بخش اول |
مطالب ارسالی نویسندگان ثابت «روزانه» |
|
30 آذر
تو نتیجه تمام تصاویری هستی که قبلا در ذهن کشیده ای... و همیشه می توانی تصویری جدید بکشی.
وین دایر فرستنده:
saheledoosti@yahoo.com ************** دنيا نه مخالف با انسان است و نه موافق با او، بلكه بيطرف است
كساني كه معتقدند زندگي در مسير مخالف خواسته ها و آرزوهايشان حركت مي كند، در اشتباهند. زندگي با كسي سر جنگ و نزاع نداردو تصادف و حوادث ناگوار گرچه در زمان رسيدن به هدف وقفه ايجاد ميكند، اما هرگز به نفس هدف خللي وارد نمي سازد. فرستنده:
s_ir62@yahoo.com |
|
حديث روزانه
arash_new2001@yahoo.com |
|
تمام پلیدیها در خانه ای قرار داده شده و کلید آن دروغگویی است.
امام حسن عسگری (ع) |
|
نکات ريز خانه داري
mitramrz@yahoo.com |
|
بخش دوم : نکاتی درباره ی نگهداری و استفاده از مواد غذایی
گوشت
خریداری گوشت
هنگام خریداری گوشت به مشخصات ظاهری آن توجه نمایید :
گوشت باید تمیز و بدون خون مردگی و اثر ضرب دیدگی ، ذرات خارجی و لکه های غیر طبیعی باشد .
دقت کنید که گوشت باید رطوبت طبیعی خود را دارا باشد .
رنگ گوشت باید طبیعی باشد ( تیره نباشد و چروک خوردگی روی سطح آن مشاهده نشود ) و بوی بد به مشام نرسد .
چربی گوشت ، سفت و رنگ آن سفید یا متمایل به سفید باشد .
اگر از گوشت منجمد بسته بندی شده استفاده می کنید ، دقت فرمایید که آثار پارگی در بسته بندی مشاهده شود .
گوشت گوساله
برای حفظ طعم و مزه ، گوشت گوساله باید آهسته پخته شود . در غیر اینصورت مغز پخت نخواهد شد و لطافت لازم را به دست نخواهد آورد . همچنین گوشت گوساله به دلیل داشتن چربی کمتر برای کباب مناسب تر است .
زمان نگهداری گوشت
زمان پیشنهاد شده برای نگهداری گوشت قرمز در فریزر در دمای منهای 18 درجه سانتیگراد با هدف حفظ کیفیت آن بر اساس نوع گوشت به شرح زیر می باشد :
گوشت گاو ، گوساله و گوسفند کبابی 6 تا 12 ماه
گوشت چرخ کرده 4 تا 8 ماه
غذاهای پخته شده حاوی گوشت ، تخم مرغ و سبزیجات 2 تا 3 ماه
گوشت سوخته
اگر در هنگام آشپزی ، گوشت غذایتان ته گرفت و یا لایه ی رویی آن سوخت ، اصلا" نگران نباشید . برای رفع سوختگی می توانید به روش زیر عمل نماید :
ابتدا حوله تمیزی را در آب گرم خیس کنید و آب آنرا بگیرید . سپس گوشت را داخل حوله بپیچید و بگذارید به مدت 5 دقیقه در آن حالت بماند . حالا می توانید پوسته سوخته شده را با چاقو بتراشید .
|
|
آرایشی - بهداشتی
amoozesh_v_sh@yahoo.com |
|
شکنندگي و ورقه ورقه شدن عمودي
از قسمت نوک ناخن
اين حالت در ناخن در اثر تماس مفرط دست با آب و محلولهاي شيميايي بوجود مي آيد. در بيشتر موارد يکي از مشخصه و علائم پيري نيز مي باشد.
همينطور که ما مسن تر مي شويم از رطوبت و چربي طبيعي بستر ناخن کاسته مي شود. اين رطوبت و چربي مانند سيماني است که لايه هاي ورقه ناخن را محکم درکنار هم نگه ميدارد.
با ديدن اولين نشانه و علائم ورقه ورقه شدن ناخن ها، آنها را هيدراته (آب رساني) کنيد. مضاف بر آن از ويتامين E و روغن ناخن jojoba که به عنوان دو چربي گياهي هستند استفاده نماييد. Jojoba داراي مولکولهاي بسيار ريزي است که قادر است به راحتي در لايه هاي ورقه ناخن نفوذ نمايد. مولکولهاي موجود در ويتامين E براي نفوذ در لايه سطح پوست و يا لايه هاي ورقه ناخن خيلي بزرگ هستند. روي ورقه ناخن و اطراف کوتيکل را حداقل دو بار در روز چرب کنيد. اگر بيشتر با آب در تماس بوديد به دفعات بيشتري ناخن هايتان را چرب کنيد. هنگام نظافت و شستشو از دستکش استفاده کنيد. بياد داشته باشيد که آب به عنوان "حلال جهاني" در نظر گرفته مي شود و در واقع يک ماده شيميايي است .
http://www.lover-than-love.mihanblog.com
|
|
صهیونیسم
komeil_fa84@yahoo.com |
|
11- شبكه جهاني صهيونيستها
هنري فورد در سال 1921 م در رأس يكي از سازمانهاي رسمي كمپاني موتور سازي فورد نتيجه تحقيقات خود را درباره شبكه جهاني صهيونيستها بصورت جزواتي منتشر كرد كه اين جزوات بعد ها بصورت كتابي انتشار يافت، در بندهائي از اين كتاب آمده: سالياني بس دراز فعاليتهاي صهيونيستها سبب پنهان كاري و نيز انكار شديدشان در پس پرده ابهام باقي ماند. ولي امروز بسياري از حقائق روشن شده.
فعاليتهاي صهيونيستها در دو جهت متمركز گرديده است. از سوئي كوشش بر آنست كه تمام دولتهاي غير صهيونيستي جهان برانداخته شوند و از سوئي ديگر تلاش مي شود تا يك دولت صهيونيستي در سرزمين فلسطين تأسيس شود.
صهيونيستها كه اقتصاد و سياست جهان را زير نفوذ دارند.
در يك شبكه جهاني در هر مكاني و در هر زماني چه در هنگام صلح و چه در موقع جنگ، با هم ملاقات مي كنند و اعلام مي دارند كه غرضشان از اين ملاقاتها صرفاً راه حلهائي براي استقرار صهيونيستها در فلسطين است
|
|
فردوسي طوسي
baran432002@yahoo.no |
|
یكی از مهم ترین سرچشمه ها برای دست یابی به بنیادهای عرفان و پهلوانی در ایران، شاهنامه است.
فردوسی به بسیاری از منابع كهن دسترسی داشته كه امروز از آن ها نشانی نیست. فردوسی در شاهنامه نشان می دهد كه گرایشی ژرف به كیش آرمانی و خردورزانه مغانه و سیمرغی كهن ایرانی داشته و لابلای داستان ها، آن اندیشه ها را بازتاب داده است.
ستایش خرد( دانش آمیخته با عشق و فضیلت)، در برابر عقل اسلامی كه مولانا و حافظ و دیگر عارفان نامدار با آن مخالف بوده اند و بنیاد عرفان ایرانی است. شاهنامه با نام خرد آغاز می شود
شاهنامه همان خداینامه است و خداوند همان شاه است و شاه یعنی كه هر انسانی كه خرد و داد را می گسترد. در كتاب عرفانی و بسیار كهن دانا و مینوی خرد آمده است: كسی كه چشم بینا دارد، اما از خرد برخوردار نیست، از نابینا هم بدتر است.
خرد چشم جان است چون بنگری
تو بی چشم، شادان جهان نسپری
|
|
|
پنجشنبه: ادبی درسهایی از زندگی پیامبر گرامی اسلام درسال پیامبر اعظم(ص)
86ـ غيبت
روزى رسول خدا صلى الله عليه و آله در شاءن و فضيلت نماز سخن مى گفتند، و به مسلمين سفارش مى كردند كه به مسجد بروند و در انتظار وقت نماز به سر برند، و آماده باشند تا وقت نماز فرا رسد، و نماز را بپا دارند. ولى از آنجا كه نماز كانون پرورش ارزشهاى اخلاقى است ، و ممكن است افرادى به مسجد براى انتظار نماز بروند و بنشينند، و در اين فرصت مثلا غيبت كنند، كه بر خلاف هدف نماز است ، به مسلمانان هشدار دادند و فرمودند: الجلوس فى المسجد لانتظار الصلوة عبادة مالم تحدث ، يعنى : نشستن در مسجد براى انتظار نماز، عبادت است ، در صورتى كه حدثى رخ ندهد. شخصى پرسيد: منظور از حدث چيست ؟ فرمودند: الاغتياب : غيبت كردن
87ـ فرزند شهيد
ابن هشام مى نويسد: اسماء دختر عميس ، همسر عبدالله بن جعفر گفته است : روزى كه جعفر در جنگ موته به شهادت رسيد، پيامبر صلى الله عليه و آله به خانه ما آمد. من تازه از كار خانه ، شست و شو و نظافت بچه ها فارغ شده بودم ، به من فرمود: فرزندان جعفر را پيش من آور. آنان را پيش آن حضرت بردم ، بچه ها را در آغوش گرفت و شروع به نوازش آنان كرد، در حالى كه اشك از ديدگان آن بزرگوار سرازير بود.
من پرسيدم : اى رسول خدا، پدر و مادرم فدايت باد. چرا گريه مى كنى ؟ مگر درباره جعفر و همراهانش به شما خبرى رسيده است ؟ فرمود: آرى ، آنها امروز به شهادت رسيدند
88ـ فضيلت سجده
مردى به رسول خدا صلى الله عليه و آله عرض كرد، دعا كنيد كه خدا مرا به بهشت برد. فرمودند: من دعا مى كنم ، اما تو مرا با اين امر كمك كن كه دعاى من مستجاب شود، و آن زياد سجده كردن و سجده هاى طولانى كردن است
89ـ فضيلت و شايستگى
عتاب بن اسيد بعد از فتح مكه از سوى حضرت به عنوان والى مكه برگزيده شد، و مسئوليت امور سياسى را به عهده گرفت ؛ در حالى كه بيست و يك سال بيش نداشت و افراد بزرگتر از وى در بين صحابه فراوان وجود داشتند.
اين كار حضرت وقتى مورد اعتراض قرار مى گيرد، كه چرا جوان را بر بزرگسالان ترجيح داده است ، حضرت بسيار متين جواب مى دهد كه ملاك مسئوليت ، بزرگى سن نيست . فضيلت و شايستگى باعث بزرگى مى باشد: فليس الاكبر هو الافضل بل الافضل هو الاكبر . همين مطلب در مورد معاذبن جبل كه 26 سال دارد، مطرح است و ايشان به عنوان مبلغ دينى در مكه منصوب مى شود.
90 ـ قبول زحمت
رسول خدا صلى الله عليه و آله به خانه يكى از اصحاب مشرف شدند. چون غذا آوردند برخى از حاضران از خوردن امتناع كردند و گفتند: روزه داريم .
رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمودند: برادر مسلمانت براى پذيرايى تو قبول زحمت كرده است و تو مى گويى من روزه دارم ، روزه ات را كه مستحبى است بخور، قضاى آن را روز ديگر بگير |
|
مصحف
hamed.1360@yahoo.com |
|
هر روز چند آيه قرآن بخوانيم
« براى شنيدن آيه مورد نظر بر روى شماره آيه كليك كنيد و براي مشاهده تفسير الميزان و نمونه بر روي آيه کليک کنيد »
سوره:
سورة البقرة
آيات:
286
محل نزول:
مدینه
|
|
|
|
آیات امروز را می توانید از طریق این لینک هم مطالعه کنید
توضيح: هر روز مي خواهيم يک صفحه از قرآن را با هم بخوانيم (به همراه معني آن. هر روز چند دقيقه وقت مي ذاريم، بعد از يه مدت مي بينيم کل قرآن را ختم کرده ايم، به همين راحتي.
فرمايش امام صادق (عليه السلام) هم که يادمون هست: «قرآن پیمان خداست بر خلق او و برای شخص مسلمان شایسته است که بر عهد خود نگاه کند و هر روز 50 آیه بخواند.»
بيائيم فعلا حداقل با يک صفحه در روز شروع کنيم!
ياعلي ... التماس دعا
|
|
بخش دوم |
مطالب ارسالی ديگر اعضا |
اعضا محترم گروه مي توانند مطالبشان را به آدرس
Mobin_s2004@yahoo.com
بفرستند تا با نام خودشان در اين ستون نوشته شود.
|
یلدا
یلد ا شب عاشقان بیقرار را شادباش میگویم
بهرام پارسا
|
|
|
در سوگ جواد آلرسول
سلام و درود خدا بر محمدبنعلي (ع)، نهمين پيشواي شيعيان، جواد آلرسول (ص) و ستاره تابناك آسمان ولايت؛
سلام بر او كه امّت جدش رسولالله (ص) را به هدايت فرا خواند و اسلام ناب محمدي را به سالكان راه حق نشان داد.
امام غريب شيعه، آنجا غريبانه در گوشه كاظمين آرام گرفتي و روي از جهانيان پوشاندي؛ اما هنوز شيعه براي نجوا با تو دلدل ميكند. سلام و درود خدا بر تو باد؛
و راهت چون معبري نوراني براي شيعيان گذري از خاك به افلاك باشد.
|
|
|
مبين جان سلام
می شه لطف کنی و به اين برو بجه ها که در مورد کمک به عراق و لبنان و فلسيین صحبت می کنن بگی (( بابا جان ما راضی نيستيم پول مالياتی که به زور ازمون ميگيرن را وقتی خودمون نياز داريم ريخته بشه تو شکم کشور های همسايه اونم کسانی که به خون من ايرانی تشنه هستن)) خواهش می کنم اين را حتما بنويس ممنون که گوش شنوا داری خسته نباشی خدا نگهدار |
|
|
سنگ قلبم عشقم را با روحم در آمیختم
وبرروی سنگ قلبم حک کردم
وسنگ قلبم را هدیه کردم
تا ، سنگ قلبت شود
تو با استخوانهای ترکیده ات در کنارم نشستی
، جــــــام شراب را نوشیدیم
و کرم های گلویمان را بلعیدیم
عشق را زیبا یافتیم ،
همانگونه که در رویاها یمـــان دیده بودیم
خــاطرات را به برگ های مچاله شده سپردیم
کودکی مان را ،
لبخند زنان آینه ای برابر رویمان گذاشتیم
تا خود را بنگریم ،
دیـــدیـــم ، کرم های پیله بسته مان را
دیـــدیـــم ، شانه های فرو رفته مان را
دیـــدیـــم ، زیـــبــایــی بیمـارمان را
و جز گم شدن آرزویی نداریم
آرزوهایمان را برسنگ قـــبـــرمـــان می نویسیم
تا دیگر، هیچ چیزرا نیازمند نـــبــا شـــیـــم . |
|
behnam_murcielago@yahoo.com |
|
کوهنورد
داستان در مورد یک کوهنورد است که می خواست از بلندترین کوه ها بالا برود او پس از سالها آماده سازی ماجراجویی خود را آغاز کرد شب بلندی های کوه را تماما در بر گرفت و مرد هیچ چیز را نمی دید همه چیز سیاه بود همان طور که از کوه بالا میرفت چند قدم مانده به قله کوه پایش لیز خورد ودر حالی که به سرعت سقوط می کرد . از کوه پرت شد . در حال سقوط فقط لکه های سیاهی را در مقابل چشمانش می دید. اکنون فکر می کرد مرگ چه قدر به او نزدیک است نا گهان احساس کرد که طناب به دور کمرش محکم شد. بدنش میان آسمان و زمین معلق بود وفقط طناب او را نگه داشته بود ودر این لحظه سکوت برایش چاره ای نماند جز آنکه فریاد بکشد خدایا کمکم کن نا گهان صدای پر طنینی که از آسمان شنیده می شد جواب داد: از من چه می خواهی؟ ـــــای خدا نجاتم بده! ــــواقعا باور داری که من می توانم تو را نجات دهم؟ ــــالبته که باور دارم ــــاگر باور داری طنابی را که به کمرت بسته است پاره کن یک لحظه سکوت... و مرد تصمیم گرفت با تمام نیرو به طناب بچسبد. گروه نجات می گویند که روز بعد یک کوهنورد یخ زده را مرده پیدا کردند بدنش از یک طناب آویزان بودو با دست هایش محکم طناب را گرفته بود.... و او فقط یک متر از زمین فاصله داشت....
قشنگ بود نه ؟ من روی این داستان خیلی فکر کردم شاید ما باید به حرفای خدا گوش کنیم بعضی وقت ها لازمه ما هم این طناب دور کمرمونو ببریم
|
|
|
می شتابند از پی هم بی شکیب روزهاوهفته هاو ماه ها چشم تو در انتظار نامه ای خیره می ماند به چشم راهها لیک دیگر پیکر سرد مرا می فشارد خاک دامنگیر خاک بی تو، دور از ضربه های قلب تو قلب من می پوسد آنجا زیر خاک بعدها نام مرا باران و باد نرم می شویند از رخسار سنگ گور من گمنام می ماند به راه فارغ از افسانه های نام وننگ
|
|
|
جوابيه آقاي بيداري! (خواب ديدي خير باشه) 1- ظاهرا شما هم همانند سايتهاي اصلاح نا پذير ضد اصلاحات شب قبل از انتخابات خوابهاي رنگي ديده ايد.خير باشه.فكر كنم براي اينكه مشكل شرعي نداشته باشيد يه سري به حمام بزنيد و بعد صبر كنيد تا دستان متقلبان از سر صندوقهاي اخذ راي كوتاه شود و بعدا نتيجه را ببينيد.
2- در مورد بي ادبي هم جناحي هاي شما شك داشتيم كه با كلمات مستهجن شما به يقين تبديل شد.در مورد هاشمي ممكن است مسائل حاكميت طلبي و..مطرح باشه ولي حداقل يه چيز رو با وجود اون ميشه ازش هراس نداشت و اون عدم وجود تائير تازه به دوران رسيده هائي است كه همه چيز رو خراب مي كنند تا تجربه كسب كنند و متاسفانه سالها طول ميكشه تا درستشون كرد.با وجود امثال هاشمي مملكت لا اقل از بي ثباتي خارج نمي شه.
3- خيلي جالبه شما هم مثل بقيه هم قطارانتون فضاي باز سياسي و حضور همه را شلم شوربا تفسير مي كنيد بد نيست، اين كلمات نشان از شعور بالاي سياسي شما ميده.در مورد حضور مردم اينو بگم كه همه شركت نكردند ولي همين عده اي هم كه اومدند واقعا از سر ترس از دست رفتن مملكت اومدند تا مبادا بش از اين نابود نشه.متاسفانه هنوز انگيزه براي حضور گسترده كافي نيست ضمن اينكه همقطاران شما زياد هم مايل به اومدن مردم نيستند چون اگه مي اومدند قطعا به رايحه خوش!! امثال شما راي نميدادند.اونها بدنبال يك هواي بدون آلودگي هستند كه با شما هرگز بدست نمياد، رايحه خوش پيشكش!
4- در مورد اعترافتون ممنون فقط فكر نمي كنيد اين قضيه چقدر با شعار كابينه هفتاد ميليوني آقاي احمدي نژاد تناسب داره!!!
5- واقعا كه همه شما سرتون رو لاي برف كرديد يا خودتون رو به راه ديگه اي ميزنيد. شما مملكت رو فقط از خودتون ميدونيد و سهم بقيه رو نديد مي گيريد .خيلي از مردم در بين كانديداها اصلا نماينده اي ندارند كه بخوان بهشون راي بدن. پس چون فقط حضور كانديداهاي اصول گرا ها كامل بوده ميشه انتظار از راي دادن كامل اونها داشت.
به اميد روزي كه ظرفيت وجود داشتن فكر متفاوت رو در كنار خودتون پيدا كنيد، هموطن!؟
علي جون27/9/85 |
|
.
|
ترجمه یک ایمیل دریافتی
بعد از جوابیه مفصل من یکی از اعضای روزانه که در خارج از کشورند و به قول خودشان به زبان فارسی نوشتن برایشان مشکله بعد از مورد لطف قرار دادن من مطلبی را گفته اند که من یادآور شوم ( البته فکر نکنید همه تشکر کردن بعضی هم با فحش هایی که لیاقت خود و خانواده شان بوده شخصیت شان را نشان دادند ) البته من هم انگلیسیم آنچنان جالب نیست ولی به هر حال دست و پا شکسته یه چیزهایی بلدیم .پس اون قسمتی که به بنده لطف داشتند که هیچ ، ولی اون قسمتی که گفتن به دوستان یادآوری کنم رو ترجمه می کنم برا بعضی ها که انگلیسی شون از من بدتره که فکر نمی کنم باشه .
I hope you don't mind me writing in English, but it's easier for me. I read your article at "RooZane no.615". And it was really interesting. I wanted to write the same thing about this discussion for some time, but my limited time and knowledge prevented me from it.
I think it was time for someone to answer these fools who shout in the name of freedom, but don¢t know that what they do is exactly against it. I just wanted you to remind them of something, when they compare Iran to U.S.A they must know that current U.S government was in place for more than 300 years, but it became powerful for around 60 years. This accomplishment was achieved only with sacrifices made by several generations. So if they want Iran to advance as much, they must be ready to make sacrifices. Nothing will be achieved by staying outside of the action and shouting.
من فکر می کنم یکی به این فریب خوردگان باید جواب بده که به نام آزادی فریاد می کنند اما نمی دانند دقیقآ چی می خوان .من از شما می خوام به آنها چیزهایی را گوشزد کن .وقتی آنها ایران را با آمریکا مقایسه می کنند باید بدانند که دولتمردان آمریکا 300 سال سر جای خودشان بودند و درجا زدند اما آنها 60 سال است که قدرتمند شده اند و این پیشرفت با فداکاری چندین نسل به دست آمده اما اگه آونا می خوان بیشتر ایران رو نصیحت کنند باید بیشتر فداکاری کنند نمی شه" بیرون گود نشست و گفت لنگش کن" ( مفهوم جمله آخرش این بود حالا نگین این ضرب المثل ایرانیه)( اگه اشتباهی تو ترجمه بود از خوانندگان و نویسنده ایمیل عذرخواهی می کنم.)...ایام به کام
|
|
obedient_follower@yahoo.com |
|
A Lesson To Be Learned!!
Has anyone heard of Warren Buffett?? He is the 2nd richest man in the world after Bill Gates! It's amazing to see how much Warren Buffett has and yet how simple he lives! Does he have a luxurious car or a mansion to live in?? Does he wear expensive clothes? No!! He lives like a regular person. He wears simple clothes, drives his own car, and still lives in the same house that he bought for $31,500 in his hometown of Omaha, Nebraska in 1957 (49 years ago). He loves his work as much to be tap dancing to work everyday. That does not sound like a billionaire at all! One might imagine a billionaire to be driving in a limousine, going to high class restaurants, living in a mansion, but as you can see this case proves it wrong. People might be saying that "He doesn't need to work with all the money that he has!!" But, the thing is that it is not about the money! It's about the passion he has towards the thing that he does.
When I learned about Warren Buffett, it amazed me to see his simplicity. It brought many questions in my mind. "What would I do if I would have that much money??" "Would I be as plain as him?" "Would I be as charitable as him?" "Would I be happy with what I already have and not be wanting for more and more each day?" These are questions that all of us should be asking ourselves!
Despite him being an atheist and agnostic, we have to take into consideration the good deeds that he has done. We should learn from him and not become egotistic and selfish when we get our hands on money! At first Warren Buffett had a plan to give out his money to charity after his death, but then he had a change in decision and gave out 37 billion dollars to charity, most of it going to the Bill & Melinda Gates Foundation. (The foundation aims to fight disease and promote education around the world, particularly in developing countries.) Do you know how much money that is?? It's about 85% of his wealth considering that he was estimated to have a fortune of $44 billion dollars.
He also stated that he will make donations with increments of 5% every July! Do you know what that means? Think about giving a certain percentage each year. Did something click in your mind? Yes, it is the same as giving Khoms every year to the people in need. Why can't we be the same or even better than him? We are Muslims and yet most of us don't give out 1/5 of our remaining money to charity each year and don't follow the religious guidelines. Even though he is not a Muslim, and better to say, he doesn't even believe god, don't you think that his acts are more comparable to someone who is Muslim and follows their religion, rather than the so called every day Muslims that we see today!! An interesting thing that he said was that, "As long as my family and I have sufficient I would give away all the excess."
Islam is about helping and giving in all the ways that we can. It's about being down to earth and not about luxury. We will not be asked what kind of car we drove or what house we lived in, but we will be asked what good we did in this world. The goal for making a lot of money is not to spend it but rather to improve society.
Step aside....think about what I said. If a non-Muslim is capable of helping others, so can you!! Let's make this world a better place by giving homeless people homes, helping those in need of an education to become educated, and etc. I'm not saying to give all that you have, but rather to help as much as you can. A little adds up!! Remember that not all aid is considered to be financial. There are many other ways. Believe in yourself and be a great asset to your community.
|
|
|
دانشگاه استنفورد
خانمي با لباس کتان راه راه وشوهرش با کت وشلوار نخ نما شده خانه دوز در شهر بوستن از قطار پايين آمدند و بدون هيچ قرار قبلي راهي دفتر رييس دانشگاه هاروارد شدند. منشي فورا متوجه شد اين زوج روستايي هيچ کاري در هاروارد ندارند و احتمالا شايسته حضور در کمبريج هم نيستند.
مرد به آرامي گفت : « مايل هستيم رييس راببينيم .» منشي با بي حوصلگي گفت :« ايشان تمام روز گرفتارند.» خانم جواب داد : « ما منتظر خواهيم شد. »
منشي ساعت ها آنها را ناديده گرفت و به اين اميد بود که بالاخره دلسرد شوند و پي کارشان بروند.
اما اين طور نشد. منشي به تنگ آمد و سرانجام تصميم گرفت مزاحم رييس شود ، هرچند که اين کار نامطبوعي بود که همواره از آن اکراه داشت. وي به رييس گفت :« شايد اگرچند دقيقه اي آنان را ببينيد، بروند.»
رييس با اوقات تلخي آهي کشيد و سرتکان داد. معلوم بود شخصي با اهميت او وقت بودن با آنها را نداشت. به علاوه از اينکه لباسي کتان و راه راه وکت وشلواري خانه دوز دفترش را به هم بريزد،خوشش نمي آمد. رييس با قيافه اي عبوس و با وقار سلانه سلانه به سوي آن دو رفت.
خانم به او گفت : « ما پسري داشتيم که يک سال در هاروارد درس خواند. وي اينجا راضي بود. اماحدود يک سال پيش در حادثه اي کشته شد. شوهرم و من دوست داريم ؛ بنايي به يادبود او در دانشگاه بنا کنيم. » رييس تحت تاثير قرار نگرفته بود ... ا و يکه خورده بود. با غيظ گفت :« خانم محترم ما نمي توانيم براي هرکسي که به هاروارد مي آيد و مي ميرد ، بنايي برپا کنيم. اگر اين کار را بکنيم ، اينجا مثل قبرستان مي شود .»
خانم به سرعت توضيح داد :« آه ، نه. نمي خواهيم مجسمه بسازيم. فکر کرديم بهتر باشد ساختماني به هاروارد بدهيم .» رييس لباس کتان راه راه و کت و شلوار خانه دوز آن دو را برانداز کرد و گفت : « يک ساختمان ! مي دانيد هزينه ي يک ساختمان چقدر است ؟ ارزش ساختمان هاي موجود در هاروارد هفت ونيم ميليون دلار است.»
خانم يک لحظه سکوت کرد. رييس خشنود بود. شايد حالا مي توانست ازشرشان خلاص شود.
زن رو به شوهرش کرد و آرام گفت : « آيا هزينه راه اندازي دانشگاه همين قدر است ؟ پس چرا خودمان دانشگاه راه نيندازيم ؟» شوهرش سر تکان داد. قيافه رييس دستخوش سر درگمي و حيرت بود. آقا و خانم" ليلاند استفورد" بلند شدند و راهي پالوآلتو در ايالت کاليفرنيا شدند ، يعني جايي که دانشگاهي ساختند که نام آنها را برخود دارد:
دانشگاه استنفورد ،
يادبود پسري که هاروارد به او اهميت نداد
|
|
|
رای متوسط خانم احمدی نژاد نقطه قوت دولت نهم
علی طاهری
انتخابات مجلس خبرگان و شوراها به پایان رسد و نتایجی که تاکنون منتشر شده است مایه بهت و حیرت بسیاری از سیاسیون از جناحهای مختلف شده است. با توجه به اینکه هنوز نتایج نهایی انتخابات شورها در تهران اعلام نگردیده است ارائه تحلیلی از نتایج انتخابات زود هنگام و فاقد دقت خواهد بود. اما با توجه به حجم بالای تبلیغات جناحهای مختلف به نظر می رسد توجه به نکات ذیل لازم است:
1- تلاش بسیاری صورت می گیرد که نتیجه این انتخابات به عنوان روی گردانی مردم از دولت نهم و مخصوصا شخص رئیس جمهور تلقی شود. در این باب به ویژه بر رای متوسط و شاید نسبتا پایین خانم پروین احمدی نژاد به عنوان محک و معیار محبوبیت رئیس جمهور تاکید می گردد و با مقایسه رای بالای مردم به فرزند و برادر روسای جمهور قبل در برخی انتخابات ناامیدی و روی گردانی سریع مردم از رئیس جمهور فعلی نتیجه گرفته می شود. اما نکته ای که به عمد یا به سهو مورد غفلت قرار می گیرد این است که به چه دلیل اشخاصی که نسبت خانوادگی با رئیس جمهور دارند باید رای بالایی بیاورند؟ آیا این نشان نمی دهد که مردم از چنان رشد سیاسی برخوردار شده اند که ملاکشان در رای دادن خویشاوندی نیست؟
مقصود من نفی صلاحیت خواهر رئيس جمهور نیست و اطلاعی هم در این زمینه ندارم چنانکه در باره فرزند یا برادر روسای جمهوری سابق هم قضاوتی نمی کنم. اما به گمان من این رای نشانه طلایه های حاکمیت واقعی اصول گرایی در جامعه است و به خودی خود ارزشمند است. باز هم تاکید می کنم مقصودم این نیست که خواهر رئیس جمهور فاقد صلاحیت عضویت شورا بوده است؛ بلکه مقصود این است که این رای نشان می دهد که ملاکهای مردم برای انتخاب چیزی غیر از نسبتهای فامیلی است. آیا این نشانه قوت عملکرد رئیس جمهور محبوب نیست؟
آیا این نشان نمی دهد که وی در حاکم کردن شعار شایسته گرایی به جای فامیل گرایی موفق شده است؟ آیا این نشانه موفقیت اصولگرایی واقعی نیست؟ روشن است مقصود من این نیست که ما در حاکمیت اصول گرایی به موفقیت کامل رسیده ایم بلکه همین انتخابات نقطه ضعفهای زیادی را در جبهه اصول گرایی بر ما آشکار کرد.اما نمی توان این موفقیت اصول گرایی را نادیده گرفت و حرمت آن را پاس نداشت. نتیجه اینکه رای متوسط و حتی پایین خواهر رئیس جمهور نشانه قوت عملکرد اصول گرایانه دولت نهم است.
2- رای بالای آقای هاشمی رفسنجانی در انتخابات خبرگان نیز به عنوان شاهدی روی گردانی مردم از دولت نهم قلمداد شده و برخی سخن از پشیمانی مردم از رای ندادن به آقای هاشمی در انتخابات سال گذشته ریاست جمهوری به میان آورده اند. این آقایان توجه ندارند که مردم ما بسی فهیم و عاقلند و بر خلاف برخی احزاب می توانند میان موقعیت های مختلف فرق بگذارند.
همه به یاد داریم که در انتخابات دوم خرداد 76 رقیب اصلی آقای خاتمی در تهران با تمام تبلیغات صورت گرفته نتوانست بیش از 500 هزار رای کسب کند. اما در آبان 77 در همین تهران بیش از یک میلیون نفر به کسانی چون آیه الله یزدی رای دادند. همه به خاطر داریم که طرفداران آقای خاتمی تبلیغات زیادی علیه شخص آیه الله یزدی داشتند و در تظاهرات خود علیه وی شعار می دادند. همین مردم در بهمن 78 و خرداد 80 به آقای خاتمی و طرفدارانش رای بالایی دادند.
این اختلاف در رای مردم نشانه فرق گذاشتن مردم بین موقعیت های مختلف است. کسانی که این روزها رای بالای آقای هاشمی رفسنجانی را دستمایه تحلیل های غلط خویش قرار می دهند بدانند که مردم ما همچنان پشتیبان دولت نهم هستند و مخصوصا از ایستادگی و مقاومت جانانه رئیس جمهور در برابر دشمنان خارجی انقلاب قاطعانه حمایت می کنند.
|
|
|
حدیث زندگی
یک بغل انتظار
فردا
روی شاخة اقاقیای سردر خانه ام، منتظر است
سارهای درخت خرمالو، باز
حنجرة خونین دارند
یک بغل فریاد
****
سحر پائیزیست
خورشید در آغوش سپید ماه
میان ابرهای خیس، خواب مانده
بستر ماه پرستاره؛ حجلهاش پرنور است
آسمان نیلگون است.
کوچهها منتظرند
همهجا عطر زمین، بوی خاک و باران
کوچهها پر شده از عطر گل یخ
و هنوز
عشق با نسیم سحر میزند تختة نرد.
رفتگر آواز میخواند با موسیقی خاک
و دلش پرشده از موهبتِ رقص زمان
میکشد جارو بر روی زمین، عشوة خاک هم دیدنی است!
جاروش سمفونی دل میزند، برگها رقص شقایق میکنند
آسمان چشمک باران میزند، آب از ناودان دل پر میکشد.
آب از جوی دل خانة دوست میگذرد
و کرمهای باران نیز
میگیرند وضوی عشق درآن
و بر سجادة برگهای چنار، به نماز ایستادند
عشق را معنی میکنند.
و کلاغها خوابند
در خواب پنهانکردن بذر خیال
چه شکوهی، چه خیال!
باید بروم از تار خیال
از گذر خواب و خیال.
عشق را کفش و کلاه میسازم
عطر امید بر پیرهنم میپاچم
کیف دانش بر تنم سنگین است
و دلم غرق شقایق
و سرم گرم عرق پندار است.
نفسم موسیقی رفتن میخواند باز
نفسم بوی تن پاک شقایق میدهد
همدمم رفتگر است که هنوز میخواند
میزداید زشتی، از تن خاک زمین
نفسم سردی خاک را میفهمد.
زندگی باید کرد
همهجا باید رفت، همهکس باید دید
چشم را باید شست، گوش را باید شنید
حرف را باید زد، درد را باید گفت
راه را باید رفت، جاده را باید دید.
سینة جادة عشق، پر از مهتابیست
و مسیر شیری، باز است
سینهام آرام است، شاهدم مهتاب است
که مرا میپاید و قدمهایم را
که کرم جدامانده از باران دیشب را، له نکنم.
*
صبح هم نزدیک است
روشنی آمده است، چشم سر میبیند
رفتگر پیدا نیست
کوچهها پرشده از ادکلنی تند و غلیظ
بوی خاک پیدا نیست.
کرمهای باران، آه!
همگی له شدهاند
کلاغها بیدارند، شاعر شدهاند
هرکدام بر منقار، کرمی لهشده را
به گمنامی غمناک عدم میسپرند.
سینة جاده پر از ماشین است
راهها بسته، سینهها پر دردند
قفل بر مرز عبور آویزان
پاها سرگردان، چشمها منتظرند
قصة هر روزست.
****
یک بغل باد نسیم
امروز
روی شاخههای بهگل نشستة دلم، منتظر است
بلبلان آمدهاند
حنجرهها گلگوناند.
یک بغل آزادی.
همیشه سبز و آفتابی باشید!
|
|
|
سالروز شهادت امام جواد عليه السلام
زسوز غم ، پر پروانه ميسوخت
ز داغ لاله اى ، گلخانه ميسوخت
ز اواى جواد (ع)، ان جا زهرا (س)
نهال گلشن جانانه ميسوخت
حضرت امام محمد تقى عليه السلام در ماه مبارك رمضان سال 195 هزاده شد و در ماه ذيقعده سال 220، در بيست و پنج سالگى به شهادت رسيد. زندگى حضرتش اگر چه بر اثر شقاوت ظالمان روزگار، ديرى نپائيد. اما در ان مقطع زمان ، روشنى بخش روح و جان شيعيان بود.
قرن دوم و سوم هجرى ، برهه اى حساس و پر تلاطم در تاريخ شيعه است . شيعيان ، پس از روزگارى دشوار در مسير پر تلاطم جريانهاى فكرى و عقيدتى قرار داشتند و در برابر هجوم ظالمانه دشمنان پايدارى مى كردند از آنجا كه اراده الهى بر آن بود كه رشته امامت نگسلد، حضرت امام جواد پس از شهادت پدر بزرگوارش حضرت امام رضا عليه السلام در خردسالى به تقريب در هشت سالگى زمام قافله امت را به دست گرفت و به امامت رسيد. حضرت امام جواد ع نخستين امام شيعه است كه در خردسالى به امامت رسيد. اين مساله - بر اثر طعن مخالفان و توطئه ظالمان - مايه حيرت و سرگردانى برخى از شيعيان بود. آنان كه از دسترسى به ساحت حضور امام محروم بودند، با تنش و اضطراب فكرى مواجه شدند. اما بر اثر خردگرايى شيعه و ايمان ژرف به مفهوم سترك امامت اندك اندك از حجم ابرهاى تيره ترديد و تزلزل كاسته شد.
ماءمون خليفه عباسى با زيركى و جسارت تمام ، بر آن شد تا از مساءله خردسالى حضرت ، بهانه اى براى درهم ريختن نظام تفكر شيعه بيابد و شكست خويش را در مبارزه با حضرت امام رضا عليه السلام جبران سازد. او كه براى تيره ساختن چهره روشن امام رضا عليه السلام در ابعاد علمى ، سياسى و... توفيقى نيافته بود، اينك در پى يافتن راه براى محو كرامت و قداست مقام حضرت امام جواد عليه السلام به نيرنك هاى تازه اى دست مى يازيد.
ماءمون براى آگاهى يافتن از حركتها و تلاش هاى حضرت در رهبرى امت ، دخترش را به اجبار به همسرى حضرت در آورد، تا شايد از اين راه خدشه اى در كيان امامت بيفكند و بر مراقبت و اطلاع خود از روابط و فعاليت هاى حضرت بيفزايد. البته اين ازدواج تحميلى - كه بنابر تاءئيد برخى نصوص تاريخى ، در زمان حيات حضرت امام رضا عليه السلام نيز از آن سخن رفته بود، گونه اى نيرنگ براى پوشاندن جنايت مامون نسبت به امام رضا عليه السلام و اظهار ارادت منافقانه به مقام رفيع امامت محسوب مى گرديد.
توطئه ديگرى كه مامون به زعم باطل خود براى اهانت به حريم عصمت امام بكار گرفت ، تشويق و ترغيب عالمان و دانشمندان روزگار به بحث و جدل علمى با حضرت بود، تا خرد سالى امام مانع پاسخ درست و جامع شود و در كار روش اعتقاد شيعيان به امام شكستى وارد شود.
ماءمون كه بارها، علم و معرفت ربانى حضرت امام رضا عليه السلام را در مجالس بحث و مناظره دريافته بود اينبار گمان مى برد كه شايد امام جواد عليه السلام در پاسخ مسائل علمى فرومانده و مردم از گرد وجود آسمانى آن حضرت پراكنده شوند. اما تمامى بحث ها و مناظره هاى علمى عاقبت به برترى و درخشش مقام سترك امام عليه السلام پايان مى گرفت . در روايت هاى تاريخى برخى از اين مناظره ها به تفصيل نقل شده است يحيى بن اكثم كه در آن روزگار از بزرگان و متفكران بود در مجلسى خواست تا پرسشى طرح كند كه امام از پاسخ گفتن به آن درماند. از امام پرسيد: فدايت گردم آيا رخصت مى دهى سؤ الى كنم ؟ حضرت فرمود: آنچه مى خواهى بپرس يحيى گفت : درباره كسى كه در احرام باشد و شكارى را بكشد چه نظرى داريد؟ امام فرمود: آيا شكار كننده هنگام شكار داخل حرم بود يا خارج حرم ؟ آگاه بود يا جاهل ؟ به عمد آن را كشت يا به سهو؟ آزاد بود يا بنده ؟ صغير بود يا كبير؟ آغازكننده به قتل بود يا در مقام دفاع ، شكار از پرندگان بود؟ يا غير پرنده يحيى بن اكثم شگفت زده شد، و چندان در چهره اش ناتوانى ديده مى شد كه اهل مجلس همه بدان پى بردند. به هر حال ، دسيسه دشمنان كارگر نيفتاده و بيش از پيش بر جلالت ، حضرت افزوده گشت .
بديهى است كه مساله اعجازآميز خردسالى امام ، مبتنى بر بنيادهاى پوشيده و غيبى جهان است . آن كس كه بتواند در چنين سن و سالى رهبرى قومى را - كه در سرزمين هاى دور و نزديك گسترده بودند - عهده دار شود و در برابر تهاجم انبوه دشمنان از جاى نلغزد و پايدار بماند، هاله اى از الهام غيبى را بر گرد وجود خويش دارد اين بود كه شيعيان به وجود حضرتش دلگرم مى شدند و در طريق حق جويى و عدالت طلبى گام مى زدند.
آخرين سال زندگى حضرت ، مصادف با حكومت معتصم عباسى برادر مامون بود . معتصم بر خلاف برادرش به آزار آشكار حضرت پرداخت و سعى در خاموش كردن فروغ زندگى امام عليه السلام نمود.
درباره شهادت حضرت امام جواد عليه السلام روايت هاى گوناگونى وجود دارد. اما آنچه از تفحص متون روايى برمى آيد اين است كه آن حضرت بدست همسرش ام افضل دختر مامون و به نيرنگ و فرمان معتصم عباسى مسموم گشت و به شهادت رسيد.
مرحوم علامه محمد حسين مظفر آورده كه ، خليفه ، علما را گرد مى آورد تا با آن حضرت بحث و مناظره نمايند، به اين گمان كه در او لغزشى بيابد و از مقام و منزلت او بكاهد. يك بار نامه هايى را جعل كرد كه مردم را به بيعت آن حضرت فرامى خواند، تا بهانه اى براى هتك حريم امامت باشد، اما اين توطئه ها عاقبتى جز افزونى مرتبت امام عليه السلام در پى نداشت . از اين رو كينه و خشم معتصم افزونى گرفت . يك بار او را به زندان افكند و زمانى كه تصميم به قتل آن حضرت گرفت او را از زندان آزاد كرد و همسر آن حضرت - دختر مامون - را وادار كرد تا حضرت را با زهر به شهادت برساند. پس از شهادت حضرت ، شيعيان اطراف خانه او اجتماع كردند و چون معتصم در صدد بود كه آنان را از تشييع پيكر آن حضرت باز دارد با شمشيرهاى آخته ، براى پايدارى تا پاى مرگ هم پيمان شدند.
نكته اى كه ذكر آن شايسته است ، اين است كه دوران زندگى حضرت امام جواد عليه السلام و نيز دوران حيات امام هادى عليه السلام و مام عسكرى عليه السلام ، دوره حفظ و حراست از كيان رفيع و منبع امامت و استمرار بخشيدن به خط سرخ ولايت بود. مرحله اى بسيار حساس در تاريخ شيعه ، كه خود زمينه اى براى امامت حضرت مهدى (عج ) و تداوم انديشه شيعى در تفكر مهدويت و غيبت ، بشمار ميرود.
برخى نا اگاهان ، گمان مى برند كه اگر در متون روايى ، روايت هاى فقهى و... از، امام جواد عليه السلام كمتر يافت مى شود، نشانه تفاوت شان و مرتبت ان حضرت با امام صادق عليه السلام است .
بى خبر از اينكه ، رسالت دشوار امام جواد عليه السلام و دو امام پس از او حافظ تداوم انديشه شيعى است .
اينك انچه از وارى دوازده قرن پس از شهادت امام عليه السلام ، به دست ما رسيده ، خون ملتهبى است كه در رگهاى پيكر پر صلابت انديشه شيعى مى جوشد و اخگرى فروزان است كه در جان مشتاقان حقيقت دين نشسته است . آيا كدام كس است كه امروز - در تلاطم ژرفناى انديشه و عمل - خود را از فيض جارى حضور امام بى نياز بداند و اگر هست ، ذهن و جانش ، اواره كوچه هاى تشويق و ملالت نباشد.
بر خيز تا بر شكوه پر فروغ سوگ امام عليه السلام نماز بياوريم ...
|
|
|
واکنش
موضوع : چشمان بسته، دهان باز
با سلام خدمت تمامی خوانندگان مجلۀ اینترنتی روزانه. امیدوارم که دنیا و آخرت به کام باشد.
امروز قصد دارم که صحبتی با برادر خوبم، آقای سروش عبد اللهی ( sun1971_h@yahoo.com ) داشته باشم. جناب عبداللهی، باید من را به علت تاخیر در پاسخگویی به مطلبتان ببخشید. راستش را بخواهید بنده اصلاً مطلب شما را نخوانده بودم. ولی دیروز ( سه شنبه ) که با برادر خوبم، آقای پوردارا مشغول گفتگو بودم، ایشان اشاره ای به مطلب شما کردند و من را نسبت به مطلب ارسالی شما آگاه نمودند. بنده نیز مطلب شما را مطالعه کردم و اکنون نیز جواب قسمت هایی که مربوط به من است را می دهم.
آقای عبداللهی، من تاکنون درمورد امریکا صحبتی نکرده بودم و دلم هم نمی خواست که این کار را انجام دهم. ولی حالا که بحثش پیش آمد، نکاتی را بیان می کنم.
در ابتدا مثالی که شما در جواب مثال من زدید را بیان می کنم. شما فرموده بودید که « برای اینکه مثال شما به موضوع مربوط باشد باید اینگونه می گفتید : (( فرض کنید فردی نان آور یک خانواده پرجمعیت است (سخن نویسنده : کلمۀ فقیر را یادتان رفت که بگویید. اگر این کلمه را می گفتید دیگر احتیاجی به تفاسیر بعدی مثال نبود. تمام حرف من در همین کلمۀ فقیر بود) و فقیری را می بیند که از گرسنگی محتاج نان است و از سر لطف و دلسوزی و دینداری و خیر خواهی فکر می کند اگر یک نان از چند صد نان به این فقیر بدهد اهل خانه می توانند هریک سر سوزنی کمتر بخورند و جان آن فقیر را نجات دهند و به وظیفه شرعی و انسانی هم عمل شده )) ».
برادر من! حرف شما صحیح بود، فقط درصورتیکه آن فقیر گرسنۀ محتاج نان، خودش پدر و نان آور نداشته باشد. ولی در این شرایط...؟ موضوع را به انصاف و خرد شما وامیگذارم.
مطلب بعدی اینکه شما نباید کمک امریکا به زلزله زدگان بم را با کمک ما به عراق و سوریه و لبنان و فلسطین مقایسه کنید. در اینجا دو نکته وجود دارد :
نکتۀ اول اینکه در جریان زلزلۀ بم، اکثر کشورهای جهان دست یاری به سوی کشورمان دراز کردند و کمک های خود را برایمان ارسال نمودند. امریکا هم یکی از این کشورها بود. ولی آیا در زمان کنونی، تمام ملت ها و دولت های جهان به لبنان و فلسطین و عراق و غیره کمک می کنند؟ آیا ما نقش دایۀ مهربان تر از مادر را ایفا نمی کنیم؟
مورد بعدی اینکه تقریباً همۀ مردم کشور می دانند که متوسط درآمد سالیانۀ یک شهروند امریکایی به چه میزان است. اگر این رقم را با سرانۀ درآمد سالیانۀ کشور خود مقایسه کنیم، درمی یابیم که امریکا قبل از اینکه به ما کمک کند، به فکر شهروندان خود نیز بوده است. ولی ما چطور؟
درست است که شما این بخش از جوابیۀ من را پیش بینی کرده بودید، ولی مثال مناسبی را برای اثبات حقانیت سخن خود مطرح نکردید. برادر من! بنده منکر وجود ضعیف و مستمند در امریکا نیستم. ولی اگر به دقت به همین حادثۀ طوفان کاترینا بنگرید، می بینید که مصیبت دیدگان کاترینا نزدیک به سه ماه در رنج و سختی زندگی کردند. درست است، سه ماه زمان زیادیست. ولی با یک حساب سرانگشتی می توان حساب کرد که از زلزلۀ بم چند ماه می گذرد. آیا در این مدت طولانی، احتیاجات بمی های عزیز برطرف شده است؟ مسلماً خیر. هنوز هم بمی ها از نداشتن سرپناه شکایت دارند. نمی دانم منطق شما چگونه منطقی است که حکم بر ارجهیت بیگانگان می دهد؟ چگونه می توانید ببینید که کودکان هموطن شما شب را در سرمای طاقت فرسای کویر و در یک چادر 6 متری به صبح می رسانند، ولی نگران اعرابی باشید که در طول تاریخ، جنگ و خونریزی را به چشم تفریح و سرگرمی می نگریستند؟ عرب های بی احساسی که از برای اندکی گندم، سر برادر خود را گوش تا گوش می برند؟
برادر من! نا هر اندازه هم که به اعراب کمک کنیم، نمی توانیم خصلت آن ها را تغییر دهیم. گرگ زاده را هر کاری که کنیم، عاقبت گرگ می شود. روزی می رسد که همین سید حسن نصرا...، ایران را به چشم نوکر خود می نگرد و خود را مالک جوانان ایران می داند. برادر! ترس من از آن روز است...
ضمناً شما موضوعات بی ربط بسیاری را هم مطرح کرده بودید. مانند بازی های آسیایی، اجلاس سران کشورهای اسلامی، اختلاص هزار میلیاردی، و ... . من هم به جهت کم اهمیت بودن این موضوعات از نظر محتوی، پاسخ کوتاهی به هرکدام خواهم داد.
1- قطر کشوری است که 2.5 درصد ایران جمعیت و 37 درصد ایران درآمد سالیانه دارد. هر کسی که این آمار را ببیند متوجه می شود که سطح زندگی در کشور قطر به چه اندازه است، و مسلماً کمک صد میلیون دلاری قطر را مانند پول خوردی می داند که از جیب گشاد شیخ های قطری به زمین افتاده است.
2- درمورد موفقیت کاروان اعزامی ایران به بازی های آسیایی، هم خاتمی نقش داشت و هم احمدی نژاد. ولی باید یک نکته را همواره به خاطر داشت باشیم. رئیس جمهور هیچ منتی بر سر مردم ندارد و هر کاری که انجام می دهد، تنها وظیفۀ وی می باشد و بس. هرچند که جناب احمدی نژاد در مدت زمان تصدی پست ریاست جمهوری، تنها کاری که انجام داده اند، منت گزاردن بر سر مردم است و بس!
البته از رئیس جمهوری که در سخنرانی خود اعلام می کند که لباس محلی مردم پاوه را در دیدار با یکی از مقامات عالی رتبۀ خارجی خواهد پوشید، انتظار دیگری نمی رود.
آقای احمدی نژاد! ایران سیرک نیست!
3- مسئلۀ اختلاص های میلیاردی نه به من مربوط است که بخواهم ذهن خود را درگیر پیدا کردن پاسخی برای آن بکنم، و نه به شما که بخواهید آن را اهرمی برای پیشبرد اهدافتان قرار دهید. در اینگونه موارد دولت است که باید پاسخگو باشد ( دولت نهم هم که شدیداً پاسخگو است!!! ).
در پایان امیدوارم که شما هم چشمان خود را باز کنید و دور و بر خود را ببینید.
به امید روزی که عشق به هموطن، جایگزین عشق به وطن شود...
میلاد – تا بینهایت
|
|
|
يلدا ، شبي بلند كه به ايزد مهر پيوند ميزنند
قسمت دوم
برگزاري جشنها و نشستهاي خانوادگي همراهباگروهي از اعتقادات اسطورهاي، شبي خاطرهانگيزرابراي خانوادههاي زاهداني بهخصوص كودكان ونوجوانان فراهم ميكند. گفتن قصه ، گرفتن فال حافظ ، بازيهاي دستهجمعي نظير گل يا پوچ و بيان لطيفه و خاطره رااز سرگرميهاي شب يلدا در اين منطقه عنوان كرد.
استان آذربايجانشرقي نيز به عنوان يكي از خطههاي زرخيز ايران زمين براي زنده نگه داشتن اين شب بيادماندني براي خود آداب و رسوم ويژهاي دارند كه به پارهاي از آنان اشاره ميشود. اكثر مردم آذربايجان در شب يلدا "چيلله قارپيزي" (هندوانه چله) ميخورند و معتقدند باخوردن هندوانه، لرز و سوز سرما به تنشان تاثير نداشته و اصلا سرماي زمستان را حس نميكنند. در بيشتر شهرها و روستاهاي آذربايجان شرقي رسم بر اين است كه كساني كه نامزد هستند در دوران نامزدي در اين شب براي نامزدهاي خود " خوانچه " طبق ميفرستند و اقوام در هر چه بهتربودن اين خوانچهها كمك ميكنند. محتويات خوانچهها عبارتند از شيريني ، پرتقال ، سيب ، انار، هندوانه ، آيينه و پارچه كه با پولك و تور تزيين ميشود. هنگام غروب ،زنان فاميل هدايايي به رسم ياري به منزل داماد آورده و به جشن و پايكوبي ميپردازند. سپس طبقهاي آماده را بر سر افرادي كه معين شده قرار داده و روانه خانه عروس ميكنند و مادر عروس پس از تحويل طبقها، هداياي مانند پول، شيريني، جوراب و دستمال به آنها ميدهد. فرداي اين شب مادر دختر تمام طبقها را در اتاق ميهمان چيده و از زنان فاميل براي صرف ميوه و شيريني دعوت ميكند. همچنين علاوه بر فرستادن سهم چله براي نوعروس، در نخستين سال ازدواج زوج هاي تبريزي، پدر عروس قبل از غروب آفتاب سهم دختر و دامادش را كه شامل هندوانه، ميوه، آجيل، شيريني، يك قواره پيراهني باكفش و چادري روانه منزل آنها ميكند.
در آذربايجان سابقا كه ارتباطات به اين آساني نبود از اواخر تابستان مقدار زيادي هندوانه و خربزه در تور ميگذاشتند و آن را از سقف آشپرخانه آويزان ميكردند تادر هواي آزاد خراب نشود و يااينكه در كاه قرار ميدادند. هندوانه مهمترين خوراك شب چله مردم آذربايجانشرقي است. اغلب مردم در اين شب برنج، مرغ و آش شير پخته و بعداز شام نيز از تنقلات موجود در منزل شامل قاورقا (گندم برشته با شاهدانه)آجيل،لبو، هويچ، حلواي گردو انواع ميوه، خربزه، هندوانه و خشكبارهايي چون انگور، بادام و سنجد ميل ميكنند. ريشسفيد خانواده در حاليكه با چاقو هندوانه را ميبرد، ميگويد قادا بلاميزي بو گئجه كسدوخ (بلاياي خودمان را امروز بريديم) در تبريز پوستهاي ميوه و اشغالها را درآب روان ريخته و اين رفتار راخوب و خوش يمن ميدانند. بعد از خوردن تنقلات و ميوه در سابق بزرگان خانواده به نقل حكايات و داستانهايي از حماسههاي ملي اين سرزمين نظير، اصلي و كرم، باياتي خواندن و ضربالمثل پرداخته و تا پاسي از شب به صحبت و گفت و گو مشغول ميشوند. زنان معمولا تا پايان چله كوچك خانه تكاني نميكنند و اعتقاد دارند اگردر طول اين دو چله كسي خانه تكاني كند، چله او را نفرين ميكند و اگر چله كسي را نفرين كند به نكبت و بدبختي گرفتار ميشود.
اما آيين شب يلدا در استان مركزي از ديرباز در سه شب متوالي باعناوين شب " چلهبزرگه"، "چله وسطي" و" چلهكوچيكه" برگزار ميشده و خويشان و دوستان سفرهاي از مهر را ميگشودند و از هر دري سخني ميگفتند. يكيازآيينهاي ويژه يلدا، در استان مركزي ديدار و بزرگان و سالخوردگان فاميل بودهاست. در شبهاي چله افراد فاميل در همايشي صميمي دور كرسي چوبي جمع ميشدند و به قصههاي بزرگترها گوش ميدادند. زنان و دختران روستايي در گرگ و ميش شبهاي چله در تكاپو و هيجاني خاص ملزومات غذا و تنقلات ويژه اين شب را مهيا ميكردند وبراي گذران ساعات خوش در كنار فاميل لحظه شماري ميكردند. آنان درسينيهاي قديمي مسي درفضاي دودهگرفته آشپزخانههاي قديمي، انواع ميوه و تنقلات به ويژه هندوانه،انگور،تخمه و نخودچي كشمش، و خرما را مهيا ميكردند.دراين شب استثنايي پس از صرف شام و خواندن دعاي شكر درپاي سفره، همگان در كنار هم،از شاديها و غمها، موفقيتها ، اعتقادات، اميدها و بيمهاشان ميگفتند. بزرگترها و ريش سفيدان فاميل در اين شب علاوه بر خواندن اشعار حافظ ، سعدي و فردوسي خاطرات و داستانهاي كهن ايران زمين را براي اعضاي خانواده نقل ميكردند.
در شب يلدا، بزرگترها با كودكان هم بازي ميشدند،"پر يا پوچ"دزد بازي و مشاعره از جمله بازيهايي است كه در شب چله در مناطق مختلف استان مركزي با مشاركت همه اعضاي خانواده رواج داشت. اين رسومات تا ۵۰سال پيش در شهر اراك و ساير مناطق استان مركزي به شكلي فرا گير وجود داشت اما اكنون به ندرت ميتوان چنين جلوههايي را به چشم ديد.
يلداي تهران قديم نيز با ميوههاي تازه فصل پاييز ، ميوههاي خشك شده تابستان آجيل مخصوص ، شيريني و هندوانه به صبح ميرسيد. تهرانيان قديم درهمه اعياد خود سنت حسنه جمع شدن افراد خانواده در منزل بزرگتر خانواده را منظور ميداشتند و همه فرزندان خانواده در منزل مادر و پدر جمع ميشدند. از سنن يلداي تهران ، صرف ميوههاي تابستاني از جمله هندوانه است كه به دليل نزديكي اين مراكز كشاورزي با تهران ، ميوه هندوانه در خوراكيهاي شب يلداي تهرانيان قرار گرفتهاست. آجيل شب يلدا نيز از ديگر مصروفات تهرانيها است كه تركيب آن نشاني از اعتقاد و تجربه اهالي تهران قديم به خواص گوناگون ميوههاي خشك شده است كه با عنوان " آخشيج "(تضادها)كاربرد داشته است. ولي تهرانيها شب يلدا را همه ساله جشن ميگيرند تا سنتهاي زيباي قديم در لابلاي زندگي مدرنيته شهرنشينيشان حفظ شود.
مردم استان قزوين نيز همچون ديگر هموطنان ايراني، اين آيين كهن را با رفتن به خانه بزرگترها ميگذرانند. به عقيده بزرگترها آوردن ميوههاي مختلف خشك و تر و ميوههاي سرخ فام كه به "شب چره" معروف است، همراه با خوراكيهاي ديگر شگون داشته و زمستان پر بركتي را نويد ميدهد. در بعضي مواقع كه مادر بزرگها در آوردن تنقلات تاخير ميكنند كوچكترها شعر "هر كه نيارد شب چره - انبارش موش بچره" سر ميدهند، كه مادربزرگ در آوردن "شب چره" تعجيل ميكند. دراين شب اغلب مردم قزوين با خوردن سبزي پلو با ماهيدودي و سپس هندوانه، انار، انواع تنقلات از جمله كشمش، گردو، تخمه، آجيل مشگلكشا و انجير خشك، شب نشيني خود را به اولين صبح زمستاني گره ميزنند. به عقيده مادر بزرگهاي قزويني اگر دراين شب ننه سرما گريه كند باران ميبارد، اگر پنبههاي لحاف بيرون بريزد برف ميآيد و اگر گردنبند مراوريدش پاره شود تگرگ ميآيد. يكي ديگر از آداب و رسوم "شب يلدا" فرستادن "خونچه چله" از سوي داماد به عنوان هديه زمستاني براي عروس است. در اين خونچه براي عروس پارچه، جواهر، كلهقند و هفت نوع ميوه مثل گلابي هندوانه، خربزه، سيب، به با تزئينات خاصي فرستاده ميشود.
از جمله آيينهاي شب يلدا در خراسان شمالي آن است كه خانوادهها در اين شبنشيني شب يلدا تفالي نيز به ديوان حافظ ميكنند كه اينكار هم معمولا توسط بزرگ خانواده صورت ميگيرد. آنان ديوان اشعار لسانالغيب خواجه شيراز را با نيت بهروزي و شادكامي مي گشايند و فال و مراد دل خود را از او طلب ميكنند. بازگويي خاطرات، قصهگويي پدر بزرگها و مادر بزرگها نيز يكي از مواردي است كه يلدا را براي خانوادهها دلپذيرتر ميكند. يكي ديگر از سنتهاي كهن شب يلدا، چله بردن براي خانواده عروس است. با فرا رسيدن شب چله مردهاي جوان طبقهاي آراسته ميوه، شيريني و كلهقند تزيين شده را به رسم هديه به خانه عروس جوان ميبرند. اين طبقهاي هديه كه معمولا مسي است و روي آن با سفرههاي قرمز گلدوزي شده پوشانده شده، پر از ظرفهاي بزرگ ميوه پيچيده در زرورقهاي رنگين با گل و نوارهاي مواج ميشود.
مرداني اين طبقها را بر سر گذارده و در پي يكديگر با شادي و پايكوبان راهي خانه عروس ميشوند. خانواده دختر نيز به پاس قدرداني و به رسم يادبود لباسو ياقطعه پارچهاي را براي خانواده داماد، در سيني خالي شده هدايا ميگذارند. اگر قبل از شب چله برف باريده باشد برخي از مردم شهر و روستا در اين شب با خوردن برف شيره، با شيرين كردن كام با معجوني از بارش زمستاني، با سردي زمستان آشتي ميكنند. همچنين بزرگترها با دادن حلوا قلقلي از كوچكترها پذيرايي ميكنند. حلوا قلقلي از كوبيده شدن مغز گردو، بادام، كنجد و ديگر دانههاي روغني تهيه و سپس در شيره انگور نيز خوابانده ميشود. اما برخي از افراد كهنسال و نيز آشنايان به فرهنگ مردم در خراسان شمالي همه اين آيين و مراسم را بهانهها و ترفندهايي براي گردهم آمدن خانوادهها، بجاي آوردن صله ارحام و رفع كدورتهاي احتمالي بين خويشاوندان ميدانند. آنان بر اين باورند كه پيشينيان در هر فصل به بهانهاي سعي ميكردهاند تا اقوام را جمع كرده و صلح، صفا و صميميت را در بين آنان حكمفرما كنند.
|
|