دانلود كتاب معماي ايراني

کنت پولاک مشاور امنیتی اطلاعاتی دولت امریکا در دوران کلینتون بوده است. وی در کتاب معمای ایرانی به بررسی تحلیلی مسائل ایران از زمان باستان تا کنون می پردازد. همچنین با موشکافی چالش های ایران وامریکا را بررسی می کند.
با توجه به بالا گرفتن دوباره ی تنش بین ایران و امریکا مطالعه این کتاب می تواند جالب تر باشد.

می توانید نقدی در مورد این کتاب را در اینجا مطالعه کنید.

معمای ایرانی را از لینک زیر دانلود کنید.

معمای ایرانی

منظومه ها

پس این ها همه اسمش زندگی است
دلتنگی ها دل خموشی ها ثانیه ها دقیقه ها
حتی اگر تعدادشان به دو برابر آن رقمی که برایت نوشته ام برسد
ما زنده ایم چون بیداریم
ما زنده ایم چون می خوابیم
و رستگار و سعادتمندیم
زیرا هنوز بر گستره ویرانه های وجودمان پانشینی
برای گنجشک عشق باقی گذاشته ایم
خوشبختیم زیرا هنوز صبح هامان آذین ملکوتی بانگ خروس هاست
سرو ها مبلغین بی منت سر سبزی اند
و شقایق ها پیام آوران ایه های سرخ عطر و آتش
برگچه های پیاز ترانه های طراوتند
و فکر من
واقعا فکر کن که چه هولنک می شد اگر از میان آواها
بانگ خروس رابر می داشتند
و همین طور ریگ ها
و ماه
و منظومه ها
ما نیز باید دوست بداریم ... آری باید
زیرا دوست داشتن خال با روح ماست

حسین پناهی

به یاد او که...

حدود سه سال از زمانی که محمود احمدی نژاد ریاست دولت را در دست گرفت می گذرد و در این مدت بایدها و نبایدهاـ چراها و چیستی ها و اما و اگرهای زیادی - بدون در نظر گرفتن مدح های اغراق آمیز کم و توهین و تحقیرهای فراوان - از سوی افراد مختلف به سوی وی آمده است. و چنین اتفاقاتی در طول تاریخ سیاسی ایران در مورد چنین شخصی نادر و یا بی مثال است.
با طرح مسایل بدیهی که با روح بشر در تماس است و با شعارهای ساده اما اصولی وارد رقابت شد. صداقت جواب داد و کسی که تنها خدمت برایش مهم بود به خدمت -به جای قدرت- رسید. اهدافش انقلابی بود و آرزویش تعالی تمام بشریت. از رسیدگی به امور دورافتاده ترین نقاط ایران گرفته تا آرمان هایش برای جامعه جهانی.. همه سبز بود. از همان زمان اس ام اس ها و اعلامیه ها و گفتگو ها شروع شد: اگه بیاد تو پیاده رو ها رو هم تیغه میکشه که مردا و زنا از دو مسیر برن.. سالی یه بار میره حموم.. قیافه ش به..شبیهه... وقتی می خواد نهار بخوره یه ظرف می ذاره بغل دستش و به امام زمانم تعارف می کنه... و ...
تمام مصاحبه هایش رادیدم.. تنها کسی بود که به دلم نشست.. به او رای دادم.
و دوران ریاست جمهوری او... سخت ترین روزهایی که به چشم و تا به حال برای کسی دیده بودم: سفرهای استانی. طرح های عمرانی فراوان. طرح اصلاح نظام بانکی. گشایش دوباره نیروگاه های هسته ای. دفاع ازحقوق مردم فلسطین. طرح تحول اقتصادی. کار شبانه روزی و با استراحت بسیار کم و ... و از آن سو: مخالفت با سفرهای استانی. مخالفت با طرح های عمرانی زیاد. مخالفت با طرح نظام اصلاح بانکی. مخالفت جهانی با گشایش نیروگاه های هسته ای. ایجاد شبهه و تهمت در مورد طرح تحول اقتصادی. مخالفت با کار زیاد! و ...
مخالفت ها تا جایی رسید که گویی اگر بگوید شب سیاه است یعنی سفید است! و با اینکه منطقش بی بدلیل بود و حروفش از جنس فطرت به مذاق خیلی ها خوش نیامد..
و او کسی ست که: سعی دارد از تمام توان کشور برای عمران و آبادانی استفاده کند. حقوق ریاست جمهوری و شهردار بودن را نگرفته. تا مدت ها - و در نهایت آن هم به دلایل امنیتی- حاضر به ترک خانه محقر خود نشده. حتی غذایش را از خانه می آورد. و باتمام مخالفان خودش با احترام و بزرگواری برخورد کرده و ...
دلم به حالش نمی سوزد.. حتی یک ذره!
می دانم که او خیلی از آن اس ام اس ها را میخواند و برای نویسنده اش دعا میکند.. می دانم به خاطر اجرا شدن عدالت تا پای جان ایستاده و از حقوق مردم مظلوم دفاع می کند.. می دانم به خاطر منافع درازمدت مردمش با توکل به خدا در برابر آمریکا و دیگر زورگویان دنیا می ایستد..می دانم به خاطر انسانیت از حقوق مردم فلسطین دفاع میکند..می دانم برای آبادانی تمام ایران در تلاش است و در سفرهای استانی دل مردم رنج کشیده را تا حدی تسلی خواهد بخشید..می دانم با طرح تحول اقتصادی آخرین وعده انتخاباتی اش را محقق می کند.. و با کار زیاد خودش را پیر..
دلم برایش نمی سوزد. که امیدش به خداست. و ذکرش خداست. و یادش خداست. و هدفش خداست. و راهش راه خداست. و کسی که چنین بود حسابش با خداست.
« و برای مومنین واقعی نه ترسی هست و نه اندوهی» --قرآن مجید--

مشايي رفتني است
اعتماد دلسوزان به احمدي نژاد باز مي‌گردد

در مقاطع مختلف مستقيما ديده و شنيدم كه دكتر احمدي نژاد در بين اطرافيان خود از اسفنديار رحيم مشايي حمايت ويژه اي مي كند و به وي اطمينان خاصي دارد.
رودربايستي و سازش از جمله انگ‌هايي است كه هيچ‌گاه به شخصي همچون دكتر احمدي نژاد نچسبيده است اما عدم بركناري مشايي توسط رئيس جمهور سوالهاي جدي و نگران كننده اي را در اذهان حاميان ارزشي دولت نهم بر انگيخت.
نگراني دلسوزان انقلاب اسلامي از آنجا شدت گرفت كه بر خلاف رويه ثابت دكتر احمدي نژاد مبني بر برخورد قاطع با اشتباهات دولتمردان و اطرافيان خود، سخنان و رفتارهايي در مقاطع مختلف از مشايي سر زد كه رئيس جمهور نه تنها هيچ واكنشي از خود نشان نداد بلكه تمام قد از وي دفاع كرد.
اين در حالي بود كه رئيس جمهور رفتار و سخنان اكثر اطرافيان و مديران خود را با دقت نظر و ريزبيني تحت نظر داشته است اما تا كنون نسبت به آنچه كه از مشايي سر زده، با اغماض خاصي نگريسته است.
سوال جدي در اين ميان، علت حمايت بي دريغ دكتر احمدي نژاد از شخصي همچون مشايي است كه علاوه بر مشغول كردن ذهن دلسوزان و حاميان صديق دولت نهم، در ذهن بسياري از مسئولان و حتي اطرافيان نزديك رئيس جمهور نيز نهفته است.
در ايام اخير نيز با سخنان گستاخانه مشايي، اعتراض انقلابي حاميان دولت نهم بسيار بسيار به جا و قابل درك بوده و هست و قطعا اين حس انقلابي، بسيار ارزنده و سرنوشت ساز است.
اما در اين ميان برخي شواهد و اطلاعات حكايت از آن دارد كه انشاء الله اسفنديار رحيم مشايي ديگر معاون رئيس جمهور نخواهد بود و رئيس جمهور بين دلسوزان انقلاب اسلامي و فردي همچون اسفنديار رحيم مشايي، دلسوزان انقلاب اسلامي و حاميان صديق و فداكار دولت نهم را انتخاب مي‌كند.
احمدي نژاد هميشه ثابت كرده كه به جاي قرباني كردن انقلاب به پاي اشخاص و گروهها - يعني همان كاري كه دولتهاي سازندگي و اصلاحات به راحتي انجام مي دادند- هميشه منافع انقلاب را بر منافع اشخاص و گروه‌ها ارجح مي داند.
فقط نبايد اجازه داد كه اقدام برخي خروس‌هاي بي محل معاند (مانند سايت چيزناك)، در روند كنار رفتن مشايي و تصميم رئيس جمهور در اين رابطه اخلال ايجاد كند؛ چرا كه عده اي دوست ندارند اعتماد از دست رفته نيروهاي ارزشي به دكتر احمدي نژاد كه به واسطه اقدامات مشايي شكل گرفته بود، دوباره باز گردد.

*** راستي؛ هنوز با كردان و رحيمي هم كار داريم ... به زودي درباره اين دو نفر نيز خواهم نوشت

دین راهنمای زندگی یا ابزار حکومت

مسیحیت با این که با توجه به تعصبات مذهبی بین هواداران، با تکیه بر اعتقاد و آمال و افکار مذهبی صریحا" خود را از دیگر ادیان دور کرده و بر خلاف یهودیت سعی نکرده خود را از عناصر بت پرستی و خرافات دیگر ادیان جدا کند ،با این همه سرشار از تأثیرات میترائیسم باقی مانده است. مسیحیت با گرفتن مسائل و سنت ها و مراسم و فلسفه میترائیسم (چون افسانه تولد و چوپانها و هدایا، قانون عهد و پیمان و شرافت ، استفاده از ناقوس و شام، آب مقدس، غسل تعمید و نوازندگی به هنگام خوردن نان و شراب در مهرابه های میترانی، پیمان داشتن با او که در انجیل به نام «عهد جدید» آمده، تقدیس 25 دسامبر و عروج، خویشتن داری و پرهیز، قربانی کردن، رستاخیز و داوری، و.... )تعیین کننده راه تمدن اروپا میشود. اروپایی که در آغوش تمدن یونانی - رومی با گرفتن میراث فرهنگی و مذهبی و ریشه گیری و کمک دین قدرتمند قدیمی پارسی تا به امروز مدیون میترانیسم و علوم مختلف ایرانیان است. حال وضعیت کنونی ایران و ساکنین با الجبارمسلمان در آن را بنگر.اروپا با استفاده از فرهنگ و دانش کهن ما ایرانیان به تمامی علوم دست یافته و در جهان حرف اول را می زند و رفاه و آسایش را برای مردم خود تامین ساخته.حال آنکه سران کشورما اسلام را به عنوان آخرین دین و برترین ادیان دستاویز خویشتن قرارداده،هرگونه اظهارنظر نظر و آزادی بیان را سرکوب کرده و عاملین آن را مفسد فی الارض و مستحق اعدام می شمرد. روی سخن من با شماست شما که هواداران این نظام هستید (البه چون منافعتان از این راه تامین است) ، هیچ با خود اندیشیده اید چرا در ایران انتقاد از سران دولت یا هرگونه اعتراضی ممنوع و اقدام به آن به مثابه محاربه با نظام است؟ شاید به این دلیل نیست که مسائل پشت پرده فراوان است و آزادی بیان به مثابه رسوایی سران و البته شما حامیان آنان و ...؟

تاثیر ساعات خواب شب در سلامتی بدن

داشتن عادات غذایی صحیح و توجه به زمان خوابیدن و استراحت برای حفظ سلامت بدن مهم است تا بتواند مواد مغذی را جذب و مواد زائد را دفع کند.
برای سالم زیستن، باید خواب راحت و آرامی داشته باشیم. به موارد زیر دقت کنید تا اهمیت خوابیدن برای شما روشن گردد:
ساعت 9 تا 11 شب: زمانی است برای از بین بردن مواد سمی و غیر ضروری که این عملیات توسط آنتی اکسیدان ها انجام می شود. در این ساعت بهتر است بدن در حال آرامش باشد. در غیر این صورت اثر منفی بر روی سلامتی خود گذاشته اید.
ساعت 11 تا 1 شب: عملیات از بین بردن مواد سمی در کبد ادامه دارد و شما باید در خواب عمیق باشید.
ساعت 1 تا 3 نیمه شب: عملیات سم زدایی در کیسه صفرا ، در طی یک خواب عمیق به طور مناسب انجام می شود.
ساعت 3 تا 5 صبح: عملیات از بین بردن مواد سمی در ریه اتفاق می افتد. بعضی مواقع دیده شده که افراد در این زمان، سرفه شدید یا عطسه می کنند.
ساعت 5 تا 7 صبح: این عملیات در روده بزرگ صورت می گیرد، لذا می توانید آن را دفع کنید.
ساعت 7 تا 9 صبح: جذب مواد مغذی صورت می گیرد، پس بهتر است صبحانه بخورید. افرادی که بیمار می باشند، بهتر است صبحانه را در ساعت 6 و 30 دقیقه میل کنند.
کسانی که می خواهند تناسب اندام داشته باشند، بهترین ساعت صرف صبحانه برای آنها، ساعت 7 و 30 دقیقه می باشد و کسانی که اصلا صبحانه نمی خورند، بهتر است عادت خود را تغییر دهند و در ساعت 9 تا 10 صبح صبحانه بخورند.
دیر خوابیدن و دیر بلند شدن از خواب، باعث می شود مواد سمی از بدن دفع نشوند.
از نصفه های شب تا ساعت 4 صبح، مغز استخوان عملیات خون سازی را انجام می دهد.
در ایام تعطیل، بسیاری افراد تا دیر وقت بیدار می مانند و بعد از اتمام تعطیلات، با خستگی به سر کار می روند، چون اعمال بدنشان دچار سردرگمی شده است و نمی داند چه باید انجام دهد.

پس همیشه، زود بخوابید و خواب آرامی داشته باشید

احتمال محرومیت دائمی تکواندوکار کوبایی

چند لينک

...فال حافظ هم، هر بار که می‌گيرم باز / «مژده ‌ای دل که مسيحا نفسی ... » می‌آيد
 

بايد از جاده بپرسم که چرا می‌رقصد / مست موسيقی گامی شده باشد شايد 

ماه در دست، به دنبال که اينگونه زمين/ مست، می‌گردد و يک لحظه نمی‌آسايد ؟!...
 

• در پادگان اشرف همه چيز از خوراك و پوشاك با سازمان است و شما فقط به عنوان نيروي رزمنده برايشان مي‌جنگي.
• در نشست‌هاي غسل‌ هفتگي هم مثل عمليات جاري بايد گزارش كار بدهي و بگويي كه مثلا روز شنبه با ديدن فلان هنرپيشه فيلم خارجي ياد فلان زن فاحشه در ايران زمان شاه افتادم يا با ديدن فلان خواهر در بيرون ياد فلان هنرپيشه افتادم و دچار «بند جيم» (تحريك جنسي) شدم. 
• سال 65 به ما ماموريت دادند تا براي زدن راهپيمايي 22 بهمن اصفهان به ايران بياييم. تيم ما دو نفر بود. 
• وقتي كسي از سازمان مي‌‌بريد، ابتدا سعي مي‌كردند با صحبت او را منصرف كنند اگر جواب نمي‌داد در جلسه عمومي موضوع را مطرح مي‌كردند و ركيك‌ترين توهين‌ها به او مي‌شد. اگر باز هم جواب نمي‌داد مسئولان عالي رتبه سازمان با او صحبت مي‌كردند و در نهايت تحويل زندان ابوغريب مي‌شد.

پیش از انقلاب
پس از انقلاب

پیش از انقلاب
پس از انقلاب

پارک پهلوی
پارک دانشجو

پارک فرح
پارک لاله

پارک کوروش
پارک شریعتی

پارک شاهنشاهی
پارک ملت

پارک ولیعهد
پارک ولیعصر

پارک شهباز
پارک هفده شهریور

میدان شهیاد
میدان آزادی

میدان 28 مرداد
میدان استقلال

میدان فوزیه
میدان امام حسین

میدان سپه
میدان امام خمینی

میدان 24 اسفند
میدان انقلاب

میدان کندی
میدان توحید

میدان محمدرضا شاه
میدان جمهوری

میدان باغشاه
میدان حر

میدان فرحناز
میدان شمشیری

میدان ژاله
میدان شهدا

میدان کاخ
میدان فلسطین

میدان ولیعهد
میدان ولیعصر

بزرگراه شهیاد
بزرگراه آیت‌الله سعیدی

بزرگراه جردن
بزرگراه آفریقا

بزرگراه فرح‌زاد
بزرگراه آل‌احمد

بزرگراه شاهنشاهی
بزرگراه مدرس

خیابان آیزونهاور
خیابان آزادی

خیابان تخت‌طاووس
خیابان مطهری

خیابان شاهرضا
خیابان انقلاب

خیابان تخت جمشید
خیابان طالقانی

خیابان ولیعهد
خیابان پاتریس لومومبا

خیابان سلطنت‌آباد
خیابان پاسداران

خیابان فرح‌آباد
خیابان پیروزی

خیابان کندی
خیابان توحید

خیابان شاه
خیابان جمهوری

خیابان کوروش کبیر
خیابان شریعتی

خیابان آریامهر
خیابان فاطمی

خیابان زاهدی
خیابان قرنی

خیابان تاج
خیابان ستارخان

خیابان ثریا
خیابان سمیه

خیابان سپهبد رزم‌آرا
خیابان فدائیان اسلام

خیابان کاخ
خیابان فلسطین

خیابان پهلوی
خیابان مصدق

خیابان بلوار پهلوی
خیابان میرداماد

خیابان چرچیل
خیابان نوفل لوشاتو

خیابان شهناز و شهباز
خیابان هفده شهریور

تخت طاووس = مطهری
عباس آباد = بهشتی
تخت جمشيد = طالقانی
گرگان = نامجو
ميدان ثريا = ميدان نامجو
نظام آباد = مدنی
فرح = سهروردی
آب کرج = بلوار اليزابت = بلوار کشاورز
فيشرآباد = سپهبد قرنی
نادرشاه = ميرزای شيرازی
شاه عباس = قائم مقام فراهانی
شهرک غرب = شهرک قدس
ويلا = نجات الهی
صبا = برادران مظفر
خ آریانا=مالک اشتر
خ اشرف پهلوی=شهید دستغیب

سينماها:
آتلانتيک = افريقا
امپاير = استقلال
شهرفرنگ = آزادی چند سال پيش سوخت.
کاپری = بهمن

پوليدور = سينمایی که در ميدان وليعصر است. نامش را فراموش کرده ام.
پارامونت = تعطيل شد.
سينه موند = قيام

کوی مکانیر= سعادت آباد
خ بوذرجمهری=15 خرداد
خ وزرا=خالد اسلامبولی
خ دولت=شهید کلاهدوز
خ مجیدیه= استاد حسن بنا
خ اختیاریه= شهید دیباجی
خ فرمانیه= شهید لواسانی
خ پسیان= مقدس اردبیلی
زعفرانیه= شهید فلاحی

در آنچه علم نداری مجادله نکن

1.نگارنده در آغاز این مطلب افسوس خود را ابراز می دارد که چرا باید در زمانه حاکمیت اصولگراترین دولت و اصیل ترین حرکت انقلابی در صحنه مدیریت کشور، چنین مرقومه ای را بنگارد.

2.در قرآن به همه مؤمنان توصیه شده است که «فلم تحاجّون فیما لیس لکم به علم/ آیه 66 سوره آل عمران، چرا در آنچه به آن علم ندارید مجادله می کنید».
افاضات آقای رحیم مشایی درست چند روز پس از طرح مباحث جنجالی راجع به مردم غاصب و نژاد پرست و ضد بشریت نظام منحوس اسرائیل، نگارنده را به یاد توهمات و دیدگاه های پوشالین یک روشنفکر مرعوب در دهه 70 انداخت، آنگاه که او با طرح آرایی چون قبض و بسط شریعت، بسط تجربه نبوی و نهایتاً صراط های مستقیم، سعی در توسعه نوعی نگاه اومانیستی، پلورالیستی و سکولاریستی نسبت به ساحت دین داشت. انبوهی از سخنان ترجمه شده دست دوم که به رنگ و لعاب آیات قرآنی و احادیث و شواهد تاریخی مزیّن و ملبس شده بود، مدت ها ذهن و انرژی جامعه متخصصان و روشنفکران متعهد و انقلابی را برای پاسخ گویی به خود مشغول ساخت.

3. جناب مشایی، بنیاد تاریخ از منظر فلسفه تاریخ در اسلام بر جدال حق و باطل و نهایتاً سیطره و پیروزی حق استوار است. سوره های مبارکه نساء/76، رعد/17 و انبیاء/18 دلالت بر آن دارند که تاریخ بشر بر اساس جدال حق و باطل است و در طول تاریخ همیشه حق و باطل با یکدیگر در حال جنگ بوده اند ولی قرآن تصریح دارد که پیروزی با حق است. مرحوم مطهری در کتاب فلسفه تاریخ به استناد آیه مبارکه «کذالک یضرب الله الحق و الباطل، فأما الزّبد فیذهب جفاء و اما ما ینفع الناس فیمکث فی الارض.../ آیه 17 سوره رعد» می گويد، از این آیه سه نکته مستفاد است:
نخست، باطل همواره همراه و به تبع حق پیدا می شود و با نیروی حق حرکت می کند که در ادامه می فرماید نتیجه عملی چنین مقوله ای آن است که آنگاه باطل به جدال حق می آید و با شمشیر حق به حق حمله می کند، آنچنانکه پسر عمر سعد وقتی می خواست مردم را به صحنه نبرد عاشورا با حضرت سیدالشهدا (ع) تحریک نماید، می گفت: «یا خیل الله ارکبی و بالجّنة أبشری».
دوم آنکه باطل زوال پذیر و نابود شدنی و حق ماندنی و باقی است و سوم آنکه باطل در عالم نمود و تجلی روشنی دارد و کاملاً قابل مرزبندی و تمایز و تفکیک است. تشخّص باطل اگر چه جوهری نیست و عرضی است، اما تعیّن آن قابل ادراک مشاهده و نهایتاً قابل شناسایی و تمایز است.

4.جناب مشایی، در باب فلسفه تاریخ سخن گفته شد، در باب انسان شناسی از منظر اسلام نیز بد نیست سخنی گفته شود. انسان در اسلام خاصه تشیع، انسانی است آزاد و مختار و در عین حال مسئول و مکلف. به عبارتی چون مختار است، پس مسئول است آنچنانکه در قرآن تصریح شده که «انّا هدیناه السبیل اما شاکراً و امّا کفوراً» یا «لا اکراه فی الدین قد تبیّن الرشد من الغی...»، دلالت بر آزادی و اختیار آدمی دارد که در مسیر روشن شده توسط وحی، خود بر بنیاد عقل، صراط مستقیم را از میان صراطهای نامستقیم برگزیند و از شاهراه فطرت انساني به مقام ربوبيت دست يازد. روشن است در شرايطي که ادمي مختار است به طریقت غریزه و انطباعات نفسانی حرکت نماید يابر صراط مستقیم فطرت. 124 هزار پیامبر و پس از آن ائمه اطهار علیهم السلام، منادی ایمان حقیقت و عدالت بوده اند و نسبت به موانع، انحرافات و آفات زندگی بشر، انذار و تحذیر داده اند. پس اگر فردی یا قومی بر کفر و عصیان و تفرعن و ظلم و غضب، تعصب ورزد و به تعبیر قرآنی به خود خیانت کند، دیگر مجال جدال و بحث نیست. آنچنانکه خداوند می فرماید: «لا تجادل عن الذین یختانون انفسهم/ سوره نساء آیه70. به خاطر کسانی که به خود خیانت می ورزند، مجادله نکن». همچنین باید به یاد داشت که این انسان های غاصب نژاد پرست که در بیت المقدس، بی شرمانه و مذبوحانه، نظاره گر آوارگی هزاران انسان مسلمان بی گناه هستند و غاصبانه بر اراضی و املاک آنان سکني گزیده اند و فلسطینیان را آواره اردوگاه ها کرده اند و هزاران کودک یتیم و والدین داغدار نتیجه این غصب نامشروع بوده است، قطعاً خائنین به آرمانهای انسانی و بشری هستند و خداوند به صراحت نسبت به حمایت از خائن تحذیر داده است، آنجا که می فرماید: «و لا تکن للخائنین خصیماً/ سوره نساء آیه 105» و به نفع خائنان به مخاصمه برنخیز.»

5.جناب مشایی، به تعبیر قرآن «کسانی که بدون هیچ حجتی که در دست داشته باشند، در آیات خدا جدال می کنند، کار آنان نزد خدا و مؤمنان سخت ناپسند است، غافر/35». توصیه مشفقانه آن است که اگر سهو کلام یا خبط ادراک و فهم یا خلط معنایی صورت پذیرفته، بر این قول ناصواب اصرار نورزید و تئوریزه كردن آن را رها نمایید و «عذر قصور» در پیشگاه خدا و امت اسلامی آورید که حمل بر «قصد تقصیر» نشود.

6.جناب مشایی، احمدی نژاد امروزه نبض تپنده جهان اسلام و امت اسلامی است، سرسلسله مبارزه با امپریالیسم و استکبار جهانی و صهیونیسم بین الملل. قطعاً نکات شما هیچ خدشه ای بر نگاه ناب و اصیل دولت نهم وارد نساخته و نخواهد ساخت و اگر منافقان و مخالفان دولت اسلامی را انگیزه سوء استفاده و تضعیف و تخریب دولت نهم در سر است، حاشا که مردم، بدنه روحانیت، مراجع مکرم و مقام عظمای ولایت، اجازه دهند که تفرقه و نفاق در میان این صحنه، آشیان سازد. اما باید به یاد داشت صداهای فروخفته بسیاری از فطرت های پاک در اقصي نقاط عالم، در انتظار گشایشی عالمگیر است. با ظهور منجی انسان های در بند طواغیت، حضرت صاحب العصر و الزمان، این سیل عظیم مظلومان و مستضعفان عالم، کاخ استکبار و سلطه جباران و فراعنه تاریخ را فرو خواهند ریخت. امروز ایران اسلامی منادی و تسهیل گر آن گشایش فرجامین تاریخ است و کل امید عالم در این گره کور ظلمات پایان تاریخ به انقلاب اسلامی، گفتمان عدالت و دولت اسلامی است. نباید به گونه ای سخن گفت که امید انقلابیون، آزادیخواهان و مستضعفان جهان را تضعیف کرد و در داخل برای اصولگراترین، مردمی ترین، انقلابی ترین و ولایی ترین دولت پس از انقلاب، هزینه های بی جهت آفرید و روان جامعه را درگیر و انرژی دولت را به هدر داد.

والسلام علی من اتّبع الهدی.
روح الله احمدزاده كرماني

وطن فروش و فرزندان آن

با درود فراوان و ادب بسیار حضور مبین عزیز و نیز یکایک گردآورندگان و نویسندگان ارجمند و خوانندگان گرامی روزانه، پیشاپیش از اینکه مدتی طولانی(دراز) نتوانستم برای مبین عزیز قلم بزنم پوزش میخواهم. بسیار کوتاه سخنان خودم را در سه بخش حضورتان عرض میکنم.

1) نخست از آقای احسان بهرام غفاری صمیمانه سپاسگزارم که با قلم توانمند خود، بنده کوچک(حقیر) و دیگر دوستان را بهرمند(مستفیض) میفرمایند. ما که هربار از استدلالها و نکاتی که ایشان به آن اشاره میفرمایند کمال بهره را بردیم. آرزومند سالها توانمندی برای ایشان دارم. اما احسان خان گرامی به یک نکته توجه ننمودند که در بند 2 به آن خواهم پرداخت.

2) از آنجا که در برخورد نخست با این آقای دوتا رضا، اینگونه پیدا بود(به نظر میرسید) که سخنان ایشان گوگوری مگوری است و استدلالها و نکاتی که قلمفرسائی مینمایند دست کم در سطح بنده نبود، خاموشی(سکوت) را بهترین گزینه دیدم. دلیل خاموشی هم تنها یک نکته بود و آن اینکه اگر گفتگوی ایران و اسلام کدام بهتر است را کش دار میکردم، خدای ناکرده دیگر دوستان سطح من و این آقای دوتا رضا را یکی میدانسته که اصلا ً شایسته بنده نبود. بیائید به عنوان(نام) مقدمه(پیشگفتار) بسیار ساده از خیانت به وطن آغاز کنیم و وطن فروشی را کمی موشکافانه بررسی کنیم. نمیدونم از برکات کدامین گروه و یا دسته حاکم در این سی سال بود، که مردم ایران آشکارا با دزدی و خیانت به مردم آشنا شدند. واژه های همانند اختلاص و ارتشا و فحشا و ...، از واژه هائی بود که پس از انقلاب بسیار رواج یافت. از آن مهمتر و یا بدتر، خیانتهائی همانند سردار مملکت که سراز نشست(مجلس) آنچنانی و مانند اینها در میآورد. پرسشی که همیشه در ذهن من راه گم کرده بود، این بود که چگونه میشود یک انسان آنهم کسی که نمازش بجاست(دست کم در همه نشستهای مدیریتی که مجبور به نماز گروهی و جماعت که بوده است)، مسلمان است و از سوی دولت به پست مهمی گمارده شده است، یک مرتبه 123 میلیارد از بیت المال اختلاص کند؟ و یا ترن طلا که یک شبه مس میشود و البته بنده که در بیرون از ایران هستم شاید بهتر از بسیاری از شما سروران آگاه باشم که چگونه مسئولین جمهوری اسلامی کامیون کامیون پول و مال این مملکت را به تاراج میدهند؟ آیا گاهی به این اندیشیدید که از خداترسی و روز قیامت و اسلام و موارد مذهبی بیرون بیآییم و این پرسش را بیان کنیم که چگونه میشود یک مسئول مملکت به مملکت خود اینگونه خیانت کند؟ بدون هیچ تردید و گمان(شک) فرد باید نسبت به مملکتش بی احساس باشد و مملکت هیچ ارزشی برایش نداشته باشد. به زبانی ساده تر مملکت را یه مشت خاک در نظر بگیرد و بهترین بهانه برای تاراج مملکت هم همین است! احسان خان عزیز! هم شما و هم بنده متوجه نشدیم که این آقای دوتارضا چقدر زیبا با زبان بی زبانی این پرسش بنده را که نزدیک به بیست و چند سال بود شدیدا ً آزارم میداد، حل نمودند! بسیار ساده، مملکت را یک مشت خاک درنظر میگرفتند و با نام اسلام چپاول و غارت مینمودند. آخر مگر میشود یک سردار مملکت و یا استاد دانشگاه مملکت و یا تنی دیگر از دست اندرکاران که امروزه شمار آن به هزار میرسد، در همه چیز مومن و متعهد و خدمتگزار و .... میباشند و یهو سراز مجلس آنچنانی دربیاورد، پول جابجا کند، به دختر مردم تجاوز کند و ....؟ آقای دوتا رضا با بیان اینکه ایران یه مشت خاک بیشتر نیست، کوششی سترگ در بیان این نکته داشتند که من بسیار سپاسگزارم. اما احسان جان اینگونه افراد که به مملکت آبا و اجدادیشون یه مشت خاک اطلاق میکنند، از فرزندان دزدان 123 میلیاردی و شهرام جزایری و سردارفلان هستند که پدرانشان علنی به ایران نگفتند یه مشت خاک و آن کردند، خدا میداند که این دوتا رضا که از فرزندان خلف آنهاست چه درسر دارد؟ الهی پناه میبریم برتو!

3) اما در این بخش به نکته کوتاهی اشاره میکنم که امیدوارم ما ایرانیها کمی اندیشمندانه تر به آن بنگریم. تفرقه بینداز و حکومت کن! همه ما این سخن را شنیده ایم. چرا در همین مبین 100 و یا دویست هزار نفری باید کسانیکه پارسی سخن میگویند، پارسی مینویسند و میخوانند و در یک مملکت پارسی زندگی میکنند، اینهمه گوناگونی(اختلاف) روزها و ساعتها وقت و زمان هرطرف(سو) را بکـُشد که حضرات به امور مملکت داری خود بپردازند. نمیخواهم نام کسی را ببرم، اما تنی از دوستان را شستشوی مغزی داده اند و به آنها یاد داده اند که اگر کسی از سخنان شما پیروی نکرد، آنی(فورا ً) آنرا محکوم به بی دینی کنید و انگ کافری و توهین به پیامبر و ائمه به آن بچسبانید، بقیه اش با من! دلم میخواست ادراک را همانند آمپول به بازار میدادند تا من به عنوان هدیه به این دوستان تزریق میکردم. این البته به دوران پهلوی و یا کهن تر از آن هم باز میگردد. در آن هنگام ارباب و رعیت و دهاتی و شهری در کار بود که هنوز که هنوزه متاسفانه یکی از دشنامهای (فحشهای) زشت ما "دهاتی" است. این گفتگو (بحث) گفتگوی فرهنگی است. کاش میشد در فضایی محترم و سرشار از ادب با یکدیگر گفتگو میکردیم. بیست سال پیش هنگامیکه در هاید پارک لندن در پیش روی خود فردی را دیدم که نعوذ بالله به پروردگار جسارت نمود، از آتش خشم خواستم دیوانه بشم. اما در آن هنگام دوستم که همراه من بود، قاه قاه خندید و گفت، این بیچاره فکر میکنه خدا مثه ما آدمهاست، برای همین هم به او پاسخ زیبائی داد. خیلی ساده به آن فرد گفت" باشه ... اگه خدا دست داشت پا داشت، پدر و مادر داشت... هرچی تو گفتی درسته !"... آقایان مذهبی و کسانیکه خودرا بسیارخادم ائمه میدانید، آیا شما که پرچمدار اسلام شده اید و سنگ آنرا به سینه میزنید، باید با ادب و احترام کسی را به اسلام فراخواند(دعوت نمود) همانند پیامبر و زنیکه خاکستر بر سرش میریخت؟ و یا اینکه با این لحن و اینگونه پرخاشگرانه میخواهید حقانیت خودرا به اثبات برسانید؟... خدایا برسان هرچه سریعتر آمپول ادراک ....
همانند گذشته و نوشته های پیشین، بازهم پرسشهایی است که بدجوری مرا آزار میدهد. در پایان یک پرسش بی پاسخ دارم که فضلا و دانشمندان و سینه چاکان فلسطین و تازی، اگر مرحمت نموده پاسخ دهند، شاید به اندوخته های ما افزون گردد. نخست آنکه، بی گمان داستان استاد دانشگاه و رفتار ناشایست ایشان با دانشجو آنهم در پیرامون(محیط) دانشگاه در همین مبین آشنا هستید. چرا مسئولین مملکت خاموشی اختیار کرده و به مواردی اینچنین هیچ پیغام و پسغامی ندادند، اما اگر یک بچه فلسطینی در نوار غزه توسط یهودی از ختنه کردن خودداری شود، این آقای اخبارگویمان رگ گردنش به قطر بازوی بنده میشود تا لیست پیغامهای مسئولین مملکت را که برایشان تلگراف شده بلند بلند برای ایرانیان بیگناه بخواند؟

بازهم به امید سربلندی ایران ایرانیان
پورچستا

خاطرات يك مرده - 13

شعله ي آتشِ عشقم منگر بررخ زردم
همه اشگم همه آهم همه سوزم همه دردم
چون سبويي كه شكسته ست و رخ چشمه نبيند
كو اميدي كه دگر باره همآغوش تو گردم
لاله ي صبح بهارم كه درين دامن صحرا
آتشِ داغ گلي شعله كشد از دمِ سردم
كس ندانست كه چو ن زخم جگر سوز نهاني
سوختم سوختم از حسرت و لب باز نكردم
جلوه ي صبح جواني به همه عمر نديدم
با خزان زاده ام آري گلِ زردم گلِ زردم .

شفيعي كدكني

چرا حسرت خانومي؟ تو خودت ميگفتي وقتي همديگه را داريم
چه حسرتي داريم...هان؟ راست مي گفتي يعني چه حسرت گذشته ها.
دو شب پيش اول اومدم طبقه بالا يه نگاهي به جاي خالي تو انداختم
بعد سرم را آوردم از قبر بيرون، صداي موسيقي باد بگوشم رسيد . نگاه كردم درخت ها با موسيقي باد چه رقصي مي كردند...جانانه . نشستم روي سنگ گرانيت و سياه قبرم نزديك عكس خودم، داشتم فكر مي كردم كه چه كنم كه ديدم مرده اي بالاي سرم ايستاده و داره نگاهم مي كنه . پرسيد چه مي كني پير مرد؟ گفتم اولندش پير مرد خودتي
دومندش تو كي هستي؟ تازه واردي؟ گفت آره من هم طبقه اول يه قبر دوطبقه
دوتا قطعه بالاتر چال شدم . تعارفش كردم نشست يه نگاهي به عكسم انداخت و گفت ...
نكنه فكر كردي مثل جووني هات هنوز جووني؟ گفتم ببين پير مرد فرانسوي ها يه
ضرب والمثل دارند كه مي گه . هر كسي كه دوست داره هميشه بيست ساله است .
مرده تازه وارد پرسيد يعني تو كسي رو دوست داري؟ گفتم آره پير مرد من زنم را دوست داشتم . عاشقش بودم حالا كه مرده ام و طبقه اول اين قبر چال شده ام هم دوستش دارم و عاشقشم، پس تو پير هستي نه من . من هنوز بيست سالمه . خنديد و با تمسخر گفت تو رو خدا از زن جماعت حرف نزن كه خيلي بي معرفت هستند . پرسيدم چرا؟ مگه چي شده؟گفت: ببين جوون ديروز و بقول خودت امروز . من تا 60
سالگي ازدواج نكرده بودم، همه چيز داشتم... سه تا خونه توي شهر، ويلايي... آپارتمان چهارصد متري. چند قطعه زمين ناب و درجه يك تو شمال، يه كارخونه با كلي درآمد
تا اين كه يه روز كه رفته بودم كارخونه سري بزنم يه دفعه چشمم افتاد وسط سالن
كار خونه به يه دختر بلند بالا با چادر مشكي كه تا چشمم خورد به گردي صورت سفيدش نمي دونم چرا زانوهام شروع كردند به لرزيدن . ببين خانومي وقتي
دل بخواد سن و سال چيزي نيست ... گفتم خلاصه كن مرد . گفت خلاصه فهميدم دختر سر كارگرم است آقاي اصلاني، صداش كردم تو دفترم پرسيدم:«دخترت اومده بود؟ واسه چي؟» گفت بله آقا اومده بود پول بگيره من هم رفته بودم از بچه ها قرض كنم .
از كشوي ميزم دسته چكم را درآوردم يه كاغذ سفيد با خودكار
گذاشتم جلوي اصلاني

گفتم آدرس خونه ات را بنويس، بعد يه چك بيست مليوني هم نوشتم گذاشتم جلوش گفتم پيشت باشه . بعد گفتم دختر متين و مقبولي داري اصلاني . گفت كنيز شماست آقا...
خلاصه كنم يه ماه بعد با يكي از دوستام با زنش رفتيم خونه اصلاني . اصلاني بود با خود دختر و مادرش . حرف زديم فهميدم دختره اسمش نازيلاست ديپلم داره بيست پنج سال هم داره . خلاصه كنم كار تموم شد، تو يه هتل جشن عروسي گرفتم براي ماه عسل با نازيلا رفتيم دوبي بعد يه سفر هم رفتيم تركيه، چند ماه بعدش يه ويلا تو شمال براش خريدم، ديگه بقول تو بيست ساله شده بودم..خلاصه اش كنم پنج سالي گذشت همين چند روز پيش تو دفترم نشسته بودم تا خواستم استكان چايم را بيارم بالا چشمت روز بد نبينه سوزشي سمت چپ سينه و وقتي چشم باز كردم ديدم افتادم كف يه قبر دو طبقه وقتي ميگم زنا بي معرفت هستند قبول كن ديگه... اون همه پول و ثروت براش ارث گذاشتم بجاي اين كه يه مقبره خصوصي بخره اومده گدا بازي درآورده يه قبر دو طبقه خريده اون هم اين جا . گفتم شايد مثل زن مي خواد خودش هم كه مرد بياد پيش تو مگه نه؟
بله خانومي وقتي يه مرده جديد مياد اول ياد مي گيره چه جوري از قبرش بياد بيرون بعد هم چند روزي دور و بر جسدش پرسه ميزنه كه شايد بتونه برگرده تو جسدش دو سه روز بعد مي فهمه كه كار تموم شده است، بعد ياد مي گيره كه شبا چطوري بره خونه اش .مرده تازه وارد گفت كه رفته بوده خونه اش . نازيلا نبوده رفته بوده خونه باباش ديده بوده زنش سياه پوش كنار مادرش نشسته و مادرش هم مي گه «سه ماه كه تموم شد تو جووني دختر خوشگلي حالا كه پول دار هم هستي يه شوهر جوون برات پيدا مي كنم .
آره خانومي عشق پيري گر بجنبد سر به رسوايي زند . پير مرد بيچاره فكر مي كرده سال ها زنده ميمونه و با يه زن جوون يعني خيلي جوون تر از خودش زندگي خواهد
كرد . اما خانومي دست روزگار چه سرنوشت هايي كه رقم نمي زنه .
خانومي توي اين قطعه كه تو برام يه قبر دو طبقه خريدي . تمام قبر ها دوطبقه هستند .
توي قبر ها هم زن هست هم مرد . شبا زن هاي مرده از قبر هاشون ميان بيرون جمع
مي شن زير يه درخت شروع مي كنند به غيبت كردن از زناي مرده قطعات ديگه .
نمي دونم فكر كنم توي اين قبرستون بايد 500 تايي قطعه باشه وگرنه قبر ها را كامپيوتري نمي كردند . آره خانومي اين زن ها اين جا هم ول كن نيستند، اما خانومي تو هيچ وقت اين طوري نبودي و حالا هم نيستي مي دونم، .مرده هاي مرد كه تو قبر هاي اين قطعه چال شدند شبا ميان بيرون، ميان سراغ من و از من مي خوان براشون خاطراتم را بخونم، من هم بهشون مي گم بذاريد تموم بشه بعد . آره خانومي ما مرده ها آزاد هستيم براي ما مرده ها مسافت يا زمان وجود نداره هر آن اراده كنيم هرجا كه بخواهيم هستيم . اما خانومي اين جا هم مقررات خودش رو داره مرده ها همه مي تونند هر جا بخوان برند اما حق ندارند خودشون رو به زنده ها نشون بدند چون ممكنه زنده ها مريض بشن يا خداي نكرده بميرند، هر مرده اي اين كار را بكنه مي برندش يه جاي وحشتناك كه نه نوري هست نه صدايي، تاريكي مطلق، حتا خانومي كسايي هم كه خود كشي مي كنند بايد بقيه عمري را كه بايد زنده ميموندند تو تاريكي باشند . اينجا همه جايش زيباست و نوراني اين جا فقط زيباييست و نور . آره خانومي اون شب تصميم گرفتم يه سر برم خونه خواهر كوچكترت ببينم اون چشم وزغي چيكار مي كنه؟
رفتم خواهرت نشسته بود روي مبل دختر 6 سالش سمت راستش نشسته بود و پسر 9 سالش هم سمت چپش نشسته بود و خواهرت هم يه آلبوم عكس روي زانو هاش داشت عكس هاي تو و خودش رو از بچه گي تا جووني و عروسي من و تو عروسي خودش رو نشون بچه هاش ميداد . وقتي به عكس هاي عروسي من و تو رسيد دخترش گفت
«واي مامان خاله ناردانا چه خوشگله » پسرش هم گفت خاله جون الان هم خوشگله بچه...
خواهرت اخم هاش رفت تو هم با صداي بلند گفت: يعني مامانتون خوشگل نيست؟
پسرش جواب داد چرا مامان تو هم خوشگلي اما چشاي خاله ناردانا يه چيز ديگه است.
خواهرت معلوم بود كه ناراحت شده با پرخاش گفت: گوش كنيد بچه ها ما دختراي آذري همه خوشگل هستيم تو دنيا لنگه نداريم فهميديد؟ بچه ها سكوت كردند پسر خواهرت يه نگاهي به عكس عروسي من و تو انداخت و گفت: شوهر خاله هم خوش تيپ بوده مگه نه مامان؟ خواهرت زد رو عكس و گفت . از اون گور بگور شده حرف نزن پسر خواهر بيچاره من گول حرف هاش رو خورد، خوب بلد بود حرف بزنه تو دانشكده تربيت معلم
با هم همكلاسي بودند . خونه ما تو كوچه بود خونه اون گور بگور شده هم سر كوچه بود هميشه واميستاد روي تراس طبقه دوم خونه شون، من و خاله تون كه ميو مديم رد بشيم زودي مي رفت كت شلوار مي پوشيد ميومد دم در همش به من نگاه مي كرد هميشه زير چشمي به من نگاه مي كرد . اصلاً با ناردانا محل نمي گذاشت من خودم

مي فهميدم كه به من نظر داره . دختر كوچيكه خواهرت پرسيد پس چرا باهاش عروسي نكردي مامان؟ خواهرت هم با حرص جواب داد . «واه....واه من كه به اون جور پسرا محل نمي گذاشتم ،معلوم نبود اون گور بگور شده معلم گدا از كدوم ده كوره بيرونش كرده بودند اما خاله نارانا تون گول خورد زنش شد از بس اون گور بگور شده براش شعر خوند، نامه نوشت تا نار دانا جون گول خورد و زنش شد وگرنه اون گور بگور شده به من چشم داشت وقتي فهميد من محلش نمي گذارم رفت طرف ناردانا ....
بفرما خانومي چقدر بهت گفتم مواظب خواهر كوچكترت باش اون زن حسودي تو رو
مي كنه تو باورت نشد .برو بهش بگو من كي زير چشمي نگاهش مي كردم؟
بهش بگو يادت رفته شماره تلفن به من دادي من هم زنگ نزدم حالا از لجت داري ذهن بچه هات رو خراب مي كني كه چي؟ من كه مرده ام اين جا توي قبر هستم .
بهش بگو يادت رفته بوسيله بچه هاي همسايه پيغام مي دادي كه بيام بهت درس بدم؟
بهش بگو خانومي يادت نره اون چشم وزغي كه اسمش به جاي «مارال» بايد
«مار زنگي» بود فكر كرده من فراموش مي كنم؟ يادت هست خانومي وقتي تو بهش گفتي كه من بچه دار نميشم چه جوري در گوشت مي خوند كه خواهر جون ازش طلاق بگير... مرد كه اجاقش كور باشه بدرد نمي خوره . مي دوني خانومي مي خواست تو از من طلاق بگيري شايد من اونو بگيرم .چيكار بايد مي كردم به هر دكتري كه بگي رفتم تو خودت خانومي يادت كه هست توي هر ده كوره اي پيش همه دعا نويس ها رفتي يه عالمه دعا و طلسم گرفتي يادت هست صبح به صبح يه طلسم مي انداختي تو چايي بخورد من مي دادي؟ يادت هست يه دعا رو كرده بودي توي يه گردنبند چرمي انداخته بودي گردنم
خب نشد يعني خدا نخواست ما بجه دار بشيم ...بهتر وقتي ما دوتا عاشق... خودمون رو داشتيم چه احتياجي به بچه داشتيم كه بشه وبال گردنمون . اگه بچه داشتيم ممكن بود عشق تو به من كم بشه مگه نه خانومي؟من كه بهت گفته بودم دلم ميخواد تو ناردونه خودم باشي فقط من و اگه بچه داشتيم ممكن بود عشقت رو نصف كني
خلاصه هر چقدر هم عاشق من بودي بهر حال زن هم بودي مگه نه؟
به خواهرت بگو كه هنوز هم عاشق من هستي . بذار از حسودي دق كنه...

توكلي

3 شهريور / 24 آگوست / 22 شعبان