به نام حضرت دوست، که هر چه بر سر ما مي رود عنايت اوست

مجله الکترونيکي روزانه :: شماره 522 :: دوشنبه 30 مردادماه 1385

Mobin_s2004@yahoo.com


«غنی سازی اورانیوم» ... این که گفتی یعنی چه؟؟

سلام به روی قشنگتر از ماهتون
این قسمت «سخن مبین» که در حقیقت بجای سرمقاله در این مجله الکترونیکی (روزانه) نوشته میشه، الان واسه خودش یه پا «کشکول» شده! یعنی هر روز مطالب بسیار متنوعی در این بخش نوشته میشه که مطالب هیچ روز شبیه روز دیگه نیست! مثلا به مطلب امروز توجه بفرمائید:
عرضم حضور مبارکتون، حتما بارها و بارها و باز هم بارها اسم «اورانیوم» و «غنی سازی اورانیوم» را شنیده اید. اما شاید بعضی از ماها دقیقا ندونیم که «غنی سازی اورانیوم» یعنی چی؟
امروز تصمیم دارم بطور خیلی خلاصه برای مخاطبان گرام «روزانه» مخصوصا اون دسته ازدوستانی که حوصله خوندن مقالات طولانی را ندارند در مورد «اورانیوم» و «غنی سازی اوارنیوم » توضیحاتی را بگم. این مطلب جمع وجور و مفید را می تونید در «ستون آزاد» شماره امروز «روزانه» مطالعه کنید.
ضمنا بحث داغ قومیت و ملیت بین عزیزان «پان ترکیست» و «پان ایرانیست» در گروه با داغی هر چه تمام ادامه دارد! (البته اینجاش رو شوخی کردم ... فردا علیه من موضع نگیرید!!)

عناوين برخي از  مطالب اين شماره از مجله الکترونيکي «روزانه»

  • کتاب آموزشی فلش
  • معرفي فيلم: قول
  • دانلود فيلم: Dead Alive
  • دانلود آلبوم: رهگذر باصدای فرخ
  • ویدیو جدید از آهنگ زیبای بابک غریبی
  • Internet Download Manager 5.04 نسخه ی جدید دانلود منجر محبوب IDM با قابلیت دانلود یک وب سایت به صورت کامل !
  • Yamaha
  • حكايت
  • پاسخ فضلاي قم به هاشمي
  • اورانیوم و غنی سازی اورانیوم
  • و ....

 


 

 

Mobin_s2004@yahoo.com


شکار صحنه به این می گن!
(کوههای اطراف قم)

 



 

 


Mobin_s2004@yahoo.com

کتاب آموزشی فلش
کتاب آموزشی فلش البته قسمت اول آن که بصورتی بسیار ساده نوشته شده
یک سایت جدید برای آپلود عکس
برای شما که وبلاگ، سایت و یا گروه اینترنتی دارید!
نمایشگاه مجازی پوسترهای مقاومت

 

 

Mobin_s2004@yahoo.com

دومين مرحله رزمايش بزرگ ذوالفقار

سخنگوي رزمايش بزرگ ضربت ذوالفقار گفت:در مرحله دوم رزمايش ضربت ذوالفقار موشكهاي زمين به زمين نيروي زميني با نظارت فرمانده كل ارتش و هدايت قرارگاه مركزي رزمايش ازصدها كيلومتر دورتر به سمت منطقه رزمايش شليك شد.
سرتيپ حيدري سخنگوي اين رزمايش در خصوص اين مرحله از رزمايش به خبرنگاران گفت:موشكهاي زمين به زمين صاعقه و ساحل به دريا كه به دست متخصصين صنايع دفاع و مبتكرين ساخته و بهينه شده است،بابرد قابل توجه ،توليد بالا و دقت زياد جوابگوي هرگونه تهديدي خواهد بود .
حيدري ادامه داد:اين مرحله سامانه‌هاي اطلاعاتي و الكترونيكي وضدالكترونيك و ارتباطي ساخت صنايع داخلي با امكانات ايجاد اختلال در سيستمهاي ارتباطي دشمن مورد استفاده قرار گرفت.
سخنگوي رزمايش ضربت ذوالفقار خاطرنشان كرد:سامانه فرستنده راديويي سيار به عنوان يكي از لايه‌هاي ارتباطي پيام‌رسان تا برد يكصد كيلومتر و با فرض قطع ارتباط تاكتيكي و به منظور اطلاع رساني مردم و نيروهاي مسلح بهره‌برداري شد .
حيدري در پايان اظهارداشت:در اين مرحله از رزمايش با تكيه بر بخشي از دستاوردهاي صنايع نظامي در بهره‌برداري از شبكه هاي هوشمند و قابل كنترل در بخش عمليات ضد الكترونيك و با سيستمهاي جهت‌ياب پخش پارازيت و شنود عمليات رهگيري سيگنالي در يگان جنگهاي الكترونيك انجام شد.

 



 


 

Mobin_s2004@yahoo.com

معرفي فيلم

قول
Wu ji (
The Promise)

نويسنده و کارگردان: چن کايگه. موسيقي: کلاوس بادلت. مدير فيلمبرداري: پيتر پاو. بازيگران: دونگ-کُن جنگ[کانلون]، هيرويوکي سانادا[گوانگمينگ]، سسيليا چيونگ[شاهزاده چينگ چنگ]، نيکلاس تسه[وُهان]، يه ليو[گرگ برفي]، هونگ چن[الهه هنشن]، چنگ زيان[پادشاه]. ١٢٨ دقيقه. محصول ٢٠٠٥ چين، هنگ کنگ، ژاپن، کره جنوبي. نامزد جايزه گلدن گلوب بهترين فيلم خارجي.
دختري يتيم بعد از مرگ والدينش با ساحره اي برخورد مي کند. ساحره به او مي گويد که در آينده هرگز فقير و گرسنه نخواهد بود، اما هر کس را دوست بدارد خيلي زود از دست خواهد داد، مگر اين که غير ممکن ممکن شود يعني زمان به عقب بازگردد و در بهار برف ببارد. سال ها بعد، او همسر امپراتور شده و چينگ چنگ ناميده مي شود. ميان امپراتور و شاهزاده وهان جادوگر نبرد براي کسب قدرت آغاز شده، همزمان سردار گوانگميگ، از افسران مورد اعتماد و جسور امپراتور سرگرم نبرد با ياغيان است. بعد از نبردي پيروزمندانه، گوانگمينگ که زخمي شده از برده اش کانلون مي خواهد تا زره سرخ او را پوشيده و بعد از زدن نقاب به نزد امپراتور برود. کانلون زماني به قصر امپراتور مي رسد که وهان کاخ را محاصره کرده و امپراتور با نشان دادن بدن برهنه چينگ چنگ مي خواهد او و سربازان را تحت تاثير قرار دهد. کانلون که در اولين نگاه عاشق چينگ چنگ شده، براي نجات وي، امپراتور را مي کشد و همراه دختر فرار مي کند. در لب پرتگاهي وهان او را به دام مي اندازد، اما زماني که وهان قول مي دهد چينگ چنگ را زنده نگاه دارد، کانلون خود را از آبشار به پايين مي افکند. کانلون زنده مانده و نزد اربابش بازمي گردد و شرح واقعه را مي گويد. چينگ چنگ نيز در قفسي طلايي نزد وهان زنداني مي شود. کانلون بار ديگر چينگ چنگ را از قفس نجات داده و نزد اربابش مي آورد. چينگ چنگ که ژنرال گوانگمينگ منجي و عاشق خود مي داند، با وي ازدواج مي کند. . اما وهان که از زنده بودن ژنرال آگاه شده، دسيسه اي طرح کرده و او را به دام مي اندازد. اين بار کانلون که از رموز بسياري توسط گرگ برفي آگاه شده، به خاطر خود و عشق بر زبان نيامده اش وارد نبردي سهمگين با وهان قدرتمند مي شود...

چرا بايد ديد؟
چن کايگه متولد ١٩٥٢ پکن در نيويورک درس خوانده، پدرش فيلمساز بوده و خودش از کارگردان هاي شناخته شده امروز چين به شمار مي رود. کايگه در ايران با تار زندگي و زمين زرد شناخته شد که فيلم هايي کم خرج بودند. اما قبل از بدرود، محبوب من کايگه مانند ديگر فيلمسازان چيني دريافته بود که براي تسخير بازارهاي خارجي بايد براي توليد فيلم بايد بودجه هاي سنگين تري فراهم کرد. اين کار في النفسه ترفند بدي نبود و ماه اغواگر و بدرود محبوب من به بازارهاي جهاني و جشنواره هاي خارجي راه يافته و موفق نيز شدند. بدرود محبوب من به دليل ساختار خوب، همچنين نشان دادن زندگي محبوبه هاي چيني تماشاگران زيادي کسب کرد، اما راه تازه اي که با فيلم ببر کمين کرده، اژدهاي پنهان در سال ٢٠٠٠ توسط آنگ لي باز شد، به زودي ژانر در حال احتضار فيلم هاي رزمي را جاني دوباره بخشيد و زمينه ساز کشانده شدن کارگردان هاي نام آور شرقي به سوي ساختن فيلم هاي رزمي پر هزينه و اپرا گونه شد. ژانگ ييمو در سال ٢٠٠٢ با قهرمان و دو سال بعد با خانه خنجرهاي پرنده اين مسير را ادامه داد و اينک چن کايگه قدم در اين راه گذاشته است. قول نيز مانند هر سه فيلم ديگر اين گونه احياء شده، سر و شکلي اپرا گونه دارد و داستاني عاشقانه را در پس زمينه يک انتقام گيري مدهش روايت مي کند. مانند هر سه فيلم ديگر شخصيت هايش از اين جا به آنجا در حال پروازند و صاحب قدرت هاي خارق العاده[اين بار دويدن با سرعتي بيشتر از باد] که قرار است در راه عشق و وصال معشوق از آنها استفاده کنند. حتماً کساني که از فيلم هاي پيشين اين گونه لذت برده اند، تماشاي قول را نيز جذاب خواهند يافت. سينما دوستان جدي نيز که محصولات عظيم شرقي را دنبال مي کنند اين فاوست زنانه را با رغبت خواهند ديد. هر چه باشد شرق هميشه جذابيت هاي خودش را داشته!
ژانر: اکشن، درام، فانتزي.


دانلود فيلم

 Dead Alive (Goblin)

لینک دانلود فیلم:
http://rapidshare.de/files/29483016/Dead.Alive._Rus.Goblin_.part1.rar.html
http://rapidshare.de/files/29487297/Dead.Alive._Rus.Goblin_.part2.rar.html
http://rapidshare.de/files/29492579/Dead.Alive._Rus.Goblin_.part3.rar.html
http://rapidshare.de/files/29501007/Dead.Alive._Rus.Goblin_.part4.rar.html
http://rapidshare.de/files/29504464/Dead.Alive._Rus.Goblin_.part5.rar.html
http://rapidshare.de/files/29509924/Dead.Alive._Rus.Goblin_.part6.rar.html
http://rapidshare.de/files/29478993/Dead.Alive._Rus.Goblin_.part7.rar.html

Password: saebisja

  لينکهای دانلود غير مستقيم مي باشد.

راهنمای دانلود: بعد از اینکه روی لینک فایل مربوطه کلیک کردید، صفحه ای باز می شود که وارد سایت Rapidshare می شوید. در صفحه باز شده جدولی را مشاهده می کنید که در انتهای آن دو کلید وجود دارد: Free و Premium
باید روی Free کلیک کنید تا صفحه مربوط به دانلود باز شود. در وسط صفحه شمارنده ای بصورت معکوس از عدد 60 شروع به شمارش می کند. وقتی شمارنده به صفر رسید، در همان قسمت منوی جدیدی باز می شود، بعد از وارد کردن کد امنیتی که در همانجا نوشته شده است (و معمولا 3 کاراکتری می باشد)، روی Download From Mirror کلیک کنید تا شروع به دانلود فایل مورد نظرتان کند.
تذکر مهم: در هنگام دانلود از سایت Rapidshare و سایتهای اینچنینی، حتما باید نرم افزار مخصوص دانلود مثل (DAP و ... ) غیرفعال باشند و نباید توسط چنین نرم افزارهای دانلود کنید، چون موفق نخواهید شد!
 

----------------------------------------------------------------------

قابل توجه ایرانیان عزیز خارج کشور !
باطلاع می رساند روزهای جمعه و ایام تعطیل فیلمهای ایرانی برای مشاهده و دانلود در این قسمت معرفی خواهد شد.

 

 


 

Mobin_s2004@yahoo.com

دانلود آلبوم: فارسي

رهگذر
باصدای فرخ

براي دانلود، روي لينکهای بالا کليک سمت راست نموده و Save Target As را بزنيد.
 


 

تک موزیک

ویدیو جدید از آهنگ زیبای بابک غریبی

لینک دانلود آهنگ
براي دانلود، روي لينک بالا کليک سمت راست نموده و Save Target As را بزنيد.

 

 

 

 

 

Mobin_s2004@yahoo.com

نرم افزار PC

Internet Download Manager 5.04 نسخه ی جدید دانلود منجر محبوب IDM با قابلیت دانلود یک وب سایت به صورت کامل !


یکی از محبوب ترین نرم افزار های مدیریت دانلود های اینترنتی، نرم افزار قدرتمند Internet Download Manager یا همان IDM
است که از محبوبیت و کارایی بسیار بالا و قابل قبولی در محیط ساده آشنای خود برخوردار است .

این ابزار محبوب و قدرتمند، ادعا دارد که سرعت دانلود فایلهای شما را تا 5 برابر افزایش می دهد که اگرچه این ادعا کمی ناباورانه به نظر می رسد ولی در صورت کارکرد با این نرم افزار متوجه افزایش محسوس سرعت دانلود خواهید شد .

قابلیت پشتیبانی Resume و برای اکثر لینک هایی که این امکان را دارند و همچنین دانلود به صورت طبقه بندی شده، ظاهر گرافیکی و آشنای نرم افزار از ویژگی های خوب این نرم افزار است .

IDM هنگام دریافت یک فایل آن را به چندین و چند قسمت بنا به دلخواه شما تقسیم کرده تا به طور همزمان با دریافت فایلها از چند بخش گوناگون سرعت دریافت را به حد اکثر رسانده و از پهنای باند موجود بیشترین استفاده را ببرد .

توانایی پشتیبانی پروکسی سرور، سازگاری با انواع پروتوکل های FTP و HTTP، سازگاری خودکار با مرورگرهای مطرح دنیا مانند Microsoft Internet Explorer, Netscape, MSN Explorer, AOL, Opera, Mozilla, Mozilla Firefox, Mozilla Firebird, Avant Browser, MyIE2 و ... ایجاد  تنظیمات برای شماره گیری و اتصال سر زمان معین، قطع ارتباط یا خاموش کردن سیستم سر ساعت معین، پس از اتمام دریافت فایلهای معین،پشتیبانی چندین زبان،پیش نمایش فایلهای فشرده ی Zip، داشتن بقه بندی های مختلف برای دانلود ها، محافظت از فایلهای دانلودی دربرابر ویروس ها،  از دیگر ویژگی های خوب این نرم افزار است .

برخی قابلیت های جدید نسخه ی 5.04 نرم افزار IDM :

سازگاری کامل با مرورگر بسیار محبوب FireFox .

پشتیبانی پروتوکل MMS .

قابلیت بسیار مناسب Site Grabber برای دریافت تمامی اطلاعات مورد نیاز یک وب سایت یا آدرس اینرتنت .برای مثال با تعیین و فیلتر گذاری قادرید تعیین کنید که تمام زیر مجموعه های یک ادرس اینترنت یا تمامی تصاویر یک گالری عکس و یا تمامی آهنگ های یک سایت موسیقی دانلود شود !

قابلیت دانلود کامل یک وب سایت و مرور آن به صورت آفلاین .

توانایی دریافت همزمان دو وب سایت به صورت کامل بر روی سیستم .

و ....

جزییات کامل تر به زبان سایت سانده ......

IDM را می توانید از اینجا :

دانلود کنید نسخه ی 5.04 را با حجم 1.79 مگابایت

تصاویری از محیط نرم افزار

English Explanations

برای دریافت کرک نسخه ی 5.04.3 نرم افزار اینجا را کلیک کنید


 

نرم افزار موبایل

Yamaha

   

بريم ماشين سواري ؟

 لینک دانلود
براي دانلود، روي لينک بالا کليک سمت راست نموده و Save Target As را بزنيد.

 

 

 

 

Mobin_s2004@yahoo.com


گلعذاری ز گلستان جهان ما را بس

گلعذاری ز گلستان جهان ما را بس
من و همصحبتی اهل ریا دورم باد
قصر فردوس به پاداش عمل می​بخشند
بنشین بر لب جوی و گذر عمر ببین
نقد بازار جهان بنگر و آزار جهان
یار با ماست چه حاجت که زیادت طلبیم
از در خویش خدا را به بهشتم مفرست
حافظ از مشرب قسمت گله ناانصافیست

 

زین چمن سایه آن سرو روان ما را بس
از گرانان جهان رطل گران ما را بس
ما که رندیم و گدا دیر مغان ما را بس
کاین اشارت ز جهان گذران ما را بس
گر شما را نه بس این سودو زیان ما رابس
دولت صحبت آن مونس جان ما را بس
که سر کوی تو از کون و مکان ما را بس
طبع چون آب و غزل​های روان ما را بس

 
 

 

 

Mobin_s2004@yahoo.com

اعضا محترم گروه مي توانند مطالبشان را به آدرس
 Mobin_s2004@yahoo.com
بفرستند تا با نام خودشان در اين ستون نوشته شود.

 

asal_asalbano2002@yahoo.com

حرفهای دلتنگی

من يك شبي خواب ديدم كه مي آيي
تو از قعر آرزوهاي ناب مي آيي
شبي اينگونه، من و تو و مهتاب....
كنار ساحل عشق ، عاشقانه مي آيي

 

 

akh_lion@yahoo.com

دو زن بودند که همدیگر را اصلا نمی شناختند
یکی که که به یاد نداری دیگری که مادر می نامی
دو حیات متفاوت که شکل گرفتند تا تورا بسازند
یکی ستاره راهنما ی تو شد دیگری خورشید تو
اولی به تو احساسات داد دیگر ترس تو را ارام ساخت
یکی اولین تبسم شیرین تو را دید دیگری اشک توراپاک کرد
یکی برای تو خانه ای جستجو کرد که خود نتوانست فراهم کند
دیگری در اشتیاق داشتن فرزندی دعا کرد و دعایش مستجاب شد
و اکنون تو با اشکهای خود از من می پرسی سوالی که قرنهاست وجود داردو طی سالها پاسخی به ان داده نشده است
وارث یا محیط تو محصول کدامیک هستی ؟
هیچکدام عزیزم فقط محصول دو نوع عشق متفاوت هستی

 

 

tehranredstar@yahoo.com

درخواست راهنمائی

( آنقدر به زندگی علاقمندم که حتی حاضرم برای زنده ماندن جانم را نیز بدهم )
سلام دوستان
من مدت زیادی نیست که عضو گروهم .
آرزوی سلامتی و بهروزی برای یکایک شما عزیزان دارم .
یک سوال فنی :
اگر کسی از شما با نرم افزار فوتوشاپ آشنائی دارید خبرم کنید .
مشکلی دارم که نتوانستم حلش کنم .
قربون همه تون : BEHZ@D

 

 

Shokrollahi@ppars.com

1- تمامی آقایون شدیداً گرفتار کار و بیزنس خودشون هستند
2- در حالـی که شدیداً گرفتار کار و بیزنس خودشون هستند،ولی در هر صورت وقت واسه خانوم ها دارند.
3- در حالـی که در هر صورت وقت واسه خانوم ها دارند، ولی اون ها رو به حساب نمی آرن.
4- در حالی که اون هارو به حساب نمی آرن، ولی همیشه یکی تو دست و بالشون هست.
5- در حالی که همیشه یکی تو دست و با لشون هست،ولی بازم شانس‌شون رو روی تور کردن بقیه خانوم ها امتحان می کنن.
6- در حالی که شانس شونو روی بقیه خانوم ها امتحان می کنن،ولی دستپاچه می شن وقتی زنی ترکشون می کنه.
7- در حالی که دستپاچه می شن وقتی زنی ترکشون می کنه، ولی بازم درس عبرت نمی گیرن وهنوز هم می خوان شانس شون رو روی بقیه خانوم ها امتحان کنند.

 

 
sinior_alen@yahoo.com

ای خواب نماهای هوشیار بترسید از روزی که همچون اجدادتان سنگ از منقار حقییان بر سرتان
فرود اید که فرق شکافته جز رنگ ننگ و پستی چیز دیگری بر صورت شما نمی نشاند
(صلح در هر زمان و در هر مکان)
مهرداد کوچک

 

 

aafagh_m51@yahoo.com

در وفاتِ وفات

!مادر
،ای نشاطِ جان من، ای شکوهِ جان من، ای جانِ من
در این روزگارِ جانی شده
،که دیری است محبّت انگار بی جان شده است
،و سالهای قحطِ سال وفاست
!ای تندیس پر شکوه محبّت
با من بگو که در وفاتِ وفات چگونه آن توانم که بی وفایی بیکران این روزگار را کرانه کنم
همیشه آن یگانۀ ملکوت، به قلبِ همیشه غمخوان من می خواند که
.تسکین در توکل، و تسلّی در توسّل است

!مادر! ای آیتِ عنایتِ حق
تو در حقِ، من جز لطف حق نبوده ای و اما من به حق که در حقِ تو اهمال کرده ام که
.حقیقتِ عشق را و عشق به حقیقت را اِعمال نکرده ام

...از کتاب هرگز نمیر مادر
نوشته: ع . افقهی سبزواری

 

 

raven_pourian@yahoo.com

دوست عزیزم شهریار خان گل به اندازه کافی مردم درگیر خرافات و گزافه گویی برخی آدم ها هستند... من از شما خواهش میکنم با این نوشته ها اندیشه مردم رو از راهی که باید پیش بگیرند کج نکنید... اگر داده های بدرد بخور برای ایرانیان ارجمند دارید ارایه بدید وگرنه باز هم ازتون مانند یک برادر کوچیکتر میخوام که اینجور چیزها رو تو مخ مردم نکنید بخدا چیزهای زیادی هست که مردم باید بدونند وبیاموزند....بازم سپاس در ضمن دوست نازنینم صالح گودرزیان افتخار به چیزهایی که یک زمانی در کشور ما پایه گذاری شده بسیار خوب و شایسته است من هم در شادی شما و بالندگی ایرانی مانند شما هستم ، اما کمی ریزبینانه تر اگه نگاه کنیم پس از اون دوران انگار که دیگه چیزی برای بالندگی برامون نمونده و اگر هم بوده نگذاشتند که برای ما باشه... بیایم به چیزهایی که اکنون داریم ببالیم... آیا چیزی به اون شکوه پیدا میکنید؟؟؟؟؟بیایم تلاش کنیم تک تکمون یکی باشیم افتخار آفرین برای ایران نامی... یک چیز دیگه؛ اگر در آلمان بسر میبرید مجله این ماه گشیشت رو بگیرید و بخونید.. یافته های فرنگی هاست درباره چیزهایی که ما اکنون بهشون میبالیم

 

 

mitramrz@yahoo.com

دستم بگير

دستم بگیر
مرا تا فراسوی آسمانها ببر
آنجا كه فقط خدا باشد و تو باشی و من
آنجا كه رنگ ها حقیقي اند
آنجا كه عطر عشق را به راستي ميتوان حس كرد
دیگر مرا ياراي سفر بي يار نیست
روزهای بسیاری را بدون تو تحمل كردم
و شبانگاهان زيادي را با يادت به سحر رساندم
گاه ساعتها به دفترم، نوشته هايم و تصوير تو نگاه كرده ام
و سپس فقط آهي سرد مرا دريافت
پس از گذشت سالها بيا و ببين
من هنوز با كوله بارم آماده سفرم
و هنوز چشم به راهت هستم كه بيايي و مرا همراه باشي
يادت هست
آن خنده هاي معصومت و آن شيطنت هاي گه گاهت
يادش بخير
چه شبها كه با همكلامي مان گذشت
چه شبها كه نشستيم .و نظارگر ماه شديم
و چه روزها كه به اميد شب به پايان رسيد
واي بر اين ايام بي همسفري
دستم بگير
هنوز گرماي دستانت را با گرماي جان خويش حفظ كرده ام
هنوز هم قلبم مالامال عشق توست
دستم بگير كه جز تو مرا محرمي نيست

" تقدیم به همه ی دوستان گلم که قلبشون لبریز از عشقه "

 

 

sweetanim074@yahoo.com

نامه هایی برای تمام زنان جهان .... 76

..... این نامه استثنایی ست
روزهای نابیوسان در زندگی انگشت شمارند
روزهایی که در آنها
انسان فرصت دارد از تنش برهد
! ... و بدل شود به یک گنجشک

در یک ظهر ؛
یا یک بعدازظهر
در زندگی هرانسانی مجال آن هست
تا بیرون بخزد از سلول تنگش
و آزادی را تمرین کند
هر چه می خواهد بگوید
... و دستانش را
به هر طرف که خواست تکان بدهد
آن دم که مایل است دوست بدارد

هر انسانی به آزادی ناب دست پیدا نمی کند
و مجال آن را ندارد
که از صندوق مهر و موم شده ی عادات روز مره
بیرون بیاید و بگذارد
معشوقش اورا در حالتی طبیعی ببیند
.... و دوست بدارد

انسان مدعی آزادی ست
! اما در بند است
حتی برای گفتگو با دست ها؛
و لبان ؛
.. و لباس هایش آزاد نیست

چرا برایت از یک روز استثنایی می نویسم؟
چون احساس می کنم از صمغ خود رها شده ام
و از صندوق آداب اجتماعی رهیده ام
تا آزادی را چون گنجشکان تجربه کنم

« نزار قبانی »

 

 

behzad_s1361@yahoo.com

سه گناه نخستين
(قسمت دوم)

مثالى براى معرفت دنيا:
ستارگانى كه در اين دنيا با چشم ديده مى شود از چهار تا پنج هزار بيشتر نيستند، امّا وقتى تلسكوپهاى نجومى، تهيّه و قطر عدسى هاى اين تلسكوپها، بزرگتر، عظمت اين عالَم نمايان تر و زيادتر شد. تا الان كه شماره كرده اند تنها در يك قسمت از اين آسمان ـ كه مجموعه كهكشان ما باشد ـ صد ميليارد ستاره، يعنى صدهزار ميليون ستاره وجود دارد. تازه اينها مربوط به آسمان اوّل است و پشت اين آسمان، شش آسمان ديگر هم هست: «اِنّا زَيَّنا السَّماءَ الدُّنْيا بِزينَة الْكَواكِب;»(12) من در مقابل اين دستگاه عظيم خلقت كيستم كه تكبر بورزم.
ب) عقده حقارت يكى از عوامل تكبّراست; يعنى چنين افرادى در وجودشان كمبودى احساس مى كنند و مى خواهند آن را جبران كنند و گمان مى برند جبران آن با تبختر و باد به غبغب انداختن است به اين است كه شانه ها را به عقب بيندازند، و چشمهايشان را به آسمان بدوزند، به كسى سلام نكنند يا جواب سلام كسى را ندهند. روانكاوان امروزى هم به اين مطلب رسيده اند. در حديثى از امام صادق(عليه السلام)نقل شده است:«ما مِنْ رَجُل تَكَبّرَ أوْ تجبر الاّ لِذِلَّة وَجَدَها فى نَفْسِهِ; هيچ كس تكبّر نمى كند مگر به سبب آن ذلّتى كه در درون جانش احساس مى كند»(13) اين همان عقده حقارت است كه از آن به ذلت تعبير شده است; مثلاً فرد در خانواده فقيرى پرورش يافته، خيال مى كند فقرعيب است، يا بى احترامى بعضى از پدرو مادرها به فرزندانشان باعث مى شود آن فرزند دچار كمبود شخصيّت شود و از براى جبران آن، به تكبّر رو بياورد.
يكى از مظاهر زشت دنياى ماشينى و صنعتى امروز، فرزندان نامشروع است كه در اروپا و آمريكا فراوان يافت مى شوند، مثلاً در انگلستان، نيم ميليون فرزند نامشروع متولّد مى شود البتّه اين آمار چندين سال قبل است. همين افراد وقتى به جامعه پا مى گذارند، عامل بسيارى از جنايتها، كشتارها، سرقتها و... مى شوند. وقتى پرونده ها بررسى مى شود، مى بينيم كه درصد بسيارى از جانيان بزرگ، همين فرزندان نامشروع هستند.
يكى از عوامل چنين اعمال زشتى، عقده حقارت است كه اينان در خود مى يابند. وقتى وى مى بيند ديگران پدر و مادر مشخّصى دارند و پدر و مادر او مشخّص نيست، احساس حقارت و كمبود در خود مى كند و همين سبب جنايتها و كشتارها و ... مى شود و از اين رو:
اوّلاً: حسّ انتقامجويى در او شعله ور مى شود و مى گويد بايد از جامعه اى كه مرا بدين روز انداخته، انتفام بگيرم.
ثانياً: براى اين كه به شهرت برسد و كمبود درونى اش را جبران كند.
سوال: راه درمانش چيست؟
جواب: بايد اين خلاء و كمبود را پر كرد و بهترين راه آن، ايمان به خداست، ايمان به خدا به قلب انسان وسعت مى بخشد و وقتى شخص دريافت كه همه چيز از خداست و بنده از خود چيزى ندارد، ديگر مغرور نمى شود و در خود حقارت و كمبودى احساس نمى كند.
ج ـ عامل ديگر، خودخواهى و حبّ ذات است; انسان بايد خودش را دوست داشته باشد، چون اگر خودش را دوست نداشته باشد، به دنبال كارى نمى رود. امّا اگر حبّ ذات بى حساب و كتاب باشد و به افراط و تفريط بينجامد، به خودخواهى و خودبينى تبديل مى شود كه ديگر از خويشتن بين، انتظار خداجويى و خداخواهى نبايد داشت; زيرا اين تكبّر و خودپسندى كار را به جايى مى رساند كه گمان مى برد خدا همه فضايل را در وجود او گذاشته و ديگران بهره اى از آنها ندارند.

راه درمان:
بايد خوددوستى (=حبّ ذات) را متعادل كرد; زيرا از جمله نشانه هاى ايمان و حدّاقل برادرى اسلامى اين است كه «ان تحبّ لاخيك ما تحبّ لنفسك; هرچه را براى خود خواهى، براى ديگران هم بخواه»(14) مبادا خود را برتر از ديگران بدانى. به ما دستور داده اند در مورد بزرگتر از خود به نفس خود بگويد شايد بيشتر از من عبادت كرده است و در مورد كوچكتر اين گونه بينديشد كه شايد گناهش كمتر است. همّت خود را يك درجه پايين تر از ديگران بدان. اگر خودپسند نبودى مسلّم خدا پسند مى شوى.
امام حسن(عليه السلام) به جنادة بن ابى سفيان فرمود:«اِذا أَرَدْتَ عِزّاًبِلا عَشيرَة،وَ هَيْبَةً بَلاسُلْطان ;فَاخْرُجْ مَنْ ذُلِّ مَعْصيبَةِ اللّه اِلى عِزِّ طاعَةِ اللّه; اى جناده اگر مى خواهى بى خويشاوند عزيز باشى و هيبت داشته باشى، از خوارى گناه الهى به عزّت اطاعت الهى داخل شو»(15)
بندگى كن تا كه سلطانت كنند *** تن رها كن تا همه جانت كنند
خوى شيطانى سزاوار تو نيست *** ترك اين خو كن كه انسانت كنند
چون على، در عالم مردانگى *** سرد شو تا شاه مردانت كنند
همچو سلمان در مسلمانى بكوش *** اى مسلمان، تا كه سلمانت كنند
حرص و آز:
حرص و آز نيز نمى گذارد انسان حقايق را ببيند. انسانى كه مى تواند با اندكى بسازد و با مقدار كمى غذا سير شود، چه حاجتى به حرص زدن دارد؟

حرص در روايات اسلامى:
1ـ از امير مؤمنان على(عليه السلام) نقل شده است كه فرمود:«بِئْسَ الرَّفيقُ الْحِرْصُ; حرص، بد رفيقى است»(16)
2ـ در حديثى از امام صادق(عليه السلام)نقل شده كه فرمود: «أَغْنَى الْغِنى مَنْ لَمْ يَكُنْ لِلْحِرْصِ أَسيراً; بى نيازترين بى نيازى اين است كه كسى اسير حرص نباشد»(17)
3ـ از امام صادق(عليه السلام) نقل شده كه فرمود: «ما فَتَحَ اللّهُ عَلى عَبْد بابَاً مِنْ أَمْرِالدُّنْيا، اِلاّ فَتَحَ اللّهُ عَلَيْهِ مِنَ الْحِرْصِ مِثْلَهُ; خداوند هيچ درى را به روى بنده اى نگشوده، مگر آن كه درى از حرص را مانند آن به روى او باز كرده است».(18)

ادامه دارد ....

 

 

savalanmeshkin@yahoo.com

جوابیه ای به آقاي احسان غفاری
(درد و دلهای یک ترک)

با سلام
دو سه روزي بيشتر نيست که من عضو گروه مبين شده ام در اولين روزانه اي که دريافت کردم ،نامه از يک هموطن ترک زبان چاپ شده بود که در آن به درد دل پرداخته بود حقيقتا تمام حرفهاي که گفته بود واقعيتهاي ملموس ملت ترک زبان ايران بود در شماره هاي بعدي جوابيه اي ازآقاي احسان بهرام غفاري چاپ شد که مي خواهم نقدي نسبت به آن داشته باشم
دوست و هموطن عزيز جناب آقاي غفاري
شما در ابتداي نامه تان اشاره کرديد که قصد ناراحت کردن دوستان ترک زبان را نداريد .که اين خود نشان مي دهد حرفهايي که زديد مي تواند ناراحت کننده باشد
آيا صرفا عنوان طنز بودن مطلب تان به شما اين اجازه را مي دهد که در مورد بخش بزرگي از جامعه ايران اينگونه صحبت کنيد .آيا براي طنز، محدوديتي موجود نيست و طنز نويس از هر نوع باز خواستي مصون است ؟اميدوارم که در نوشته هاي بعدي نظرتان را رک ور است بيان کنيد و نطراتتان را پشت عنوان طنز قايم نکنيد.
شما در نامه تون به عوض کردن اسم کوهها اشاره کردين و اين کار را بصورت مسخره اي (برتر بودن اسمهاي فارسي نسبت به اسامي اصيل ترکي کوهها) توجيه کرديد.اگر مسئله تعويض نامها براي شما به اين راحتي قابل توجيه است ،براي چه در مورد عنوان" خليج عربي " غيرتي شده و زمين و اسمان را به هم مي دوزيد.
شما اسامي ترکي را در غضنفر و ماشااله خلاصه کرديد(در حاليکه هيچ کدام کلمه ترکي نيستند)
پس چرا اسمهايي همچون"ساناز، مارال ،سولماز،آيناز،آيدين ،ياشار،الناز و ....اينقدر رواج دارند .آيا اصلا مي دانستيد که همه اينها اسامي اصيل ترکي هستند .البته دوست عزيز نمي توانم
شما را زياد ملامت کنم چون به شما اينگونه ياد داده اند و در تمام برنامه هاي تلويزيوني که ديديد اسم ترکها غضنفر بوده است.
آقا احسان:
آيا هيچ مي دانستيد که موسيقي آذري در دنيا حرف اول را مي زند و در فستيوال هاي معتبر جهاني مقام هاي بس شايسته اي کسب کرده است و شما چه راحت مسخره اش کردين ؟
اما يک قسمت نامه ات حقيقت بود اين که بيشتر استادهاي فارسي دانشگاه تهران ترک زبانند و اين نشان مي دهد که ترکها چه کارها براي ماندگاري زبان فارسي نکردند و در مقابل شما ها از هيچ کوششي براي از بين بردن فرهنگ و زبان قومها دريغ نکرديد.
دوست عزيز
مخاطبم در اين نامه تنها شما نيستيد بلکه همه انهايي هستند که به عنوان طنز يک ملت را مسخره کرده و خواسته يا ناخواسته ،دانسته يا نادانسته ابزار دست شوونيستها شده اند اميد که گلايه من را بدون تعصب بپذيريد.وبيايد در نوشته ها و حرکاتمان طوري عمل کنيم که باعث همگرايي قوميت ها در کشور عزيزمان ايران بشود چون ما الان بيش از هر چيزي به اتحاد نياز داريم (و شايد شما بيشتر از ما).بياييد در کنار هم باشيم نه در مقابل هم .مطمئن باشيد ادامه اين کارها باعث افزايش حساسيت ها شده و ممکن است روزي برسد که ديگر فرصتي براي حل مشکل باقي نمانده است.
دوست عزيز
تو زبان خاص خود را داري و فرهنگ خودت را و من هم زبان و فرهنگ خاص خودم را.اگر مي خواهي با هم برادر باشيم و راهمان يکي باشد شرطش آنست که با ديده تحقير به ملت من ننگري .يا به قول مرحوم پروفسور زهتابي:
اوزومه مخصوص اولان باشقا ائليم واردي منيم
ائليمه مخصوص اولان باشقا ديليم واردي منيم
ايسته سن قارداش اولاق،بير ياشاياق،بيرليک ائدک
وئريبن قول-قولا،بوندان سورا بير يولدا گئدک
اولا،اوزگه کولک لرله گرک اخماياسان
ثانيا،وارليغيما،خالقيما خور باخماياسان
يوخسا گر زور دئيه سن ملتيمي خوار ائده سن
گون گلر،صفحه چونر،مجبور اولارسان گئده سن

با تشکر آيدين آذرنيا

 

 

ebgh_80@yahoo.com

يادداشت هاي همين جوري
(يا يادداشت هاي هفته اي كه گذشت)

 ول ) خانم كتابخانه عليرغم گذشت صد و هفتاد روز هنوز به پست خود بازنگشته اند . ( لطفا كسي با 110 تماس بگيرد )
دوم ) آقاي مبين با سلام . لطفا ترتيبي اتخاذ بفرماييد كه اعضاي گروه شما ، مراسم گلريزان به جا آورند . تا با پول هاي عايده ، نوار چسبي خريده شود تا جاي كلنگ آن برادرمان بر روي فيبر هاي مخابراتي كشور ، چسبانده شود . بديهي است پس از اين عمل خداپسندانه ، ايميل ها ديگر نصفه نيست . با تشكر . روابط عمومي !
سوم ) براي خداداد و باقري و دايي و چند تن ديگر از اصحاب شوت بال ، مراسم خداحافظي گرفته اند اميدواريم ايشان شاخ را بكشند .
چهارم ) نخستين گردهمايي بهزاديون مقيم مركز به صرف سينه و علم ، در حسينيه مبين در روز چهارشنبه برگزار مي گردد . حضور شما مايه اشك و آه است .
پنجم ) يك گروه اينترنتي ، داستان بنده را عينا در گروهشان گذاشته اند و زير داستان من نوشته اند، نوشته شده توسط مرجان ! اگر به اصل تناسخ اعتقادي باشد ، احتمالا در زندگي هاي پيشينم ، دختر بوده ام . جل الخالق !
ششم ) يك پيشنهاد . لطفا قسمت بيوگرافي ميوه ها را در روزانه بيشتر كنيد . اتحاديه ميوه فروشان .
هفتم ) بحث ترك ها و فارس ها به جديت در روزانه پيگيري مي شود . خدا پدر و مادر من را بيامرزد كه باعث شدم ، خواهران و برادران آذري ، تحصن سكوتشان را بشكنند .
هشتم ) نامه اي از يكي از اعضاي حزب الله به گروه ارسال شده . اين بنده خدا از مشتاقان و پيگيران روزانه است . ولي يك اشكال كوچك وجود دارد . اين بنده خدا روزانه را فارسي مي خواند ولي مطلبش را عربي مي فرستد ! پرتغال فروش لبناني نديده بوديم كه ديديم .
نهم ) بخش پزشكي هم چنان سوختگي اش را ادامه مي دهد ! من ميگم طرحي بريزيم كه ديگر در اين مملكت كبريت توليد نشود تا اين بنده خدا به كارهايش برسد .
دهم ) اين شايسته سالاري چه مي كنه در اين مملكت ! سخنگوي وزارت خارجه شده سفير امارات ! وزير راه شده ، وزير صنعت ، وزير صدا و سيما شده وزير انرژي هسته اي ... پيشنهاد مي شود ، آقاي شوكت را وزير ارتباطات ، آقاي دايي را وزير فرهنگسراي خانواده ، آقاي مبين را وزير ميوه و تره بار و .... خداييش اين شايسته سالاري چه مي كنه !
يازدهم ) پس اين قسمت دوم مناظره چي شد ؟
دوازدهم ) يه بنده خدايي گفته كوكاكولا يعني نقض اسلام . يه بنده خداي ديگه گفته ، كه اين بنده خدا اولي بي كاره . پيشنهاد بنده خداي سوم كه من باشم اين است كه يك نوشابه بسازيم كه وقتي زم زم را برعكس مي خوانيم بشود لا بوش لا واشينگتن . حظ كردين ؟
سيزدهم ) آقا يك برنامه اتخاذ بشود ، همديگر را ببينيم . ما كه موهاي زبانمان را دم اسبي كرديم از بس اين پيشنهاد را داديم . بعد مي گن چرا آمار ازدواج پايينه ؟ همش تقصير اين مدير گروهاست .
چهاردهم ) شنگول منگول با موبايل نديده بوديم كه خوانديم !!!
پانزدهم ) فعلا همين . احسان بهرام غفاري

 

 

salman_yavar@yahoo.com

سند اعتماد ويژه امام خميني به نصرالله جوان

6 آبان سال 1360، در حالي سيدحسن نصرالله 21 ساله از امام خميني اجازه كتبي دريافت مي‌كند كه امام خميني، به ندرت چنين شرايطي را براي كسي ايجاد كرده بودند.
به گزارش خبرنگار «بازتاب»، در پيش از ظهر روز ششم آبان 1360، ياران جنبش امل به همراه سيدحسن نصرالله در جماران به حضور امام خميني(ره) شتافتند و از او شنيدند كه: «از آنجا كه منطقه در شرف يك نهضت اسلامي عمومي است، آمريكا اقدام به طرح قضايايي كرده است تا بتواند دست مردم بي‌پناه منطقه را از سرنوشتشان كوتاه كند و متأسفانه، برخي از دولت‌ها هم او را كمك مي‌كنند. طرح سادات و فهد يكي است. بر فرض كه آمريكا يك طرح صد درصد اسلامي ـ انساني بدهد، ما باور نمي‌كنيم كه آنان به نفع صلح و منافع ما گامي بردارند. اگر آمريكا و اسرائيل «لااله الاالله» بگويند، ما قبول نداريم، چرا كه آنان مي‌خواهند سر ما كلاه بگذارند. آنها كه صحبت از صلح مي‌كنند، مي‌خواهند منطقه را به جنگ بكشند... .
مسئله‌اي كه مي‌خواهم اكيداً به شما تذكر دهم اين است كه اين معنا كه «نمي‌شود با قدرت‌هاي بزرگ طرف شد» را از گوش‌هايتان بيرون كنيد. شما بخواهيد، مي‌توانيد...».
و در همان روز بود كه نصرالله، حكم اجازه اخذ وجوهات شرعيه را در 21 سالگي از امام دريافت مي‌كند و اين در حالي است كه شيخ صبحي طفيلي، از سران مقاومت، هفت سال بعد؛ يعني 14 آبان 1367 و شهيد سيدعباس موسوي، اولين دبيركل حزب‌الله، نيز در 20 بهمن سال 1366 اجازه تصرف در امور حسبيه و شرعيه را با امر امام پيدا مي‌کنند.
متن حكم امام خطاب به سيدحسن نصرالله، به اين شرح است:

اجازه‌نامه
زمان: 1360 ه‍ ش. /1401 ه‍. ق.
مكان: تهران، جماران
موضوع: اجازه در امور حسبيه و شرعيه
مخاطب: سيدحسن نصرالله ـ لبنان

بسم‌الله الرحمن الرحيم
الحمدالله رب‌العالمين، والصلوة والسلام علي محمد و آله الطاهرين، ولعنة الله علي اعدائهم اجمعين.
و بعد، جناب حجت‌الاسلام آقاي حاج سيدحسن نصرالله ـ دامت افاضاته ـ از طرف اينجانب مجازند در تصدي امور حسبيه و اخذ وجوه شرعيه و مصرف مظالم عباد و ذكوات و كفّارات را در مصارف مقررة شرعيه؛ و در مورد سهمين مباركين نيز مجازند در اخذ و صرف آن در مخارج خودشان به نحو اقتصاد؛ و در مورد مازاد بر مخارج نيز مجازند نصف آن را در مخارج سادات عظام ـ كثرالله امثالهم ـ و ترويج شريعت مقدسه صرف نموده و نصف ديگر را ارسال دارند.

«و اوصيه ـ ايّده‌الله تعالي ـ بما اوصي به السلف الصالح من ملازمة التقوي و التجنب عن الهوي و التمسك بعروة الاحتياط في امور الدين و الدنيا؛ و ان لاينساني من صالح دعواته»؛ والسلام عليه و علي اخوانناالمؤمنين و رحمةالله و بركاته.
روح‌الله الموسوي الخميني

 

 

sina_kaz@yahoo.co.ukm

توضيحي در مورد "ايران و اقوام آن"

با عرض سلام خدمت دوستان عزيزم
بعد از اينکه نامه اي از بنده تحت عنوان "درد ودل يک دانشجوي ترک" در روزانه 517 چاپ گرديد، نامه هاي زيادي دريافت کردم و چند مطلب هم در ادامه موضوع از طرف دوستان عزيز در روزانه چاپ شد.
اول از هر چيزي بايد بيان کنم که هدف من از پرداختن به اين موضوع اين بود که بتوانم افکار و نظرات را به اين سمت نيزمتوجه کنم وهمگان را در جريان اين مهم قرار دهم، لذا از اينکه مي بينم استقبال خوبي از اين موضوع شده و بحث هاي اغلب سازنده اي دراين باره مي شود،جداً خوشحالم و از تمام دوستاني که در اين مورد نظر دادند ممنونم.
دوستان عزيز:
من معتقدم در مورد موضوعاتي بخصوص موضوعاتي چون تنوع ديني ، تنوع قومي ، زباني و فرهنگي و ... در ايران ، بايد بحث هاي فراواني شود تا حدي که ديگر ابهامي در اين موارد باقي نماند و يک مسئله حل و قبول شده براي همه باشد نه اينکه جلوي طرح اين موضوعات که در ارتباط مستقيم با استقلال و امنيت کشور است، گرفته شود.
بايد بدانيم که اگر در اين موارد بحث نشود و سوء تفاهمات حل نشود، در شرايط بحراني کشور، اين موارد همچون آتشي از زير خاکستر سر در خواهند آورد.
دوستان عزيز:
در نامه هاي ارسالي و چاپ شده ، يک مورد به شدت به چشم مي آمد
و آن "جدايي و تجزيه طلبي" بود و حتي بعضي از دوستان طرح اين موضوعات در جامعه را مقدمه جدايي!! مي پنداشتند و در قباحت و نفي آن، متن ها نوشته بودند . من در اين مورد به شدت انتقاد دارم. نمي دانم چرا هر وقت اين چنين مباحثي مطرح مي شود، اولين چيزي که در ذهن ها تداعي مي شود تجزيه طلبي است وهيچ وقت اصل موضوع پبگيري نمي شود.اين موضوع شبيه جرياني است که هر وقت زلزله اي در جايي رخ مي دهد ، زلزله تهران به ياد ها مي افتد.
عزيز من، من نيز "جدايي" را به شدت محکوم مي کنم!! وهميشه در نوشته هايم اولين مطلبم همين بوده است و اگر هم الان اين مطالب را مي نويسم براي اين بوده است که ايران را با تمام وجود دوست دارم و اکنون نيزاحساس خطر کرده ام. متاسفانه همه ما صورت مسئله را مي دانيم اما از حل آن ابا داريم.
من ايران را دوست دارم و به عدالت ايمان دارم و براي همين است که مي خواهم از دردهاي آذربايجان که درد ايران هم هست ، سخن بگويم.
دوستان گرامي:
من از اول زندگي ام در آذربايجان بوده ام و شناخت کاملي از جامعه آن دارم لذا مي خواهم شما را با گوشه اي از واقعيت هاي آن آشنا کنم:
هم اکنون در آذربايجان دو جريان قوي افراطي به شدت در حال فعاليت هستند که فعاليت و رويارويي آن ها در ماه هاي جاري(بعد از حوادث اخير) به اوج رسيده است.
جريان اول جرياني است که اسامي فارسي را جايگزين اسامي ترکي مي کند، سعي در تخريب شخصيتي مخصوصاً ازطريق صداوسيما ميکند، مناطق ترک نشين را بين استان هاي مختلف پخش مي کند و اسم آذربايجان را از روي آن بر مي دارد، هر کسي که به زبان مادريش عشق ميورزد را پان ترک و تجزيه طلب خطاب مي کند، جلوي ترويج ترانه ها و باياتي هاي ترکي را مي گيرد، به مردم القا مي کند که شما ترک نيستيد بلکه آذري هستيد(لغتي که در عصر حاضر اختراع! شده است و ريشه تاريخي ندارد) وزبان آن ها را لهجه و منشعب شده از فارسي و فرهنگ آن ها را خرده فرهنگ مي انگارد.
لازم است به شما بگويم که در دوران انتخابات رياست جمهوري سال قبل جناب آقاي دکتر معين (کانديداي حزب مشارکت) در اولين مرحله تبليغاتي شان به دانشگاه تبريز آمدند و در پاسخ به سوالي در مورد نظرشان در مورد فرهنگ و زبان ترکي فرمودند من به خرده فرهنگ ها احترام مي گذارم که با اعتراض حضار و ترک جلسه از طرف آن ها مواجه شد وجالب تر اينکه فرداي آن روزنامه شرق تيتر زد که تبليغات معين با نهايت شکوه از تبريز آغاز شد!
اما جريان دوم جرياني است که بذر تفرقه ونفاق مي پاشد و سوداي جدايي سر مي دهد و اعمال جريان اول را بهانه قرار مي دهد و ترک و فارس را همچون آب و آتش معرفي مي کند که قابليت همزيستي ندارند و با تحريک احساسات ناسيوناليستي مردم سعي در رسيدن به اهداف شوم خود دارند.
دوستان خوبم
همانطور که شما به ايراني بودن و فارس بودن خود افتخار مي کنيد من نيز به ابراني بودن و ترک بودن خود افتخار مي کنم، پس بياييد اين قضيه را جدي بگيريم.منظور من فقط ترک ها نيستند بلکه تمام زبان و فرهنگ هاي ايراني است.بياييد ايران را با تمام تنوع و گوناگوني زبان و فرهنگ هاي آن دوست داشته باشيم و ايران رابعنوان کشوري کثير المله باور داشته باشيم.بدانيم که ايمان به ابن واقعيت نه تنها کشور را ضعيف نمي کند بلکه مقتدرتر مي کند .
از اول دنيا، تا ايران بوده است آذربايجان نيز با آن بوده هست.پس کاري نکنيم که خداي نکرده با کمي ضعيف شدن کشور (مانند شوروي سابق) بجاي اتحاد ،حس ناسيوناليستي مردم گل کند!
اما مي خواستم توضيحي در مورد لغت " آذري" داشته باشم. جديداً رسم شده است که بجاي "ترک" از " آذري" استفاده مي شود. از سازمان ادب و فرهنگ فارسي خواهشمنديم ما را از پذيرش اين لغت معذور بداند چرا که کلمه "آذري" هيچ گونه اصالت تاريخي ندارد.اطلاق يک شهروند آذربايجاني بعنوان" آذري" مانند اين است که به يک شهروند تهراني گفته مي شود که تو " تهراني" هستي نه يک " فارس".
بله ما آذري هستيم اما قبل از آن ترک هستيم وقبل از آن ايراني. حال اگر اصرار داريد، مارا " ترک آذري" خطاب کنيد و اگر خيلي نگران و مصريد، " ايراني ترک آذري" بگوييد.
اما يکي از دوستان عنوان کرده بود که هنوز نمي داند روزنامه " ايران" چه توهيني کرده است!
متاسفانه اين گونه تبليغ شد که مشکل فقط کاريکاتوري بوده است که سوسکي به زبان ترکي ( يا همان ترکي آذري!) مي گويد :" چي؟"
و بعد گفتند که اين لغت وارد زبان فارسي هم شده است و بين هموطنان فارس هم مصطلح است لذا زمين و زمان را بهم دوختند که اين فقط يک حساسيت بي مورد بوده است و آقايان ماني نيستاني و مهرداد قاسم فر را با جور و جفا به زندان انداخته اند.
اما واقعيت اين است که در اول مقاله طنز گونه شان با کشيدن کاريکاتوري، سوسک را يک ترک معرفي کرده بودند و سپس هر چه از زبانشان مي آمده و در شان خودشان بود نثار سوسک !!! کرده بودند.
نوشته بودند (به خلاصه مي گويم): اول با سوسک ها مذاکره کنيد تا رسم ادب و انسانيت خود را بجا آورده باشيد. اما بدانيد که اين راه حل جوابي نخواهد داد چرا که آن ها اصلاً زبان آدميزاد حاليشان نمي شود.اصلاً آن ها زبان خود را هم نمي فهمند چه رسد زبان شما را بفهمند پس به روش هاي شيرين زور! متوسل شويد و .....
البته روش ديگري هم عنوان شده بود که منبع غذايي سوسک ها را قطع کنيد و به ....... نرويد!!!!!
فقط به عرض شما برسانم که درآن شماره "ايران جمعه" در 4 صفحه چاپ شد که در هرچهار صفحه ، روشهاي مبارزه با سوسک! بيان شده بود.
حال من از شما سوال دارم که آيا اين توهين نبوده است؟ آيا عنوان "طنز" اين اجازه را مي دهد که اين گونه به هموطنانت نوهين شود؟
البته اين را بگويم که پنج روز بعد از چاپ اين نوشته، با مجوز قانوني تجمعي بزرگ و کاملاً آرام در دانشگاه تبريز برگزار شد که متاسفانه هيچ گونه بازتابي نداشت و اين گونه شد که گوشه اي از آتش از زير خاکستر بيرون آمد و فاجعه ي 2 خرداد 1385 در آذربايجان رقم خورد.البته نبايد زياد مردم را سرزنش کرد، به آنها ياد داده اند که هر وقت سخني، حرفي ، اعتراضي دارند، به خيابان ها بريزند و تظاهرات کنند.
البته من خود با توقيف روزنامه و بيکاري حدود ده هزارنفر کادر آن مخالفم و خواهان رفع توقيف آن هستم اما خواستار مجازات مجرمين در حد واقعي جرم شان هم هستم.
عزيزان، يادمان باشد که من و تو در دو سوي مخالف جبهه نيستيم که عليه هم جبهه گيري کنيم، من و تو هم سنگريم و سنگرمان " ايران" است.
در آخرلازم مي بينم که از مبين عزيز کمال تشکر را داشته باشم.
به اميد داشتن ايراني آباد و آزاد

 

 

mehrdad_381@yahoo.com

زن دوم
(با دقت بخونید)

با سلام
می دونم عنوان ایمیل به اندازه کافی جذاب هست که خیلی ها بدون نگاه کردن پاکش نکنن.
دیشب وقتی از تلویزیون داشت سریال نرگس پخش می شد و من صحنه پیدا کردن خونه زن دوم شوکت و اون برخورد زن اولش باهاشو دیدم خیلی ناراحت شدم . حالا بگذریم که فیلمه وتو واقعیت شاید مرد های تیریپ شوکت خیلی پر روتر از این حرفا باشند که زنشون بخواد همچین برخوردی باهاشون داشته باشن، ولی آخه ما داریم کجا میریم این صدا و سیمای جمهوری اسلامی داره چی رو رواج می ده و تبلیغ می کنه.
از اون طرف وضع کار وازدواج جوون های ماست و انتظارات آنچنانی که ازشون هنگام ازدواج هست از طرف دیگه این کارهای فرهنگی. من نمیدونم چرا این تلویزیون به این مساله توجه نمیکنه ،شاید عقلشون نمیرسه؟!
ممکنه بپرسین چه ربطی بین وضع جوون ها و زن دوم هست ،خب اگه کمی دندون به جیگر بگیرید متوجه میشید؛ البته کمی از مطالب مورد نظرم را که راجع به ازدواج موقت هستش رو هم در ایمیل بعدی براتون می نویسم که اگه به اون هم توجه بکنید وبه کار بگیریدش دیگه اعظم مشکلات جوون ها حل میشه ان شاءالله .
ببینید این یک چرخه است که اگه درست توجه کنید هم به نفع خانوم هاست و هم آقایون؛ به نفع وضع مملکت هم هست.
البته قبلش باید بگم حرف من این نیست که هر کی از جاش پاشد بره دو تا زن بگیره یا اولی رو نگرفته دنبال دومی باشه. نه خیر ما که تو همون اولیش هم موندیم .
یه مساله رو هم بگم ، چند وقت پیشا تو این برنامه هزار راه نرفته خیلی تاکید میکردن که نمی دونم یکی که دو تا زن میگیره باید عدالت روبین اون دو تا کاملا رعایت کنه و چون هیچ کس نمی تونه عدالت رو به معنای واقعیش رعایت کنه پس نباید دو تا زن بگیره و از این حرفا !! به نظر من این حرفا مزخرفه و اصلا کسی که می آد و زن دوم یکی میشه انتظار عدالت رو نداره.
راستش ما باید اول مشخص کنیم که مسلمونیم و به خدا و اون دنیا اعتقاد داریم یا نه ، وضع اجتماع رو هم که خودتون میبینید.
تو این اوضاع نابسامان من موندم چرا هیچ فیلمی به مسایل دیگر توجه نمیکند. مثلا مردی که عیاش هست وهرشب یه زن رو میبره به خونه دومش ویا جوونهایی که تا سن 27 _30 سالگی با اینکه وضعشون خوبه به دلایلی ترجیح میدن فعلا ازدواج نکنن وخودشان رو در بند یک نفر قرار ندهن. واقعا کسی دلسوز نیس؟
مساله زن دوم ویاازدواج موقت در جامعه ای جا بیفته فواید زیادی داره که مهمترینشون به این قراره:
1- میدونین درصدی از زنها یا دخترهایی که به خودفروشی مشغولن به خاطر داشتن مشکلات معیشتی و اقتصادی و نداشتن یک تامین کننده مالی و معیشتی میباشد. حال شما بگویید در صورتی که کسی به راحتی امکان برآوردن نیازهای یک چنین زن جوان قبل از افتادن در این کار کثیف را داشته باشد - مثلا مثل آن زن درسریال نرگس - آیا بهتر نیست آن شخص این کار را انجام دهد و آن زن نیز از چنان کار کثیفی دور بماند. من فکر می کنم اگر زنی مثل زن شوکت هم کمی انصاف و ایمان داشته باشد اجازه هچنین کاری را به شوهر خود خواهد داد.
البته این خود مهمترین دلیل این مساله از نظر من هست و خود دلیل کمی نیست.
2 - با توجه به شرایط اجتماعی و فرهنگی ما دختران و زنان زیادی به خاطر بعضی مشکلات از خانه و خانواده خود بریده اند و آواره شده اند، چه اشکالی دارد که کسی که توانایی مالی دارد یکی از این افراد را پناه داده و باری ازمشکلات از دوش این شخص بردارد.
3- چرا ما اینقدر در ازدواج سخت می گیریم. آیا واقعا اینقدر سخت گرفتن در ازدواج شأن اجتماعی ما را بالا می برد . ای بابا شأن بخوره تو سرتون، تو این دوره و زمونه که عدم ارضأ نیازهای جنسی و عاطفی اعصاب درست و حسابی واسه دخترها و پسرها نزاشته کلاس و شأن کیلویی چند. مساله اینجاست خونواده دخترها سخت میگیرن و مهریه می برن بالا، حاشیه ایمنی ایجاد کنن ، پسرها هم اصلا بیخیال ازدواج میشن. حالا اگه زن دوم قابل قبول باشه یه زن مطلقه مجبور نمی شه با یک پیرمرد شصت ساله ازدواج کنه. میره زن دوم یکی از این بازاری های خوش تیپ تهران می شه ! نه اصلا دیدی یه جوون مجرد گرفتش طرف رو، بالاخره دل دیگه حالا بعدش هم خدا بزرگه. نه خداییش این بده؟
4- میدونید این مسائل چقدر واسه مردها مهمه و بهشون انگیزه میده، پس خانوم ها سعی کنن این انگیزه رو از مرد ها نگیرن و اونارو بی حال و دپرس نکنن. بزارید مردتون همچین مردونگی خودشو داشته باشه و پاستوریزش نکنید، آخه میدونید بعضی میکروب ها واسه آدم مفیدن. شما هم همچین شاهد افزایش برکات تو زندگیتون خواهید بود. ممکنه بگید زکی، آره شاید کمی زیاده روی کردم. ولی من فکر می کنم طبق فطرت مردان از حس تملک و کمک کردن خوششون می آد وزنان از مورد توجه قرار گرفتن و ناز و عشوه کردن و همچنین زنان متعالی تر از مورد عشق و محبت قرار گرفتن و البته من فکر نمی کنم اگه کسی دست یه بنده خدایی رو گرفت یعنی زن اولش رو دوست نداره، پس اجازه ندید حسادت دلتون رو بگیره.
راستی گفتم حسادت بگذارید یه بحث کارشناسی هم اینجا بکنم ، نمی دونم چند درصد از خانوم ها و آقایون با من موافقن ولی من به این مساله رسیدم که حسادت تو زن ها حداقل به اندازه یک مرتبه لگاریتمی ( 10 برابر) بیشتر از مردهاست و انگیزه خیلی از کارهاشون رو تشکیل می ده و من خودم خیلی از این بابت ضربه خوردم ازشون، بگذریم. اما ربطش به این مبحث اینه که بعضی ها می خوان مساله عدم رضایت خانوم ها به ارتباط شوهرشون با یک زن دیگر رو به غیرت خانوم ها نسبت بدن، من نقش این مساله رو کم رنگ می بینم چون فکر نمی کنم زن ها نسبت به شوهرشون حس تملک داشته باشن-البته گفتم حس تملک، نمی گم کسی صاحب اونیکی هستش. عاملش یا احساس کمبود عشق و محبته (اینکه احساس کنه شوهرش دوستش نداره) یا زیاده خواهیه(مالی یا عاطفی) اونم از یه حدی به بعد غیر منطقیه یا حسادت. اینم یه راهنمایی خوب واسه آقایون.
5- زن های بیوه چه گناهی کردن که باید تا آخر عمرشون از لذت جنسی محروم باشن، طرف چهل سالگی مردش میمیره تا هفتاد سالگی باید همینطور بمونه و رهبانیت جنسی رو پیش بگیره.
6- فکر و خیال های مزاحم و ناراحت کننده و اعصاب خوردکن هم در مردان و هم در زنان از بین می ره واینهمه کسایی که دچار این مسأله شدن فکر نمی کنن زندگیشون به آخر رسیده.
7- کلا به ازدواج و مسائل جنسی به دید راحتتری نگاه می شه، بدون اینکه جامعه مبتلا به فساد و فحشا بشه و اشخاص مرتکب گناه بشن و از این دین نازنین دور بیفتن.
به هر حال جامعه به سمتی داره میره که اینگونه مسائل داره زیاد می شه حالا چه شرعی چه غیر شرعی.
در ایمیل بعدی در مورد ازدواج موقت توضیح خواهم داد و اینکه می شود بدون افتادن در دام گناه بزرگی چون زنا از لذت جنسی نیز بهره برد. شما هم بهتره از حالا نسبت به این مساله جبهه گیری نکنید چون مطمئنم بعد از فرستادن میل و خوندن اون نظرتون در مورد آن عوض خواهد شد.

 

 
mary_vp2006@yahoo.com

مسیر مرگ مرموز (فصل هشتم)
قسمت دوم

the way to dusty death
نوشته: آلیستر مک لین
ترجمه: مریم واثقی پناه

دوقلو ها خودشان را برای چرت کوتاهی آماده کردند. هارلو خستگی ناپذیر مانند همیشه و بیش از هروقت دیگر هوشیار و مراقب بود. چند دقیقه بعد، از آینه متوجه نورهای قوی شد که با سرعت بالا داشتند به او می رسیدند. با نزدیک شدن آنها هارلو یک لحظه به فکرش رسید که به وسط جاده برود تا راه آنها را سد کند حالا در هر موقعیتی هم که می خواهند باشند . اما بلافاصله منصرف شد. اگر آنها منظور پلیدی داشتند براحتی می توانستند به لاستیک ها شلیک کنند و آنها را سوراخ کنند بطوری که ترانسپورتر مجبور به توقف شود.
اما معلوم شد که شخص یا اشخاص درون آن ماشین نشانه ای از خصومت شخصی نشان ندادند. اما یک چیز اتفاق افتاد. به محض سبقت از ترانسپورتر، تمام چراغهای عقب آن ماشین خاموش شد و همانطور هم خاموش ماند . راننده آن اتومبیل می توانست بخاطر نور چراغهای ترانسپورتر تا صد یاردی جلویش را ببیند. و وقتی چراغهای عقب آن دوباره روشن شد که دیگر بسیار دور بود و پلاکش را نمی شد دید..
فقط چند ثانیه بعد ، هارلو یک جفت نور دیگری را دید که حتی با سرعتی بیشتر داشتند نزدیک می شدند. این اتومبیل بعد از سبقت چراغهایش را خاموش نکرد و احتمال آن هم نمی رفت که خاموش کند زیرا یک اتومبیل پلیس بود با آژیر پلیس و چراغهای فلاش آبی که داشتند کامل می درخشیدند.
هارلو به خودش اجازه داد لبخندی از روی خوشحالی بر لب بیاورد : فقط یک مایل آن طرفتر هنوز چهره راضی پیشگویی کننده خود را داشت و به آرامی روی ترمز زد.
جلوی آنها ، ماشین پلیس که هنوز چراغهایش روشن بود در کنار جاده پارک شده بود. بلافاصله جلوتر از آن ماشین دیگری بود و یک پلیس که در در دستش کاغذی داشت ، از لای پنجره راننده در حال بازجویی از او بود. .راحت می شد حدس زد که چه سوالی از راننده پرسیده می شود. به غیر از اتوبانها ، حداکثر سرعت مجاز در فرانسه 110 کیلومتر در ساعت است و مردی که مورد بازخواست واقع شده بود باید حداقل با سرعت 150 کیلومتر از ترانسپورتر که هنوز داشت به آرامی حرکت می کرد سبقت گرفته باشد. هارلو به چپ کشید تا از هر دو ماشین رد شود. و به راحتی توانست شماره پلاک جلوی ماشین را بردارد : نمره آن pniiik بود.
***************************************************
همانند بیشتر شهرهای بزرگ ، مارسی هم دارای مکانهایی است که دیدن آنها ارزشمند است و هم جاهایی دارد که اصلاٌ جالب نیستند.
قسمتهای شمال غربی شهر مارسی بدون شک متعلق به دسته دوم بود. نواحی حومه ای سابق که مخروبه ای بیش نبودندو بیشتر صنعتی بودند تا مسکونی. و خیابان گرارد نمونه تمام عیاری بود از یک چنین ناحیه هایی. خیابانی بود که تقریباٌ تمام آن مختص کارخانه های کوچک و گاراژهای بزرگ بود و بزحمت می شد آن را بد منظره توصیف نکرد.
بزرگترین ساختمان آن خیابان ، یک ساختمان آجری و هیولا مانند در سمت چپ خیابان بود. و بالای در آهنین دنده ای آن بزرگ نوشته شده بود : کرونادو. وقتی هارلو ترانسپورتر را به پایین آن خیابان می برد ، بنظر نمی رسید که از منظره ناخوشایند روبرویش تکان خورده باشد.
دو قلوها خواب بودند . با نزدیک شدن هارلو به گاراژ، در فلزی بالا رفت و و به محض ورود ترانسپورتر، چراغهای داخل روشن شدند.
گاراژ بیشتر شبیه به یک غار بود : . 80 پا ارتفاع و 50 پا عرض. از لحاظ ساختمانی و ظاهری قدیمی می نمود اما آنچنان خوب حفظ و نگهداری شده بود که از یک گاراژ انتظار می رفت.
راست کنار دیوار سه اتومبیل کرونادوی فرمول یک ، پشت سر همدیگر قرار گرفته بودند و سه موتور فورد وی -8 هم راست زیر آنها قرار داشتند.
در همان طرف نزدیکترین قسمت به در ، یک سیترون سیاه مدل دی-اس 21 قرار داشت. سمت چپ اختصاص پیدا کرده بود به یک سری نیمکت های بسیار مجهز مخصوص کار و در انتهای گاراژ هم ، 6 صندوق بزرگ تایر های اتومبیل و لوازم یدکی به چشم می خورد. . در سقف هم اهرمهایی به منظور جابجا کردن موتورها و گذاشتن آنها روی ترانسپورتر تعبیه شده بود و این اهرمها هم طولی و هم عرضی کار می کردند.
هارلو ترانسپورتر را به داخل برد و آن را دقیقاٌ زیر محور بارگیری اصلی قرار داد و موتور را خاموش کرد. دوقلوهای خواب را تکانی داد و بعد روی کف گاراژ پرید.
یاکوبسن آنجا بود و جلو آمد. مشخص بود که از دیدنش خوشحال نیست ولی بهر حال هیچ وقت بنظر نمی آمد که یاکوبسن از دیدن کسی خوشحال باشد. به ساعتش نگاه کرد و غرغر کنان گفت : ساعت 2 است. سفر سریعی بود.
-جاده خلوت بود. حالا چی ؟
- خواب. ما درست سر چهارراه یک ویلای قدیمی داریم. امکانات زیادی ندارد ولی خوب ،کافی است. صبح اینجا هستیم تا بارگیری را شروع کنیم . پس از تخلیه دو مکانیکی که اینجا اقامت دارند ، همینجا می مانند تا به ما کمک کنند.
-منظورت ژاک و هری است ؟
یاکوبسن با اوقات تلخی بیش از معمول گفت : آنها رفتند.گفتند که دلشان برای خانه تنگ شده است. البته این دلتنگی برای خانه به معنی کار بیش از حد بود. پسرهای جدید ایتالیایی هستند و کارشان هم نسبتاٌ خوب است.
تا آن موقع یاکوبسن به نظر نمی رسید که متوجه عقب ترانسپورتر شده باشد. یک دفعه پرسید: این علامتهای لعنتی دیگر چی هستند ؟
-گلوله. یک نفر سعی کرد اینطرف تولون ما را بدزدد. حداقل اینکه من فکر می کنم که یک تلاش برای آدم ربایی بود. اما انگار در کارشان چندان ماهر نبودند.
-و آخر چرا یک نفر باید بخواهد ترا بدزدد؟ دو تا کرونادویی چه منفعتی می توانند داشته باشند ؟
-هیچ. شاید اطلاعات صحیحی نداشتند. این ماشین مثل واگنهایی می ماند که برای حمل محموله های بزرگ اسکاچ و سیگار بکار می روند. ارزش هر بار یک یا دو میلیون فرانک فرانسه است و مبلغی است که واقعاٌٌ ارزش دزدیدن دارد. در هر صورت هیچ صدمه ای وارد نشده است. ظرف 15 دقیقه کار و کمی رنگ مثل قبل می شود.
یاکوبسن گفت : صبح این را به پلیس گزارش می دهم. و با تلخی افزود : تحت قانون فرانسه گزارش نکردن چنین حادثه ای خلاف محسوب می شود.
چهار مرد از گاراژ بیرون آمدند و در موقع خروج هارلو همینطوری نگاهی به سیترون سیاه انداخت شماره آن PNIIIKبود.
همانطوری که یاکوبسن گفته بود ویلای سر چهارراه چیز زیادی نداشت . هارلو روی صندلی کنار این اتاق تنگ مبلمان شده نشست .به غیر از یک تختخواب کوچک با ملحفه ای پوسیده ، و تنها اثاثیه دیگری که در این اتاق به چشم می خورد یک صندلی بود که کار میز کنار تخت را انجام می داد.
پنجره اتاق خواب همسطح خیابان بود و هیچ پرده ای نداشت و فقط توری داشت. با این که چراغ اتاق خاموش بود نور ضعیفی که از بیرون می آمد آنجا را روشن می کرد. هارلو توری را کنار زد و با دقت بیرون را نگاه کرد.
خیابان تنگ و کوچک بیرون که خیابان گرارد در مقایسه با آن یک شاهراه بزرگ بود، خیلی خلوت و پرت بود.
هارلو به ساعتش نگاهی انداخت. عقربه های درخشان آن ساعت دو و پنجاه دقیقه را نشان می داد. ناگهان هارلو گوشهایش را تیز و راست کرد و گوش خواباند : فکر کرد شاید خیالاتی شده و یا شاید آنچه که شنیده صدای قدمهای آهسته در راهروی بیرونی است. بی صدا به طرف تختش رفت و روی آن دراز کشید. تخت هیچ صدایی نکرد چون تشک آن از پر بود.
دستش را به زیر متکا که از جنس تشک بود ، برد ، شلاق سیاهش را برداشت و تسمه آن را دور مچش پیچید و بعد دست راستش را زیر بالشت گذاشت. در خیلی آرام باز شد. هارلو که داشت عمیق و یکدست نفس می کشید چشمهایش را نیمه باز کرد. سایه ای ضعیف در درگاه ایستاد اما نمی شد تشخیص داد که کیست. هارلو به همان حالت باقی ماند. یعنی کاملاٌ راحت و در ظاهر کاملاٌ خواب. پس از چند ثانیه ای َ، مزاحم در را به همان آرامی که باز کرده بود بست و حالا هارلو با قدرت شنوایی بالایی که داشت متوجه شد صدای پا آرام دور می شود. بلند شد و نشست. چانه اش را همانند مردی گیج مالید و بعد از روی تخت بلند شد و کنار پنجره رفت. مردی که الان دیگر کاملاٌ معلوم بود یاکوبسن است تازه از خانه خارج شده بود. به آن طرف خیابان رفت و در همان حین یک ماشین رنوی کوچک تیره از سر چهارراه پیچید. و درست مقابل آنجا ایستاد. یاکوبسن سرش را خم کرده و با راننده صبحت کرد. راننده در را باز کرده و بیرون آمد. اورکت تیره اش را در آورد آن را تا کرد . در تمام حرکاتش نوعی ناراحتی و اطمینانی ارعاب آمیز به چشم می خورد. اورکت را روی صندلی عقب گذاشت. به جیبهاش دستی زد ، انگار که می خواست مطمئن شود چیزی را جا نگذاشته . سری برای یاکوبسن تکان داد و به این طرف خیابان آمد. یاکوبسن از آنجا دور شد.      

ادامه دارد ...

 

 

مشکان
hra62302@yahoo.com

دوشنبه: کلیپ

اینم بمونه (بنیامین)

برای مشاهده کلیپ اینجا را کلیک کنید

 


 
saheledoosti@yahoo.com

جمله روزانه

30 مرداد
فلسفه وجود کائنات این است که تو لذت ببری، به ناشناخته ها سفر کنی و در عین حال بدانی هیچ تضمینی برای هیچ چیز وجود ندارد.
وین دایر

 

 

 

Mobin_s2004@yahoo.com

  •  براي دريافت مداوم مجله الکترونيکي «روزانه» بصورت ايميل، مي توانيد عضو گروه اختصاصي «مبين» شود. براي عضو شدن اينجا را کليک کنيد.

  •     دوست عزيزم اگر شما هر مطلب، دل نوشته، شعر، خبر، داستان، جوک و... داري و فکر مي کني براي اعضا گروه جالب باشه را مي توني به آدرس من (mobin_s2004@yahoo.com) بفرستي تا با نام خودت در  بخش از «مطالب ارسالي اعضا» نوشته بشه.

  •    از همه دوستان عزيزي که لطف مي کنند و براي «روزانه» مطلب مي فرستند بينهايت متشکرم. همه ايميلهايي که براي من مي فرستيد به دستم مي رسند و حتما با نام خود شما در «روزانه» نوشته خواهند شد. فقط بخاطر اينکه حجم مطالب ارسالي از طرف اعضا بسيار زياد هست، و از طرفي در نوشتن مطالب (از نظر تعداد) محدوديت دارم، لذا مطالب دريافتي در نوبت قرار گرفته و به مرور نوشته خواهند شد. اين را گفتم تا اگر مطلب شما دوست خوبم با چند روز تاخير نوشته شد، علتش را بدانيد.

  •    منتظر پيشنهادات، نظرات و خدايي نکرده انتقادادتان در مورد مجله الکترونيکي «روزانه» هستم!

  •    دوباره تاکيد مي کنم که هر مطلب و حرفي داشتيد، جون مادر زنتون فقط به آدرس شخصي من ارسال کنيد، مرسي! 

باقي بقايتان!

 

Copyright © 2005-2006  mobin_s2004@yahoo.com
All Right Reserved © www.mobin-group.com

Mobin_s2004@yahoo.com

Mobin_s2004@yahoo.com

 

30 مرداد / 21 آگوست / 26 رجب

Mobin_s2004@yahoo.com
30 مرداد ماه هجري خورشيدي
Mobin_s2004@yahoo.com
انتقال پايتخت ايران به شهر نيشابور

21 اوت سال 441 ميلادي، يزدگرد دوم شاه وقت ايران از سلسله ساساني تصميم گرفت كه براي نزديك بودن به شمال خاوري كشور و جلوگيري از ورود باقيمانده هونها به ماوراءالنهر (آسياي ميانه ايران) موقتا پايتخت را از تيسفون (نزديك بغداد) به شهر نيشابور منتقل كند. وي كه 18 سال حكومت كرد در سال 438 ميلادي پس از مرگ پدرش، بهرام گور، شاه شده بود. همين هونهاي رانده شده به اروپا، كشور هونگري (هنگري – مجارستان) را به وجود آوردند كه "آتيلا" يكي از رهبرانشان بود.
    رنگ پوست و قيافه هون ها بر حسب دوري و نزديكي شان از سرزمين مغولها با هم تفاوت داشت و آن دسته كه به خزر نزديكتر بودند پوستي سفيدتر داشتند و ايرانيان ايشان را هون سفيد خطاب مي كردند. ايرانيان همه هونها را "بدقيافه ها" مي خواندند و اين براي هون ها عقده شده بود. به گونه اي كه پس از رسيدن به اروپا و فتوحات متعدد، بر هر نقطه اروپا، از جنوب روسيه و سواحل دانوب تا آلمان و فرانسه كه استيلا مي يافتند زنان زيبا را به ازدواج خود در مي آوردند تا فرزندانشان تغيير قيافه بدهند و زيبا شوند و زيبايي نسبي مردم مجارستان به همين سبب است. هون ها پس از همسايه شدن با ايرانيان شيفته حق و قانون و نظام قضايي شدند و به همين دليل در مناطق متصرفي خود، كمتر به كشتار مغلوبين و تسليم شدگان و تجاوز به عنف به زنان دست مي زدند. پريسكوس Priscus نوشته است هون ها به هر تدبير و نقشه جنگي كه دست زدند تا وارد قلمرو ايران شوند موفق نشدند. يك بار به مدت 15 روز از كوهها عبور كردند تا از حاشيه خزر وارد ايران شوند كه به محض سرازير شدن از كوه با سوار نظام ساساني كه در دنياي آن زمان نظير نداشت رو به رو شدند و همين وضعيت باعث شد كه روانه اروپا شوند و آنجا را مورد تاخت و تاز قرار دهند. از زماني كه هونها در ساحل دانوب استقرار يافتند، امپراتوري روم، ديگر روي آرامش نديد.
     امپراتوران رومي پس از شكست هايي كه در دوران اردشير و پسرش شاپور و نيز شاپور دوم از ايران خوردند به سياست تعرضي شان پايان دادند. اوگوستوس دكترين تازه اي ارايه داده بود و آن پايان يافتن سياست جهانگيري روميان و قناعت كردن به آن چه كه تا آن زمان داشتند بود و اين دكترين از زمان تيبريوس به صورت يك قانون نانوشته درآمد و از اين تاريخ، اين ايران بود كه روحيه تعرضي به خود گرفته بود به گونه اي كه رومي ها از ترس مجبور شدند، نخست يك پايتخت شرقي (قسطنطنيه) براي خود به وجود آورند و سپس به تجزيه امپراتوري تن دردهند و آن گاه در غرب تسليم مهاجران مهاجم شوند و از ميان بروند.
    برتري ايرانيان در عهد ساسانيان عمدتا اين بود كه از دست يافتن به سلاحهاي تازه و تاكتيك جنگي جديد باز نمي ايستادند. نظام اداري و قضايي پيشرفته و خوبي داشتند. تلاش براي بهسازي تسليحات و تقويت روحيه سربازان امري روزانه بود كه متوقف نمي شد. ساسانيان به سواره نظام توجه كامل داشتند. دست سرباز در مصرف تير باز بود و مانند رومي ها و هون ها به 30 "تير" محدود نبود. هر سوار دو اسب ذخيره و يك يدك داشت و ارتش ايران داراي يك نيروي ضربتي هميشه آماده بود و روميان پس از استقرار در قسطنطنيه ابتكار نظامي ايران را تقليد كردند.
     رومي ها پس از اين كه خود را زير فشار آتيلا ديدند او را هنگامي كه در ساحل درياي سياه سرگرم تاخت و تاز بود فريب دادند كه به قلمرو ايران وارد شد، ولي ايرانيان در مرز شمالي ارمنستان چنان گوشمالي به او دادند كه براي هميشه نام ايران را هم نبرد. تاخت و تاز هون ها در قلمرو روم با مرگ آتيلا در 453 ميلادي به تدريج پايان گرفت و سلطه ايشان تا مدتي محدود به قسمتي از مجارستان شد.

 

كشته شدن ماكان كاكي

ماكان كاكي يكي از سرداران احياء استقلال ايران كه بر شمال كشور حكومت داشت 21 اوت سال 940 ميلاد ي(329 هجري قمري) در جنگ با سربازان سردار ديگر ايراني از سامانيان كشته شد و خبر كشته شدن او بوسيله كبوترنامه بر كه بر پايش جمله «ماكان كاسمه ( ماکان بمانند اسمش شد يعني ديگر زنده نيست )» را بسته بودند تا سبك باشد به نصر ساماني در بخارا رسانده شد و اين روزي غم انگيز در تاريخ وطن ما است كه يك ايراني به دست ايراني ديگر كشته مي شد. حال آن كه در اصل هر دو يك هدف مقدس را كه تحقق استقلال وطن بود دنبال مي كردند.
    

 

دو وعده مشابه شاه با فاصله 25 سال از هم

محمدرضا پهلوي شاه وقت كه پس از شكست مرحله نخست برنامه براندازي حكومت دكتر مصدق در 25 مرداد، به ايتاليا فرار كرده بود در اين روز (21 اوت 1953)، دو روز پس از پيروزي كودتاي 28 مرداد 1332 در پيامي كه از رم فرستاده بود و از راديو تهران پخش شد به مردم وعده دمكراسي داد. وي اين قول را كه به آن عمل نكرد درست 25 سال بعد (2 شهريور 1357) در نطقي به منظور آرام كردن مردم تكرار كرد و گفت كه فقط اوست كه مي تواند در كشور دمكراسي (واقعي) برقرار كند كه ديگر كسي به آن توجه نكرد. هدف او از بيان اين مطلب اين بود كه مردم به وعده هاي انقلابيون در اين زمينه توجه نكنند.

 

 آتش سوزي مسجدالاقصي توسط صهيونيست

[30 مرداد 1348] -در سي ام مرداد 1348 ش مصادف با 21 آگوست 1969 مسجدالاقصي اولين قبله مسلمين و يکي از مقدس ترين معابد مورد احترام اديان آسماني، توسط اشغالگران صهيونيست به آتش کشيده شد.
ستون هاي آتش و دود تا ارتفاع صدها متر به آسمان برخاست. در قسمت جنوب شرقي در حدود دويست متر مربع از سقف مسجد کاملاً منهدم گرديد و گنبد مسجد در پنج نقطه سوخت. همچنين يکي از آثار متبرک مسجد و يک منبر مخصوص که هشتصد سال سابقه داشت نيز کاملاً از بين رفت. اين جنايت دردناک، بازتاب تند و موج خروشاني در جهان اسلام به وجود آورد؛ آتش خشم مبارزان نهضت اسلامي ايران را برافروخته کرد و رژيم شاه که هميار اسرائيل بود، دچار بحران جدي نمود. تلاش روزنامه هاي ايران که دست ساواک را در پشت سر داشتند، به منظور فرو نشاندن خشم ملت مسلمان ايران بي نتيجه ماند. در نهايت محمدرضا پهلوي پس از اين حادثه ناگزير شد تا براي کاستن از خشم عمومي، مزوّرانه بيانه اي منتشر سازد و اظهار داغداري کند در حالي که وي پس از مدتي که در اجلاس سران کشورهاي اسلامي سخنراني مي کرد، از مسجدالاقصي نامي نبرد. امام خميني (ره)، آتش زدن مسجدالاقصي و کنفرانس اسلامي را به شدت محکوم کردند و کنفرانس را متهم نمودند که تلاش دارد جنايت صهيونيزم را در اين حادثه لوث کند.

Mobin_s2004@yahoo.com
21 آگوست ميلادي
Mobin_s2004@yahoo.com

در قلمرو رسانه‌ها

مبتكر Photo Essay در 97 سالگي درگذشت

کارل در نيمه عمر

کارل در نيمه عمر

« كارل مايدنز Carl Mydans» فتو ژورناليست معروف 18 اوت 2004 در 97 سالگي در گذشت. ابتكار مقاله عكس ( فوتو اسي Photo Essay) از اوست . وي بود كه نوشت يك عكس به گونه اي بايد گرفته شود كه برابر با يك كتاب، مطلب بيان دارد.
    كارل ، متولد روسيه ، كه در 1930 از دانشگاه بوستون ليسانس روزنامه نگاري گرفته بود كار خود را با تهيه مطلب از دشواري آمريكاييان در جريان ركود اقتصادي بزرگ آغاز كرد، از مزارع پنبه در جنوب و از مشكلات مردم در يك شهر در شمال شرقي آمريكا عكس گرفت و تاريخ مستند و مصور آن دوران سخت را ثبت كرد تا آمريكاييان فراموش نكنند و خود را وارد چنان وضعيت سختي نسازند. او سپس بكار در مجله هاي لايف و تايم پرداخت. 36 سال براي لايف، در تمامي دوره اي كه به صورت هفتگي منتشر مي شد و شهرت آن به عكسهايش بود، كار كرد. با همسر خود «شليShelley» كه يك خبرنگار بود صحنه هاي جنگ جهاني دوم در اروپا، چين ، فيليپين و ... را پوشش داد. در اروپا از حمله شوروي به فنلاند و اشغال مناطق آلماني نشين چك اسلواكي آغاز كرده بود. در فيليپين با «شلي» به اسارت ژاپني ها در آمد و دو سال در بازداشت بود. عكس هاي كارل از خروج ( فرار ) مك آرتور از فيليپين ، كشتار چيني ها به دست نيروهاي ژاپني كه منحصر به فرد ( اختصاصي )است در كتابهاي تاريخ چاپ شده و هر روز در رسانه ها تجديد چاپ مي شود زيرا تنها، وي اين عكسها گرفته بود.
    كارل از مراسم تسليم ژاپن در عرشه ناو ميسوري و آزمايش بمب هيدرژني عكس گرفت. دو كتاب مصور از كارل باقي مانده است يكي « صلح با تنش » و ديگري « از نگاه من ». كارل اواخر عمر براي موزه ها عكس مي گرفت و دوربين خود را متوجه آثار باقي ماندني كرده بود. وي يك دفترچه راهنما نيز براي خبرنگاران عكاس تاليف كرده كه حاوي اندرزهاي اوست. از جمله اين كه در صحنه هاي حساس، فورا فيلم را از دوربين خارج و از خود دور كنند تا اگر دستگير و يا بازرسي شوند ، فيلم از دست نرفته باشد( در آن زمان هنوز دوربين ديجيتال ساخته نشده بود). همچنين سعي كنند كه در صحنه عكس بگيرند، نه ساختگي و با عكس ساختگي و صحنه اي كه عموميت نداشته باشد به ژورناليسم خيانت نكنند. به علاوه، بيش از يك دوربين و به حد كافي فيلم با خود همراه داشته باشند و از هر كس و هرجا كه عكس مي گيرند اسامي و صحنه ها را يادداشت كنند كه فراموش نكنند چه بوده اند.
كارل كه 20 ماه مه 1907 به دنيا آمده بود از دو سال پيش كه «شلي» فوت شد ، ديگر دست به دوربين نبرد و از خانه خارج نشد.
پسر اين دو ژورناليست هم روزنامه نگار است و در نيويورك تايمز قلم مي زند.
    

ساير ملل

زد و خورد هندوها و مسلمانان با 3 هزار كشته

21 اوت 1946، پس از سه روز زد و خورد ميان هندوها و مسلمانان هند در كلكته اعلام شد كه بيش از سه هزار تن كشته شده اند. نزاع براي اين بود كه انگلستان را متوجه كنند كه اگر درصدد دادن استقلال به هندوستان است وضع هر دو دسته را جدا از هم در نظر بگيرد.

 

ترور دولتي «بنينو اكينو» و پيامدهاي آن

21 اوت 1983 سناتور فيليپيني بنينو اكينو از مخالفان سياسي ماركوس رئيس جمهوري اين كشور كه مدتي به حالت خود ـ تبعيدي در آمريكا بسر مي برد به دولت فيليپين اطلاع داد كه قصد باز گشت به وطن را دارد و متعاقب آن به فيليپين باز گشت، ولي در فرودگاه مانيل به دستور ماركوس ترور شد. اين عمل آن چنان واكنشي در جهان داشت كه در پي آن حكومت ماركوس ساقط شد و فيليپيني ها همسر اكينو را كه تجربه سياسي هم نداشت به رياست جمهوري خود برگزيدند و سپس افشاگري برضد ماركوس آغاز شد و.... عكس، جسد آكينو را بر كف فرودگاه نشان مي دهد و آمبولانس ارتش براي انتقال جسد در آنجا ديده مي شود.

بنينو آكينو

بنينو آكينو

 

سناتور كندي در فهرست « تروريست هاي بالقوه»!

Ted Kennedy

Ted Kennedy

در آمريكا مثالي است به اين مفهوم كه قرار گرفتن نام افراد در فهرست هاي « مورد سوء ظن ـ واچ ليستWatch List » سازمانهاي دولتي آسان است ولي پاك كردن اسم از اين ليست ها كاري آسان و سريع نيست و گاهي هم ابدي مي شود. اين مثال براي سناتور ادوارد ( تد ) كندي چهره سرشناس و معروفترين شخصيت سياسي آمريكا هم صادق بوده است. وي 19 اوت 2004 در كميسيون امور قضايي سناي آمريكا گفت: در ماه مارس پنج بار مرا كه چهاردهه است، هر هفته يكي ـ دو بار ميان واشنگتن و شهر بوستون رفت و آمد مي كنم و مسئله اي نبوده است از سوار شدن به هواپيماي مسافربر جلوگيري كردند و وقتي از ماموران مربوط دليل اين كار را پرسيدم گفتند كه نام من در فهرست « پرواز ممنوع ، نو ـ فلاي » است و كساني از سوي وزارت امنيت در اين ليست قرار مي گيرند كه براي امنيت سفر هوايي « خطر » باشند. مي دانم كه اين فهرست شامل تروريست هاي بالقوه و كساني است كه شديدا در معرض سوء ظن دولت آمريكا قرار دارند. تشابه اسمي و اشتباه اداري نخستين چيزي بود كه به ذهنم خطور كرد و پيش خود گفتم كه هنگام تهيه ليست به مشخصات كامل « اين اسم » توجه نشده است. لذا هر بار شخصا با وزارت امنيت تماس گرفتم و تقاضاي اصلاح اشتباه را كردم ، ولي باز در فرودگاه مانع سوار شدنم به هواپيما شدند. سرانجام، پس از بار پنجم به « تام ريج » وزير امنيت تلفن كردم و گفتم: ممكن است براي جمهوريخواهان يك خطر باشم ولي براي پرواز هوايي خطر نيستم. او دستور داد و اسم مرا از ليست حذف كردند. اين كه امروز در اين كميسيون اعتراض خود را مطرح و درخواست رسيدگي دارم به خاطر مردم است. مردمي كه نمي توانند بمانند من به شخص «تام ريج» تلفن كنند ، درد سر برايشان باقي مي ماند. برخي براي انجام كارهاي حياتي قصد پرواز دارند و رفتن به هر نقطه كه با اتومبيل ميسر نيست. اين مسئله كه مي دانم بسياري را گرفتار خود ساخته بايد ريشه اي حل شود. سئوال من اين است كه چرا به درخواستهاي مكرر من ترتيب اثر داده نشد؛ چه مشكل اداري در كار بود. مي گويند اشتباه ار كارمند بودهاست. خوب، اين اشتباه براي اتباع معمولي هم اتفاق مي افتد. بايد پس از وصول درخواست مسئله را حل كنند. بنا براين تقاضا مي كنم وزير امنيت بيايد و توضيح بدهد و مسئله مردم حل شود.
    اين مطلب كه پنجشنبه شب( 19 اوت ) از شبكه سي. بي . اس. پخش شد در روزنامه هاي آمريكا نيز به چاپ رسيده بود. شبكه سي بي اس جمعه شب( 20 اوت) گزارش كردكه چنين اتفاقي براي «جان لوئيس» نماينده ايالت جورجيا در كنگره آمريكا هم اتفاق افتاده بود.

 

افشاگري يك سرهنگ بازنشسته آمريكايي: 8 ميليارد و 800 ميليون دلار پول عراق چه شد؟!

افشاگري «ديويد هاك ورث» سرهنگ بازنشسته آمريكايي كه براي نخستين بار در وب سايت شخصي او انتشار يافته بود و سپس مورد تاييد بازرسان مربوط قرار گرفت؛ اينك وارد مذاكرات سناي آمريكا شده است. 19 اوت 2004 سه سناتور پيرامون آن سخن گفتند و درخواست توضيح و رسيدگي كامل كردند و گفتند: 8 ميليارد و 800 ميليون دلار كجاست؟.
    خلاصه افشاگري سرهنگ «هاك ورث» در وب سايت خود( Hachworth.com ) از اين قرار است: حكمران نيروهاي اشغال كننده عراق پيش از ترك اين سمت 8 ميليارد و 800 ميليون دلار پول متعلق به عراق را به وزارتخانه هاي اين كشور تحويل داد تا آن را صرف نوسازي و عمران عراق كنند. اين پول از محل فروش نفت، سرمايه بلوكه شده دولت صدام حسين در بانكها و نزد دولتهاي ديگر و نيز از مازاد برنامه سازمان ملل معروف به فروش نفت به منظور خريد دارو و غذا تامين شده بود. علاوه بر يك ميليارد دلار آن كه به جيب كمپاني هاليبورتون رفت، بقيه پول نيز باحسابسازي و جعل اسناد ، توسط ادارات عراقي در مدتي كوتاه بالا كشيده شد كه اختلاس و كلاهبرداري است. يك مورد از اين اختلاس به آن صورت بوده است كه سازمان عراقي صورت داده است كه به 74 هزار نفر به منظور حفاظت حقوق پرداخت كرده است؛ حال آن كه نتوانست بيش از 8 هزار و 206 نام به دست دهد و تازه از اين عده فقط 603 نفرشان حقيقي بودند ، شناسايي و مشاهده شدند!.
    بازرسان مربوط، اين افشاگري را تاييد و گزارش مبني بر وقوع كلاهبرداري كلان، اختلاس، تضييع و سوء استفاده از پول عراقي هاي جنگزده داده اند.
    سه سناتور دمكرات ديروز در اين زمينه از وزير دفاع آمريكا توضيح خواستند كه چرا حكمران سابق و هيات تعيين شده از سوي نيروهاي ائتلاف اين پول را بدون شرط و تعيين ضابطه خرج و هرگونه محكم كاري ديگر در اختيار وزارتخانه هاي عراقي قرار داده كه آن را به اين صورت مورد سوء استفاده قرار دهند و مسئله باز سازي و عمران عراق همچنان لاينحل باقي بماند.
    

برخي ديگر از رويدادهاي 21 اوت

  • 1680:   قبيله بوميان آمريکايي پوئبلو pueblo که اسپانيايي هاي اشغالگر را در " سانتافه " شکست داده بودند تصرف اين شهر را تکميل کردند.

  • 1878:   انجمن وکلاي دادگستري آمريکا ( a.b.a.) تشکيل و در شهر نيويورک آغاز بکار کرد.

  • 1940:   تروتسکي که در مکزيک در يک توطئه ترور شديدا مجروح شده بود در بيمارستان در گذشت.

  • 1945:   انقضاي برنامه قرض و کرايه ( lend - lease program) که در جريان جنگ جهاني دوم به اجرا در آمده بود به تصميم هري ترومن رئيس جمهور وقت آمريکا اعلام شد.

  • 1956:  

    کيم کاترالKim Cattrall بازيگر انگليسي فيلمهاي سينمايي از جمله "جنگ ستارگان" در ليور پول يه دنيا آمد.

  • 1959:   مجمع الجزاير هاوايي واقع در اقيانوس آرام که هزاران کيلو متر از خاک اصلي آمريکا فاصله دارد ايالت پنجاهم آن کشور شد. براي ضميمه شدن هاوايي به آمريکا ،نزديک به يک قرن برنامه پشت برنامه اجرا شده بود که داستاني مفصل است.

  • 1963:   در ويتنام جنوبي حکومت نظامي بر قرار شد که تشديد زد و خوردها را که تا 12 سال بعد از آن طول کشيد به دنبال داشت.

  • 1991:   کودتاي نيم بند مسکو بر ضد گورباچف که به يک بازي شبيه بود پايان يافت.

  • Mobin_s2004@yahoo.com
    26 رجب هجري قمري
    Mobin_s2004@yahoo.com

     تولد جمال الدين ابوعبدالله معروف به اِبن دُبيتي

    [26 رجب 558] - جمال الدين ابوعبدالله معروف به اِبن دُبيتي ازمورخان عراقي بدنيا آمد. ازميان كتابهايي كه به ابن دبيتي نسبت داده اند مي توان از تاريخ واسط وتاريخ بغداد نام برد. كتاب اخير ادامه كتاب تاريخ سَمعاني است. گفتني است كه تاريخ بغداد را بعدها اِبن نجّار شاگرد ابن دبيتي تكميل كرد.

     

    درگذشت حاج ملا محمد باقرفشاركي

    [26 رجب 1314] - حاج ملا محمد باقرفشاركي ازعالمان فرزانه ازمدرسان بزرگ دارُ العلم اصفهان بدرود حيات گفت. بيشترين شهرت فشاركي به سبب تحرير كتابهاي متعدد است كه ازآن ميان مي توان «عُنوانُ الكَلام، ذَخيرَةُ العِباد و حواشي بركتاب حاشيه شرح لمعه» را نام برد.

     

     امضاي قرارداد گمركي ايران و روسيه درتهران

    [26 رجب 1319] - قرارداد گمركي ايران و روسيه درتهران به امضا رسيد. اين قرارداد ننگين را مظفرالدين شاه قاجار به منظور تأمين هزينه سفرخود به اروپا با روسيه منعقد كرد. براساس اين قرارداد مسائل گمركي شمال كشور كاملاً ازكنترل و نظارت دولت ايران خارج شد. همچنين دولت ايران مجاز نبود بدون جلب نظر روسيه به تدوين نظامنامه گمركي بپردازد. اين قرارداد گمركي شريان اقتصادي ايران را عملاً تحت كنترل روسها درآورد و ضربه بزرگي به صنايع و توليدات داخلي وارد كرد.

     

     شهادت سيد جمال واعظ اصفهاني ازآزاديخواهان و سخنوران پرآوازه ايران

    [26 رجب 1326] - سيد جمال واعظ اصفهاني ازآزاديخواهان و سخنوران پرآوازه ايران در دوره مشروطه به شهادت رسيد. واعظ اصفهاني زبان گوياي مردم آزاده و مشروطه طلب بود و خطابه هاي او درتشديد قيام مشروطه تأثيري بسزا داشت. واعظ اصفهاني پس ازبمباران مجلس پنهاني بطرف عتبات رفت ولي درهمدان بدست نايب حاكم گرفتار شد و به امر محمد عليشاه دربروجرد كشته شد.

     

     

     

     

     

    کشکول ممتاز

    از کتاب «گنجينه جواهر» (كشكول ممتاز)

    حكايت

    اصمعى گفت : داخل باديه شدم و كيسه اى پر از دينار برداشتم ، پيش زنى از اعراب به امانت گذاشتم پس چون طلب نمودم ، انكار كرد، پس آن زن را بردم به نزد شيخى از خود آن طائفه ، پس شيخ عرب گفت : او جز قسم راه ديگرى ندارد و من مى دانم تا او منكر شد فورى قسم مى خورد كه پول پيش من نبوده ، پس به او گفتم : اى شيخ عرب گويا تو اين آيه را نخوانده اى .
    (( ((و لا تقبل لسارقة يمينا و لو حلفت برب العالمينا)). ))
    پس شيخ عرب گفت : راست گفتى و آن زن را تهديد كرد، او هم اقرار كرد و دينارهايم را برگرداند.
    اصمعى گويد: پس شيخ عرب رو كرد به من و گفت : آن آيه كه خواندى در كدام سوره است ؟ گفتم : در قول خداى متعال كه مى فرمايد: (( ((الاهى بصبحك فا صبحينا و لا تبقى خمور الاندرينا.)) ))
    پس شيخ عرب گفت : سبحان الله ، من خيال مى كردم اين آيه در سوره انا فتحنالك فتحا مبينا است .
     

     

     

     

     

     

     

    فارسي شکر است

    amirrousta52@yahoo.co.uk

    كاريكلماتور
    مرحوم پرويز شاپور

    سكه هايي هستند كه فرشتگان در قلك آسمان پس انداز كرده اند. 
     


    قند و نمك

    مرحوم جعفر شهري
    ضرب المثلهاي تهراني
    (به زبان محاوره)

    آسيا و پستا
    كار به نوبت.
     

     

     

     

     

     

    معرفي آثار انديشمندان

     تلخیص: شمیم شادمان
    shamim_shadman@yahoo.com

    دکتر علي شريعتي
    پدر! مادر! ما متهميم (21)

    حق در زبان علي به معناي قدرت نيست ، حتي به معناي حكومت علي و حق علي نيست كه ديديم بسادگي از آن گذشت ، بلكه حق به معني حق مردم است ! مرگ زور است . همان است كه مي گويد : ’ در نظام من ، پوست جوي را از دهان موري نمي توان گرفت ! هر انساني د رحكومت من با انساني ديگر برابر است ، اگر مسلمان است در ايمان و اگر مسلمان نيست در انسانيت ، با تو اي مالك ، برادر است ! ‘
    مي خواهم بگويم :
    اسلام من ، اسلام عثمان و عبدالرحمن بن عوف نيست ، دين رياضتهاي فردي براي نجات شخصي آن هم بعد از مرگ نيست ، اسلام ابوذر است . تشيع ابوذر ! كه با شمارش نه عليه نظام كفر ، بلكه عليه نظام عثمان ، خلافت اسلام ، جامعه و ناشر قرآن – عليه او – قيام مي كند و مي جنگد !! آن تشيع است و شعارش هم نه عبادت و نه تفسير خاص از اين كلام و از اين اصل و از آن فرض است عليه كنز و كاپيتاليسم است ، يعني سرمايه داري ، گنج نهاده ، زراندوزي از را استثمار مردم . اين شعار تشيع ابوذر است :
    ...
    اي كساني كه ايمان آورده ايد ، همانا بسياري از علماي ديني و روساي روحاني و راهبان و عابدان گوشه گير – شخصيتهاي مقدس و بيزار از دنيا و اهل آخرت خالص ! كه به كار كسي كاري ندارند – اموال مردم را به ناحق مي خورند و مردم را از راه خدا باز مي دارند . كساني كه زر و سيم را اندوخته و انباشته و گنج مي سازد و در راه خدا انفاق نمي كنند ، آنان را به عذابي دردناك مژده بده !
    عثمان و كعب الاحبار ( ملاي يهودي تازه مسلماني كه عقل عثمان شده بود و براي ابوذر قرآن تفسير مي كرد ) مي گفتند : آري ، اما اين آيه براي روحانيون و ملاكين و سرمايه داران و برده فروشان اديان ديگر است !
    ابوذر مي گفت : از كجاي آيه برمي آيد كه مربوط به ديگران است ؟ هر چند اول آيه مربوط به احبار و رهبان است كه مسلم اهل كتابند ولي آخر آيه عام است و دلالت بر هركس دارد ، چه به نام اسلام و چه به نام كفر ، چه به نام توحيد و چه به نام شرك ، هر كه طلا و نقره را گنج سازد ! و ابوذر كه اسلام شناس حقيقي است ، براي نجات مردم و براي نجات از گرسنگي و نجات از فقر و نجات از تضاد و نجات از اشرافيت ، در مبارزه با رژيمي كه قانونش قرآن بود و شعارش جهاد و هر دو ابزار دست غارت و استثمار ، جانش را باخت تا نشان دهد و به من و تاو روشنفكر بفهماند كه اسلام دين استثمار نيست ، ابزار توجيه فقر و تحكليم طبقات نيست ! اسلام عثمان چنين است .

    ادامه دارد ...
     

     

     

     

     

     

     

    ستون آزاد

    اورانیوم و غنی سازی اورانیوم

    اورانیوم
    اورانیوم یکی از عنصرهای شمیایی است که عدد اتمی آن ۹۲ و نشانه آن U است و در جدول تناوبی جزو آکتنیدها قرار می‌گیرد. ایزوتوپ ‎۲۳۵U آن در نیروگاه‌های هسته‌ای به عنوان سوخت و در سلاح‌های هسته‌ای به عنوان ماده منفجره استفاده می‌شود.
    اورانیوم به طور طبیعی فلزی است سخت، سنگین، نقره‌ای رنگ و پرتوزا. این فلز کمی نرم تر از فولاد بوده و تقریبآ قابل انعطاف است. اورانیوم یکی از چگالترین فلزات پرتوزا است که در طبیعت یافت می‌‌شود. چگالی آن ۶۵٪ بیشتر از سرب و کمی کمتر از طلا است.
    سال‌ها از اورانیوم به عنوان رنگ دهنده لعاب سفال یا برای تهیه رنگ‌های اولیه در عکاسی استفاده می‌شد و خاصیت پرتوزایی (رادیواکتیو) آن تا سال ۱۸۶۶ ناشناخته ماند و قابلیت آن برای استفاده به عنوان منبع انرژی تا اواسط قرن بیستم مخفی بود.

    فراوانی
    این عنصر از نظر فراوانی در میان عناصر طبیعی پوسته زمین در رده ۴۸ قراردارد.
    اورانیوم در طبیعت بصورت اکسید و یا نمک‌های مخلوط در مواد معدنی (مانند اورانیت یا کارونیت) یافت می‌‌شود. این نوع مواد اغلب از فوران آتشفشان‌ها بوجود می‌‌آیند و نسبت وجود آنها در زمین معادل دو در میلیون نسبت به سایر سنگها و مواد کانی است. اورانیوم طبیعی شامل ‎۹۹/۳% از ایزوتوپ ‎۲۳۸U و ‎۰/۷% ‎۲۳۵U است.
    این فلز در بسیاری از قسمت‌های دنیا در صخره‌ها، خاک و حتی اعماق دریا و اقیانوس‌ها وجود دارد. میزان وجود و پراکندگی آن از طلا، نقره یا جیوه بسیار بیشتر است.

    تاریخچه
    اورانیوم در سال ۱۷۸۹ توسط مارتین کلاپروت (Martin Klaproth) شیمی دان آلمانی از نوعی اورانیت بنام پیچبلند (Pitchblende) کشف شد. این نام اشاره به سیاره اورانوس دارد که هشت سال قبل از آن، ستاره شناسان آن را کشف کرده بودند.
    اورانیوم یکی از اصلی‌ترین منابع گرمایشی در مرکز زمین است و بیش از ۴۰ سال است که بشر برای تولید انرژی از آن استفاده می‌‌کند.
    دانشمندان معتقد هستند که اورانیوم بیش از ۶/۶ بیلیون سال پیش در اثر انفجار یک ستاره بزرگ بوجود آمده و در منظومه شمسی پراکنده شده است.

    ویژگی‌های اورانیوم
    اورانیوم سنگین‌ترین (به بیان دقیقتر چگالترین) عنصری است که در طبیعت یافت می‌شود (هیدروژن سبکترین عنصر طبیعت است.)
    اورانیوم خالص حدود ‎۱۸/۷ بار از آب چگالتر است و همانند بسیاری از دیگر مواد پرتوزا در طبیعت بصورت ایزوتوپ یافت می‌‌شود.
    اورانیوم شانزده ایزوتوپ دارد. حدود ‎۹۹/۳ درصد از اورانیومی که در طبیعت یافت می‌شود ایزوتوپ ۲۳۸ (U-۲۳۸) است و حدود ‎۰/۷ درصد ایزوتوپ ۲۳۵ (U-۲۳۵). دیگر ایزوتوپ‌های اورانیم بسیار نادر هستند.
    در این میان ایزوتوپ ۲۳۵ برای بدست آوردن انرژی از نوع ۲۳۸ آن بسیار مهم‌تر است چرا که U-۲۳۵ (با فراوانی تنها ‎۰/۷ درصد) آمادگی آن را دارد که در شرایط خاص شکافته شود و مقادیر زیادی انرژی آزاد کند. به این ایزوتوپ Fissil Uranium، به معنای «اورانیوم شکافتنی» هم گفته می‌‌شود و برای شکافت هسته‌ای استفاده می‌شود.
    اورانیوم نیز همانند دیگر مواد پرتوزا دچار تباهی می‌‌شود. مواد رادیو اکتیو دارای این خاصیت هستند که از خود بطور دائم ذرات آلفا و بتا و یا اشعه گاما منتشر می‌‌کنند.
    U-۲۳۸ باسرعت بسیار کمی تباه می‌‌شود و نیمه عمر آن در حدود ‎۴،۵۰۰ میلون سال (تقریبآ معادل عمر زمین) است.
    این موضوع به این معنی است که با تباه شدن اورانیوم با همین سرعت کم انرژی معادل ‎۰/۱ وات برای هر یک تن اورانیوم تولید می‌‌شود و این برای گرم نگاه داشتن هسته زمین کافی است.

    شکاف هسته‌ای اورانیوم
    U-۲۳۵ قابلیت شکاف هسته‌ای دارد. این نوع از اتم اورانیوم دارای ۹۲ پروتون و ۱۴۳ نوترون است (بنابراین جمعآ ۲۳۵ ذره در هسته خود دارد و به همین دلیل U-۲۳۵ نامیده می‌‌شود)، کافی است یک نوترون دریافت کند تا بتواند به دو اتم دیگر تبدیل شود.
    این عمل با بمباران نوترونی هسته انجام می‌‌گیرد، در این حالت یک اتم U-۲۳۵ به دو اتم دیگر تقسیم می‌‌شود و دو، سه و یا بیشتر نوترون آزاد می‌‌شود. نوترون‌های آزاد شده خود با اتم‌های دیگر U-۲۳۵ ترکیب می‌‌شوند و آنها را تقسیم کرده و به همین منوال یک واکنش زنجیره‌ای از تقسیم اتم‌های U-۲۳۵ تشکیل می‌‌شود.
    اتم U-۲۳۵ با دریافت یک نوترون به اورانیوم ۲۳۶ تبدیل می‌‌شود که ثبات و پایداری نداشته و تمایل دارد به دو اتم با ثبات تقسیم شود. انجام عمل تقسیم باعث آزاد شدن انرژی می‌‌شود بگونه‌ای که جمع انرژی حاصل از تقسیم زنجیره اتمهای U-۲۳۵ بسیار قابل توجه می‌شود.
    نمونه‌ای از این واکنش‌ها به اینصورت است:
    U-۲۳۵ + n –> Ba-۱۴۱ + Kr-۹۲ + ۳n + ‎۱۷۰ Million electron Volts‎
    U-۲۳۵ + n –> Te-۱۳۹ + Zr-۹۴ + ۳n + ۱۹۷ Million electron Volts
    که در آن: electron Volt = ۱.۶۰۲ x ۱۰-۱۹ joules
    (یک ژول انرژی معادل توان یک وات برای مصرف در یک ثانیه است)
    مجموع این عملیات ممکن است در محلی بنام رآکتور هسته‌ای انجام گیرد. رآکتور هسته‌ای می‌‌تواند از انرژی آزاد شده برای گرم کردن آب استفاده کند تا در نهایت از آن برای راه اندازی توربین‌های بخار و تولید برق استفاده شود.


    غنی‌سازی اورانیوم

    غنی‌سازی اورانیوم عملی است که بواسطه آن در یک توده اورانیوم طبیعی مقدار ایزوتوپ ۲۳۵U بیشتر شود و مقدار ایزوتوپ ۲۳۸U کمتر. غنی‌سازی اورانیوم یکی از مراحل چرخه سوخت هسته‌ای است.
    اورانیوم طبیعی (که بشکل اکسید اورانیوم است) شامل ۳/۹۹٪ از ایزوتوپ ۲۳۸U و ‎۰/۷‎٪ از ‎۲۳۵U است. ایزوتوپ ۲۳۵U اورانیوم قابل شکافت و مناسب برای بمب‌ها و نیروگاه‌های هسته‌ای است.
    ۲۳۸U باقی‌مانده را اورانیوم ضعیف شده می‌نامند و نوعی زباله اتمی است. بخاطر سختی زیاد و آتشگیری و ویژگی‌های دیگر از آن در ساختن گلوله‌های ضد زره استفاده می‌کنند. اورانیوم ضعیف شده نیز همچنان پرتوزا است.

    انواع اورانیوم
    «اورانیوم با غنای پایین» که میزان ۲۳۵U آن کمتر از ۲۵٪ ولی بیشتر از ‎۰/۷‎٪ است. سوخت بیشتر نیروگاه‌های هسته‌ای بین ۳ تا ۵ درصد ۲۳۵U است.
    «اورانیوم با غنای بالا» که ۲۳۵U در آن بیشتر از ۲۵٪ و حتی در مواردی تا ۹۸٪ است و مناسب برای کاربردهای نظامی وساخت بمب‌های هسته‌ای است.

    روش‌های غنی‌سازی اورانیوم
    * روش انتشار (پخش) حرارتی
    * روش انتشار (پخش) گازها
    * روش الکترومغناطیسی
    * روش مرکزگریز گازی
    * روش مرکزگریز گازی زیپه
    * روش‌های لیزری
    * روش شیمیایی
    * روش پلاسمایی

     

     

     

     

     

     

    ستون آزاد

    پاسخ فضلاي قم به هاشمي

    اشاره: در پي درخواست چندتن از روحانيون حوزة علمية قم براي طرح سؤال در سخنراني آقاي رفسنجاني در مراسم پانزده‌ خرداد و دستگيري و محاكمة آنان، نشرية همّت بنا بر وظيفة ديني و اطلاع‌رسانيِ خود، رنج‌نامة طلاب و فضلاي حوزه علمية قم كه حاوي همان سؤالات بود منتشر نمود. پاسخ دفتر آقاي رفسنجاني به اين سؤالات، كه در رسانه‌هاي مختلف منتشر شد، گامي مثبت بود كه بر خلاف دستگيري و محاكمه مي‌توانست زمينه را براي روشن‌شدنِ حقايق فراهم سازد، به هر صورت در پي جوابية آقاي رفسنجاني، فضلاي حوزه علمية قم به نامة آقاي رفسنجاني پاسخ نسبتاً مفصلي داده‌اند كه متن كامل اين پاسخ به شرح زير است؛

    باسمه‌ تعالي
    جناب حجت‌الاسلام آقاي هاشمي رفسنجاني
    با سلام و احترام و با آرزوي سلامتي براي آقا امام زمان (عجل‌الله تعالي فرجه‌الشريف) و نايب برحقشان مقام معظم رهبري و دعا براي پيروزي رزمندگان اسلام.
    از اين كه اظهار داشته‌ايد گلايه‌هاي جمعي از فضلاء و طلاب حوزه‌هاي علميه به گوش شما رسيده و از اين‌كه فرصت يافته‌ايد رنج‌نامة طلاب و فضلا را كه از باب النصيحه لائمه المسلمين و علاقه به جناب‌عالي تنظيم شده بود، مطالعه كنيد بسيار خرسنديم و بر خود لازم مي‌دانيم مراتب تشكر خود را از اين‌كه براي يك بار هم كه شده طلاب و فضلاي حوزه‌ها را لايق دانسته‌ايد تا به سؤالاتشان هرچند به صورت كتبي پاسخ دهيد ابراز داريم ولي مع‌الاسف جوابية جناب‌عالي نه تنها از سؤالات مذكور رفع ابهام نكرد بلكه بر ابهامات آن‌ها افزود. از اين رو اجازه مي‌خواهيم قبل از پرداختن به پاسخ به اظهارات حضرت‌عالي، نكات مهمي را متذكر شويم.
    1) پيش از انتشار اين رنج‌نامه، در سال قبل به تاريخ 7 / 6 / 84 رنج‌نامة ديگري تحت عنوان نامة سرگشاده به آقاي هاشمي رفسنجاني منتشر شد كه در برخي نشريات آن روز نيز درج گرديد ولي مع‌الأسف هيچ‌گونه پاسخي از سوي حضرت‌عالي يا دفتر يا آقازاده‌هايتان واصل نشد! در سال جاري نيز از صدور اين رنج‌نامه تا جوابيه‌تان 2 ماه مي‌گذرد! قطعاً مي‌توان گفت اگر در سال 84 به آن سؤالات پاسخ داده بوديد يا در يك نشست كاملاً آزاد ـ نه دستوري و كنترل شده ـ با طلاب و فضلا شركت مي‌كرديد يا در روز 15 خرداد سال جاري به سؤالاتي كه در جمع راهپيمايان توزيع شده بود پاسخ مي‌داديد هرگز جريان 15 خرداد در قم رقم نمي‌خورد كه طلاب و فضلاء بخواهند در سخنراني شما سؤالاتشان را بپرسند و به اتهام اخلال در نظم، در مجموع به چهار سال و نيم زندان و 250 ضربه شلاق و نفي بلد به مدت چهارسال و محروميت از تدريس و تحصيل محكوم شوند!
    2) پاسخ جناب‌عالي در شرايطي كه افكار ملّت ايران همگي متوجه جنگ نابرابر صهيونيست‌ها با حزب‌الله لبنان بود امري بر خلاف انتظار است چرا كه در آن شرايط پرداختن به هر موضوعي كه افكار عمومي را از ماجراي لبنان منحرف مي‌کرد ناخواسته آب در آسياب دشمن ريختن مي‌بود. درست به همين دليل است که ما پرداختن به جوابية‌ شما را به پايان جنگ موکول کرديم.
    3) بالاخره معلوم نشد كه اين جوابيه را چه كسي تنظيم كرده است؟! خود جناب‌عالي، دفتر يا آقازاده‌‌‌تان محسن هاشمي؟ روزنامه‌ها و سايت‌ها آن را به عنوان پاسخ دفتر آقاي هاشمي رفسنجاني درج كرده‌اند ولي در پايان آن، نام آقاي محسن هاشمي مسؤول متروي تهران ديده مي‌شود که احتمالاً رئيس دفتر هم باشند و از سوي ديگر مطالب جوابيه طوري تنظيم شده كه گويا شخص جناب‌عالي آن را تنظيم كرده‌ايد. به هر صورت چه از جانب خودتان باشد و چه از جانب آقازاده‌تان جاي تأسف فراوان دارد، زيرا اگر خود آن را تهيه كرده باشيد بنا به ادلّه‌اي كه خواهد آمد بسيار ضعيف و غيرعلمي است و چنين مطالب ضعيفي از سوي رئيس مجمع تشخيص مصلحت نظام جاي بسيار شگفتي است و اگر آقاي محسن هاشمي آن را تهيه كرده باشد جاي تأسف بيشتر است چرا كه اگر فرزند شما در اين موضوع مهم به اين راحتي بتواند از رانت رياست دفتر و عنوان مجمع تشخيص مصلحت استفاده كند در جاهاي ديگر چه بايد گفت؟!!
    4)‌ عدالت حكم مي‌كرد كه جوابيه را به همراه اصل سؤالات براي روزنامه‌ها ارسال مي‌كرديد يا حداقل نام هفته‌نامة «همّت» كه آن را درج كرده در جوابيه‌تان ذكر مي‌شد تا مردم بدانند جوابية شما پاسخ به چه سؤالاتي بوده و يا جواب‌هاي شما به سؤالات طلاب و فضلا قانع‌كننده بوده است يا نه؟ اين در حالي است كه در جوابيه عبارت‌هايي از آن رنج‌نامه نقل شده يا به مطالبي پاسخ داده شده كه اصلاً در رنجنامه وجود ندارد!!
    5) همان‌گونه كه مستحضريد رنج‌نامه‌اي كه در هفته‌نامة «همّت» چاپ شده، همان سؤالاتي است که در روز
    15 خرداد سال جاري در قم پخش شده وتنها جرم يكي از فضلاي دستگير شده توزيع چند برگه از آن سؤالات بوده كه به اتهام تشويش اذهان عمومي و نشر اكاذيب به 5 ماه زندان و 40 ضربه شلاق محكوم شده است !

    نقد محتواي جوابيه
    الف) موضوع مشروعيت و مقبوليت
    در رنج‌نامه، گلايه شده بود كه جناب‌عالي كه از ياران امام و انقلاب هستيد چرا مشروعيتِ حكومت و نظام اسلامي را زميني دانسته و منشأ مشروعيت را مردم مي‌دانيد در حالي كه اين سخن بر خلاف نص صريح كلام امام راحل است! جناب‌عالي در جوابيه ضمن تأكيد بر همان ادّعاي قبلي نوشته‌ايد؛
    «جاي تأسف است كه از اين كلام امام (ره) برآشفته شده‌ايد كه ايشان مشروعيت را به مردم مي‌دادند.»
    سپس اظهار داشته‌ايد كه چون از سال 1332 با امام راحل بوده‌ايد و حتي در مسير از منزل تا كلاس و بالعكس نيز شرف همراهي با ايشان را داشته‌ايد بيش از ماها از ديدگاه‌هاي ايشان اطلاع داريد. در همين راستا اظهار داشته‌ايد:
    «بارها از ايشان شنيدم كه فقط بايد به مردم اتكا كرد.»
    پس از آن براي نفي متافيزيكي بودن ولايت فقيه و اثبات زميني بودن آن به پنج جمله از فرمايشات امام تمسك جسته‌ايد كه تمامي آن‌ها تحريف و يا تقطيع شده‌است! و يا بر مدعا هيچ دلالتي ندارد! و متأسفانه فرصتي نيافته‌ايد كه به نرم‌افزار صحيفة امام يا صحيفة نور مراجعه فرمائيد تا ديدگاه‌هاي امام (قدس سره الشريف) دربارة مشروعيت و الهي بودن منشأ ولايت فقيه را ملاحظه كنيد. ما در اينجا برخي از فرمايشات معظم‌له را براي اطلاع جناب‌عالي متذكر مي‌شويم:
    «ولايت فقيه همان ولايت رسول الله است. قضية ولايت فقيه يك چيزي نيست كه مجلس خبرگان ايجاد كرده باشد؛ ولايت فقيه يك چيزي است كه خداي تبارك و تعالي درست كرده است همان ولايت رسول‌الله است. اين‌ها از ولايت رسول‌الله هم مي‌ترسند» (صحيفه نور جلد 1، ص26)
    «خدا او ـ ولي فقيه ـ را ولي امر قرار داده است، اسلام او را ولي امر قرار داده است» (همان، جلد11، ص133)
    امام(قدس سره الشريف) بر اساس همين مبنا كه ولايت فقيه را امري آسماني و منصوب از جانب خداوند مي‌دانند (متافيزيكي) در حكم نخست‌وزيري مهدي بازرگان مي‌فرمايند:
    «من به واسطة ولايتي كه از طرف خدا دارم شما را منصوب مي‌كنم» (همان، جلد 5، ص31)
    در جاي ديگر دربارة علت تعيين دولت موقت و نصب آقاي بازرگان مي‌فرمايند:
    «من كه ايشان را حاكم كردم يك نفر آدمي هستم كه به واسطة ولايتي كه از شارع مقدس دارم ايشان را قرار دادم» (صحيفه‌امام،‌ج6،ص59)
    بر اساس همين مبنا امام(قدس سره الشريف) همة رؤساي جمهور زمان خودش از بني‌صدر گرفته تا آيت‌الله خامنه‌اي را منصوب مي‌كردند و مقام معظم رهبري نيز، از جناب‌عالي گرفته تا دكتر احمدي‌نژاد را به سمت رئيس‌جمهوري نصب كرده‌اند. امام (قدس سره الشريف) صريحاً مي‌فرمودند:
    «رئيس‌جمهور منتخب مردم، اگر از طرف ولي‌فقيه نصب نشود طاغوت است» (صحيفه‌نور ، ج9، ص253)
    امام(ره) تا آنجا بر اين مبنا تأكيد داشتند كه در حكم شهيد رجايي مرقوم فرموده‌اند:
    «اگر چنانچه خداي نخواسته تخلّف كند مشروعيت آن را خواهم گرفت.» (همان، جلد 15، ص76)
    ايشان در اجراي حكم الهي پس گرفتن «مشروعيت» كه موجب عزل رئيس‌جمهور مي‌شود از مخالفت احدي حتي تمامي ملّت نيز واهمه‌اي نداشتند! چنان‌كه در ماجراي عزل بني‌صدر فرمودند:
    «امروز وظيفه من اين است كه او را معزول كنم هر چند فرياد مرگ بر خميني را در سراسر كشور با گوش خود بشنوم.» (نهضت امام خميني(ره)، دفتر سوم، ص354، سيد حميد روحاني)

    جناب آقاي هاشمي!
    براستي آيا بازهم مي‌توان در برابر نصّ كلام امام (قدس سره الشريف) اجتهاد كرد و گفت امام مشروعيت را به راي مردم مي‌دانستند؟! شما روحاني و تحصيل كرده حوزه علميه قم هستيد و مي‌دانيد که اوّلاً نمي‌توان در مقابل نص اجتهاد كرد و ثانياً اگربرفرض كلامي از امام نقل شود كه ظاهري خلاف نص صريح سخن ايشان باشد آن کلام را بايد توجيه كرد نه اين‌كه از نصّ صريح دست برداشت. آنچه جناب‌عالي از امام(قدس سره الشريف) نقل كرده‌ايد اوّلاً هيچ تعارضي با نص كلام امام(ره) ندارد، زيرا امام(ره) در عين اين‌كه مشروعيت نظام و حكومت را به ولي‌فقيه منصوب از جانب شارع مقدس مي‌داند براي مردم و آراي آن‌ها نيز احترام خاصي قائل بودند چون مي‌دانستند كه ملّت ما غير از اسلام چيزي نمي‌خواهند لذا بارها تصريح مي‌كردند:
    «مردم مطلعند كه چه مي‌خواهند. اگر چنانچه همين ولايت فقيه را كه، معنايش اين است كه آني که خداي تبارك و تعالي تعيين كرده است براي نظارت در امور و تعيين مراكز قدرت، آن عبارت از فقيه جامع‌الشرائط است، اگر همين را شما به رفراندوم ملّت بگذاريد همان رأيي كه او آورد اين را هم بدهيد مردم، همين را مي‌خواهند. مردم آن چيزي را كه خدا مي‌خواهد مي‌خواهند. آن چيزي را كه پيغمبر خدا فرموده مي‌خواهند. بي‌خود دست و پا نكنند اين‌ها، بايد به مسير ملت بيايند» (صحيفة امام،‌ ج10، ص323-322)
    بنابراين اگر امام مي‌فرمايند «شما هم مسير همين ملّت را طي كنيد و با ملّت باشيد، دنبال ملّت باشيد» ملّتي را مي‌گويند كه چيزي را كه خدا مي‌خواهد و رسول خدا مي‌خواهد مي‌خواهند نه هر ملتي ولو هواهاي نفساني‌‌شان را بخواهند چنان‌كه در غرب چنين است.
    ثانياً: بسيار بر خلاف انتظار بود كه كلام امام (قدس سره الشريف) در نامة جناب‌عالي دچار تحريف گردد! اگر به اصل فرمايش حضرت امام مراجعه شود خواهيد ديد امام (ره) در همين سه موردي كه نقل كرده‌ايد بر «منصوب بودن» ولي فقيه از جانب خدا و ائمه معصومين(عليهم‌السلام) تأكيد ورزيده‌اند ولي مع‌الاسف آن بخش از سخنان حضرت امام در جوابيه شما تحريف و حذف شده است!! اكنون مواردي را كه جناب‌عالي از كلام امام (ره) متذكر شده‌ايد مي‌آوريم و سپس اصل آن را نيز براي قضاوت افكار عمومي متذكر مي‌شويم و قسمت‌هاي نقل شده در جوابيه‌ جناب‌عالي با خط‌کشي مشخص شده است تا خوانندگان خود قضاوت کنند.
    1) «‌شما هم مسير ملّت را طي كنيد و با ملّت باشيد، حساب خودتان را از ملت جدا نكنيد.... بايد دنبال ملت باشيد بايد هوادار ملت باشيد» (صحيفة امام، ج10، ص58 و 59)
    اصل فرمايش حضرت امام را كه در آن تصريح به منصوب بودن ولي فقيه از جانب ائمه معصومين(عليه‌السلام) شده ملاحظه بفرمائيد:
    «امر دولت اسلامي اگر با نظارت فقيه و ولايت فقيه باشد آسيبي به اين مملكت نخواهد وارد شد. گويندگان و نويسندگان نترسند از حكومت اسلامي و نترسند از ولايت فقيه. ولايت فقيه آن طور كه اسلام مقرر فرموده است و ائمه(عليهم‌السلام) ما نصب فرموده‌اند به كسي صدمه وارد نمي‌كند، ديكتاتوري به وجود نمي‌آورد، كاري كه بر خلاف مصالح اسلام است انجام نمي‌دهد، كارهايي كه بخواهد دولت يا رئيس‌جمهور يا كس ديگري بر خلاف مسير ملّت و بر خلاف مصالح كشور انجام دهد، فقيه كنترل مي‌كند، جلوگيري مي‌کند. بر خلاف مسير اسلام و ملّت حركت نكنيد، شما از اسلام نترسيد، از فقيه نترسيد، از ولايت‌فقيه نترسيد، شما هم مسير همين ملّت را طي كنيد و با ملّت باشيد حساب خودتان را از ملت جدا نكنيد؛ ننشينيد پيش خودتان طرح بريزيد و پيش خودتان برنامه درست كنيد، شما بايد دنبال ملّت باشيد. شما اين‌قدر اشكال به برنامه‌هاي اسلامي نكنيد. شمايي كه از اسلام هستيد لكن از اسلام درست اطلاع نداريد، مسلم هستيد لكن از احكام اسلام درست مطلع نيستيد. شيعه هستيد لكن از احكام ائمه عليهم‌السلام درست مطلع نيستيد،‌ اين‌قدر كارشكني نكنيد... (صحيفه امام، ج10، ص59 - 58)
    بسيار واضح است روي سخن حضرت امام با روشنفكران وابسته‌اي است كه راه خودشان را از ملت مسلمان ايران جدا كرده و حاضر به پذيرش جمهوري اسلامي و اصل مترقي ولايت فقيه نيستند نه اين‌كه امام بخواهند مشروعيت حكومت را به «ملت» بدهند. در همان عبارات فوق ايشان تصريح مي‌كنند که ولي فقيه منصوب از سوي ائمه معصومين (عليهم‌السلام) است ولي معلوم نيست چرا جناب‌عالي مطالب را تقطيع و تحريف کرده و دقيقاً بر خلاف نظر امام بر مدعاي خودتان يعني زميني‌بودن ولايت فقيه به كار گرفته‌ايد!!
    2) خيال نكنند كه اين ملت نمي‌فهمد چيزي، نخير، ملت بهتر از ماها مي‌فهمند» (صحيفه امام، ج10،‌ ص322)
    دراين مورد هم متأسفانه باز كلام امام (قدس سره‌الشريف) تقطيع و تحريف شده است. هرگز امام(ره) با اين جمله كه «ملت بهتر از ماها مي‌فهمند» در صدد اين نيستند كه بگويند مشروعيت نظام اسلامي به «مردم » است بلكه تصريح مي‌كنند اين ملّت هر چه خدا مي‌گويد قبول دارد، هر چه پيغمبر خدا مي‌گويد قبول دارد؛ به روشنفكران وابسته سفارش مي‌كنند كه به راه اين ملّت برگردند و در همان پاراگراف تصريح مي‌كنند كه فقيه جامع‌الشرائط منصوب از جانب خداست. اصل فرمايش امام چنين است:
    «اگر صد بار هم انتخابات كنيد باز مردم همان اسلام را مي‌خواهند.»
    سپس مي‌فرمايند:
    «اين‌ها بر همان مسير ملّت راه بروند و خيال نكنند كه اين ملّت نمي‌فهمند چيزي، نخير ملّت راه خودش را پيدا كرده و دارد مي‌رود... الآن هم همه مطلع هستند كه چي مي‌خواهند. آن وقت مي‌گويند نمي‌دانند چه مي‌خواهند. نخير، مردم مطلعند كه چه مي‌خواهند. اگر چنانچه همين ولايت فقيه را كه معنايش اين است كه آني كه خداي تبارك و تعالي تعيين كرده است براي نظارت در امور و تعيين مراکز قدرت، آن عبارت از فقيه جامع‌الشرائط است، اگر همين را شما به رفراندوم ملّت بگذاريد همان رأيي كه او آورد [و ديديد] اين را هم بدهيد مردم، همين را مي‌خواهند! مردم آن چيزي را كه خدا مي‌خواهد مي‌خواهند. آن چيزي را كه پيغمبر خدا مي‌خواهد مي‌خواهند. بي‌خود نبايد دست و پا كنيد اين‌ها، بايد به مسير ملت بيايند» (صحيفه‌امام، جلد10،ص323-322)

    آقاي هاشمي!
    به راستي آيا صحيح است از اين پاراگراف كه امام در صدد اثبات اين نكته است که ولايت‌فقيه منصوب از جانب شارع مقدس و خدا و ائمه است، دقيقاً خلاف آن را به امام (ره) نسبت دهيم و بگوئيم امام (ره) مشروعيت نظام و حکومت را امري زميني مي‌دانست؟!
    ب) نفي متافيزيکي بودن[نفي آسماني بودن] ولايت‌ فقيه

    آقاي هاشمي!
    در اين جوابيه ضمن تأکيد بر ادعاهاي قبلي مبني بر زميني بودن حکومت، تصريح شده است: «آيت‌الله هاشمي‌رفسنجاني بارها گفته‌اند که نبايد براي ولي‌فقيه شخصيتي متافيزيکي متصور شد» سپس از اين‌که ما بر اين کلام خرده گرفته‌ايم گلايه نموده‌ايد. آنگاه براي اثبات ادعاي خود مبني بر متافيزيکي نبودن ولايت‌فقيه به سخنان حضرت‌ امام تمسک کرده‌ايد که؛
    1) «اسلام دين قانون است. پيغمبر هم خلاف قانون نمي‌توانست بکنند.... خدا به پيغمبر مي‌گويد که اگر يک حرف خلافي بزني، رگ وتينت(گردنت) را قطع مي‌کنيم. حکم قانون است. غير از قانون الهي کسي حکومت ندارد. براي هيچ‌کس حکومت نيست، نه فقيه و نه غيرفقيه، همه تحت قانون عمل مي‌کنند» (صحيفه امام،جلد 10، ص353)
    با ملاحظه اصل فرمايش حضرت امام(ره) در صحيفه امام ملاحظه مي‌كنيم كه باز هم در اين پاراگراف تحريف و تقطيع صورت گرفته تا بتوانيد بر مدعاي خودتان مبني بر اين كه ولايت فقيه امري متافيزيكي نيست بلكه امري زميني است از فرمايش ايشان شاهد بياوريد، در حالي كه آن پير فرزانه اين سخنان را دقيقاً در راستاي الهي بودن ولايت فقيه ايراد فرموده‌اند. ايشان در اين سخنراني مي‌فرمايند ولي فقيه نمي‌تواند خلاف آنچه قانون خداست حرفي بزند، حكمي صادر كند چنان‌كه پيامبر خدا (صلي‌الله عليه و آله و سلم) هم همين‌طور بود همه بايد مجري قانون خدا باشند غير از قانون الهي كسي حكومت ندارد، خدا به پيامبرش مي‌فرمايد كه اگر بخواهي تخلف كني و بر غير حكم خدا ـ خواست خودت يا خواست مردم ـ حكم كني رگ گردنت را خواهيم زد. براستي كجاي اين فرمايش بر غيرالهي ـ غيرمتافيزيك ـ بودن ولايت فقيه دلالتي دارد؟! آيا اگر گفتيم ولي فقيه بايد طبق قانون الهي عمل كند يعني او شخصيتي است غيرمتافيزيكي و غيرالهي؟! و براستي آيا جناب‌عالي پيامبر خدا (صلي‌الله عليه و آله و سلم) را به دليل اين‌كه ملزم به اجراي قانون الهي است شخصيتي غيرآسماني و غيرمتافيزيكي مي‌دانيد؟! البته قطعاً چنين نيست. در اينجا شايسته است باز هم اصل سخنان امام را براي جناب‌عالي و خوانندگان عزيز بياوريم و مواردي كه حضرت‌عالي آن را ذكر كرده‌ايد با خط كشي نشان دهيم تا معلوم شود امام (قدس سره الشريف) چه فرموده و اكنون از كلامشان چه برداشتي مي‌شود.
    «جمهوري اسلامي يعني احكام اسلام، بايد احكام، احكام اسلام باشد. اين حرف‌هايي كه مي‌زنند كه خير اگر چنانچه ولايت فقيه درست بشود ديكتاتوري مي‌شود اين‌ها از باب اين است كه ولايت فقيه را نمي‌فهمند چيست؟ [مي‌گويند] ولايت فقيه نبايد بشود براي اين‌كه بايد حكومت ملّت باشد. اين‌ها ولايت‌فقيه را اطلاع بر آن ندارند ـ مسائل اين حرف‌ها نيست ـ ولايت فقيه مي‌خواهد جلوي ديكتاتوري را بگيرد نه اين‌كه مي‌خواهد ديكتاتوري كند. اين‌ها از اين مي‌ترسند كه مبادا جلو گرفته بشود، جلوي دزدي‌ها را مي‌خواهد بگيرد. اگر رئيس‌جمهور با تصويب فقيه باشد با تصويب يك نفري كه اسلام را بداند چيست، درد براي اسلام داشته باشد، اگر درست بشود نمي‌گذارد اين رئيس‌جمهور يك كار خطا بكند و اين‌ها اين را نمي‌خواهند. اين‌ها اگر يك رئيس‌جمهور غربي باشد همة اختيارات را دستش بدهند هيچ مضايقه‌اي ندارند و اشكالي نمي‌كنند؟ اما اگر يك فقيهي كه يك عمري را براي اسلام خدمت كرده علاقه به اسلام دارد با آن شرايطي كه اسلام قرار داده است كه نمي‌تواند يك كلمه تخلف بكند [اشكال مي‌كنند] اسلام دين قانون است. پيغمبر هم خلاف قانون نمي‌توانست بكند، نمي‌كرد هم، البته نمي‌توانست هم بكند. خدا به پيغمبر مي‌گويد كه اگر يك حرف خلاف بزني رگ وتينت [رگ گردنت] را قطع مي‌كنم. حكم قانون است. غير از قانون الهي كسي حكومت ندارد – براي هيچ‌كس حكومت نيست نه فقيه و نه غيرفقيه – همه تحت قانون عمل مي‌كنند مجري قانون هستند – همه، هم فقيه و هم غير فقيه همه مجري قانون‌اند- فقيه ناظر بر اين است كه اين‌ها اجراي قانون بكنند،‌خلاف نكنند،‌ نه اين‌كه خودش يك حكومتي بكند،‌ بلكه مي‌خواهد نگذارد اين حكومت‌هايي كه اگر چند روز بر آن‌ها بگذرد بر‌مي‌گردند به طاغوتي و ديكتاتوري، مي‌خواهد نگذارد بشود...» (صحيفه امام، ج10، ص353)
    امام (قدس سره الشريف) در اينجا برعكس برداشت شما، منشأ مشروعيت نظام و ولايت فقيه را خداوند مي‌داند و مي‌فرمايد صرف نظر از آن نه فقيه و نه غير‌فقيه حق حكومت ندارد حتي پيامبر (صلي‌الله عليه و آله وسلم) هم مشروعيتش به اعتبار خداست. و براستي چه زيبا فرموده‌اند كه اگر فقيه جامع‌الشرائط نباشد حكومت‌ها به ديكتاتوري و طاغوت كشيده مي‌شود. حتماً يادتان هست كه در پايان دورة دوم رياست‌جمهوري شما برخي از كساني كه امروز در پناه سياسي دولت انگليس به سر مي‌برند براي مادام‌العمر شدن رياست‌جمهوري حضرت‌عالي خواهان اصلاح قانون اساسي مي‌شدند؟! و حتماً يادتان هست كه آقاي خاتمي در دورة دوم رياست‌جمهوري‌اش لايحه‌اي تقديم مجلس كرد كه در آن اختيارات رياست‌جمهوري به اندازه‌اي افزايش مي‌يافت كه رئيس‌جمهور را به يك قدرت مطلق و ديكتاتور تبديل مي‌كرد؟ اگر نبود رهبري و ولايت فقيه و شوراي نگهبان قانون اساسي حتماً آنچه امام پيش‌بيني فرموده بودند تحقق مي‌يافت.
    3) يكي ديگر از مواردي كه براي نفي متافيزيك و الهي بودن ولايت فقيه به آن استناد كرده‌ايد نامة حضرت امام(ره) به نمايندگان مجلس است كه دربارة حدود و اختيارات ولايت فقيه آمده است:
    «با تشكر وافر از نمايندگان محترم مجلس شوراي اسلامي، چون گفتار آقايان پخش مي‌شود و ممكن است سوء تفاهمي بين مردم حاصل شود، لازم است عرض كنم آيات و رواياتي وارد شده است كه مخصوص به معصومين عليهم‌السلام است و فقها و علماي بزرگ اسلامي هم در آنها شركت ندارند،‌تا چه رسد به مثل اينجانب. هر چند فقهاي جامع الشرايط از طرف معصومين نيابت در تمام امور شرعي و سياسي و اجتماعي دارند و تولّي امور در غيبت كبري موكول به آنان است، لكن اين امر غير ولايت كبري است كه مخصوص به معصوم است. تقاضاي اينجانب آن است كه در صحبت‌هايي كه مي‌شود و پخش مي‌گردد ابهامي نباشد و مرزها از هم جدا باشد». (صحيفه امام،‌ج19، ص403)
    همانگونه كه مستحضريد فرمايشات فوق دربارة سخنان يكي از نمايندگان مجلس بود كه در نطق قبل از دستور خود، امام خميني(ره) را مصداق «اولي الامر» در آية «يا ايها الذين آمنو اطيعوا الله و اطيعوا الرسول و اولي‌الامر منكم» دانسته بود. كه امام (ره) طي نامه‌اي تصريح كردند اين آيه مربوط به مقام «ولايت كبري» است كه علما و فقها را در آن جايگاهي نيست ولي در همين جا براي اين‌كه كساني در آينده از اين نامه سوء‌استفاده نكنند فرموده‌اند:
    «فقهاي جامع‌الشرائط از طرف معصومين (عليهم‌السلام) ‌نيابت در تمام امور شرعي و سياسي و اجتماعي دارند و تولي امور در غيبت كبري موكول به آن‌هاست.»
    و هرگز ايشان فقهاي جامع‌الشرايط را منصوب مردم ندانسته‌اند. براستي از كجاي اين فرمايشات زميني‌بودن و آسماني نبودن ولايت فقيه استفاده مي‌شود؟! اگر امام فرمودند؛ «ولايت كبري مخصوص به امام معصوم است» و فقها داراي اين نوع ولايت نيستند معنايش اين است كه فقيه از جانب خدا و ائمه ولايت ندارد و صرفاً منتخب مردم است و در يك كلمه، متافيزيكي نيست؟!!.
    ج: شوراي رهبري
    در سؤال دوم رنج‌نامه طلاب و فضلاء، با نقل مطلبي از جناب‌عالي در سالنامة شرق آمده است:
    «امام با شورا (شوراي رهبري) مخالف بود امّا من و آقاي طالقاني طرفدار شورا بوديم و حذف شوراي رهبري از قانون اساسي در سال 86 بي‌خود بود.»
    سپس براي اثبات ادعاي خود تصريح كرده‌ايد:
    «براي ادارة حكومت نمي‌توان به فتواي يك نفر خواه هر فردي باشد عمل كنيم. بايد شورايي در كشور باشد كه مسائل اساسي جامعه را بررسي كند تا نظرات اين شورا پشتوانة قوانين باشد (مردم‌سالاري، 26/6/82، ص3)
    سپس اين سؤال مطرح شده است كه انگيزه شما از طرح اين سخنان در اين مقطع از انقلاب چيست؟!

    آقاي هاشمي رفسنجاني!
    انتظار مي‌رفت كه جناب‌عالي در پاسخ به سؤال فوق آن را لااقل سهو در كلام يا خطاي در مصاحبه بدانيد ولي مع‌الاسف در جوابيه‌تان فرموده‌ايد اولاً مرادم شوراي فتوا است و ثانياً؛ «از كجا چنين برداشت اشتباهي براي شما ايجاد شده كه تأكيد بر شوراي رهبري در جهت تضعيف رهبري است؟» و سپس به سخنان بنيانگذار نظام در صحيفة امام استناد كرده‌ايد كه ايشان هم هر كجا خطاب به خبرگان نامه نوشته‌اند، عنوان رهبر و شوراي رهبري را به كار برده‌اند. پس از آن به طعنه خطاب به ما فرموده‌ايد كه امام از اين كلمه «شوراي رهبري» برآشفته نمي‌شدند!

    آقاي هاشمي رفسنجاني!
    اولاً صريح كلام شما در روزنامة مردم‌سالاري اين است كه «براي ادارة يك حكومت نمي‌توان به فتواي يك نفر خواه هر فردي باشد عمل كنيم، بايد شورايي در كشور باشد...» اين عبارت تصريح دارد كه مراد شما از شوراي فتوي هم همان شوراي رهبري است زيرا شوراي فتوي را براي ادارة حكومت مي‌خواهيد نه براي مسائل فردي.
    ثانياً تصريح مي‌كنيد به اين‌كه حذف شوراي رهبري از قانون اساسي در سال 68 بي‌ا‌ساس بوده است. از شما مي‌پرسيم: مگر در قانون اساسي شورايي تحت عنوان شوراي فتوا هم داشتيم که حذف آن بي‌خود باشد؟
    ثالثاً در همين جوابيه باز هم بر همان تأكيد ورزيده‌ايد كه «از كجا چنين اشتباهي براي شما ايجاد شده كه تاكيد بر شوراي رهبري در جهت تضعيف رهبري است؟»

    آقاي هاشمي!
    آيا اين جمله شما كه «نمي‌توان به فتواي يك نفر خواه هر فردي باشد عمل كرد» زير سؤال بردن رهبري حضرت امام (ره) كه به اعتراف دوست و دشمن عالي‌ترين رهبري را داشته‌اند نيست؟! و آيا اين سخنان زير سؤال بردن رهبري مقام معظم رهبري نيست كه باز به اعتراف دوست و دشمن در طول دوران پس از رحلت حضرت امام عالي‌ترين رهبري و در بحران‌هاي ايجاد شده داخلي و خارجي بهترين مديريت بحران را داشته‌اند؟

    آقاي هاشمي!
    آيا تا كنون انديشيده‌ايد که تأكيد بر شوراي رهبري در شرايط كنوني به نفع چه كساني تمام مي‌شود؟ آيا جز اين است كه دشمنان سيلي‌خورده از انقلاب اسلامي خود بر اين نکته اعتراف كرده‌اند كه همة ضربه‌ها را ما از ولايت فقيه خورده‌ايم و بايد اين جايگاه را بشكنيم؟! آيا طرح شوراي رهبري، پس از آن‌كه امام(ره) طي حكمي به آيت‌ ‌الله خامنه‌اي ـ رئيس‌جمهور وقت ـ دستور بازنگري در قانون اساسي را صادر كردند و خواهان بازنگري در همة اموري كه به صورت شورايي اداره مي‌شد از جمله «رهبري» شدند. (صحيفه نور جلد2،ص353). جناب‌عالي نيز از اعضاي تيم 20 نفرة بازنگري بوديد که با اكثريت آراء 20 نفره، قانون اساسي اصلاح شد ـ گرچه جناب‌عالي مخالف حذف شوراي رهبري بوديد و حذف آن را بي‌خود مي‌دانستيد! ـ و به رفراندوم ملّت گذاشته شد و الان سال‌هاست كه ملاك عمل قرار دارد، آيا طرح اين گونه شعارها مخالفت با نظر صريح حضرت امام(ره)، قانون اساسي و راي ملّتي نيست كه جناب‌عالي آن را ملاك مشروعيت نظام مي‌دانيد؟!!

    آقاي هاشمي!
    آنچه را كه به امام نسبت داده‌ايد كه ايشان عبارت «شوراي رهبري» به كار مي‌برده‌اند، همه مربوط به مدت‌ها قبل از زمان بازنگري است و البته طبيعي است در آن زمان كه ملاك، عمل به قانون اساسي قبل از اصلاح بود، امام در پيام‌ها و نطق‌هاي خود به مجلس خبرگان رهبري واژة «شوراي رهبري» هم به كار ببرند و حتي در وصيت‌نامة ايشان كه در آن شرايط تنظيم شده بود وجود داشته باشد ولي جناب‌عالي خود بر اين نكته واقفيد كه اگر حضرت امام (ره) پس از اصلاح قانون اساسي و پس از رفراندوم آن در قيد حيات مي‌بودند، ديگر هرگز واژة «شوراي رهبري» را به كار نمي‌بردند و حضرت‌عالي خودتان اذعان داريد كه حضرت امام هنگام رحلتشان چقدر نگران اين امر بودند و دائماً مي‌فرمودند اصلاح قانون اساسي را هر چه زودتر به رفراندوم بگذاريد. آري! درست به همين سبب بود كه اعضاي مجلس خبرگان رهبري هوشمندانه به رهبري فردي رأي دادند و سپس به حق، حضرت آيت ‌الله خامنه‌اي را براي اين مقام انتخاب كردند. و به همين دليل بود كه آيت الله خامنه‌اي از عضويت در شوراي رهبري‌اي كه جمع اندكي قبل از رأي‌گيري، مطرح مي‌كردند امتناع مي‌ورزيدند.
    به هرحال آقاي هاشمي! خوب است اندكي تأمل بفرمائيد که طرح اين‌گونه مسائل آن‌هم در آستانه انتخابات خبرگان رهبري به نفع چه كسي تمام مي‌شود: دوستان انقلاب يا دشمنان آن؟!!

    د: احكام اسلام
    بسيار خوشحال شديم كه نسبت به سؤال سوم كه مربوط به تشكيك در احكام اسلام مثل سابّ‌النبي و تفاوت ديه زن و مرد بود رفع ابهام كرده، صريحاً فرموده‌ايد كه «كدام مسلمان مي‌تواند سب‌ّ نبي را ببخشد؟ مگر مي‌توان با احكام اسلامي برخوردهاي روز‌مرّه داشت؟» البته مع‌الأسف عملكرد شما در 16 سال گذشته نسبت به كساني كه به ساحت مقدس پيامبر اكرم (صلي‌الله عليه و آله)، حضرت زهراي اطهر (سلام الله عليها)، امام حسين (عليه‌السلام) و... اهانت كردند اين را نشان نمي‌دهد، زيرا در 8 سال گذشته هيچ‌گاه نديديم که از اين همه اهانت برآشفته شويد و از دستگاه قضايي بخواهيد با آن‌ها برخورد نمايند !
    زماني كه آغاجري مرتد، دين را افيون ملت‌ها و دولت‌ها خواند و به ساحت پيامبر (صلي‌الله عليه و آله و سلم) و ائمه اطهار (عليهم‌السلام) اهانت كرد، حوزه‌ها خروشيدند و جامعة محترم مدرسين حوزه علميه قم، سازمان مجاهدين انقلاب را نامشروع خواند و قاضي شجاع همدان او را به مرگ محكوم كرد، چه كساني براي آزادي وي از زندان و لغو حكمش شبانه‌روز تلاش كردند؟! هنگامي كه آقاي كروبي از جايگاه رياست مجلس و از تريبون ملت، حكم قاضي را ننگين! خواند جناب‌عالي چه موضعي اتخاذ كرديد؟! البته باز هم اظهار خوشحالي مي‌كنيم كه جناب‌عالي در مورد تغييرناپذيري احكام اسلام با ما هم‌نظريد.

    آقاي هاشمي!
    دربارة تساوي حقوق زن و مرد چنان بسط كلام داده‌ و اصول قانون اساسي را برايمان متذكر شده‌ايد که گويا هرگز قانون اساسي را نديده‌ايم! گرچه در اين بخش ابتدا تصريح كرده‌ايد كه زن و مرد از نظر جسمي و رواني متفاوت‌اند و اين تفاوت مي‌تواند براي هر طرف امتيازي باشد ولي در ادامه به گونه‌اي سخن گفته‌ايد كه گويا بايد به سمت تساوي حقوق زن و مرد گام برداشت.

    آقاي هاشمي!
    خوب مي‌دانيد در باب حقوق زن و مرد ملاك عدالت است نه تساوي و اگر در قانون اساسي مقرر مي‌دارد: «همة افراد ملّت اعم از زن و مرد يكسان در حمايت قانون قرار دارند و از همة حقوق انساني، سياسي، اجتماعي و فرهنگي با رعايت موازين اسلامي برخوردارند» در كنار «يكسان بودن در حمايت قانون» قيد «موازين اسلامي» وجود دارد يعني همان حقوقي كه خداوند براي زن مقرر فرموده، بايد قانون به گونه‌اي باشد كه از اين حقوق خود بدون كمترين مشكل برخوردار باشد چنان‌كه مردان نيز از حقوق خود برخوردارند و بسيار روشن است كه تساوي در حمايت قانون از حقوق زن و مرد غير از تساوي حقوق آن‌ها است.

    آقاي هاشمي!
    خوب است به اين سؤال بانوان کشور نيز پاسخ روشني بفرمائيد که در 8 سال دوران رياست‌جمهوري‌تان کدام مشکل از مشکلات آن‌ها را حل کرده‌ايد؟

    ه) مركز تحقيقات استراتژيك
    فرموديد: «معلوم نيست كه آنچه باعث عصبانيت طلاب و فضلاء شده است عنوان و اسم مركز تحقيقات استراتژيك است يا افرادي كه در آن سمت و مسؤوليت دارند.» و سپس ابتدا حضور افراد نام برده در رنج‌نامه را در آن مركز انكار كرده و بعد گفته‌ايد كه بر فرض هم که باشند چه مشكلي پيش مي‌آيد؟ مهم خروجي آن است.

    آقاي هاشمي!
    گمان نمي‌كنيم هيچ طلبة فاضلي وجود داشته باشد كه اصل تأسيس مركز تحقيقات استراتژيك را زير سؤال ببرد. البته، آنچه براي ما مهم است افرادي هستند كه در مجموعة مزبور مسؤوليت دارند و مهم‌تر، خروجي آن است كه نتيجة مطالعات چيست و كدام استراتژي قرار است اتخاذ شود؟ آيا جز اين است كه در دورة 8 ساله آقاي خاتمي بر ارزش‌هاي اسلامي و الهي چوب حراج خورد و عملا تسامح و تساهل در جامعه ترويج شد؟ آيا جز اين است كه روشنفكران غرب‌زده در ساية حمايت ايشان به همة احكام و اعتقادات اسلامي حمله كرده و آن را به باد تمسخر گرفتند و حتي دين خدا را افيون دولت‌ها و ملت‌ها برشمردند؟! و آيا مسؤوليت چنين فردي در آن مركز به معناي حضور هم‌فكران او در آن مركز نيست؟! با چنين سابقه‌اي بسيار بعيد به نظر مي‌رسد که مقام‌معظم‌رهبري براي عضويت ايشان در آن مرکز توصيه‌اي بفرمايند. البته قبلاً هم کساني نظير اين‌گونه نسبت‌ها را به معظم‌له داده‌اند که بعداً معلوم شد دروغ است. به هرصورت بايد به ما حق بدهيد که چنين نسبتي را بدون تأييد دفتر ايشان از شما نپذيريم.

    آقاي هاشمي!
    آيا مصاحبه سعيد حجاريان مدير مركز مطالعات استراتژيك در روزنامة شرق را نخوانده‌ايد كه اين افراد را از اعضاي مركز مطالعات استراتژيك رياست‌ جمهوري تأسيس ‌شده توسط جناب‌عالي ذكر مي‌كند: آقايان آغاجري، كديور، آرمين، بهزاد نبوي،‌ حسين بشيريه، ‌سروش و...
    آيا كتاب كديور دربارة ولايت فقيه ـ كه در آن اصل ولايت فقيه زير سؤال رفته ـ حاصل همان مطالعات استراتژيك نيست؟ قطعاً اين خبر ـ كه از سوي مجمع تشخيص مصلحت تكذيب نشد ـ را ملاحظه کرده‌ايد كه تمام اين افراد پس از روي كار آمدن دولت احمدي‌نژاد و مسؤوليت آقاي ذاكر در مركز مطالعات استراتژيك رياست‌جمهوري، كوچ دسته‌جمعي به مركز مطالعات مجمع تشخيص كردند؟

    آقاي هاشمي!
    خروجي آن مركز با صرف سالانه چند ميليارد تومان چيست؟ سايت آفتاب‌نيوز چه مواضعي اتخاذ مي‌كند؟ خواهشمند است يك بار اين سايت متعلق به آن مركز را از بدو تأسيس تاكنون ملاحظه بفرمائيد آن وقت خواهيد ديد حضور اين‌گونه افراد در آن مرکز چه نتايجي را در پي دارد. اگر فرصت نداريد فقط مواضع آن را دربارة جنگ اسرائيل حزب‌الله ببينيد! در حالي كه سايت‌هاي ديگر از جمله بازتاب دربارة عظمت حزب‌الله و قدرت و توان آن در جنگ و سيستم پيشرفتة اطلاعاتي امنيتي آن سخن مي‌گويند سايت آفتاب‌نيوز دربارة برتري سيستم اطلاعاتي موساد بسط سخن داده و چنان وانمود كرده كه اين سازمان حتي از سازمان سيا نيز قوي‌تر است. اين سايت آن چنان از موساد تعريف كرده و مراحل مختلف آن را توضيح داده كه گويا عضوي از موساد در آن سايت وجوددارد!!

    آقاي هاشمي!
    دربارة زهدفروشي به تفصيل بسط سخن داده‌ و تصريح كرده‌ايد كه آن را بد و گناه مي‌دانيد و از اين‌كه امام(قدس سره الشريف) برخلاف ديگران در بيرون منزلشان قالي فرش مي‌كرده‌اند نتيجه گرفته‌ايد كه نبايد در برخورد با مردم رياكار بود. سپس در اين بخش به منزل 800 متري‌ خود در دزاشيب شميران تهران اشاره‌ كرده و گفته‌ايد الآن در منزل اجاره‌اي زندگي مي‌كنيد كه خيلي كمتر از آن است. در بخش ديگري از آن دربارة آقازاده‌هايتان نوشته‌ايد:
    «هيچ‌يك از بچه‌هاي ما كار اقتصادي به آن معني جز ادامة كشاورزي ندارند ـ همان كشاورزي كه ما در قم و رفسنجان داشتيم و با زمين‌ها كار مي‌كنند» سپس فرموده‌ايد:«ياسر در مركزتحقيقات استراتژيك به من كمك مي‌كند ـ مهدي در جواني با جهاد كار مي‌كرد، مدتي در سازمان بهينه‌سازي مصرف سوخت بود و در حال حاضر مسؤول دفتر من در هيأت امناي دانشگاه آزاد اسلامي است. او قبلاً كار بسيار مهمّي را شروع كرده بود كه جزو افتخارات ايشان مي‌دانم. تكنولوژي اين سكوهايي را كه مي‌بينيد در دريا نصب مي‌شود، ديگران اصلاً قبول نداشتند كه اين كار را مي‌توان كرد. الآن سكوهاي هفت هزار تني مي‌سازند. تكنولوژي لوله زير دريا را او آورد. محسن هم در زمان دفاع مقدس به دليل نياز كشور مقطع دكتري خود را در كانادا نيمه‌كاره رها كرد و در صنايع موشكي سپاه مشغول به كار شد و اكنون مدير عامل مترو است»

    آقاي هاشمي!
    آيا مطالب فوق با مشي امام (قدس سره الشريف) كه حضرت‌عالي زندگي خودتان را ملهم از ايشان مي‌دانيد موافق است؟
    اولاً امام (قدس سره الشريف) با جهت‌گيري زندگي روحانيت به سمت‌وسوي اشرافي‌گري مخالف بودند و اين مطلب را در دوران ده‌‌سالة رهبري پربركتشان بارها متذكر‌شدند؛ امام (ره) نسبت به دنيا‌زدگي و خروج روحانيت از زيّ‌طلبگي حساسيت داشتند كه در جمع اعضاي مجلس خبرگان رهبري اول، رسماً آن را به عنوان «نگراني» خودشان ذكر كردند و فرمودند:
    «خوف اين دارم... مبادا خداي نخواسته به واسطة بعضي از اعمالي كه از بعضي از اين روحانيون و معممين صادر مي‌شود اين موجب اين بشود كه يك وقتي سستي در روحانيت پيدا بشود . اگر روحانيون از آن زيّ كه مشايخ ما در طول تاريخ داشته‌اند و ائمه هدي سلام‌الله عليهم داشته‌اند ما اگر خارج شويم، خوف اين است كه يك شكستي به روحانيت بخورد و شكست روحانيت شكست به اسلام است ... اگر ما از زيّ متعارف روحانيت خارج بشويم و خداي نخواسته، توجه به ماديّات بكنيم، در صورتي كه خودمان را با اسم روحاني معرفي مي‌كنيم، اين ممكن است منتهي بشود به اين‌كه روحانيت شكست بخورد» (صحيفه امام، ج18، ص31)
    براستي آيا سكونت در منزل 800 متري يا قدري كمتر از آن در دزاشيب شميران تهران با آن امكانات خاص با «زيّ متعارف روحانيت» چه اندازه مناسبت دارد؟! فاصلة خانة اجاره‌اي شما با خانة اجاره‌اي حضرت امام (رحمت‌الله عليه) در جماران که سادگي آن چشم هر بيننده‌اي را مجذوب خويش مي‌كرد چقدر است؟! و آيا چند در صد از روحانيون يا مردم قادرند در بهترين نقطة تهران ـ شمال شهر ـ خانة 800 متري يا كمي كمتر خريداري يا اجاره كنند؟!
    ثانياً تفكر اشرافي‌گري در سياست‌گزاري كلان كشور مؤثر است، در انتخاب دفتر كار ـ كاخ مرمر ـ و انتخاب نوع همكاران، و در جهت‌گيري روح اشرافي‌گري مسؤولان زيردست تأثير بسزايي دارد. اين روحية اشرافي‌گري موجب شد كه دو سال پس از سركار آمدن دولت جناب‌عالي در 27 مرداد 1370، مقام معظم رهبري در جمع كارگزاران نظام و با حضور جناب‌عالي نسبت به اين گرايش خطرناك هشدار بدهند و بفرمايند:
    «كمتر خرج كنيم، كمتر بذل و بخشش كنيم، بذل و بخشش‌هاي بي‌جا، كمتر به زندگي شخصي خودمان بپردازيم؛ من و شما طلبة قبل از انقلابيم. شما يك معلّم بوديد، يكي دانشجو بوديد، يكي طلبه بوديد، يكي منبري بوديد، ‌همه‌مان اينجور بوديم، ما حالا عروسي بگيريم مثل عروسي اشراف! خانه درست كنيم مثل خانه اشراف! حركت كنيم توي خيابان‌ها مثل حركت اشراف! خود اشراف مگر چه بودند؟ فقط چون او ريش خودش را تراشيده بود و ما ريشمان را گذاشتيم اين فقط كافي است؟ نه آقا ما مي‌شويم مترفين. و الله توي جامعه اسلامي هم مترف ممكن است به وجود بيايد. بترسيم از آيه شريفه كه «و اذا اردنا ان نهلك قريهْْ امرنا مترفيها ففسقوا فيها» بلكه مترف، فسق را هم بدنبال خودش مي‌آورد... چنانچه مبلغي از مخارج دولت عبارت بشود از تغيير دكوراسيون و اتاق مديركل و معاون وزير و وزير و فلان ‌مسؤول، اين جرم است اين خطاست، اگر يكي‌از مخارج دولت اين باشد كه به فلان تعداد ماشين جديد بياوريم اين دستگاه‌ها تقسيم كنيم حق نداريم اين را جزء مخارج دولت حساب بكنيم به حساب آن از سوبسيد مردم بزنيم. نه آقا! اين خلاف است، حدّ بگذاريد براي اين كارها. ماشين لوكس و نو و سيستم بالا و جديد سؤال مي‌كنيم چرا؟ اشكال امنيتي دارم! چه اشكال امنيتي؟! بنشينيد آقايان مسؤول در شوراي امنيت كشور، جاهاي ديگر معين كنند. بِبُرّيد يك جايي اين مسأله را. من اگر بايد دخالت كنم بگوئيد يك جايي دخالت كنم. اين چه وضعي است كه همين‌طور بي‌حساب و كتاب جلوي هر وزارتخانه‌اي جلوي هر اداره‌اي ده‌ها ماشين مال مسؤولين آنجا به رنگ‌هاي گوناگون!... اين‌ها روحانيون را از مردم دور مي‌كند، روحانيون به تقوا و به ورع و بي‌اعتنايي به دنيا در چشم‌ها شيرين شدند؛ بدون ورع بدون دور‌انداختن دنيا نمي‌شود در چشم‌ها شيرين ماند. مردم رودربايستي ندارند، خدا هم با كسي رودربايستي ندارد» (روزنامة جمهوري اسلامي، 27/5/70، ص15.)
    آري اين هشدارها در حالي بود كه هنوز دو سال از تشكيل دولت جناب‌عالي ـ كارگزاران ـ گذشته بود و متأسفانه همين روند ادامه يافت تا در پايان دولت خاتمي خريد هواپيماي 60 ميليارد توماني تشريفاتي سلطان برونئي هم براي آقاي خاتمي زيّ طلبگي شد!! و در طول اين مدت، محرومان، محروم‌تر و اشراف و ثروتمندان، ثروتمندتر گرديدند! و باز تأسف‌بارتر اين‌كه در دولت شما به‌جاي توجه به فرمايشات حضرت امام(ره) و مقام‌معظم‌رهبري مبني‌بر حذف تشريفات، به تدريج سوبسيد‌ها حذف گرديد و طبقة محروم جامعه در زير چرخ سياست‌هاي تعديل اقتصادي خرد شدند. و بدتر از آن اين‌كه در حذف سوبسيدها با مردم نيز شفاف صحبت نمي‌شد؛ همة مردم به ياد دارند كه سوبسيد مرغ و تخم‌مرغ به يك‌باره حذف شد و قرار بود كه سوبسيد آن را از بانك‌ها نقداً دريافت كنند ولي اين امر فقط براي يك بار و آن هم براي يك كوپن اجرا شد و تمام!
    آري! روحية اشرافي‌گري كار را بدانجا رساند كه از شكم مردم زده مي‌شد و براي تغيير دكوراسيون اطاق وزير يا فلان مسؤول مملكتي و براي خريد ماشين‌هاي لوكس آن چناني و براي مراسم استقبال از فلان شخصيت و براي ...! هزينه مي‌شد!!
    باز هم آري نتيجه آن سياست‌هاي اشرافي‌گرايانه آن شد كه مقام معظم رهبري در سال 81 طي پيامي به دومين همايش سراسري تشكل‌هاي اسلامي دانشگاه‌هاي علوم پزشكي کشور از دانشجويان مي‌خواهند مسؤولان امر را مورد سؤال قرار دهند:
    «بايد هر پديدة ضد عدالت در واقعيات كشور مورد سؤال قرار گيرد. مسابقة رفاه ميان مسؤولان، بي‌اعتنايي به گسترش شكاف طبقاتي در ذهن و عمل برنامه‌ريزان، ثروت‌هاي سربرآورده در دستاني كه چندي پيش تهي بودند، هزينه‌كردن اموال عمومي در اقدام‌هاي بدون اولويت و به طريق اولي در كارهاي صرفاً تشريفاتي، ميدان دادن به عناصري كه زرنگي و پررويي آنان همة گلوگاه‌هاي اقتصادي را به روي آنان مي‌گشايد و خلاصه پديدة بسيار خطرناك انبوه‌شدن ثروت در دست كساني كه آمادگي دارند آن را هزينة كسب قدرت سياسي كنند و البته با تكيه بر آن قدرت سياسي، اضعاف آنچه را هزينه كرده‌اند گرد مي‌آورند، اين‌ها و امثال آن نقطه‌هاي استفهام‌برانگيزي است كه هر جوان معتقد به عدل اسلامي، ذهن و دل خود را به آن متوجه مي‌يابد و از كساني كه مظنون به چنين تخلفاتي شناخته مي‌شوند، پاسخ مي‌طلبد و همچنين در كنار آن از دولت و مجلس و دستگاه قضايي،‌ عملكرد قاطعانه براي ريشه‌كن كردن اين فساد‌ها را مطالبه مي‌كند، امروز اين مهم‌ترين و مطرح‌ترين مسأله كشور ماست و نسل جوان دانشجوي متعهد و مؤمن نمي‌تواند نسبت به آن بي‌تفاوت بماند.»
    آقاي هاشمي! تا كنون هيچ فكر كرده‌ايد كه چرا مقام‌معظم‌رهبري درسال 81 از دانشجويان مي‌خواهند مظنونين به چنين تخلفاتي را مورد بازخواست قرار دهند؟! آيا اين‌ همه فساد اقتصادي در نتيجة سياست‌هاي اشرافي‌گرايانه دولت‌هاي سازندگي و اصلاحات نبود كه تيم اقتصادي كارگزاران در هر دوجا فعال بود؟! آيا حق نداريم بپرسيم آقازاده‌هاي حضرت‌عالي كه به گفتة شما هنوز در قم و رفسنجان كشاورزي مي‌كنند! و از اين راه ارتزاق مي‌نمايند! در شركت صنايع دريايي ـ صدرا ـ كه به قول شما سكوهاي هفت‌هزار تني مي‌سازد و تكنولوژي لوله زيردريا را داراست چقدر سهام دارند؟ و آيا آقازاده‌هاي شما در مسؤوليت‌هايي كه خودتان فرموديد همه مجاني كار مي‌كنند و فقط از كشاورزي قم و رفسنجان ارتزاق مي‌كنند؟! آيا كسي اين را باور مي‌كند؟ براستي مگر قرار نبود از امام (ره) ياد بگيريم زهد‌فروشي نكنيم و با مردم از درِ رياكاري سخن نگوئيم؟! آيا شركت پسته رفسنجان، موزة رياست جمهوري ـ بخوانيد مجتمع بزرگ تجاري رفسنجان ـ ، ‌هواپيمايي ايرماهان، پروژة بزرگ هفت‌باغ هفت آسمان كه از كرمان تا ماهان ادامه دارد، ارگ جديد بم، مؤسسة مولي‌الموحدين و دانشگاه‌ آزاد، مظنون به تخلّف نيست كه نتوان دربارة آن سؤال كرد؟! آيا وقت آن نرسيده است كه از اين‌گونه ـ مؤسسات فرهنگي كه طي سال‌هاي گذشته به صورت عرف در آمده و هركس مي‌خواهد ثروت‌ها به نامش نباشد مؤسسة فرهنگي تأسيس مي‌كند تا هم از دادن ماليات در امان باشد و هم نامش در ليست قرار نگيرد! ـ بازرسي اساسي صورت بگيرد؟ خوب است براي تيم بازرسي‌ که مي‌خواهند موارد فوق و امثال آن را بررسي کنند، امنيت لازم تأمين شود؛ زيرا بيم آن دارند که جرمشان بسيار سنگين‌تر از کساني باشد که در قم فقط مي‌خواستند دربارة‌ مسايل فوق طرح سؤال کنند! و براستي چرا نتايج تحقيق و تفحص مجلس از دانشگاه آزاد كه از قرار مسموع پرونده‌اي قطور دارد به اطلاع مردم نمي‌رسد؟ چه كساني مانع اين اطلاع‌رساني‌ هستند؟!
    رابعاً از جناب‌عالي مي‌خواهيم همانگونه كه آقاي دكتر احمدي‌نژاد ليست اموال خودـ يك پژوي 504 مدل 77 ميلادي، دو عدد خط تلفن ثابت و يك منزل قديمي در تهران ـ در اختيار رسانه‌ها قرار داد و به اطلاع افكار عمومي رسيد، شما هم ليست اموالتان را در اختيار رسانه‌ها قرار دهيد تا اگر مردم ملكي يا مالي را غير از آن يافتند از بخشش شما استفاده كنند! در غير اين صورت مردمي كه از اموال شما در ليست موجود در دستگاه قضايي بي‌اطلاع هستند چگونه مي‌توانند هر ملك و ثروتي غير از آن يافتند بنا به دستور شما آن را تصاحب كنند؟
    خامساً تأسيس موزة رياست‌جمهوري در رفسنجان كه عمدتاً يك مركز تجاري مهم است و در آن ميلياردها تومان هزينه شده، با كدام بودجه انجام گرفته و آيا اين ساختمان با كپرهاي كپرنشينان عنبرآباد استان كرمان و شكم‌هاي گرسنة محرومان آن منطقه تناسبي دارد؟ و آيا اين بود نتيجه عدالت اجتماعي‌اي كه سال‌ها در خطبة‌ اول نماز جمعه از آن سخن مي‌گفتيد؟!
    در پايان از اين كه سخن به درازا كشيد و مجبور شديم شمّه‌اي از درد دل‌هاي كهنه خود را با شما در ميان بگذاريم و گاه با صراحت لهجه همراه بود عذرخواهي مي‌كنيم.
    به اميد شركت شما در يك نشست كاملاً آزاد در حوزه علميه قم.
    جمعي از فضلاء و طلاب حوزه علميه قم
     

     

     

     

     

     گروه اینترنتی مشکان