سخن سردبیر
با سلام به اعضا محترم روزانه . نمی دانم چقدر این بخش " مجله فرهنگی " مورد قبول شما واقع شده است و یا اصلا این قسمت را می خوانید یا نه ولی بی شک ، نظرات شما می تواند در بهتر شدن این قسمت مرا یاری کند . تاکنون دوستان خوبی بطور ثابت همکاری خود را با مجله شروع کرده اند که نامهایشان را در مطالب می بینید و جای دارد در همین جا از زحماتشان سپاسگذاری کنم . اما یک نظر خواهی از شما دوستان گرامی ، تصمیم گرفته ام هر ده شماره از مجله فرهنگی روزانه را در یک فایل عرضه کنم ، این امر بر پایه استقبال شما میسر می شود . از این روی دوستانی که مایل به داشتن آرشیو ده شماره ای مجله فرهنگی روزانه هستند می توانند ایمیلی به من بدهند ، که اگر درخواست ها به تعداد ده نفر رسید ، آرشیو ده شماره ای را طراحی و برای دوستان ارسال می کنم . همیشه شاد و موفق باشید .
***
آشنایی با شخصیت ها
( جبران خلیل جبران و عقده اودیپ – نویسنده ، وفیق عزیزی )
حمید صدر - " نقش مادر در زندگی جبران خلیل جبران "
آنها كه آثار ادبي جبران را بررسي كردهاند، به ارزش او براي زن و ستايش او از مادر و مادري ، به خوبي پي بردهاند. اين ارزش و ستايش ناشي از ديني بود كه وي نسبت به زن عموما و نسبت به مادرش به خصوص احساس ميكرد. مادرش سجاياي اخلاقي فراواني داشت و برخلاف پدرش، زني شجاع و با سخاوت بود. مادرش بود كه رنج سفر به آمريكا را تاب آورد تا چهار فرزندش را به عرصه برساند . جبران در عصري زيست كه موازين و اصول در آن بر هم خورده بود. فساد سياسي در آن بيداد ميكرد و ستم در آن يكه تاز بود. توانگرش خون درويشش را ميمكيد و ثروتمندش به فقيرش رحم نميكرد. امير و فئودال و روحاني حاكم بر مقدرات رعيت بودند. سنت اجتماعي نيز زن را از اراده وانسانيت خود تهي كرده بود و رفتاري چون ناقصالعقلها با او داشت و شخصيتي برايش قائل نبود . خليل، پدر جبران، شغل نامناسبي داشت و الكلي بود. با زن و فرزندانش به بدي رفتار ميكرد و رابطه خوبي با آنها نداشت. فرزندانش از او ميترسيدند و با مادر خود دمخور بودند . مادرش كامله رحمه، زني رقيق طبع و نازك دل بود، و برخلاف شوهر دومش، خليل، از مسئوليتهاي خود به طور كامل آگاهي داشت ، فداكاري ميكرد و با فرزندان خود مهربان بود و براي بهبود آيندهشان ميكوشيد . بدين ترتيب ، جبران زندگي نخستين خود را در شرايطي گذراند كه فقر استخوان سوز و اختلافات جانكاه ميان مادري مظلوم و پدري الكلي بر آن فرمان ميراند . آري ، جبران ميان مهر مادري باعاطفه و سركوب پدري مستبد زندگي كرد ، پدري كه وقتي او را در حال نقاشي روي كاغذ يا ديوارميديد بشدت خشمناك ميشد. مادرش در زندگي، پناهگاهش بود. جبرانهميشه به سوي او ميآمد تا پذيرايش گردد و روان دردكشيدهاش را درمان كند . مادر جبران ، كامله رحمه، علي رغم فرهنگ محدودش، زني باهوش بود و در زمانهاي بار آمد كه در آن تربيت دختران را امري بي فايده و مضر به حال آنان تلقي ميكردند. ارادهاي قوي و همتي خستگي ناپذير داشت و اين دو خصلت او را در اداره امور فرزندانش بسيار ياري دادند و از او زني ساختند كه همه چيز را به پاي فرزندانش ميريخت. چنين شرايطي موجب شدند كه جبران در طول حياتش هموار تشنه محبت مادر و سر سپرده خانه و خانواده بماند در اين اوضاع و احوال ، و همراه با پرورش كودك ، عقده اوديپ هيمنه خود را بر او ميگسترد و از او فردي گوشه گير و خجول ميساخت ، به ويژه در برابر دختران . ادامه دارد .
قطعه
( کوچه های بن بست )
بهروز توکلی – صددفعه بهت گفته بودم توي هيچ كوچه بن بستي نرو . گوش نكردي . ايستادم سر كوچه نيامدي ،يعني چه؟ يعني گم شدي؟
رفتم تو كوچه همه درهاي بسته خانه ها را زدم هر كسي چيزي گفت پيدات نكردم راست راستي گم شده بودي . مگه ميشه ؟
من هميشه از كوچه هاي بن بست بدم ميومد بهت كه گفته بودم دلم مي خواد كوچه باز بشه رو به يك نارنجستان و تو را ببينم كه داري نارنج مي چيني و مي ريزي تو سبد .دلم مي خواد كوچه باز بشه رو به صحرايي پر از شقايق و تو رو ببينم كه داري شقايق مي چيني و مي ريزي تو دامنت. دلم مي خواد كوچه باز بشه رو به گورستاني كه ببينم تو روي گور من نشسته اي و گريه مي كني اما الان ؟
اقلا بخوان .... كوچه هاي بن بست زياد هستند سال ها طول مي كشد تا همه را بگردم آوازي بخوان همان ترانه قديمي را كه دوست داري
«آمد نو بهار طي شد هجر يار....»
صدايت را كه بشنوم پيدايت خواهم كرد تمام كوچه هاي بن بست را گشتم تمام درها را بو كشيدم شايد عطر تو را استشمام كنم هيچي نبود پس عطرت كجا پخش شده ؟ توي كدوم كوچه ؟ من كه گفته بودم كوچه هاي بن بست يعني كوچه هاي تعطيل . حالا برايم بخوان تا بفهمم كجا هستي؟ تا بفهمم كه گم نشدي اگه گم شده باشي چه؟
خودت كه ميدوني براي هميشه دربدر تو خواهم شد اين را مي خواهي ؟
شعر
( شعری از آقای بهروز توکلی از اعضای محترم روزانه )
ميانِ آن همه خيابان هاي متصل
تو در ذهنِ دربدري هاي من مانده بودي
روز تعطيل بود كه خانه شما را گم كردم
به هرتلفن همگاني كه رسيدم تعطيل بود
مي خواستم به مادرت بگويم
اندوه ما را به پشيزي نمي خرند
ما مي توانيم با يك سلام شاد باشيم
نمي خواستم بگويم كه هر وقت خواستم به خانه شما بيايم
تعطيل بود
---
نشاني شما را مي دانم اما
خيابان هاي تعطيل يعني خيابان هاي بن بست
چقدر چشم گريان و لبهاي خندان دارد اين محله شما
مي خواستم به مادرت بگويم
من گريه هايتان را ديده ام
در پسِ پرد ه توري پنجره
روزي كه تعطيل نيست
و خيابان ها هم تعطيل نيستند
و مي شود بوقِ آزاد تمام تلفن ها را به خانه شما شنيد
و روزي كه قلب تو هم تعطيل نيست
مرا به شادماني چشم هايتان دعوت كنيد .
شعر خارجی
( افا اشتریت ماتر – ترجمه رامین رحیمی )
در انتظار چه هستم ؟ حمید صدر -
در انتظار سرودن؟
هرگز!
.( ديگر تمام شد)
در اين مجمع انساني،
خيانت و دروغ در كدامين نقطه ،
...
مسكوت و لال مانده است ؟
براي چه بنويسم ؟
براي كه ؟
از كه سخن بگويم ؟
ادعاي شنيدن داري و تعّمق؟
ژرف انديشي در پي چه ؟
" تفكر" مدام لاف مي زند امروز
گزاف نيست گر گفته باشم : ( تمام شد ) .
ديگر بهانه يي براي سرودن نيست ،
سرودن بطالت است
صداي سرزنش قلمم را
بسيار شنيده ام
و اينك
گيج و مشتاق
دست از قلم مي شويم .
موسیقی
( سراب – احمد پژمان )
سراب روایتی است شاعرانه از طبیعت اسرار آمیز کویری ایران . پژمان با بکارگیری مضامین سنتی خاص این مناطق ( هم چون اوستا خوانی ، سرودهای زرتشتی ، مناجات مذهبی مسلمانان ) و تلفیق آن با برداشت های موسیقی خویش از طبیعت ، معماری و آداب و رسوم مناطق کویری کشور ، فضایی رمز آلود را ایجاد کرده است که در آن سازهای دونلی ، نی ، کمانچه ، دلربا ، قیچک ، دهل و ... صدای زنده یاد محمود کریمی ، نقش موثری دارند . این اثر از محصولات موسسه هرمس می باشد .
معرفی کتاب
( جامعه شناسی خودمانی – حسن نراقی )
دیدار ابراهیمی - تولستوی این بزرگ مرد پهنه ی انسانیت سخنی دارد با این مضمون " باید از گفتنی هایی گفت که احتمالا بسیاری آنرا می دانند ولی جرات ابراز آن را ندارند " .
این کتاب به بررسی و بیان حرف هایی می پردازد که هم من می دانم و هم به احتمال خیلی زیاد شما و قصد نهایی این کتاب نیز تنها مروری است بر همین حرف ها حرف هایی درباره خودمان درباره جامعه ایرانی و یا به عبارتی درد دلی است خودمانی . در این کتاب نه ادعایی بر رسالتی خواهی یافت و نه ردپایی از ایسم های متداول که نشان بضاعت علمی برای نویسنده آن باشد گفتارها ساده تر از آن است که گمانی برای مدعی بودن راقم از آنها برده شود . نثر کتاب بسیار ساده و روان و در عین حال منطقی و خارج از قالب بندی های متداول است . این کتاب توسط انتشارات اختران منتشر شده است .
برنامه نمایشگاه ها ، نگارخانه ها و موزه ها
نمایشگاه ها
* شیراز - پنجمین نمایشگاه بازار بزرگ گردشگری شیراز – نمایشگاه بین المملی شیراز
* تهران - نمایشگاه بین المللی نقاشی معاصر جهان اسلام – موسسه فرهنگی هنری صبا
نگارخانه ها
* نگارخانه نیاوران – آثار آیینه کاری خانم منیر شاهرودی که تا 22 آذر ماه بر پا می باشد .
* نگارخانه اثر – آثار نقاشی آقای احمد امین نظر که تا 22 آذر ماه بر پا می باشد .
* نگارخانه لاله – آثار نقاشی خانم صبا معصومیان که تا 23 آذر ماه بر پا می باشد .
معرفی سایت
اخبار هنری www.pendar.net
درس نویسندگی
( 4 قانون طلایی برای نوشتن کتاب پر فروش )
قانون دوم ؛ اگر در گام اول به سراغ داستان رفتید ، فراموش نکنید که یک قصه خوب را برای تعریف کردن انتخاب کنید . تمام تلاشتان این باشد که گلوی خواننده را در همان صفحه اول بگیرید و فقط وقتی به او اجازه حرکت دهید که تمام شخصیت های داستان به زندگی سعادتمند و جاودانی خود رسیده ، مرده ها در هوای گرگ و میش یک زمستان سرد در گورهایشان آرمیده و یا همه راه ها به یک آینده بهتر و زیباتر ختم شده باشند .
نقل قول های سینمایی
( پالین کیل – بزرگترین منتقد سینما )
من عصبانی هستم ، ولی آیا انصاف را کنار گذاشته ام ؟
یک جمله
( آلبر کامو )
ترجیح می دهم طوری زندگی کنم که گویی خدا هست و وقتی مردم بفهمم که نیست ، تا اینکه طوری زندگی کنم که انگار خدا نیست و وقتی مردم بفهمم که هست .
***
نظرات ، انتقادات ، پیشنهادات و آثار خود را با من در میان و ارسال بفرمایید .