بخش اول |
مطالب ارسالی نویسندگان ثابت «روزانه» |
|
جمله روزانه
15 آبان
استعداد بالقوه برای تغییر یافتن و کنار گذاشتن واقعی عادات بد در وجود همه ما هست و می توان در یک لحظه این تغییر را ایجاد کرد.
وین دایر |
|
|
حديث روزانه
محبت به مردم بيانگر نصف عقل است.
امام رضا (ع)
|
|
ستون ويژه
ebi2959@yahoo.com |
|
*تعرفه تماس از تلفن ثابت و اپراتور اول به ایرانسل ۴۴۷ ریال اعلام شد
شرکت ایرانسل اعلام کرد تعرفه تماس از تلفن ثابت و اپراتور اول به اپراتور دوم در تمام نقاط كشور ۴۴۷ ریال از سوی سازمان تنظیم مقررات اعلام شده است. شبكه ایرانسل تحت هیچ شرایطی هزینه جابه جایی نخواهد داشت. و تا پایان سال ۱۰۰ درصد تهران را تحت پوشش قرار میدهدوفعلاً در تهران حدود ۵۰ درصد پوشش دهی دارد كه شامل مناطقی از مركز، جنوب، شرق و غرب این شهر است و ظرف ۲ ماه آینده به ۸۰ درصد پوشش دهی خواهد رسید.
*رقیب پراید بزودی درایران خودرو
در سال جاری و با بیرون رفتن پیكان از سبد محصولات ایران خودرو، سایپا توانست پراید را جایگزین آن كند؛ به طوری كه در سال جاری قرار است ۴۰۰ هزار دستگاه پراید تولید شود؛ حال ایرانخودرو قصد دارد خودرو ارزان قیمتی را جایگزین پیكانی كند كه تا كنون نتوانسته جای خالیش را پر كند. در همین حال خبرگزاری فرانسه از توافقات اولیه بین ایران خودرو و چری چین برای تولید در ایران خبر میدهد. چند خودرو این شركت در حال تست در ایران است تا در صورت موفقیت آمیز بودن جواب تستها، تولید خودرو چینی همقیمت پیكان در این شركت به صورت سی.كی.دی (قطعات منفصله) آغاز شود. تا پیش از این قرار بود ال -۹۰ جایگزین پیكان شود كه با تاخیرهای انجام شده به نظر نمی رسد این خودرو به زودی به تیراژی برسد كه بتواند جایگزین پیكان شود. . البته ایران خودرو در حال همكاری دو جانبه با شركت چینی است؛ به طوری كه برای تولید سمند در چین توافقنامه امضا كرده است. بنابر قرارداد كار ساخت كارخانه سمند در چین طی پاییز امسال آغاز میشود كه ظرفیت فاز یك آن تولید سالانه ۳۰ هزار دستگاه سمند خواهد بود.
*ساخت بزرگترین تونل استاندارد کشوردرتهران
مدیرعامل سازمان فنی مهندسی شهرداری تهران با اشاره به اینكه تونل توحید به طول ۲۰۰۰متر یكی از بزرگترین و استانداردترین تونل های زیر زمینی كشور خواهد بود گفت: این تونل از ابتدای خیابان باقرخان آغاز و تا سر آذربایجان ادامه خواهد داشت. وی ادامه داد: محل تجهیز كارگاههای این تونل بزرگ مشخص شده و انحراف ترافیكی و شروع عملیات عمرانی آن از اواخر هفته آغاز میشود. نصر آزدانی، هزینه در نظر گرفته شده برای این تونل را ۱۵۰ میلیارد تومان عنوان كرد و گفت: زمان اتمام این پروژه نیز ۲۳ تا ۳۰ ماه در نظر گرفته شده است.
*کوچک کردن دولت با کوچک کردن سازمان مدیریت عملی نیست
حمید رضا برادران شركا رئیس سابق سازمان مدیریت و برنامه ریزی كشور با اشاره به حجیم بودن دولت و ساختار نیازمند به تغییر سازمان مدیریت، زمان و شرایط فعلی را برای این تغییر مناسب ندانست. كوچك كردن سازمان مدیریت باید با درایت صورت گیرد.وی افزود:اینكه ما باید دولت را كوچك كنیم، حرف درستی است، اینكه باید سازمان مدیریت را كوچك و كارآمد كنیم حرف درستی است ولی اینكه تكهای از بدنه سازمان مدیریت بدون در نظر گرفتن سایر موارد فراهم بودن و زمینههای لازم جدا شود، شدیدا محل تردید است باید سیاستهای كلان توسعه كشور، اولویتها و محدودیتها در نظر گرفته شود كه به مفهوم ایجاد سازمانی كوچك و كارآمد به عنوان مغز متفكر دولت است.
|
|
|
دوشنبه: جوک
حمیییییییییییید! جوک
از برانکو می پرسند تاکتیکتون توی تیم ملی چی بود که اینقدر خوب درخشیدید؟ برانکو می گه تاکتیکمون ؟؟؟؟؟ حمیییییییییییید!
غضنفر رو برای اولین بار می برند توی هلی کوپتر ، توی آسمان از سمت چپی اش می پرسه : شما گرمتونه ؟ طرف می گه : نه. از سمت راستی اش می پرسه شما گرمتونه ؟ اون یکی هم می گه نه. بعد غضنفر بلند می گه : آقای خلبان هیچ کس گرمش نیست. اون پنکه سقفی رو خاموشش کن (پره های هلی کوپتر!)
یکی جیرجیرکی رو می بینه تا صبح روغن کاری اش می کنه!
آقایی می ره دستشویی اداره شون ، یه دفعه بچه اش زنگ می زنه موبایلش می گه : بابا الان کجایی؟ مرد می گه : به تو چه کارت رو بگو. بچه می گه : هیچی مامانم گفته امروز ناهار نداریم هرجا هستی یه چیزی بخور!
غضنفر سگی داشت که دست و پاش شکسته بود. خلاصه یه روز دزد می زنه به خانه اش ، غضنفر فوراً سگ را می اندازه توی فرغون و می اندازه دنبال دزده!
غضنفر قاط می زنه شروع می کنه کتک زدن زنش. زنش می گه : مگه من چیکار کردم منو می زنی؟ غضنفر می گه : اگه می دونستم چیکار کردی که زنده نمی گذاشتمت!
از بنیامین می پرسند : حالت چطوره؟ می گه : حالم بده حالم بده.
اولی : راستی نتیجه ی امتحان رانندگی ات چی شد؟ دومی : هنوز معلوم نیست! اولی : چرا؟ دومی : چون افسری که از من امتحان گرفته هنوز به هوش نیامده!
آقایی توی اتوبوس دست به کمر وایستاده بود. می گن چرا دست به کمر وایستادی؟ آقاهه با تعجب نگاه دستهاش می کنه و می گه : ای وای پس هندوانه هاش کو؟
توپ قلقلی
یه توپ دارم قلقلیه
سوراخ سوراخ و گِلیه
می زنم زمین می ره تو زیرزمین
نمی دونی تا کجا می ره
من این توپو نداشتم
از آشغالی برداشتم!
بابا به من کتک زد
یه مشت و یک لگد زد! |
|
بخش دوم |
مطالب ارسالی ديگر اعضا |
اعضا محترم گروه مي توانند مطالبشان را به آدرس
Mobin_s2004@yahoo.com
بفرستند تا با نام خودشان در اين ستون نوشته شود.
easterngirl_alk_1986@yahoo.com |
|
با عشق زمان فراموش ميشود و با زمان عشق فراموش ميشود
|
|
|
خوشا به حال انان که مهربانند
زیرا با همان مهربانی خود تسکین میابند.
|
|
mogtaba_mogtaba26@yahoo.com |
|
باید از عطر اقاقی تو رو اغاز کنم
با صدای خیس بارون تو رو اغاز کنم
از تماشای قناری به تو پرواز کنم
به تو گل میزنم.
از بهانمو
از همه شبانه هامو
میرسم به تو دوباره
بوی عطر تو میدم ترانه هامو
پر اسمت می شمو
عاشقانهامو
پر از گل شعر و ستاره
میرسم به تو دوباره
نیستی اما یادت اینجاست
وقت گل کردن رویاست
به تو میرسم من از این شب نیاوفری
به تو میرسم من از اینراه خاکستری
به تو که خاطره هامو به همیشه میبری
به تو....
|
|
|
وجدانهای خفته، معصومیت از دست رفته در حالیکه اذهان عمومی مردم متوجه پرونده های سنگین میلیاردی و دزدیهای بعضی افراد و انتظار برای معرقی نام مفسدان اقتصادی بودند ، سناریوی کثیف تخریب چهره بازیگر معصوم ایرانی و کشاندن آن به مباحث روزانه مردمی ، وجدان آزاد مردان و وجدان انسانها را یک بار دیگر به گزینه تهمت زنی یا حفظ حرمت و دفاع از چهره معصوم یک انسان را به مبارزه می طلبد. مبارزه ای که یک سمت تمام شرافتهای انسانی برای دفاع از ارزش انسان و از سمت دیگر وجدانهای خفته یی که شرافت انسان برایشان هیچ معنایی ندارد و شیپور رسوایی انسان را به صدا در می آورد و کاروانی که هم سو با این جریان ، تیر خلاص به بدنهای آزاد مردان شلیک می کنند و چه ناجوانمردانه انسان زیر سمهای اسب نامردان قرار می گیرد تا بار دیگر مظلومیت انسان به گوش رسد. بار دیگر صدای امام حسین در روز عاشورا که فرمودند " اگر دین ندارید لا اقل آزده باشید " به گوش می رسد و و ای بر آزادگانی که صدای مظلومیت انسان را بشنوند و سکوت کنند.
براستی چه پاسخی در مقابل پروردگار خواهیم داشت با این همه تهمتهای زشت و ناروا.بگوییم ما انسان بودیم؟ یا ما آزاده بودیم؟ و وای بر تهمت زنندگان ! چگونه دست بر دعا بر می دارند و از خدا طلب روزی یا شفای بیمار می کنند ؟ ! برای آنها که انسان و شرافت انسانها مهم نبود. مهم بود ؟ بعضی ها چه زود انسانیت را فراموش کردند. |
|
|
سفر پر حاشیه این قسمت از مطلبم در شماره دیروز از قلم افتاده بود
سفر محمد خاتمي به انگليس كه به منظور دريافت دكتراي افتخاري از دانشگاه اسكاتلندي سنت اندروز صورت گرفت، با حاشيه هايي تأمل برانگيز همراه بوده است.
به گزارش رجا، دعوت اين دانشگاه اسكاتلندي از خاتمي پس از آن صورت گرفت كه صادق خرازي سفير وقت ايران در فرانسه، تعداد 12 هزار جلد كتاب به ارزش بالغ بر 100 هزار پوند از درآمد عمومي كشور، به اين دانشگاه اهدا كرد و خاتمي چهارشنبه گذشته براي افتتاح اين كتابخانه و مؤسسه اي با عنوان «پژوهشهاي ايراني» در دانشكده «هنر و انسان شناسي» به اين دانشگاه دعوت گرديد.
عليرغم اعلام قبلي درخصوص اعطاء مدرك افتخاري به خاتمي به دست «سر منزيس كمپبل» رئيس تشريفاتي دانشگاه كه رهبري حزب ليبرال دموكرات انگليس (سومين حزب بزرگ و رو به رشد انگليس) را نيز در اختيار دارد، وي در اين مراسم حاضر نشد و معاون دانشگاه به جاي او به خاتمي دكترا داد.
سفر 100 هزار پوندي خاتمي از جيب ملت براي دريافت مدرك دكتراي افتخاري حقوق كه پيش از اين نيز خوانندگان و هنرپيشگاني از هاليوود چنين هديه اي را از "سنت اندروز" دريافت كرده اند |
|
|
قابل توجه برخی ها!
غسال های بهشت زهرا بیش از یک میلیون تومان حقوق می گیرند
شايد اگر با چشمانم نمي ديدم هيچ وقت باور نمي كردم. با ديدن ارقامي كه مقابل چشمانم رژه مي رفتند بهت زده شدم.
چند روز قبل به همراه يكي از همكاران براي تهيه گزارشي به بهشت زهرا رفتيم.وقتي براي هما هنگي مقابل اتاق رئيس غسالخانه و امور كفن و دفن منتظر بوديم با ديدن زنان و مردان مرده شور كه براي گرفتن فيش حقوقي شان داخل اين اتاق مي شدند كنجكاو شدم تا سر از ميزان حقوق آنها در بياورم. از آنجايي كه سال گذشته من و همكارم با دو تن از زنان مرده شور گفتگو كرده بوديم و من از داخل غسال خانه زنان عكس گرفته بودم اغلب آنها ما را مي شناختند. يكي از آنها بعد از سلام و احوالپرسي گرم فيش حقوقي اش را نشانمان داد و از مشكلات زندگي گله كرد. با ديدن رقم دريافتي در ابتدا تصور كردم كه ۶۰ هزار و ۲۰۰ تومان حقوق مي گيرد . دلم خيلي سوخت و در ذهنم دنبال واژه اي مي گشتم تا با او اظهار همدردي كنم ولي وقتي خوب دقت كردم متوجه شدم اعداد را اشتباه ديد ه ام و رقم واقعي ۶۰۰ هزار و ۲۰۰ تومان است . باورم نمي شد ولي وقتي كار سخت آنها را در ذهنم تداعي كردم به نظرم اين حقوق مناسب آمد . ولي موضوع به اين جا ختم نشد و وقتي به اتاق رئيس كه انساني با خدا و خوش اخلاق بود رفتيم موضوع حقوق كاركنان قسمت كفن و دفن و مرده شور ها را مطرح كردم. او با خوشرويي گفت كه آن فيشي را كه ما ديديم مربوط به كاركنان روزمزد است و حقوق كاركنان رسمي بيش از اين است. در بين همين صحبتها يكي از زنان مرده شور كه از قديمي هاي آنجا بودو ما نيز با او گفتگو كرده بوديم براي گرفتن فيش وارد اتاق شد و آقاي رئيس به او كه سواد هم نداشت توضيح داد حقوق او با كسر اقساط وام و همچنين قسط تعاوني مبلغ يك ميليون و سيصدو چهل هزار تومان است كه ۱۵۰ هزار توامن آن مربوط به عيدي اعياد شعبانيه است .
با شنيدن اين ارقام من و همكارم بهت زده همديگر را نگاه مي كرديم. در همان لحظات به ياد فيش حقوقي ام كه روز قبل از روزنامه گرفته بودم افتادم. براي چندمين بار آن را نگاه كردم. خالص دريافتي ۱۹۱ هزار تومان. نمي دانستم چه بگويم . آقاي رئيس كه متوجه بهت ما شده بود گفت كار اينها بسيار سخت است و ما بايد به نوعي از زحمات آنها قدر داني بكنيم. كاري را كه آنها انجام ميدهند بسیاری حاضر به انجام دادن آن نيستند.
هنوز هم صحبتهاي آن مرد در ذهنم بارها تكرار مي شود. از اين كه مديري نسبت به كاركنانش اين گونه نگاه مثبتي دارد خوشحالم ولي هنوز نتوانسته ام با اين موضوع كه چرا بايد اينقدر تفاوت بين حقوق هاي دريافتي وجود داشته باشد كنار بيايم.
نمي خواهم منكر كار طاقت فرساي اين عزيزان باشم كما اين كه از آن روز بارها وسوسه شدم شغل شريف روزنامه نگاري را كه بارها تجربه توقيف آن و به طبع آن بیكار شدن را داشته ام را كنار بگذارم و به كار مرده شوري روي بياورم . شغلي كه نه
سواد مي خواهد و نه تجربه. نه هراسي از تعطيلي آن و نه نگراني از كمبود حقوق آن. اين كار فقط دل و كمي جرات مي خواهد كه شايد خيلي از ما نداريم.
|
|
|
سرویس جدید و جالب یاهو: Yahoo Food
یاهو در اقدامی جالب و مبتکرانه ، سرویس Yahoo Food را راهاندازی کرده است ، توصیه میکنم وقتی گرسنه هستید به این سایت نروید!
در Yahoo Food علاوه بر دستورالعملها و توصیههای آشپزی ، چیزهای جالب دیگری هم می توان پیدا کرد. مثلا امروز مصاحبهای داشتهاند با "مورگان فریمن" و از وی در مورد غذاهای مورد علاقهاش پرسیدهاند و یا اینکه قسمت دیگری دارد که در آن نقل قول های بزرگان و مشاهیر در مورد غذا ، آورده شده است. حتما از لحاظ تجاری هم این سرویس ، بسیار موفق خواهد بود.
این هم یک سخن قصار جالب:
"به من بگویید چه میخورید تا به شما بگویم چگونه آدمی هستید."
از Jean Anthelme Brillat-Savarin
دکتر عليرضا مجيدي
|
|
.
hafez_asadi_tehran@yahoo.com |
|
با اجازه برادر حافظ شيرازي ! ز بس تلويزيون گويد از آن چشم و از آن ابرو
گرفتارم ميان بيست سي ميليون كمان ابرو
شده چشمان مطرب چارتا وقتي كه مي بيند
حديث شيخنا چشم است و ذكر روضه خوان ابرو
ز دست شاعران هر چيز ناممكن شود ممكن
شب مهتاب بالا مي رود از نردبان ابرو!
يكي هوهوكشان سر مي كشد يك شيشه گيسو را
يكي مست است با نوشيدن يك استكان ابرو
پسرها مثل دخترها بزك دارند و آرايش
ببين مانند مرجان كرده نازك كامران ، ابرو
جوان اصفهاني دوست دارد چشم شيرازي
خود شيراز وارد مي كند از اصفهان ابرو
شبيه هر چه را دارند مي سازند در دنيا
بخر از اين دكان چشم و بخر از آن دكان ابرو
جوانان وطن مان ساختند از كود ، برق و گاز
پزشكان وطن مان ساختند از استخوان، ابرو
ببين سريال هاي سينمايي را كه دريابي
در اين دوران چرا اين قدر دارد آب و نان ابرو!
پي ادغام چندين سازمان ديشب شنيدم من
يكي شد سازمان چشم هم با سازمان ابرو!
عجب ابرو پراني مي كنند اين پيرزن ها هم
زن حاجي به حاجي گفت حاجي! يك تكان ابرو !
در اين اوضاع هردنبيل بنويس "آش كشك و دوغ "
نمي پرسد كسي داري چه مي خواني بخوان "ابرو"!
شعر از: عليرضا قزوه |
|
|
یادداشت های همین جوری (!) از آنجاییکه بیست سال یکباردولتمردان چچنی و گینه ای اسرار کشوری خود را جهت عموم می چاپند و ما هم چون بسیار دموکراسی هستیم ! هر از چندی ، اطلاعات مربوط به اعضا ثابت گروه که هر کدام به تنهایی یک اپوزسیون هستند را جهت روشن شدن اذهان عمومی و آشنایی با هر کدام از این افراد معلوم الحال و بعضا مفسد را می کتابیم تا همگان روشن شوند و بفهمند ما دموکراسی هستیم ! ضمنا از همین منبر به لنگی های گروه تبریک ویژه ای می فشانیم .
ابتدا پدر خوانده گروه ، مبین اس دوهزار و چهار که کمی از بی ام و دو هزار و دو جدید تر است . این عنصر ، خیلی عنصر است و حتی گاها تا حد مولکول شدن هم پیشرفته است . قبلا ساواکی بوده ( جرقه ای بوده ) حالا دم از اصلاحات و حقوق بشر می زند . او مانند این نگهبانهای ساختمانهای ونک به بالا فکر میکند هر کی توی روزانه مطلب می نویسد یا دکتر است یا مهندس ! بنابر این هر کی هر چی بده ، می چاپد . دومین عضو ، بهزاد است . این عنصر عادت دارد یک نیم خط حدیث بنویسد و پنجاه و هشت خط تفسیر به آن منگنه کند . گاها بر ضد او عملیاتی هم انجام شده که او را سر به نیست کنند ولی نتیجه ای نداشته و نمی دانم چرا مرا همیشه یاد حسین محجوب تو صاحبدلان می اندازد . سومین فرد ، هیوا از کردستان است . او دو روح است در یک بدن . یک روح ، کاملا لطیف و شاعر و دیگر روحش ، انتحار طلب و دینامیت دوست . آزمایشهایی بر رویش انجام شده و نتیجه متعاقبا اعلام می گردد . چهارمین فرد ، میترا بانو است . همیشه از کودکی خودش را بامداد خمار می دیده ولی پس از مدتی بر او آشکار شد که ذوقی ندارد . این حالت او را دگرگون ساخت و به صحرا تافت . اکنون چهل سالی است که در صحرا است و گاها دیده شده که زیر مانتوی کوتاهش شلوار کردی می پوشد و خنجری به کمر آویزان دارد و زیر لب مدام می گوید : فندق مغزها ... فندق مغزها ! پنجمین ، گیریست که تازه ادعای پیامبری در طنز کرده . اصحابی ندارد و گاها به گذشته نا چندان پاکش نیم نگاهی می اندازد و به حد جنون خودش را می زند . می گویند صدایش شبیه مرحومه هایده است ولی خودش کتمان می کند و می گوید من ویگنم . ششمین و هفتمین ، حسین خان و حمید خان که ... ( این دو برادر به خون من تشنه اند ، من هم از این جرات ها ندارم که شوخی کنم ، پس سریعا می گذرم ) ولی باور کنید من ربطی به اون نیم عنصر ندارم . هشتمین شخص شخیص ، پیامبری است معلوم الحال در عرصه آی تی . اسمش علی است و در یک دهکده آنطرف تر از میترا بانو ، چادری زده و هی می گوید : خودتی ... خودتی و ستار گوش می کند و چایی شیرین تناول می مکد ! ( فعل ادبیاتی را داشتین ؟ ) نهمین ، ندا بانو است . مطبخی دارد و هر هفت سال یکبار طرز پخت یک غذای من در آوردی را می پاشد . از آخرین مکتوبات او می توان به آش زنبیل و خورش کیوی اشاره کرد .
دهمین ، سلمان یاور از دیار علی دایی است . هنوز در آذری یا ترک بودن او بین علما تفرقه است . عادت دارد برای رییس جمهور هورا بکشد و از آنطرف نقد کند . او تنها اصول گراییست که هم تیشرت اصول گرایی می پوشد و هم تعطیلی ها را محکوم می کند . یازدهمین ، ابی است آقای اخبار ! می گویند ابراهیم نامی بوده است که برای تیریپ ، ابی می خطابندش . گاها دیده شده که سی دی از گردنش آویزان می کند واحساس رینگ اسپرتی دارد . از اطراف خبرهایی رسیده است که صدایش مانند بانو حمیرا روح را می خشکاند . دوازدهمین ، سریش است که توی کار اره برقی است . ولی اندازه یک کارد آشپزخانه هم برش ندارد . بیچاره شوهرش !
سیزدهمین ویسکی نامی است . پنج مطلب از جایی کش رفته و لوپ وار ، می تایپد .
چهاردهمین ، ساحل دوستی است که من را یاد مامانی ( بازیکن پرسپولیس ) می اندازد .
پانزدهمین ، خودم هستم که از آنجاییکه اصلا اهل شوخی نیستم ، شوخی هم با کسی ندارم و اخلاق تندی هم دارم ، به خدا می سپارمتان . همین .
|
|
|
اسید پاشی اینترنتی
سالهاست عادت کردهايم خبر اسيدپاشي جوانان نخالهاي را بشنويم که با يک جواب منفي شنيدن، با يک پارچ اسيد انتقام خود را از يک خانواده گرفته و عمر يک انسان را به تباهي بکشاند.
اگر در چنين مواردي، بحثي در اين باره ميشد، موضوع به افراد عوام جامعه منتسب ميشد، اما حالا در وضعيتي که از پيشرفتهترين تکنولوژي بشري براي انتشار خصوصيترين تصاوير و عکسها استفاده ميشود، بايد به روشني گفت، با سوءاستفاده از فضاي مجازي که به تازگي گسترش پيدا کرده، هيچ طبقهاي در حاشيه امنيت نيست و متأسفانه، گذشت زمان و بيتفاوتي برخي دستگاهها، از آينده خطرناکي حکايت دارد.
انتشار تصاوير خصوصي منتسب به يک بازيگر تلويزيون در اينترنت که به نظر ميآيد از حيث شکل و شمايل و پيشبينيهاي فني با برنامهريزي طراحي شده و از طرفي، بازار عجيب و غريب نقل و انتقال اين تصاوير در موبايلها و فروش سيدي آن در اماکن عمومي گرم است، چه نتيجهاي براي اخلاق و امنيت رواني جامعه خواهد داشت؟
حالا نه تنها اين مشکل حل نشده، بلکه ميرود تا به مانند حادثه سيدي ميهماني يکي از تيمهاي معروف کشور، از پس اين ماجرا، يک جريان جنايي هم به وجود آيد و از عصر ديروز، شايعه خودکشي بازيگر مورد اشاره در محافل عمومي منتشر شده است.
البته شدت اين شايعه، به اندازهاي بوده که روزنامه رسمي سازمان صداوسيما هم در اشتباهي عجيب، اقدام به انتشار اين خبر غيرواقعي کرده است.
البته دستگاههاي و مراجع فرهنگي بايد هشيارانه، نوعي نظارت بر عملكرد چهرههاي مشهور و حواشي زندگي هنرمندان داشته باشند، اما مسلما براي انتشار برخي تصاوير غيراخلاقي از اين افراد، نميتوان هيچگونه انگيزه خيرخواهانهاي را متصور شد.
متأسفانه در هفتهاي که گذشت، هيچکس از اين ديد به اين واقعه تلخ نگاه نکرد که عادي شدن چنين رخدادهايي براي جامعه، ضررهاي حيثيتي و اخلاقي فراواني خواهد داشت و دستگاههاي فرهنگي، حقوقي و قضائي، نبايد در برابر چنين اتفاقي، دست بسته و در بحرانهاي بزرگتر خلع سلاح بمانند.
در تابستان سال 83 تصاويري از استخرهاي زنانه تهران در ميادين و کوچه و بازار به فروش ميرسيد؛ آيا با متخلفان، آن قدر که به آبروي مردم لطمه وارد شده بود، برخورد شد که حالا كسي جرأت نکند به با آبروي انسان ديگري بازي کند؟!
در اينجا بحث بر سر ديدن تصاوير غير اخلاقي که به زندگي خصوصي دو انسان مرتبط است، نيست؛ موضوع بيتفاوتي جامعه به رويدادي است که شايد در اين بازار بيشرمي راه افتاده، گريبان هر انسان ديگري را گرفته که هيچ کاري در مقام جايگزين نخواهد داشت
منبع : بازتاب
|
|
|
عليرغم تمام ادعاها
خاتمي همچنان در منزل رياست جمهوري زندگي مي كند!
سيد محمد خاتمي كه به جهت مقاصد خاص سياسي از پذيرش هرگونه سمت دولتي و حكومتي پس از پايان دوره رياست جمهوري خود از جمله عضويت در مجمع تشخيص مصلحت نظام و يا مشاورت مقام معظم رهبري خودداري كرده بود با گذشت 15 ماه از تحويل مسووليت و با وجود آن كه با بالاترين پست سازماني ممكن، خود را بازنشسته كرده است، همچنان در منزل دولتي زندگي ميكند.
سيد محمد خاتمــي سال گذشته و با مشخص شدن نتايج قطعي انتخابات و پس از آنكه درباره چگونگي بهره مندي از امكانات دولتي براي بهره برداري هاي سياسي دچار نگراني شديدي شده بود، درجلسه مورخ 29 تير 84 هيات وزيران (26 روز پس از انتخاب احمدي نژاد و حدود دو هفته باقيمانده به تحويل رسمي مسووليت) تصويب نامه اي را به امضاي هيات وزيران رساند كه در نوع خود در ايجاد رانت براي مسوولان دولتي سابق شگفت انگيز و بي نظير بود.
در اين تصويب نامه آمده بود: هيات وزيران درجلسه مورخ 29/4/1384 بنا به پيشنهاد شماره 3172-84/م مورخ 22/4/84 نهاد رياست جمهــوري و به استناد ماده (21) قانون نظام هماهنگ پرداخت كاركنان دولت – مصوب 1370- تصويب نمود:
1- روساي جمهور، نخست وزيران دوران انقلاب اسلامي و معاونان اول رييس جمهور كه پست «مشاور عالي» نهاد رياست جمهوري بعد از پايان تصدي مقامات مذكور به ايشان اختصاص مي يابد، به ترتيب در اين پست همتراز معاون اول رييس جمهور (در مورد روساي جمهور ونخست وزيران دوران انقلاب اسلامي) و همتراز وزير (در مورد معاون اول رييس جمهور) محسوب خواهند شد.
نهاد رياست جمهوري نيازهاي اداري، پرسنلي، پشتيباني، رفاهي و تشريفاتي مقامات ياد شده را تامين خواهد نمود.
2- دفتري به عنوان دفتر رييس جمهور سابق در مجموعه تشكيلات نهاد رياست جمهوري با 8 پست سازماني ايجاد شود.
3- آن دسته از مقامات موضوع بندهاي (الف) و (ب) تبصره (2) ماده (1) قانون نظام هماهنگ پرداخت كاركنان دولت (يعني وزيران، استانداران، سفرا و معاونان و وزرا و نمايندگان مجلس) كه بعد از تصدي مقامات مذكور در يكي از پستهاي «دفتر ريس جمهور سابق » منصوب و مشغول خدمت شوند در دوره تصدي پستهاي مزبور همتراز مقام قبلي مي گردند و از حقوق و مزاياي مربوط برخوردار خواهند بود .
اين تصويب نامه محرمانه پس از چند ماه با ايراد رييس مجلس به عنوان مسوول بررسي و تطبيق قوانين و مقرارت عمومي كشور روبرو شد. حداد عادل در تاريخ 24/8/84در نامه اي به احمدي نژاد نوشت:
جناب آقاي دكتر احمدي نژاد
رياست محترم جمهوري اسلامي ايران
الف : بند 1 تصويبنامه شماره 3508 – 84/م /ت 33488 ه – مورخ 4/5/1384 از دو جهت به شرح زير مغاير قانون است:
1- از جهت اختلال در اختيارات رييس جمهور بعدي در انتخاب مشاور عالي نهاد مغاير ماده 18 قانون وظايف و اختيارات رياست جمهوري
2- از جهت همترازي مقامات مذكور در تصويبنامه كه مقنن سابقا در تبصره 3 ماده 1 قانون نظام هماهنگ پرداخت كاركنان دولت همترازي مزبور را به نحو ديگري انجام داده است .
ب- بند 3 تصويبنامه نيز به همان استدلال مذكور در جز 2 بند الف فوق مغاير قانون است .
علي هذا مستندا به قسمت اخير اصل يكصد و سي و هشتم قانون اساسي و قانون نحوه اجراي اصل هشتاد و پنجم و يكصد و سي و هشتم قانون اساسي مراتب جهت اقدام لازم در مهلت مقرر و اعلام نتيجه به اينجانب به آگاهي مي رسد.
ضمنا نظر جنابعالي را به مدلول تبصره 4 قانون الحاق پنج تبصره به قانون فوق الذكر و بند 1-11 آيين نامه اجرايي قانون مرقوم جلب مي نمايم .
با اين توضيح در حالي كه ادامه سكونت سيد محمد خاتمي كه فردي بازنشسته است در منزل دولتي و در بهترين مناطق تهران توجيه قانوني ندارد، و وي از قبول هر گونه پيشنهادي براي ادامه خدمت حكومتي و دولتي حتي از جانب مقام معظم رهبري خودداري كرده است، رسانه هاي وابسته به وي با راه اندازي تبليغات غير واقعي با دستمايه قرار دادن باز پس گيري يك ساختمان كاخ سعدآباد از وي كه به عنوان دفتر كار از آن استفاده مي كرد به مظلوم نمايي پرداخته اند .
|
|
|
جوابیه به مطالب «ریشه های فارس ستیزی پان ترکیستها»
قسمت اول
مطالب سریالی شما را که همانند سریالهای ساده پسند رادیو و تلویزیون ادامه داشت و بیشتر مواقع هم تکراری ارائه میدادید ، با دقت و حوصله خواندم ، نحوه ارائه و نحوه مونتاژ مطالب برایم جالب آمد . خط حرکتی شما در بیان این مطالب به هیچ وجه علمی و آکادمیک نبو د و فقط از شاخه ای به شاخه دیگر پریدید و هنری جز کوبیدن ملیت ترک و آذربایجانی نداشتید و کارتان صرفاٌ مونتاژ مطالب دستچین بود . این نحوه بیان و ارائه مطالب جز ایجاد نفرت و تنفر نژادی چه نتیجه ای خواهد داشت؟ در زمانی که ملت های مترقی جهان جدا از همه وابستگی ها ی نژادی ، سعی در یکی شدن و ساختن دهکده های جهانی می کنند و دنیا را بسیار کوچکتر از آن می بینند که با تعصب های ارتجاعی و عقب مانده آنرا تکه تکه کنند ، شما با طرح مسائلی کاملاً نابجا و ناهنگام و بدون آنکه پختگی و صلاحیت علمی لازم را داشته باشید درمواردی اینچنین حساس که به افتخارات یک ملت بستگی دارد ، بی محابا و بدون آنکه متوجه عواقب فرمایشات بی ریشه یا با ریشه های پوسیده و متعفن آن باشید ، اضهار فضل می نمایید. حتی در پایان اراجیف خود عنوان می نمائید که دیگر در بحث ترک و ریشه های آن جای صحبتی باقی نمی ماند .
یعنی جنابعالی خود را چنان باور دارید که دست همه نویسندگان ، محققان زبان شناسان ، واژه شناسان باستان شناسان و تاریخ نگاران را با دانش خود از پشت بسته اید. جای بسی تعجب ، جای بسی تعمل ، جای بسی خجالت !!!
در زمانی که دانشمندان عنوان می کنند که دانش تولید شده در10 سال گذشته جهان ، با کل دانش تولید شده نسل بشر از گذشته تاکنون ، کاملاً قابل قیاس بوده و دانش بشری حتی فراتر و پیچیده تر از تصاعد هندسی در حال ظهور و تبلور است و در شرایطی که همین دانشمندان ، کوچکترین ادعایی در هیچ موردی ندارند و بارها یافته های علمی خود را مورد نقد و ارزیابی دوستانه و خوشبینانه قرارمی دهند و قطعیت را در هیچ زمینه ای جایز نمی دانند ، شما ، پا را از همه فراتر نهاده و متعصبانه به تاریخ ، فرهنگ و گستردگی نژادی و هر آنچه به فکرتان رسیده ، شبیخون زدید . آیا نمی دانید که مثلاً در رابطه با نژاد آریائی تاکنون صدها کتاب و مقاله ارائه شده که باز در بعضی موارد ، مطالبی تحقیقی و با پشتوانه علمی منتشر می شود که همه چیز را زیر سؤال می برد . بعنوان مثال معرفی شرق آنادولی بعنوان خواستگاه اولیه قوم آریائی که در آخرین بررسی های باستان شناسی بدست آمده. با وجود این همه سابقه تحقیق و در زمانی که دانشمندان و اندیشمندان و نه اشخاص مثل شما ، اعتراف می کنند که هنوز هیچ قطعیتی معلوم نیست ، شما ظاهراً همه موارد مربوط به تاریخ ملت ترک را حل و فصل نمودید . گمان می کنم با توجّه به دانش و سماجتی که دارید بهتر است سری به همه موارد حل نشده بشریت همانند ، سیاست ، اقتصاد ، همانند سازی و یا نسبیت انیشتن و .... بزنید و همه آنها را نیز حل و فصل بفرمائید !!! تا نسل بشر از وجود شما حداکثر استفاده را برده باشد.
جناب حاج آقا تالشی که اسم مبارکتان را هم نمی دانم ، امیدوارم جنابعالی جزو آن نه میلیون ایرانی تحت درمان روانپزشکی که براساس گزارش انجمن روانپزشکان ایران ارائه شده ، نباشید .
به هر حال برای پاک کردن کمی از مطالب عنوان شده شما که قطعاً ذهن بسیاری را مغشوش نموده ، ناچارم ، هر چند وقت کافی ندارم و ادامه این بحث را بی نتیجه میدانم مطالبی عنوان کنم ، دوست عزیز ، میدانید با وجود اینکه بعنوان مثال در مورد بت پرستی که در طول سنه های گذشته مورد توجه و مشغولیت فکری بشر را فراهم کرده بود . تاکنون هیچ کتابی در نقد و محکومیت آن در دنیا چاپ نشده ، میدانید چرا ؟ میدانید چرا هیچ دلیلی در رد آن ارائه نشده ؟ چون بسیاری از طرز فکرها و اعتقادات بشری زائیده زمان و شرایط اقتصادی و فرهنگی جامعه است که با تغییر این زمینه ها ، خودبخود این اعتقادات رونما نیز درمسیر تند باد پیشرفت زمان حذف و محو می شود .
از این جهت ، شاید بهترین حرکت در مقابل شما و همه پان ایرانیستها، سکوت باشد و سکوت و سکوت .
یکی از موارد مورد ادعاء ، شما ، تشابهات ژنتیکی ترک های ساکن در محدوده جغرافیایی سیاسی فعلی ایران با سایر اقوام ساکن در ایران بوده که در این موارد این یافته و اینکه تمام ملیت های ساکن در این منطقه از قبیل ترک و ترکمن و ترکهای قزاق با عربهای ریشه دار ساکن در خوزستان و یا با فارس های ساکن در فلات مرکزی ایران ،یا با بلوچهای ساکن در جنوب شرق که صرفاً ارتباط پیش اوستائی با فارس ها دارند یا ملیت ریشه دار و با خصوصیات منحصر بفرد کرد و عزیزمان همه و همه یک D.N.A ) ) مشترک دارند ، جای بسی شگفتی است .
آیا این ادعا که رفرنس صحبت های شما بوده عجیب نیست ؟ آیا این ادعا ، همانند ، ادعایی نیست که بعضی از یهودیان( که آرامی هستند) عنوان می کنند که از نقطه نظر ژنتیکی با کردهای عراق که آریایی اصیل هستند ؟ تشابه دارند !! آیا این ادعا مضحک نیست ؟ آیا این گونه ادعاها ، قبل از علمی بودن ، سیاسی نیستند ؟ !!
اما آنچه که باعث شکل گیری یک جامعه فراگیر و یک ملت است D.N.A ها و میتوکندری ها نیستند بلکه فرهنگ ، جغرافیا ، زبان ، مذهب است . که به یک ملیت معنی و شناسنامه می دهد . به عنوان مثال یک عرب خوزستان ممکن است ، در ترکیب جمعیت خود ، لؤلؤئی داشته باشد یا سومری یا عیلامی یا گروه خونی O داشته باشد یا AB یا مهاجری از حجاز باشد . ولی آنچه در زمان فعلی معنی می دهد اینست که یک عرب است با خصوصیات فرهنگی ، زبانی ، آداب و رسوم ، طرز فکرو اعتقادات خاص خود و البته محترم . یا یک ترک همانند من ممکن است رگه هایی از گذشته مانند ماناهایا ، اورارتوها یا سکاها و هونها و یا ریشه هائی از کردهای ساکن در آذربایجان یا ازبک ها یا ایغورهای مهاجر و یا حتی اسلاوهای بور مهاجر به آذربایجان داشته باشم ولی آنچه مرا و ملیت من را معنی می کند این است که من ترکم ، ترکی صحبت می کنم ، خصوصیات خاص ترکها را دارم و در جغرافیای آن تنفس می کنم و حق و حقوق اولیه من براساس کنوانسیون حقوق بشر باید محترم شمرده شود .
ادامه دارد....
|
|
|
رستمي و العقيلي با كدام چهره مشهور سياسي مرتبط بودند؟
با گذشت يك ماه از افشاگري رئيس جمهور درباره دو تن از مفسدين اقتصادي باندهاي قدرت و ثروت پشت پرده اين جريان به تدريج از پس پرده بيرون مي آيند.
به گزارش رجا، پس از افشاگري رئيس جمهور اين سئوال همواره ذهن مردم را به خود مشغول ساخته بود كه چه دستهايي جرأت و اجازه تخلفاتي چنين گسترده در نظام مالي كشور را به دو نفر داده و آيا اساساً اين دو تن به تنهايي و بدون پشتيباني مفسدين ذي نفوذي در گذشته قادر به دريافت چنين تسهيلات 10 هزار ميلياردي بوده اند؟
يادداشتي با عنوان «مردم؛ مي دانيد كساني كه به عنوان مفسد اقتصادي معرفي شدند چه سوابقي دارند؟» به قلم فردي كه خود را عضو شورای عالی سیاستگذاری مرکز جامع صادراتی ایران معرفي كرده در يكي از سايتهاي اينترنتي كم مخاطب نزديك به «محمد باقر قالي باف» مي تواند بخشي از پاسخ فوق را روشن و حلقه اي ديگر از زنجيره حلقه هاي بهم پيوسته مراكز فساد را بنماياند.
اين يادداشت ضمن تطهير كامل عملكرد محمد رستمي صفا و العقيلي مي افزايد: « گرفتن وامهای خرد و کلان توسط افراد حقیقی یا حقوقی را در هیچ کجای دنیا جرم و یا فساد تلقی نمی کنند پس چنانچه افراد فوق الذکر بغیر از اخذ وام مرتکب اعمال خلاف دیگری شده اند ضروری بنظر می رسد تا جزئیات موضوع به اطلاع عموم رسانیده شود تا هیچگونه شک و شبهه ای باقی نماند.»
نگارنده اين يادداشت البته هيچ علاقه اي به تشريح موضوع اصلي يعني نحوه دريافت اين وام از بانك پارسيان نداشته و به همين دليل است كه اينگونه از كنار موضوع اصلي حاشيه مي رود: « فقط بحث اینجاست که چرا علیرغم بدهی به بانک مجدداً مبادرت به اخذ وام کرده و مسئولین بانک پارسیان نیز با درخواست وی موافقت نموده اند که این پروسه نیز در سراسر جهان بر می گردد به میزان اعتبار اقتصادی و اجتماعی و سوابق کاری درخواست کنندگان تسهیلات که بانک عامل آنها تشخیص می دهد که چگونه با ایشان برخورد نماید و بعلاوه برای تأمین حداقل نیاز مشتری ، منافع بانک نیز حفظ گردد و چنانچه آقای رستمی جهت خرید سهام بانک از تسهیلات جدید استفاده نموده ، وام دریافتی را مجدداً در ایران و در همان بانک سرمایه گذاری کرده و قرار بر این بوده تا بیش از مبالغ دریافتی را بحساب ایران خودرو مالک اصلی سهام واریز نماید تا به صندوق دولت باز گردد! لاجرم تا به اینجای کار نه تنها عمل خلافی صورت نگرفته بلکه بخشی از اموال دولت بطور نقدی وصول شده و در جهت خصوصی سازی و اجرای اصل 44 قانون اساسی نیز قدم مثبتی برداشته شده است .»
بدين ترتيب و با دقت در ساير جزئياتي كه در دفاع از اين دو مفسد اقتصادي در اين اين سايت آمده ( نظير اينكه اين دو فرد خير چه خدمات اجتماعي، اقتصادي در زمينه اشتغال و... ايجاد كرده اند) نه تنها نمي بايست اين دو مفسد و مديرعامل بانك پارسيان را مورد مؤاخذه قرار داد كه چگونه يك جوان براي دريافت وام ناچيزي براي ازدواج يا مسكن يا ايجاد كارگاهي كوچك ماهها درانتظار است اما مفسدين اقتصادي در كوتاهترين زمان ممكن و در حاليكه 1000 ميليارد تومان (رقمي كه حامي دو مفسد اقتصادي از ذكر آن ابا دارد) نيز به بانك بدهي دارند، بدون دشواري موفق به اخذ وام مي شوند، بلكه بايد از افرادي كه خدماتي اينچنين به مردم مي كنند يعني سرمايه هاي آنان را از اين جيب به آن جيب كرده و با آن تجارت مي كنند، تقدير نمود.
اما اصل ماجرا و سوابق دو مفسد اقتصادي:
ايران خودرو به عنوان مالك 28.8% سهام بانك پارسيان تصميم به فروش اين سهام در بورس مي گيرد اما اين سهام يكجا و توسط فردي به نام محمد رستمي صفا مديرعامل کارخانجات نورد و پروفيل ساوه خريداري مي شود. تا اينجاي ماجرا يك خلاف قانون آشكار رخ داده و آن اينكه بر اساس اصل 44 قانون اساسي، بانكداري و دراختيار گرفتن سهام بيش از 10 درصد يك بانك توسط اشخاص حقيقي ممنوع است اما ماجرا هنگامي جالب تر مي شود كه محل تأمين اعتبار اين سهام توسط رستمي صفا و شريكش العقيلي مشخص مي شود.
اين دو تن كه براي خريد 29 درصد سهام بانك پارسيان اقدام كرده بودند، معادل 1000 ميليارد تومان به همين بانك يعني معادل ريالي 82 درصد كل سهام اين بانك را بدهكار بوده اند و با كمال آرامش! نسبت به خريد 29 درصد سهام اين بانك اقدام كرده اند! ماجرا از اين هم جالب تر است. دو مفسد اقتصادي از جيب خود مبلغي را خرج اين داد و ستد نكرده اند بلكه سهام 29 درصدي را در 6 قسط خريده و براي قسط اول آن از يكي ديگر از بانك ها وام دريافت كرده اند. همچنين براي ارائه تضمين به اين بانك براي دريافت وام، سهام بانك پارسيان را كه هنوز خريداري نكرده بودند، به عنوان تضمين ارائه نموده بودند!
بازي با سرمايه هاي مردم و روابط فاسد مالي مفسدان اقتصادي را بگذاريد كنار ادعاهاي سايت نزديك به شهرداري تهران و نگارنده يادداشت مذكور كه براي دفاع از تفكر سرمايه داري به دفاع از فساد روي آورده است.
العقيلي شريك رستمي صفا در اين تجارت مفسدانه گويا در زمينه تجارت مواد شيميايي فعال بوده و سهامدار پلي اكريل اصفهان است. وي نيز علاوه بر بدهي سنگين به بانك پارسيان از ساير بانك ها نيز وامهاي كلاني دريافت نموده و از بازپرداخت اين مبالغ سرباز مي زند.
وي كه قرارداد توليد سيگار «بيستون» را با شركت دخانيات داشته از انجام تعهدات خود خودداري كرده و در عوض با كانتنرهايي كه به نام مواد شوينده به صورت گسترده نسبت به قاچاق سيگار اقدام كرده است.
بهمن ماه سال گذشته سايت خدمت در خبري به دو نمونه از دريافت تسهيلات بانكي كلان اشاره كرد و از صف آرايي مديران برخي بانك هاي دولتي در برابر تصميمات رئيس جمهور مبني بر تحول سيستم بانكي كشور خبر داد. مورد دوم از اين موارد به حمايت يكي از چهره هاي سرشناس سياسي از مافياي تسهيلات بانكي اشاره داشت. «خدمت» اين فرد را عضو ارشد تيم سابق مذاكرات هسته اي معرفي كرد كه از طريق يكي از كارخانه هاي تحت حمايت خود به نام صنايع پروفيل ساوه تسهيلات بانكي كلاني دريافت كرده بود .
رئيس جمهور پيشتر از اينكه بيش از 80 درصد منابع بانكي در اختيار 20 درصد افراد جامعه است، انتقاد كرده بود. آماري كه ظاهراً اكنون نياز به تصحيح دارد و بايد گفت بيش از 80 درصد منابع دراختيار تعدادي انگشت شمار قرار گرفته است.
در حال حاضر ديوان عدالت اداري كه معمولاً شكايت ها بايد در نوبت چند ساله براي رسيدگي در آن قرار گيرند، با در دستور كار قرار دادن فوري شكايت مديرعامل بانك پارسيان از بانك مركزي به دليل بركناري وي، ظرف مدت 20 روز حكم موقتي براي عدم بركناري طالبي مديرعامل متخلف اين بانك و همدست اين دو مفسد اقتصادي صادر كرده است.
|
|
|
در شركت بهنوش چه مي گذرد؟
با سلام خدمت شما مخاطبان گروه بزرگ مبين
عكسهاي پيوست اين نامه متعلق مي باشد به يكي از ماالشعيرهاي توليدي شركت بهنوش وابسته به گروه زمزم و بنياد مستضعفان و جانبازان
تاريخ توليد: 8/7/85 و ساعت توليد 15:38 و شماره سريال حك شده روي باركد: 6260079210043
اما ماوقع:
روز گذشته در محل شركت بودم و براي برداشتن و صرف يكي از ما الشعيرهاي موجود به سراغ يخچال رفتم. (لازم به ذكر است كه 2 هفته پيش يكي از همكارانمان يك بسته 24 تايي ماالشعيرهاي بهنوش را خريداري نموده و جهت مصرف خود و ساير همكاران در بخچال قرار داده بود. جالب توجه اينكه ايشان تا ديروز به علت بيماري شديد معده كه بدون علائم قبلي بوده است در بيمارستان جم تهران بستري بوده اند. البته قصد ايجاد ارتباط بين بيماري ايشان و اين ماالشعيرها را ندارم ولي همكاران به شوخي مصرف زياد اين محصول را در ايجاد ناراحتي معده براي ايشان موثر مي دانند) يكي از آنها را برداشتم و با در بازكن به جانش افتادم تا سريعا سر بكشم. در كمال ناباوري زنبور مرده اي را در داخل بطري مشاهده نمودم كه باعث حيرت بنده گشت (البته مشاهده مگس مرده در نوشابه، ملخ در روغن نباتي و... در ايران كاملا عادي شده است ولي چون براي من تاكنون اتفاق نيافتاده بود و ضمنا احساس مثبتي نسبت به برند بهنوش داشتم، اين موضوع مرا شوكه كرد.) با خودم گفتم كه سريهاي قبل كه بدون توجه اين محصولات را سر مي كشيدم چند بار از اين موجودات را نوش جان كرده ام؟!....
با همفكري دوستان تصميم گرفتم كه چند عكس با موبايلم از اين جانور بگيرم و با ذكر توضيحاتي براي سايتها و دوستان و هر كه مي شناسم ارسال نمايم تا آنرا در فضاي سايبر بازتاب دهند تا مردم ما آگاهتر گردند و ان شاءالله اين آگاهي مشتريان منجر به افزايش دقت توليدكنندگان و نهايتا رفع اين مشكلات و بي توجيها گردد. ضمنا بايد متذكر شوم كه بنده هيچ ارتباطي با شركت بهنوش، گروه زمزم، بنياد و ... نداشته و ضمنا جزو رقباي آنها در بازار نمي باشم. بنده متخصص كيفيت و بازاريابي بوده و به عنوان مشاور در اين زمينه به جامعه توليدكنندگان محصولات و خدمات سرويس مي دهم و هدف من از اين پيگيريها با نيت خير بوده و 100% خير و صلاح شركت بهنوش و گروه زمزم را نشانه رفته ام تا با توجه دادن به مشتريان شركتها و خريداران محصولات و افزايش مطالبات كيفي آنها، شركتهاي توليد كننده و ارائه دهنده خدمات را ناگزير به توجه بيشتر، ارتقاء تلاشهاي خود در زمينه ارتقاء واقعي كيفيت محصولات نمايم.
اما نكاتي چند:
سالها از ورود سيستمهاي مديريت و تضمين كيفيت به كشورمان مي گذرد و شركتهاي بسياري تاكنون موفق به اخذ گواهينامههاي رنگارنگ بين المللي در زمينه مديريت كيفيت شده اند. اما آنچه كه تاكنون بدان توجه شده است، صرفا استفاده از اين نشانها در تبليغات و گرفتن ژست و .. بوده است و نتيجه اينكه نه تنها اين پاردوكس (يعني داشتن گواهي نامههاي رنگارنگ ISO9001:2000,HACCP,ISO22000,IMS,HSE و ... و در عين حال توليد محصولات بي كيفيت نظير آنچه در تصاوير ملاحظه مي شود) منجر به لوث شدن و بي ارزش شدن اين سيستمها شده است بلكه نوعي بي اعتمادي را در مشتريان و مصرف كنندگان به همراه داشته است. بررسي دلايل اين انحراف خود يك مقاله بسيط را مي طلبد كه از ضعف و انحراف شركتهاي گواهي دهنده شروع شده تا مسائل فرهنگي جامعه توليدي، ضعف مشاورين سيستمي و ... را در بر مي گيرد. البته ممكن است دوستان بگويند كه اين سيستمها كيفيت مديريت را ارتقاء مي دهند يا فرآيندها را كنترل مي كنند و گواهينامه كيفيت محصولات نيستند و بصورت غير مستقيم روي كيفيت محصول اثر مي گذارند. البته بنده كاملا مخالف اين هستم كه بين اين دو مقوله تفكيك قائل شويم. آيا منطقي است كه شركتي با بهترين كيفيت مديريت شود، فرآيندهاي آن كاملا تحت كنترل باشند، سيستم داشته باشد، EFQM پياده سازي كند، گواهي نامههاي رنگارنگ تعالي سازماني بگيرد، سيستمهاي مديريتي جامع پياده سازي كند و آخر سر خودروهاي توليديش گر و گر آتش بگيرد؟ آخر اين چه جور پياده سازي استاندارد HACCP است كه زنبور مرده را در محصولات تشخيص نمي دهد؟ آيا فكر نمي كنيد كه فلسفه مديريت كيفيت را درست درك نكرده ايم؟ آيا انحصاري بودن فروش محصولاتمان ما را بي نياز از توجه به كيفيت به معني واقعي كلمه نكرده است؟ يكي از دوستان بنده در بنياد كار مي كند و به دليل جايگاه شغلي خود از نزديك با كارخانجات گروه زمزم در ارتباط است. او بعد از استخدام در بنياد تاكنون لب به محصولات زمزم نزده است و مرا نيز هميشه از مصرف محصولاتش نهي مي كند و چنين است نظر يكي از اساتيد دانشگاه بنده كه به عنوان مشاور گروه زمزم فعاليت مي كند. به نظر بنده براي آنكه موفق به افزايش كيفيت محصولات توليدي خودمان بشويم و روزي را شاهد باشيم كه به خاطر مصرف محصولات "ساخت ايران" به خود بباليم ناگزير هستيم كه مشتريان و مصرف كنندگان خود را آگاه كنيم. امروز در روزنامه دنياي اقتصاد مي خواندم كه آتش سوزيهاي خودروي پژو405 نه تنها منجر به كاهش تقاضاي آن نشده است بلكه باعث افزايش تقاضا نيز شده است. آيا اين نشاندهنده بيماري نيست؟ آيا منطقي است؟ در هر كجاي دنيا اگر اين اتفاق مي افتاد اين مسئله روي فروش ساير محصولات آن شركت نيز تاثير مي گذاشت ولي در ايران به دليل ساختار نا مناسب بازار، انحضاري بودن برخي محصولات و ... اين معادله شكل منطقي به خود نمي گيرد. البته در يك نمونه مشابه (شايعه آلود بودن گوشتهاي شركت كاله) به دليل حساسيت بيشتر مردم به محصولات غذايي و نسبتا رقابتي بودن بازار مربوطه ما شاهد واكنش مناسب مصرف كننده (البته بنده در خصوص صحت يا عدم صحت آن شايعه و مسائل سياسي و پشت پرده آن قضيه صحبت نمي كنم و صرفا تمركزم روي رفتار مصرف كننده معطوف مي باشد) به اين اخبار بوديم به نحوي كه اقبال مردم به ساير محصولات شركت كاله كه با برند كاله عرضه مي شد، نظير محصولات لبني اين شركت به شدت كاهش يافته و اين شركت بزرگ را با بحران بزرگي مواجه نمود. اما بحث آگاهي مشتري. مشتري آگاه مطالبات خود را بر توليد كننده تحميل مي كند، چون حيات و ممات توليد كننده در گرو توجه و وفاداري مشتريانش است نه رانت، انحصار و ... بنابراين تمام هم و غم خود را روي كيفيت محصولات و توجه به خواسته ها و نيازهاي مشتري معطوف مي كند. آن زمان است كه ما شاهد آتش سوزي خودروهايمان نخواهيم بود. در بطري نوشابه خبري از مگس و زنبور مرده نخواهيم ديد. چون توليد كننده ما مي داند كه گواهينامه ايزو كاركردي فراتر از زدن لوگو روي محصول، بيلبوردهاي تبليغاتي و ... دارد و از اين سيستمها استفاده درست مي كند. چون مي داند كه در يك بازار رقابتي و ضد انحصاري و رانتي، قرار گرفتن زنبور مرده در بطري نوشابه يعني مرگ، يعني نابودي، يعني سقوط سهم بازار، سقوط قيمت سهام، ورشكستگي و مواجه شدن با مراجع قانوني و NGO هاي حامي سلامتي و بهداشت مصرف كننده. گرچه در حال حاضر و با وضعيت موجود كك توليد كننده هم نمي گرد. مثلا در همين مورد خاص فكر مي كنيد چه اتفاقي براي بهنوش بيفتد؟ گواهينامههاي رنگارنگش باطل مي شود؟ وزارت بهداشت شكايت مي كند؟ وزارت صنايع و معادن بازخواست مي كند؟ كدام مرجع مدير عامل و مدير تضمين كيفيت بهنوش را مواخذه مي كند؟ هيچ كدام. پس تنها راهي كه در حال حاضر پيش روي داريم يكي جلب توجه مسئولين ذيربط به اهميت اين موضوع است كه مجلس، دولت و ساير نهادهاي مربوطه به نسبت به رفع خلاهاي قانوني در اين زمينه دست به كار شوند و ديگري اينكه سطح آگاهي مشتريان و مصرف كنندگان را اتقاء دهيم تا توليد كننده به دليل ترس از لطمه خوردن برند، از دست دادن سهم بازار و قهر مشتري ناگزير به تجديد نظر در سيستمهاي مديريتي خود نمايد. در هر دو جنبه سايتها و خبر گزاريها و اطلاع رساني در فضاي سايبر مي تواند موثر واقع شود
لطفا اين نامه را براي دوستان خود ارسال فرماييد
با تشكر فراوان
اميد ح
كارشناسي ارشد مديريت اجرايي
|
|
|
نتيجه استقامت زن زيبا درمقابل گناهان وسختيها
قسمت دوم
پس جوان بدنبال آن زن رفت واورا يافت. سلام كرد وبه دست وپاي عفيفه افتاد وگفت:توجان مراخريده اي ومن آزاد شده تو هستم. عفيفه گفت: اي برادر! خداوند متعال تورا آزاد كرد. برو وبه خدمت مادرت مشغول باش. آن جوان گفت اي نيك زن! به كجا بروم كه ازلطف تو زنده هستم وحالا بنده تو ميباشم.
زن گفت: بخاطر رضاي خدا تورا آزاد كردم. به راه خود برو وآزاد باش. بهرحال عفيفه هر چه به او ميگفت، فايده نميكرد وآن جوان باز بدنبال او ميرفت تا اينكه در اواخر روز به دهي رسيدند. مسجدي درآن ده بود وعفيفه بدرون مسجد رفت وآن جوان جلوي در مسجد خوابيد. آنشب عفيفه در آن مسجد ماند وبعداز نماز صبح روانه شد تا به كنار آبي رسيدند.عفيفه خواست وضو بسازدكه ناگهان بادي آمد وچادر راازسراوبسوئي
برد . يكباره نظر جوان به رخسار زيباي عفيفه افتاد وآتش هوس درون دلش زبانه كشيد، پس به عجز وزاري افتاد واظهار عشق نمود.
آن نيك زن گفت: اي بدبخت اين چه سخن است كه ميگوئي؟!! من تورا از پاي دار خلاص كردم. برو واز اين فكر پليد دست بردار.
ولي با كمال بيشرمي آن جوان دست بردار نبود و ديگر با نيتي شيطاني بدنبال آن زن ميرفت، تا اينكه به كنار دجله رسيدند. درآنجا جمعي از بازرگانان ميخواستند كه با كشتي به بصره بروند. آن جوان بي صفت پيش بازرگاني كه صاحب كشتي بود رفت وگفت:من كنيزكي بسيار زيبا دارم كه اطاعت مرا نميكند و ميخواهم كه اورا بشما بفروشم.
بازرگان گفت: اورا بمن نشان بده. پس اوآن بازرگان را پيش زن برد وديدند كه مشغول نماز است. آن بازرگان چادر راازسر عفيفه كشيد وزيبائي او، توجهش را جلب كرد و دست تعدي باو دراز كرد و گفت: من ترا از صاحبت خريده ام و اورا بسوي خود كشيد.
عفيفه گفت: اين مرد دروغ ميگويد. من كنيز نيستم، ولي بازرگان به حرف اوتوجهي نكردوصداي خود را بلند كرد تا همه بازرگانان جمع شدند وبر سر عفيفه هجوم آوردند.
عفيفه گفت: اي مسلمانان! من زني هستم كه شوهرم به سفر حج رفته است، من كنيز نيستم. من اين مردرا ازپاي دار خلاص كرده ام. ولي هيچكس به حرف اوتوجهي نكرد. هركس كه چهره اورا ميديد، شيفته وحيران ميگرديد وچيزي به قيمت خريد او مي افزود تا اينكه در آخر، بازرگاني اورا به هزار دينار خريد. آن نامرد نيز پولها را گرفت ورفت.
آن بازرگان، عفيفه رابه زور سوار كشتي كرد. تمام اهل كشتي گرفتار آتش شهوت او شده وقصد او را كرده بودند. درآن وقت، آن زن به درگاه باري تعالي ناليد: الهي! من بفرمان تو دربرابر همه بلاهاصبركردم و تودرهرحال مراازلوث خيانت نگاهداشتي. حال دراين كشتي راه گريزي نيست وگريزگاه من فقط پناه توست
تصميم گرفت كه خودرابه دريا بياندازد. ناگاه آوازي ازعالم غيب شنيد كه: اي زن! صبركن كه نگاهدارنده تورا نگاه ميدارد.
چون عفيفه اين صداراشنيد، صبر كردوگفت: شايد دراين امر حكمتهايي باشدكه من نميدانم. پس شكرخداي رابجاي آوردوگفت بارخدايا مراازدست اين انسانهاي هوسران وبي ايمان نگاه دار، اي دستگيردرماندگان! و
اي فريادرس بيچارگان! اي پناه مظلومان! تو به هركاري قادرهستي. من ترا ميخوانم ورضاي ترامي جويم.
دوباره آوازي شنيدكه: اي عفيفه دعاي تومستجاب است! هرچه ميخواهي بخواه، زيرا كه تو به رضاي پروردگارخودعمل كردي ودربرابر بلاي او صبر كرده ونعمتهاي اورا شكرنمودي.
چون عفيفه اين ندا راشنيد،اندكي تسلي خاطر پيدا كرد. آن بازرگان كه اورا خريده بود، قصداوكرد وخواست به اودست درازي كند كه ناگاه دستي از غيب نمودار گرديد واورا به دريا انداخت واو غرق شد.پس عفيفه شكرخدا را بجاي آورد.
سپس خداوند متعال، بلائي براهل كشتي نازل كردكه آنها همچون ديوانگان خود را به دريا مي انداختند تا آنكه كسي دركشتي نماند بجز چند كنيز كه مال بازرگانان بودند.
آنشب، كشتي ازجاي خود حركت نكرد. چون صبح شد عفيفه دست بدعا برداشت وبا دعاي او خداوند، دريك شبانه روز، كشتي بدون ناخدا وملاح آنها رابه « بصره» رساند.
چون صبح شد مردم بسياري براي تماشا به كنارساحل آمدند واين واقعه را ديدند. اين خبربه گوش خليفه رسيد كه كشتي عظيمی بدون ملاح وناخدا به كنار ساحل آمده است. پس خليفه دستورداد تا قايقي به پاي كشتي برود وخبري بياورد.
عفيفه با آن دو سه كنيز دركشتي نشسته بود وبا خود فكر ميكرد كه مبادا دردسر تازه ای برايش درست شود، پس لباسي عربی پوشيد وبه روش اعراب دستاری بر سرش بست. ناگهان ديد كه قايقی بپای كشتی آمد. اهل قايق بالا آمده، سلام كردند وگفتند: پادشاه بما امرفرموده است تاازشماخبري ببريم كه ازكجاآمده ايد
و چرا كسي از خدمتگزاران وملاحان در كشتي نيست ؟!
عفيفه گفت: « اين موضوع سری است وغيراز خليفه، شخص ديگری محرم نخواهد بود. »
پس اين خبررا به خليفه رساندند. خليفه كه بسيارعادل وعاقل وپرهيزكاربود، گفت: « دراين قضيه چه سری است كه يك كشتی، بدون ملاح وناخدا ازاين دريای بيكران به حكم خداوند به كنار ساحل آمده است؟! شايد درآن يك شخص بزرگ ومستجاب الدعوه ای ميباشد.» سپس گفت: ديدن چنين كسی لازم است.
آنگاه امركرد تا قايقي راحاضركردند. بعد با خدمتگذارانش سوار قايق شدند وبه پای كشتی آمدند. خليفه جوان عربی راديد كه در بالاي كشتي نشسته است. به اوسلام كردو اجازه ورود خواست.
عفيفه كه با پارچه ای صورت خودرا پوشانده بود، جواب سلام دادو تعظيم وتكريم خليفه رابجای آورد. خليفه فهميدكه آن زن بسيار صالحه است ودعاي او پيش حق تعالي رد نمی شود.
«عفيفه»گفت: اين كشتی پراز مال واموال است وتمام آن به شما تعلق دارد. امربفرمائيد تا همه را پائين بياورند. وفقط اين درخواست را از شما دارم كه دستوربفرمائيد تادر كنار اين دريا صومعه اي بسازندومن درآن به عبادت مشغول شوم.
خليفه دستور ساخت بنا را دادو عفيفه نيزاز كشتي پائين آمده وسواربرقايق به ساحل آمد. بدستور خليفه، خيمه ای برپاكردند وآن زن داخل خيمه شد.
سپس خليفه دستورداد تا آن مال واموال را ازداخل كشتي پائين آوردند وهمه آنرا، درعمارتی كه درآن نزديكی بود جمع كردند. خليفه حتي يك دينارازآن اموال را تصرف نكرد وهمه رادر آنجا گذاشته و مهر كردند.
خليفه پس از شنيدن سرگذشت عفيفه، هرروز يك نوبت ازساخت صومعه، بازرسي وبازديد ميكرد تا اينكه صومعه آماده شد و عفيفه به آنجا رفت ودر پس پرده عصمت به عبادت حق تعالي مشغول گرديد.
پادشاه هرروز پيش زن با ايمان مي آمد ودر پس پرده، ازاو پند وموعظه مي شنيد وشكربجاي مي آوردكه خداي تعالي چنان زني را به مملكتش فرستاده است كه دعاي اودر نزد خدا رد نميشود.
هرمريض و دردمندي كه می آمد، به بركت دعاي «عفيفه» صحت وسلامتي مي يافت. در مدت زمان كوتاهي آوازه او به اطراف واكناف پخش گرديد ودرهمه جا پيچيد كه زنی مستجاب الدعوه دركنار ساحل قرار دارد كه دعای او رد نميشود وهر مريضی كه پيش او میرود شفا ميابد.
وقتی ابوصالح بعداز يكسال از حج برگشت وبه خانه خود آمد، خانه خودرا خراب وخالي وبی كدبانوديد. احوال برادرش را پرسيد، گفتند: « او نابينا شده ونصف بدنش فلج شده است ونمی تواند حركت بكند وبه مرضها وبلاهاي بدی گرفتاراست؛ او زن مظلومه ترا به تهمت زنا دادن، سنگسار كرد ودر روز سوم بود كه به اين بلاها گرفتار شد.
سپس دو سه كنيزی كه مانده بودند، به خدمت خواجه خود حاضرشدند و تمام ماجرا را بيان كردند.
« ابوصالح » جزع وزاری نكرده وصبر نمود وشكر بجای آورد. آنگاه عزم ديدن برادر راكرد؛ چون به خانه اورسيد، اورا ديد كه نابينا گشته و نصف بدنش خشك شده است. آن شقی گفت: زنت بتو خيانت كرد ومن اورا سنگسار كردم. ابوصالح گفت: ای بدبخت شقی! آن زن چنين نبود كه تو ميگوئی.
بعد قاضی واعيان شهر بديدن ابوصالح آمدند وقاضي آن واقعه را بيان كرد. بعد بدنبال گواهان فرستاد، اما متوجه شدند هر چهار نفرشاهد نيز به همين بلاها گرفتارشده اند يعني نابينا وافليج ونصف بدنشان خشك شده بود، بطوري كه نميتوانستند حركت بكنند. پس بر همگان معلوم شد كه آنها به آن زن، تهمت زده وبه دروغ گواهی داده بودند.
پس ازمدتي ابوصالح آوازه آن زن مستجاب الدعوه راشنيد. برای امتحان، برادر خودرا بر پشت خری بست و بطرف ساحل دريا روانه شد. اقوام آن چهار گواه كه گواهي دروغ داده بودند، نيز اين خبررا شنيدند وبا آن چهار بدبخت، روانه ساحل دريا و صومعه عفيفه گرديدند. آن غلام كه مرتكب قتل فرزند اربابش شده بود وبه عفيفه تهمت زده بود نيز بعد از سه روز به همان بلاها ومرضها گرفتار شد. چون ارباب او اين خبررا شنيد، اورا نيزبر خری بست و روانه ساحل گرديد.
پسر آن پيرزن، كه عفيفه اورا از بالاي دار نجات داده بودو اودرآخر عفيفه رابه بازرگان فروخته بود، چون به خانه آمد، بعداز سه روز او هم به همين مرضها گرفتار شده بود. پيرزن نيز چون آوازه زن مستجاب الدعوه راشنيد، اورا برداشت وروانه ساحل گرديد.
همه آنها در راه بودند تااينكه به ساحل رسيدند. ازآن طرف، خليفه جمعي از نويسندگان راتعيين نموده بود كه بر درصومعه عفيفه حاضر باشند تاهرمريض وبيماري كه مي آورند، نام ونشان او رابنويسند وبه عفيفه اطلاع بدهند، تا عفيفه اورا دعا كند.
چون نويسندگان نام اين بيماران را نوشتند وعفيفه فهميد كه شوهرش از حج آمده است شكرخدارا بجاي آورد ودرضمن مطلع شد كه برادرشوهرش و گواهان و بقيه كساني كه به اوظلم نموده بودند همه به يك مرض دچار شده اندوحالا براي شفا گرفتن بدانجا آمده اند. لذا درپس پرده خليفه راطلبيد وگفت:ای اميرشويم اززيارت حج آمده است و برادرش را آورده است وهمه آن كساني هم كه درحق من ظلم نموده اند، همه به يك مرض وبلا گرفتارشده اند وبراي شفاگرفتن به اينجا آمده اند. دستور بفرمائيد تا منادی نداكند كه هرمريض وبيماری كه درحالت صحت، به كسی ظلم كرده يا تهمت زده است، بايد به گناه خود اقراركند و راست بگويد تا خداوند اورا شفا دهد. پس خليفه امركرد ومنادی اينگونه ندا كرد.
بيماران كه اين ندا را شنيدند به فكرفرورفتند وبا خود گفتند: ما چگونه به گناه خود اقرار كنيم؟! چگونه آن ستمی را كه درحق آن زن كرده ايم، بر زبان آوريم؟!
دراين انديشه بودند كه منادی ندا داد كه: بايد همه درشب جمعه حاضر بشوند وبه گناهی كه كرده اند اقرار كنند وهركس كه اقرارنكند، حق تعالي اورا شفا نميدهد.
چون شب جمعه رسيد همه حاضرشدند. «عفيفه» درپس پرده با صدای بلند گفت: ای ياران! هركس كه ازخدای تعالي، صحت وسلامتی ميخواهد، بايد به آنچه كه كرده است اقرار كند وراست بگويد تا حق تعالي اورا شفا دهد.
پادشاه، اول ابوصالح وبرادرمريضش راطلبيد واز آن بيچاره پرسيد:چه خيانتي وچه ظلمی نموده ای؟راست بگوكه به چه علت به اين بلا گرفتار شده ای؟ ولي آن بدبخت شقی، منكرشد وهرچه كردند اقرار نكرد.
بعدازآن، غلام را آوردند. خليفه ازاو پرسيد: راست بگوكه چه خيانت وظلمی كرده ای كه به اين بلا گرفتارشده ای؟
آن غلام به هرچه كه كرده بود اقراركرد وگفت كه به زن صالحه ای تهمت ناروا زده ام وچنين وچنان كردم وخدايتعالي مرا به اين مصيبت گرفتار كرد ونتيجه عمل شوم خودرا ميبينم.
سپس آن چهارگواه راآوردند. خليفه ازآنها پرسيد: چه ظلم وستمی كرده ايد؟ آنها گفتند: ما درحق زنی معصوم ودرستكار گواهی دروغ داده ايم.
پسر آن پيرزن هم به اعمال كثيف خود اقرار كرد وگفت: خداوند ازگناه بزرگ من درگذرد واميدوارم آن بانوی نجيب يكبارديگر مرا نجات بدهد ومن ازاو حلاليت بطلبم.
آنگاه عفيفه دست به دعا برداشت وشفای آنها را از خدا خواست. هنوزاز دعا ومناجات فارغ نشده بود كه به قدرت حق تعالي آن جماعت كه به گناه خوداقرار كرده بودند شفا يافتند. اما برادر مفلوك ابوصالح كه اقراری نكرد درآن بلا باقی ماند تا اينكه به جهنم واصل شد.
آنگاه عفيفه ابوصالح رادر پشت پرده طلبيدوگفت: ای ابوصالح! اگرزن خودرا ببينی، اورا ميشناسی؟
ابوصالح گفت: چرا نشناسم! صدای تودرست همانند صدای اوست.
آنگاه عفيفه نقاب از روی خودبرداشت وگفت: من زن تو هستم، خدای تعالي بخاطر راستی ودرستی، مرا ازهمه بلاها محفوظ نگاه داشت ودست خيانت به دامن عصمت من نرسيد.
«ابوصالح» كه بعداز مدتها، چشمش بروی زن خود افتاده بود به سجده افتاد وشكر حق تعالي را بجای آورد. وسپس هردو گريه كردند.
بعد عفيفه گفت: ای مرد من! اموال بسياری در آن كشتی بودكه خليفه همه رادرجائی قرار داده وخود، يك دينار هم تصرف ننموده است! الحال همه را درراه خدا صرف كن.
پس ابوصالح همه آن اموال رادرراه خداوند صرف نمود وچندين مدرسه ومسجد ساخت وبه نيازمندان و فقراء داد و ...
و « عفيفه » نيزدرآن صومعه، به عبادت حق تعالي مشغول گشت.
جامع التمثيل صفحه 218
پايان
|
|
|
فقط چند دقیقه طول میکشه اینو بخونی
حتما بخون که ضرر نداره!
سلام به همه مبینی ها، مارشالی ها و هر دوست دیگری که این ایمیل را می خونه
چند روزی هست که مزاحم آقا مبین شده ام و بالاخره با ایشون توافق کردم که یه گوشه از این مجله را به کتاب راهنمای بشریت «قرآن» اختصاص دهد و از امروز در همین قسمت (اگر اشتباه نکنم، مطالب ارسال اعضا) یه بخشی به این موضوع اختصاص داده می شه.
خیلی کوتاه بگم: در مورد اینکه چقدر سفارش شده که مسلمانان هر روز به کتاب سعادتبخش خود نگاهی افکنند، حتما همه ما کمی تا بیش اطلاع داریم. امام ششم ما حضرت جعفر صادق (علیه السلام) می فرماید: «قرآن پیمان خداست بر خلق او و برای شخص مسلمان شایسته است که بر عهد خود نگاه کند و هر روز 50 آیه بخواند.» اما اینکه حالا ما چقدر به این سفارشات عمل می کنیم را میشه در وضع جامعه مشاهده کرد!
مطمئنا علت عقب ماندگی و بدبختی ما مسلمانها فقط و فقط در عمل نکردن به سفارشات خدا، پیامبر و امامان معصوممان هست و بس.
خداوندی که خالق ماست دز همین قرآن می فرماید: «فاقروا ما تیسر من القرآن» (هر چقدر می توانید قرآن بخوانید). یا در جایی دیگر می فرماید: «هذا بیان للناس و موعظه و هدی للمتقین» این کتاب حجت و بیانی هست برای عموم مردم و راهنما و پندی برای پرهیزگاران.
یا همین خدای مهربون ما در جای دیگر می فرماید: «اگر این قرآن را بر کوهی نازل می کردیم از عظمتش متلاشی می شد.» اما آیا ما واقعا حق این کتاب الهی با این عظمت که قراره راهنمای سعادت نه تنها من بلکه بشریت باشه را به درستی ادا کرده ایم؟
که اگر خدایی نکرده بی احترامی کنیم (یعنی نخونیمش) حداقل اش اینه که علاوه بر اینکه مسیر درست و سعادت را گم می کنیم، فردای قیامت همین قرآن از ما شکایت می کند که ...
به امید خدا قصد دارم از همین فردا هر روز فقط چند آیه از آیات قرآن کریم را به همراه ترجمه فارسی آنها را قرار دهم و فکر نکنم خواندن متن عربی آیات و نیز ترجمه آنها هر روز بیش از دو سه دقیقه از وقت ما را بگیره. این هر روز چند دقیقه وقت گذاشتن ها جمع میشه و یه روزی می بینیم که یه دور قرآن را ختم کرده ایم، به همین سادگی!
دیگه بیش از این حرف نمی زنم (هر چند حرف برای گفتن زیاده!).
راستی دیروز یه جستجويی در بین احادیث ائمه معصومین انجام دادم و چند حدیث منتخب در مورد اهمیت قرآن و قرآن خواندن را پیدا کردم که در زیر می آید. (البته اگر آقا مبین یادش نره که بذاره!). متن عربی احادیث را نیاورده ام، اما سند حدیث ذکر شده است.
خب پس از فردا منتظر من ... نه، منتظرآیات کتاب الهی باشید.
این احادیث را هم با دقت و تامل بخونید:
(موقعي که این احادیث را جمع آوري مي کردم، با ديدن اين احاديث باصطلاح مو بر بدنم سیخ مي شد که چقدر من غافل بودم)
پیامبر اعظم (ص) می فرماید: هنگامى كه بدن مرده را در قبر قرار دهند، چنانچه عذاب از بالاى سر بخواهد وارد شود تلاوت قرآن اش مانع عذاب مى گردد و چنانچه از مقابل وارد شود صدقه و كارهاى نيك مانع آن مى باشد. و چنانچه از پائين پا بخواهد وارد گردد، رفتن به سوى مسجد مانع آن خواهد گشت.
مسكّن الفؤاد شهيد ثانى: ص 50، س 1.
امام علی (عليه السلام) می فرمایند:
قرآن احوال گذشتگان، و أخبار آينده را در بردارد، و شرح وظايف شما را بيان كرده است.
شرح نهج البلاغه فيض الاسلام: ص 1235.
امام حسن (عليه السلام) می فرمایند:
كسى كه قرآن را با دقّت قرائت نمايد، در پايان حتما یک دعایش مستجاب می شود. اگر مصلحت باشد دعايش سريع مستجاب خواهد شد و اگر مصلحت نباشد در آينده مستجاب مى گردد.
دعوات الرّاوندى: ص 24، ح 13 - بحارالأنوار: ج 89، ص 204، ح 21.
امام حسن مجتبی (عليه السلام) می فرمایند:
همانا در اين قرآن چراغ هاى هدايت به سوى نور و سعادت موجود است و اين قرآن شفاى دل ها و سينه ها است.
بحارالأنوار: ج 75، ص 111، ضمن ح 6.
امام سجاد (عليه السلام) می فرمایند:
هر آيه اى از قرآن، خزينه اى از علوم خداوند متعال است، پس هر آيه را كه مشغول خواندن مى شوى، در آن دقّت كن كه چه مى يابى.
مستدرك الوسائل: ج 4، ص 238، ح 3.
امام صادق (عليه السلام) می فرمایند:
هر كه قرآن شريف را از روى آن قرائت نمايد بر روشنائى چشمش افزوده گردد; و نيز گناهان پدر و مادرش سبك شود گرچه كافر باشند.
وسائل الشيعه: ج 6 ص 204 ح 1.
پیامبر اعظم (ص) فرمودند: دلها مانند آهن هنگام رسيدن آب به آن زنگ ميزند ، گفتند : صيقل آن چيست ؟ آن حضرت فرمود : زيادي ياد مرگ و خواندن قرآن .
كنز العمال ، ج 15 ، ص 549 ، ح 42130
پیامبر اعظم (ص) می فرمایند:
چه نيكو شفيعي است قرآن در روز قيامت ، براي كسي كه قرآن خوانده باشد .
كنز العمال ، ج 1 ، ص 540 ، ح 2422
امام حسن مجتبی (عليه السلام) می فرمایند:
تنها چيزي كه در اين دنياي فاني ، باقي ميماند قرآن است ، پس قرآن را پيشوا و امام خود قرار دهيد ، تا به راه راست و مستقيم هدايت شويد . همانا محق ترين مردم به قرآن كساني هستند كه بدان عمل كنند اگر چه آن را حفظ نكرده باشند ، و دورترين افراد از قرآن كساني هستند كه به دستورات آن عمل نكنند گرچه قاري و خواننده آن باشند .
ارشاد القلوب ، ص 102
امام حسین (عليه السلام) می فرمایند:
قرآن ظاهري بس زيبا و باطني بس عميق دارد .
جامع الاخبار صدوق ، ص 47
حضرت امام جعفر صادق (عليه السلام) می فرمایند:
هر كه در حال جواني قرآن بخواند و با ايمان هم باشد قرآن با گوشت و خونش بياميزد و خداي متعال او را با فرشتگان پيغام برنده و نيك رفتارش رفيق كند و قرآن براي او در روز قيامت پرده و مانعي از آتش باشد . 277-
اصول كافي ، ج 4 ، ص 405
حضرت امام جعفر صادق (عليه السلام) می فرمایند:
سه چيز است كه به درگاه خداي متعال شكايت مي كند مسجد ويراني كه اهلش در آن نماز نخوانند ، و دانشمند و عالمي كه ميان نادانها و جهال باشد و قرآني كه گرد بدان نشسته و كسي آن را نخواند .
اصول كافي ، ج 4 ، ص
حضرت امام جعفر صادق (عليه السلام) می فرمایند:
قرآن را به شتاب و سرعت نبايد خواند بلكه بايد همواره و شمرده خوانده شود و هرگاه به آيه اي برخورد كردي كه در آن ذكر دوزخ است نزد آن بايستي و از دوزخ به خدا پناه بري . 282-
اصول كافي ، ج 4 ، ص 424
ريان از امام رضا عليه السلام پرسيد: نظرتان راجع به قرآن چيست ؟ امام فرمود : قرآن سخن خداست ، فقط از قرآن هدايت بجوييد و سراغ چيز ديگر نرويد كه گمراه مي شويد.
|
|