جمله روزانه

18 آبان
" بهشت در درون توست." این شعار نیست، واقعیت است.
وین دایر

حديث روزانه

خردمند دروغ نگوید اگرچه طبق میل او باشد.
امام کاظم (ع)

*گرفتن گواهینامه رانندگی سخت ترمی شود
آزمون‌های اخذ گواهینامه سخت‌تر می‌شود به طوری كه اگر افراد بخواهند به شیوه‌های گذشته در آزمون شركت كنند بیش از ۶۰ درصد آنها مردود خواهند شد.معاون راهنمایی و رانندگی نیروی انتظامی با اعلام این خبر افزود: همواره یكی از اشكالاتی كه متخصصین و كارشناسان به نحوه اخذ گواهینامه در كشور داشتند گرفتن گواهینامه سهل و آسان است و كسی كه متقاضی اخذ گواهینامه بود همواره با آزمون‌های نه چندان سخت می‌توانست گواهینامه اخذ كند و بدون اینكه دارای مهارت كافی باشد پشت خودرو نشسته و حادثه آفرین باشد. معاون راهنمایی و رانندگی ناجا سردار محمد رویانیان با اشاره به عضویت ایران در كنوانسیون‌های بین المللی گفت: كشورهایی كه عضو كنوانسیون بین‌المللی هستند باید قوانین بین‌المللی را رعایت كنند و تمامی این قوانین در‌آیین نامه قبلی راهنمایی و رانندگی موجود نبود و بنابراین با تدوین آیین‌نامه جدید و تخصصی كردن آموزش‌های رانندگی و آزمون‌های مرتبط با آن این مشكلات رفع شد.

*مشكل صادرات ال۹۰ به قوت خود باقی است
حمیدرضا كاتوزیان درباره این قرارداد اظهار داشت: بعد از نشستی كه با مسئولین پروژه ال ۹۰ و وزیر صنایع و معادن و رئیس سازمان گسترش و نوسازی صنایع برگزار شد ، مسئولان مربوطه با استناد به مذاكرات و نتایجی كه قبلا بدست آمده اظهار كردند، مبنای صادرات ال ۹۰ تولید ۶۰ درصد داخل است.كاتوزیان در عین حال افزود: من زیر هیچ توافقنامه‌ای را امضا نكرده‌ام ولی در تمام نشست‌های مركز پژوهش‌های مجلس شركت كردم و برداشتم این است كه تولید ۶۰درصد قطعات ال ۹۰ در داخل را اتفاق مباركی تلقی می‌كنم
وی گفت: معتقدم این موضوع به عنوان الزام برای صادرات در الحاقیه ‌قرارداد در نظر گرفته شده كه مشكلاتی را در آینده ایجاد خواهد كرد.وی تصریح كرد: ممكن است طرف فرانسوی قرارداد در طول اجراء طبق آنچه در قرارداد قید شده است عمل نكند. به طور مثال ممكن است تولید‌كنندگان داخلی یا مشكلات فنی وكارگری مواجه شده و درصد ساخت داخل كاهش پیدا كند.كاتوزیان ادامه داد: این موضوع می‌تواند در صادرات ال ۹۰ تاثیر مستقیم داشته و طرف فرانسوی‌ را ترغیب به عمل نكردن به تعهدات خود و تغییر روش كند.

*خودکفایی درتولیدگندم بی معنی است
در صورتی كه مشكل ذخیره‌‏سازی گندم حل نشود ، افزایش تولید و خودكفایی در تولید گندم بی معنی است. حسین جانی، مشاور وزیر و مدیركل دفتر هماهنگی امور استان‌‏های وزارت جهاد كشاورزی، گفت: ارزش افزوده بخش كشاورزی ۲ هزار و ۷۰۰ دلار است كه نیازمند ساماندهی علمی كاربران بخش كشاورزی است.وی، با اشاره به این كه ۱۰درصد محصولات كشاورزی هنگام برداشت از بین می‌‏رود، افزود: فرسودگی و استهلاك ماشین آلات كشاورزی و سردسیری بودن برخی از استان‌‏ها از عمده دلایل این موضوع است.مدیركل هماهنگی امور استان های وزارت جهادكشاورزی، با بیان این كه كارخانه‌‏های روغن كشی در كشور سالانه ۴ میلیون و ۷۰۰ هزار تن دانه‌‏های روغنی نیاز دارند، تصریح كرد: ۲ میلیون و ۷۰۰ هزار تن از این میزان وارد و ۲ میلیون تن هم در كشور تولید می شود.جانی ، عمده مشكل خرید گندم را كمبود سیلو برای انبارسازی در كشور اعلام كرد و گفت: اگر مشكل ذخیره‌‏سازی گندم حل نشود،افزایش تولید و خودكفایی در تولید گندم بی معنی خواهد بود.

*فعالیت چهارموسسه بانکی غیرمجاز
ابراهیم درویشی در خصوص فعالیت گسترده موسسات مالی و اعتباری كه هنوز مجوز بانك مركزی را دریافت نكرده‌اند، اظهار داشت: قبلا اعلام شد موسساتی كه مجوز فعالیت از بانك مركزی را دریافت كرده‌اند بانكهای دولتی، ۶ بانك خصوصی فعال كشور و موسسه مالی و اعتباری توسعه هستند.وی تصریح كرد: سایر موسسات فعال صندوق‌های قرض‌الحسنه‌ای بوده‌اند كه كار بانكی نیز انجام می‌دادند و قصد دارند تبدیل به موسسه مالی و اعتباری شوند.مدیر اداره نظارت بر موسسات پولی افزود: امروز بانك مركزی بر اساس قانون تنظیم بازار غیرمتشكل پولی كشور قصد ساماندهی این صندوقها را دارد تصمیم‌ گرفته شده كه مجوز موسسه مالی و اعتباری به این صندوقها داده شود.درویشی یادآور شد: تا كنون با تبدیل سه موسسه فعال یعنی قوامین،انصارالمجاهدین و مهر موافقت اصولی شده است اما این موسسات باید كل موسسه را تغییر داده و آن را تبدیل به موسسه سهامی عام كنند، كفایت سرمایه را تامین كرده، تائید صلاحیت تخصصی مدیرعامل و اعضای هیات مدیره را به دست آورند و عملكردشان را با ضوابط و مقررات تطبیق دهند.

 

پنجشنبه: ادبي

سر دارم اما
دوستت دارم
و این ختم کلام عاشقی تنهاست .

اعضا محترم گروه مي توانند مطالبشان را به آدرس
 Mobin_s2004@yahoo.com
بفرستند تا با نام خودشان در اين ستون نوشته شود.

دعوت به مناظره از يك تروريست ... !

بسم ا... الرحمن الرحيم
اللهم عجل لوليك الفرج

خانم كاندوليزا رايس
وزير خارجه ايالات متحده آمريكا

سلام عليكم
اينجانب «وفا ابونصر» دختر لبناني مقيم ايران شما را دعوت به مناظره، پيرامون حقوق بشر مينمايم.

زمان:هر موقع دوست داشتي ...
مكان: هرجا كه به توافق رسيديم ...

ومن ا... التوفيق
وفا ابونصر
vafa_nasr1990@yahoo.com
http://vafa-nasr.blogfa.com

در زندگي زخمهايي هست كه مثل خوره روح را اهسته در انزوا ميخورد و مي تراشد

*****

تا ديار دوستي جز تبسم فاصله اي نيست و تو اين راه بي زمان را هرگز نپيموده اي

نامت چه بود؟
-آدم
فرزندِ؟
-من را نه مادری نه پدر.بنویس اول یتیم عالم خلقت
محل تولد؟
-بهشت پاک
اینک محل سکونت؟
-زمین خاک
آن چیست بر گرده نهاده ای؟
-امانت است
قدت؟
-روزی چنان بلند که همسایه خدا٬اینک به قدر سایه بختم به روی خاک
اعضای خانواده؟
-حوای خوب وپاک
روز تولدت؟
-درروز جمعه ای ٬به گمانم که روز عشق
رنگت؟
-اینک فقط سیاه
چشمت؟
-رنگی به رنگ بارش باران
وزنت؟
-نه آن چنان سبک که پرم درهوای دوست٬نه آن چنان وزین که نشینم براین زمین.
جنست؟
-نیمی مرازخاک٬نیم دگر خدا
شغلت؟
-درکار کشت امیدم٬به روی خاک
شاکیِ تو؟
-خدا
نام وکیل؟
-آن ه فقط خدا
جرمت؟
-یک سیب از درخت وسوسه
تنها همین؟
-همین!!!!!!!!!!!
حکمت؟
-تبعید در زمین
همدست در گناه؟
-حوای آشنا
ترسیده ای؟
-کمی
زچه؟
-که شوم من اسیر خاک
آیا کسی به ملاقاتت آمده است؟
-بلی
که؟
-گاهی فقط خدا
داری گلایه ای؟
-دیگر گلایه نه٬ولی.....
ولی که چه؟
-حکمی چنین٬آن هم به یک گناه؟
دلتنگ گشته ای؟
-زیاد
برای که؟
-تنها فقط خدا
آورده ای سند؟
-بلی
چه؟
-دو قطره اشک
داری تو ضامنی؟
-بلی
چه کس؟
-تنها کسم خدا
درآخرین دفاع؟
-می خوانمش ٬چنان که استجابت کند دعا

 تله کنفرانس مشکلات فرهنگی ما ايرانيان
 در ارتباطي زنده و مستقيم با كانادا

در تاریخ 21 آبان ماه (12 نوامبر)ساعت: 17 الي 19 آقای حنیف بیات موحد دانشجوی دکترای فیزیک-شیمی تئوری دانشگاه تورنتو، انتاریو کانادا در یک سخنرانی در قالب تله کنفرانس با عنوان " نقاط ضعف فرهنگی ما ایرانیان" به بررسی این موضوع از نقطه نظر خویش خواهند پرداخت. چکیده اصل مقاله بدین شرح است: "معمولاً ما ایرانیها ریشه بسیاری از نا بهنجاریهای اجتماعی و عقب افتادگی نسبی ایران را در خارج از مجموعه خود دنبال میکنیم. این مجموعه می تواند کل جامعه ایران و یا قسمتی از آن باشد که شامل ما و دوستان ما می باشد. ولی اگر کمی دقیق نگاه کنیم همه ما ایرانی ها درداشتن قسمتی از رفتارهای نامناسب فرهنگی مشترک هستیم که ریشه بسیاری از مشکلات جوامع ایرانی می باشد. رفتارهایی که معمولاً ریشه در یکی از موارد زیر دارد. ۱. عدم تبلور بلوغ احساسی ، ٢. محافظه کاری فکری و رفتاری با ریشه های تاریخی، ۳. آرمان گرایی و عدم اعتماد به نفس، ۴. تفکر طبقاتی و عدم توجه به تفاوت های فردی و ۵. قانون شکنی"
مكان : تهران ـ شريعتي مقابل بهارشيراز ـ مجموعه فرهنگي هنري تهران ـ طبقه سوم مركز همايش ها براي حضور در برنامه مي توانيد با تلفن : 7-77641125
علاقه مندان جهت كسب اطلاعات بيشتر مي توانند به وبلاگ
 http://www.tehranhamayesh.persianblog.com
و يا وبلاگ http://tehranteleconference.persianblog.com  مراجعه نمايند

جوابيه

سلام
خدمت كليه دوستان اهل ديار مبين
به اطلاع كليه دوستان برسانم كه بنياد مستضعفان از جانبازان جدا شده يعني اينكه سازماني عريض تويل بنام سازمان بنياد شهيد و امور ايثار گران تاسيس شده (شامل بنياد جانبازان ، بنياد شهيد، ستاد امور آزادگان)
غرض از مزاحمت بنياد جانبازان هيچ ربطي به بنياد جنانبازان ندارد يعني جانبازان ايثار گر سرمايه هاي كلان و نجومي اين بنياد را رها كرده و گشه ازلت ودرويشي اختيار كردند
قابل توجه آقايوني كه اطلاع ندارند و در ياداشت هاي خود اين اسم اين گوشه نشين هاي بريده از مال و ثروت دنيا همراه اين سرمايه داران نياورن
با تشكر

گير 3پيچ

سلام عليكم (....)
حال شما ..
ما هم اي بد نيستيم .
از لطف دوستان نفسي مي ره و مي ياد ..
اما يكي از دوستان كه با هم مي ميليم يه دردلي كرد با من ..
اينم نوشته ي خودشه ..
" تو گیر دادنت عالیه برا همین به تو میگم اگه صلاح دیدی بهشون گیر بده. در مورد کارمندا هست تا حالا افتاده کارت به اداره جات میبینی چقدر آدمو تحویل میگیرن ! فقط 5 دیقه باید وایستی جلوی آقا تا بفهمه آهان باهاش کار داری بعد داخل آدم حسابت کنه بهت بگه چی کار داری چون قبلش با همکارش یا با تلفن داره معامله زمین خارج شهری که قراره قیمتش بره بالا یا از پایین اومدن نرخ موبایل و ضرر کردن یا سوددهی فلان کار حرف می زنن تازه اگه شانس بیاری و وقتی نرسی اداره که آقا رفته باشه روزنامه بخره یا رفته نون بخره نمیدونم یا به بهانه دستشویی معلوم نیست کدوم گوریه جون دادش یکم دیگه بزار روش بهشون گیر بده اینا فکر میکنن چون کارمند هستند و اهل رشوه هم نیستند بله روزیشون حلاله حلاله به خدا با این نوع کار کردن از گوشت خوک هم روزیشون حرامتره البته این نوع کارمندا "

خداييش جون گير سه پيچ راست مي گه .. اون مطلب من كه يادتون هست ... رفيق من رفته بود اداره كارمنده پشت سيستم داشته به شدت كار مي كرده .. اين رفيق ما از توي عينك بابا مونيتور طرف رو مي بينه .. طرف مشغول چت كردن بوده ..
آقا براي يه امري ما گذرمون افتاد واحد نظام وظيفه .. به اون خدا پدري از من دراومد كه به غلط كردن افتادم ... يه امضا مي خواستم
جناب سرهنگ نبودن .. مي موند براي هفته ي بعد .. آخه پدرت خوب .. مادرت خوب .. يه نصف روز وايسا كار ملت رو انجام بده ..
يا يه بار براي تعويض عكس شناسنامه .. براي كارت ملي .. و براي هزارتا چيز ديگه .... اينه كه از قديم مي گن اگه كارت افتاد به اداره اول كه غزل خداحافظي رو بخون .. اگه مجبور شدي كفش آهني بپوش و هميشه خدا هم ساعت هفت صبح جلوي در اداره باش ... كه اگه شانس بياري شايد يه سه ماه ديگه اي كارت رديف شد . .
خدا مي دونه كي مي خوايم از دست اين كاغد بازي و امضا و اين اتاق رفتن اون اتاق رفتن خلاص بشيم .....قربون مهران مديري كه با ساختن بخشداري واقعيت اداره رو نشون داد ...
يا اون سريال عربي بود .. طرف شده بود مدير كل يه شركت دولتي ... خداييش اون رو از روي سيستم اداره ي ما ساختن .
پول چايي .. رشوه .. پول چايي بچه ها . . زير ميزي .. هديه ..
خدا به دادمون برسه ..

قربون خودم تا بعد ..

مرد دو شلواره!
 

 نميدونم... واقعا داشتم شاخ در ميآوردم. پشت گوشي كه تعريف ميكرد هنگِ هنگ بودم.خلاصه براي عكس گرفتن از اين مهم راهي روستا شديم.تازه وقتي مخم به اوج هنگي خودش رسيد كه متوجه شدم اين پسره ۱۶ سالشم بيشتر نبوده كه دو تا عروس هم سن و سال خودشو با هم و تو يك عروسي به خونه ي بخت مي بره. تا يك زندگي تاريخي رو در كتاب تاريخ ايران ثبت كنه . هر كاري ميكردم كه با دوربينم از اين داماد و دوتا عروس كنارش عكس بگيرم مغزم فرمان نميداد... آيا مغز شما فرمان ميداد؟... هر كدام از زوجين ِ اين مرد شجاع كه در روستاي دهميان آخرين روستا از توابع كوهسرخ كاشمر زندگي ميكردند اظهار خرسندي و علاقه مندي از اين وصلت داشتند و شا داماد هم كه خوب عامل اين دسته گل بوده خوشحال ِ خوشحال تشريف داشتن و دليل اين كارش رو هم عشق و علاقه نسبت به همسرانش ميدونست!.جالب اين جا بود كه اين جوان مرد ۱۶ ساله ابتدا با دختر عمه ازدواج ميكنه و بعد به دنبال عشق و احساس دلش ميره كه يك نفر ديگه رو هم به عنوان همسر انتخاب ميكنه در واقع اين جوان دو تا دل داشته و دنبال عشق دومش رفته و مثل يك مرد دومي رو هم اختيار كرده و به خونه ي خودش برده تا با اين دو تا كد بانو يه زندگي سراسر خوشي رو شروع كنه البته كه چشم من آب ميخوره!!!!

ضميمه: البته كه شونه ي خودمو به شونش زدم...
ضميمه۲: قابل توجه بعضي ها كه گفته بودن مگه آدم ميتونه چند تا دل داشته باشه؟ خوب نمونش....!

حقایقی خواندنی درباره فیلم دکتر ژیواگو

دانشنامه سياسي - 6
استبداد

ساختِ سياسيي است با اين ويژگيها:(الف)نبودن حدود سنتي .يا قانوني براي قدرت حكومت (ب)وسعت دامنه ي قدرت خودسرانه اي كه به كاربرده ميشود(البته براي تحقق اين جنبه معمولادستگاه اداري متمركزي بايد وجود داشته باشد)
استبداد، يكه سالاري(اتوكراسي)ودسپوتيسم مفاهيم مترادفي هستند اما يكسره يكي نيستند،همچنانكه هر رژيم فراگير(توتالير)استبدادي است،اما هر رژيم استبدادي فراگير (توتالير)نيست.
در جهان باستان نوع حكومت در تمدن هاي كهنِ آشور، بابل ،مصر،ايران و جز آنها استبدادي بود و تنها يونان و روم از اين قاعده ي كلي بركنار بودند و فقط ديكتاتوريهاي گذرا داشتند
از قرن شانزدهم به بعد استبداد دراروپا صورتي تازه يافت و آن زماني بود كه دولتهاي ملي و شاهان در برابر قدرت پاپ قد بر افراشتند و استبداد پادشاهي به صورت يك آرمان سياسي در آمد و اين آرمان-كه بر پايه ي نظريه قدرت مطلق شاه قرار دارد،كه ناشي از فرمانفرمايي شاهانه وقدرتِ بَرين دولت است_دولتهاي ملي را يگانه كرد و به صورت تازه اي سازمان داد.جمله ي معروف لويي چهاردهم كه گفت ((من دولتم))نشانه ي همان استبداد ِشاهانه ي كلاسيك است .استبداد در سده هاي هفدهم و هجدهم از لحاظ نظري بر حق قدرتِ نا محدودِ زمامدار متكي بود و هيچ چيز حتي ((حقوق طبيعي))مردم نيز ،آن را محدود نمي كرد.در قرن هجدهم انقلابهاي آمريكا وفرانسه با استبداد به مبارزه برخاستند و اين مبارزه در طول سده هاي نوزدهم و بيستم به بسط حكومتهاي قانوني در سراسر جهان انجاميد و در عين حال ، در قرن بيستم نوع تازه اي از استبداد ، يعني نظامهاي فراگير پديد آمد.
نظام استبدادي در جامعه ي شرقي اساسا از نوع خداياگان سالاري(دسپوتيسم)بوده است
mab365@gmail.com
 

حاشيه اي از لحظات ورود مقام معظم رهبري به شهر سمنان
طلوعي ديگر

ساعت 30/8 صبح است. دقایقی تا پایان انتظار باقی مانده است ، مردم از ابتدای تقاطع ابوذر و مطهری درمحل آغاز استقبال رسمی بر در دیوار تکیه داده اند. عده ای کنار جوی آب نشسته و با یکدیگر شادمانه مشغول گفتگو می باشند. کودکان نیز به بازی مشغولند و گاهی هم از بی حوصله گی از پدر و مادر شاکی می شوند.
عقربه های ساعت 10 را نشان می دهد، همه منتظرند ، شور و حال و تکاپوی جمعیت بیانگر نزدیکی لحظه دیدار است چند اتومبیل به محل استقبال نزدیک میشوند .
جمعیت یک دفعه به سمت آنها حرکت می کنند . از فاصله دور می بینم جوانی با در دست گرفتن پرچم جمهوری اسلامی طوری به سمت خودروی حامل رهبر انقلاب می کند که گویا قصد دارد با متوقف کردن آن خودرو، حتی برای لحظه ای با آقا سخن بگوید. نمی دانیم چه قصد داشت بگوید اما از شور و حالش همچون مردم دیگر معلوم بود می خواهد بگوید آقا خوش آمدی آقا دوستت داریم.
هر چه خودروی حامل رهبر معظم انقلاب نزدیکتر می شد شادی و همچنان مردم هم بیشتر. اشک در چشمان منتظران حلقه زده است . که با جاری شدن اشکها، آسمان سمنان هم بی تاب شده و می بارد.
مردم به هم تبریک می گفتند و چه زیبا و دلنشین بود آن جوان سمنانی که می گفت « مژده باد به سر آمد انتظار یار» اقشار مختلف مردم ولایتمدار سمنان پس از مشاهده مقتدا و مولای خویش به شکرانه دیدار رهبر انقلاب ذکر می گفتند شکر خدا ، دعا و آرزوی سلامتی برای رهبر.
لحظات لحظات تاریخی و به یاد ماندنی بود.
امروز برای پیر و جوان ، مرد و زن ، کودک و میانسال سمنانی که انتظار خوش فرجامی را سپری کردند، روز جشن و عید بود.
آنان دوان دوان پشت خودروی حامل رهبر در مسیرهای استقبال فریاد می زدند “ رهبرا، حضورت روشنایی بخش قلوب ودیدگان می شد و شمیم ولایت فضای شهر وخانه ما را عطر آگین کرده است . شمیمی دل انگیز عطر گل رخ باد.”
تب و تاب و شور و حال خبرنگاران عکاسان ، تصویربرداران و این ثبت کنندگان لحظات شیرین و دلپذیر برای به تصویر کشاندن هرچه بهتر این حادثه کم نظیر و صف ناشدنی است و آنان که پای ثابت سفرهای مسولین هستند این سفر را یک سفری استثنایی و نقطه عطف کار خود می دانند.
جمعیت انبوهی در ورزشگاه تختی بی قرار از دیدار آقا . که در لحظه ورود آقا با شعارهایی همچون « صل علی محمد بوی خمینی آمد» ، « ما اهل کوفه نیستیم علی تنها بماند» ، « ای رهبر آزاده آماده ایم آماده» از ایشان استقبال کردند.
پس از پایان این شعارها ناگهان سکوتی فضای ورزشگاه را پر می کند و آقا لب به سخن می گشاید …

براي مشاهده مجموعه اخبار و گزارشهای سفر مقام معظم رهبری به استان سمنان اينجا را کليک کنيد

ليوان آب را زمین بگذار

استادی درشروع کلاس درس ، لیوانی پراز آب به دست گرفت. آن را بالا گرفت که همه ببینند.بعد از شاگردان پرسید: به نظر شما وزن این لیوان چقدر است ؟ شاگردان جواب دادند 50 گرم
استاد گفت : من هم بدون وزن کردن ، نمی دانم دقیقا“ وزنش چقدراست . اما سوال من این است : اگر من این لیوان آب را چند دقیقه همین طور نگه دارم ، چه اتفاقی خواهد افتاد ؟ شاگردان گفتند : هیچ اتفاقی نمی افتداستاد پرسید خوب ، اگر یک ساعت همین طور نگه دارم ، چه اتفاقی می افتد؟ یکی از شاگردان گفت : دست تان کم کم درد میگیرد حق با توست . حالا اگر یک روز تمام آن را نگه دارم چه ؟
شاگرد دیگری جسارتا“ گفت : دست تان بی حس می شود
عضلات به شدت تحت فشار قرار میگیرند و فلج می شوند . و مطمئنا“ کارتان به بیمارستان خواهد کشید و همه شاگردان خندیدند
استاد گفت : خیلی خوب است . ولی آیا در این مدت وزن لیوان تغییرکرده است ؟ شاگردان جواب دادند : نه پس چه چیز باعث درد و فشار روی عضلات می شود ؟ درعوض من چه باید بکنم ؟
شاگردان گیج شدند . یکی از آنها گفت : لیوان را زمین بگذارید
استاد گفت : دقیقا“ مشکلات زندگی هم مثل همین است اگر آنها را چند دقیقه در ذهن تان نگه دارید اشکالی ندارد . اگر مدت طولانی تری به آنها فکر کنید ، به درد خواهند آمد اگر بیشتر از آن نگه شان دارید ، فلج تان می کنند و دیگر قادر به انجام کاری نخواهید بود .فکرکردن به مشکلات زندگی مهم است . اما مهم تر آن است که درپایان هر روز و پیش از خواب ، آنها را زمین بگذارید به این ترتیب تحت فشار قرار نمی گیرند
هر روز صبح سرحال و قوی بیدار می شوید و قادر خواهید بود از عهده هرمسئله و چالشی که برایتان پیش می آید ، برآییددوست من ، یادت باشد که لیوان آب را همین امروز زمین بگذاری زندگی همین است
www.viskionline.8m.com

بنی آدم اعضای یکدیگرند
که درآفرینش زیک گوهرند
چو عضوی بدرد آورد روزگار
دگر عضوها را نماند قرار
تو کز محنت دیگران بی غمی
نشاید که نامت نهند آدمی

دست چینی از گلستان سعدی

سم الله الرحمن الرحیم

منت خدای را عزو جل که طاعتش موجب قربت است و به شکر اندرش مزید نعمت.هر نفسی که فرود می رود ممد حیات است و چون بر می آید مفرح ذات . پس در هر نفسی دو نعمت موجود است و بر هر نعمتی شکری واجب ـ

از دست و زبـــــان کـــه برآیـــد
کــز عهــده شکــرش بدر آیــــــد

باران رحمت بی حسابش همه را رسیده و خوان نعمت بی دریغش همه جا کشیده . پرده ناموس بندگان به گناه فاحش ندرد و وظیفه روزی به خطای منکر نبرد ـ

ای کریمی کــــه از خزانه غیب ـــــــــ گبر تــرسا وظیفه خـــــور داری
دوستـــــان را کجا کی محروم ـــــــــ تو کـــه با دشمن این نظــــر داری

فراش باد صبا را گفته تا فرش زمردین بگسترد و دایه ابر بهاری را فرمود تا بنات در مهد زمین بپرورد . درختان را به خلعت نوروزی قبای سبز ورق در بر گرفته و اطفال شاخ را به قدوم موسم ربیعکلاه شکوفه بر سر نهاده . عصاره تا کی به قدرت او شهد قایق شده و تخم خرمایی به تربیتش نخل باسق گشته ـ

ابر و باد و مـــه و خورشید و فلـــک در کـــارنــد
تـــا تو نانی به کف آری و بـــه غفلت نخـــــــوری
همـــه از بهــر تو ســرگشته و فـــــــرمانبـــــردار
شـــرط انصاف نبــــاشد کــــه تو فـــرمــان نبــری

ابو محـمد مشرف الدین ( شرف الدین ) مصلح بن عـبدالله بن شرف الدین شیرازی، مـلـقب به ملـک الکـلام و افصح المتکـلمین بی شک یکی از بزرگـترین شاعـران ایران است کـه بـعـد از فردوسی آسمان ادب فارسی را به نور خـیره کنندهً خـود روشن ساخـت. این روشنی با چـنان نیرویی هـمراه بود که هـنوز پـس از گـشت هـفت قـرن تمام از تاثـیر آن کـاسته نشده و این اثـر پارسی هـنوز پابرجـا و استوار است. از احـوال شاعـر در ابتدای زندگـیش اطـلاعی در دست نـیست، اما آنچـه مسلم است، دانش وسیعـی اندوخـته بود. در حدود سال 606 هـجـری در شهـر شیراز در خـاندانی کـه هـمه از عالمان دین بودند، چـشم به جـهان گـشود. مقـدمات عـلوم ادبی و شرعـی را در شیراز آموخت و سپس در حدود سال 620 برای اتمام تحـصیلات به بغـداد رفت و در مدرسه نظامیه آن شهـر به تحـصیل پـرداخت.

مرا در نظامیه آواز بود
شب و روز تـلقـین و تکـرار بود

بعـد از این سفـر سعـدی به حـجاز، شام، لبـنان، و روم رفته چـنان کـه در این ابـیات مشخص است :

در اقصای عـالم بگـشتم بسی
بسر بردم ایام با هـر کسی
تمتع به هـر گوشه ای یافتم
ز هـر خرمنی خوشه ای یافتم

سفـری کـه سعـدی در حـدود سال 620 آغـاز کرده بود، مقارن سال 655 با بازگـشت به شیراز پایان گـرفت و از آن پس زندگـی را به آزادگـی و ارشاد و خـدمت خـلق گـردانـید. سـعـدی عـمر خـود را به سرودن غـزل ها و قـصائد و تالیفات رسالات مختـلف و وعـظ می گـذراند. در این دوره یکـبار نـیز سفری به مکـه کرد و از راه تـبریز به شیراز بازگـشت. نکـته مهـم در زندگی سعـدی این است که در زمان زندگـیش شهـرت و اعـتبار خاصی گـرفت و سخـنانش مورد استـقبال شاعـران هـم عصرش قرار گرفت، آنچـنانکـه یکی از آنهـا بنام سیف الدین محـمد فرغـانی، چـنان شیفـته آثـار سعـدی بود کـه عـلاوه بر استـقبال از چـندین غـزل او چـند قصیده هـم در مدح او ساخته و برای او فرستاده که یکی از نمونه های آن در اینجا است :

به جـای سخن گـر به تو جـان فرستم
چـنان دان که زیره به کرمان فرستم

سعـدی هـمچـنان به اندوختن و سرودن روزگـار می گـرانید و عـمر پـربار خـود را بدین گـونه سپـری می کـرد اما این بزرگ هـمواره سعـی و تلاش خـود را کافـی ندانسته، چـنانکـه در آغاز گـلستان می گـوید :
یک شب تاًمل ایام گـشته می کـردم و بر عـمر تـلف کرده خـود تاًسف می خورم و سنگ سراچـه دل را به الماس آب دیده می سفتم و این ابیات را مناسب حال خـود یافتم.

هـردم از عـمر می رود نفسی
چـون نگـه می کنم نمانده بسی
ای که پـنجاه رفت و در خـوابی
مگـر این پـنج روزه در یابی
خـجـل آنکـس کـه رفت و کار نساخت
کوس رحـلت زدند و بار نساخت

به تصریح خـود شاعـر این ابـیات مناسب حال او در تاًسف بر عـمر از دست رفته و اشاره به پـنجاه سالگـی وی، سروده شده است و چـون آنهـا را با دو بـیت زیر که هـم در مقـدمهً گـلستان از باب ذکـر تاریخ تالیف کـتاب آمده است :

در این مدت که ما را وقـت خـوش بود
ز هـجـرت ششصد و پنجاه و شش بود
مراد ما نصیحت بود گـفتـیم
حوالت با خدا کردیم و رفـتیم

متن کامل پند نامه افلاطون

قسمت دوم و پاياني

تا سخن ِ متخاصمان مفهوم ِ تو نگردد،
به حكم ِ ايشان مبادرت منما.
حكيم (دانا، آگاه) به قول ِ تنها مباش، بلكه به قول و عمل باش،
كه حكمت ِ قولي در اين جهان بماند،
و حكمت ِ عملي بدان جهان رسد و آنجا بماند.

اگر در نيكوكاري رنجي بري، رنج بنمايد (پاك شود) و فعل ِ نيك بماند،
و اگر از بدي لذتي يابي، لذت بنمايد و فعل ِ بد بماند،
از آن روز ياد كن كه تو را آواز دهند و تو از آلت ِ استماع (شنيدن) و نطق (گفتن) محروم باشي،
نه شنوي و نه گويي، و نه ياد تواني كرد.
و يقين دان كه متوجه به مكاني خواهي شد كه:
آنجا نه دوست را شناسي و نه دشمن را.
پس اينجا كسي را به نقصان منسوب مگردان.
و حقيقت شناس كه جايي خواهي رسيد (مقامي در جهان هست كه مي تواني به آن برسي) كه خداوندگار و بنده آنجا متساوي باشند
پس اينجا تكبر مكن.

هميشه زاد (توشه) ساخته دار(يعني جوري زندگي كن كه تعداد ِ زيادي كار ِ عقب افتاده براي فردا نداشته باشي. هميشه كارهايت را طبق ِ برنامه ي منظم و به موقع انجام بده و نگذار تل انبار شوند)،
كه چه داني كه رحيل (بانگ ِ هجرت به دنياي بعدي) كي خواهد بود،
و بدان كه از عطاياي خداي بزرگ هيچ چيز بهتر از حكمت(دانايي) نبُوَد،
و ?حكيم? (آدم ِ دانا) كسي بُوَد كه فكر و قول و عمل ِ او (همان يه مرحله ي تصميم گيري و اقدام ِ آن) متساوي و متشابه باشد. (اين تعريف دقيقي از حكيم است.)

مكافات كن (تلافي كن) به نيكي و در گذر از بدي،

ياد گير،
و حفظ كن،
و فهم كن، هر وقتي، كار ِ خويش را،
و انديشه كن به حال ِ خود،
و از هيچ كاري از كارهاي بزرگ ِ اين عالم، مترس،
و در هيچ وقت سستي و تأني (اين پا آن پا كردن) نكن،

و از خيرات تجاوز جايز مشمار،
و هيچ خطايي را در اكتساب ِ درستي، سرمايه مساز،(با كارهاي بد به سمت ِ انجام ِ كارهاي خوب مرو)
و از امر ِ افضل به جهت ِ سروري ِ زايل(موقت)، اعراض مكن،(بخاطر ِ اينكه مدتي قدرت در دستت است سعي نكن كارهاي خوب را كنر بگذاري)
كه از سروري دائم اعراض كرده باشي.

حكمت (دانايي) دوست دار و سخن ِ حكما بشنو، (پيامبر فرمود: ?از دانايان بپرس، با حكماي دانا رفت و آمد داشته باش و همنشين ِ بزرگان باش. سائل العلما، خالط الحكما و جالس الكبرا?)
و هواي دنيا (پست تر از خودت) از خود دور كن
و از آداب ِ ستوده امتناع مكن،

در به هيچ كار، پيش از وقت ِ آن كار مپيوند،
و چون به كاري مشغول باشي، از روي فهم و بصيرت به آن مشغول باش.

به توانگري، متكبر و معجب مشو،
و از مصائب، شكستگي و خواري به خود راه مده،
با دوست معامله چنان كن كه به حاكم محتاج نشوي،
و با دشمن معامله چنان كن كه در حكومت ظفر تو را بود.

با هيچ كس سفاهت (بي خردي و شوخي ِ پست) مكن
و تواضع با همه كس به كار دار
و هيچ متواضع را حقير مشمار.
در آنچه خود را معذور داري، برادر ِ خود را ملامت مكن.

به بطالت شادمان مباش،
و بر بخت اعتماد مكن،
و از فعل ِ نيك پشيمان مشو،
با هيچ كس مزاح (بذله گويي و مسخره گي) مكن
هميشه بر ملامت ِ سيرت ِ عدل (سرزنش ِ راهي كه درست است) و استقامت و التزام ِ خيرات (پايداري و مجبور كردن ِ خود در كمك كردن) مواظبت كن،
تا نيكبخت گردي. (اين كارها باغث مي شود كه كسي بدبخت - بر اساس ِ تعريف ِ اول ِ صفحه - نشود و علاوه بر آن خوشبخت شود. )

منبع : كيميا جلد 5 ص 387
حق يارت
مجتبی باقریان

بسم الله الرحمن الرحيم

سايه- روشن های دولت احمدی نژاد

قسمت دوم و پاياني

ادامه از شماره قبل
3- جبهه ماجراجويانی که با گزينش سيد محمد خاتمی يک جريان کاملاٌ سازمان دهی شده و آموزش ديده را از درون خود به عرصه فرهنگ رسانه و سياست وارد کرد با همه توان در برابر مقدسات دينی و مسلمات انقلابی ايستاد و در تخريب دين و انقلاب و ولايت و روحانيت آگاه و مرجعيت انقلابی از هيچ گستاخی دريغ نکرد. اين جريان مرموز هنر را به قعر ابتذال کشانيد رسانه ها را در اختيار اميال و افکار دشمنان قرار داد استقلال ملی را علناٌ نفی کرد دانشجويان را عليه حکومت ديانت و ولايت بسيج نمود اسرار مملکت را به بيگانگان سپرد بحران آفرينی در مجموعه نظام را پيشه خود ساخت و پيوسته رئيس جمهور وقت را عليه حکومت و مقام ولايت تحريک می کرد. اين باند خطرناک که فروپاشی اصل نظام را هدف قرار داده بود گاهی توطئه شيطانی حاکميت دوگانه را القاء می کرد گاهی بحث خرج از حاکميت را شعار خود می ساخت و گاهی هم حذف گام به گام ولايت فقيه را با طرح لوايح دوقلو در توسعه اختيارات رياست جمهوری دنبال می کرد. اين گروه که در نقش لباس شخصی اوامر مثلث شوم آمريکا اسراييل و انگليس را اجرا می کردند امان را از پيروان ولايت گرفته بودند و رهبری را آماج انواع شيطنت های خود ساخته و همه دلسوزان را غرق اندوهی بزرگ کرده بودند در چنين شرايطی وقتی احمدی نژاد آمد توطئه صهيونيستی انگليسی القای حاکميت دوگانه مطلقاٌ خنثی شد تفرقه و تشتت که به نام حمايت از مردم و عليه سپاه شورای نگهبان صدا و سيما قوه قضاييه ائمه جمعه و تمام شخصيتهای روحانی و سياسی حامی ولايت مجموعه مملکت را پر از التهاب و نگرانی کرده بود به يکباره تمام شد و احمدی نژاد گاهی آشکارا از حقوق رئيس جمهور و دولت برای حفظ انسجام حاکميت صرفنظر می کرد تا کارآمدی مجموعه نظام آسيب نبيند.
مردم اگر در انتخابات سوم تير ماه 1384 هيچ توفيق ديگری به دست نياورده باشند جز همين که توانستند تفرقه و خصومت را به همکاری و همگرايي درونی حاکميت تبديل کنند و آرامش و امنيت را بجای بحران آفرينی های هفتگی قرار دهند حقيقتاٌ کار بزرگی را در راستای سعادت ملت و پيشرفت کشور خود انجام داده اند.
و اتفاقاٌ تمام تلاش جمعی گروههای متفرق و متخاصم از چپ و راست در سنگ اندازی عليه دولت برای منصرف و مايوس کردن مردم پيروزمند در سوم تيرماه 1384 با انگيزه جلوگيری از استمرار و تقويت وحدت و محبت ميان بخش های مختلف نظام اسلامی طراحی و اجرا می شود.
4- مردم در سوم تير 84 حلقه تنگ و بسته سياستمداران پرمدعا را شکستند و نسلی نو از سياستمداران خدمتگذار و پرتلاش و بی ادعا را به ميدان آوردند. احمدی نژاد توانست با شجاعت و درايت و تحت امر ولايت و امامت در عرصه بين الملل نظام مقدس جمهوری اسلامی را که همواره توسط امريکا بمثابه متهم شماره يک معرفی می شد از موضع انفعال و انزوا به در آورده و به جايگاه واقعی خود که همان قضاوت و داوری در روابط جهانی است نزديک سازد و در بسياری از قضايای بين المللی امريکا را به انزوا و انفعال بکشاند.
5- از دور دوم رياست جمهوری هاشمی و بخصوص در دوران رياست جمهوری خاتمی جايگاه جهانی ولايت فقيه روز به روز محدودتر ميشد و رهبر انقلاب برای پرهيز از تنشهای روزافزون ناشی از اجرای توطئه فشار از پايين و چانه زنی از بالا از پی گيری منويات بزرگ ملی و فراملی خود عدول کرده و به رتق و فتق امور جاريه مملکت می پرداختند تا شيرازه امور از هم نپاشد.
برگزاری جلسات متعدد پرسش و پاسخ در دانشگاهها انجام سفرهای مکرر به استانهای دور و نزديک و پی گيری امور مربوط به محرومين و نيازمندان جامعه برگزاری جلسات فراوان و طولانی و طاقت فرسا با گروههای سياسی و اشخاص حقيقی و حقوقی ( از چپ و راست) برای توجيه و تفهيم آنها برگزاری مستقل نشستهای پی در پی با نخبگان علمی هنری فکری فرهنگی اقتصادی رسانه ای و حوزوی همراه با پرسش و پاسخ و نقد مسايل معتنابه و مبتلابه فرصت و انرژی فراوانی را از مقام امامت امت و ولايت امر مسلمين می گرفت. از حقايق تلخ اين دوران سخت اين بود که حتی پاسخ به شبهات عليه ولايت فقيه و اسلاميت نظام را هم شخص رهبری بر عهده گرفته بودند زيرا اکثريت مراجع و بزرگان حوزه ها نمايندگان مجلس خبرگان شخصيتهای برجسته سياسی و ... در برابر انبوه مرعوب و منزوی شده بودند يا خود آماج حملات قرار داشتند.
گاهی رهبر عزيز و بزرگوارمان مجبور می شدند بعضی از اعضای هيات دولت را با خودشان به مناطق دور افتاده ببرند تا پی گير امور اجرايي قوه مجريه باشند گاهی معظم له مجبور مي شدند تا برای اداره صحيح هيات دولت به اعضای آن و وزرای مختلف در ديدارهای خصوصی و عمومی تذکر بدهند... در چنين وضعيتی مردم با انتخاب احمدی نژاد کاری کردند که ديگر رهبر انقلاب بعنوان امام امت اسلامی مجبور نشوند به امور جزيي بپردازند و از امور مهمه ولايت اسلامی باز بمانند.
احمدی نژاد به پشتوانه رای مردم در برابر صف آرايي دشمنان ولايت و مرجعيت و روحانيت اصيل و اسلاميت نظام ايستاد و صفوف دين ستيزان را پراکنده ساخت هرچند آن دشمنان مکار چهره عوض کردند و اينبار از موضع دفاع دروغين از مرجعيت و روحانيت سعی در فريب افکار عمومی دارند و با نيرنگ و جنگ روانی می کوشند تا ميان روحانيت و مرجعيت با رياست جمهوری دلسوز دين مدار و ولايت محور شکاف ايجاد کنند.
اگر هيچ اتفاق ديگری در سوم تير 84 نيفتاده باشد جز اين که دوباره حريم حرمت ولايت در امنيت قرار گيرد و فرصت و فراغت اعمال امامت و رهبری مسلمين فراهم شده باشد اين موفقيت بزرگی برای اسلام و نظام اسلامی و شيعيان جهان است که کمتر مساله ديگری با آن برابری می کند.
6- شانزده سال انزوای روزافزون نيروهای آرمان گرا عدالت خواه بسيجی متعهد دلسوز و متدين جامعه و گستاخی رو به گسترش عناصر بی هويت و بعضاٌ ضد ارزشی در بدنه و حتی هيات دولت جمهوری اسلامی فضای سنگينی را ايجاد کرده بود که در نتيجه ياس و نااميدی جای نشاط و انگيزه و تلاش را در ميان بسياری از مومنان گرفته بود و اکثريت جامعه را به اين نگرش غلط سوق داده بود که حکومت و سياست جز بدست غير مومنان و سکولارها قابل اجرا نيست.
در ان شرايط سخت و طاقت فرسا تنها تکيه گاه مردم در نظام اسلامی فقط ولی فقيه صبور ما بودند که همواره شور و نشاط و اميد و انگيزه را در دلهای جامعه زنده نگه می داشتند و چه اندک بودند کسانيکه همپای رهبری راه آينده را روشن و اهداف بلند را دست يافتنی می دانستند.
در عرصه انتخابات نهمين دوره رياست جمهوری هم اکثريت قريب به اتفاق جامعه و بخصوص نخبگان سياسی انتظار تحول اگر داشتند در حد آرزو بود لکن تدبير الهی رهبری تقدير الهی را رقم زد و شانزده سال رهبری ها و هدايتهای حکيمانه و پيامبرگونه امام خامنه ای مديری گمنام و جوان از ميان نيروهای تازه نفس انقلاب را با همان ويژگيهای مطلوب رهبری در دل 18 ميليون ايرانی آگاه و عدالت خواه جای داد و مدعيان ديگر را بر سر جای خود نشاند.
کافيست هرکس لحظه ای در اين انديشه فرو رود که به راستی چه ميشد اگر بجای احمدی نژاد رقيب او با همه طايفه و ابواب جمعی خويش مجدداٌ قوه مجريه را به دست می گرفت؟
بحمدالله با آمدن احمدی نژاد روحيه انقلابی دوباره در دل نيروهای اصيل و نسل جوان ما جاری شد و نقطه عطف در روند شرايط جامعه و نظام پديد آمد و جهان اسلام شاهد حضور يک عنصر انقلابی در راس قوه مجريه جمهوری اسلامی شد و حزب الله در گستره جهان جانی تازه گرفت.
شجاعت متانت درايت صلابت و استقامت بی نظير محمود احمدی نژاد در پی گيری رهنمودهای رهبری نور اميد را بر همه دلهای پاک تابانيد و ياس و سرخوردگی سراسر وجود دشمنان خارجی و دنباله های داخلی آنها را فرا گرفت.
. يکسال است که آنها بی وقفه تلاش می کنند تا اميدواران به انتخاب احمدی نژاد را مايوس کنند و مخالفان ارزشها و دشمنان مبانی اسلام و نظام را دوباره اميدوار سازند. آنها حتی حاضر می شوند برای جلوگيری از گسترش روحيه ولايت مداری در ايران و جهان اسناد محرمانه را افشا کنند و دفاع مقدس ملت ما را تخطئه کنند تا شايد بتوانند در برابر رئيس جمهور شجاع و مدبر ايران همچنان خودنمايي کنند.
آيا آنان موفق خواهد شد تا استمرار نهضت تکاملی انقلاب اسلامی را ناتمام بگذارند و آنچه ملت ما در پرتو اتحاد و همبستگی و پيروی از ولايت در سوم تير84 با همه اخلاص و توکل و توسل بدست آورده با بهانه هايي در دست يا غلط از او باز پس بگيرند؟
بنظر ميرسد آنان که در سوم تير آن همه هزينه کردند و از حيثيت دنيا و آخرت خود برای کسب قدرت گذشتند لکن با درايت رهبری و همت دلسوزان و همدلی و هوشياری مردم شکست خوردند می کوشند تا از همگان انتقام بگيرند و مردم را از انتخاب آگاهانه خود مايوس کنند.
ولی آيا مردم ما فريب آنان را خواهند خورد؟ اين سوالی است که آينده به آشکارا پاسخ خواهد داد.
بنظر ميرسد دو راه پيش روی ماست : اول اينکه ميتوان با ادامه آنچه در سوم تيرماه 84 بدست آورده ايم در انتخابات آينده به آنچه مطالبه می کنيم برسيم و هم می توان به بهانه آن چه که تا بحال بدست نياورده ايم هر آنچه را که در دست هم داريم پايمال کنيم.
ان تنصروالله ينصرکم و يثبت اقدامکم

والسلام و علي من اتبع الهدي

داستاني غم انگيز

قسمت سوم و پاياني

پولهايت را چکار ميکني؟
الان يکسال است که به ايران پول ميفرستم. پدرم همه حقوقش را ميدهد اجاره. پارسال قلبش را ميخواست عمل کند پول نداشت. من يک مقدار پس انداز کرده بودم برايش فرستادم. بعد از آن هم مرتب ماهانه ميفرستم. پدرم هيچوقت نميگويد. هروقت ميگويم چي ميخواي فقط ميگه دارو ولي ميدانم که دستش تنگه. حالا که مادرم هم اضافه شده. براي او هم ميفرستم!

چقدر در ميآوري و چقدر ميفرستي؟
من زيادکار نميکنم. به اندازه ماهي هزار و پانصد تا دو هزار يورو. هزار يورويش مال خرج خودم است. اجاره خانه، غذا و تلفن و غيره. خيلي صرفه جويي ميکنم. هرجا ميخوام برم پياده ميرم. براي خودم هيچي نميخرم! ايران بابام يادم داده بود هميشه دخل و خرج خونه رو بنويسم و خرج اضافه نکنم! ماهي پانصد يورو را براي پدرم و مادرم ميفرستم. راستش يواشکي تقريبا پنج هزار يورو جمع کرده ام. ميخواهم ايران يک آپارتمان کوچولو براي خودم و بابام بخرم تا وقتي برگشتم دوباره با هم زندگي کنيم. فکر کنم 20 هزار تاي ديگر جمع کنم به آرزوم ميرسم.

براي مادرت هم که شوهر دارد پول ميفرستي؟
همچين ميگوييد شوهر انگار الان مردها ميتوانند مثل قديم خرجي بدهند! مادرم سه تا بچه دارد و وضع مالي شوهرش خرابه، اونم دق دل بيرون خونه رو سر اون و بچه ها در مياره. خواهر کوچيکم ميگفت تو رو خدا ماهارو بيار پيش خودت. اينجا داريم از دو طرف کتک ميخوريم! گفتم باشه يه خورده ديگه صبر کنيد تا کار خودمو درست کنم بعد!

براي آينده خودت چه فکري ميکني؟ ميداني که هر مهاجر سه گنجينه باخود دارد، زيبايي، نيروي کار و قدرت فکر، تو فعلا فقط از زيبايي است که پول در ميآوري. نيروهاي ديگر هم داري که بايد از آنها استفاده کني.
آره ميدونم. يکي ديگر هم بهم گفت هميشه جوون و خوشگل نيستي و اين پولها هم هميشه نيست! خودم هم دوست ندارم اين کارو بکنم. هيچوقت دوست نداشتم. من هميشه دختر کاري بوده ام، آرزوم اين بود که يک کاري داشته باشم که هرروز صبح برم و عصر برگردم. البته بابام همه اش ميگه درس بخون. ولي آخه چه جوري؟ با هزار بدبختي رفتم کلاس زبان. اگه بدونين چه جوري و درچه شرايطي زبان خواندم باورتان نميشود. با اينحال از کلاس يک بار هم غيبت نکردم. الان آلماني ميفهمم و حرف ميزنم! ولي حالا چه درس و چه کار اول بايد اقامت اينجا را بگيرم. اقامت هم يا پول حسابي ميخواد و يا ازدواج. بخاطر همين دارم قبول ميکنم با يک اتريشي ازدواج کنم. ماه ديگه قرار است برويم ثبت کنيم. بعد هم ميخوام برم دوره يکي دوساله يک رشته اي رو ببينم و بعد برم سرکار.

دوستش داري؟
نه بابا! از حالا عزا گرفته ام چه جوري باهاش زندگي کنم! دو سه روزش هم برام سخته چه برسه دو سه سال! اصلا پهلوي هم که راه ميرويم به هم نمي آييم! به خودش هم گفتم بخاطر اقامت است و بعد جدا ميشويم. گفت براي من فرق نميکند. مهم اين است که چند سال پيش من هستي! خودم هم فکر کردم حالا که مجبورم اين سه سال رو هم تحمل ميکنم در عوض مادرم و بچه هايش را يکي يکي مي آرم. البته اينجا هم آش دهن سوزي نيست ولي اقلا ديگر کتک نميخورند!

اينجا تو را ميشناسند؟ ميدانند چکار ميکني؟
کي ها؟ ايراني ها که نه زياد. اوايل که خانه گرفته بودم بچه هاي ايراني ميآمدند. اينجا اکثرا آواره هستند، جايي رو ندارند برند! من درک ميکردم. مي اومدند اولش کلي نصيحت ميکردند که ناموست رو حفظ کن و ... بعد چند روز ميماندند و هرچي توي خانه بود ميخوردند و ميرفتند. حالا اينا مهم نبود. همه بدبخت شده ايم ديگه! ولي خونه م رو کرده بودند پاتوق! آدرسم رو که عوض کردم ديگه نديدمشان! الان هيچ دوستي ندارم. تنها دوستم بابامه! روزا هر وقت دلم تنگ ميشه براش تلفن ميزنم، ولي اون بيشتر برام نامه ميده. مينويسه دخترم، مراقب خودت باش، سعي کن اصالتت را فراموش نکني. به جايي برسي و مثل هميشه باعث افتخار من باشي. همه نامه هايش را دارم. دوستهام هم برام نامه ميدند. همه شون ميخوان بيان! از وقتي من اومدم هيچکدومشون نه ازدواج کردند نه تونستند کار پيدا کنند هيچي، همه اش تو خونه نشستند، آنقدر افسرده اند که خدا ميداند. برام مينويسند: اينجا داريم زنده زنده مي پوسيم، بيکاري و فقر است، همه معتادند، مردم به گدايي و فحشا افتاده اند! خوش به حالت اونجا تو بهشت هستي و اين بدبختي ها رو نميبيني! ميگم بخدا اينجا هم همون جهنمه، اتريش خوبه براي خود اتريشي ها، آلمان بهشته ولي براي آلماني ها نه براي ما. ايراني همه جا بدبخته! خوشبختي و آسايش تو کشور خودمون بود اگه درست بود. ولي وقتي اونجا اينهمه بلا سرمون مياد، ديگه ازاينجا، توغربت چه توقع داريم؟ اينجا هم براي ما کار نيست. تحصيل کرده هاش حاضرند تا پايين ترين کارها را بکنند ولي همون هم گيرشون نمي آد، بچه هاي ايراني از ناچاري به هزار خلاف ميافتند! حيف که اين حرفها باورشون نميشه! منم که نميتونم زندگي خودم رو بگم! يعني به هيچکس نميتونم رازهامو بگم. از اتريشي ها آنهايي که با من رابطه دارند نميدانند ايراني هستم. غير از آنها چند تا همسايه و هم کلاسي دارم که ميدانند ايراني هستم ولي هيچوقت به فکرشان نميرسد که من از طريق سکس پول دربياورم. شايد چون مي بينند که ساکت زندگي ميکنم. تازه ميگويند برو از جواني ات استفاده کن، برقص، بگرد. خوش باش. آمدي کشور ما آزاد هستي! هيچي نميگم ولي آخه کدوم خوشي؟ من نصف دلم ايران پيش بابامه. اونجا توي يک اتاق تنها افتاده. اگه بدونيد وقتي عمل کرده بود من اينجا چه حالي بودم. همه ش فکر ميکردم اون منو واسه يه همچين روزايي بزرگ کرد و زحمت منو کشيد ولي حالا تنهاست و من نيستم پرستاري اش رو بکنم. لابد ديگه نه يه غذا درست ميکنه بخوره نه دروپنجره ها رو باز ميکنه هواش عوض شه، من هميشه خونه رو مثل دسته گل نگه ميداشتم. حتما الان همه خونه و لباساش بوي سيگار گرفته! اگه اونجا بودم که نمي گذاشتم.

وقتي مرداني که با آنها رابطه داري در مورد مليت ات سوال ميکنند چه ميگويي؟
نميدونم هرچي به فکرم برسد ميگويم غير از اينکه ايراني هستم! دلم نميخواهد براي آنها اسم کشورم را بيارم آبروش بره. دليل نمي شه آدم اگه تنشو فروخت، همه چيزاي ديگرش رو هم بفروشه ! من يه کم سبزه هستم. بيشتر ميگويم ايتاليايي يا اسپانيايي هستم. ولي بعضي هاشون شروع ميکنند ايتاليايي حرف زدن و اونوقت تق اش در ميآيد!

برايشان مهم است که کجايي هستي؟
نه زياد. مودبانه سوال ميکنند اگه جواب ندم فورا عذرخواهي ميکنند. ولي بعضي ها گير ميدهند! يکيشان ميگفت ميدونم اسپانيش نيستي، عرب هم نيستي، خواهش ميکنم بگو مال کجايي، ميخواهم بدونم آخه اين چه زميني بوده که يه همچين ميوه به اين زيبايي و شيريني داده!

نمي ترسي از اينکه پدرو مادرت بفهمند چکار ميکني؟
نه. پدرم که امکان ندارد بفهمد. تمام دنيا هم برايش قسم بخورند او باور نميکند، ميگويد من دخترخودم را ميشناسم! مادرم هم بالاخره خودش زن است. درک ميکند.

اگر خواهرهاي کوچکترت بخواهند وارد حرفه سکس شوند به آنها چه ميگويي؟
هيچوقت نميگذارم. از يک خانواده يک نفر فدا بشه بسه! من اين بدبختي ها رو ميکشم که اونا راحت زندگي کنند. البته شايد مجبور شدم مادرمو اينجا شوهر بدم تا اقامت خودش و بچه ها رو بگيره! ولي خواهرام نه! نميذارم اونا ازدواج زورکي بکنند! کمکشون ميکنم تا با کسي که دوست دارند ازدواج کنند و خوشبخت شوند.

براي خودت هم چنين آرزويي داري؟
معلومه. من هنوز منتظر اون دوستم هستم. .کنار او خوشبخت بودم. آنقدر به هم ميآمديم، عين يک کارت پستال عاشقانه بوديم. حيف تو ايتاليا کيفم رو دزديدند اگرنه عکس هامونو بهتون نشون ميدادم! ميخوام بعد که کارم درست شد يه سفر برم آلمان شايد پيداش کنم. به دلم برات شده که يه روزي دوباره نگاهمون به هم ميافته. نميدونم شما به فال حافظ اعتقاد دارين يا نه. بابام خوب حافظ بلده يه دفعه گفتم تلفني برام فال گرفت و يه شعرش اومد که دقيقا همينو ميگفت! من به خاطر اون شعر از مادرم خواستم يک کتاب حافظ برايم فرستاد.

براي آخرين سوال بگو آيا از اينکه از ايران خارج شدي پشيمان هستي؟
آره، مخصوصا من حساب نشده اومدم. همينجوري عشقي راه افتادم غير قانوني آمدم. براي همين خيلي سختي کشيدم. ميدانيد در اين مدت چقدر لحظات وحشتناک داشته ام که حاضر بودم نصف عمرم را ميدادم در عوض ايران بودم. ولي از طرفي هم فکر ميکنم اگر مي ماندم چي ميشد؟ تو فاميل ما هنوز 40 و 50 ساله ها دارند با پدرو مادرشان زندگي ميکنند و نميتوانند مستقل شوند! با اينحال من ميخواهم سه سال ديگه برگردم. من يکي که دوست دارم با بابام زندگي کنم، ايندفعه ديگه از کنارش تکون نميخورم!

پايان

هر روز چند آيه قرآن بخوانيم

« براى شنيدن آيه مورد نظر بر روى شماره آيه كليك كنيد و براي مشاهده تفسير الميزان و نمونه بر روي آيه کليک کنيد »

سوره: سورة البقرة آيات: 286 محل نزول: مدینه

إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُواْ سَوَاءٌ عَلَيْهِمْ أَأَنذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنذِرْهُمْ لاَ يُؤْمِنُونَ 6 خَتَمَ اللّهُ عَلَى قُلُوبِهمْ وَعَلَى سَمْعِهِمْ وَعَلَى أَبْصَارِهِمْ غِشَاوَةٌ وَلَهُمْ عَذَابٌ عظِيمٌ 7 وَمِنَ النَّاسِ مَن يَقُولُ آمَنَّا بِاللّهِ وَبِالْيَوْمِ الآخِرِ وَمَا هُم بِمُؤْمِنِينَ 8 يُخَادِعُونَ اللّهَ وَالَّذِينَ آمَنُوا وَمَا يَخْدَعُونَ إِلاَّ أَنفُسَهُم وَمَا يَشْعُرُونَ 9 فِي قُلُوبِهِم مَّرَضٌ فَزَادَهُمُ اللّهُ مَرَضاً وَلَهُم عَذَابٌ أَلِيمٌ بِمَا كَانُوا يَكْذِبُونَ 10 وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ لاَ تُفْسِدُواْ فِي الأَرْضِ قَالُواْ إِنَّمَا نَحْنُ مُصْلِحُونَ 11 أَلا إِنَّهُمْ هُمُ الْمُفْسِدُونَ وَلَـكِن لاَّ يَشْعُرُونَ 12 وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ آمِنُواْ كَمَا آمَنَ النَّاسُ قَالُواْ أَنُؤْمِنُ كَمَا آمَنَ السُّفَهَاء أَلا إِنَّهُمْ هُمُ السُّفَهَاء وَلَـكِن لاَّ يَعْلَمُونَ 13 وَإِذَا لَقُواْ الَّذِينَ آمَنُواْ قَالُواْ آمَنَّا وَإِذَا خَلَوْاْ إِلَى شَيَاطِينِهِمْ قَالُواْ إِنَّا مَعَكْمْ إِنَّمَا نَحْنُ مُسْتَهْزِؤُونَ 14 اللّهُ يَسْتَهْزِىءُ بِهِمْ وَيَمُدُّهُمْ فِي طُغْيَانِهِمْ يَعْمَهُونَ 15 أُوْلَـئِكَ الَّذِينَ اشْتَرُوُاْ الضَّلاَلَةَ بِالْهُدَى فَمَا رَبِحَت تِّجَارَتُهُمْ وَمَا كَانُواْ مُهْتَدِينَ 16

آیات امروز را می توانید در اینجا هم مطالعه کنید

توضيح: هر روز مي خواهيم يک صفحه از قرآن را با هم بخوانيم (به همراه معني آن. هر روز چند دقيقه وقت مي ذاريم، بعد از يه مدت مي بينيم کل قرآن را ختم کرده ايم، به همين راحتي.
فرمايش امام صادق (عليه السلام) هم که يادمون هست: «قرآن پیمان خداست بر خلق او و برای شخص مسلمان شایسته است که بر عهد خود نگاه کند و هر روز 50 آیه بخواند.»
بيائيم فعلا حداقل با يک صفحه شروع کنيم!
ياعلي ... التماس دعا
 

وقايع جنگ هشت ساله در چنين روزي

18/8/59
تحرك و نقل و انتقال دشمن در سوسنگرد ـ آتش توپخانه در اهواز ـ آتش خودي روي مواضع دشمن در خرمشهر و آبادان ـ درگيري پراكنده در جبهه مياني .

گزارش نيويورك تايمز ، صداي امريكا و راديو مسكو از جبهههاي جنگ ايران و عراق .

رد ادعاي عراق مبني بر مجروح بودن محمدجواد تندگويان در هنگام اسارت از طرف معينفر نماينده مجلس شوراي اسلامي و موضع عراق در اين مورد كه هيچگونه تلاشي را در مورد آزادي ايشان تا پايان جنگ قبول نخواهد كرد .

در نخستين دقايق بامداد ديروز (17/10/59) از سوي سربازان صدام دو موشك به مناطق مسكوني شهر اهواز شليك شد.

18/8/63
ديدار صدام از منطقه عملياتي ميمك و اجراي آتش بيسابقه دشمن در محور مهران ادامه جريان تسليميها و درگيريهاي پراكنده با ضدانقلابيون؛

حاد شدن مسئله اسكان نيروهاي حزب دمكرات با توجه به رسيدن فصل سرما

اعلام مواضع ايران توسط آقاي هاشمي رفسنجاني در نماز جمعه تهران دربارة نفت و جنگ قيمتها و سابقه آن؛ وي دربارة مسئله صلح و مذاكره با عراق گفت: اگر امروز عراق حاضر به مذاكره شده به خاطر اين است كه در موضع ضعف قرار گرفته است، بايد آنقدر گلويش را فشرد تا اعتراف به ظلم كند و تسليم حق شود؛ بازتاب گسترده اين سخنان در رسانههاي جهاني.

گزارش وزارت خارجه امريكا درباره اعدام چند بهايي در ايران و تلاش اين حكومت جمهوري اسلامي براي نابودي بهائيت در ايران سخنان مسعود رجوي در توجيه استقرار در عراق و ديدار با طارق عزيز: هدف از ملاقات با طارق عزيز قبل از هر چيز شكستن طلسم جنگطلبي خميني بود.

18/8/65
در جلسه قرارگاه مركزي سپاه نحوه بررسي طرح مانور يگانها و زمانبندي عمليات مورد بحث قرارگرفت. چگونگي پشتيباني و پدافند هوايي عمليات بزرگ آتي در جلسهاي با حضور جانشين ستاد قرارگاه خاتم، فرمانده كل سپاه و فرماندهان نيروي زميني و هوايي سپاه و فرمانده و جانشين قرارگاه رعد ارتش بررسي گرديد.

گزارش اطلاعات قرارگاه قدس از تحركات دشمن در منطقه عمليات آتي. دستورالعمل فرمانده كل سپاه به نواحي مختلف سپاه براي چگونگي برنامهريزي مرحله دوم تأمين پانصد گردان رزمي. ابلاغيه فرماندهي سپاه كشوري به كليه نواحي تحت پوشش جهت تشكيل واحدهاي پدافند ش.م.هـ. گزارشي از نحوه فعاليت و اقدامات ستاد پشتيباني جنگ دانشگاهها.

اعزام هشتمين گروه از صنعتگران ارمني به جبهههاي نبرد.

امام خميني در ديدار با گروهي از نظاميان: جمهورياسلامي ... وابستگي به هيچ كس ندارد، وابسته به ملت است، وابسته به قواي مسلحه است. اشخاص در اين امور دخالت ندارند ... البته مرگ براي همه هست، براي ما هم هست ... بازتاب سخنان امام خميني در رسانههاي خارجي. خبرگزاري فرانسه: آيتالله خميني با اشاره به شايعات جاري اظهار داشت كه مرگ من روزي فرا خواهد رسيد اما دشمنان داخلي و خارجي ما خوشحال نباشند چرا كه جمهورياسلامي ايران يك قدرت محكم و با ثبات است و رفتن يك شخصيت آن را متزلزل نميكند.

حمله ارتش عراق به پايگاههاي خودي در منطقه كاريزه، مقاومت رزمندگان، عقبنشيني عراقيها. افزايش پناهندگان كرد عراقي به ايران در پي حمله ارتش عراق به شمال اين كشور. حمله نيروهاي خودي به مقر حزب دمكرات در منطقه مياندوآب.
 

 رفراندوم و تثبيت قانون اساسى جمهورى اسلامى ايران (1358)

[18 آبان 1358] - رفراندوم و تثبيت قانون اساسى جمهورى اسلامى ايران (1358)

 وقوع غزوه خندق در مدينه

[17 شوال 5] - وقوع غزوه خندق در مدينه

 آيت الله پسنديده برادر آيت الله خميني درخمين متولد شد

[17 شوال 1313] - آيت الله پسنديده برادر گرامي حضرت امام خميني (ره) ، درخمين متولد شد اين عالم مجاهد تحصيلات خود را در اصفهان و قم به پايان رساند و سپس به خمين بازگشت آيت الله پسنديده تا زمان تبعيد حضرت امام خميني (ره) در خمين بود و مدتي هم به حالت تبعيد در انارك بسر برد. آن زمان كه رژيم شاه قصد داشت نام امام و قيام ايشان را از اذهان محو سازد آيت الله پسنديده به منزله وكيل تام الاختيار حضرت امام حلقه ارتباط مقلدان و مبارزان با ايشان بود؛ گفتني است آيت الله پسنديده در جريان اعتراض گسترده مراجع و علما بازداشت حضرت امام در سال 1342 شمسي و هجرت اعتراض آميز آنان به تهران مهمترين نقش را داشت.

 شيخ راضي كاظمي از علماي بزرگ كاظمين بدرود حيات گفت

[17 شوال 1349] - شيخ راضي كاظمي از علماي بزرگ كاظمين بدرود حيات گفت شيخ راضي كاظمي بخش عمده تحصيلات خود رانزد آيت الله شيخ محمد مهدي خالصي زاده به پايان رساند. وي عالمي زاهد، وباتقوي بود و علماي شيعه و سني جملگي به فضل او اقرار مي كردند. شيخ راضي كاظمي تقرير خوب و بيان لطيف داشت ودر دو سال آخر عمر خود، عهده دار امامت نماز جماعت حرم مطهر كاظمين شد. شيخ راضي كاظمي سرانجام بر اثر بيماري سختي دار فاني را وداع گفت؛ پيكرش در نجف اشرف به خاك سپرده شد.