به نام حضرت دوست، که هر چه بر سر ما مي رود عنايت اوست

مجله الکترونيکي روزانه :: شماره 523 :: سه شنبه 31 مردادماه 1385

Mobin_s2004@yahoo.com


روزگاری بود ميوه اش فتنه، خوراکش مردار، زندگی اش آلوده، سايه های ترس شانه های بردگان را می لرزاند. تازيانه ستم، عاطفه را از چهره ها می سترد. تاريکی، در اعماق تن انسان زوزه می کشيد و دخترکان بی گناه، در خاک سرد زنده به گور می شدند. و در اين هنگام بود که محمد بر چکاد کوه نور ايستاد و زمين در زير پاهای او استوار گرديد.
مبعث پيامبر خوبيها و مهربانيها بر شما مبارک باد!

بمناسبت امروز که عيد هست، اين شماره از «روزانه» ويژه تر از قبل و پر از مطالب شاد، طنز و ... آماده شده تا بتونيم در اين روز عزيز براي لحظاتي هم که شده لبخند را لبان شما عزيزان بنشانيم!

 

دانلود مجلات خارجي

مجله Computer Shopper
(آگوست)

تاریخ انتشار: آگوست 2006
تعداد صفحات مجله: 139
حجم فایل: 12 مگابايت
رمز فايل: www.mobin-group.com
برای دانلود اینجا را کلیک کنید


 

عناوين برخي از  مطالب اين شماره از مجله الکترونيکي «روزانه»

  • يه عالمه عکس باحال براي دوستان عزيزم در گروه مبين!
  • معرفي فيلم: پول مفت
  • پنج قسمت دیگه از سریال نرگس
  •  بعد از کشمکش ها ی زیاد آلبوم بسیار زیبای علی اصحابی به نام لاف عاشقی
  • 5 تا تک آهنگ زیبا
  • ديکشنري انگليسي به فارسي و بالعکس
  • MagicP roduction
  • اسم من «عسل» است
  • چند تا جوک!
  • آئین شوهر یابی
  • After Shave!
  • و ....

 


 

 

Mobin_s2004@yahoo.com


تصويري از غار حرا

 



 

 


Mobin_s2004@yahoo.com

يه عالمه عکس باحال براي شما دوستان عزيزم در گروه مبين!
از دست نديد که ضرر کرديد
يک فايل فلش زيبا بمناسبت امروز
يک سايت زيبا در زمينه معماری داخلی

 

 

Mobin_s2004@yahoo.com

آزمایش سامانه مین هوایی
در رزمایش بزرگ ضربت ذوالفقار

سخنگوی رزمایش بزرگ ضربت ذوالفقار گفت: سامانه مین هوایی می‌تواند در سطوح مختلف كوتاه، متوسط و بلند فضای هوایی كشور را برای ورود هواپیمای دشمن ناامن كند.
به گزارش خبرگزاری فارس از منطقه رزمایش بزرگ ضربت ذوالفقار در زاهدان امیر سرتیپ كیومرث حیدری سخنگوی رزمایش ضربت ذوالفقار در خصوص عملیاتی كه امروز دوشنبه در منطقه رزمایش انجام شد،به خبرنگاران گفت: توانمندی‌هایی را كه برخی قدرت‌های زورگو در اختیار دارند، درك و ارزیابی و تجهیزات مورد نیاز آن را تهیه و تولید كرده‌ایم.
حیدری افزود: یكی از این توانمندی‌های آنان تسلط بر فضای منطقه نبرد است كه به این منظور نیروی زمینی جمهوری اسلامی ایران سامانه‌هایی را تهیه كرده است كه بتواند فضای هوایی كشور را در سطوح كوتاه، متوسط و بلند ناامن كند.
وی سلاح موشك دوش پرتاب را یكی از این پروژه‌های تولید شده دانست و گفت:این موشك بسیار سبك است و آموزش، یادگیری، فراگیر بودن و سرعت تسری بالا از ویژگی‌های این موشك است.
حیدری سامانه مین هوایی برای ناامن كردن فضای هوایی كشور برای هرگونه تهدید دشمن را از دیگر توانمندی‌های ارتش عنوان كرد و افزود:این مین هوایی نیز می‌تواند در سطوح مختلف كوتاه، متوسط و بلند فضای كشور را برای جلوگیری از ورود هواپیمای دشمن ناامن كند.
در این مرحله از رزمایش بزرگ ضربت ذوالفقار ضمن برپایی سامانه هوایی حضرت سلیمان نبی چند موشك دوش‌پرتاب نیز به سمت اهداف از پیش تعیین شده شلیك شد.

 



 


 

Mobin_s2004@yahoo.com

معرفي فيلم

پول مفت
Cool Money

کارگردان: گري برنز. فيلمنامه: شلي اوانز بر اساس داستان کوتاه بد شانسي در هتل پي ير از کتاب سيب هاي گنديده نوشته ماروين جي. ولف و کاترين ميدر. موسيقي: جان آبرام. مدير فيلمبرداري: لوک مون پليه. تدوين: گرت سي. اسکيلز. طراح صحنه: ادوارد بونيتو. بازيگران: جيمز مسترز[بابي کامفورت]، جان کاسيني[سامي نالو]، اري مانتي[کارآگاه اد ا ُکانر]، واين رابسون[داک]، رابين بروله[استفاني کامفورت]، جيسون اسکامبينگ[فيل پريس]، مارگوت کيدر[پگي کامفورت]. ٩٠ دقيقه. محصول ٢٠٠٥ آمريکا. نام ديگر سرقت هتل پي ير The Pierre Heist.
سارق جوان و جذابي به نام بابي کامفورت از زندان مي گريزد و بعد از دستگيري بر اثر يک خوش شانسي موفق مي شود نظر مثبت قاضي را جلب و به زندگي عادي بازگردد. اما بازگشت به نزد همسر و پيدا کردن شغلي سطح پايين او را ارضاء نمي کند. مخصوصاً از اين که پسر خاله اي به نام کارآگاه اکانر همواره موي دماغ او و همسرش شده، نا راضي است. تا اين که سرو کله شخصي به نام سامي نالو پيدا مي شود و از بابي مي خواهد تا به هتل هاي ممتاز نيويورک و مسافران ثروتمند آنها دستبرد بزنند. اما اکانر و همکارش فيل پريس که بو برده اند، بابي و دوستانش در اين سرقت ها نقش دارند، قصد به دام انداختن آنها را دارند...

چرا بايد ديد؟
ششمين فيلم گري برنز که با فيلم ميهماني در آشپزخانه توانست توجه منتقدان و تماشاگران را به خود جلب کند. برنز که با فيلم قبلي خود Waydowntownموفق به گرفتن جايزه بهترين فيلمنامه و جايزه تماشاگران جشنواره ونکوور شده بود، اين بار قصه شاد و سرخوشانه يک سارق را در قالب فيلمي تلويزيوني روايت مي کند. اما پول مفت فيلمي فراتر از روايت هاي ساده تلويزيوني است و تماشاگر را تا انتها به دنبال خود مي کشاند. ايده سرقت ازهتل ها و روابط عاطفي شخصيت هر چند چندان تازه نيست، اما طنز حاکم بر صحنه ها و تاکيد بر واقعي بودن قصه بيننده را جذب خود مي کند. انتخاب بازيگران، موسيقي و تدوين فيلم از نکات قوت اين محصول کم هزينه [يک ميليون و هشت صد هزار دلار] است. پيچ هاي قصه چندان زياد نيست و گره انتهايي فيلم نيزباسمه اي به نظر مي رسد، اما اگر از ديدن فيلم هاي سارقاني که در آخرين سرقت خود هدف خيانت رفقا و گلوله پليس ها مي شوند، خسته شده ايد، پول مفت بهترين انتخاب براي فرار از سوژه تکراري اين گونه فيلم هاست.
ژانر: درام.


دانلود فيلم

سریال تلویزیونی نرگس

پنج قسمت دیگه از سریال نرگس

لینک های دانلود فیلم:
Part 10

Part 11

Part 12

Part 13

Part 14

  لينکهای دانلود غير مستقيم مي باشد.
 

----------------------------------------------------------------------

قابل توجه ایرانیان عزیز خارج کشور !
باطلاع می رساند روزهای جمعه و ایام تعطیل فیلمهای ایرانی برای مشاهده و دانلود در این قسمت معرفی خواهد شد.

 

 


 

Mobin_s2004@yahoo.com

دانلود آلبوم: فارسي

لاف عاشقي
باصدای علي آشابي

وبالاخره بعد از کشمکش ها ی زیاد آلبوم بسیار زیبای علی اصحابی به نام لاف عاشقی با دو کیفیت

براي دانلود، روي لينکهای بالا کليک سمت راست نموده و Save Target As را بزنيد.
 


 

تک موزیک

5 تا تک آهنگ زیبا

Dj Hamed Hakan - Ghad o Bala

Dj Hamed Hakan - Tooye Chesham Zol Nazan

0111 - The Last Dance

0111 - Sea Shore

Alireza Janfada

براي دانلود، روي لينک بالا کليک سمت راست نموده و Save Target As را بزنيد.

 

 

 

 

 

Mobin_s2004@yahoo.com

نرم افزار PC

ديکشنري انگليسي به فارسي و بالعکس

(نرم افزار امروز را يکي از دوستان گروه «h_yalameh@yahoo.com» ارسال کرده اند)

با عرض سلام و خسته نباشید
و تشکر فراوان از خبرنامه اینترنتی خوب و دوست داشتنیتون.
یک دیکشنری انگلیسی به فارسی و بالعکس و قابلیت ترجمه در متن که کار برنامه نویسی آن را خودم انجام داده ام بهتون معرفی می کنم که خواهشمندم لینک آن را در قسمت نرم افزار کامپیوتر بگذارید تا تمامی اعضاء محترم بتونند آنرا دانلود کنند و از آن استفاده کنند . دیکشنری مورد نظر دارای بیش از 52000 لغت می باشد که در محیطی زیبا و ساده طراحی شده است و حجمش حدود 10 مگابایت است .
پس از نصب نرم افزار تنظیمات زیر را در کنترل پانل سیستم خود انجام دهید :

1- control panel --> regional and language options --> regional options : farsi
2- control panel --> regional and language options --> Advanced : farsi


براي ترجمه لغت در متن ، ابتدا کلمه مورد نظر را در متن انتخاب نموده و سپس کلید CTRL + C را فشار دهید.
در صورتيکه برنامه در حالت مينيمايز باشد ترجمه انگليسي به فارسي لغت مورد نظر به صورت بالون در قسمت system tray ویندوز ظاهر خواهد شد.
جهت بهبود نرم افزار ، ما را از نقطه نظرات خود آگاه فرمائيد.
با تشکر فراوان
حسین یلمه
h_yalameh@yahoo.com

 لینک دانلود
براي دانلود، روي لينک بالا کليک سمت راست نموده و Save Target As را بزنيد.

 


 

نرم افزار موبایل

MagicP roduction

   

به نظرم اگه دختر خانم ها بازيشو دانلود كنند بهتر ميشه چون بيشتر با روحيات انها سازگار هستش

 لینک دانلود
براي دانلود، روي لينک بالا کليک سمت راست نموده و Save Target As را بزنيد.

 

 

 

 

Mobin_s2004@yahoo.com


دلا رفیق سفر بخت نیکخواهت بس

دلا رفیق سفر بخت نیکخواهت بس
دگر ز منزل جانان سفر مکن درویش
وگر کمین بگشاید غمی ز گوشه دل
به صدر مصطبه بنشین و ساغر می​نوش
زیادتی مطلب کار بر خود آسان کن
فلک به مردم نادان دهد زمام مراد
هوای مسکن مولوف و عهد یار قدیم
به منت دگران خو مکن که در دو جهان
به هیچ ورد دگر نیست حاجت ای حافظ

 

نسیم روضه شیراز پیک راهت بس
که سیر معنوی و کنج خانقاهت بس
حریم درگه پیر مغان پناهت بس
که این قدرز جهان کسب مال و جاهت بس
صراحی می لعل و بتی چو ماهت بس
تو اهل فضلی و دانش همین گناهت بس
ز ره روان سفرکرده عذرخواهت بس
رضای ایزد و انعام پادشاهت بس
دعای نیم شب و درس صبحگاهت بس

 
 

 

 

Mobin_s2004@yahoo.com

اعضا محترم گروه مي توانند مطالبشان را به آدرس
 Mobin_s2004@yahoo.com
بفرستند تا با نام خودشان در اين ستون نوشته شود.

 

shadow_1352@yahoo.com

 زندگي را از طبيعت بياموزم آموخته ام که
چون بيد متواضع باشم،
چون سرو ، راست قامت،
مثل صنوبر ، صبور ،
بلوط، مقاوم ، مثل
مثل رود، روان
مثل خورشيد با سخاوت و
مثل ابر با كرامت باشم
اگر مايلم پيام عشق را بشنوم ، خود نيز بايستي آن را ارسال كنم
 

 

f_ghorbani666@yahoo.com

عشق از بخشيدن لذت مي‌برد،
همانگونه كه گُل از عطر افشاني لذت مي‌برد.
چرا بايد بترسند؟
چرا بايد بترسي‌؟
به ياد آر،
ترس و عشق هرگز با هم سر نمي‌كنند، نمي‌توانند با هم باشند.
همزيستي ايندو ممكن نيست‌.
ترس درست قطب مخالف عشق است‌.
بگذار خنده‌ات خنده‌اي تام و تمام باشد.

 

 

kanani782005@yahoo.com

عشق ناتمام

بنگر چه سان
بیهوده می کشد بدام
این عشق ناتمام
باشد که چشمهای خود ازکاسه برکنم
تا ننگرد به سوی تو این خسته بی زمام

 

 

hamid4821@yahoo.com

خیانت عشق

وقتی در جواب اينکه چرا منو دوست نداشتی گفتی اصلا به تو از همون روز اول علاقه ای بهت نداشتم . فهميدم قشنگ ترين احساسم يه من خيانت کرده
اين درد عشق کهنست که منو می سوزونه ولی چرا باور ندارم که منو دوست نداره

 

 
cherchil1986@yahoo.com

بگذار دنیا مرا نادیده بگیرد ، بگذار زندگی کمر به قتلم ببندد ،
بگذار آسمان بر سرم آوار شود ، بگذار روزگار باز هم با من دشمنی کند، آرزوهایم را
به باد خزان بسپرد ، دلم را بشکند و پایم را زنجیر کند ...
ولی باز اوست که شکست خورده ، من سهمم را از دنیا خواهم گرفت .
می گویند :" خواستن توانستن است" ...
می گویند:" تنها کسی نمی تواند که نا امید است".
اما من خواسته ام و نتوانسته ام، مگر می شود کسی نخواهد زندگی کند ؟
نخواهد برخیزد و بایستد؟
همه این نتوانستن های قدرتمند ناامیدی درپی دارد ولی من نا امید نیستم،
باز هم می گویم: "من از سلاله ی درختانم ، تنفس هوای مانده ملولم می کند ...پرنده ای که مرده بود به من پند داد پرواز را به خاطر بسپارم ."
من از سلاله ی درختانم و درختان ایستاده می میرند، من به میدان زندگی پشت نمی کنم، هرگز!!!
من سهمم را از زندگی خواهم گرفت ، من می خواهم معجزه کنم ، مگر نه اینکه خداوند معجزه را به دستان برگزیدگانش جاری میسازد ؟و مگر نه اینکه او مرا برگزیده برای این امتحان خطیر ؟ پرواز بدون بال معجزه است و من می خواهم معجزه کنم ...
حتی اگر روزی زندگی با تلخی هایش توانست مرا به زانو درآورد ، نخواهم گذاشت عجزم را ببیند ... پاهایم را تا زانو قطع میکنم، تا باز هم ایستاده باشم .

بـه امـيد ديـدار شمــا !!!
www.cherchil1986.blogfa.com

 

 

shokrollahi@ppars.com

اخیراً در فرودگاه گفتگوی لحظات آخر بین مادر و دختری را شنیدم
هواپیما درحال حرکت بود و آنها در ورودی کنترل امنیتی همدیگر را بغل کردند و مادر گفت: " دوستت دارم و آرزوی کافی برای تومیکنم." دختر جواب داد: " مامان زندگی ما باهم بیشتر از کافی هم بوده است. محبت تو همه آن چیزی بوده که من احتیاج داشتم. من نیز آرزوی کافی برای تومیکنم ."
آنها همدیگر را بوسیدند و دختر رفت . مادر بطرف پنجره ای که من در کنارش نشسته بودم آمد. آنجا ایستاد و می توانستم ببینم که می خواست و احتیاج داشت که گریه کند. من نمی خواستم که خلوت او را بهم بزنم ولی خودش با این سؤال اینکار را کرد: " تا حالا با کسی خداحافظی کردید که می دانید برای آخرین بار است که او را می بینید؟ " جواب دادم: " بله کردم. منو ببخشید که فضولی می کنم چرا آخرین خداحافظی؟ "
او جواب داد: " من پیر و سالخورده هستم او در جای خیلی دور زندگی می کنه. من چالشهای زیادی را پیش رو دارم و حقیقت اینست که سفر بعدی او برای مراسم دفن من خواهد بود . "
" وقتی داشتید خداحافظی می کردید شنیدم که گفتید " آرزوی کافی را برای تو میکنم. " میتوانم بپرسم یعنی چه؟ "
او شروع به لبخند زدن کرد و گفت: " این آرزویست که نسل بعد از نسل به ما رسیده. پدر و مادرم عادت داشتند که اینرا به همه بگن." او مکثی کرد و درحالیکه سعی می کرد جزئیات آنرا بخاطر بیاورد لبخند بیشتری زد و گفت: " وقتی که ما گفتیم " آرزوی کافی را برای تو میکنم. " ما می خواستیم که هرکدام زندگی ای پرازخوبی به اندازه کافی که البته می ماند داشته باشیم. " سپس روی خود را بطرف من کرد و این عبارتها را که در پائین آمده عنوان کرد :
" آرزوی خورشید کافی برای تو میکنم که افکارت را روشن نگاه دارد بدون توجه به اینکه روز چقدر تیره است .
آرزوی باران کافی برای تو میکنم که زیبایی بیشتری به روز آفتابیت بدهد .
آرزوی شادی کافی برای تو میکنم که روحت را زنده و ابدی نگاه دارد .
آرزوی رنج کافی برای تو میکنم که کوچکترین خوشی ها به بزرگترینها تبدیل شوند .
آرزوی بدست آوردن کافی برای تو میکنم که با هرچه می خواهی راضی باشی .
آرزوی از دست دادن کافی برای تو میکنم تا بخاطر هر آنچه داری شکرگزار باشی .
آرزوی سلامهای کافی برای تو میکنم که بتوانی خداحافظی آخرین راحتری داشته باشی ."
بعد شروع به گریه کرد و از آنجا رفت .
می گویند که تنها یک دقیقه طول می کشد که دوستی را پیدا کنید٬ یکساعت می کشد تا از او قدردانی کنید اما یک عمر طول می کشد تا او را فراموش کنید .
اگردوست دارید این را برای کسی که هرگز فراموش نمی کنید بفرستید و همیچنین برای کسی که اینرا برای شما فرستاده است .
اگر آنرا نفرستید یعنی که آنقدر سرتان شلوغ است که دوستان خود را فراموش کرده اید .
از زندگی لذت ببرید !
تقدیم به شما دوست عزیزم
آرزوی کافی برای تو میکنم ...

 

 

hiwa20062002@yahoo.com

از نگاه همیشه منتظرم
از چشمان بارانیم
ازبوسه های نشکفته ام
بنو یسم برایت از ترسم
ترس از بی تو ماندن وبی تو رفتن
بی تو گفتن وبی تو خواندن
بنویسم برایت از نغمه های شبانه غم
در گنج عزلت تنهایی ام
بنویسم برایت از معنای زندگی
از اینکه من زندگی را در کنار تو بودن معنا می کنم
زندگی را برای تو سرودن معنا می کنم
من زندگی را در خروش چشمان نیلگونت معنا می کنم
من زندگی را در آغوش تو بودن معنا می کنم
معنای زندگی معنای بوسه های آتشین عشق است
زندگی یعنی عشق
هيوا از كوردستان عراق

 

 

salman_yavar@yahoo.com

شكفتن وحى

تا عيان از پرده شد حسن دل اراى محمد (ص)
شد جهان روشن زنور چهر زيباى محمد (ص)
تيرگيهاى ضلالت پاك شد از چهره گيتى
بر طرف شد گرد غم از يك تجلاى محمد (ص)

خلوت غار حرا را اشوبى بر آشفته است ، نسيم آسمانى همراز روحى گشته كه مانوس با آسمان است ، ستاره اى كه با فروغش آتشكده ها را به دست غروب سپرد و كنگره هاى كاخ استبداد كسرى را فرو ريخت ، اينك پيام رسالت نجوا ميكند. راهى از نور در امتداد آسمان تا زمين مكه و افق تا افق ، فرشتگان صف در صف از جبرئيل تا ميكائيل و غار حراء در هاله اى از نور، با خورشيدى در ميان ، جبرئيل ارام بر زمين گام ميگذارد، زمين حرير گون ميشود، نبض زمان تند ميزند، شب مى گريزد، چلچراغ هستى به استقبال مى شتابد، سفير وحى دفتر مى گشايد، امين را ميخواند كه : محمد بخوان ! نگار درس ناخوانده با بهت به سفير مينگرد: چه بخوانم ؟
بخوان بنام خدايى كه خلق از او پيدا شد و اين خلق از او دانا شد.
بدينسان حرا با حريم رسالت ، كعبه امال عشاق ميشود و اولين قطره از درياى بزرگ وحى درون غار ريزش ميكند و غار به پهناى دريا ميشود.
فروغ نگاهش گرما بخش ساقه هاى شكننده و ظريفى ميشود كه زير خروارها، خاك جاهليت خرد ميشدند. خنكناى گواراى كلامش ، آتش نمروديان را به خاكستر مى نشاند.
بد بيضائى او بساط سحر و كفر و عناد درهم مى ريزد، دم مصطفائيش ، عطر خوشبوى زندگى مى پراكند، دلهاى فرو مرده در انتظار قاصد بيداريند.
ارى محمد (ص ) قاصد بيدارى دلها ميشود، ارى محمد (ص ) عازم پيكار با بت ها ميشود.
نور رسالت مصطفى بر بوستان على عليه السلام و فاطمه عليها السلام مى تابد و كوثر وجود فاطمه عليها السلام عطيه هاى هدايت را بر دنياى ناقص و ابتر مردمان مى بخشايد صراط مستقيم با نور ترسيم ميشود، از حسن و حسين عليه السلام تا مهدى (عج ) رايت رسالت از بعثت محمد (ص ) تا ميلاد وارث بر چكاده بلند امامت به اهتزاز مى آيد و ميلاد قائم (عج ) بر گوش بازنشسگان از حقيقت سيلى مى نوازد.
حضور حجت ، پاى بهانه گيرى را به زنجير ميكشد، انسان براى گريز از خسران دل ! ولايت ولى عصر مى سپارد تا با استمداد از ابا صالح در زمره صالحين باشد.
صاحب از وراى زمان و اعصار و تاريخ ، جانها را تصاحب ميكند.
بعثت و حضور محمد (ص )، فروغ چشمان كم سوى منتظران سوخته در هجران منتظر قائم ميشود و عزيز مصر را به كنعان وجود مى خواند.
اينك همان چشمان كه به التماس نجات بر استان حرا مى نگريست در افق اعلى به انتظار آمدن منجى كه وارث بزرگ بعثت است لحظه شمارى مى كند.
ارى مهدى خواهد آمد، منتقم خواهد آمد و به اسم رب كتاب قطور رحمت و محبت را بر تمام كائنات خواهد خواند.

مبعث پيامبر اعظم مبارک باد

 

 

meri_esteki2000@yahoo.com

قدرت خداوند و چيزهايي كه ما از آن اطلاع نداريم

يك سوراخ كوچكي در يك پيله ظاهر شد. شخصي نشست و چند ساعت بعد به جدال پروانه براي خارج شدن از سوراخ كوچك ايجاد شده در پيله نگاه كرد
سپس فعاليت پروانه متوقف شد و به نظر رسيد تمام تلاش خود را انجام داده و نمي‌تواند ادامه بدهد.
آن شخص تصميم گرفت به پروانه كمك كند و با قيچي پيله را باز كرد. پروانه به راحتي از پيله خارج شد اما بدنش ضعيف و چروك بود
آن شخص باز هم به تماشاي پروانه اداده داد چون انتظار داشت كه بالهاي پروانه گسترده و محكم شوند و از بدن پروانه محافظت كنند.
اما هيچ اتفاقي نيفاد در واقع پروانه بقيه عمرش به خزيدن مشغول بود و هرگز نتوانست پرواز كند.
چيزي كه آن شخص با همة مهربانيش نمي‌دانست اين بود كه محدوديت پيله و تلاش لازم براي خروج از سوراخ آن ، راهي بود كه خدا براي ترشح مايعاتي از بدن پروانه به بالهايش قرار داده تا پروانه بعد از خروج از پيله بتواند پرواز كند.گافي اوقات تلاش تنها چيزي است كه در زندگي نياز داريم اگر خدا اجازه مي‌داد كه بدون هيچ مشكلي زندگي كنيم . فلج مي‌شديم ، به اندازة كافي قوي نبوديم هرگز نمي‌توانستيم پرواز كنيم
- من قدرت خواستم و خدا مشكلاتي در سر راهم قرار داد تا قوي شوم
- من دانايي خواستم و خدا به من مسائلي داد تا حل كنم
- من سعادت و ترقي خواستم و خدا به من قدرت تفكر و قوت ماهيچه داد تا كار كنم
- من جرأت خواستم و خدا موانعي سر راهم قرار داد تا بر آنها غلبه كنم
- من عشق خواستم و خدا افرادي به من نشان داد كه نيازمند كمك بودند
- من محبت خواستم و خدا به من فرصتهايي براي محبت داد
- من به هرچه كه خواستم نرسيدم – اما به هرچه كه نياز داشتم دست يافتم
- بدون ترس زندگي كن، بامشكلات مبارزه كن و بدان كه مي‌تواني بر تمام آنها غلبه كني

 

 

behzad_s1361@yahoo.com

كتاب، مهمترين سرمايه مردم آخرالزمان

مثالى براى معرفت دنيا:
ستارگانى كه در اين دنيا با چشم ديده مى شود از چهار تا پنج هزار بيشتر نيستند، امّا وقتى تلسكوپهاى نجومى، تهيّه و قطر عدسى هاى اين تلسكوپها، بزرگتر، عظمت اين عالَم نمايان تر و زيادتر شد. تا الان كه شماره كرده اند تنها در يك قسمت از اين آسمان ـ كه مجموعه كهكشان ما باشد ـ صد ميليارد ستاره، يعنى صدهزار ميليون ستاره وجود دارد. تازه اينها مربوط به آسمان اوّل است و پشت اين آسمان، شش آسمان ديگر هم هست: «اِنّا زَيَّنا السَّماءَ الدُّنْيا بِزينَة الْكَواكِب;»(12) من در مقابل اين دستگاه عظيم خلقت كيستم كه تكبر بورزم.
ب) عقده حقارت يكى از عوامل تكبّراست; يعنى چنين افرادى در وجودشان كمبودى احساس مى كنند و مى خواهند آن را جبران كنند و گمان مى برند جبران آن با تبختر و باد به غبغب انداختن است به اين است كه شانه ها را به عقب بيندازند، و چشمهايشان را به آسمان بدوزند، به كسى سلام نكنند يا جواب سلام كسى را ندهند. روانكاوان امروزى هم به اين مطلب رسيده اند. در حديثى از امام صادق(عليه السلام)نقل شده است:«ما مِنْ رَجُل تَكَبّرَ أوْ تجبر الاّ لِذِلَّة وَجَدَها فى نَفْسِهِ; هيچ كس تكبّر نمى كند مگر به سبب آن ذلّتى كه در درون جانش احساس مى كند»(13) اين همان عقده حقارت است كه از آن به ذلت تعبير شده است; مثلاً فرد در خانواده فقيرى پرورش يافته، خيال مى كند فقرعيب است، يا بى احترامى بعضى از پدرو مادرها به فرزندانشان باعث مى شود آن فرزند دچار كمبود شخصيّت شود و از براى جبران آن، به تكبّر رو بياورد.
يكى از مظاهر زشت دنياى ماشينى و صنعتى امروز، فرزندان نامشروع است كه در اروپا و آمريكا فراوان يافت مى شوند، مثلاً در انگلستان، نيم ميليون فرزند نامشروع متولّد مى شود البتّه اين آمار چندين سال قبل است. همين افراد وقتى به جامعه پا مى گذارند، عامل بسيارى از جنايتها، كشتارها، سرقتها و... مى شوند. وقتى پرونده ها بررسى مى شود، مى بينيم كه درصد بسيارى از جانيان بزرگ، همين فرزندان نامشروع هستند.
يكى از عوامل چنين اعمال زشتى، عقده حقارت است كه اينان در خود مى يابند. وقتى وى مى بيند ديگران پدر و مادر مشخّصى دارند و پدر و مادر او مشخّص نيست، احساس حقارت و كمبود در خود مى كند و همين سبب جنايتها و كشتارها و ... مى شود و از اين رو:
اوّلاً: حسّ انتقامجويى در او شعله ور مى شود و مى گويد بايد از جامعه اى كه مرا بدين روز انداخته، انتفام بگيرم.
ثانياً: براى اين كه به شهرت برسد و كمبود درونى اش را جبران كند.
سوال: راه درمانش چيست؟
جواب: بايد اين خلاء و كمبود را پر كرد و بهترين راه آن، ايمان به خداست، ايمان به خدا به قلب انسان وسعت مى بخشد و وقتى شخص دريافت كه همه چيز از خداست و بنده از خود چيزى ندارد، ديگر مغرور نمى شود و در خود حقارت و كمبودى احساس نمى كند.
ج ـ عامل ديگر، خودخواهى و حبّ ذات است; انسان بايد خودش را دوست داشته باشد، چون اگر خودش را دوست نداشته باشد، به دنبال كارى نمى رود. امّا اگر حبّ ذات بى حساب و كتاب باشد و به افراط و تفريط بينجامد، به خودخواهى و خودبينى تبديل مى شود كه ديگر از خويشتن بين، انتظار خداجويى و خداخواهى نبايد داشت; زيرا اين تكبّر و خودپسندى كار را به جايى مى رساند كه گمان مى برد خدا همه فضايل را در وجود او گذاشته و ديگران بهره اى از آنها ندارند.

راه درمان:
بايد خوددوستى (=حبّ ذات) را متعادل كرد; زيرا از جمله نشانه هاى ايمان و حدّاقل برادرى اسلامى اين است كه «ان تحبّ لاخيك ما تحبّ لنفسك; هرچه را براى خود خواهى، براى ديگران هم بخواه»(14) مبادا خود را برتر از ديگران بدانى. به ما دستور داده اند در مورد بزرگتر از خود به نفس خود بگويد شايد بيشتر از من عبادت كرده است و در مورد كوچكتر اين گونه بينديشد كه شايد گناهش كمتر است. همّت خود را يك درجه پايين تر از ديگران بدان. اگر خودپسند نبودى مسلّم خدا پسند مى شوى.
امام حسن(عليه السلام) به جنادة بن ابى سفيان فرمود:«اِذا أَرَدْتَ عِزّاًبِلا عَشيرَة،وَ هَيْبَةً بَلاسُلْطان ;فَاخْرُجْ مَنْ ذُلِّ مَعْصيبَةِ اللّه اِلى عِزِّ طاعَةِ اللّه; اى جناده اگر مى خواهى بى خويشاوند عزيز باشى و هيبت داشته باشى، از خوارى گناه الهى به عزّت اطاعت الهى داخل شو»(15)
بندگى كن تا كه سلطانت كنند *** تن رها كن تا همه جانت كنند
خوى شيطانى سزاوار تو نيست *** ترك اين خو كن كه انسانت كنند
چون على، در عالم مردانگى *** سرد شو تا شاه مردانت كنند
همچو سلمان در مسلمانى بكوش *** اى مسلمان، تا كه سلمانت كنند
حرص و آز:
حرص و آز نيز نمى گذارد انسان حقايق را ببيند. انسانى كه مى تواند با اندكى بسازد و با مقدار كمى غذا سير شود، چه حاجتى به حرص زدن دارد؟

حرص در روايات اسلامى:
1ـ از امير مؤمنان على(عليه السلام) نقل شده است كه فرمود:«بِئْسَ الرَّفيقُ الْحِرْصُ; حرص، بد رفيقى است»(16)
2ـ در حديثى از امام صادق(عليه السلام)نقل شده كه فرمود: «أَغْنَى الْغِنى مَنْ لَمْ يَكُنْ لِلْحِرْصِ أَسيراً; بى نيازترين بى نيازى اين است كه كسى اسير حرص نباشد»(17)
3ـ از امام صادق(عليه السلام) نقل شده كه فرمود: «ما فَتَحَ اللّهُ عَلى عَبْد بابَاً مِنْ أَمْرِالدُّنْيا، اِلاّ فَتَحَ اللّهُ عَلَيْهِ مِنَ الْحِرْصِ مِثْلَهُ; خداوند هيچ درى را به روى بنده اى نگشوده، مگر آن كه درى از حرص را مانند آن به روى او باز كرده است».(18)

 

 

ebgh_80@yahoo.com

جوابیه!
(در مورد آذربايجان و ...)

پاسخ به مطلب آقاي آيدين آذرنيا (شماره 522 روزانه)
دوست عزيز از آنجايي كه شما چند روزي نيست كه در گروه عضو شده ايد و مرا نمي شناسيد ، خرده اي بر شما نمي گيرم ولي چند مطلب را لازم بذكر مي دانم كه به شما بگويم .
براي هيچ طنز پردازي ، نويسنده اي ، هنرمندي ، انساني روي زمين محدوده اي براي ابراز عقيده اش وجود ندارد . ولي به شرط آنكه توهيني به كسي نشود . نمي دانم در كجاي مطلب من توهيني بوده كه شما گفته ايد خودم را پشت قلمم قايم مي كنم ! در ثاني كجاي مطلب من نوشته شده بوده جوابيه ؟ كه شما فكر كرده ايد من مطلب آن دوستمان را نقد كرده ام ؟ ( از ايشان بپرسيد متوجه مي شويد كه قبل از انتشار مطلبم ، به ايشان ميل داده بودم و با اجازه خود آقا سينا بوده است و كلي هم با ايشان در اين زمينه صحبت كرده ايم ) .
من نه تنها در مورد خليج عربي يا فارس غيرتي نشدم بلكه اين موضوع كلي هم باعث خنده مي شود . به بي عرضگي دولتم مي خندم كه صاف صاف تو رويش اين را مي گويند و فقط لبخند ژوكوندي مي زند و دم از اصول گرايي مي زند .
مي گوييد چرا براي شماها جك مي سازند ، اولين دليلش خودتان هستيد. به جمله خودتان نگاه كنيد!  "موسيقي آذري حرف اول دنيا را ميزند!"  با چه استنادي اين را مي فرماييد؟ بتهوون ، باخ ، موتسارت ، شوپن ، شجريان ، كيتارو ، ياني ، ونجليز و جنيفر لوپز ، مايكل جكسون و ... كدامشان ترك بوده اند ؟
مي فرماييد كه ما هيچ كوششي براي از بين بردن زبان و فرهنگ تركي نبوده كه نكرده باشيم ، بر فرض محال هم حرف شما درست ، ولي شما ترك ها چقدر براي زنده نگه داشتن نام شهريار زحمت به خود روا داشته ايد ؟ براي ستار خان چي ؟ باقر خان ؟ همام تبريزي ؟ پروين اعتصامي ؟ و نام هاي ديگر .
مي فرماييد صدا و سيما وجه ي ترك ها را به سخره مي گيرد ، شما ترك ها چقدر سعي كرده ايد كه برنامه اي بسازيد تا اين ديدگاه را رد كنيد ؟
نمي دانم چرا تمامي ترك هاي اين مملكت ، احساس مي كنند كه تمامي قوميت ها، مي خواهند اين ها را نابود كنند ! اتفاقا دقيقا برعكس است . كاري كه ترك ها دارند با ديگر شهرها مي كنند ، دقيقا از بين بردن فرهنگ بقيه قوميت ها است . هجوم قبيله اي به شهرهاي ديگر براي از بين بردن فرهنگ آن شهرها . در تهران ، از هر ده نفر ، هفت نفر ترك هستند . حالا من كه تهراني هستم به فرهنگ شما دارم حمله مي كنم يا شماي ترك؟ براي كاريكاتور روزنامه ايران ، قيام ها كرديد ولي چطور براي كاريكاتور پيامبر رگ هايتان بيرون نزد؟ شما خودتان خوب مي دانيد كه آن كاريكاتور فقط بهانه اي براي ترك ها بود تا مقدمات يك تجزيه را فراهم كنند .
دوست عزيز سعي كنيد به جاي جبهه گيري عليه فارس ها ، فرهنگ خودتان را اشاعه دهيد .
احسان بهرام غفاري

 

 

akh_lion@yahoo.com

درنای طلایی

به عنوان هنر اورگمی (هنر ژاپنی کار دستی با کاغذ) در انسیتویی در شهر امریکا خواسته شد در نمایشگاهی شرکت کنم او تصمییم گرفت چندین کاغذ تا شده اماده درست کند درنا با خود بردارد تا به کسانی که در مقابل غرفه او می ایستد بدهد
قبل از ان روز اتفاق عجیبی روی داد ندایی به او گفت که کاغذ طلایی رنگ را پیدا کند درنای با ان درست کند ان صدایی عجیب به قدری مصر بود که ارت خود را در میان کاغذ هایش در خانه یافت تا اینکه ورق طلایی را پیدا کرد از خودش پرسید چرا من این کار را باید بکنم ارت هرگز با کاغذ براق کار نکرده بود کاغذ براق به اسانی و مر تبی کاغذ های رنگی تا نمی شد ولی ان صدا ی کوچک مدام ادامه داشت ارت سعی کرد ان صدا را نادیده بگیرد او با غرولند گفت چرا کاغذ طلایی با کاغذ دیگر خیلی اسانتر است
صدا ادامه یافت این کار را بکن تو ان را به شخص بخصوصی بدهی اکنون ارت احساس بد خلقی می کرد و از صدا پرسید کدام شخص بخصوصی صدا گفت خواهی فهمید
ان شب ارت ان کاغذ طلایی را با دقت زیاد تا کرد تا اینکه ان چون مانند درنای اماده پرواز زیبایی شد او ان پرنده را به همراه 200 در نای کاغذی الوان دیگر که در طول چند هفته پیش درست کرده بود بسته بندی کرد
روز بعد او در نمایشگاه بود و به مردم در مورد هنرش تو ضیح داد خانمی مقابل ارت ایستاده بود ان شخص بخصوص ارت قبلا هرگز اورا ندیده بود همچنان ارت را نگاه می کرد که چگونه با دقت یک یک قطعه کاغذ صورتی رنگ را به شکل درنای با بالهایی نوک دار و جالب تا می کرد کلمه ای بر زبان نیاورد ارت به صورت او نگاه می کرد بی اختیار دستهایش پایین رفت و از جعبه بزرگی که حاوی درنای کاغذی بود پرنده طلایی رنگ را که شب قبل روی ان کار کرده بود از انجا برداشت و با دقت در دست ان خانم گذاشت
ارت بی پیرایه گفت نمی دانم چرا ولی صدا ی بلند در درونم به من می گوید موظفم این درنای طلایی را به شما بدهم این نشانه باستانی صلح است
ان خانم حرفی نزد فقط دستهای کوچکش را به ارامی دور ان پرنده اسیب پذیر حلقه کرد چنان که گویی زنده است وقتی که ارت به چهره او نگاه کرددید اشک چشمانش را فراگرفته و اماده ریختن است سرانجام ان خانم نفس عمیقی کشید و گفت شوهرم سه هفته قبل فوت کرد کرد امروز اولین روزی است که از خانه بیرون امده ام ان وقت او چشمهایش را با دست ازادش پاک کرد در حالی که هنوز با دست دیگرش درنای طلاایی را به ارامی تاب می داد
او خیلی ارام گفت امروز سالروز طلایی عروسی ماست
بعد این ناشناس با صدای رسا گفت برای این هدیه زیبا سپاسگزارم می دانم که شوهرم در صلح و صفاست این طور نیست صدای که شما شنیدید صدای خدا بود و این درنای زیبا هدیه ای از طرف اوست این جالب ترین هدیه سالگرد ازدواجی است که دریافت داشته ام از اینکه به قلبتان گوش سپردید سپاسگزارم
کمال پختگی زمانی رو به رشد می گذاردکه احساس کنید نگرانی شما برای دیگران از نگرانی برای خودتان بیشتر است
خوب است چیزی که برایش پول می دهیم ارزش داشته باشد همینطور هم هرچند یکبار بررسی کنیم و مطمئن شویم چیزهای گرانبهای زندگی را که با پول نمی توان خرید از دست نداده باشیم
به هرکجا که پا می گذاری عشق را بگستران اول از همه در خانه خویش بگذار هر کس که پیش تو می اید با روحیه ای بهتر و شاد تر حضور یابد مظهر مهر خداوندی باش مهر در چهرهات در چشمانت مهر در تبسمت و مهر در برخورد گرمت

 

 

hussein_rfa@yahoo.com

نامه قائم مقام وزیر اطلاعات دولت خاتمی درباره حسن عباسی / عباسي: در حکومت اسلامی حتي به طناب دار هم بوسه خواهم زد!

هفته گذشته دادگاه نظامی تهران، حسن عباسی را از تمام شکایات مطروحه علیه وی تبرئه کرد. وزارت اطلاعات، دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی و مدعی العموم شاکیان حسن عباسی بوده اند و لی نتوانسته اند اتهامات خود را بر علیه او اثبات کنند.
عباسی چندی پیش در گفت و گویی به شرح ماجرای دادگاهش پرداخته است:
ما هفت مرحله دادگاه داشتیم. دادگاه من به خاطر سخنرانی دانشگاه تهران بود. بخشی از اتهامات من، اقدام علیه امنیت ملی بود. در واقع جرم من این بود که «مایکل لدین»، استراتژیست ارشد جریان نئو محافظه کار آمریکا، سه روز بعد از سخنرانی من در دانشگاه تهران، مقاله ای در نقد سخنرانی نوشت و به شدت عصبانی شده بود. مایکل لدین که طراح حمله به عراق و افغاستان بود، 82 صفحه طرح حمله به ایران را به مدت سه ماه بر روی اینترنت گذاشته بود.
وزارت اطلاعات از من شکایت کرد. اصل مقاله «لدین» را هم ضمیمه کرده بود. وزارت اطلاعات شکایت کرده بود که چرا باید کسی به گونه ای حرف بزند که این قدر به آقای «لدین» بربخورد!
من به بازپرس دادگاه گفتم: شما «مایکل لدین» را می شناسی؟ گفت: نه. گفتم: «مایکل لدین» چنین شخصی است و این هم طرح حمله اش به ایران است. من در سخنرانی ام گفته ام: ما سلاح اتمی نیاز نداریم و شما 6 هزار سلاح اتمی زیر خاکتان دارید و از این حرف ها.
خود وزارت اطلاعات معتقد است 20 میلیون نسخه CD از سخنرانی من در دانشگاه تهران در بین مردم وجود دارد. مردم خوششان آمده است که این CD ها را دیده اند و روحیه ی سلحشوری در مردم به وجود آمده است. وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی ایران شکایت کرده که چرا شما«مایکل لدین» را ناراحت کرده اید. آقای نادر طالب زاده در تلویزیون برنامه داشت و درباره مایکل لدین صحبت می کرد و می گفت او آدم چنینی است. یکبار آمد پیش من و گفت شنیده ام به خاطر «مایکل لدین» از تو شکایت کرده اند. این جرم امنیت ملی من بود. بستن مرکز ما، ممنوع التصویر، ممنوع التدریس و ممنوع ازسخنرانی کردن، به خاطر صحبت علیه مایکل لدین.
آن چیزی که در مشهد رخ داد، جرم عمومی من بود. یک بخش از آن این بود که شما نشر اکاذیب کرده اید. نشر اکاذیب هم سه بخش داشت، یعنی من سه تا چیز کذب گفته بودم.
قسمت اول این بود که گفتند شما گفته اید یک میلیارد و پانصد میلیون تومان هزینه افتتاح فرودگاه امام شده که بعدا معلوم شد و سند به دادگاه دادیم که یک میلیارد و هشت صد و نود میلیون تومان هزینه شده و ما 190 میلیون تومان تخفیف داده بودیم. این هزینه یک میلیارد و هشتصد و نود میلیون تومان را هم معاون رئیس جمهور وقت امضا کرده بود.
نکته دوم این بود که پرسیدند چرا گفته اید 400 نفر در قطار نیشابور کشته شده اند، که بعدا معلوم شد540 نفر کشته شده اند.
و مساله آخر هم مسئله دخترهای «دبی» بود که مدارک زیادی را تحویل دادگاه دادم و چندی پیش دیدم تمام سایت ها و مجله ها و یالثارات از قول سایت "عارف نیوز" مطلبی نقل کرده اند و قیمت دختر 14 تا 20 ساله را مشخص کرده اند.
حالا دیگر کسی نمی گوید که عباسی کذب می گوید. الان رئیس پلیس، وزیر اطلاعات، قوه قضائیه، نمی گویند این حرف کذب و این یک مرحله دادگاه ما بود.
مانده قسمت توهین به مسئولین، و شکایت آنهایی که می گفتند ما در دولتمان از هیچ کس شکایت نکردیم و اهل گفت و گو هستیم. اتهام اصلی من در این پرونده سیاسی این است که گفتم چرا پاسخگو نیستید. گفتم اسلام مدنیت ندارد اسلام هجر دارد. گفتم گفت و گوی تمدن ها موضوعیت ندارد و مرکز عریض و طویل گفت و گوی تمدن ها نه تنها پاسخ ما را نداد بلکه رفتند و شکایت هم کردند.
جوان ها ببینند عاقبت بازی سیاسی این است، آن آدم ها کجا هستند؟ شیرینی و حلاوت مقام و مسولیت مثل لُنگ می ماند، وای به روزی که از آدم در میان انظار بیفتد!
اگر فکر کردید با خانه نشین کردن عباسی، تحقیقات استراتژیک عباسی زمین می ماند، قطعا همچنین چیزی نیست. اگر فکر کردید برای پست و مقام این فریادها را زدیم، بحمدلله این مسایل از ما به دور است.
خودتان می گویید حاصل جمع آن سخنرانی در تیراژ 50 میلیون در میان مردم پخش شده است. توهین من به مسولین این است که گفته ام اگر دختران شما را هم ببرند، شما سر راحت بر زمین می گذارید؟ ما می گوئیم آقای فلانی فکر کنید که اینها دختران خود شما هستند. مقام مسئول باید فکر کند که اینها دختران و پسران خود او هستند.
من چهار بار از ماده قیاس گفته ام: فکر کنید این ها دختران شما هستند. اگر مقام مسئول در حکومت دینی فکر نکند که اینها فرزندان خودش هستند، ایستادنش در آن مقام، شانیت شرعی ندارد.
کل جرم مساله توهین به مسئولین با توجه به ماده 609 قانون جزا، 6 ماه زندان دارد و 200 هزار تومان جریمه نقدی. اگر پارسال زندان رفته بودیم 200 تومانش را هم داده بودیم، آخر پاییز 84 زندانمان تمام شده بود. منتها آنها می خواهند قضیه را کش دهند.
جمال شفیعی، قائم مقام وزیر اطلاعات دولت وقت در تاریخ 1/9/83 نامه ای نوشت که زود با حسن عباسی برخورد کنید که دارد از روی CD های او کپی برداری می شود.
وزارت اطلاعات کارش، برآورد دادن است. باید می گفت اگر از حرف های فلانی استقبال شده حتما بین مردم خبری است. وزارت اطلاعات باید معین می کرد که چه کسی از صندوق رای بیرون خواهد آمد. جهت گیری ها باید این گونه باشد چون آنها اطلاعات دارند اما به جای این کار می گویند: زود باشید برخورد کنید. لحن سخنران ها این ور و آن ور، تند شده است!
برخورد کنید! برخورد کنید! دوست دارم بعد از انتخابات، یک نفر قیافه آقای جمال شفیعی را ببیند. این ها درس عبرت است. کسی که سواد اطلاعاتی ندارد و می آید می شود قائم مقام وزیر، این بلا هم سرش می آید. اینها نکاتی است که بوده و ما هم پای قضیه ماندیم . اگر در حکومت اسلامی من را دار هم بزنند به حکم دستگاه قضایی حکومت دینی گردن می نهم و به طناب دار بوسه خواهم زد. (رجا نيوز)

 

 

ardeshir_n_b@yahoo.com

زيباترين قلب

روزي مرد جواني وسط شهري ايستاده بود و ادعا مي كرد كه زيبا ترين قلب را درتمام آن منطقه دارد . جمعيت زياد جمع شدند . قلب او كاملاً سالم بود و هيچ خدشه‌اي بر آن وارد نشده بود و همه تصديق كردند كه قلب او به راستي زيباترين قلبي است كه تاكنون ديده‌اند.
مرد جوان با كمال افتخار با صدايي بلند به تعريف قلب خود پرداخت .
ناگهان پير مردي جلوي جمعيت آمد و گفت كه قلب تو به زيبايي قلب من نيست .
مرد جوان و ديگران با تعجب به قلب پير مرد نگاه كردند قلب او با قدرت تمام مي‌تپيد اما پر از زخم بود. قسمت‌هايي از قلب او برداشته شده و تكه‌هايي جايگزين آن شده بود و آنها به راستي جاهاي خالي را به خوبي پر نكرده بودند براي همين گوشه‌هايي
دندانه دندانه درآن ديده مي‌شد.
در بعضي نقاط شيارهاي عميقي وجود داشت كه هيچ تكه‌اي آن را پرنكرده بود، مردم كه به قلب پير مرد خيره شده بودند با خود مي‌گفتند كه چطور او ادعا مي‌كند كه زيباترين قلب را دارد؟
مرد جوان به پير مرد اشاره كرد و گفت تو حتماً شوخي مي‌كني؛ قلب خود را با قلب من مقايسه كن ؛ قلب تو فقط مشتي رخم و بريدگي و خراش است .
پير مرد گفت : درست است . قلب تو سالم به نظر مي‌رسد اما من هرگز قلب خود را با قلب تو عوض نمي‌كنم. هر زخمي نشانگر انساني است كه من عشقم را به او داده‌ام، من بخشي از قلبم را جدا كرده‌ام و به او بخشيده‌ام. گاهي او هم بخشي از قلب خود را به من داده است كه به جاي آن تكه‌ي بخشيده شده قرار داده‌ام؛ اما چون اين دو عين هم نبوده‌اند گوشه‌هايي دندانه دندانه در قلبم وجود دارد كه برايم عزيزند؛ چرا كه ياد‌آور عشق ميان دو انسان هستند.
بعضي وقتها بخشي از قلبم را به كساني بخشيده‌ام اما آنها چيزي از قلبشان را به من نداده‌اند، اينها همين شيارهاي عميق هستند .
گرچه دردآور هستند اما ياد‌آور عشقي هستند كه داشته‌ام .
اميدوارم كه آنها هم روزي بازگردند و اين شيارهاي عميق را با قطعه‌اي كه من در انتظارش بوده‌ام پركنند، پس حالا مي‌بيني كه زيبايي واقعي چيست ؟
مرد جوان بي هيچ سخني ايستاد، در حالي كه اشك از گونه‌هايش سرازير مي‌شد به سمت پير مرد رفت از قلب جوان و سالم خود قطعه‌اي بيرون آورد و با دستهاي لرزان به پير مرد تقديم كرد پير مرد آن را گرفت و در گوشه‌اي از قلبش جاي داد و بخشي از قلب پير و زخمي خود را به جاي قلب مرد جوان گذاشت .
مرد جوان به قلبش نگاه كرد؛ ديگر سالم نبود، اما از هميشه زيباتر بود زيرا كه عشق از قلب پير مرد به قلب او نفوذ كرده بود .

 

 

mitramrz@yahoo.com

آئین شوهر یابی

سلام سلام سلام به روی ماه هر چی دختر ترشیده و بی شوهر و دم بخت و بخت کوره (45 سال به بالا) . امروز می خوام روشهای شوهریابی را به عرضتون برسونم . امیدوارم که انجام دستورالعمل های زیر مفید باشه و از ترشیده شدن جامعه محترم نسوان جلوگیری به عمل بیاد .
توجه : شوهر یابی دارای مراحل مختلف و عدیده و بسیار پیچیده ای است و به عوامل و فاکتورهای متعددی بستگی داره که در ابتدا با هم اجمالا" مرور می کنیم :

1. فاکتور زیست محیطی : وجود یک موجود موذی 2 پا به نام جنس خراب مذکر در محیط زیست شما الزامیست .

2. فاکتور دقت و سرعت عمل : عامل بسیار مهم وحیاتی می باشد ، به صورتی که اگر خنگول بازی در بیارید و دست دست کنید و یا احتمالا" ناز خرکی کنید !! و سرعت عمل نداشته باشید ، مرغ (ببخشید خروس ) از قفس می پره ( پسره فلنگ رو می بنده و د در رو و بدبخت فلک زده تو هم ترشیده می شی و اونوقت باید بشینی و 2 دستی بزنی تو سر خودت )

3. فاکتور سیاست مداری : این فاکتور نقش حیاتی در شوهر قاپی نداره ولی بسیار حائز اهمیته به دلیل اینکه باید طوری رفتار کنی که طرف مقابل فکر کنه خیلی خفن عاشقت شده و ...... آسمون پاره شده و تو افتادی پائین و اگه تو نباشی احتمالا" تلف می شه و فدای سرت می شه و مامان جون و باباجونش باید به عزاش بشینن
برای رسیدن به این مهم چند راهکار علمی – کاربردی پیشنهاد می کنیم

راهکارهای علمی
1. در ابتدا می توانید با خلوص نیت و در کمال درماندگی دست حاجت به سوی حسن آقا رمال دراز کنید و دعای گشایش بخت و اقبال بگیرید . متقاضیان عزیز ، بانوان محترمه ی ترشیده توجه فرمایید : بدیهی است که انجام به موقع دستورات حسن آقا رمال و خوردن دعای باطل سحر و قفل و جادو برای تحقق بخشیدن به این امر خطیر بسیار موثر می باشد

2. در صورتی که روش فوق افاقه نکرد و شما همچنان در حال ترشیدن بودید می توانید طبق دستور ذیل عمل کنید ، انشاءالله که حاجت روا می شید . ابتدا به ساکن ، با توسل به کلیه ی انبیاء و اولیا ء ، 14 صلوات به نیت 14 معصوم نذر کنید و در جا بفرستید و 3 هفته تو امامزاده صالح بست بشینید و هر هفته 14 بسته نمک خیرات کنید و برای خدا خالی ببندید که : ای خدای بزرگ و مهربون ، تو از دل این بنده ی حقیر خبر داری ، اگر من شوهر می خوام به خاطر خودم که نیست ، تو که می دونی ، نیت خیر دارم ، می خوام جوونای این دوره زمونه انحراف اخلاقی پیدا نکنند و به ابتذال کشیده نشن ...... ( اگر این کار رو با گریه و زر زر توام کنید امکان گرفتن نتیجه 0.1 افزایش پیدا می کنه) . انشاءالله که به کوریه چشم دشمن و در و همسایه و فک و فامیل حسود ، بختتون باز می شه و به حول قوه ی الهی یه شوهر آنتیک و در پیت نصیبتون می شه.

راهکارهای عملی
دوستان عزیز دل خودم ، اصلا نگران نباشید . حالا می تونید با دست پر و فکر باز وارد عرصه ی عمل بشید و به لطف خدا یه شوهر توپ تور بزنید ، انشاءالله که حاجت می گیرید.

1. با چشم بسته جلوی آینه برید !!! (اگر چشمتون باز باشه با دیدن تصویر یه وزغ در آینه ، مطمئن باشید که درابتدای کار انفاکتوس می کنید و از داشتن نعمت پر برکت یک شوهر چپ و چوله و کج و کوله محروم می شید )

2. چشماتون رو کم کم باز کنید . با دیدن یک تصویر نا به هنجار و ناموزون و کریه المنظر در آیینه ، با خودتون تکرار کنید " واه واه واه ، خدا به دور !!!! این گودزیلا دیگه کیه ؟ خدا رو شکر که من این شکلی نیستم ( این تمرین برای ارتقاء سطح کیفی اعتماد به نفس شما بسیار موثره ) ....... ( بابا بی خیال تورو نگفتم که !!خوب ببخشید دیگه)

3. با استفاده از انگشتان دست راست دماغ خود را به سمت بالا هدایت کرده بصورتیکه تا ته سوراخ بینی شما هویدا شده و کلیه قسمتهای حلق و گوش و بینی کاملا" مشهود باشد ، سپس با لبخند ملیح داخل آیینه زل بزنید و با صدای دلنشین خود که بی شباهت به جیغ گربه نره نمی باشد ، آرام و با کرشمه نجوا کنید : به به به !! چه خوک دلفریبی !!!

4. حالا که روحیه گرفتید و قدرت کافی برای تور زدن یکی از همان عناصر و موجودات ریز و ناموزون و نامتعادل طبیعت را دارا هستید ، دست بکار شوید (اه اه اه .. بی نزاکت بی فرهنگ ، گفتم دست به کار ، نگفتم که دست به آب)
تبصره 1 : در این مرحله استفاده از ابزار کمکی از قبیل ملزومات آرایشی برای بانوان بالای 50 سال بلا مانع می باشد.
تبصره 2 : برای این دسته از خواهران عزیز پوشیدن شلوار برمودا و مانتو های نیم وجبی بلا اشکال می باشد

5. صورت خود را به بهترین وجه من الوجوه نقاشی و یا به عبارتی خط خطی کنید

تبصره 3 : به جهت حفظ بهداشت و سلامت محیط زیست از نشستن بر روی میز توالت جدا" بپرهیزیز (د د د د پاشو دیگه حالا اینجا نشینی می میری؟؟؟؟)

6. بعد از پوشیدن لباسهای بسیار مناسب که شامل شلوار برمودا از نوع گل منگولی ، مانتوی نیم وجبی از نوع سراسر منجوق و پولک ، دستمال سفره به جای روسری که البته اگر دارای طرح ها ونقوش بته جقه ای باشه بر جذابیت شما می افزاید ، کفشهای میرزا نوروز به جای صندل و ..... می باشد ، از در منزل خارج بشید

7. آرام و خرامان به سمت خیابان اصلی در حرکت باشید

8. در طول مسیر با نگاه سنگین و سوزان خود سر تا پای هر ننه قمری را بررسی کنید

9. وجود اولین موجود مذکر موذی 2 پا که در طول مسیر حرکت شما قرار داشت را به فال نیک بگیرید و او را فرستاده ای از جانب حسن آقا رمال در جهت بر آورده شدن حاجت خود بدونید و با یک حرکت غافلگیر کننده همراه با وقار و متانت یقه ی او را چسبیده و کشان کشان دنبال خود به اولین محضر عقد و ازدواج که در طول مسیر شما قرار دارد ببرید.
تبصره 4 : اگر این حشره ی موذی مقاومت نمود می توانید از سلاح همیشه گرم زنانه ی خود یعنی دمپایی استفاده نمائید .

10. بعد از جاری شدن صیغه عقد با خیال راحت می توانید همراه شوهر بی نواو احتمالا" شوکه خود در صورت پولدار بودن به جزایر سرسبز و زیبای هاوائی یا قناری سفر کنید ، اگر شوهر انتخابی شما خیر سرش تقریبا" پولدار بود می توانید به جزیره دلفریب کیش سفر نمایید ، اگر شوهر انتخابی شما یه ذره پولدار بود می توانید به جزیره مینو سفر کنید ، اگر شوهر انتخابی شما خاک بر سر اصلا" پولدار نبود می توانید دور جزیزه خط بکشید و به شاه عبدوالعزیم بروید و کباب کوبیده نوش جان کنید اگر شوهر انتخابی شما بیش از حد بی پول بود ، بهتر است که قلم پای خود را شکسته و در منزل نشسته و در را به روی مادر زن بسته (جهت تامین جانی !!!! ) و با شوهر عجوج مجوج خود گل بگید و گل بشنوید .
تبصره 5 : بانوان محترم ، تازه عروسان گرامی ، لطفا" در اینگونه مواقع از هر گونه بد اخلاقی جدا" و اکیدا" خودداری نمایید ، بدلیل اینکه لنگه کفش در بیابان نعمت است . (این مادر مرده هم خیر سرش شاه دوماد شده )
اما....... اما ........ اگر هیچ بدبخت نگون بخت فلک زده ای در طول مسیر حرکت شما یافت نشد مراتب را به اینجانب اطلاع دهید تا در اسرع وقت یک شوهر دست دوم برای شما تهیه نمایم .
(بابا به حضرت عباس اینا شوخی بود ، اخماتو باز کن )

قربان همگی شما
میترا

 

 
mary_vp2006@yahoo.com

مسیر مرگ مرموز (فصل هشتم)
قسمت سوم

the way to dusty death
نوشته: آلیستر مک لین
ترجمه: مریم واثقی پناه

هارلو دوباره به تختش بازگشت . دست راستش زیر بالشت ،شلاق سیاهش را نگهداشته بود وبا چشمانی که اندکی باز بود، به پنجره خیره ماند. تقریباٌ همان موقع یک سایه دید که قابل تشخیص نبود چون نور پشتش بود. سایه پشت پنجره ظاهر شد ، درون اتاق را نگاه کرد و دست راستش را بالا آورد و آنچه را که نگاه داشته بود امتحان کرد. قابل تشخیص نبود ، یک چیزی شبیه به یک لوله بزرگ اسلحه و بسیار هم ناخوشایند. و همانطور که هارلو داشت تماشا می کرد، سایه کنار رفت. آن موقع بود که هارلو دید یک شئ فلزی استوانه ای و بلند سر اسلحه قرار گرفته بود : یک صدا خفه کن و می رفت تا با شلیکی در عرض یک ثانیه هارلو را برای همیشه محو کند. سایه ناپدید شد.
هارلو با چابکی عالی تختش را ترک کرد. یک شلاق سیاه کوچک در برابر یک اسلحه مجهز به صدا خفه کن ، کار زیادی نمی توانست بکند.
هارلو از عرض اتاق گذشت و درست روبروی دیوار حدود دو قدم آن طرف تر از قسمت لولایی در ، قرار گرفت. برای 10 ثانیه طولانی که حتی برای هارلو هم عصبی کننده بود فقط سکوت محض بود و بعد، صدای غژغژ که بزحمت قابل شنیدن بود از کف چوبی راهروی بیرون برخاست.- هزینه زیادی برای کف پوشی محکم ویلا صورت نگرفته بود.
دسته در بسیار آرام و به اندازه خیلی کمی ، که می شد گفت میلیمتری بود ، به پایین کشیده شد و بعد به آرامی دوباره سرجایش قرار گرفت. در بسیار بسیار آهسته و روان شروع به باز شدن کرد و فاصله بین در و تیر عمودی چهارچوب بیشتر و بیشتر شد تا این که بالاخره به ده اینچ رسید. در، سرجای خود متوقف شد. یک نفر محتاطانه داخل اتاق سرک کشید. مزاحم صورت تیره رنگ و لاغری داشت ، موهای تیره اش را روی سر کوچکش چسبانده بود و سبیل نازکی هم داشت.
هارلو سرش را روی پای چپ خود خم کرد و پای راستش را بلند کرد و با پاشنه پای راستش محکم به در کوبید : درست زیر سوراخ کلید که از آن کلید قبلاٌ از روی احتیاط برداشته شده بود. صدایی از روی درد که شبیه نیمی فریاد و نیمی سرفه بود بلند شد. هارلو در را تا آخر باز کرد . مردی قد کوتاه و لاغر با لباسی تیره به داخل اتاق افتاد. هر دو دستش را، - در دست راستش هنوز اسلحه بود – جلوی صورت پر از خون شده اش گرفت. قطعاٌ بینی اش شکسته بود. حالا بر سر استخوانهای گونه و دندانها چه آمده بود موضوعی بود که فقط حدسی می شد گفت.
و مطمئناٌ هم هارلو را ناراحت نکرد. صورتش کاملاٌ بی احساس بود. شلاق خود را بلند کرد و آن را با شدت هر چه تمامتر پشت گوش مزاحم خواباند.
مرد ناله کنان روی زانوهای خود افتاد. هارلو تفنگ را از دست بی مقاومت او گرفت و با دست دیگرش تمام بدن مرد را گشت. در کمربند او یک قبضه چاقو پیدا کرد و آن را بیرون کشید. طول آن 6 اینچ بود و دولبه داشت و خیلی هم تیز بود. هارلو چاقو را در جیب بیرونی کت سیاهش انداخت. تصمیم خود را عوض کرد و جای اسلحه و چاقو را عوض کرد.
دست راستش را در موهای چرب و سیاه مرد فرو کرد و با خشونت و بی رحمی تمام او را روی پاهایش وادار به ایستادن کرد. و با همان خشونت هم چاقو را در پشت کمر او فرو برد.
هارلوگفت : بیرون.
با چاقویی که بیشتر و بیشتر نوک آن در ستون فقرات مرد فرو می رفت ، کسی که می رفت قاتل هارلو شود حالا هیچ راه دیگری نداشت. دو مرد از ویلا بیرون آمدند و از خیابان خلوت رد شدند و به طرف رنوی سیاه رفتند. هارلو مرد را روی صندلی جلو هول داد و خودش پشت نشست و گفت : راه بیافت. پلیس.
وقتی مرد شروع به حرف زدن کرد معلوم بود که با دشواری است وقابل درک هم بود گفت : رانندگی بلد نیستم.
هارلو شلاق سیاهش را برداشت و با شدت ضربه قبلی ، آن را این بار روی گوش چپ مرد فرود آورد و گفت : راه بیافت. پلیس.
مرد راه افتاد البته اگر می شد کارش را رانندگی خواند. دردناکترین و پرتلاطم ترین سفری بود که هارلو تا بحال تجربه کرده بود. جدا از این حقیقت که مرد بزحمت بهوش بود ، مجبور بود که فقط با یک دست فرمان را بگیرد و با همان دست هم دنده را عوض کند . با دست دیگرش مجبور بود دستمال پرخون شده را روی صورت جر خورده اش نگهدارد. خوشبختانه خیابانها کاملاٌ خلوت بودند و تا اداره پلیس فقط 10 دقیقه راه بود.
هارلو مرد ایتالیایی ناراحت را ن با فشار و هول به داخل اداره برد و او را نه چندان با ملایمت روی یک نیمکت نشاند و بعد به طرف میز رفت. پشت میز دو مرد پلیس قوی هیکل هردو با اونیفورم پلیس نشسته بودند. یکی از از آنها بازرس و دیگری گروهبان بود. آنها داشتند در نهایت تعجب و علاقه به مرد روی نیمکت نگاه می کردند که دیگر تقریباٌ داشت می افتاد و دو دستش را روی صورت داغون شده اش گرفته بود.
هارلو گفت : من می خواهم از این مرد شکایت کنم.
بازرس با ملایمت گفت : بیشتر به نظر می آید که او باید از شما شکایت کند.
هارلو گفت : شما به هویت نیاز دارید . بعد پاسپورت و گواهی رانندگی اش را بیرون آورد اما بازرس حتی بدون این که نگاه بکند آنها را کنار زد : حتی برای پلیس چهره تو از چهره مخوف ترین جنایتکاران اروپا شناخته شده تر است. اما فکرمی کردم که آقای هارلو ورزش شما اتومبیلرانی باشد و نه بوکس.
گروهبان با علاقه خاصی مرد ایتالیایی را زیر نظر گرفته بود و بعد به بازوی بازرس زد. و گفت : خوب خوب ، این دوست قدیمی و حقیقی خودمان لویجی سبک پنجه است . اگرچه شناختنش الان خیلی دشواره.
به هارلو نگاهی کرد و گفت : آقا چطور او را شناختید ؟
-او آمده بود مرا ببیند. متاسفم که کمی خشونت به خرج دادم.
بازرس گفت : معذرت خواهی لزومی ندارد. لویجی باید هفته ای یکدفعه را به زندان بیافتد. اما این مورد ، یکی دوماهی او را آنجا نگه می دارد. حالا لازم بود ؟
هارلو بدون هیچ حرفی ، چاقو و اسلحه را از جیبش بیرون آورد و آن را روی پیشخوان گذاشت. بازرس سر تکان داد : با سابقه اش حداقل 5 سال. شما البته از او شکایت می کنید ؟
هارلو جواب داد : لطفاٌ شما اینکار را برای من انجام بدهد. من کار فوری دارم. بعداٌ اگر اجازه بدهید پیش شما می آیم. ضمناٌ فکر نمی کنم لویجی آمده بود تا از من دزدی کند. فکر می کنم آمده بود مرا بکشد. مایلم بفهمم که چه کسی او را فرستاده است.
-فکر کنم بشود ترتیب آن را داد ، آقای هارلو. نوعی حالت متفکرانه و مصمم در صورت بازرس به چشم می خورد که برای آینده لویجی نشانه بدی به شمار می رفت.
هارلو از آنها تشکر کرد و بیرون آمد. سوار رنو شد و راه افتاد. از اینکه ماشین لویجی را قرض گرفته اصلاٌ احساس گناه نمی کرد ، ضمن اینکه کاملآٌ هم بعید بود صاحبش تا مدتها بتواند در شرایط مناسبی قرار بگیرد که بتواند از آن استفاده کند.
اگر برای لویجی راندن از ویلا به اداره پلیس 10 دقیقه کشیده بود ، برای هارلو فقط سه دقیقه و سی ثانیه کشید تا در 50 یاردی در بزرگ گاراژ کرونادو پارک کند. در بسته بود اما پرتو نور از هر دو طرف آن بیرون می زد. 15 دقیق بعد هارلو خم شد و سرش را جلو برد. یک در کوچک کناری که به در بزرگ منتهی می شد باز شده و 4 مرد بیرون آمدند. حتی در نور کم خیابان گرارد هارلو براحتی توانست یاکوبسن ، نبورا و تراشیا را بشناسد. نفر چهارم را هرگز ندیده بود احتمالاٌ یکی از مکانیک های یاکوبسن بود. یاکوبسن بستن و قفل کردن در را به دیگران واگذاشت و به سرعت به طرف ویلا رفت و وقتی به طرف دیگر خیابان رفت ، توجهی به سمت هارلو نکرد. هزاران رنوی کوچک مشگی در خیابانهای مارسی وجود داشتند.
سه مرد دیگر در را قفل کردند ، سوار سیترون شده و رفتند.

ادامه دارد ...

 

 

مشکان
hra62302@yahoo.com

سه شنبه: طنز

تعبیر و تعمیر خواب!
فيل

*اگر وزیراسبقی خواب بیند که فیلش یاد هندوستان کرده است، در جمعی برای مردم قصّه ی شنگول ومنگول و حبّه انگور گوید و در ضمن ازخشونت گرایی بزبزقندی در فصل پایانی قصّه انتقاد کند!
اگر بیند که فیلش یاد هندوستان وپاکستان توامان کرد؛ سیاسی عمل کرده است و وزیر امور خارجه گردد!(منظور خواب بیننده است ؛ نه فیلش!)
*اگربیند فیل هوا کرد؛ رییس هواپیمایی شود!
:اگربیند فیلی که هواکرد، با خرطوم به زمین افتاد؛سانحه ای مختصر اتفاق افتد و تا مراسم چهلم راکبان آن؛ خوراک جراید شود و بعد از آن پوشاک خاطرات گردد!
:اگر بیند فیل هوا کرده را سالم به زمین باز گرداتد؛ واقعا فیل هوا کرده است!
*اگربیند که فیل به حمام برد؛ در یکی از مسابقات تلفنی سیما شرکت کند و با جواب دادن به معما وسروته کردن فیل(!) ضمن بالا بردن اطّلاعات مردم و رشد فرهنگی جامعه (!) برنده ی 100هزار تومن وجه نقد گردد!
*اگربیند که فیل با یک دست از زمین بلند کند؛بعد از بیداری جوّ نگیردش و جلوی آینه محو برو بازویش نشود؛تعبیرش این است که یک دست شطرنج بازی کند!!
*اگر بیند با پیلبانان دوستی کرد ؛برای تغییرات اساسی در بنای خانه؛ مبلغی هنگفت ودر خورد پیل(!) پیاده شود در حساب شهرداری!
*اگر بیند از خرطوم فیل افتاد،هنرمند مردمی شود وخاک پای مردم ایران!!
*اگر بیند زیر پای فیل له شد؛ فردایش با رییسش دعوایش شود!
*اگر دید سوار فیل است؛ نشان از زورمندی دارد و پسر خاله اش رییس شود!
:اگر دید فیل سوار اوست،نشان از فشار دارد و سوار اتوبوس شود!
*اگر بیند فیل را درسته به سیخ وبه نیش کشیده وبعدتر از هضم رابعه گذرانده؛شرکتی دایرکند و پول مردم بالا بکشد اساسی!
*اگر بیند فیل را که فوتبال بازی می کند , دوروز بعد بازی "منچستریونایتد" را بیند و جمال" فیل نویل" را!!

 


 
saheledoosti@yahoo.com

جمله روزانه

31 مرداد
فلسفه وجود کائنات این است که تو لذت ببری، به ناشناخته ها سفر کنی و در عین حال بدانی هیچ تضمینی برای هیچ چیز وجود ندارد.
وین دایر

 

 

 

Mobin_s2004@yahoo.com

  •  براي دريافت مداوم مجله الکترونيکي «روزانه» بصورت ايميل، مي توانيد عضو گروه اختصاصي «مبين» شود. براي عضو شدن اينجا را کليک کنيد.

  •     دوست عزيزم اگر شما هر مطلب، دل نوشته، شعر، خبر، داستان، جوک و... داري و فکر مي کني براي اعضا گروه جالب باشه را مي توني به آدرس من (mobin_s2004@yahoo.com) بفرستي تا با نام خودت در  بخش از «مطالب ارسالي اعضا» نوشته بشه.

  •    از همه دوستان عزيزي که لطف مي کنند و براي «روزانه» مطلب مي فرستند بينهايت متشکرم. همه ايميلهايي که براي من مي فرستيد به دستم مي رسند و حتما با نام خود شما در «روزانه» نوشته خواهند شد. فقط بخاطر اينکه حجم مطالب ارسالي از طرف اعضا بسيار زياد هست، و از طرفي در نوشتن مطالب (از نظر تعداد) محدوديت دارم، لذا مطالب دريافتي در نوبت قرار گرفته و به مرور نوشته خواهند شد. اين را گفتم تا اگر مطلب شما دوست خوبم با چند روز تاخير نوشته شد، علتش را بدانيد.

  •    منتظر پيشنهادات، نظرات و خدايي نکرده انتقادادتان در مورد مجله الکترونيکي «روزانه» هستم!

  •    دوباره تاکيد مي کنم که هر مطلب و حرفي داشتيد، جون مادر زنتون فقط به آدرس شخصي من ارسال کنيد، مرسي! 

باقي بقايتان!

 

Copyright © 2005-2006  mobin_s2004@yahoo.com
All Right Reserved © www.mobin-group.com

Mobin_s2004@yahoo.com

Mobin_s2004@yahoo.com

 

31 مرداد / 22 آگوست / 27 رجب

Mobin_s2004@yahoo.com
31 مرداد ماه هجري خورشيدي
Mobin_s2004@yahoo.com
دستور حمله تازه به يونان از سوي اردشير سوم

22 اوت سال 337 پيش از ميلاد، اردشير سوم شاه وقت ايران از دودمان هخامنشي دستور حمله تازه به يونان را صادر كرد. وي در پايان نخستين سال سلطنت خود چنين تصميمي را گرفت. طبق سنگنبشته هاي موجود، مقايسه قلمرو ايران در سال 486 - سال درگذشت داريوش اول - با سال 337 پيش از ميلاد نشان مي دهد كه در اين 149 سال با همه نوسانهاي دربار هخامنشي در خطوط مرزي اين قلمرو تغيير منفي ديده نمي شود كه نتيجه نظمي است كه داريوش برقرار كرده بود.

 

واکنش شاه صفي در پي تصرف ايروان

امپراتوري عثماني 22 اوت سال 1635 شهر ايروان را از دست ايران خارج ساخت كه شاه صفي با اعزام نيروي تازه نفس آن را پس گرفت. اين نيرو پنج هزار سرباز عثماني را اسير گرفت، ولي سال بعد عثماني ها دوباره ايروان را تصرف كردند.

 

منع انتشار جزئيات پرونده ها در مراحل تحقيق

22 اوت سال 1943 (1322 خورشيدي) در جريان اشغال نظامي متفقين ، ايران داراي قانون منع انتشار مطالب پرونده هاي قضايي در مرحله تحقيق شد. با اين قانون، روزنامه ها و نشريات ، ديگر نمي توانستند تحقيقات بازپرسي ها را منتشر سازند و انتشار جزئيات پرونده ها در مراحل تحقيق (پيش از صدور کيفرخواست و طرح در دادگاه) غيرقانوني شد و براي نويسندگان و ناشران ناقض اين قانون مجازات زندان و جريمه نقدي و توقيف نشريه تا يك سال در نظر گرفته شد. استدلال دولت وقت هنگام تسليم اين لايحه به مجلس اين بود که در بسياري از کشورها افشاي مطالب پرونده هاي کيفري در مراحل تحقيق ممنوع است.

 

بازگشت شاه

22 اوت 1953 (31 شهريور 1332)، شاه سه روز پس از براندازي حكومت مصدق به تهران بازگشت. در اين روز در تهران اعلام شد كه مصدق و همكارانش در دادگاه هاي نظامي محاكمه خواهند شد.

زاهدي از شاه استقبال مي كند

زاهدي از شاه استقبال مي كند

 

حجم 6 ميليارد دلاري بازرگاني ايران و چين

حجم مبادلات بازرگاني ايران و چين در سال 2004 به شش ميليارد دلار خواهد رسيد. ميزان اين مبادلات در سال 2003 پنج ميليارد و هفتصد ميليون دلار بود. دكتر فريدون وردي نژاد سفير ايران در چين كه اين مطلب را اعلام داشت گفته بود كه چين به صورت بزرگترين وارد كننده نفت از ايران در آمده است. چين از ايران سنگهاي ساختماني ، فولاد ، خشكبار ، قير و كالا هاي ديگر خريداري مي كند.
    به گزارش روزنامه ها ، ايران نگاه خود را به سوي شرق و همسايه شمالي اش باز گردانده و مي كوشد كه چين، روسيه ، هند و كشورهاي آسيايي را جانشين اتحاديه اروپا كند.
 

 

 روز جهاني مسجد

بنا به در خواست جمهوري اسلامي ايران، 21 آگوست (30 مرداد ماه ) از سوي سازمان کنفرانس اسلامي به عنوان روز جهاني مسجد نامگذاري شده است که متعاقب آن از اين تاريخ يک هفته، هفته تکريم، تجليل، اعزاز و اکرام مساجد است. 21 آگوست مصادف است با به آتش کشيدن مسجد الاقصي توسط اسرائیل. هفته تکريم و تجليل مساجد از 30 مرداد ماه تا 5 شهريورماه در کشور ايران به طور گسترده برگزار مي شود.

 

 وقايع دفاع مقدس در چنين روزي

31/05/64
بيانيه كنفرانس (فوق‌العاده سران اعراب) و درخواست اين كشورها براي قبول آتش بس و پايان دادن به جنگ
درخواست آمريكا مبني بر برقراري آتش بس و رد راه حل نظامي براي پايان جنگ

امضاء يك قرارداد همكاري در زمنيه حمل و نقل دريايي در مسكو بين عراق و شوروي در هشتمين اجلاس كميته مشترك اين دو كشور.
31/05/66
تك محدود دشمن در منطقه عملياتي “ نصر7 “ و مقابله نيروهاي خودي ، انهدام چند دستگاه تانك و يك فروند هلي‌كوپتر عراقي و توقف پيش‌روي دشمن .

گزارش خبرگزاري جمهوري اسلامي از تحركات و تعرضات رژيم عراق در مناطق مرزي دو استان ايلام و باختران و حمايت‌هاي مردمي از جبهه‌ها در يك ماه گذشته .
حمله حدود چهل فروند هواپيماي عراقي به تأسيسات اسكله و راه‌آهن بندر امام خميني ، شركت پتروشيمي رازي و كارخانه صنايع آلومينيوم . سقوط يك فروند از هواپيماهاي دشمن در اين حمله .

اقدام متقابل ايران در بمباران تأسيسات صنعتي ـ نظامي عراق در شهرهاي دربنديخان ، دهوك و العماره .
حمله عناصر سازمان مجاهدين خلق به دو پايگاه ارتش در منطقه سردشت . اعتراف حزب دمكرات به راهزني و اخاذي . آمار درگيري و حملات ضدانقلاب در پنج ماه اول سال جاري .

مصاحبه معاون سياسي نخست‌وزير در مورد روابط ايران و فرانسه ، موضع شوروي در قبال خليج‌فارس ، حملات هوايي عراق و سفر دبيركل سازمان ملل متحد به ايران .
اعلام وضعيت قرمز در جزاير تنب بزرگ و ابوموسي بر اثر تجاوز هواپيماهاي امريكا .

آغاز حركت كاروان جديد نفت‌كش‌هاي كويتي به همراه كشتي بريجتون از سواحل كويت . عبور كشتي آبي ـ خاكي “ رايلي “ از كانال سوئز و حركت كشتي‌هاي مين‌روب‌ جديد امريكا به سوي خليج‌فارس .
بازتاب پايان مرحله اول عمليات مين‌روبي نيروي دريايي ارتش جمهوري اسلامي ايران در درياي عمان و خليج‌فارس در تلويزيون بي . بي . سي . راديو بي . بي . سي ، و روزنامه واشنگتن‌پست .

برگزاري دومين جلسه شوراي امنيت در مورد جنگ ايران و عراق در طول يك هفته اخير و تفسير لوموند از تلاش‌هاي سياسي ايران .
وزيرخارجه كويت : « شوراي همكاري خليج‌فارس هرگونه اميدي را براي پايان دادن به جنگ از دست داده است . كشورهاي غربي حق دارند از منافع خود در خليج‌فارس دفاع كنند . » ديدار نخست‌وزير اردن از سوريه و تلاش وي براي وحدت اعراب در اتخاذ موضعي واحد در قبال جنگ ايران و عراق .

تأكيد تورگوت اوزال بر بي‌طرفي تركيه در جنگ ايران و عراق و ضررها و خسارت‌هاي وارده بر تركيه بر اثر تدوام جنگ . وزيرخارجه تركيه : ايران در مقابل تهديدات سكوت نمي‌كند ؛ اقدامات ايران دفاعي است .
گزارش مجله “ اكونوميست “ و “ نيويورك تايمز “ از ذخاير ارزي ، روابط تجاري خارجي ، تورم داخلي ايران ، حملات هوايي عراق و استفاده ايران از فرصت‌هاي بدست‌آمده براي افزايش صدور نفت .

سانفرانسيسكو كرونيكل ادعا كرد : « با تهديد امريكا ، چين فروش گسترده سلاح به ايران را لغو كرد . » يك گزارش پارلماني امريكا : تلاش امريكا براي ممانعت از صدور تسليحات به ايران ناموفق بوده است .
تحليل سردبير المستقبل از تقابل جمهوري اسلامي ايران با قدرت‌هاي بزرگ و اتحاد آنها در مقابل تلاش‌هاي سياسي ايران : ايران دو اصل را در سياست خارجي خود دنبال مي‌كند : 1ـ حفظ ماهيت و هدف جمهوري اسلامي . 2ـ تأمين شرايط لازم سياسي براي كسب پيروزي در جنگ .

 

 

 دانشسراي عالي منحل و دانشگاه تربيت معلم تشكيل شد.

[31 مرداد 1342] - دانشسراي عالي منحل و دانشگاه تربيت معلم تشكيل شد. دانشسراي عالي كه به منظور تربيت معلمان كارآزموده براي دبيرستانها تشكيل شده بود، درسال1297هجري شمسي تأسيس شد و درسال1311عنوان مدرسه عالي گرفت. اين مؤسسه بعد ازتأسيس دانشگاه تهران جزو مؤسسات تابع دانشگاه شد و باهمكاري دانشكده ادبيات و علوم اداره مي شد.هدف ازتأسيس دانشگاه تربيت معلم تربيت معلمان مطابق با اصول جديد آموزش و پرورش است تا جوانان كشور را براساس اسلوب فني و صحيح آموزش دهند. برهمين اساس همواره برنامه هاي تربيت معلم مورد توجه مسئولان آموزش و پرورش قرارگرفته است. شايان ذكر است كه دردانشگاه تربيت معلم رشته هاي متعددي چون تاريخ، زبانهاي خارجي، علوم رياضي، فيزيك، شيمي، طبيعي و فلسفه و جغرافيا و علوم تربيتي تدريس مي شود و هردانشجو علاوه بر فراگرفتن مواد رشته تخصصي خود ملزم به آموختن اصول آموزش و پرورش روانشناسي تاريخ، فرهنگ و فلسفه تربيت است.

Mobin_s2004@yahoo.com
22 آگوست ميلادي
Mobin_s2004@yahoo.com
اخراج عثماني ها از يمن

كار اخراج عثماني ها از خاك يمن كه از ماه پيش (ژوئيه 1635 ميلادي) آغاز شده بود، امروز 22 اوت پايان يافت و فرقه شيعه زيديه اعلام كرد كه حكومت كشور مستقل يمن از اين پس در دست امام اين فرقه خواهد بود. نظام حكومتي زيديه تا دهه 1960 به مدت بيش از سه قرن ادامه داشت.

 

اخراج 12 هزار راهنماي ترافيك هوايي در امريكا

15 روز پس از اخراج 12 هزار راهنماي ترافيك هوايي آمريكا ، جايگزيني آنان تكميل و رفت و آمد هواپيما هاي غير نظامي در آسمان آمريكا به حالت عادي درآمد. در آمريكا ، از آنجا كه فرودگاهها متعلق به دولت فدرال هستند كاركنان آنان كارمندان دولت بشمار مي آيند. راهنمايان ترافيك هوايي آمريكا برغم اخطار دولت كه كارشان حياتي و نبودنشان در محل كار براي جان مسافران خطرناك است اوايل اوت 1981دست به اعتصاب زده بودند تا ميزان ساعات كار هفتگي آنان كاهش يابد . ريگان رئيس جمهوري وقت قبلا از آنان خواسته بود كه اعتصاب نكنند ، كه اعتناء نكرده بودند . دولت آمريكا پس از آغاز اعتصاب برضد آنان به دادگاه دادخواست تسليم كرد و قاضي دادگاه حكم به بازگشت آن به كار داد كه توجه نكردند و چون وضعيت پرواز با وجود گماردن راهنمايان نظامي مختل شده بود، ششم اوت 1981 ريگان دستور اخراج همه اعتصاب كنندكان را صادر كرد و استخدام افراد جديد با آموزش فشرده ضمن كار براي جايگزيني آنان آغاز شد. ضمنا استخدام مجدد اعتصاب كنندگان در آن شغل براي هميشه ممنوع گرديد. عكس ، دسته اي از راهنمايان ترافيك هوايي آمريكا را در جريان آن اعتصاب نشان مي دهد.

 

مسئله چاد

تشديد معارضات دولت حسن حبره كه خود با كودتا در كشور صحرايي چاد روي كار آمده بود با مخالفانش كه از سوي همسايه چاد ـ دولت ليبي ـ پشتيباني مي شدند و چند واحه را تصرف كرده بودند در نيمه سال 1983 به صورت يك مسئله جهاني در آمده بود. حسن حبره مداخله ليبي و حمايت شوروي از ليبي را بزرگتر از آن چه كه بود جلوه گر مي ساخت ؛ به گونه اي كه دولت آمريكا تصميم به دادن يك كمك 25 ميليون دلاري نظامي ، اعزام جت « اف ـ 14» و دولت فرانسه اعزام نيرو گرفت و بردامنه زد و خوردها افزوده شد. 16 اوت فرانسه يك واحد لژيون خارجي خود را در چاد مستعمره سابقش مستقر ساخت و 21 و 22 اوت 1983 به فرستادن ده هواپيماي نظامي اقدام كرد. پس از سرنگون شدن يكي از اين هواپيماها با آتش مخالفان مسلح حسن خبره ، دولت فرانسه اواخر ژانويه 1984 واحدهاي تازه اي به چاد فرستاد و....
    در آن زمان به دليل وجود دو ابر قدرت رقيب در جهان كه از عهده هم بر مي آمدند وجدان جهانيان در قبال اين مسائل بمانند دهه 1990 و بعد از آن به حالت التهاب در نمي آمد .

نيروهاي مخالف دولت چاد كه از سوي دولت ليبي حمايت مي شدند

نيروهاي مخالف دولت چاد كه از سوي دولت ليبي حمايت مي شدند

 

بازگشت لژيونرهاي خارجي فرانسه به چاد

بازگشت لژيونرهاي خارجي فرانسه به چاد

 

سند محرمانه انگلستان درباره شخصيت چه گوارا

در ميان اسناد محرمانه دولت انگلستان كه هفته منتهي به 22 اوت 2004 از طبقه بندي خارج و در اختيار آرشيو ملي قرار داده شده اند و دسترسي به آنها آزاد است، سندي در باره « چه گوارا » انقلابي معروف آمريكاي لاتين ديده مي شود كه حاوي نظر ماموران اطلاعاتي انگلستان درباره اوست.
    در اين سند از چه گوارا به عنوان فردي دلچسب و با فرهنگ ياد شده كه به هدفي كه در پيش گرفته ايمان مطلق دارد. در اين سند آمده است: چه گوارا از شغل پزشكي و زندگاني مرفه در ميان فاميل( طبقه متوسط آرژانتين) گذشت تا با تمام وجود در خدمت انقلاب جهاني سوسياليستي قرار گيرد. او مردي توانا و داناست كه نمي شود وي را از راهي كه مي رود بازگردانيد( خريداري كرد). او جز نيكبختي همه مردم به چيزي ديگر نمي انديشد.
    چه گوارا يك ايرلندي ـ اسپانيايي بود كه در آرژانتين به دنيا آمده بود ، مرد شماره 2 در انقلاب كوبا بشمار مي رفت و در 1967 در بوليوي كشته شد. وي پس از پيروزي انقلاب كوبا، به منظور كمك به انقلابيون لاتين و آفريقايي به چند كشور قاره آفريقا و آمريكاي لاتين سفر كرده بود و در جريان همين تلاش در بوليوي دستگير و بدون محاكمه، و طبق برخي گزارشها به اشاره « سيا » اعدام شد. سالها بعد استخوانهاي وي به كوبا حمل و در اين سرزمين مدفون شدند.
    

 

كشف نقاب زرين پادشاهان تراكيه تاييدي برگزارش نظاميان 25 قرن پيش ايران

 ماسک کشف شده در بلغارستان

ماسک کشف شده در بلغارستان

يك باستان شناس بلغاري يك نقاب ( ماسك ) زرين در 200 كيلومتري شرق صوفيه كشف كرده است كه متعلق به يكي از پادشاهان تراكيه ( تراسيا ـ تريشيا ) بوده كه 25 قرن پيش بر مناطق قسمت شمالي درياي اژه حكومت داشتند و در اين منطقه استخراج طلا و زرگري رواج داشت. ژنرالهاي ايراني ارتش داريوش بزرگ كه در جنوب اروپا تا دانوب پيش رفته و پيش از همه، تراكيه را تصرف كرده بودند گزارش داده بودند كه بزرگان ( سلاطين ) آن منطقه با ماسكي زرين صورت خود را از مردم معمولي مي پوشانند تا بالاتر از آنان جلوه كنند و با همين ماسكها هم دفن مي شوند.
     كشف اين ماسك زرين كه 20 اوت 2004 « كيتوف » باستان شناس بلغاري آن را در يك مصاحبه عمومي به معرض تماشا و عكسبرداري مطبوعات قرار داده بود گزارش افسران داريوش را تاييد كرده است.
    كيتوف گفته است كه قدمت نقاب زرين 25 قرن است كه صورت فرد در پشت آن كاملا پنهان مي شده و محل بيني، چشمها و لبها با ظرافت جا سازي شده است. وي گفته است كه پادشاه تراكيه را با همين ماسك دفن كرده بودند كه اينك به دست آمده است و نيم كيلو گرم وزن دارد.
    

 

گزارش ارگان حزب كمونيست چين درباره افزايش بودجه نظامي روسيه

نشريه انگليسي زبان روزنامه مردم ارگان حزب كمونيست چين در اوت 2004 گزارشي درباره افزايش بودجه نظامي روسيه منتشر كرده بود كه نشان مي دهد براي سال مالي آينده بيش از چهار ميليارد دلار افزايش خواهد يافت و به 18 ميليارد و 200 ميليون دلار خواهد رسيد. به نوشته روزنامه مردم، بودجه سازمانهاي پليس و امنيت روسيه نيز در سال آينده ( 2005 ) 13 ميليارد و ششصد ميليون دلار خواهد بود كه افزايش نشان مي دهد. « مردم » نوشته است كه رقم جالب در بودجه نظامي ـ امنيتي سال آينده روسيه اختصاص يافتن دو ميليارد و هشتصد ميليون دلار به تحقيقات علمي براي توليد جنگ افزار هاي بهتر است.
    چين نيز كه پس از دوران استالين، اينك بهترين مناسبات را با روسيه دارد بودجه نظامي خود را براي سال آينده به نسبت چشمگير بالا برده است.
    

 

تصميم قاطع چين

هو

هو

اخطار شديد و كم سابقه « هو ژيانتائو » دبير اول حزب كمونيست چين درباره تايوان در صدر اخبار بامداد يكشنبه رسانه هاي آمريكا قرار داشت. «هو» گفته بود كه چين تصميم قاطع دارد كه هر گونه حركت استقلال طلبي تايوان را در هم بكوبد و همه مي دانند كه توان اين كار را هم داريم. وي تاكيد كرده بود كه عزم ما در اين زمينه جزم است و در آن كوچكترين خللي وارد نخواهد شد. من از جانب همه زنان و مردان چين مي گويم؛ همه بدانند كه كوچكترين حركت تايوان به سوي استقلال و جدايي از مام ميهن به شديدترين وجه سركوب خواهد شد. وي اين مطلب را 22 اوت 2004 در مراسم يكصدمين زادروز دنگ شيائو پينگ بيان داشت.
    

 

مرد پرموي جهان

«يو ژن هوا» يك نوازنده چيني به عنوان سومين مرد پر موي جهان( سال 2004 ) اعلام شده است. 96 در صد از سطح بدن « يو » را موي سياه نسبتا بلند پوشانده است. در جهان، تنها دو برادر مكزيكي همانند او پر مو هستند. « يو » كه مجبور شده است با عمل جراحي از موهاي داخل گوش هايش خلاص شود در يك منطقه سردسير شمال شرقي چين به دنيا آمده و در سال 2004 بيست و شش ساله بوده است. پزشگان گفته بودند كه اگر او موهاي گوشش را از دست نمي داد ممكن بود دچار عفونت گوش شود كه به مغز آسيب مي رساند.
    

 

عبور با شنا از شش دريا

Bula

Bula

« بولا چودري » 34 ساله كه يك بانوي هندي است21 اوت 2004 تنگه « پالك » كه سريلانكا را از هند جدا كرده است با شنا در 14 ساعت طي كرد. وي قبلا از شش تنگه ديگر از جمله جبل طارق و درياي مانش با شنا عبور كرده بود. بولا داراي شوهر و يك فرزند است.
    

برخي ديگر از رويدادهاي 22 اوت

  • 1910:   ژاپن "كره" را ضميمه خاك خود كرد. شبه جزيره "كره" از 1905 تحت الحمايه ژاپن بود.

  • 1946:   فاتحان جنگ جهاني دوم ارتش آلمان به نام ورماخت Wehrmacht را منحل كردند تا حقوق افراد و بازنشستگان آن را نپردازند.

  • 1959:   تغيير نام پيمان بغداد به همه ادارات کشورهاي عضو ابلاغ شد . در پي خروج عراق از عضويت پيمان نظامي بغداد، اين پيمان به سنتو Cento يا سازمان پيمان مركزي كه هدف از آن محاصره شوروي و كمونيسم بود تغيير نام داده بود و با نام تازه هدف کهنه خود را دنبال كرد.

  • Mobin_s2004@yahoo.com
    27 رجب هجري قمري
    Mobin_s2004@yahoo.com

    مبعث پيامبر اکرم (ص) (13 سال قبل از هجرت)

    حضرت محمّد(ص) از جانب پروردگار يكتا به پيامبري مبعوث شدند. حضرت محمّد(ص) هرسال درماههاي رجب و رمضان به غارحرا پناه مي بردند و درخلوت خنويش به رازونياز با خداوند بزرگ و پرستش و عبادت او مشغول مي شدند. حضرت محمّد(ص) زمانيكه 40سال ازعمر پربركتشان گذشته بود مطابق عادات هرسال خود به غارحرا رفتند و يكباره فرشته وحي برايشان نازل شد و بشارت نبوت را به آن حضرت داد. بدين ترتيب حضرت محمّد(ص) آخرين فرستاده و رسول خدا نبوت خويش را آغازكردند و ابتدا به مدت سه سال مخفيانه آيات الهي را براي مردم بيان مي كردند و سرانجام پس از13سال كه ازآغاز بعثت ايشان گذشته بود ازمكه بطرف مدينه هجرت تاريخي خود را آغاز كردند. حضرت محمّد(ص) براي بيان آيات الهي و احكام و دستورهاي آخرين دين الهي سختي هاي فراوان تحمل كردند اما با نيروهاي الهي رسالت نبوت خويش را به پايان رساندند. گفتني است حضرت خديجه(س) همسر فداكار حضرت محمّد(ص) و امام علي(ع) پسرعم ايشان نخستين زن و مردي بشمارمي روند كه به دين اسلام گرويدند و ازهمان ابتدا حاميان حضرت ختمي مرتبت محمّد(ص) بودند.
    اين روز يکي از اعياد بزرگ اسلامي است که در آن , غسل کردن و زيارت پيامبر اکرم (ص) و اميمومنان مستحب بوده و يکي از چهار روز سال است که روزه اش امتياز خاصي دارد و بر اساس روايتي برابر با هفتاد سال روزه است.))((اي جامه بخود پيچيده ‍ـ برخيز و انذار كن (آيات 1و 2/ سوره مدثر)

     

     تولد ابوالقاسم جارُ الله زَمَخشَري خوارزمشاهي

    [27 رجب 467] - ابوالقاسم جارُ الله زَمَخشَري خوارزمشاهي فقيه، نحوي و عالم برجسته ايراني در قريه زَمَخشَر خوارزم بدنيا آمد. زَمَخشَري در تفسير، حديث، بيان، لغت و ادبيات عرب استاد و مرجع فُضلاي روزگار خود بود. اين فقيه ايراني تأليفات فراوان دارد و كتابهاي «اَلمَقامات، رُئوسُ المَسائِل و مُقَدَّمَةُ الاَدَب» ازآن جمله اند.

     

     درگذشت آقا محمد علي بهبهاني ازمحققان و عالمان مشهورايران

    [27 رجب 1216] - آقا محمد علي بهبهاني ازمحققان و عالمان مشهورايران بدرود حيات گفت. بهبهاني درادبيات، تاريخ، علم رجال، اصول و فروع دين دانش وسيعي داشت. وي پس ازتحصيل دركربلا و نجف به درخواست مردم كرمانشاه به آن شهررفت و درآنجا مسكن گزيد. ازآثار گوناگون آقا محمّد علي بهبهاني، 5« رساله درمَناسك حج، حواشي بركتاب نَقدُ‌ الرِّجال و تاريخ حَرَمين شريفين» را مي توان نام برد.

     

     

     

     

     

    کشکول ممتاز

    از کتاب «گنجينه جواهر» (كشكول ممتاز)

    لطيفه
    راغب در محاضرات گويد: در قزوين دهى است شيعه نشين ، شخصى در آن ده رفت ، مردم آنجا نام او را پرسيدند، گفت : نام من ((عمر))است ، او را كتك زيادى زدند، آن شخص گفت : اشتباه كردم نام من ((عمران ))است او را بيشتر زدند، و به او گفتند اين حكمش از اولى سخت تر است زيرا دو حرف ((ان )) از عثمان را هم دارد.

    لطيفه
    روزى مجمعى آراسته شد و در آن جمعى نشسته ، يكى از آنان كه بر صدر مجلس نشسته بود، آغاز نصيحت و موعظه كرد، در اثناى گفتگو گفت كه به جان آمدم ، از بس كه زحمت كشيدم و كار كردم و شكم خورد يكى از حاضرين كه در پايين مجلس نشسته بود، گفت : آقاى من ، حالا مدتى امر را بر عكس گذشته كنيد، گفت : چه كنم ؟ گفت : شكم كار بكند و شما بخوريد.
     

     

     

     

     

     

     

    فارسي شکر است

    amirrousta52@yahoo.co.uk

    كاريكلماتور
    مرحوم پرويز شاپور

    ماهي در حالي كه يك دستش را جلويش نگه داشته بود از حوض بيرون آمد.  
     


    قند و نمك

    مرحوم جعفر شهري
    ضرب المثلهاي تهراني
    (به زبان محاوره)

    آش با جاشه
    جواب كسي كه ظرف نذري يا تعارفي را پس نبرده از او مطالبه شده بود.
     

     

     

     

     

     

     

    زبان خوراکیها

    دكتر غياث الدين جزايرى


    اسم من «عسل» است

    هم دوا هستم ، هم غذا
    اكسير طول عمر را در من جستجو كنيد
    هيچ نوع ميكربى در من اثر ندارد....زيرا دشمن سرسخت آنها هستم .
    شفابخش زخمهاى دهان بوده سستى اندام و عضلات را از بين مى برم .
    پادزهر خوبى براى سموم مختلف هستم .
    دوست كبدم و سنگهاى كليه و مثانه را خرد مى كنم .
    و خلاصه هزاران خاصيت ديگر كه كمتر كسى از آن مطلع است !

    مرا به فارسى انگبين ، و برادر ارجمندم را كه خوراك ملكه كندو بوده ، و داراى اكسير جوانى و طول عمر است ، شاه انگبين گويند - شهد - نوش - نوشابه - هم به من گفته اند.
    من از زمانهاى خيلى دور، يعنى قبل از پيدايش انسان در كندوهاى طبيعى ، در لابلاى صخره ها و شكاف درختان جنگلى وجود داشتم ، من از نيكنوش ‍ گلها و برگها و دمبرگها كه بوسيله زنبور عسل كشيده مى شود درست مى شوم زنبور عسل تمدنى بسيار قديمى دارد و قوانين كندو از زمانى اجرا مى شد كه انسان آشنا به مقررات انتظامى و حقوقى نبود، مصريان و ايرانيان عهد باستان ، تقريبا چهارهزار سال پيش به اصول كندودارى و پرورش زنبور عسل همت گماردند، سقراط مرا اكسير طول عمر مى دانست . من تنها ماده قندى بودم كه قبل از قند، كام انسان را شيرين كرده و ارزش غذايى خود را در طول تاريخ حفظ نموده ام .
    در مقابر فراعنه ى مصر، كوزه هايى پر از عسل ساليان دراز باقى مانده ، و هنوز با گذشت چهل قرن فاسد نشده ، و مقدارى از منافع خود را حفظ كرده است و اين خود از عجايب ذاتى من است كه با وجود شيرينى ، ترش ‍ نمى شوم ، كپك نمى زنم و تغيير ماهيت نمى دهم . در قرآن مجيد سوره ى مباركه ى ((نحل )) در شاءن من نازل شده و اين افتخارى بس بزرگ براى من است .
    عده اى مرا هم دوا و هم غذا دانسته اند. من اين تعريف را قبول ندارم ، زيرا دوا معمولا به آن دسته از گياهان اطلاق مى شود كه با بدن انسان بيگانه بوده و پس از تاءثير، زيان فراوانى به دنبال مى آورد و با توجه به اينكه در عصر حاضر، بعضى از داروها بيفايده و خطرناك مى باشند كمال بى انصافى است اگر كسى مرا دوا بخواند، من با بدن انسان آشنا و يكى از غذاهاى اصلى شما هستم كه بدون تشريفات و به آسانى هضم شده ، جذب ياخته هاى عضلات شما مى گردم . بهترين تعريفى كه تاكنون از من شده ، و سزاوار آن مى باشم شفا است كه بنا بر مندرجات قرآن مجيد، در من وجود شفا موهبتى است كه ايزد توانا آنرا در نيكنوش گياهان به وديعت نهاده و براى آنكه انديشمندان پى به عظمت دستگاه آفرينش برند، به زنبور عسل دستور داده است كه آن را از شيره گلها و برگها گرفته ، و مرا كه حاوى نيكنوشهاى گوناگون به رنگهاى مختلف هستم بسازد.
    اسرار ساختمان من با وجود پيشرفت هاى علمى هنوز بر زيست شناسان و دانشمندان ديگر كشف نشده ، و فقط مى دانند كه زنبور عسل پس از مكيدن شيره گياهان آنرا به كيسه ى عسل كه در شكم است برده و پس از چند عمل شيميايى ناشناخته و محرمانه ، آنرا به مايعى خوشبو و خوش طعم ، مقوى ، نشاطآور، و نيكو خصال تبديل كرده و در خانه هاى مومين كه قبلا ساخته شده است ، ذخيره مى نمايد. براى تهيه يك كيلو از اين شهد گوارا زنبور ناگزير است دو ميليون دفعه روى گلها بنشيند و براى شما انگبين تهيه نمايد كه هم غذا باشد و هم شفا، حال اگر زنبور بجاى مكيدن شيره گلها از قند سفيد استفاده كند، فرآورده او را نمى توان عسل ناميد و به همين جهت است كه در قوانين كشورهاى مترقى ، عسل به شهدى اطلاق مى شود كه آنرا زنبور عسل پس از تغذيه از گياهان مختلف ساخته باشد. هنر من تنها شفاى بيماران نيست ، بلكه اكسير طول عمر نيز در شاه انگبين قرار دارد، و از اين رو مشاهده مى فرماييد كه عمر ملكه زنبور عسل كه تنها از شاه انگبين تغذيه مى كند، چهار تا پنج سال مى باشد. در صورتى كه عمر زنبورهاى كارگر تابستانى شش تا هشت هفته و عمر كارگر زمستانى كه از اضافات شاه انگبين بهره مند مى شوند، شش تا هشت ماه است . حال ببينيد دو زنبور كه يكى از انگبين و ديگرى با شاه انگبين تغذيه مى كند، چقدر تفاوت طول عمر دارند.
    اين كه گفته شد خدا شفا را در نيكنوش ما قرار داده است ، تنها يك ادعا نيست ، بلكه متكى به دلايل علمى و تجربى زير مى باشد، نخستين تجربه اى كه آزمايش آن با وسايل علمى امروزى بسيار آسان است ، اين است كه شما مى توانيد مقدارى ميكرب خطرناك را با من مخلوط كنيد و ببينيد با اين كه من يك ماده ى غذايى كامل هستم و بايستى محيط خوبى براى پرورش ميكربها و قارچها باشم ، نه تنها اين موجودات در روى من رشد نمى نمايند، بلكه به زودى از بين رفته و اجساد آنها نيز به تدريج محو و نابود خواهد شد. اين تجزبه كوچك و بسيار آسان از آن جهت شايان توجه است كه من فاقد مواد سمى هستم و با اين حال ، خاصيت ميكرب كشى و ضد عفونى كننده ى من از قوى ترين زهرها زيادتر و از همه آنتى بيوتيك ها وسيع تر است . ممكن است بعضى بپرسند كه من با كدام اسلحه به جنگ اين موجودات خطرناك مى روم ، و چگونه اين جانوران موذى را از بين مى برم . سؤ الى است بسيار بجا و منطقى . من داراى چندين نوع آنتى بيوتيك خوراكى و بى ضرر با طيفى وسيع كه انسان نسبت به آنها حساسيت ندارد بوده و نيز داراى تشعشعات راديواكتيو، و از همه مهمتر داراى مقدارى دياستاز و عوامل زنده هستم كه مى توانند اين ميكربها را خورده و از بين ببرند و حتى قادرند هر ماده ى خارجى را كه با عسل مخلوط شود از خود برانند و روى همين اصل است كه عسل مخلوط و تقلبى به آسانى شناخته شده و حتى اگر قند هم به آنها بزنند، به صورت شكرك درآمده متقلبين را رسوا مى نمايد. اين عوامل زنده كه در عسل هر چه تازه تر باشد بيشتر است هنرهاى بسيار دارند كه دانستن بعضى از آنها خالى از لطف نيست . اولين كار اين دسته تجزيه ى قند چغندر به قندهاى انگور و توت است و با اين كه ابتدا من داراى مقدارى از نوع قند چغندر هستم معذلك پس از چندى فاقد آن شده ، و تمام قندهاى من ، تجزيه شد به قند توت تبديل ميشود عوامل زنده مى توانند مواد نشاسته اى و چربى را نيز تجزيه و تبديل نمايند و روى همين اصل است كه قوى ترين ميكربها و قارچها در برابر آنها ياراى مقاومت ندارند. اگر شما عسل تازه را روى پينه هاى دست و پا و زبرى هاى روى زانو و آرنج بماليد، آنها را از بين خواهد برد و با همين حربه است كه من مى توانم سنگرهاى ميكرب هاى كهنه و مزمن را خراب كرده و به داخل آنها نفوذ نمايم .
    يكى ديگر از خواص شفابخشى من آن است كه هر دارويى با من مخلوط شود و يا همراه من مصرف گردد خاصيت بهى بخشى آنرا چند برابر مى نمايم ، و روى همين اصل مسلم بود كه پزشكان و داروسازان قديم بيشتر داروها را همراه من تجويز و تهيه مى كردند.
    من با داشتن قند فراوان سركه نمى شوم و قندهاى من با شيرينى فراوانى كه دارند، به دندان هاى شما صدمه نمى زنند، بلكه مى توانند آنها را سفيد و لثه ها را محكم سازند.
    خاصيت ضد عفونى كننده من ، اگر تاكنون بر شما ثابت نشده است مى توانيد يك كاسه عسل و يك كاسه شربت قند را كنار هم بگذاريد. پس از چندى خواهيد ديد كه پشه و مگس در روى كاسه شربت جمع شده ، ولى جراءت نزديكى به عسل را ندارند.
    شما مى توانيد از خاصيت ضد عفونى كننده من براى كليه امراض جلدى به صورت خالص و يا مخلوط با مواد گياهى ديگر استفاده كنيد - مضمضه با شربت من براى زخم هاى دهان و غرغره با آن جهت اورام گلو بسيار سودمند است . بهترين خمير دندان را مى توانيد از تركيب من با مواد ديگر درست نماييد و ماليدن خالص من به لثه و دندان نيز نافع است و سبب روييدن گوشت نو مى شود. من معده و عروق را باز مى كنم ليزابه هاى بلغمى را جذب و از عمق بدن بيرون مى آورم . براى سستى اندام و عضلات و استسقاء و ورم طحال مفيد مى باشم .
    بادشكن بوده براى معالجه قولنج روده تجويز شده ام ، پادزهر سموم ، مخصوصا مسموميت غذايى هستم و دوست كبد و شكننده سنگهاى كليه و مثانه مى باشم . من به علت طعم شيرين ، خاطرخواه زياد دارم و ناسازگارى غذا را از بين برده ، غذاهاى ناگوار را گوارا مى سازم . چون زود جذب ياخته ها مى شوم ، هر دارويى كه همراه من خورده شود به سرعت اثر نيكنوش را خواهد بخشيد.
    من حاوى تمام ويتامين ها و تمام عناصر معدنى مورد نياز بدن انسان هستم و كمبودهاى غذايى را جبران مى نمايم ، با داشتن قند زياد، آن گونه كه ساير قندها براى مبتلايان بمرض قند ضرر دارند زيان بخش نيستم . ترشحات غدد داخلى و بزاق را تعديل مى كنم و براى معالجه سختى عمل بلع و خشكى گلو و درمان سرفه زياد توصيه و تجويز شده ام . مبتلايان به مرض ‍ كم خوابى و بى خوابى مى توانند از من استفاده كنند. قبل از خواب چند قاشق مرباخورى از شهد گواراى من ميل نمايند. براى رفع دل درد و يبوست و كم اشتهايى مى توانيد از من استفاده كنيد. خوردن من جريان خون را آسان مى كند و كندى آنرا از بين مى برد و گرفتگى مويرگها را باز مى نمايد و از سكته قلبى جلوگيرى مى نمايد. براى زخم معده و امعاء مفيد است و ترشى معدى را از بين مى برد و اشتها به غذا را زياد مى كند.
    در دوران پيرى براى حفظ سلامتى انسان ، غذايى مناسبتر از من نيست . به اشخاص سالخورده بگوييد كه تا مى توانند از خوردن قند سفيد كه بى جان و مرده است خوددارى كرده و از شهد من كه زنده و فعال است تناول نمايند.
    در صنعت داروسازى از وجود من براى شيرين كردن داروها بجاى قند استفاده مى كنند تا بيماران شما شفاى عاجل پيدا نمايند. مرا همراه خمير دندان كنيد تا كرم خوردگى را از بين ببرم . در حب ها - در شيافها و پمادها از من داخل كنيد تا اثر معجزه آساى آنرا ببينيد. در شهرهاى جنوبى فرانسه ، شربت مرا با مخمر آبجو مخلوط كرده و مى نوشند. عمل آنها چندان خوب نيست . زيرا مخمر آبجو قادر نيست با من رشد نمايد.
    خوردن من همراه با كندر جهت پاك كردن سينه و قصبة الريه و استسقا و بند آمدن ادرار و شكستن بادهاى سرفه و دفع سموم مخلوط با آب مقطر يا باران جهت زياد شدن ادرار و خورد شدن سنگهاى كليه و مثانه و رفع تشنگى بسيار نافع است . سرمه من به تنهايى يا مخلوط با آب پياز جهت شفاف شدن چشم و رفع خارش پلك و جلوگيرى از آبريزش چشم مفيد است . اين خواص و هزاران منافع ديگر موقعى در من جمع است كه تقلبى و ساختگى نبوده ، بوسيله زنبور عسل از نيكنوش گلها تهيه شده باشم .
    سكنجبينى كه با من تهيه شود، بهترين مشروبات بوده ، و صفرابرى اعلا مى باشد.
    شربتها و مرباها و مارمالادها و شيرينى ها را با من درست كنيد تا از زندگانى لذت ببريد.
    از نوع وحشى من هنوز در بعضى از كوههاى ايران خصوصا بلوچستان و كردستان پيدا مى شود و بسيار لذت بخش مى باشد. بهترين نوع محصول من ، محصول بهاره است كه از گلهاى معطر بهارى بهره مند گرديده است .
    پرده اى از موم كه زنبور عسل روى من مى كشد، بهترين نشانه ى اصليت من است . اگر اين پرده را به عنوان ماسك زيبايى به روى صورت خود بكشيد و پس از چندى آنرا با آب پاك كنيد، و با آب نيم گرم بشوييد، چين و چروك و گوشت هاى اضافى و پست و بلنديهاى كوچك را از بين مى برد و به لطافت پوست شما كمك مى كند.
    به مبتلايان به جوش غرور توصيه كنيد كه همه روزه كمى عسل به صورت خود بمالند و آنقدر با دست مالش دهند تا از بين رود و بدون شستن آثار آن ديده نشود. اگر چند روز مرتبا به اين كار ادامه دهند، جوش از بين رفته و آثار آن نيز محو مى گردد.
    ممكن است بعضى از زنبورها به گل خرزهره و چند گل سمى ديگر عادت كنند، و محصولى سمى تهيه نمايند. اين كار به ندرت اتفاق افتاده و قابل جلوگيرى است .
    نيكنوش يك كلمه فارسى است و فرنگى ها به آن نكتار گويند.
     

     

     

     

     

     

     

    معرفي آثار انديشمندان

     تلخیص: شمیم شادمان
    shamim_shadman@yahoo.com

    دکتر علي شريعتي
    پدر! مادر! ما متهميم (22)

    مي خواهم به اين نسل بگويم :
    خواهر ، برادر روشنفكرم ! حجي كه تو راست هم گفتي و مسخره كردي ، حج حاجي است ! حج ابراهيم ، ميعاد هر سال و هر نسل انسان است با ابراهيم ، چه ميعادي ؟ كه هر چه بكنند ؟ بر سر نهضتي كه او در جهان آغار كرد باز با او همه سال پيمان ببندند و نابودي شرك .
    خواهيد گفت ، حالا كه شرك نيست ، بتها را هم كه او شكست و حالا ديگر بتي وجود ندارد . چرا ، وجود دارد و بيشتر و قويتر از هميشه وجود دارد ! ابراهيم فقط يك شخصيت تاريخي نيست ، پيامبران بعد از او ، حتي پيامبر من ادامه دهنده را اويند . پس راه ابراهيم راهي است كه هنوز روندگان بايد به راهش بروند و نهضتش ، نهضت زندگي است و شركي كه او با آن مبارزه مي كرد امروز بيشتر از زمان او بر جهان حكومت مي كند و بدتر و خشن تر ، اما پنهاني !...
    اين است آن حجي كه بعد رفتيم و ديديم كه چه كردند و بعد نتيجه گيري اش چه بود ! و چه كساني رفتند ! اكثريت كساني بودند كه تمام عمرشان را به آزادي هر كار كردند ، بدون قيد و بند و بدون مسووليت ، حالا كه مرگ به آنها نهيب زده است ، براي اينكه به نكير و منكر در آخرين لحظه هاي زندگي يك باجي بدهند ، آمده اند آنجا و براي همين هم در اواخر عمر مي روند كه بعدش كاري نمانده باشد ، بعد هم بر مي گردند كه بميرند و آنجا بگويند اين فرضيه هم انجام شد ! و يك قرضي بود كه از گردنم انداختم . نمي خواهم بگويم هر كه به حج مي رود اينچنين است : در افرادي اثر اخلاقي فردي دارد ، اما وقتي حسين تنهاست و صهيونيسم بيخ گوش مكه و فقر و استعمار در قلب اسلام آزاد و راحتند اين ارزيابيها چه سود؟ هزار و صد سال پيش امام موسي بن جعفر به اينها مي گويد :" ما اكثرالضجيج و اقل الحجيج " ! نتيجه حج آن نبود كه تو ديدي ، پدر و مادرت و نسل مومنت رفتند و وقتي برگشتند ، خواستي نتيجه گيري كني و ببيني در اثر حج ، چه تغييري در راه آنها و كار آنها و شخصيت آنها پيدا شده ، بعد ديدي هيچ فرقي نكرده و با كسب تيتر و عنوان حاجي با دست بازتري دوباره تملق و چاپلوسي ، خيانت و كثافتكاري و بي قيدي و بي بند و باري را شروع كرده و بعد ديدي تنها نتيجه گيري كه او كرده است و تو مي تواني ببيني اين است ، كه چمدانش را باز كردي ، نتيجه گيري اش فقط براي تو و خانواده ات بود كه مقداري سوغات آورده بود و نتيجه بهتر و بهره كافي تر براي سرمايه داران ژاپني كه از سنت ابراهيم خليل بت شكن كامروا شدند!

    ادامه دارد ...
     

     

     

     

     

     

     

    کمکهای اولیه و امداد
    First Aid and Relief

    motlagh3d@yahoo.com


    جلسه چهل و نهم
    آسیب های ناشی از گرما و سرما

    تنظیم حرارت بدن
    سرما و گرما آسیب های بسیاری در بدن به وجود می آورند . بدون درک مناسب از مکانیسم های تنظیم درجه حرارت بدن ، تشخیص علائم و ارائه کمک های اولیه به آن ها مشکل می باشد . در کل به پنج طریق زیر حرارت از بدن خارج می شود .

    راه های دفع حرارت از بدن :
    1- تهویه : هوای خنک محیط دمای بدن را می کاهد .
    2- تشعشع : تابش اشعه مادون قرمز از بدن موجب دفع حرارت می شود .
    3- تبخیر : بدن از طریق تعریق حرارت از دست می دهد .
    4- هدایت گرمایی : گرمای بدن توسط لمس مستقیم با جسم جامد از دست می رود .
    5- تنفس
    • تنظیم درجه حرارت در مواقعی که دمای محیط از دمای بدن بیشتر باشد به این صورت است که بدن از طریق تبخیر ، تشعشع ، هدایت گرمایی ، تنفس و تهویه دما از دست می دهد . در شرایط محیطی گرم ، پایانه های گرمایی پوست تحریک شده و پیام عصبی این پایانه ها به مراکز درک حرارت در هیپوتالاموس می رسد و واکنش های هیپوتالاموس مغز به این پیام به صورت زیر است :
    1- گشاد شدن (اتساع) عروق : در طی این عمل ، خون بیشتری به سطح پوست رسیده و عروق خونی مثل یک رادیاتور عمل کرده و از طریق تشعشع ، تهویه و هدایت گرمایی ، دما از دست می رود .
    2- ترشح غدد عرق (تعریق) : تعریق موجب دفع دمای بدن با واسطه عرق می شود و این عمل تا زمانی که رطوبت به 75 درصد نرسیده ، تنها راه دفع حرارت بدن محسوب می شود .
    3- کاهش فعالیت عضلات : عضلات مخطط بدن کمتر کار می کنند تا متابولیسم و حرارت کمتری ایجاد شود .
    • تنظیم دمای بدن در مواقعی که دمای محیط از دمای بدن کمتر باشد به این صورت است که سرمای محیط پایانه های سرمایی پوست را تحریک کرده و پیام عصبی به هیپوتالاموس می رسد . سرما موجب کاهش فشارخون به هیپوتالاموس نیز می گردد . واکنش هیپوتالاموس به این پیام به صورت زیر است :
    1- گردش خون افت می کند تا خون کمتری به محیط بدن و دستگاه تنفس برسد
    2- انقباض عروق خونی محیطی نیز از رسیدن خون زیاد به محیط و در معرض سرما قرار گرفتن می کاهد .
    3- مهار غدد عرق باعث جلوگیری از دفع حرارتی به صورت تبخیر می شود .
    4- ایجاد لرز در عضلات اسکلتی ، موجب ایجاد متابولیسم و حرارت در بدن می گردد .

     

    قابل توجه کلیه دوستان و علاقه مندان به مباحث امداد و کمکهای اولیه

    با توجه به برگزاری دوره تئوری این کلاس ها و نظر به گذراندن ساعات عملی این دروس لازم است به اطلاع دوستان برسانیم که شروع دوره عملی این کلاسها از 85/6/1 خواهد بود . لذا علاقه مندان لازم است فرم ثبت نام در این دوره ها را تکمیل و اعلام آمادگی خود را برای کلاسهای عملی و اردوهای مرتبط اعلام نمایند .
    لازم به یادآوری است که این کلاسها زیر نظر جمعیت هلال احمر برگزار می گردد.
    لطفا براي هماهنگي فقط با آدرس motlagh3d@yahoo.com  تماس بگيريد.

    نظرات و پیشنهادات
    >>>>>emdadgar_2109@yahoo.com<<<<<<<

     

     

     

     

     

     

     

     

    تاريخ اجتماعى ايران
    از آغاز تا مشروطيت

    دكتر عزت الله نوذرى


    قسمت هفتم
    عصر اوستايى
    (2)

    زرتشت و گات ها
    آرياييان زندگيشان را به گله دارى مى گذراندند و خود به دو دسته تقسيم مى شدند، تعدادى از آنان كه در جلگه هاى وسيع ، زندگى مى كردند استعداد و انعطاف بيش ترى در پذيرش تمدن تازه داشته و ديگران كه صاحب زمين هاى ناهموار بودند به همان زندگى چادرنشينى و شكار قناعت كردند. اينان به خدايان قديمى طبيعت ، مانند ديوها و دوهاى هنديان ، اعتقاد داشتند.
    زرتشت در گات ها از مريدان اين خدايان به نام هاى فرفسترهيزوا كه معنى آن افعى زبانان مى باشد (يسناى 33 بند 6) نام برده است . بيش ترين سطور گات ها اختصاص به مبارزه با طرفداران ديوان يا بهتر بگوئيم مبارزه با معتقدان قديم و طبيعت پرست داشته است ؛ به عبارت ديگر، گات ها، تاريخى است انباشته از برخورد با ديوپرستان .
    زرتشت مى كوشيد كه با فلسفه اجتماعى خود كه فلسفه ى پيشرو بود، آرياييان را از زندگى چادرنشينى و شكارورزى بازداشته ، آنان را به زندگى در شهرها، كشاورزى و تمدن شهرى آشنا كند، و براى اتحاد آنان تك خدايى را جانشين خدايان متعدد و طبيعت پرستى نمايد.
    بارتولومه مى نويسد: نو آورى زرتشت اين است كه بجاى خدايان متعددى كه وجود داشت ، يك خداى دانا يا اهورمزدا را جانشين ساخت . (19)
    اغلب محققين ديگر كه پيام زرتشت را به دقت بررسى كرده اند دريافته اند كه در گات ها فقط يك خداوند و آفريدگار وجود دارد و زرتشت پيام آور يك توصيه خالص است . ديوهاى گات ها موجوداتى آسمانى نبوده و بر روى همين زمين زندگى مى كردند. اين ديوان كه زرتشت از آن ها به نام هاى بتدوا، كرپان ها، كاوى ها، كرنما و ديوسيجها نام مى برد مخالفين فلسفه زرتشت و خواهان شيوه زندگى قديمى خود يعنى چادرنشينى و شكارورزى بوده اند. در حقيقت گات ها تصويريست از جامعه ى بسيار كهن كه مرحله انتقالى جامعه شبانى به جامعه كشاورزى است .
    دياكونوف ، نهضت دينى شرق ايران را كه در گات ها منعكس شده است ، نهضتى دموكرات مى داند. در گات ها نامى از طبقات و اصناف مختلف نيست ؛ زيرا در آن عصر هر كس مى توانسته هم كشاورز، هم چوپان و هم جنگجو باشد. (20)
    روابط و مناسبات ارضى گات ها بيانگر ارتباط خانه ، كشتزار، ايالت ، يا: خانه ، ده ، و ايالت است . زرتشت پيوسته در تلاش براى حفظ اين نظام در برابر چادرنشينان بود چنان كه در (وهوخشترگات يسنا 5 بند 14) فرياد برمى دارد: كرپانان نمى خواهند كه در مقابل قانون زراعت سر اطاعت فرود آورند و يا در (يسنا 31 بند9) در ستايش كشاورزى مى گويد: از آن تو بود آرتنى ها، از آن تو بود نيروى آفريننده ستوران و فردى روشن كه ستور را آزاد گذاشته تا خويش نزد برزيگر و غير برزيگر اختيار كند و گاه در دفاع از شهر و زندگى شهرى و كشاورزى ، با اهورامزدا سخن مى گويد (و در يسنا 31 بند 16) مى گويد از تو مى پرسم اگر دانائى (زرتشت ) را به واسطه راستى آرزوى برترى بخشيدن به مال و شهرت بوده است و اگر مى خواهد كه مثل تو بشود، اى مزدااهورا، كى بدان رسد و چگونه بايد رفتار كند؟
    در همين باب در (يسنا 45 بند9) مى گويد بشود كه مزدااهورا از قدرت ، خويش را بكشت و كار يارى كند تا آن كه بستوران و برزيگران نمو و ترقى دهيم بنظر مى رسد كه گاهى ديوان انسان نما - طرفداران چادرنشينى - بر زرتشت و ياران او پيروز مى شدند، زيرا در (اشتودگات يسنا 46 بند 1) گويد: به كدام خاك روى آورم ، به كجا رفته پناه جويم و در ادامه شكوه مى گويد: چگونه ترا خشنود توانم ساخت اى مزدا. (21)
    كشور دلخواه زرتشت و حكومت دلخواه او كشور و حكومتى است كه آسايش مردمان در آن فراهم باشد چنان كه در (آبان يشت - كرده سى ام بند 120) مى گويد: اى ، ارديسور آناهيتا و اى نيك ، اى توانا، اينك از تو خواستارم اين كاميابيم كه با ارج فراوان به شهريارى بزرگى دست يابيم كه در آن خوراك بسيار ساخته مى شود و بهره و بخش هر كس بسيار است .
    نهضت زرتشت ، نهضتى اجتماعى بود كه پايه هايش را بر يكتاپرستى (اهورامزدا) قرار داده است تا همانطور كه ذكر شد اتحاد ايرانيان را تامين كند. در گات ها دويست بار به كلمه مزدا برمى خوريم ، اهورامزدا قدرتى يكتا و آسمانى ، توصيف شده است كه مانع طرفداران و پيروان راستى و زندگى شهرى و كشاورزى ، و خصم چادرنشينان و خدايان آنان است . اهورامزدا خداى بخشايش و آمرزش و ترحم و شفاعت است و نه خداى جبر و قهر و مكر و خشم ، بلكه خداى پاكى ، راستى ، مردانگى ، راستگويى و پيمان شناسى است و ياران و آفريدگان وى نيز بايد چنين باشند. اهورامزدا خواست و اراده خود را برتر از همگان نمى داند، بلكه با امشاسبندان و ايزدان و فروهرها، آدميان را در كار آفرينش و پيكار، با اهريمن به يارى مى خواند و در اين پيكار فرقى ميان ميان زن و مرد نيست به آناهيتا همان اندازه ارج مى گذارد كه به مهر.
    در سراسر گات ها موجودى به نام اهريمن وجود ندارد. كلمه اهريمن اولين بار در زمان ساسانيان و در زمان نگارش دوباره اوستا و تفسير آن (زند) و (پازند) در مقابل اهورامزدا قرار گرفت . در گات ها انسان آزاد آفريده شده و اوست كه به اختيار سرنوشت خود را شكل مى دهد. حتى پيروان دروغ نيز آزادانه راه خود را انتخاب مى كنند. در يسنا (5/30) تاكيد مى كند كه مزدا را نيز بايد برگزيد و داوطلبانه و به اختيار از او اطاعت كرد. در يسنا (2/52) و يشتاسب و دو عضو خانواده هوكره ، دختر و داماد زرتشت بايد به اختيار و با ميل اطاعت و پرستش اهورا را بپذيرند.
    پروفسور گيگر، انتخاب آزاد را جالب ترين اصول زرتشت مى داند.
    در سه بند گات ها (9/31) آمده است از آن توست خرد مينوى جهان آفرين تو به بندگان خويش نيروى اختيار راه نيك و بد، بخشودى تا اين كه راهى برگزينند كه راهنما به آن گرويده و يا رهبر غيرواقعى شان داده است .
    آن چه اصل و هدف واقعى زرتشت است ، بسط راستى و راست كردارى و پرهيز از ريا و دروغ و فريب است .

    ادامه دارد ....

     

     

     

     

     

     

     

    ستون آزاد

    چند تا جوک!

    ـ یارو مي ره كله پاچه بخوره يارو بهش مي گه چشم بزارم؟ یارو مي گه بزار به شرطي كه جر نزني!

    به یارو مي گن ديويد بكهام رو مي شنا سي ؟ مي گه : آره سره كوچمون تعويض روغني داره !

    یارو مي‌ميره مي‌ره اون دنيا، ازش مي‌پرسن چي شد مردي؟ ميگه داشتم شير مي‌خوردم. مي‌گن اِ؟ شيرش فاسد بود؟ مي‌گه نه بابا. گاوه يهو نشست!

    ـ یارو ميره طوطي بخره به جاش يه جغد بهش ميندازن چند روز بعد ازش ميپرسن اين طوطيه حرف هم ميزنه؟ ميگه نه ولي خيلي توجه ميکنه !!!

    ـ یارو مي ره دكتر مي گه آقاي دكتر هيچ كس چرا منو تحويل نمي گيره ؟دكتره مي گه: نفر بعد!

    - یارو رو داشتن به جرم قتل زنش محاكمه ميكردن، دادستان ميگه: سنگدل‌! تو وقتی داشتی زنت رو ميكشتی، ندای وجدانت رو نشنيدی؟! یارو ميگه: نه والله! بس كه اين زنيكه جيغ و داد ميكرد مگه ميذاشت ما چيزی بشنويم؟!

    ـ فرق دختر با پسر :دخترا با 1000 آرزو با يه پسري دوست ميشن پسرا با يه آرزو با 1000 تا دختر دوست ميشن

    - زنه هنرپيشه بوده، به شوهرش ميگه: ديدی وقتی تو فيلم خودم رو زدم به مردن،‌ چطوری همه داشتن گريه ميكردن؟! يارو ميگه: آره، آخه ميدونستن كه واقعا نمردی!

    - يارو تو انتخابات كانديد ميشه، بعد كه رايها رو ميشمرن، ميبينه سه تا رای آورده. شب ميره خونه، خانومش در جا يكی می‌خوابونه تو گوشش، ميگه: ميدونستم پای يك زنه ديگه هم وسطه!

    - به ترك ميگن يه معما بگو،‌ ميگه: اون چيه كه درازه،‌ زرده، موزه؟!

    - یارو ميره خواستگاری، اسم دختره پروانه بوده ولی یارو قاط زده بوده، يك بند بهش ميگفته آهو خانوم! خلاصه وقتی دختره مياد چايی تعارف كنه، یارو ميگه: دست شما درد نكنه آهو خانوم! دختره شاكی ميشه، ميگه: بابا اسمه من پروانه‌ست نه آهو.یارو ميگه: ای بابا فرقی نداره... حيوون حيوونه ديگه!

    ـ به یارو می گن فرق هواپیما با آدم کچل چیه ؟میگه : والا , کچل که فرق نداره . هواپیما هم نکته انحرافیه .

    - عمليه شب جمعه‌ نشسته بوده تو حياط واسه خودش بساط ميزونی جور كرده بوده و تو حال بوده، كه يهو يك توپ از آسمون مياد ميزنه بساط منقل و وافورش رو به گند ميكشه. خلاصه بدبخت صاب وافور همينجوری هاج و واج نشسته بوده داشته به شانس گند خودش لعن و نفرين ميفرستاده، كه يهو صدای زنگ در بلند ميشه و حالا زنگ نزن كی زنگ بزن! جناب عملی با هزار بدبختی، خودشو ميرسونه دم در، ميبينه پشت در يك بچه ده-يازده ساله واستاده، هی داد ميزنه: توپم...توپم! يارو خيلی شاكی ميشه، ميگه: ای بی ظرفيت! بابا خوب منم توپم... ديگه نميام كاسه كوزه مردم رو بهم بزنم كه!

    - يارو داشته تو اتوبان 180 تا سرعت ميرفته، افسره جلوشو ميگيره، بهش ميگه: شما گواهينامه دارين؟ يارو ميگه نخير! ميگه: كارت ماشين چی؟ مرده ميگه: دارم ولی مال خودم نيست، مال اون بدبختيه كه جسدش تو صندوق عقبه! افسره كف ميكنه، ميره سريع به مافوقش گذارش ميده. خلاصه بعد از يك ربع سرهنگ مافوقش مياد، از مرده ميپرسه: آقا شما گواهينامه و كارت ماشين ندارين؟! يارو ميگه: چرا قربان، بفرمايين! دست ميكنه از تو داشبرد گواهينامه و كارت ماشين رو درمياره، ميده خدمت سرهنگ. سرهنگه ميگه: می‌تونم صندوق عقب ماشينتونو بازرسی كنم؟ يارو ميگه: خواهش ميكنم، بفرماييد. سرهنگه ميره در صندوق عقب رو باز ميكنه، ميبينه اونجا هم خبری نيست. برميگرده به مرده ميگه: ولی زيردست من گزارش داده كه شما گواهينامه و كارت ماشين ندارين و يه جسد هم تو صندوق عقب ماشينتونه! يارو ميگه: نه قربان دروغ به عرضتون رسوندن! خودتون كه مشاهده كردين. به خدا اين افسره عقده‌ايه! دوست داره بيخودی به ملت گير بده! لابد بعدشم گفته كه من داشتم 180 تا سرعت می‌رفتم!

     

     

     

     

     

     

     

    ستون آزاد

    After Shave!

    صبح به سختي از خواب بيدار مي شويد. راديو را روشن مي کنيد:
    "به به...! چه روز قشنگي است امروز. يک روز عالي! دوستي مي گفت..."
    اما شما معتقديد که امروز، روز بسيار زشت و چرت و پرتي است. دوست آن گوينده هم غلط کرده که گفته هوا بهاري است. اصلا غلط کرده هر کسي درباره امروز حرف زده! يکي از دلايل ناراحتي تان اين است که از اصلاحات متنفر هستيد و امروز مجبور هستيد که ريش تان را مرتب کنيد. ماشين ريش تراش را بر مي داريد. با عصبانيت جلو آينه حمام مي ايستيد و عليه خودتان شعار و فحش مي دهيد. ناگهان ماشين ريش تراش از مسير منحرف مي شود و قسمتي از ريش تان را مي زند. مي خواهيد ريش بلند خود را کوتاه و همسطح قسمت خراب شده کنيد. ولي آن قسمت سه تيغه و صاف شده است. به ناچار کاملا اصلاحات مي کنيد. در آخر هم کرم
    "افتر شيو" پسرتان را به صورتتان مي ماليد امروز کنفرانس مطبوعاتي داريد. شما رئيس اداره اي هستيد که اگر با آن قيافه ديده بشويد، فاجعه رخ خواهد داد. تصميم مي گيريد با منشي خود تماس بگيريد و جلسه را کنسل کنيد. ولي بهانه اي براي اين کار نداريد. از طرفي نيز مطمئن هستيد که اگر همسرتان قضيه را بفهمد، آنرا همه جا پخش مي کند. چون برادر بي سواد و معتاد او را در اداره مدير يکي از بخش ها کرده ايد ولي حالا پسرعمويش را استخدام نمي کنيد. همسرتان قهر کرده و به خانه مادرش رفته است. به ناچار تصميم
    مي گيريد که بلايي سر خودتان بياوريد تا آن را بهانه کنيد و تا ريش تان مثل روز اول نشده در انظار حاضر نشويد. به آشپزخانه
    مي رويد و کارد را بر مي داريد. ولي نمي دانيد آن را به کجايتان بزنيد. مي ترسيد که از شدت خونريزي بميريد. از طرفي هم مطمئن هستيد که در هر حال اگر با آن شکل و شمايل به اداره برويد، به زودي مجبور به خودکشي خواهيد شد. فکر مي کنيد مسموم شدن هم خوب است. در يخچال به دنبال يک ماده خوراکي مي گرديد که تاريخ مصرف آن گذشته باشد. ولي همه چيز را تازه خريده ايد. از فکر مسموم شدن هم بيرون مي آييد. فکري به ذهنتان مي رسد. با خودتان فکر مي کنيد که مي شود يک جايي از بدن خود را عمل جراحي کنيد. اينجوري در بيمارستان بستري مي شويد و کسي را به حضور نمي پذيريد. با يکي از دوستانتان که پزشک است تماس مي گيريد. او عمل آپانديس را پيشنهاد مي کند. شما قبلا اين کار را کرده ايد. به دکتر مي گوييد که دوران استراحت پس از عمل جراحي بايد به اندازه اي باشد که ريش تان در اين مدت در بيايد. دکتر مي گويد که چون کاملا سالم هستيد تنها دو راه داريد. زايمان کنيد، يا مثل
    مايکل جکسون عمل کنيد. از دکتر خداحافظي مي کنيد. تصميم مي گيريد که سکته قلبي کنيد. براي اين کار بايد حسابي عصباني بشويد. به منزل مادر خانم تان زنگ مي زنيد و هر آنچه که در اين چند سال نگفته ايد را مي گوييد. سپس گوشي تلفن را مي گذاريد و تلفن را از پريز مي کشيد. بجاي عصباني بودن احساس سبکي مي کنيد. کنفرانس مطبوعاتي تا دو ساعت ديگر شروع مي شود. تنها يک راه برايتان باقي مانده و آن اين است که در مسير اداره تصادف کنيد. پشت چراغ قرمز توقف کرده ايد. بيلبورد سر تقاطع را نگاه مي کنيد. تبليغ يک کرم مو بر صورت است که براي هميشه موها را از بين مي برد. خنده تان مي گيرد. شيشه کرم برايتان آشنا است. شبيه کرم "افتر شيو" پسرتان است. دقت مي کنيد و متوجه مي شويد که خودش است. صورت صاف تان را در آينه مي بينيد و فرياد مي زنيد:
    - خوشگل...!!!...
    راننده خودرو کناري فکر مي کند که به همسر او متلک انداخته ايد. با عصبانيت مي گويد:
    - الان خوشگل را نشانت مي دهم!
    سپس پياده مي شود و به طرف اتومبيل شما مي آيد. گاز مي دهيد و فرار مي کنيد. او هم به دنبالتان مي آيد. تعقيب و گريز آغاز
    مي شود. نمي توانيد از دستش فرار کنيد. در يک خيابان ناگهان متوجه مي شويد که پشت سرتان نيست و گم تان کرده است.
    مي بينيد که ورودي يک پارکينگ باز است. داخل آن مي پيچيد و تصميم مي گيريد که مدتي در آنجا بمانيد تا مطمئن بشويد که راننده عصباني شما را گم کرده است. يک گوشه از پارکينگ پارک مي کنيد. سرتان را روي فرمان مي گذاريد و نفس راحتي
    مي کشيد. کسي به شيشه مي زند. نگاه مي کنيد. نگهبان اداره است. شما را بدون ريش نمي شناسد. راننده آن خودرو که تعقيب تان
    مي کرد خبرنگار است و با همسرش براي شرکت در کنفرانس مطبوعاتي شما به اداره تان مي آيد.

     

     

     

     

     

     

     

    ستون آزاد

    اي جامه بخود پيچيده ‍
     برخيز و انذار كن

    محمد به مرز چهل سالگي رسيده بود. تبلور آن رنج مايه ها در جان او باعث شده بود كه اوقات بسياري را در بيرون مكه به تفكر و دعا بگذراند، تا شايد خداوند بشريت را از گرداب ابتلا برهاند او هر ساله سه ماه رجب و شعبان و رمضان را در غار حراء به عبادت مي گذرانيد.
    ـ آن شب، شب بيست و هفتم رجب بود. محمد غرق درانديشه بود كه ناگهان صدايي گيرا و گرم درغار پيچيد:
    بخوان!
    ـ محمد درهراسي و هم آلود به اطراف نگريست! صدا دوباره گفت:‌بخوان!
    ـ اين بار محمد بابيم و ترديد گفت: من خواندن نمي دانم.
    صدا پاسخ داد:
    ـ بخوان به نام پروردگارت كه بيافريد، آدمي را از لخته خوني آفريد، بخوان و پروردگار تو را ارجمندترين است، همو كه با قلم آموخت، و به آدمي آنچه را كه نمي دانست بياموخت.........
    و او هر چه را كه فرشته وحي خوانده بود باز خواند.
    ـ هنگامي كه از غار پايين مي آمد زير بار عظيم نبوت و خاتميت، به جذبه الوهي عشق بر خود مي لرزيد از اين رو وقتي به خانه رسيد به خديجه كه از دير آمدن او سخت دلواپس شده بود گفت:
    ـ مرا بپوشان، احساس خستگي و سرما مي كنم!
    و چون خديجه علت را جويا شد گفت:
    ـ آنچه امشب بر من گذشت بيش از طاقت من بود،‌امشب من به پيامبري برگزيده شدم!
    خديجه كه از شادماني سر از پا نمي شناخت، در حالي كه روپوشی پشمي و بلند بر قامت او مي پوشانيد گفت:
    ـ من مدتها پيش در انتظار چنين روزي بودم مي دانستم كه تو با ديگران بسيار فرق داري، اينك به پيشگاه خدا شهادت مي دهم كه تو آخرين رسول خدايي و به تو ايمان مي آورم........
    ـ پس از آن علي كه در خانه محمد بود با پيامبر بيعت كرد.

    ستاره ای بدرخشيد و ماه مجلس شد
    دل رميده ما را انيس و مونس شد

    نگار من که به مکتب نرفت و خط ننوشت
    بغمزه مسئله آموز صد مدرس شد

    ببوی او دل بيمار عاشقان چو صبا
    فدای عارض نسرين و چشم نرگس شد

    بصدر مصطبه ام می نشاند اکنون دوست
    گدای شهر نگه کن که مير مجلس شد

    طربسرای محبت کنون شود معمور
    که طاق ابروی يار منش مهندس شد

    لب از ترشح می پاک کن برای خدا
    که خاطرم به هزاران گنه موسوس شد

    کرشمه تو شرابی به عارفان پيمود
    که علم بی خبر افتاد و عقل بی حس شد

    چو زر عزيز وجودست شعر من آری
    قبول دولتيان کيميای اين مس شد

    خيال آب خضر بست و جام کيخسرو
    بجرعه نوشی سلطان ابوالفوارس شد

    زراه ميکده ياران عنان بگردانيد
    چرا که حافظ از اين راه برفت و مفلس شد

     

     

     

     گروه اینترنتی مشکان