Text Link Ads

 

 

 

702

 
 

به نام حضرت دوست، که هر چه بر سر ما مي رود عنايت اوست

مجله الکترونيکي روزانه :: شماره 702 :: پنجشنبه 16 فروردين 1386

Mobin_s2004@yahoo.com

پزشک روزانه

سلام عرض شد!
از امروز يک بخش جديد به روزانه اضافه ميشه به نام «پزشک روزانه». دوست قديمي گروه يعني آقاي «امدادگر» که قبلا بخشهاي کمکهاي اوليه و داروزخانه مبين را مي نوشتند مسئول اين بخش جديد هستند. به توضيحات ايشان در مورد قسمت «پزشک روزانه» توجه بفرمائيد:
 

با عرض سلام خدمت کلیه دوستان خوبم در مجله الکترونیکی روزانه با توجه به ضرورت وجود بخش سلامت در این مجله قرار است به زودی بخشی به نام پزشک روزانه شروع به فعالیت می کند.
در این بخش شما دوستان سوالات خود را به صورت محرمانه به آدرس Emdadgar_2109@yahoo.com ارسال می کنید و در اسرع وقت پاسخ خود را دریافت خواهید کرد . سوالات به دو صورت عمومی و اختصاصی در مجله بدون نام درج خواهد شد.

• باتوجه به محرمانه بودن نام و مشکلات دوستان برای درج مشکل یا سوال خود فرمی به شکل زیر را تکمیل و به آدرس قید شده در بالا ارسال می فرمائید.

فرم ارسال سوالات بخش پزشکی مبین

نام مستعار یا شناسه:

جنسیت:

سن:

شرح مشکل:


 

دانلود مجلات و کتب خارجي


Electronic Gaming Monthly
ماه مي

جديدترين شماره از مجله EGM
مشهورترين مجله در مورد بازيهاي کامپيوتري
 

تاریخ انتشار: مي 2007
تعداد صفحات مجله: 104
حجم فایل: 12 مگابايت
رمز فايل: www.mobin-group.com

برای دانلود مستقيم فايل اینجا را کلیک کنید



آرشيو روزانه

براي مشاهده شماره ديروز «روزانه» (701) اينجا را کليک کنيد

 

عناوين برخي از  مطالب شماره امروز مجله الکترونيکي «روزانه»

  • دانلود مجلات و کتب خارجي: Electronic Gaming Monthly  ماه مي
  • جالبترین خانه های جهان
  • فیلم ها را با زیرنویس فارسی ببینید
  • آلبوم جدید و زیبای کامران و هومن به نام The Remix Album با دو کیفیت  
  • آهنگ جدید و زیبای مسعود به نام قایم موشک 
  • System Suite Professional 7.0  مجموعه قدرتمند از بیش از 90 ابزار کاربردی ویندوز برای رفع عیوب و محافظت کامل آن !
  • انتقال شماره های دفترچه تلفن
  • روش ساييدن پوست يا "درم ابريژن"
  • توالت فرنگی
  • سفرهاي نوروزي خارج از كشور
  • عدد عجيب
  • همه چيز درباره سيستم هاي GPS 
  • ارتباط بين شخصيت و طعم بستني
  • خبر فوری ، بلر سکته کرد !
  • بازم نوشته های اونجوری!!!
  • داستان اصحاب كهف
  • اس.ام.اس روزانه
  • گفت‌وگوي مفصل با هديه تهراني: «هي رفيق، از تو توقع نداشتم!»
  • و ....
 

 

 


 

 

Mobin_s2004@yahoo.com


 



 

 


Mobin_s2004@yahoo.com

جالبترین خانه های جهان
از زندانيان انگليسي تا زندانبانان انگليسي! (گزارش تصويري)
These Iranian clearly are a very uncivilised bunch
فیلم ها را با زیرنویس فارسی ببینید

 

 

Mobin_s2004@yahoo.com

بازتاب گسترده آزادي نظاميان انگليسي
در رسانه‌هاي خارجي


رسانه‌هاي آلمان اظهارات اخير دكتر "محمود احمدي نژاد" رييس جمهوري اسلامي ايران را بطور گسترده‌اي پوشش خبري دادند.
شبكه تلويزيوني "ان.ت.فا" در خبري فوري اعلام كرد كه رييس جمهوري ايران از آزادي تفنگداران انگليسي خبر داد و اين افراد به زودي راهي فرودگاه خواهند شد.
مجله اشپيگل نيز در يك خبر فوري اعلام كرد: رييس جمهوري ايران در يك كنفرانس خبري از آزادي تفنگداران انگليسي خبر داد و گفت كه به نام ملت بزرگ ايران، آنها را عفو كرده است.
اين مجله با استناد به اظهارات رييس جمهوري ايران افزود: آزادي اين تفنگداران هديه‌اي به انگليس است .
خبرگزاري آلماني "د.پ.آ." نيز نوشت: رييس جمهوري ايران در اين كنفرانس خبري، تفنگداران انگليس را به نقض حريم مرزي ايران متهم كرد اما گفت آنها مورد عفو ايران قرار گرفته‌اند.
والدين و خانواده‌هاي نظاميان آزاد شده انگليسي نيز خرسندي و هيجان خود را از آزادي فرزندان و خويشاوندانشان در پي تصميم دولت ايران ابراز داشتند.
خانواده "آدام اسپري" در "لايستر" اعلام كردند، اعلام خبر آزادي وي "بهترين جايزه قابل تصور" براي آنان بوده است.
"جيمز" برادر آدام نيز گفت، اولين نفري بوده كه خبر آزادي وي را به مادرشان داده است.
"استيون كو" پدر "كريس كو" نيز در حاليكه دسته گلهايي را از همسايگان خود دريافت كرده بود، از شنيدن خبر آزادي پسرش اظهار خوشحالي كرد.
همچنين خواهر "آرتور بچلر" از نظاميان آزاد شده گفت كه از شنيدن اين خبر بسيار هيجان زده شده است.
پدر و مادر "نيثن سامرز" نيز از تدارك جشن براي آزادي پسرشان در يك رستوران محلي در منطقه ساحلي "كورنوال" خبر دادند و گفتند كه خبر آزادي پسرشان آنها را حيرت زده كرده است.
ديگر خانواده‌هاي نظاميان آزاده شده هم اعلام كرده‌اند كه انتظار شنيدن خبر آزادي آنان را نداشتند و هنگام اعلام آن مشغول انجام امور روزمره نظير خريد بودند و به همين علت از شنيدن آن بسيار حيرت زده شده‌اند.
دفتر نخست وزيري انگليس پيشتر در بيانيه‌اي اعلام كرده بود: از آنچه كه رييس جمهوري (ايران) درباره آزادي ‪ ۱۵‬پرسنل ما اعلام كرد، استقبال مي‌كنيم.
همچنين دولتمردان و سياستمداران انگليس از اقدام ايران براي آزادي ‪ ۱۵‬نظامي اين كشور استقبال كردند.
"پاتريشيا هيويت" وزير فرهنگ، ورزش و رسانه‌هاي انگليس از نخستين مسوولان دولتي بود كه در اظهاراتي اعلام آزادي اين افراد را "خبري عالي" توصيف كرد.
دفتر نخست وزيري انگليس نيز پيشتر در بيانيه‌اي اعلام كرده بود: از آنچه كه رييس جمهوري (ايران) درباره آزادي ‪ ۱۵‬پرسنل ما اعلام كرد، استقبال مي‌كنيم.
"منزيس كمپبل" رهبر حزب ليبرال دمكرات نيز از شنيدن خبر آزادي نيروهاي انگليسي ابراز خرسندي كرد.
كمپبل كه حزبش مخالف شركت انگليس در جنگ عراق است، يادآور شد: در اين قضيه (دستگيري نظاميان) درس‌هايي وجود دارد كه بايد آموخته شود.
همچنين "ويليام هيگ" سخنگوي امور خارجي در حزب محافظه‌كار در واكنش به اين خبر از آزادي نظاميان كشورش استقبال كرد.
رهبر سابق محافظه‌كاران انگليس گفت: از بازگشت سالم اين نيروها خرسنديم.
"ليام فاكس" سخنگوي امور دفاعي حزب محافظه‌كار نيز از اقدام ايران و تلاش‌هاي ديپلماتيك كشورش براي آزادي نيروهاي انگليسي استقبال كرد.
روسيه نيز از آزادي ‪ ۱۵‬نظامي انگليسي از سوي ايران، به عنوان نشانه "حسن نيت" ايران ياد و از آن استقبال كرد.
به گزارش خبرگزاري فرانسه از مسكو، "الكساندر لوسيوكوف" معاون وزير خارجه روسيه اعلام كرد گفت: "ما، اين كار را به عنوان اقدامي حاكي از حسن نيت از سوي سران ايران تلقي مي‌كنيم."
روزنامه گاردین نوشت : ایران به این نتیجه رسید که با آزادی ملوانان می تواند دستاوردهاي دیپلماتیک فراوانی كسب كند.از جمله آنكه غرب موضع طرفداران مذاکره با ایران تقویت مي شود .
رویترز هم با نگاهي اقتصادي به ماجرا نوشت:پس از اعلام خبرآزادي ملوانان توسط احمدي نژاد تنها درعرض ۳۰ دقیقه قیمت نفت ۱ و نیم دلار کاهش پیدا کرد.

براي مشاهده مشروح نشست خبري رئيس جمهور اينجا را کليک کنيد

فيلم شادی نظامیان آزاد شده انگلیسی

گزارش تصويري از آزادي تفنگداران انگليسي به دستور رييس جمهور

گزارش تصويري از نشست مطبوعاتي رييس جمهور (قسمت اول)

گزارش تصويري از نشست مطبوعاتي رييس جمهور (قسمت دوم)

 



 


 

Mobin_s2004@yahoo.com

دانلود سريالهاي نوروزي

ترش و شيرين

تهيه كننده: ايرج محمدي – مهران مهام
کارگردان: رضا عطاران

شرح مختصر: نصرت خانم زني متكي به نفس است كه پس از مرگ شوهرش كمر همت را بسته و از طريق ترشي فروشي چهار فرزند قد ونيم قدش را به سختي اما آبرومندانه از آب و گل در آورده است . داستان از جايي شروع مي شود كه مهلت خانه اجاره اي نصرت خانم به سر آمده واو مجبور است به خانه اي ديگر نقل مكان كند اما اين جابجايي باعث بروز ماجراهايي مي شود كه مسير زندگي نصرت خانم و خانواده اش را تغيير مي دهد.

لينکهاي دانلود (هر روز آپديت مي شوند)

قسمت 1    سرور 1   سرور 2    سرور 3

قسمت 2    سرور 1   سرور 2    سرور 3     سرور 4

قسمت 3    سرور 1   سرور 2    سرور 3   

قسمت 4    سرور 1   سرور 2    سرور 3     سرور 4

قسمت 5    سرور 1   سرور 2    سرور 3     سرور 4

قسمت 6    سرور 1   سرور 2     سرور 3    سرور 4

قسمت 7    سرور 1   سرور 2     سرور 3    سرور 4

قسمت 8    سرور 1   سرور 2     سرور 3    سرور 4

قسمت 9    سرور 1   سرور 2     سرور 3    سرور 4

قسمت 10  سرور 1   سرور 2     سرور 3    سرور 4

قسمت 11  سرور 1   سرور 2     سرور 3    سرور 4

قسمت 12  سرور 1   سرور 2    سرور 3    سرور 4




 

روزگار خوش حبیب آقا

تهيه كننده: علي‌لدني
کارگردان: مهدي مظلومي
بازيگران : سيروس گرجستاني ، مهوش صبر كن ، سودابه گرجستاني ، محمود جعفري، سعيد آقاخاني، امير غفارمنش، مهناز فصاحتي، ناصر گيتي‌جاه، عباس جمشيدي‌فر

شرح مختصر: كارمندي به نام حبيب آقا كه زندگي شرافت‌مندانه‌اي دارد و برخلاف برخي از اطرافيان خود حاضر نيست از موقعيت خود براي كسب درآمد بيشتر سوء استفاده كند و به همين دليل دچار مشكلات و مسائلي مي‌شود.
سريال حبيب آقا يك سريال شخصيت محور است و ماجراها و رويدادهاي آن بر اساس محوريت يك شخصيت شكل مي‌گيرد. اين شخصيت همان حبيب آقاي كارمند است كه نقش او راهم سيروس گرجستاني ايفاء مي‌كند.
مظلومي تلاش كرده تا پايه سريال خود را بر طنز موقعيت قرار دهد و كمتر از طنز كلامي استفاده كند. البته اين مساله‌اي است كه بايد درباره ميزان درستي و نادرستي آن تا زمان نمايش سريال صبر كرد. اما درباره يك مساله از همين حالا مي‌توان اظهار نظر كرد و آن اينكه سريال در كنار لحظات شيريني كه دارد، لحظات تلخي هم دارد.

لينکهاي دانلود (هر روز آپديت مي شوند)

قسمت 1    سرور 1    سرور 2    سرور 3   سرور 4

قسمت 2    سرور 1    سرور 2    سرور 3   سرور 4

قسمت 3    سرور 1    سرور 2    سرور 3   سرور 4

قسمت 4    سرور 1    سرور 2    سرور 3   سرور 4

قسمت 5    سرور 1    سرور 2    سرور 3   سرور 4

قسمت 6    سرور 1    سرور 2    سرور 3   سرور 4

قسمت 7    سرور 1    سرور 2    سرور 3   سرور 4

قسمت 8    سرور 1    سرور 2    سرور 3   سرور 4

قسمت 9    سرور 1    سرور 2    سرور 3   سرور 4

قسمت 10  سرور 1    سرور 2    سرور 3   سرور 4

قسمت 11  سرور 1    سرور 2    سرور 3   سرور 4

قسمت 12  سرور 1    سرور 2    سرور 3   سرور 4

قسمت 13  سرور 1    سرور 2    سرور 3   سرور 4


 

----------------------------------------------------------------------

قابل توجه شما ایرانیان عزیز خارج از کشور !
با همکاری دوست بسیار عزیزم «benz223@gmail.com» هر هفته، روزهاي جمعه يک فيلم سينمائي ايراني براي مشاهده آنلاین (و یا دانلود) تقدیم می گردد.

 

 


 

Mobin_s2004@yahoo.com

 
دانلود آلبوم: فارسي

The Remix Album
با صداي هومن و کامران

آلبوم جدید و زیبای کامران و هومن به نام The Remix Album با دو کیفیت  
 

نام آهنگ سرور 1 سرور 2
Dooset Daram (Kheyli Ziad) دانلود دانلود
Kheyli Mamnoon دانلود دانلود
Mano Bebakhsh (Dj Payami Remix) دانلود دانلود
Oon Ba Man (Dj Payami Remix) دانلود دانلود
Oonike Mikhastam (Cameron Cartio Remix) دانلود دانلود
Ba Tashakor Az Shoma (Dj Payami Remix) دانلود دانلود
Mano Bebakhsh (Cameron Cartio Remix) دانلود دانلود

 

براي دانلود، روي هر يک از لينکهاي بالا کليک سمت راست کرده و Save Target As را بزنيد.
 

تک موزیک

آهنگ جدید و زیبای مسعود به نام قایم موشک 

لينک دانلود
براي دانلود، روي لينک بالا کليک سمت راست کرده و Save Target As را بزنيد.

 

 

 

 

 

Mobin_s2004@yahoo.com

نرم افزار PC

System Suite Professional 7.0
مجموعه قدرتمند از بیش از 90 ابزار کاربردی ویندوز برای رفع عیوب و محافظت کامل آن !

 

Pre-order SystemSuite 7 Professional Today!System Suite Professional بسته نرم افزاری بسیار قدرتمندی از کمپانی V-Com است که شامل کلکسیونی از مفید ترین و کاربردی ترین ابزارهای مورد نیاز سیستم برای محافظت و افزایش کارایی های آن می باشد. قول شرکت نرم افزاری VCOM هنگام عرضه این بسته قدرتمند نرم افزاری " بازگرداندن سیستم به مانند همان روز اولی که آن را خریده اید" است که کمی جای تامل روی این بسته نرم افزاری را بیشتر می کند. محافظت از سیستم در برابر ویروس ها و حملات هکر ها، افزایش کارایی سیستم و سیستم عامل، بازیابی اطلاعات پاک شده از هارد، محافظت علیه اسپم ها و سایر تبلیغات ناخواسته و .... از جمله قابلیت های اجرایی این محصول است . نسخه هفتم این نرم افزار به تازگی از سوی شرکت سازنده ارائه شده که در ادامه با قابلیت های آن بیشتر آشنا می شویم .0

معرفی ابزارها و ویژگی های اصلی بسته نرم افزاری VCOM System Suite Professional 7.0:

- ابزارهای کاربردی برای افزایش توانایی ها و بهبود کارکرد سیستم

بالا بردن سرعت سیستم، عیب یابی و رفع عیوب، رفع مشکلات هارد و درایو ها، Defragmener بسیار قدرتمند و سریع، عیب یابی و رفع عیوب و افزایش کارایی رجیستری ویندوز و ... از جمله قابلیت های این بخش است .

Pre-order SystemSuite 7 Professional Today!- دیوار آتش قدرتمند که وظیفه جلوگیری از حملات هکر ها و آسیب های اینترنتی که موجب بسیاری از تخریب های سیستم عامل و کندی سیستم است، تامین امنیت اینترنتی و اطلاعات محرمانه و غیر محرمانه رد و بدل شده را به عهده دارد.

- ضد ویروس قدرتمند که با دیتابیس بزرگ و سریع خود قابلیت اسکن کامل سیستم و محافظت از آن را در مقابل تمامی ویروس ها و خطرات احتمالی به عهده می گیرد.

- زیر نظر داشتن تمامی برنامه های اجرایی که در حال مصرف منابع اصلی سیستم یعنی CPU و RAM هستند .

- بخش Uninstaller که امکان پاکسازی کامل تمامی نرم افزارهای نصب شده بر روی سیستم را به کاربر می دهد.

- بخش Recovery برای بازگرداندن اطلاعات و داده های پاک شده و فرمت شده از هارددیسک .

- بخش Recovery Commander برای ذخیره حالات خوب سیستم عامل و بازگردانی مجدد سیستم پس از خرابی به همان اوضاع آرمانی با چند کلیک ساده !

- بخش SecureErase برای نابود سازی کامل و غیر قابل برگشت داده های ناخواسته .

- مجهز به بیش از 60 ابزار کاربردی و مفید برای سیستم عامل ویندوز .

Pre-order SystemSuite 7 Professional Today!- ضد اسپم قدرتمند نرم افزار برای جلوگیری از تبلیغات اینترنتی و نامه های مزاحم .

- بیش از 90 تست مختلف برای عیب یابی و رفع عیوب سیستم .

- ظاهر بسیار زیبا و جذاب نرم افزار که به خوبی با کاربر رابطه بر قرار می کند.

و ...
 

جزئیات کامل تر به زبان سایت سازنده ....

Pre-order SystemSuite 7 Professional Today! تصاویری از محیط نرم افزار : 1 ، 2

Pre-order SystemSuite 7 Professional Today! English Explanations

براي دريافت نسخه كامل آپلود شده و كرك شده نرم افزار اينجا را کليک کنيد



 

دنیای موبایل

Contacts Transfer

انتقال شماره های دفترچه تلفن

لينک دانلود
براي دانلود، روي لينک بالا کليک سمت راست کرده و Save Target As را بزنيد.

 

 

 

 

 

 

Mobin_s2004@yahoo.com


شهریست پرظریفان و از هر طرف نگاری

شهریست پرظریفان و از هر طرف نگاری
چشم فلک نبیند زین طرفه​تر جوانی
هرگز که دیده باشد جسمی ز جان مرکب
چون من شکسته​ای را از پیش خود چه رانی
می بی​غش است دریاب وقتی خوش است بشتاب
در بوستان حریفان مانند لاله و گل
چون این گره گشایم وین راز چون نمایم
هر تار موی حافظ در دست زلف شوخی

 

یاران صلای عشق است گر می​کنید کاری
در دست کس نیفتد زین خوبتر نگاری
بر دامنش مبادا زین خاکیان غباری
کم غایت توقع بوسیست یا کناری
سال دگر که دارد امید نوبهاری
هر یک گرفته جامی بر یاد روی یاری
دردی و سخت دردی کاری و صعب کاری
مشکل توان نشستن در این چنین دیاری

 
 

 

 

Mobin_s2004@yahoo.com

بخش اول

مطالب ارسالی نویسندگان ثابت «روزانه»
 

نمکدون
alimerikhi@yahoo.com

 

 

جمله روزانه
saheledoosti@yahoo.com

16 فروردین
نگرش انسانها در مورد وفور نعمت، ناشی از لرزش شخصی و ایمنی حس درونی می باشد و از این الگو سرچشمه می گیرد که: دنیا پر از نعمت برای همه است و درهای آن به سوی امکانات، گزینش و راههای دیگر باز می شود.
استفن کاوی

 

 
 

حديث روزانه
arash_new2001@yahoo.com

ان لكل شیءٍ قفلاً و قفل الایمان الرفق
هر چیزی قفلی دارد و قفل ایمان مدارا كردن و نرمی است
امام محمد باقر (ع)

 

 

آرایشی - بهداشتی
amoozesh_v_sh@yahoo.com

روش ساييدن پوست يا "درم ابريژن"

يكي از روش هاي متداول و مؤثر در برطرف كردن زخم هاي صورت ناشي از جوش غرور، آبله مرغان، اسكار جراحات پوستي، مواردي مثل خالكوبي، لكه هاي مربوط به سن و آفتاب، و چين و چروك، ساييدن پوست يا به اصطلاح علمي "درم ابريژن" (DERMABRASION) است.
اين روش اولين بار توسط دانشمند آلماني آقاي كرومه در سال 1905 ميلادي شروع شد و در سال 1940 و 1950 توسط آقايان كورتين و بروك روش فعلي، كه استفاده از دستگاه موتور سمباده دار با حركت دوار مي باشد، توضيح داده شد. اين روش يك دهه بعد، محبوبيت خاصي در بين مردم پيدا كرد و در اين مدت كامل تر شد. در اين روش به وسيله عمل تراشيدن پوست، لايه سطحي پوست ساييده مي شود، در نتيجه لايه زيرين پوست كه ظاهر صاف تر و شفاف تري دارد، جايگزين آن مي شود.
همچنين لايه ي زاينده پوست تا مدت شش ماه بعد فعال تر مي شود و سرعت رسيدن سلول هاي عمقي پوست به سطح پوست بيشتر مي گردد. كلاژن سازي در ناحيه دوم فعال تر شده و استحكام درم بيشتر مي گردد.
كليه اين اتفاقات باعث كم كردن عمق اسكارها و فرورفتگي هاي پوست يا از بين رفتن آنها مي شود. استفاده از كرم هاي مخصوص كه قبل از عمل باعث تحريك پوست و لايه برداري مي شود، چند هفته قبل از عمل ضروري بوده و باعث سريع تر شدن ترميم پوست، پس از عمل ساييدن پوست مي گردد.
قبل از عمل تراش پوست، داروهاي آرام بخش و بي حس كننده ي موضعي توسط پزشك تزريق مي گردد و اين عمل، مي تواند در بيمارستان، مراكز جراحي سرپايي يا حتي در مطب انجام پذيرد.
جراح به وسيله يك دستگاه گردان با سرعت بالا كه در سر آن سمباده يا برس مخصوص وجود دارد، با برداشتن لايه هاي فوقاني پوست موجب مسطح شدن پوست مي شود. پس از عمل با پانسمان مخصوص روي پوست پوشانده شده وبعد از 2 تا 4 روز، پانسمان برداشته مي شود و پس از دو هفته، بيمار مي تواند با استفاده از وسايل ضد آفتاب به سركار خود برود.
البته تا مدت شش ماه بيمار نبايستي در معرض مستقيم نور آفتاب قرار گيرد. بيماراني كه سابقه عفونت تب خال يا سابقه عدم ترميم زخم دارند و همچنين كساني كه قرص هاي اكوتان مصرف مي نمايند، بايستي قبل از عمل به پزشك اطلاع دهند.
شايع ترين موارد استفاده از ساييدن پوست، به ترتيب براي درمان جوشگاه ناشي از آكنه، برطرف كردن لكه هاي پيري پوست، اسكار(جاي زخم) ناشي از عمل جراحي يا ضربه، برطرف كردن چروك پوست و برداشتن خالكوبي مي باشد.
ساييدن پوست روي اسكار ناشي از ضربه يا جراحي پوست، تقريبا شش هفته پس از ايجاد آسيب، نتيجه كامل و عالي دارد.
در برداشتن خالكوبي پوست توسط ساييدن پوست، نبايد انتظار داشت كه با يك بار، نتيجه كامل و عالي بدست آيد و ممكن است 2 يا 3 بار اين عمل تكرار شود.
در مورد اسكار ناشي از آبله مرغان نيز عمل تراشيدن پوست شش هفته بعد از بهبود پاسخ مي دهد.
عمل ساييدن پوست يك روش مناسب براي صاف كردن ناهمواري هاي پوستي به جا مانده از آكنه، اسكار عمل جراحي، ضربه يا تصادفات و برطرف كردن لكه هاي پيري پوست، خالكوبي و چروك صورت است.
بعضي مواقع مجبور مي شويم جوشگاه هاي بسيار عميق پوست صورت را با عمل جراحي برداشته و محل را بخيه بزنيم. در برخي بيماران لازم است اسكارهاي عميق توسط تزريق كلاژن پُر شود يا در بعضي موارد پيوند پوست از پشت گوش به ناحيه فرو رفته ي پوست انجام گيرد.
انواع مختلف لايه برداري يا پيلينگ هاي مكرر پوست، به تنهايي يا همراه با عمل ساييدن پوست براي بهبودي جوشگاه هاي سطحي و التهابي پوست انجام مي شود كه اين عمل اگر همراه با مصرف طولاني مدت اسيدهاي رتينوئيك و تركيبات آلفاهيدروكسي اسيد باشد، بخصوص در افرادي با پوست سفيد و روشن نتايج خوبي دارد. امروزه از ليزر دي اكسيد كربن، در درمان اسكارهاي پوستي نيز استفاده مي شود كه نتايجي خوب داشته و با عمل ساييدن پوست قابل مقايسه است و عوارض آن نيز، محدود گزارش شده است. .

ادامه دارد...

 

 

يک لبخند
toraj_fal@yahoo.com

در یکی از بازارهای آمستردام ، مرد هلندی که چند گیلاس آبجوخالی کرده بود ، می گفت : من آنقدر آدم خوبی هستم که دلم میخواست جای زنی بودم که زن من خواهد شــــد

**************

پسری با دختری دوست شده بود که در آرایش و بزک کردن خود خیلی دقت میکرد . زیاد هم دروغ می گفت ولی پدر عشق بسوزد که وقتی به دل مینشیند چشم باباقوری را شهلا نشان میدهد ، القصه چون پسر دوستش داشت این عیب را نادیده می گرفت . تا وقتی که با او ازدواج کرد . صبح روز بعد از ازدواج وقتی از خواب بیدار شـــد . برای نخستین بار صورت بی بزک زنش را دید و . ....... تنش لرزید .
چندی بعد در پاسخ یکی از دوستان که پرسیده بود . از زنت راضی هستی یا نه ؟
گفت : نه چون اول خیال می کردم فقط زبانش دروغ می گوید بعد معلوم شــــد که صورتش هم دروغگــــو بوده است

****************

در باره زن زیبائی که شوهــر زشتـــی نصیبش شده باشد ، گفته اند بهشتی است که در آن خوک میچرد . البته در زبان عامیانه و فرهنگ ما نیز گویند خربزه خوب نصیب شغال شده است ، و یا خربزه خوب را خر می خورد    

ادامه دارد ...

 

 

فردوسي طوسي
baran432002@yahoo.no

فريدون يک ميل مانده دژ ضحاک را ديد . دژ ضحاک چنان سربه آسمان می کشيد که گويی می خواست ستاره از آسمان برباید .
فريدون بی درنگ به يارانش می گوید که جنگ را آغاز کنند و خود با گرز گران در دست و سوار بر اسب تيزتک، چو زبانۀ آتش از برابر دژبانان ضحاک جهيد و به درون دژ رفت . فريدون ، نشان ضحاک را که جز به نام پرودگار بود ، به زيرکشيد. با گرزگران سردمداران ضحاک را نابود کرد و برتخت نشست

فریدون هنگامی که بر ضحاک ماردوش چیرگی پیدا می‌کند به ناگاه سروشی بر وی فرو آمده و او را از کشتن ضحاک اژدهافش باز می‌دارد و از فریدون می‌خواهد که او را در کوه به بند کشد.
در کوه نیز، هنگامی که او قصد جان ضحاک می‌کند، سروش، دیگر بار، از وی می‌خواهد که ضحاک را به کوه دماوند برده و در آن جا به بند کشد.
فرجام آنکه، ضحاک به‌ دست فریدون کشته نمی‌شود، بلکه او را در شکافی بن‌ناپدید، با میخ‌های گران بر سنگ فرو می‌بندد.

ادامه دارد ...

 

 

مصحف
hamed.1360@yahoo.com

هر روز چند آيه قرآن بخوانيم

« براى شنيدن آيه مورد نظر بر روى شماره آيه كليك كنيد و براي مشاهده تفسير الميزان و نمونه بر روي آيه کليک کنيد »

سوره: سورة المائدة آيات: 120 محل نزول: مدینه

قَالَ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ اللَّهُمَّ رَبَّنَا أَنزِلْ عَلَيْنَا مَآئِدَةً مِّنَ السَّمَاء تَكُونُ لَنَا عِيداً لِّأَوَّلِنَا وَآخِرِنَا وَآيَةً مِّنكَ وَارْزُقْنَا وَأَنتَ خَيْرُ الرَّازِقِينَ 114 قَالَ اللّهُ إِنِّي مُنَزِّلُهَا عَلَيْكُمْ فَمَن يَكْفُرْ بَعْدُ مِنكُمْ فَإِنِّي أُعَذِّبُهُ عَذَابًا لاَّ أُعَذِّبُهُ أَحَدًا مِّنَ الْعَالَمِينَ 115 وَإِذْ قَالَ اللّهُ يَا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ أَأَنتَ قُلتَ لِلنَّاسِ اتَّخِذُونِي وَأُمِّيَ إِلَـهَيْنِ مِن دُونِ اللّهِ قَالَ سُبْحَانَكَ مَا يَكُونُ لِي أَنْ أَقُولَ مَا لَيْسَ لِي بِحَقٍّ إِن كُنتُ قُلْتُهُ فَقَدْ عَلِمْتَهُ تَعْلَمُ مَا فِي نَفْسِي وَلاَ أَعْلَمُ مَا فِي نَفْسِكَ إِنَّكَ أَنتَ عَلاَّمُ الْغُيُوبِ 116 مَا قُلْتُ لَهُمْ إِلاَّ مَا أَمَرْتَنِي بِهِ أَنِ اعْبُدُواْ اللّهَ رَبِّي وَرَبَّكُمْ وَكُنتُ عَلَيْهِمْ شَهِيدًا مَّا دُمْتُ فِيهِمْ فَلَمَّا تَوَفَّيْتَنِي كُنتَ أَنتَ الرَّقِيبَ عَلَيْهِمْ وَأَنتَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ 117 إِن تُعَذِّبْهُمْ فَإِنَّهُمْ عِبَادُكَ وَإِن تَغْفِرْ لَهُمْ فَإِنَّكَ أَنتَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ 118 قَالَ اللّهُ هَذَا يَوْمُ يَنفَعُ الصَّادِقِينَ صِدْقُهُمْ لَهُمْ جَنَّاتٌ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا أَبَدًا رَّضِيَ اللّهُ عَنْهُمْ وَرَضُواْ عَنْهُ ذَلِكَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ 119 لِلّهِ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَمَا فِيهِنَّ وَهُوَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ 120

 

ترجمه فارسي مکارم

عيسى بن مريم عرض كرد: «خداوندا! پروردگارا! از آسمان مائده‏اى بر ما بفرست! تا براى اول و آخر ما، عيدى باشد، و نشانه‏اى از تو; و به ما روزى ده! تو بهترين روزى دهندگانى!» «114» خداوند (دعاى او را مستجاب كرد; و) فرمود: «من آن را بر شما نازل مى‏كنم; ولى هر كس از شما بعد از آن كافر گردد (و راه انكار پويد)، او را مجازاتى مى‏كنم كه احدى از جهانيان را چنان مجازات نكرده باشم!» «115» و آنگاه كه خداوند به عيسى بن مريم مى‏گويد: «آيا تو به مردم گفتى كه من و مادرم را بعنوان دو معبود غير از خدا انتخاب كنيد؟!»، او مى‏گويد: «منزهى تو! من حق ندارم آنچه را كه شايسته من نيست، بگويم! اگر چنين سخنى را گفته باشم، تو مى‏دانى! تو از آنچه در روح و جان من است، آگاهى; و من از آنچه در ذات (پاك) توست، آگاه نيستم! بيقين تو از تمام اسرار و پنهانيها باخبرى «116» من، جز آنچه مرا به آن فرمان دادى، چيزى به آنها نگفتم; (به آنها گفتم:) خداوندى را بپرستيد كه پروردگار من و پروردگار شماست! و تا زمانى كه در ميان آنها بودم، مراقب و گواهشان بودم; ولى هنگامى كه مرا از ميانشان برگرفتى، تو خود مراقب آنها بودى; و تو بر هر چيز، گواهى! «117» (با اين حال،) اگر آنها را مجازات كنى، بندگان تواند (و قادر به فرار از مجازات تو نيستند); و اگر آنان را ببخشى، توانا و حكيمى! (نه كيفر تو نشانه بى‏حكمتى است، و نه بخشش تو نشانه ضعف!)» «118» خداوند مى‏گويد: «امروز، روزى است كه راستى راستگويان، به آنها سود مى‏بخشد; براى آنها باغهايى از بهشت است كه نهرها از زير (درختان) آن مى‏گذرد، و تا ابد، جاودانه در آن مى‏مانند; هم خداوند از آنها خشنود است، و هم آنها از خدا خشنودند; اين، رستگارى بزرگ است!» «119» حكومت آسمانها و زمين و آنچه در آنهاست، از آن خداست; و او بر هر چيزى تواناست «120»

آیات امروز را می توانید از طریق این لینک هم مطالعه کنید


توضيح:
هر روز مي خواهيم يک صفحه از قرآن را با هم بخوانيم (به همراه معني آن. هر روز چند دقيقه وقت مي ذاريم، بعد از يه مدت مي بينيم کل قرآن را ختم کرده ايم، به همين راحتي.
فرمايش امام صادق (عليه السلام) هم که يادمون هست: «قرآن پیمان خداست بر خلق او و برای شخص مسلمان شایسته است که بر عهد خود نگاه کند و هر روز 50 آیه بخواند.»
بيائيم فعلا حداقل با يک صفحه در روز شروع کنيم!
ياعلي مدد ... التماس دعا

 

 

 

بخش دوم

ديگر مطالب ارسالی

اعضا محترم گروه مي توانند مطالبشان را به آدرس
 Mobin_s2004@yahoo.com
بفرستند تا با نام خودشان در اين ستون نوشته شود.

 

ashoora63_ht@yahoo.com

بغض و کينه انقلابى تان را در سينه ها نگه داريد

فرزندان انقلابى ام، اى کسانى که لحظه اى حاضر نيستيد که از غرور مقدستان دست برداريد، شما بدانيد که لحظه لحظه عمر من در راه عشق مقدس خدمت به شما مى گذرد.
مى دانم که به شما سخت مى گذرد، ولى مگر به پدر پير شما سخت نمى گذرد؟ مى دانم که شهادت شيرينتر از عسل در پيش شماست، مگر براى اين خادمتان اينگونه نيست؟ ولى تحمل کنيد که خدا با صابران است.
بغض و کينه انقلابى تان را در سينه ها نگه داريد، با غضب و خشم بر دشمنانتان بنگريد، و بدانيد که پيروزى از آن شماست.

حضرت روح الله (روحي فداه)

 

 

farnoosh_z66@yahoo.com

توالت فرنگی

از توالت فرنگی متنفرم یا شاید هم می ترسم یا هر دو ! وقتی که گلوگاه توالت می گیرد و ان و گه با آب کثیف مخلوط می شوند و مجبوری دست در کاسه ی توالت بکنی و آشغال را از کاسه
درآوری و بعد آب با ان و گه با سرعت پایین رود و قلپ قلپ صدا دهد و تو منتظر بشینی و ببینی که آب پایین می رود یا باید دوباره دست به کار شوی حالم به هم می خورد .
اولین بار که توالت فرنگی دیدم 8 سالم بود . تا آن موقع حتی اسمش را هم نشنیده بودم . زیپ شلوارم را باز کردم . به دور و بر دستشویی نگاه کردم . فقط همین کاسه ی کوچک بود که درش هم بسته بود . داشتم منفجر می شدم . پایم را بلند کردم و از کاسه ی کوچک بالا رفتم . لق لق کرد . ترسیدم . خواستم از خیر دستشویی کردن بگذرم . دلم بد جوری درد می کرد. روی درب بسته اش نشستم و خودم را خلاص کردم . آب زرد از دو طرف کاسه پایین ریخت . دلم خیلی درد می کرد . یک دفعه درب سفید زرد کاسه قهوه ای شد و ... . خودم را نشستم . شلنگ آب بود ولی بد جوری ترسیده بودم . حتما کتک جانانه ای از بابا می خوردم که خوردم !
بعد ازآن فهمیدم که توالت فرنگی چیه ! بوی گه میاد . لابد باز کسی چیزی به جز گه در کاسه ول کرده و گلوگاه را پر کرده ! همیشه از این اتفا ق ها در هتل می افتد . دست کشم را دستم کردم . بوی گه بالا زد !

فرنوش زنگوئی
فروردین 86

 

 

parnazbtm@yahoo.com

سفرهاي نوروزي خارج از كشور

راستش در مورد سفرهاي خارج از كشور هموطنان و رفتارهاي عجيب و غريب اونها هميشه يك سري مطالب به شوخي و خنده وجود داره كه بعضي از اونها كم كم داره باعث آبروريزي ميشه. امسال نوروز به خاطر يك ماموريت اداري مجبور بودم حدود يك هفته در يك كشور گرمسيري آسيا يي (تايلند) اقامت داشته باشم. از اينكه تعداد زيادي از هموطنان عزيز براي سپري كردن تعطيلات در اين كشور حضور داشتند خوشحال شدم. اما برخي از اين عزيزان هموطن رفتارهايي از خودشون نشون مي دادند كه آدم از ايراني بودن خودش خجالت ميكشيد.البته من ميدونم كه مشكلات فرهنگي مملكت ما و وجود جبر باعث شده كه تا حدودي مردم با عرض معذرت كمي عقده پيدا كنند ولي با همه اين حرفها هر چقدر هم كه آدم تحت فشار باشه ضرورتي نداره كه رفتارهايي انجام بده كه باعث تمسخر ديگر ملتهاي دنيا بشه..ما تو مملكتمون دم از فرهنگ و تمدن چندين هزار ساله مي زنيم...... به فيلم 300 اعتراض مي كنيم.....و هزارو يك ادا واصول ديگه داريم...اما رفتارمون اينها را نشون نميده ...حالا شايد تو مملكت خودمون اين رفتارها خيلي توي ذوق نزنه ولي خارج از كشور!!!!!!! من نميدونم خانمي كه سالها مانتو به تن كرده و 7- 8 ساعت توي هواپيما نشسته تا به مقصد برسه..آيا نميتونه تا رسيدن به هتل و يا حد اقل رسيدن به يك دستشويي در فرودگاه صبر كنه و جلوي مكان تحويل گرفتن ساك و چمدانهاي مسافران شروع به درآوردن مانتو و شلوار و ساير البسه نكنه...اگه ميشد چند تا از عكسها هم ضميمه مي كردم شما هم مثل من از اين صحنه هاي خنده دار مستفيذ ميشدين.و البته همون لحظه به ياد دوستان عزيز نويسنده از جمله ميترا خانم و احسان عزيز وگير سه پيچ و ساير دوستان بودم كه اگه اين تصاوير را ميديدند چه سوژه هايي واسه نوشتن داشتند.. .
حالا فكر نكنيد خود من دارم جانماز آب مي كشم. من اصلا مخالف آزادي خانمها نيستم و از نظر من حجاب يك امر شخصي هستش.اما منظورم اين بود كه اين حركتها در يك فرودگاه بين المللي چشم انداز خوبي نداشت و از بدو ورودمون جلوي اون هيئتي كه به دنبالمون اومده بودن كلي خجالت كشيدم. از اينكه هموطنان عزيز چه كارهاي خنده داري مي كردند فاكتور مي گيرم .اما موقع خروج از اون كشور بايد فرودگاه و صفهاي طويل و خسته كننده مسافرين ايراني كه در اونها از نظم و ترتيب خبري نبود و مسافرين ايراني كه از فرط جو زدگي هنوز با دمپايي و پيزامه و ركابي ايستاده بودندنيز باعث شناخته شدن هموطنان ما ميشد(البته همه مسافران هم اينطوري نبودند وآدمهاي متشخص هم حضور داشتند ولي تعداد اونها اينقدر كم بود كه اصلا ديده نميشدند) .
من واقعا نميدونم چرا مردم ما با اين همه ادعا در مورد هر چيز ي اينقدر افراط و تفريط مي كنند از نوع خريد كردن و ساكهاي كوچك و بزرگ تا نوع لباس پوشيدن و چهره آرايي و هر چيزي كه شما فكر كنيد اينها باعث انگشت نما شدن ما شده بودند و ما هم كه به جز خجالت كشيدن ولب گزيدن و سر تكان دادن كاري از دستمون نيومد.. تازه توي دلم داشتم از سازندگان فيلم300 (كه البته در سينماهاي اون كشور در حال اكران بود) تشكر مي كردم كه لااقل به مردم دنيا نشون ميدن كه يكي از دو قدرت مطرح در زمانهاي قديم ايران بوده..
ما كه با اين نوع رفتارهاي مردم و تصميم گيرندگان مملكت هرگز راه به جايي نمي بريم.فعلا خيلي اعصابم خرد شده گفتم بنويسم واين كمتري كاري بود كه تونستم انجام بدهم... ...

 

 

wwwparsfootballcom@yahoo.com

عدد عجيب

142857
اگر عدد مذکور را در دو ضرب کنيم، حاصل: 285714 ميشود!-به ارزش مکاني 14 توجه کنيد
اگر اين عدد را در سه ضرب کنيم حاصل: 428571 ميشود!-به ارزش مکاني 1 توجه کنيد
اگر اين عدد را در چهار ضرب کنيم حاصل: 571428 ميشود!-به ارزش مکاني 57 توجه کنيد
اگر اين عدد را در پنج ضرب کنيم حاصل: 714285 ميشود!-به ارزش مکاني 7 توجه کنيد
اگر اين عدد را در شش ضرب کنيم حاصل: 857142 ميشود!-سه رقم اول با سه رقم دوم جا بجا شده
اگر اين عدد را در هفت ضرب کنيم حاصل: 999999 ميشود
اين عدد به تازگي کشف نشده! بلکه هزاران ساله که به عنوان يه عدد جالب مورد توجه بوده. 142857 در واقع دوره گردش عدد 1/7 هست و خاصيتهاي جالب ديگه اي هم داره
همونطور که ميبينيد، مضارب اين عدد همه يا 142857 (با گردش حلقوي) هستند يا 999999 . جالب اينجاست که براي اعداد بزرگتر هم اين روند به صورت ديگه اي ادامه داره
مثلا 8*142857 ميشه 1.142.856، حالا اگه رقم اول رو با 6 رقم بعد جمع کنيد حاصل ميشه: 142.857
و مثلا 42*142857 ميشه 5.999.994، حالا اگه رقم اول رو با 6 رقم بعد جمع کنيد حاصل ميشه: 999.999
و 142857*142857 ميشه 20.408.122.499، حالا اگه 5 رقم اول رو 6 رقم بعد جمع کنيد حاصل ميشه: 142.857

 

 
setayesh_new@yahoo.com

همه چيز درباره سيستم هاي GPS 

من کجا هستم؟
قطعاً شما هم تا به حال نام GPS را شنيده ايد. اگر اهل بازديد از نمايشگاههاي دستاوردهاي اطلاعاتي باشيد احتمالاً با دو يا سه غرفه سرويس راهبري ماهواراي برخورد کرده ايد. غرفه‌هائي که يک عدد مانيتور را به سمت بازديد کنندگان گردانده اند و روي مانيتور نقطه کوچکي بر روي نقشه تهران در حال حرکت است و شما مي توانيد نام خياباني را که نقطه هم اکنون در آن قرار دارد ببينيد. حتي پيش بيني کنيد به کدام خيابان وارد خواهد شد. در اين فکر و خيال ها هستيد که متوجه مي شويد اين تصوير را مي توانيد درون گوشي موبايلتان ببينيد و آن نقطه قرمز در حقيقت خودتانيد. ولي تا بحال چقدر از اين سرويس اطلاعات کسب کرده ايد؟ سيستم مکان ياب جهاني(POSITIONING SYSTEMS GLOBAL) يا GPS يک سيستم راهبردي و مسيريابي ماهواره اي است که از شبکه اي با ماهواره ساخته شده است. اين ماهواره به سفارش وزارت دفاع ايالات متحده ساخته و در مدار قرار داده شده است. اين سيستم در ابتدا براي مصارف نظامي تهيه شد ولي از سال 1980 استفاده همگاني از آن آزاد و آغاز شد.
خدمات اين مجموعه در هر شرايط آب و هوايي و در هر نقطه از کره زمين در تمام ساعت شبانه روز در دسترس است. پديد آورندگان اين سيستم، هيچ حق اشتراکي براي کاربران در نظر نگرفته اند و استفاده از آن کاملاً رايگان است.
GPS چگون کار مي کند؟
ماهواره هاي اين سيستم در مداراتي دقيق هر روز 2 بار بدور زمين مي گردند و اطلاعاتي را به زمين مخابره مي کنند. گيرنده هاي GPS اين اطلاعات را دريافت کرده و با انجام محاسبات هندسي، محل دقيق گيرنده را روي کره زمين محاسبه مي کنند.
در واقع گيرنده زمان فرستادن سيگنال توسط ماهواره را با زمان دريافت آن مقايسه مي کند. از اختلاف اين دو زمان فاصله گيرنده از ماهواره تعيين مي گردد. حال اين عمل را با داده هاي دريافتي از چند ماهواره ديگر تکرار مي کند و بدين ترتيب محل دقيق گيرنده را با اختلافي ناچيز در مي يابد.
گيرنده به دريافت اطلاعات همزمان از حداقل 3 ماهواره براي محاسبه 2 بعد و يافتن طول و عرض جغرافيايي و همچنين دريافت اطلاعات حداقل 4 ماهواره براي يافتن مختصات سه بعدي نيازمند است.
با ادامه دريافت اطلاعات از ماهواره ها گيرنده اقدام به محاسبه سرعت، جهت، مسير پيموده شده فواصل طي شده، فاصله باقي مانده تا مقصد، زمان طلوع و غروب خورشيد و بسياري اطلاعات مفيد ديگر مي نمايد.
ماهواره هاي سيستم
24 ماهواره GPS در مدارهايي بفاصله 36600 کيلومتري از سطح دريا گردش مي کنند. هر ماهواره دقيقاً طي 12 ساعت با سرعت 11 هزار کيلومتر بر ساعت يک دور کامل بدور زمين مي گردد.
اين ماهواره ها نيروي خود را از خورشيد تامين مي کنند ولي باتري هايي نيز براي زمانهاي خورشيد گرفتگي و يا مواقعي که در سايه ي زمين حرکت مي کنند به همراه دارند. راکتهاي کوچکي نيز ماهواره ها را در مسير درست نگاه مي دارند. به اين ماهواره هاNAVSTAR نيز گفته مي شود. اولين ماهواره GPS در سال 1978 در مدار زمين قرار گرفت. در سال 1994 شبکه 24 عددي NAVSTAR تکميل شد. عمر هر ماهواره حدود 10 سال است که پس از آن جايگزين مي گردد. هر ماهواره حدود 2000 پاوند وزن دارد و درازي باتري هاي خورشيدي آن 5/5 متر است. انرژي مصرفي هر ماهواره کمتر از 50 وات است.
گيرنده GPS
بسته به نوع مصرف و بودجه مي توانيد از گستره زيادي از گيرنده هاي GPS بهره ببريد. همچنين، بايد از در دسترس بودن نقشه مناسب و بروز(UP-TO-DATE ) براي منطقه مورد استفاده تان، اطمينان حاصل کنيد.
امروزه بهاي گيرنده هاي GPS بطور چشمگيري کاهش پيدا کرده و هم اکنون در اروپا با بهايي برابر با يک گوشي متوسط موبايل نيز مي توان گيرنده GPS تهيه کرد.
امروزه در کشورهاي توسعه يافته از اين سيستم جهت کمک به راهبري خودرو، کشتي و انواع وسايل نقليه ي ديگر بهره گيري مي شود.
هر چه نقشه هاي منطقه اي که در حافظه گيرنده بارگذاري مي شود دقيق تر باشد. سرويسهايي که از GPS مي توان دريافت داشت نيز بهتر است.
براي نمونه مي توان از GPS مسير نزديکترين پمپ بنزين، تعميرگاه و يا ايستگاه قطار را پرسيد و مسير پيشنهادي را دنبال کرد. دقت مکان يابي اين سيستم در حد چند متر است که بسته به کيفيت گيرنده تغيير مي کند.
از سيستم مکان ياب جهاني مي توان در کارههايي چون نقشه برداري و مساحت، پروژه هاي عمراني، کوهنوردي، کايت سواري، سفر در مناطق ناشناخته، کشتي راني و قايقراني، عمليات نجات هنگام وقوع سيل و زمين لرزه و هر فعاليت ديگر که نيازمند مکان يابي باشد، بهره برد.

 

.

azadeh_rad57@yahoo.com

ارتباط بين شخصيت و طعم بستني

چه طـعـمي از بسـتـنـي را دوسـت داريــد؟
جالب است بدانيد که ارتباط مستقيمي بين ويژگي هاي شخصيتي شـمـا با طعم بستني دلخواهتان وجود دارد. در حقيقت ايـن تست خودشناسي بر پايه ي تحقيقات يک شرکت امـريکـايـي تولـيد کننده ي بستني به نام "اديس گراند" شـکـل گـرفـتـه اسـت. پـس از مـدتـي تـيـــم محققان به سـرپـرسـتي دکـتر آلـن.آر.هيـــرش (رئيس بخش عصب شناسي موسسه تحقيقاتي بويايي چشايي شيکاگو) مـوفق شدند که به ارتباط بين شخصيت افراد و طعم بستني مورد علاقه آنها پي ببرند. نتايج اين بررسي هادر حال حاضر پيش روي شماست. پس بدون معطلي ازبيـن بسـتـني هـاي زيــر طعم موردعلاقه تان را انتخابکنيد تا به نتايج جالبي درباره ويژگي هاي شخصيت خود برسيد. بفرماييد بستني!

بستني وانيلي ـ بستني شکلاتي ـ بستني گردويي -بستني موزي ـ بستني توت فرنگي

بستني وانيلي
اگر بستني وانيلي دوست داريد، فردي شاد و پرهيجان هستيد که از روي انگيزه آني و بدون فکر قبلي عمل مي کنيد. در زندگي خطرات زيادي را مي پذيريد و اهداف بزرگي در سر داريد. انتظار شما از خودتان بسيار زياد است و از ارتباط با اقوام نزديک خود لذت مي بريد. به طور کلي شخصي خونگرم، پرتلاش، آرمانگرا، بااحساس و درمواردي درونگرا هستيد.

بستني شکلاتي
اگر بستني شکلاتي را مي پسنديد، فردي سرزنده و بانشاط، خلاق، خوش لباس، برون گرا و فريبنده هستيد. زندگي شما سرشار از شور و هيجان است و به سادگي روي ديگران تاثير مي گذاريد. به طور کلي طرفداران اين بستني از اينکه در مرکز توجه ديگران باشند، لذت مي برند و گرفتار شدن در روال عادي زندگي برايشان کسالت آور است.

بستني گردويي
اگر به بستني گردويي علاقه منديد، شخصي منظم، بادقت و کمال گرا هستيد که به جزئيات بسيار اهميت مي دهيد. در مسائل مالي محافظه کاريد و اطرافيانتان شما را فردي باوجدان و وظيفه شناس مي پندارند. علاوه بر اين، پر جنب و جوش و پرتکاپوئيد و در ورزش ها اغلب در پست مهاجم ظاهر مي شويد تا گوي سبقت را از ديگران برباييد.

ستني موزي
اگر طعم موزي را دوست داريد، شخص راحتي هستيد که مسائل را ساده در نظر مي گيريد. سخاوتمنديد و در فعاليت هايتان متعادل عمل مي کنيد. صداقت در شخصيت شما ديده مي شود و در عين حال دلسوز و مهربانيد.

بستني توت فرنگي
اگر بستني توت فرنگي را انتخاب مي کنيد، فردي خجالتي هستيد. با اينحال احساسات نيرومندي داريد. شکاک، مستبد، خودراي، و درون گراييد که به نکات جزئي و ظريف بسيار توجه مي کنيد. در قبال بسياري از مسائل به راحتي خودتان را مقصر مي دانيد و درمواردي بداخلاق و بدبين مي شويد. ازجمله ابعاد ديگر شخصيت شما اين است که اعتماد به نفس کمي داريد.

 

 

aboozar.mr@gmail.com

خبر فوری ، بلر سکته کرد !

 

خبر فوری : انفجار دو بمب قوی دفتر بلر را به لرزه در آورد. :)) 

 

هر دوی این بمب ها که از سوی دکتر محمود احمدی نژاد رئیس جمهور متفکر ایرانی طراحی و به بدفتر بلر از کانال تمامی رسانه های جهان پست شد ، ساعاتی پیش دفتر بلر را به لرزه در آورد.  

بمب اول ، خبر اعطای نشان درجه سوم کشوری شجاعت به فرمانده یگان گاردساحلی نیروی دریایی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بود که متجاوزان نظامی انگلیسی را هنگام تجاوز به حریم دریایی ایران دستگیر کرده بود و بمب دوم ،خبر بخشش و آزادی تمامی ۱۵ نظامی متجاوز انگلیسی به میمنت تولد پیامبر اعظم و رسول ختمی مرتبت حضرت محمد مصطفی (صلی الله علیه و آله و سلم ) بود . صدای انفجار این بمب ها به حدی بلند بود که تمامی خبرنگاران خارجی حاضر در جلسه ، سناریوهای قبلی خبری و سیاسی خود را از دست داده و کاملا به چالش و پرسش در زمینه مسائل فعلی پرداختند.  

 

 

سخنان و عملکرد احمدی نژاد در حوزه داخلی هم نشان می دهد دولت احمدی نژاد در حال حاضر تقریبا بر امور مسلط شده و بسمت حرکت شتابان بسمت تحقق اهداف اعلامی خود پیش می رود. گزارش موسسه بین المللی اقتصادی لوگو نشانگر جذب حدود شش میلیارد دلار سرمایه گذاری خارجی در عرض سه ماهه اول سال ۲۰۰۷ میلادی توسط دولت ایران است. تلاش جدی دولت در جهت اجرای طرح ساماندهی مشاغل ،‌کاهش نرخ سود بانکی ، کاهش برداشتهای برنامه ریزی شده از صندوق ذخیره ارزی و هدایت منابع بانکی بسمت تولید و تهیه و تدوین و طراحی نظام بودجه ای با رویکرد انقباضی در حوزه های غیر ضروری و مصرفی و از سوی دیگر ، تلاش برای عدم افزایش و جهت قیمت کالاها و خدمات ، نمونه ای از نشانه های این رویکرد و جهت و تحق اهداف می باشد.  

افزایش توانمندیهای نیروهای دفاعی و نظامی کشور و دستگیری متجاوزان به حریم آبهای ساحلی ایران به عنوان شاخص ان ، همچنین اشراف و تسلط امنیتی رو به بهبود وزارت اطلاعات در حوزه تحرکات و فعالیتهای ضد امنیتی داخلی و انتشار خبر دستگیری شهرام جزایری عرب و ، به عنوان شاخص بهبود و افزایش و گسترش روزافزون چتر امنیتی جمهوری اسلامی ایران بر تحرکات و فعالیتهای عناصر به مخاطره اندازنده مولفه های مختلف امنیت ملی نیز از نتیجه بخش بودن سیاستهای دولت نهم در حوزه امنیت ملی خبر می دهد.  

در حوزه بین المللی و روابط خارجی ، گسترش حوزه ارتباطات سیاسی و دیپلماتیک جمهوری اسلامی ایران با طیف گستزده ای از کشورهایی که بعلت ترافیک ارتباطات با کشورهای بلوک غرب ،‌ از دید و نگاه سیاسی فرصت محور بدور مانده بودند ، همچنین بهبود روابط و ارتباطات میان ایران و کشورهای همسایه و تقویت روزافزون ارتباطات با کشورهای مسلمان ، از نشانه های موفقیت ویژه دولت نهم در تحقق سیاست خارجی فعال است.  

همه این اتفاقات در حالی رخ داده است که تلاشهای قدرتهای بیگانه و عوامل تابلودار داخلی آنها برای جلوگیری از اهداف بلند و مهم دولت برای ارتقاء مولفه های مختلف قدرت ملی - از جمله اقتصاد ، سیاست و حوزه دفاعی و نظامی و امنیتی - بشکل روزافزون افزایش یافته و با در نظر گرفتن این عامل شاخصه های مختلف اقتصادی و سیاسی عملکرد دولت نهم ، در مقایسه با دولتهای قبل بشدت بهبود یافته است.  

شاید دولت نهم ، یکی از تاریخی ترین موقعیت های سیاسی برای عوامل سیاسی بیگانه و رهبران کشورهای غربیبرای بازشناسی توان ملی و اراده انقلابی مردم ایران اسلامی برای اداره سرزمین پاک ایران اسلامی تحت رهبری و زعامت اطلاقی ولایت فقیه ، و حرکت روز افزون بسمت رفاه و استقلال و پیشرفت ملی به رغم تمامی تلاشهای بدخواهان باشد.  باشد که درس عبرت گیرند.

 

 

پی نوشت :

فرياد شادي تفنگداران انگليسي : خبرگزاري فارس: 15 تفنگدار انگليسي كه به طور مستقيم كنفرانس خبري رئيس جمهور را مشاهده مي‌كردند، با شنيدن خبر آزادي خود فرياد شادي سر دادند. نظاميان انگليسي با شنيدن سخنان احمدي‌نژاد در باره اقتدار و رأفت ملت ايران و عفو اين 15 نفر، به شدت ابراز احساسات كردند. اين كنفرانس خبري براي نظاميان انگليسي ترجمه مي شد. هنگامي كه رئيس جمهور خطاب به توني بلراز اعزام يك مادر انگليسي به منطقه جنگي انتقاد كرد، چشمان «فاي ترني» نظامي زن انگليسي بازداشت شده پر از اشك شد.  منابع آگاه تاکید می کنند قیــــــــافهء بلر بعد از انفجار این دو بمب دیدنی خواهد بود ! :))

 

 

viski_601@yahoo.com

عشق را امتحان كن!

 اين يك ماجراي واقعي است:
سالها پيش ' در كشور آلمان ' زن و شوهري زندگي مي كردند.آنها هيچ گاه صاحب فرزندي نمي شدند.
يك روز كه براي تفريح به اتفاق هم از شهر خارج شده و به جنگل رفته بودند ' ببر كوچكي در جنگل ' نظر آنها را به خود جلب كرد.
مرد معتقد بود : نبايد به آن بچه ببر نزديك شد.
به نظر او ببرمادر جايي در همان حوالي فرزندش را زير نظر داشت.پس اگر احساس خطر مي كرد به هر دوي آنها حمله مي كرد و صدمه مي زد.
اما زن انگار هيچ يك از جملات همسرش را نمي شنيد ' خيلي سريع به سمت ببر رفت و بچه ببر را زير پالتوي خود به آغوش كشيد ' دست همسرش را گرفت و گفت :
عجله كن!ما بايد همين الآن سوار اتوموبيلمان شويم و از اينجا برويم.
آنها به آپارتمان خود باز گشتند و به اين ترتيب ببر كوچك ' عضوي از ا عضاي اين خانواده ي كوچك شد و آن دو با يك دنيا عشق و علاقه به ببر رسيدگي مي كردند.
سالها از پي هم گذشت و ببر كوچك در سايه ي مراقبت و محبت هاي آن زن و شوهر حالا تبديل به ببر بالغي شده بود كه با آن خانواده بسيار مانوس بود.
در گذر ايام ' مرد درگذشت و مدت زمان كوتاهي پس از اين اتفاق ' دعوتنامه ي كاري براي يك ماموريت شش ماهه در مجارستان به دست آن خانم رسيد.
زن ' با همه دلبستگي بي اندازه اي كه به ببري داشت كه مانند فرزند خود با او مانوس شده بود ' ناچار شده بود شش ماه كشور را ترك كند و از دلبستگي اش دور شود.
پس تصميم گرفت : ببر را براي اين مدت به باغ وحش بسپارد.در اين مورد با مسوولان باغ وحش صحبت كرد و با تقبل كل هزينه هاي شش ماهه ' ببر را با يك دنيا دلتنگي به باغ وحش سپرد و كارتي از مسوولان باغ وحش دريافت كرد تا هر زمان كه مايل بود ' بدون ممانعت و بدون اخذ بليت به ديدار ببرش بيايد.
دوري از ببر' برايش بسيار دشوار بود.
روزهاي آخر قبل از مسافرت ' مرتب به ديدار ببرش مي رفت و ساعت ها كنارش مي ماند و از دلتنگي اش با ببر حرف مي زد.
سر انجام زمان سفر فرا رسيد و زن با يك دنيا غم دوري ' با ببرش وداع كرد.
بعد از شش ماه كه ماموريت به پايان رسيد ' وقتي زن ' بي تاب و بي قرار به سرعت خودش را به باغ وحش رساند ' در حالي كه از شوق ديدن ببرش فرياد مي زد :
عزيزم ' عشق من ' من بر گشتم ' اين شش ماه دلم برايت يك ذره شده بود ' چقدر دوريت سخت بود ' اما حالا من برگشتم ' و در حين ابراز اين جملات مهر آميز ' به سرعت در قفس را گشود : آغوش را باز كرد و ببر را با يك دنيا عشق و محبت و احساس در آغوش كشيد.
ناگهان ' صداي فريادهاي نگهبان قفس ' فضا را پر كرد:
نه ' بيا بيرون ' بيا بيرون : اين ببر تو نيست.ببر تو بعد از اينكه اينجا رو ترك كردي ' بعد از شش روز از غصه دق كرد و مرد.اين يك ببر وحشي گرسنه است.
اما ديگر براي هر تذكري دير شده بود.ببر وحشي با همه عظمت و خوي درندگي ' ميان آغوش پر محبت زن ' مثل يك بچه گربه ' رام و آرام بود.
اگرچه ' ببر مفهوم كلمات مهر آميزي را كه زن به زبان آلماني ادا كرده بود ' نمي فهميد ' اما محبت و عشق چيزي نبود كه براي دركش نياز به دانستن زبان و رسم و رسوم خاصي باشد.چرا كه عشق آنقدر عميق است كه در مرز كلمات محدود نشود و احساس آنقدر متعالي است كه از تفاوت نوع و جنس فرا رود.
براي هديه كردن محبت ' يك دل ساده و صميمي كافي است ' تا ازدريچه ي يك نگاه پر مهر عشق را بتاباند و مهر را هديه كند.
محبت آنقدر نافذ است كه تمام فصل سرماي ياس و نا اميدي را در چشم بر هم زدني بهار كند.
عشق يكي از زيباترين معجزه هاي خلقت است كه هر جا رد پا و اثري از آن به جا مانده تفاوتي درخشان و ستودني ' چشم گير است.
محبت همان جادوي بي نظيري است كه روح تشنه و سر گردان بشر را سيراب مي كند و لذتي در عشق ورزيدن هست كه در طلب آن نيست.
بيا بي قيد و شرط عشق ببخشيم تا از انعكاسش ' كل زندگيمان نور باران و لحظه لحظه ي عمر ' شيرين و ارزشمند گردد.
در كورترين گره ها ' تاريك ترين نقطه ها ' مسدود ترين راه ها ' عشق بي نظير ترين معجزه ي راه گشاست.
مهم نيست دشوارترين مساله ي پيش روي تو چيست ' ماجراي فوق را به خاطر بسپار و بدان سر سخت ترين قفل ها با كليد عشق و محبت گشودني است.
پس : معجزه ي عشق را امتحان كن !

 

 

asalgoly13@yahoo.com

بازم نوشته های اونجوری!!!

بسمه تعالی
با سلام

الف) اگر خبرهای شبکه خبر را با دقت دنبال میکردید متوجه می شدین که اولین بار این گزارش رو خود شبکه خبر و بعد از اون شبکه جهانی العالم که اونم مال ایرانه پخش کرد و در خبرهای بعدی برای اینکه بازتاب این خبر تو رسانه های دیگه به سمع و نظر مردم برسه تصاویر خبر از قول شبکه های دیگه هم پخش شد . جنابعالی همچنان میتونی از شبکه های بیگانه متشکر باشی ، مثل اینکه اونا بیشتر بهت میچسبه در حالی که میدونی همون خبر گزاریها چهره ایران رو خیلی بد و زشت جلوه میدن به طوریکه ما باید برای حقوق اولیه خودمون مثل جلوگیری از تجاوز بیگانه برای همه توضیحات و دلیل و مدرک بیاریم و گرنه تروریستیم !!! . پس بهتره به مراتب قدردانیت اضافه کنی چون اونا واقعا از جون و دل دارن مایه میذارن .
ب ) نمیدونم خوانندگان عزیز با پروتکل صهیونیسم چقدر آشنایی دارن ولی جهت آشنایی عزیزان بگم که شالوده این پروتکل یه چشم انداز به دنیای آینده س که در دهه های گذشته تهیه و تنظیم شده و در اون سیاستهای کلی صهیونیسم تبیین شده . نمیخوام الان در مورد این پروتکل که هسته اصلی سیاستهای صهیونیسمه صحبت کنم . فقط همینو بگم که با توجه به این پروتکل عجیب نیست اگر صهیونیسم از هر وسیله ای حتی میکی موس و پاپای تا طراحی لوگوی نوشابه هایی نظیر پپسی و کوکا کولا برای رسیدن به اهداف دراز مدت خودش استفاده کنه و اهداف خودش رو چون جریان خزنده در تمام دنیا جاری و ساری کنه . چه ترویج فرهنگ برهنگی در جوامع بشری باشه و چه ساختن فیلمهایی نظیر اسکندر و 300 در جهت مخدوش کردن چهره ملتها و خیلی چیزهای دیگه که واقعا پرداختن به اونا خودش یه فصل جداگانه و مفصلی می شه .
ج ) با تمام شواهد و قراینی که خود غربیها هم برای نفی یهودی سوزی دارن ( البته منظورم متفکرین و مورخین غربیه نه اونایی که مثل جنابعالی هویت خودشونو باختن و چشم بسته هر چی خبرگزاریهای قابل احترام شما میگن تکرار میکنن ) اصلا نمیخوام توضیح واضحات بدم ولی یه کم بدون غرض فکر کنین ، اگر بر فرض محال هم یهودی سوزی واقعیت داشته باشه و آلمان مرتکب چنین کاری شده باشه ! آیا تاوان اونو باید ملت فلسطین و در مجموع مسلمونا بدن ؟ !! چرا اون آلمانیهایی که به گفته جنابعالی به یهودی سوزی معترفن برای اصلاح گذشته خودشون برای به دست اوردن دل یهودیها اقدامی نمیکنن و از بقیه مایه میذارن ؟ یا خود یهودیها علیه آلمانیها کاری نمیکنن ؟؟ از همون خبرگزاریهایی که قربون صدقشون میری کمک بگیر و بپرس اگه یهودی سوزی واقعیت داشته آیا باید مسببین اصلیش مجازات بشن یا اگه این مسئله یه دروغ تاریخی بیشتر نیست پس علت حضورشون تو فلسطین چیه و الان تو فلسطین دارن چکار میکنن ؟؟ آیا واقعا نسل کشی در طول تاریخ در مورد یهودیها بوده ؟! خیلی نمیخواد به عقب بری ... بوسنی و هرزگوین و اون فجایعی که اونجا اتفاق افتاد رو فراموش کردی ؟ یا مسلمون کشی در چچن ؟ یا افغانستان یا عراق یا فلسطین یا ... یا اینکه خبرگزاریهای محترم جنابعالی این چیزا رو پوشش ندادن و تو هم از اونا بی خبری یا از تلویزیون وطنی ! اینا رو ندیدی ؟؟!
د ) اما مهدویت : اینکه تمام ادیان اصلاحگر جهانی و منجی رو قبول دارن هیچ شکی درش نیست . ولی خود جنابعای بگو امام زمان (عج) اهل کجاست ؟ هر کس به اندازه حب و دوستی و عشقی که داره درباره امامش صحبت میکنه . مسلما ما باید بیشتر مطلب بگیم و بیشتر باید صحبت کنیم چون ما یه کشور شیعه ایم و اعتقادمون به صورت جمعی به مهدویت بیشتره . رو همین حساب گه واقعا تو ایران باشی هر طرف که سرتو بچرخونی صحبتی از ایشون به گوشت میرسه و همین مسئله ممکنه آدمایی مثل تو رو به این فکر واداره که ما امام زمان (عج) رو به کشورمون محدود کردیم . وقتی در مورد امام زمان (عج) صحبت میکنی ، این یه موضوع جهان شموله و نمیشه براش مرز بندی کرد مرز ایشون دلهای تمام عاشقان و منتظرین منجی عالم و مستضعفین همه دنیاست . ضمن اینکه اگر بخوای ریشه یابی کنی که ایشون در اصل کجایی بوده ، باید بگم که نسب ایشون به حضرت ابراهیم (ع) که متولد شهر اور در خوزستان فعلی خودمونه میرسه . همونطور که پیامبر (ص) میفرمود : " شما اعراب از من هستید ولی من از شما نیستم " . یعنی اصالتا نه پیامبر و نه باقی ائمه عرب نیستن . حتی بعد از امام چهارم که همسرشون بی بی شهربانو و یه ملکه ایرانی بوده دیگه این مسئله قطعیت پیدا میکنه . دیگه در این مورد نمیخوام توضیح بیشتر بدم و اینو به عقل سلیم خوانندگان محترم میسپارم و بر همون حرف اولم هستم که امام زمان (عج) رو نمیشه به مکان خاصی محدود کرد و ایشون برای تمامی ادیان منجی هستن .
در پایان باید بگم که شاید الان تو لابی هتلهای تل آویو نباشی ولی از همینجا با همین حرفای بیهوده و مغرضانه ت داری آب به آسیاب بیگانه میریزی و مثل یه پیشخدمت دست به سینه هتل براشون سان شاین میاری یا پپسی !! باز میکنی ...

 

 

masoud_ghobeishavi@yahoo.com

داستان اصحاب كهف
قسمت اول

أَمْ حَسِبْت أَنَّ أَصحَب الْكَهْفِ وَ الرَّقِيمِ كانُوا مِنْ ءَايَتِنَا عجَباً(9)
إِذْ أَوَى الْفِتْيَةُ إِلى الْكَهْفِ فَقَالُوا رَبَّنَا ءَاتِنَا مِن لَّدُنك رَحْمَةً وَ هَيىْ لَنَا مِنْ أَمْرِنَا رَشداً(10)
فَضرَبْنَا عَلى ءَاذَانِهِمْ فى الْكَهْفِ سِنِينَ عَدَداً(11)
ثُمَّ بَعَثْنَهُمْ لِنَعْلَمَ أَى الحِْزْبَينِ أَحْصى لِمَا لَبِثُوا أَمَداً(12)
نحْنُ نَقُص عَلَيْك نَبَأَهُم بِالْحَقِّ إِنهُمْ فِتْيَةٌ ءَامَنُوا بِرَبِّهِمْ وَ زِدْنَهُمْ هُدًى (13)
وَ رَبَطنَا عَلى قُلُوبِهِمْ إِذْ قَامُوا فَقَالُوا رَبُّنَا رَب السمَوَتِ وَ الاَرْضِ لَن نَّدْعُوَا مِن دُونِهِ إِلَهاً لَّقَدْ قُلْنَا إِذاً شططاً(14)
هَؤُلاءِ قَوْمُنَا اتخَذُوا مِن دُونِهِ ءَالِهَةً لَّوْ لا يَأْتُونَ عَلَيْهِم بِسلْطنِ بَينٍ فَمَنْ أَظلَمُ مِمَّنِ افْترَى عَلى اللَّهِ كَذِباً(15)
وَ إِذِ اعْتزَلْتُمُوهُمْ وَ مَا يَعْبُدُونَ إِلا اللَّهَ فَأْوُا إِلى الْكَهْفِ يَنشرْ لَكمْ رَبُّكُم مِّن رَّحْمَتِهِ وَ يُهَيىْ لَكم مِّنْ أَمْرِكم مِّرْفَقاً(16)
وَ تَرَى الشمْس إِذَا طلَعَت تَّزَوَرُ عَن كَهْفِهِمْ ذَات الْيَمِينِ وَ إِذَا غَرَبَت تَّقْرِضهُمْ ذَات الشمَالِ وَ هُمْ فى فَجْوَةٍ مِّنْهُ ذَلِك مِنْ ءَايَتِ اللَّهِ مَن يهْدِ اللَّهُ فَهُوَ الْمُهْتَدِ وَ مَن يُضلِلْ فَلَن تجِدَ لَهُ وَلِيًّا مُّرْشِداً(17)
وَ تحْسبهُمْ أَيْقَاظاً وَ هُمْ رُقُودٌ وَ نُقَلِّبُهُمْ ذَات الْيَمِينِ وَ ذَات الشمَالِ وَ كلْبُهُم بَسِطٌ ذِرَاعَيْهِ بِالْوَصِيدِ لَوِ اطلَعْت عَلَيهِمْ لَوَلَّيْت مِنْهُمْ فِرَاراً وَ لَمُلِئْت مِنهُمْ رُعْباً(18)
وَ كذَلِك بَعَثْنَهُمْ لِيَتَساءَلُوا بَيْنهُمْ قَالَ قَائلٌ مِّنهُمْ كمْ لَبِثْتُمْ قَالُوا لَبِثْنَا يَوْماً أَوْ بَعْض يَوْمٍ قَالُوا رَبُّكُمْ أَعْلَمُ بِمَا لَبِثْتُمْ فَابْعَثُوا أَحَدَكم بِوَرِقِكُمْ هَذِهِ إِلى الْمَدِينَةِ فَلْيَنظرْ أَيهَا أَزْكى طعَاماً فَلْيَأْتِكم بِرِزْقٍ مِّنْهُ وَ لْيَتَلَطف وَ لا يُشعِرَنَّ بِكمْ أَحَداً(19)
إِنهُمْ إِن يَظهَرُوا عَلَيْكمْ يَرْجُمُوكمْ أَوْ يُعِيدُوكمْ فى مِلَّتِهِمْ وَ لَن تُفْلِحُوا إِذاً أَبَداً(20)
وَ كذَلِك أَعْثرْنَا عَلَيهِمْ لِيَعْلَمُوا أَنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقُّ وَ أَنَّ الساعَةَ لا رَيْب فِيهَا إِذْ يَتَنَزَعُونَ بَيْنهُمْ أَمْرَهُمْ فَقَالُوا ابْنُوا عَلَيهِم بُنْيَناً رَّبُّهُمْ أَعْلَمُ بِهِمْ قَالَ الَّذِينَ غَلَبُوا عَلى أَمْرِهِمْ لَنَتَّخِذَنَّ عَلَيهِم مَّسجِداً(21)
سيَقُولُونَ ثَلَثَةٌ رَّابِعُهُمْ كلْبُهُمْ وَ يَقُولُونَ خَمْسةٌ سادِسهُمْ كلْبهُمْ رَجْمَا بِالْغَيْبِ وَ يَقُولُونَ سبْعَةٌ وَ ثَامِنهُمْ كلْبهُمْ قُل رَّبى أَعْلَمُ بِعِدَّتهِم مَّا يَعْلَمُهُمْ إِلا قَلِيلٌ فَلا تُمَارِ فِيهِمْ إِلا مِرَاءً ظهِراً وَ لا تَستَفْتِ فِيهِم مِّنْهُمْ أَحَداً(22)
وَ لا تَقُولَنَّ لِشاى ءٍ إِنى فَاعِلٌ ذَلِك غَداً(23)
إِلا أَن يَشاءَ اللَّهُ وَ اذْكُر رَّبَّك إِذَا نَسِيت وَ قُلْ عَسى أَن يهْدِيَنِ رَبى لاَقْرَب مِنْ هَذَا رَشداً(24)
وَ لَبِثُوا فى كَهْفِهِمْ ثَلَث مِائَةٍ سِنِينَ وَ ازْدَادُوا تِسعاً(25)
قُلِ اللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا لَبِثُوا لَهُ غَيْب السمَوَتِ وَ الاَرْضِ أَبْصِرْ بِهِ وَ أَسمِعْ مَا لَهُم مِّن دُونِهِ مِن وَلىٍّ وَ لا يُشرِك فى حُكْمِهِ أَحَداً(26)

9. مگر پنداشته اى از ميان آيه هاى ما اهل كهف و رقيم شگفت انگيز بوده اند؟
10. وقتى آن جوانان به غار رفتند و گفتند: پروردگارا، ما را از نزد خويش رحمتى عطا كن و براى ما در كارمان صوابى مهيا فرما.
11. پس در آن غار سالهاى معدود به خوابشان برديم .
12. آنگاه بيدارشان كرديم تا بدانيم كدام يك از دو دسته مدتى را كه درنگ كرده اند، بهتر مى شمارند.
13. ما داستانشان را براى تو حق مى خوانيم . ايشان جوانانى بودند كه به پروردگارشان ايمان داشتند و ما بر هدايتشان افزوديم .
14. و دلهايشان را قوى كرده بوديم كه به پا خاستند و گفتند: پروردگار ما پروردگار آسمانها و زمين است و ما هرگز جز او پروردگارى نمى خوانيم ، و گرنه باطلى گفته باشيم .
15. اينان ، قوم ما، كه غير خدا خدايان گرفته اند، چرا در مورد آنها دليلى روشنى نمى آورند؟ راستى ستمگرتر از آن كس كه دروغى درباره خدا ساخته باشد، كيست ؟
16. اگر از آنها و از آن خدايان غير خدا را كه مى پرستند گوشه گيرى و دورى مى كنيد، پس سوى غار برويد تا پروردگارتان رحمت خويش را بر شما بگسترد و براى شما در كارتان گشايشى فراهم كند.
17. و خورشيد را بينى كه چون برآيد، از غارشان به طرف راست مايل شود و چون فرو رود، به جانب چپ بگردد. و ايشان در فراخنا و قسمت بلندى غارند. اين از آيه هاى خداست . هر كه را خدا هدايت كند، او هدايت يافته است و هر كه را خدا گمراه كند، ديگر دوستدار و دلسوز و رهبرى برايش نخواهى يافت .
18. چنان بودند كه بيدارشان پنداشتى ولى خفتگان بودند. به پهلوى چپ و راستشان همى گردانديم ، و سگشان بر آستانه دستهاى خويش را گشوده بود. اگر ايشان را مى ديدى ، به فرار از آنها روى مى گرداندى و از ترسشان آكنده مى شدى .
19. چنين بود كه بيدارشان كرديم تا از همديگر پرسش كنند. يكى از آنها گفت : چقدر خوابيديد؟ گفتند: روزى يا قسمتى از روز خوابيده ايم . گفتند: پروردگارتان بهتر داند كه چه مدت خواب بوده ايد. يكيتان را با اين پولتان به شهر بفرستيد تا بنگرد طعام كدام يكيشان پاكيزه تر است و خوردنيى از آنجا براى شما بياورد، و بايد سخت دقت كند كه كسى از كار شما آگاه نشود.
20. زيرا محققا اگر بر شما آگهى و ظفر يابند، شما را يا سنگسار خواهند كرد و يا به آيين خودشان بر مى گردانند، و هرگز روى رستگارى نخواهند ديد.
21. بدين سان كسانى را از آنها مطلع كرديم تا بدانند كه وعده خدا حق است و در رستاخيز ترديدى نيست . وقتى كه ميان خويش در كار آنها مناقشه مى كردند، گفتند: بر غار آنها بنايى بسازيد - پروردگار به كارشان داناتر است - و كسانى كه در مورد ايشان غلبه يافته بودند، گفتند: بر غار آنها عبادتگاهى خواهيم ساخت .
22. خواهند گفت : سه تن بودند، چهارميشان سگشان بود. و گويند پنج تن بودند، ششم آنها سگشان بوده . اما بدون دليل و در مثل رجم به غيب مى كنند. و گويند هفت تن بودند، هشتمى آنها سگشان بوده . بگو پروردگارم شمارشان را بهتر مى داند و جز اندكى شماره ايشان را ندانند. در مورد آنها مجادله مكن مگر مجادله اى بظاهر، و درباره ايشان از هيچ يك از اهل كتاب نظر مخواه .
23. درباره هيچ چيز مگو كه فردا چنين كنم ،
24. مگر آنكه خدا بخواهد. و چون دچار فراموشى شدى ، پروردگارت را ياد كن و بگو شايد پروردگارم مرا به چيزى كه به صواب نزديك تر از اين باشد، هدايت كند.
25. و در غارشان سيصد سال بسر بردند و نه سال بر آن افزودند.
26. بگو خدا بهتر داند چه مدت بسر بردند. دانستن غيب آسمانها و زمين خاص ‍ اوست ؛ چه ، او بينا و شنواست . جز او دوستى ندارند و هيچ كس را در فرمان دادن خود شريك نمى كند.

(از سوره مباركه كهف )

ادامه دارد ...

 

 

 

Mobin_s2004@yahoo.com

  •  براي دريافت مداوم مجله الکترونيکي «روزانه» بصورت ايميل، مي توانيد عضو گروه اختصاصي «مبين» شود. براي عضو شدن اينجا را کليک کنيد.

  •     دوست عزيزم اگر شما هر مطلب، دل نوشته، شعر، خبر، داستان، جوک و... داري و فکر مي کني براي اعضا گروه جالب باشه را مي توني به آدرس من (mobin_s2004@yahoo.com) بفرستي تا با نام خودت در  بخش از «مطالب ارسالي اعضا» نوشته بشه.

  •    از همه دوستان عزيزي که لطف مي کنند و براي «روزانه» مطلب مي فرستند بينهايت متشکرم. همه ايميلهايي که براي من مي فرستيد به دستم مي رسند و حتما با نام خود شما در «روزانه» نوشته خواهند شد. فقط بخاطر اينکه حجم مطالب ارسالي از طرف اعضا بسيار زياد هست، و از طرفي در نوشتن مطالب (از نظر تعداد) محدوديت دارم، لذا مطالب دريافتي در نوبت قرار گرفته و به مرور نوشته خواهند شد. اين را گفتم تا اگر مطلب شما دوست خوبم با چند روز تاخير نوشته شد، علتش را بدانيد.

  •    منتظر پيشنهادات، نظرات و خدايي نکرده انتقادادتان در مورد مجله الکترونيکي «روزانه» هستم!

  •    دوباره تاکيد مي کنم که هر مطلب و حرفي داشتيد، لطفا (!) فقط به آدرس شخصي من ارسال کنيد، مرسي! 

باقي بقايتان!

 

Copyright © 2005-2006  mobin_s2004@yahoo.com
All Right Reserved © www.mobin-group.com

Mobin_s2004@yahoo.com

Mobin_s2004@yahoo.com

 

16 فروردين / 5 آوريل / 16 ربيع الاول

Mobin_s2004@yahoo.com
16 فروردين ماه هجري خورشيدي
Mobin_s2004@yahoo.com
انتخاب بلاش به شاهي ايران

مجسمه برنزي بلاش ---------------------- مجسمه سنگي نرون

مجسمه برنزي بلاش ----------- مجسمه سنگي نرون

در سال 52 ميلادي ، دو روز پس از 13 فروردين كه يونانيان اين رقم را به عنوان عدد نحس وارد فرهنگ پاره اي از ملتها از جمله ايرانيان كرده اند ، مهستان ( سناي ايران ) از ميان شاهزادگان اشكاني و خانواده هاي وابسته ، بلاش را كه مادرش از مادها بود به شاهي ايران برگزيد و وي نيز برادرش تيرداد را شاه ارمنستان كرد كه اين اقدام، خشم امپراتور وقت روم را برانگيخت، ولي طولي نكشيد كه اين امپراتور درگذشت . دوسال بعد كه نرون امپراتور روم شد ژنرال «كربولس Korbulo » را مامور جنگ با ايران كرد كه كاري از پيش نبرد و پس از شش سال منازعه، طبق معاهده « رانديا » ميان دو امپراتوري صلح بر قرار شد و نرون از مخالفت با انتصاب يك شاهزاده اشكاني به شاهي ارمنستان دست برداشت . با وجود اين، تيرداد كه مردي باهوش بود به منظور فيصله يافتن اين مسئله در دراز مدت ، به رم رفت و با نرون ملاقات كرد و بدون اين كه شمشيرش را از خود دور كند در كنار او در مراسم رسمي حضور يافت.

 

زمين لرزه مرگبار بوئين زهرا که بعدا هر چند سال تکرار شده است

16 فروردين 1292 خورشيدي زمين لرزه سختي بيش از هزار و دويست تن از ساكنان بوئين زهرا ( قزوين ) را كشت و ويراني فراوان به بار آورد. 49 سال بعد ( شهريور 1341 ) در همين منطقه زلزله ديگري رخ داد كه لرزه هاي آن به تهران هم رسيد و تلفات به مراتب سنگين تري وارد ساخت. از آن پس هم، هرچند سال يک بار زمين لرزه هاي بوئين زهرا تکرار شده و تلفات و زيانهاي مالي داشته است.

 

 قيام روحانى مبارز شهيد شيخ محمّد خيابانى در آذربايجان

16 فروردين 1298 - مـجـاهـد بزرگ شيخ محمد خيابانى در سال 1297 در روستاى خامنه از توابع تبريز به دنيا آمـد. علوم مقدماتى را در مكتب خانه هاى قديم آموخت سپس به روسيه عزيمت نمود و ترديد پدرش مشغول كار شد در اين سفر با عمل كرد استعمارگرانه تزارها آشنا شد.
پـس از مـدتـى بـه تـبـريـز بـازگـشـت و بـه تـحـصـيـل عـلوم ديـنـى پـرداخـت و فـقـه و اصـول را نـزد حاج ميرزا ابوالحسن انگجى آموخت و علوم نجوم را نزد مرحوم ميرزا عبدالعلى منجم آموخت .
ايـن مـحـسـنـات بـرجـسته باعث شد تا در جوانى به امامت مسجد جامع كريم خان تبريز انتخاب شود.
در شهريور 1287 ه‍ ش هنگامى كه ((عين الدوله )) حاكم آذربايجان شد لشگر كشى گسترده اى عـليـه مـردم مـظـلوم تـبريز نمود. او مى دانست كه اگر دست روى دست گذارد مشروطه از راه خود مـنـحـرف شـده و از بـيـن خـواهـد رفـت خيابانى از يك طرف با استبداد ((تزار)) و از سويى با قراردادهاى ننگين ((وثوق الدوله )) روبرو بود.
در سـال 1324 ه‍ ق كـه رژيـم ايـران تغيير كرد نيروهاى مرتجع ((محمد على ميرزا)) تبريز را مـحاصره كردند و آب و آذوقه را به روى مردم بستند شيخ اسلحه بر دوش مردم را عليه سلطنت محمد على ميرزا تهييج مى نمود.
بعد از سرنگونى محمد على ميرزا به نمايندگى مردم آذربايجان انتخاب شد.
زمـانـى كـه التـيـمـاتـوم مـعـروف 1329 ه‍ ق روسـيـه بـه ايـران داده شـد و او خـطـر قـبـول حـيـن اخـطـارى را بـرشـمـرد زمـانـى كـه دولت نـاصـر المـلك نـايـب السـلطـنه اخطار را قبول كرد او عليه كودتاچيان افشاگرى نمود.
در پـى شـكـل گـيـرى انـقـلاب روسـيـه آذربـايـجـان دچـار تـغـيـيـر و تـحـول شـد و تـشـكـيـلات فـرقـه دمـوكـرات كـه پـنـج سـال قبل تعطيل شده بود دوباره تاسيس شد.
خـيـابـانـى و دوسـتـانـش مـوفـق شـدنـد بـا بـرپايى يك كنفرانس ايالتى كه تعداد 48 تن از نمايندگان شهر تبريز در آن دعوت داشته امتياز روزنامه ((تجدد)) را به دست آورد.
روزنامه تجدد نزديك به 5 سال به چاپ رسيد شيخ مجاهد با كمك دوستان خود ضمن گسترش تـشكيلات فرهنگى اقدام به تشكيل ژاندارمرى آذربايجان نمود و پانصد ژاندارم تحت نظر آقا (سيد حسين خان ياور) به كار گماشته شد.
اواخـر شـيـعيان 1337 ه‍ ق نيروهاى عثمانى به بهانه سركوب آشوريها و نجات مردم اروميه و سـلمـاس بـه آذربـايـجـان وارد شـدنـد و شـمـال غـربـى آذربـايـجـان را اشـغـال و دو هـزار سـربـاز در شـهـر تبريز مستقر كردند. در پى ورود سربازان عثمانى شيخ مـحمد خيابانى دستگير و به اروميه برده شد و مدت دو ماه در زندان اشغالگران بود پس از آن با 9 هزار راى به عنوان مردم تبريز انتخاب شد در آن زمان وثوق الدوله قرارداد ننگين 1919 را به امضاء رساند خيابانى در روزنامه تجدد نوشت
((تـا زمـانـى كه قرار داد مذكور به تصويب مجلس نرسيده است كاغذ پاره اى بيش نيست و ما آن را به رسميت نمى شناسيم )).
وثـوق الدوله كـه پـس از راه يابى خيابانى و 5 تن از دوستانش به مجلس اوضاع سياسى را در حـال دگـرگـونـى مـى ديـد، تـصـمـيم گرفت با حيله ، اين مبارزان را از پاى در آورد وثوق تـصميم گرفت از راه جنگ خيابانى را از ميان بردارد لذا تعدادى از صاحب منصبان نظامى را با افـرادى كـه تـعـليـمات ويژه ديده بودند به تبريز فرستاد با ورود آن ها خيابانى بر ضد دولت قيام كرد و در كمتر از دو روز تمام ادارات شهر را به تصرف در آورد.
ايـن پـيروزى خيابانى شش ماه طول كشيد وثوق الدوله با اعزام ((مخبر السلطنه )) به تبريز طـرح كـودتـاى خـونينى را با هماهنگى روسها آماده كرد. و شبانه با هجومى وحشيانه به مركز نيروهاى شيخ آنجا را تصرف كردند. و مبارزان زيادى را به خاك و خون كشيدند سپس به خانه خـيـابـانـى حـمـله كـردند و او را به رگبار بستند و بازوى او را شكستند و پيكر او را به روى نردبان انداختند و پاى كوبان خبر اين جنايت ننگين را به گوش اربابان خود رساندند.

 

Mobin_s2004@yahoo.com
5 آوريل ميلادي
Mobin_s2004@yahoo.com
مسابقه هاي المپيك پس از 15 قرن از سرگرفته شد ، اما تنها در قلمرو ورزش!

بازي هاي المپيك 1896 به اين صورت با مسابقه دو صدمتر آغاز شد

بازي هاي المپيك 1896 به اين صورت با مسابقه دو صدمتر آغاز شد

پنجم آوريل 1896 مسابقه هاي جهاني ورزشي( المپيک ) پس از 15 قرن كه از توقف آنها مي گذشت در يونان، زادگاه اين مسابقه ها، از سرگرفته شدند و از آن پس هر چهار سال يك بار در يك كشور انجام مي شوند .
    مسابقه هاي المپيك در سال 776 پيش از ميلاد در جلگه المپ در يونان به خاطر شادي « زئوس » يكي از خدايان يونانيان آغاز شده بودند . در آن زمان اين مسابقه ها، مواردي ديگر از رقابت هاي مسالمت آميز از جمله شعر خواني و رقص را هم شامل مي شد كه پس از تجديد حيات، تنها در قلمرو ورزش بدني صورت مي گيرد.
    اين مسابقه ها از سال 333 ميلادي به تصميم امپراتور وقت روم كه آنها را به دليل برپا داشته شدن به خاطر زئوس، غير مذهبي اعلام داشت برچيده شده بودند.
    ابتكار تجديد حيات اين مسابقه ها از يك بارون فرانسوي به نام «پير دو كوبرتين Pierre de Coubertin» است كه براي راه اندازي مجدد آنها تلاش بسيار كرد. مراسم برپايي اين بازيها بمانند عهد باستان با مشعل فروزان و رژه ورزشكاران و... همراه است.

 

نام سركوب كننده قيام هنديان بر هشت شهر!!!

هنري هاولاك Henry Havelock ژنرال انگليسي كه در جريان قيام ضد انگليسي هنديان در سال 1857 كشته شد پنجم آوريل 1795 به دنيا آمده بود و امروز زادروز اوست.او كه در سال 1823 ماموريت هندوستان يافت نيروهاي انگليسي را در جنگ اول انگلستان با افغانها ( 1838 ــ 1839 ) و نيز در جنگ با سيكهاي هند فرماندهي كرد تا پايه استعمار انگلستان بر شبه قاره هند را استوار سازد . هنديان كه از استعمار انگلستان به ستوه آمده بودند در سال 1857 بر ضد آنان دست به يك قيام مسلحانه خونين زدند و ژنرال هاولاك مامور سركوبي قيام در شهرهاي « كاونپور » و «لوكنو » شد . قيام يك شهر را با خشونت تمام سركوب كرد و در شهر ديگر به دست قيام كنندگان كشته شد. با اين كه سركوب قيام مردمي كه نمي خواستند نوكر و استثمار شوند كار چشمگيري نبوده است، معذلك نام اين ژنرال را درچهار كشور بر هشت شهرگذارده اند: سه شهر در آمريكا ، دوشهر دركانادا ، دوشهر در نيوزيلند و يك شهر در سوازيلند ( جنوب آفريقا ).

 

وقتي كه يك پزشگ آدمكش مي شود!

بعد از ظهر پنجشنبه سوم آوريل 2003 دربيمارستان « جيمنز دياز » شهر مادريد پايتخت اسپانيا يك پزشك زن به نام « نوئليا » در راهرو يكي از بخشهاي درماني بيمارستان با يك چاقوي 15 سانتيمتري به هر كس كه رسيد حمله برد كه نتيجه اين كار كم سابقه مرگ يك پزشك و يك بيمار و جرح شش تن ديگر بود.
    وي به بعضي از قربانيان خود تا چهار ضربه چاقو زده بود. مجروحان عبارتند از يك دكتر ، دو كارورز ( دانشجوي پزشكي ) ، دو پرستار و يك مراجعه كننده .
    انگيزه اين خانم دكتر31 ساله از اين چاقوكشي غير منتظره اعلام نشده است و معلوم نيست كه چرا اين چاقوي بلند را همراه داشته است ؛ تنها يكي از همكارانش گفته است كه اخيرا گفته بود كه دچار افسردگي شده است . دكتر نوئليا تا روز پيش از حادثه در مرخصي بود.

برخي ديگر از رويدادهاي 5 آوريل

  • 2348:   طبق نظر يك گروه باستانشناسي، كشتي نوح پس از فروكش كردن توفان در كوه آرارات به زمين نشسته است!.

  • 1531:   «ريچارد روز» كه در صدد مسموم كردن يك اسقف مسيحيان بر آمده بود باقرار داده شدن در ديك پر از آب و جوشاندن آن اعدام شد!.

  • 1762:   انگليسي ها جزيره گرانادا دركارائيب را از چنگ فرانسويان خارج كردندو صاحب آن شدند.

  • 1955:   وينستون چرچيل كه پس از ملي شدن نفت ايران نخست وزير انگلستان شده بود و همه تلاش خود را بكار برده بود تا حكومت دكتر مصدق را براندازد و براي اين منظور ديدارهاي طولاني از آمريكا بعمل آورده بود دو سال پس از برکناري مصدق در کودتاي
        انگليسي - امريکايي 28 مرداد، چون خطر ديگري انگلستان را تهديد نمي کرد در اين روز كناره گيري كرد و جاي خود را به « انتوني ايدن » داد.
        

  • 2004:   دولت سعودي با استفاده از تجربه هاي 15 سال گذشته تصميم به نزديك شدن به قدرت شرق ( چين ) گرفت و در جريان تلاش خود براي عضويت در سازمان بين المللي تجارت، با اين دولت چند قرار داد اقتصادي امضاء كرد كه رويداد مهم تازه اي است.

  • 2004:   چين در يك قدرت نمايي تازه دستور داد كه با اتباع آمريكا عمل متقابل به مثل شود و از آنان هنگام ورود به قلمرو چين انگشت نگاري ، عكسبرداري و احيانا مصاحبه بعمل آيد و اين تصميم شامل ديپلماتهاي آمريكا كه سفر غير سياسي به چين مي كنند نيز خواهد بود.

  • 2004:   پارلمان صربستان ( در كنترل ملي گرايان ) در يك اقدام كم سابقه با اكثريت 141 راي در برابر 35 راي تصويب كرد كه به ميلوشويچ و 20 صرب ديگر كه در بازداشت دادگاه بين المللي در لاهه هستند حقوق و مزايا داده شود و هزينه دفاع قضايي از آنان را دولت برعهده بگيرد.

  • Mobin_s2004@yahoo.com
    16 ربيع الاول هجري قمري
    Mobin_s2004@yahoo.com
    نداريم!

     

     

     

     

     

     

    کشکول ممتاز

    از کتاب «گنجينه جواهر» (كشكول ممتاز)

    در روز قيامت از چهار چيز پرسش شود

    از على عليه السلام نقل است كه رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: در روز قيامت هيچ بنده اى قدم بر ندارد تا از چهار چيز از او پرسش شود، عمر خود را در چه گذرانيده ، جوانى خود را صرف چه چيز نموده ، دارائى خود را از كجا آورده و در چه راه خرج كرده ، و دوستى ، خاندان را در دل داشته يا نه ؟
     

     

     

     

     

     

     

    اس.ام.اس روزانه

    roozane_sms@yahoo.com
    روزهاي فرد هفته منتظر ما باشيد

    دوستاي عزيز سلام ..
    اميدوارم كه حالتون خوب باشه ..
    به علت مسائلي اين قسمت روز يكشنبه قرار بود نوشته بشه كه خب نشد و امروز منتشر مي شه .

    471- مي دوني love يعني چي ؟
    L : لنگه ي تو پيدا نمي شه
    O : عمرمي
    v : وجودمي
    E : انگار اس ام اس رو اشتباهي فرستادم (14690-0912)

    472- برو بالا پشتبوم ببين باد از كدوم طرف مي ياد .. سرت رو بگير طرفش ....آخه يه بوس فرستادم بگيرش (9176-0912)

    473- شيشه ي دل را شکستن احتياجش سنگ نيست اين دل با نگاهي سرد پرپر مي شود (3933-0913)

    474- واسهء شکستن يه دل فقط يه لحظه وقت مي خواي...اما واسه اينکه از دلش در بياري شايد هيچ وقت فرصت نداشته باشي (3933-0913)

    475- براي زيستن دو قلب لازم است
    قلبي که دوست بدارد و قلبي که دوستش بدارند
    قلبي که هديه کند و قلبي که بپذيرد
    قلبي که بگويد و قلبي که جواب بگويد
    قلبي براي من و قلبي براي انساني که من ميخواهم (3933-0913)

    476- اي كاش اشك هايم را مي ديد آنكه رفت رفتنش بر سكوت بود و بي خبر بي وفاييش بي بهانه بودو بي دليل بعد از او من ماندم و خاطراتش اي كاش كمي ما را انصاف مي كرد انكه رفت ... (3057-0914)

    477- كوتاهترين فاصله براي گفتن دوست دارم فقط يه لبخنده
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    نيشتو ببند (6544-0918)

    478- خوشبختي مثل يه پروانه اس ..اگه دنبالش بري پرواز مي كنه ....اما وقتي وايسي مي ياد روي سرت مي شينه . برات آرزوي يه دنيا پروانه دارم . (9176-0912)

    479- مواد لازم براي تهيه ي مرد : دنبه و چربي يك تن ، ادعا يك خروار ، رو يك من ، مو يك مثقال ، احساس چ.. مثقال (4880-0912)

    480- مألم عضيظ عذ ينكح بح من خاندن ونوشطن عاموخطی،حذارمرطبح عضط صپاثگظارم. (9176-0912)

    خب دوستان اين قسمت هم تموم شد .
    تا پس فردا ( شماره براي ارسال مسيج : 09125698059)

     

     

     

     

     

     

     

    گفتگو

    گفت‌وگوي مفصل با هديه تهراني
    «هي رفيق، از تو توقع نداشتم!»
     

    اين مفصل‌ترين و كامل‌ترين گفت‌وگويي است كه هديه تهراني از ابتداي شروع كار بازيگري تا امروز انجام داده و تا مقطع پيش از اكران «چهارشنبه‌سوري» را در بر مي‌گيرد. به عنوان يكي از پنج برگزيده‌ي بهترين بازيگر زن تاريخ سينماي ايران در كتاب سال بازيگري 1383 مجله فيلم، در اين مصاحبه‌ي چهار ساعته از همه چيز حرف زديم؛ از چگونگي شروع كارش تا فيلم‌ها و فعاليت‌هاي مختلف و حرف و حديث‌ها و شايعه‌هايي كه هميشه دوروبر مهم‌ترين ستاره‌ي مشهور و محبوب سينماي پس از انقلاب وجود داشته است.


    با توجه به شيوه خاص ورود شما به سينما، گفت‌وگو را مي‌توانيم از اين‌جا شروع كنيم كه علاقه به بازيگري چه‌قدر در شما ريشه‌دار است؟ اين گرايش به چه زماني برمي‌گردد و اولين مواجهه شما با مفهوم نمايش و نقش بازي‌كردن مال چه دوره‌اي‌ست؟
    *هيچ‌وقت به صورت جدي و عاشقانه پي‌گير اين ماجرا نبودم، ولي به‌هرحال برايم جذابيت داشت؛ جذابيتي كه دنياي نمايش به هر شكلش براي همه دارد. گمان كنم كه اين گرايش به صورت خيلي خيلي نامحسوس در پس ذهنم حضور داشت. به اين شكل كه خودم را جاي شخصيت‌هاي فيلم‌هايي كه مي‌ديدم تصور مي‌كردم و بعد از تماشاي فيلم به جاي آن شخصيت‌ها بازي مي‌كردم؛ اين مال دوران بچه‌گي است.

    ” اين فيلم‌ها را از طريق تلويزيون مي‌ديديد يا سينما مي‌رفتيد؟
    *بيش‌ترشان فيلم‌هايي بود كه در سينما مي‌ديديم. پدرم خيلي فيلم مي‌ديد و هميشه مرا با خودش مي‌برد سينما. گفتم كه به صورت جدي پي‌گير اين ماجرا نبودم اما هميشه حسي به من مي‌گفت كه اين اتفاق خواهد افتاد. گاهي هم فكر مي‌كردم براي شروع اين كار به آموزشگاه‌هاي بازيگري و سينمايي بروم ولي اين‌ جور فكرها خيلي كم و گذرا بود. در كنارش كارهاي ديگري هم بود كه انگار همه‌مان در آن دوره‌ها انجامش داده‌ايم؛ مثل تئاترهاي مدرسه‌اي و اين‌جور چيزها.

    ” پس مي‌شود نتيجه گرفت كه گرايش به بازيگري در شما هم ريشه در گذشته دارد.
    *حتماً همين‌طور است. جالب است بگويم كه مادربزرگ من در سي‌سالگي در يك فيلم بازي كرد.

    ” نام اين فيلم را مي‌دانيد؟
    *خودش هم ديگر يادش نيست چه فيلمي بود. گويا كارگردان فيلم از دوست‌هاي خانوادگي ما بوده. در ضمن پدرم هم جسته‌ و گريخته تئاتر كار مي‌كرد و در مجموع از اين فضاها خيلي دور نبودم.

    ” ماجراي دعوت شما براي بازي در سينما تا به‌حال روايت‌هاي مختلفي داشته و قصه‌هاي مختلفي درباره‌اش نقل مي‌شود. حالا موقعش شده كه از زبان خودتان جزئيات اين دعوت را بشنويم.
    *خيلي برايم پيش مي‌آمد كه در كوچه و خيابان شخصي جلوي مرا مي‌گرفت كه دست‌اندركار سينما بود و براي بازي در فيلم دعوتم مي‌كرد. چندتا از آشناها و فاميل‌هاي ما مثل ناصر تقوايي يا اكبر عالمي هم‌ گاهي چنين پيشنهادهايي را مطرح مي‌كردند و خلاصه اين قضيه چندان برايم ناآشنا نبود. اولين‌بار كه به‌طور جدي به بازي در يك فيلم فكر كردم بيست‌سالم بود و ناصر تقوايي قرار بود فيلم چاي تلخ را بسازد، اما فيلم به سرانجام نرسيد. اين درست موقعي بود كه قصد داشتم از ايران بروم و در آلمان در رشته دكوراسيون داخلي ادامه تحصيل بدهم. همه كارهايم را هم كرده بودم و سفرم داشت قطعي مي‌شد. آن دوره مربي شنا بودم و در تابستان 1372 درحالي‌كه دستم هم شكسته بود، رفته بودم فروشگاه «باغ» كه براي كارهاي دكوراسيون حصير بخرم. آقاي شريفي‌نيا و خانم حاجيان هم اتفاقاً آن‌جا بودند. آن‌ها را مي‌ديدم كه از پشت قفسه‌ها با نگاهشان تعقيبم مي‌كنند و مي‌دانستم هر لحظه ممكن است بيايند و بپرسند مي‌خواهي فيلم بازي كني؟ اين اتفاق بارها افتاده بود و با اين حس و نوع نگاه‌ها آشنا بودم. به‌هرحال چند لحظه بعد خانم حاجيان جلو آمد و پرسيد شما تهران زندگي مي‌كنيد؟ جواب دادم بله و بعد گفت به بازيگري علاقه داريد؟ گفتم نه، چون آن زمان سينماي ايران را خيلي دوست نداشتم و بازيگري هم طبعا جذابيت چنداني برايم نداشت.

    ” احتمالاً يكي از دلايلش اين بوده كه كارهاي مهاجرت و ادامه تحصيلتان هم درست شده بود.
    *البته آن موقع هنوز قطعي نشده بود، اما داشتم ماجرا را پي‌گيري مي‌كردم. به‌هرحال جواب منفي دادم، اما خانم حاجيان و آقاي شريفي‌نيا با دوست من و مادرش كه همراهم بودند صحبت كردند و شماره تلفنشان را گرفتند و از طريق آن‌ها تماس‌هاي بين ما شروع شد. در يكي از همين تماس‌ها بود كه دعوت شدم به دفتر هدايت‌فيلم براي فيلم روز واقعه. آن‌جا از من تست لباس و گريم گرفتند. يك متن هم دادند كه بخوانم و تست صدا و بيان گرفتند.

    ” يادتان هست چه متني بود.
    * فقط مي‌دانم تكه‌اي از يك كتاب بود. بعد فيلم‌نامه روز واقعه را دادند بخوانم. موقع خواندن فيلم‌نامه ديدم راحله نقش خيلي كوتاهي است كه هيچ كار خاصي جز چندتا بله و خير نمي‌كند و بيش‌تر يك تيپ ساده است تا شخصيت. به همين دليل جواب منفي دادم، چون فكر مي‌كردم ورود به دنياي سينما و بازيگري مسائلي با خودش همراه مي‌آورد كه حضور اول آدم بايد ارزشش را داشته باشد و شروع جدي‌تري لازم دارد. مي‌دانستم كه قدم گذاشتن به اين دنيا ممكن است تمام زندگي‌ام را تحت‌الشعاع قرار بدهد و زير و رو كند. پس اولين نقش بايد ارزش اين ريسك را مي‌داشت. بعدش هم كه صحبت‌هاي مالي و رقم دستمزد پيش آمد و ديدم از همين كار فعلي خودم بيش‌تر از اين حرف‌ها درمي‌آورم.

    ” براي آن نقش چه‌قدر مي‌خواستند دستمزد بدهند؟
    * فكر كنم حدود صد هزار تومان! به‌هرحال قبول نكردم و اين ماجرا تمام شد اما عكس‌ها و تست‌هايي كه ازم گرفته بودند آن‌جا ماند. مدتي گذشت و من نزديك رفتن به آلمان بودم كه تصادف خيلي بدي كردم و حتي مدتي رفتم...

    ” به حالت اغما رفتيد؟
    *نه، رسماً مُردم! گويا حدود هفت‌هشت‌دقيقه‌اي در اين دنيا نبودم.

    ” يعني تجربه NDE (تجربه‌اي نزديك مرگ) داشتيد؟
    *بله. حدود شش ماه در بيمارستان بستري بودم و در اين فاصله دوستان براي فيلم بودن يا نبودن دنبال بازيگر مي‌گشتند. آقاي رضا رخشان كه آن موقع از من عكس گرفته بود، همه بيمارستان‌ها را سر زده بود، اما چون به نام مادرم بستري بودم، نتوانسته بودند پيدايم كنند. بعد از تصادف مدتي با عصا و واكر راه مي‌رفتم و به‌خاطر اثر داروهاي مختلف چيزي حدود پانزده كيلو هم اضافه‌وزن پيدا كرده بودم، اما در هر صورت دوباره مشغول كارهاي قبلي خودم شدم، تا اين‌كه خانم آناهيتا همتي كه در شهرك اكباتان همكلاس بوديم، براي تست بازيگري به دفتر آقاي مهرجويي رفته بود و وقتي در پرسش‌نامه آدرس محل زندگي‌اش را نوشته بود، از او سؤال كرده بودند در شهرك اكباتان دختري به نام هديه مي‌شناسي؟ او جواب داده بود كه سه تا هديه مي‌شناسم؛ چون ما سه تا هديه بوديم كه در مدرسه در يك ميز مي‌نشستيم. خلاصه از اين طريق دوباره با من تماس گرفتند و قراري گذاشتيم براي فيلم ليلا كه آن موقع اسمش يك داستان واقعي بود. رفتم آن‌جا و آقاي مهرجويي درباره فيلم حرف زدند و سناريو را تعريف كردند، اما قصه فيلم را دوست نداشتم و قبول نكردم. البته آن موقع عقلم نمي‌رسيد و شايد به خاطر اعتبار و اسم آقاي مهرجويي بايد قبول مي‌كردم، اما اين مضمون كه مردي مي‌خواهد زن بگيرد چون همسرش نازاست برايم قابل هضم نبود و فكر مي‌كردم اصلا چرا بايد چنين موضوعي را مطرح كرد.

    ” يعني با داستان فيلم مشكل ايدئولوژيك داشتيد؟
    *بله. آقاي مهرجويي چندتا عكس گرفتند و بعد پرسيدند چرا اين‌قدر چاق شده‌اي؟ توضيح دادم كه تصادف كردم و اين اضافه وزن مال كُرتُن است و به‌زودي وزنم به حالت قبل برمي‌گردد. به‌هرحال نقش ليلا را هم قبول نكردم. از دفتر ايشان كه آمدم بيرون، به فاصله چند ساعت آقاي رخشان تماس گرفتند و گفتند بايد شما را ببينم. وقتي به ديدن‌شان رفتم گفتند خيالم راحت شد، چون فكر مي‌كردم يا دست و پا نداري يا چشمت كور شده است! وقتي ديدند اتفاق خاصي نيفتاده و نقص عضوي پيدا نكرده‌ام با آقاي عياري قرار گذاشتيم و قصه بودن يا نبودن را تعريف كردند و از قصه خوشم آمده پذيرفتم.

    ” خدا را شكر كه بالاخره يك فيلمنامه مورد پسندتان واقع شد!
    * يواش‌يواش قرارها جدي‌تر شد و شروع كردم به تحقيق درباره فيلمنامه و صحبت با بيماران قلبي و... اين پروسه دو سال طول كشيد و من هم خيلي با شرايط و جو سينماي ايران آشنايي نداشتم تا بدانم دوستان چه‌قدر به هم لطف دارند و چه‌طور زيرآب همديگر را مي زنند و اين داستان‌ها! مدام مي‌شنيدم كه اين فيلم پروانه ساخت ندارد و به مرحله توليد نخواهد رسيد و حتي يكي از دوستان نزديكم گفت از خود آقاي عياري شنيده كه ساخت فيلم منتفي شده، اما ظاهراً همه اين‌ها شايعه بود و پشت پرده داشت اتفاق‌هاي ديگري مي‌افتاد و من هم از اين ماجراها به‌شدت دل‌خور و عصباني شدم و از اين موضوع ناراحت بودم كه چرا به من نگفتيد. در همين فاصله آقاي سامان مقدم از دفتر آقاي كيميايي با من تماس گرفته بودند و چون اسم ايشان را نشنيده بودم فكر كردم براي كارهاي ساختماني تماس گرفته‌اند. زنگ زدم به آقاي مقدم كه ببينم كارشان در چه ارتباطي بوده و ايشان همان‌جا گوشي را دادند به آقاي كيميايي و صحبت فيلم‌نامه سيب سرخ حوا پيش آمد كه آن موقع قرار بود آقاي كيميايي بسازدش و فيلمنامه‌اش با فيلمي كه بعدها براساس آن ساخته شد خيلي فرق مي‌كرد. به‌هرحال آقاي كيميايي به دلايلي با تهيه‌كننده به توافق نرسيدند و وقتي دوباره مرا خبر كردند، قرار بود آقاي سعيد اسدي فيلم را بسازد. در همين فاصله مجددا درگير كارهاي شخصي خودم شده بودم كه يك روز نزديك‌هاي جشنواره فجر آقاي كيميايي تماس گرفتند و گفتند مي‌خواهم فيلم ديگري بسازم كه يك كار خياباني بيست‌روزه است و قرار است بدو بدو و با دوربين روي دست بگيريم. ممكن است خوب بشود و ممكن است بد از كار دربيايد. شخصيت مريم را برايم توصيف كردند و خلاصه قرار شد در فيلم سلطان بازي كنم.

    ” گويا اين وسط فيلمنامه مي‌خواهم زنده بمانم هم پيشنهاد شده بود؟
    *در اين فواصل درباره كارهاي مختلف ديگر صحبت‌هايي مي‌شد، چون ظاهراً عكس‌هاي من پخش شده بود. اما با آقاي عياري براي بودن يا نبودن قول و قرار گذاشته بوديم و ايشان اصرار داشتند نقش آنيك را يك چهره تازه بازي كند. اين بود كه پيشنهاد كارهاي ديگر را قبول نكردم.

    ” بازي در سلطان ربطي به نام و اعتبار كيميايي داشت؟
    *اگر اين‌طور بود كه بايد ليلاي آقاي مهرجويي را هم قبول مي‌كردم. راستش يك دليلش اين بود كه من خيلي به مسائل قديم علاقه دارم؛ بناهاي معماري گذشته و مبلمان و اشياي قديمي و كلا مخالف از بين رفتن اين چيزها بودم و قصه سلطان هم به اين ماجراها مربوط مي‌شد. البته آن موقع فيلم‌نامه كاملي در كار نبود و در طي كار شكل گرفت، اما زمينه ماجرا را دوست داشتم.

    ” موقع بازي در سلطان، موضوع چه‌قدر برايتان جدي بود و چه احساسي نسبت به بازيگري داشتيد. به عنوان شروع دوره‌اي تازه در زندگي بهش نگاه مي‌كرديد كه آينده و مسير زندگي‌تان را شكل خواهد داد يا صرفا برايتان يك تجربه تفنني و كار فرعي بود؟
    * بيش‌تر حكم يك كار كناره را در مسير كارهاي ديگرم داشت. شايد تا حدودي هم توي ذوقم خورد، چون سلطان يك توليد سريع و خاص بود. اصولاً تصور متفاوتي از كار سينمايي داشتم و با خودم فكر مي‌كردم مگر مي‌شود اين طوري و به اين سرعت فيلم ساخت؟ خلاصه انتظار ديگري داشتم. موقع نمايش فيلم هم خوشحال و راضي نبودم، نه از خودم و نه از هيچ چيز ديگر. در مجموع نمي‌شود گفت كه حساب خاصي روي بازيگري باز كرده بودم و نمي‌دانستم چه‌طور مي‌شود؛ البته هنوز هم نمي‌دانم چه پيش خواهد آمد.

    ” اولين پلاني كه جلوي دوربين بازي كرديد يادتان هست؟
    *پلان اول روي سايد‌كار كنار آقاي عرب‌نيا بود. سايد‌كار را گذاشته بودند روي كفي و مي‌خواستند توشات بگيرند؛ كادر بسته شد و آقاي كيميايي گفتند صدا، دوربين، حركت... بعد من كات دادم و پرسيدم بايد چه بگويم؟ آخر هيچ ديالوگي به من داده نشده بود!

    ” اولين‌بار كجا تصوير خودتان را روي پرده ديديد و چه احساسي داشتيد؟
    * در سينما آزادي. خيلي از خودم بدم آمده بود.

    ” همان حس هميشگي آدم موقع اولين مواجهه با تصوير و صدايش بود يا از محصول نهايي و نقش خودتان در فيلم بدتان آمد؟ فكر مي‌كرديد آن شروع جدي و قابل‌قبولي كه به خاطرش چندتا فيلمنامه را نپذيرفتيد و مدتي ورودتان را به سينما به تأخير انداختيد، با سلطان تحقق پيدا كرده است؟
    *به‌هرحال فيلم را دوست نداشتم. لحظه‌ها و ديالوگ‌هاي خوبي درش پيدا مي‌شد، اما كليتش رضايتم را جلب نكرد. بار اول كه فيلم را ديدم مدام حواسم مي‌رفت پي خاطرات و اتفاق‌هاي پشت صحنه. هنوز هم هميشه بار اولي كه فيلم‌هايم را مي‌بينم بيش‌تر ياد حوادث و خاطرات موقع فيلم‌برداري مي‌افتم. دفعه اول كه خودم را روي پرده ديدم مي‌خواستم بروم زير صندلي قايم شوم و با خودم مي‌گفتم واي، چه‌قدر فاجعه‌ام! اين احساس هنوز هم وجود دارد و فرق چنداني نكرده است.

    ” چون گرايش و اشتياق جدي و ريشه‌داري نسبت به بازيگري نداشتيد، به نظر مي‌آيد با اين توصيف‌ها بايد قيد اين كار را مي‌زديد و برمي‌گشتيد سراغ كارهاي قبلي، اما با فاصله كمي فيلم بعدي‌ را بازي كرديد. دليل و انگيزه‌تان براي ادامه‌ بازيگري ــ با وجود تجربه نه‌چندان دلچسب اوليه ــ چه بود؟
    *بعد از سلطان مدتي كارهاي قبلي را ادامه دادم و در اين فاصله پيشنهادهايي براي بازي داشتم. حقيقتش را بخواهيد بيش‌تر برايم مثل يك‌جور «بازي» و تجربه تازه بود. فكر مي‌كردم حالا كه اين‌جوري فيلم مي‌سازند، چرا من نبايد در آن‌ها بازي كنم! اين دنياي تازه به‌هرحال وسوسه‌انگيز بود، اما هميشه مي‌گفتم هرجا نخواستم ادامه‌اش بدهم، به آساني مي‌شود رهايش كرد. در يك كلام سينما برايم جذاب بود و نبود. موقع بازي در غريبانه هم اين حس غيرجدي‌بودن كار ادامه داشت.

    ” مقطعي يا لحظه‌اي را در ذهن‌تان داريد كه بگوييد بازيگري از آن‌جا براي‌تان جدي شد؟
    * بسته به اين است كه جدي‌شدن را به چه مفهومي درنظر بگيريم. به‌هرحال تحصيلات آكادميك يا تجربه‌اي در اين زمينه نداشتم، بنابراين در ابتدا هيچ‌وقت نمي‌تواست برايم جدي شود. وقتي وارد كار سينما شدم احساس كردم شرايط مناسبي فراهم شده كه آن آموزش‌ها و ميل و اشتياق به بازيگري را از همان‌جا شروع كنم.

    ” يعني پشت صحنه فيلم‌ها را در حكم دانشكده و كلاس بازيگري و آمزشگاه سينما فرض گرفتيد.
    *آره، برايم چنين حالتي داشت. بعد از بازي در قرمز قضيه برايم جدي‌تر شد و گفتم با اين روش اين‌قدر مي‌توانم جواب بگيرم. به همين دليل موقع اكران قرمز رفتم انگلستان تا در رشته دراما ادامه تحصيل بدهم و اين كار را به صورت جدي‌تر و آكادميك شروع كنم و جلو بيايم. اين انگيزه جدي بود، چون هميشه در زندگي وسوسه تجربه كارهاي تازه و مختلف را داشتم و هيچ‌وقت نتوانستم تصميم بگيرم كه چه كاري را بهتر و جدي‌تر و درست‌تر مي‌توانم انجام بدهم، چون كارها و رشته‌هاي زيادي را دوست داشتم و دلم مي‌خواست تجربه‌شان كنم. بازيگري بيش‌تر از بقيه كارها اين انگيزه دروني مرا پوشش مي‌داد و ميل و شيطنت دائمي‌ام را به از اين شاخه و آن شاخه پريدن مهار مي‌كرد. دنياهاي جديدي كه دوست داشتم تجربه‌شان كنم، در داستان‌ فيلم‌ها و فضاي پشت صحنه سينما، وجود داشت. با اين انگيزه از ايران رفتم كه به شكل جدي اين رشته را ادامه بدهم. بعد از مدت كوتاهي برگشتم تا كارهايم را انجام بدهم و برگردم، اما متأسفانه ماندگار شدم.

    ” نكند دوباره تصادف كرديد؟!
    *نه، خوشبختانه تصادف نكردم. صحبت كارهايي شد و خيلي جدي اصرار داشتند كه در اين كارها حضور داشته باشم.

    ” اين صحبت‌هاي جدي و اصرارها براي بازي در سياوش بود؟
    * البته آن موقع فيلم سياوش در كار نبود و قرار بود فيلم‌نامه سربازان سپيد ساخته شود كه فيلم‌نامه خوبي بود، اما بعدها به ساخت سياوش منتهي شد.

    ” سيمرغ بلورين زودهنگامي كه براي قرمز گرفتيد، چه‌قدر در جدي‌شدن بازيگري و تصميم‌تان براي ادامه اين مسير مؤثر بود؟ كلاً تصورتان درباره جايزه بازيگري آن‌هم در آن مقطع چه بود؟
    * قبل از گرفتن جايزه كارهاي مهاجرتم تمام شده بود و مي‌خواستم بروم، ابداً هم انتظار نداشت جايزه بگيرم. قبول دارم كه جايزه چيز باارزشي است، اما خيلي برايم تعيين‌كننده و دغدغه نبود. قطعاً هر كسي دوست دارد يك روز تا مرز دريافت اسكار هم برود، اما جايزه صرفاً نوعي تشويق و كمك براي ادامه‌دادن است. به‌هرحال بازيگري را به نيت جايزه شروع نكرده بودم كه موقع گرفتنش اتفاق خاصي برايم بيفتد.

    ” طبعاً استقبال عمومي و توفيق تجاري فيلم‌هاي اول شما و جايزه‌اي كه گرفتيد باعث شد تا با پيشنهادها و فيلمنامه‌هاي زيادي براي ادامه كار مواجه شويد. تعدد پيشنهادها هم حُسن‌اش اين است كه امكان گزينش پيش مي‌آورد. آن موقع ملاك و معيارهاي خاصي داشتيد كه براساس آن‌ها فيلم‌هايتان را انتخاب كنيد؟ مؤلفه‌هايي كه دنبالش مي‌گشتيد بيش‌تر به خود قصه و شخصيت‌ها مربوط بود يا عوامل توليد فيلم و شرايط ديگر در اين گزينش‌ها دخيل بود؟
    *فكر كنم از كاراكترهايي كه بازي كردم مشخص مي‌شود دنبال چه ويژگي‌هايي مي‌گشتم.

    ”اتفاقا من هم مي‌خواهم به اين قضيه برسيم كه آيا پرسوناي سينمايي هديه تهراني و اشتراك‌ها و شباهت‌هاي آشكار ميان شخصيت‌هايي كه بازي كرده‌، از روي تصميم شخصي و خودآگاهانه بوده است؟
    *تقريباً همين‌طور است. اولش احساس مي‌كردم ترجيح مي‌دهم فاصله بين شخصيت واقعي خودم و نقش‌هايي كه بازي مي‌كنم زياد نباشد و در ضمن در فيلم‌هايي كه از سينماي ايران مي‌ديدم، از اين‌جور كاراكترهاي زن خبري نبود.

    ” ‌شايد ناخودآگاه نگران بوديد كه ممكن است از پس ايفاي نقشي دور از روحيه و شخصيت واقعي خودتان برنياييد.
    * نه، راستش را بخواهيد فكر مي‌كردم اين جور نقش‌ها مي‌تواند طرح تازه‌اي باشد. البته اين تصميم خيلي قاطع و مشخص و از پيش ‌تعيين‌شده نبود، ولي سرِ كارهاي مختلف به اين شباهت‌ها و اشتراك‌ها فكر مي‌كردم. مثلاً موقع بازي در قرمز با آقاي جيراني بحث مي‌كردم كه چون اين زن در فيلم‌نامه شخصيتي امروزي دارد، در صحنه دادگاه كه خواهرشوهرش داد و بيداد مي‌كند و به او سيلي مي‌زند، نبايد با سيلي جوابش را بدهم، چون تفاوت طبقه و تمايز منش و رفتار بين اين دو زن بايد با همين چيزها مشخص شود. طبق فيلم‌نامه من هم بايد داد مي‌زدم و جواب سيلي‌اش را مي‌دادم، اما فكر مي‌كردم اگر من جاي اين زن بودم هيچ‌وقت چنين كاري نمي‌كردم. تمام اين پروسه در فيلم‌ها يك‌جور كشف و شهود بود كه هم خودم را كشف مي‌كردم و هم دنياي اطرافم را بهتر مي‌شناختم. اوج اين جدي‌شدني كه دنبالش مي‌گرديد، موقع شوكران به‌وجود آمد.

    ” معمولاً اين اعتماد به نفس براي اصلاحات اين‌چنيني در فيلمنامه و بحث كردن با كارگردان بين بازيگران تازه‌كار كم‌تر ديده مي‌شود. مي‌شود اين‌طور نتيجه گرفت كه شايد جدي‌نبودن و عدم دلبستگي به بازيگري، زمينه و مجوز چنين كارهايي را ايجاد مي‌كرده است؟ كسي كه خيلي به ادامه كاري به هر قيمت راغب و علاقه‌مند باشد، ممكن است محتاطانه‌تر برخورد كند تا بتواند در اين حرفه بماند و جا پايش را محكم كند و معمولاً فضاي سينماي ايران هم چندان ظرفيت و تمايلي براي اين‌جور دخالت‌ها و تغييرات ــ آن‌هم از سوي بازيگران تازه‌وارد ــ نشان نمي‌دهد. اين احتمال را قبول داريد يا فكر مي‌كنيد اين برخوردتان ريشه در چيزهاي ديگري داشته است؟
    * طبعا بخشي از اين روحيه‌ به شخصيت و نوع تربيت خانوادگي‌ برمي‌گردد. من از سيزده‌سالگي مستقل بودم، كار مي‌كردم و در اجتماع فعال بودم. اين را مديون خانواده‌ام هستم كه مرا به اين سمت‌ و سو سوق دادند كه استقلال داشته باشم و آزادانه عمل كنم و تصميم بگيرم. در جامعه ما براي زن‌ها مسائل و خطرات مختلفي پيش مي‌آيد و بايد هميشه مسلط و آماده جنگيدن و مقابله باشي تا بتواني حق‌ات را بگيري و راه‌ات را درست بروي. نوع تربيت اجتماعي من جوري بوده كه بتوانم حرفم را بزنم و خواسته‌ام را اعلام كنم. نمي‌دانم اين اسمش اعتماد به نفس است يا هر چيز ديگر، اما هميشه اين كار را خوب بلد بوده‌ام؛ چه در سينما و چه زندگي عادي.

    * اين روحيه و شيوه برخورد در فضاي جامعه و سينماي ايران به دردتان خورده و جواب داده است؟ اين جور برخوردها ممكن است به بي‌تفاوتي نسبت به كار و يا تفرعن تعبير شود و مانع ادامه راه باشد.
    ”خُب خيلي مواقع هم پيش آمده كه از قبول و انجام كارهايي آزار ديده‌ام و به شعور ذاتي‌ام برخورده، اما در نهايت مجبور شده‌ام به آن كارها تن بدهم و قبولشان كنم، اما مطمئن باشيد در همه موارد تا جايي كه مقدور بوده جنگيده‌ام. نكته ديگر اين‌كه هر كاري را كه قرار است انجام بدهم ــ حتي اگر در حد خريدن نان از سر كوچه باشد ــ بايد با جان و دل و رغبت به طرفش بروم. زندگي و كار برايم همان‌قدر جدي است كه جدي نيست. اگر كاري را دوست نداشته باشم، نمي‌توانم انجامش بدهم و درست از پس‌اش بربيايم. چيزي كه دنبالش مي‌گرديد، شايد يك‌جور تن‌ندادن به قدرت باشد، نه اهميت‌ندادن به كاري كه دارم انجام مي‌دهم؛ چه در زندگي و چه در سينما.

    ” اين تعلق‌خاطر و انتخاب‌هايتان براي نمايش و ارائه شخصيت‌هاي زن مستقل امروزي از كجا مي‌آيد؟ اگر در اين‌باره بيش‌تر توضيح بدهيد زمينه‌هاي شكل‌گيري و ريشه‌هايش پيدا مي‌شود.
    ”اول اين‌كه اعتقاد شخصي‌ام اين است كه اساساً زن‌هاي ما چنين شخصيتي دارند. شايد بگوييد اين‌جور شخصيت‌ها در اكثريت نيستند، اما به‌هرحال گروهي وجود دارند كه اين‌گونه زندگي مي‌كنند. جامعه ما تا حد زيادي روي دوش زن‌ها مي‌گردد و زنان ايراني چه در محيط خانه و چه در اجتماع قدرت زيادي دارند؛ از كدبانويي و مديريت منزل و تربيت بچه‌ها و اداره‌كردن شوهر تا مشاغل و امور خارج از خانه و حضور در فعاليت‌هاي اجتماعي. هميشه زن‌هاي مستقل زيادي دوروبرم مي‌ديدم و اين منش و رفتار را از آن‌ها ياد گرفته‌ام. اصلاً سيستم اجتماع امروز ما زن را مجبور مي‌كند كه اين‌طورعمل كند. زن در فرهنگ ايراني نقش و تأثير مهمي داشته و اين حضور روز به روز دارد پررنگ‌تر مي‌شود. من هم در خانواده‌اي مملو از زنان اين‌چنيني رشد كرده‌ام و فكر مي‌كنم چرا نبايد چنين تصويري از زن‌هاي ايراني در سينما عرضه شود؟

    ” اميدوارم همين‌طور كه جلو مي‌رويم، حرف‌هاي‌تان به جايي نرسد كه به اين نتيجه برسيم هديه تهراني گرايش‌هاي فمينيستي دارد و دارد از اين موضع صحبت مي‌كند.
    *ابداً اين‌طور نيست. هيچ‌جور گرايش فمينيستي ندارم و اين بحث‌ها و ايسم‌ها را خيلي نمي‌فهمم و دنبالش نيستم. حرف من خيلي ساده است؛ مي‌گويم اين شكل از حضور زنانه در جامعه وجود دارد و خوب است كه در سينما هم نمايش داده شود. اصلاً هم به اين حرف‌ها عقيده ندارم كه زن در جامعه ايران تحت ظلم و ستم و فشار قرار گرفته. درست است كه يك سري قوانين دست‌وپاگير مثل طلاق يا مجموعه‌اي از تعصبات و فرهنگ‌هاي قومي و قبيله‌اي و سنتي گاهي باعث آزار زن‌ها مي‌شود، اما اين صرفا ربطي به ايران يا هيچ منطقه‌ خاصي نيست و در آمريكا و اروپا هم به شكل‌هاي مختلف ديده مي‌شود.

    ” با اين توصيف‌ها و ملاك‌هايي كه براي گزينش و ارائه نقش‌هاي سينمايي‌تان داريد، سيما رياحي شوكران يك شاه‌نقش بوده است. وقتي فيلم‌نامه را خوانديد و متوجه اين تمايز و ويژگي‌هاي منحصر به‌فرد شخصيت و فيلم‌نامه شديد، چه حسي داشتيد؟
    *دقيقاً همين‌طور است. از پيشنهاد بازي در شوكران خيلي خوشحال شدم، بيش‌تر به اين دليل كه اغلب در مواجهه با اظهارنظرهاي ديگران به اين نتيجه مي‌رسيدم كه بازي در قالب چنين شخصيت‌هايي مي‌تواند تصور حذف ويژگي‌هاي خاص زنانه را ايجاد كند. گاهي مي‌شنيدم كه اين شخصيت‌ها بيش‌تر مردانه است يا زنانگي‌اش تحت‌الشعاع حس استقلال و منش خاص اين كاراكترها قرار گرفته. شايد تضاد حرف‌ها و عقايد من با تئوري‌هاي فمينيستي در همين باشد كه فكر مي‌كنم زن در وهله اول بايد زن باشد، با تمام ويژگي‌ها و شرايطي كه مي‌دانيم؛ اين‌كه گاهي مجبور مي‌شود پا به پاي مردها حركت كند، دليل حذف زنانگي و جذابيت‌ها و لطافت‌هاي آن نيست، اما مي‌تواند به همان اندازه قدرتمند و تأثيرگذار هم باشد. اين ويژگي و عمق شخصيت در فيلم‌نامه شوكران وجود داشت و ريشه‌هايش در متن فيلمنامه مشخص شده بود؛ تصويري از يك زن مستقل امروزي با حضور اجتماعي قوي كه همان‌قدر هم مي‌تواند ظريف و شكننده باشد.

    ” به نظر مي‌رسد براي اين موقعيت ويژه، كوشش و اهميت ويژه‌اي قائل شديد و در يك كلام بيش‌تر به آن دل داديد؛ لااقل تمايز و برتري شوكران در كارنامه بازيگري شما اين احساس را ايجاد مي‌كند.
    * طبيعي است هر چيزي كه جذابيت بيش‌تري برايم داشته باشد، علاقه و اهميت بيش‌تري را مي‌طلبد. در شوكران هم به دليل قصه و نوع شخصيت‌پردازي و حضور آقاي افخمي همه‌چيز جذاب بود و بنابراين بيش‌تر انرژي مي‌گذاشتم و بيش‌تر دوستش داشتم. اغلب كارها به شكل عادي و روتين پيش مي‌رود و چيز زيادي نمي‌دهي و در مقابل چيزي هم به دست نمي‌آوري، اما بعضي وقت‌ها كاري پيش مي‌آيد كه زمينه اين بده‌بستان‌ها را دارد و خُب، به نتايج جذاب‌تري هم ختم مي‌شود.

    ” نقش سيما رياحي شوكران در جنس بازي و كاراكترهاي موردعلاقه شما يك نقطه عطف بود كه بحث قبلي ما را هم به سرانجام معقولي رساند. اگر موافقيد برويم سراغ موضوع‌هاي ديگر؛ قبول داريد كه يكي از دلايل گرايش و دنبال‌كردن مقوله بازيگري، تمايل شما به ماجراجويي و كنجكاوي است؟
    *بله، كاملاً.

    ”همين حس ماجراجويي و كنجكاوي پاي شما را به خرابه‌هاي زلزله بم و بغداد و افغانستان و كردستان عراق هم مي‌كشاند، درحالي‌كه يك ستاره ــ بازيگر در چنين شرايطي مي‌تواند زندگي آرام‌تر و كم‌خطرتري در پيش بگيرد. شايد به نظر محافظه‌كارانه باشد، اما طبعاً متعادل‌تر و مطمئن‌تر به نظر مي‌رسد. چه حسي شما را از اين آرامش و اطمينان به سمت ريسك و ماجراجويي‌هاي آن‌چناني مي‌برد؟ واقعاً جذابيت خاصي در زندگي معقول و مرسوم ــ مثل بعضي بازيگرها و ستاره‌هاي ديگر ــ نمي‌بينيد كه سر از اين جاها درمي‌آوريد؟!
    *هرجا ردي از ماجراجويي و موقعيت مشاهده و تجربه چيزهاي بكر و تازه باشد، اين ريسك را با جان و دل مي‌پذيرم و مي‌روم. ورودم به سينما و دنياي بازيگري هم مي‌توانست خيلي بيش‌تر از چيزهاي ديگري كه مثال مي‌زنيد اين خطر و ريسك را داشته باشد. هميشه فكر مي‌كنم بهتر است بروم و اتفاق‌ها و ماجراهاي مختلف را از نزديك لمس كنم، چون آدم ممكن است در آرامش خانه هم ناگهان بيفتد و بميرد. از شنيدن اخبار و تماشاي تصاوير حوادث مختلف نمي‌شود به تجربه تازه‌اي رسيد و از طرف ديگر ممكن است امكان و موقعيت لمس اين‌جور چيزها در طول عمر انسان پيش نيايد. پس وقتي از وجود اين اتفاق‌ها در طول زندگي‌ باخبر مي‌شوم، ترجيح مي‌دهم در آن شركت داشته باشم.اين‌جاست كه ديگر هيچ‌گونه فايل محافظه‌كاري در ذهنم ندارم.

    ” از اين حضور و لمس و تجربه اين‌جور اتفاق‌ها چه چيزي عايدتان مي‌شود؟
    * خيلي چيزها.

    ” خيلي‌چيزها كه خيلي جواب كلي و گنگي است. مي‌شود اين خيلي چيزها را توضيح داد يا نه؟ سؤال ديگر اين‌كه اگر هنوز دكوراتور ساختمان بوديد يا مثل قبل در كار صادرات ــ واردات فعاليت مي‌كرديد، همان روزهاي اول به بم مي‌رفتيد يا مثلاً در كردستان عراق حاضر مي‌شديد؟
    *حتماً مي‌رفتم. من هيچ‌كدام از اين كارها و سفرها را به عنوان بازيگر انجام نمي‌دهم.

    ” ولي به‌هرحال از بين اين همه آدم كه بعد از زلزله بم به آن‌جا سفر كردند، عكس و خبر بازيگرها و ورزشكاران و افراد مشهور تيتر مي‌شود و وجه خبري و جذاب پيدا مي‌كند؛ اين موضوع مي‌تواند عامل موثري باشد.
    *باور مي‌كنيد اگر بگويم ترجيح مي‌دادم كسي از رفتن من به اين‌جور جاهاخبردار نشود؟ اين در معرض خبرسازي بودن به‌هر شكلش تا حد زيادي زندگي آسوده و راحت را از آدم مي‌گيرد. در عوض آن‌همه آدم‌ عادي كه به بم رفتند و عكس و خبرشان پررنگ نشد، به‌راحتي مي‌توانند در خيابان قدم بزنند، به كافه و رستوران بروند و كارهاي شخصي‌شان را انجام بدهند.

    ” نگفتيد آن خيلي‌چيزها شامل چه چيزهايي مي‌شود؟ اين ماجراجويي ريشه در كودكي شما دارد يا چيز تازه‌تري است؟
    *صد در صد به كودكي برمي‌گردد و خيلي هم ژنتيكي و ذاتي است. در يك كلام زندگي روتين و عادي را تاب نمي‌آورم و دوست دارم با حركت و پويايي خودِ زندگي جلو بروم و به تكرار و عادت تن ندهم. همين الان دلم مي‌خواست بروم به مناطقي كه سونامي زده و اگر كاري از دستم برمي‌آمد، كمك كنم؛ اين هم بخش ديگري از دلايل گرايش به اين موقعيت‌هاست.

    ” اگر اين بي‌علاقگي به تكرار و عادت را در كنار بحث قبلي‌مان درباره اجراي نقش‌هاي خاص زن مستقل نافرمان بگذاريم، موضوع تازه‌اي پيش مي‌آيد. موقع بازي در قالب اين شخصيت‌هاي مشابه، هيچ‌وقت به احتمال تكراري‌شدن اين نقش‌ها و كليشه‌شدن اين پرسونا فكر مي‌كرديد؟ اين‌كه تعدد چنين شخصيت‌هايي ممكن است به مرور و با توجه به شرايط و ظرفيت‌هاي سينماي ايران به تك‌بعدي شدن و تكراري منجر شود كه گفتيد در زندگي عادي ميانه‌اي با آن نداريد.
    *به اين موضوع فكر نكرده بودم و قراري هم نداشتم كه هميشه در اين قالب بمانم، اما از طرف ديگر آگاهي و شناختي درباره سينماي ايران نداشتم و نمي‌دانستم وقتي نقشي را بازي كني و حالا از جهاتي قابل قبول از آب در بيايد، همه پيشنهادهاي بعدي حول و حوش همين كاراكتر و داستان‌هاي مشابه خواهد بود. از مقطعي خودم هم به اين نتيجه‌اي كه مي‌گوييد رسيدم، ولي متأسفانه تمام پيشنهادها شبيه همان كاراكتر بود. با توجه به روحيه‌اي كه در خودم سراغ داشتم، مي‌دانستم تكرار بيش از حد اين قالب خسته و دل‌زده‌ام مي‌كند و تلاش كردم اين اتفاق نيفتد.

    ” خطر كليشه‌شدن و تكرار نقش‌هاي مشابه، آن‌هم بدون ظرافت‌هايي كه متمايزشان كند، جزو نكاتي است كه خيلي درباره كارنامه بازيگري شما عنوان شده است. اين نقدها و اظهارنظرها روي كارتان و مسيري كه داريد تأثير مي‌‌گذارد؟
    *به‌هرحال من هم مجله‌ها و نوشته‌هاي مختلف را مي‌خواندم، اما اين نظرها گاهي بيش‌تر باعث گيجي و سردرگمي مي‌شد، چون طبعاً يك رأي و نظر واحد درباره كار آدم در اين نقدها وجود ندارد كه بفهمي اتفاق درست كدام است. از طرف ديگر اساساً مفهوم «درست» و «نادرست» هم چندان قطعيتي ندارد، چون مبنايي براي قضاوت نداريم. وقتي مي‌گوييم بازيگر خوب يا بازي كليشه‌اي، بايد ملاك و معياري براي اين بحث داشته باشيم و بقيه را با آن مقايسه كنيم. در سينماي ايران اين استاندارد و معيار ــ به‌خصوص براي بازيگران زن ــ كجاست؟ قاعده بر اين است كه كار هنري و بازيگري حد و انتهايي ندارد، اما احساس مي‌كنم در سينماي ما ته دارد و از يك سقفي بيش‌تر امكان بالا‌رفتن نداريم، چون بستر و شرايطش فراهم نيست. براي رسيدن به شرايط استاندارد و مطلوب در هر رشته‌اي، مجموعه‌اي از عوامل و عناصر بايد كنار هم قرار بگيرند تا كار نهايي شكل درستش را پيدا كند؛ مفاهيم كليدي و بطئي مثل قصه، كارگرداني، دكور، فيلم‌برداري، عوامل فني و شرايط پشت صحنه در كيفيت كار بازيگر دخالت مستقيم دارد. وقتي در سينماي ما يك پاي همه اين‌ها مي‌لنگد، ديگر از بازيگر به تنهايي چه توقع اوج و پيشرفتي داريم؟ به همين دليل است كه مي‌گويم چه تعريف و تمجيدها و چه اعتراض و انتقادها هيچ‌كدام خيلي استاندارد نخواهند بود تا ملاك و استنادي براي منِ بازيگر باشد كه بفهمم كليشه شده‌ام يا دارم راه را درست مي‌روم.

    ” پس چه دلايل و انگيزه‌هايي باعث مي‌شود كار ادامه پيدا كند و اين ميل به تفاوت و تنوع در نقش‌ها از كجا مي‌آيد؟
    * اين‌جا فقط بحث دغدغه و دل‌مشغولي شخصي وسط مي‌آيد، كه بابا من از اين نقش‌هاي مشابه تكراري خسته شدم و دوست دارم چيز تازه‌اي در بازيگري به دست بياورم. همه ما در هر موقعيتي ــ چه به عنوان فعالان سينما و چه نويسنده و مطبوعاتي ــ مي‌دانيم كجا هستيم و با چه شرايطي داريم كار مي‌كنيم و حد اين كارها تا كجاست. در اين شرايط به راحتي به اين نتيجه مي‌ رسيم كه مگر در طول سال چندتا فيلم خوب و قابل قبول در سينماي ايران ساخته مي‌شود و من به عنوان بازيگري كه دنبال تنوع و تجربه مي‌گردم چه‌قدر امكان دارم تا در اين فيلم‌ها بازي كنم. فقط بايد سعي كنم در محدوده پيشنهادهايي كه دارم بهترين يا نزديك‌ترين آن‌ها را به خواسته و سليقه‌ام انتخاب كنم.

    ” بگذاريد اول بحث يك نكته را هم روشن كنيم؛ اصلاً به نظر شما اين تكرار الگوها كه با تعبير «كليشه‌شدن» بار منفي هم پيدا كرده، بازتاب و برآيند منفي دارد و بازيگر بايد از آن برحذر باشد يا مي‌شود اين حضور قابل‌قبول و جذاب را از اين فليم به فيلم ديگر بُرد و هربار جلوه تازه‌اي از همان شخصيت و منش را روي پرده ارائه كرد.
    *به عبارتي مي‌پرسيد كليشه شدن براي بازيگر خوب است يا بد؟ از يك جهت كاملاً با شما موافقم و اصلاً گاهي معني اين تكرار و كليشه‌شدن را نمي‌فهمم. من مي‌گويم در يك مجموعه‌اي كه منجر به ساخت يك شخصيت مي‌شود، به عنوان بازيگر موظفم همه تلاشم را بكنم كه اين كاراكتر به بهترين شكل ممكن تصوير و اجرا بشود. متأسفانه در سينماي ما مقوله شخصيت‌پردازي آن‌قدر پيشرفت نكرده كه ويژگي‌هاي شخصيت‌ها باعث تمايز و تفاوت ابعاد بازيگري و توان هر كدام از ما بشود. در موارد نادري مثل آقاي پرستويي يا آقاي كيانيان اين اتفاق افتاده و خودشان هم جسارت اين تجربه‌گري را داشته‌اند، اما كليت ماجرا خيلي امكان عرضه توانايي‌هاي بالقوه بازيگران سينماي ايران را فراهم نمي‌كند.

    ” سؤال مشخص من اين است كه براي شما به عنوان بازيگر، تكرار يك پرسونا و شخصيت آشنا و ثابت با تفاوت‌ها و تمايزهاي كوچك و ظريفي كه براساس قصه‌ها ميان‌شان پيدا مي‌كنيد، في‌نفسه مذموم و غيردلچسب است؟ اين را در برابر نگاهي مطرح مي‌كنم كه تنوع و اختلاف بين نقش‌هاي يك بازيگر را به خودي خود و بدون توجه به چگونگي اجراي آن نقش‌هاي متفاوت، امتياز و اعتبار تلقي مي‌كند. مثلاً وجود چندتا نقش دختر شهريِ سركشِ امروزي در كارنامه يك بازيگر باعث انتقاد و ايراد است، اما اگر در هر فيلم طبقه و موقعيت اجتماعي و قوميت آن شخصيت‌ها تغيير كند و از نظر جسمي هم تفاوت‌ها و گاهي معلوليت‌هايي داشته باشد منجر به كسب اعتبار و امتياز مي‌شود. شما هم فكر مي‌كنيد اين تنوع به خودي خود امتياز و مزيتي ايجاد مي‌كند؟
    * اصلاً فكر نمي‌كنم كه مزيت عجيب و غريبي باشد، اما اين راهم مي‌دانم كه چالش با نقش‌هاي مختلف و دلهره و اضطراب براي اجراي آن‌ها يك وسوسه دروني است؛ اين‌كه آيا از پس از اين كار برمي‌آيم يا مي‌توانم آن‌قدر از خودم دور شوم كه فرضاً يك زن كُرد را كه ده سال هم از من بزرگ‌تر است، قابل‌باور كنم يا نه؟ من هم قبول دارم كه هيچ‌كدام از اين‌ها كه گفتيد به خودي خود مزيت نيست و در نهايت محصول نهايي است كه همه‌چيز را مشخص مي‌كند.

    ” از نظر خودتان تفاوت اين‌ها در چيست و شخصا كدامشان را ترجيح مي‌دهيد؟
    * اگر مي‌پرسيديد كدام يكي سخت‌تر است، جواب مي‌دادم اجراي نقش‌هاي كليشه‌اي و تكراري. در چنين موقعيتي با ابزار و ماتريال خيلي محدود بايد كاري كنم تا فاصله و تمايز بين شخصيت‌ها از فيلمي به فيلم ديگر رعايت شود، وگرنه بعد از دوسه نقش مشابه خود به خود از سينما كنار خواهم رفت. گاهي تداوم در اين كار و اجراي قابل‌قبول و جذابيت شخصيتي كه ظاهراً تفاوتي با فيلم قبلي ندارد، دردسر و دشواري‌هاي بيش‌تري به دنبال دارد. اگر كليشه به شكل درستي اتفاق بيفتد و بتواني تمايزهاي كوچكي بين‌شان ايجاد كني، كار سخت‌تري كرده‌اي تا وقتي داري از بيخ و بُن شخصيت جديدي را با گريم و گويش و فيزيك متفاوت اجرا مي‌كني. اين شخصيت تازه دلهره و استرس بيش‌تري دارد، مثل هر چيز تازه‌اي كه وقتي به زندگي‌ات اضافه مي‌كني، دلهره‌ها و مسائل تازه و تجربه‌نشده‌اي هم با خودش مي‌آورد. كاراكترهاي تازه و متفاوت از ابتدا براي همه جذابيت دارد، ولي درمورد نقش‌هاي مشابه بايد فكر كنم چه‌طور مي‌شود اين يكي را هم جذاب اجرا كرد تا تماشاگر از ديدن دوباره اين شخصيت خسته و دل‌زده نشود.

    ” حالا مي‌رسيم به اين موضوع كه براي جذاب‌كردن اين نقش و قالب مشخص و ثابت به چه تمهيدهايي فكر مي‌كنيد؟ يعني براي رسيدن به اين تنوع و وجوه و طيف‌هاي گوناگون يك شخصيت، اين دفعه در اين فيلم تازه بايد چه كار كرد و چه‌كار نكرد تا باز هم مقبول و جذاب از كار دربيايد.
    *قبل از اين‌كه بگويم كه من چه كارهايي مي‌كنم، به اين نكته اشاره مي‌كنم كه اين‌ها در وهله اول به قصه و ويژگي‌هاي فيلم‌نامه و خواست كارگردان بستگي دارد، چون تصميم‌گيرنده نهايي نيستم و فقط مي‌توانم براي ايجاد چنين ظرايف و تفاوت‌هايي بحث كنم و سروكله بزنم. پس اين تفاوت‌ها در ابتدا بايد در فيلم‌نامه باشد. نقش من در قرمز و شوكران ارتباط چنداني به هم ندارد، گرچه در نگاه اول ممكن است مشابه و تكراري به نظر برسند. وقتي اين تفاوت‌هاي اساسي و پايه‌اي در نقش‌ها وجود دارد، كار من براي ايجاد اين تمايز به چيزهايي خيلي كوچكي مثل يك جور نگاه خاص يا حركت سر و دست و شكل راه‌رفتن محدود مي‌شود.

    ” قبول داريد كه به وجود آوردن تمايز و تفاوت‌هاي ظريف و درست بين نقش‌هاي مشابه با اين ابزارهاي محدود كار دشواري است و شايد دشواري‌اش كم‌تر از اجراي نقش يك آدم افليج يا ديوانه نباشد؟
    * قبول كه كار بسيار سختي است، اما نمي‌دانم از فلج‌شدن سخت‌تر است يا نه چون تا حالا چنين تجربه‌اي نداشتم كه بتوانم قضاوت درستي بكنم. قطعا دست بازيگر براي زيرورو كردن قالب و شخصيت‌هاي اين‌گونه خيلي بازتر است، درحالي‌كه من اگر يك‌باره بخواهم پرسوناي زن مستقل شهري را در فيلمي زيرورو كنم و چيز كاملاً تازه‌اي خلق كنم، آن شخصيت را نابود كرده‌ام. بازهم بايد تكرار كنم كه معمولا شخصيت‌پردازي در سينماي ايران مفهوم جدي و درستي ندارد. در سينماي دنيا هم فقط بازيگر نيست كه تصميم مي‌گيرد كاراكترهاي جذاب و متفاوتي خلق كند. آن‌جا يك مجموعه پيچيده و توانا دست به دست هم مي‌دهند تا اين اتفاق را تسهيل كنند؛ ميزانسن مهم است، ديالوگ مهم است، گريم و لباس و صحنه و نور مهم است، تدوين مهم است و همه اين‌ها براي آن هدف نهايي به هم كمك مي‌كنند درحالي‌كه در سينماي ما گاهي هر كدام از اين عوامل نهايت كوشش‌شان را مي‌كنند كه اين اتفاق نيفتد! حالا من بايد تلاش مضاعفي بكنم تا به‌رغم همه اين عوامل بازدارنده، جوري جلوي دوربين و روي پرده ظاهر بشوم كه توي ذوق نزنم و مردم مشتاق ديدنش باشند.

    ” مي‌خواهم يك سؤال تكراري و شايد غير قابل پاسخ‌ بپرسم! اگر همزمان و در شرايط ايده‌آل و يكسان دو نقش به شما پيشنهاد شود كه اولي در ادامه همان قالب آشناست و ديگري به‌كلي متفاوت از هرچه تا به‌حال بازي كرديد، كدام را انتخاب مي‌كنيد؟ فرض را بر اين مي‌گذاريم كه هر دو نقش خيلي خوب نوشته شده و عوامل فيلم‌ها هم بار و اعتبار يكساني دارند.
    *فيلمنامه‌هاي هردو را بدهيد بخوانم تا تصميم بگيرم! از آن سوال‌هايي است كه بدون مصداق و مثال نمي‌توانم درموردش فكر كنم. موقع خواندن فيلم‌نامه و در مسير جلورفتن قصه به نتيجه مي‌رسم كه كدام را قبول كنم. بعد كه قصه تمام شد، مي‌رسيم به شخصيتي كه براي بازي من درنظر گرفته شده است.

    ” وقتي فيلم‌نامه‌اي به دست‌تان مي‌رسد، اولويت را به داستان و حال‌وهواي كلي آن مي‌دهيد يا مستقيماً مي‌رويد سراغ نقشي كه قرار است بازي كنيد؟
    *اول قصه را مي‌خوانم و كاري به نقش خودم ندارم. وقتي كليت موضوع و ماجرا دستم آمد، مي‌شود رفت سراغ شخصيت و ديالوگ‌ها و موقعيت‌هايي كه قرار است اجرا كنم. در ادامه بحث قبل اين را هم بگويم كه فرصت و پيشنهاد ارائه يك نقش كاملاً متفاوت با نقش‌هاي قبلي در فيلم دوئل برايم پيش آمد و ابتدا قرار بود نقش سليمه را بازي كنم. در نگاه اول همه شرايط مطلوب اين تغيير پرسونا آماده بود؛ نقش كاملاً متفاوت، گروه توليد حرفه‌اي و يك پروداكشن عظيم در ژانر جنگ كه تا به‌حال تجربه‌اش را نداشتم. قصه را خواندم و آقاي درويش هم معتقد بودند اين نقش با توجه به متفاوت‌بودنش براي من در اين مقطع ايده‌آل است.

    منبع: سينماي ما

     

     

     

     

     

     

     

     

     گروه اینترنتی مشکان

    Text Link Ads