پاندول ساعت دیگر حرکت نمی کرد. ایستاده بود و خاموش، صدای تیک تاکش دیگر به گوش نمی رسید. جلو رفتم و پرسیدم، خروسک من! دیگر نمی خوانی؟ خسته شده ای؟ جواب داد: آری خسته شدم، بس که داد زدم و گفتم لحظه ها را دریاب، زمان را از مرگ نجات بده.

گرفته شده از کتاب " ما و شما "
www.alivaram.com

اگر روزي دشمن پيدا كردي، بدان در رسيدن به هدفت موفق بودي! اگر روزي تهديدت كردند، بدان در برابرت ناتوانند! اگر روزي خيانت ديدي، بدان قيمتت بالاست! اگر روزي تركت كردند، بدان با تو بودن لياقت مي خواهد

TOUNG TWISTERS(3)

9 .Mr Inside went over to see Mr Outside. Mr Inside stood outside and called to MrOutside inside. Mr Outside answered Mr Inside from inside and Told Mr Inside to come inside. Mr Inside said "NO", and told Mr Outside to come outside. MrOutside and Mr Inside argued from inside and outside about going outside or coming inside. Finally, Mr Outside coaxed Mr Inside to come inside, then both Mr Outside and Mr Inside went outside to the riverside.

10 .SHE SELLS SEA SHELLS ON THE SEA SHORE , BUT THE SEA SHELLS THAT SHE SELLS, ON THE SEA SHORE ARE NOT THE REAL ONES

11 .The owner of the inside inn was inside his inside inn with his inside outside his inside inn.
http://olinda.blogfa.com
 

دوباره افکارم . . .
گریم میندازن
آزارم میدن . . .
میشکوننم
عذابم میدن . . .
*پی نوشت: از فکر کرن متنفرم
دریای احساس
..:: غم... ::..
وقتی که هنوز چشم به جهان نگشوده بودم صدایی نام غم را در گوشم طنین انداز کرد
فکر می کردم که غم عروسکی است که من در دست می گیرم و با آن بازی می کنم
اما حال می بینم که خود عروسکی هستم در دست
غم...
(در عالم یکرنگی نیرنگ ها بی رنگند)

دلـم بـرای ـسـی تـنـ اسـت
ه ـشـمـهـای قـشـنــش را
به عـمـق آبـی دریـای واـون می دوخـت
و شعـرهـای خـوشی ـون ـرنـدـان می خـوانـد

دلـم بـرای ـسـی تـنـ اسـت
ه هـمــو ـود معـصـومی
دلـش بـرای دلـم می سـوخـت
و مهـربـانـی را
نـثـار مـن می ـرد

دلـم بـرای ـسـی تـنـ اسـت
ه تـا شمال تـریـن ِ شمال بـا من رفـت
و در جـنـوب تـریـن ِ جـنـوب بـا من بـود
سی ه بـی من مانـد
سی ه بـا من نیست
سی . . .

آغاز را با بوسه ای که طولانی ترین راههاست
در می نوردیم
با بوسه ای
از من، تا تو
ای عشق من!
در آمیخته از ساقه ها تا ریشه هامان
در پیوند یکی نگاه
از اعماق تو تا ژرفای من
و اینچنین
من، تو و عشق
هر سه باهمیم
تا بتوانیم هر سه با هم باشیم
تا بتواند
فقط من
فقط تو
تنها عشق باشد.
ما دردهامان را حمل کردیم
چونان سنگی بیشمار
تا دلتای هم
و به گل نشستیم
چونان دو کشتی
و به آغوشی خلیجی خاموش.
در فصلی که به گل میخک شکوفه می داد در زمین
جدامان کردند
بواسطه ترنها و ملت ها
بواسطه مرزها
ولی انگار دلتای بوروا
می دانست که ما چقدر همدیگر را دوست می داریم.

نقاب

بعد از مدت‌ها یک فیلم ایرانی دیدم : فیلم نقاب.
وقتی داریم یک فیلم ایرانی نگاه می‌کنیم ، مسلما باید سطح انتظار خودمان را پایین بیاوریم و انتظار بازیگری ، فیلمبرداری و جلوه‌های ویژه و یک فیلمنامه ماهرانه را نداشته باشیم. فیلم «نقاب» مسلما با بازیگرانی که برای ایفای نقش‌هایش انتخاب شده یعنی پارسا پیروزفر ، امین حیایی ، شریفی‌نیا ، درصدد جلب گیشه بوده است ، هرچند با کپی میلیونی این فیلم قبل از اکران فیلم ، ضربه‌ای جبران‌ناپذیر به فروش فیلم وارد آمد. حذف شدن بعضی از سکانس‌ها هم باعث می‌شود ، تماشاگر ، دیدن نسخه تعدیل‌نشده را ترجیح بدهد. بین ساخت و اکران این فیلم ، سه سال وقفه افتاده است ، «نقاب» در ابتدا قرار بود  عنوان‌های «پوکر» یا «شطرنج» داشته باشد که با این اسامی موافقت نشد. در معیارهای ایرانی ، فیلمنامه فیلم ، نقطه برجسته آن است و چیزی که فیلمنامه را برجسته می‌کند ، تعلیق و پیش‌پینی‌ناپذیر بودن داستان ان تا نیمه فیلم است. اما متأسفانه در نیمه دوم فیلم نویسنده فیلمنامه-قاسم‌خانی- داستان را دچار آشفتگی کرده و در انتها ، این آشفتگی و غیرمنطقی بودن فیلمنامه به اوج خود رسیده است.  فیلمنامه و نوع بازیگری نتوانسته ، کاراکتر یک خواهر انتقام‌جو را به درستی به تصویر بکشد. داستان فیلم گستاخانه انتخاب شده است. عشق یک زن شوهردار به مردی دیگر که در نیمه اول شاهد آن هستیم. اما همین موضوع ممنوعه باعث می‌شود که مخاطب حدس بزند باید کاسه‌ای زیر نیم‌کاسه باشد و روال داستان ناگزیر ، نباید به همین شیوه پیش برود. بازیها چندان برجسته نیستند ، به جای سارا خوئینی‌ها می‌شد از بازیگر تواناتری متناسب با نوع نقش استفاده کرد ، در فیلم به روال نقش‌هایی که قبلا خوئینی‌ها بازی کرده تأکید بیش از حد روی چشم و ابرو شده است!

«پرسپولیس» ساتراپی جایزه ویژه داوران کن را برد 

انيميشن «پرسپوليس» ساخته مشترک مرجان ساتراپی و همکاری ونسان پارونو روز يکشنبه جایزه ويژه هیات داوران شصتمين دوره جشنواره کن را از آن خود کرد.
انيمشن پرسپوليس بر مبنای کميک استريپی به همين نام ساخته شده است. داستان از دوران بچگی نويسنده که متولد شهر رشت است شروع می شود. در بخش های نخستين کتاب، داستان انقلاب و تغييرات سياسی و اجتماعی ناشی از آن و جنگ هشت ساله ايران و عراق، از ديدگاه «مرجان کودک» بازگو می شود.
مرجان ساتراپی پس از دريافت جايزه به خبرنگار روزنامه فرانسوی زبان « لو سار» می گويد:«اگر مردم بيايند و اين فيلم را بينند و بگويند آنها (ايرانی ها) هم مانند ما انسان هستند فيلم موفق بوده است.»
اگر مردم بيايند و اين فيلم را بينند و بگويند آنها (ايرانی ها) هم مانند ما انسان هستند فيلم موفق بوده است.
مرجان ساتراپی
وی افزود: زمانی که ما به مردم به عنوان انسان نگاه نکنيم می توانيم بمب بر سرشان بريزيم و هيچ اتفاقی نيافتد. هر روز صدها نفر در عراق کشته می شوند و حتی يک دقيقه سکوت به ياد آنها رعايت نکرديم.
مرجان ساتراپی، پس از اعلام رای داوران برای فيلم پرسپوليس گفت: «اين جايزه را به همه ايرانيان تقديم می کنم.»
در روزهای گذشته، نمايش فیلم «پرسپوليس» در فستيوال کن با اعتراضات معاونت سينمايی وزارت ارشاد اسلامی جمهوری اسلامی و بنياد فارابی همراه بود.
وزارت ارشاد در بيانیه ای اعلام کرد که «مديريت امور بين الملل بنياد سينمايی فارابی که مسئوليت حمايت از بين الملل سينمای ايران را عهده دار است، يک ماه پيش، پس از اطلاع از انتخاب فيلم انيميشن «پرسپوليس» در جشنواره فيلم کن ، مراتب اعتراض شديد مديريت سينمای کشور در خصوص انتخاب و نمايش اين فيلم در جشنواره مذکور را به صورت کتبی با امضای مديرعامل بنياد سينمايی فارابی به رايزن فرهنگی دولت فرانسه در ايران منعکس نموده است».
خانم ساتراپی در واکنش به اظهارات مقام های رسمی ايران عليه «پرسپوليس» گفته است که «پرسپوليس يک فيلم سياسی نيست، بلکه فيلمی جهانی است و روايت هايی را بيان می کند که هر روز در نقطه ای از دنيا اتفاق می افتد.»
فيلم پرسپوليس در فرانسه ساخته شده و در آمريکا نيز از طريق « استيون اسپيلبرگ» و همکار ديرينه اش «کاترين کندی» توزيع خواهد شد.
از سوی دیگر، فيلم «چهار ماه، سه هفته و دو روز» از رومانی برنده نخل طلا شصتمین جشنواره کن شد.

از کوزه همان برون تراود که در اوست

ظاهر هر کس تجلی درون اوست و اندیشه ها، اخلاق و روحیات، اعمال و ظواهر را می سازند و شکل می دهند. به طور مثال کسی که به برنامه ریزی اعتقاد راسخ دارد برای زندگی اش برنامه ای تنظیم می کند و هر کاری را در زمان خاص خودش انجام می دهد.
از سوی دیگر، رفتارهای ظاهری نیز به تدریج بر باطن انسان تاثیر می گذارند و روحیه ی فرد را تغییر می دهند.
برخی نیز برای توجیه نامناسب ظاهر خود به این جمله متوسل می شوند که " دل باید پاک باشد، ظاهر چندان اهمیتی ندارد!" و یا " قلب انسان با خدا باشد کافی است و عمل به احکام دین ضرورتی ندارد، اعمال ظاهری و ظاهر انسان مهم نیست، آنچه که اهمیت دارد، درون و باطن انسان است" اما این توجیه با کلام خداوند سازگار نیست. نمی شود انسان از صمیم دل کسی را دوست داشته باشد اما از فرمانش سرپیچی کند. این سرپیچی نشانه ی عدم صداقت است. خداوند در آیه ی 31 سوره ی آل عمران می فرماید: "قل ان کنتم تحبون الله فاتبعونی یحببکم الله و یغفرلکم ذنوبکم والله غفور رحیم "
«بگو (ای پیامبر) اگر خدا را دوست دارید پس مرا پیروی کنید تا خدا شما را دوست بدارد و گناهانتان را بیامرزد و خداوند بسیار آمرزنده و مهربان است.»
انسان های اینچنینی باید به این ضرب المثل توجه کنند که " از کوزه همان برون تراود که در اوست " مگر می شود که کسی حقیقتی را از صمیم دل دوست داشته باشد، اما هر روز کاری بر ضدّ آن انجام دهد؟
حقیقت آن است که دل به هر جا که رود عمل هم به همان جا می رود
اگرچه عفاف خصلت هر انسان با فضیلتی است، اعم از زن و مرد است اما وجود آن در زنان و دختران جلوه ای زیباتر و برتر دارد. زن آیت جمال خلقت است و این زیبایی هم در باطن و هم در ظاهر او باید متجلی باشد. خداوند زنان را زیباتر از مردان خلق نمود و وجود همین نعمت در اوست که باعث وابستگی مرد به زن و تحکیم خانواده می شود. عرضه ی نابجای این زیبایی ها، به جای گرما بخشیدن به کانون خانواده، عفت و حیا را ازبین می برد و این دو گهر مقدس را از او گرفته و باعث نابودی خانواده اش هم می شود.(با نیم نگاهی به آمار طلاق در کشورهای غربی - که مثلاً در آنجا آزادی زنان بیشتر است- می توان فروپاشی نظام خانوده را به خوبی مشاهده کرد.
زن عفیف دوست ندارد که دیگران به جهت بدن و زیباییهای زنانه اش توجه کنند و به تحسین و تمجید او بپردازند. او در وجود خود ارزش های والاتری می یابد که می تواند توجه و تحسین دیگران را برانگیزد. او خود را بزرگ تر از آن میبیند که دیگران او را فقط به عنوان یک ابزار نگاه کنند.
*قل للمومنین یغضوا من ابصارهم و یحفظوا فروجهم ذلک ازکی لهم ان الله خبیر بما یصنعون و قل للمومنات یغضضن من ابصارهن و یحفظن فروجهن و لا یبدین زینتهن الا ما ظهر منها و لیضربن بخمرهن علی جیوبهن*
.:: ای رسول خدا به مردان مومن بگو چشمان خود را ازگناه کنترل کنند و دامان خود را(از گناه) حفظ نمایند که این پاکیزگی شما بهتر است البته خداوند به آنچه انجام می دهید آگاه است و به زنان مومنه بگو چشمان خود را ازگناه کنترل کنند و دامان خود را(از گناه) حفظ نمایند و زینت و آرایش خود را آشکار نکنند مگر آنچه نمایان است(مثل گردی صورت) و روسری های خود را بر روی سینه و گریبان خویش بیندازند::.
*آیات مبارکه ی 30 و 31 نور*

سعد بن عبدالله قمى مى گويد: به امام عصر(ع) عرض كردم: اى فرزند رسول خدا تأويل آیه كهيعص چيست؟ فرمود: اين حروف از اخبار غيبى است خداوند زكريا را از آن مطلع كرده و بعد از آن، داستان آن را به حضرت محمد(ص) بازگفته است...
داستان از اين قرار است كه: زكريا از پرورد گارش درخواست كرد كه "اسماء خمسه طیبه را به وى بياموزد.
خداوند، جبرئيل را بر اوفرو فرستاد و آن اسماء را به اوتعليم داد.
زكريا چون نام هاى محمد، على، فاطمه و حسن (ع) را ياد مى كرد، اندوهش برطرف مى شد وگرفتارى اش از بين مى رفت. و چون حسين (ع) را ياد مى كرد، بغض و غصه، گلويش را مى گرفت و مى گريست و مبهوت مى شد.
روزى گفت: بارالها چرا وقتى آن چهار نفر را ياد مى كنم، آرامش مى يابم و اندوهم برطرف مى شود؟ اما وقتى حسين را ياد مى كنم، اشكم جارى مى شود و ناله ام بلند مى گردد؟ خداى تعالى او را از اين داستان آگاه كرد و فرمود: كهيعص كاف اسم كربلا و هاء رمز هلاکت عترت طاهره است، و ياء نام يزيد ظالم بر حسين (ع) وعين اشاره به عطش و صاد نشان صبر او است .
زكريا وقتى اين مطلب را شنيد، غمگين شد و تا سه روز از عبادتگاهش بيرون نيامد، و به كسى اجازه ندادكه نزد او بيايد . گريه و ناله سر داد و چنين نوحه كرد: بار الها از مصيبتى كه براى فرزند بهترين خلايق خود، تقديركرده اى دردمندم. خدايا آيا اين مصيبت را بر آستانه او نازل مى كنى؟ آیا جامه اين مصيبت را بر تن على و فاطمه مى پوشانى آیا اين فاجعه را بر ساحت آنان فرود مى آورى؟ بعد از آن گفت: بارالها فرزندى به من عطا كن تا در پيرى چشمم به او روشن شود و او را وارث و وصی من قرار ده آنگاه مرا دردمند اوگردان همچنان كه حبيبت محمد را دردمند فرزندش گرداندى .
خداوند، يحيى را به او بخشيد و او را دردمند وى ساخت. و دوره حمل يحيى شش ماه بود و مدت حمل امام حسين (ع) نيز شش ماه بود و براى آن نيز قضيه اى طولانى است . (1)

1. كمال الد ين ج2 ص 420.

عاقب همه مثل هم نشديم؟!

چندي پيش، با دوستي قديمي که تازه به ايران برگشته صحبت مي‌کردم، گلايه‌آميز از زندگي مي‌گفت: خواهر کوچکم کيف مدرسه‌اش را که مزين به دو زنگوله‌ آويزان از يک سو و يک خرگوش صورتي آويزان از سوي ديگر است به پشتش مي‌اندازد و «اسنک!»اش را از روي ميز برمي‌دارد و در حالي که کلاهش را طوري تنظيم مي‌کند که مارک GAP آن واضح به چشم بخورد با دست تکان دادن خداحافظي مي‌کند و با کفش‌هاي کتاني‌اش تاپ‌تاپ مي‌دود تا به تاکسي‌اش برسد...
پسر عمه‌ام که قرار است در غياب پدر و مادرش چند روزي پيش ما باشد، تازه از خواب بيدار شده. از اتاق که بيرون مي‌آيد هدفون‌ به گوشش است. نمي‌دانم از ديشب همانطوري مانده يا بعد از بيدار شدن به گوشش گذاشته. آبي به دست و صورتش مي‌زند و سر ميز صبحانه مي‌آيد. صداي آهنگش آنقدر بلند است که همه مي‌شنوند. بالطبع صداي ديگران را هم نمي‌شنود. اگر جلوي صورتش دست تکان دهم، يکي از هدفون‌ها را بيرون مي‌آورد (که خداي نکرده آن ‌يکي گوشش بي‌استفاده نماند) و گوشش را جلو مي‌آورد تا ببيند من چه مي‌گويم.
...
هفته‌ پيش سر زدم به دبيرستان قديمي‌مان. يکي دوتا از بچه‌ها هيجان زده بودند و از علم و دانش مي‌پرسيدند. نيم ساعتي که گذشت بحث‌ها عوض شد: سؤال‌ها حالا از گروه U2 بود و کنسرت جديد mariah carrie و غيره و من که سال‌ها در آمريکا بودم در مورد فرهنگ آمريکا از همه بچه‌هاي ‌دبيرستاني‌ ايراني عقب‌افتاده‌تر به نظر مي‌رسيدم.
از فعاليت‌هاي فوق برنامه بچه‌ها مي‌پرسم. علي که بين هم‌کلاسي‌هايش قد کوتاه‌تري دارد و بيشتر حرف مي‌زند، مي‌گويد که گيتار برقي مي‌زند. آرزويش اين است که گروه موسيقي پاپ راه بيندازد، مثل شادمهر. يکي ديگر کلاس زبان فرانسه و اسپانيايي مي‌رود، مي‌خواهد براي تحصيل به اروپا برود و تجارت کند. آن يکي دوست دارد هنرپيشه باشد، با يک گروه تئاتر کار مي‌کند. يکي ديگر رمان مي‌خواند. بچه‌ها از تفريح‌ها و پارتي‌ها و غيره مي‌گويند. بحث که به قرص‌هاي مخدر و ديگر چيزها برسد، ديگر تحمل من تمام شده. عذرخواهي مي‌کنم و راهي خانه مي‌شوم...
خيابان‌هاي شهر هم ديدني است. پسرها به دخترها متلک مي‌گويند، دخترها به پسرها. دانشگاه هم وضع بهتري ندارد. ديگر نه خبري از بسيجي‌هاي ثابت قدم‌ است نه از انجمني‌هاي اصلاح طلب، نه تحصن، نه تجمع، نه سروصدا. ولي بازار تجارت داغ است. اصلاحات و اصول را هم مي‌تواني بخري، و صدالبته بفروشي.
...
و من اين‌ها را مي‌بينم از اين نسل جديد، و مي‌بينم و مي‌بينم،
و به فکر فرو مي‌روم، فکري عميق، به اين فکر مي‌کنم که ما چقدر متفاوت شديم از پدرانمان و از اين نسل جديد.
پدرانمان که جواني‌ و خوشي‌هاشان را کردند. سر پيري گفتند انقلابي هم بکنيم، انقلابشان را هم کردند و داغش به دلشان نماند. بعدش هم جنگ شد، خوب سخت بود، درست، ولي جنگ هم تمام شد، و بعد حالا همه چيز عادي. اين‌روزها ديگر خيلي به خودشان زحمت هم نمي‌دهند از انقلاب و جنگ و سياست صحبت کنند.
اين نسل بعد از ما که اصلا جنگ و انقلاب نديد. کتاب‌هايش را هم نمي‌خواند. بخواند هم برايش همه داستان است. 22 بهمن برايش کاغذ‌رنگي است و دو روز تعطيلي و شيريني و نمايش و بازي و خنده. 31 شهريور را مطمئنم نمي‌داند چه روزي است. صدام را حتما تازگي‌ها در اخبار ديده. دلش هم شايد برايش سوخته باشد، وقتي اعدامش کردند. ولي نمي‌داند، نمي‌داند که صدام سال‌ها براي مردم اين کشور عفريت مرگ بود و کابوس شب‌هاي بي‌پايان مادران و پدراني که انتظار بازگشت فرزندانشان پيرشان کرد.
نمي‌داند، خيلي چيزها را نمي‌داند....
مي‌داني، اينها را نمي‌داند ولي...، ولي موسيقي پاپ را خوب مي‌داند. همه خواننده‌ها را مي‌شناسد. ايراني و خارجي. خارجي‌ها را بهتر. خرگوش و زنگوله کيف و هنرپيشه‌هاي رنگ و وارنگ و سمند و پرايد، همه را مي‌داند خوب و دقيق. مدل موبايلت را از تُن صداي زنگش مي‌گويد.
...
بين پدرانمان و اين نسل جديد، ما - ولي - نسل عجيبي شديم.
ما شديم فرزند انقلاب، فرزند جنگ.
ما شديم خردسالاني که برنامه کودک‌شان مارش نظامي بود و گزارش عمليات، و لالايي شب‌هاشان نوحه‌هاي آهنگران و کويتي‌پور: سوي ديار عاشقان، سوي ديار عاشقان، رو به خدا مي‌رويم، رو به خدا مي‌رويم ...
ما شديم کودکاني که اسباب‌بازي‌ها‌شان تانک و نفربر و تفنگ پلاستيکي بود، دبستاني‌‌هايي که قلک‌هايشان شکل نارنجک بود، و اسم کلاس‌هاي درسشان «اول شهيد نامجو» و «دوم شهيد بابايي» و «سوم شهيد چمران» و ...
ما شديم فرزندان خاموشي‌هاي هر شب، که برنامه‌اش را روزنامه‌ها چاپ مي‌کردند. فرزند گنجشک لالاي راديوي باتري‌دار روي تاقچه، فرزند کوپن، فرزند صف‌هاي طويل که هيچ‌وقت تمام نمي‌شد، فرزند مدارس سه‌نوبته، فرزند کلاس‌درس‌هاي پنجاه نفره.
ما شديم همشاگردي جنگ‌زده‌ها، فرزند خيابان‌ها و کوچه‌هايي که به تدريج نام مردان و جوانان محل بر سردرشان نقش بست، فرزند صداي عبدالباسط که به هر محله که سرمي‌زدي از خانه‌اي بلند بود، همشاگردي دوستي که يک روز سرد و باراني فرزند شهيد شد،
...
وقتي کمي بزرگ‌تر شديم، فکر و ذکرمان شد آرمان و هدف. شديم نسل جنبش آرمان‌خواهي. نسل مدينه فاضله. نسل کتاب و سخن‌راني، نسل بحث، نسل حقيقت‌جويي. شديم نسل خواندن کتاب‌هايي که نه پدرانمان و نه نسل جديد به قول مرتضي آويني براي پز دادن هم حاضر نيستند دستشان بگيرند: فلسفه تاريخ، تاريخ فلسفه، تحليل انقلاب، فلسفه فلسفه ...
چه ‌شب‌ها تا صبح که نخوابيديم و بحث کرديم و براي دنيا برنامه ريختيم. چه دعواها که نکرديم: بر سر عقايدمان، بر سر درست و غلط، بر سر حق و باطل. چقدر که از درس و زندگيمان نزديم تا انجام وظيفه کنيم: در فلان تجمع و فلان راهپيمايي شرکت کنيم، پاي صحبت فلان و بهمان برويم، وظيفه‌مان را فراموش نکنيم،
چقدر مي‌ترسيديم که دچار روزمرگي شويم، چقدر مي‌ترسيديم که مثل بقيه شويم...
عاقبت هم مثل بقيه نشديم، خيلي متفاوت شديم، ما شديم نسل انقلاب، نسل جنگ، شديم نسل نگراني، نسل ترس، نسل مسئوليت، نسل درک، نسل تکليف، نسلي که هميشه مي‌بايست سال‌ها پخته‌تر از سنش فکر کند، نسلي که هيچ‌وقت جواني نکرد، ما نسل خيلي عجيبي شديم، نسل انقلاب، نسل جنگ...
بعضي وقت‌ها به بي‌خيالي اين نسل جديد حسوديم مي‌شود...
دوستم ديگر ساکت ماند. جوابي ندادم. جوابي نداشتم.

احمدی نژاد عددی نیست!!!
 

در دو روز پيش از اين، سه روز پيش از اين، در شانزده شهريور در تهران، دروازه دولت يك بساطي يهودي ها درست كردند، چهارصد، پانصد نفر يهودي دزد دور هم جمع شده اند و خلاصه حرفشان اين بوده كه شعاري براي يكي داده اند، يك فحشي به يكي داده اند، آن وقت نوشته اند به اينكه مجد مال يهود است، يهود برگزيده خداست، ما ملتي هستيم كه بايد حكومت بكنيم، نمي دانم چه بكنيم، كذا، ما با ديكتاتوري مخالفيم، ما با هيتلري مخالفيم، ماكذا، كذا. 43/6/18

آقا بترسيد شما از اينها (اسراییلی‌ها)، يك جانورهائي هستند اينها. 43/6/18

تسليم به خواست هاي دولت پوشالي اسرائيل و به خطر انداختن اقتصاد مملكت، سند ضعف و نوكري است و سند خيانت به اسلام و مسلمين است. 46/1/27

اين ماده فساد كه در قلب ممالك اسلامي با پشتيباني دول بزرگ جايگزين شده است و ريشه هاي فسادش هر روزي ممالك اسلامي را تهديد مي كند، بايد با همت ممالك اسلامي و ملل بزرگ اسلام ريشه كن شود. 46/3/21

قبلا هم تذكر داده ام كه دولت غاصب اسرائيل با هدفهائي كه دارد براي اسلام و ممالك مسلمين خطر عظيم دارد و خوف آن است كه اگر مسلمين به آنها مهلت دهند، فرصت از دست برود و جلوگيري از آنها امكان پذير نشود و چون احتمال خطر متوجه به اساس اسلام است، لازم است بر دول اسلامي بخصوص و بر ساير مسلمين عموما كه دفع اين ماده فساد را به هر نحو كه امكان دارد بنمايند و از كمك به مدافعين كوتاهي نكنند و جايز است از محل زكوات و ساير صدقات در اين امر مهم حياتي صرف نمايند.  47/1/4

  اينجانب كرارا" خطر اسرائيل و عمال آن را كه در راس آنها شاه ايران است گوشزد كرده ام. ملت اسلام تا اين جرثومه فساد را از بن نكنند روي خوش نمي بينند و ايران تا گرفتار اين دودمان ننگين است روي آزادي نخواهد ديد.  52/6/23

از خداوند متعال نصرت مسلمين و خذلان اسرائيل و عمال سياه آن را خواستارم.  52/6/23

من همواره مصرا خواسته ام كه مسلمانان سراسر جهان متحد شوند و بر ضد دشمنانشان از جمله اسرائيل مبارزه كنند، متاسفانه دعوت هاي مرا رژيم هاي مختلفي كه در كشورهاي مسلمان بر سر كار آمده اند نشنيده اند، من اميدوارم كه بالاخره اين دعوت ها شنيده شوند و من در اين راه پايداري خواهم كرد.   57/2/16

نترسید گوینده‌ی این کلام احمدی نژاد نیست! احمدی‌نژاد در مقابل این کلام عددی نیست! یعنی فکر نکنم خودش هم هم‌چین ادعایی داشته باشد. احمدی‌نژاد هم‌چه جگری ندارد. این کلام کلام پیر محله‌ی جماران است. او خمینی کبیر بود.

احمدی نژاد فقط اندکی از آن خشم مقدس و شجاعت مقدس و ایمان راسخ را نزد خود نگه داشته. احمدی‌نژاد جرأت نکرد تا از بیان این جمله صرف‌نظر کند: «ما برای هیچ‌کس حتا اسراییل تهدید نیستیم!»

حالا می توان سوال کرد که روسای جمهوری قبلی با آرمان‌های امام چه کردند که سخنان رقیق احمدی‌نژاد علیه اسراییل این‌گونه غوغایی در دنیا به پا کرده و عده‌ای هم در داخل آن را خطرناک و زیان‌بار می‌دانند! گویا ما با هزار خواهش و تمنا تلاش کردیم تا دنیا سخنان خمینی را نشنیده بگیرد و اتفاقا دنیا هم همین کار را کرد!

دنیا مدت‌ها بود که این سخنان را به طور جدی نشنیده بود و حرف رهبر عزیز را نیز در بین غوغاییان سازندگی و اصلاحات و گفتگوی تمدن ها و تنش زدایی و ناز و عشوه از نوع لندنی و پاریسی را نیز نشنیده بگیرد و سعی وافری کرده بود تا سخنان گفته شده سابق را نیز به فراموشی بسپارد.

ما با آرمان خمینی معامله‌ی خوبی نکردیم

خدایا ما را ببخش و بر کوتاهی‌هایمان رحم آور و ما را در مقابل کفار و مخصوصا اسراییل ثابت قدم بدار.

خدایا ما را جزو نابود کنندگان این جرثومه فساد و این غده‌ی سرطانی فاسد قرار بده. آمین

از خداوند تعالي توفيق شما را در سركوبي اسرائيل غاصب خواستار و استقلال كشورهاي اسلامي را خواهانم. 57/6/28

ما هم مثل برادر با آنها همدوش و همرزم خواهيم بود. بيت المقدس بايد به مسلمين برگردد، اسرائيلي ها غاصبند. 57/8/2

همه بايد متحد شوند و متحدا در مقابل اين جمعيت متجاوز بايستند و عمل كنند و دست غاصب او را قطع كنند. اصولا اين تكليف همه مسلمين است كه قدس را آزاد كنند و شر اين جرثومه فساد را از سر بلاد اسلامي قطع كنند.  57/9/16

اسرائيل مطرود ماست57/9/20

يك اسرائيلي پايش را بگذارد ايران، بر مردم ايران واجب است كه اينها را از بين ببرند. اسرائيلي مي آيد! غلط مي كند اسرائيلي كه مي آيد. اينها مي ترسانند شما را، به اعتصابتان ادامه بدهيد و مردم هم با اينها همراهي بكنند،57/9/25

اسرائيل از نظر اسلام و مسلمين و تمامي موازين بين المللي، غاصب و متجاوز است و ما كمترين اهمال و سستي را در پايان دادن به تجاوزات او جايز نمي دانيم. 57/10/10

سوال : شما در بياناتتان فرموديد كه اسرائيل دشمن اسلام است، آيا حكومت اسلامي ممكن است به اين كشور اعلان جنگ بدهد؟   جواب : بسته به مقتضاي زمان است.  57/11/3

یاسر عرفات: از پيروزي شما مطلب مهمي گفت «بگين» كه: «دوران تاريكي در اسرائيل پيش آمده.»   امام :انشاي الله  57/11/29

بر مسلمين و بر دولت هاي اسلامي است كه با هم متحد بشوند و اين جرثومه فساد را از بن و بيخ بركنند و كساني كه پشتيباني آنها را مي كنند، اجازه ندهند كه پشتيباني كنند. 58/2/31

من از سال هاي طولاني راجع به اسرائيل و راجع به جنايات او هميشه در خطبه ها و در نوشته ها گوشزد كرده ام به مسلمين كه اين يك غده سرطاني است در يك گوشه ممالك اسلامي و اينطور نيست كه اكتفا بكند 58/2/1

امام خطاب به نماینده حافظ اسد: ما در كنار شما با اسرائيل و آمريكا در حال مبارزه هستيم و اميدواريم كه لشكر حق بر لشكرهاي طاغوتي و شيطاني غلبه كند. 58/3/19

 دولت هاي عالم بدانند كه اسلام شكست بردار نيست، اسلام و تعاليم قرآن بر همه ممالك بايد غلبه كند، دين بايد دين الهي باشد، اسلام دين خداست و بايد در همه اقطار، اسلام پيشروي كند. 58/5/25

براي من يك مطلب به شكل معماست و آن اين است كه همه دول اسلاميه و ملت هاي اسلام  اگر مسلمين مجتمع بودند، هر كدام يك سطل آب به اسرائيل مي ريختند او را سيل مي برد، معذلك در مقابل او زبون هستند. 58/5/25   اشتباه سابق بايد جبران بشود به اتحاد مسلمين و تشكيل حزب مستضعفين بر ضد مستكبرين كه در راس آنها آمريكاي جاني است و نوكر بسيار فاسد او كه اسرائيل است. اين اشتباه دول اسلامي و اعراب خصوصا بود و بايد جبران كنند اين اشتباه را و در پيشگاه خداي تبارك و تعالي توبه كنند.  و اما اشتباهي كه ما كرديم اين بود كه به طور انقلابي عمل نكرديم و مهلت داديم به اين قشرهاي فاسد، و دولت انقلابي و ارتش انقلابي و پاسداران انقلابي، هيچ يك از اينها عمل انقلابي نكردند و انقلابي نبودند. اگر ما از اول كه رژيم فاسد را شكستيم و اين سد بسيار فاسد را خراب كرديم، به طور انقلابي عمل كرده بوديم، قلم تمام مطبوعات را شكسته بوديم و تمام مجلات فاسد و مطبوعات فاسد را تعطيل كرده بوديم و روئساي آنها را به محاكمه كشيده بوديم و حزب هاي فاسد را ممنوع اعلام كرده بوديم و روئساي آنها را به سزاي خودشان رسانده بوديم و چوبه هاي دار را در ميدان هاي بزرگ برپا كرده بوديم و مفسدين و فاسدين را درو كرده بوديم، اين زحمت ها پيش نمي آمد.    من از پيشگاه خداي متعال و از پيشگاه ملت عزيز عذر مي خواهم، خطاي خودمان را عذر مي خواهم. ما مردم انقلابي نبوديم، دولت ما انقلابي نيست، ارتش ما انقلابي نيست، ژاندارمري ما انقلابي نيست، شهرباني ما انقلابي نيست، پاسداران ما هم انقلابي نيستند، من هم انقلابي نيستم. اگر ما انقلابي بوديم، اجازه نمي داديم اينها اظهار وجود كنند. تمام احزاب را ممنوع اعلام مي كرديم. تمام جبهه ها را ممنوع اعلام مي كرديم، يك حزب و آن ((حزب الله)) حزب مستضعفين، و من توبه مي كنم از اين اشتباهي كه كردم و من اعلام مي كنم به اين قشرهاي فاسد در سرتاسر ايران كه اگر سر جاي خودشان ننشينند ما به طور انقلابي با آنها عمل مي كنيم. 58/5/27

مولاي ما اميرالمومنين سلام الله عليه آن مرد نمونه عالم، آن انسان به تمام معنا انسان، آن كه در عبادت آنطور بود و در زهد و تقوا آنطور و در رحم و مروت آنطور و با مستضعفين آنطور بود، با مستكبرين و با كساني كه توطئه مي كنند - شمشير را - مي كشت هفتصد نفر را در يك روز (چنانچه نقل مي كنند) از يهود بني قريضه كه نظير اسرائيل بود و اينها از نسل آنها شايد باشند، از دم شمشير گذراند.  خداي تبارك و تعالي در موضع عفو و رحمت، رحيم است و در موضع انتقام، انتقامجو، امام مسلمين هم اينطور بود، در موقع رحمت، رحمت، و در موقع انتقام، انتقام. ما نمي ترسيم از اينكه در روزنامه هاي سابق، در روزنامه هاي خارج از ايران براي ما چيزي بنويسند ما نمي خواهيم وجاهت در خارج از كشور پيدا بكنيم، ما مي خواهيم به امر خدا عمل كنيم و خواهيم كرد.  58/5/27

امروز قبله اول مسلمين، به دست اسرائيل اين غده سرطاني خاورميانه افتاده است،58/7/7

  متحد شويم و دست جنايتكاران چپ و راست را كه در راس آن آمريكاست قطع نموده و اسرائيل را از ريشه بركنيم و حق مردم فلسطين را به خودشان بسپاريم. از خداوند متعال بيداري مسلمين و اتحاد كلمه آنان و عظمت كشورهاي اسلامي را خواستارم. 58/8/8

  سوال: در خواست هاي شما نابودي كشور اسرائيل است، اگر اين منجر به نابودي اسرائيل شود و فلسطيني ها پيروز گردند، يهوديان چه سرنوشتي خواهند داشت   جواب: يهودي ها حسابشان از صهيونيست ها جداست. اگر چنانچه مسلمين بر صهيونيست ها غلبه پيدا بكنند، همان حالي را پيدا مي كنند كه شاه مخلوع پيدا كرد و اما با يهودي ها كاري ندارند، ملتي هستند مثل ساير ملل زندگي آنها انجام مي گيرد و تصرفي به آنها نيست. 58/8/17

اكنون چنانكه آثارش ظاهر شده است، امريكا و شاخه فاسد آن اسرائيل در صدد است كه مسجدالحرام و مسجدالنبي را قبضه كند. باز هم مسلمانان نشسته و تماشاگرند و بي تفاوت. برخيزيد و از اسلام و مركز وحي دفاع كنيد و از اين هياهوها نهراسيد كه امروز اسلام به شما محتاج است و شما در قبال خداوند متعال مسئول هستيد. 58/9/4

ما از مردم بي پناه لبنان و فلسطين در مقابل اسرائيل دفاع مي كنيم.   اسرائيل اين جرثومه فساد هميشه پايگاه آمريكا بوده است. من در طول نزديك به بيست سال خطر اسرائيل را گوشزد نموده ام بايد همه بپا خيزيم و اسرائيل را نابود كنيم و ملت قهرمان فلسطين را جايگزين آن گردانيم. 58/11/22

20 خرداد / 10 ژوئن / 24 جمادي الاول