پند اول
.بوقلموني، گاوي بديد و بگفت:در آرزوي پروازم اما چگونه ، ندانم
گاو پاسخ داد: گر ز تپاله من خوري قدرت بر بالهايت فتد و پرواز کني
بوقلمون خورد و بر شاخي نشست
تيراندازي ماهر، بوقلمون بر درخت بديد
تيري بر آن نگون بخت بينداخت و هلاکش نمود

نتيجه اخلاقي:
با خوردن هر گندي شايد به بالا رسي، ليک در بالا نماني

-----------------------

پند دوم
.گنجشکي از سرماي بسيار قدرت پرواز از کف بداد و در
.گاوي گذر همي کرد و تپاله بر وي انداخت
. گنجشک ز گرماي تپاله جان بگرفت و به آواز مشغول شد
. گربه اي آواز بشنيد، جست و گنجشک بدندان بگرفت و بخورد

نتيجه اخلاقي :
.هر که گندي بر تو انداخت، حتماً دشمن نباشد
.هر که از گندي بدر آوردت، حتماً دوست نباشد
.گر خوشي، دهان ببند و آواز، بلند مخوان

-----------------------

پند سوم
خرگوش از کلاغي بر سر شاخه پرسيد
که آيا من نيز ميتوانم چون تو نشسته ، کار نکنم؟
کلاغ پاسخ داد: چرا که نه
خرگوش بنشست بي حرکت
. روباهي از ره رسيد و خرگوش بخورد

نتيجه اخلاقي :
لازمت نشستن و کار نکردن بالا نشستن است.

-----------------------

پند چهارم
براي تعيين رئيس، اعضاء بدن گرد آمدند
مغز بگفت که مراست اين مقام که همه دستورات از من است
سلسله اعصاب شايستگي رياست، از آن خود خواند
که منم پيام رسان به شما ، که بي من پيامي نيايد
. ريه بانگ بر آورد
هوا، که رساند؟ ... من، بي هوا دمي نمانيد، پس رياست مراست
و هر عضوي به نحوي مدعي
، تا به آخر که سوراخ مقعد دعوي رياست کرد
اعضاء بناي خنده و تمسخرنهادند و مقعد برفت و شش روز بسته ماند
. اختلال در کار اعضاء پديدار گشت
روز هفتم، زين انسداد جان ها به لب رسيد و سوراخ مقعد با اتفاق آراء به رياست رسید.

نتيجه اخلاقي :
چون لازمت رياست علم و تخصص نباشد، هر سوراخ مقعدي رياست کند.

چند لينک

لينک هاي زير اغلب مستقيما از سايتهاي خبري و خبرگزاريهاي خارجي است:
 

علاقه‌ی ناگهانی دست‌راستی‌های ضد همجنس‌گرایی به سرنوشت همجنس‌ گراهای ایران
از مجله‌ی سالون

پشت صحنه‌هایی از حضور احمدی‌نژاد در نیویورک

برمه جزو ده دارنده‌ی اول مخازن گاز طبیعی است
هر وقت حمایت آمریکا را از «دموکراسی» در جایی دیدید بروید سراغ ژئوپولتیک

استادان و دانشجویان کلمبیا از رفتار ریسشان شرمنده‌اند؛ نیویورک‌سان

واکنش کاربران «دیگ» به سخنرانی احمدی‌نژاد در کلمبیا
چندتایشان احمدی‌نژاد را برای ریاست جمهوری آمریکا در ۲۰۰۸ پیشنهاد کرده‌اند

ایرانیان از برخورد رییس دانشگاه کلمبیا با رییس‌جمهورشان عصبانی‌اند؛ آسوشیتدپرس

لوس‌آنجلس تایمز: احمدی‌نژاد در خاورمیانه یک قهرمان است

اسراییلی‌های دست‌راستی از سخنرانی احمدی‌نژاد در دانشگاه کلمبیا عصبانی‌اند

کاربران آمریکایی دیگ: احمدی‌نژاد آن جنگ‌طلب بی‌کله‌ای که به چپانده‌اند، نبود
پس از خواندن متن مصاحبه با CBS

روزنامه هاآرت (اسرائیل): بازنده اصلی دیدار احمدی نژاد، اسرائیل بود
مقاله خواندنی که به طور خلاصه می گوید که سخنرانی احمدی نژاد ممکن است موفق شده باشد اسرائیل را منزوی کند و ایران را نه در مقابل جهان که فقط در برابر اسرائیل نشان دهد (لينک مقاله از روزنامه هاآرتز)

ویروس عشق

چيزی که توی مملکت اصيل و با فرهنگ ما زياده، چيزی نيست جز عشق و عاشقی.
هرکسی با يه نگاه، يا صدا عاشق مي‌شه و يا بلعکس متنفر مي‌شه!
اصولا گيرنده‌های رمانتيک قلب ما ايرونيا خيلی آنتن دهيش قويه و اتومات و فوری جواب می‌ده.
اونچيزی که اينروزا ما اسمشو گذاشتيم عشق چيزی جز يه ويروس نيست.
ويروسی که از طريق چشم ها، آهنگ صدا، نوشته ها و تصاوير، اصطکاکات و... منتقل ميشه و فوق‌العاده خطرناکه....
وقتی اين ويروس خوشگله وارد تن آدم ميشه يه سری اتفاقاتی به شرح زير صورت مي‌گيره:
1- بالا رفتن دمای بدن (يه چيزی تو مايه‌های تب)
2- افزايش ضربان قلب و اضطراب و هيجان.
3- کم اشتهايي و يا بلعکس.
4- بی تفاوتی نسبت به همه چيز غير از عامل انتقال دهنده ويروس.
5- بی‌خوابی و آبريزش از چشم و گاهی بينی و بعضی موارد از دهان.
6- سردرد، گلو درد، دل درد، درد مواضع ماهيچه‌ای گردن و ستون فقرات و کمر و اجزای وابسته.
7- فلج موضعی مغز و عدم قدرت تصميم‌گيری عقلانی.
8- تمايل شديد به شماره‌گيری تلفنی.
9- تزلزل شخصيتی و افت قدرت اعتماد به نفس و تمايل به مرگ.
10- تمايل به خنديدن يا گريه شديد.
11- افزايش شديد ميل خودکشی.
12- ضعف شديد و کلی دستگاه عمومی بدن.
13- تمايل شديد به خواندن شعر، شنيدن ترانه و دراز کشيدن روی تخت.
14- فوران آه‌های متمادی از ته دل.
15- گيجی، منگی، قاط زدن و ميل زياد به پياده روی.
16- اعتياد به سيگار، ترياک، هرويين، مرفين، کوکايين، کافئين، وازلين، استالين و ...ـئين.
17- فعاليت فوق‌العاده سلول‌های تصوير سازی و تخيل مغز.
18- قاطی کردن شب و روز و ماه و سال و پارکينسون موضعی مخ.
19- نياز شديد به محبت و آب يخ و چای و آب قند.
20- توجه بيشتر به آيينه و وسواس شديد صورتی.
21- تمايل بی‌اندازه به تکيه کردن به يک شخص يا پشتی محکم.
22- خواب روزانه و تغيير هويت شخصی از آدم به جغد و گاهی شغال.
23- مبتلا شدن به بيماريهايي از قبيل مازوخيسم، قانقاريا، کم‌حرفيسم، ورميسم چشمی، کوتاهی قد و وبا!
24- افسردگی و ... مرگ.
همونطور که مشاهده كرديد، اين ويروس شهرام پهرام حاليش نيست. بی‌رحم و نامرده و توی تن هرکی بيفته فيتيله پيچش ميکنه.

عریضه‏ ها را چاه كجا مى‏ برد؟

خاموش‏تر از چراغ مرگیم
روشن‏تر از آفتاب كجایى‏؟
عقربك‏هاى ساعت، تا كى به گرد خود گردند، بیهوده در صفحه غیبت.
در گرگ و میش سحرگاه، پایان دروغ را انتظار مى‏كشیم.
آن روز كه بیایى، جهان براى خوشبختى ما تنگ است.
آغاز و فرجام خویش را در تو مى‏جوییم.
این گریه را پایانى است اگر، اشك راه خود را بداند و بر هر دامانى نریزد.
پوست را بادام و سال را ایام و زیستى را كام و بودن را نام تویى.
من كیستم؟ تو كیستى؟ من اینك نه آنم كه بودم. تو همچنان آنى كه بودى.
مگذار كه بگویم در تن من، امید را به خاك سپردند و سنگى صنوبرى شكل بر سر آن نهادند.
هیچیم هیچ، بى‏تو اى همه كس، همه چیز، همه جا، همه وقت، همه عمر...
دلى داریم به پریشانى دود; سرى داریم به حیرانى رود; چشمى به گریانى ابر; غمى به وفادارى بخت. نه اقبال خوشایندى، نه مرگ ظفرمندى.
رفتن، یعنى غیبت، آمدن، یعنى ظهور. بودن یعنى انتظار. كار یعنى سالنامه عمر را ورق زدن. سیاست، یعنى به لبخند تو خندیدن. حكومت، یعنى زیر پاى تو فرش گستردن. عاشورا، یعنى غمهاى تو. محرم، یعنى دمیدن مهتاب فراق. این است معناى حقیقى كلمات.
عریضه‏ها را چاه به كجا مى‏برد؟ آیا او هم...
سر و دست مى‏شكند غول فراق: ما به جنگ مگسها بسیجیده‏ایم.
اگر نه یك دم هماواز توییم، مگر چنگ ناساز تو نیستیم؟
خوشا آن در كه به روى تو هر روز مى‏خندد.

موبايل 2.0

علت اهميت روزافزون پديده‌هایی چون آيفون را بايد تنها در يك چيز دانست: موبايل 2.0 .اين عبارت اگرچه مدت كوتاهی است كه بر سر زبانهاافتاده اما پيشرفتهای چشمگيری داشته است.
روز گذشته از طريق وبلاگ ريد-رايت-وب با يك بلاگر آشنا شدم كه در زمينه موبايل 2.0 كار مي‌كند. او در اينجا يك اسلايد ارائه كرده است.شما مي‌توانيد اين اسلايد را در قالب يك فايل PDF از سايد اسلايدشير دانلود كنيد.بنظر من نيز، اين يكي از بهترين، جامع‌ترين و زيباترين و در عين حال ساده‌ترين نمونه‌هایی است كه تمام اتمسفر «موبايل 2.0» شامل گذشته-حال و آينده اين پديده را در چنين بسته كوچكي و در قالب تصاوير زيبا ارائه كرده است.توصيه مي‌كنم حتما آن را دانلود كنيد.
اما نكته‌ای مي‌خواستم بگويم اين است كه با توجه به گسترش روزافزون ايرانسل و امكانات جديد آن در حيطه استفاده از اينترنت- بخصوص ارائه كارتهای مخصوص و همچنين اينترنت رايگان در روزهای پنج‌شنبه و جمعه و ساير نكات- بايد به گسترش استفاده از اينترنت بر روی موبايل توجه بيشتری كنيم.قبلا از وبلاگ‌نويسان آی‌تی ، خواسته بودم كه مبحثي تحت عنوان «موبايل 2.0» به دسته‌بنديهای وبلاگهای خود اضافه كنند.اكنون نيز مي‌گويم بايد باری ديگر به گسترش اين موضوع فكر كنيم-لااقل فكر كنيم اگر نمي‌توانيم عمل كنيم.
در همان PDF مربوطه خواهيد ديد كه اكنون حيطه موبايل آنقدر مهم شده كه بازيگران بزرگ جهانی مثل نوكيا و گوگل و مايكروسافت در حال سرمايه‌گذاری‌های بزرگی هستند.شايد بنظرتان كمي برای ما -با توجه به مخابراتمان - زود باشد.از مشكلات فونت فارسي در موبايل باخبرم.اما با همه اين احوال اعتقاد دارم «موبايل 2.0» را بايد جدي گرفت.از امروز خود را برای آينده آماده كنيم.

احمدي نژاد بر منبر جهاني خوش درخشيد!

 مي خواهم اعتراف كنم زانو بزنم و در برابر و جدان و ضمير ناخود آگاه خودم اعتراف كنم مي خواهم مانند مومنين كاتوليك كه در برابر كشيش زانو مي زنند و اعتراف مي كنند من هم اعتراف كنم !
من به عنوان يك انسان اعتراف مي كنم به ضعف ايمان خودم و به حقارت و ناتواني روحم !
و به اين كه به اراده و نصرت الهي شك كردم!
و اسير وسوسه و جلال و جبروت دنياي فراعنه شدم !
و اينك آماده هر عقوبتي در پيشگاه ذات اقدس الهي هستم .
شايد ديگر حاميان احمدي نژاد نيز چون حقير ايمانشان دچار سستي شد وقتي شنيدند كه دكتر احمدي نژاد در ميان آن همه هياهوي محافل صهيو نيستي و حاميان داخلي و خارجي شان قرار است در دانشگاه كلمبيا حاضر شود !
و شايد همه ما پنهاني زمزمه مي كرديم :اي كاش دكتر از اين بر نامه منصرف شود !
و اين به خاطر آن بود كه همه ما در وسو سه تن و عالم خاكي خود اسير شده بوديم.
يك بار ديگر قضيه را مرور مي كنيم :
دكتر احمدي نژاد در ميان فشار بي سابقه جناح جنگ طلب امريكا و لابي صهيو نيست ها و ضد انقلاب خارج از كشور به خانه آنها مي رود و بر عليه سياست هاي آنها سخنراني مي كند !
در كجاي تاريخ معاصر سراغ داريم كه وزير خارجه رژيم صهيو نيستي خودش در تظاهرات كنار خيابان دانشگاه كلمبيا حاضر شود و شعار بدهد !
البته هيچ چيز از اراده خدا دور نيست و احمدي نژاد امروز به عنوان محبو بترين شخصيت جهان اسلام در كنار رهبر معظم انقلاب پاداش توكل و اعتقاد عملي اش به سيره انبيا و بشارت هاي قرآن كريم را دريافت ميكند .
همه ما كه از رفتن دكتر به دانشگاه كلمبيا نگران بوديم فراموش كرده بوديم كه خدا آتش را بر ابراهيم سرد كرد و فراموش كرده بوديم كه سحر ساحران در برابر عصاي موسي به بازيچه اي تبديل شد و فراموش كرده بوديم كه خدا در طبس با لشكريان آمريكا چه كرد ؟
و براي خدا آسان بود كه مهر سكوت بر لبان حضار دانشگاه كلمبيا بزند و دانشگاه كلمبيا را به منبر جهاني نظام اسلامي و احمدي نژاد تبديل كند !
و اينها همه ثمره شيرين اعتماد به نفس و توكل احمدي نژاد به خداست !
گفتمان عدالت كه احمدي نژاد ترسيم كننده آن است عدالت را گدايي نمي كند !
بلكه به ديكتاتور هاي جهاني توصيه مي كند كه براي بقاي خودشان در برابر عدالت تمكين كنند و حقوق ملت ها را به رسميت يشناسند .
اين يك توصيه عملي براي برون رفت از بن بست جهاني است و در جهان امروز 500 ميليون انسان درد مند با گوش جان آن را مي شنوند !
پيش از اين به اشاره بوش و خانم رايس براي آقاي خاتمي ويزاي آمريكا تدارك ديدند و ايشان در كليسايي در آمريكا حاضر شد و با عزت و احترام خاص به بيان ديد گاههاي خود پرداخت .آما ديديم كه آن گفتمان هيچ شور و شوقي در جهان ايجاد نكرد .و اين به خاطر آن بود كه مظلو مان عالم تشنه عدالتند و گفتمان مبتني بر تسليم در برابر زور گويان و تعظيم در برابر غرور آنها به بهانه گفتگو را نمي پذيرند !
مظلو مان عالم از كساني كه منش شرقي و اسلامي خود را رها كرده و رفتا ر اجتماعي خود را به زورگويان شبيه مي سازد خوششان نمي آيد !
اميدواريم كه جناح هاي سياسي كشور پيام مثبت اين سفر را درك كنند و از سنگ اندازي بيشتر در برابر گفتمان عدالت خوداري كنند و احمدي نژاد را به عنوان محور عزت اسلامي بپذيرند و تلاش گسترده اي را كه براي تضعيف دولت جهاني اسلام سا ماندهي مي كنند متوقف سازند و به اين شعر معروف تمكين كنند :
چراغي را كه ايزد بر فروزد
هر آن كس پف كند ريشش بسوزد
تا او چه خواهد...
والسلام

همکاری گوگل و بنیاد ایکس پرایز در پروژه ماه 2.0
 

>>دستور آشپزی هفته<<
زولبيا

مواد لازم:
نشاسته: دويست گرم
ماست: دويست گرم
آرد: بيست گرم
روغن جامد: يك قاشق چايخوري
جوش شيرين: نصف قاشق چايخوري
آب يا در صورت تمايل گلاب: يك قاشق سوپخوري

طرز تهيه:
ابتدا بايد نشاسته و ماست را با يكديگر مخلوط كنيم، پس از چند دقيقه كه نشاسته در ماست حل شد، آرد را به آن افزوده و با همزن خوب هم مي‌زنيم تا مايع مورد نظر صاف شود. آن‌گاه روغن جامد را به آن اضافه مي‌كنيم و دوباره شروع به همزدن مي‌كنيم، سپس به مايع درست شده، آب و يا گلاب را به همراه زعفران و جوش شيرين اضافه كرده و هم مي‌زنيم. سپس مايع را در قيف مخصوص مي‌ريزيم و روي روغن داغ، فرم مي‌دهيم، پس از اين كه كمي سرخ شد، آنها را پشت و رو مي‌كنيم و داخل شربت قرار مي‌دهيم و پس از يك ربع از شربت خارج مي‌كنيم.

توضيح: براي تهيه شربت
يك كيلو شكر را در 300 گرم آب مي‌جوشانيم و به آن مقدار كمي جوهرليمو، هل و 10 گرم باتقا (مايه‌اي كه قنادها از آن استفاده مي‌كنند) اضافه مي‌كنيم.

توضیحات نداآشپزباشی:
• برای تهیه زولبیا از ماست ترش آب گرفته شده استفاده کنید
• مایه زولبیا را باید مرتب هم بزنید چون نشاسته و ماست خیلی سریع سفت می شوند
• اگر مایه سفت شد از کمی آب یا ماست و اگر شل شد از نشاسته استفاده کنید
• مایه را حتما از صافی رد کنید چون معمولا ته ظرف مقداری نشاسته حل نشده باقی می ماند
• برای سرخ کردن زولبیا از روغن مایع مخصوص سرخ کردنی استفاده کنید و روغن باید حتما خیلی داغ باشد
• برای تهیه زولبیا باید از قالب های گرد مخصوص زولبیا استفاده کنید وگرنه خمیر شما در تمام سطح ماهیتابه پخش می شود اگر قالب در دسترس ندارید از ماهیتابه های کوچک استفاده کنید
• روغن سرخ کردنی شما نباید بسوزد چون زولبیا را بد رنگ می کند اگر روغن شما سوخت فورا آن را عوض کنید
• بهتر است که از زعفران در مایه زولبیا استفاده نکنید و آن را به شهد اضافه کنید
• شهد زولبیا نباید زیاد داغ باشد که زولبیا خمیر شود و نباید زیاد سرد باشد که شهد به خورد زولبیا نرود و زولبیا خرد شود
 

زولبيا

مواد لازم :
تخم‌مرغ: سه عدد
روغن جامد: يك قاشق مرباخوري
شكر: نيم كيلو
آرد: دويست گرم
آب: به مقدار لازم
نمك: يك سوم قاشق چايخوري
آب‌ليمو: دو قاشق سوپخوري
گلاب: به مقدار لازم

طرز تهيه:
ابتدا آب را جوش مي‌آوريم، با شعله ملايم آرد را اضافه مي‌كنيم و هم مي‌زنيم تا خمير نسبتا سفتي به دست آيد. سپس روغن را به آن اضافه مي‌كنيم و مرتب هم مي‌زنيم (حدود دو الي سه دقيقه) به طوري كه خمير به صورت سفت در بيايد. پس از اين كه خمير كمي سرد شد، تخم‌مرغ‌ها را يكي‌يكي به آن اضافه مي‌كنيم تا خمير خوب ورز بخورد و نرم شود. براي اينكه باميه رنگ زيباتري به خود بگيرد، بهتر است از شربت باميه يك قاشق سوپخوري به خمير باميه اضافه كرده و با خمير مخلوط كنيم. سپس خمير را در قيف مي‌ريزيم و به صورت دايره دايره در ظرف روغن داغ مي‌ريزيم. به ياد داشته باشيد كه باميه‌ها را هنگام سرخ شدن، بايد مرتب هم بزنيد تا به هم نچسبند و يك دست سرخ شوند. باميه‌ها را در همان حال كه داغ هستند، به شربت گرم اضافه مي‌كنيم تا شربت را خوب به خود جذب كنند.در غير اين صورت باميه‌ها، شربت را جذب نخواهند كرد. به ياد داشته باشيد اگر باميه پس از چند ساعت شربت خود را از دست داد، علت آن رقيق بودن شربت است و دليل ديگري ندارد.

شاد باشيد و برقرار
آشپزباشي ندا
http://www.parsplanet.com
http://delkadeh.parsgig.com

تو تمامش کن

- تموم شد ؟!
- نه ! هنوز پایان بندیش مونده !
- از صبح تو اتاقی و هنوز پایان بندیش مونده .
- می خوام تو نوشتن آخرش کمکم کنی ! می کنی ؟
- آره ، اون روزنامه رو بده به من ! برو بیار بخوونم ببینم چی کار می توونم بکنم . موهاتو کی مش کردی ؟!
- دیروز. بیآرم ؟!
- هی برو پول های بی زبون رو حروم کن ! روزنامه رو دادی ؟! آره ، پاشو بیآر.
- خودم بخوونم ، یا می خوونی ؟!
- نه ، بخوون . گوش می کنم .

زن فنجان قهوه ای رنگ قهوه را برداشت . نزدیک دهانش برد . به چشمان پسر زل زد . پسر نگاهش را دزدید . زن فنجان را سر جایش گذاشت . دستش را در شالش فرو برد . طره ای از موهایش را در دست راستش گرفت . موهایش وز شده بود . صبح یادش رفته بود سشوار بکشد . دست چپش را به سمت پسر دراز کرد . پسر دستش را پس کشید . زن فنجان را روی میز چپ کرد . دستانش را روی صورتش گذاشت و شانه هایش لرزید .

- شیرین یه دقیقه بپر برو زیر کتری رو روشن کن . از وقتی اومدم چایی نخوردم .
- وسط داستان ؟!
- وسط آپولو هوا کردن که نگفتم . پاشو خیلی خسته ام . اون آگهی های روزنامه ام زیر مبل افتاده بذار روی میز !
- امر دیگه ای ندارین ؟!؟
- موهات چه وز وزی شده امروز !
- میوه می خوری برات بیآرم ؟!
- آره ، اگه سیب میآری ، چاقو هم بیآر .
- بفرمایین ، این هم سیب شما . چایی هم چند دقیقه ی دیگه حاضره . بخوونم ؟!؟
- روزنامه رو برنداشتی !

دستانش را روی صورتش گذاشت و شانه هایش لرزید . پسر دستش را در موهای نامرتبش کرد . زن با دست راستش اشکش را پاک کرد و به چشمان پسر زل زد و گفت : حالا چی کار کنیم ؟! پسر به زن نگاه نکرد . فنجان را برداشت و به سمت دهانش برد . گفت : چی کار کنیم نه ، چی کار کنم ! زن چشمانش را گرد کرد و گفت : یعنی چی ؟! پسر قهوه را در دهانش مزه مزه کرد. فنجان را سر جایش گذاشت و گفت : من چند دفعه گفتم این قدر جلو نریم ؟! کی بود که هر روز زنگ می زد ؟ کی بود که می گفت در آغوش تو گرمای تابستان و خنکای بهار را حس می کنم . حالا که گندش دراومد گرما و خنکا تموم شدن ؟! بابا عزیز من .... . زن انگشت اشاره اش را بالا آورد و روی بینی اش گذاشت و گفت : هیسسسسسسس ! به من نگو عزیز من . به من هیچی نگو . فقط من بودم که از خنکای بهار و گرما می گفتم . فقط من بودم ؟! فقط من زنگ می زدم . عوض شدی ؟! چی صدام می کردی ، ساحل نه آشیونه یا .... ! حالا مشکله منه ! اون وقتا که می گفتی دوست داری موج باشی و هر شب ساحل رو در آغوش بگیری یادته ! حالت چشماتو یادته ! معلومه که یادت نیس . چرا باید یادت باشه . تو که نباید جوابه .... ! زن دوباره شانه هایش لرزید . پسر دستان زن را گرفت . زن چشمانش را بست . پسر گفت : من از همون اول گفتم اول باید طلاق بگیری بعد .... . حالا هم که طوری نشده . شده ؟! الان طلاق می گیری . نمی شه ؟! زن دستان پسر را رها کرد و گفت : برم بگم چی ؟! برم تو چشمانش زل بزنم و بگم من حامله ام و نمی توونم بچه ی یکی دیگه رو بندازم به لنگت . باباش نمی ذاره ! باباش می گه از شوهرم طلاق بگیرم بهتره !!! آره برم همین ها رو بگم .
- شیرین تلفن !
- چی ؟!
- تلفن !!! نمی شنوی ؟!
- الو ! الو ! قطع کرد .

آره ، برم همین ها رو بگم . پسر سرش را در میان دستانش گرفت و گفت : خب می گی چه گهی بخورم . آره ، اشتباه از من بود . حالا چی کار کنم . بدبخت ، می دونی اگه شوهرت بفهمه حکم هر کدوممون چیه ؟!؟!؟ زن به سمت پسر خم شد . چشمان ریزش را گرد کرد و گفت : می کشیمش ! پسر سرش را بالا آورد و به زن زل زد . زن آب دهانش را قورت داد و گفت : یه روز که خوونه تنها بودیم ، تو میآی و کارش رو تموم می کنیم . به خدا هیچ کس شک نمی کنه . پسر دستش را جلوی دهانش گرفت . نفس نمی کشید . زن چشمانش را ریزتر کرد و گفت همه چیز رو خودم برنامه ریزی می کنم . تو فقط بیا . پسر شانه هایش لرزید و گفت : شیرین می خوای چه غلطی بکنی ؟! بدبخت تر از اینی که هستیم می شیم ! من خودم طلاقت رو می گیرم . تو رو قرآن بی خیال شو . اصلا من نیستم . زن دستان پسر را گرفت و .... .

- چی شد ؟!
- گفتم که آخرش رو هوز ننوشتم . نمی دونم چی کار کنم .
- کاری نداره دیگه ، ببین . زنه پسر ه رو راضی می کنه . یه روز که مرده تازه از سر کار برگشته ، پسر ه میآد و با چوبی چیزی می زنن تو سر یارو و خلاص . حالا پاشو برو چایی بریز که هفت جوش شد .

زن به آشپزخانه رفت . شانه هایش دوباره لرزید . زیر کتری را خاموش کرد . کاش پسر کمی دیرتر بیآید تا چای آخر را با هم بخورند .

فرنوش زنگوئی
مهر 86

مهدويت از ديدگاه آيت‌الله‌العظمي بهجت
قسمت اول

اشاره:
بي‌ترديد حضرت آيت‌الله العظمي محمدتقي بهجت كه از مفاخر زندة تشيع است، براي بسياري شناخته شده‌اند. ايشان كه شيخ الفقهاء اين عصرند از بزرگان اهل عرفان عملي نيز به شمار مي‌آيند. شهادت بزرگان معرفت چون ميرزا علي آقاي قاضي، امام خميني، آيت‌الله بهاءالديني و ... بر اين مطلب صحّه نهاده و ده‌ها نقل كرامت عملاً ايشان را بين خاص و عام شهرة اين مقامات نموده است. لكن سلوك خاصّ ايشان؛ كم حرفي و فقدان تأليفات موجب شده كه سخناني از ايشان نقل و گاه به شكل گلچين چاپ شود كه نوعاً فاقد نظمي منطقي و ارائة يك نظام منسجم به خواننده مي‌باشد.
نبودن چنين تقدير نظام‌مندي از فرمايشات ايشان منجر شده گاه شايعاتي پيرامون موضوعات مختلفي از جمله مسائل پيرامون مهدويت در بين مردم رواج يابد و پس از مدتي انكار و تكذيب گردد. در اين مقاله به دنبال دسته‌بندي و ارائه فرمايشات به ظاهر پراكندة معظمٌ له دربارة موضوع مهدويت هستيم. علي‌القاعده منابع اصلي ما نيز همان كتاب‌هايند لذا نمي‌توان ادعا كرد توانسته باشيم به همة ابعاد نظر ايشان دربارة اين موضوع مهم دست يافته باشيم. اما اهميت مطلب از يك سو، و اهميت، ارجمندي و وجاهت صاحبِ نظر از سوي ديگر ما را بر آن داشت تا همين اندك را هم دريغ نورزيم و آن را توشة راه نماييم. بدين منظور، مطالب را در چهار بخش مرتبط به هم تقديم مي‌داريم.

1. وضعيت امام غائب(عج)
آيت‌الله بهجهت چونان ساير عالمان شيعي، امام را بزرگ‌ترين آيت حق، «آينه‌اي كه تمام عالم را نشان مي‌دهد»1، «وليّ نعمت‌ها و مجراي رساندن فيض به ما»2 دانسته، دربارة امام عصر(ع) مي‌فرمايند: «اهل‌بيت همه نور واحدند؛ لذا انسان به هر كدام متوسل شود از ديگري جواب مي‌گيرد. البته مصالحي در كار است همچنان‌كه حضرت رسول(ص) در پاسخ حاجات درخواست شده از ايشان، به حضرت امير(ع) و آن حضرت به امام حسن(ع) تا امام زمان(ع) حواله داده‌اند. زيرا مجري امور در اين زمان آن حضرت است؛3 نه فقط به لحاظ ظاهري بلكه به لحاظ ولايت باطني نيز «نزديك‌ترين ائمه به ما حضرت حجت(عج) مي‌باشد».4 آيت‌الله بهجت به رغم اينكه آن حضرت را مالك كرة زمين و واسطة همة ارزاق و خيرات به ما ‌دانسته‌، اما دربارة وضعيت ايشان چنين مي‌گويد:
«چه مصائبي بر امام زمان(عج) ـ كه مالك همة كرة زمين است و تمام امور به دست او انجام مي‌گيرد ـ وارد مي‌شود، و آن حضرت در چه حالي است و ما در چه حالي؟ او در زندان است و خوشي و راحتي ندارد و ما چقدر از اين مطلب غافل‌ايم و توجّهي نداريم.»5 همچنين در جايي ديگر از دست‌بسته بودن امام سخن مي‌گويد. و مثال او را مثال ناقة صالح مي‌خوانند. «ما از غم‌خوار، هادي، حامي و ناصر خود قدرداني و شكرگزاري نمي‌كنيم و واسطة خير را پي مي‌كنيم كه: «فعقروها».6
پس به عكس آنچه برخي عوام تصور دارند، امام غائب، فارغ از ما، در نعمت و سرور و در باغي خوش آب و هوا منزل ندارد بلكه در صبري جان‌كاه روزگار مي‌گذراند. حضرت غائب(عج) عجب صبري دارد با اينكه از تمام آنچه كه ما مي‌دانيم و نمي‌دانيم اطلاع دارد و از همة امور و مشكلات و گرفتاري‌هاي ما باخبر است...7. خدا عجب صبري به ولي‌عصر(ع) داده كه هزار سال است مي‌بيند بر سر مسلمانان چه بلاهايي مي‌آيد و چه بلاهايي خود مسلمانان بر سر هم مي‌آورند، و همه را تحمل مي‌كند.8

2. وضعيت مأمومان در غيبت
از نظر آيت‌الله بهجت، همه شيعيان فرزندان فاطمه(س)اند9 اما اين مأمومين امام غائب داراي دو وضعيت‌اند: وضعيت بالقوه آنها كه همان دارايي‌ها و امكانات آنهاست. در كلمات ايشان دو چيز گنج و كنز عالي است:
الف ـ ميراث علمي ائمه اطهار(ع) : ايشان در معرفي اين گنجينة مهم مي‌فرمايد: «اين همه ودايع، كتب، مخازن علم، روايات، و ادعيه در اختيار ما گذاشته‌اند به گونه‌اي كه اگر كسي بخواهد امامي را حاضر بيابد، يا صدايش را از نوار گوش دهد، يا در خدمتش باشد تا مطالب آنان را استماع كند ـ نه اينكه خود در محضر آنان صحبت كند ـ بهتر از اينها را پيدا نمي‌كند. همه چيز در دسترس ما است ولي حالمان مانند حال كساني است كه هيچ ندارند.»10
ب ـ استمرار فيض امام(ع): گنج ديگر شيعيان، داشتن امام حيّ و استمرار فيض او است كه به لحاظ عملي هم‌اكنون هم شيعيان مي‌توانند از او بهره ببرند. آيت‌الله بهجت در پاسخ به سؤالي كه از ايشان شده بود: چرا ما بايد از عترت محروم باشيم؟ پاسخ دادند: «چه كسي گفته از فيوضات آنان محروم‌ايم؟ ما به اختيار محروم‌ايم! همچنين: «نور الامام في قلوب المؤمنين انور من الشمس المضيئه بالنهار» منتها دنبال كردن و طلب مي‌خواهد. در زمان غيبت هم عنايات و الطاف امام زمان(عج) نسبت به محبان و شيعيان‌اش زياد ديده شده است باب لقاء و حضور كاملاً مسدود نيست، بلكه اصل رؤيت جسماني را هم نمي‌شود انكار كرد.»11
در نظر ايشان اساساً امام(ع) از نظر ظالمان محجوب است نه عارفان: حضرت از اعين الظالمين محجوب است: «المحجوب عن اعين الظالمين» اما كساني كه نه ظالم‌اند، نه رفيق ظالم‌ و نه با ظالمان معاشر، آن حضرت از ديد آنان محجوب نيستند».12
اما اين وضعيت بالقوه شيعه و امكانات اوست. وضعيت بالفعل و موجود مأمومين در نظر ايشان پست و ناچيز است: «مسلمانان زعيمي ندارند كه در زير لواء و پرچم او قرار گيرند زيرا سنّيان كه اصلاً قائل به زعيم و امام نيستند و شيعه هر چند اعتقاد به امام دارد ولي در عمل و وضعيت مانند سنّيان هستند و با آن فرقي ندارند!»13
در واقع يك تشيع اسمي است. از اين‌رو انذار مي‌دهند: «اگر امام زمان هم بيايد با او همان معامله را مي‌كنيم كه با آباي طاهرينش كرديم! آيا مي‌شود امام زمان(ع) چهار صد ميليون [تعداد شيعيان] ياور داشته باشد و ظهور نكند؟14
اهل بيت عصمت و طهارت(ع) بندگاني هستند كه علم و صوابشان مُطَّرِد است يعني با داشتن مقام عصمت، نه خطا مي‌كنند و نه خطيئه و امام زمان(عج) عين‌الله الناظرة و اذنه السامعه و لسانه الناطق و يده الباسطة (چشم بينا، گوش شنوا، زبان گويا و دست گشادة خداوند) است و از اقوال، افعال، افكار و نيّات ما اطلاع دارد، مع ذلك گويا ما ائمه و به خصوص امام زمان(عج) را حاضر و ناظر نمي‌دانيم بلكه گويا مانند عامّه اصلاً زنده نمي‌دانيم و به كلّي از آن حضرت غافل هستيم.»15
يعني با وجود در اختيار داشتن ميراث علمي آنها مثل كساني هستيم كه هيچ ندارند و نسبت به فيوضات معنوي آنها نيز مثل كساني هستيم كه اصلاً امام را متولد شده نمي‌دانند!

3. اسباب غيبت امام(ع)
نكتة در خور توجّه در كلمات ايشان اين است كه ايشان چنين غيبتي را بي‌سابقه مي‌دانند: « اميدوارم خداوند براي يك مشت شيعة مظلوم، صاحبشان را برساند. زيرا در عالم چنين سابقه‌اي نداشته و ندارد كه رئيس و رهبري از مريدان و لشكرش اين‌قدر غيبت طولاني داشته باشد! چه بايد گفت؟ معلوم نيست تا كي! در تمام امّت‌هاي گذشته غيبت مقدّر شده است ولي در هيچ امّتي چنين غيبتي با وقت نامعلوم غيرمقدّر اتفاق نيفتاده است.»16
بر اين اساس از آنچه گذشت مي‌توان حدس زد عامل اصلي غيبت نزد ايشان چيست؟
آيت الله بهجت، اصلي‌ترين مسبّب غيبت را خود مردم مي‌بينند؛ گذشتگان به نوعي و موجودين به نوعي ديگر؛ «سبب غيبت امام زمان(ع) خود ما هستيم زيرا دستمان به او نمي‌رسد وگرنه در ميان ما بيايد و حاضر شود چه كسي او را مي‌كشد؟ آيا جنّيان آن حضرت را مي‌كشند يا قاتل او انسان است؟ ما از پيش در طول تاريخ ائمه امتحان خود را پس داده‌ايم كه آيا از امام تحفّظ و اطاعت مي‌كنيم و يا اينكه او را به قتل مي‌رسانيم؟!»17
ايشان از عدم قدرداني و شكرگذاري مردم نسبت به غم‌خوار، هادي، حامي و ناصر خويش، و حتي بدتر از آن اينكه برخي آلت دست دشمنان امام هم مي‌شوند، گله مي‌كنند: « با وجود اعتقاد داشتن به رئيسي كه عين الله الناظره است آيا مي‌توانيم از نظر الهي فرار كنيم و يا خود را پنهان كنيم؟ و هر كاري را كه خواستيم انجام دهيم؟! چه پاسخي خواهيم داد؟! همة ادوات و ابزار را از خود او مي‌گيريم و به نفع دشمنان به كار مي‌گيريم و آلت دست كفار و اجانب مي‌شويم و به آنان كمك مي‌كنيم!»18

4. اسباب ظهور امام(ع)
آسيب اصلي در نظرگاه آيت‌الله بهجت، آسيب رابطة امام و مأموم است. از اين رو راه حلّ محوري ايشان اصلاح اين رابطه و تعميق آن است. تصريح مي‌كنند: «تا رابطة ما با وليّ امر ـ امام زمان(عج) ـ قوي نشود كار ما درست نخواهد شد.»
اما قوي شدن اين رابطه چگونه است؟ ايشان در اين‌باره رويكرد اخلاقي خويش را بيشتر آشكار كرده، ادامه مي‌دهند: «قوت رابطة ما با وليّ امر (عج) هم در اصلاح نفس است. آيا واقعاً تا خودمان را اصلاح نكنيم كار درست مي‌شود؟»19
لذا اصلاح نفس، تحكيم ايمان و تطبيق عقيده و عمل بر عقيده و عمل امام(ع) در بيانات ايشان از درخشش و تأكيد خاصي برخوردار است.
«ما مي‌خواهيم هر كاري دلمان مي‌خواهد بكنيم؛ به نزديكان‌مان به دوستان‌مان هر كاري مي‌خواهيم بكنيم اما ديگران، دشمنان حق ندارند به ما اسائه‌اي بكنند. ما اگر به راه بوديم و در راه مي‌رفتيم چه كسي اميرالمؤمنين(ع) را مي‌كشت؟ چه كسي امام حسين(ع) را مي‌كشت؟ چه كسي همين امام حيّ حاضر را كه هزار سال است از ديده‌ها غائب است مغلو‌ل‌اليدين (دست بسته) مي‌كرد؟20
براي مؤمنان، تثبيت در دين و ايمان، ثبات قدم تا ظهور آن حضرت، از ظهور آن حضرت مهم‌تر است.»21
اين راه حلّ محوري از سوي ايشان مبتني بر تحليلي است كه از وضعيت موجود شيعيان و دشمنان دارد. «ما كه قدرت دفاع در برابر قدرت‌هاي بزرگ دنيا را ـ كه براي ما با هم هم‌دست شده‌اند ـ نداريم و نمي‌توانيم به صورت ظاهر با آنان بجنگيم. چرا دست از وظيفه خود برمي‌داريم؟! وظيفة فعلي ما با اين‌همه ابتلائات و آتش‌هايي كه براي نابودي شيعه در ايران، عراق، لبنان، پاكستان، افغانستان و ... فروخته شده دعا و توسل به حضرت حجت(عج) و توصية ديگران به دعاست.»22
توسل و دعا كه شاخصي براي به‌سازي رابطه مأمومين و امام خويش است، در بيان آيت‌الله بهجت جايگاهي خاص و ويژه دارد. اما نبايد گمان كرد كه تنها وظيفه در قبال ظهور را فقط دعا و استغاثه مي‌دانند. ايشان براي تحقق راه حل محوري‌اي كه اشاره شد هم راه‌كارهاي اجتماعي ارائه مي‌كنند و هم راه‌كارهاي فردي.

ادامه دارد ...

به بهانه انتقادات از من

گروهي از دوستان چه خصوصي و چه عمومي مرا متوجه تاريخ صحيح پيدايش سرود اي ايران كردند و خواستار عذر خواهي من شدند . عذر خواهي مرا بپذيريد دوستان . من نمي دانستم كه سالها بعد سرود اي ايران خوانده شده است . اما اي كاش به جاي اين ريز بيني تاريخي ، متوجه پيام اصلي من مي شديد كه نشديد . فقر فرهنگي ايرانيان از دير باز با ايرانيان بوده است . اين فقر فرهنگي فقط منحصر به امور اجتماعي مثل تف كردن در خيابان نيست ،‌بلكه در تمامي امور زندگي مان همچو مذهب ، هنر ، ادب و حتي هم خوابگي مان هم قابل مشاهده است . درست است دوست نداريم كه بشنويم و بهش فكر كنيم ولي مجبوريم به هر حال روزي با آن روبرو شويم .
عقايد مذهبي مان سيري قهقرايي دارد . واعظان ديني ما براي دلخوشي جمع منبر نشين شان هر جفنگي را به خورد ملت دادند و عاقبت دين ما شد جك هايي كه در موردش مي سازند كه گاهي آدم بايد به صفويان درود بفرستد كه حداقل امام حسين را در كربلا با ميليون ها نفر سراپا مسلح طرف نكردند و از حضرت علي ،‌ معشوقه قطام نساختند و از امام زمان ،‌اسب سواري كه رداي سبز دارد و با شمشير حكومت را در دست مي گيرد و براي نهضت فلسطين يان قيام مي كند ،‌نساختند . راستي درود بر كساني كه زمان پهلوي هيات داشتند و با ديپس ديپس ، حسين حسين نمي كردند و هلالي و سيب سرخي و امثالهم نمي شدند بت جوانان مومن و روي كاپوت و شيشه عقب پرايدهاي ليزينگي شان نمي نوشتند نوكرتم حسين جون .
گاهي بايد به ناصرالدين شاه و مظفرالدين شاه درود فرستاد كه حداقل اگر عهد نامه تركمنچاي بستند از روي بي لياقتي و بي كفايتي و باج سيبيل نبود و عسلويه و پارس جنوبي و پول نفت را هيچگاه باج سيبيل روسيه لاشخور صفت و عرب هاي گدا گشنه نكردند كه مبادا جلوي يك مشت وزغ بي كاشانه و آواره به اسم سوريه و ... كم بياوريم .
گاها بايد براي سازنده فيلم سيصد هورا كشيد كه حداقل نامي از ايران را به بدي در دنيا مطرح كرد كه دنيا بفهمد حداقل اين ور دنيا يك كشور هست كه نامش ايران است و قيافه هاشان مثل ديو . وزارت فرهنگ و هنر و هنرمندان ما كه عرضه نشان دادن فرهنگ و هنر ايراني هفت هزار ساله را نداشته و ندارند . گاهي كارگرداني پيدا مي شود كه سراپا عقده ابراز وجود دارد و جفنگي از كفش نداشتن بچه هاي ايران مي سازد و به دنيا عرضه ميكند كه بياييد ببينيد ايران اين است . بچه هايش براي داشتن يك لنگه كفش ،‌بايد هزاران متر بدوند تا جايزه ، يك لنگه كفش ملي ببرند . انگار نه انگار كه ما بزرگترين امپراطوري دنيا بوده ايم .
حق داريد براي يك گوشي آي پود و ويندوز ويستا سر و دست بشكانيم و همه بخواهيم مثل بيل گيتس پول دار باشيم . چون ما كه خوارزمي نداشته ايم كه بيت و بايت را اختراع كند كه آي بي ام ساخته شود . ما كه ابن سينا نداريم كه كتابهايش را در دنيا به ديده نهند و آموزش دهند و ما هنوز در بيمارستان هامان آمپول زن نداشته باشيم . ما كه جابر بن حيان و خيام در نجوم نداريم كه ناسا از روي سخنانشان بسازيم و ماه را فتح كنيم . ما كه فارابي و ملاصدرا و ميرداماد نداريم كه فلسفه افلاطون دمده شده را هزاران سال در دانشگاه بخوانيم . ما كه فردوسي و قابوس نامه و غزالي نداريم كه هملت بشود خوراك بچه هاي تاتر مان و افاده دنيا را بيايند كه هملت دو نفره اجرا مي كنند . ما كه سهراب و شاملو و فروغ نداريم كه پابلو نرودا مي شود بت ادبي و شعري مان . ما كه مولانا نداريم تا پاييلو كوييلو بشود راه نشان دهنده زنگي عرفاني مان . ما كه هدايت ،‌‌دانشور ، بهبهاني ،‌ بهرنگي ،‌ درويشيان ،‌ علوي ،‌ ساعدي نداريم كه آگاتا كريستي مي شود خوراك كتابخواني مان . ما كه ... اصلا ما چه داريم ؟
ما مشتي آدم هستيم كه از صبح تا شام به خدا و دولت و ملت فحش مي دهيم . چرا خدا به فلاني مي دهد و به ما نمي دهد ؟ چرا دولت براي ما پول نفت سر سفره نمي آورد ؟ چرا همسايه بغلي سگ دارد و ما نداريم ؟ چرا و هزاران چرا كه چرا عالم و آدم خود را براي ما هلاك نمي كنند ؟ اما وظيفه ما چيست ؟ به ما چه كه آشغال ساعت نه بيرون بزاريم . اصلا به ما چه ربطي دارد كه ساعت سه نصفه شب بوق نزنيم . اصلا به ما چه كه كتاب بخوانيم . اصلا به ما چه كه كمربند ببنديم . به ما چه دخلي دارد آشغال نريزيم در خيابان و رفع حاجت نكنيم كنار جوي آب و پشت شمشادها . به ما چه كه قدمي برداريم . به ما چه كه فلاني نياز به كمك دارد و آبرودار است . به ما چه كه بهم سلام كنيم . به ما چه كه امضاي ارباب رجوع را همان لحظه پاي ورقش بزنيم . بگذار آنقدر برود و بيايد تا پاهايش از جا كنده شود . به ما چه كه فلاني پول ويزيت ما را ندارد ،‌مگر ما كلي درس خوانديم تا دكتر شيم ، ويزيت نگيريم از مستحقان ؟ به ما چه كه خانه را روي محاسبه بسازيم ، ما مي فروشيم ،‌هر كي نخواست نخره . اصلا به ما چه كه يارو اسبابشو تو خيابون ريختند و سه تا بچه اش زير بارون موندند ، كرايه خونه شصت متري من ،‌ بيست ميليون پيشه يا ماهي چهار صد هزار تومن اجاره سر برج . اصلا به ما چه كه آدم باشيم .
از اونطرف هم ، افسار ايدز ول مي شه و نمي شه جلوشو گرفت ، حالا كاندومو در انواع و اقسام رنگ ها و مزه ها مي ديم دست مردم . حالا اونايي كه گرفتند رو ولش . به ما چه كه اكس و كرك داره جوونا را يكي يكي از بين مي بره ، ما به پاچه گير مي ديم كه بالا نباشه و كمر مانتو تنگ نباشه . به ما چه كه ملت نون ندارند بخورند ، ما پولو مي ديم سيد حسن ، وايسه حال بوش رو بگيره و بكنه تو قوطي . به ما چه كه ملت دارند زير فشار اقتصادي له مي شند ، ما مي ريم سفر با صدها همراه تا بگيم ما هم سد مي سازيم تو ولايتتون و براي اهالي فلان روستا كه آب نداره واسه خوردن مي گيم ما اورانيوم مي خوايم و سانتريفوژ حق مسلم ماست . اون بنده خداهاي از همه جا بي خبر هم فكر كنند اورانيوم همون علف گوسفنداشونه و صلوات برامون بفرستند . به ما چه كه دخترامون دارن مي رن دوبي ،‌ زناي گوشه خيابونامون از اكراين هم بيشتره ، ما پول اين زن ها را بخاطر تنبيه كردنشون مي ديم اكراين تا واسمون كلاشينكوف و كوكتل مولوتف بخره . به ما چه كه ملت جاده ندارند و هي تلف مي شند . ما مي ريم عراق اتوبان مي سازيم اسمشم مي زاريم اتوبان دموكراسي . به ما چه كه وضعيت مسكن تو مملكت اينجوريه ، ما مي ريم واسه رفيق چاوز و اون ميوه فروشه تو آمريكاي جنوبي ، مسكن ارزان قيمت مي سازيم و موز ازش مي گيريم . به ما چه كه مردم نمي تونن پول دانشگاه بدند و جوونا كار ندارند و هيچ آينده و سرگرمي و تفريحي ندارند . ما وظيفه مان اين است كه براي جوانان لبنان فرهنگسرا و سينما بسازيم تا يكوقت خدا نكرده نرن طرف نانسي عجرم . به ما چه كه ... . كلا ما معجزه هزاره سوم هستيم و همينيم . هر كي هم مشكل داره بره ... .
راست مي گوييد من تند رفتم و من گفتم خاك بر سر . من عذر مي خوام . من اشتباه كردم . لياقت ما همان عمو سبزي فروش خواندن جلوي دولت هاي دنيا است . من هم با شما از اين پس هم عقيده مي شوم و مي گويم مرام اندي و فتانه را عشق است ، شجريان چيه كه همش آه و ناله مي كنه ؟ مرام سيتي سايزر رو عشق است كه تار هم شد ساز ؟ مرام پرايد و تركيه و آنتاليا را عشق است ،‌بيستون و كوه خواجه و آپادانا مي خوايم چي كار ؟ مرام ديپس ديپس سيستم ماشينو عشق است ،‌چي كار داريم آزاده باشيم يا نباشيم تو كربلا ؟ مرام هلالي رو عشق است ،‌ چي كار داريم دكتر شيخ و علامه اميني و علامه شوشتري و علامه جعفري چي مي گند ؟ مرام دخترا بايد برقصند رو عشق است ، چي كار داريم سعدي كيه ؟ مرام گلزار و رادان رو عشق است ،‌ مشايخي و انتظامي از گشنگي بميرند واسه اين جيگرا . مرام بامداد خمارو عشق است ،‌غلامحسين ساعدي و بوف كور كيلو چنده ؟ مرام روزي بيست و سه ساعت پاساژ گردي دنبال يك ماتيك رو عشقه ،‌ روزي چهار دقيقه نماز كه امليه . مرام هر چي پاساژ تو شهرك و آرياشهره رو عشق است ،‌ به ما چه كه نگارخونه و موزه ها چي دارند ؟ مرام آينه ، سيفون ، شونه ، پونه ي بنيامين رو عشق است ، ما را چه به بوي جوي موليان آيد همي يا نيايد همي ؟ مرام عشق يه چيزي مثل كشك و دوغه رو عشق است به ما چه كه آمدش جانش به قربانش حالا چرا ؟ مرام اوركات و هاي فايو و يوتوب رو عشقه ، به ما چه كه سايت هاي فرهنگي ورشكست شدند ؟ مرام لايي و تيك آف و بوق بنزي و سيستم رو عشقه ،‌به ما چه كه پيرمرده مي خواد از خيابون رد شه ؟ مرام پيس پيس پشت دخترا رو عشق است و به ما چه كه فلاني خواهر فلانيه . ما واسه خواهر خودمون غيرت داريم ،‌ضامن خواهر مردم كه نيستيم ، هستيم ؟ مرام بي تفاوتي رو عشق است و سالي سه دقيقه مطالعه ،‌به ما چه مملكت آينده ساز مي خواد ؟ مگه ما بايد آرايش تو سلف رو ول كنيم بريم دنبال استاد ؟ آخر ترم يك كاريش مي كنيم به مولا . چار خونه رو عشق است و شفيعي جم ،‌ شازده احتجاب و آرامش در حضور ديگران رو كي مي بينه ؟ اصلا اين بيضايي و فرمان آرا و كيارستمي خل و چل هستند . نصف مال تو / نصف مال منو ديدي ؟
آقا من از همين جا عذر خواهي مي كنم و از اين پس مانند شما مي چسبم به اين مراما . گور باباي هفت هزار سال تمدن و فرهنگ و هنر و كشور و خاك و ناموس و پرچم و استقلال و قدم برداشتن واسه اين مزخرفاتي كه گفتم . مگه من بولدوزرم ، مملكتو بسازم ؟ حالا پاشيد يك عمو سبزي فروش بزاريد ، اكس بندازيم بالا ، ودكا روسي بخوريم و تا شب قر بديم كه داريوش و كوروش و نادر و كريم خان و اميركبير و ابن سينا و اراذل و اوباش ديگه همه خوابند و جونشونو واسه ملت قبلا ها دادند . بعدش هم مي ريم ميلاد نور عشق و صفا . تي شرت تايلندي و جين تركي مي خريم كه عشق است و آخر هفته مي ريم فريدون كنار تا با بچه ها بزنيم برقصيم و صفا كنيم . فقط خدا كنه تاليا اونجا آنتن بده كه يكوقت في في اس ام اس نده ، ما بريم تو لك ! اصلا خداييش اين مبين هم خله ها ،‌ به جاي اينكه چهار تا عكس نيمچه سكسي از بريتني و جنيفر جون بزاره ،‌هي مزخرفات اين يارو همين جوري علاف رو مي زاره . بابا يكي نيست به اين مستر همين جوري بگه ، اخوي بي خيال . ستون تو كه ازت گرفتند باز ول نمي كني خزعبل گفتنتو ؟ تنت مي خواره ها ! چقدر تو ميل باكست فحش ناموسي بفرستيم تا از رو بري ، ول كني اين دري وري ها رو ؟ به تو چه كه مردم كتاب مي خونند يا نمي خونند ، مگه تو كتابفروشي ؟ گندشو ديگه در آورده. اصلا پيش خودش نمي گه كه دو سال نوشتم ،‌هيچ كس يك خط هم تاييد نكرد حرفامو ، بازم سريش ول نمي كنه . مي بينه حتي يك نفر هم تو اين دوساله باندازه برگ هويج هم تو روزانه تاييدش نكرده ، بازم گير داده . بعد به اون يكي بيچاره مي گن گير سه پيچ ! اگه اون سه پيچه كه اين يكي اصلا خود پيچه ! ولش كنيد خله يارو . فازو عوض كنيم و همه بچه هاي گل مبين با هم بگيد : عمو سبزي فروش ، بله . سبزي كم فروش ، بله . من ترب مي خوام ، تو رو يكربع مي خوام . همين .

6 مهر / 28 سپتامبر / 16 رمضان