502

 
 

به نام حضرت دوست، که هر چه بر سر ما مي رود عنايت اوست

مجله الکترونيکي روزانه :: شماره 502 :: سه شنبه 10 مردادماه 1385

Mobin_s2004@yahoo.com

باورها

مردم چيزهايي را که شما ميگوئيد باور نميکنند.
آنها به ندرت چيزهايي را که نشانشان ميدهيد باور ميکنند.
ايشان اغلب اوقات چيزهايي را که دوستانشان به آنها ميگويند باور ميکنند.
و مردم هميشه چيزي را که خودشان به خودشان ميگويند باور ميکنند.
خط سوم رمز تبليغات نفر به نفر است. اگر شما تعريف Brand يک کالاي خاص رو از دوستتان شنيده باشيد اون رو راحتتر و سريعتر انتخاب ميکنيد.
 


عناوين برخي از  مطالب اين شماره از مجله الکترونيکي «روزانه»

  • دانلود اطلس جهان
  • معرفي فيلم: پیشنهاد
  • دانلود فيلم: Festival Comedy Club
  • دانلود آلبوم: Fallen با صدای Spiritus Mortis
  • ویدیو جدید و زیبای دی جی افشین به نام بی بی
  • XtraTools 2006 مجموعه از بيش از 20 ابزار ارزشمند و كاربردي سيستم عامل ويندوز
  • Remind Me
  • بزرگترين بدبختى
  • علی اکبر شیدا
  • و ....

 


 

 

Mobin_s2004@yahoo.com


جونه من ببينيد كه فايرفاكس تا كجا تو دل مردم جا باز كرده!!!!!

 



 

 


Mobin_s2004@yahoo.com

ایران اهدا
در واحد فراهم آوری اعضای پیوندی ثبت نام کنید
دانلود اطلس جهان
اطلاعات کامل در مورد حزب الله و سيد حسن نصرالله

 

 

Mobin_s2004@yahoo.com

حزب الله دومين ناو پيشرفته ساعر را به قعر آبهاي مديترانه فرستاد

يك فروند ناو جنگي اسرائيل از نوع ساعر با آتش رزمندگان مقاومت اسلامي حزب الله لبنان منهدم شد.
شبكه تلويزيوني المنار در خبري فوري اعلام كرد يك فروند ناو جنگي اسرائيل كه اقدام به گلوله باران مناطق مسكوني بندر صور مي كرد با آتش رزمندگان مقاومت اسلامي حزب الله به قعر آبهاي مديترانه فرستاده شد.
اين دومين ناو جنگي مدرن اسراييل است كه توسط رزمندگان حزب الله منهدم مي شود.  ناو ساعر از جمله پيشرفته ترين ناوهاي جنگي دنيا است كه توسط كشورهاي غربي در اختيار اسراييل قرار گرفته است.
اين ناو داراي 53 خدمه بوده كه از سرنوشت آنان هنوز خبري به دست نيامده است.

 



 


 

Mobin_s2004@yahoo.com

معرفي فيلم

پیشنهاد
The Proposition

کارگردان: جان هيلکوت. ٿيلمنامه: نيک کيو. موسيقي: نيککيو، وارن اليس. مدير ٿيلمبرداري: بنوآ دولهوم. تدوين: جان گرگوري، ايان سيمور. طراح صحنه: کريس کندي. بازيگران: گاي پيرس[چارلي برنز]، ري وينستون[سروان استنلي]، اميلي واتسون[مارتا استنلي]، جان هرت[جلون لمب]، ريچارد ويلسون[مايک برنز]، رابرت مورگان[گروهبان لاورنس]، دني هيوستن[آرتور برنز]، نوآ تيلر[برايان اٿ ليري]، تام باج[ساموئل استوت]، ديويد ونهم[ادن ٿلچر]. ١٠٤ دقيقه. محصول ٢٠٠٥ استراليا، انگلستان. برنده جايزه بهترين ٿيلمبرداري، طراحي لباس، موسيقي، طراحي صحنه و نامزد درياٿت جايزه بهترين تدوين، ٿيلم، ٿيلمنامه، صدابرداري، بازيگر مرد نقش اصلي/پيرس، بازيگر مرد نقش مکمل/وينستون و هرت از انستيوي ٿيلم استراليا. برنده جايزه بهترين ٿيلمبرداري، بهترين ٿيلم، بهترين موسيقي، بهترين طراحي صحنه و نامزد جايزه بهترين بازيگر زن/واتسون، بهترين کارگرداني، تدوين و ٿيلمنامه از IF Awards
سروان استنلي به همراه اٿرادش دسته ياغي برنز را محاصره و پس از کشتن اغلب آنها، چارلي برنز و برادر کوچکش مايک را اسير مي کند. او به چارلي پيشنهاد مي دهد تا در ازاي تحويل برادر بزرگ ترش آرتور - که به يک خانواده حمله و آنها را قتل عام کرده اند- آزادي خود و برادرش را به چنگ آورد. چارلي ده روز مهلت دارد تا آرتور را ياٿته و او را تحويل استنلي دهد، در غير اين صورت مايک به دار آويخته خواهد شد. چارلي به راه مي اٿتد؛ اما با رسيدن استنلي و اٿرادش به شهر، مردم خشمگين که مايک را جزو گروه آرتور مي پندارند به رهبري ٿلچر خواستار مجازات او هستند. چارلي در راه به جايزه بگيري به نام جلون لمب برمي خورد و از چنگ وي مي گريزد، اما به دست بوميان زخمي مي شود. برادرش آرتور و اٿرادش چارلي را ياٿته و او را مداوا مي کنند. جلون لمب رد مخٿيگاه آرتور را ياٿته و به سر وقت آنها مي رود، اما خود کشته مي شود. بعد از اين واقعه آرتور حقيقت را به آرتور مي گويد و همگي به راه مي اٿتند که مايک را نجات دهند. اما قبل از رسيدن آنها مايک بر اثر خوردن صد ضربه شلاق به حال مرگ اٿتاده و بعد از ٿراري دادنش از زندان، مي ميرد. آرتور براي گرٿتن انتقام از استنلي و اٿرادش به دهکده بازمي گردد، اما چارلي قصد دارد تا در برابر او بايستد.

چرا بايد ديد؟
اگر تا امروز وسترن استراليايي نديده ايد، پيشنهاد بهترين ٿرصت براي ديدن نمونه اي مهم از اين نوع سينما است که با آثار مهم اين گونه پهلو مي زند. وسترني تجديدنظرطلبانه که از نظر اهميت با نابخشوده[کلينت ايست وود] برابري مي کند. ٿيلمي درباره استعمار و سياست هاس مستعمراتي، نزادپرستي، اختلاٿ هاي طبقاتي در استرالياي سال هاي ١٨٨٠ که ٿيلمنامه نيک کيو و ٿيلمبرداري ٿوق العاده زيباي بنوآ دولهوم از چشم اندازهاي استراليا از نقاط قوت آن به شمار مي روند. جان هيلکوت متولد ١٩٦١ از سال ١٩٨٥ با ساختن ٿيلم ويديويي The INXS: Swing and Other Stories شروع به ٿيلمسازي کرده و پيشنهاد ششمين ٿيلم او به شمار مي رود. هيلکوت در ١٩٨٨ براي دومين ٿيلمش Ghosts... of the Civil Dead نامزد درياٿت بهترين ٿيلمنامه از انستيتوي ٿيلم استراليا شد، اما شهرت جهاني با سومين ٿيلمش داشتن و نگهداشتن در ١٩٩٦ به سراغش آمد. پيشنهاد آخرين و موٿق ترين ساخته وي تا امروز به شمار مي رود، که جمعي از بهترين بازيگران استراليايي و بريتانيايي در آن ايٿاي نقش کرده اند. از جمله دني هيوستن که امسال در باغبان وٿادار نيز حضوري به ياد ماندني داشت، نقش آرتور روان پريش را که تبديل به اسطوره اي محلي شده با قدرت هر چه تمام تر بازي مي کند، اما ستاره واقعي ٿيلم ري وينستون است. پيشنهاد با تقبيح نژادپرستي و خشونت ٿيلمي متعلق به زمانه اي است که اين رٿتار هنوز راه حل هايي گريز ناپذير از سوي بسياري قلمداد مي شوند و شايد ديدن اين ٿيلم بتواند آنها را به تجديد نظر وادار کند. با اين حال هيلکوت در آٿرينش تعليق و حادثه نيز موٿق عمل مي کند و حاصل کارش مي تواند براي آنهايي که نيازمند دو ساعت سرگرمي جدي و همراه با تٿکر هستند، اثري پذيرٿتني باشد.


دانلود فيلم

Festival Comedy Club

لینک های دانلود فیلم:
http://rapidshare.de/files/27450509/Comedy_Club_in_Turkey.whitep.net.by.ISysa.part1.rar.html
http://rapidshare.de/files/27452838/Comedy_Club_in_Turkey.whitep.net.by.ISysa.part2.rar.html
http://rapidshare.de/files/27455016/Comedy_Club_in_Turkey.whitep.net.by.ISysa.part3.rar.html
http://rapidshare.de/files/27457098/Comedy_Club_in_Turkey.whitep.net.by.ISysa.part4.rar.html
http://rapidshare.de/files/27448263/Comedy_Club_in_Turkey.whitep.net.by.ISysa.part5.rar.html

  لينکهای دانلود غير مستقيم مي باشد.
راهنمای دانلود: بعد از اینکه روی لینک فایل مربوطه کلیک کردید، صفحه ای باز می شود که وارد سایت Rapidshare می شوید. در صفحه باز شده جدولی را مشاهده می کنید که در انتهای آن دو کلید وجود دارد: Free و Premium
باید روی Free کلیک کنید تا صفحه مربوط به دانلود باز شود. در وسط صفحه شمارنده ای بصورت معکوس از عدد 60 شروع به شمارش می کند. وقتی شمارنده به صفر رسید، در همان قسمت منوی جدیدی باز می شود، بعد از وارد کردن کد امنیتی که در همانجا نوشته شده است (و معمولا 3 کاراکتری می باشد)، روی Download From Mirror کلیک کنید تا شروع به دانلود فایل مورد نظرتان کند.
تذکر مهم: در هنگام دانلود از سایت Rapidshare و سایتهای اینچنینی، حتما باید نرم افزار مخصوص دانلود مثل (DAP و ... ) غیرفعال باشند و نباید توسط چنین نرم افزارهای دانلود کنید، چون موفق نخواهید شد!

----------------------------------------------------------------------

قابل توجه ایرانیان عزیز خارج کشور !
باطلاع می رساند از این پس روزهای جمعه و ایام تعطیل با همکاري دوست بسیار عزیزم «Benz223@gmail.com» یک فیلم سینمائی ایرانی برای مشاهده و دانلود در این قسمت معرفی خواهد شد.

 

 


 

Mobin_s2004@yahoo.com

دانلود آلبوم: انگلیسي

Fallen
Spiritus Mortis

اینم از آلبوم Spiritus Mortis با نام Fallen برای دانلود (سبک: Heavy Metal)

 

براي دانلود، روي لينکهای بالا کليک سمت راست نموده و Save Target As را بزنيد.

 


 

تک موزیک

ویدیو جدید و زیبای دی جی افشین به نام بی بی

لینک دانلود آهنگ
براي دانلود، روي لينک بالا کليک سمت راست نموده و Save Target As را بزنيد.

 

 

 

 

 

Mobin_s2004@yahoo.com

نرم افزار PC

XtraTools 2006 مجموعه از بيش از 20 ابزار ارزشمند و كاربردي سيستم عامل ويندوز

 

شركت Godlike Developers يكي از وب سايتهاي توليد كننده ي نرم افزار هاي براي بالا بردن امكانات بخشهاي مختلف سيستم, نرم افزار جالبي تحت عنوان XtraTools 2006 داراست كه متشكل 4 نرم افزار برتر اين شركت و به عبارتي ديگر متشكل از 20 نرم افزار كاربردي جالب براي كنترل و بهينه سازي و مديريت هرچه بهتر سيستم است .

ابزارهاي موجود در مجموعه ي نرم افزاري XtraTools 2006 :

WinTools.net : مجموعه اي از ابزارهاي مفيد براي سيستم عاملي ويندوز كه به پاكسازي سيستم و ريجتسري و بهينه سازي عمل كردن آنها افزايش سرعت سيستم , كنترل و تحت نظرات قرار دادن نرم افزارهاي در حال اجرا و نرم افزارهاي Startup و ابزارهاي متعددي براي ايجاد تغيير در ظاهر ويندوز و...

Armor Tools : مجموعه اي از ابزارهاي مفيد و كاربردي براي حفظ امنيت اطلاعاتي سيستم و جلوگيري از سرقت اطلاعات و فعاليت هاي صورت گرفته ي شما به طرق گوناگون . پاكسازي تمامي رد پاهاي به جا مانده از وظايف اصلي اين بخش در كنار چندين ويژگي مفيد ديگر مي باشد .

Extra Drive Pro : مجموعه اي از ابزارهاي متعدد براي خلق دراي هاي اضافي و مجازي در محيط ويندوز به طوري كه تمامي درايو هاي سابق و پارتيشن بندي شما به صورت اصلي خود باقي خواهد ماند‌! اين درايور هاي جالب در اصل زير شاخه ي يكي از درايو هاي حقيق شما هستند و شما با كپي كردن اطلاعاتتان در آنجا در اصل در همان درايو مذكور كپي كرده ايد . اين درايو ها قابل پسورد گذاري و محافظت توسط نرم افزار موجود در اين بسته مي باشند . ساخت درايو مجازي براي اجراي CD/DVD از ديگر ويژگي هاي اين بخش است .

RAM Saver Pro : ابزاري آسان و مفيد براي بهينه سازي حافظه ي اصلي در محيطي گرافيكي كه به بالارفتن توانايي و كاكرد سيستم مي انجامد .

جزييات كامل تر به زبان سايت سازنده .....

اين مجموعه با ويندوز هاي XP/2k/2k3 سازگار است .

XtraTools 2006 را مي توانيد از اينجا :

دانلود كنيد نسخه ي 7.0 را با حجم 2.9 مگابايت

تصويري از محيط نرم افزار

English Explanations

برای دریافت كرك نسخه ي 7.0 نرم افزار  اینجا را کلیک کنید

فايل Patch.exe موجود در پوشه ي كرك را در پوشه ي نصب شده ي نرم افزار كپي كرده و آنرا اجرا كنيد تا تمامي محدوديت هاي نرم افزار از بين برود !



 

نرم افزار موبایل

Remind Me

 

برنامه ای برای یادآوری کارهای روزانه

 لینک دانلود برنامه
براي دانلود، روي لينک بالا کليک سمت راست نموده و Save Target As را بزنيد.

 

 

 

 

Mobin_s2004@yahoo.com


صبا ز منزل جانان گذر دریغ مدار

ای صبا نکهتی از کوی فلانی به من آر
قلب بی​حاصل ما را بزن اکسیر مراد
در کمینگاه نظر با دل خویشم جنگ است
در غریبی و فراق و غم دل پیر شدم
منکران را هم ازاین می دو سه ساغر بچشان
ساقیا عشرت امروز به فردا مفکن
دلم از دست بشد دوش چو حافظ می​گفت

 

زار و بیمار غمم راحت جانی به من آر
یعنی از خاک در دوست نشانی به من آر
ز ابرو و غمزه او تیر و کمانی به من آر
ساغر می ز کف تازه جوانی به من آر
وگر ایشان نستانند روانی به من آر
یا ز دیوان قضا خط امانی به من آر
کای صبا نکهتی از کوی فلانی به من آر

 
 

 

 

Mobin_s2004@yahoo.com

اعضا محترم گروه مي توانند مطالبشان را به آدرس
 Mobin_s2004@yahoo.com
بفرستند تا با نام خودشان در اين ستون نوشته شود.

 

ashege_shahadat_84@yahoo.com

تبريک ...

انهدام ناو جنگي رژيم شرور صهيونيستي و هلاکت دهها صهيونيست جنايتکار، بدست دلاورمردان حزب الله لبنان که پاسخ کوبنده اي به قتل عام «قانا» بود را به همه شما آزادمردان تبريک مي گويم.

 

 

eli_gooli4@yahoo.com

روزی که دلت پیش دلم بود گرو
دامان مرا سخت گرفتی که نرو

حالا که دلت به دیگری شد مایل
 کفشان مرا جفت نمودی که برو

 

 

fkh1974@yahoo.com

تا حالا به کفش هایت دقت کردی؟ دو عاشق، دو همراه، که بی هم میمیرند، با هم خاکی میشوند، بدون هم زیر بارون نمیرند....
کاش آدمها از کفش ها یاد بگیرند

 

 

leila_kea@yahoo.com

درشهر اقاقي ها
تو پاك ترين عشقي
من راز شكفتن را
از باغ دلت چيدم
لبخند زدي ارام
بر گونه غمناكم
من با گل لبخندت
بر حادثه خنديدم
اي كاش دو چشم تو
سر فصل افق ها بود
ان وقت تو را هر صبح
از پنجره مي ديدم
وقتي گل ارامش
در باغ دلم روييد
گلبرگ وجودم را
بر عشق تو پيچيدم
من راز نگاهت را از اينه پرسيدم
چشمان نجيبت را
از دور پرستيدم
باران شدم و چون اشك
بر عشق تو باريدم
من شمع وجودم را
به مهر تو بخشيدم
مثل گل نيلوفر
چشم تو بهاري شد
از پيش دلم ارام
رفتي و نفهميدم
مرز دل و چشم تو
ازشهر افق پيداست
من سرخي گلهارو
درخنده تو ديدم

 

 
be_baran@yahoo.com

من اكنون بر تل خاكستري از همه آتش ها،اميدها و خواستن هايم ايستاده ام
گرداگرد زمين تاريك را مي نگرم
اعماق آسمان تاريك را مي نگرم
و خود را مي نگرم
و در اين نگريستن هاي همه دردناك و همه تلخ
هر لحظه صريح تر و كوبنده تر اين سؤال را از خود مي پرسم:
كه تو اينجا چه مي كني؟
اكنون احساس مي كنم كه
من اينجا ايستاده ام و زمان را مي نگرم كه مي گذرد
همين و همين....

 

 

cherchil1986@yahoo.com

اعوذ به ........

آمدي كه باز !....... تو اگر از رو نمي روي ، من هم ، ميدانم از كشيدن تنگ تر گردد كمند.
من هر چه فرار ميكنم ، ريسمانت كلفت تر ميشود بايد بروي مشتري ديگري به تور بزني ،
من صياد بي تابي ام ، اصلاً صيد تو نيستم مرا صياد ديگري به دام كرده است ، ريشه هات دارند مي پوسند
تو يم ، ريشه كنت نكنم تيشه به ريشه خودم زده ام او ولي نمي گذارد . من دست سازش ام ، دوستم دارد ، ميخواهدم نه شبيه تو كه پنهاني مي كني ، زير ظاهرت ، باطنم را.
مي دانم از چه مي داني ام ، تو خوب مي داني به آغوش كه مي خواهم بروم ، تو خود نمك خورده اي نمك دان شكني!!
مهـدي فـرجي

 

 

m.shoorideh@gmail.com

به نام حضرت دوست

اعطني بمسئلتي اياك



جميع خير الدنيا و جميع خير الاخره

جميع خير الدنيا و جميع خير الاخره

جميع خير الدنيا و جميع خير الاخره

جميع خير الدنيا و جميع خير الاخره

جميع خير الدنيا و جميع خير الاخره

جميع خير الدنيا و جميع خير الاخره

جميع خير الدنيا و جميع خير الاخره (۷)

الهي آمين

 

 

moshaver62@yahoo.com

مشاور

سلام پنجاه و دوم

دوستاي گلم سلام .
يكي از بهترين هدايا كه تونستم به خودم بدم حس مبارزه و تقلاس . رشد و تكامل با تقلا آغاز مي شه و سرعت مي گيره . نتايج از دل تقلا بيرون مي ياد و در آخر كار مهارت كسب مي شه و اعتماد به نفس ايجاد مي شه . اين نوع نگريستن به تقلا و كوشش بسيار شيرين است . اما شيرين تر و خواستني تر اون تلاش هايي هستن كه توسط فرد به خودش ديكته مي شه . چرا كه اين تلاش انسان رو به سمت اهداف و آرمانهاش هدايت مي كنه.
براي خودت چالش و مبارزه ايجاد كن و از اون مغرور باش . تلاش و تقلايي رو براي خودت تعريف كن كه برات با ارزش و معنا دار باشه براي اينكه ديگران رو تحت تاثير قرار بدي تلاش نكن . انرژيت رو براي حركت به سمت آرمانهات و ايده هاي معنادار خودت كنار بزار . اگر خودت جهت تلاشها و مجاهدت هاي خودت رو انتخاب كني با تمام وجود تلاش مي كني و از نتيجه تلاش و فعاليتت هميشه راضي و خرسند مي شوي . هدف عالي و والايي رو برگزين و تمام تلاش و فعالييت رو روي اون متمركز كن و وقتي به اون هدف رسيدي هدف بعدي و چالش جديدي براي خودت تعريف كن .. اين رسم يك زندگي موفق است ..

دوستان عزيز با آدرسهايي زير مي تونن با گروه مشاور در تماس باشند .
moshaver62@yahoo.com
moshaver62@gmail.com
و مطالب قبلي ما رو در وبلاگ زير مطالعه كنند ..
http://moshaver62.persianblog.com

 

 

sprit0060@yahoo.com

من کودکی ام را در اشتیاق سبز باغچه ی کوچکمان گم کردم .
باغچه ای خاکستری که بوی آشنا میداد
باغچه ای که مولود رازقی اقاقی و شقایق و بابونه بود
و دستان معصوم کوچکم که سخاوت می کاشت بر پهنه ی سبزش .
از مدرسه که می آمدم کران تا کران وجودم پر از عطر باغچه می شد
باغچه ای که تمام ذوق کودکانه ام را به بازی می گرفت .
در پناه دستان پر مهر مادر
کودکی ام پوست انداخت و من در هیاتی متعالی تر ظاهر شدم
ومن به عشق مریمی که می شناختم
به عشق مریمی که چشمه ی جوشنده ی مهر بود
به عشق مریمی که مظهر صداقت و پاکی بود
در باغچه ی قدیمی کوچکمان باغها مریم کاشتم
حالا باغچه بوی احساس و علاقه می دهد
باغچه ای که تمام غرور جوانی ام را به بازی گرفت
در غلظتی از عطش و خشکسالی که بهار به جرم لطافت و طراوت
محکوم به مرگ بود
باغچه ی مریم آگین من آرام آرام سر بر بالین نابودی گذاشت
من گیج و مبهوت در تلاطمی از توهم غوطه ور بودم
با خودم گفتم : تنها شدی پسر
ناگهان بر پهنه ی ایوان فرشته ای در شمایل مریم ظاهر شد
تعجب و حیرت در من موج می زد
خدایا چه می بینم ؟
از کدامین آسمان پر کشیدی بر فراز خاطرات مبهم و بی انتهای من
مادر گفت:مگر من مرده ام آیا ؟
که تو تنها و گم باشی
گفتمش مادر ، ببین مریمم پژمرد ، خشکسالی باغ را ویرانه کرد
سینه را دیوانه کرد ، مرا با عشق و دل بیگانه کرد .
مریمم پژمرد ، مریم من مرد
نرم نرمک مادرم اشکی فشاند
مریمم سیراب شد گل داد باز
ریشه زد در قلب من
غنچه داد در روح من
در آسمان شعر من پرواز کرد
مادرم ما را دعای خیر کرد
زرق و برق زندگی را ساز کرد
مادرم رو کرد بر من تلخ گفت :
تنها شدی پسر
مریم و من بی مهابا اشک شادی می فشاندیم .

 

 

behzad_s1361@yahoo.com

ملك الموت روزى پنج بار به هر خانه اى سركشى مى كند

متن حديث:
عَنِ الزُّهَرى، عَنْ اَنَسِ ابْنِ مالِك قالَ، قالَ رَسُولُ الله(صلى الله عليه وآله وسلم) ما مِنْ بَيْت اِلاّ وَ مَلَكُ الْمَوْتِ يَقِفُ عَلى بابِه كُلَّ يَوْم خَمْسَ مَرّات;
فَاِذا وَجَدَ اْلاِنْسانَ قَدْ نَفَدَ اَجَلُهُ، وَ انْقَطَعَ اُكُلُهُ اَلْقى عَلَيْهِ الْمَوْتَ فَغَشِيَتْهُ كُرُباتُهُ، وَ غَمَرَتْهُ غَمَراتُهُ; فَمِنْ اَهْلِ بَيْتِهِ النّاشِرَةُ شَعْرَها، وَ الضّارِبَةُ وَجْهَها، الصّارِخَةُ بِوَيْلِها، الْباكِيةُ بِشَجْوِها فَيَقُولُ مَلَكُ الْمَوْتِ: وَيْلَكُمْ! مِمَّ الْجَزَعُ؟ وَ فيمَ الْفَزَعُ؟ وَ اللهِ ما اَذْهَبْتُ لاَِحَد مِنْكُمْ مالا، وَ لا قَرَّبْتُ لَهُ اَجَلا، وَ لا اَتَيْتُهُ حَتّى اُمِرْتُ، وَ لا قَبَضْتُ رُوحَهُ حَتّى اسْتَأمَرْتُ. وَ اِنَّ لى اِلَيْكُمْ عَوْدَةً، ثُمَّ عَوْدَةً، حَتّى لا اُبْقِىَ مِنْكُمْ اَحَداً. ثُمَّ قالَ رَسُولُ اللهِ(صلى الله عليه وآله وسلم): وَ الَّذى نَفْسى بِيَدِه، لَوْ يَرَوْنَ مَكانَهُ وَ يَسْمَعُونَ كَلامَهُ، لَذَهَلُوا عَنْ مَيِّتِهِمْ، وَ بَكَوْا عَلى نُفُوسِهِمْ، حَتّى اِذا حُمِلَ الْمَيِّتُ عَلى نَعْشِه، رَفْرَفَ رُوحُهُ فَوْقَ النَّعْشِ وَ هُوَ يُنادى: يا اَهْلى وَ وُلْدى، لاَتَلْعَبَنَّ بِكُمُ الدُّنْيا كَما لَعِبَتْ بى. جَمَعْتُهُ مِنْ حِلِّه وَ مِنْ غَيْرِ حِلِّه وَ خَلَّفتُهُ لِغَيْرى، وَ الْمُهَنَّأُ لَهُ وَ التَّبَعاتُ عَلَىَّ، فَاحْذَرُوا مِنْ مِثْلِ ما نُزِّلَ.(1)

ترجمه حديث:
زُهرى از انس بن مالك روايت كرده كه حضرت رسول(صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود:
هيچ خانه اى نيست مگر اين كه فرشته مرگ بر در آن خانه در شبانه روز پنج بار مى آيد تا ببيند آيا عمر صاحب اين خانه و افرادى كه در آن هستند تمام شده يا نه؟ اگر ديد پيمانه سر آمده و روزى او تمام شده است، مرگ را بر او مى اندازد و چون سكرات و سختى هاى مرگ تمام وجود او را مى پوشاند; سر و صداى اهل خانه بلند مى شود، موها پريشان مى گردد، بر سر و صورت مى زنند و گريه مى كنند; ملك الموت مى گويد: واى بر شما، از چه جزع و فزع مى كنيد؟ به خدا سوگند! مال كسى را نبرده ام، اجل او را نزديك نساخته ام، من كه بدون دستور به سوى شما نيامده ام، بلكه با اجازه كس ديگرى قبض روح مى كنم. من باز بطور مكرّر به سوى اين خانواده بر مى گردم تاكسى از اين خانواده باقى نماند.
سپس حضرت(صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود: قسم به كسى كه روح و جان من در دست اوست، اگر جايگاه ملك الموت را، كه بر در خانه ايستاده، ببينند و سخن او را بشنوند مرده خودشان را فراموش مى كنند، بلكه براى خودشان اشك مى ريزند. تا اين ميت را بر تابوت حمل مى كنند روح ميّت بالاى تابوت مى رود بال و پر مى زند و فرياد مى كشد: اى خانواده من، فرزندان من، دنيا با شما بازى نكند آن چنان كه با من بازى كرد من از حلال و حرام جمع كردم و براى ديگران گذاشتم; خوشى و شاديش براى آنها اما مسؤوليتهايش براى من مانده است. بترسيد از اين كه مثل آنچه بر من نازل شد بر شما هم فرود آيد.(2)

شرح حديث:
در اين حديث به توصيه ملك الموت و سفارش مرده به بازماندگانش اشاره شده است. ما در احاديث مكرّر اين مسأله را داريم كه آدم باهوش و سعادتمند كسى است كه زياد ياد مرگ كند. به ياد مرگ بودن بسيارى از مشكلات را حل مى كند، چون 99% غصّه هاى ما براى امور مادّى است. غصه نمى خوريم كه چرا ديشب نماز شب نخواندم؟ يا چرا فلان اطاعت از دست من رفت؟ و يا چرا فلان گناه را مرتكب شدم؟ اصلا و ابداً چنين غصه اى نمى خوريم. وقتى انسان به ياد مرگ مى افتد سبك مى شود براى اين كه عاقبت هركس مرگ است و چيزى كه سرانجامش چنين است اصلا غم و غصه ندارد.
بايد ما به پايان زندگى ديگران نگاه كنيم گاهى در كوچه و بازار كه عبور مى كنيم بعضى از اين پيرمردان و پيرزنان ناتوان را عصا زنان مى بينيم كه به زحمت خودشان را حركت مى دهند يا كسان ديگرى، زير بغلشان را مى گيرند. در نهايت اين سرنوشت، براى همه رقم مى خورد كه زمانى آنان هم جوانى و نشاطى داشته اند و الان ببينيد چه حالى دارند و به چه روزى افتاده اند.
يكى از علماى بزرگ يزدى مقيم قم را - در اوايلى كه به قم آمده بودم - ديده بودم. ايشان از علماى سرشناس حوزه بود. اين اواخر ايشان را در يكى از كوچه ها زيارت كردم. گفتم: حالتان چطور است؟ گفت: «چه كنم نه مرده آن دنيا هستم و نه زنده اين دنيا; بين اين دنيا و آن دنيا قرار گرفته ام. تمام قوا تحليل رفته، خودم را نمى توانم بكِشم و در انتظار مرگ هستم.» هميشه كه اين گونه نبود و اين برنامه هم منحصر به اين فرد نيست، بلكه شترى است كه بر در خانه همه مى خوابد. عدّه اى در پيرى مى ميرند و عده اى در جوانى.
- ياد مرگ، انسان را تربيت مى كند. اگر مردن نبود زندگى كردن بسيار مشكل بود، بلكه مردن از نعمت هاى بزرگ خداست. حال براى اين چند روز دنيا، مى بينيد چه غوغايى به پا مى كند; اگر انسان زندگى جاويدان و ابدى داشت چه مى كرد؟

1. بحار، ج 74، ص 188.
2. آورده اند كه در زمان بنى اسرائيل، يكى از پيغمبران از گورستانى مى گذشت، اصحاب گفتند: اى پيغبمر خدا! از خدا بخواه كه يكى از اين مردگان را زنده كند تا او از احوال جان كندن و سؤال نكير و منكر به ما خبر دهد. آن پيامبر خدا دست به دعا برداشت و بعد از دعا شخصى - كه تمام اعضاى بدن او سياه بود - از قبر بيرون آمد و با سخن فصيح گفت: «يا اَهْلَ الدُّنْيا، أَنَا مِتُّ تِسْعينَ سَنَة، فَما ذَهَبَ مَرارَةُ الْمَوْتِ مِنْ حَلْقى; اى اهل دنيا! نود سال است كه من مرده ام و هنوز تلخى جان كندن از كامم بيرون نرفته است.»
پس شما زندگان، غفلت نورزيد و از حلال و حرام بپرهيزيد و حق و باطل را بشناسيد كه آن جا پشيمانى سودى ندارد. روز و شب در كار سازى آخرت باشيد و ذخيره آن جا را مهيّا كنيد كه كسى از عقبِ شما نمى آورد. بدانيد كه همه بايد شربت مرگ را بچشند. پيغمبر خدا خطاب به او گفت: اى مرد، در دنيا عملت چگونه بود؟ گفت: اى پيامبر خدا، من از اهل دنيا بودم و دنيا را دوست مى داشتم و هميشه حريصانه در پى جمع كردن مال بودم و در عين حال مى شنيدم كه در آخرت اين گونه عذاب ها هست. شيطان ملعون مرا از راه به در برد و دنيا را در چشم من شيرين كرد. هرچه گردآورى كردم، به وارثان واگذاشتم و با دست تهى به اين جا آمدم; و آن مال، وبال من شد، اكنون وارثان آن را مى خورند و هيچ يادى از من نمى كنند. پس شما امروز كه فرصت داريد غافل مباشيد و از گناهان توبه كنيد و دل از حبّ جاه اين دنياى فريبكار برداريد كه آن جا افسوس و پشيمانى سودى ندارد و ملك الموت به گونه اى جان بنده دوستدار دنيا را مى گيرد، كه رگ هاى اعضا، در هم گسسته مى شود و هفت اندام او به درد مى آيد. آن گاه بنده گناهكار، آهى از ته دل و از عمق جان بر مى كشد و مى گويد: «اَنْ تَقُولَ نَفْسٌ يا حَسْرَتى عَلى ما فَرّطْتُ فى جَنْبِ اللهِ...; (اين دستورها براى آن است كه) مبادا كسى روز قيامت بگويد: افسوس بر من از كوتاهى هايى كه در اطاعت فرمان خدا كردم.» (زمر (39) آيه 56) آه و دردا و دريغا! از تقصيرى كه در راه خدا كردم و نامه عملم را سياه و عمر خود را تباه ساختم.
(كليات جامع التمثيل، ص 222)

 

 

b_teymourian@yahoo.com

که گفتی:" بیا ره توشه برداریم،
قدم در راه بی برگشت بگذاریم
ببینیم آسمان هر کجا آیا همین رنگ است؟"
بدان، هرجا روی
گر سالها راه پیمایی در کویر
گر ماهها بر پهنه دریا در کنار جاشوان
پارو زنی
گر به همراه پرستو به هنگام خزان
بار سفر بندی
به هر جا که رسی
ببینی آسمان هر کجا آری همین رنگ است
که گر فکر و خیالت را به مانند سرزمینت ترک می گفتی
بدیدی آسمان سرزمینت نیز دگر رنگ است
اگر رنگی است بر دیوار
من و تو نقاش یکدیگر
اگر یوقی است بر گردن
من و تو جلاد یکدیگر
اگر نوری است در شبها
من و تو مهتاب یکدیگر
اگر ظلمت به روزگار
من و تو زندان یکدیگر
بیا ره توشه بنهاده،
خیالات عبث در راه بی برگشت بگذاریم
ببینیم آسمان این سرزمین هم نیز دگر رنگ است


با کسب رخصت از استاد مهدی اخوان ثالث
بابک تیموریان

 

 

hosna126@yahoo.com

و خداوند زیباترین است

من دیشب همسفر ماه بودم و شرمنده ستاره ها
مادرم مرا یاد داده بود برای خستگی چشمانم ستاره ها را یکی یکی بشمرم
اما من دیشب گله ام را با بغض به پیش ماه بردم
که ستاره ها را شمردم
تمام شد
ولی من خوابم نبرد
ماه برویم خندید و نوازشم کرد
و هنوز که هنوزه دستان پر محبتش را روی گونه هایم احساس میکنم
ماه گفت چرا آشفته ای و خواب تو را نمیگیرد
خجالت کشیدم و گفتم فراموش کن داستانش طولانی ست
اما خودم به خوبی میدانستم که داستان کوتاهی دارد و عشقی سرشار
ترسیدم
ترسیدم ماه به من بخندد
با ترسی کودکانه که مملو از دانستنیهای پر رمز و راز بود فریاد زدم
به خدا نمیدانم چه شد
ماه سکوت کرد و گفت حتی اگر حکایت یک روز است برایم بگو
آرام آرام گریستم
ماه خودش همه چیز را از سر دانایی فهمید
گفتم
همه چیز آنقدر زود اتفاق افتاد که من حتی در برابر خویش تسلیم شدم
دلم لرزید
رو به صورت ماه کردم گفتم تو حرفهای مرا میفهمی؟؟؟
تا به حال عاشق شدی؟؟؟
ماه آرام نگاهم کرد و گفت عاشق شدم!!!
عاشق کهکشانی که سالهاست به زمین افتاد
گفتم پس خوب میدانی چه میگویم
دلم گرفت از اینکه من هنوز عشقم را دارم و ماه ...
بگذریم حکایت عشق تورا گفتم
ماه دیگر نگرانم نبود و میخندید
گفت رازی دارم برایت:
تا زمانی که عاشقی هر چه قدر ستاره ها را بشمری تمام نمیشود
رازش را گرفتم
خندیدم
به ماه گفتم چشمانم خسته است برایم غصه بگو
ماه قصه عشقش را تعریف کرد
من سرم را روی پای ماه گذاشتم و در حالیکه میگرستم به خواب رفتم

 

 

esmat1359@yahoo.com

قدرت انديشه

پيرمردي تنها در مينه سوتا زندگي مي کرد . او مي خواست مزرعه سيب زميني اش راشخم بزند اما اين کار خيلي سختي بود.
تنها پسرش که مي توانست به او کمک کند در زندان بود .پيرمرد نامه اي براي پسرش نوشت و وضعيت را براي او توضيح داد :
پسرعزيزم من حال خوشي ندارم چون امسال نخواهم توانست سيب زميني بکارم .من نمي خواهم اين مزرعه را از دست بدهم، چون مادرت هميشه زمان کاشت محصول را دوست داشت. من براي کار مزرعه خيلي پير شده ام. اگر تو اينجا بودي تمام مشکلات من حل مي شد. من مي دانم که اگر تو اينجا بودي مزرعه را براي من شخم مي زدي .
دوستدار تو پدر
پيرمرد اين تلگراف را دريافت کرد :
پدر, به خاطر خدا مزرعه را شخم نزن , من آنجا اسلحه پنهان کرده ام. صبح فردا 12 نفر از مأموران FBI و افسران پليس محلي ديده شدند , و تمام مزرعه را شخم زدند بدون اينکه اسلحه اي پيدا کنند .پيرمرد بهت زده نامه ديگري به پسرش نوشت و به او گفت که چه اتفاقي افتاده و مي خواهد چه کند ؟ پسرش پاسخ داد : پدر برو و سيب زميني هايت را بکار، اين بهترين کاري بود
که از اينجا مي توانستم برايت انجام بدهم .

نتيجه اخلاقي :
هيچ مانعي در دنيا وجود ندارد . اگر شما از اعماق قلبتان تصميم به انجام کاري بگيريد مي توانيد آن را انجام بدهيد .مانع ذهن است . نه اينکه شما يا يک فرد، کجا هستيد .
اگر قـدر ثانيـه هاي بدون بازگشت را مي دانستند و از قلـه هاي باشکوه موفقيـت چيـزي شنيده بودند،
هيـچ گاه...
براي در چالـه مانده ، چـاه را توصيـف نمي کردند...

 

 

hussein_rfa@yahoo.com

«سيد» نگاه مي‌كند و برق مي‌جهد ...

«سيد» نگاه مي‌كند و برق مي‌جهد
«سيد» نگاه مي‌كند و رعد مي‌زند
مي‌رسد
مي‌رسد چون رعد، ناگهان
گوساله‌هاي «سامري» از وحشت بزرگ
در دشت مي‌رمند
«سيد» نگاه مي‌كند
از پشت ابرها
رنگين‌كمان تازه‌اي از عزت و شرف
برخاك قدس پاك
دامن گشوده است
سيد:
تو نام ديگر اعجاز و عزتي
با ريشه‌هاي كهنه گسترده در زمين
اي قائد العرب:
خندق،
به استقامت تو چشم دوخته است
در عرصه ستيز
خيبر
شكوه ديگري از دست‌هاي توست
فرمانده عزيز!
سيد:
تو در كجاي زمان ايستاده‌اي
بي‌هيچ واهمه
اي يادگار حيدر!
فرزند فاطمه!
اينجا زمين به نام تو سوگند مي‌خورد
نامت تبسمي ست كه بر صلح مي‌شود
تا بي‌حضور ننگ و خيانت
بر جنوب بنشيند

*****

 

«نامت پايداري است»



نامت، وحشتي است كه با هر موشك
شليك مي‌شود
و تل‌آويو را مي‌لرزاند
و گله خوك‌ها را فراري مي‌دهد
نامت صاعقه‌اي ا‌ست ناگهان
كه مي‌پيچد
و شمشيري‌ است كه دو نيم مي‌كند
نامت زلزله‌اي است
كه با 10 ريشتر در حيفا منجر مي‌شود
و در تمام جهان طنين مي‌اندازد
و دندان گراز را در بنت جبيل مي‌شكند
نامت توفان است
پيش از آنكه تخمين بزنند
فرو مي‌پچيد و مي‌پيچاند
و مانند پنجه‌هاي عقاب
بر بدن طعمه فرو مي‌رود
نامت تيري است
كه در امتداد نگاهت
آرامش دشمن را نشانه مي‌رود
رگباري‌ است كه بر دشمن مي‌بارد
اضطرابي است كه دل صهيونيزم را فرا گرفته است
كابوسي‌ است
كه رؤياي اشغال‌گران را سياه مي‌كند
نامت پرچمي ا‌ست كه مي‌وزد
و بر دوش رزمندگان در اهتزاز است
و نسيم را به عدالت تقسيم مي‌كند
نامت موشك است
كه مركاوا را منفجر مي‌كند
و از هلي‌كوپتر تروريست نمي‌ترسد
نامت
فرياد مطنطني است
كه در حنجره‌ها جاري ا‌ست
چون آبشار
كه در جنگل
و توفان
كه در دشتها
و موج
كه در درياها جريان دارد
نامت
آذرخش است، پنهان در ابرها
نامت
نسيمي است كه مي‌وزد
و آرامش را هديه مي‌كند
نامت
مظلومي است كه در زير آوار قانا
نفس مي‌كشد
و با هر شهيدي تشييع مي‌شود
و با هر مجروحي
بيمارستان‌ها را معطر مي‌كند
نامت
سپيده‌اي است برپيشاني صبح
كه شب را فرو مي‌پيچيد
نامت پايداري ا‌ست
نامت پنجره‌اي‌ است
گشوده بر باغ‌هاي ايمان
كه آفتاب را به ميهماني فرا مي‌خواند
نامت بهار است
كه از دريچه دل‌ها وارد مي‌شود
و قلب‌ها را به تسخير خدا در مي‌آورد
نامت بشارت است
و امت را نويد پيروزي مي‌دهد
نامت تكيه‌گاهي‌ است مطمئن
پناهگاهي ا‌ست محكم
و سايه‌باني ا‌ست مهربان
براي دل‌هاي مجروح
كودكان زخمي
زناني شوي مرده
نامت، اميد به آينده‌ است
نامت التيام زخم‌هاي لبنان است
و تبسمي كه بر لبان لبنان
خواهد شكفت

 

 

shahi_rika_2000@yahoo.com

ادبیّات جادّه ای

ادبیّات جادّه ای به بررسي و نوشته هايي مي پردازد كه صاحبان مركب هاي آهنين بر مركب خود مي نگارند. اين عبارت بيانگر عشق و ناكامي، غربت و تنهايي، شِكوه و فرياد، پند اندرز، تمنّا و مناجات و ... مي باشد. قسمت هاي از اين كتاب را ميخوانيم تا به بخشي از فرهنگ فولكلوريك سرزمين مان پي ببريم.
لاز م به ذكر است كه در اين مجموعه مركب هاي آهنين بر اساس حروف اول نامشان مشخص شده اند برا نمونه:
ك: كاميون ت: تريلي ژ: ژيان خ: خاور م: ميني بوس مز: مزدا ن: نيسان پ: پيكان اُ: اتوبوس تا: تاكسي پ،وا: پيكان وانت فو: فورد گاز

بخش اول
اشعار
1 انتقال تجربه
تن مرد و نامرد هر دو يكي است
روزگار بايد بگذرد تا بفهمي مرد كيست (ن)
قانون روزگار همين بود، ديده ايم
جز خار و خسِ زمانه به بالا نمي برد (ت)

2 پند اندرز
مرد را دردي اگر باشد، خوش است
درد بي دردي علاجش آتش است (ن)
چرا غم مي خوري از بهر مردن
مگر آنان كه غم خوردن، نمردن (ك)
دعاي صبح و آه شب، كليد گنج مقصود است (مز)
(بدين راه روش ميرو كه با دلدار پيوندي)

3 شِكوه فرياد
نيلي است رنگ صورتم از جور روزگار
تا رنگ او سيه نكنم، مي دوانمش (ت)
از زندگانيم گله دارد جوانيم
شرمنده جواني از اين زندگانيم (خ.ن)
در قمار زندگي من، هميشه باختم
گر چه تك خال محبّت بر زمين انداختم (ن)
به دريايي گرفتارم كه موجش عالمي دارد (خ)

4 عاشقانه ها
بيستون را عشق كَند و شهرتش فرهاد برد
رنج گل بلبل كشيد و برگ را باد برد (ك)
عاقلان نقطه ي پرگار وجودند ولي
عشق داند كه در اين دايره سر گردانند (خ.پ،وا)
در نمازم خم ابروي تو با ياد آمد
حالتي رفت كه محراب به فرياد آمد (ن.م)
در طريق عشق بازي امن آسايش بلاست (ت)

5 غربت
بر مزار ما غريبان، نه چراغي، نه گلي
نه شمع و پروانه سوزد، نه صداي بلبلي (ن)
در غريبي ناله كردم هيچ كس يادم نكرد
در قفس جان دادم و صيّاد آزادم نكرد (مز)
زندگي حسّ غريب است، كه يك مرغ مهاجر دارد‌ (ت.ك)

6 غم نامه ها
ترسم كه اشك در غم ما پرده در شود
وين راز سر به مهر به عالم سمر شود (ك)
بي همگان به سر شود، بي تو به سر نمي شود
داغ تو دارد اين دلم، جاي دگر نمي شود (ك)
انار ها چه دل خوني از رسيدن دارند (ك)
اي ز غمت عالمي ويران شده (خ)

7 مناجات و تمنّا
آن سفر كرده كه صد قافله ي دل همراه اوست
هر كجا باشد خدايا به سلامت دارش (ت)
يا رب تو چنان كن كه پريشان نشوم
محتاج به بيگانه و خويشان نشوم (ك.خ)
پيري و غربت و بي چيزي و محجوبي و عشق
چشم بد دور! كه بي مطرب و مي مدهوشيم (م)

8 هشدار
هر كجا كه محرم شدي، چشم از خيانت باز دار
اي بسا محرم با يك نقطه مجرم ميشود (ن.خ)
من نه آْن گلبرگ تنهايم كه مي ميرم ز بي آبي
ولي با خفّت خواري پي شبنم نمي گردم (مز)
نه فقط كاخ شهان بزرگ نوايي دارد
كلبه ي ما فقرا هم صفايي دارد (ك)
كار ما نيست شناسايي راز گل سرخ (ك)
عصا با مهرباني به پير مي گويد
هرگز در خواب بيني ايّام جواني را (ك)
به سراغ من اگر مي آييد، نرم آهسته بيايد (م)
روزگار روز مرا، پيش فروشي كرده است (م.ك)
شتر آهسته مي راند شب و روز (ژ)

بخش دوم
تك نوشته ها
تك نوشته هاي اتوبوس
تا به كي اختر شمارد ديده ي بيدار من
فا الله خير حاففاً و هو الرحم الراحمين.
(پس خداوند بهترين حافظ است و او مهربان ترين مهربانان است)
كمي با من مدارا كن.(روي اگزوز اتوبوس نوشته بود.)
خزان هم سرود و برگ ريزانش عالمي دارد.
Only God
بَخون تِه صداي بلاره!
(بخوان فداي صدايت- بر روي قسمت اگزوز نوشته بود)
خدايا! تا پاكم نكردي، خاكم مكن.

تك نوشته هاي تريلي
اوّلين غم من آخرين نگاه تو بود
هاچانا چاخ يوللار يوغو نو. (تا كي چشم انتظار راه تو باشم)
پرستوي مهاجر
منمشتعلعشقعليم چه كنم (من مشتعل عشق عليم ....)
ژيان غذاي خوش خورتك من است
خير پيش
رخش بيقرار

تك نوشته هاي خاور
اي هيچ، براي هيچ در هيچ مپيچ!
بسوزي، بد چشم
خانه قسمت كجاست؟
راننده ناشنوا است
خودتي (اين واژه نوعي ناسزا است)
عجب آشفته بازاري است دنيا!
بخور، نوش جانت! (بر روي باك گازوئيل نوشته بود)
الهه ناز
عجله نكن، زنگ تفريحه
اگر گفتي....
خيالي نسيت
خسته از تكرار شب
عمو يادگار

تك نوشته هاي كاميون
تك و تنها به تو مي نديشم
هنوز مي درخشد سوادكوه
با اون چشمان قشنگت بگو ماشاالله
اين قافله عمر عجب ميگذرد!
يا اهورا مزدا!
به خاطر اشك مادر احتياط كن
سوته دلان
گر شق نباشد، به چه كار آيد دل
حالا كه هركي به هركيه 2×2=5
My God
تو عزيز دلمي
يا ضامن آهو!
نوكرتم اوسا كريم!
بوق نزنف شاگردم خوابيده
يالان دنيا.(دنياي دروغين)
غم عشقت، بيابان پرورم كرد.
ژيان، بوق نزن، مي خورمت!
قلندر
قاصدك
چه سعادتي است در امتداد نگاه تو گريستن

تك نوشته هاي مزدا
حضرت عشق! بفرما كه دلم خانه ي توست.
خوشا ديدار در خاك
زندگي، زائيده افكار ماست
واي تو ديگه كي هستي

تك نوشته هاي ميني بوس
يا رب! نظري كن تا پريشان نشوم
به او بگوئيد كه دوستش دارم
يا فاطمه! گوهر پنهان بقيه
دل آرام ميگيرد با ياد خدا

تك نوشته هاي نيسان
مهرباني كيمياست
بر چشم بد آدم نامرد، لعنت!
جهان را گر بهشتي در ميان است، يقين اين خطّه ي مازندران است
به به ببين چه نازم، من عاشق هرازم
OKEY
تِه خِسته تَنِ بِلاره .(فداي تن خسته ات)
اگه به بابات نگفتم.... !
مادر! اي مسافر بهشت عزيز، همه وجود دلم را، همه احساسم را، به تو تقديم ميكنم.
سكوتم از رضايت نيست، دلم اهل شكايت نيست
تو هم ديوانه اي
فقط به خاطر تو
صلوات
سلام ناز
سلام نكرده، عزيزي
كشتي دل مرا، موج نگاه تو شكست
به چشمانت بياموز كه هر كس ارزش ديدن ندارد
كلاست مرا كشت!
حق خود را باور بدار تا از آن تو گردد
واي به من اگر تو هم گم كرده باشي.
زيباي وحشي
خدايا! سراي محبت كجاست؟

تك نوشته هاي ديگر ماشين ها
من به سر زمين دلتنگي تو تبعيدم (پ)
از منِ ساده بگذر
ميازار موري كه دانه كش است (ژ)
خوراك من تريلي (ژ)
به من بگيد پاترول، كي به كيه

بر گرفته از كتاب ادبيات جاده اي
احمد باوند سواد كوهي

 

 
mary_vp2006@yahoo.com

مسیر مرگ مرموز (فصل سوم)
قسمت سوم

the way to dusty death
نوشته: آلیستر مک لین
ترجمه: مریم واثقی پناه

هنری معلوم بود که هیچ اضطراب و نگرانی ندارد گفت : می دانم که شنیدید من چی گفتم. می دانی که مثل آدمهای دیوانه رانندگی می کنند و رانندگان دیگر از او می ترسند. در واقع از اون وحشت دارند. نباید بهش اجازه داد دوباره در مسابقات شرکت کند. این مرد همانند تیری شلیک شده است و کاملاٌ مشخص است. و در گلاسکو وقتی ما می گوییم مردی یک تیر شلیک شده است منظورمان اینست که --
دانت گفت : ما منظورت را می فهمیم. من فکر می کردم که تو دوستش هستی ، هنری.
-هنوزم دوستش هستم. و با عرض معذرت از شما دو آقا ، باید عرض کنم که بهترین و ماهترین آقایی است که تا بحال دیده ام. چون دوستش هستم نمی خواهم کشته شود. مک آلپین بدون جانبداری گفت : تو بکار خودت که کار با ترانسپورتر است بچسب و من کار گرداندن گروه کرونادو را انجام می دهم ، هنری.
هنری سرش را به علامت تایید تکان داد و دور شد. چهره اش بر افروخته جدی بود و گامهایش خشمی را نشان می داد که تا حدی کنترل شده بود. انگار که می خواست بگوید وظیفه اش را انجام داده و هشداری را که باید ، داده است و اگر با این هشدار جلوی عواقب گرفته نشود تقصیر او نیست. مک آلپین نیز که همان اندازه چهره اش افروخته بود ، متفکرانه دستی به گونه اش مالید و گفت : ممکن است حق با او باشد. در واقع همه نوع دلیلی برای درست بودن این فکر وجود دارد.
- چی ، جیمز؟
-در حال سقوط ، به جنون رسیدن – و تیر شلیک شده ، همانی که هنری گفت.
-تیری که شلیک شده، توسط کی ، با چی ؟
- به آن الهه میگساری می گویند. ، آلکسیس ، کسانی هستند که ترجیح می دهند برای خودکشی بجای گلوله از مشروبات الکلی استفاده کنند.
-تو مدرکی برای اینکار داری؟
همان اندازه که مدرکی برای این که مشروب می خورد نداریم. همان اندازه هم مدرکی برای اینکه نمی خورد نداریم. کدام یکی اش درست است ؟
-متاسفم نمی فهمم. می تواند این باشد که چیزی را به من هنوز نگفته ای ؟
مک آلپین بطور مختصر ، حقه ای را که از روی حس وظیفه زده بود شرح داد -
درست روز بعد از مرگ ژتو بود و هارلو ناشی گری خود را هم در ریختن و هم در نوشیدن براندی نشان داده بود و مک آلپین در ابتدا به این مظنون شده بود که هارلو به زندگی مدتها سپری شده بدور از الکل، پایان داده است. اگرچه برای کسانی که اتوماتیک مسئول دور سازی اون از دور مسابقات اتومبیلرانی بودند، نمایش مشروب خوری بدون بود : بعنوان نابغه ای که باید از معاشرت با او خودداری کرد. هارلو ، فقط آرام ، استوار و بی هیاهو و از همه بدتر مخفیانه سراغ الکل رفت.
چون معمولا هارلو به تنهایی و در جای خلوتی که سر راه کسی نبود ، لب به الکل می زد کسی او را نمی دید ،. مک آلپین این را می دانست چون عملاٌ کارآگاهی را بطور تمام وقت استخدام کرده بود تا او را دنبال کند اما هارلو یا بی نهایت خوش شانس بود یا خیلی خوش شانس بود یا از آنچه که در جریان بود خبر داشت ،- البته مرد بسیار باهوشی بود و ممکن بود که شک کرده باشد زیر نظر است. – در هر حال با زیرکی و دانایی تمام طوری عمل کرده بود که هیچ وقت در حال مشروب خوری دیده نشد – زیرا رد او فقط سه بار تا منبع فروش الکل بدست آمد، یکی از آن مکانها ، مغازه کوچک واین اشتاین در بود که در کنار جنگلهای نزدیک مسیر های مسابقه نوبرگرینگ وهاکنهایم قرار داشت. حتی در آن اندک مواقعی هم که هارلو را در حال مشروب خوری دیده بودند ، او تنها به لیوان کوچکی از الکل لب زده بود و این مقدار ناچیز هرگز نمی توانست عکس العمل ها و قوای ذهنی و فکری بالای راننده فرمول یک را تحت تاثیر قرار بدهد.
چیزی که این حرکات گول زننده را مشخص تر می ساخت این بود که هارلو با ماشین قرمز آتشین فراری خود که شناخته شده ترین اتومبیل در سراسر اروپا بود همه جا می رفت. اما چنان خارق العاده می رفت که مک آلپین تمام شواهدی را که برای توجیه غیبت های عجیب و پشت سر هم و بدون توضیح هارلو می خواست مصادف می شد با دفعات مشروب خوری تنها و اغلب اوقات او.
مک آلپین حرفهایش را با گفتن این عبارت تمام کرد که نشانه ای جدیدتر و شوم تری به تازگی بدست آورده است : اکنون هرروز مدرک مسلمی دارد دال بر اینکه هارلو میل و علاقه شدیدی به اسکاچ پیدا کرده است.
دانت همچنان ساکت ماند تا وقتی که دید مک آلپین انگار دیگر تمایلی ندارد چیزی به آنچه که گفته اضافه کند. و بعد گفت : مدرک ؟ چه نوع مدرکی ؟
-مدرکی بو دار
دانت پس از مکثی کوتاه گفت : تابحال چیزی به مشامم نخورده. مک آلپین به نرمی گفت : خوب ، آلکسیس ، چون تو اصلاٌ نمی توانی بو احساس کنی. بوی روغن را حس نمی کنی ، بوی سوخت را حس نمی کنی ، حتی بوی تایرهایی هم که در حال سوختن هستند را متوجه نمی شوی. چطور می توانی بوی اسکاچ را متوجه شوی ؟
دانت سرش را به علامت تایید خم کرد و گفت : بوی چه چیزی به مشام تو خورده است ؟
مک آلپین سرش را تکان داد و گفت : هارلو این روزها از من عین طاعون دوری می کند. و می دانی که جقدر من و جانی قبلاٌ به هم نزدیک بودیم. هر وقت به من نزدیک می شود شدیدا بوی قرصهای نعنایی را می دهد. این برای تو معنایی ندارد ؟
-بس کن جیمز ، اینکه مدرکی نیست.
-شاید نیست. اما تراشیا، یاکوبسن و راری قسم می خورند.
- اوه رفیق ، عجب شاهدان بی غرضی. اگر جانی را با زور از میدان خارج کنند، چه کسی راننده شماره یک کرونادو خواهد شد و یا این شانس کیست که قهرمان آینده شود؟ کسی نیست جز نیکی ما.
یاکوبسن و جانی هم که هرگز آبشان با هم در یک جوی نمی رود و اصلا با هم خوب نیستند. و الان هم که روابطشان از همیشه بدتر شده است. یاکوبسن دوست ندارد اتومبیلهایش داغون شوند و بیشتر هم ناراحت می شود وقتی که هارلو معتقد است خرد شدن و خرابی ماشینها تقصیر اون نیست! این مسئله توانایی یاکوبسن را زیر سوال می برد.
در مورد راری هم خوب ، صادقانه بگویم که از جانی هارلو متنفر است. نیمی به خاطر آنچه که جانی بر سر مری آورد و قسمتی هم برای اینکه مری اجازه نداد این حادثه تغییری در رفتارش با جانی ایجاد کند. متاسفم که دختر تو تنها فرد این گروه است که هنوز کاملاٌ به جانی هارلو وفادار است. مک آلپین پس از لحظه ای سکوت گفت : بله می دانم. مری اولین کسی بود که به من گفت.
دانت با بی حوصلگی به مسیرمسابقه نگاه کرد. بدون آنکه به مک آلپین نگاه کند گفت اوه خدای من تو هم دیگر هیچ چاره ای نداری. باید او را اخراج کنی ، ترجیحا امروز.
-فراموش کردی ، آلکسیس. که تو همین الان این موضوع را فهمیدی و من مدتهاست که می دانم. تصمیمم را گرفته ام. فقط یک مسابقه گراند پریکس دیگر.
پارکینگ ماشینها زیر نوری که به خاموشی می رفت همانند آخرین محل استراحت غولهای عصر قدیم به نظر می آمد.
ترانسپورتر های غول پیکرکه اتومبیل های مسابقه ، وسایل یدکی و کارگاههای سیار را به سراسر اروپا می بردند ، همینطوری آنجا پارک شده بودند و بطرز ارعاب آوری عبوس و دلگیر می نمودند.
و چون خود هیچ نوری نداشتند انگار از زندگی دور مانده بودند.
خود پارکینگ، کاملاٌ جای خلوت و دنجی بود البته به استثناء هیکلی که به محض تاریکی هوا سر و کله اش پیدا شد و از در ورودی گذشت وداخل پارکینگ ترانسپورتر ها شد. جانی هارلو تلاشی برای اینکه دیده نشود نمی کرد ، البته اگر اصلاٌ کسی آنجا بود که او را ببیند. 

ادامه دارد ...

 

 

مشکان
hra62302@yahoo.com

سه شنبه: جوک

جوک

*** یه بار پلیس راهنمایی رانندگی به یه راننده می گه : تبریک می گم شما از طرف انجمن ایمنی راهنمایی و رانندگی مبلغ بیست هزار تومان جایزه می گیرید حالا می خواید با این جایزه چی کار کنید؟ راننده می گه : می خوام باهاش گواهینامه بگیرم. یه دفعه زنی که بغل دست مرد نشسته بود گفت نه آقا حرفهای شوهرم رو باور نکنید هروقت مست می کنه یه بند چرت و پرت می گه. در همین حین یکی که تو صندلی پشت خوابیده بود بیدار شد و گفت : چه خبره ؟ من که گفتم با ماشین دزدی فرار کنیم گیر می افتیم . نگفتم. یه دفعه صدای یکی از تو صندوق عقب اومد و گفت : از مرز رد شدیم یا نه؟
*** اولی : راستی من تو تست بازیگری قبول شدم. دومی : چطوری؟ اولی : این طوری . کارگردان بهم گفت تو قبولی فقط نقشی که می دم کوتاهه ها. گفتم اشکالی نداره. گفت پول هم نمی دیم ها. گفتم اشکالی نداره. گفت تصویرتو نشون نمی دیم فقط باید بری اتاق بغلی گلدانی بخوره تو سرت بگی آخ . گفتم اشکال نداره فقط بلند بگم آخ یا یواش بگم آخ ؟ کارگردان : اونش اشکالی نداره صدات هم بعداً دوبله می شه!!!

دیالوگ
*** خواستگار : عزیزم من از تو خوشبخت ترین زن دنیا می سازم. زن : خیر پیش.
*** بیمار : دکتر من همه چیزو دوتا می بینم. دکتر : هرچهارتون این مشکلو دارید.

پسر نااهل
روزي ملانصرالدين پسرش را سرزنش كرد و گفت :پسر دست از اين كارهايت بردار و شبها زودتر به خانه بيا . وقتي كه من به سن وسال تو بودم اگر يك شب دير به خانه مي آمدم پدرم كاري مي كرد كه صد بار بگويم غلط كردم . پسر ملا گفت:از اين قرار پدر شما خيلي آدم سنگ دلي بوده است .
ملانصرالدين عصباني شد و فرياد كشيد :خفه شو ،پدر من از پدر احمق تو هزار مرتبه بهتر و مهربانتر بود .

تجربه
روزي به نصرالدين گفتند :هي رفيق،دست از اين حماقتهايت بردار ،تا كي مي خواهي مضحكه مردم باشي و هر روز سرت كلاه بگذارند . گفت:ولي اين را هم بدان كه مردم هر روز يك جور كلاه سرم مي گذارند و بنابراين هر روز تجربه من زيادتر مي شود .

بي خوابي
يك شب نصرالدين يك دفعه از خواب پريد و ديگه خوابش نبرد . از ناچاري بلند شد و توي كوچه ها به راه افتاد . رفيقي او را ديد و گفت : اين نصف شبي دنبال چي مي گردي ؟
گفت:چه عرض كنم والا ،ناغافلي خواب از سرم فرار كرد ولي هر چه دنبالش مي گردم پيدايش نمي كنم.

بهتر از خر
روزي نصرالدين دنبال خرش پياده مي رفت .رفيقي به او رسيد و گفت : چرا از خرت سواري نمي گيري ؟
نصرالدين گفت:مگر من بهتر از خرم كه او پياده باشد و من سواره؟
 


 
saheledoosti@yahoo.com

جمله روزانه

10 مرداد
گذشته، گذشته است. آنچه را گمان می کردی بایست انجام بدهی، انجام داده ای. کارت درست یا غلط یا خوب یا بد نبوده. فقط کاری بوده که انجام داده ای. امروز را دریاب. نمی توانی امروز را به عقب برگردانی.
وین دایر

 

 

 

Mobin_s2004@yahoo.com

  •  براي دريافت مداوم مجله الکترونيکي «روزانه» بصورت ايميل، مي توانيد عضو گروه اختصاصي «مبين» شود. براي عضو شدن اينجا را کليک کنيد.

  •     دوست عزيزم اگر شما هر مطلب، دل نوشته، شعر، خبر، داستان، جوک و... داري و فکر مي کني براي اعضا گروه جالب باشه را مي توني به آدرس من (mobin_s2004@yahoo.com) بفرستي تا با نام خودت در  بخش از «مطالب ارسالي اعضا» نوشته بشه.

  •    از همه دوستان عزيزي که لطف مي کنند و براي «روزانه» مطلب مي فرستند بينهايت متشکرم. همه ايميلهايي که براي من مي فرستيد به دستم مي رسند و حتما با نام خود شما در «روزانه» نوشته خواهند شد. فقط بخاطر اينکه حجم مطالب ارسالي از طرف اعضا بسيار زياد هست، و از طرفي در نوشتن مطالب (از نظر تعداد) محدوديت دارم، لذا مطالب دريافتي در نوبت قرار گرفته و به مرور نوشته خواهند شد. اين را گفتم تا اگر مطلب شما دوست خوبم با چند روز تاخير نوشته شد، علتش را بدانيد.

  •    منتظر پيشنهادات، نظرات و خدايي نکرده انتقادادتان در مورد مجله الکترونيکي «روزانه» هستم!

  •    دوباره تاکيد مي کنم که هر مطلب و حرفي داشتيد، جون مادر زنتون فقط به آدرس شخصي من ارسال کنيد، مرسي! 

باقي بقايتان!

 

Copyright © 2005-2006  mobin_s2004@yahoo.com
All Right Reserved © www.mobin-group.com

Mobin_s2004@yahoo.com

Mobin_s2004@yahoo.com

 

10 مرداد / 1 آگوست / 6 رجب

Mobin_s2004@yahoo.com
10 مرداد ماه هجري خورشيدي
Mobin_s2004@yahoo.com
دستور مصدق براي خروج اشرف پهلوي از ايران

اشرف پهلوي

به دستور مصدق نخست وزير وقت، دهم مرداد 1331 اشرف پهلوي خواهر دوقلوي شاه، ايران را ترك كرد و روانه اروپا شد. دكتر مصدق با مداخله بستگان و نزديكان شاه در امور كشور شديداً مخالف بود و براي پيشگيري از توطئه احتمالي اشرف بر ضد دولت خود دستور داده بود كه از كشور خارج شود. اشرف يك سال بعد در همين زمان (در آستانه براندازي 28 مرداد) به گونه اي محرمانه به ايران بازگشت !.

 

خبري غم انگيز براي ايران و ايرانيان!

روزنامه كيهان در شماره چهارشنبه هفتم مرداد 1383 خود گزارشي را كه متن آن در زير آمده است بدون ذكر نام وزارتخانه و اشخاص كه نوع تازه روزنامه نگاري است چاپ كرده بود.
    مطلب روزنامه نبايد مجهول نوشته شود. مطلب روزنامه بايد كامل و داراي هر شش عنصر خبر باشد تا باقي بماند و تاريخ نگار بعدا بر پايه آن برود تحقيق كند و برنگارد تا اوضاع امروز يك كشور مورد قضاوت نسلهاي آينده قرار گيرد. در تعريف روزنامه نگاري، نشريه اي كه خبر ناقص بنويسد « روزنامه » نخواهد بود. خبر طوري نوشته شده است كه بوي شايعه نمي دهد، لذا نبايد ناقص نوشته مي شد. به نظر استادان روزنامه نگاري ، نوشتن خبر مجهول حكايت از محيط ترس مي كند و روزنامه كيهان نبايد مي ترسيد.
اين است متن خبر غم انگيز كيهان:
«دعواي دو معاون وزير... برسر سكونت در زاويه شمالي يك برج مسكوني
    در خيابان آفريقا، 15ميليارد تومان هزينه روي دست اين وزارتخانه گذاشت.
    گفته مي شود پس از آنكه براي دوتن از معاونان وزير، محل سكونت مناسبي در برج مذكور درنظر گرفته شد، اين دو معاون بر سر اين كه دو واحد واقع در بال شمالي برج سكونت يابند، دچار اختلاف شديد شدند.
    آقاي وزير پس از آن كه نتوانست هيچ كدام از دو معاون خود را از راه توصيه متقاعد كند كه در بال جنوبي برج سكني گزينند، دستور داد تا از محل بودجه وزارتخانه يك ساختمان شيك 7طبقه در خيابان فرهنگ سعادت آباد بخرند. اين آپارتمان كه بالاخره حلال مشكل و رافع اختلاف معاونان وزير شد، فقط 15ميليارد تومان ناقابل! خرج روي دست بيت المال (يا جيب مردم) گذاشت.».
 

وقايع دفاع مقدس در چنين روزي

10/05/66
عمليات ايذايي نيروهاي لشكر 9 بدر در منطقه هورالهويزه و تلفات دشمن .
جلسه فرماندهان قرارگاه قدس در مورد عمليات “ نصر 7 “ در غرب سردشت ، استعداد يگان‌هاي عمل‌كننده و طرح مانور اين عمليات .

تخريب روستاهاي كردنشين به دستور رژيم بغداد و جايگزين كردن اهالي آنها با افراد مسلح عرب‌زبان و حمله نيروهاي اتحاديه ميهني به يكي از اين روستاها به‌نام “ چوارگمان “ و درگيري با عشاير عرب‌زبان .
ائتلاف پنج گروه كرد عراقي مخالف دولت صدام و تشكيل يك جبهه واحد نظامي با شركت دو گروه عمده اتحاديه ميهني و حزب دمكرات كردستان عراق .

آمادگي نيروهاي مردمي براي مقابله با امريكا و ادامه جنگ تا پيروزي ، همچنين اعزام كاروان مدافعان خليج‌فارس از همدان
انعكاس پاسخ منفي انگلستان به درخواست امريكا در مورد اعزام نيروي نظامي به خليج‌فارس .

واكنش مردم و مسئولان در مورد كشتار حجاج در مكه مكرمه : پيام آقاي كروبي به امام ؛ تعطيل عمومي به دستور دولت ؛ راه‌پيمايي خشم‌آلود مردم در تهران ؛ حمله به سفارت‌خانه‌هاي عربستان ، كويت ، فرانسه و عراق در تهران .
خشم و نفرت مردم لبنان از كشتار زائران خانه خدا به دست مأموران رژيم آل‌سعود ؛ تدابير امنيتي بيش‌تر در اطراف مراكز امريكايي و سعودي در منطقه .

انعكاس فاجعه مكه در مطبوعات داخلي و رسانه‌هاي گروهي خارجي .
حمايت شاه‌ حسين و شوراي فرماندهي عراق از رژيم عربستان در كشتار حجاج مكه .

شوراي فرماندهي انقلاب عراق و روزنامه‌هاي الثوره و الجمهوريه خواستار اقدام جديد شوراي امنيت و برقراري مجازات عليه ايران شدند .
وزير اطلاعات اردن : ايران بايد تحريم اقتصادي شود .

بررسي راديو امريكا درباره عملكرد شوراي امنيت در قبال جنگ عراق عليه ايران و پاسخ ايران به قطع‌نامه 598 .
نامه كويت به دبيركل سازمان ، ملل متحد در مورد ايران ؛ حمايت نخست‌وزير تونس از كويت ؛ هشدار جهاد اسلامي و حزب‌الله لبنان به فرانسه در مورد اقدامات اين كشور در خليج‌فارس و سرنوشت گروگان‌هاي فرانسوي در لبنان .

عدم شركت انگليس در مين‌روبي خليج فارس – پشتيباني شوروي از تصميم انگليس.
افزايش بهاي نفت خام برنت درياي شمال با 43 سنت ترقي به بشكه‌اي 60/19 دلار رسيد و نفت خاورميانه سنت به بشكه‌اي 75/17 دلار بالغ گرديد. با 15

سقوط يك هليكوپتر آمريكايي در خليج فارس
عمليات نصر 6

10/05/67
شولتز: ايالات متحده از طريق كشور ثالثي پيامي به ايران فرستاده و تمايل خود را به منظور گفتگو اعلام داشته است

 

 موفقيت ارتش جمهوري اسلامي ايران در عمليات نصر 6

[10 مرداد 1366] - عمليات نصر 6با رمز يا عبدالله الحسين (ع)از سوي نيروي زميني ارتش جمهوري اسلامي ايران با موفقيت انجام شد . هدف از اجراي اين عمليات انهدام نيروهاي دشمن و بيرون راندن بقاياي آنان از منطقه عملياتي ميمك بود . تجهيزات و يگانهاي منهدم شده در اين عمليات دو فروند هواپيما ، 17 دستگاه تانك و نفر بر ، شش فروند بال گردان ، چندين قبضه توپ و هم چنين انهدام تيپ هاي 36پياده ، 700زرهي ، 17مكانيزه و تيپ كماندويي سپاه چهارم را شامل مي‏شد .

Mobin_s2004@yahoo.com
1 آگوست ميلادي
Mobin_s2004@yahoo.com

در قلمرو ادب

نويسنده داستانهايي با زمينه دريا

امروز زادروز هرمن ملويل Herman Melville داستان نويس و شاعر آمريكايي است كه اول اوت 1819در شهر نيويورك در يك خانواده بازرگان به دنيا آمد و 28 سپتامبر 1891 در گذشت. هرمن 12 ساله بود كه پدرش از اندوه ورشكستگي ديوانه شد و درگذشت .پدر هرمن وارد كننده كالا از فرانسه بود. هرمن كه در زمينه ادبيات و كارهاي شكسپير مطالعه فراوان داشت تصميم به كار در كشتي گرفت و از كشتي هاي شكار نهنگ آغاز كرد و به عنوان ملوان نيروي دريايي آمريكا پايان داد. وي به هاوايي و بعدا به ميان تاپي ها رفت و زندگاني پر ماجرايي داشت. در بازگشت به نيويورك و سكونت با مادر، به نوشتن داستان پرداخت.
     داستان هاي او همه در رابطه با دريا بود ؛ آن چه را كه ديده و بر سرش آمده بود كه مي توان آنها را نوعي خاطرات توام با داستان توصيف كرد. يك داستان او كه « مابي ديك » عنوان دارد يك شاهكار ادبي است. كتاب معروف ديگرش « اومو » درباره جزاير جنوبي يونان است كه در طول كار در نيروي دريايي آمريكا به آنجا رفته بود . داستان معروف ديگر او « تاي پي » عنوان دارد كه درباره اين قوم اقيانوس آرام است كه مدتي با آنان زندگي كرد. آخرين داستان او كه نيمه تمام ماند و نويسنده اي ديگري آن را به پايان برد « بيلي باد » عنوان دارد كه شرح اعدام يك ملوان جوان انگليسي است كه به خاطر جرمي كه فرمانده كشتي مرتكب شده بود او را محاكمه و اعدام كردند. ماجرا در جريان يك جنگ دريايي انگلستان و فرانسه رخ داده بود.

 

نويسنده اي كه آخرين تاليفش را در 99 سالگي نوشت

نيراد چودري

نيراد چودري

امروز سالگشت درگذشت «نيراد چودريNirad Chowderi» نويسنده بنگالي است كه اول اوت سال 1999 در يكصد و دو سالگي درگذشت و دهها اثر از خود به جاي گذارد.
     چودري كه در بنگال شرقي (بنگلادش امروز) به دنيا آمده و در هند و انگلستان زندگي كرده بود در 99 سالگي آخرين كتاب خود تحت عنوان «3 سوار» را نوشت. نوشتن يك كتاب كامل، جالب و بدون نقص در اين سن، در تاريخ ادبيات جهان بي سابقه بوده است.
     چودري كه در دانشگاه كلكته، رشته تاريخ را تحصيل كرده بود، كار نويسندگي را از نوشتن مقاله و تفسير خبر آغاز كرد. وي براي راديو هند هم تفسير مي نوشت و شخصا اين تفسيرها را مي خواند.
     نخستين اثر چودري كه در عين حال معروفترين آنها است «سرگذشت يك هندي گمنام» عنوان دارد. پيروزي اين كتاب، باعث شد كه چودري بيشتر كتابهايش را به شكل بيوگرافي بنويسد. كتاب معروف ديگر او « خاور، خاور است و باختر، باختر(غرب)» عنوان دارد. چودري در اين كتاب، ضعف ملل شرقي را نداشتن روزنامه نگار واقعي و قاضي تمام عيار دانسته و نوشته است كه عادت چاپلوسي، كتمان حقيقت، به كم ساختن (قناعت)، ترس از مافوق و نيز رواج رشوه در سازمانهاي دولتي، فساد اداري، نپوتيسم (قوم و خويش بازي) و پارتي بازي از عوامل بزرگ عقب ماندگي بسياري از ملل مشرق زمين هستند كه بايد آنها را به حساب مغولها گذاشت كه پس از استيلا بر بيشتر مناطق آسيا، با بي رحمي، زورگويي و خشونت هايي كه نسبت به مردم مغلوب بكار بردند، باعث رواج اين عادات بد و روش هاي منفي شده اند.
     كتاب مهم ديگر چودري، «كارهاي ماكس مولرMax Muller» شرقشناس آلماني است كه تاريخ اديان مشرق زمين را در يك مجموعه 50 جلدي منتشر ساخت و همه عمرش را صرف مطالعه درباره مشرق زمين، هند و مزدائيسم (خداپرستي ـ آيين زرتشت ـ معتقدان به اهورا مزدا) كرد. «گذرگاه» عنوان يكي ديگر از تاليفات چودري است. وي در تاليف ديگرش «زندگي كردن و يا زنده بودن و زندگي نكردن» نظر فلسفي خود را در باره زندگي و فعاليت بيان داشته و لذت را در ادامه كار (حرفه) مورد علاقه و مطابق استعداد دانسته است. «دست تو، اي ماجراجوي بزرگ»، «در باره كلايوClive» ، «قاره جادوگران» و ... از تاليفات ديگر چودري هستند. كتاب «درباره كلايو» يك تاريخ است در زمينه استعمار هند توسط انگليسي ها.

ساير ملل

داستان شنيدني نامگذاري ماه اوت (آگست ـ اوگوست)

اوت (آگست ـ اوگوست)، هشتمين ماه ميلادي در تقويم گريگوري، از امروز آغاز مي شود كه نامگذاري آن داستاني جالب دارد، از اين قرار:
    در تقويم رومي كه به دستور «ژوليوس سزار» تدوين شده بود و در تقويم، كه «سال» بمانند تقويم ايرانيان از مارس آغاز مي شد، ماه اوت فعلي ماه ششم بود و Sextilis (ماه ششم) خوانده مي شد. ماه پيش از آن را به اين مناسبت كه ژوليوس سزار در آن به دنيا آمده بود، ژولاي (جولاي ـ ژوئيه) نامگذاري كرده بودند كه پس از گذشت بيش از دو هزار سال به همين نام باقي مانده است.

اوگوستوس

اوگوستوس

پس از سزار، پسر خوانده او «گايوس اوكتاويوسGaius Octavius» به سمت امپراتور انتخاب شد و سزار اوكتاويانوس نام گرفت. سناي روم پس از غلبه اوكتاويانوس بر مخالفين و در صدر آنان ماركوس آنتونيوس و كلئوپاترا ملكه يوناني تبار مصر، وي را لقب «اوگوستوسAugustus» داد و پيشنهاد او را كه به تنهايي حكومت كند و شريك نداشته باشد تصويب كرد. گام بعدي اوگوستوس كه پا در جاي پاي پدر خوانده اش مي گذارد، قرار دادن نام خود بر يكي از ماههاي سال بود و ماه ششم را كه متعاقب ماه ژولاي (ماه ژوليوس سزار) بود برگزيد و آن را «اوگوست» ناميد كه هنوز باقي مانده است. كار بعدي او كه خودخواهي محض خوانده شده است اين بود كه اعلام كرد ماه اوگوست بايد مانند ماه ژولاي 31 روزه باشد تا دست كمي از ماه ژوليوس سزار نداشته باشد كه عملي شده است و به اين ترتيب، سال ميلادي كه خورشيدي است داراي هفت ماه 31 روزه است!.
اوگوستوس پس از 40 سال حكومت در نوزدهم اوگوست (ماهي كه به نام خودش بود) در سال 14 ميلادي درگذشت.
از كارهاي ديگر اوگوستوس كه به ميراث باقي مانده و برخي از دولتها در طول تاريخ و تا به امروز از آن استفاده كرده اند، اصطلاح «صلح رومي (Pax Romana)» است. وي مي گفت كه دولت روم با هيچ دولتي سر جنگ ندارد و تجاوزي از ناحيه روم صورت نمي گيرد و جنگهايي كه انجام مي شود، تنها به خاطر صلح و حفظ امنيت اتباع روم است و تعرض محسوب نمي شوند!.

 

ترس كلاديوس از امپراتوري ايران

عکس مجسمه کلاديوس

اول اوت سال دهم پيش از ميلاد،كلاديوس كه 25 ژانويه سال 41 ميلادي در 51 سالگي از سوي سناي روم جانشين «كاليگولا» شد به دنيا آمد و در طول زمامداري خود كوشش بسيار كرد تا طرز تفكر روميها با توجه به حقايق زمان تغيير يابد. از جمله پيشروي و توسعه روم بايد عمدتا در غرب صورت گيرد تا شرق زيرا، براي توسعه قلمرو روم در شرق نياز به مقابله با ايران است كه روم استطاعت آن را ندارد و هميشه تلفات و هزينه سنگيني متحمل شده است. همين طرز فكر باعث تصرف كامل انگليس توسط رومي ها شد. يكي ديگر از اصلاحات او؛ عضويت نمايندگان سرزمينهاي متصرفه روم در سناي اين كشور كه مردم اين سرزمين ها احساس كنند جزيي از خاك روم هستند و بدون تأييد سناتورهاي آنان قانوني وضع نخواهد شد كه به زيانشان باشد. اجباري كردن تدريس تاريخ، فلسفه، رياضيات و ادبيات در مدارس قلمرو روم كه آنها را معلومات اربعه ناميد و بدون تسلط بر آنها، هيچكس نمي توانست مقام دولتي، ژنرال ارتش و فرماندار شهرستان شود، از جمله اصلاحات ديگر وي بود. تكليف قرار دادن براي امپراتور (منتخب سنا)، كه مايحتاج غذايي مردم را تأمين كند و به همين دليل، وي در 24 كيلومتري جنوب شهر رم بند «استيا Ostia» را ساخت تا كشتي هاي بزرگ حامل غلات، حبوبات و احشام بتوانند در آنجا بار خود را تخليه كنند، توسعه تجارت با «شرق دور», هند و بنادر جنوبي ايران در خليج فارس از طريق مصر و درياي سرخ، اجباري كردن تدريس فن بيان و درست سخن گفتن در مدارس و آزاد شدن بردگاني كه با سواد شوند و زبان رومي (لاتين) و تاريخ روم و حساب كردن را فراگيرند از موارد اصلاحات كلاديوس Cladius به شمار مي روند. خود او الكن بود و با ممارست بسيار بر اين عيب كه اصلاح آن لازمه رهبري كشور است فايق آمده بود.
     پيروزي كلاديوس در اجراي طرحهايش عمدتا در اين بود كه در آن زمان دربار سلطنتي ايران گرفتار كشمكش شاهزادگان بود. در سناي روم به كلاديوس تأكيد شد كه از اين نزاع خانوادگي استفاده كند و ارمنستان را وارد قلمرو روم سازد كه وي ضمن رد پيشنهاد گفت: همين كه لژيونرهاي رومي عازم شرق شوند، جاسوسان ايران كه دريانوردان فينيقي (سوريه و لبنان) هستند به تيسفون (پايتخت وقت ايران در نزديكي بغداد معروف به مداين يا طاق كسري) خبر خواهند داد و شاهزادگان ايراني با هم آشتي خواهند كرد و دست به دفاع و سپس حمله متقابل خواهند زد كه امپراتوري روم استطاعت تأمين هزينه جنگ و تحمل تلفات آن را ندارد و به اين ترتيب سنا را قانع كرد. كلاديوس «روز 13 اكتبر سال 54 ميلادي» در 64 سالگي به دست زن بانفوذش مسموم شد و سناي روم نرون پسر همين زن از شوهر قبلي اش را با اكثريت آراي ناچيزي جانشين كلاديوس كرد. دوسال پيش از مرگ كلاديوس، ايران نيز داراي شاه متقدري به نام «بلاش» شده بود و برادر خود تيرداد را شاه ارمنستان كرده بود كه درگيري دو ابرقدرت از سر گرفته شد و اين بار بر سر ارمنستان. بايد دانست كه كاليگولا كه كلاديوس 25 ژانويه سال 41 ميلادي جانشين وي شده بود روز 24 ژانويه پس از اين كه گفت: من برتر از انسانها هستم و بايد يكي از خدايان باشم به دست دو افسر ارتش روم كشته شده بود. اصلاحات كلاديوس كه دائي كاليگولا بود تحولات بزرگي در امپراتوري روم پديد آورد و چون او مخالف لشكركشي به شرق (از ترس ايران) بود، در غرب، انگلستان و سرزمينهاي بيشتري را ضميمه قلمرو روم ساخت و نمايندگان آنها را وارد سنا كرد.

 

ژوستينين امپراتور شد

در سال 527 ميلادي ژوستينين Justinian (ژوستينيانوس) امپراتور روم شد و 38 سال حكومت كرد. وي و معاصر او خسرو انوشيروان آخرين حكمرانان بزرگ دو امپرتوري روم و ايران بودند و بمانند يكديگر توجه خاص به ايجاد دادگاههاي مختلف و وضع قوانين دادرسي داشتند. ژوستي نيان در طول حكومت 38 ساله خود، در آفريقا و اسپانيا و غرب به فتوحات بزرگي نائل آمد ولي سه بار از ايران شكست نظامي خورد و اراضي وسيعي را از دست داد. در سال 545 ميان دو امپراتوري يك قرارداد صلح امضاء شد ولي اين قرارداد به اختلافات و نزاع دو دولت پايان نداد.

 

بازي هاي المپيك سال 1936 در برلن

هشتمين دور تازه بازيهاي المپيك در اين روز در سال 1936 در شهر برلن آغاز شد. براي انجام اين دور مسابقه ها كه در آن ورزشكاراني از 52 ملت شركت كرده بودند بزرگترين استاديوم آن زمان جهان ساخته شده بود. اين استاديوم در طول دو سال آماده شده بود. هيتلر در مراسم آغاز اين مسابقه ها شركت كرده بود و ورزشكاران از برابر رژه رفته بودند و 3 هزار كبوتر پرواز داده شده بود. در مراسم گشايش اين بازي ها يكصد هزار تن و عمدتا آلماني حضور يافته بودند و براي هيتلر سرود خوانده و كف زده بودند.

هيتلر در مراسم گشايش بازي ها ، شاخه زيتون را از قهرمان يوناني نخستين دور  تازه المپيك ( 1896) دريافت مي دارد. اين شاخه از يك درخت زيتون در كوه المپ ـ زادگاه اين مسابقه هاي مسالمت آميز جدا شده بود.

هيتلر در مراسم گشايش بازي ها ، شاخه زيتون را از قهرمان يوناني نخستين دور تازه المپيك ( 1896) دريافت مي دارد. اين شاخه از يك درخت زيتون در كوه المپ ـ زادگاه اين مسابقه هاي مسالمت آميز جدا شده بود.

 

كشتار بي سابقه در دانشگاه تكزاس

چارلز جوزف

اول اوت 1966 حادثه اي بي سابقه در دانشگاه تكزاس واقع در شهر آستين روي داد . در اين روز ، نزديك ظهر ، چارلز جوزف ويتمن Charles Joseph Whitman دانشجوي 25 ساله رشته معماري كه قبلا يك سرباز تفنگدار بود پس از كشتن مادر و همسر خود در خانه هاي جداگانه، با تفنگ و به حدكافي مهمات به دانشگاه بازگشت و از برج 27 طبقه دانشگاه بالا رفت و از آنجا بناي تيراندازي به پايين را گذارد و به هركس كه در ديد او قرار گرفت تيراندازي كرد ؛ از دانشجو و استاد تا مراجعين عادي و كارمند. در اين تير اندازي 14 تن از جمله يك بانوي حامله كشته و 33 تن ديگر زخمي شدند و چارلز جوزف هم به دست پليس كشته شد. وي يك دانشجو خوب و ساعي اعلام شده بود.

در اثناي تير اندازي از بالاي برج ، هر كس از گوشه فرار كرد . به همان گونه كه در عكس ديده مي شود يك دختر دانشجوي در كنار پايه يك ستون پناه گرفته ، ولي دانشجوي ديگر كه موفق به رساندن خود به اين ستون نشده بود هدف گلوله قرار گرفته و بر زمين غلطيده است

در اثناي تير اندازي از بالاي برج ، هر كس از گوشه فرار كرد . به همان گونه كه در عكس ديده مي شود يك دختر دانشجوي در كنار پايه يك ستون پناه گرفته ، ولي دانشجوي ديگر كه موفق به رساندن خود به اين ستون نشده بود هدف گلوله قرار گرفته و بر زمين غلطيده است

 

اوج مخالفت مردم نيكاراگوئه با خانواده ساموزا

در اين روز- اول اوت- در سال 1978 ميلادي آن دسته از مردم نيكاراگوئه كه ضد حكومت خانواده ساموزا بودند در سراسر اين كشور دست به اعتصاب و راهپيمايي زدند و مخالفت خود را كه از سال 1972 (روز وقوع زمين لرزه مرگبار شهر ماناگوئه) آغاز كرده بودند به اوج رسانيدند. اعتراض مردم به اين بود كه چرا بستگان ساموزا مقامهاي دولتي و شركتهاي انتفاعي و منابع ثروت را اختصاص به خود و در انحصار خود قرار داده اند و چرا «آناستازيوساموزا دبايله Debayle» در پايان دوره شش ساله رياست جمهوري خود انتخابات را برگزار نكرده است و پدر، عمو و خود او 41 سال به طور غيرقانوني بر نيكاراگوئه حكومت كرده اند. دوهفته بعد از ميان مخالفان كه از قشرهاي مختلف بودند، گروه مسلح چپگراي ساندينيستها كاخ دولت را تصرف كرده و 1500 كارمند آن را به گروگان گرفت. اين وضعيت همزمان با اوجگيري انقلاب ايران بود. به هر حال، ساموزا در 25 ژوئيه سال 1979 براثر فشار مخالفان كناره گيري كرد و به پاراگوئه گريخت، زيرا در آخرين لحظه دولت آمريكا حاضر نشده بود به او پناهندگي دهد و دوماه بعد در شهر آسانسيون پاراگوئه هدف گلوله بازوكا قرار گرفت و كشته شد.
    در نيمه اول قرن جاري، در پي قيام مردم نيكاراگوئه بر ضد سرمايه گذاران و بازرگانان آمريكايي كه انحصار پنبه و بسياري از توليدات آن كشور را در دست داشتند، دولت آمريكا به نيكاراگوئه تفنگدار دريايي فرستاده بود و همين امر منجر به روي كار آمدن خانواده ساموزا در آن كشور و حكومت 41 ساله آنان شد.
     در رابطه با اين رويداد، خاطره يي را كه لازم است در تاريخ مطبوعات ايران باقي بماند بر مي نگارم و آن اين است:
     به مناسبت وقايع نيكاراگوئه در مردادماه سال 1357 «اوت 1978 ميلادي» اين نگارنده تفسيري درباره نيكاراگوئه و خانواده ساموزا نوشت كه چند روزي به علت مخالفتهاي زياد انتشار نيافت. استدلال اين بود كه بستگان و دوستان شاه هم همانند خانواده ساموزا مقامهاي حساس و مهم را در ايران در دست خود دارند و در همه شركتهاي پرسود نيز شريك هستند از جمله خواهران و برادران شاه و اين تفسير آتش انقلاب را شعله ور تر خواهد ساخت. نگارنده زير بار تعديل و حذف قسمتهايي از آن نمي رفت تا سرانجام پس از چند روز جر و بحث سردبير وقت روزنامه اطلاعات دستور چاپ آن را عينا تحت نام نويسنده در صفحه ششم مورخ 9 شهريور 1357 (شماره 15700) اين روزنامه داد.

يك زن نيكاروگوايي از فرط خشم، از بقاياي مجسمه فلزي سوموزا كه انقلابيون پس از قطع سر و پاياهايش و انتقال از ميدان شهر به يك گودال دور افتاده افكنده اند دست بر نداشته و با چوبدستي آن را مي كوبد!

يك زن نيكاروگوايي از فرط خشم، از بقاياي مجسمه فلزي سوموزا كه انقلابيون پس از قطع سر و پاياهايش و انتقال از ميدان شهر به يك گودال دور افتاده افكنده اند دست بر نداشته و با چوبدستي آن را مي كوبد!

 
دختران صدام حسين به اردن پناهنده شدند و گفتند كه به پدرشان خيانت شد

دولت اردن اعلام كرد كه به دو تن از دختران صدام حسين به نام « رنا » و « رغد » كه با 9 فرزند خود وارد آن كشور شده اند به دليل اين كه در فهرست آمريكا مربوط به كساني كه بايد دستگير شوند نبوده اند پناه داده است.
اين عده كه چند ساعت پيش انتشار اعلاميه دولت اردن وارد اين كشور شده بودند تا اين زمان در منطقه بغداد زندگي مي كردند. « رغد » در مصاحبه با تلويزيون عرب زبان « العربيه » گفت كه پدرش باور نمي كرد كه بغداد به آن زودي سقوط كند ؛ به پدرش خيانت شد ، آنان كه بيش از همه مورد اعتماد پدرش بودند به او زودتر از ديگران خيانت كردند و ....
«رنا» 32 ساله داراي 4 فرزند و « رغد » 34 ساله داراي 5 فرزند هستند و هر دو بيوه اند. صدام حسين دختر سومي هم دارد.

برخي ديگر از رويدادهاي 1 اوت

  • 1619:   نخستين دسته بردگان سياهپوست كه 20 نفر بودند به مهاجر نشين انگليسي ويرجينيا ( ايالات متحده امروز ) منتقل شدند. جمعيت سياهپو ستان ايالات متحده در سال 2000 حدود 31 ميليون بود.

  • 1778:   نخستين «بانك پس انداز» در شهر هامبورگ آلمان كار خود را آغاز كرد.

  • 1790:   نخستين سر شماري نشان داد كه ايالات متحده ( بدون سكنه سياهپوست و بوميان كه تبعه بشمار نمي آمدند) در آن زمان 3 ميليون و 939 هزار و 214 تن جمعيت داشت كه تماما مهاجران اروپايي تبار بودند.

  • 1793:   در اين روز در سال 1793، دولت انقلاب فرانسه «كيلوگرم (هزار گرم)» را به عنوان نخستين واحد وزن در نظام متريك معرفي كرد.

  • 1861:   دولت برزيل كنفدراسيون آمريكا ( دولت ايالات جنوبي آمريكا ) را برسميت شناخت.

  • 1914:   روز اول اوت 1914 آلمان به روسيه اعلان جنگ داد.

  • 1943:   در اغتشاشات نژادي محله هارلم شهر نيويورك 5 تن كشته و 410 نفر مجروح شدند.

  • 1944:   در شهر ورشو بر ضد نيروهاي آلمان كه از 5 سال پيش از آن شهر را در اشغال داشتند شورش شد.

  • 1950:   جزيره گوام واقع در اقيانوس آرام يك منطقه آمريكايي اعلام شد. گوام كه قبلا متعلق به اسپانيا بود در پي جنگ آمريكا و اسپانيا ، از آغاز قرن 20 به آمريكا منتقل شده بود كه در جريان جنگ جهاني دوم موقتا به تصرف ژاپن در آمده بود.

  • 1957:   در پي آزمايش موشك قاره پيماي شوروي ، ميان كانادا و آمريكا پيمان دفاع هوائي مشترك و تشكيل فرماندهي واحد دفاع هوائي شمال آمريكا امضاء شد.

  • 1975:   در اين روز در سال 1975 موافقتنامه هلسينكي به امضاي 35 كشور شركت كننده در نشستي به همين نام از جمله آمريكا و شوروي رسيد كه به موجب آن اين ممالك در زمينه حقوق بشر و ساير مسائل مشابه جهاني تعهد همكاري سپردند.

  • 1990:   دولت عراق به مذاكرات خود با كويت كه به منظور حل مسئله نفت ناحيه مرزي انجام مي شد پايان داد و از اين مذاكرات خارج شد.

  • 1990:   مذاكرات عراق و كويت بر سر حل مسائل دوكشور بدون نتيجه پايان يافت.

  • 1995:   كمپاني سازنده وسائل برقي وستيگهاوس شبكه تلويزيوني قديمي آمريكا «سي بي اس» را به 5 ميليارد و چهار صد ميليون دلار خريداري كرد. به اين ترتيب هر سه شبكه بزرگ تلويزيوني آمريكا در دست كمپاني هايي كه خارج از حرفه رسانه اي بودند قرار گرفتند.

  • Mobin_s2004@yahoo.com
    6 رجب هجري قمري
    Mobin_s2004@yahoo.com

     درگذشت اوب محمد قاسم بن علي بَصري معروف به ابن حريري

    [6 رجب 516] - اوب محمد قاسم بن علي بَصري معروف به ابن حريري اديب و نويسنده بزرگ عرب درگذشت. ابن حريري كتاب ارزشمند مقامات را به سبك مقامات بديعُ الزّمان هَمداني نوشت. او دراين كتاب رموز و لطايف زبان عربي را درقالب قصه و حكايتهاي گوناگون و با عباراتي بسيارپيچيده بيان كرد؛ ازاين رو كتاب مقامات حريري ازديرباز تاكنون براي آشنايي با ظرايف و ادب عرب اهميت بسياردارد. مقامات حريري شامل 50 مقاله است و مؤلف آن را براي عَميدُ‌ الدّوله شَرَفُ الدّين وزيرشيعه مذهب مُستَرشِد خليفه عباسي تدوين كرد.

     

     

     

     

     

    گفتنيهاى تاريخ


    بزرگترين بدبختى

    در يك روز مجلسى از حكما، با حضور كسرى انوشيروان منعقد و اين سؤ ال مطرح گرديد كه بزرگترين بدبختى كدام است . يك نفر حكيم يونانى گفت : كه به نظرم پيرى و كودنى است كه با فقر و استيصال جمع شده باشد. دانشمند هندى گفت : امراض جسم است كه به آلام روحى اضافه شده باشد. بزرگمهر گفت : من خيال مى كنم كه بدترين مصائب و بدبختى براى آدمى آن است كه ببيند عمرش قريب به اتمام است و كار نيكى نكرده باشد. اين جواب مورد پسند واقع شده و نظر حكماى خارجه را به طرف اين مهين دستور جلب نمود.

    منبع:
    سرپرستى سايكس تاريخ ايران ، ترجمه فخر داعى گيلان ج 1 ص 634.
     

     

     

     

     

     

    فارسي شکر است

    amirrousta52@yahoo.co.uk

    كاريكلماتور
    مرحوم پرويز شاپور

    وقتي خشكسالي در باغ را مي كوفت درخت ها مثل ((بيد)) مي لرزيدند.
     


    قند و نمك

    مرحوم جعفر شهري
    ضرب المثلهاي تهراني
    (به زبان محاوره)

    آزي به اوزم بزنه، چنبر به گوزم بزنه
    پيغام به تهديد كننده، در جواب خط و نشان و تهديد كسي.
     

     

     

     

     

     

    معرفي آثار انديشمندان

    shamim_shadman@yahoo.com

    دکتر علي شريعتي
    پدر! مادر! ما متهميم (4)

    تلخیص: شمیم شادمان

    دين تو ،مذهب تو و همه اعمالي كه به نام دين و مذهب انجام مي دهي و عمه عقايدي كه به نام دين و مذهب داري ، همه اش بيهوده و زيان آور است !
    شما را متهم مي كند كه : به دين معتقدي و دين تو عبارت است از يك نيرويي كه ترا از دنيا و از پيش از مرگ غافل مي كند و همه دلهره و وسواس و ترس و كوشش و مسووليت و تلاش ترا متوجه مرگ و بعد از مرگ مي كند و من به عنوان جوان امروز ،روشنفكر امروز، تحصيلكرده امروز ، به " پيش از مرگ " كار دارم و دين تو هيچ سخني درباره پيش از مرگ به من نگفته ، به تو هم نگفته ،تو هم نمي داني ، تو مي گويي : اين عقايد و اعمال ديني من به اين درد مي خورد كه جواب نكير و منكر را بدهم ، وقتي سرم را در گور ،بر خشت و خاك لحد گذاشتم ، در آنجا فوايدش روشن مي شود ، اثرش آشكار مي شود مزد و اجر كارهايي كه در دنيا كرده ام در آنجا به دستم مي رسد !مي گويم راست است ، اما براي پيش از مرگ – كه ما در ذلت و در فقر و نيازمندي جان مي دهيم - دين تو چه دارد؟ هيچ چيز! تو در آتش مي سوزي مردم تو و هم نژادهاي تو مردم جهان و نوع انسان در آتش زندگي مي سوزند و تو احساس گرما نمي كني ! و بعد شبها و روزها تمام گريه و اضطراب تو از تصور زبانه آت قيامت و عذاب پس از مرگ است ! و من به اين آتشي كه اكنون بر بشريت نازل شده و من و تو و او همه در آن مي سوزيم ، كار دارم و در جستجوي آنم كه چه عاملي و چه آبي اين زبانه ها را اطفاء مي كند ؟

    ادامه دارد ...
     

     

     

     

     

     

    کمکهای اولیه و امداد
    First Aid and Relief

    motlagh3d@yahoo.com


    جلسه سی و نهم
    در رفتگی ها و پیچ خوردگی ها

    دررفتگی ها :
    به خارج شدن سر استخوان از حفره مفصلی ، دررفتگی گویند . دررفتگی زمانی روی می دهد که یک مفصل بیش از حد طبیعی حرکتی خود به حرکت وا داشته شود .
    علائم و نشانه ها
    1- تغییر شکل مفصل 2- درد شدید در سطح مفصل که با تغییر وضعیت بدتر می شود . 3- تورم اطراف مفصل 4- تغییر رنگ در اطراف مفصل 5- ناتوانی در حرکت دادن ناحیه صدمه دیده
    6- اختلاف ظاهری درمقایسه با مفصل سالم 7- حساسیت موضع به لمس ویا فشار ( تندرنس )
    اقدامات و کمکهای اولیه در در رفتگی ها
    1- نبض ، حس و قابلیت پر شدن مویرگی را در اندام صدمه دیده بررسی کنید .
    2- قسمت آسیب دیده را با طرف مقابل آسیب ندیده مقایسه نمائید .
    3- توصیه می شود که درفتگی را نیز مانند شکستگی با استفاده از آتل ثابت نمائید .
    4- در صورت وجود شکستگی ، عضو را آتل بندی کنید .
    5- مفاصل را حرکت ندهید زیرا ممکن است آسیب عروق خونی و اعصاب روی دهد .
    6- مفصل در رفته را جا نیاندازید .
    7- در صورت بروز شوک ، آن را درمان کنید .
    پیچ خوردگی (Sprain) :
    پیچ خوردگی به آسیبی اطلاق می شود که در اثر چرخش یا کشش بیش از حد معمول یک عضو در سطح مفصلی روی دهد و کپسول اطراف مفصل و رباطهای آن آسیب ببینند. پیچ خوردگی اغلب در قوزک پا و زانو روی می دهد و نباید به صورت ناشیانه با آن برخورد کرد . درمان وبرخورد نادرست با این آسیب می تواند اختلال در کار عضو را برای تمام عمر به ارمغان بیاورد . در بعضی مواقع جهت اصلاح این نوع آسیب ، نیاز به عمل جراحی برای ترمیم پارگی ها وجود دارد .
    علائم و نشانه ها
    1- حساسیت به فشار ( تندرنس ) به صورت یک نقطه بالای رباط آسیب دیده
    2- درد شدید ، به طوری که مانع از حرکت روی عضو آسیب دیده شود .
    3- بی ثباتی مفصل که به صورت افزایش دامنه حرکات مفصلی بروز می کند ، ممکن است با تورم و گرفتن وضعیت ضد درد مخفی شود .
    4- تورم و خونمردگی و گرم شدن سطح مفصل به علت پارگی مویرگها و رباطها
    موارد زیر ممکن است شما را در تشخیص و افتراق پیچ خوردگی از شکستگی کمک می کند :
    1- از مصدوم بپرسید : " آیا می تواند روی قوزک آسیب دیده راه برود ؟ "
    2- اگر مصدوم به پای سالمش مطمئن است و فکر می کند که می تواند به کمک آن از زمین بازی ،
    خیابان یا هر جای دیگر خارج شود ولی با این حال مچ پای وی نتواند تحمل تکانها و لرزشهای ناشی از حرکت را داشته باشد ، به شکستگی مشکوک شوید و مصدوم را به مرکز درمانی انتقال دهید .
    3- مشاهده شده است که پیچ خوردگی های مچ پا تمایل دارند که فقط یک طرف پا را متورم سازند ، در حالی که تورم هر دوطرف پا با شکستگی همراه است.
    اقدامات و کمکهای اولیه
    کلمه RICE را ( به معنای برنج ) که اول حروف Rest ( استراحت دادن عضو )، Ice ( به کار بردن یخ ) ، Compression ( فشردن عضو ) ، Elevation ( بالا نگه داشتن عضو آسیب دیده ) است به عنوان راهنما در برخورد با پیچ خوردگی به خاطر بسپارید .
    R: Rest: : از عضو صدمه دیده استفاده نکنید و آن را در حالت استراحت قرار دهید .
    I : Ice : به کار بردن سرما روی قسمت آسیب دیده سبب انقباض عروق خونی می شود و کاهش خونریزی ، تورم و درد را به دنبال خواهد داشت . هر چه زودتر از سرما استفاده شود ، برای مصدوم بهتر است . سعی کنید به جای استفاده از یخ های قالبی از یخ شکسته شده استفاده نمائید . زیرا یخ خرد شده شکل قسمت پیچ خورده را بهتر به خود می گیرد . یخ را مستقیماً روی پوست قرار ندهید ، زیرا ممکن است باعث یخ زدگی عضو شود .
    C : Compression : قسمت آسیب دیده را با استفاده از باند کشی تحت فشار قرار دهید . تورم مانند یک خمیر چسبناکی است که می تواند در عرض چند ساعت مفصل را قفل کند . برای جلوگیری از تورم ، استفاده فوری از سرما و همچنین برای کاهش سرعت تورم تا حد ممکن استفاده از یک باند کشی ضرورت دارد بانداژ را خیلی سفت نبندید .
    E : Elevation : بالا نگه داشتن عضو ، اقدام بعدی جهت انجام کمکهای اولیه در پیچ خوردگی محسوب می شود . برای کاهش بیشتر تورم و خونریزی به مصدوم بگوئید تا مچ پای خود را برای مدت 24 تا 48 ساعت اول پس از آسیب بالا نگه دارد " پا را بالاتر از زانو و زانو را بالاتر از قلب نگهدارید ."
    چنانچه به یک شکستگی مشکوک هستید ، مچ پا را با یک آتل بالشتکی ( پد دار ) بی حرکت کنید و به دنبال فراهم کردن انتقال مصدوم باشید . در مورد اینکه آیا باید کفش مصدوم را در آورد یا خیر ، اختلاف نظر وجود دارد .

    دوستان خوبم امیدوارم مباحث ارائه شده مفید واقع شده باشند. لازم می دانم تا به اطلاع علاقه مندان برسانم که طی هماهنگی با جمعیت هلال احمر از بین افرادی که این مباحث را با دقت پیگیری نمایند و در آزمونهای این بخش نمره قابل قبول کسب نمایند، نفراتی جهت همکاری با جمعیت هلال احمر انتخاب خواهند شد.
    لازم به توضیح هست امتحان دوم بعد از پایان جلسه 41 برگزار خواهدشد

    نظرات و پیشنهادات
    >>>>>emdadgar_2109@yahoo.com<<<<<<<
     

     

     

     

     

     

    این قسمت
    علی اکبر شیدا

    روی زمین خاک آلود اطاق پیرمردی نشسته بود. پشتی کوچکی در گوشه اطاق بود و پیرمرد بر آن تکیه کرده بود. صورتش نا زیبا بود و کمی به خشونت می گرایید. سنش شاید از پنجاه گذشته بود، حداقل این طور نشان می داد... ریش هایش میان صورتش دویده بود و دستاری بر سر داشت. عبایش را از دوش برداشته بود و کنارش نهاده بود. علی رغم این صورت نازیبا، علی اکبر شیدا سیرتی زیبا داشت... آنچنان زیبا که نظر همگان را به خود جلب می کرد... آنگاه که لطافت در صدایش می دوید و آواز می خواند، آنگاه که تصنیف می ساخت، آنگاه که مختصر سه تاری می زد...
    شیدا غمگین بود. در تاریکی اطاق نوری نظرش را جلب کرد. دقت کرد. نور نزدیک و نزدیک تر شد و عاقبت از میانش دختری نمایان شد. شیدا آه کشید... همان دختر رقاصه یهودی بود که شیدا عاشق دلباخته اش شده بود... برایش چه تصنیف ها که نساخته بود... دخترک یهودی می رقصید، بدون آهنگ می رقصید و سکوت اطاق روح شیدا را می آزرد... دست جلو برد تا مگر بتواند در میان رویایش رقاصه یهودی را با دست بگیرد... دخترک عقب جهید و کمی دورتر باز به رقص پرداخت... موهایش بالا و پایین می رفت و دل شیدا را می لرزاند...
    شیدا گریه کرد...
    گریه کرد...
    ... گریه کرد...
    اشکش را از گوشه چشم پاک کرد و به آواز خواند:
    در غم زلف تو از اهل جنون شد دل من
    و اندر آن سلسله عمریست که خون شد دل من
    خون شد دل من... خون شد دل من... از اهل جنون شد دل من...
    رقاصه یهودی می رقصید و می خندید و شیدا مجنون وار می گریست و می خواند...
    ***
    نقاش باشی مشغول ترسیم چهره بود. هر از چند گاهی نگاهی می کرد و قلمش را روی بوم می برد... مردی را نقاشی می کرد که روی صندلی نشسته بود، یک دستش را به زیر چانه زده بود و با دست دیگرش دیوان اشعارش را بدست گرفته بود. او عارف قزوینی شاعر و تصنیف سرای شهیر ایرانی بود.
    کار نقاشی که به پایان رسید عارف از روی صندلی برخواست...
    به سمت بوم نقاشی رفت و چهره نقاشی شده اش را روی بوم دید. به نقاش دست مریزادی گفت و اضافه کرد: کاش می توانستی صورتی هم از چهره شیدا بکشی...
    نقاش گفت: شیدا؟!
    عارف گفت: شاعر و تصنیف ساز هم عصر ماست. چندی پیش در گذشت. نامش را نشنیده ای؟
    نقاش سری تکان داد و گفت: خیر!
    عارف ادامه داد: آن زمان هنوز علم نت نویسی در ایران رواج نیافته بود و شیدا هم از آن بی بهره بود. پیرمردی درویش صفت بود. سلوک خاص خودش را داشت... چه بسا شبها زمانی که حس خوبی می یافت و سه تار به دست می گرفت، شروع به ساختن تصنیفاتش می کرد... اما چه حاصل که صبح نشده همه را از یاد می برد!... اواخر عمرش عاشق رقاصه یهودی شده بود و کارش به جنون کشیده بود... چندی پیش که در خلوت خود فرو رفته بودم چندی به شیدا اندیشیدم... غصه دار شدم که چرا با آن همه استعداد و قدرت و نبوغ که شیدا در تصنیف سازی داشت چیزی از او به یاد ندارم... کمی که بیشتر فکر کردم تصنیفی به یادم آمد... شیدا روزی برایم خوانده بودش... شاید همان زمان که مجنون شده بود... شعف خاصی پیدا کردم و فوراً به خط نت در آوردمش...
    نقاش پرسید: تصنیف چه بود استاد؟!
    عارف با صدای زیبایش خواند:
    در خم زلف تو از اهل جنون شد دل من
    و اندر آن سلسله عمری است که خون شد دل من
    در ازل با سر زلف تو چه پیوندی داشت
    که پریشان شد و از خویش برون شد دل من
    این همه فتنه مگر زیر سر لطف بود
    که گرفتار بدین سحر و فسون شد دل من
    سوخت سودای تو سرمایه عمرم ای دوست
    می نپرسی که در این واقعه چون شد دل من
    بی نشان گشتم و جستم چو نشان از دهنش
    بر لب آب بقا راهنمون شد دل من
    به تولای تو ای کعبه ارباب صفا
    پیش اهل حرم و دیر زبون شد دل من
    زلف بر چهره نمودی تو پریشان و نگون
    که سیه روز از آن بخت نگون شد دل من
    روی بنما و زمن هستی موهوم بگیر
    سیر از زندگی دنیی ِ دون شد دل من
    تا که از خال لبت نکته موهوم آموخت
    واقف سرِّ ظهورات بطون شد دل من
    ای صفا نور صفائی به دل ((شیدا)) بخش
    تیره از خیرگی نفس حزون شد دل من

    ***
    شب دیگری از راه می رسید. شیدا منتظر تاریکی می ماند. تاریکی که از راه می رسید رقاصه یهودی هم رقص کنان و نورانی در میان ظلمات اطاق پیدایش می شد. آن گاه شیدا نگاهش می کرد، می گریست... برایش تصنیف می ساخت و می خواند... آن قدر گریه می کرد تا خوابش می برد... صبح که بر می خواست چیزی از تصنیف دیشب یادش نمانده بود...
     

     

     

     

     

    راهبرد
    دشمن شناسي (فصل اول: نظامي)

    shahram_38@yahoo.com

    قسمت سي و دو

    چگونگي دست يابي اسراييل به سلاح مورد نظر

    اسراييل يك ماهواره ارتباطي ثابت (زمين ثابت ) به نام آموس-1 و سه ماهواره جاسوسي LEO به نام افق -1 و 2 و 3 به فضا پرتاب كرده است . صنايع هوايي اسراييل (IAI )اولين پيمان كار (مقاطعه كار ) و تنظيم كننده ماهواره هاي اسراييل است . شبكه ماهواره اي "گيلات Gilat " نيز سرويس دهنده اصلي و توسعه دهنده سيستم زميني است . در حال حاضر ، جمعي از مهندسان و دانشمندان مجرب و برجسته ارتباطات ماهواره اي در اسراييل مشغول فعاليت اند .

    Amos=Affordable Modular Optimized Satellite  

    آموس-1 : آموس-1 در 16 مي 1997 به فضا پرتاب شد و خدمات بازرگاني آن از اول ژوئيه همان سال آغاز گرديد . اين ماهواره ارتباطي كه صنايع هوايي اسراييل آن را ساخته است ، هفت فرستنده – گيرنده ، خودكار “Ku-band” دارد كه هركدام 72 MHz عرض باند دارند. از اين تعداد ، فرستنده – گيرنده ، خاورميانه و 2 فرستنده – گيرنده خودكار نيز اروپاي شرقي و مركزي را سرويس دهي مي كند . اين فضاپيما يك AOCS غيرمعمولي دارد كه در آن يك سيستم تثبيت كننده منفرد ، هم به مدار انتقاليGEO و هم به عمليات هاي بعدي روي مدار پوشش مي دهد . AOCS از حس گر (سنسور ) زميني ، خورشيدي و يك چرخ حركتي در مقايسه با سيستم معمولي ژيروسكوپي تشكيل شده است . شركت آلكاتل (Alcatel ) ، ساخت بار مفيد ارتباطاتي و شركت “Daimler-Benz Aerospace” ساخت ديگر سيستم هاي فرعي را بر عهده گرفت . شركت COMSAT” نيز در ايجاد و توسعه AOCS همكاري نمود .

    آموس -1 ، نشان دهنده عزم اسراييل براي به فعاليت واداشتن توانايي هاي توليد ماهواره در اين كشور است . دولت موافقت نموده است در صورت لزوم عدد از فرستنده – گيرنده هاي خودكار را اجاره دهد ولي از آن جا كه آموس ماهواره اي بازرگاني است ، ظاهرا "نياز به چنين كاري نياز نيست .

    تحولات آتي در ماهواره ها : آموس با فضاپيماي " Hughes 376 "رقابت مي كند . اخيرا" AIA براي پوشش دادن اروپاي مركزي ، با همكاري “Antenna” مجارستان در حال ساخت آموس بعدي موسوم به "Magyarsat " است . زمان پرتاب براي اين ماهواره ، سال 2000 پيش بيني شده بود.

    خدمات ماهواره اي و زير ساختار زميني :گيلات به طراحي و فروش تجهيزات ترمينال زميني به ويژه VSATS مبادرت كرده است . گيلات به خاطر بازاريابي جهاني و ابتكار خود معروف است . اين شركت ، با "لاكهيدمارتين Lockheed Mirtin " و شبكه فضايي "G.E " همكاري راهبردي دارد . فعاليت هاي تحقيقاتي شركت شامل سرويس هاي چند رسانه اي و اينترنت ماهواره اي است . "داركوم Darcom " و "ايسراست Israsat "دو شركتي هستند كه به دليل استفاده از ماهواره به جاي كابل هاي سنتي فايبراپتيك ، بر داده ها و آمار بازار تسلط يافته اند . ديگر شركت هاي اسراييلي مثل شركت سيستم هاي "CTP "فعالانه در حال توسعه سيستم هاي انتقال و پخش هستند .

    توانايي هاي پرتابي : اسراييل فضاپيماي افق خود را از پايگاه هوايي "پالماخيم Palmachim " با سكوي پرتاب "شافيت Shavit " به فضا پرتاب نمود .

    نتيجه گيري : هرچند صنايع هوايي اسراييل در زمينه ايجاد و توسعه ماهواره از تخصص و كفايت بالايي برخوردار است ؛ ليكن بخش اعظم فناوري ماهواره را از مقاطعه كاركنان فرعي اروپايي و آمريكا كسب كرده است . شركت هاي اسراييلي اغلب براي توسعه خدمات ماهواره اي در بازارهاي اروپايي و خاورميانه فعاليت نموده اند . در حال حاضر ، گيلات رقيبي سرسخت براي شركت هاي VSAT نظير خدمات شبكه اي "Hughes "محسوب مي شود .

    ادامه دارد ...
     

     

     

     

     

     گروه اینترنتی مشکان