بخش اول |
مطالب ارسالی نویسندگان ثابت «روزانه» |
|
جمله روزانه
20 آبان
لازم نیست "چیزی" را به دست آوری؛ تو قبلا "همه چیز" را به دست آورده ای.
وین دایر |
|
|
حديث روزانه
هرکس روح بلندی داشته باشد دنیا را زیر پا خواهد گذاشت.
امام سجاد (ع)
|
|
ستون ويژه
ebi2959@yahoo.com |
|
مذاكره برای استفاده از پلات فرم پژو۳۰۷ در طراحی مدلهای جدید سمند*
شركتهای ایران خودرو و پژو فرانسه در حال مذاكره برای استفاده از پلا ت فرم پژو ۳۰۷ برای طراحی مدلهای جدید سمند هستند. كامجو - مدیر مركز تحقیقات ایران خودرو - در خصوص همكاری مشترك جدید بین ایران خودرو و سایپا در پروژه پلات فرم پژو ۳۰۷ و سیتروئن گفت: این پلات فرم برای طراحی مدلهای جدید سمند مناسب است و ما هم اكنون در حال مذاكره با شركت پژو سیتروئن هستیم تا در صورت اعطای حق طراحی خودرو بر روی این پلات فرم و دریافت دانش فنی از آن برای طراحی مدلهای جدید سمند استفاده كنیم.وی ادامه داد: مدل جدید سمند كه كاملا تغییر شكل یافته و از موتور ملی نیز بهره میبرد، در دهه فجر پردهبرداری میشود.گفتنی است، ایران خودرو و سایپا در دومین همكاری مشترك خود در زمینه پلاتفرم، پس از پروژه تندر (ال -۹۰) بر روی پلات فرمی از پژو سیتروئن همكاری خواهند كرد.
*توپ فوتبال فینال جام جهانی ۲۰۰۶ به گران ترین قیمت ممكن فروخته شد
توپی كه در بازی فینال جام جهانی ۲۰۰۶ آلمان میان بازیكنان ایتالیا و فرانسه رد و بدل شد و نهایتا ایتالیا را قهرمان جام جهانی كرد توسط یك شیخ پولدار قطری به مبلغ بسیار هنگفتی خریداری شد. به گزارش گلف نیوز ، یکی از شیوخ ثروتمند قطری این توپ فوتبال مورد استفاده در فینال جام جهانی فوتبال سال ۲۰۰۶ آلمان را به مبلغ ۲ میلیون و ۴۰۰ هزار دلار خرید.
*درپی تکثیرپرسرعت فیلم خصوصی بازیگرسریال نرگس، اشد مجازات برای عاملان تكثیرفیلم
در حالی كه روند تكثیر و توزیع فیلم خصوصی بازیگر سریال نرگس همچنان ادامه دارد مسئولان دستگاه قضایی و انتظامی در اظهارنظرهای مختلف بر برخورد قاطع با عوامل تكثیر این فیلم تاكید میكنند. تكثیر فیلم خصوصی هنرپیشه نقش فرعی سریال نرگس در حالی تبدیل به جنجالی بزرگ شد كه پیش از این نیز هر از گاهی شاهد چنین مواردی بودیم و در این میان اعمال مجازاتهای مناسب و بازدارنده می تواند یكی از اصلیترین راهكارها برای پیشگیری از تكرار مجدد این معضل باشد حال آنكه مجازات سبك حداكثر یك سال حبس از چنین ویژگی برخوردار نیست.زهراامیرابراهیمی بازیگرنقش زهره درسزیال نرگس فردی راکه دراین فیلم مستهجن شرکت کرده را فردی شبیه خود دانسته وبا طرح شکایت ادعای غرامت نموده است. مسئولین قضایی ازصدورحکم دستگیری مردی که دراین فیلم شرکت داشته خبر میدهند.ولی ازمنابعی دیگرخبرازفرار وی ازکشور به گوش می رسد. |
|
|
شنبه: ادبي
سوگند به حرفی که در گلو شکست
به بغضی که خورده شد
به اشکی که حلقه شد
سوگند
به قلب بی ناه خودم
به دست های ناتوان و دلم
به این روزهای خسته و دلگیر
به شعر های بی در و پیکرم
سوگند
به آسمان امید
به این خدای روزهای بی دریغ
تمام عشق های هزار و یک شب را
به پای چشم های تو خواهم ریخت |
|
مصحف
hamed.1360@yahoo.com |
|
هر روز چند آيه قرآن بخوانيم
« براى شنيدن آيه مورد نظر بر روى شماره آيه كليك كنيد و براي مشاهده تفسير الميزان و نمونه بر روي آيه کليک کنيد »
سوره: سورة البقرة
آيات: 286
محل نزول: مدینه
|
|
|
|
آیات امروز را می توانید در اینجا هم مطالعه کنید
توضيح: هر روز مي خواهيم يک صفحه از قرآن را با هم بخوانيم (به همراه معني آن. هر روز چند دقيقه وقت مي ذاريم، بعد از يه مدت مي بينيم کل قرآن را ختم کرده ايم، به همين راحتي.
فرمايش امام صادق (عليه السلام) هم که يادمون هست: «قرآن پیمان خداست بر خلق او و برای شخص مسلمان شایسته است که بر عهد خود نگاه کند و هر روز 50 آیه بخواند.»
بيائيم فعلا حداقل با يک صفحه شروع کنيم!
ياعلي ... التماس دعا
|
|
بخش دوم |
مطالب ارسالی ديگر اعضا |
اعضا محترم گروه مي توانند مطالبشان را به آدرس
Mobin_s2004@yahoo.com
بفرستند تا با نام خودشان در اين ستون نوشته شود.
|
سعي كن چيزي را كه دوست داري به دست بياوري ،
وگرنه مجبور خواهي شد چيزي را كه بدست آورده اي دوست داشته باشي...
|
|
|
فرشتگان از خدا پرسيدن: خدايا تو که بشر رو آنقدر دوست داري چرا غم را آفريدي ؟ خدا گفت : غم را به خاطر خودم آفريدم
چون اين مخلوقه من تا غمگين نباشه به ياد خالقش نمي افته |
|
|
عادت همه چيـز را ويران مي كند واي بر روزي كه چيزي ـ حتي عشـــــق ـ عــادتـمان شـود ...عاشق كم است و سخن عاشقانه فراوان ديگر سخن گفتن عاشقانه ، دليل عشق نيست و آواز عاشقانه خواندن ، دليل عاشق بودن ولي اي دوست ، تو نگاه عاشقانه ات را عاشقانه نگهدار و كلام ساده ي عاشقانه ات را خالصانه بگو و هميشه به ياد داشته باش شبــه عشق در كنار عشق بوده |
|
|
اين سه فايل را حتما دانلود کنيد
سلام
بدون هيچ توضيح اضافي پيشنهاد مي کنم اين سه فايل صوتي زير را حتما دانلود کنيد و گوش بديد. (حجمشون هم کم هست)
|
|
|
تصويري كه در بالا مشاهده مي كنيد متعلق به آنتوني پرودو مي باشد . او كه هم اكنون در 78 سالگي در يكي از محله هاي ايالت كاليفرنيا در خانه اي نسبتا بزرگ زندگي مي كند و بازنشسته مجله ي سورند اويك مي باشد ادعا مي كند در دوران جواني در واقع نوعي خون آشام بوده است .
در محاسبه اي كه ماهنامه ي دورتا با وي انجام داد او گفت : از دوران بلوغ به بعد احساس كردم از خون خوشم مي آيد اوايل آب تمشك يا ميوه هاي شبيه به آن را مي گرفتم و با حس اينكه خون است آن را مي خوردم با تشريفات خاصي . مثلا جلوي آينه مي ايستادم در اتاقم كه تاريك بود و تنها شمعي روشن مي كردم كه رنگ محتويات ليوان و چهره ام را نشان دهد و از اين كار لذت مي بردم .
بعدها يعني بين سنين 19 تا 21 سالگي از خون گنجشكها مي خوردم . آنها را شكار مي كردم يا از پرنده فروشي مي خريدم و پس از بريدن گلوي آنها خونشان را مي نوشيدم . كسي خبر نداشت ولي من از اين كار لذت فراوان ميبردم .
بعدها با سوزن انگشتانم را سوراخ مي كردم و خون خودرا مي خوردم كمي بعد با يكي از دوستان صميمي ام كه متوجه حال عجيب من شده بود در ميان گذاشتم و خواستم كمي از خون خود را به من بدهد او اين كار را كرد و مقدار خيلي كمي از خون خودش را در ظرفي بمن داد و گفت بيشتر از آن ديگر غيرمنطقي است و نمي تواند كمكم كند .
ولي از همان سالها تا نزديك 34 سالگي به خوردن خون پرندگان و خودم مي پرداختم و علاقه ام كم نشده بود البته نمي دانم چرا و لي چهره ام تغيير كرده بود . زير چشمانم گود بود و دهان و زبانم سرخ بود كمي عجيب بود . د ر آن سال ازدواج كردم و بخاطر همسرم مجبور شدم ديگر خون نخورم چون مرا مي ديد و شايد جدا ميشد . 3 فرزند هم دارم كه ظاهرا هيچ كدام علاقه اي به خون ندارند . آنها در حال حاضر فرزنداني هم دارند و گاهي نوه هايم را مي بينم .
حالا پس از 44 سال بيشتر شبيه خون آشامان شدم در حاليكه 44 سال است ديگر خون نخورده ام . بعضي كودكان از من فرار مي كنند البته ناراحت نمي شوم زيرا در آن سالها به كسي صدمه نرساندم و بابت پرندگان هم اغلب اوقات پول داده بودم بنابراين حقي بر گردنم نيست .
پس از فاش كردن اين موضوع مدتي پليس تحت نظرم گرفت ولي وقتي با مشكلي مواجه نشد پيگيري را قطع كرد .
او لبخند زد تا ما عكسي از او بگيريم . از اينكه رازش را فاش كرده بود نه خوشحال بود نه ناراحت . مي گفت : اتفاق خاصي نيفتاده است فقط ديدم بد نيست مردم بدانند دراكولا وجود دارد . اما دراكولايي كه در فيلمها هست خيلي نامهربان و سنگدل است .
او تاكنون بخاطر اين حسش به پزشك مراجعه نكرده بود و برايش خيلي هم مهم نبود كه دليل خون آشام بودنش در شروع جواني تا 34 سالگي را بداند . |
|
mohsinzadehr@kayson-ve.com |
|
در مورد ترکها!
با سلام خدمت مبين و همه دوستان
حتما شما مطلب ارسالي زير را به خاطر داريد‚ جاودانه اثر يك ترك تحصيلكرده تاريخ كه بر عكس اكثريت دوستان ترك ما هنوز واقعيت را قبول نكرده و قصد به مقاومت و حتي مناظره دارند. مناظره اي راحت و مستدل از ديدگاه ايشان البته ايشان كه نفرموده بودند تحصيلاتشان در چه رشته اي بوده گويا هرچه بوده زياد به انشا و ديكته علاقه نداشته اند زيرا نكات زير بدجوري توي ذوق ميزند !!!
(5 نکته در زير نوشته شده)
نکات:
1- فكر كونند= فكر كنند ( مگر اينكه ايشان هنگام نوشتن متن افكار پليدي داشته اند !!! )
2- مضخرفات = مزخرفات
3- مللتهاي = ملٌتهاي ( ايشان بسيار پارسي اصيل و تحصيلكرده بوده و از علامات عربي خوششان نمي آيد)
4- مطمعن = مطمئن
5- بنده با اين كور سواد و 2 كلاس اكابري كه رفته ام نتوانستم بفهمم معني جمله سطر آخر ايشان چه بوده است.
|
|
|
چند خبر از مافیا و گزارش تصویری
برا اینکه این روزانه زیادی عریض و طویل نشه من مقدار کمی از بعضی اخبار رو می زنم و لینک اصل و کامل خبر رو هم می ذارم و بیشتر خبرای بخور بخور مافیای اقتصادی تو سایتهای مختلف.چون به قول وبلاگ مسعود ده نمکی (کارگردان فیلم معروف فقر و فحشا ) "از لبنان رفتن واجبتر از زنجیره انسانی دور نیروگاه مهمتر از کاریکاتور فلان اقا در روزنامه مهمتر از موی کاکل دختران گناهتر از استین کوتاه پسران بدتر اینجاست که باید فشار از پایین و چانه زنی از بالا صورت گیرد...حتی اگر متهم به گروه فشار شوید"
متأسفانه در سال هاي اخير كوتاهي هاي نابخشودني از قوه ي قضائيه در اين زمينه ها ديده شده است و در ماه هاي اخير نيز تمام هزينه هاي معرفي و مقابله با مفسدين اقتصادي و جلوگيري از دزدي ها و رانت خواري ها به دوش دولت و شخص رئيس جمهور افتاده است. چرا بايد رئيس جمهور كه وظايف مهمتري بر عهده ي اوست، بار ديگران را به دوش بكشد؟
روزنامه جمهوري اسلامي ديروز با انتشار خبري مبني بر استفاده از چهار دستگاه بي.ام.و زرهي و هواپيماي تشريفاتي توسط دولت، مدعي شده است كه علي رغم اخبار منتشر شده اين اتومبيل ها و هواپيما تشريفاتي مورد استفاده قرار مي گيرند.
روابط عمومي دبيرخانه شوراي اطلاع رساني دولت در واكنش به اين ادعا، با انتشار نامه اي اعلام كرد: « با ابراز تاسف از گزارشات بي اساس و اخبار نادرست منتشره در آن رسانه (روزنامه جمهوري اسلامي) اعلام مي نمايد:
آثار تكان دهنده سلاح هاي كشتارجمعي اشغالگران بر نوزادان عراقي / گزارش تصويري
مصرف انبوه اورانيوم توسط ارتش هاي اشغالگر در عراق و افغانستان كه طي بمبارانهاي اوليه و متعاقبا انجام شده طيف وسيعي از كودكان ناقص الخلقه و عجيب الخلقه را در عراق و افغانستان پديد آورده است... اگر چه تقريبا همه مردم عراق و افغانستان در معرض تشعشعات ناشي از استفاده مواد راديو اكتيو در بمب هاي مصرفي ارتش آمريكا قرار دارند لكن اثرات ماندگار اين سلاحهاي كشتارجمعي بر مادران باردار و جنين آنها بيشتر محسوس است و به تناسب سن جنين باعث تغييرات آشكار در شكل گيري اندام هاي مختلف جنين مي شود ( اگر روحیه ندارید به هیچ وجه نگاه نکنید )
|
|
.
|
سرعت بیشتر ، پیشرفت بیشتر
دکتر عليرضا مجيدي
|
|
|
مدرك منگوله دار اولاً؛ في الحال كه امت اسلامي از صدور حكم معدوميت تخم و تركه يزيد در بلاد بين النهرين يعني صدام فاجر پاي مي كوبند و دست مي افشانند لازم مي نمايد به جاي اقامه يك فقره چوبه دار، چند فقره نصب شده و از اسپنسرها و اصدقاي او نيز دعوت به عمل آيد تا بالاتفاق، آن بالا بروند از آن رو كه نقل موثق است سران كفر و جور در حرب تحميلي عليه مملكت محروسه ايران، كرور كرور مساعدت سري و علاني به وي حقنه نمودند و بعض سران يوروپ نيز رخصت دادند قومپاني هايشان انواع و اقسام غازات كيمياوي را به لطايف الحيل به وي ابتياع كنند.
دويماً؛ در ايام مختلفه كه رعاياي مملكت قصد بلاد اتازوني نموده بدان جا سفر مي نمايند مأموران نظميه آن جا، به قاعده كابوي هاي بلاد تغزاس، چنان كه گويي با قطاع الطريق ملاقات نموده اند برخي رعاياي مملكت مان را محبوس و از برخي اثر انگشت اخذ مي نمايند. في الحال مناسب است طرحي كه در پارلمنت مملكت به جريان افتاده كه از رعاياي اتازوني، ثبت اثر انگشت بنمايند مصوب گرديده تا خبري به منزله فصل الخطاب به سمع روساي بلاد كفر برسد كه جواب اهانه، اهانه است. يحتمل، اين امر دخلي به رعاياي آن بلاد نخواهد داشت از آن رو كه قاطبه شان يك حالات بخصوص داشته، از شدت سير در عوالم عجيبه، كك شان نمي گزد بلكه از رنگين شدن انگشتان، خوششان هم بيايد.
سيماً؛ اين كه احدي از قومپاني هاي توليد انبوه مدرك با مارك خارجه در قبال اخذ مقادير انبوهي زر و سيم به برخي نورعين هاي مملكت، مدرك منگوله دار اعطا نمايد جاي عجب نيست. آن چه كه باعث مفتوح ماندن دهان رعاياي عدالت طلب مي شود اين است كه مسببان و واسطه هاي خير! داخلي در محكمه، مبرا شده، بشكن زنان خارج شوند و يحتمل به كارهاي مماثل بپردازند از آن رو كه محكمه عدل، كار آنان را مجاز شمرده است. حال، اين كه با اين اوصاف، چه بلايي بر فرق تحصيلات نيم بند شباب مملكت نازل مي شود و انگيزه ذخيره علم و انكشاف حقيقت در آنان به چه مآلي مي انجامد بحث ديگري است. خدا به خير كند.
رابعاً؛ راپورت رسيد احدي از اكابر هنر سينما و تيارت مملكت را به وسيله هنر تجسيم، به قاعده خودشان، خشك نموده، تمثال تمام قد ايشان را به طوري كه با اصل مو نمي زند در بلاد طهران نمايش داده اند. آدم با ديدن پيكر تراشيده زنده نماي اين آكتور، ميل مضاعف مي نمايد كه آن را بغل نموده با او مصافحه نمايد بسكه عين خودشان است. دست شان درد نكند. به مخيله ضعيف اين ميرزا رسيد چه خوب بود اگر در همين قواره و به همين كيفيه، تمثال اكابر جان فشانده و سفر نموده مملكت از قبيل ميرزامحمدعلي رجاءالدوله صدراعظم دولت دويم كه بواسطه اشقيا از ما ستانده شدند را هم درآورده نمايش مي دادند. میرزا قلي خان راپورتچي |
|
|
گير 3پيچ
سلام عليكم ..
حال شما ..
آقا اين بحث ما درباره ي زهرا ابراهيمي داستاني شد براي ماها ..
چون نظر موافق و مخالف زياد برام اومد گفتم كه همشون رو يه جا جواب بدم ..
اول اينكه من نه خانوم ابراهيمي رو مي شناسم و نه سريال نرگس رو ديده بودم و نه فاميلمونه و نه چيز ديگه ..
توي اون حرفام نه مي خواستم بكوبمش و نه طرفداري مي خواستم بكنم .. اگه فكر مي كني اين طوريه برو يه بار ديگه بخونش بعد بيا اينجا ..
اين از بحث طرفداري و اين چيزا كه دوستان گفته بودن ..
اما نكته ي دوم .. توي ايميلا و تموم بحث هاي اينترنتي و اتاق هاي گفتگو و انجمن ها و غيره هيچكس به طور صددرصد نگفته كه اين ياور تو فيلم خود خانوم ابراهيميه يا نيست .
براي مثال يكي از دوستان ايمل زده بود و گفته بود كه من به احتمال 99 درصد مطمئنم كه خودشه .. خيلي جالبه .. حتي اين دوست عزيز كه توي حرفاش كلي منو متهم به خيلي از مسائل كرده بود ( حتي از ناموس منم خرج كرده بود ) مطمئن صددرصد نبوده كه خودشه ..
برادر من .. ( يا آبجي من ) اگه ماجرا اين طوري كه تو فكر مي كني نبوده و اون يارو تو فيلمه خانوم ابراهيمي نبوده با اين تهمت و افتراي عظيم چي مي كني ؟ تو كه از همه چيز خبر نداري .. حرف اصلي من اينه كه پيش داوري و تهمت و افترا ممنوع . حالا چه خانوم ابراهيمي باشه چه x چه y . وظيفه ي من و شما نيست كه تا چيزي مي شه فرتي داستان هفتاد مثنوي براش بسازيم . . اگر هم اين مدركي داري كه اينطوري محكم و با اطمينان حرف مي زني خب رو كن .. فكر كنم خبر دارين كه خود آقاي مرتضوي - دادستان تهران - پيگير اين ماجرا شدن ...
خب .. حالا فرض هم مي گيريم كه اصلا اون يارو خود خانوم ابراهيمي بوده .. آخه عزيز من .. اصلا به من و شما چه كه توي زندگي مردم فضولي مي كنيم .. بازم وظيفه ي من و شما قضاوت و مجازات نيست .. هم هنر قانون داره هم مملكت و مهمتر از همه قانون و مشيت و خواست الهي هم هست .. پس لطفا از اشاعه شايعات و خبرهايي كه با كلمه ي " شنيدم كه .. " خودداري كنيد ..
خب .. قسمت قبل يه حرفي رو پيش مي كشه .. بحثي كه خيلي ها مطرح كرده بودن .. كسي كه الگوه اگه يه گندي زد بايد فورا تو بوق و كرنا بشه و مردم بفهمن كه طرف خلافكار بوده .. !!!!! ؟؟؟؟؟؟
خب .. بذار ببينيم كه كيا الگو مي شن ؟ خب . اشخاص مهم .. اونايي كه چهره هستن .. ديگه كي ؟ آها .. اونايي كه دور و برمون هستن و ما از رفتارشون ( چه خودآگاه و چه ناخودآگاه ) الگو برداري مي كنيم .. و مهمتر از همه خودمون سعي مي كنيم براي بقيه الگو بشيم . .
خب .. آيا همه ي اين الگوها پاك هستن ؟ براي مثال .. خودت كه سعي مي كني الگو باشي ( با من كه نه با خودت راست و حسيني روراست باش ) آيا از اول عمرت تا حالا پاك پاك بودي ؟ خطا نداشتي ؟ آيا همينجور كه - بنا به فرض گناهكار بودن خانوم ابراهيمي - دوست داري اين موضوع رو پخش كني تا اونايي كه با الگو برداشتن از خانوم ابراهيمي ممكنه - و ممكن بود - قدمي به سمت جاده ي اصلي زندگيشون بردارن مايوس بشن و زده بشن منم بيام اون خطاي تو رو تو بوق و كرنار بكنم و به اونايي كه از تو الگو بر مي دارن بگم كه گذشته ات چي بوده ؟ ( به جون گير سه پيچ حاضرم شماره بدم بيام حرفم رو عملي كنم )
خب جونمرد چيزي كه به خودت نمي پسندي به ديگران هم نپسند .
ببين دوست من .. خواهشا اين طور مغرضانه با حرفاي من برخورد نكن .. من نه با شما پدر كشتگي دارم و نه عقده .. فقط اين حرفام رو با دقت روش فكر كن ببين منظور اصلي من چي بوده ..
با احترام .. گير سه پيچ
|
|
|
كوچ در كوچ
صداي موسيقي اي كه از سالن پخش ميشد حس عجيب غرور و خودخواهي رو به انسان تلقين ميكرد.حسي كه يه جور ناسيوناليستي بود.از پله هاي سالن به همراه مادرم بالا رفتم و بالاتر از همه نشستم . به سه نفري كه روي سن تو اون تاريكي نشسته بودند تا موقع نمايش بشه نگاهم خيره شده بود. شروع شد، با صداهايي كه تو تاريكي با مفهوم هيزي يك مرد به يك زن بود كه باصداي تيربار و مسلسل و جيغ اون زن نور پرداز سن رو با نور زرد روشن كرد.محيطي پر از توده هاي كاه باسقفي كه طنابهايي به اون اويزون شده بود ويه دكور به عنوان چاه و يكي ديگه مثل يه ديوار خرابه كه روش 6بازيگرنمايشنامه ميشستند(البته نه همراه هم چون جاي دو نفر بيشتر نداشت در مواقع مختلف هر 6 بازيگر روش نشستند) .
در آغاز از اون 7بازيگر 4 تا روي سن بودند دو زن و دو مرد كه در طول نمايش سه مرد ديگه هم به اونها اضافه ميشد.
دكورمكاني مثل يه طويله روبه ذهن ميرسوند و متن نمايشنامه هم اونجا رو به عنوان مرز كردستان معرفي كرده بود .
شخصيتهاي هفت گانه قصه هم كساني بودند كه ميخواستند به طور غير قانوني از مرز كشور خارج شنداما با تور نگهباني آمريكاييها دستگير شده بودند و در مرز بين عراق ايران و تركيه به زندان كه همون طويله بود افتاده بودند.
يكي يكي به بازجويي ميرفتند و به جز يكي از اونها از همه خواسته هايي داشتند.
يه نخبه علمي كه ميخواست از كشور فرار كنه و به دليل نداشتن مدرك سربازي ميخواست به طور غير قانوني از كشور خارج شه براي رد شدن از مرز هيچ مشكلي نداشت.
يه زن كه براي فرار از كابوس همسر كشي تصميم به فرار گرفته بود.يه مرد راهنما ي كرد و يكي ديگه كه از اينكه در بازجويي به اون دزد گفته بودند بسيار ناراحت شده بود و ميگفت من يه كلاهبردارم.يه دختر جوون كه خيلي پرخاشجو و جلف وانمود ميكرد و يه راننده كه با اين جمع هيچ ارتباطي نداشت و براي ديدن راهنماي گروه به تور نگهبانان آمريكايي افتاده بودو يه قهرمان بوكس كه براي اداي نذرش به پابوسي امام حسين ميرفت كه با كمين آمريكاييها تمام دوستان خود رو از دست ميده و فقط خودش ميمونه و عنوان تروريست رو بر روي دوش خودش ميكشه و پشت ميله ميفته.
به جز نخبه علمي جمع از همه يه جورايي يه درخواست براي رد شدن از مرز شده بود و اون كشتن بود.يكي از زنان براي بردن يك بسته از يك محله به محله اي ديگر و برگشتن به جمع حاضر انتخاب شده بود.(بمب گذاري در يك محل)و زن ديگر هم كه جوونتر و ... تر بود تعرض بدي بهش شده بود .
از ديگران هم خواسته شده بود كه اون جوان زاير رو مثل يك جوخه اعدام به شهادت برسونند.
داستان به جز اين كشمكشها به ته مايه عشقي هم ميرسه و جوون نخبه دلباخته اون دختر جوون ميشه.
پس جوون نخبه براي زندگي با معشوقه خودش پشت پا به تموم چيزاي اونور آب ميزنه و كنار يارانش ميمونه .
اين جوون نخبه خيلي هم سوسوله ضمنا.
داستان پيش ميره با شرح 7داستان زندگي از 7 نفر تا اينكه تصميم گرفته ميشه براي آزادي از اين بند يك نقشه كشيده بشه.
راننده اي كه به ديدن اون راهنما اومده بود از بچه هاي رزمنده بود و نقشه فرار رو به صورت چريكي كشيد و خودش شهيد شد
اسير دربند زاير ما هم به دوستان خودش ميپيونده و به لقاالله ميرسه .
كوچ در كوچ داستان نمايشنامه اي بود كه در تالار قشقايي تاتر شهر به اجرا در اومد و امشب آخرين شب اجراش بود و بد نديدم كه گزارش اين ديدار رو براتون بنويسم .
از كمي و كاستيش عذر ميخوام ولي الان كه دارم به چيزي كه ديدم فكر ميكنم به آرمانگرايي بي حد نويسنده ميخندم و اينكه دوباره تمام آمريكاييها بد شدند و ما خوب.
با تمام خوبيها و بديهاش نمايشي با مضمون و ژانر جدي و ته مايه خنده بود .
كاش ميتونستيم با هم باشيم و با هم ميديديم.
روي بروشور نمايشنامه شعري نوشته بود بخونيد.
نقاب برگير
صدف بشكن
در بيفشان
كه سراي ما
گنجينه ايست
مانده از طلايه تاريخ
تا واپسين آن
به ضمانت جانهاي ....
با دانشنامه سياسي من هم همراه باشيد |
|
behrooztavakkoli28@yahoo.com |
|
خود كشي
يه نگاهي بندازم...واي خدا جون چه بلنده هفت طبقه اي بابا تو هم كه اون پايين ايستادي... خوب شد اومدي...
بهت كه گفته بودم خودم را فقط براي تو خواهم كشت تا بفهمي چقدر دوستت دارم... آهاي نگاه كن من هستم عاشقت شناختي؟ ديگه تموم شد. تمومش مي كنم خودم را مي اندازم پايين
مي خواستم تو اطاق خودم را دار بزنم راستش ترسيدم طناب پاره بشه سقف بريزه بعد بابام مجبورم كنه اين همه راه برم تا محله ديگه گچ بخرم و بيام سقف را گچ بگيرم بعد دستم را بگيره ببره پيش حسن مكانيك دوستش... تو كه
ميدوني من حوصله كار كردن ندارم درس هام ميمونه... تو مكانيكي هم آنقدر صدا هست
كه نميشه صداي آهنگ را از گوشي شنيد يا درس خوند ..در ضمن بابا حتما بهم ناهار و شام نميداد و ميگفت پسر گشنگي نكشيدي تا عاشقي يادت بره....
گوش كن ديگه تحمل ندارم مي خوام خودم را فقط بخاطر تو بندازم پايين
خوبه...خوبه بيخودي گريه نكن به صورتت چنگ ننداز آرايشت پاك مي شه من كه پول ندارم برات روژ گونه و روژ لب بخرم
تو هم كه هر روز وقتي مياي بيرون بايد آرايش كرده باشي .
آهاي دختر خوشگل نيگا كن مي خوام خودم را بندازم از اين بالا پايين بذار وقتي مردم گريه كن به صورتت چنگ بنداز حالا زوده
وقتي موهات را مي كشي و زار ميزني مواظب باش آرايش موهات خراب نشه
خودت گفتي تازه آرايشگاه بودي مگه نه؟؟؟
خوبه...خوبه... نشين رو علف ها روپوشت كثيف مي شه
وقتي خبرنگارها اومدند بگو كه من بخاطر تو خودم را انداختم رو آسفالت خيابون يادت نره وقتي من مردم مي فهمي چقدر عاشقت بودم آخه تو خيلي خوشگل هستي
ديگه گريه نكن حرف گوش كن برو عقب كنج اون ديوار اونور خيابون
نمي خوام له شدن منو ببيني برو...برو...
اي بابا چي دارم مي گم امتحان ها نزديك شده از بس درس خوندم مثل اين كه قاطي كردم
اصلا واسه چي اومدم پشت بوم؟؟؟ آهان بابا
ملحفه هارو شسته داده پهن كنم رو بند
به من چه؟؟
من فقط يه عاشق هستم رخت شور كه نيستم
زورت به مامان نمي رسه به من مي گي
رخت هارو پهن كنم...بايد زودتر برم پايين ناهار حاضره
ناهارم را بخورم بشينم درس رياضي بخونم...آهاي با تو هستم دختر خوشگل محل .. درسم كه تموم شد من سر كوچه
هستم با بچه ها بازم بيا مي خوام ببينمت....باشه؟؟؟؟
توكلي
|
|
|
جمله سازی
خرچنگ: به يکی مي گن باخرچنگ جمله بساز. مي گه: كره خر چنگ نزن!
سی دی: به یکی مي گن با سي دي جمله بساز. مي گه چسيدي. مي گن: نه، با سي دي صوتي جمله بساز. مي گه: گوزيدي...
توله سگ: به یکی مي گن: با توله سگ جمله بساز. مي گه: طول سگ ضربدرعرض سگ مساوی با مساحت سگ.
مترو، به یکی می گن با مترو یک جمله بساز. می گه: سر این مترو بگیر!
بلاغت: به یکی می گن با بلاغت یه جمله بساز. می گه: اوی فاطی بلا قت کشیدی!
شمشیر: به یکی می گن با شمشیر جمله بساز. می گه: پاشم شیر بخورم.
شاملو: به یکی می گن با شاملو یک جمله بساز. می گه: امشب شام لوبیا داریم.
دو تا حمال: به یکی می گن یه جمله بساز که توش دو تا حمال باشه. می گه: این یخچال
هم مال منه، هم مال داداشم.
کوبیسم: به یکی می گن یک جمله با کوبیسم بساز. می گه: میخو بکوب ایسماعیل.
لواط: به یکی می گن با لواط جمله بساز. می گه: بر محمد و آل او صلوات.
کشور: به یکی می گن با کشور یک جمله بساز. می گه با کش ور رفتم خورد تو چشمم.
بالش: به یکی می گن با بالش یک جمله بساز. می گه: با تفنگ زدم به یه کفتر خورد تو
بالش
. می گن: نه، منظورمون توشک و بالش هست. می گه: با تفنگ زدم به یه کفتر توش
بودم که خورد توبالش یا نه.
به یکی می گن با زنجیر و انجیر یک جمله بساز. می گه: گاهی آدم می خواد زن جیرش بیاد، ان جیرش می آد.
چیپس: به یکی می گن با چیپس یک جمله بساز. می گه چی پسر خوبی!
نخ سوزن: به یکی می گن با نخ سوزن یه جمله بساز. می گه: تیم ایران همه اش خوبه نخصوزن علی دائی.
قباد: به یکی می گن با اسم قباد یه جمله بساز. می گه: بزن بریم بسرعت برق و باد...
اختاپوس: به یکی مي گن با اختاپوس جمله بساز. مي گه: اوخ تا پوستم نسوخته برم تو سايه.
ماتیس: به یکی می گن با اسم ماشین ماتیس جمله بساز. می گه: مات ایس یور نیم؟
45: به يه معتاد مي گن با 45 , 46 , 47 ,48 جمله بساز. مي گه: چلا پنجه مي كشي؟ چلا شيشه مي شكني؟چلاهف نمي زني؟ چلا هشتي ناراحت؟
نجیب: به يکی مي گن با نجيب يه جمله بساز. مي گه: كت من نه استرداره نه جيب.
ماشین: به يكي مي گن با ماشين جمله بساز. مي گه: بياين همسايه ما شين.
داشبورد: به یکی مي گن باداشبورد جمله بساز.مي گه: داييم اومد بچه هاشوورداشبورد.
وطن: به يکی می گن: با وطن جمله بساز. می گه: ديروزرفتم حمام و سر و تنم را شستم.
می گن: منظور «ط» دسته داربود. می گه: اتفاقا منم با تي دسته دار شستم.
بقیه: به یکی مي گن با بقيه جمله بساز. مي گه : ديشب شام خوردم. مي گن: پس بقيه اش كو؟ مي گه: اتفاقا بقیه اش تو يخچاله.
صداقت: به يك نفر مي گن با صداقت جمله بساز. مي گه: داشتم تلفنی حرف مي زدم صدا قت شد.
ترکش: به یکی می گن باترکش جمله بساز. می گه: سیگارروباید ترکش کرد.
پل: به یکی می گن با پل جمله بساز. می گه: چطوری، تپل؟
زیزیگولو: به یکی میگن با زیزیگلو جمله بساز. می گه : خداداد عزیزی گلو درد گرفته
|
|
|
واکنش
موضوعات : 1- حمل مشعل بازي هاي آسيايي 2- فدراسيون فوتبال، قديم يا جديد؟ 3- برداشت نادرست از مسئله ي رودخانه ي هيرمند
سلام. بعد از يک وقفه ي حدوداً دو هفته اي، امروز با سه موضوع جديد در خدمتتان هستم. بدون هيچ مقدمه اي به سراغ اصل مطلب مي روم :
1- حمل مشعل بازي هاي آسيايي :
همان طور که مي دانيد، قرار بود که در تاريخ هجدهم آبان ماه (پنج شنبه)، مراسم سنتي حمل مشعل بازي هاي آسيايي دوحه در ايران به اجرا در آيد. اين کار در تاريخ مقرر به انجام رسيد، وليکن عدم وجود برنامه اي مدون و از پيش تعريف شده براي اجراي اين مراسم بزرگ و معتبر، مشکلاتي را به وجود آورد که باز هم باعث تخريب چهره ي ورزش ايران در ميان جهانيان شد. در ادامه به برخي از ناهماهنگي هاي موجود در اين مراسم اشاره مي کنم. اولين نکته اي که تعجب انسان را برمي انگيخت، تعداد افراد حمل کننده ي مشعل بود. به گفته ي مسئولين، تعداد 125 نفر از ورزشکاران و پيشکسوتان در حمل مشعل سهيم بوده اند. بله، 125 نفر! با اين حساب، تعداد افراد حمل کننده ي مشعل در کشور ما حدوداً دو برابر تعداد حاملين مشعل در کشور چين مي باشد. چيني که تقريباً بيست برابر کشور ما جمعيت دارد و جايگاه جهاني ورزشش نيز از کشور ما بسيار بالاتر است. البته شايد مسئولان ورزش قصد داشتند که از موقعيت بدست آمده حداکثر استفاده را ببرند. ازآنجايي که تعداد مشعل هايي که وارد ايران مي شوند خيلي کم است و تعداد کساني که آرزويشان حمل مشعل است بسيار زياد (متناسب نبودن عرضه و تقاضا)، لازم بود که تمامي ورزشکاران و پيشکسوتان آرزو به دل از اين سفره ي بين المللي بهره مي بردند. البته حالا که اين اتفاق ميمون و خجسته حادث شده است، اميدواريم که ورزشکاران گرامي با خيال راحت تري سر بر بالين بگذارند و قدر مسئولين سازمان تربيت بدني را نيز بيشتر بدانند.
نکته ي ديگري که مي توان بيان کرد، مراسم افتتاحيه ي حمل مشعل است. طبق قوانين مرسوم، ابتدا جمعي از افراد مسئول و غير مسئول کشور به سخنراني پرداختند و پس از آن از اولين ورزشکار براي حمل مشعل بازي هاي آسيايي دعوت به عمل آمد. اين ورزشکار پيشکسوت هم کسي نبود جز آقاي تيمور غياثي ( يا شايد هم قياسي) قهرمان اسبق دو و ميداني ايران و آسيا ( اگر نام اين عزيز را اشتباه نوشته ام عذرخواهي مي کنم. ولي باور کنيد که همين امروز در چندين مجله و روزنامه، به چندين نگارش مختلف از نام ايشان برخورد کردم). بله... آقاي غياثي بر سر صحنه آمدند و مشعل بازي ها را تحويل گرفتند. غافل از اينکه در تحويل مشعل المپيک هاي گوناگون به اولين مشعلدار، آداب و رسوم خاصي وجود دارد. بدين ترتيب که مشعل بايد در بين مقامات حاضر دست به دست شود تا به اولين مشعلدار برسد. به همين دليل، مشعل از مشعلدار پس گرفته شد تا آداب و رسوم تحويل مشعل به اجرا در آيد. حالا از اين نکته مي گذريم که ورزشکاري که مشعل را تحويل داده است، ديگر حق بازپس گيري آن را ندارد. خلاصه... پس از انجام مراسم سنتي، آقاي غياثي عمل حمل مشعل را آغاز کردند. قرار بود که ايشان مشعل بازي هاي آسيايي را به ارتفاعات توچال رسانده و در آنجا به فرد ديگري تحويل دهند، که البته اين مسير چند هزار متري به طرز معجزه آسايي مبدل به يک مسير صد متري شد. در واقع آقاي غياثي حدود صد متر را با مشعل طي کردند و پس از آن براي ادامه ي حرکت سوار تله کابين شدند!!! بعبارت ديگر مي توان تله کابين را بعنوان دومين مشعلدار ايران به حساب آورد.
نکته ي ديگري که قابل تامل است، نحوه ي حمل مشعل توسط آقاي غياثي مي باشد. انصافاً که آقاي غياثي بايد الگوي تمامي ورزشکاران و پيشکسوتان داخلي و خارجي قرار گيرند و نحوه ي حمل مشعل توسط ايشان مي تواند کلاس آموزشي بسيار مفيدي براي مبتديان اين امر باشد! احتمالاً آقاي غياثي حمل مشعل بازي هاي آسيايي را با قدم زدن در پارک فدک اشتباه گرفته بودند. تا جايي که ما ديده و شنيده بوديم، تمامي مشعلداران سابق با دويدن مشعل را به نفر بعدي مي رساندند. فلسفه ي اين دويدن هم تعجيل در آغاز رخدادي معتبر بود. ولي آقاي غياثي با زدن عينک دودي، گرفتن ژست آرنولد گونه، و سبک راهپيمايي لاک پشتي، درس بزرگي به تمامي مشعلداران گذشته دادند. واقعاً که بايد از ايشان به خاطر آموزش نحوه ي صحيح حمل مشعل تشکر و قدرداني کرد.
آخرين نکته اي که به آن اشاره مي کنم، مسئله ي رعايت نظم و هماهنگي در اين رويداد مهم مي باشد. متاسفانه در سراسر مسير حمل مشعل، شلوغي و ازدحام جمعيت مشکلات بسياري را بر سر راه اجراي مراسم قرار مي داد. اين ازدحام خصوصاً در هنگام حمل مشعل توسط افراد صاحب نام و محبوب به اوج خود مي رسيد و باعث مي شد که مشعلدار براي انجام کار خود دچار مشکل شود. بعنوان مثال، وقتي که تله کابين توچال، آقاي غياثي و مشعل بازي ها را تحويل گرفت، اجتماع مردم و خبرنگاران نگذاشت که حتي ذره اي از جاي خود حرکت کند. نيروهاي انتظامي حاضر در محل نيز بي آنکه بخواهند بر شلوغ تر شدن منطقه دامن زدند تا عملاً در حرکت مشعل چند دقيقه تاخير به وجود آيد.
بيش از اين در مورد نواقص برنامه صحبت نمي کنم. چون مي دانم که تکرار مکررات است و از حوصله ي من و شما خارج. حتي در مورد به زمين افتادن مشعل بازي ها در حين انتقال هم سخني نمي گويم. فقط اميدوارم که اينگونه بي برنامگي ها (که نمونه ي ديگرش را در مراسم اهداي کاپ قهرماني استقلال در فصل گذشته شاهد بوديم) حداقل در مراسم بعدي کمتر به چشم بيايند.
2- فدراسيون فوتبال، قديم يا جديد؟ :
اين قسمت را به بررسي مسائل اخير فدراسيون فوتبال اختصاص داده ام. همان طور که تمامي فوتبال دوستان و حتي برخي از افراد متنفر از فوتبال اطلاع دارند، فوتبال کشورمان اخيراً گرفتار مشکلاتي با فدراسيون بين المللي فوتبال (فيفا) شده است که عمده ي اين مشکلات از جانب روساي سابق فدراسيون بر پيکر فوتبال تحميل مي شود. پس از کسب نتايج بسيار ضعيف، ولي نه دور از انتظار تيم ملي ايران در جام جهاني 2006 آلمان، رئيس سازمان تربيت بدني، آقاي محمد دادکان، رئيس وقت فدراسيون را از سمت خود برکنار و آقاي کيومرث هاشمي را بعنوان سرپرست موقت فدراسيون معرفي کرد. ولي در اين بين، با کارشکني برخي مسئولين سابق، دامنه ي موضوع به فدراسيون جهاني کشيده شد و اين فدراسيون نيز تغييرات ايجاد شده در فدراسيون فوتبال ايران را خلاف مقررات اعلام کرد. بر طبق اساسنامه ي فيفا، دخالت دولت ها در امور فدراسيون هاي فوتبال امري ممنوع و غير قانوني است. برطبق قوانين مدون فدراسيون جهاني، رئيس فدراسيون هر کشور به دو روش مي تواند از کرسي رياست عزل شود. يا اينکه در انتخابات دوره اي فدراسيون (معمولاً هر پنج سال يک بار) شکست بخورد، و يا اينکه خودش استعفا دهد. که البته در صورت استعفا نيز تنها معاونش حق جايگزيني وي را دارد. بدين ترتيب، دخالت آقاي علي آبادي در برکناري آقاي دادکان از نظر فيفا وجهه ي قانوني ندارد و تنها راهي که براي فرار از محروميت وجود دارد، استعفاي شخص آقاي دادکان است. ايشان هم هر دو پايشان را داخل يک کفش کرده اند و مي گويند فقط در صورتي استعفا مي دهند که معاون سابقشان رئيس فدراسيون فوتبال شود و زمام امور را در دست بگيرد.
حال که اين توضيحات را خوانديد، سخني با آقاي دادکان و طرفداران ايشان دارم. جناب آقاي دادکان، شما سنوات زيادي را عهده دار کرسي رياست فدراسيون بوديد و مي توانستيد خدمات بسياري را براي فوتبال ايران، و براي مردم ايران انجام دهيد. بله... مي توانستيد، ولي نخواستيد. آقاي دادکان! اين شما بوديد که چندين سال به يک مربي بي دانش، بي تجربه، و بي لياقت کروات اعتماد کرديد و حرف مردم و کارشناسان را ناديده گرفتيد. اين شما بوديد که با لجاجت هاي خود باعث شديد تا حق يک تيم مستحق، ولي مظلوم آباداني پايمال شود. اين شما بوديد که پاي فساد مالي را به جامعه ي داوري باز کرديد. اين شما بوديد که جريان دوپينگ چندين فوتباليست سرشناس را از ترس آبروي خود مخفي نگه داشتيد. اين شما بوديد که بساط نارضايتي سالني باز هاي برجسته را از تيم ملي فوتسال فراهم کرديد. اين شما بوديد، نه مسئولين حال حاضر فدراسيون.
و حالا که آبرويتان در ميان مردم آگاه و عاقل ايراني ريخته است، چرا نمي گذاريد که ديگران گند هايي که شما به فوتبال کشور زديد را بزدايند؟ چرا فکر مي کنيد که مردم هنوز هم با شما سر آشتي دارند؟ آقاي دادکان! مردم کشور ما آنقدر از دست شما شاکي هستند که محال است حضور مجدد شما در فدراسيون را تاب بياورند. به قول يکي از روزنامه هاي ورزشي، مردم ما محروميت را به جان مي خرند، ولي نمي گذارند که يک بار ديگر فوتبال کشور به دست انسان هاي خود فروخته و بي تعصبي مثل شما بيافتد. شمايي که از نخستين نتيجه ي نسبتاً ضعيف تيم فدراسيون جديد، به حدي خوشحال مي شويد که براي مردم و مسئولين اس ام اس تبريک مي فرستيد، لياقت خدمت به مردم شريف و با عزت ايران را نداريد. آقاي دادکان، براي يک بار هم که شده به حرف مردم توجه کنيد، چشم هايتان را باز کنيد، و ببينيد که در اين چند سال با فوتبال باشگاهي و ملي کشور چه کرده ايد.
مطمئن باشيد که اگر سازمان تربيت بدني هم با ورود مجدد شما و يا زير دستان و مواجيب بگيرانتان به فدراسيون فوتبال موافقت کنند، مردم ايران نمي گذارند که تاريخ نحس دوران شما دوباره تکرار شود. مطمئن باشيد که ما از محروميت و حضور نيافتن در ميادين بين المللي نمي ترسيم. در زمان شما، فوتبال ما در تمامي ميادين بين المللي حاضر بود، ولي چه گلي به سر مردم زد؟
من فقط براي فدراسيون جهاني فوتبال و شخص سپ بلاتر متاسفم که از انساني مثل شما حمايت مي کند.
3- برداشت نادرست از مسئله ي رودخانه ي هيرمند :
در شماره ي 575 روزانه، مطلبي از آقاي علي علي پور به چاپ رسيده بود. ايشان در لا به لاي صحبت هايشان اشاره اي به بسته شدن آب رودخانه ي هيرمند افغانستان، به روي مزارع ايران داشتند و از اين مسئله شاکي بودند. در جواب اين مسئله بايد بگويم که اولاً حق هر دولتي است که از منابع موجود در کشورش به نفع مردم خود استفاده کند. ثانياً وقوع اين مسئله دليل نمي شود که ما بخواهيم نسبت به افغاني هاي حاضر در ايران موضع بگيريم. آقاي علي پور گفته بودند که دولت ايران نبايد هزينه اي را صرف افراد افغاني کند. بايد بگويم که دولت ايران نه تنها هزينه اي را صرف اتباع افغاني نمي کند، بلکه اتباع افغاني نقش منبع درآمد را براي دولت ايفا مي کنند. مطمئن باشيد که اگر غير از اين بود، تمامي آن ها تاکنون از کشور اخراج شده بودند. از شما سوالي مي پرسم. آيا خود شما حاضريد که با مبلغ ناچيز دريافتي افغان ها، کارهايي که آن ها انجام مي دهند را انجام دهيد؟ بعنوان مثال حاضريد در قبال دريافت مبلغ کمي پول، اسباب و اثاثيه ي يک خانواده را به طبقه ي پنجم يک مجتمع فاقد آسانسور منتقل کنيد؟ حاضريد چاه توالت را خالي کنيد؟ همان طور که مي بينيد انتظارات ما ايراني ها خيلي بالاتر از اين حرف هاست.
در مورد وضع کشاورزان سيستاني و خراساني هم دولت بايد به فکر باشد. نه اينکه بنشينيم و به اميد مساعدت افغان ها باشيم.
ببخشيد که طولاني شد. تا ديدار بعدي، دست حق به همراهتان
ميلاد - تا بينهايت
|
|
|
سلام به همه دوستان گـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــل (البته بی معرفت)!
چه طورید؟ بی معرفت شدیداا! من نیستم یکی نباید سراغ منو بگیره!؟ شاید من تو قزوین بلایی (از اون بلاهایی که خیلی بده) سرم اومده باشه یا اصلا بدون شیطونک شده باشید! عجبا! اما حالا عیب نداره می بخشمتون! اولا که چند روزی دانشگاه بودم بعدشم که خیلی کار داشتم! اولا که 2 تا پروژه داشتم بعدشم که یه عالمه کار دیگه! (باقیش خصوصیه) بعدشم که وقت نکردم که میل بدم اما حالا میدم و سعی می کنم که هفته ای 2 تا میل بدم! البته اینکه میل کم دادم یه دلیل دیگم داشت اونم اینکه گیر سه پیچ و
احسان و علی برگشتند و اون وظیفه خطیر از گردن من برداشته شد! لوول
راستی پیشا پیش از مشروط شدن قریب الوقوع خود در ترم جاری خبر می دهم و از تمام دوستان بابت این مساله عذر خواهی می کنم و یه خواهش!
اگه کسی سیستم عامل (نه سیستم عامل معمولی بلکه درس سیستم عامل دانشگاه) را بلده آقا جون اون دوست دخترت یه میل بده من یه پروژه دارم توش گیر کردم L دیگه برم! برم ببینم چه گلی می تونم به سرم بگیرم!
خوش باشید!
این میل هم از سری همون میل های قبلیه! مطالب جالبی داره! بخونید و حالشو ببرید!
راه اسرار آميز براي يافتن مرد ايده آل
آیا تا به حال به طریقی که کفش هایتان را در می آورید فکر کرده اید؟ آیا آنها را از پا در آورده و به گوشه ای پرت می کنید؟ آیا به طریقه در آوردن آنها در هر روز توجه می کنید؟ تنها با توجه اندکی به کارهای متفاوتی که انجام می دهید (مثل در آوردن کفش ها) می توانید چیزهای بسیار مهمی را در مورد خودتان یاد بگیرید. و در عوض این کار یک زندگی با شکوه تر و کامل تری را به شما ارزانی می دارد. تمام این موارد به این دلیل است که قلب شما گشوده ميگردد، ذهن شما پالايش ميشود، روح شما حاضر ميگردد و به شما می گوید که به راستی چه کسی هستید. تمام این موارد جزء رازهایی هستند که شما می توانید راه عاشق شدن را از طریق آن بیاموزید.
اگر از تنهایی و یا سر و کله زدن در رابطه های فعلی خود خسته شده اید وقت آن رسیده است که خود حقیقی تان را بهتر بشناسید. باید بدانید که انتظارات شما در یک رابطه چیست و چگونه می توانید با آزاد کردن ذهن خود عشق حقیقیتان را پیدا کنید. می توانید از همین جا شروع کنید. یکی از 6 حرکت زیر را از "هنر عاشق شدن" انتخاب کنيد.
به کسی که در نزدیکیتان است توجه بیشتری کنید
عشق را بازیچه دست خود قرار ندهید
به پدر و مادر اجازه اظهار نظر دهید
چمدان های خود را بر روی زمین بگذارید
هدیه دهید
با خودتان آشتی کنید
به کسی که در نزدیکیتان است توجه بيشتري کنید
خیلی رایج است که بیشتر افراد وقت زیادی را صرف می کنند تا بتوانند "فرد ایده آل" خود را پیدا کنند. از این ور و آن ور چرخیدن باز ایستید و درست با چشمانی باز پیش رویتان را بنگرید.
به شخصی که همین حالا ارتباط نزدیکی با شما در زندگی دارد نگاه کنید. حال این فرد چه یک دوست باشد چه یک همکار یا هر کس دیگر، به کارهایی که برای دور کردن او از خودتان انجام می دهید دقیق تر شوید. انجام چنین کارهایی را متوقف کنید. اجازه دهید که در مسیری که هر دو دوست دارید بیفتید. همه چیز را در رابطه همانطور که هست قبول کنید.
کارهایی را که گفتیم فردا با فرد مورد نظر خود انجام دهید. البته منظور ما این نیست که با هر شخصی که در حال رد شدن از مقابل تان است، طرح ازدواج بریزید. کاری که به شما پیشنهاد کردیم تنها تمرینی است که به خودتان ثابت شود چقدر ساده از بسیاری از افراد تنها با این امید که به فکر پیدا کردن "مرد ایده آل" هستید می گذرید. اما هر چقدر که شما با دیگران درست برخورد کنید به همان اندازه نیز می توانید به شانس خود برای پیدا کردن فرد مورد علاقه تان نزدیک شوید.
عشق را بازیچه خود قرار ندهید
بسیاری از افراد مجرد گله می کنند که هیچ گاه مورد محبت دیگران قرار نمی گیرند. دلیل این امر بسیار ساده است. آنها آنقدر درگیر زندگی روزمره هستند که حتی علاقمندان بالقوه آنها حتی فرصت پیدا نمی کنند که آنها را به درستی بشناسند.
شما در رابطه خود چه مقدار نقش بازی می کنید؟ انتظار دارید تا دیگران در مقابل شما چه کارهایی انچام دهند و چه نقشی بازی کنند؟ شاید به نظرتان شانس با شماست که می توانید طرح خودتان را همانطور که می خواهید دنبال کنید؛ اما سوال اینجاست که: آیا شما عاشق فردی که نقش بازی می کند و یا نقشی که بازی می کند، می شوید؟ اگر به نقش هایی که بازی می کنید اعتباری نیست پس برای مدتی نقش بازی کردن را کنار بگذارید. سعی کنید نقش های دیگری را بازی کنید نقش هایی که تا به حال به غالب آنها فرو نرفته اید. می توانید با فردی ارتباط برقرارا کنید که نقش هایی بازی می کند که شما به آنها علاقه ای ندارید آنگاه متوجه خواهید شد که چه حالی به شما و سایرین دست می دهد.
هدف ما این است که بین شما و نقش هایی که بازی می کنید تمایز قائل شویم. و در نتیجه می توانید به راحتی نقش های ساختگی را به دور بریزید و خیلی راحت خود واقعی تان را آشکار سازید. که این قسمت خود بخشی از موفقيت است. شما همیشه دوست داشتنی و زیبا هستید. و این دو نقش هایی هستند که باید در زندگی خود همیشه به غالب آنها فرو روید.
به والدین خود اجازه اظهار نظر دهید
یکی از بزرگترین مشکلاتی که در زندگی عاطفی وجود دارد این است که هر کس میخواهد به تنهایی روی پای خودش بایستد و حضور دیگران را نادیده می گیرد. ما آنچنان سخت به یکدیگر می چسبیم و به دیگری اجازه انجام امور دلخواهش را نمیدهیم که جایی برای رشد عشق و علاقه باقی نمی ماند. ما نبايد این کار را انجام دهیم.
اگر کسی می خواهد به زندگی شما وارد شود به او اجازه انجام این کار را بدهید. حتی می توانید به او خوش آمد هم بگویید. اصلا مهم نیست که او چه تیپ آدمی است. از چیزهایی که با خود به همراه دارد نهایت استفاده را ببرید، حتی اگر این رابطه برای مدت زمان کوتاهی ادامه داشته باشد.
زمانی که نوبت به آن رسید که فردی پایش را از زندگی شما بیرون کشد به او اجازه انجام این کار را بدهید. طوری او را رها نکنید که همیشه یک تجربه تلخ عدم پذیرش، یا از دست دادن در زندگی اش باقی بماند. به خاطر داشته باشید که زندگی شخصی او به شما هیچ ارتباطی ندارد. فقط قبول کنید که وقت آن رسیده که پایش را از زندگی شما بیرون کشد.
با خودتان نیز یک چنین کاری را انجام دهید. اجازه دهید که آزادانه در عرصه زندگی گام بردارید. و بی جهت خود را در دام زنجیر های بی پایه و اساس گرفتار نکنید. هر چقدر که خود و سایرین را آزادتر بگذارید خیلی راحت تر می توانید عاشق شوید.
چمدان هایتان را روی زمین بگذارید
برخی از افراد تصور می کنند که تا زمانیکه تمام نیازهایشان بر آورده نشده باشد نمیتوانند عاشق شوند. و جالب تر این است که همین افراد زمانی که به تمام نیازها و خواست هایشان می رسند متوجه می شوند که آنقدر ها هم که فکر می کردند نتوانستند به خوشبختی و سعادت دست پیدا کرده و خوشحال باشند. به همین دلیل درخواستهای مکرر تنها به عنوان مانعی بر سر راه عاشقی هستند.
"باید" های شما در یک رابطه به چه چیزهایی ختم می شود؟ اگر نمی دانید بهتر است یک تکه کاغذ بردارید و لیستی از آنها تهیه کنید و نگاه دقیقی به تک تک آنها بیندازید. می توانید آنها را به چمدانی تشبیه کنید که باعث می شود تمام فرصت ها و انسان های خوبی را که در پیش روی شما قرار می گیرند تنها به دلیل بار اضافی که بر دوش می کشید نبینید. این چمدان همچنین باعث می شود که شما احساس ترس و انعطاف ناپذیری هم بکنید. شما بايد تمام خواست ها و نیازهای کهنه خود را به دور اندازید تا بتوانید آزادانه زندگی کنید.
اجازه دهید که تنها یکی از توقعات شما برای چند روز هم که شده از ذهنتان بیرون رود. ببینید که بدون وجود آنها چه احساسی به شما دست می دهد. (البته به خاطر داشته باشید که هر زمان که اراده کنید می توانید مجددا" آنها را به ذهن خود راه دهید) بعد یکروز دیگر هم این کار را انجام دهید. زمانیکه این کار را چندین بار انجام دادید، به این نتیجه می رسید که چیزهایی را که تصور می کردید واقعا برای زندگی شما حیاتی هستند در حال فراموش شدن می باشند. هر چه بیشتر این کار را انجام دهید خیلی خوشحال تر و سبک تر زندگی خواهید کرد. همچنین چنین طرز فکری، اجازه می دهد تا بسیاری افراد جدید، فرصت های و امکانات نوین پا به عرصه زندگی شما بگذارند. شما تنها با گذاشتن چمدان های خود بر روی زمین به آنها اجازه می دهید تا به زندگیتان قدم بگذارند.
هدیه دهید
بخشیدن و دریافت کردن یکی از موارد ضروری در هر رابطه می باشند. زمانی که ما عاشق می شویم هیچ مشکلی نباید بر سر راه ما پیدا شود. خیلی راحت بخشش می کنیم و هر چه که در مقابل به ما برسد ما را بسیار خوشحال می کند. اگر می خواهید عاشق شوید این موارد را باید با جان و دل بپذیرید و داد و دهش را تمرین کنید.
شما در یک رابطه به طرف مقابل خود چه هدایایی می دهید؟ انتظار دارید در مقابل آنها چه چیزهایی دریافت کنید؟ حالا چند دقیقه بر روی چیزهای دیگری که می توانید به دیگران بدهید فکر کنید. سپس دست به کار شوید و آنها را در اختیار دیگران قرار دهید. این کار را هر روز انجام دهید. هر روز چیز تازه ای به آنها دهید. هدایای شما حتما لازم نیست که یک کادوی رویایی یا گران قیمت و حتی از انواع اجناس مادی باشد فقط کافی است چیزی باشد که از جانب شما دریافت کنند. سپس این کار را برای افراد مختلف انجام دهید. ذن معتقد است که شما باید این کار را به دور از هر گونه سر و صدا و انتظار برای دریافت چیزی در ازای آن انجام دهید.
این کار را در مورد خودتان نیز انجام دهید. چند دقیقه بر روی این موضوع فکر کنید که دوست دارید چه هدایایی به خودتان دهید. هدیه شما می تواند قدم زدن در پارک، خرید یک رژ لب و یا گذراندن وقت با کسی که دوستش می دارید باشد. بهتر است که هر روز به خودتان یک هدیه بدهید.
هرچند این تمرین بسیار ساده می باشد، اما از قدرت خارق العاده ای برخوردار است. انجام این کار به طور روزانه می تواند هر رابطه ای را از این رو به آن رو کند. زمانی که چیزی می بخشید نباید هیچ گونه چشم داشتی به جبران آن از طرف مقابل داشته باشید.( حتی نه یک تشکر خشک و خالی و نه یک لبخند) فقط برای بخشندگی ببخشید بدون داشتن هیچ گونه انتظار و خواهشی. اگر با یک چنین ذهن باز و سخاوتمندی زندگی کنید به طور طبیعی تمام هدایای مورد نظرتان به سمت شما سرازیر می شوند.
با خودتان آشتی کنید
بسیاری از افراد حتی اگر با یکی از دوستانشان هم زندگی کنند باز هم اظهار میدارند که فرد تنهایی هستند. تنها مشکل این افراد این است که با خودشان قهر هستند. زمانی که به شناخت خود دست پیدا کردید و متوجه شدید که چه کسی هستید، غیر ممکن است که از آن به بعد تنها بمانید.
با خودتان آشتی کنید. وقت بگذارید تا خودتان را بهتر بشناسد. تمام اندام ها و اعضای بدنتان را همانطور که هستند بپذیرید. از سرزنش و قضاوت جریاناتی که اتفاق می افتد دست بردارید. آرام باشید و نگاهی به درون خود بیندازید.
با همین تمرین آخر کار خود را شروع کنید. به تنفس خود دقت کنید و ببنید که در داخل بدن شما چه تحولاتی در حال روی دادن است. آنها را با کمال میل بپذیرید و دوباره به تنفس کردن باز گردید. نفس به نفس خود را درک کنید و ببینید که به دور از تمام این هیاهو ها و غوغا ها شما چه فرد کامل و بی عیبی هستید. آیا می توانید این شخصیت را در روابط خود نیز نگه دارید؟ ایا با کسانی ارتباط برقرار می کنید که خود واقعی شما را می شناسند و برایشان قابل تحسین هستید. در زندگی و همچنین در روابط خود تغییرات مثبتی ایجاد کنید. این کار می تواند به سادگی دقت کردن به طرز در آوردن کفش ها از پا باشد.
"زمانی که شما به خود واقعی تان اجحاف پیدا کنید موفقيت برای شما معنا پیدا خواهد کرد. زمانی که خود واقعی تان باشید تمام دنیا عاشق شما می شود.
محمد-ص (24ساله – دانشجوی مهندسی فناوری اطلاعات دانشگاه آزاد واحد قزوین) |
|