اعضا محترم گروه مي توانند مطالبشان را به آدرس
 Mobin_s2004@yahoo.com
بفرستند تا با نام خودشان در اين ستون نوشته شود.

يک راه حل!

salam , fekr konam midunid ke moshkel email ha be khatere nahve jadid ersal email tavasot yahoo ast va mishe dar ghesmate Edit Membership az safhe aval group dar ghesmate Message Preference, Traditional ra entekhab konid.
members should do this , omidvaram komak kone

دوش چه خوردي اي بتا
راست بگو نهان مكن
چون خمشان بي گنه چشمبه اسمان مكن
دوش شراب ريختي وز بر ما گريختي
بار دگر گرفتمت بار دگر چنان مكن

تشکر

آقا حسین ( hussein_rfa@yahoo.com ) از متن بسیار زیبا و شیوا و مستدل شما در ایمیل مناظره داغ لذت بردم و استفاده کردم و به حق که آنچه را که شرط بلاغت بود به جا آوردید و اینکه خوانندگان پند گیرند یا ملال با خودشان است .راستش من قد و قواره ام به شهدا ، جانبازان ، و رزمندگان و بسیجیان واقعی و مخلص نمی رسه اما حداقل اینقدر انسانیت دارم که برای اینکه هم قد اونا بشم این بزرگواران رو پایین نکشم بلکه سعی کنم خودم رو بالا ببرم ... یا حق.

یک تقاضا!

سلام به همه دوستان گل و برو بچه های روزانه!
حقیقتش من باید به تحقیقی انجام بدم (یعنی موضوعش رو بهمون دادن و اجباریه!)
موضوع این تحقیق اینه که "چرا ایران و آمریکا با هم دشمن اند؟" (یعنی چرا روابط خوبی با هم ندارن!)
کلا یه سری اطلاعات راجع به تاریخ روابط آمریکا و جمهوری اسلامی ایران میخوام!
عزیزانی که می تونن به من در این باره کمک کنند لطفا به من میل بزنن!
باور کننین من خودم اصلا اهل سیاست و این جور حرفا نیستم (اصلا خوشم نمی یاد!) ولی این تحقیق خیلی خیلی واسم مهمه که خوب انجام بشه!
شاد و سربلند و سلامت باشید
دوستدار شما
مریم.ر

احساس غریبی نکن عزیزم
به من بگو ،منو صدا بزن ،بگو عزیزم ،بگو.....
من با تمام وجودم به حرفهای دلت گوش می دم ،عزیزم بگو ....
تو مال منی ،تو تنها عشق منی ،تو تنها عشق آخرمنی.......
مگه نمی گی جز من کس دیگه ای نمی تونی تو قلبت جا بدی ؟؟؟
پس بگو عزیزم، بگو.....بگو
خیلی از من دوری ولی تو عشق منی ،زندگی منی ....نفس منی....
دنیا یک طرف تو یک طرف
چه زیباست ازتو شنیدن کلمه، دوستت دارم ........
احساس غریبی نکن عزیزم ، دنیا آتیش بگیره و از بین بره هم من با توام ، با تو به وجود اومدم و با صدایت زنده شدم و با محبتت عشق رو آموختم.....
چه زیباست تمام عشاق غرور رو کنار بگذارند....عشق بدون غرور....
تو زیباترین منی، تو بی غرورترین عشق منی، تو تو تو........
خیلی دوستت دارم

هيوا از كوردستان عراق

دوست معمولي ، دوست واقعي

دوست معمولي هيچگاه نميتواند گريه تورا ببيند.
دوست واقعي شانه هايش از گريه تو تر خواهد بود.
دوست معمولي اسم کوچک والدين تو را نميداند.
دوست واقعي شايد تلفن آنها را جايي نوشته باشد.
دوست معمولي يک جعبه شکلات براي مهماني تو ميآورد.
دوست واقعي زودتر به کمک تو مي آيد و تا دير وقت براي تميز کردن ميماند.
دوست معمولي از دير تماس گرفتن تو دلگير و ناراحت ميشود.
دوست واقعي ميپرسد چرا نتوانستي زودتر تماس بگيري؟
دوست معمولي دوست دارد به مشکلات تو گوش کند.
دوست واقعي سعي در حل آنها ميکند.
دوست معمولي مانند يک مهمان عمل ميکندو منتظر ميماند تا از او پذيرايي کني.
دوست واقعي به سوي يخچال رفته و از خود پذيرايي ميکند.
دوست معمولي مي پندارد که دوستي شما بعد از يک مرافعه تمام مي شود.
دوست واقعي ميداند که بعد از يک مرافعه دوستي محکمتر ميشود.
دوست واقعي کسي است که وقتي همه تو را ترک کرده اند با تو مي ماند.

نور چشم عزيزم

دخترم نور چشم عزيزم؛
زندگي زيباست، آري زيبا، با همه‌ي زشتيها و پستي و بلندي‌ها، زندگي زيباست. اگر آنرا درك كنيم و در آن هدف داشته باشيم هر قدمي كه بر مي‌داريم و به هر چه مي‌انديشيم و هر كاري كه مي‌كنيم بايد رضاي خاطر او باشد، او كه خالق است. او علام‌العيوب است و ارحم‌الراحمين، و بدينگونه است كه زندگي زيبا مي‌شود،
دخترم زندگي زيباست ولي زندگي را در راه او باختن زيباتر، زيرا به او رسيدن است.
دخترم ! اين را از پدرت بدان كه جوانيش را به پاسداري از دين و قرآن خدا مشغول بود و به اين دليل كمتر موفق به با تو بودن مي‌گرديد، البته به جاي آن، دلش با تو بود و اگر تو كمتر خودت را در آغوشش مي‌يافتي، در مقابل هميشه در قلبش بودي.
حالا تو نيز بايد انساني باشي كه جز به رضايت او نيانديشي و اگر چنين كردي براي بخشوده شدن گناهان پدرت دعا كني.

گير 3پيچ!
قسمت سوم

سلام سلام صدتا سلام . خان دائي جون خان دائي جون ( يادش بخير . اون موقع ها كلي با سلعت خوش حال مي كرديم )
اميدوارم كه حال همتون خوب باشه و آماده باشين تا گير بدم .
مبين جان . عزيزم . مي شه لطف كني و بفرماييد كه اين روازنه و خبرنامه چه وقتي ارسال مي شه ؟ يادمه يه بار روزانه رو شب خوندم .
يه بار هم ساعت چهار صبح .
خب . مي بينم كه بالاخره اين امداد و نجات ملت به مرحله ي عملي رسيد و قراره رفقا برن عملا دست و پاي همديگه رو بشكنن و
از فرداس كه رو خيابونا كلي دست و پا شكسته ببينيم .
آخه كلاس عملي بدون مورد مي شه ؟ فقط نمي دونم چطور مي خوان موراد سوختگي رو خفگي و گره خوردن و ( به علت مسائل اخلاقي اينا ساسور مي شه ) ....... رو ياد بدن .
آقا حتما توصيه مي كنم اين درده ي گرگها رو برين ببينين . يا اگه از جايي گير آوردين آخر شب با يه ظرف پر ذرت بو داده به همراه اطفال و كودكان نيگا كنين .
اين قدر توش خون و خونريزي داره كه آدم كلي حال مي كنه . مخصوصا براي اونايي كه سطح جنايت تو خونشون كمك شده قويا توصه مي شه . كودكان هم ببينين تا براي آينده ياد بگيرن . اين طور كه داره اوضاع دنيا پيش مي ره از فردا بايد يه شات گان با خودمون داشته باشيم و بريم سر خيابون دو كيلو سبزي بخريم ( من عمرا برم سبزي بخرم . مردي گفتن . )
آقا اين خانم maryam_neda_60 مثله اينكه تازه محمد اصفهاني رو كشفيده . هرزور مي شينه اين شعرا رو در مياره و به اسم خودش تو گروه منتشر مي كنه .
بابا بي خيال .
baharan_18 جون . دعا كن اين آخر دنيا رسيدن يه چند وقت ديگه اتفاق بيفته . همين الانشم خطهاي اينترنت كه پيشكش خط تلفن معموليمون هم قاطي كرده .
اون روز يه دستم گوشيم بود ( عمرا من حالا حالا به شما شماره بدم . ) با اون يكي دستم زنگ زدم گوشي خودم .
خانوم مهربونه گفت مي خوام مشترك مورد نظر سر به تنش نباشه . ( كلي تعجب كردم . من كه اينو نمي شناسم . اين از كجا منو مي شناسه )
viski_601 نازنيم . به پير به پيغمبر صدام رو كفن كردم بوش هم روش اين متن رو هزار بار تو هزار تا مجله و وبلاگ و سايت و روزنامه و انشاي بچه دبستاني و ...... خونده بودم .
( نمي دونم چرا هر وقت اين مطالب ويسكي جون رو مي خونم يه جوري مي شم . يه سكسكه ي خفيف مي گيرم و چشام تا به تا مي شه . خدا رحم كرد كه مطالبش كوتاهه وگرنه شلاقه رو مي خورديم ها )
آقا اين بلوك هاي سر خيابون چي شد .؟ من كه هر دفعه مي خواستم از ته اين ستون دور بزنم برم سر اون ستون نمي شد . مجبوري كل اين ستون رو تا اولش دنده عقب مي رفتم تا بتونم بر سر اون ستون .

نامه هایی برای تمام زنان جهان ... 72

لباسی ساده پوشیده یی
! و مائو می خوانی
زنگی به گردن
و گلی به گیسوانت
از انقلاب فرهنگی حرف می زنی
گام برمی داری با درفش آزادی
آزادی دانشجویان را می خواهی
..... و فرو ریختن دیوارها را

با خود گفتم تورا بدزدم
در میان شلیک تپانچه ها
و برق شمشیرها عروست کنم ؛
اما تو اسبم را کشتی
..... وقتی شمع را از انگشتان پایت می لیسید
و به همراهش کشتی
ناب ترین دقایق شعر
! ... در زندگی مرا

وقتی که عشق با دندان های آبی اش حمله می کند
.... تو می لرزی
عکس مائو بر زمین می افتد
و درفشی که به دست داشتی

گریان به آغوش مادربزرگ پناه می بری
به همان گونه که او عروس شد
عروس می شوی
با لباسی پراز ملیله
و گل یاسی بر گیسوانت ....

« نزار قبانی »

حيات و مرگ معنوى قلب

متن حديث:
يا عَلى ثَلاثٌ مُجالَسَتُهُمْ تُميتُ الْقَلْبَ: مُجالَسَةُ الاَْنْذال وَ مُجالَسَةُ الاَغْنياء; وَالَحَديثُ مَعَ النِّساء

ترجمه:
اى على، همنشينى با سه گروه قلب را مى ميراند: همنشينى با انسانهاى پست، همنشينى با ثروتمندان، سخن گفتن با زنان.

شرح حديث:
نكته هايى كه از اين فقره از وصيّت نامه حضرت رسول اكرم(صلى الله عليه وآله) خطاب به اميرمؤمنان(عليه السلام) استفاده مى شود اين است كه:
1ـ از اين حديث مى توان استفاده مهمّى در مورد حيات و مرگ قلب كرد. قلب در اين جا كنايه از روح و جان آدمى است; يعنى، علاوه بر اين كه جسم آدمى حيات و ممات دارد، دل و روح آدمى نيز داراى حيات و مرگ است كه از آن به «حيات و مرگ معنوى» تعبير مى شود.
«مَسْكِنَتى وَ أَماتَ قَلْبى، عَظيمَ جَنايَتى; خدايا، خطاهايم بر من لباس خوارى پوشانده و دورى از تو، جامه بيچارگى به تنم كرده و جنايات و گناهان بزرگم، قلبم را ميرانده است».(1)
همين دعا، دلالت بر اين مطلب دارد كه قلب هم داراى مرگ و زندگى است. و اصلاً مناجات تائبين خود بيانگر عوامل مرگ و حيات قلب است. امام(عليه السلام) عرض مى كند: خدايا با توبه قلبم را زنده كن; بدين معنى كه، حيات با توبه و مرگ با گناهان صورت مى پذيرد.
بعضى از افراد هستند كه در كنار آنان هزاران درس عبرت صورت مى گيرد و يا هزاران آيه و روايت و مواعظ تكان دهنده در گوش آنها مى خوانند، امّا كوچكترين اثرى در آنها ندارد و هيچ تكان نمى خورد، چون قلبش مرده است.
حيات را مى توان با دو چيز به خوبى شناخت: حسّ و حركت، يعنى موجودى كه نه احساس دارد و نه حركت، مرده است، و همان طور كه قرآن در بحث مفصّل خود از حيات و مرگ معنوى گاهى مثلاً، بعضى ازمرده ها را در رديف زنده ها قرار مى دهد: «وَلا تَحْسَبَنَّ الَّذينَ قُتِلُوا فى سَبيلِ اللّهِ اَمْواتاً بَلْ أَحْياءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ; مپندار كه كشته شدگان راه خدا مرده اند، بلكه زنده اند و نزد پروردگارشان روزى مى خورند»(2)يا در جاى ديگر عدّه اى از زنده ها را در صف مرده ها قرار مى دهد: «انّك لا تَسْمَعُ الْمَوتى وَلا تَسْمَعُ مِنَ الصَمِّ الدُّعا(3) در جايى ديگر مى فرمايد: «لِيُنْذِرَ بِهِ مَنْ كانَ حَيّاً; تا به سبب آن كسى كه زنده است انذار داده شود (بدهد)»(4). قرآن وسيله انذار به آدمهاى زنده است.

«حيات و مرگ دلها»
انسانها داراى چند نوع حيات و مرگند!
نخست حيات و مرگ «نباتى»، كه مظهرش همان نمو و رشد و تغذيه و توليد مثل است و از اين نظر با تمام گياهان همگام مى باشد.
ديگر حيات و مرگ «حيوانى»، كه نشانه بارز آن «احساس» و «حركت» است و در اين دو ويژگى نيز با تمام حيوانات يكسان است.
امّا نوع سوّم از حيات مخصوص انسانهاست و آنان را از گياهان و حيوانات ديگر جدا مى كند كه آن حيات «انسانى و روحانى» است; اين همان چيزى است كه در روايات اسلامى از آن به عنوان «حياةُ القلوب» تعبير شده است كه منظور از «قلب» در اين جا، همان «روح»، «عقل» و «عواطف» انسان است. در سخنان اميرمؤمنان على(عليه السلام) در خطبه ها و كلمات قصار نهج البلاغه روى اين مسأله، بسيار تأكيد شده است، در خطبه 110 درباره قرآن مى گويد: «تَفَقَّهُوا فيهِ فَإِنَّهُ رَبيعُ الْقُلُوبِ; درباره قرآن بينديشيد كه بهار حيات بخش دلهاست». در خطبه 133 درباره حكمت و دانش مى فرمايد: «هِىَ حَياةٌ لِلْقَلْبِ الْمَيِّتِ; حكمت مايه حيات دلهاى مرده است». و گاهى بيمارى قلب را در برابر بيمارى بدن قرار داده و در كلمه قصار، شماره 388 مى فرمايد: «وَ اَشَدُّ مِنْ مَرَضِ الْبَدَنِ مَرَضُ الْقَلْبِ; بدتر از بيمارى تن بيمارى دل است». در كلمه شماره 349 مى فرمايد: «مَنْ قَلَّ وَرَعُهُ ماتَ قَلْبُه; هر كس روح ورع در او كم شود قلبش مى ميرد». و تعبيرات فراوان ديگر.
از سوى ديگر، قرآن مجيد براى انسان نوع خاصّى از بينايى و شنوايى و درك و شعور، غير از بينايى و شنوايى و شعور ظاهر قايل شده چنان كه درباره كافران مى فرمايد: «صُمٌّ بُكْمٌ عُمْىٌ فَهُمْ لا يَعْقِلُونَ; آنها كران و لالان و كورانند و به همين دليل چيزى نمى فهمند».(5)
در جاى ديگر، منافقان را بيمار دلانى مى نامد كه خداوند بر بيمارى آنها مى افزايد: «فى قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزادَهُمُ اللّهِ مَرَضاً»(6)
كسانى را كه ترس از خدا در وجودشان نيست سنگدلانى معرّفى كرده كه قلبشان از سنگ خارا نيز سخت تر است: «ثُمَّ قَسَتْ قُلُوبُكمْ فَهىَ كَالْحِجارَةِ اَوْ اَشّد قسْوَة»(7) درباره گروهى از كافران تعبيرى دارد كه ضمن آن، آنان را به عنوان «ناپاكان» معرّفى مى كند، مى گويد: «أُولئِكَ الذِّينَ لَمْ يَرِدِ اللّه اَنْ يُطَهّرَ قُلُوبُهُمْ; آنان كسانى هستند كه خدا نمى خواهد دلهايشان را پاك سازد»(8).
در جاى ديگر مى فرمايد: دعوت تو را تنها زندگانى كه گوش شنوا دارند اجابت مى كنند نه مردگان «اِنَّما يَسْتجيبُ الذِّينَ يَسْمَعُونَ وَ الْمَوْتى يَبْعَثَهمُ اللّهُ ثُمَّ اِلَيْه يُرْجَعوُنِ; تنها كسانى كه گوش شنوا دارند اجابت دعوت تو را مى كنند، امّا مردگان را خدا در قيامت بر مى انگيزد سپس به سوى او باز مى گردند»(9)
از مجموع اين تعبيرها و تعبيرهاى فراوان ديگرى كه مشابه آن است به خوبى روشن مى شود كه قرآن محور حيات و مرگ را همان محور انسانى و عقلانى مى شمرد، چرا كه تمام ارزش انسان نيز در همين قسمت نهفته شده است.
عوامل مرگ و حيات روحانى بسيار زياد است، ولى قدر مسلّم اين است كه «نفاق»، «كبر»، «عصبيّت»، «جهل» و گناهان بزرگ، قلب را مى ميراند، چنانكه در مناجات تائبين از مناجاتهاى پانزدهگانه امام زين العابدين، على بن الحسين(عليه السلام)مى خوانيم: «وَأماتَ قَلْبى عَظيمَ جَنايتى»(10)
حال رسول گرامى(صلى الله عليه وآله) مى فرمايد: همنشينى با سه دسته قلب را مى ميراند: همنشينى با انسانهاى آلوده و پست قلب را مى ميراند و انسان در اثر مجالست با اين گونه افراد به جاهايى سقوط مى كند كه چه بسا مايه عبرت همگان مى شود. («نذل» به معناى رذل و پست از نظر اخلاقى، دينى، فكرى و...) انسان از چند راه ـ كه عمدتاً چهار راه است ـ كسب شخصيّت مى كند:
الف) پدر و مادر كه در دامان آنها پرورش مى يابد;
ب) جامعه، كوچه و بازار و هر آنچه به عنوان عرف، عادت و محيط تعبيرمى كنند;
ج) معلّم و استاد;
د) دوست و همنشين، كه بخش عمده شخصيّت هر كسى، مولود همنشينى با دوستان است; يعنى، اگر آنان آلوده باشند او هم آلوده مى شود و اگر اينها پاك باشند، او هم پاك مى شود.
در انسان، حالتى روانى به نام «محاكات» (تقليد) وجود دارد كه هر چه را ببيند بى اختيار تقليد مى نمايد; مثلا، يك نفر خميازه مى كشد اكثر آنانى كه اطراف مجلس نشسته اند خميازه مى كشند. بسيارى از صفات و حالات در انسان همين گونه است كه با محاكات ناخودآگاه در انسان منعكس مى شود كه از جمله آنها، تأثير احوال و اخلاق دوست بر دوست است. فرموده اند: اگر افراد خويشتن دار و تودارى را ديديد كه نتوانستيد آنان را در بر خورد اوّل و دوّم تشخيص بدهيد، نگاه به دوستان و همنشينانش كنيد; «فَانْظُروُا اِلى خُلفائِهِ وَ جَلَسائِه;(11) به همنشينانش بنگريد».
اگر ديديد كه عدّه اى لااُبالى و ولگرد دور او جمع هستند، هر چه هم جانماز آب بكشد فريب او را نخوريد، چون «اِنَّ الْمَرْءَ عَلى دينِ خَليلِهِ وَ جَليلِهِ;(12) چون آدمى، بر دين دوست و همنشين خود است». بنابراين همنشينى با اراذل قلب را مى ميراند.(13)
2ـ همنشينى با اغنياست كه قلب انسان را مى ميراند، البتّه مراد از اغنيا در اين جا، نوع اغنياست. اين گونه نيست هر كسى غنى بود، بد باشد. چه بسا افراد ثروتمندى باشند كه همنشينى با آنها سعادت بيافريند; مانند حضرت ابراهيم(عليه السلام)كه ثروت زيادى داشت، امّا همين كه يك نفر ذكر «سُبُّوحٌ وَ قُدُّوسٌ» مى گويد، نصف اموالش را در راه خدا به او مى بخشد. و اين حساب ديگرى دارد. يعنى در اغنياى متديّن بحثى نيست، بلكه چون غالب و بيشتر اغنيا، آدمهاى مرّفه، بى درد، و از خود راضى، متكبّر و غرق در ناز و نعمتند و وقتى انسان با آنان مى نشيند، يا درباره درآمدها و يا درباره مخارج زندگى صحبت مى كنند از خدا و پيغمبر و معنويات يا اصلا صحبتى نمى كنند يا كم سخن مى گويند. اگر صحبت شود، مشاهده مى كنى كه شايد 60 نوع چلوخورشت را براى شما مى شمارد، علم و آگاهى و اطلاعات آنها در انواع غذاها، چرندگان و پرندگان، وسايل عيش و نوش،... بسيار زياد است، امّا همين كه يك بحث اخلاقى شود، همه ساكت و خاموش مى شوند گويا خاك قبرستان بر آنها پاشيده شده است و مجالست با اغنيايى با چنين اوصافى قلب را مى ميراند(14).
3ـ «اَلْحَديثُ مَعَ النِّساء» البته نه در مورد زنان با ايمان و ديندار; چون اكثر بحثهاى زنان، درباره تجمّلات است; مثلا، يا درباره جواهراتست و يا عيب و ايراد گرفتن ديگران. خلاصه در هر جايى كه سخن از دنيا و تجمّلات و زرق و برق و... باشد باعث مرگ قلب مى شود، چون حديث يعنى، گفتگو و اين لازمه مجالست است. قرآن درباره زنان تعبير جالبى دارد: «أَوَ مَنْ يُنْشِّىء فىِ الحِلْيَة وَ هُوَ فِى الْخِصالِ غَيْرُ مبين; چون اينان در زينت پرورش پيدا مى كنند; يعنى، بافت فكرى آنها، بافت تجمّلاتى است. مسأله مهمّ توجّه به اين نكته است كه عوامل حيات و مرگ قلب بسيار زياد است و انسان بايد مواظب باشد كه روح و جان خودش را به دست هر كس نسپارد.

1. مناجات تائبين.
2. سوره آل عمران(3)، آيه(169).
3. سوره نمل(27)، آيه (80).
4. سوره يس(36)، آيه (70).
5. بقره، آيه 171.
6. بقره(2)، آيه 10.
7. بقره،آيه 74.
8. مائده،آيه41.
9. انعام،آيه36.
10. تفسير نمونه، ج 18، ص 442 ـ 444
11. بحارالانوار، ج 74، ص 197
12. همان مدرك
13. بدون شك انسان بخش مهمّى از افكار و صفات اخلاقى خود را از طريق دوستانش مى گيرد، اين تأثير پذيرى از نظر منطق اسلام تا آن حد است كه در روايات اسلامى از پيامبر خدا حضرت سليمان(عليه السلام) چنين نقل شده: «لاتَحْكُمُوا عَلى رَجُل بَشَىء حَتّى تَنْظروُا اِلى مَنْ يُصاحِبَ; فَاِنَّما يَعْرَفُ الرَّجُل بِأَشْكالِهِ وَ أَقْرانِ، وَ يَنْسِبُ اِلى اَصْحابِهِ وَ أَخَذَنْه; درباره كسى قضاوت نكنيد تا به دوستانش نظر بيفكنيد، چرا كه انسان با دوستان وياران رفقايش شناخته مى شود».
امام اميرالمؤمنين على ابن ابى طالب(عليه السلام) در گفتار گوياى خود مى فرمايد: «وَ مَنْ اِشْتَبَهَ عَلَيْكُمْ أَمْرَه، وَ لَمْ تَعْرِفُوا دينَهُ، فَانْظُرُوا اِلى خُلاَفائِهِ; فَاِنْ كانُوا أَهْلَ دينِ اللهِ فَهُوَ عَلى دينِ اللهِ، وَ اِنْ كانُوا عَلى غَيْرِ دينِ اللهِ فَلاحَظَ لَهُ مِنْ دينِ الله; هر گاه وضع كسى بر شما مشتبه شد و دين او را نشناختيد به دوستانش نظر كنيد، اگر اهل دين و آيين خدا باشند او نيز پيرو آيين خداست و اگر بر آيين خدا نباشند او نيز بهره اى از آيين حق ندارد». به راستى گاه نقش دوست در خوشبختى و بدبختى انسان، از هر عاملى مهمتر است، گاه او را تا سر حد فنا و نيستى پيش مى بردو گاه او را به اوج افتخار مى رساند.
14. شايد يكى از دلايل اين كه همنشينى با اغنيا موجب مرگ معنوى مى شود اين باشد كه سر چشمه غالب مفاسد اجتماعى نيز ثروتمندان از خدا بى خبرى هستند كه در ناز و نعمت و عيش و هوس غرقند و هر نغمه اصلاحى و انسانى و اخلاقى در گوش آنان ناهنجار است; به همين دليل هميشه در صف اوّل، در مقابل پيامبران ايستاده بودند و هميشه دعوتشان را - كه به نفع عدل و داد و حمايت از مستضعفان بوده - بر ضد خود مى ديدند. (تفسير نمونه، ج12، ص60)

یکی باید خودش را میان شما منفجر کند

یکی باید خودش را میان شما منفجر کند
سطر سطر شهرکهای متروک را
خاکستری از شگفتی و سوال
بپاشد به بزرگراههای حیفا
یکی باید عطر اساطیری شب بوها
بوته بکارت و زیتون و نان را
با جزءجزء گیج گر گرفته اش
بپیچد به دور موشکی
از سواحل سیلی خورده
در جریان باد

CNN
از نام مرکاوا خوشش می آید
و از نام نیل که مبارک است
آه، سنت آگوستین قدیس!
انگشت های غسل تعمید ندیده ما
دینامیت های خدانشناسی هستند
که تالارهای پر نخوت شنبه را
شعله ور خواهند ساخت
موسا
با عمامه مشکی
دستش را از زیر عبا بیرون می آورد
و المنار منور می شود
عصا
به شمال شعبده بازان می افکند
و اتحادیه عرب شکاف بر می دارد
و CNN شکاف بر می دارد
و سازمان ملل ...

سید حسن!
هنه نا* ی تنها!
بوته شعله ور در بیابان طوی!
سنگفرش های خاکستری سرد را
با سرنوشت دندانهای خرد شده
با لخته های معظم خون
با اسامی حیران در باد پیچیده
آشنا کن
با سرنوشت عصرهای آرامشی که نیست
با شادمانه جیغ کودکانه ای
که در قانا ربوده شد
سید حسن!
ای ترکش مصمم پرسوال!
ای انفجار شریف باروت!

* هنه نا (آلبالوی کوهی) درختچه ای ست بسیار مقاوم که در مناطق صعب العبور دامنه البرز می روید جایی که هیچ گیاه دیگری یارای روییدن ندارد. و از همین رو همیشه تنهاست. هنه نا برای چوپانان بسیار مقدس و محترم است.

يک جوابيه

سلام آقای ebgh_80 بی ادب :
واقعاً برای مملکتی که شما کار فرهنگی آن را انجام می دهيد متاسف ام.
تا حالا تمام نقد و انتقادات شما و همچنين تهديدات شما به آقای مبين را دنبال کرده ام ، ولی امروز از لحن بی ادبانه شما نسبت به کسانی ( از جمله من ) که از ايشان درخواست کرديم فيلمهای مطرح سينمای ايران را برايمان ارسال کند، واقعاً متاسف و دلگير شدم.
قابل توجه شما بايد بگويم که ما نه تنها زبان فارسی يادمان نرفته بلکه لهجه و گويش شهرستانی خود را هم حفظ کرده ايم و به آن افتخار ميکنيم.
با کمال شرمندگی اين جمله شما لايق کسانی است که تا ۲ روز در تهران زندگی می کنند ( مخصوصاً اگر کار هنری هم بکنند) لهجه که هيچ ، اسمشان را هم عوض می کنند!
من واقعاً از آقا مبين تشکر ميکنم که به خواست و سليقه ما احترام می گذارد و اين فيلم آخری هم ، با توجه به زحمت زيادی که در به دست آوردن آن کشيده بودند جای تشکر و قدردانی مخصوص دارد.
شما هم سعی کنيد کمی متانت و مردم داری را از ايشان ياد بگيريد.

salam
besyar kare jalebi bood ke har do name ra dar ye ja gozashti ta har do khande shavand va khanandegan khod gezavat konand
dar morede gesmate aval nevisande harfhaye zibayii zade bood harfe dele mardoom va doovomi ham khili az harfash vaghiyat bood
vali ma bayad yad begrim dar nazarate khod tondravi nakonim va har kdoom az ma say nakonim nazare khod ro tamim ya be digaran tahmil konim
man dar keshvare swed zendegi mikonam mardome in keshvar hargez dar kare ham dekhalat nemikonand va kar be din va nazare hamdige nadaran va hamin mardoom hastan ke be hame mohajeran ehteram mizaran va be harfat goosh midan vali esrari bar gaboole an nadaran
ba sepas va khoda negahdar

خدايا سوختيم .آتش گرفتيم . خنديديم بر ايمانت
رقصيديم .خواستيم ولي نتوانستيم
بوييديم . آرزو كرديم . التماس كرديم
مانديم .ترانه خوانديم . دلخوش بوديم
شديم . آمديم به نوازش دستانت
آخر گمگشته اي بوديم پريشان احوال
كه مرگ را به نظاره نشسته ايم
و كبوتران را به شوق عبور از قفس نويد داديم
و خوانديم و خوانديم قصه بيهوده ات را با مستي او
و سرگذشت سلوك روحاني دلها را به نظاره نشسته ايم

مسیر مرگ مرموز (فصل ششم)
قسمت دوم

the way to dusty death
نوشته: آلیستر مک لین
ترجمه: مریم واثقی پناه

تراشیا دستش را روی دست نوبایر گذاشت و گفت : شاید دیگر لازم نباشد ویلی. شاید ما یک جفت گوش پیدا کرده باشیم که دارد برای ما گوش می دهد. نگاه کن!
نوبایر نگاه کرد. کاملا" معلوم بود که راری مک آلپین مخفیانه و با مکاری قابل توجهی دارد خود را به محلی که دانت و هارلو نشسته بودند نزدیک می کند. یک نوشیدنی رنگی در دست داشت . و وقتی که نشست درست پشت به پشت هارلو داشت. فاصله شان بیشتر از یک قدم نبود. راری هم قیافه ای خیلی جدی به خود گرفته بود و هم پشت سرش را به بسختی به پارتیشن فشار می داد و کاملاٌ معلوم بود قصد گوش دادن دارد. چهره اش آدمی را نشان می داد که قصد دارد جاسوسی کند و یا مانند یک جاسوس دو جانبه عمل کند. بی شک راری این استعداد را نداشت که بتواند بدون اینکه دیده شود، ببیند و بشنود.
نوبایر گفت : فکر می کنی که مک آلپین جوان به چه کاری مشغول است ؟
-اینجا و الان ؟
تراشیا دستهایش را باز کرد و ادامه داد : هر کاری. چیزی که می توانی از آن مطمئن باشی این است که نظر خوبی نسبت به هارلو ندارد. گمان می کنم می خواهد هر چیزی که علیه هارلو باشد را جمع کند. هرچیزی. راری یک شیطان مصمم جوانی است که از هارلو متنفر است و باید بگویم من خودم اصلاٌ علاقه ای ندارم که در لیست سیاه اون باشم.
-پس ما یک راه کوچک داریم ، نیکی ، نه؟
-دلیلی نمی بینم که نداشته باشیم. بیا یک داستان قشنگ برایش سرهم کنیم.
بعد با دقت به آن طرف خیابان نگاه کرد و گفت : بنظر می رسد راری جوان زیاد از یک چیزی خوشحال نیست.
راری خوشحال نبود. صورتش ترکیبی بود از ناراحتی ، گیجی و نومیدی. چون بخاطر دیواره بلند بین نیمکتها و سرو صدای بالای دیگران در کافه فقط می توانست جسته گریخته مکالمات دانت و هارلو را بشنود. اوضاع به راری اصلاٌ کمک نمی کرد چون هارلو و دانت هم با صدایی بسیار آهسته و پایین داشتند صحبت می کردند. در نوشیدنی جلوی هردویشان یخ و لیمو دیده می شد . تنها در یکی از آنها جین بود. دانت با توجه خاصی به نوار فیلم کوچکی که کف دستش می غلطاند نگاه کرد و بعد آن را داخل یک جیب مخفی داخل کتش گذاشت و گفت : عکس از کد و رمز ؟ تو مطمئنی ؟
-مطمئنم. شاید به زبانهای خارجی باشد. متاسفم که در این زمینه متخصص نیستم.
-منهم همینطور. اما ما کسانی را داریم که در این امر متخصصند . در مورد ترانسپورتر کرونادو ، از این مورد مطمئنی ؟
-شک ندارم.
-پس ما در آستین خود یک افعی پرورش می دهیم. البته اگر این عبارت بتواند منظورم را بخوبی برساند.
-کمی ناراحت کننده است ، مگر نه ؟
-و مطمئنی که هنری هیچ نقشی در این ماجرا ندارد ؟
-هنری ؟ هارلو سرش را تکانی داد و گفت : مطمئنم. شرط می بندم.
-اگرچه بعنوان راننده تنها کسی است که همیشه در هر سفر همراه ترانسپورتر است؟
- اگرچه .
-و هنری باید برود ؟
-راه دیگری داریم ؟
-خوب پس هنری خارج می شود. بطور موقت اگرچه در این مورد چیزی نخواهد فهمید. سرکار قبلی اش بر می گردد. البته خیلی آزرده می شود. اما ناراحتی مختصر یک نفر در برابر نجات جان هزاران نفر دیگر مسئله ای نیست.
-ولی اگر قبول نکند ؟
دانت خیلی جدی گفت : آن وقت ترتیبی می دهیم که او را بدزدند. یا این که طور دیگری او را خارج می کنیم ، البته بدون درد ولی خوب هنری با ما راه می آید. . من همین الان هم از دکتر گواهی امضا شده دارم.
-پس تکلیف اخلاق پزشکی چه می شود ؟
-ترکیب 500 دلار و یک گواهی حقیقی دال بر ناراحتی قلبی کنونی، تمام سخت گیری های پزشکی را مانند یک تکه برف در دل رودخانه ناپدید می کند.
هردوی آنها نوشیدنی هایشان را تا آخر خوردند و از جایشان بلند شدند و رفتند.

و راری هم بعد از اینکه مطمئن شد کسی متوجه او نیست بلند شد. در کافه روبرو هم نوبایر و تراشیا با عجله بلند شده و به سرعت به طرف راری رفتند و در عرض کمتر از یک دقیقه به او رسیدند.
تراشیا شجاعانه پرسید : می خواهیم با تو صحبت کنیم راری. می توانی یک راز را نگهداری ؟

راری که شیفته شده بود نگاهی کرد اما یک احساس احتیاط ذاتی داشت که به ندرت جلودارش بود. جواب داد: و این راز در چه موردی است ؟
-تو جوان شکاکی هستی.
-این راز در چه موردی است ؟
-جانی هارلو.
-این فرق می کند ، البته که می توانم راز نگهدار باشم.
تراشیا توجه و همکاری فوری راری را جلب کرده بود.
نوبایر گفت : خوب پس حتی یک کلمه هم نمی گویی. حتی یک کلمه وگرنه همه چیز را خراب می کنی. می فهمی ؟
-البته. --- اما راری هیچ نمی فهمید نوبایر راجع به چی حرف می زند.
-در مورد جی.پی.دی.آ چیزی شنیدی ؟
-البته ، اتحادیه رانندگان مسابقات گراند پریکس.
-درسته. خوب این اتحادیه برای حفظ ایمنی همه ما ، یعنی هم رانندگان و هم تماشاگران و ناظران ، تصمیم بر خروج هارلو از صحنه مسابقات گرفته است. ما می خواهیم که او از تمام صحنه های مسابقات سراسر اروپا خارج شود. می دانی که او مشروب می خورد ؟
-کی نمی داند ؟
-به قدری در مشروب خوری افراط می کند که الان یکی از خطرناک ترین رانندگان اتومبیلرانی در اروپا شده است.
تن صدای نوبایر پایین و لحن آن متقاعد کننده و توطئه آمیز بود.
-همه رانندگان دیگر از اینکه با او در یک مسیر مسابقه باشند وحشت دارند. هیچکداممان نمی دانیم که کی ژتوی بعدی خواهیم بود.
-منظورت اینه که ...
-یعنی اون موقع مست بوده. به همین دلیل هم بود که یک مرد خوب جانش را از دست داد، راری. چون یک مرد دیگری نصف یک بطری اسکاچ را بالا رفته بود. آیا فکر می کنی فرق زیادی با یک قاتل دارد؟
-نه ، به خدا قسم ، نه.
-بخاطر همین اتحادیه از ویلی و من خواسته که مدرک جمع کنیم. منظورم در مورد مشروب خوردن اونست. بخصوص قبل از یک مسابقه بزرگ ، کمکمان می کنی؟
-باید از من بخواهید ؟
-بله. بله.
نوبایر سپس دست خود را روی شانه راری گذاشت و چهره ای به خود گرفت که در آن لحظه حاکی از درک و تسلی و دلداری بود .ادامه داد : مری دختر ما هم هست. تو الان دیدی که هارلو و آقای دانت در کافه نشسته بودند. آیا هارلو مشروب می خورد ؟
-من واقعاٌ آنها را ندیدم. من در غرفه کناری نشسته بودم. اما شنیدم که آقای دانت چیزی در مورد جین گفت و دیدم که پیشخدمت دو گیلاس بزرگ آورد که به نظر می رسید محتوی آن چیزی مانند آب باشد.
-آب ؟
تراشیا سرش را با ناراحتی تکان داد.
-در هر صورت مثل آب بود.
-اگر باور کنم که دانت هم. خوب کسی چه می داند. شنیدی که آنها در مورد مشروب صحبت کنند ؟
-آقای دانت ؟ آیا در مورد ایشان هم مشکلی وجود دارد ؟
تراشیا انگار که از جواب دادن طفره می کند و کاملاٌهم مطمئن بود این امن ترین راه برای برانگیختن علاقه راری است گفت : من چیزی در مورد آقای دانت نمی دانم. الان فقط در مورد مشروب.
-آنها خیلی آهسته صحبت می کردند من یک چیزهایی شنیدم . نه در مورد مشروب. تنها چیزی که من شنیدم در مورد عوض کردن حلقه فیلم یا یک چنین چیزی بود که هارلو به آقای دانت داده بود. در نظر من که بی معنی بود.
تراشیا گفت : خوب این اصلاٌَ مورد نظر ما نیست. اما در مورد بقیه اش بله ، چشمها و گوشهایت را باز نگهدار ، ممکن است ؟
راری که با دقت حس تازه احساس مهم بودن خود را پنهان می کرد برای هر دو مرد سر تکان داد. و از آنجا دور شد.   

ادامه دارد ...

ما بهم نمی رسیم

 آری
این رسم زمانه است
تا این طلوع هست جدایی بهانه است
قلب من و تو هیچگاه مال هم نبود
گرچه خطوط نگاهمان همیشه با هم بود
نگذار بفهمم چقدر عاشقم بودی؟
برای لحظه های من چگونه زندگی کردی
بگذار تا نگویم که عاشقت بودم
چه فرق میکند بدانی.... برای تو بودم؟
همیشه شب بوده و ستاره بوده ای
برای شعرهای من اخرین بهانه بوده ای
چه فرق می کند بدانم که عاشقم بودی؟
بیاد لحظه های من همیشه می ماندی
من و تو هیچگاه بهم نمیرسیم
این جدایی است
آری
این جا زمانه ی بی خدایی است

جمله روزانه

22 مرداد
هدف این است که عشقت را بی قید و شرط نثار دیگران کنی و هر چه را که با عشق به سویت بر می گردد بپذیری، حتی اگر آنچه به سویت بر می گردد همان چیزی نباشد که منتظرش بودی.
وین دایر

وقايع جنگ هشت در چنين روزي

22/05/66
حركت ايذايي دشمن در منطقه عملياتي “ نصر7 “ و تعويق مواضع “ تيپ 29 نبياكرم “ با “ لشكر 31 عاشورا “ . تجديد نظر فرماندهان قرارگاه قدس در مورد ادامه عمليات در يال “ هيرو “ و تپه جنگلي . بمباران چند روستاي سردشت در حمله هواپيماهاي دشمن و سقوط يك فروند از اين هواپيما . حمله پيشمرگان مبارز كرد عراق به پايگاههاي دشمن در محور “ شقلاوه “ در روستاي “ مرگسور “ و “ خيروزك “ . فرمانده قرارگاه رمضان در گردهمآيي فرماندهان اين قرارگاه در قم اعلام كرد كه ضربه زدن به ماشين جنگي عراق و سركوب ضدانقلاب فراري ، دو هدف اساسي تشكيل قرارگاه رمضان است . اعلام آمادگي نيروهاي دريايي ارتش جمهوري اسلامي ايران براي مينروبي خليجفارس . اتهام پنتاگون به ايران مبنيبر مينگذاري در خليجفارس . هماهنگي اروپا و امريكا در مينروبي خليجفارس . آمار بيمه لويدز در مورد خسارات وارده بر كشتيها در خليجفارس از ابتداي جنگ تاكنون . بررسي “ نيوزويك “ از طرحهاي پنتاگون براي مقابله با ايران و ضعفهاي آن از نظر “ برژينسكي “ ، روزنامه سوئدي “ سونسكادا گبلادت “ و راديو بي . بي . سي . ادعاي سفير كويت در اردن مبنيبر ندادن تسهيلات نظامي به امريكا . تفسير راديو بي . بي . سي . از سياست شيخنشينهاي خليجفارس براي تأمين امنيت خود . پاسخ ايران به قطعنامه 598 را انگلستان رد كرد و مدعي شد كه اين پاسخ تلاشي جهت تغيير قطعنامه الزامآور شوراي امنيت . تأكيد رئيس كميسيون دفاع مجلس فرانسه به تداوم روابط كشورش با عراق . گزارش روزنامه “ وال استريت ژورنال “ از روابط ايران و امريكا . مقايسه توان مالي و ميزان بدهيهاي ايران و عراق در گزارش نشريه “ ميد “ . شناسايي و ضبط مقاديري كالاي احتكار شده در نخستين هفته از اجراي مرحله ارشادي طرح مبارزه با گرانفروشي و احتكار .
حركت ايذايي دشمن در منطقه عملياتي “ نصر7 “ و تعويق مواضع “ تيپ 29 نبي‌اكرم “ با “ لشكر 31 عاشورا “ .

تجديد نظر فرماندهان قرارگاه قدس در مورد ادامه عمليات در يال “ هيرو “ و تپه جنگلي .
بمباران چند روستاي سردشت در حمله هواپيماهاي دشمن و سقوط يك فروند از اين هواپيما .

حمله پيش‌مرگان مبارز كرد عراق به پايگاه‌هاي دشمن در محور “ شقلاوه “ در روستاي “ مرگسور “ و “ خيروزك “ .
فرمانده قرارگاه رمضان در گردهم‌آيي فرماندهان اين قرارگاه در قم اعلام كرد كه ضربه زدن به ماشين جنگي عراق و سركوب ضدانقلاب فراري ، دو هدف اساسي تشكيل قرارگاه رمضان است .

اعلام آمادگي نيروهاي دريايي ارتش جمهوري اسلامي ايران براي مين‌روبي خليج‌فارس .
اتهام پنتاگون به ايران مبني‌بر مين‌گذاري در خليج‌فارس . هماهنگي اروپا و امريكا در مين‌روبي خليج‌فارس .

آمار بيمه لويدز در مورد خسارات وارده بر كشتي‌ها در خليج‌فارس از ابتداي جنگ تاكنون .
بررسي “ نيوزويك “ از طرح‌هاي پنتاگون براي مقابله با ايران و ضعف‌هاي آن از نظر “ برژينسكي “ ، روزنامه سوئدي “ سونسكادا گبلادت “ و راديو بي . بي . سي .

ادعاي سفير كويت در اردن مبني‌بر ندادن تسهيلات نظامي به امريكا . تفسير راديو بي . بي . سي . از سياست شيخ‌نشين‌هاي خليج‌فارس براي تأمين امنيت خود .
پاسخ ايران به قطع‌نامه 598 را انگلستان رد كرد و مدعي شد كه اين پاسخ تلاشي جهت تغيير قطع‌نامه الزام‌آور شوراي امنيت . تأكيد رئيس كميسيون دفاع مجلس فرانسه به تداوم روابط كشورش با عراق .

گزارش روزنامه “ وال استريت ژورنال “ از روابط ايران و امريكا .
مقايسه توان مالي و ميزان بدهي‌هاي ايران و عراق در گزارش نشريه “ ميد “ .

شناسايي و ضبط مقاديري كالاي احتكار شده در نخستين هفته از اجراي مرحله ارشادي طرح مبارزه با گران‌فروشي و احتكار .
حوادث آخرين روز عمليات “ نصر7 “ : دو پاتك سنگين عراق و دست به دست شدن قله اصلي بلفت ؛ عقب كشيدن نيروهاي خودي از قله بلفت و تثبيت خط پدافندي . خلاصه‌اي از عمليات نصر7 و نتايج آن .

درگذشت اِبن سَمح رياضيدان، منجم، اخترشناس و طبيب مسلمان

[18 رجب 426] -  اِبن سَمح رياضيدان، منجم، اخترشناس و طبيب مسلمان آندلسي بدرود حيات گفت. او ازاهالي قُرطبه ازبلاد آندلس بود اما دوران شكل گيري انديشه و شخصيت وي درغَرناطه سپري شد. ابن سمح به سببب علاقه بسيار به علوم رياضي و نجوم دراين رشته ها مطالعات و تحقيقات جامعي انجام داد و بعدها دراين علوم و همچنين هندسه و طب دانش فراوان كسب كرد. او شاگردان بسياري تربيت كرد و كتابهاي ارزشمندي نيز تأليف كرد. «الكاملُ في الحِساب الهَوائي» درعلم رياضي و كتابُ التَّعريف» ازجمله آثارابن سَمح بشمارمي روند.

 ولادت حاج ملامحمد معروف به حجة الاسلام اَشرفي

[18 رجب 1220] - حاج ملامحمد معروف به حجة الاسلام اَشرفي ازمفاخر بزرگ مكتب اسلام دراوايل قرن13هجري قمري دريكي از روستاهاي چهاردانگه مازندران بدنيا آمد. حجة الاسلام اشرفي بعد ازفراگيري علوم مقدماتي به نجف رفت و چند سال درحوزه علميه نجف تحصيل كرد و درعلوم حديث، تفسير، حكمت، كلام، فقه و اصول شهرت يافت. كلاس درس حجة الاسلام اشرفي مشتاقان بسيارداشت. ازاين عالم رباني كه درسال1315هجري قمري درپي عمري خدمت به اسلام و مسلمانان دارفاني را وداع گفت. كتابهايي همچون «اَسرارُ الشَّهاده و شَعائِرُ الاِسلام» باقيست. مندرجات اين كتابها برتسلط علمي مؤلف برعلوم مختلف بويژه فقه آل محمد(ص) دلالت دارد.

درگذشت آيت الله سيد كاظم طباطبايي يزدي

[18 رجب 1337] -  آيت الله سيد كاظم طباطبايي يزدي ازمراجع وعلماي برجسته قرن حاضر درنجف اشرف درگذشت و درصحن مطهراميرالمؤمنين علي(ع) به خاك سپرده شد. آيت الله طباطبايي دراصفهان و نجف تحصيلات علوم ديني را به پايان رساند و پس ازكسب درجه اجتهاد به مطالعه و تحقيق پرداخت. بعد ازرحلت آيت الله ميزرا محمد حسن شيرازي رياست ديني به آيت الله طباطبايي واگذارشد و ازآن زمان اين مرجع بزرگ علاوه بر تدريس علوم ديني درمبارزات سياسي و آزاديخواهانه نقش مؤثري ايفا كرد. آيت الله طباطبايي افزون برتأليف چندين اثرمراكزعلمي نيز تأسيس كرد. مدرسه علوم ديني نجف ازجمله اين مراكز علمي است. كتابهاي «عُروَةُ‌الوُثقي، بستان نياز و گلستان راز» ازآثار آيت الله سيد كاظم طباطبايي يزدي بشمارمي روند.