آلبرت انیشتین : عشق مانند ساعت شنی همان طور که قلب را پر می کند مغز را خالی می کند.

جنايت سامرا و چراغ سبز آمريكا به وهابيون و بعثي ها

يوم علي قال رسول العظيم
جنايت دردناك امروز در سامرا داغ سنگيني بر دل محبين اهل بيت وارد كرد.
نگاه عميق تر به سلسله حوادث تاسف باري كه طي ساليان اخير عليه شيعيان و اماكن مقدس آنها صورت مي گيرد، نشانگر شكل گيري يك مثلث شوم است.
در راس اين مثلث، اشغالگران آمريكايي قرار دارند كه با نشان دادن چراغ سبز، راه را براي به بار نشستن مقاصد دو ضلع ديگر آن، بعثي ها و وهابي ها هموار مي كند.
به اين ترتيب عملا در مقابله با اين حوادث، علي رغم جريحه دار شدن احساساتمان، بايد همچنان نوك حملات خود را به سمت آمريكا و دولتمردانش قرار دهيم و در گام بعدي ضمن كمك به دولت عراق، بر دستگيري ومجازات عاملين و سران جريانات منحرف و وابسته تاكيد كنيم.
و در انتها نيز با شكوه به درگاه الهي، ظهور عاجل منتقم آل محمد را مسالت كنيم...

TOUNG TWISTERS (5)

15.A flea and a fly in a flue Said the fly "Oh what should we do" Said the flea" Let us fly Said the fly"Let us flee" So they flew through a flaw in the flue

16 .If you tell Tom to tell a tongue-twister his tongue will be twisted as tongue-twister twists tongues.

17 .Mr. See owned a saw.And Mr. Soar owned a seesaw. Now See's saw sawed Soar's seesaw Before Soar saw See, Which made Soar sore.Had Soar seen See's saw Before See sawed Soar's seesaw, See's saw would not have sawed Soar's seesaw. So See's saw sawed Soar's seesaw.But it was sad to see Soar so sore Just because See's saw sawed Soar's seesaw
THE END

http://olinda.blogfa.com

بي‌اراده متولد مي‌شويم بي‌اختيارزندگي مي‌كنيم
بدون اينكه بخواهيم مي‌ميريم داريم زندگي مي كنيم
و نمي‌تونيم در تولد و مرگ دخالتي داشته باشيم،
اما بياييد آنطور كه دوست داريم ديگران را دوست
داشته باشيم و کاری بکنیم تا وقتي كه براي هميشه
مي‌رويم خاطرمان در یادها و خاطره ها ماندگار شود

یاعلی - رزا

دو تصویر از دو رئیس جمهور
 

شخصی که در تصویر زیر می بینید ، "دکتر محمود احمدی نژاد" ، رئیس جمهور فعلی کشور عزیزمان ایران است. دکتر محمود احمدی نژاد فرزند یک "آهنگر" است. دکتر محمود احمدی نژاد تحصیلات حوزوی ندارد و یک چهره دانشگاهی با مدرک دکترای مهندسی عمران و استاد دانشگاه علم و صنعت بوده و می باشد.

و شخصی که در تصویر زیر می بینید ، "حجه الاسلام  والمسلمین سید محمد خاتمی" ، رئیس جمهور سابق کشور عزیزمان ایران است. حجه الاسلام والمسلمین خاتمی فرزند یک "آیت الله" است ، فرزند مرحوم آیت الله  سید روح الله خاتمی امام فقید جمعه یزد ... .سید محمد خاتمی تحصیل کرده حوزه های علمیه و ملبس به "لباس مقدس روحانیت" می باشد.

اصل فيلم را مي توانيد در اين آدرس ببينيد

چرا ؟ واقعا چرا؟
بعضي از موقه ها بدون اينكه بخواي وارد يه قضيه ميشي كه اصلا بهت مربوط نيست .
بعضي وقتا اينقدر غرق ميشي كه ديگه به هيچ چيز توجه نمي كني. و هيچ كس واست اهميت نداره .
بعضي وقتا هم بهت توجه نمي شه.
بعضي وقتا اينقدر دلت ميگيره كه نمي دوني به كي پناه ببري .
بعضي وقتا يه حركت ، تمام شخصيتت را زير سوال ميبره . ديگه كسي توجه نمي كنه كه بابا حق با تو هستش .
چرا . آخه چرا ؟
هرچي مي خواي سرت به كار خودت باشه بازم نمي شه. هميشه يه چيزايي وجود داره كه همه بخوان بهت گير بدن .
هرچي مي خواي با زندگي بسازي اون سر ناسازگاري باهات ميگذاره .
خلاصه اينقدر اذيت مي شه كه شور و حال زندگي ديگه توي چشمات نمي ياد . انكار تمام غمهاي عالم مياد توي دلت .
چقدر بده كه به عقده اي بودن متهمت كنن و تو نتوني از خودت دفاع كني . حتي نتوني با چند قطره اشك خودت را خالي كني.
چرا بازم.... چرا ؟
مگه ميشه ....
مگه ميشه هر رفتاري باهات بشه اما تو نتوني كلامي حرف يزني. مگه ميشه به شعورت توهين كنن و تو سكوت كني.
شايدم بشه .....
حتما من بلد نيستم. حتما من نمي فهمم.
پس......
خدايا بهم كمك كن تا بتونم بفهمم ، يادبگيرم ، صبور باشم ، دوستاي خوبي داشته باشم كه دوستيشون يكطرفه و به نفع خودشون نباشه.
خدايا بهم كمك كن تا بتونم دوست بدارم ، دوست داشته بشم ؛ سالم زندگي كنم و همه را شاد كنم.
خدايا بهم كمك كن تا اينبار طعم تلخ جدايي ، سرزنش و بي وفايي را نچشم.
در يك كلام خدايا بهم كمك كن تا بنده فرمان برداري بشم .
miss بي احساس ، كاملا دل شكسته و شاكي از روزگار، شاكي از همه كس و همه جا

آیا اسامه بن لادن از گوگل ارث استفاده می‌کند؟

"وهابيت" خطرناکتر از "بربريت"

از زماني كه خلفاي خود خوانده مسلمين پس از رحلت پيامبر(ص) جاهلانه و ظالمانه حكومت مختص مولي الموحدين علي عليه السلام و خاندان عصمت را غصب كردند و با برداشت عصر جاهليت خود باعث انحراف دين مبين اسلام شدند، سرآغاز يك حركت كاملا متضاد با احكام الهي و اسلام برداشته شد.
اين انحراف زماني به اوج خود رسيد كه پيوند ناميموني بين شخصيت منحرف فاقد شعوري چون "شيخ محمد عبدالوهاب نجدي"با قدرت حكومتي آن زمان يعني "محمد بن مسعود (جد آل سعود)" برقرار شد.
شيخ عبدالوهاب فردي بود كه به جهت شيفتگي به شخصيت خود احساس بزرگي به او دست داد و با تصورات شيطاني و باطل خود، هرگونه تمسك به پيامبر(ص) و اهل بيت او را قبيح دانست و از طرفي يكسري بدعتهاي تازه را وارد دين اسلام نمود.
بعد ازهلاكت وي،پيروان او با به رهبري "امير مسعود وهابى" با بيست هزار نفر به كربلا حمله كرده و وحشيانه پنج هزار شيعه را به خاك و خون كشيدند و اين روند ادامه يافت و گره عجيبي بين پيروان اين مذهب با قدرت آل سعود برقرار شد، به نحوي كه همه اقتدار امروز سلفي ها و وهابي هاي تكفيري از اين اتحاد سرچشمه مي گيرد.
آنچه امروز به سان "بربريت" در حال نمايش از طرف اين طايفه بوده و منجر به وحشيانه ترين جنايت ها عليه شيعه و ديگر بشريت است، به خاطر انحرافات به ظاهرعلماي وهابيت است كه هرآنكس را كه اندكي با عقايد آنها مخالفت كند تكفيركرده و حكم قتلش را مي دهند، ويا به جهت كينه و عداوتي كه در اثر اين تفكر انحرافي نسبت به اهل بيت و قبور مطهر آنها دارند، حكم انهدام اين اماكن متبركه وملكوتي را صادر مي كنند، كما اينكه درانهدام صبح امروز گلدسته‌هاي حرمين عسگريين، بنا به گزارش پايگاه اينترنتي "هجر" فتواي اخير"بن جِبرين" از مفتي‌هاي برجسته سعودي مبني بر ضرورت تخريب اماكن مقدس شيعيان، نقش بسزائي داشته است.
همه اينها به دليل شكافي است كه خلفاي خودخوانده جاهل راشدين، با سرپيچي از ولايت پذيري حضرت علي عليه السلام كردند و خود و پيروان جاهل تر خود را مستحق عذاب جاويد و اليم الهي كردند.
وقتي ما در زيارات جامعه مي گوئيم: « السلام عليكم يا اهل بيت نبوت وموضع الرساله و مختلف الملائكه ومهبط الوحي و خزان العلم » و يا با تعابيري چون " تراجمة وحي الله"از ائمه(ع) ياد مي كنيم، اين به دليل اينست كه تنها اهل بيت عصمت و طهارت(ع) هستند كه معدن علم لدن الهي و هبوط وحي بوده و قابليت تفسير و ترجمان آيات فوق وزين قرآن را دارند، نه هر بشر ناقص العقلي چون خلفاي راشدين كه پيروان وهابي آنها امروز با خواندن هر آيه از قرآن ،تفسير به راي ناقص خود كرده و حكم به تكفير ديگران وانهدام قبور مطهره فرزندان معصوم رسول الله صلي الله عليه و آله مي دهند.
اما در كنار همه اينها بايد گفت كه امروز تفكر عقلائي و ولايت مدار شيعه مي رود تا با نفوذ در قلب هاي مستعد، پايه هاي اعتقادي خود را مستحم كرده و زمينه ظهورامام حي و زنده و غايب خود حضرت مهدي ارواح العالمين لتراب مقدمه الفداه را در جوامع فراهم آورد، و مفتي هاي جاهل سلفي وتكفيري سعودي و امثالهم هم بدانند كه با چنين فتاواي شيطاني، جزتيشه به ريشه خود زدن را ديكته نمي كنند، چرا كه "هر كه با آل علي درافتاد ور افتاد.
"اللهم عجل لوليك الفرج"

روزي مرد کوري روي پله‌هاي ساختماني نشسته و کلاه و تابلويي را در کنار
پايش قرار داده بود روي تابلو خوانده ميشد: من کور هستم لطفا کمک کنيد .
روزنامه نگارخلاقي از کنار او ميگذشت نگاهي به او انداخت فقط چند سکه د ر داخل  کلاه بود.او چند سکه داخل کلاه انداخت و بدون اينکه از مرد کور اجازه بگيرد
تابلوي او را برداشت ان را برگرداند و اعلان ديگري روي ان نوشت و تابلو را
کنار پاي او گذاشت و انجا را ترک کرد. عصر انروز روز نامه نگار به ان محل
برگشت و متوجه شد که کلاه مرد کور پر از سکه و اسکناس شده است مرد کور از صداي قدمهاي او خبرنگار را شناخت و خواست اگر او همان کسي است که ان تابلو را نوشته بگويد ،که بر روي ان چه نوشته است؟روزنامه نگار جواب داد:چيز خاص و مهمي نبود،من فقط نوشته شما را به شکل ديگري نوشتم و لبخندي زد و به راه خود ادامه داد. مرد کور هيچوقت ندانست که او چه نوشته است ولي روي تابلوي او خوانده ميشد:
امروز بهار است، ولي من نميتوانم آنرا ببينم !!!!!
وقتي کارتان را نميتوانيد پيش ببريد استراتژي خود را تغيير بدهيد
خواهيد ديد بهترينها ممکن خواهد شد باور داشته باشيد هر تغيير بهترين چيز
براي زندگي است.
حتي براي کوچکترين اعمالتان از دل،فکر،هوش و روحتان مايه بگذاريد اين رمز
موفقيت است ....

تصميم محلي با آثار ملي

درباره سفرهاي استاني رئيس جمهور و دولت، محاسن و معايبي در نقدهاي منصفانه يا غيرمنصفانه شمرده شده است. يكي از محاسن اين سفرها كه همواره در نقدهاي اينجانب بر آن تاكيد شده است، حل مسائل كهنه محلي در اين سفرهاست. گاهي اين مسائل محلي آثار ملي نيز دارد. يك نمونه آن ساماندهي سواحل درياي مازندران است.
ماده 63 قانون برنامه چهارم توسعه تكاليفي را براي ساماندهي سواحل خزر برعهده دولت گذارده كه از آن جمله آزادسازي حريم و استقرار مديريت يكپارچه بر سواحل است. طي سال هاي طولاني و به تدريج قسمت اعظم ساحل درياي مازندران را دستگاه هاي دولتي تصرف كرده و براي كارمندان خويش پلاژ و استراحتگاه ساخته بودند. طبيعي است كه وزيران و مديران در استفاده اولويت داشتند! اين دستگاه ها تا عمق 500-700 متر از ساحل را تصرف كرده بودند. 60 متر از اين مسافت جزء حريم دريا بوده و تصرفات كاملا غيرقانوني بود. گرچه در تصرف غير از اين 60 متر نيز مناسبات بين دستگاهي تصرفات را تسهيل مي كرد. ماده 69 قانون تنظيم بخشي از مقررات مالي دولت مصوب 26/10/1382 تمام املاك دستگاه هاي دولتي را ملك دولت تلقي مي كند. به همين دليل دولت قبل مي توانست راسا بدون رضايت دستگاه هاي اجرايي نسبت به رفع تصرف عدواني آنها در ساحل و تسهيل استفاده مردم از اين نعمت خدادادي اقدام كند، نعمتي كه متعلق به همه ملت ايران است. ولي كميسيون ماده 69 حريف دستگاه ها نمي شد و دولت وقت هم اقدامي نمي كرد. تنها در خزرآباد ساري 38 دستگاه دولتي، پلاژ داشتند و مردم مسافري كه خسته براي بهره برداري از دريا از راه مي رسيدند در كمتر جايي دسترسي به دريا داشتند.
اين ظلم بر مردم و محيط زيست برقرار بود تا سفر استاني دكتر احمدي نژاد به مازندران در سال گذشته انجام شد. از جمله تصميمات اين سفر مصوبه دولت براي خلع يد دستگاه هاي دولتي و قلع و قمع ساختمان و پلاژهاي در حريم دريا بود. دستور رئيس جمهور به عنوان مالك قانوني به نمايندگي مردم و مجري ماده 63 قانون برنامه چهارم حركت بولدوزرها و تخريب پلاژها در متصرفات غيرقانوني و باز كردن معبر از جاده كناره به ساحل به فاصله هر دو كيلومتر بود.
ديروز استاندار محترم مازندران خبر داد كه 75 درصد پلاژهاي دولتي غيرقانوني تخريب شده و دسترسي مردم به دريا بسيار آسان شده و 25 درصد ديگر نيز در حال انجام است.
مصاحبه وي حاكي از آن بود كه مجتمع هاي تفريحي ساحلي دولت در شمال كشور با هدف استفاده همگاني در اختيار سازمان ميراث فرهنگي و گردشگري قرار مي گيرد. اين اقدام نيز در جهت تكليف ديگر ماده 63 قانون برنامه چهارم است كه دولت را مكلف ساخته براي ساحل «مديريت يكپارچه» مستقر كند. آقاي مهندس شفقت استاندار مازندران وعده داد كه ساماندهي سواحل تحت اشغال بخش خصوصي در آينده انجام مي شود. در عين حال تاكيد كرد كه اين كار محتاج قانون و مقررات ويژه است. اين توجه به قانون نيز قابل تقدير است.
در اين تصميم محلي، قاطعيت در اجراي قانون كه زيبنده دولت و رئيس قوه مجريه است به روشني آشكار است. تصميمي محلي با آثاري ملي براي درمان يك درد كهنه. براي ساماندهي نيز دولت از خودش شروع كرد. شكي نيست كه اگر احمدي نژاد به زندگي ساده مردمي عادت نداشت و به رفاه طلبي و امتيازخواهي مرسوم برخي سياستمداران صاحبان قدرت آلوده بود، نه ميلي به حل مشكل پيدا مي شد و نه دستوري جامه عمل مي پوشيد. خدا بر بركت دولت اصولگرا بيفزايد.

دكتر احمد توكلي ¤
¤ نماينده مردم تهران در مجلس شوراي اسلامي

گير3پيچ

خب دوستان .. قسمت قبل در مورد نقشه هاي ذهني گفتم ..
بله عزيزان .. ديگه ما اون كودكان احساس نيستيم كه سهراب سپهري صدامون مي زنه ..
ما خيلي راحت به گدا پشت مي كنيم ، مورد مناسب براي ازدواج رو رد مي كنيم و پيشدواري مي كنيم بدون اطلاعات كافي ..
چاره اش اينه كه يكبار براي هميشه ماهيت اين نقشه رو بشناسيم و از خودمون دورش كنيم .. بذار براي خودش هر چقدر كه خواست دنيا رو تفسير كنه ، مورد رو رد كنه ، روي پديده ها اسم بذاره .
ما انسانها چون ظرفيت وجوديمون رو نشناختيم و نمي دونيم كه چه موجودات قدرتمندي هستيم در مقابل اين نقشه ها دست و پامون رو گم مي كنيم ، هر چي بگن مي گيم چشم . و وقتي يكي مي گه چرا ؟ مي گيم چون نمي خوايم و نمي تونيم با خودمون درگير بشيم و ديگه نا و رمقي نداريم ..
مي بنين دوستان . اين نقشه ها اين قدر پر رو شدن كه خودشون رو به جاي اون انسان معصوم هم جا مي زنن .. به ما اين طور وانمود مي كنن كه ضعيفيم ، نادانيم ، و به اونا وابسته ..يه ترسي توي دلمون مي ذارن كه اگه نباشيم ديگه هيچي ول مطلين ..
ولي ما خليفه ي خداييم .. ما اشرف مخلوقاتيم .. ما اون كسي هستيم كه فرشته ها بهش سجده كردن ، ما اون كسي هستيم كه خداي مهربون هميشه و همه وقت و همه جا هوامون رو داره و خدا تا مامور گذاشته تا بهمون خير برسونن ، محافظتمون كنن ، برامون دعا كنن و ...
فقط اينجا تلخترين و غمناكترين صحنه ها وقتي رقم مي خوره كه ما خودمون رو باور نداريم ، نمي خوايم عقاب باشيم و تا اون طرف مرز تواناييهامون بپريم .. اكثرا مي خوايم اردك باشيم حتي ما نمي خوايم يه قوي سفيد و دلفريب باشيم .. خيلي چيزاي پوشالي و بي محتوا رو ارزش و عقيده كرديم و اصل زندگي رو ول كرديم .
اينم قسمت آخر اون سه تا داستان كوچولو ..
1 - اين داستان واقعيه .. هنوز خبر ندارم به كجا رسيده ولي با اون جوون آشنا هستم .. دعا مي كنم نقشه ي ذهني اون خانوم پاشو از زندگي اين دو تا بكشه بيرون و اون خانوم به خدا توكل كنه و خوبي هاي اين جوون رو ببينه نه اينكه به مواردي گير بده كه نقشه ي ذهنيش داره بهش القا مي كنه .
2- اگه نقشه ي ذهنيت اين قدر قوي باشه خيلي راحت از كنار گدا رد مي شي .. ولي اگه هنوز به اون درجه از قدرت نرسيده باشه بهش سكه اي مي دي در قبال اينكه اون گدا بخشي از شخصيتش رو خورد كرده براي امرار معاش روزانه
3- چي مي خواين بدونين .. كار و درس و زندگي روي روان آدم لزگي مي رقصه حالا به همه ي اينها گرما رو هم اضافه كنين اون وقت شما هم جاي من بودين جيغ جيغ احساسيتون شونصد سال بود كه گوش فلك رو كر كرده بود ..
خب .. حالا براي اينكه بگم منم شعر دوست دارم و يكم برم تو كار اين دختراي لوس گروه كه هر فرت و فرت شعر مي فرستن و نمي گن مال كيه ( شايد هم مال خودشونه ) يه شعر براتون مي گم كه خيلي دوستش دارم
اين شعر ار شادوران فريدون مشيري يكي از بزرگ مردان زمان ماست :
در كلاس روزگار
درسهاي گونه گونه هست
درس دست يافتن به آب و نان
درس زيستن كنار اين و آن
درس مهر
درس قهر
درس آشنا شدن
درس با سرشك غم زهم جدا شدن
در ميان اين معلمان و درسها
در كنار نمره هاي صفر و نمره هاي بيست
يك معلم بزرگ نيز
در تمام لحظه ها ، در تمام عمر
در كلاس هست و در كلاس نيست
نام اوست مرگ
و آنچه را كه او درس مي دهد
زندگي است .

خب دوستان به قول شاعر :
به پايان آمد اين دفتر
حكايت همچنان باقيست .
شاد باشين و به دور از نقشه هاي رنگارنگ

یادداشت های همین جوری

بالاخره چشم ما به مطلب جدید ژاندارک ایران روشن شد و دوست خوب سلمان یاور لطف کردند و افاضات گوهر بار این خواهر عزیزمان ( فاطمه رجبی ) را برای عموم به ارمغان آوردند . شیر زنی که ! احساس می کند سال دو هزار و هفت ، تمام مردم جهان با اصول گرایی آقای معجزه زندگی می کنند ! و همگان مسافران قطاری هستند که نه بوق دارد و نه ترمز ! اما این شیر زن که مثل پیرزن های محله اسمال گدا صحبت می راند کمی از دنیا و مسایل دنیا پرت تشریف دارند و فکر می کنند هنوز زمان طلحه و زبیر است و آقای احمدی نژاد ، معجزه قرن ! معجزه ای که بهترین دوستش کت و شلوار در سفرهای رسمی ندارد بپوشد ( همین آمریکای لاتینی منظورمه که اومده ایران و بچه دانشگاهی های ما فکر کردند ارنست چه گوارا است و خود را به شکل کاملا بدبختانه فدایش می کردند ) . اما جالب اینجاست وقتی من این آقای آمریکای لاتین را دیدم که با رهبر در حال صحبت است ، اول احساس کردم شخصی است که از طرف میوه فروشان میادین میوه و تره بار برای عرض ارادت به پیش رهبر مشرف شده است ، یک شخصی که موهایش را شانه نکرده ، کت و شلوار یا لباس رسمی نپوشیده است ، آستین هایش را بالا زده ، کفش نپوشیده است و یک چفیه هم انداخته است و ... . خدایا ما را از این قطار پیاده نکن . آمین یا رب العالمین .
اما در نقد مطلب جدید این شیر زن باید گفت :
اول ) هاشمی رفسنجانی کسی بود که ایران را به مدت هشت سال با نفت بشکه ای شش دلار و کمتر و آنهم در پر هزینه ترین دوران یعنی دوران جنگ که فقط هزینه برای کشور داشت اداره کرد و جالب این که ده ها سد ، طرح عمرانی و سازندگی توسط هاشمی انجام شد . اما امروز به لطف نفت بشکه ای هفتاد دلار ( یعنی ده برابر ) ، معجزه قرن نه تنها نتوانسته است معیشت مردم را تامین کند ، بلکه اوضاع اقتصادی کشور را به نحوی اداره کرده است که نه تنها هیچ طرح عمرانی انجام نشده است ، بلکه فشار اقتصادی کمر مردم را شکسته است .
دوم ) هاشمی رفسنجانی نزدیک ترین فرد به امام بوده است . حالا از کجا ژاندارک به این نتیجه رسیده است که حرف های مابین امام و هاشمی غلط است ، ( با فرض اینکه ژاندارک در آنموقع با گل سرهایش بازی می کرده و صغر سن داشته ) خدا داند . اما اگر حرف ایشان منظور ژاندارک است ، درست باشد که امام در تمام مسایل جزیی و تخصصی دخالت مستقیم داشتند ، جدا باید امام را مورد بررسی قرار داد و این سوال را پاسخ داد که امام اینهمه اطلاعات را از کجا آورده بودند و با کدامین برنامه و تجربه در کلیه امور ریز دخالت می کردند ؟ و بر فرض که امام تمام این اطلاعات را هم داشتند ، پس دولت چه معنایی داشت ؟
سوم ) رجبی می گوید هاشمی چرند می گوید که ایران در این دو ساله مورد تهدید دشمنان قرار دارد . خب بر هیچکس پوشیده نیست که ایران در این دو ساله می خواهد یک تنه در مقابل کل دنیا بایستد و چرا خانم رجبی احساس کرده است که تمامی ملل دنیا دارند با ما حال می کنند و از ما خوشان می آید ، جای بحث دارد . البته از لحاظ عقلی ، خانم رجبی همواره تمامی اطلاعاتشان از دنیا در حد مسیر خانه تا مدرسه ای که جغرافیا درس می دهند است و فکر می کنند دنیا بر پایه نظام رجبعلی ای می چرخد ! امروزه به لطف و مدد شیر اندیشی معجزه قرن که فقط بورکینافاسو قبولش دارد در سطح بین المللی ، ایران منزوی ترین کشور جهان است و فشار بی حد و اندازه ای روی این کشور و بالخصوص مردمش سوار است . حالا چرا فاطمه رجبی احساس می کند ما در بهشت زندگی می کنیم و مردم دیگر بلاد دنیا در جهنم ، موی هر عاقلی را سیخ می کند . اما اگر واقعا ایران در تهدید نیست ، از هر ده سخن رهبر ، نه تایش در مورد دشمن های پشت دروازه است . حالا اگر سخن هاشمی چرند است ، پس لاجرم صحبت های رهبری هم همگی پوچ است و ... . اما نکته حایز اهمیت این است که اگر جنگی بین ایران و هر کشوری در بگیرد ، جوانان باید جان خود را در دستانشان بگیرند و به صحنه بروند تا رجبی ها بتوانند راحت سبزی پلو برای الهام ها درست کنند . چرا ایشان انقدر راحت در مورد جان چندین میلیون جوان صحبت می پرتابند ، خدا داند .
چهارم ) من شاهد خوبی برای قیام پانزده خرداد هستم . به نظر خانم رجبی ، هاشمی با گفتن این جمله عقده های روانی اش را مطرح کرده است ! چون از جمله " من " استفاده کرده است . حال این سوال پیش می آید که خانم رجبی ، شما همواره گفته اید " من " هاشمی را نقد می کنم . " من " خاتمی را دست نشانده می دانم . " من " می گویم احمدی نژاد معجزه قرن است . " من " به الهام گفتم خون دل می خورم . " من " جانم فدای رهبر و " من " هایی که هزاران بار بیشتر از هاشمی بوده است . حالا کی عقده دارد ؟؟؟
پنجم ) در بحث دانشگاه آزاد ، به فرض حق را به خانم رجبی می دهیم و هاشمی را مسوول شکستن کمرها زیر شهریه می دانیم . اما از طرفی معجزه قرن هم یک تصمیم انقلابی گرفت و حکم انقلابی داد . آیا کمر شکستن ها حل شد ؟ اینکه معجزه قرن با تصمیمی انقلابی شان ، پانزده درصد شهریه را بیشتر کردند ، نشان از اقتدار تصمیمات انقلابی معجزه دارد ؟
ششم ) خب در اینکه خانم رجبی در آن لحظه همراه رفسنجانی نبوده اند که ببینند دانشجویان قربان صدقه ایشان می روند یا نه شکی نیست ، اما چرا خانم رجبی احساس کرده است که هاشمی حافظه تاریخی اش را از دست داده است و احساس کرده است دانشجویان دوستش داشته اند ، این سوال پیش می آید که رجبی از کجا می داند دوست نداشته اند !!!؟ مگر علم غیب دارند ؟ دوم اینکه خانم رجبی هنوز تفاوت بین اسکی و اسکیت را نمی داند . باید عرض کنم که اسکی ، ورزشی است که دو چوب دارد که پا روی آن قرار می گیرد و لازمه این ورزش ، برف یا چمن است . اما اسکیت ، وسیله ای است که چهار چرخ دارد و پا را در آن می کنند و می توان در هر زمینی با آن تفریح کرد . حالا از کجا خانم رجبی اسکی بازانی را دیده اند که روی آسفالت برای هاشمی مانور می دهند ، ... . س( خدایا این دل شاد را از ما نگیر و به ما سواد عطا فرما ) . اما نکته اصلی اگر مانور جوانها برای هاشمی ، دلقک بازی است که نیست ، معجزه قرن هم در فیلم های تبلیغاتی شان دایما از خانه این پدر شهید به خانه آن مادر شهید می رفتند و مثل کارگران ساختمانی روی زمین می نشستند و پیژامه می پوشیدند و اکنون هم ماشالله لباس تکواندو ، دو بنده کشتی ( می ترسم کار به جایی برسد که ایشان مایو هم بپوشند ! ) و لباس محلی می پوشند . حالا خانم رجبی نام این کارها چیست ؟ نکند مردمسالاری دینی این است ؟؟؟
هفتم ) صدا و سیمای ضرغامی ( که رهبر ایشان را به این سمت گذارده ) بقول خانم رجبی دایما دارد فیلم و سریال از هاشمی نشان می دهد ولی ای کاش خانم رجبی می فرمودند که کدامین سریال از هاشمی پخش شده است و از کدامین شبکه تا ما هم فیض می بردیم از بازی هاشمی در سریال !!! واقعا من نمی دانستم که هاشمی فیلم و سریال هم دارد !!! راستی خانم رجبی ، جواهری در قصر که منظورتان نیست ؟؟؟
اما در مورد این نکته که خانم رجبی گفته است ، هاشمی در خاطراتش همواره از کلمه ما استفاده کرده است باید عرض کنم معمولا در خاطرات شخصی و کتابهایی که از زندگی و خاطرات نویسنده با قلم خود نویسنده منتشر می شود ، هیچ نویسنده ای از زبان سوم شخص نمی نویسد چون اسمش خاطرات است . و همواره از ما و من استفاده می کند چون خاطرات مربوط به نویسنده است . چرا خانم رجبی احساس می کنید هاشمی در خاطراتش باید به جای بردن نام خود ، از زبان اشخاص دیگر استفاده کند ؟ مگر خاطرات اشخاص دیگر است ؟ مثلا شما در دفتر خاطراتتان می نویسد ، او رفت به پارک و بهش خوش گذشت ؟ یا می نویسد من به پارک رفتم و خوش گذشت ؟ خدا بیامرزد قوم بنی اسراییل را که حداقل به موسی نمی گفتند چرا در خاطراتت از زبان خودت می نویسی ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
هشتم ) خانم رجبی دروغ می گویید . توضیحی هم ندارم که بدهم چون کاملا مشهود است شما دچار بیماری روانی هستید که هر جا نبوده اید و ندیده اید در موردش قضاوت می کنید .
نهم ) در مورد الطاف شیطانی هم خدایی وجود دارد که قضاوت می کند . خانم رجبی در مقامی نیستید که بخواهید ببینید کسی مورد لطف شیطان هست یا نیست . لطفا حداقل به خدا گیر الکی ندهید .
دهم ) اما در کل ، خانم رجبی بارها گفته ام ، شما رمانیکه طفلی شیر خوار بودید ، هاشمی در راس امور سیاسی مملکت قرار داشت و آنهم در سه زمان . زمان شاه ، زمان امام و زمان رهبر . شما چه دوست داشته و چه نداشته باشید ، هاشمی قدرتمند ترین شخصیت سیاسی ایران است و در آن هیچ شکی نیست و خوب و بد بودنش هم بر عده من و شما نیست . نه من و نه شما امیر المومنین نیستیم که بخواهیم قضاوت کنیم . تا به امروز علیرغ تمام تهمت هایی که به خاندان هاشمی زده شده است در باب بخور بخور ، هنوز هیچ عهدی پیدا نشده است که سندی رو کند . تا زمانی هم که سندی رو نشده باشد ( با حلوا حلوا دهان شیرین نمی شود ) با حرف مردم کوچه و بازار و با عقل سلیمی که شما دارید !!! امکان قضاوت ندارید و نخواهید داشت . هاشمی طیف طرفدارانش را دارد ( یک دو تا هم نیست ) که به شما مربوط نیست و نمی شود . اگر هاشمی پایگاهی ( روزنامه اش ) دارد ، معجزه قرن شما هم به لطف مدیریت شما بر رجا نیوز ، پایگاهی دارد که صد رحمت به بازتاب . شما وقایعی که مربوط به احمدی نژاد است را چنان بزرگ نمایی می کنید که واقعا بعضی مواقع من فکر می کنم ، احمدی نژاد ، ایاذبالله خود شخص امام زمان است . کلنگ زدن ایشان را چنان بزرگ می کنید که هر کس نداند فکر می کند معجزه قرن ، انقلاب کرده است . به هر حال بنده از منتقدین این دولت معجزه ای شما هستم و ایشان را در حد واندازه مدیریت دبستان هم نمی دانم ، چه برسد به مملکت . نحوه مدیریت هیاتی و آبگوشتی ایشان و شعار هایی مه همگی دروغین بود نه بر من و نه بر شما پوشیده نیست . من نه تنها پولی از نفت در سر سفره ام حس نمی کنم ، بلکه همان پول قدیم را هم ندارم . بگذریم از اینکه شما به لطف این پاچه خواری هایتان و همسر مهربانتان ، از بیت المال می خورید و فربه می شوید . راستی زمان هاشمی شما کجا بودید ؟ مگر به جز این است که نان ایشان را می خوردید و اکنون پشت بهش کرده اید . امیدوارم نگویید که زمان هاشمی و خاتمی شما نان نمی خوردید و تازه دو سال است به لطف قطار بی ترمز و بی بوق ، یاد گرفته اید غذا بخورید . همین .

24 خرداد / 14 ژوئن / 28 جمادي الاول