اعضا محترم گروه مي توانند مطالبشان را به آدرس
Mobin_s2004@yahoo.com
بفرستند تا با نام خودشان در اين ستون نوشته شود.
|
وقتي نسيم ميوزد بوی تورا
ميبويم
وقتي باد فرياد ميکشد آواي ترا ميشنوم
|
|
|
خواسته های آدمی اغلب درآخرین لحظه بر آورده میشوند چون آدمی کار را وانهد. یعنی از استدلال دست میکشد و خرد لاینتاهی مجال کار می یابد.
چه بسیار پیش می آید که به سراغ چیزی می رویم و چیزی دیگر پیدا می کنیم.
بخواهید که به شما داده خواهد شد ، بطلبید که خواهید یافت.
نه هیچ انسانی دشمن توست ، و نه هیچ انسانی دوست تو ، بلکه هر انسانی معلم توست.
ترس تو است که شیر را درنده می کند ، بر شیر بتاز تا ناپدید شود . فرار کن تا دنبالت کند.
از سخنان خود عادل شمرده خواهی شد و از سخنان تو بر تو حکم خواهد شد.
از "وانمود کردن" خسته نشوید . هنگامی که کمتر از هر وقت دیگر انتظارش را دارید میوه اش را خواهید چید.
|
|
|
اگر ميداني در اين جهان كسي هست كه با ديدنش رنگ رخسارت تغيير ميكند و صداي قلبت آبرويت را به تاراج ميبرد، مهم نيست كه او مال تو باشد،
مهم اين است كه فقط باشد:
زندگي كند، لذّت ببرد و نفس بكشد...
رزا
|
|
|
طناب
داستان درباره کوهنوردی است که قصد صعود به بلندترین قله ها را داشت.او پس از سالها تمرین و آمادگی ماجراجویی خود را در کوهستان آغاز کرد ، اما به این دلیل که افتخار این حرکت را فقط برای خود می خواست ، تصمیم گرفت تا در این سفر تنها باشد.
ساعتها پس از آغاز مسیر ، شب سایه خود را بر بلندای کوهها افکند،همه جا سیاه بود و هیچ چیز دیده نمی شد . ابرها صورت ماه و ستارگان را پوشانده بودند و کوهنورد قادر به دیدن جایی نبود . در همین حین ، تنها چند قدم مانده به قله کوه پایش لغزید و ناگهان از کوه پرت شد.
به سرعت در حال سقوط بود و در مقابل چشمانش تنها لکه هایی سیاه را می دید. احساس ترس شدیدی تمام وجودش را فرا گرفته بود.در آن لحظات ترسناک ، همانطور که سقوط می کرد ، وقایع تلخ و شیرین زندگیش را به خاطر می آورد.احساس می کرد که مرگ به او نزدیک می شود. ناگهان طنابی که به دور کمرش بسته شده بود به شدت محکم شد و بدنش میان زمین و آسمان معلق ماند.تنها طناب بود که او را نگه داشته بود.
در آن لحظات چاره ای نداشت جز آنکه فریاد بزند:"خدایا کمکم کن " ناگهان صدایی از آسمان پاسخ داد:"از خدای خود چه می خواهی"؟
کوهنورد پاسخ داد: خدایا نجاتم بده! صدا گفت : آیا به اینکه خدا قادر است به تو کمک کند ایمان داری؟
کوهنورد گفت: البته
صدا گفت: پس طنابی که به دور کمرت بسته شده است را پاره کن.
کوهنورد لحظه ای سکوت کرد و سپس با قدرت بیشتری به طناب چسبید
فردای آنروز گروه نجات جسد یخ زده کوهنوردی را یافتند که از طنابی آویزان بود،دستانش محکم به طناب چسبیده بود در حالیکه تنها یک متر از زمین فاصله داشت.
شما چطور؟ تا چه حد به طنابتان دلبسته اید؟
آیا قدرت رها کردن آن را دارید؟
هرگز به یک چیز شک نکنید و آن اینکه خداوند هیچ گاه شما را فراموش نخواهد کرد و هرگز رهایتان نمی سازد . مراقب شما است و همیشه و در همه حال خواسته های از ته دلتان را که صلاح است برآورده می کند.
|
|
|
فيلم مستند فروش کليه در ايران به نام خدا
با سلام :
اگه ممکنه این فیلم رو قبل از شب قدر تو ویژه نامتون قرار بدین شاید دید خیلیا مثل من نسبت به خیلی چیزا عوض بشه و علاوه بر دعا واسه ی تمام مریض ها .به خاطر این نعمت بزرگ خدا رو شاکر باشند .
فیلم مستند" کلیه جراحی" از تلويزیون سراسری سوئد پخش شد (شبکه ی اس وی تی سوئد) تمامی این فیلم مستند یک ساعته را از طریق وب سایت خود منتشر کرده است که می بینید
این فیلم در باره ی خرید و فروش اعضای بدن انسانها در ایران است. بازاری که در آن تعداد فروشندگان اعضا، از تعداد متقاضیان آن بیشتر است و در نتیجه نرخ و قیمت اعضای بدن در آن " افت " کرده است...
مهرداد و سهیلا دو نفر از صدها هزار جوان و تنگدست در ایران هستند که تصمیم گرفتند که تصمیم گرفتند کلیه ی خود را بفروشند. ایران یکی از معدود کشور های جهان است که فروش کلیه در ان آزاد است و حتی از یارانه های دولتی برخوردار است . مهرداد بیکار است و جهت سقط جنین غیر قانونی همسرش نیاز به پول دارد. سهیلا خرج دو خواهر خود را نیز می دهد .او نیز در تنگ دستی به سر می برد. آنها متوصل به یکی از صدها هززار بنگاه واسطه جهت فروش کلیه می شوند که با تایید دولت در ایران فعال است. فروشندگان اغلب جوان و دارای تحصیلات عالی هستند . جهت کسب اطلاع بیشتر به سایت زیر مراجعه کنین http://www.iranhealers.com/modules.php?name=News&file=article&sid=1942 بیایم و تو این شبای عزیز ، فقط و فقط ظهور و فرج اماممون رو از خدا بخوایم ....بچه ها واسه ظهور مولامون خیلی دعا کنین .امام منتظر دعای ماست (:برای ظهور من بسیار دعا کنین که فرج و گشایش کار شما نیز در همین دعاست
اللهم عجل مولانا الامام الهادی المهدی
یا حق |
|
|
سطح تحصیلات دکتر حسن عباسي دکتر عباسی به جهت موضع گیریهای صریحشان و عدم وابستگی ایشان به احزاب و جناح بازیها مورد کینه بسیاری از سیاسیون بوده و هستند و در جایی که در روزنامه های خارجی از ایشان با عنوان های پروفسور جهان اسلام ،مغز متفکر استراتژی اسلامی ، ارشد ترین استرتژیست ایران و ... نام می برند برخی در داخل ایشان را بی سواد ، سیکل و یا مانند آقای روحانی ایشان را دیوانه ای که هیچ مدرکی ندارد خطاب می کند .در جلسات مختلف سخنرانی ایشان معمولآ به این سوال پاسخ نمی دهند و قضاوت را به خود افرا می سپارند در سخنرانی اردیبهشت ۸۵ با عنوان ایران ۱۴۱۴ هم در جواب شخصی که از مدرک ایشان پرسید پاسخ دادند: دیپلم ، سیکل یا هر چیزی که شما بگویید و قضاوت با شماست .
اما چون شخص دیگری هم در مورد مدرک ایشان سوال کردند و اصرار بر پاسخ داشتند بالآخره سکوت را شکستند و پاسخ مفصلی در این رابطه دادند .حتمآ گوش کنید و قدر چنین شخصیت برجسته ای را بدانید و بدانیم
پاسخ به سوالی در مورد تحصیلات دکتر عباسی
http://mabdabdh.persiangig.com/audio/Madrak.mp3 |
|
ashege_shahadat_84@yahoo.com |
|
مناجات
اي خدا ملاقاتت نور ديده ميخواهد
نيمه شب مناجاتت دل بريده ميخواهد
اي صفاي نجوايم وي يگانه مولايم
التجاي كوي تو اشك ديده ميخواهد
دانه دانه اشكم بين شبنم سرشكم بين
اين دل سيه، وصلت در سپيده ميخواهد
اي بهار فرجامم من كه خارم و خامم
گلشن بهارت را گل رسيده ميخواهد
شيعه با مناجاتش منتهاي حاجاتش
آبياري سرخ ياس چيده ميخواهد
روح زندگي زهراست جاودانگي زهراست
اين دلم دو عالم را زين عقيده ميخواهد
راز دل نياز عشق خواندن نماز عشق
حالتي مشابه با آن شهيده ميخواهد
هر غم و بلايش را ميخرم به جان اما
درك روضه هايش را غم كشيده مي خواهد
اي خدا قبولم كن شيعه بتولم كن
امتحان عشقت را برگزيده مي خواهد
با ابوتراب امشب ميكنم نوا يارب
عبد خسته زينب سر بريده مي خواهد
اي اميد افطارم وي نويد اسحارم
طلعت رشيدت را دل نديده مي خواهد ***** دانلود مراسم شب بیست و یکم ماه مبارک رمضان مصادف با شب شهادت حضرت امیر المومنین علی (ع) و شب قدر هيئت: رايت العباس عليه السلام
سخنران: حجت الاسلام ریاضت
مداح: حاج محمود کريمي
|
|
|
نامه هایی برای تمام زنان جهان .... 98
خاطرات عشقمان در زمستان از خاطرم می گذرد
و آرزو می کنم
باران در دیاری دیگر ببارد
و برف در شهری دور ....ا
آرزو می کنم خدا
! زمستان را از تقویم خود پاک کند
چون نمی دانم چگونه ؛
زمستان ها را بی تو تاب بیاورم
اکنون تو کجایی ؟ بانو !ا
جز دلت در این بیشهء برفی دلی نیافته ام
که مرا در خود جای دهد ....ا
این خاطره ی زمستانی مرا ویران کرد
و نهال گندمی که از لبانم می روید را خشکاند
و عشق را از من دزدید
چگونه با این برودت از خاطره ی اندام توعبور کنم؟
میان پستان هایت دهکده های سوخته
معادن بی شمار
و کشتی های غرق شده
و مردانی که از ایشان خبری باز نیامد
آنان که از میان پستان هایت گذشتند ؛
ناپدید شدند
و آنان که تا سحر ماندند ؛
خود را کشتند !ا
« نزار قبانی »
|
|
|
گير 3پيچ سلام عليكم ... ( اين يك تكه نان رو حتما ببينيد .. اين هزار بار)
آقا چطورين .. ( من هنوز با جنس مونث چپم ها .. به خاطر اينه زياد تحويلتون نمي گيرم .. )
چه خبر حاجي .. خوشين كه الحمدالله ...
مثل اينكه اون مطلب راجع به طبيعت و اين چيزا خوب حال داده بهتون .. تيريپ عكس مخفي ديگه .. آره عزيز !!!؟؟
ولي من اين چند روزه نه حسش رو داشتم نه حالشو .. نه ..
براي اينكه نه شما بخوره تو حالتون و نه من شرمنده اخلاق ورزشي خودم بشم گشتم تو اين وبلاگ هاي تيريپ چندتا عكس پيدا كردم ..
اين اوليشه ...
طفلي چه ناز رفته تو خواب . اداره اصلا مال اين كاراس .. كي حال داره هي بشينه محاسبات و فرم و ورقه و كاغذ بازي ..
ديلم كه مي دونين چيه ؟ نمي دونين .... متاسفم برات ( ديگه نمي خواد برام بخوني اي دل ساده .. ) برو يه سر به فرهنگ لغت بنداز يه دعايي هم به جون ما بكن ..
يه بار ما رفتيم از اين همسايه مون ديلم بگيريم .. پسرش گفت بابام برده اداره ..... آقا فك ما تا زير كفشمون اومد پايين .. اداره + ديلم = ؟؟؟؟
القصه .. اينم از عكس ...
http://msk2004.persiangig.com/image/IMG_0001.jpg
باز ايول به اين بابا كه راست و حسيني خوابيده و نمي خواد سر كسي شيره بماله .. و تيريپ جاسوس بازي و سركار گذاشتن ملت رو دربياره
يه آقايي تعريف مي كرد كارش به يكي از اين ادارات افتاده .. رفته سراغ اون كارمندي كه بايد كارش رو انجام مي داده .. طرف پاي كامپيوتر بوده و ظاهرا سخت مشغول كار .. و گفته بايد منتظر بموني .... اين رفيق ما گفت از توي شيشه ي عينك اين كارمند به وضوح ديدم كه طرف مشغول چت كردن بوده .. خدا قوت بابايي ...
اين عكس هم از وبلاگ عكس دل به آدرس http://www.aksedel.blogfa.com/ برداشتم .. كلا وبلاگ توپيه ..
فعلا همچنان و مثل هميشه قربون خودم تا بعد ..
|
|
|
جوابيه سلام به همه برو بچه های گل گروه
امیدوارم که طاعات همتون قبول در گاه حق باشه.
مژده مژده ، قبل از هر حرف و کلامی می خوام به همه تبریک بگم چون تازگیها پیاز هم قاطیه میوه ها شده و سر از روزانه در آورده !!! بعله منظورم جناب آقای علی علی پور که با دست نوشته هاشون گروه رو منور و مزین می کنن
دوست عزیز چند تا مطلب رو بهتره بدونید
اول – من نیاز به حمایت شما ندارم ( مورچه چیه که کله پاچش چی باشه ، آخه برادر من خودت چی هستی که حمایتت چی باشه ) ولی ممنون که یاد همه گروه انداختید که "فردین زندس"
دوم – گیر سه پیچ و آقا احسان از دوستان عزیزی هستند که نوشته هاشون ارزش خوندن داره و من برای هر دوشون احترام زیادی قائلم و اگر می بینید ما گاهی کل کل می کنیم ، شما جدی نگیرید . مگه نمی دونید که بچه ها نباید خودشونو قاطی حرف بزرگترها بکنند !!!
سوم – من نویسنده هستم نه شاعر . متن هایی که می فرستم مال خودمه نه شعر ها – چند روز بود تو روزانه همه شعرهای تکراری می فرستادند . من این رو فرستادم و اگر شما عینکتون رو می زدید و اون دوگوله رو کار می نداختید ، می دید که من پائین شعر نوشته بودم ، یه شعر داغ و احساسی براتون می فرستم . حالا نمی دونم این تصور که من گفتم این شعر سروده ی منه از کجا به مغز فندقی شما رسیده !! الله اعلم
چهارم – شما بهتره تو همون حال و هوای زمان فتحعلی شاه بمونی ، نمی خواد خودت رو خسته کنی و فرض کنی ، زیاد به مغزتون فشار نیارید . تحمل این همه کار رو نداره بنده خدا !!!
و در آخر یادتون باشه که اگر گیر سه پیچ و یا آقا احسان ، گیر می دن ، حداقل بامزه هستند و حرفی برای گفتن دارن . شما بی خودی خودتو قاطی گیر بازار نکن و ادای این دو دوست عزیز رو در نیار . اگر کار تازه ای داری که هم جالب باشه و هم بامزه ، بسم الله
با عرض معذرت از تمامی دوستان گلم
قربان همگی
میترا |
|
|
شب اشك و توبه
دارم از دست ميروم. كسي هست به فرياد دل من برسد؟ تا خدا راه درازي دارم. جادهاي ميخواهم كه قدمهاي گريزانم را
به در خانة آن «دوست» برد؛ يك «ميانبُر» به حريم بالا؛
نكند مرگ مجالم ندهد.
نكند زنده نباشم، نرسم! نكند عمر كفافم ندهد!
شانهام خرد شده از بار گناه.
فرصتي ميخواهم، تا زمين بگذارم.
همه پلهاي پشت سر من ويران است.
راه برگشتي نيست. من ماندم و يك سال غم در به دري؛ غم خانه به دوشي، شانهاي ميخواهم تا يك دل سير بگريم از درد. من شنيدم كه خدا
نردباني دارد.
به بلنداي سعادت، شبي از اين شبها، يك شب مينهد روي زمين.
من شنيدم كه شبي از شبها
ميشود يك شبه پيمود ره صد ساله. من پي روزي خود آمدهام.
من شنيدم كه ملائك تا صبح
ميبرند آن بالا
عطر اندوه بنيآدم را
من به دنبال خودم ميگردم.
شب قدر است آيا؟
شب تسبيح و مناجات و سلام.
شب اشك و توبه
شب ويراني من،
شب مهماني «او»
شب بيزاري من از دنيا.
شب دلجويي او از مهمان
شب قدر است آيا؟
من همان بندة از «دوست» فراري هستم
من همان چهرة غمگين پريشان حالم، من همان آدم خاطي و گنه آلودهام
شب قدر است آيا؟
چه كسي ميگويد: «شب دراز است و قلندر بيدار»؟
شب، كوتاه است
اين دقايق همگي نايابند. لحظهها ميگذرند.
چشم بر هم بزني، سحر از راه رسيد و تو هنوز در خوابي. ها، مبادا كه بگويند به تو، سحر از راه رسيده است و قلندر در خواب! جامه را از تن خود خواهم كند
جوشني ميپوشم، بند بندش از نور
جوشني ميپوشم. همه از جنس عطوفت، احسان
شب قدر است امشب! تا سحر بيدارم
تا سحر دانه به دانه، غم خود ميبارم
تا سحر، سر به زانوي «تو» ميگريم زار، تا سحر، توبه به درگاه خدا
شب قدر است امشب
حيف اگر در شب قدر، قدر خود نشناسيم!
|
|
|
چه میشود، اگر همین الان کشیدن سیگار را متوقف کنید؟ شاید یکی از علل مشکل بودن ترک سیگار این است که تصور میشود فواید و مضرات ترک یا ادامه دادن مصرف سیگار خیلی دیر اتفاق میافتند.
حتما نظرتان وقتی به جدول زمانی زیر نگاهی کنید ، عوض میشود ، بسیاری از فواید ترک سیگار زودرس هستند: بعد از 20 دقیقه : فشار خون بدن به حد طبیعی برمیگردد. (افزایش فشار خونی که به خاطر اثرات سیگار باشد.)
بعد از 8 ساعت : سطح گاز مونوکسید کربن در خون نصف میشود و سطح اکسیژن به مقدار طبیعی برمیگردد.
بعد از 48 ساعت : احتمال حمله قلبی کاهش خواهد یافت. بدنتان از نیکوتین پاک میشود. حس چشایی و بویایی طبیعی میشوند.
بعد از 72 ساعت : نایژهها شل میشوند ، انرژی بیشتری برای انجام کارهایتان خواهید داشت.
بعد از 2 هفته : مقدار جریان خون افزایش پیدا میکند ، و در طی 19 هفته بعد هم جریان خون همچنان به بهتر شدن خود ادامه خواهد داد.
بعد از 3 تا 9 ماه : سرفه ، خسخس سینه و مشکلات تنفسی کم میشوند ، ظرفیت ریهها 10 درصد بیشتر میشود.
بعد از 1 سال : احتمال سکته قلبی نصف میشود.
بعد از 5 سال : احتمال سکته مغزی در شما ، درست به اندازه یک فرد غیرسیگاری میشود.
بعد از 10 سال : احتمال ابتلای شما به سرطان ریه به اندازه یک فرد غیرسیگاری میشود.
بعد از 15 سال : احتمال حملات قلبی در شما به اندازه یک فرد غیرسیگاری میشود.
بنابراین میبینید که اثرات زودرس ترک سیگار کم نیستند و همین مطلب ، شاید انگیزه شما را برای ترک سیگار بیشتر کند.
منبع : Healthbolt
دکتر عليرضا مجيدي |
|
|
قورباغه ها روزی از روزها گروهی از قورباغه های کوچیک تصمیم گرفتند که با
هم مسابقه ی دو بدند
هدف مسابقه رسیدن به نوک یک برج خیلی بلند بود
جمعیت زیادی برای دیدن مسابقه و تشویق قورباغه ها جمع شده بودند...
و مسابقه شروع شد....
راستش, کسی توی جمعیت باور نداشت که قورباغه های به این کوچیکی
بتوانند به نوک برج برسند.
شما می تونستید جمله هایی مثل اینها را بشنوید:
"اوه,عجب کار مشکلی!!"
اونها هیچ وقت به نوک برج نمی رسند."
یا:
"هیچ شانسی برای موفقیتشون نیست.برج خیلی بلند ه!"
قورباغه های کوچیک یکی یکی شروع به افتادن کردند...
بجز بعضی که هنوز با حرارت داشتند بالا وبالاتر می رفتند...
جمعیت هنوز ادامه می داد,"خیلی مشکله!!!هیچ کس موفق نمی شه!"
و تعداد بیشتری از قورباغه ها خسته و از ادامه دادن منصرف می شدند
ولی فقط یکی به رفتن ادامه داد بالا, بالا و باز هم بالاتر....
این یکی نمی خواست منصرف بشه!
بالاخره بقیه ازادامه ی بالا رفتن منصرف شدند.به جز اون قورباغه کوچولو که بعد از تلاش زیاد تنها کسی بود که به نوک رسید!
بقیه ی قورباغه ها مشتاقانه می خواستند بدانند او چگونه این کا ر رو انجام داده؟
اونا ازش پرسیدند که چطور قدرت رسیدن به نوک برج و موفق شدن رو پیدا کرده؟
و مشخص شد که...
برنده ی مسابقه کر بوده!!!
نتیجه ی اخلا قی این داستان اینه که:
هیچ وقت به جملات منفی و مأیوس کننده ی دیگران گوش ندید... چون اونا زیبا ترین رویا ها و آرزوهای شما رو ازتون می گیرند--چیز هایی که
از ته دلتون آرزوشون رو دارید!
هیشه به قدرت کلمات فکر کنید.
چون هر چیزی که می خونید یا میشنوید روی اعمال شما تأثیر میگذاره
پس:
همیشه....
مثبت فکر کنید!
و بالاتر از اون
هر وقت کسی خواست به شما بگه که به آرزوهاتون نخواهیدرسید کر بشید !
و هیشه باور داشته باشید:
من همراه خدای خودم همه کار می تونیم بکنیم
آدم های زیادی به زندگی شما وارد و از اون خارج میشن... ولی دوستانتون جا پا هایی روی قلبتون جا خواهند گذاشت |
|
|
... و علي عليه السلام اينگونه
عدالت را برپا مي كرد
قسمت اول
عدالت در معارف بشري، كاربرد بسيار وسيعي دارد با توجه به معاني و كاربردهاي گوناگون آن در حوزه هاي زندگي مردم، مي توان آن را از زاويه هاي گوناگون مورد بررسي قرار داد. يكي از حوزه هاي مورد بررسي «عدالت در حوزه علوم اجتماعي، و وضع قوانين و روابط اجتماعي انسان است.»(1)
قرآن كريم هدف و رسالت پيامبران و امامان عليهم السلام بيان احكام و قوانين الهي و تعليم و تزكيه (2) براي اقامه عدل و قسط در بين مردم معرفي مي كند « و لقد ارسلنا رسلنا بالبينات و انزلنا معهم الكتاب و الميزان ليقوم الناس بالقسط»(3) كه مويد بر پايي عدالت در حوزه اجتماعي زندگي انسانهاست.
«اين مساله (اقامه عدل و داد) با تشكيل حكومت و اجراي احكام و قوانين الهي محقق مي شود. البته مردم هستند كه در پناه حكومت عدالت را برپا مي كنند.»(4)
امام علي علت پذيرش حكومت را جلوگيري از ستم ستمگران معرفي مي كند و مي فرمايد: « سوگند به خدايي كه دانه را شكافت اگر خدا از دانشمندان تعهد نگرفته بود
كه در برابر شكم بارگي ستمگران و گرسنگي ستم ديدگان سكوت نكنند مهار شتر خلافت را بر گردنش انداخته و رهايش مي ساختم.»(5)
بنابراين پذيرش حكومت، ارزش ذاتي ندارد، بلكه ابزاري براي تحقق عدالت مي باشد امام علي در اين باره مي فرمايد: « والله لهي احب الي من امرتكم الا ان اقيم حقا و ادفع باطلا...»(6)
امام علي عليه السلام آثار ستمگري را اين چنين بيان مي كند: « استعمل العدل واحذر العسف والحيف، فان العسف يعود بالجلاء و الحيف يعود الي السيف.»(7)
اما براي ستمگري دو نتيجه برمي شمرد كه عبارتند از: الف- آوارگي مردم، ب- جنگ و خونريزي، عدالت در حوزه اجتماعي زندگي مردم، مصداق ها و معاني گوناگون دارد كه به چند مورد آن اشاره مي كنيم.
1- برپايي حق
حق و باطل دو مفهوم متضاد و متناقض هستند. بودن يكي برابر با نبودن ديگري است. بر پايي حق يكي از مصداق هاي عدالت است. امام علي عليه السلام« بر پايي حق را عامل عزت مندي و پايداري دين و اصلاح روزگار و دوام حكومت بيان مي فرمايد.»(8)
2- برقراري عدالت
برقراري مساوات در بهره مندي از واقعيت هاي گوناگون اقتصادي، سياسي، علمي و ... يكي ديگر از مصداق هاي عدالت است. امام يكي از علل عدم اجراي حق را رويگرداني حاكمان از آن معرفي مي كند « اما بعد فان الوالي اذا اختلف هواه منعه ذلك كثيرا من العدل.»(9)
برقراري مساوات زماني پديد مي آيد كه حاكمان خواهش هاي نفساني خود را كنترل كرده و از دگرگوني راي و انديشه خود جلوگيري كنند.
3- توجه يكسان به مردم
اين حالت حاكمان يكي از مصداق هاي عدالت است. براي اين كه اگر قشري از جامعه مورد توجه حاكمان قرار گيرد دو حالت نامطلوب اجتماعي به وجود مي آيد كه به تداوم حكومت و پايداري زندگي اجتماعي آسيب مي رساند اين دو حالت عبارتند از:
1- سوء استفاده قشر مورد توجه از موقعيت حكومت.
2- فراموش شدن بقيه اقشار جامعه و نااميدي آنها از اجراي عدالت به وسيله حاكمان.
امام علي عليه السلام به محمدبن ابي بكر توصيه مي كند: « در نگاهت به طور مساوي رفتار كن تا بزرگان در ستم كاري تو طمع نكنند و ناتوانان از عدالت تو نسبت به خودشان مايوس نشوند.»(10)
4- بازگرداندن حقوق غصب شده
وقتي كه عدالت رعايت نشود. عده اي با برقراري روابط غير صحيح از اموال عمومي به شكل غيرقانوني بهره مند شده و آن را تصرف مي نمايند. امام علي عليه السلام يكي از علل پذيرش حكومت را « بازگرداندن حقوق غصب شده» بيان مي دارد و مي فرمايد: « به خدا قسم (بيت المال غارت شده) را اگر بيابم كه به وسيله آن زنان به ازدواج درآمده (مهريه زنان شد) و كنيزكان خريداري شده، آن را به صاحبانش باز مي گردانم براي اين كه در عدالت گشايش و رفاه براي عموم است.»(11)
بازگرداندن حقوق غصب دو نتيجه مهم دارد كه امام علي عليه السلام براي آن به خدا قسم مي خورد « و اني اقسم بالله قسما صادقا لئن بلغني انك خنت من في المسلمين شيئا صغير او كبيرا، لا شدن عليك شدة تدعك قليل الوفر، ثقيل الظهر.»(12) و حتي وقتي كه يكي از ياران و پيروان امام «عبدالله بن زمعه» از وي درخواست كمك مالي داشت امام مي فرمايد «اين مال نه مال من و نه مال توست بلكه جزء انفال و فيء است.»(13)
بر پايي عدالت و بازگرداندن حقوق غصب شده رفاه و آسايش عمومي را به دنبال دارد و به تبع آن امنيت رواني در جامعه برقرار مي شود.
امام علي عليه السلام در اين مورد در ارتباط با رفتار نامطلوب يكي از كارگزارانش كه در اموال عمومي خيانت كرده بود با عتاب و خطاب او را بريده از حق و خائن شمرده و مي فرمايد:« از خدا بترس و اموال عمومي را به آنان بازگردان كه اگر چنين نكني و خدا به من فرصت دهد و به درگاه خدا نسبت به تو عذر آورم، با شمشير ضربه اي به تو خواهم زد كه به هر كس ضربه زدم وارد جهنم شد.»(14)
در اين سخنان امام علي عليه السلام نكاتي نهفته است كه توجه به آن راهگشاي اداره جامعه اسلامي ما خواهد شد.
الف – كارگزاران خائن بايد خيانت خود را جبران كنند.
ب – حاكم در برابر كارگزارانش مسئول است و پاسخگوي رفتار آنان در پيشگاه مردم و خدا مي باشد.
ج – براي اين كه كارگزاران مواظب رفتار خود باشند، خائن بايد به نحو شديد مجازات شود.
ادامه دارد ....
|
|
|
واکنش
سلام به همه دوستان عزیز. این اوّلین مطلبیه که من برای گروه خوب و پرمخاطب مبین می فرستم. البته قبل از هر چیزی لازم می دونم از مبین عزیز، به خاطر اینکه مطلب منو توی روزانه قرار داد تشکر کنم.
خب، بریم سر اصل مطلب. اسم من میلاده و الان چند وقتی می شه که عضو مبین هستم. توی این مدت نه چندان طولانی، نوشته های اعضای گروه رو می خوندم و از اینکه می دیدم بقیه ی اعضاء اینقدر راحت راجع به مطالب همدیگه اظهارنظر می کنن و مواضع خودشونو اعلام می کنن خوشم می یومد. رو همین حساب تصمیم گرفتم که منم هر از چندگاهی دست به قلم بشم و مطلبی رو برای گروه بنویسم. ولی اول از همه بهتره که یه توضیحی رو درمورد مطالب خودم بدم. همون طور که دیدید اسم این ستون رو « واکنش » گذاشتم. هدفم هم اینه که هر وقت توی جامعه اتفاق جدید و جالب توجهی افتاد که زیاد با عقل من جور در نمی یومد، نسبت بهش واکنش نشون بدم و نکات مبهمش رو بریزم تو میدون تا هر کسی که می تونه جواب مناسبی براشون پیدا کنه. در ضمن باید بگم که من (حداقل زمانی که می نویسم) طرفدار هیچ فرقه ی خاصی نیستم. نه چپ هستم و نه راست، نه آبی هستم و نه قرمز، نه مسلمان هستم و نه کافر، و نه طرفدار نصرا... هستم و نه طرفدار بوش. فقط سعی می کنم که بعنوان یک آدم بی طرف، هر چیزی رو که می بینم خلاف منطقه به سیخ انتقاد بکشم.
خب دیگه، خیلی حرف زدم. با کسب اجازه از بزرگترای این گروه (بویژه آقا احسان که برای قلمش احترام خاصی قائلم ) کار خودمو شروع می کنم.
برای امروز یه موضوع رو مدّ نظر دارم که البته ممکنه دیگه قدیمی شده باشه، ولی ارزش گفتن داره.
موضوع ) پیشنهاد مناظره ی مستقیم رئیس جمهور ایران به رئیس جمهور امریکا : همون طور که می دونید، چند وقت پیش جناب آقای احمدی نژاد پیشنهادی رو به رئیس جمهوری امریکا، آقای جورج بوش ارائه کردن که باعث جنجال های زیادی در محافل خبری شد. پیشنهاد یک مناظره ی مستقیم و بدون سانسور. همون طور که در جریان هستید آقای بوش با این پیشنهاد مخالفت کرد و این مخالفت به عقیده ی هیئت حاکمه و گروهی از مردم نشان دهنده ی ضعف امریکا و ترس از آشکار شدن چهره ی واقعیش بود. ولی در این بین چند تا سوال وجود داره که جوابشون چندان شفاف و واضح نیست. اولین سوالی که پیش میاد اینه که آیا اصلاً نفس ماجرا حقیقت داشته؟ بیشتر توضیح می دم. همون طور که می دونید کمتر کسی پیدا می شه که از رابطه ی تیره ی ایران و امریکا خبر نداشته باشه و ندونه که الان بیست و هشت ساله که هیچ مقام بلند پایه ی ایرانی با هیچ مقام امریکایی ملاقات نداشته. و حتماً یادتونه که هنگامی که آقای احمدی نژاد برای ایراد سخنرانی به نیویورک و پشت تریبون سازمان ملل رفته بودن، آقای بوش حتی حاضر نشدن که توی سالن حضور داشته باشن و به همراه نماینده ی رژیم صهیونیستی محل کنفرانسو ترک کردن. حالا این سوال به وجود میاد که آیا این پیشنهاد یک نقشه ی از قبل برنامه ریزی شده برای ترسو جلوه دادن رئیس جمهور امریکا در اذهان عمومی نبوده؟ واقعاً آقای احمدی نژاد چه هدفی بغیر از این می تونستن داشته باشن که با علم به مخالفت آقای بوش، یه همچین پیشنهادی رو مطرح کردن؟
نکته ی دیگه ای که وجود داره اینه که آقای احمدی نژاد روی بدون سانسور بودن مناظره تاکید داشتن. ولی این وسط یه چیزی روشن نیست. همون طور که می دونید توی ایران اطلاعات به شدت کنترل و سانسور می شن (مثالش هم اینترنت و ماهواره). اونوقت آقای احمدی نژاد چطوری می تونن دم از مناظره ی بدون سانسور بزنن؟ اونم جلوی رئیس جمهور کشوری که حداقل داشتن ماهواره توش آزاده و اینترنتش هم فیلتر نمی شه؟ (به قول معروف جلوی قاضی و معلق بازی؟) ممکنه بگید که شبکه های داخلی حتماً این مناظره رو پخش می کردن. ولی تحت چه شرایطی؟ آیا این مناظره به تعداد دفعات مناسب پخش می شد تا کسایی که ندیدن بتونن ببینن و کسایی هم که دقت نکردن بتونن دقت کنن؟ گیریم که تمام این شرایط محقق می شد. ولی اگه مناظره به نفع طرف امریکایی تموم می شد چطور؟ آیا تمام شرایط بالا رو تحت پوشش قرار نمی داد؟ آیا جلوی پخش مجدد برنامه گرفته نمی شد؟ می بینید که ما در هر صورتی سانسور خبری داشتیم.
اعضای محترم هیئت دولت، من اصل مناظره رو نفی نمی کنم، ولی خواهش می کنم قبل از دادن یه چنین پیشنهادهایی، یه کمی هم به سوالاتی که برای مردم پیش میاد فکر کنید.
در آخر هم لازم می دونم که یه تشکر ویژه از گیر سه پیچ عزیز داشته باشم که نشست و تا آخر مطلب منو خوند. خیلی ممنونم. ولی باید بگم که من دیگه مثل بقیه نیستم که بتونی بهم گیر بدی و فرار کنی. اگه شما توی پوست کلفتی با کرگدن نسبت دارید، نسب من به استگوسوروس ها می رسه. پس لطفاً خودتونو خسته نکنید.
با تشکر از همه ی کسانی که تحمل کردن و نوشته ی منو خوندن.
میلاد – تا بینهایت
|
|
|
کاش هیچ وقت نمی نوشتیم
- سهراب تو دوست داری بچمون دختر باشه یا پسر ؟
- من دوست دارم .... . مگه فرق هم داره ! فقط خودش و مامانش سالم باشن برام کافیه !
- نه تو رو خدا بگو !
- یه دختر ! اسمش رو هم بذاریم آرزو !
- وای سهراب اون تخته سنگه رو ببین . نگه دار یه یادگاری بنویسیم .
- رو تخته سنگ !
- آره ! اسممون رو ! تا هیچ وقت پاک نشه .
- با چی بنویسیم . بی خیال شو !
- نمی شم ! بنویسیم سهراب و مهرآفرین .
- نه ! مهرآفرین و سهراب ! نه بنویسیم ام . اس .
زن رژش را درآورد و نوشتند : ام.اس برای همیشه !
* * *
- متاسفانه آقای رستمی مبتلا به ام . اس حاد هستند . این بیماری این روزها گریبانه نسله جوان کشور رو گرفته !
- راه درمان هم داره ؟!
- درمان قطعی که خیر ! البته داروهایی مثله ...
ام .اس مثل پتک توی سر زن می کوبید ! کاش اسمشان را روی تخته سنگ ننوشته بودند . کاش نوشته بودند اس. ام . اگر سهراب ام . اس بگیرد چه بلایی سر شاهنامه می آید ! رستم دیگر پسرکش شاهنامه نمی شود ! سهراب دیگر ... . کاش نوشته بودیم اس.ام .
* * *
- مامان اینو برام پست می کنی ؟!
- آرزو مامان برو جا سوزنی صورتی مامانو با پیرهن خانوم یوسفی بیار .
- اینو برام پست می کنی ؟!
- چی رو مامان ؟! اونی که گفتم آوردی ؟!
- برای مسابقه ینامه ای به خدا نوشتم .
- آفرین گلم . برای مامان می خوونی !
- مامان بابا هم گوش می ده ؟!
- آره عزیزم گوش می ده ! بابا به همه ی حرفای ما گوش می ده !
سهراب کنار اتاق روی تشک دراز کشیده بود . دیگر نه دستانش توان کار کردن داشت و نه پاهایش . چشم هایش هم که هیچ وقت بزرگ شدن آرزو را ندید . رستم دیگر دلش نمی آید با این سهراب نبرد کند . فردوسی هیچ وقت از سهراب چیزی نمی نویسد .
- بخوونم ؟!
- آره مامان بخوون .
سلام خدا جون .
منم آرزو ! خدا جون زیاد وقتت رو نمی گیرم . فقط چند تا آرزو دارم که می خوام زود زود زود بهم بدی !
خدا جون من دوست دارم بابام منو ببره پارک . ببره سینما . بره سر کار . شب که از سر کار برمی گرده برام .... . نه هیچی نخره فقط بره سر کار .
خدا جون دوست دارم رنگه چشمای واقعیه مامانو ببینم . تو عکسای قدیمی چشماش آبیه !ولی من همیشه قرمز دیدم .
خدا جون ازت می خوام ما هم بشیم مثله همه مامان و بابا و آرزو .
خب خدا جون مرسی از همه چیز . فعلا خدافظ.
* * *
سهراب نامه را شنید . گریه نکرد . دیگر اشکی برای ریختن نداشت . چشمانش سال ها پیش خشک شده بودند . فکر کرد کاش او هم می توانست به خدا نامه بنویسد و بگوید :
خدایا شکرت که نوشتیم " ام . اس " نه " اس. ام "
|
|
infoazargoshnasp@yahoo.com |
|
ریشههای ایران ستیزی پان ترکیستها در ایران قسمت هشتم آقای لوئیس لوکا کوالی سفروزا نیز در کتاب مشهور خود ، نوشته است که اثر ژنهای اقوام ترک بر ساکنان ترکزبان کنونی ترکیه بسیار ناچیز است و شمار اشغالگران ترک نسبت به جمعیت بومی چندان نبوده است.
(Luigi Luca Cavalli-Sforza , in “Genes, People and Languages”, 2000, pg 152).
بنابراین جدل های صدساله انجام شده بر سر ریشه هاي مردم آذربايجان را بايد تمام شده تلقي كرد.
اما آقای رزمی مانند تمام قوم گرایان آمارهایی از جمعيت ایران می دهد که هيچ منبع و مرجع موثق و شناخته شده اي آن را تأييد نمي كند.
در سال 1370 آمارگيري بسيار مستندي در مورد جمعيت ايران انجام گرفته است كه شرح آن را در مقالات زير مي توان يافت:
http://khabarnameh.gooya.com/society/archives/010245.php
http://asre-nou.net/1383/ordibehesht/20/m-mohsenian.html
"در مرداد 1370، هنگام صدور شناسنامه براي نوزادان، درباره زبان ٤٩ هزار و ٥٥٨ مادر در سطح كشور سوال مطرح شد كه نتيجه حاكي از سهم حضور ٥٣٬٨ درصدي زبان هاى غيرفارسي در ايران بود. بر اساس نمونه گيري مذكور، توزيع سهم هر يك از زبان ها (به درصد) به اين شرح بود: ٤٦٬٢ فارسي؛ ٢٠٬٦ تركي آذربايجاني؛ ١٠ كردي؛ ٨٬٩ لري؛ ٧٬٢ درصد گيلكي و شمالي؛ ٥٬٣ عربي ؛ ٢٬٧ بلوچي؛ ٠٬٦ تركمني؛ ٠٬١ ارمني؛ و ٠٬٢ ساير زبان ها ". پس اگر گويشها و زبانهاي هم خانواده با فارسي را با آمار فوق جمع شود٬ زبانهايي كه "آريايي (ايراني)" خوانده مي شوند حدود ۷۶٪ ايران را دربرمي گيرند.
در دانشنامهي عمومي بریتانیکا می خوانیم:
"ایران کشوری است چندزبانی که در آن نیمی پارسیزبان هستند و یک چهارم ديگر به زبانهای هندوايرانی ديگر تکلم کنند. حدود يک پنجم جمعيت ايران ترکزبان است".
براساس سرشماری کشور در سال 1335 که داده های آن در کتاب : فرهنگ جغرافیای ایران تحت نظارت سرتیبپ حسینعلی رزم آرا تدوین گشت، جمعیت ایران در سال 1335 حدود 14 ملیون نفر بود. از این 14 ملیون تعداد جمعيت مناطق ترکی زبان 2451061 و تعداد مناطق دوزبانه فارسی-ترکی 877627 و تعداد مناطق سه زبان فارسی-ترکی-کردی 187464 نفر و تعداد مناطق ترکمنی 97491 بوده است. اگر دست بالا را بگیریم و تمام مناطق ترکمنی و فارسی-ترکی و فارسی-ترکی-کردی را با تمام مناطق ترکی زبان بنا بر اطلاعات این کتاب جمع بندی کنیم، حدود 23 تا 24% جمعیت ايران ترکی زبان می شوند.
(بنگرید به مقاله: نگاهی دیگر به داده های زبانی و مذهبی ایران معاصر، احسان هوشمند، فصلنامه گفتگو، شماره 43، مهر 1384) http://www.magiran.com/magtoc.asp?mgID=1929&Number=43&Appendix=0
همچنین دولت ايران در 1375 سرشماري هايی نيز در استان هاي كشور انجام داد:
http://www.statoids.com/uir.html
بر طبق این آمار جمعیت استان های ایران به شرح زیر است :
استان / ساکن در شهر / ساکن در روستا
آذربایجان شرقی 2004484- 1320788
آذربایجان غربی 1315161 1181119
اردبیل 568448 596916
اصفهان 2914874 1007087
ایلام 259687 217634
بوشهر 394489 332884
تهران 9404754- 1771306
چارمحال و بختیاری 342905 417005
خراسان 3421937 2622134
خوزستان 2342514 1367945
زنجان 489518 547301
سمنان 342455 158991
سیستان و بلوچستان 794528 908579
فارس 2163119 1598913
قم 777677 75269
کردستان 705715 640668
کرمان 1060075 922883
کرمانشاه 1098282 670459
کهکیلویه و بویر احمد 213563 327685
گیلان 1049980 1191480
لرستان 850016 717059
مازندران 1783218 2237946
مرکزی 701547 527265
هرمزگان 443970 613326
همدان 810640 867115
یزد 564233 186536
مجموع کل جمعیت ایران در سال 75(هجری شمسی) برابر 60055488 نفر بود. حال این آمار را بررسی می کنیم :
استانهایی که با دقت بالاتر از 95 درصد ترك زبان هستند عبارت اند از :
آذربایجان شرقی، زنجان، اردبیل و مجموع جمعیت آن ها برابر است با 4698463 نفر. اگر فرض کنیم 50 درصد جمعیت آذربایجان غربی نیز ترك زبان هستند این عدد به 6361099 نفر می رسد (هرچند که نقشه ها بیشینه مردم آن جا را کردزبان معرفي مي كنند). بنابراین آمار، ايرانيان ترك زباني که در مناطقی زندگی می کنند که درآن ها زبان تركي تکلم می شود حدود 10.5 درصد جمعيت کل کشور را دربر مي گيرند.
البته کسان دیگری هستند که آذربايجاني تبار می باشند ولی در محیط کار و جامعه آنان زبان ترکی حاکم نیست؛ مثل آذريايجاني هاي مقيم تهران. آذربايجاني هاي تهران در آمیزش با فرهنگ های تمام کشور قرار گرفته اند ، بسیاری از آنان با افرادی که از گوشه و کنار کشور در تهران جمع شده اند ازدواج کرده اند. بسياري از آنان حتا تكلم به تركي را نيز نمي دانند.
حال با همه اين احوال اگر 30 درصد جمعيت تهران را هم ترك زبان بدانيم يعني از ۱۲ ميليون ۴ ميليون.
جمعيت مناطق ترك زبان اطراف اراك و قزوين و همدان و گیلان را هم اگر با مراجعه به آمار جمعيتي آن شهرها محاسبه شود، حداكثر حدود يك ميليون مي شود. كه جمع كل آنان مي شود: ۱۱.۳۶۱.۰۰۰
يعني 18.9 درصد جمعيت كل كشور. هرگز آن 30 ميلیون تركزباني كه جناب رزمی برآورد كرده است، از اين آمارهاي رسمي و دقيق بر نمي آيد.
(این مقاله ادامه دارد) |
|
|
|
چرا به معرفت شناسي عملي يا عبادت به عنوان يك جايگاه با ثبات نگاه مي كنيد؟ به هرحال صدها ميليون انسان بر اين امر دامن مي زنند. اما فايده ي اين كار چيست؟ به نظر مي رسد عبادت نوعي با خود گفت و گو كردن است. چگونه بايد پذيرفت كه عبادت پيوستن به اقيانوس است؟ و اين اقيانوس كجاست كه ما آن را احساس نمي كنيم؟
عبادتي
كه
من
به
عنوان
جايگاه
با
ثبات
مي
شناسم
با
عبادتي
كه
ديگران
انجام
مي
دهند
و
شما
از
آن
ياد
كرديد
،
تفاوت
دارد.
همان
طور
كه
مشاهده
مي
كنيد،
صدها
ميليون
انسان
بر
اين
امر
دامن
مي
زنند
كه
بر
اثر
فطرت
دروني
خويش
به
عبادت
مي
پردازند
كه
عمده
ي
آنها
دو
دسته
هستند
:
غير
الهيون
و
الهيون
و
دسته
ي
سومي
وجود
دارند
كه
به
طور
كلي
از
هر
شكل
عبادت
ظاهري
فارغ
هستند؛
اين
دسته
حس
دروني
عبادت
خود
را
در
وابستگي
هاي
روزمره
ي
زندگي
و
تكيه
بر
آنها
و
فلسفه
ي
ذهني
خود
تخليه
مي
سازند
و
براي
شكوفايي
عبادت
به
شكل
درست
تلاش
نمي
كنند.
اينها
تمام
توان
روحي
خويش
را
در
نيازها
و
وابستگي
هاي
زندگي
مادي
خويش
مهار
مي
سازند
و
روحشان
همچون
بياباني
خشك
است
و بر
اثر
نگرش
هاي
از
پيش
تعيين
شده
ي
فرهنگي
و
فلسفه
ي
فكري
در
اجتماعات،
تخدير
شده
اند
.
عواملي
در
طرز
انديشه
و
نگرش
هاي
فكري
اين
دسته
وجود
دارد
كه
عملاً
آنها
را
از
اصل
فطرت
خويش
دور
كرده
است.
هر
دو
دسته
ي
عبادت
كنندگان
-
الهيون
و
غير
الهيون
- به
هر
حال
در
ظهور
نياز
فطري
زمينه
اي
پيدا
كرده
اند
كه
اين
حسّ
نياز
عبادت
در
آنها
مشهود
است
و در
بحث
روشن
سازي
نياز
به
عبادت
در
انسان
بايد
از
آنها
پرسيد
و
تحقيق
كرد
كه
چرا
عبادت
را
پذيرفته
اند
؟
اين
بحث
بسيار
جامعي
است
كه
شايد
خيلي
از
سؤالات
شبهه
برانگيز
به
دنبال
داشته
باشد
كه
مي
توان
به
تمامي
آنها
پاسخ
روشني
داد.
غير
الهيون
دسته
اي
هستند
كه
نياز
به
عبادت
را
حس
مي
كنند
و بر
اين
ميزان
باور
رسيده
اند
كه
بايد
پايگاه
محكمي
وجود
داشته
باشد.
چه
بسا
به
ترديد
هم
مي
رسند
يا
در
حين
حركت،
ترديد
را
نيز
عموماً
دارند؛
عده
اي
نيز
در
پرستش
به
جهل
خويش
پيوسته
اند.
غير
الهيون
نيروي
پرستش
خود
را
به
بيراهه
مي
كشانند
و در
ذهن
خود
گرداب
درست
كرده
اند
و
در،
يافتن
معبود
به
اشتباه
رفته
اند
و
متحملّ
زيان
هاي
بسياري
در
زندگي
خود
شده
اند.
گاهي
در
مكتب
هاي
غير
الهي
اعمالي
مشاهده
مي
شود
كه
مي
توان
فقط
به
عنوان
پست
ترين
جايگاه
از
آنها
نام
برد.
اين
مكاتب
نه
تنها
در
تفكّر
خود
داراي
بيابان
خشك
هستند
بلكه
از
پرتگاه
هاي
خطرناكي
برخوردارند
كه
سقوط
در
آن
روح
و
روان
آدمي
را
نابود
مي
سازد.
عبادت
الهيون
،
سلسله
وار
از
يك
نقطه
شروع
شده
است.
همواره
در
هر
مرحله
براي
تكميل
تعالي
انسان
ها
پيامبري
به
دنبال
پيامبري
آمده
و
بشارت
مرحله
ي
بعد
را
داده
است
و
مرحله
ي
نهايي
و
تكميلي
آن
دين
اسلام
مي
باشد
كه
بشارت
آن
در
كتب
آسماني
پيشين
آمده
است.
در
بخش
الهيون
صحبت
از
اسلام
و
عبادت
آن
مطرح
مي
شود،
زيرا
آخرين
دين
و
دستورات
عبادي
آن
كامل
ترين
است.
اسلام
برنامه
هاي
روشني
براي
عبادت
دارد.
اين
گونه
تصوّر
نشود
كه
اگر
هركس
بخواهد
بدون
شناخت
و
توجه
قلبي
عبادت
كند،
حتماً
به
آن
نتايج
لازم
كه
موجب
تعالي
است
مي
رسد
زيرا
بدون
شناخت
و
بدون
توجه
قلبي
در
عبادت
هرگز
ارتباط
برقرار
نمي
شود
و
نمي
توان
به
آن
اقيانوس
پيوست.
در
پاسخ
به
اين
بخش
از
سؤال
كه
اين
اقيانوس
كجاست؟
بايد
گفت…
(پایان
قسمت
اول)
به
دلیل
طولانی
نشدن
مبحث
ادامه
مطلب
را
در
قسمت
دوم
از
نظر
می
گذرانیم.
|
|
|
حديث روزانه
ایمان اقرار است توأم با عمل و اسلام اقرار است بدون عمل.
امام صادق (ع) |
|
|
جمله روزانه
22 مهر
هر کسی می تواند در هر برهه ای از زندگی تغییر کند؛ تنها اگر گفتگویی درونی با خود انجام دهد.
وین دایر |
|