بخش اول |
مطالب ارسالی نویسندگان ثابت «روزانه» |
|
|
|
حديث روزانه
arash_new2001@yahoo.com |
|
طلب العلم فریضة علی کل مسلم، الا ان الله یحب بغاة العلم
طلب علم بر هر مسلمانی واجب است، همانا خدا جویندگان علم را دوست دارد.
پیامبر اکرم (ص) |
|
نکات ريز خانه داري
mitramrz@yahoo.com |
|
بخش دوم : نکاتی درباره ی نگهداری و استفاده از مواد غذایی
حمام ماهی
هیچ گاه ماهی یخ زده را درون آب نگذارید ، بلکه در شیر قرار دهید . شیر مزه ی یخ زدگی را از ماهی می کشد و طعم دلپذیری به آن می بخشد . می توانید به جای شیر از سرکه هم استفاده کنید . یعنی ماهی را در محلول سرکه و آب قرار دهید و صبر کنید تا یخ آن به آرامی باز شود.
|
|
آرایشی - بهداشتی
amoozesh_v_sh@yahoo.com |
|
نکات آرايش چشم از سايه هاي سه رنگ Kayla استفاده کنيد. چون هر سه رنگ متناسب با هم را دارند. (روشن، متوسط، تيره. هر سه در يک مجموعه)
هنگام زدن سايه چشم توجه داشته باشيد که سايه تيره، چشم را کوچکتر و سايه روشن، چشم را درشتتر نشان ميدهد.
رنگ روشن سايه را رو ي کل پلک بکشيد.
رنگ متوسط را روي پايين پلک بکشيد.
رنگ تيره را روي گوشه خارجي بکشيد تا به نگاهتان عمق بدهيد.
خط چشم را به آرامي با کششهاي کوتاه، از داخل به خارج چشم بکشيد.
ريمل به نگاهتان جلا ميبخشد. ريمل آبي نيلي Kayla را آزمايش کنيد، متحيرتان ميکند.
توجه داشته باشيد که سايه چشمتان را هنگام آرايش خوب روي هم پخش کنيد. چونکه شما نميخواهيد سايه تان در سه رنگ جلوه کند.
همچنين دقت کنيد که ريمل کمتري روي مژه هاي پايين بماليد.
اگر مژه هاي به هم چسبيده داريد، با شانه مژه آنها را شانه کنيد.
اگر زير چشمانتان مشکلي از قبيل پف، لکه يا... داريد، توجه داشته باشيد که زدن ريمل به مژه هاي زيرين توصيه نميشود، چون اين کار پف و يا لکه ها را برجسته تر جلوه ميدهد.
اگر دور چشمتان کبودي دارد ميتوانيد با سايه مگنت اين کبودي را به حد اقل برسانيد و بعد چشمانتان را آرايش کنيد ادامه دارد...
|
|
فردوسي طوسي
baran432002@yahoo.no |
|
ابن بلخی در فارسنامه در باره تخت جمشید می نویسد:( هر كجا صورت جمشید به كنده گرد كنده اند، مردی بوده است قوی. كشیده ریش و نیكو روی و جعد موی و در بعضی جاها صورت او گرد است و چنان است كه روی در آفتاب دارد.)
.
با این درآمد ببینیم، جمشید جم در شاهنامه چه می کند:
در این جا نیز می بینیم که دیوان یا زنخدایان باستان خانه ساختن و دیوار سازی را به مردمان می آموزند:
بفرمود دیوان ناپاک را
به آب اندر امیختن خاک را
هر آنچه ز گل آمد چو بشناختند
سبک حشت را کالبد ساختند
به سنگ و به گچ، دیو، دیوار کرد
نخست از برش، هندسی کار کرد
چو گرمابه و کاخ های بلند
چو ایوان که باشد پناه از گزند
سپس جمشید، گوهر ها و یاقوت نقره و زر را کشف می کند.
آنگاه مشک و عنبر و کافور و گلاب می آورد.
پس آنگاه بنیاد پزشکی و درمان دردها و دارو سازی را می نهد.
و:
گذر کرد از آن پس به کشتی بر آب
زکشور به کشور برآمد شتاب
چنین است که مردمان روز بر تخت نشستن جمشیدو روز شکوفایی طبیعت و انسان را باهم جشن می گیرند.
سر سال نو هرمز فرودین
بر آسوده از رنج تن دل زکین
بزرگان به شادی بیاراستند
می و جام و رامشگران خواستند.
ادامه دارد ...
|
|
يک لبخند
toraj_fal@yahoo.com |
|
من آرام ترین ساعات زندگیم را مدیون سینما هستم
چطور ....؟ مگر خیلی به سینما علاقه داشته و به سینما می روی ؟
نه ، خودم نمی روم . زنم می رود و من در خانه تنها می مانم
*****************
مونتنی زنا شوئی را به قفسی تشبیه کرده و گفته : ازدواج را می توان به یک قفس تشبیه کرد : مرغانی که در بیرونند آرزو می کنند که در ان داخل شوند و پرندگانی که داخل آن هستند می کوشند تا از آن بیرون روند
**************
تد اسنایدر بدو چنین پاسخ داده است : من ترجیح می دهم که بیرون باشم و درون را بنگرم تا اینکه داخل باشم و حسرت خارج را بکشم
*******************
ف . م . نولس نیز چنین می گوید : زناشوئی چیزی است که یک بی زن آنرا از دست می دهد و یک زنمرده از آن رهائی می یابد
*****************
همین نظر را پلوتوس بدین گونه اظهار کرده است : اگر در خانه باشم افکارم متوجه بیرون است و اگر در بیرون باشم افکارم متوجه خانه است
ادامه دارد ...
|
|
|
يکشنبه: داستان راستان سفره خليفه شريك بن عبدالله نخعی - از فقهای معروف قرن دوم هجری - به علم و تقوی معروف بود . مهدی بن منصور خليفه عباسی علاقه فراوان داشت كه منصب " قضا " را به او واگذار كند ، ولی شريك بن عبدالله ، برای آنكه خود را از دستگاه ظلم دور نگاه دارد زير اين بار نمیرفت . نيز خليفه علاقهمند بود كه شريك را معلم خصوصی فرزندان خود قرار دهد تا به آنها علم حديث بياموزد ، شريك اين كار را نيز قبول نمیكرد و به همان زندگی آزاد و فقيرانهای كه داشت قانع بود .
روزی خليفه او را طلبيد و به او گفت : " بايد امروز يكی از اين سه كار را قبول كنی ، يا عهده دار منصب " قضا " بشوی ، يا كار تعليم و تربيت فرزندان مرا قبول كنی ، يا آنكه همين امروز نهار با ما باشی و برسر سفره ما بنشينی " .
شريك با خود فكری كرد و گفت ، حالا كه اجبار و اضطرار است ، البته از اين سه كار ، سومی بر من آسانتر است . خليفه ضمنا به مدير مطبخ دستور داد كه امروز لذيذترين غذاها را برای شريك تهيه كن . غذاهای رنگا رنگ از مغز استخوان آميخته به نبات و عسل تهيه كردند و سر سفره آوردند .
شريك كه تا آن وقت همچو غذايی نخورده و نديده بود ، با اشتهای كامل خورد . ، خوانسالار آهسته بيخ گوش خليفه گفت : " بخدا قسم كه ديگر اين مرد روی رستگاری نخواهد ديد " .
طولی نكشيد كه ديدند شريك هم عهده دار تعليم فرزندان خليفه شده و هم منصب " قضا " را قبول كرده و برايش از بيت المال مقرری نيز معين شد .
روزی بامتصدی پرداخت حقوق حرفش شد ، متصدی به او گفت : " تو كه گندم به ما نفروختهای كه اين قدر سماجت میكنی ؟ " شريك گفت : " چيزی از گندم بهتر به شما فروختهام ، من دين خود را
فروختهام " ( 1 ) .
پاورقی :
1ـ مروج الذهب مسعودی ، جلد 2 ، حالات مهدی عباسی |
|
مصحف
hamed.1360@yahoo.com |
|
هر روز چند آيه قرآن بخوانيم
« براى شنيدن آيه مورد نظر بر روى شماره آيه كليك كنيد و براي مشاهده تفسير الميزان و نمونه بر روي آيه کليک کنيد »
سوره:
سورة النساء
آيات:
176
محل نزول:
مدینه |
|
|
|
آیات امروز را می توانید از طریق این لینک هم مطالعه کنید
توضيح: هر روز مي خواهيم يک صفحه از قرآن را با هم بخوانيم (به همراه معني آن. هر روز چند دقيقه وقت مي ذاريم، بعد از يه مدت مي بينيم کل قرآن را ختم کرده ايم، به همين راحتي.
فرمايش امام صادق (عليه السلام) هم که يادمون هست: «قرآن پیمان خداست بر خلق او و برای شخص مسلمان شایسته است که بر عهد خود نگاه کند و هر روز 50 آیه بخواند.»
بيائيم فعلا حداقل با يک صفحه در روز شروع کنيم!
ياعلي مدد ... التماس دعا
|
|
بخش دوم |
مطالب ارسالی ديگر اعضا |
اعضا محترم گروه مي توانند مطالبشان را به آدرس
Mobin_s2004@yahoo.com
بفرستند تا با نام خودشان در اين ستون نوشته شود.
|
دعای یک زن موفق
خدایا از تو خردمندی می خواهم تا همسرم را درک کنم،
عشق می خواهم تا او را ببخشم، بردباری می خواهم تا شرایطش را بپذیرم،
زیرا اگر از تو قدرت بخواهم،
او را آنقدر می زنم تا بمیرد
|
|
|
اينگونه زندگي کنيم :
ساده اما زيبا،
مصمم امابي خيال،
متواضع اما سربلند،
مهربان اما جدي،
سبز اما بي ريا،
عاشق اما عاقل
یاعلی -رزا |
|
|
دو کلمه هم از مادر عروس! این جملات تمجید آمیز جناب علی اکبر ناطق نوری را در دفاع از دانشگاه آزاد و مدیریت جناب ملک عبدالله جاسبی بخوانید و حظ ببرید:
* ميخواهيد فحش نخوريد؟دست به سياهوسفيد نزنيد!
*اگر دانشگاه آزاد اين فعاليت گسترده را نداشت، ناسزا نميشنيد!
کامل مطلب را اینجا بخوانید و به این فکر کنید که چطور شد احمدی نژاد هم از پس «ملک عبدالله» برنیامد و امپراتوری او همچنان مستدام ماند.
|
|
mashhadimojtaba@yahoo.com |
|
هر روز با یک نکته
يه روز يه کشيش به يه راهبه پيشنهاد می کنه که با ماشين برسوندش به مقصدش راهبه سوار ميشه و راه ميفتن چند دقيقهء بعد راهبه
پاهاش رو روی هم میندازه و کشيش زير چشمی يه نگاهی به پای راهبه ميندازه راهبه ميگه پدر روحانی ، روايت مقدس ۱۲۹ رو به خاطر بيار کشيش قرمز ميشه و به جاده خيره ميشه چند دقيقه بعد بازم شيطون وارد عمل ميشه و کشيش موقع عوض کردن دنده ، بازوش رو با پای راهبه تماس ميده راهبه باز ميگه پدر روحانی! روايت مقدس ۱۲۹ رو به خاطر بيار! کشيش زير لب يه فحش ميده و بيخيال ميشه و راهبه رو به مقصدش می رسونه بعد از اينکه کشيش به کليسا بر می گرده سريع ميدوه و از توی کتاب روايت مقدس ۱۲۹ رو پيدا می کنه و می بينه که نوشته «به پيش برو و عمل خود را پيگيری کن کار خود را ادامه بده و بدان که به جلال و شادمانی که می خواهی می رسی»!
نتيجهء اخلاقی: اينکه اگه توی شغلت از اطلاعات شغلی خودت کاملا آگاه نباشی، فرصتهای بزرگی رو از دست ميدی
|
|
|
يک ايميل دريافتي
بسم رب الشهدا
دوستان عزیزم
از اینکه گهگاه انسانهایی یافت میشوند که هویت و ماندگاری خود را فراموش نکرده و آنرا مدیون شهدا
میدانند قلبم آرام میگیرد.
متاسفانه در سالهای اخیر آنچنان اسیر ظواهر زندگی بوده ایم که همه چیز را فراموش شده دیده ایم.
انسانهایی که بخاطر وطن از همه چیز گذشتند ...از آرامش از خانواده که مهمترین و عزیزترین ,هر کسی میتواند باشد.
در شرایطی که واقعا تحملش برای هر انسانی سخت است.
بیاد دارم در محفلی یکی از فرماندهان و بازماندگان عملیات کربلای 5 از خاطراتش می گفت:
اینکه پرندگان سبکبال و عاشق این مرز و بوم در زیر آب غریبانه رفتند و صدایی از ایشان بر نیامد.
واقعا تحمل چیزهایی که هم اینک میبینم واقعا سخت و دشوار است...
بنده سعادت اینرا داشته ام که با کاروان راهیان نور به مناطق عملیاتی جنوب سفری داشته باشم.
هرگاه صحنه های آنروزها در ذهنم تداعی میشود ، بغضی سنگین وجودم را فرا میگیرد.
مهمتر از همه اینست که خانواده های شهدا و مخصوصا فرزندان آنها را نیز فراموش کرده ایم...
نبود پدر در شرایطی که دست نوازشش میتوانست التیام بخش زخم های تنهایی زمان کنونی باشد.
باز هم برایتان خواهم نوشت.
اجرکم عندا...
محمد
|
|
|
بدو بدو لیگ داریم به شرط چاقو
(این چاقو نه اون چاقو)
می دونی فرق ادما با لیگ چیه؟ (البته لیگ ایرون ها نه لیگ مبین)ادما از خودشون ....تر خودشونن ولی لیگ ما از خودش گندتر خودشه(بلا نسبت شما)
در زندگی 3چیز مهمه :
فقط لیگ و فقط لیگ و فقط لیگ
تا خون در رگ ماست گیر لیگ ایرونیم
اگر چه که گدا و فقیر بی اب و نونیم
اقا اینم شد فوتبال نه اخه شما بگین
نه بازیکن درست حسابی داره نه مسئول
بازیکناش ماشین 100میلیونی زیر پاشونه ولی به خاطر 2000000 اعتصاب می کنن(منظورم بازیکنای پرس پولیسه)
یا اینکه بعضیا تومسابقه با استقلال کاپیتونشون اخطار گرفت بعد میگه وقتی به ناموشتون حرف بژنن شما کفری نمی شین بابا من رو ناموشم حشاشم اشن حقشون بود باید هر دو چششو در می اوردم (راستی این عمو معتاد نبوده ها فقط نکلت زبان داشته)
یا اصلا اینا چه مسئولایی هستند چرا باید اسامی تیم پرطرفدار استقلال رو دیر تحویل بدن تا از لیگ اسیا حذف بشن به نظر من این ورزش باید پاکسازی بشه
به نظر شما این لیگ برترمون باشه دسته اولمون چیه؟
صد رحمت به فوتبال بانوان
|
|
|
لغات و اصطلاحات انگلیسی (1)
سلام دوستان :
الوعده وفا -قول داده بودم یه سری لغات انگلیسی که از نظر املایی به هم نزدیک ولی از نظر معنی با هم متفاوتند و در لابلای انها یکسری لغات و اصطلاحات ریزی که در ترجمه و مکالمه به دردمون می خورند را خدمتتون تقدیم کنم امید است که قابل استفاده باشند.
value ارزش. .
با ارزش valuable
فوق العاده با ارز ش invaluable
God will انشا الله
look at نگاه کردن
جستجو کردن look for
look down نگاه با تحقیر
مواظبت کردن look after
as to=about برای اینکه
attitude گرایش
نسبت دادن attribute(to)
ارتفاع altitude
magnitude بزرگی
صرفنظر از این مسئله = regardless of=
continence اختیار
نتیجه conclusion
inclusion شامل
انسداد occlusion
in order of = بر حسب
بجز except
expect انتظار داشتن
پذیرفتن accept
بطوریکه = so that.
سبز و خرم باشید ......................هلیا تا بعد
|
|
.
|
معجزه عشق
کجا می برندت
دو بال کبوتر
که از آسمان
آیه های خدا صورت خاک را می نوازند
تمام دلت را سرودی به آتش
و من،
غرق حیرت
به پرواز تو خیره ماندم
و ابری که خاکستر عشق را در بغل داشت
نشان تو را نیمه شب
از شهابی که می سوخت
پرسید
چه میراث زیبایی از تو!
کجا رفته ای بر دو بال کبوتر
زمین غرق زلزال
در رؤیت پاک «والشمس»
خداوند مقرب ترین بندگان خویش را از میان عشاق بر می گزیند
و هم آنانند که گره کور دنیا را به معجزه عشق می گشایند.
( شهید آوینی )
http://m-shorideh.persianblog.com
|
|
|
سد سیوند، هیاهو برای هیچ!
حتما جریانات اخیر درباره تنگه بلاغی، پاسارگاد و سدسیوند را شنیده اید. سدی که با وجود اتمام پروژه ساخت آن و آماده بودن برای بهره برداری و آبگیری، همچنان از مردادماه امسال درحال خاک خوردن است. اما واقعیت مسئله چیست؟ (لطفا نگارنده را به انکار گذشته و تمدن ایرانی و وطن دوست نبودن متهم نکنید)
سد سیوند که در شمال شرقی شهر شیراز احداث شده است، در حقیقت یک نعمت و یک وسیله وابزار مناسب برای کارورزی واشتغال جوانان منطقه است. با آبگیری سد سیوند که تنها قسمتی از تنگه بلاغی زیرآب رفته و نزدیکترین نقطه دریاچه آن فاصله ای 9 کیلومتری با آرامگاه کوروش خواهد داشت، حدود 75% مشکلات اشتغال منطقه را حل میکند. بله! 75 درصد جوانانی که به علت شوربودن خاک منطقه و نیاز به زهکشی آن وهمچنین عدم وجود آب خانه نشین شده اند تا ما همچنان به آثاری که اگر این طرح نبود باید هزاران سال دیگر زیر خاک مدفون میماند، افتخارکنیم.
عزیزان تمدن گذشته را گذشتگان برای ما ساختند وما به آن افتخار کردیم. اما مگرنه اینست که ما باید تمدن حال را بسازیم تا آیندگان به آن افتخار کنند؟ (همچنانکه سایر کشورهای جهان آنرا انجام میدهند.) تمدن حال، آرامگاه و هرم و... نیست. تمدن حال علم وتکنولوژی و فناوری است.این شاید تلنگری باشد به ما که حال چه داریم؟ چرا فقط به گذشتگان خود میبالیم؟ چرا ازلحاظ فرهنگی وتاریخی امروز، حرف خاصی برای گفتن نداریم. خواهش میکنم به صورت احساسی با مسئله برخورد نکنید. شاید خوشتان نیاید، اما آیا آمده ایم تا خودمان را بافرهنگ غرب ( که البته آنرا در جاهایی به حق نمیپسندیم) مقایسه کنیم؟ یا فقط باید به 5 هزارسال پیش و یاپیشتر رجوع کنیم وهویت کنونی خود درآن جستجو کنیم؟ما با این هویت چندهزار ساله کجائیم و کشورهایی که تنها چندصدسال است که تشکیل یافته اند کجا؟ البته این رابدانید که من از مخالفان ومنتقدان سرسخت غرب هستم اما این باعث نمیشود که ازلحاظ فرهنگی خود رابه چالش نکشیم. سخن بنده این است که ما درجا ایستاده و فقط به گذشته مان افتخارمیکنیم، اما کشورهایی که چند هزارسال بعداز ایران تشکیل یافته اند درحال پیشرفت و ساخت تمدن جدید وبه روز هستند. در این وادی سخن بسیار است که دراین مقال نمیگنجد. اما اصل مطلب خودرا ادامه میدهم.
این روزها اس ام اس ها ایمیلهای زیادی ردوبدل میشود که پاسارگاد را نجات دهید.چرا؟ چون احتمال دارد در صورت وزش باد موافق! از فاصله 9 کیلومتری سد تا پاسارگاد، رطوبت موجب فرسایش آن درطول چندصدسال شود و همچنین قسمتی از آثارتنگه غیرقابل بازدید شوند! حال سوال اینجاست که کشورهای اروپایی و شهرهایی مثل لندن که اکثر روزهای سال بارانی اند، چگونه این کار را میکنند؟ وچگونه آثار تاریخی وباستانی خود را از خطرات رطوبت حفظ میکنند؟آیا اشتغال چندهزار جوان مهم تراست یا احتمال فرسایش قسمتی ازپاسارگاد درطول چندصدسال؟ من منکر آثار گرانبهای باقیمانده از گذشتگان خویش نیستم اما حفظ آنها به چه قیمتی؟آیا همانقدر که تحصن وتجمع جوانان وسازمانهای غیردولتی در حمایت از آثار تاریخی بازتاب داشت، تجمع کشاورزان و مردم منطقه سیوند در مقابل استانداری فارس بازتاب پیداکرد؟
این همه هیاهو برای سد سیوند و جریانات حاشیه ای آن جای تامل و تعجب بسیار دارد. همه اینها از روی دل خوش و رفاه و تامین بودن امکانات است. اگر این عزیزان متحصن، مثل جوانان فلان روستای منطقه سد، به علت بی آبی چندین ساله بیکاربوده وبه نان شب خود محتاج می بودند، می فهمیدند که تنگه بلاغی ، پاسارگاد، کوروش و... یعنی هیچ. تمدن امروز را ما میسازیم تا آیندگان بهره ببرند، همانطورکه گذشتگان ساختند وما بهره بردیم(؟). در پایان توجه شمارا به سخن رهبرانقلاب جلب میکنم که در سفر اخیرخود به سمنان گفتند: جوانان ما بایدکاری کنند که در 50 سال آینده مردم ودانشمندان جهان برای دانستن علوم جدید به یادگیری زبان فارسی بپردازند. هرچنداینکار سخت است ولی شدنی است باور کنید. یاعلی!
------------------------------------------------------------
موخره: من هم مثل شما دوستدار کشور وتمدن و تاریخ خودم هستم و البته به لطف خدا بخورونمیری هم میرسد وصد البته خیلی دورتر از سدسیوند هستم. پس پرواضح است که آبگیری ویا عدم آن ، از هرلحاظ هیچ فرقی به حال من نمیکند.
|
|
|
attention boys
If you want to keep peace in your relationship, take my advice and don't ever say this to your girlfriend/wife:
Mistake #1: "Your best friend is hot." She'll end up feeling threatened that you're attracted to
someone so close to her. It cause tension anytime the three of you get together. If you think her
friend, sister, cousin, etc. is a knock-out - just keep it to yourself.
Mistake #2: "Maybe You should go on a diet." Women are insecure enough about their bodies as it
is. Seeing models and actresses on TV and in magazines makes many women feel like they're not
good enough. You should never let her know that you notice her flaws, because she's probably
already obsessing over them.
Mistake #3: "I don't ever want to get married." Most women are interested in long-term
relationships. Plus, they love weddings. Telling her that you NEVER want to get married will definitely
cause conflict in your relationship. Saying this to a woman may end your reltionship or lead to a
psycho possessive girlfriend.
Mistake #4: "My ex used to do it different." Your new honey does NOT want to be compared to your
ex. Do not remind her that you ever had sexual & romantic feelings for someone else. You might end
up making her jealous. The exception is when you are making a comparison extremely favorable to your
new girlfriend. However, you have to be careful - bringing up past lovers too often for no reason will
make her think that your ex is still on your mind.
Mistake #5: "Maybe I should go without you." If you're going somewhere, and your significant
other wants to come, just let her! You know that she might not enjoy herself, but denying her will make
her suspicious. Besides, isn't it fun spending quality time together?
Mistake #6: "That fart you made was killer!" If you're both really close and comfortable with each
other, this might be okay. However, when she lets one slip by accident and starts blushing, DO NOT laugh
at her. It's an extremely embarrassing situation and she doesn't need you to notice that she has "odors."
Mistake #7: "Why do you always want to talk?" I'll tell you the answer now so that you never ask
her this. The reason females always want to talk, is because that's what they're good at doing. They've
been doing it for years and that's what they're used to. Your silence can mean a lot of different things to
a woman, some bad - so open up and let her know what's really on your mind. If you don't want to talk,
say that you don't want to talk right now, but would be happy to in 1/2 hour. Anything else will make
you look like an insensitive jerk.
Keep your woman happy and don't utter any of these offensive remarks. Remember that saying the
wrong thing could mean that you end up sleeping on the couch tonight
By: Jessica Kihara |
|
|
یادداشت های همین جوری
این یک جوابیه نیست !!!
مبین عزیز ، در شماره ششصد و هشتاد ، در قسمت سخن مبین با تاکید بسیاری بر عدم نوشتن جوابیه های شخصی ، تاکید کرده بودی ، اما در همان شماره ، مطلبی را از دوست عزیزی در مورد من نوشته بودی که کاملا شخصی بود و هیچ ربطی هم به اعضا نداشت . طبق قوانین رسانه ای ، علیرغم تمام احترامی که برای نظرت قایلم ، شما باید مطلب من را هم نسبت به آن موضوع منتشر کنی ، از شما سپاسگذارم .
دوست گرامی با سلام
مطلب شما را در روزانه خواندم ، احساس می کنم اگر چند خط در مورد مطلب شما بنویسم ، بد نباشد .
ابتدا به ساکن باید عرض کنم که من نه خاین به مردمم هستم و نه مملکتم . حالا کدامین حرف من باعث شده که شما تصورتان از من این شود را نمی دانم . تا جاییکه یادم می آید سعی کرده ام در مطالبم ، جنبه اجتماعی و فرهنگی موضوعی را هدف بگیرم تا سیاست ( به جز مواردی که نظر خودم را در مورد مسایل سیاسی مطرح کرده ام که البته به هیچکس هم توهین نکرده ام ) . ابدا من توجهی به زرق و برق غرب ندارم و در یکی از مطالبم هم ( که به طنز در مورد روابط جنسی نوشته بودم ) به این موضوع اشاره کردم که غربی ها بی هویت و تو خالی شده اند . نمی دانم چه چیز باعث شده که شما فکر کنید من از کسی فرمان میگیرم و خط فکری ام را از دور به من تزریق می کنند . من فقط نظرات شخصی خودم را در مورد مسایل مملکت بیان می کنم و بارها گفته ام که این مطالب فقط نظرات شخصی من است .
بر خلاف نظر شما ، من هیچکدام از انتقاداتم را در بوق و کرنا نکردم و در دنیا !!! جار نزدم . در جمعی گفته ام که بیشتر به یک خانواده شباهت دارد ( گروه مبین ) و همگی آزادانه به بیان عقایدشان می پردازند . درست است گاها کسی تند روی می کند ولی مطمینا بعد از یکی دو جلسه آن عضو تند رو هم متقاعد می شود و به نحوی تندروی اش را جبران می کند .
من در مورد مسایل مملکتی هوچی گری نمی کنم و در حد و اندازه خودم هم برای سرافرازی کشورم تلاشم را می کنم .
تصور شما در مورد بی رگ بودن من هم کاملا غلط است . اگر بی رگ بودم مطمینا مطالبم شما را عصبانی نمی کرد . چون روی مملکتم حساسم و غیرت دارم ، انتقاد می کنم و الا مانند میلیون ها بادمجان دور قاب چین این مملکت ، شروع به حمد و ستایش دولتمردان و وزیران و مدیران می کردم .
از صحبت های شما درکم این بود که شما فکر می کنید من در آن سر دنیا هستم و برای روزانه مطلب می فرستم و از دور می گویم لنگش کنید . اشتباه شما همین جاست . من در همین تهران خودمان هستم و گوجه فرنگی را با نرخی که شما می خرید ، می خرم و آدمهایی را که شما می بینید را می بینم و در همین مملکت فارسی یاد گرفته ام و فرهنگم هم ایرانی است . دینم اسلام است و شیعه دو آتیشه هم هستم .
بر خلاف نظر شما ، من اصلا معتقد به خوردن گوشت همدیگر نیستم و اصلا تنبیه را به هیچ صورتی قبول ندارم . چه در پشت مردم و چه در جلویشان . من معتقد به صحبت هستم و می دانم صحبت وقت بیشتری از عمل می برد ولی نتایجش بسیار بهتر و سنجیده تر از عمل است .
اینکه نظر شما در مورد من ، نتیجه گیری پایانی صحبتتان هست ( بی تعهد ، بی خاصیت ، خموده ، کمبود دار ، دارای عقده های روانی و کلا مزخرف ) را هم به خودتان و وجدانتان می سپارم ولی دوست دارم شما هم این انتقاد من را بپذیرید . برای نقد کسی بهتر است ابتدا با تفکراتش آشنا شویم ، سپس بصورت خصوصی و بعد اگر برای جمع منفعتی داشت ، مطرح کنیم . شما خیلی عجولانه تصمیم گرفتید و شتابانه در مورد من نوشتید . ولی خوشحالم از اینکه نوشته های من توسط کسانی مثل شما هم که با اتم اتم وجودی شان از من نفرت دارند خوانده می شود و ورویشان تاثیر می گذارد و این از هنر قلم و تفکر من است ، چه شما خوشتان بیاید و چه نیاید . به هر حال نتیجه گیری از مطلب من وشما ابتدا به ساکن بر عهده وجدان من و شماست و سپس با خوانندگانی که موافق یا مخالف شما و من هستند . به هر حال عجولانه قضاوت کردید و سند حرفم هم ، حضور من و مطالبم در این ششصد و هشتاد شماره منتشره از روزانه است که کماکان ادامه دارد و خوانندگان خودش را ، اعم از موافق یا مخالف دارد . شاد و موفق و منطقی باشید . همین .
------------------------
توضيح مبين: با توجه به اينکه مطلب مذکور در هفته گذشته دريافت شده و در نوبت انتشار قرار داشت و ديروز نوبت چپاش بود و براي اينکه حق کسي پايمال نگررد، در شماره ديروز نوشته شد.
|
|
|
دكتر مصدق
مصدق السلطنه يك شخصيت مردمي :
پدرش يكي از كارگزاران و واليان حكومت قاجار بود كه پس از مرگ وي، ناصرالدين شاه به
محمدخان لقب مصدق السلطنه داد. مادر مصدق السلطنه نوه فتحعليشاه بود. مظفرالدين شاه
شوهر خاله مصدق السلطنه مي باشد.
بعلت عدم احساس تعلق و دوري از مردم پايين دست و فقير، اين اشراف زاده هيچگاه به
توده ي مردم تكيه نكرد و هنگام كودتا تلاشي براي كمك گرفتن از مردم نشان نداد. در
حالي كه مدارك ذيل بر علم وي به كودتا موجود است: نامه نهرو از هند+نامه آيت الله
كاشاناني+ ملاقات ميرزا اسماعيل خليلي از شيعيان هند + ادعاي احسان نراقي + هشدار
ديگر بزرگان نهضت ملي مثل دكتر بقايي و حسين مكي و...
مصدق ملي گرا و ناسيوناليست :
مصدق در خاطراتش معترف است كه در جواني مي خواسته در سوييس باقي بماند و به تابعيت
آنجا دربيايد. بعلاوه وزيرپيشه و هنر ايشان (دكتر اخوي) كه ايشان هم قبلا تابعيت
ايران را ترك كرده بود و به تبعيت دولت امريكا درآمده بود!
مصدق يكه تاز ملي شدن صنعت نفت :
عليرغم اينكه آيت الله كاشاني در بيانيه هاي خود تصريح مي كرد كه نفت ايراني براي
ايران است ولي مصدق تا قبل از خرداد 1329 هيچگاه صحبتي از ملي شدن صنعت نفت نكرده
بود. در سالهاي قبل از آن جزء مخالفين ملي شدن نفت بود كه حتي مجادله او نيز ثبت
شده است. مثلا در مجلس چهاردهم كه غلامحسين رحيميان اولين بار از ملي شدن نفت صحبت
كرد وي مخالفت كرد در مجلس پانزدهم هم حاظر نشد زير بيانيه اسكندري مبني بر ملي شدن
نفت را امضا كند و مي گويد قرارداددارسي 1962 به پايان مي رسد! نطق پيش از دستور
28خرداد1329 هم كه او قرائت كرد بيانيه ي كاشاني بود كه مصدق اعلام كرد از طرف آيت
الله كاشاني بيانيه ي وي را قرائت مي كند!
مصدق مبارز شجاع :
مصدق طي پنج ماه تبعيد در بيرجند 2بار اقدام به خودكشي كرد. در طول فعاليت هم هرگاه
اوضاع سخت مي شد به احمدآباد مي رفت و وقتي اوضاع بازتر مي شد برمي گشت! البته بحث
شجاعت ايشان افسانه اي طولاني است كه در اين مختصر نمي گنجد!
مصدق پرچمدار دموكراسي :
مصدق در همان ابتداي قدرت، لايحه اي به مجلس برد كه طبق آن اختيارات نامحدودي در
قانونگذاري به وي داده مي شد كه خلاف اصل تفكيك قوا بود و نهايتا همين مجلس كه حامي
او بود را منحل كرد. بقول احسان نراقي: اختياراتي كه مصدق گرفته بود چرچيل در جنگ
جهاني دوم نگرفته بود. قانون مطبوعات كه دكتر مصدق تهیه كرده بود به قول دكتر بقائی
«این قانون یعنی اینكه هر كس روزنامه در بیاورد باید اعدام گردد»!!
مصدق آزاد انديش :
شيخ محمد تهراني به جرم مخالفت با مصدق دستگير شد و تا آخر عمر دولت مصدق زنداني
بود.
با تحريك رسانه ها و راديو تلويزيون دراختيار مصدق طرفداران مصدق به رهبري فروهر به
منزل آيت الله كاشاني حمله كردند و حداديان از افراد داخل منزل ايشان را كشتند.
داستان زنداني بودن نواب صفوي در دوران وي هم كه جاي خود دارد. اين هم تصوي قسم
نامه فراماسونري وي (+)
مصدق شايسته سالار :
محمدخان مصدق السلطنه پس از بقدرت رسيدن، سهام السلطان از بستگان خود را به رياست
شركت نفت گذاشت. سرلشگر متين دفتري را هم كه در زمان رضا شاه دندان آقاي كاشاني را
شكسته بود به قدرت رساند. كسي كه بعدا دكتر بقايي سند جاسوس بودن وي را افشا كرد.
رضا فلاح را كه نشان زانوبند حمايت از ملكة انگليس گرفته بود را در شركت نفت
پست بالايي داد. وزير كشور شدن سرلشگر زاهدي هم كه بماند!كسي كه دوبار عليه دولت
مصدق كودتا كرد و همچنان در دولت باقي ماند! از همه بدتر معاون وزير جنگ شدن سرلشگر
وثوق بود كسي كه در حادثه 30تير (نجات دولت مصدق توسط كاشاني) به سوي كفن پوشان
دستور تيراندازي داده بود. اضافه بفرماييد پست شاپور بختيار در وزارت كار، كسي كه
در همان زمان سند جاسوسي وي براي شركت نفت انگليس رو شده بود...
|
|
|
حقوق بشر ايراني
من حدودا 2 سال است که در گروه آقا مبين (گروه قبلي و فعلي) عضو هستم ، هر روز مسائل زيادي در اين گروه هستم که بعضا جالب و بعضا هم بي محتوي است ، ولي در کل کار ايشان قابل تقدير است چون زحمت جمع و جور کردن اين مطالب بسيار سخت و زمانبر است آن هم هر روز ، بگذريم من مي خواهم يک مشکلي را که براي يکي از آشناهامون پيش آمده براي شما توضيح بدم و اگه گسي مي تونه دراين زمينه به من کمک کنه !
شرح ماجرا : حدودا يک سال و سه ماه پيش در يکي از روستاهاي دور افتاده شهر ملاير در استان همدان .
مامور نيروي انتظامي (ظاهرا گروهبان ) که از نيروي انتظامي محل مي باشد ، جهت پيگيري پرونده اي که شاکي دارد و شکايت آن به کلانتري ارجاع شده به درب منزل خوانده مراجعه مي کند ، خوانده که داماد اين خانواده مي باشد همراه با خانواده همسر خود در يک منزل با هم زندگي مي کنند .
مامور در مي زند و در را پسر 18 ساله خانواده باز مي کند و مامور با خشونت سراغ خوانده را مي گيرد و پسر مي گويد که در منزل نيست ولي مامور همچنان اصرار مي کند که وي در خانه است و شما دروغ مي گوييد و در اين حين مامور با پسر درگير مي شوند و کار به زد و خورد کشيده مي شود و در اين بين مامور کتک مي خورد و پسر نيز به مامور فحاشي مي کند .
مامور برمي گردد و تهديد مي کند که تلافي ميکند.
تلافي هولناک :
مامور روز بعد به همراه چند سرباز و چند نفر از همقطاران با اکيپ کامل ، اسلحه ، گاز اشک آور ، باتوم برقي ، دستبند برمي گردد و به خانه مرد روستايي که پيرمرد و پيرزن 80 ساله اي هستند براي انتقام همانند حمله به فلسطيني ها حمله مي کنند ، پسر خانواده وقتي مامورين را مي بيند پا به فرار مي گذارد که البته مامورين زبردست و کارکشته بلافاصله پسر را دستگير مي کنند .
صحنه وحشتناک دستگيري
به محض دسگيري با قنداق تفنگ ضربه اي به پسر زدند و ايشان به حالت نيمه بي هوش درآمدند ، که در اين زمان برادران و پسر عموهاي اين پسر اعتراض کردند که شما حق چنين کاري را نداريد و مامور نيز با توهيني زشت جواب داد که اين توهين باعث درگيري مامورين و نيروي انتظامي با خانواده مذکور شد و مامورين دستپاچه شروع به ضرب و شتم همه افراد خانواده کردند و حتي از گاز اشکاور نيز استفاده کردند اين صحنه هاي ضرب و شتم را بايد از زبان ساير اهالي بشنويد آنها براي انتقام سر آن پسر را داخل لجن هاي روستا فرو کردند که پدر و مادرش در اين لحظه اعتراض کردند و يکي از مامورين با ضربه قنداق تفنگ پير مرد را بي هوش کرد ، و با اين صحنه مادر پسر نيز اعتراض کرد که در هنگام درگيري با ماموريت متاسفانه روسري پيرزن را از سرش بيرون آوردند .
اين مسئله باعث شد که همه اهالي به مامورين اعتراض کنند و آنها تحريک کرد که به کمک اين خانواده بيايند که مامورين در اين لحظه شروع به شليک تير هوايي کردند و پسر را سوار بر اتومبيل نيرو انتظامي کرده و در حالي که نيمه بيهوش و سرتا پا زير لجن بود و پدرش بيهوش و برادران و پسرعموها زخمي در حاليکه بر اثر گاز اشکاور همگي سرفه ميکردند و آب از چشم و دماغشان آويزان و مهمتر همه به آبروي اين خانواده اي که حتي در طي زندگي شان در اين روستا يک مورد درگيري و يا عمل نابجايي نداشته اند لطمه وارد شد مامورين خوشحال روستا را ترک کردند و هنگام ترک نيز به خانواده تهديد کردند که منتظر عواقب بعدي باشند .
پسر را پس انتقال به بازداشت مفصلا کتک مي زنند .
مامورين با توجه به روابطي که دارند و افراد متنفذ اقدام به شکايت از اين خانواده مي کنند و همه آنها حتي پيرزن 80 ساله را نيز به دادگاه مي کشند و دادگاه نيز آنها را محکوم مي کند ، حتي پول تير هاي شليک شده و گاز اشکاور را نيز از آنها گرفتند و پسر را نيز به 1 سال زندان محکوک کردند .
من خودم در حال حاضر در کرج ساکن هستم ، وقتي ماجرا را به من اطلاع دادند بلافصله به روستا رفتم و از آن خانواده خواستم که شکايت کنند و از اهالي نيز به عنوان شاهد استفاده کنند ، ولي آنها امتناع کردند ، چون به قدري اين پيرمرد و پيزن را تحت فشار گذاشته بودند که جرات چنين کاري را در خود نمي ديدند و حتي از من نيز خواهش کردند که پيگير ماجرا نشوم ، وقتي علت را پرسيدم گفتند ، مامورين آشناها و افراد زيادي را دارند و ما نمي توانيم کاري را از پيش ببريم و آنها گفته اند اگر پيگيري کنيد مدت زندان پسرتان اضافه مي شود ، من نيز از طريق 197 پيگيري کردم ولي هيچ نتيجه عايد نشد .
البته ماجرايي را که عنوان کردم خيلي وخيم تر بوده و اگر شما مي توانيد در اين زمينه کمکي کنيد و يا مي توانيد از خبرنگاران کمک بگيريد تا در جرايد يا سايتهاي خبري ذکر شود ، من آدرس دقيق روستا و نام افرادي که اطلاعات دقيقي را دارند به شما مي دهم تا قضيه را بصورت کامل شرح دهند و جزئيات آنرا نيز توضيح دهند ، شايد حقي به حقدار برسد.
|
|
|
گير3پيچ
كاش نمي خوندمش ..
ولي نه ..
حالا چه فرقي كردم با قبل از خوندنش ؟
جز اينكه داغون تر شدم ؟
لعنت ..
اصلا بيا بي خيالش بشيم ..
نمي شه .. مثل كبك سرمو بكنم تو برف و بگم آخ جون چه خوب شد كه ديگه صورت مسئله رو نديدم ؟؟؟؟؟
آخه يه ادم تا چه حدي مي تونه رذل باشه .. تا كجا مي تونه لجن باشه .. ديگه دست شيطان و نوچه هاشم از پشت بستن اين جماعت زالو صفت ..
يه بابايي برداشته برام دو سه تا داستان ميل زده و گفته بد نيست بخونيشون ..
منم گفتم خب ببينيم چيه ..
اولين رو كه تا آخر خوندم اولش مبهوت شدم .. يعني ممكنه .. چرا ممكن نباشه .. بعدش عصباني شدم تا حد انفجار .. اگه جلوي دستم بود تيكه پاره اش مي كردم .. آخرش ديگه از زور غصه داشتم مي تركيدم .
از بس اعصابم خورد شده كه نمي دونم چند تا داستان بود و چيكارشون كردم .. ولي خب تا اونجايي كه يادم مونده براتون تعريف مي كنم .. نمي دونم هم داستان واقعي باشه يا نه ولي خب احتمال بروز چنين مواردي خيلي زياده ..
داستان از زبان يه مرد جوان گفته شده . يه مردي كه وضع مالي خوبي نداره .. با يه پيكان قراضه مسافر كشي مي كنه .. يه شب كه يه جا وايساده بوده براي خوردن يه لقمه ( الهي كه زهر مار بخوره ) اون طرف خيابون يه دختر جوان رو مي بينه ..
چند شب بعد باز هم اون دختره رو مي بينه كه توي بارون منتظر تاكسي بوده ..
مي ره جلوي پاش ترمز مي كنه .. دختره كه فكر مي كنه مزاحم داره مي شه محلش نمي ذاره اما جون پسره قيمت معمول اون مسيري كه دختره مي خواسته بره رو مي گه دختره دستش مي ياد كه اين يارو مسافركشه ..
سوار ماشينش مي شه ..
اين ماجرا چند باري اتفاق مي افته و حس اعتماد دختره رو جلب مي كنه .. دختره با مادر پيرش و يه خواهر و برادر كوچيكتر از خودش زندگي مي كنه .. خودش پرستار بيمارستانه و خونشون تقريبا يه جاي فقير نشينه ..
پسره موفق مي شه كه يه جورايي دختره رو به خودش جذب كنه .. كه آره تيريپ خواستگاري و ازدواج و اين چيزا .. و يك روز دختره رو دعوت مي كنه خونشون ..
خب .. فكر كنم لازم به گفتن من نباشه كه اين جور وقتا چه چيزي پيش مي ياد و ماجرا به كجا ختم مي شه .. كاش اين ماجرا به همينجا ختم شده بود و داستان از اين بدتر نمي شد . اما اين پسر رذل اين آشغال توي كمد يه دوربين جاسازي كرده بود .. و وقتي كه اون دختره رفت اين فيلم مستجهن رو به پنج ميليون فروخت ..
و آخر داستان اين بود كه فردا در خيابون انقلاب اين دستفروشها داد مي زد سوپر ايراني رسيد .. نمي خواي آقا
و اين پسره در جواب مي خنده و مي گه : نه .. بازيگرش خودم بودم .
********************
چي مي شه گفت ؟ وقتي اين موارد مثل نقل و نبات همه جا هست .. وقتي اين همه تقاضا هست .. وقتي گردش مالي يه سي دي مستجهن به چهار ميليارد مي رسه چي برداشت مي شه كرد از اين موضوع ..
ما مسلمون هستيم ؟ ( شيعه بودن بخوره توي فرق سرت )
به قول يكي از اساتيدمون اينجا مسلمون هست اسلام نيست .. توي اروپا اسلام هست .. مسلمون نيست ..
دختراي عزيز .. ترو جون هر كي كه دوست دارين .. به هر مذهب ومرامي كه معتقد هستين اين قدر احساسي نباشين .. تا يه پسر چند وقتي بهتون گفت دوست دارم و بي تو مي ميرم و اين جور چيزا فورا خام نشين ..
يه عروسك براتون مي خره ذوق مرگ مي شين .. يه شاخه گل مي ده بهتون از خوشحالي مي خواين پس بيفتين ..
به اين فكر كنين كه ممكنه اين رابطه آخرش به چنين گندي برسه ها .. شما پسرا رو نمي شناسين .. وقتي يه چيزي رو بخوان ( مخصوصا توي اين مايه ها ) به جاي نفس كشيدن دروغ مي گن .. سوپراستار دنياي سينما رو سوسك مي كنن اساسي ..
به خدا شما اين قدر ارزش دارين كه خودتون هم خبر ندارين .. چيزي كه پيغمبر خدا ( ص ) دوست داشته باشه حتما يه الماسه يا حتي بيشتر .. با اين دوستي هاي الكي مفت خودتون رو نبازين ..
چي بگم والله ..
مطمئنم كه بيشتر دخترايي كه اين رو مي خونن تو دلشون مي گن نه طرف ما آدم حسابيه .. از اين كارا نمي كنه .. سوءاستفاده ي چي و غيره .. از اين آدم حسابي هاشم ديدم ..
باور كنين نمي خوام بي اعتمادي و سوءظن ايجاد كنم فقط يه جمله مي گم به جاي احساس با عقلت مشورت كن .. توي اين جور رابطه ها هميشه ( تكرار مي كنم هميشه ) مبنا رو بذارين بر روي بدجنس بودن طرف .. فكر كنين هميشه يه كيف دستي پر از اشيا گران قيمت دارين كه اگه دزديده بشه ديگه قابل برگشت نيست ..
ببخشيد كه يه كم روده درازي كردم . در مورد دختراي ناتو و آب زيركاه هم بعدا يه مطلبي مي نويسم .. يه داستان ديگه هم هست يه كم اعصابم اروم شد اونم براتون مي گم ..
ديگه بي خيال قربون رفتن
|
|
wwwparsfootballcom@yahoo.com |
|
سامی یوسف فرزند بابک رادمنش!
مجید رئوفی- این كه چرا «سامی یوسف» بر اصلیت ایرانی خود اصرار ندارد، بیشتر به این جهت است كه او قصد دارد ستاره موسیقی مذهبی جهان اسلام باشد. سامی متولد تهران است، نسب آذری دارد و عربی میخواند، كه معجونی تمام عیار برای محبوبیت او در كشورهای شیعه و سنی است. در ادامه، اطلاعات بیشتری درباره این خواننده می خوانید.
سامی
«هیجان زدهام، انتظار چنین خوشامدگویی عظیمی را نداشتم. من 26 سالهام و این اولین دیدارم از آذربایجان است. دو پدربزرگ من اهل باكو هستند. آن ها به تبریز مهاجرت كردند و البته من در سال 1980 در تهران متولد شدم. بعد اما به انگلستان مهاجرت كردیم و من آنجا بزرگ شدم...»
این چند جمله، بخشی از حرفهای سامی یوسف ستاره این روزهای موسیقی اسلامی در جمع خبرنگاران باكویی است. این چندمین بار است كه سامی یوسف درباره تولدش در تهران صحبت میكند. از همان زمان كه آلبوم اولش را منتشر كرد، درباره پارسی بودنش صحبت كرده بود، اما هر چه جلوتر رفت سعی كرد آذری بودنش را پررنگتر كرده و كمتر درباره ایرانی بودنش صحبت كند. اما این بار و در میان خود آذریها اعلام كرد كه ایرانی است و متولد تهران. مسالهای كه در سایتها و رسانههای آذربایجان به شدت مورد توجه قرار گرفت. او در ادامه تور جهانیاش كه به منظور ایجاد جو همدلی میان مسلمانان جهان انجام شد، پس از برگزاری كنسرتهایی در آمریكا، آلمان، بریتانیا، مصر، سودان، كویت، عربستان، فرانسه، آلمان، هلند و... به آذربایجان رفته بود تا در استادیوم حیدر علی اف برای هواداران پرتعدادش بخواند.
شناسنامه
نام سامی یوسف در واقع «سیامك رادمنش» است كه ممكن است اسم آشنایی باشد. سامی یوسف بارها در مصاحبه و بیوگرافیهای مختلف از پدرش گفته كه یك موزیسین و شاعر مشهور است، اما اصلا به نام او اشاره نكرد و البته در گفتوگو با رسانههای مصری در مقابل سوالات خبرنگاران مقاومت كرده و چیزی از پدرش نگفته: «خواهش میكنم درباره پدرم نپرسید.»
پدر سیامك رادمنش، آهنگساز، ترانهسرا و موزیسین مشهور ایرانی مقیم انگلستان است؛ «بابك رادمنش» كه بارها نامش را شنیدهایم و آهنگهایش را گوش كردهایم. بابك رادمنش، بیش از همه با آلبومی به نام «پیروزی» میان جوانان مطرح شد. او، آلبومی با این نام با صدای «امید» خواننده ساكن آمریكا تهیه و تولید كرد و آهنگها و تنظیمهای جدیدی را وارد موسیقی پاپ خارج از كشور كرد؛ تنظیمهایی به سبك تنظیمهای مدرن تركی كه بین جوانان ایرانی هم حسابی جایش را باز كرد. او به جای گفتن شعر بر روی ملودی آهنگهای تركی و عربی- كاری كه میان خوانندگان آنور آب كاملا طبیعی شده است- از تنوع تنظیمات و سازبندی آن ها استفاده كرد و موفق شد سبك جدیدی را وارد بازار كوچك موسیقی پاپ ایرانی خارج از كشور كند. پس از امید، خوانندگان دیگری همچون «رضا معین» و «جمشید» خواننده كرد، با این سبك و با كمك بابك رادمنش آثاری را تهیه كردند.
بابك رادمنش علاوه بر آن كه ملودی میساخت و تنظیم میكرد، شعر و ترانههایی را هم برای خوانندگان مختلف میگفت و ترانههایی كه بیشتر در آن ها از تمهای مذهبی، عرفانی و عشق به وطن استفاده میكرد. ترانههایی مثل «وطن» با صدای خواننده جوان «پویا» با این مطلع: «وطن، وطن زمزمه هر روز و هر شب من/ نام وطن، قشنگترین اسم روی لب من»
یا «ترك غربت» با صدای جمشید، با احساسات وطن دوستانه. ترانههای «مهتاب عشق» و «خاكی» با مایههای عرفانی و ترانه «گل مولا» با صدای «جهان» درباره عشق به حضرت علی (ع). ترانه «مناجات» - سامی یوسف هم ترانهای با نام مناجات دارد- هم به زودی منتشر خواهد شد تا دغدغههای مذهبی بابك رادمنش را بیش از پیش نمایش دهد.
در تمام این سالهای حضور رادمنش در خارج از كشور، او اصلا به لسآنجلس نرفت و در مقابل تمام دعوتها و پیشنهادات مقاومت كرد. دلیلش را هم تحصیل دو فرزندنش در رشته موسیقی در رویال آكادمی لندن عنوان میكرد. دو فرزند او یكی سیامك و دیگری بابك- او بعدا نامش را «بارون» گذاشت و با این نام به فعالیتهای هنری پرداخت - هر دو جزو همكاران پدر در بدو كار بودند. تنظیمات ترنس سیامك بر روی ترانههایی همچون «فاصله» با این مطلع: «چینی نازك دلامون/ از غم فاصله شكسته» كه به دو زبان انگلیسی و فارسی خوانده میشد، جزو اولین تنظیمهای موسیقی ترنس فارسی بودند. آن هم در سن 20 سالگی.
اما بارون همكاری با پدر را ادامه داد و تمام تنظیمهای جدید آثار بابك رادمنش را او انجام میدهد. سیامك اما به سمت موسیقی اسلامی رفت و چهار سال پیش اولین آلبومش به نام «المعلم» را به بازار ارائه كرد كه با استقبال بسیار گستردهای روبهرو شد. این موفقیت راه را برای كنسرتهای مختلف و ادامه این مسیر هموار كرد. دو سال گذشت تا آلبوم دوم او به نام «امت من» به بازار عرضه شود. آلبومی كه با آلبوم قبل زمین تا آسمان متفاوت بود. اگر آلبوم قبلی بیشتر بر روی اناشید و نواهای مذهبی استوار بود و موسیقی چندان در آن پررنگ نبود، اما آلبوم «امت من» بر پایه ملودیهای مشهور ایرانی ساخته و بر روی آن ها كلام مذهبی قرار داده شد. او در لیبل این آلبوم از پدرش و بارون تشكر ویژه كرده است. ترانه «عید» بر روی ملودی «منتظرت بودم» (آهنگی با صدای داریوش رفیعی) ساخته شد. «حسبی ربی» كه با تبلیغات بسیار و كلیپ پرزرق و برق و خوش آب و رنگی ساخته شد، از ملودی «ملاممد جان» كه یك ملودی فولكور خراسان - و نه یك ملودی افغانی- است، نشات گرفت و آهنگ «مناجات» هم كه متعلق به مرحوم علی تجویدی است.
ترانه «غار حرا» هم بر روی ملودی «ممد نبودی ببینی شهر آزاد گشته» ساخته شد كه یك سرود حماسی درباره آزادسازی خرمشهر است. اما نكته جالبی كه میتوان درباره یكی از این آهنگهای انقلابی گفت مربوط به آهنگ «خلبانان» است. همان ترانه معروفی كه مطلعش این بود: «فرشته حق یارت باد/ الله نگهدارت باد»
بابك رادمنش با نام اصلی «فیروز برنجان» ترانه سرای بخش تركی این آهنگ انقلابی و آهنگساز آن است كه با صدای «جمشید نجفی» در خاطره میلیونها ایرانی ماندگار شده.
اما اگر بدانید فیروز برنجان، برای كدام فیلم سینمایی آهنگ ساخته، شاخ در میآورید؛ فیروز برنجان یا همان بابك رادمنش خودمان، آهنگساز فیلم «توبه نصوح» اثر محسن مخملباف است كه در سال 1361 ساخته شد. فیلمی كه خوانندهاش هم «حسام الدین سراج» بود.
سیاست و اسلام
یك جای این نوشته گفتیم كه نام یكی از دو برادر موزیسن رادمنش، بابك است. شاید با خودتان بگویید چگونه میشود هم اسم پسر، بابك باشد و هم اسم پدر. در واقع نام اصلی بابك رادمنش، فیروز برنجام است. مجله «بورهام وود تایمز» در مطلبی درباره یك مساله حقوقی كه آهنگساز معروف ایرانی بابك رادمنش درگیرش بود، نوشته نام اصلی او، فیروز برنجان است؛ یعنی نام رسمی او كه در پاسپورتش قید شده است. اما به هر حال نام هنری شناخته شده برنجان، بابك رادمنش است.
بابك رادمنش از آن دسته آهنگسازان مشهوری است كه هیچ فیلم یا عكسی از او منتشر نشده و با وجود درخواستهای فراوان، تاكنون با انجام مصاحبه و عكاسی به شدت مخالفت كرده است. در سوی دیگر ماجرا، سامی یوسف، از تبلیغات رسانهای به خوبی استفاده كرده و با بزرگترین تلویزیونها و مجلات دنیا مصاحبههای اختصاصی انجام داده است. مصاحبه ویژه او با تلویزیون CNN و مطلبی كه مجله تایم از او و كنسرتش تهیه كرد باعث شهرت افزونتر او در خارج از مرزهای كشورهای مسلمان شد.
حتی عدم صدور ویزا از سوی ایالات متحده، برای ورود به خاك این كشور میرفت كه با یك جنجال رسانهای همراه شود اما بالاخره او مجوز حضور در آمریكا و برگزاری كنسرت برای مسلمانان این كشور را دریافت كرد و موفق شد با مهمترین رسانههای این كشور هم گفتوگو كند.
او در كنسرت لسآنجلس، از پیروزی بزرگ اسلام گفت: «طلوع نزدیك است.» آن روزها حملات اسرائیل به جنوب لبنان آغاز شده بود و سامی یوسف حمایت خود را از كودكان و آوارگان لبنانی، آن هم در خاك آمریكا اعلام كرد.
اما یكی از مهمترین واكنشها به اظهارنظرها و اقدامات سامی یوسف از سوی سفارت بریتانیا در یمن شكل گرفت؛ سامی یوسف در بخش پایانی تور جهانی خود به یمن سفر كرده بود. او با چفیه فلسطینی - كه به نوعی نماد حماس است- در كنفرانس مطبوعاتیاش ظاهر شد كه سفارت انگلیس نسبت به این مساله واكنش شدیدی نشان داد. آن ها از دولت یمن خواستند تا كنسرت سامی را در این كشور لغو كند. اما نهایتا این كنسرت با تاخیر و در تاریخ 4 دسامبر در تالار المدینیه صنعا و در حضور دو هزار نفر از هواداران سامی با شور و حال خاصی برگزار شد. حدود 1200 نفر از حاضران در این كنسرت، زنان و كودكان یمنی بودند كه عشق و علاقهشان به خواننده محبوبشان را با صدا كردن مداوم نام او نشان میدادند. او همانجا به هوادارانش اعلام كرد كه آلبوم جدیدش را یك سال و نیم دیگر به بازار ارائه خواهد كرد. اما او در این مدت بیكار نمینشیند و در ایام فراغت از اجراهای زنده، سینگلهایی را اجرا و عرضه خواهد كرد و البته برای آهنگهایش ویدئوهای عالی دیگری هم خواهد ساخت.
عرب، تركی و ایرانی
قرار بود كه او كلیپ «مادر» به زبان فارسیاش را هم به زودی در وبسایتش قرار دهد و آن را برای پخش به شبكههای مختلف بسپارد. اما این خبر را از روی وبسایتش برداشت و به جای لینك مادر با ورژن فارسی، لینك آهنگ مناجات را قرار داد. یكی از كسانی كه ویدئوی فارسی مادر را شنیده به لحن عالی و موثر سامی در این آهنگ اشاره میكند. او به خوبی فارسی میخواند و نشان میدهد كه یك فارس مادرزاد است. تدوین كلیپ این آهنگ ماههاست كه انجام شده اما مشخص نیست به چه دلیلی سامی یوسف از انتشار آن خودداری كرده است.
ولی اجرای زنده آهنگهای جدید او در وبلاگ هواداران سامی یوسف موجود است. او در آهنگ «فلسطین» میخواند: she's myhappines, my soul, my deathandmylife/ my heart, my love, Palestine
اگر این آهنگ را بشنوید طبق معمول ملودی آن را آشنا مییابید. سامی، این ترانه را بر روی آهنگ معروف تركی ایرانی «آیریلق» خوانده. آیریلق در زبان تركی به معنای «جدایی» است و خوانندگان مختلفی از جمله فرشید امین این ترانه را اجرا كردهاند.
سامی همچنین در كنسرت اسكندریه با حمایت از مقاومت مردم جنوب لبنان ترانه جدیدش به نام we will never submit را اجرا كرد. او عنوان این كنسرتش را «با هم برای شكستن محاصره» گذاشته بود. او در كنسرت یمن، همچنین از دو ترانه جدید گفت كه قصد دارد در اولین فرصت آن ها را منتشر كند. یك ترانه درباره توهین به پیامبر با انتشار كاریكاتورهای موهن در روزنامه دانماركی و دیگری آهنگی درباره تجاوز اسرائیل به فلسطین.
به نظر میرسد كه سامی قصد دارد از نفوذ و تاثیرش در میان مسلمانان و رسانههای دنیا به نفع مسائل دنیای اسلام استفاده كند. جالب این جاست كه او هنرمندی است كه قائل به اینترناسیونالیسم اسلامی است. كسی كه در كنفرانس مطبوعاتیاش در آذربایجان گفته بود: «موسیقی آذری و موسیقی مقامی را خیلی دوست دارم. اغلب آهنگهای من، مذهبیاند و به نظر من موسیقیهای محلی و مقامی خیلی شبیه موسیقیهای مذهبی هستند. به زودی زود آهنگهایی به زبان تركی آذری خواهم خواند. من به غدیر حاجی بایوف و فكرت امیروف موزیسینهای آذری علاقه ویژهای دارم.»
سامی به زبانهای عربی، انگلیسی، تركی و هندی آهنگهایی اجرا كرده و قرار است موزیك آذری هم اجرا كند. گرچه خبرهای مربوط به آهنگهای فارسیاش را از روی وبسایتش برداشته است و مشخص نیست كه بالاخره او كی با سرزمین مادری و هواداران ایرانیاش ارتباط برقرار میكند؟
|
|