بخش اول |
مطالب ارسالی نویسندگان ثابت «روزانه» |
|
30 بهمن
همه چیز معجزه است. وجود خود تو معجزه است.
وین دایر فرستنده:
saheledoosti@yahoo.com ************** نتيجه اراده ضعيف، حرف است ونتيجه اراده قوي، عمل فرستنده:
s_ir62@yahoo.com |
|
حديث روزانه
arash_new2001@yahoo.com |
|
افضل ما یتقرب به العبد الی الله بعد المعرفة به ، الصلوة
بهترین چیزی که بنده بعد از شناخت خدا به وسیله آن به درگاه الهی تقرب پیدا می کند، نماز است.
امام کاظم (ع)
|
|
نکات ريز خانه داري
mitramrz@yahoo.com |
|
بخش دوم : نکاتی درباره ی نگهداری و استفاده از مواد غذایی
چند نکته ی مفید در مورد مربا
میوه هایی که برای تهیه مربا انتخاب می شوند باید از بهترین نوع و بدون لکه و کرم زدگی و کاملا" سالم باشند .
شربت مربا باید کاملا" قوام یابد ( قوام آمدن شربت بدین معنی است که هنگامی که مربا آماده شد ، مقداری از شربت را در قاشق می ریزیم ، سرد که شد باید به حالت کشی از قاشق ریخته شود ) . توجه کنید که بیش از حد سفت نشود .
اگر شربت مربا به اندازه ی کافی غلیظ نشده باشد و یا اینکه شکر مربا کافی نبوده باشد ، بعد از مدتی مربا کپک می زند . برای برطرف کردن این حالت توصیه می شود مقداری شکر به مربا اضافه نموده و آن را چند جوش دهید .
به شربت مربایی که از میوه های شیرین تهیه می شود باید بعد از قوام آمدن کمی ترشی اضافه کرد و این ترشی باید در اواخر طبخ به مربا اضافه گردد تا رنگ آن تیره نشود .
اگر مربا پس از مدتی شکرک زد ، علت آن جوشیدن بیش از اندازه و کمی ترشی مرباست . در این صورت داخل آن کمی آب جوش می ریزیم و مربا را دو – سه جوش می دهیم و بعد کمی آبلیمو به آن اضافه می کنیم .
بطور کلی باید توجه کنیم که مرباها را بعد از طبخ بلافاصله در شیشه نریزیم ، بهتر است که مربا یک شب در ظرفی که طبخ شده است بماند . در صورتی که شربت مربا بعد از این مدت رقیق شده باشد ، دوباره آن را چند جوش می دهیم تا شربت آن قوام یابد . مربا بعد از آماده شدن باید در ظرف شیشه ای در بسته و در جای خنک نگهداری شود .
کلیه مرباها بهتر است در ظروف لعابی تهیه شوند ، مگر مربای ( به) که توصیه می شود در ظرف مسی سفید شده ، طبخ گردد.
وقتی جهت صرف مربا آن را در ظرف مناسب می ریزیم ، بهتر است مقدار فراوانی شربت داخل ظرف بریزیم تا مربا روی هم انباشته نشود و شکل خود را بهتر نشان بدهد . بعد از مصرف مربا ، شربت زیادی آن را دوباره در شیشه بر می گردانیم .
|
|
آرایشی - بهداشتی
amoozesh_v_sh@yahoo.com |
|
قواعد برداشتن ابرو توجه: اين کار را روز قبل از مهماني انجام دهيد چون آثار سرخي آن چندان زيبا نيست.
قاعده اول: ابروانتان را با يک برس کوچک مثل مسواک به حالت طبيعي برس بکشيد.
قاعده دوم: يک پارچه لطيف گرم روي ابروي خود بکشيد تا برداشتن ابرو آسانتر شود.
قاعده سوم: زير ابرو را زياد برنداريد چون ظاهر عجيبي پيدا ميکنيد.
قاعده چهارم: ابروهايتان را بيش از حد برنداريد چون به شما چهره متعجب ميدهد.
قاعده پنحم: از موچين جنس خوب و داراي لبه هاي نازک و کيپ استفاده کنيد تا به هتگام برداشتن ابرو موي ابرو را نشکند. اين کار ممکن است باعث عفونت شود.
قاعده ششم: موها را يک به يک بچينيد. آنها را محکم و در جهت رويش مو بکشيد.
قاعده هفتم: ابتدا از وسط ابرو، بالاي بيني، شروع کنيد تا به درد آن عادت کنيد. چون اين قسمت از پوست نسبت به پوست بالاي چشم حساسيت کمتري دارد.
قاعده هشتم: اگر درد اين کار زياد بود قبل از ادامه مقداري خمير دندان بر روي ابرويتان بماليد و بگذاريد چند دقيقه بماند. اين کار حالت بيحسي به پوست ميدهد.
قاعده نهم: برداشتن ابرو را از داخل ابرو به سمت خارج ابرو انجام دهيد.
قاعده دهم: هماهنگي ابروهايتان را در آينه چک کنيد و در پايان يک پارچه لطيف سرد روي ابروهايتان بگذاريد تا سرخي پوست را کاهش دهد.
نکته: اگر ميخواهيد چهره بازتري داشته باشيد فاصله ابروها را کمي بيشتر کنيد و اگر چشمان کشيده ميخواهيد بگذاريد ابروهايتان به هم نزديکتر باشند ادامه دارد...
|
|
فردوسي طوسي
baran432002@yahoo.no |
|
بار دیگر ، داستان به پایان تلخ خویش نزدیک می شود.
خودکامه که از گفتگو، مدارا، خرد بیگانه است.
خودکامه که از پند و مشورت و راهنمای بالاتر از خود بیمناک است.
خودکامه که هیچ رقیبی را بر نمی تابد.
خودکامه و دستگاه خودکامگی بر آن می شود تا قهرمان را از میان بردارد.
این در جان و گوهر خودکامگی است.
این خودکامه نیست که خودکامگی می کند و باید او را از میان برداشت؛
این خودکامگی است که از انسان، خودکامه می سازد.
خودکامگی را باید از فرهنگ انسانی زدود.
در پی رویدادی پیش پا افتاده، خودکامه به وزیر بدگمان می شود:
بدو گفت:
کای سگ ترا این که گفت
که پالایش طبع بتوان نهفت
پس نخست بزرگمهر را به زندان می افکند و بزرگمهر که نیک میداند
به سرانجام شوم خویش رسیده است، از زندان پیام می دهد :
که جای من از جای شاه جهان
فراوان به است، آشکار و نهان
ادامه دارد ...
|
|
يک لبخند
toraj_fal@yahoo.com |
|
زني به شوهرش گفت : هيچ به يادت بود كه امروز سالروز ازدواج ماست ؟
مرد با تاثر جواب دا د : نه ، در اين صورت بيا يك دقيقه سكوت اعلام كنيم
**************
تقويمي بدست صاحب ديوان شيرازي رسيد . صاحب ديوانگفت : اين تقويم درست نيست زيرا كه تاريخ زناشوئي ما را ننوشته است
زن گفت : مگر قرار است زندگي زناشوئي ما را هم در تقاويم بنويسند ؟
صاحب ديوان گفت : آخر مگه نمي بيني تمام مصائب بزرگ در اين تقويم ثبت شده است ؟
**************
مردي را براي دار زدن مي بردند
زن مي گفت : در بازگشت يك شليته گلي براي من بخر
**************
گروهبان آمريكائي كه تازه زن گرفته بود شب به خانه آمد و گفت : از امروز همه چيز در ارتش عوض شده ، بعد از اين زير دستان مي توانند راجع به دستورات ما فوق با او بحث كنند و بي چون و چرا اطاعت نكنند
زنش جواب داد : در ارتش بله ، ولي در خانه از اين خبرها نيست ، زود پاشو يرو ظرفها رو بشور ، بعد ش هم جارو برقي رو بردار خانه رو كاملا تميز كن ، يا لا ؟
|
|
|
مصحف
hamed.1360@yahoo.com |
|
هر روز چند آيه قرآن بخوانيم
« براى شنيدن آيه مورد نظر بر روى شماره آيه كليك كنيد و براي مشاهده تفسير الميزان و نمونه بر روي آيه کليک کنيد »
سوره:
سورة النساء
آيات:
176
محل نزول:
مدینه |
|
|
|
آیات امروز را می توانید از طریق این لینک هم مطالعه کنید
توضيح: هر روز مي خواهيم يک صفحه از قرآن را با هم بخوانيم (به همراه معني آن. هر روز چند دقيقه وقت مي ذاريم، بعد از يه مدت مي بينيم کل قرآن را ختم کرده ايم، به همين راحتي.
فرمايش امام صادق (عليه السلام) هم که يادمون هست: «قرآن پیمان خداست بر خلق او و برای شخص مسلمان شایسته است که بر عهد خود نگاه کند و هر روز 50 آیه بخواند.»
بيائيم فعلا حداقل با يک صفحه در روز شروع کنيم!
ياعلي مدد ... التماس دعا
|
|
بخش دوم |
مطالب ارسالی ديگر اعضا |
اعضا محترم گروه مي توانند مطالبشان را به آدرس
Mobin_s2004@yahoo.com
بفرستند تا با نام خودشان در اين ستون نوشته شود.
|
چرا وقتيكه راه زنگي دشوار ميگردد
بشر تغيير حالت ميدهد خونخوار ميگردد
به وقت عيش و نوش ميزند كوس بي ديني
به وقت تنگ دستي مومن و ديندار ميگردد
|
|
|
از بحث ها و انتقادات کینه توزانه خسته شدم
از آنجا که این توضیحات در جواب و انتقاد از موضع برخی دوستان ، بسیار مفصل است و همراه با عکس ، برای اینکه فضای روزانه را اشغال نکنم همه را در یک صفحه ذخیره کردم .اگر دوست داشتید از آدرس زیر مطالعه کنید.
http://www.golha.net/yanni/HTML/bimantegh.htm |
|
|
درخواست کمک
salam
man eki az azay goroh hastam chand vaghti ek dochar moshkeli shodam bf man mikhad bere va mige ma bedar ham nemikhorim va man ham asasan midonam vali nemikham ghabol konam az jomle moshkelati ke man vaghef be on hastam on 4 mah az man kochik tare va man fogh lisans hastam va on hanoz madrakesh diplome va on dar shahrestaneo man tehran hame chiz najore vali vaghti on mige mikham beram ashk amonamo miborhe va aslan taghat nadaram fikr mikonam bayad donbal ek moshaver khob begardam khob age mohabat konid va be man komak konid manonam age momkene komaketono be in adres mail konid mamnon(honey_pradise2010@yahoo.com) omid varam hamvare sadat man shavid dar zemn age shoma dar khosos moase bonyan chizi midonid komakam konid
|
|
|
به نام حضرت دوست
صفحه سوم دفتر:
الهی لم اعصک حین عصیتک و اتا بربوبیتک جاحد و لا بامرک مستخف و لا لعقوبتک معترض و لا لوعیدک متهاون
ای خدا ی من!
اینک ناگزیر اعتراف ِ خویش به همه بدی ها را با این نکته کامل میکنم که :
من هرگز در نافرمانی ِ تو ،انگیزهی گستاخی نداشتم.
چنین نبوده است که ربوبیتِ تو را انکار کنم! یا فرمانت را کوچک شمارم!
یا خود را به کیفرت بسپارم یا تهدیدت را دست کم بگیرم!
آن چه مرا به این روزِ سیاه نشانده است چیزی جر این نبوده است که:
خطایی بر سر راه من رخ نموده و من ِ وسوسه گرم،آن خطای زشت را آرایش و توجیه کرد.
هوس نیز بر من چیره شده و شور بختی ام به یاریِ آن شتافت!
و در این میان با سرا پردهی عیب پوشی ات که عمری وامدر آن بودم،
به غرور دچار شدم!
http://m-shorideh.persianblog.com
--
در پناه حضرت دوست
سید محسن شوریده |
|
|
سلام بر جرقه
نميدانم كه اصلا اجازه دارم كه درمورد اين بحث في مابين نويسندگان ارزشمند جرقه چيزي بنويسم و يا حتي اظهار نظر كنم يا نه , اما با نظر به وسعت طبع مدير اين رسانه و نوبسندگان بسيار قابلش, بخودم اين اجازه را ميدهم كه از هردو طرف اين قضيه خواهش كنم كه يادشان نرود كه همين اختلاف نظر ها و بحث و جدل در مورد اين موضوعات است كه جرقه را ارزشمند و وزين كرده است و اين همان چيزي است كه بنظر من ميتواند مخاطبين عام همچون من را نسيت به موضوع ازادي و اظهار نظر در مورد هرچه كه به فكرمان صحيح ميرسدحساس كرده و با همين روشهاست كه ايرانيان غمزده و بدون برنامه را عادت ميدهد كه حداثل به حرف يكديگر گوش كنند
دكتر شريعتي در بحث اسلام شناسي در مقطعي مي گويد كه در مجلس يك سخنور جايي براي نشستن نبود و عده زيادي سرپا مانده بو دند و در اين ميان يك نفر از ايستاده ها ميگويد خدا پدرش را بيامرزد آن كسي را كه يك قذم جلوبرود و با اين حرف خواسته بود كه كه صفهاي نشسته در جلو كمي جلوتر بروند تا جاي بيشتري در عقب مجلس ايجاد گردد بعد ازاين اتفاق سخنران از منبر پائين مي آيد و بطرف درب خروجي ميرود مردم ميپرسند كه استاد مگر نمي خواهيد سخنراني كنيد كه ميگويد تمام حرف و سخن و آنچه را كه ميخواستم بگويم در يك جمله گفته شد يعني خدا پدر كسي را بيامرزد كه يك قدم به جلو برود
و به نظر من اين اتفاق مبارك در همين بحث و جدل نويسندگان عزيز رخ داده است
عذر ميخواهم اگر زياده گوئي كردم
دست تمام بچه هاي خوب و ماه جرقه را ميبوسم و آرزو ميكنم كه هميشه سلامت باشند و در ارائه نظرات خوبشان و بحث و حتي جنگ و جدل برسر نظراتشان كوشا.
با احترام
|
|
|
رهبري: نسل سوم از نسل اول انقلاب جلوتر است/ آقاي هاشمي چه پاسخي دارد؟!
حدود سه ماه پيش احمدي نژاد در چند سخنراني تاكيد كرده بود كه "نسل سوم انقلاب چيزي كمتر از نسل اول ندارد؛ بلكه حتي نسل سوم باهوشتر، خلاقتر و مقاومتر است".
اما جناب حجت الاسلام هاشمي بهرماني رفسنجاني اين اظهارات رئيس جمهور را بر نتافت و با واكنشي كنايه آميز گفته بود : "عملكرد نسل اول انقلاب روشن و شفاف است. بهتر است هر كس از نسل خودش حرف بزند و كاري به نسل گذشته نداشته باشد! "
روز گذشته رهبر معظم انقلاب در ديدار با مردم آذربايجان شرقي با پايان دادن به اين جنگ لفظي، فرمودند :
" با يقين اين را عرض مىكنم كه جوانِ امروز - جوانِ نسل سوم - در آمادگى خود و شجاعت خود و غيرت خود براى دفاع از هويت دينى و انقلابى خود، از جوانِ نسل اول - كه در دورهى جنگ تحميلى و دفاع مقدس حضور داشت - هيچ كمتر نيست، شايد هم جلوتر است.
اين است حقيقت آن انقلابى كه جوشيدهى از ايمانهاى مردم و اعتقاد مردم و خواست حقيقى مردم است. حالا چهار نفر آدمِ دلدادهى به بيگانه يا پولگرفتهى از بيگانه - همهشان يكجور نيستند - بيايند يك چيزى بگويند، اما واقعيت قضيه اين است."
حالا آقاي هاشمي چه پاسخي دارد؟!
|
|
|
هرچه میخواهد دل تنگت بگو
آقایان چه میکنند؟؟؟؟
از وقتی که خبر رسید اسرائیل میخواد در مسجد الاقصی کارهایی بکنه تمامی مقامات و رسانه های وابسته به حکومت از صبح تا شب صحبت میکنن که اعتراض کنید و نذارید این کار انجام بشه،و هزارتا نامه از فلان مقام به مجامع بین المللی که اسرائیل میخواد اونجا رو نابود کنه،و برنامه های مختلفی برای اونجا داره....
حالا اگر این عزیزان به فکر آثار باستانی کشورهای دیگه هستن چرا به فکر کشور خودمون نیستن؟؟؟؟؟؟؟؟چرا سد سیوند رو که هم به محیط زیست دشت پاسارگاد آسیب میرسونه و هم بسیاری از آثار باستانی رو تخریب میکنه و موجب خسارتی جبران پذیر به تاریخ،تمدن،فرهنگ و هنر این کشور میشه رو میخوان آبگیری کنن و افتتاح کنن؟؟؟؟؟
جز اینه که دست هایی در کاره که میخواد چیزی از آثار تاریخی ایران باقی نمونه؟جز اینه که عده ای که متاسفانه قدرت رو هم در دست دارن،هیچ ارزشی برای ایران و ایرانی قائل نیستن؟؟؟؟؟
خطر داره آرامگاه کوروش رو تهدید میکنه اونوقت ما به فکر مسجدالاقصی هستیم؟آیا کشورهایی که حکومت برای اونها خودش رو به آب و آتیش میزنه هم برای ما این کارو میکنن؟مسجدالاقصی ارزش خاص خودش رو داره،اما آیا این ارزش برای ملت ایران به اندازه پاسارگاد هست؟؟؟آرامگاه کوروش که اولین پادشاه تاریخ بود که به شکست خوردگان خودش آزادی بخشید با خطر جدی روبه روست و من از همه هموطنان خودم میخوام که به این مسئله اعتراض کنن،تا یک اثر تاریخی کشورمون که باعث افتخاره
از بین نره
من از این به بعد قصد دارم نوشته ها و عقاید خودم رو تحت عنوان هرچه میخواهد دل تنگت بگو برای
روزانه بفرستم و امیدوارم که بچه های گروه اونها رو بخونن و نظرات خودشون رو در موردش بنویسن
با تشکر
|
|
.
|
زينب (س) نفس علي (ع)
عزيز خدا و ولي خدا گريه كند، يعني همه آسمان و زمين و ملك و ملكوت، دارد گريه ميكند. همه جا مضطرب ميشود، سر انسان، بالا، پايين، آسمانها، زمين، همه گريه ميكنند. زيرا قلب مؤمن، عرش رحمان است. وقتي يك بچه يتيم گريه ميكند، عرش خدا ميلرزد.
اينك قافله به كربلا رسيده و ساكن شده است و خانوادهام در حرم و اصحاب نيز نشستهاند و در حال مذاكره و صحبت و اياب و ذهاب و آمد و رفت هستند. شبها از ترس دشمن، چراغ روشن نميكنند. حرم خدا و عزيزان خدا، شبها چراغ ندارند. غذا هم هر چه زاد و راحله بوده است مصرف شده و آب را هم كه بستهاند. كأنّه تمام كره بيرزق، مانده است. تمام ملأاعلي بي ذكر خدا ماندهاند و ملائكه نميتوانند ذكر خدا كنند.
حرم امام حسين(ع) گريه ميكنند و كودكان او ضجه ميزنند. صداي آنها هنوز ميآيد و ناله زينب (س) هنوز به گوش ميرسد. گوش باشيد- اينها راست است. بزرگ خانه، بيشتر وحشت ميكند.
آيا ميداني وقتي قلب حضرت زينب(س) محزون شود چه بر سر عالم ميآيد؟ تصور كنيد كه هيچ بچهاي و هيچ خانمي گريه نكند و تشنه نشود؛ فقط خانم زينب( س) غصهدار شود. او خود همه است. قلب همه شيعيان محزون ميشود. او كبد و سينهاي چون اميرالمؤمنين(ع) داشت، كه وقتي خطبه خواند، كساني كه پيرمرد بودند و ايام گذشته را ديده بودند، تصور كردند حضرت امير(ع) دارد خطبه ميخواند.
بعضي از آنها جمعيت را شكافتند و جلو آمدند. يكي از آنها كه آمده بود، وقتي برگشت گفت هذه زينب بنت علي(ع) اين زينب است كه صدا ميزند. علت داشت كه حضرت، كلام را رساند. زيرا زنگ شترها را بسته بودند و سر و صدا راه انداخته بودند تا صداي خانم به مردم نرسد.
وقتي مظلومان خيلي مشهور باشند ظالم ميخواهد آنها را بپوشاند. صداي زنگ شترها و هياهو و هلهله عرب را زياد كرده بودند تا كسي صداي خانم را كه خطبه ميخواند، نشنود. به مرحمت خدا و با اشاره حضرت، سكوت محض شد. چگونه ميشود شتر راه برود اما صدا نكند؟ نفس اعراب هم ساكت شد. اگر بزرگ خانهاي به اهل آن بگويد ساكت، نفسها همه بند ميآيد. خانم زينب(س) بگويد اسكتوا چطور؟ نفس اميرالمؤمنين(ع) بگويد ساكت؛ از تمامي زمين هم
نفس درنيايد، زياد نيست.
|
|
|
ضرب المثل ها و اصطلاحات انگلیسی (5)
سلام دوستان
.
1)she must suffer in silence.باید سوخت و ساخت (اعضای محترم روزانه)0
2)one swallow doesn,t make summer.با یک گل بهار نمی شود (با مبین تنها روزانه درست نمی شود)0
3)you can not get blood out of.کف دستم را بو نکردم
4)what on earth shall i do now? حالا چه خاکی به سرم بریزم
5)tell me what i,m supposed to do. تکلیف منو روشن کن
6)may i see your death? مرده شور ببرنت
7)it slipped my tunge.از دهنم در رفت (بالایی)0
8)i decided to do without it.از خیرش گذشتم
9)pull your own weight. گلیمتو از آب بکش
10)don,t cause trouble . کرم نریز(شیطونک:از این به بعد انگلیسیشو بگو تا ازت انتقاد نکنن)0
11)take it or leave it .می خوای بخوای نمی خوای نخوای
12)she is very touchy.خیلی زود رنج است
13)it is such more than he deserves.از سرش هم زیاد
14)may i have a word with you .میشه دو کلمه با شما حرف بزنم(دختر خانما گول نخورند!)0
جواب:0
15)take no pain.زحمت نکش
خوب دوستان ایندفعه هم بخاطر توصیهء ایمنی یکی اضافه شد راستی در مورد ادامه-کافی بودن -خدای نکرده بی مصرف بودن ضرب المثلها نظر خودتونو میخوام
helia_k48@yahoo.com خدا یارتون
|
|
|
يادداشتهاي همينجوري در ادامه بحوث ( جمع بحث ! ) قبلی به دیالوگهای تلفنی ، گروهی از مردم تن می دهیم .
ابتدا قبل از آوردن مثال ، امکان دارد برای شما خواننده محترم شبهه پیش بیاید که این اسامی چقدر آشنا هستند ، ولی هر گونه ارتباطی بین این افراد با آن افرادی که شما می شناسید را به شدت تکذیب و تخریب می کنم ، خود دانید .
نمونه اول ؛ میترا میرزا : می گن دکتر آشاسته یک باسن عمل می کنه ، از بغلش صد تا باسن در می یاد ، باسن درست می کنه مثل هلو با لبات بازی می کنه . میترای دومی : اون ؟ نه بابا چرت و پرت بهت گفتن ، من جاریم رفته بود پیش این مرتیکه ، الان بیچاره نمی تونه راه بره ، باسنش سر بالا شده . میترای سوم : نه بابا ، یارو هفتصد تا مدرک بین المللی داره ، فامیل ما رفته بود پیشش ، الان انقدر راضیه ، می گه می تونم از دیوار با اون جام برم بالا . میترای دیگر : چی می گین ، ما یه فامیل داریم انگلیس ، می گه هر کی باسنشو عمل کنه ، دیفتری می گیره . یک میترای دیگر : کی گفته ؟ اینا همش چرت پرته ، می گن که بازار این بیچاره ها رو خراب کنند . خودم تا حالا سه بار عمل کردم ، بعد از هر عمل احساس می کنم می تونم بهتر نفس بکشم . یک میترای دیگر : نه بابا ، راست می گه ، اصلا باسن چه ربطی به شریانهای خونی داره ؟ من یک جا خوندم ، وقتی باسنو عمل می کنی ، امگا سه خونت می ره بالا ، کلی هم فایده داره . میترا میرزا : اصلا گور باباتون ، با اون باسنای فندقتون . ما نفهمیدیم آخرش این کار خوبه یا چوبه ؟
نتیجه گیری : میترا اینا از این تلفن کنفرانس دارا دارند .
نمونه دوم ؛ سروش به بیداری : می دونی این آقامون با اون نامه هاش دنیا رو عوض کرده ؟ بیداری : آره پدر آمرزیده . میدونی اگر اون نامه ها رو نمی نوشت ، الان دنیا توی چه گردابی فرو رفته بود ؟ سروش : وای نگو ؛ من هلاکشم با این همه کارشناسی هاش ، دیدی یک پیام داد بورس از این رو به اون رو شد ؟ ( دو ساعته ورشکست شد ! ) بیداری : اینا همش به خاطر اینه که این آدم به همه چی اشراف داره . سروش : راست می گی ها ، از فیزیک هسته ای تا موارد اقتصادی و سیاسی و هنری و ادبی و فرهنگی و قضایی و غذایی و بهداشتی و معماری و ... همه چی حالیشه به خدا .
نتیجه گیری : چی بگم !!!!
نمونه سوم ؛ محمد دانشجوی آی تی از ایران به میلاد از بی نهایت : می دونی اگر دو روز این مملکتو بدن به من چی کارش می کنم ؟ میلاد : سوراخ سوراخش می کنی ؟ محمد : نه ، دستور می دم همه جاشو تخم مرغ بکارند و روزی سه تا گوجه ، مجانی بدن دم خونه مردم . میلاد : خداییش ؟ محمد دانشجوی آی تی از ایران : آره به جون علی علیپور . میلاد : آخ گفتی علی علی پور ، یادم افتاد این بیچاره توی بستر افتاده و نفس های آخرشو می کشه . دیروز می دونی به من چی گفت ؟ محمد : نه ، چی گفت ؟ میلاد : در گوش من گفت . محمد : چی گفت ؟ میلاد : من تا آخرین نفس ها برای روزانه می نویسم .
نتیجه گیری : با شنیدن این دیالوگ ، اشک بر چهره هر دو جاری شد و تلفنهایشان را آب برد .
نمونه چهارم ؛ الو !!!! بفرمایید ..... من ندا هستم از روزانه .... آخ قربونت برم خوبی ؟ ... آره خوبم ، یک سوال داشتم .....بگو عزیزم ..... من لاکم ترک خورده ، به نظر تو چی کارش کنم ؟ ..... خب عزیزم این که گریه نداه ، برو یکی دیگه بخر .... وای راست می گی ها ! چرا به ذهنم نرسید ؟ .... اشکال نداره فدات شم ..... ببین من نمی دونم چه جوری این لطفتو جبران کنم ولی می خوام بهت درست کردن اشگنه با سس فلانل و سالاد بیف استرامینوفن رو یاد بدم ....
نتیجه گیری : اون ور خط ، دوشیزه آموزشی – بهداشتی بود .
نمونه پنجم ؛ گیر سه پیچ هفتصد باز زنگ می زنه به موبایل طرف و بعد از هفتاد روز دربه دری بالاخره اون یکی با صدای عصبانی گوشی را بر می داره .
اون یکی : بله ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
گیر : ببخشید خودتونید ؟
اون یکی : پس کی ام ؟ نکنه از طرف سروش زنگ زدی ؟ آخه بی ...
گیر : نه نه به خدا من گیر سه پیچم از روزانه . من اصلا فکر نمی کردم شما که طنز می نویسید ، اینجوری باشه اخلاقتون .
اون یکی : حالا که هست ... زود بگو کار دارم .
گیر : والله من یک پست رادیویی برای عروسی مبین دارم درست می کنم ، می خواستم شما هم چهار کلمه توش صحبت کنید .
اون یکی : حال و هواش چیه ؟ اصلا کی ضبط می کنی ؟
گیر : حال و هوای تبریکی داشته باشه ، من تا سه می شمرم بعد شما بفرمایید . یک .... دو .... سه
اون یکی : ای بدبخت ، بیچاره ، خودتو دو دستی بدبخت کردی ، آخه مفلوک آبت نبود ، نونت نبود ، زنت چی بود ؟ من که می دونم از فردا این روزانه در پیتیت ، هفت روز یک بار هم در نمی یاد ، آخه لا مذهب ، زن گرفتن رو چه به روزانه چاپ کردن ... ای بری بمیری که ...
گیر : ... مرسی ، مرسی ، واقعا لطف کردید ... اینها طنز بود دیگه ؟
اون یکی : مرتیکه برو خودتو مسخره کن ... قیافه من به طنز می خوره ؟ شتلق .
و گیر گروه را ترک کرد و دیگر کسی او را بعد از آن پست ندید . روحش شاد .
نتیجه گیری : اگر گفتین اون یکی کی بود ؟ الهه ؟؟؟؟ آی کیو ها خودم بودم دیگه .
همین .
|
|
ashege_shahadat_84@yahoo.com |
|
سخنان سعيد قاسمي در عاشوراي فكه
امسال برای اولین بار دوربین های صدا و سیما در عاشورای فکه حاضر شدند. چند سالی است که ظهر عاشورای فکه شاهد کاروانهای عزاداری است که گودال مقتل شهدای والفجر مقدماتی را برای بیعت با اباعبدالله الحسین(ع) انتخاب کرده اند. سخنران ثابت این مراسم از زمانی که آغاز شده تا به امروز یکی از شاگردان احمد متوسلیان شیر در زنجیر و علمدار لشکر بیست و هفت محمد رسول الله(ص) است. سعید قاسمی در طول سالهای جنگ تحمیلی مسوول واحد اطلاعات لشکر بوده و اگر خوب نگاه کنی می توانی شجاعت و صراحت احمد و حرارت خلوص همت را در او ببینی. امسال هم آقا سعید سخنران مراسم بود، سخنرانی که باز هم مثل همیشه دوربین های صدا و سیما تاب نیاوردند و چشم گوش بر روی حقایق تلخ بستند.حاج حسین خرازی – رحمت الله علیه- درباره روزنامه ها گفته بود که "جراید ما جنگ را درست نمی نویسند؛ درشت می نویسند" و اگر باور داشته باشیم که به تعبیر روح اللهی هنوز جنگ پایان نیافته و نبرد فقر وغنا ادامه دارد – که همین هم هست- پس نباید توقع داشت که صدا و سیما بتواند این جنگ را که سخت و صعب تر از جنگ پیشین است درست بنویسد؛ ای کاش لا اقل آن را درشت می نوشت. جهاد در راه خدا بزرگ تر و عظیم تر از آن است که بتوان رازهای آن را در ظرفهای کوچک و نا پاک ریخت.
--------------------------------------------------------------------------------
" خوب گوش کنید! ببینید شما هم می شنوید؟ شما هم مثل من صدای شنی سیصد تانکی را که به سمت این گودال قتلگاه می آیند می شنوید؟"
مهندس سعید قاسمی در ابتدای سخنرانی اش در جمع خانواده های شهدا، جانبازان، رزمندگان دفاع مقدس و حاضرین در مراسم عزاداری ظهر عاشورای فکه به بیان فضا و توصیف وضعیت منطقه فکه در سال 61 هجری شمسی در زمان عملیات والفجر مقدماتی پرداخت.وی در ادامه جمعیت را مخاطب قرار داد و پرسید: آیا صدای خرد شدن استخوانهای بچه ها را زیر شنی تانکها نیم شنوید؟ آیا صدای 4000 قبضه سلاح سنگین و سبک و تیرهای مستقیم تاننکی که همین چند متر را هدف گرفته اند و زمین را به آسمان می دوزند نمی شنوید؟ آیا صدای هلهله لشکرهای سودانی، مصری و اردنی را که برای زدن تیر خلاص به این منطقه می آیند نمی شنوید.
مسوول واحد اطلاعات لشکر بیست و هفت محمد رسول الله(ص) در طول سالهای جنگ تحمیلی وضعیت گودال قتلگاه شهدای فکه را توصیف می کند و از مجروحینی می گوید که در گودال می ماندند و دوستانشان هم توان بردنشان را نداشتند، قاسمی می پرسد: به راستی این بچه هایی که مجروح شده اند و حالا آخرین لحظات را می گذرانند و تا لحظاتی دیگر با تیر خلاص دشمن به شهادت می رسند با نگاه آخرشان به دوستانشان چه می گویند؟ چه می خواهند؟
وی خود پاسخ می دهد: آیا می گویند برادرم نگاهت، خواهرم حجابت؟ شاید هم می گویند بیت المال را غارت نکنید! شاید می گویند برای مبارزه با دانه درشت های مفاسد اقتصادی استخاره نکنید! اسلام سرمایه داری به اضافه 17 رکعت را جایگزین اسلام ناب محمدی(ص) نکنید! کوخ نشینان را فراموش نکنید! رفاه طلب و تجمل گرا نشوید!
سعید قاسمی تاکید می کند: آن همتی که امروز رسانه ها و تبلیغات چی ها معرفی می کنند با همتی که به واقع وجود داشت متفاوت است. یک همت ما دیدیم و یک همت هم ان اتوبان بزرگی است که در تهران شرق و غرب را به هم وصل می کند. قاسمی هشدار می دهد: همه بدانند نمی شود همت را از خصائلش جدا کرد! نمی شود کل سال را حاج همت ، حاج همت گفت و ساده زیستی او را فراموش کرد. نمی شود فرماندهی او را فراموش کرد که خود جلوتر از نیرو هایش حرکت می کرد، همت هیچوقت نمی گفت بروید، همیشه می گفت بیایید. اگر می خواهید از همت حرف بزنید باید ساده زیست باشید، باید مثل او زندگی کنید و گرنه فراموشش کنید.
شاگرد برادر احمد تصریح کرد: به فرموده امام ما می توانیم و باید سنگر های کلیدی جهان را فتح کنیم و باید به فرمان حضرت روح الله در همه جهان هسته های مقاومت ایجاد کنیم.اگر بخواهیم هسته های مقاومت را ایجاد کنیم باید بسیجی باشیم و اگر بسیجی هستیم باید انقلابی باشیم و اگر بخواهیم انقلابی باشیم باید شریک درد و غم همه مظلومان عالم شویم و اگر بخواهیم اینگونه باشیم باید یک بار دیگر همت وار زیستن را یاد بگیریم. باید یک بار دیگر رجعت کنیم.
قاسمی ادامه داد: اگر به سخنان حضرت روح الله گوش داده بودیم امروز نباید رحیم پور ازغدی اینجا و برای شما سخنرانی می کرد که جایگاه او باید در قلب اروپا بود، و مگر یک بار این اتفاق نیفتاد و مگر به بوسنی نرفتیم اما عقب نشستیم و امروز اینجاییم.
مهندس سعید قاسمی با اشاره به سالهای جنگ گفت: متاسفانه همانطور که در تاریخ جنگ تحریف شد و دو سال از آن – که نبردهای کردستان بود- از سالهای دفاع مقدس حذف شد و امروز به جای ده سال دفاع مقدس از هشت سال سخن می گویند که تحریف دیگر را نیز شاهدیم و آن این است که امروز سخن از جنگ ایران و عراق می گویند.
وی افزود: امروز جوانان ما حق دارند اگر بپرسند که چگونه است شما با داشتن یلان و صف شکنانی چون متوسلیان ها، همت ها، باقری ها، باکری ها و دیگران نتوانستید بر عراق پیروز شوید اما آمریکا به راحتی توانست، مشکل اینجاست که به او گفته اند ما در این سالها با عراق جنگیده ایم که این دروغی بزرگ و خیانتی آشکار است. ما در این سالها با تمام ابرقدرت ها و قدرت های ریز و درشت جهان جنگیدیم و به واقع این جنگ جهانی سوم بود.
قاسمی تاکید کرد: این وظیفه رسانه هاست که این ایستادگی و مقاومت در برابر تمام استکبار را به مردم معرفی کنند که اگر این اتفاق نیفتد به جنگ خیانت شده است.
|
|
|
آدمخوارها در يك شركت كامپيوتري پنج آدمخوار به عنوان برنامهنويس در يك
شركت خدمات كامپيوتري استخدام شدند. هنگام مراسم خوشامدگويي رئيس شركت گفت: "شما
همه جزو تيم ما هستيد. شما اينجا حقوق خوبي مي گيريد و ميتوانيد به غذاخوري شركت
رفته و هر مقدار غذا كه دوست داشتيد بخوريد. بنابراين فكر كاركنان ديگر را از سر
خود بيرون كنيد." آدمخوارها قول دادند كه با كاركنان شركت كاري نداشته باشند.
چهار هفته بعد رئيس شركت به آنها سر زد و گفت: "مي دانم كه شما خيلي سخت كار
ميكنيد. من از همه شما راضي هستم. امّا يكي از نظافت چي هاي ما ناپديد شده است.
كسي از شما ميداند كه چه اتفاقي براي او افتاده است؟" آدمخوارها اظهار بياطلاعي
كردند.
بعد از اينكه رئيس شركت رفت، رهبر آدمخوارها از بقيه پرسيد: "كدوم يك از شما نادونا
اون نظافت چي رو خورده؟"
يكي از آدمخوارها با اكراه دستش را بالا آورد. رهبر آدمخوارها گفت: "اي احمق! طي
اين چهار هفته ما مديران، مسئولان و مديران پروژهها را خورديم و هيچ كس چيزي
نفهميد و حالا تو اون آقا را خوردي و رئيس متوجه شد! از اين به بعد لطفاً افرادي را
كه كار ميكنند نخوريد." |
|
|
توليد عروسكهای جدید
اين عروسك يك پستاندار عقيمشده است كه به كمك علم مهندسي ژنتيك ساخته شده. تركيبي از ژنهاي خرگوش ، شامپانزه و خوك. با استفاده از القاي خواب زمستاني ، در جعبه نگهداري ميشه و اين جعبه ضربان قلب و ميزان تازگي اون رو نشون ميده. در دو مُدل يكي با طولعمر يكسال و يكي با طولعمر سهسال ساخته شده
اين موجود زنده طوري ساخته شده كه حركات محدودي مانند يك نوزاد داشته باشه. مدفوع بسيار مختصري داره و به غذاي كمي احتياج داره. جثه اون از اين بزرگتر نميشه. كاملاً درد رو حس ميكنه ولي نميتونه اصوات بلند توليد كنه. داري خون عضله و استخوانه. بعد از خروج از جعبه ظرف بيست
دقيقه بيدار ميشه و چشمهاش رو باز ميكنه.
|
|
|
بمناسبت اول صفر، ورود کاروان اسرا به شام
يزيد در اسارت احرار
وحشت سراپاى آل ابىسفيان را فرا گرفته بود، سپاه محمد(ص) به شهر نزديك مىشد. اندكى بعد، ابر عطوفت پيامبر(ص) بر شهر سايه افكند; باران رحمتش باريدن گرفت و ترس را از شهر امن الهى زدود. پيامبر(ص) به دشمنان سرسختش منتى بزرگ نهاد و به آنان فرمود: «اذهبوا انتم الطلقاء» برويد، شما آزاد هستيد.
شكستبراى فرزندان بنىاميه تازگى نداشت; به دل عقده داشتند; عقده بدر و حنين، عقده لحظاتى كه پدرانشان در خشم مسلمانان مىشكستند و چون برگ خشك نقش زمين مىشدند. اين بار بر پيشانيشان مهر «طلقاء» خورده بود و اين امر عقده ديگرى بر دل كينهتوزشان نشانيد; عقدهاى كه از عقده مرگ عزيزانشان در بدر و حنين كمتر نبود. آنها خاطرهاى تلخ از داستان فتح مكه در سينه داشتند; خاطرهاى كه در آينه آن تسلط و عظمت پيامبر(ص) و خوارى وذلتخويش را مىديدند.
شعلههاى مرگ خونين پدران و ننگ نشسته بر دامان هر روز برافروختهتر مىشد، در پى فرصتى بودند تا خشم درون فرو نشانند و انتقام خويش از پيامبر(ص) و آل او بستانند. فرصتى كه در روزگار يزيد فرا رسيد. او وارث همه عقدههايى بود كه سالها بر دل پدرانش سنگينى مىكرد.
فرزند كشته شدگان بدر و طلقاى فتح مكه، شمشير انتقام به دست گرفت; او مىخواست همه شكستها، مرگها و حقارتها را جبران كند، در پى ريختن خون بود و به اسارت گرفتن افراد.
از اين روى فرمان قتل سرور جوانان بهشت و عزيزانش را صادر كرد. و پس از حادثه خونبار كربلا، همه چيز را براى گشودن عقدهاى ديگر فراهم ديد; عقدهاى كه حتى با شنيدن خبر گرفتار آمدن اهل بيت(ع) در زنجير اسارت ابنزياد گشوده نشده بود...
پس دستور داد تا خاندان پيامبر را به شام بفرستند. (1) يزيد مىخواست داستان مكه تكرار شود، ولى اين بار به تيغ بنى اميه.
ابنعباس از اين هدف شوم يزيد پرده برداشته است. او در نامهاى به يزيد نوشت:
عجيب است، تو دختران عبدالمطلب و نونهالانش را مانند اسيران به شام بردهاى تا مردم ببينند بر ما مسلط شدهاى و بر ما منت مىگذارى. (2)
كاروان اهل بيت(ع) به شام رسيد. يزيد در جيرون، كنار يكى از دروازههاى دمشق، بود. چون چشمش به كاروان آلالله افتاد، مغرور و شادمان لب به شعر گشود و چنين سرود:
نعب الغراب فقلت صح او لا تصح فقد اقتضيت من الرسول ديونى (3)
صداى كلاغ برخاست. پس گفتم: فرياد بزنى يا نزنى من آنچه از پيامبر طلب داشتم، باز پس گرفتم.
او، در راستاى نيتشوم خود، دستور داد تا هر چه بيشتر با اهل بيت(ع) سختگيرى كنند و آنها را خوار سازند. بر اين اساس آنها را گردن به گردن با طناب بستند، بر هر كه از رفتن باز مىماند تازيانه زدند (4) و هنگام آسايش، در خرابه جايشان دادند.
يزيد مىخواستسلطه و اقتدار خويش را نشان دهد تا سرانجام با آزاد كردن آنان، به هدف شوم خود دستيابد.
يزيد در يكى از روزها، در حالى كه شخصا زنجير از پاى امام سجاد(ع) باز مىكرد. از حضرت پرسيد: آيا مىدانى چرا چنين كردم؟
حضرت پاسخ داد: تريد الا يكون لاحد على منة غيرك; (5) مىخواهى تنها خودت بر من منت داشته باشى.
از كلام حضرت(ع) به خوبى استفاده مىشود كه چگونه يزيد در پى منت نهادن بر آل رسول بود.
شكست يزيد
يزيد هر چه بيشتر كوشيد كمتر به هدف رسيد. جريان رجوع اهل بيت(ع) به مدينه چنان انجام گرفت كه نه تنها كمترين نشانى از ضعف اهل بيت(ع) و اقتدار يزيد در پى نداشت; بلكه نشاندهنده پيروزى اهل بيت(ع) بود.
اسير نوعا كمتر توان حرف زدن دارد، گوشهاى برمىگزيند و در غم خود فرو مىرود; يا به آينده دشوارى كه در پيش دارد مىانديشد و يا به گذشته دردناكى كه ديده است. حتى اگر بخواهد چيزى بگويد مجالش نمىدهند; چرا كه اسير است و در بند. اما شام اسيرانى ديد كه همه چارچوبههاى اسارت را در هم شكستند، از هر لحظه براى تبليغ بهره جستند و در مدتى كوتاه، دشمن خويش را به زانو درآوردند. آرى «اهل بيت» اسيرانى بودند كه دشمن را به اسارت گرفتند. وقتى به شام رسيدند، خستگى راهى طولانى بر تن، زخم آزار دشمنان كينهتوز بر سينه و زنجير بر پا داشتند و از ضعف و گرسنگى رنج مىبردند. ولى با اين همه، چون جام پايدارى از دستحسين(ع) گرفته بودند، در شام نبردى ديگر به راه انداختند. آنان در لباس اسارت پر شكوه، قدرتمند و پر صلابت ظاهر شدند; تيغ زبان زينب(ع) و شمشير بيان سجاد(ع) همه آنچه يزيد تنيده بود، از هم گسست و چهره واقعيت را نمايان ساخت.
مجلس بزم يزيد، كه يزيديان را از باده پيروزى سرخوش كرده بود، با فرياد علىگونه زينب(ع) در هم ريخت. زينب(ع) يزيد را، كه با جلال و جبروت بر تخت نشسته بود، مخاطب قرار داد و فرمود: «امن العدل يا بن الطلقاء، تخديرك حرائرك و امائك و سوقك بنات رسول الله(ص) سبايا ... ». (6)
اى زاده طلقاء، آيا اين عدل است كه زنان و كنيزان خود را در پرده بنشانى و دختران رسول خدا(ص) را به عنوان اسير از شهرى به شهرى بگردانى ... .
اين سخن زينب(ع) بار ديگر ذلت آل ابوسفيان در فتح مكه را در يادها زنده ساخت. غبار غم بر چهره يزيد و يزيديان نشست. يزيد، كه در آرزوى برپايى مجلسى چنين بود تا بر گذشتههاى ذلتبار خاندانش سرپوش بگذارد، نتيجه را كاملا معكوس يافت. سخنان زينب(ع) محكم و پياپى وارد مىشد. يزيد جز سكوت راه ديگرى پيش روى خود نمىديد. آرى يزيد در بند اسارت زبان زينب(ع) خاموش نشسته بود. در حقيقت، سخن آن حضرت(ع) اين پيام را در برداشت كه اى يزيد، پيامبر كفار را، كه پدرانتبودند، آزاد كرد; اما تو آزادى را از دختران او سلب كردهاى. اين چيزى جز يك ننگ ديگر براى تو و خاندانت نمىتواند باشد; ننگى كه از ننگ طلقا بودن ريشه مىگيرد.
مقايسه رفتار يزيد در ابتداى ورود اهل بيتبه شام با رفتار چند روز بعد او پرده از صلابت و قدرت تبليغات اهل بيتبرمىدارد و همه چيز را آشكار مىسازد. رفتار يزيد در اواخر حضور اهل بيت(ع) رفتارهاى انفعالى بود; بهگونهاى كه مىكوشيد قتل امام حسين(ع) را به گردن ابنزياد اندازد. اهل بيت(ع) قاطعانه اين ترفند تبليغى او را خنثى كردند و به او گفتند: ما قتل الحسين غيرك ... (7) ; اى يزيد امام حسين(ع) را جز تو كسى نكشته است ....
او در برابر افشاگريهاى اهل بيت(ع) چنان خويش را درمانده يافت كه براى حفظ موقعيت پوشالى خود، راهى جز خشونت نديد و از اينرو چند بار به قتل امام سجاد(ع) فرمان داد. ولى چون اين كار را به زيان خود ديد از آن چشم پوشيد. اندك اندك اهل بيت(ع) جو تبليغى را كاملا به دست گرفته بودند، بهگونهاى كه دل مردم را با مرثيهخوانى اباعبدالله(ع) مىلرزاندند و حديث عاشورا را با سوز بيان مىكردند. امام سجاد(ع) در خطبه خود در مسجد جامع روضه شهادت و مظلوميت امام حسين(ع) را خواند و شاميانى كه دشمنان اهل بيت(ع) به شمار مىآمدند، در حضور يزيد، گريستند. (8)
عاقبت مروانحكم حضور اهل بيت(ع) را در شام به ضرر دستگاه بنىاميه ديد و به يزيد توصيه كرد تا هر چه زودتر اسباب رجوع اهل بيت(ع) به مدينه را فراهم آورد. (9) بدين ترتيب اهل بيت(ع) با سرافرازى شام را به قصد مدينه ترك كردند.
پىنوشتها:
- 1.مع الحسين فى نهضته، اسد حيدر، ص 308; مقتل الحسين، مقرم، ص 441.
- 2.سفينة البحار، ج 2، ص 151 (ماده، عبس).
- 3.بحارالانوار، ج 45، ص199; مقتل الحسين، مقرم، ص 448.
4.مقتل الحسين مقرم، ص449.
5.ذريعة النجاة، ميرزا رفيع گرمرودى، ص 334.
- 6.همان.
- 7.همان.
- 8.همان.
- 9.مع الحسين فى نهضته
|
|
میترا ، محمد ، ایمان ، علی ، میلاد |
|
با سلام خدمت دوستان عزیز
امیدواریم که همگی خوب و خوش باشید
ما ( میترا ، ایمان ، محمد ، علی و میلاد ) تصمیم داریم چند کلمه با شما عزیزان درد دل کنیم ، به همین جهت سعی کردیم صحبت ها در قالب یک میل مشترک تقدیم شما عزیزان بشه .
قبل از هر حرف و کلامی سپاس صمیمانه و مخلصانه ی خودمون رو نثار دوستان عزیزی می کنیم که با میل های گرمشون به ما امید ادامه ی راه و ادامه ی حضور رو بخشیدند . دوستان عزیزی که تو شرایط بحرانی ما رو تنها نگذاشتند و با هر روش و زبانی که بود ، آرامش دوباره را به ما هدیه دادند . ما قدر دان شما عزیزان هستیم و خالصانه دستتون رو می بوسیم . اگر تا به حال فعالیتی کردیم و حضور مستمری داشتیم به پشتوانه ی شما عزیزان بوده . با حمایت شما ، با دلگرمی شما و با اتکا به شما ..... ما هرگز و هرگز فکر نمی کردیم که تا به این حد مخاطب داشته باشیم . این باعث افتخار ماست . همگی بی نهایت خرسندیم که هر چه در چنته داشتیم ، هر چند ناقابل نثار شما عزیزان کردیم و شما چه خالصانه و کریمانه همه رو پذیرفتید و کاستی ها رو بر ما بخشیدید .
دوستان عزیز ما هم مثل شما طی هفته ی گذشته ، به این موضوع فکر کردیم که چرا این تنش در گروه به وجود آمد ؟ به این موضوع اندیشیدیم که آیا مشکل اصلی متوجه ماست ؟ آیا مشکل اصلی در بیان انتقادات صیقل داده نشده ی شماست ؟ آیا مشکل اصلی در پاسخگویی به انتقادات مطرح شده توسط ماست ؟ و آیا های بیشماری که احتمالا" ذهن شما عزیزان رو هم به خودش مشغول کرده .
همونطور که می دونید و ما هم می دونیم یک گروه اینترنتی محدود به چند نفر نیست . گروه هم مثل زندگی جریان داره . یک روز یکی میاد و با ورودش هیجان ، شادی ، خنده ، تالم ، تاثر ، تحیر و تفکر و .... رو با خودش به ارمغان میاره و روزی دیگر ، خاموش و بی سرو صدا کوله بارش رو جمع می کنه و برای ابد دوستان و گروهش رو به خدا می سپاره . باز هم درست مثل زندگی . این اتفاق دیر یا زود برای همه می افته . برای شما ! برای ما !
ما امروز به خواست شما و به امر شما برگشتیم . مصمم تر از قبل و استوار تر از گذشته ! چرا که حالا ایمان داریم که صدها دوست مهربون و همدل در گوشه و کنار این دنیای پهناور ، مشتاق دیدن و خوندن دست نوشته های ما هستند . برگشتیم تا با توان مضاعف شادی و نشاط رو به خونه ی دل دوستانمون مهمون کنیم . البته این کاملا" طبیعی هست که هر کلامی و هر نوشته ای یک سری موافق داشته باشه و یک سری مخالف . به قول دوست بسیار عزیز و محترممون خانم " نادجا" هیچ وقت نمی شه همه رو از خودمون راضی نگهداریم . ما می دونیم که تعداد زیادی از دوستان هستند که از مطالب ما لذتی نمی برند و انتقاداتی رو بر اونها وارد می کنند . دوستان عزیز ، ما با جان و دل شنونده ی انتقادات شما هستیم . چرا که همه ی ما مبینی ها تلاشمون ارتقاء سطح کیفی روزانه هستش که به قول مبین جان مال همه ی ماست . خیلی اوقات انتقادات تندی از ما شده که کاملا" به دور از ادب بوده ، حتما" می پذیرید که هر چقدر انتقاد پذیر باشیم ، لحن تند و کلام عاری از ادب ، افکارمون رو به هم می ریزه . دوستان عزیز ، محمد با جون و دل دست نوشته ها ، افکار و عقایدش رو به گروه می فرسته و گروه رو به تبادل نظرات دعوت می کنه ، منتی نیست ، ایمان با جون و دل پست رادیویی رو آپ تو دیت می کنه و تلاش می کنه تا اوقات لذت بخشی برای شما عزیزان فراهم کنه ، منتی نیست ، میترا با جون و دل برای جاری کردن یه لبخند کوچیک رو لب یه دوست بزرگ ، کاغذ ها رو سیاه می کنه ، منتی نیست ، میلاد با جون و دل هدایت و رهبری لیگ مبین رو برعهده داره و گروه جوان مبین رو ترغیب به ورزش و پاک زیستن می کنه ، منتی نیست ، علی با جون و دل با دست نوشته های ساده و بی آلایش شادی رو تقدیمتون میکنه و بار ملال آور یک روز کاری رو از دوشتون بر می داره ، باز هم منتی نیست . تمام این کارها با عشق و علاقه انجام می شه . لازم هست که بدونید هیچ کدوم از بچه ها از بیماری روانی در رنج نیستند که بدون دلیل پاسخ های تند و گاهی به قول بعضی از دوستان عاری از ادب نثار دیگران کنند . شده تا حالا به انتقاداتون فکر کنید ؟ شده ببینید چقدر مودبانه انتقاد می کنید ؟ شده خالصانه با خودتون فکر کنید که چرا انتقاد می کنید ؟ !! انتقاد می کنید تا به بهبود کیفیت کمک کنید یا انتقاد می کنید تا نویسنده رو دلزده کنید ؟
دوستان عزیز مطمئن باشید اگر در انتقادهاتون منصف و با ادب باشید ، از طرف ما هیچ اساعه ی ادبی به شما نمی شه !! ولی اگر غیر از این باشه متاسفانه همون برخوردهای تند به وجود میاد . مطمئنا" انتظار ندارید که در جواب یک نقد نا محترمانه ، پاسخ محترمانه ای دریافت کنید ؟؟؟؟ پس بیایید با هم اولین گام رو برداریم . " یا علی "
با اجازه ی دوستان عزیز چند کلمه با مادر مهربانی به نام الهه درد دل می کنیم .
الهه ی عزیز قبل از شروع کلام از شما به عنوان یک عضو قدیمی و مهمتر و ارزشمند تر از اون ، یک " مادر " پوزش می طلبیم . امیدواریم که زبان تند و قلم نیشدار ما رو با همون مهر مادری که به لب آوردید ، بر ما ببخشید . الهه ی عزیز ما به شما و همه ی دوستان عزیز حق می دیم که نظرات خودتون رو نسبت به ما ، نسبت به کار ما ، نسبت به نشریه ی مورد علاقتون و نسبت به جزئی ترین مسائل بیان کنید . انتقاد و پیشنهاد جزئی از اجزاء بشر هستش . همیشه با ما و در کنار ماست . اما سوال اینجاست که به نظر شما انتقاد باید طبق اصول باشه یا نه ؟ هر وقت هر کسی ، به هر نحوی که تمایل داشت ، با استفاده از هر کلامی نظرش رو در قالب انتقاد می تونه بیان کنه ؟
ما هم انسان هستیم ، درست مثل شما . با یک ظرفیت محدود و مشخص ، درست مثل شما ، و مانند شما ما هم کامل نیستیم ، کمال برازنده ی خدا هست و بس .
الهه ی عزیز ، عطوفت مادرانه ی شما میان بی رحمی کلامتون ، محو شد . ای کاش همین پیام عشق و محبت رو در میل اولتون ابراز می کردید و از کلمات ناراحت کننده ای مثل " سبکسر، هرز ، پیادگان بی مقدار و ..... استفاده نمی کردید . الهه ی ناز (اجازه بدید اینطور خطابتون کنیم ، چرا که این اسم برازنده ی یک موهبت الهی به نام مادر هستش ) الهه ی ناز کلام بی پروای شما که شاید ناخواسته در گروه مطرح شد ، باعث دلمردگی ما شد . ایمان با اون همه انرژی ناگهان سکوت کرد . محمد با اون همه نظریه مهر خاموشی بر لبان جوانش زد . علی ، میلاد و میترا هم به نوعی دیگر ... ای کاش کمی بیشتر با ما جوانان خام و پر شور مهربان تر بودید و ای کاش کلامتون بیشتر نوازشگر می بود تا ملامتگر . تجربه ای بود که ما با شما در آن سهیم شدیم . از این بابت ممنونیم . گفتید اتحاد ما زیبا بود و ما در دلمون حسرت خوردیم که ایکاش اتحاد گروهمون با هم زیبا باشه . ای کاش انتقادها رو دوستانه تر بیان کنیم ، ای کاش تهاجمی با هم برخورد نکنیم ، ای کاش خواسته و ناخواسته عواطف و احساسات همدیگر رو جریحه دار نکنیم . ای کاش همه همدیگر رو دوست داشته باشیم . الهه عزیز صحبت کردن با شما و شنیدن صدای پر از مهر مادرانتون نهایت سعادت ماست . الهه ی نازنین با وجود نزدیک به 260 میلی که محمد از دوستارانش دریافت کرده و با وجود خواهش های ما ، هنوز دلش صاف نشده و زنگارهای دلتنگی بر روی روحش خودنمایی می کنه . شاید شما بتونید این زنگارهارو با عشق مادرانه پاک کنید .
دوستان عزیز بی نهایت سپاسگزاریم که وقتتون رو در اختیار ما گذاشتید
موفق و پیروز باشید
میترا ، محمد ، ایمان ، علی ، میلاد |
|