بخش اول |
مطالب ارسالی نویسندگان ثابت «روزانه» |
|
4 دی
باورهای ما درباره خودمان تنها معیار تعیین موفقیت و خوشحالی ما در زندگی است.
وین دایر فرستنده:
saheledoosti@yahoo.com ************** بايد همچون فولاد، محكم باشيم تا هر زمان چكش مصيبت بر ما فرود آمد، نه تنها از بين نرويم ، بلكه با صداي بلند بخنديم فرستنده:
s_ir62@yahoo.com |
|
حديث روزانه
arash_new2001@yahoo.com |
|
به خشم درآوردن و شرمنده ساختن دوست، مقدمه جدایی از اوست.
امام علی (ع) |
|
نکات ريز خانه داري
mitramrz@yahoo.com |
|
بخش دوم : نکاتی درباره ی نگهداری و استفاده از مواد غذایی
سیب زمینی پخته در اسرع وقت
برای پختن سریعتر سیب زمینی های درشت می توانید ابتکار به خرج دهید . یک میخ تمیز را به داخل سیب زمینی فرو ببرید ، . با توجه به رسانا بودن فلزات ، میخ حرارت را به داخل سیب زمینی منتقل می کند . به این ترتیب مغز سیب زمینی خواهد پخت و کار پختن سریعتر انجام خواهد شد .
|
|
آرایشی - بهداشتی
amoozesh_v_sh@yahoo.com |
|
لكههاي سفيد روي ناخن علل متفاوتي دارد ناخنهاي شكننده (Brittle nails) يك مشكل شايع به خصوص در ميان خانمهاست كه مهمترين عامل ايجاد كننده آن تماس مكرر با آب، مواد شوينده و مواد شيميايي است كه باعث خشكي و شكنندگي ناخن ميشود.
در اين حالت ناخنها لايه لايه و ضخيم ميشوند و سطح آنها نامنظم و ناهموار ميشود، كه پرهيز از تماس زياد دست با آب، پوشيدن دستكشهاي نخي نازك در زير دستكشهاي پلاستيكي در هنگام كارهاي روزانه، پرهيز از تماس دستها با مواد شيميايي مثل حلالهاي لاك، كوتاه نگه داشتن ناخن و استفاده مكرر از تركيبات نرم كننده و مرطوب كننده ميتواند به بهبود اين حالت كمك كند.
در بررسي بيماران بايد به چند نكته توجه داشت؛ اينكه آيا اين حالت مادرزادي است و يا اكتسابي؟ آيا در اثر عوامل خارجي (مثل ضربه) ايجاد شده است يا عوامل دروني مثل (كمبود آلبومين) و اينكه الگوي سفيدي ناخن به چه شكل است (قسمتي از ناخن، تمام ناخن، نقطهاي، خطي، تعدادي از ناخنها و يا تمام ناخنها درگير هستند).
در مجموع تروما، داروها و بيماريهاي سيستميك ميتوانند باعث ايجاد سفيدي ناخنها شوند و شايد بتوان گفت، كه ضربههايي كه به طور مكرر به صفحه ناخن وارد ميشود (مثل كندن صفحه )
http://lover-than-love.mihanblog.com |
|
صهیونیسم
komeil_fa84@yahoo.com |
|
14- عزالدين قسام كيست؟
عوامل صهيونيست گام به گام پيش مي آمدند. زمينهاي بيشتري را صاحب مي شدند و با انتخاب مزدورانه ترين روشها راه را براي ايجاد دولت يهودي را هموار مي ساختند در اين ميان شيخ عزالدين قسام واعظ و مبلغ اسلامي براي اولين بار در سال 1922 پايه هاي يك نبرد مسلحانه را براي درهم كوبيدن نقشه هاي صهيونيستي مستحكم ساخت. وي در سال 1935 نيروهاي خود را به 5 گروه مشخص تقسيم كرد:
1. گروه ارشاد مركب از واعظان و مبلغان و گويندگان
2. گروه مأمور تعليمات نظامي
3. گروه مأمور مهمات
4. گروه مأمور كسب خبر
5. گروه مسؤل روابط خارجي نهضت
سرانجام در 12 نوامبر 1935 قسام مبارز مسلحانه خويش را آغاز كرد. در ابتداي كار و قيام بيش از 100 عضو و 800 هواخواه در اطراف خويش نداشت. روزها و شبها تپه هاي جليله شاهد نبرد نابرابر شيخ و ياران دليرش با نيروهاي دشمن
بود. شبها شيخ قسام در كنار آتش مي نشست و براي آنان از قرآن كريم آياتي مي خواند و به آنها مي گفت كه مسلمانان ذلت و بندگي صهيونيست را نمي پذيرند.سرانجام او در حين حمله به شهر حيفا با اصابت تيري به سينه اش مجروح شد و در آخرين لحظات عمرش جملات زير را بر صفحات تاريخ به جاي گذاشت.
‹‹ نبرد را با صهيونيسم ادامه دهيد. مرگ آسوده افتخاري نيست. همه سعي كنيد كه همچون شهيدان بميريد. همچون شهيدان بميريد
|
|
فردوسي طوسي
baran432002@yahoo.no |
|
گشتاسب پسر لهراسب سرانجام نیز پدر را وا می دارد تا به گوشه ای پناه برد و قدرت را به او وانهد. و در نخستین سخنرانی خویش بیان می دارد که:
منم گفت: یزدان پرستنده شاه
مرا ایزد پاک داد این کلاه
خیانت ها و قدرت طلبی ها و آشوب هایی را که برپا کرده است با این سخن می پوشاند و حود را نماینده ی خدا می داند.
وی آمده است تا دگراندیشان و مخالفان را از میان بردارد:
بدان داد ما را کلاه بزرگ
که بیرون کنم از رمه ی میش، گرگ
چو آیین شاهان به جای آوریم
بدان را به دین خدای آوریم
با این مقدمه، راه برای یک آیین جدید و یک حکومتی که خود را نماینده خدا می شمارد باز شد.
تا این زمان ایران به صورت یک حکومت آزاد دودمانی و به شکل فدراتیو اداره می شد. سیستان و ایران شهر و کابل و مازندران و دیگر بخش ها هر کدام به دست پهلوانی اداره می شدند. در این سرزمین زنخدایان بسیاری چون آناهیتا و چیستا و رام وجود داشتند. مردمان طبیعت و نماد های آن را نیایش می کردند.
اینک اما گشتاسب بر آن بود تا حکوت ارجاسب و رستم و دیگران را از میان بردارد و حکوتی متمرکز و پرقدرت ایجاد کند.
گشتاسب بر آن بود نا دین و ایینی سراسری و یک پارچه نیز بر مردمان حاکم کند.
از همین رو او خود را شاه و نماینده ی دین نیز می دانست. |
|
|
دوشنبه: داستانک مرغ فداکار گرمی هوای تابستان شدت كرده بود . آفتاب بر مدينه و باغها و مزارع اطراف مدينه به شدت میتابيد ، در اين حال مردی به نام محمد بن منكدر كه خود را از زهاد و عباد و تارك دنيا میدانست - تصادفا به نواحی بيرون مدينه آمد ، ناگهان چشمش به مرد فربه و درشت اندامی افتاد كه معلوم بود در اين وقت ، برای سركشی و رسيدگی به مزارع خود بيرون آمده ، و به واسطه فربهی و خستگی به كمك چند نفر كه اطرافش هستند و معلوم است كس و كارهای خود او هستند ، راه میرود .
با خود انديشيد : اين مرد كيست كه در اين هوای گرم خود را به دنيا مشغول ساخته است ؟ ! نزديكتر شد ، عجب ! اين مرد محمد بن علی بن الحسين ( امام باقر ( است ؟ اين مرد شريف ، ديگر چرا دنيا را پیجويی میكند ؟ ! لازم شد نصيحتی بكنم و او را از اين روش باز دارم .
نزديك آمد و سلام داد . امام باقر نفس زنان و عرق ريزان جواب سلام داد .
- " آيا سزاوار است مرد شريفی مثل شما در طلب دنيا بيرون بيايد ، آن هم در چنين وقتی و در چنين گرمايی ، خصوصا با اين اندام فربه كه حتما بايد متحمل رنج فراوان بشويد ؟ ! چه كسی از مرگ خبر دارد ؟ كی میداند كه چه وقت میميرد ؟ شايد همين الان مرگ شما رسيد . اگر خدای نخواسته در همچو حالی مرگ شما فرا رسد ، چه وضعی برای شما پديد خواهد آمد ؟ ! شايسته شما نيست كه دنبال دنيا برويد ، و با اين تن فربه در اين روزهای گرم ، اين مقدار متحمل رنج و زحمت بشويد . خير ، خير ، شايسته شما نيست " .
امام باقر دستها را از دوش كسان خود برداشت و به ديوار تكيه كرد و گفت : " اگر مرگ من در همين حال برسد و من بميرم ، در حال عبادت و انجام وظيفه از دنيا رفتهام ، زيرا اين كار ، عين طاعت و بندگی خداست . تو خيال كردهای كه عبادت منحصر به ذكر و نماز و دعاست . من زندگی و خرج دارم ، اگر كار نكنم و زحمت نكشم ، بايد دست حاجت به سوی تو و امثال تو دراز كنم . من در طلب رزق میروم كه احتياج خود را از كس و ناكس سلب كنم . وقتی بايد از فرارسيدن مرگ ترسان باشم كه در حال معصيت و خلافكاری و تخلف از فرمان الهی باشم ، نه در چنين حالی كه ، در حال اطاعت امر حق هستم ، كه مرا موظف كرده بار دوش ديگران نباشم ، و رزق خود را خودم تحصيل كنم " .
زاهد : " عجب اشتباهی كرده بودم ، من پيش خود خيال كردم كه ديگری را نصيحت كنم . اكنون متوجه شدم كه خودم در اشتباه بودهام ، و روش غلطی را میپيمودهام و احتياج كاملی به نصيحت داشتهام " ( 1 ) .
پاورقی :
1ـ بحار الانوار ، چاپ كمپانی ، جلد 11 ، حالات امام باقر ، صفحه 82 |
|
|
هر روز چند آيه قرآن بخوانيم
« براى شنيدن آيه مورد نظر بر روى شماره آيه كليك كنيد و براي مشاهده تفسير الميزان و نمونه بر روي آيه کليک کنيد »
سوره:
سورة البقرة
آيات:
286
محل نزول:
مدینه
|
|
|
|
آیات امروز را می توانید از طریق این لینک هم مطالعه کنید
توضيح: هر روز مي خواهيم يک صفحه از قرآن را با هم بخوانيم (به همراه معني آن. هر روز چند دقيقه وقت مي ذاريم، بعد از يه مدت مي بينيم کل قرآن را ختم کرده ايم، به همين راحتي.
فرمايش امام صادق (عليه السلام) هم که يادمون هست: «قرآن پیمان خداست بر خلق او و برای شخص مسلمان شایسته است که بر عهد خود نگاه کند و هر روز 50 آیه بخواند.»
بيائيم فعلا حداقل با يک صفحه در روز شروع کنيم!
ياعلي ... التماس دعا
|
|
بخش دوم |
مطالب ارسالی ديگر اعضا |
اعضا محترم گروه مي توانند مطالبشان را به آدرس
Mobin_s2004@yahoo.com
بفرستند تا با نام خودشان در اين ستون نوشته شود.
|
زندگي، عشق، زيبايي
زندگي بدون عشق همچون درختي است بدون شكوفه وميوه، عشق بدون زيبايي همچون گلي است بدون بو وميوه اي بدون دانه، زندگي و عشق و زيبايي سه اصل دريك ذات مستقل و مطلق اند كه نه تغيير پذيرند و نه جدايي پذير.
"تولدت مبارك"
|
|
asadollah_nowruzi@yahoo.com |
|
تبریک میلاد مسیح
با سلام ، به عنوان یک مسلمان پیرو محمد ( ص ) میلاد عیسی (ع ) را به عموم پیروان ایشان در سراسرجهان ــ به ویژه ــ هموطنان عزیز مسیحی فارسی زبان ، صمیمانه شادباش می گویم :
برخیز که وقت شادمانی آمد
بخشنده ی آب زندگانی آمد
عیسای مسیح خاک را روشن کرد
پیغمبر صلح و مهربانی آمد !
( اسدالله نوروزی )
|
|
|
سلام و درود به دوستان
به خاطر فوت اقوام نزدیک دو تن از دوستانمان بسیار غمگین شدم
به این دو عزیز آقای احسان بهرام غفاری وآقای گیر سه پیچ از صمیم قلب تسلیت می گویم
برای شما و دیگر دوستان آرزوی سلامتی میکنم
در ضمن ما منتظر شماره های بعدی مجله فرهنگی هستیم
پایدار باشید |
|
|
دوست عزیز، گیر 3پیچ
مصیبت وارده را صمیمانه تسلیت میگویم واز خدا برای تازه درگذشته مغفرت وبرای بازماندگان تحمل دوری مسئلت مینمایم . امیدوارم به زودی شاهد حضور مجدد شما در گروه باشم
امیر حسین
|
|
|
يكي بود يكي نبود روزي يك پسر بود كه عاشق يك دختر كور شده بود و هميشه به دختره ميگفت دوستت دارم.يه روز دختره به پسره ميگه اگر دوتا چشم داشتم كه ميتونستم تو رو ببينم برا هميشه پيشت ميمونم و بعد مدتي يكي پيدا شد كه به دختر چشم داد و دختر تونست پسر رو ببينه ولي وقتي چشمش به پسره افتاد ديد اونم كوره ولش كرد و رفت و پسر به دختر گفت رفتي خدا به همرات ولي مراقب چشمام باش؟
|
|
|
سنگي كه طاقت ضربه هاي تيشه را نداشته باشد هرگز تنديسي زيبا نميشود !!!
فقط يك بار فرصت داري تا از وجودت تنديسي زيبا بسازي.
پس از زخم تيشه خسته نشو ! |
|
|
با حضور علاقمندان به علم یوگا برگزار می شود
برگزاری دوره آموزشی دانش رویا و رویا بینی آگاهانه دوره آموزشی دانش رویا و رویا بینی آگاهانه
در مرکز همایش های مجموعه فرهنگی هنری تهران , دوره آموزشی رویا و رویا بینی آگاهانه روز سه شنبه 5 دی از ساعت 15 الی 20 برگزار می شود .
شایان ذکر است در این کلاس آموزشی عناوین زیرتدریس خواهد شد :
ماهیت رویاها , انواع رویا , رویاها چگونه به وجود می آیند؟ , تمرینات رویا بینی آگاهانه , کنترل رویاها, تجزیه وتحلیل رویاها ,شناخت ودرک زمینه ها و سمبل های رویا
علاقمندان برای کسب اطلاعات بیشتر با شماره های7-77641125
تماس حاصل نمایند ویا به نشانی :خ دکتر شریعتی , روبروی بهار شیراز , مجموعه فرهنگی هنری تهران(سینما ایران) مراجعه کنند
و يا به وبلاگ www.tehranhamayesh.persianblog.com مراجعه نماييد . |
|
.
|
درباره سبزوار رضایی و سایت صهیونیستی بازتاب
از امروز سایت بازتاب را یک سایت صهیونیستی می دانم بی هیچ تعارفی. سایتی که وابسته به محسن رضایی فرمانده پیشین و پشیمان سپاه و عنصر مشکوک در سال های اخیر است.
سبزوار رضایی (موسوم به محسن رضایی) بعد ار دوم خرداد بواسطه تحلیل غلطی که از شرایط کشور داشت بر این گمان بود که به زودی نظام جمهوری اسلامی ساقط می شود و او به واسطه نقشی که در جنگ و سپاه داشته محاکمه خواهد شد! این تحلیل غلط موجب شد تا وی علاوه بر استعفا از سپاه ، به تدریج فاصله خود را با نیروهای اصولگرا بیشتر کرده و تلاش نماید تا از طریق برخی واسطه ها خود را به جریان دوم خرداد نزدیک نماید . او حتی برای ارسال برخی سیگنال های خاص به آمریکا و ضدانقلاب ، با تنظیم یک سناریو پسرش احمد رضایی (که به گفته بسیاری از آشنایانش فردی بسیار فاسد است) را به دوبی و از آنجا به آمریکا فرستاد. احمد رضایی در آمریکا مورد سوء استفاده سیاسی سازمان سیا و برخی دیگر از مراکز اطلاعاتی آمریکا ارتباطاتی قرار گرفت اما از آنجا که فردی بسیار خوشگذران و کودن بود نتوانست مقبولیتی در آنجا پیدا کند. به همین دلیل احمد رضایی از همان راهی که رفته بود دوباره به ایران برگشت اما این بار بدون سرو صدا.
اما طی چند سال اخیر که با پایمردی جریان اصولگرا ، طیف رادیکال اصلاح طلب که قصد استحاله و فروپاشی نظام را داشت منزوی شدند ، سبزوار رضایی که خیالش از تثبیت نظام راحت شده ، مجددا" لباس اصولگرایی بر تن نموده و به قصد تفرقه افکنی بین اصولگرایان و سهم خواهی وارد میدان شده است. رضایی در انتخابات مجلس هفتم به منظور سهم خواهی گروهی تحت عنوان خدمتگزاران مستقل راه انداخت تا بتواند اصولگرایان را دچار تفرقه کند اما در این انتخابات شکست سختی متحمل گردید.
در انتخابات ریاست جمهوری نیز رضایی خود پا به میدان گذاشت اما از آنجا که وی فاقد کمترین محبوبیت مردمی است از آغاز پیدا بود که این حضور صرفا" برای سهم خواهی است. نهایتا" نیز همان گونه که پیش بینی می شد رضایی پس از ایجاد شکاف در بین اصولگرایان -هم از طریق مواضع منافقانه خود و هم از طریق مواضع تفرقه افکنانه زائده رسانه ای ایش یعنی سایت «بازتاب» - در شب انتخابات ریاست جمهوری از رقابت ها کناره گیری کرد. قطعا" اگر او در عرصه باقی می ماند آرای او از آرای باطله هم کمتر می شد.
در جریان مرحله دوم انتخابات ، محسن رضایی و سایت بازتاب تمام تلاش خود را برای پیروزی هاشمی رفسنجانی به کار گرفتند اما رای ۱۸ میلیونی احمدی نژاد رویاهای آنان را باطل ساخت. با این وجود سبزوار رضایی از رو کم نیاورد و هنگام تعیین کابینه نهم ، از طریق تهدید و تطمیع تلاش کرد تا وزارت نفت را از آن خود سازد. (محسن رضایی در زمان خاتمی عاجزانه از او خواسته بود مسئولیت یک استان را به او بسپارند تا خودش را نشان دهد اما خاتمی این کار را نکرد) اما معلوم بود که با توجه به دودوزه بازی های محسن رضایی احمدی نژاد (و هر رئیس جمهور دیگری که بود) وزارت نفت را به رضایی نمی سپرد. بدنبال این ناکامی رضایی ، زائده رسانه ای او یعنی سایت بازتاب شروع به لجن پراکنی منافقانه علیه دولت احمدی نژاد کرد. سایت منافق بازتاب در حمله علیه دولت احمدی نژاد تا بدانجا پیش رفته که در هفته های اخیر علاوه بر دروغ پراکنی علیه احمدی نژاد ، رسما" به وکیل مدافع صهیونیست ها در قضیه هولوکاست تبدیل شده و از اینکه احمدی نژاد موضوع هولوکاست را به عنوان پاشنه آشیل صهیونیسم جهانی مورد هدف قرار داده ، برافروخته شده است.
من مطمئنم سایتی که گردانندگان آن معروف به باج گیری هستند (خبر دروغ علیه افراد منتشر می کنند بعد برای حذف آن رسما" پول می خواهند) هیچ ابایی از اینکه با دریافت پول از صهیونیست ها (با واسطه یا بی واسطه) به حمایت از هولوکاست بپردازند ، ندارند. کمااینکه «فواد صادقی» مسئول سابق و عنصر پشت پرده این سایت قبلا" با دریافت مبالغ کلانی از محسن هاشمی پسر هاشمی رفسنجانی ، رویکرد این سایت را با گرایش خاندان هاشمی تنظیم می کرد. قطعا" کسانی که به دریافت پول حرام عادت کرده اند برایشان تفاوت نمی کند که این پول از محسن هاشمی باشد یا از واسطه های صهیونیست ها.
|
|
|
چرا جوابیه؟
سلام به خوانندگان مجله الکترونیکی روزانه یا به قول مبین جذابترین ، بی نظیر ترین ، توپ ترین ، عالی ترین ، بی نظیر ترین ، ترین ترین و بازم ترین مجله الکترونیکی در تمام کهکشان راه شیری و ماستی و باقی لبنیات . مطلبی در خصوص بحث هایی که با منتقدین می کنم می خواستم یاد آور شوم به مبین و سایر اعضا .این که بعضی انتقاد می کنند یا موضوعی می آورند و من وارد بحث می شوم به هیچ وجه قصد مجادله شخصی ندارم چون به هر حال احسان ،میلاد ، شیطونک ، من یا محمد یا سلمان یا ... در مورد مسائل سیاسی راهمان را انتخاب کرده ایم و برای من شخصآ همه این سوالاتی و شبهاتی که برخی مطرح می کنند چندین سال است که حل شده البته انکار نمی کنم من هم تا سالها با این شبهات درگیر بودم مسئله کمک به لبنان و خیلی مسائل دیگر مسئله ای نیست که مربوط به احمدی نژاد یا خاتمی باشد از قبل زمان رفسنجانی هم بوده و دلیلش برای من روشن شده و برای میلاد و احسان و همفکران ایشان هم با دلایل من همفکر من نمی شوند در مورد سایر مسائل دولت نهم هم به همین ترتیب اما اگر بحث می کنم یا جوابیه می دهم برای کسانی است که هنوز مردد در انتخاب راهند که هر دو دلیل را بشنوند و انتخاب کنند وگرنه قصد دعوای شخصی با این دوستان را هم ندارم .اما اگر این بحث ها برای اعضا خسته کننده می شود من هم سعی می کنم دیگر جوابیه ننویسم باور کنید این طوری من هم راحت ترم چون رد یک موضوع ازموضع یک منتقد خیلی راحت است شما به راحتی می توانید بگویید ماست سیاه است و کسی که می خواهد جواب دهد باید اول رنگ را تعریف کند بعد نمونه های رنگ سفید را نشان دهد بعد ثابت کند که ماست سفید است تازه با این همه دلایل و معرفی رنگ سفید شخص منتقد به راحتی می تواند بگوید اگه ماست سفید است پس چرا تو تاریکی سیاه است این یک مسئله ساده و روشن بود حالا ببینید برای یک مسئله سیاسی و اجتماعی دلیل آوردن و اثبات یک مسئله چقدر سخت می شود. خلاصه اینکه برای من هم جوابیه ندادن خیلی راحت تر است. از دوستان موافق یا مخالف دولت و فرهنگ و دین هم خواهش می کنم نظرات خود را به عنوان یک نظر و سلیقه بدون توهین مطرح کنند اینکه فلان کس از احمدی نژاد بدش می آید پس حتمآ جیره خوار صهیونیست هاست یا فلان کس از احمدی نژاد خوشش می آید پس حتمآ جیره خوار دولت است درست نیست مطمئن باشید این دوستان از هر طیفی اگر جیره خوار بودند که در روزانه قلم نمی زدند خودشان یه روزنامه عریض و طویل راه می انداختند تا جیره بیشتری به آنها تعلق گیرد ماها هر کدام سلیقه سیاسی ، اجتماعی و دینی مان این گونه رقم خورده و طبیعی است بر سلیقه مان هم پا فشاری می کنیم و هیچ ربطی به جیره خواری هیچ گروهی ندارد ....ایام به کام ... یا حق .
|
|
|
آدمی بد کار به هنگام مرگ فرشته ای را دید که نزدیک در دروازه های جهنم ایستاده بود.
فرشته ای به او گفت: یک کار خوب در زندگیت انجام داده ای و همان به تو کمک خواهد کرد. خوب فکر کن چی بوده! مرد به یاد آورد که یک بار هنگامی که در جنگل مشغول رفتن بود عنکبوتی را سر راهش دید و برای آنکه آن را زیر پا له نکند مسیرش را تغییر داد. فرشته لبخند زد و تار عنکبوتی از آسمان پایین آمد و با خود مرد را به بهشت برد. عده ای از جهنمی ها نیز از فرصت استفاده کرده تا از تار بالا بیایند. اما مرد آنها را به پایین هل داد مبادا که تار پاره شود. در این لحظه تار پاره شد و مرد دوباره به جهنم سقوط کرد.
فرشته گفت: افسوس! تنها به فکر خود بودن همان یک کار خوبی را که باعث نجات تو بود ضایع کرد.
|
|
|
معضل رهبري در جريان اصولگرا
در انتخاباتي كه گذشت اكثريت مردم به كساني راي دادند كه آنها را اصولگرا ميدانستند بدون اينكه اطلاع دقيقي از اختلافات دروني جبهه اصولگرايي داشته باشند. در نگاه من علت پيروزي ليست ائتلاف اصولگرايان نه ادعاي آنها در مورد ائتلاف و نه حمايت از قاليباف نبود، بلكه وجود چهرههايي چون چمران و شيباني و خادم كه نزد مردم شناخته شده بودند دليل اين پيروزي است. اكنون كه ليست حاميان دولت شكست خورده است ساده است كه مسئوليت شكست را بر شكستخورده بار كنيم و با برندگان در نيش زدن به بازندگان همراه شويم اما اين كار تنها ميتواند از اعضاي حزب باد سر بزند كه نميتوانند از وسوسه همراهي با طرف برنده خلاص شوند. ميتوانيم ادعا كنيم آقاي چمران در هر ليستي قرار ميگرفت آن ليست قاطعانه در انتخابات پيروز ميشد. البته چمران بزودي نتيجه انتخاب خود را در قالب حملات شديد و ساختاري احزاب به دولت خواهد ديد. همچنين انتظار ميرود در شوراي شهر تهران حاميان قاليباف با اصلاحطلبان در حمايت از سياستهاي شهردار در تفاهم كامل عمل كنند. در اين صورت بعيد نيست شاهد هماهنگي بيشتر اين دو جريان در انتخابات آتي مجلس در مخالفت با رييس جمهور نيز باشيم. اما چرا ائتلاف رايحه خوش خدمت وارد رقابت انتخاباتي شد؟
از فرداي پيروزي احمدينژاد در انتخابات رياست جمهوري، دو گروه به مخالفت با وي برخاستند. گروهي بدلايل شخصي و احساس ناديده گرفته شدن توسط احمدي نژاد و گروهي بدليل اختلاف نظرهاي بنيادي با وي. گروه اول براي جبران احساس تحقير خود گروه دوم را وارد صحنه كرد. البته خوب است اين گروه انديشه كنند كه با وجود ايجاد دودستگي (يا بهتر بگوييم اضمحلال) در جريان اصولگرا و مخالفت با رييس جمهور، نهايتا جايگاه جديدي بدست نياوردند و هنوز عضو شورا هستند، چيزي كه در معيت رييس جمهور هم چه بسا بهتر قابل دسترسي بود. اين دو جريان در مواضع سياسي و اجتماعي خود رهبري احمدي نژاد بر جناح اصولگرا را رد ميكنند در حالي كه خودشان هم در حد و اندازه رهبري اين جريان نيستند. بنابراين در حال حاضر جريان اصولگرا دچار تشتت نيروها و فقدان رهبري شده است. لزوم رهبري رييس جمهور يك مساله كاملا طبيعي است چرا كه در زماني كه يك جناح سه مصدر انتخاباتي شورا، مجلس و رياست جمهوري را در دست دارد بهترين گزينه براي رهبري اين جناح شخص رييس جمهور با پشتوانه آراء ميليوني مردم است. با اين حال نخبگان اصولگرا از پذيرش رهبري سياسي (نه فكري) احمدي نژاد استنكاف ميكنند. هر حركت جمعي نيازمند وجود رهبري است.البته در اين مساله نياز هست كه بدنه جمع داراي تقواي سياسي لازم باشند تا بر نفس خود غالب شده و تبعيت از حركت رهبر را پذيرا باشند، مخصوصا وقتي كه قانوني براي نافذ كردن خودبخودي اراده رهبر بر جمع وجود نداشته باشد.
با اينكه احمدي نژاد مظهر تفكر اصولگرايي بود بدليل كمبود تقواي سياسي در ميان نخبگان اين جريان، آنها نه تنها وي را تنها گذاشتند بلكه به جبهه دشمن پيوستند. زماني كه احمدي نژاد آماده ميشد وزراي مورد نظر خود را به مجلس معرفي كند عماد افروغ ميگفت «صداي پاي ديكتاتوري ميآيد». آيا اين نوع سخن گفتن تنها ناشي از اختلاف نظر در تفسير اصولگرايي است؟ آيا ما ميتوانيم دل خود را به اين خوش كنيم كه اين افراد نام خود را اصولگرا ميگذارند؟ آنها وقتي رهبري جناح اصولگرا را ميكوبند در واقع زير پاي عمود اين خيمه را خالي ميكنند و اگر ستون خيمه نباشد چهار ميخ كناري هم به كاري نخواهد آمد. البته اختلاف نظر در چارچوب اصولگرايي امري پذيرفته شده است. اما تمسخر، تخريب ، ديکتاتور خواندن و مواضع نمايشي بر عليه رييس جمهور معنايي جز تضعيف موقعيت مظهر اصولگرايي نخواهد داشت. ستاد حاميان دولت وارد انتخابات شد تا مساله عدم پذيرش رهبري احمدي نژاد را با راي مردم حل کند که در اين راه شکست خورد. اما ما از عملکرد خود در انتخابات شوراها به هيچ وجه پشيمان نيستيم. بيهوده بود که از ما بخواهند به ليستي راي بدهيم که مدير مسئول بازتاب در آن عضويت دارد. ما به حمايت از رييس جمهور ادامه مي دهيم حتي اگر تمام نخبگان و حتي مردم به او پشت کنند و تنهايش بگذارند.
|
|
pesari_az_babol_2000@yahoo.com |
|
شاگردي از استادش پرسيد: عشق چست؟استاد در جواب گفت:به گندم زار برو و پر خوشه ترين شاخه را بياوراما در هنگام عبور از گندم زار، به ياد داشته باش كه نمي تواني به عقب برگردي تا خوشه اي بچيني شاگرد به گندم زار رفت و پس از مدتي طولاني برگشت.استاد پرسيد:چه آوردي؟ و شاگرد با حسرت جواب داد:هيچ! هر چه جلو ميرفتم، خوشه هاي پر پشت تر ميديدم و به اميد پيدا كردن پرپشت ترين، تا انتهاي گندم زار رفتم .استاد گفت: عشق يعني همين شاگرد پرسيد: پس ازدواج چيست؟استاد به سخن آمد كه:به جنگل برو و بلندترين درخت را بياور اما به ياد داشته باش كه باز هم نمي تواني به عقب برگردي شاگرد رفت و پس از مدت كوتاهي با درختي برگشت. استاد پرسيد كه شاگرد را چه شد و او در جواب گفت:به جنگل رفتم و اولين درخت بلندي را كه ديدم، انتخاب كردم. ترسيدم كه اگر جلو بروم، باز هم دست خالي برگردم .استاد باز گفت:ازدواج هم يعني همين. |
|
|
پاسخ
بر روی ما نگاه خدا خنده میزند
هر چند ره به ساحل لطفش نبرده ایم
زیرا چو زاهدان سیه کار خرقه پوش
پنهان ز دیدگان خدا می نخورده ایم
پیشانی ار ز داغ گناهی سیه شود
بهتر ز داغ مهر نماز از سر ریا
نام خدا نبردن از آن به که زیر لب
بهر فریب خلق بگویی خدا خدا
ما را چه غم که شیخ شبی در میان جمع
بر رویمان ببست به شادی در بهشت
او میگشاید ... او که به لطف و صفای خویش
گویی که خاک طینت ما را ز غم سرشت
طوفان طعنه خنده ما زلب نشست
کوهیم و در میانه دریا نشسته ایم
چون سینه جای گوهر یکتای راستیست
زین رو به موج حادثه تنها نشسته ایم
ماییم ... ما که طعنه زاهد شنیده ایم
ماییم ... ما که جامه تقوا دریده ایم
زیرا درون جامه به جز پیکر فریب
زین راهیان راه حقیقت ندیده ایم
آن آتشی که در دل ما شعله میکشد
گر در میان دامن شیخ اوفتاده بود
دیگر به ما که سوخته ایم از شرار عشق
نام گناهکاره رسوا نداده بود
بگذار تا به طعنه بگویند مردمان
در گوش هم حکایت عشق مدام ‚ ما
هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق
ثبت است در جریده عالم دوام ما
فروغ فرخزاد
|
|
|
در جاده موفقيت!
مادام كوري، سلامتياش را از دست داد اما به اهدافش رسيد و خدمت بسيار بزرگي به بشريت كرد. اديسون هرگز از آزمايشها و تحقيقاتش نااميد و خسته نشد و هر روز اميدوارتر از قبل به كارش ادامه ميداد. در زندگي سر تا سر پرفراز و نشيب همة انسانهاي موفق ويژگيهاي مشتركي يافت ميشود.
ممكن است كه بسياري از ما اين روحيات و خصوصيات فردي را نداشته باشيم اما دانشمندان ثابت كردهاند كه درخشش و موفقيت افراد در زمينههاي مختلف تنها به 20% استعداد آنها و 80% تلاش و پشتكارشان بستگي دارد. هر كدام از ما ويژگي روحي و اخلاقي را ميتوانيم در خودمان خلق كنيم و يا از بين ببريم. ما نيز ميتوانيم از برترينها باشيم اما بايد بدانيم كه همة موفقها چگونه عمل كردهاند:
1 - بسيار صادق و درست كردار هستند:
همة كساني كه موفقيت را لمس كردهاند. همواره اصل درستكاري و صداقت را سرلوحة كارهايشان قرار دادهاند. ممكن است بسياري با فريب و نيرنگ به ظاهر پيروز باشند، اما به راستي اين درستكاران هستند كه تا انتهاي خط، گوي سبقت را از ديگران ميربايند.
2 - محتاط هستند:
به خاطر همين ويژگي است كه ميتوانند از همة موانع به راحتي عبور كنند و همه چيز را پشت سر بگذارند. آنها هرگز بيگدار به آب نميزنند.
3 - سخت كوش و پرتلاش هستند:
براي اين افراد زحمتكش پول بادآورده مفهومي ندارد. آنها لازمه رسيدن به موفقيت را سختكوشي ميدانند و براي رسيدن به موفقيت از هيچ تلاشي فروگذار نميكنند.
4 - تشنه يادگيري هستند:
آنها علاقه بسيار زيادي براي يادگيري در هر زمينهاي دارند. انسانهاي موفق، خودشان را بالا ميكشند و همواره در مسير رشد و بالندگي قدم ميگذارند. آنها از تمام جنبههاي زندگي و به خصوص از اشتباهاتشان درس عبرت ميآموزند و از اين كار ابايي ندارند.
5 - مهربان و صميمي هستند:
تا به حال دقت كردهايد كه انسانهاي موفق چقدر مردم دار و اجتماعي و مهربان هستند. همين ويژگيهاي اخلاقي آنهاست كه محبوبيتشان را بيشتر ميكند و به آنها اين توانايي را ميدهد كه سايرين را نيز در راه رسيدن به موفقيت ياري كنند.
6 - وفاي به عهد ميكنند:
قول دادن و به آن عمل كردن، اصلي است كه ميليونها انسان را در مسير صحيح قرار داده و آنان را جزء افراد موفق ميشمارد.
7 - در مواجه با مشكلات، به دنبال راه حل هستند:
به عقيده آنها مشكلات فرصتي است طلايي و گرانبها براي انجام دادن غير ممكنها. آنها به هيچ وجه از مشكلات نميترسند و شكايتي هم ندارند. انسانهاي موفق، همواره در جست و جوي يافتن راه حل هستند.
تنها كافيست كه از همين حالا اين شاخصها را در خودتان تقويت كنيد. سپس متوجه ميشويد كه شما نيز وارد جاده موفقيت شدهايد. همواره تصوير نهايي هدف و آرزويتان را بزرگ و پررنگ براي خودتان ترسيم كنيد. يك مهندس ساختمان، هر روز كه بر سر ساختمان در حال ساخت، حاضر ميشود با در دست داشتن يك نقشه، تصوير نهايي را براي خودش تكميل ميكند. شما نيز چنين عمل كنيد، نقشه به دست پيش رويد و از اراده و قدرت بيكران الهي غافل نباشيد.
|
|
|
یادداشت های همین جوری
بحث های انتخاباتی و کرکری خواندن برای اصلاح طلبان از طرف دوستان اصول گرای گروه گرم است . دوستان اصول گرا بهم تبریک می گویند برای این پیروزی عظیم !!! و دستان هم را می فشارند و با مطبوعاتی که یکپارچه شده است تریبون دولت و بزرگنمایی کارهایی که انجام نشده و پزی خالی است و طبل تو خالی ، جای سخنان دوستان دوم خردادی بسیار خالی حس می شود و البته این از کم آوردن نیست ، بلکه ذات دوم خردادی بودن یعنی تفکر ، سپس سخن گفتن و البته بر این احساسات تند دوستان اصلا نباید وقعی گذاشت و تاملی کرد . چون مانند کارهای بیهوده و دهان قشر ساده لوح پر کن !!! دولت می باشد .
بگذریم . دوستان اصول گرای عزیز ، پس از اتمام زمان رای گیری در روز جمعه و شمارش آرا ، از بس آرا غیر منتظره می نمود ( احتمالا یا می دانید و یا نمی دانید که آرا کلا به نفع اصلاح طلبان بود ) بازرسان انتخاباتی از حوزه ها بیرون فرستاده شدند ، در اکثر حوزه ها ، صندوق ها برای مدت چند ساعت غیب شد و گم شد و پس از یکسری ژانگولر بازی ، بالاخره این صندوق ها پیدا شد و نتیجه شگفت انگیز تر شد . مثلا خانم احمدی نژاد که سی و پنجم بودند ، یهو شدند جزو ده نفر اول ! رای های آقای مسجد جامعی یکهو مردود اعلام شد و از بس این حرکت ضایع بود که تصمیم گرفته شد که حداقل چهار تا از رای ها را برای ایشان بگدارند تا ... .
دوستان اصول گرای گروه که دولت قبل و تمامی آدم هایی که به دولت قبل رای داده اند را متهم به جیره خواری ، دزدی ، حماقت و هزاران نسبت دیگر می کنید ، یادتان باشد از سی میلیون آدم که می توانستند رای بدهند ، بیست و دو میلیون به خاتمی رای دادند ولی از چهل و خورده ای میلیون ، هفده میلیون به آقای احمدی نژاد رای دادند و مطمینا حرف و حدیث ها را هم که احتمالا نمی خواهید از من بشنوید و می گذریم . ( فقط سرخ شدن چهره هاشمی و رگ های بیرون زده کروبی را به یاد آورید ) .
دوستان اصول گرا ، چه زود فراموش کردید که یکی از بالاترین دست آوردهای دوم خرداد این بود که گفته شد در این مملکت جوانها هم وجود دارند و اگر شما به راحتی آب خوردن دولت خاتمی را می چلانید ، مطمینا از برکات خاتمی است که شما می توانید به این راحتی ابراز تنفر بفرمایید . اگر یادتان باشد قبل از دوران ایشان پای دخترها در گونی سوسک و بر پشت اکثر پسرهای این مملکت البته نه به جرم زنا و قتل و دزدی و غیره بلکه به جرم پوشیدن آستین کوتاه یا گوش دادن نوار ، خط هایی از شلاق های همین وزرای خودمان نقش بسته بود و بیداد می کرد که هنر نزد ایرانیان است و بس ( مخصوصا از نوع خطاطی ) .
دوستان اصول گرای گروه ، بارها در همین ستون از شما پرسیده ام که یک شیر مردی پیدا شود و جای دفاع از سفرهای بیهوده دسته جمعی هیات دولت و خود دولت فخیمه ، حداقل یک مورد نتیجه اعلام بفرماید که ما هم بدانیم این سفرها نتیجه هم داشته که هوز شما دوستان این زحمت را نکشیدید و نفرماییدید ! می دانم آنقدر این سفرها پر بار بوده که شما نمی توانید از بین نتایج حاصله یکی را انتخاب کنید ولی حداقل یک مورد را به بنده حقیر عنایت بفرمایید تا من از گمراهی و بی ایمانی خارج شوم .
دوستان اصول گرای گروه ، فرق دولت چشم و چراغی تان با دولت چشم و چراغی بنده در این است که وقتی آقای سوسول گرا هر حرفی می زد در دنیا مانند توپ صدا می کرد و اروپاییان خود را هلاک می کردند که یک نوعی خود را به آن حرف ربط دهند و پز بدهند ولی دولت شما هر وقت نامه ای به اینور و آنور می نویسد ، فقط شادی و فرح انگیزی برای مردم آن کشور به ارمغان می آورد و حکم مجله ای طنز برای ملت ها پیدا کرده . نمونه اش دلسوزی برای مردم آمریکا که به گفته تمامی جهانیان ( من را متهم نکنید ، حرف من نیست ) بالاترین حقوق برای مردمش در نظر گرفته شده و بالاترین میزان احترام به انسانها و شان انسانی در آن کشوریافت می شود و جالب تر اینکه از هر فرقه ای در آن کشور باشد می تواند به راحتی ابراز احساسات و بیان عقاید کند و برادران اطلاعاتی آمریکا و بسیج نیویورک هم بهشان کاری ندارد و مطمینا مانند ما نیستند که دم از برادری ادیان بزنند و میزان دیه یک فرد اقلیت به اندازه یک پاکت شیر میهن باشد .
دوستان اصول گرا ، دولت فخیمه شما وقتی سخن می گوید برایش عده ای چوپان ، رهگذر ، مردم عادی و ... سوت می کشند و دولت فخیمه ما هر وقت حرف می زد ، اندیشمندان و طبقه تحصیلکرده دنیا برایش هورا می کشیدند و به احترام سخنانش می ایستادند . هر دو رییس جمهور ما در نیویورک صحبت کردند . سوسول گرای ما از گفتگوی تمدن ها گفت و حضار در آن مجلس همگی به احترام سخنانش ایستادند و یکربع تمام برایش کف زدند ( بی سابقه ترین کار در تاریخ سیاسی آن مکان ) ولی وقتی نور چشمی شما حرف زد ، نمایندگان دولت های بزرگ یا در راهرو ها ایستادند و یا آنهایی هم که ماندند آنقدر فشار عصبی از اینهمه توهین بهشان وارد شده بود که سالن را ترک کردند و پس از پایان نه تنها تشویقی صورت نگرفت ، بلکه همه خدا را شکر گفتند که سخنرانی طولانی نور چشمی شما تمام شد ( چون ایشان اشتباها دروس حوزوی و قرآنی را برای یک سری گبر قرایت فرمودند ) .
دوستان اصول گرا ، به نظر حقیر حرف زدن بر دو نوع است . یا از روی عقل است که باید بنیاد علمی داشته باشد و یا از روی دل است که پشتوانه روحی باید داشته باشد . مانند فرمول فیزیک برای اولی و شعر برای دومی . ولی متاسفانه نور چشمی شما سومین نوع را هم اختراع نمودند و آنهم حرف زدن از روی نادانی و خیک بود . دولتی که در عمر شریفشان گرمسار ، اردبیل ، تهران را دیده و در این مدت یکسال تازه توانسته است ایران را هم ببیند ، نمی دانم چطور به خودش اجازه می دهد راجع به دنیا به این راحتی ابراز عقیده بکند ؟ اصلا ایشان در کجای دنیا دو روز بوده که از نزدیک با دنیا آشنا شده باشد ؟ از کجا می داند که مردم آمریکا از دولتشان بی زارند که برایشان مثنوی می نویسد ؟ از کجا به ایشان وحی می رسد که ملت ها از اسراییل بدشان می آید و عاشق سید حسن نصر الله هستند ؟ اصلا ایشان برای چه اینهمه نامه می نویسد که نه خودش بلکه مردم کشورش سرافکنده شوند ؟ حتما در فامیل تان یکی را دارید که در یک سویی از این دنیا باشد ، تو رو به هر چه می پرستید ازش بپرسید چه احساسی در این یک ساله داشته ؟ آیا وقتی خاتمی رییس جمهور بود سرش را بالا می گرفت و با افتخار می گفت ایرانیم یا امروز ؟
دوستان اصول گرا ، شما هر انتقادی را با عملیات انتحاری پاسخ می گویید و زیر بولدوزر له می کنید و در بوق می کنید که انتقادتان را فریاد بزنید . شرق فریاد می زد ؟ ابراهیم نبوی ؟ سعید حجاریان ؟ دکتر سروش ؟ عمادالدین باقی ؟ یاس نو ؟ سلام ؟ موسوی ؟ طبرزدی ؟ و دو میلیون اسم و روزنامه دیگر که فقط در جمع چهار تا دانشجو ابراز عقیده میکردند ، آیا ارزش اینهمه حبس و شلاق را داشتند ؟ اصلا کی از این ها بت ساخت ؟ آیا خود شما نبودید که بت شان کردید و بعد با تبر از بنیاد ریشه کن شان کردید ؟ جهانبگلو برایش چه اتفاقی می افتد که یک شبه احساس می کند سی سال بیشتر از عمرش را اشتباه می کرده و جاسوس اجنبی بوده ؟ چهره زرد و رنگ پریده و دستان ملتهبش و تیک های عصبی اش حکایت از خیلی چیزها دارد که در آن یک شب برایش ارمغان آورده بود .
دوستان اصول گرا که رضا شاه را از یزید بدتر می دانید ، در زمان آن ملعون ، نانوایی که نان را یک شاهی گران تر فروخته بود به تنور افکنده شد و طی دوران سلطنت آن ملعون ، نان هیچگاه قیمتش تغییر نیافت . ولی در زمان دولت فخیمه و منجی عالم بشریت شما ، نان هر روز گران تر می شود و دولت فخیمه اعلام می کند که مبارزه می کنیم و احتمالا دو تا نانوایی را هم در یافت آباد بطور نمادین پلمپ می کند و اگر نان بخرید متوجه می شوید که همه جا گران شده و دولت فخیمه شما حتی حرفهایش برای چهار تا نانوا هم پشیزی ارزش ندارد .
اگر بخواهم باز هم بگویم ، مثنوی هفتاد من کاغذ می شود و جا برای مطالب باقی دوستان تنگ . پس فقط می گویم لطفا خودتان را گول نزنید که نه تنها هاله ای از نور ایشان را نگرفته ، بلکه کم کم همان شعله نیم سوزی هم که بودند دارد تبدیل می شود به بی شعلگی . نمونه اش انتخابات اخیر که مست تان کرده . از دوازده میلیون تهرانی ، یک میلیون نفر رای دادند و واقعا جای تبریک دارد اینهمه شور و هیجان برای چنین دولتی که می گوید بیش از هشتاد درصد مردم در انتخابات شرکت کرده اند !!! در تهران که نیم درصد هم نشد ، باقی استان ها را هم نمی دانم . همین .
|
|