند . در كنفرانسي با عنوان "چالش هاي فراروي امنيت جهاني و خاورميانه اي " در شهر هر تسيلياي بايد براي استفاده كه دانشگاه هاي هاروارد و تل آويو برگزار كننده آن بودند ، فلدمان گفت اسراييل بايد براي استفاده از هر نوع سلاحي از جمله تسليحات هسته اي در هنگام حملات بيولوژيكي و شيميايي آماده شود . ما ديگر شركت كنندگان كنفرانس عقيده داشتند كه ايالات متحده و جامعه بين المللي ، استفاده از سلاح هسته اي را براي پاسخ گويي به چنين حمله اي نمي پذيرد . "زئيف بونن"(Ze’e v Bonen )محقق در مركز مطالعات راهبردي بگين – سادات در دانشگاه بارايلان اسراييل استدلال كرد كه نمي توان با يك حمله هسته اي به يك كلاهك شيميايي شليك شده به تل آويو پاسخ داد. "[15]

در مقاله اي در روزنامه "هاآرتص " اسراييل به قلم "دان مارگاليت " ( Dan Margalit ) آمده است : اگر اسراييل سياست ابهام هسته اي خود را تغيير دهد ، چيزي به دست نمي آورد . مارگاليت ادامه مي دهد كه اسراييل بايد ملزومات يك تغيير سياسي را در نظر بگيرد پس از آن ، او مي پرسد كه چرا اسراييل اسرار توانايي هاو ضعف هاي نسبتي خود را براي دشمن افشا نمايد ؟ چرا اسراييل بدون دريافت چيزي و بدون اين كه منفعتي عايدش شود ، داده هاي اطلاعاتي  خود را منتشر كند؟ البته مارگاليت خاطرنشان مي سازد كه ابهام هسته اي اسراييل نبايد شامل بحث هاي عمومي مربوط به اين مسأله گردد . او گفت كه اطلاعات كافي در اسراييل و خارج براي ارزيابي پيوستن يا نپيوستن اسراييل به پيمان منع تكثير سلاح هاي هسته اي و يا توسعه توانايي هسته اي دوم وجود دارد [16].

جرالد ام. اشتاينبرگ (Gerald M.Steinberg ) مدير مركز حل اختلاف در دانشگاه بارايلان ، عقيده دارد كه بعيد است اسراييل توانايي هسته اي خود را با انجام آزمايش هاي هسته اي آشكار سازد او هم چنين مي افزايد كه از دهه 60 به اين سو، كه دولت هاي اسراييل از احزاب سياسي گوناگون و ايدئولوژي هاي متفاوتي تشكيل شده اند ؛ با محيط استراتژي مختلفي مواجه شد ، همواره به تعهدات اسراييل در قبال ايالات متحده پاي بند بوده اند ؛ تعهدي كه بر اساس آن اسراييل وعده داده است آزمايش هاي هسته اي انجام ندهد و يا توانايي هاي هسته اي خود را آشكارا اعلام نكند . اشتاينبرگ هم چنين ادامه مي دهد كه افراد بسياري در اسراييل اعم از نخبگان از سايت فعلي هسته اي اسراييل – ابهام – جانبداري  مي كنند. اشتاينبرگ گفت : "برخلاف جنوب آسيا، سياست و جايگاه هسته اي نقش مهمي در سياست هاي داخلي اسراييل ندارد و هيچ فشاري نيز در اسراييل براي انجام آزمايش هاي هسته اي وجود ندارد." او نتيجه گيري مي كند كه اسراييل با پيروي از مدل هند و تبديل شدن به يك قدرت آشكار هسته اي ، نه تنها چيزي به دست نمي آورد ، بلكه بسياري چيزها را از دست مي دهد و تنها درسي كه از تجربه جنوب آسيا مي توان گرفت اين است كه اسراييل در دراز مدت بايد سيستم ضربه دوم خود را توسعه داده ، تلاش هايش را براي ايجاد سپر دفاعي در مقابله با تهديدات موشك هاي بالستيك افزايش دهد .[17]

اميلي لانداو (Emily Landau ) يكي از تحليل گران ، براين باور است كه پس از جنگ 91-1990 خليج فارس ، بحث عمومي درباره جايگاه هسته اي اسراييل در زمينه تغييرات در محيط اسراييل رو به فزوني گرفته است . اسراييل در سال 1993 كنوانسيون تسليحات شيميايي و در سپتامبر 1996 پيمان منع آزمايش هاي فراگير را امضا نمود (البته كنوانسيون و پيمان مزبور هنوز به تصويب نرسيده است ) هيأت نمايندگي اسراييل در سازمان ملل متحد گفته است كه حمايت اسراييل از اين پيمان به معناي تغيير در سياست هاي هسته اي نيست[18] .

" در 11 اوت 1998 اسراييل به كنفرانس خلع سلاح ژنو اجازه داد تا كميته مذاكره كننده اي درباره قطع ماده شكاف پذير ، تشكيل دهد . پيش از آن ، اسراييل تنها كشور از 61 كشور عضو كنفرانس خلع سلاح بود كه راضي به مذاكره نشده بود ."[19]

" البته بنيامين نتانياهو ، نخست وزير وقت گفت كه اسراييل هنوز مشكلات بنياديني با پيمان قطع ماده شكاف پذير دارد و حمايت اسراييل از اين كميته بدان معني نيست كه ما با پيمان و محتويات آن موافقيم ."[20]

چشم انداز مشاركت اسراييل در چنين توافق نامه اي روشن به نظر نمي رسد . "آونركوهن " (Avner Cohen ) در كتاب خود به عنوان "اسراييل و بمب " مي گويد كه سياست هسته اي اسراييل ، موفقيت پايداري براي اسراييل به همراه داشته است ؛ زيرا اين سياست اسراييل را قادر ساخته ، انحصار هسته اي را در خاورميانه حفظ نمايد و در عين حال از تعهدات مربوط به تسليحات هسته اي دوري كند[21] .

"شيمون پرز نخست وزير پيشين اسراييل نيز عقيده دارد كه اسراييل با سياست ابهام هسته اي خود موفق شده است بدون شكاف ساختن سياست خود ، كه بالطبع تحريماتي عليه اسراييل در پي خواهد داشت ، بازدارندگي كافي ايجاد نمايد ."

بنابراين ، به رغم آزمايش هاي هسته اي جنوب آسيا و نگراني درباره دست يابي كشورهاي خاورميانه اي به سلاح هسته اي ، بعيد است كه موضع فعلي اسراييل در خصوص تسليحات هسته اي در آينده نزديك ،تغيير كند .


 

[1] - “ Peres Admits to Israel Nuclear Capability ” Israel Wire. July 14.1998

[2] -Michael Barletta and Erik Jorgensen, “Weapons  of Mass Destructions Capabilities in the Middle East”,CNS Fact Sheet Series on WMD: (http://CNS.Miis.edu/reserach/Wmdme/Capable.htm#1).

[3] - Stev Rodan, “ Israel Mulls Stance Amid New theats”, Defense News,29 June-5July1998,p.3.

[4] -Eliot A. Cohen, Michael J.Eisenstadt, and Andrew J.Bacevitch, “Jewish State Studies Atomic Arms Option After Founding”, Washington Times,12 August1998.

[5] - Bardara Opal-Rome, “Isrel Officials Hint at Cracks in Nuclear Code of Silencd”,Defense News,14-20 September 1998,p.6.

[6] - Amnon Barzil, “Military Reviws Nuclear Policy as Israel called “ Vulnerable” to Missile Attack”,Ha’aretz,25August 1998.

[7] - Steve Rodan, Ibid.

[8] - Barbara Opal- Rome , Ibid.

[9] -Douglas Davis . “ Defense Officials Said Urging Nuelear Sscond- Strike Capability”,Jerusalem Post,6August 1998,p.3.

[10] - Martin Sieff , :Israel Buying 3 Submarines to Carry Nuclear Missiles”, Washington Times,1July1998,p.1.

[11] - “Knowledge and the Nuclear Program”,Ha’aretz,6 September1998.

[12] - Serge Schmemann, “Israel Clings to its Nuclear Ambiguity” , New York Times,21June 1998.p6.

[13] -Shai Feldman , “ the Muclear Test in South Asia: Implications For the Middle East” Strategic Assessment.1july 1998.

[14] - Ze’e v Schiff, “ No Change in the Nuclear Policy “ Ha’aretz,11 September 1998.

[15] - Steve Rodan, Ibid.

[16] - Dan Margalit,Ambiguity is preferable”, Ha’aretz,10 September 1998.

[17] - Gerald M.Steinberg, “Assessin the Impact of the Indian and Pakistan Nuclear Tests on the Middle East”, Jerusalem Letter/Viewpoints,15 july1998.

[18] - Emily Landau,   Change in Israel Nuclear Policy?”, Strategic Assessmnt,1 march 1998.

[19] -Liat Collins, “UN Nuclear Parley Begins After Israel Drops Veto ,” Jerusalem Post,12 August 1998.

[20] -http://www.Pmo.gov.il/English/gpo/Press-releasa/110898-2.html.

[21] - Avner Cohen, “Israel and the  Bomb “ , (New  York : Columbia University Press, October 1998),p.343 .

 

ادامه دارد ...
 

 

 

 

 

 

 گروه اینترنتی مشکان