بخش اول |
مطالب ارسالی نویسندگان ثابت «روزانه» |
|
6 دی
هیچ کس نمی تواند تو را غمگین کند. هیچ کس نمی تواند تو را نگران کند. هیچ کس نمی تواند احساساتت را جریحه دار کند. هیچ کس نمی تواند تو را به کاری غیر از خواسته درونی ات، وادار کند.
وین دایر فرستنده:
saheledoosti@yahoo.com ************** هر آنچه مرا نكشد، قويترم خواهد ساخت فرستنده:
s_ir62@yahoo.com |
|
حديث روزانه
arash_new2001@yahoo.com |
|
به مردم بگویید بهتر از آن چیزی كه می خواهید به شما بگویند.
امام محمد باقر (ع) |
|
نکات ريز خانه داري
mitramrz@yahoo.com |
|
بخش دوم : نکاتی درباره ی نگهداری و استفاده از مواد غذایی
پوست کندن میوه ها و سبزی ها
برای جدا کردن پوست سبزی ها و میوه های پوست نازک به شرح زیر عمل کنید :
میوه های پوست نازک را درون کاسه ای قرار بدهید و روی آن آب جوش بریزید تا آب کاملا" سطح میوه ها را بپوشاند . سپس یک دقیقه میوه ها را در همان حال رها کرده ، آنگاه با یک چاقوی نوک تیز پوست آنها را جدا کنید .
گوجه فرنگی را که مدتی در یخچال نگهداری کرده اید را می توانید به کمک چاقو آسانتر پوست بکنید . برای این کار با پشت چاقو روی همه ی قسمتهای گوجه خط می اندازیم و سپس با نوک چاقو پوست گوشه ای از آن را جدا می کنیم . آنگاه به کمک دست بقیه پوست را می کنیم.
برای آنکه پوست میوه هایی مانند انگور ، گوجه فرنگی یا پرتقال آسانتر کنده شود ، آنها را 2 دقیقه درون آب جوش می گذاریم و سپس از آب جوش بیرون آورده ، داخل آب سرد می اندازیم . پوست آنها به آسانی کنده خواهد شد.
برای آنکه پوست سیب زمینی به راحتی کنده شود می توانید به آب جوش یک قاشق چایخوری جوش شیرین اضافه نمایید .
برای جدا کردن پوست دوم باقلا روی آن نمک بپاشید . پس از 5 دقیقه به راحتی پوست آن را جدا کنید .
|
|
آرایشی - بهداشتی
amoozesh_v_sh@yahoo.com |
|
ناخن جويدن آيا ناخن جويدن امري شايع و متداول بشمار مي آيد؟
ناخن جويدن عادتي متداول است ولي معمولا يک مشکل جدي براي کودکان بشمار نمي آيد. اين عادت بيشتر در دوران جواني و بلوغ ديده مي شود زمانيکه نيمي از تمام کودکان تا اندازه اي ناخن هايشان را مي جوند.
چه مشکلات و عللي باعث ايجاد اين عادت مي شود؟
اکثر کودکاني که ناخن خود را مي جوند هيچ مشکلي ندارند. در بعضي موارد خود ناخن جويدن ممکن است ايجاد مشکل نمايد.
مانند: 1- عفونت باکتريال 2- ايجاد زگيل اطراف ناخن 3- خون ريزي 4- آسيبهای دائمی و مزمن ناخن ها .
http://lover-than-love.mihanblog.com |
|
صهیونیسم
komeil_fa84@yahoo.com |
|
17- ماركسيسم، دارونيسم و نيچه ايسم در خدمت كه؟
مي دانيم[1] كه غير صهيونيستها طوري تربيت شده اند كه نمي توانند وقايع تاريخي و مشاهدات خود را بدون پيش داوري، تحليل كرده و از اين تحليلها نتيجه عملي بگيرند و استفاده نمايند.
بگذار خود را با اصولي كه ما به نام علم( تئوري) به آنها ديكته كرده ايم سرگرم كنند با توجه به اين هدف ما به ياري مطبوعات( رسانه هاي گروهي) اعتماد غير صهيونيست ها را به صحت اين تئوري ها جلب مي كنيم. روشنفكران غير صهيونيست علوم را بطور مجزا از هم مورد تحقيق قرار مي دهند وبي آنكه خود متوجه باشند، اطلاعات فراوان و نتايج گرانبهائي را فراهم مي آورند ولي آنها را در متن عمل پياده نمي كنند، اما عوامل ما اطلاعات بدست آمده از اينگونه تحقيقات را با هم تلفيق و تركيب كرده تا به يك كل دست يابند و فكر خود را در جهت خواستهاي ما پرورش دهند.
فكر نكنيد آنچه كه در بالا گفته شد تنها يك حرف است.دقت كنيد كه ما چگونه موفق شديم داروينيسم، ماركسيسم و نتيجه ايسم را بال و پر بدهيم. صهيونيست ها بايد بسادگي به اهميت نقش ويرانگر نظريه هاي بالا روي ذهن و انديشه غير صهيونيست ها پي ببرند
|
|
فردوسي طوسي
baran432002@yahoo.no |
|
در همین زمان است که زرتشت آیینی نو می آورد:
خجسته پی و نام او زردهشت
که آهرمن بدکنش را بکشت
به شاه جهان گفت: پیغمبرم
ترا سوی یزدان همی رهبرم
و این پیامبر در نخستین پیام خویش به شاه می گوید که دین و حکومت باید یکی باشد:
بیاموز آیین و دین بهی
که بی دین همی خوب ناید شهی
و شاه نیز همگان را فتوا می دهد که به غیر از دین من:
به آیین پیشینگان منگرید!
در دیار ارجاسب اما داستان را باور نمی کنند و تسلیم دین و شاه نو نمی شوتد و این همه را به مسخره می کیرند، غافل از ان که چه اژدهایی دارد تنوره می کشد:
یکی پیر پیش آمدش سرسری
به ایران به دعوی پیغمبری
همی گوید از آسمان آمدم
ز نزد خدای جهان آمدم
خداوند را دیدم اندر بهشت
مرین زند و استا همه او نوشت
ارجاسب پس از این نامه ای به گشتاسب می نویسد و او را از فریب آیین تازه واز ریشه کن کردن آیین کهن می ترساند:
شنیدم که راهی گرفتی تباه
مرا روز روشن بکردی سیاه
بیامد یکی پیر مهتر فریب
ترا دل پر از بیم کرد و نهیب
سخن گفت از دوزخ و از بهشت
به دلت اندرون هیچ شادی نهشت
تو او را پذیرفتی و دینش را
بیاراستی راه و آیینش را
بیفکندی آیین شاهان خویش
بزرگان گیتی که بودند پیش
شاه نو اما در فکر قدرت است و آیین نو بهترین سرمایۀ این راه. پس لشکر گرد می آورد تا به نبرد با ارجاسب برخیزد. در این میان وزیر دانشمند و فرزانۀ او، اما سخنانی دارد که باید بارها و بارها خواند و از آن درس گرفت |
|
|
چهارشنبه: پیامبر اعظم درسهایی از زندگی از پیامبر گرامی اسلام درسال پیامبر اعظم(ص) 91ـ قدرشناسى
پيامبر صلى الله عليه و آله بسيار وفادار و حق شناس بود، و بر همين اساس ، ثويبه كنيز آزاد شده ابولهب با اينكه بيش از چند روز شير به او نداده بود، آن حضرت بعدها همواره جوياى حال ثويبه مى شد، و به خاطر محبتهاى او در دوران شيرخوارگى ، از او احترام مى كرد. حتى پيامبر صلى الله عليه و آله در مدينه ، براى او (كه در مكه مى زيست ) لباس و هديه هاى ديگر مى فرستاد، ثويبه در سال هفتم هجرت از دنيا رفت . پيامبر صلى الله عليه و آله ، از وفات او غمگين گرديد و از خويشان او جويا شد، تا به آنها محبت كند.
92ـ قرائت قرآن
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله چنان بود كه نمى خفت تا اينكه مسبحات را قرائت مى فرمود. و مى گفت : در اين سوره ها آيه اى وجود دارد كه از هزار آيه برتر است .
پرسيدند: مسبحات چيست ؟ حضرت فرمود: سوره هاى حديد، حشر، صف ، جمعه و تغابن
93ـ كار و تلاش
روزى پيامبر صلى الله عليه و آله با اصحاب خود نشسته بودند. پيامبر جوان نيرومندى را ديد كه اول صبح مشغول كار و تلاش مى باشد. بعضى از حاضران گفتند: اين شايسته تمجيد و ستايش بود، اگر نيروى جوانى خود را در راه خدا به كار مى انداخت ؟ پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: چنين نگوييد، اگر اين جوان كار مى كند تا نيازمنديهاى خود را تاءمين كند و از ديگران بى نياز گردد، در راه خدا گام برداشته و همچنين اگر به نفع پدر و مادر ناتوان و كودكان خردسالش كار كند و آنها را از مردم بى نياز سازد، باز هم در راه خدا قدم برداشته است.
94ـ كاشتن درخت
جابربن عبدالله انصارى (ره ) گفت : رسول خدا صلى الله عليه و آله بر ام مبشر انصارى در نخلستانى كه داشت ، وارد شدند و فرمودند: اين نخل ها را مسلمان كاشته يا كافر؟ عرض كرد: مسلمان آنها را كشت كرده است . فرمودند: مسلمان هر درختى بنشاند، يا زراعتى بكند و آدمى و چهارپايان از آن بخورند براى او صدقه به حساب مى آيد.
95ـ كرامت
پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله به يكى از خانه هاى خود وارد شد و اصحاب او به محضرش مشرف شدند، تعداد اصحاب بسيار بود و اتاق پر شده بود.
جريربن عبدالله در اين هنگام وارد شد، اما جايى براى نشستن نيافت و در نزديكى درب نشست .
پيامبر صلى الله عليه و آله عباى خود را برداشت و به او داد و فرمود: اين عبا را زيرانداز خود قرار ده . جرير عبا را گرفت ، و بر صورت خود واگذارد و آن را مى بوسيد و گريه مى كرد آنگاه آن را جمع كرد و به پيامبر صلى الله عليه و آله رو كرد و گفت : من هرگز بر روى جامه شما نمى نشينم . خداوند تو را گرامى بدارد، همان گونه كه مرا گرامى داشتى .
پيامبر صلى الله عليه و آله نگاهى به سمت چپ و راست خود كرد و سپس فرمود: هرگاه شخص محترمى نزد شما آمد، او را گرامى بداريد، و همچنين هر كسى كه را از گذشته بر شما حقى دارد؛ او را نيز گرامى بداريد. |
|
|
هر روز چند آيه قرآن بخوانيم
« براى شنيدن آيه مورد نظر بر روى شماره آيه كليك كنيد و براي مشاهده تفسير الميزان و نمونه بر روي آيه کليک کنيد »
سوره:
سورة البقرة
آيات:
286
محل نزول:
مدینه
|
|
|
|
آیات امروز را می توانید از طریق این لینک هم مطالعه کنید
توضيح: هر روز مي خواهيم يک صفحه از قرآن را با هم بخوانيم (به همراه معني آن. هر روز چند دقيقه وقت مي ذاريم، بعد از يه مدت مي بينيم کل قرآن را ختم کرده ايم، به همين راحتي.
فرمايش امام صادق (عليه السلام) هم که يادمون هست: «قرآن پیمان خداست بر خلق او و برای شخص مسلمان شایسته است که بر عهد خود نگاه کند و هر روز 50 آیه بخواند.»
بيائيم فعلا حداقل با يک صفحه در روز شروع کنيم!
ياعلي ... التماس دعا
|
|
بخش دوم |
مطالب ارسالی ديگر اعضا |
اعضا محترم گروه مي توانند مطالبشان را به آدرس
Mobin_s2004@yahoo.com
بفرستند تا با نام خودشان در اين ستون نوشته شود.
|
با من صنما دل یک دله کن
گر سر ننهم آنگه گله کن
مجنون شده ام از بهر خدا
زآن زلف خوشت یک سلسه کن |
|
|
روزی دروغ به حقیقت گفت :
میل داری با هم شنا کنیم ؟
حقیقت ساده لوح پذیرفت و گول او را خورد . آن دو با هم به کنار ساحل رفتند . حقیقت لباسش را در آورد .
دروغ حیله گر فوراً لباسهای او را پوشید .
از آن روز به بعد همیشه حقیقت عریان و زشت است و دروغ در لباس حقیقت زیبا و فریبنده . |
|
golbarge_maryam@yahoo.com |
|
وقتي هيچ کاري ديگه از دستت ساخته نيست(مستاصل شدي) همه چيزو به خدا بسپار......
|
|
|
زندگي اتشگهي درسينه پابرجاست گربيفروزيش رقص شعله اش درهركران پيداست ورنه خاموشي است و خاموشي گناه ماست
*****
كاش واژه حقيقت آنقدر با لبها صميمي بود كه براي گفتنش نيازي به شهامت نبود |
|
|
به بهانه سالگرد زلزله بم
دوستان سلام
خيلي وقت بود که مطلبي را نفرستاده بودم، اما امروز مي خوام به بهانه 5 دي، سالگرد زلزله دردناک بم، مثل هميشه يه نکته اي باريک تر از مو (!) را بگم.
دقيقا يادم هست در اون روزها که زلزله بم اتفاق افتاده بود، خاتمي در مصاحبه تلويزيوني با پز فراوان وعده داد که کار بازسازي بم را تا پايان دولت خودش بطور کامل به پايان خواهد رساند (اين مسئله برميگرده به زمستان 82). و اما امروز که يک نيم سال از پايان دولت خاتمي مي گذره، وزير مسکن اعلام کرده که تا به حال فقط 70 درصد بازسازي شهر بم به پايان رسيده است!!
البته وعده هاي آبکي، دروغين و عوام فريبانه در دولت قبلي و از زبان خاتمي بسيار شنيده ايم و اين يک نمونه بود!
|
|
|
(برای ایمان)
خدایا تو نخواهی گذاشت که از مراد دلم دور بمانم.
(برای اوضاع و شرایط درست)
هم اکنون عشق الهی هر گونه اوضاع و شرایط نادرست را در ذهن و تن و امورم نیست و نابود می کند.عشق الهی قدرتمند ترین عنصر عالم است وهرچه را که هم جنس خود نباشد از میان بر می دارد.
(برای رهایی از هر گونه قید و شرط)
من این بار را به دست خدا می سپارم.و خود را آزاد می کنم
(برای برکت)
خدای من خدای وفور و برکت است و اکنون هر ناز ونعمت را که آرزومند یا نیازمند باشم،بیش از آن نیز به من عطا می کند.
(برای ثروت)
من در خرج کردن پول بی باکم و می دانم که خدا روزی رسان بی درنگ و نا متناهی من است.
(برای شادی)
شادمانی ام کار خداست.پس هیچ کس نمی تواند در آن دخالت کند.
(برای عشق)
من با خودم و همه دنیا در آشتی و آرامشم.به همگان عشق می ورزم و همگان به من عشق می ورزند.
(برای از دست دادن چیزی)
انسان چیزی را از دست می دهد که یا حق الهی او نباشد،
و یا آنقدر که باید وشاید عالی نباشد |
|
|
سخنان بزرگان -علمي كه طلب آن بر هر مرد و زن مسلمان واجب است، علم نفس است.
-شخص عاقل بايد زماني را براي محاسبة نفس خود قرار دهد.
-هر گاه ديدي كسي بيش از تو تلاش مي كند، خود را توبيخ و سر زنش كن و به تلاش بيشتر تشويق نما.
-كسي كه از خود حساب بكشد، سود مي برد، و كسي كه از آن غافل شود، زيان مي بيند.
- كسي كه از درون براي خود واعظي قرار ندهد، موعظه هاي مردم به او سودي نخواهند رساند.
- بر هر انساني واجب است كه هر روز دربارة عمل آن روز، از خود سئوال كند. |
|
.
|
یاد خط سه ای ها به خیر!
۱- اگر مطلب قبلی ام درباره محسن رضایی و سایت بازتاب موجب رنجش برخی دوستان شده از آنها - و نه سایت بازتاب- عذرخواهی می کنم. اما ضمن احترام به این دوستان ، همچنان بر نظر قبلی ام هستم. سوابق افراد هم به هیچ عنوان ملاکی برای ارزیابی وضعیت کنونی آنها نیست. آقای هاشمی رفسنجانی بالاتر از محسن رضایی فرمانده جنگ بود اما الان نمی توان با توجه به آن سابقه ، باب انتقاد بر ایشان را بست. عبدالله نوری هم نماینده امام در سپاه بود اما الان وضعیتش را دوستان اطلاع دارند که به چه مراحلی رسیده است.
۲- همان طور که قبلا" چند بار نوشتم ، سایت بازتاب را سابقا" یک سایت حرفه ای می دانستم اما الان تبدیل به یک بنگاه باج گیری سیاسی شده است. سیاست گذار اصلی آن هم شخص آقای رضایی است. رویکرد چند ماه اخیر بازتاب در قبال دولت و شخص رئیس جمهور صراحتا" شکل و شمایل لجن پراکنی به خود گرفته است. اگر دوستان یک تحلیل محتوای جدی در خصوص تخریب های صورت گرفته علیه رئیس جمهور داشته باشند روشن می شود که سرمنشاء تقریبا" اکثر تخریب ها بازتاب است. این سایت یک حرکت تخریبی را آغاز می کند و سایت های ضدانقلاب هم دنباله آن را می گیرند.
۳- از قدیم گفته اند کلوخ انداز را پاداش سنگ است. نمی شود به بهانه سوابق آقای رضایی ، سگ ها را آزاد بگذاریم و سنگ ها را ببندیم. شاید تعابیری که بنده در مطلب قبلی بکار گرفتم به نظر برخی دوستان تند باشد اما قطعا" از لجن پراکنی ها و دروغ پردازی های سایت بازتاب علیه احمدی نژاد تندتر نیست. مضافا" اینکه بعضی وقت ها تند بودن لازم است تا طرف مقابل حد یقفی برای تندروی های غیرمنطقی خود بیابد. البته نوشته های این حقیر در این وبلاگ محقر قطعا" نمی تواند پاسخ مناسبی به لجن پراکنی های بازتاب باشد به همین دلیل از برخی دوستان خواستم تا اگر می توانند به این مطلب در سایت ها لینک بدهند که با قدری ملاحظه کاری این کار را کردند و از آنها ممنونم. به هر حال گمانم بر این است که هر کس تلخی می کند باید قدری مزه تلخی را به او چشاند تا از موضع تفرعن پایین بیاید. اگر چه می دانم بازتابی ها از این جایگاه پایین نمی آیند.
۴- در رابطه با نقش طیف آقای محسن رضایی در ایجاد تفرقه بین جریان اصولگرا حرف های زیادی هست که انشاء الله در فرصتی دیگر بدان خواهم پرداخت. فقط دوستان را به این سابقه حوالت می دهم که در ابتدای تشکیل مجلس هفتم ، اولین سنگ بنای اختلاف در اصولگرایان تشکیل گروهی تحت عنوان فراکسیون وفاق و کارآمدی بود که برخی گردانندگان اصلی آن از نیروهای محسن رضایی هستند. بالاخره آقا محسن می خواهد جریان سوم راه بیندازد. یاد خط سه ای ها به خیر!
|
|
|
دختر 9 ساله کودک است مجازاتش نکنید
بر اساس قوانین ایران سن مسئولیت کیفری برای دختران 9سال تمام قمری است و اگر دختر بچه ای که 8 سال و 9 ماه شمسی دارد مرتکب جرمی شود همانند یک فرد بزرگسال به زندان شلاق و حتی اعدام محکوم می شود
بنا بر ماده 49 قانون مجازات کودکان از مسئولیت کیفری معاف هستند و در صورت ارتکاب جرم تربیت آنان با نظر دادگاه به عهده سرپرست اطفال و در موارد لزوم کانون اصلاح و تربیت اطفال می باشد اما این قانون دختر 9 ساله را کودک نمی داند
بنا به تبصره یک این ماده منظور از طفل کسی است که به حد بلوغ شرعی نرسیده باشد .بلوغ شرعی نیز بنا به تبصره یک ماده 1210قانون مدنی 15 سال تمام قمری برای پسران و 9 سال تمام قمری برای دختران است
قانون گذار مبنای این مواد قانونی را شرع اسلام در نظر گرفته است این در حالی است که در بین فقها یک نظر واحد در این رابطه جود ندارد
برخی از فقها همچون آقای صانعی 13 سال را سن بلوغ شرعی عنوان می کنند و برخی همچون آقای معرفت معتقدند حد بلوغ در اطفال همانگونه که نسبت به جنسیت پسر یا دختر بودن یکسان نیست نسبت به امور مختلف از جمله عبادات معاملات حدود و غیره نیز یکسان نیست
از سوی دیگر بررسی آیات مربوط به بلوغ از سوی پژوهشگران امور دینی نشان می دهد در هیچ یک از آیات سن مطرح نشده و بر نشانه های ذاتی و طبیعی برای تشخیص سن بلوغ تاکید شده است
نسبی بودن بلوغ شرعی تغییر آن در موارد مختلف نیز از دیگر مواردی است که پژوهشگران امور دینی بر آن تاکید کرده اند به گفته آقای فاضل میبدی بلوغ که شرط تکلیف ازدواج اختیار مالی و قوانین کیفری و حقوقی است یک پدیده تکوینی و طبیعی است و شارع نمی تواند آن را در انسان جعل و اعتبار کند و بگوید دختر 9ساله تعبدا بالغ است
بر اساس همین مبانی است که اهل سنت بلوغ دختران را از 15 سالگی به بالا تعیین کرده اند ابوحنیفه 18سال را برای پسران و 17 سال را برای دختران سن بلوغ می داند مالکی ها 18 سال را سن بلوغ می دانند و شافعی ها و حنبلی ها نیز 15 سال را سن بلوغ دختر و پسر معرفی کرده اند
و حال سوال اصلی چرا سن بلوغ دختر نسبت به پسر کمتر و زودتر است؟
و چرا اصلاحات اساسی در قوانین مدنی و شرعی ما صورت نمی پذیرد؟
واز همه مهمتر نباید رابطه ی شرع و قدرت حاکم را فراموش کرد
واما مطلب بعدی من دوستی مطلبی راجع به روز عشق در فرهنگ ایران فرستاده بودند لطفا منبع این مطلب را مشخص کنید
|
|
|
يک ايميل دريافتي .... انتقاد!
با سلام
من واقعاً متاسف شدم و روز به روز بر تاسفم افزوده می شود، مجله اینترنتی مبین محلی از اطلاعات بود و حالا جای خود را به جار و جنجالها و دعواها و گاه یقه گیریهای طرفداران خاتمی و احمدی نژاد داده، چنانچه در گذشته بعد از خواندن آن احساس خوبی داشتم و حالا با حالتی عصبی و ... آن را مطالعه می کنم ، آقای احسان غفاری چطور به خود اجازه می دهند عنوان یادداشت همینجوری هر چه دلشان میخواهد بنویسند؟ کجای آن همینجوری است؟ این که تمام تحقیر و توهین مستقیم و بی تعارف به کسانی است که با هزار آرزو و برای بهتر شدن اوضاع مملکتشان به کسی رأی داده اند و به عشق وطن نفس می کشند، من خود در دوره قبل به آقای خاتمی رأی دادم چون در نظرم از ایشان اصلح تر نبود و در این دوره چون جناح ایشان ( به نظر من) آدم با کفایتی را معرفی نکرده بود به آقای احمدی نژاد رای دادم چون باز در این دوره با اوضاع حاکم از ایشان اصلح تر ندیدم و به هردو انتخابم می بالم و به آن تعصب دارم ،در دوره آقای خاتمی، ایشان به نهایت، کارهایی کردند که جای تقدیر و مباهات ایران و ایرانی است ، کم لطف نباشید و صبر کنید تا آقای احمدی نژاد نیز کارش را بکند مگر آن دوران گرانی و تورم نبود؟ مگر آن دوران همه چیز عالی و همه در رفاه بودند؟ که حالا هنوز یکسال از دوران آقای احمدی نژاد نگذشته این همه هر چیز ساده ( برای ایرانیان دیگر گرانی تخم مرغ و تورم و نان ..... عادی و ساده شده چون ما عادت کرده ایم به چیز های مهمتر بیاندیشیم) در کوس و کرنا نکنید ، چرا طیفی را هرچند از نظر شما حد اقل به تحقیر می نگیرید که دوره قبل نیز ضعف هایی دارد توجه داشته باشید که من خودم طرفدار آقای خاتمی هستم و غیر مغرضانه می گویم کمی صبر و ادب سیاسی هم بد نیست، برای همه کسانی که در این رابطه مینوسند چه این طرفی چه آن طرفی، راجع به سفرهای ریاست جمهوری نیز باید بگویم بزرگترین دستاوردش اگر نمی دانید تخصیص بودجه هایی برای مناطق و مواردی است که قطعاً اگر دولت در تهران و در دفترش باشد هرگز از آنها آگاه نخواهد شد چرا که در مواردی که ما خود شاهد آن هستیم و سالها به طول انجامیده است مثلاً مواردی در مشهد که من خود شاهد آن بوده ام ، گذشته از آن کسی که به مقام ریاست جمهوری می رسد قطعاً آنقدر شعور و درک سیاسی دارد که برای سخن گفتن از هر کشوری لازم به زندگی در کنار مردم و یا عضویت در دولت آن کشور نداشته باشد. چرا بیراه می گویید مگر همه سیاستمداران در همه کشورهایی که در مورد آن حرف می زنند بوده اند چرا نسبت به شخصی این چنین تحقیر آمیز حرف می زنید شما این طور می اندیشدید باشد برای خودتان چرا در یک مجله عمومی ذهن ها مخدوش و متشنج می کنید مسئله مسافرت شخصی آقای احمدی نژاد چه دخلی به دولت و سفرهای آن دارد؟ اگر قلم سیاسی می زنید ادب آن را هم داشته باشید.
در پایان از شما مبین هم می خواهم کمی نوشته ها را مطالعه کنید و اگر مستقیم توهین آمیز است از گذاشتن آن در مجله خودداری کنید من شاهدم که طیفی از اعضای خود را با این کاری که چند وقتی است پیش گرفته اید از دست می دهید یکی طرفدار آقای خاتمی است می آید و هرچه می خواهد به آقای احمدی نژاد می گوید دیگری طرفدار آقای احمدی نژاد است می آید به آقای خاتمی هرچه می خواهد می گوید.....
|
|
|
جادوي نفوذ در دلها تمام افرادي كه ما با آنها در ارتباطيم به دنبال گمشدة خود در اين دنياي بزرگ ميگردند. خود ما نيز به دنبال كسي هستيم كه اگر اوقاتي را با او سپري ميكنيم اين دقايق از بهترينها و به ياد ماندنيترين لحظات زندگي مان باشد و هر چه شناخت ما از خود و سپس از اطرافيان بيشتر باشد ارتباطمان شكل بهتري به خود ميگيرد. اگر بتوانيم در چند برخورد اول مخاطبمان را بشناسيم شايد بتوانيم از تنش و درگيريهاي بعدي جلوگيري كرده باشيم و يا شايد سرعت برقراري ارتباطمان بيشتر باشد.
افراد را از نظر روحي ميتوانيم به سه دسته 1 - بصري 2 - سمعي 3 - لمسي تقسيم كنيم و اين از ضروريترين دانستنيها ميباشد. ممكن است كسي هر سه حالت را داشته باشد اما به طور حتم يكي از اين حالتها غالب است. حالا ببينيم كه اين كيفيتها چگونهاند:
افراد بصري:
اين افراد بيشتر به كيفيتهاي ديداري توجه دارند و تصاوير براي آنها اهميت بيشتري دارد. سريع صحبت ميكنند و... از حركات دست بسيار استفاده ميكنند و هر آنچه را تعريف ميكنند به گونهاي ميگويند كه مخاطب تصوير آن را در ذهن خود ببيند.
افراد سمعي:اين افراد بيشتر به شنيدهها توجه دارند. كلام و طنين و آهنگ را به خاطر ميسپارند. هيجان كمتري دارند. آهسته صحبت ميكنند و سعي ميكنند كه بيانشان شيوا و رسا باشد.
افراد لمسي: اين افراد بيشتر به كيفيتهاي لمسي توجه دارند و از آنچه لمس كردهاند صحبت ميكنند. خيلي آرامند حتي يك نوع رخوت و سستي را ميتوان در آنها ديد. احساس آنها از ديگران عميقتر است. براي شناخت اين افراد تنها كافيست اين قصه را به دقت بخوانيد:
سه دوست با كيفيتهاي حسي متفاوت با هم به باغي ميروند و هنگامي كه برگشتند كافي است كه از هر يك از آنها بپرسيم كه گردش چطور بود؟ نفر اول ميگويد: آنقدر زيبا بود كه حد نداشت. آسمان آبي و درختها سرسبز، آب آنقدر زلال بود كه كنار رودخانه معلوم بود. كاش با خودمان دوربين برده بوديم... آفرين، او يك فرد بصري است. نفر دوم اينگونه تعريف ميكند: آدم واقعاً نياز دارد گاهي از سر و صداي شهر دور باشد و به صداي طبيعت گوش دهد. صداي رودخانه آنقدر لذتبخش بود. باور كن پرندهها قشنگتر ميخواندند... درست حدس زديد، او يك فرد سمعي است. نفر سوم ميگويد: در آن سايه خنك كه روي پوستمان وزش نسيم را كاملاً حس ميكرديم و از همه بهتر وقتي بود كه پاهايمان را در آب خنك فرو ميبرديم... اين كه ديگر از همه راحتتر بود. او يك فرد لمسي است. متوجه شديد كه به راحتي ميتوان اين حالتها را در افراد مختلف تشخيص داد. حال دانستن اين موضوع شما را در ارتباط قويتر و صميميت و تأثير گذاري بيشتر كمك ميكند. با هر تيپي از افراد بايد مثل خودش و براساس كيفيت حسي خودش رفتار كرد. اين به معناي خلاف ميل خود عمل كردن نيست، بلكه براي تأثيرگذاري بيشتر است. اگر لازم است از رئيس خود چيزي بخواهيد، فرزندتان را در مورد موضوعي نصيحت كنيد و يا همسر خود را راهنمايي كنيد با دانستن اين كه با هر كسي با كيفيت حسي متفاوت چگونه رفتار كنيد، بهتر ميتوانيد ارتباط برقرار كنيد و اطلاعات لازم را انتقال دهيد.
با بصريها چگونه رفتار كنيم؟ افراد بصري به هر آنچه به چشم آيد بيشتر توجه ميكنند. بصريها عاشق گل اند. دوستدار هديه دادن و هديه گرفتن هستند. به كاغذ كادو و هديه علاقهمندند. به اين كه از ديد ديگران چگونهاند، خيلي اهميت ميدهند. با بصريها بايد پرشورتر و پرهيجانتر بود. بايد خلاصه صحبت كرد. توضيح و تفسير زياد حوصلة آنها را سر ميبرد. از حركات دست و چهره در هنگام صحبت بهره ببريد. براي بصريها كادو ببريد. رفتاري مؤدبانه و محترمانه داشته باشيد به احترام آنها بلند شويد، آنها از آدمهاي شُل و وِل متنفرند و عاشق هيجاناند.
با سمعيها چگونه رفتار كنيم؟ سمعيها به شنيدهها توجه دارند. به گفتار مؤدبانه و محترمانه. به اظهار علاقه گفتاري «به دوستت دارم.» به موسيقي و صداي خوش توجه نشان ميدهند. با سمعيها كمي آرامتر از بصريها صحبت كنيد. شمرده و متين باشيد. تشويقتان بيشتر كلامي باشد. يك «آفرين» و «دوستت دارم» براي يك سمعي هزار مرتبه بيشتر از «يك هديه» ميارزد. تند صحبت كردن با آنها بيادبي تلقي ميشود.
با لمسيها چگونه رفتار كنيم؟
لمسيها بسيار ملايم اند. آنقدر كه به نظر بعضيها شل و ولند. اما در ملايمت آنها متانت است. لمسيها به آنچه با دست حس ميكنند خيلي ميانه گرمي دارند. لمسيها را بايد در آغوش كشيد. دستانشان را به گرمي فشرد. آنقدر كه با نوازش و در آغوش كشيدن و بوسيدن ميتوان محبت را به لمسيها ابراز كرد با «دوستت دارم» و «هديه» اين كار ميسر نيست. با لمسيها ملايم صحبت كنيد.
مثل اين كه ديگه بهتر از اين نميشه، همة عزيزانمان را ميتوانيم شاد كنيم. اما مواظب باشيد درست تشخيص دهيد. |
|
|
سلام وخسته نباشید
چند روز پیش که داشتم روزنامه مطالعه میکردم خبری خواندم در مورد تر خیص استاد باستانی پاریزی از بیمارستان. استاد از این گله مند بود که دیگر کسی مایل به انتشار کتابهای ایشان نبست بخصوص جوانها. البته حق هم دارد واقعا ما جوانان ایرانی چقدر به تاریخ بخصوص تاریخ 2500 ساله کشورمان آشنا هستیم ؟ اصلا چقدر اهمیت قائل هستیم ؟ آیا برای ما فرقی هم دارد که در گذشته چه بودیم و حال چه هستیم ؟ آیا برای ما مهم هست که در گذشته متمدنترین کشور جهان بودیم و به دنیا علم صادر میکردیم ؟ ما فقط وقتی برای گردش به تخت جمشید میرویم اندکی تاسف میخوریم و البته کمی هم توهین به اسکندر میکنیم که چرا این اثر با شکوه را چنین به ویرانه ائی تبدیل کرده است ، در حالی که خود ما هم از اسکندر مقدونی دست کمی نداریم وقتی برای فرهنگ و تمدن خود ارزشی قائل نیستیم . اصلا ما چقدر ایرانی باقی ماندیم که حال بخواهیم برای فرهنگمان دلسوزی کنیم ؟ آیا دیدن ویرانه های تخت جمشید وسایر بنا های تاریخی کشورمان نباید تلنگری باشد بر احساس و شعور ایرانی ما و اینکه باید دوباره شروع کرد آیا روح بلند ایران این انتظار را از فرزندان خود ندارد که مام میهن را فرزندانی شایسته باشیم آری باید شرمنده باشیم که فرزندانی چنین ناخلف هستیم . واقعا چقدر برایمان مهم بوده است حفظ تمدن و فرهنگ ایرانی ؟ بخدا دین ما فرهنگ ما تمدن ما همه یکصدا از ما علم و شعور میخواهند راستی و درستی را میخواهند ، پویائی و بالندگی را میخواهند . چرا وقتی جوانی از شهرستان به تهران میاید در اولین فرصت سعی به تقلید از لهجه تهرانی میکند ؟ چون فرهنگ و تمدن خود را قبول ندارد و این یعنی فاجعه!!!مگرآداب و رسوم سیستانی ریشه در فرهنگ ایرانی ندارد ؟ مگر رسوم اهالی لرستان ریشه در فرهنگ ایرانی ندارد و همینطور کرد و ترک و ترکمن ؟ چرا از خود گریزانیم چرا وقتی یک ایرانی به فرنگ میرود میشود بهترین شهروند آن کشور؟ چون میداند فرهنگ و تمدن و تاریخ آن کشور بجز علم و شعور را از او قبول نمیکند . در حالی که از تاریخ کشور خود غافلیم ما 2500 سال تاریخ پر فراز و نشیب را داریم اما آیا باندازه پشیزی به خواندن کتابهای تاریخی در مورد کشور خودمان راغب هستیم ؟ مگر چند نفر علاقمند و پا به سن گذاشته . ما جوانان باید که تاریخ کشورمان را مورد مطالعه قرار دهیم و در جهت رسیدن به ایرانی آباد از تجربه های تاریخی پند بگیریم . کاری که همه کشورهای متمدن میکنند . آنها اقتخارشان به داشتن تاریخی است که حتی به اندازه تاریخ سیستان ما شکوفا نیست . . حالا بیائید ببینید که چه کنگره هائی که نمیگیرند و از چه شخصیتها ئی که از چهار گوشه عالم دعوت نمیکنند که هر چه از تاریخ کشور مثلا اتریش میدانند بگویند و بعد با افتخار آن را ضمیمه فرهنگشان میکنند . متاسفانه آنان چنان در باره تاریخ ما اطلاع دارند که حتی بهترین تاریخ نگار ایرانی از آن اطلاع ندارد. و ما معتبرترین کتابهایمان از مولفان اروپا است. مگر بجز این است که آمریکا تاریخ تمامی کشورها را مو به مو مورد توجه قرار داده و این چنین بر دنیا ترکتازی میکند ، ما هم میگوئیم تاریخ مربوط به گذشتگان است و کتابهای تاریخی مربوط به سالخوردگان . وای بر ما
با تشکر محسن |
|
|
الهی به مردان در خانه ات
به آن زن ذلیلان فرزانه ات
به آنانکه با امر*روحی فداک*
نشینند و سبزی نمایند پاک
به آنانکه مرعوب مادر زنند
ز اخلاق نیکوش دم می زنند
به آن شیر مردان با پیش بند
که در ظرف شستن به تاب و تبند
به آنانکه در بچه داری تکند
یلان عوض کردن پوشکند
به آنانکه بی اذن و امر عیال
نیاید در از جیبشان یک ریال
به آنانکه با ذوق و شوق تمام
به مادر زن خود بگویند مام
به آنانکه دارند با افتخار
نشان ایزو.....نه *زی ذی نه هزار*
به آنانکه دامن رفو میکنند
ز بعد رفویش اتو میکنند
به آنانکه در گیر سوزن نخند
گرفتار پخت و پز مطبخند
به آن قورمه سبزی پزان قدر
به آن مادران به ظاهر پدر
الهی به آه دل زن ذلیل
به آن اشک چشمان *ممد سبیل*
به تن های مردان که از لنگه کفش
چو جیغ عیالاتشان شد بنفش
که ما را بر این عهدکن استوار
از این زن ذلیلی مکن برکنار
به زی ذی جماعت نما لطف خاص
نفرما از این یوغ ما را خلاص
|
|
|
آسمانيان بي نظير ، زمينيان بي بديل
در محضر حجت الاسلام والمسلمين شيخ حسين انصاريان
سخن از برپاكنندگان حادثه اي بي مانند، واقعه اي عظيم، اتفاقي عبرت آموز و حقيقتي بي شبه و مثل است، كه براي تمام انسانها، در همه ادوار حيات و زندگي، منبعي سرشار از پند و موعظه و نصيحت و درس است.
اهل ملك و ملوك، و ساكنان زمين و آسمان، برپاكنندگان چنين حادثه اي را جز يك بار نديدند و به غير از يك مرتبه واقعه اي بدين صورت و به اين كيفيت در تمام فضاي باعظمت حيات اتفاق نيفتاد
تحقق اين واقعه بي نظير در سرزمين كربلا بر دو طايفه تكيه داشت ،گروهي زميني محض و قومي آسماني خالص.
گروه آسماني در عرصه گاه حيات خود، جز خدامحوري، عشق به حق، اداي مسئوليت در راه رضاي دوست، برپا كردن پرچم حقيقت، روشن نگاه داشتن چراغ فضيلت، برانداختن كاخ ستم و بيداد، ريشه كن كردن شجره خبيثه و سرسبز نگاه داشتن شجره طيبه، انديشه ديگر نداشتند. و آن گروه ديگر، يعني طايفه مادي مسلك و قوم زميني، در جولانگاه زندگي خويش، جز طاغوت محوري، پيروي هواي نفس، تعطيل وظايف اخلاقي، از كار انداختن چرخ انديشه و فكر، دنبال كردن برنامه هاي شكم و شهوت و افتادن در لذات بي در و پيكر حيواني فكر ديگر در سر نمي پروراندند.
آن چهره هاي عرشي و ملكوتي، كه به رهبري حضرت حسين(عليه السلام) به تعداد هفتاد و دو نفر در سرزمين نينوا و عرصه گاه كربلا و سرزمين بهشتي مقام ماريه، خيمه كرامت و شرافت و خرگاه ايمان و استقامت برپا كردند، در عين اين كه در قالب جسم و چهارچوب بدن به سر مي بردند، ولي در عصمت و پاكي، همچون فرشتگان عرش نشين و بلكه به نظر رسول با عظمت اسلام(صلي الله عليه و آله و سلم) از ملك مقرب و كعبه مشرفه برتر و بالاتر بودند.
آن چهره هاي منحوس و تاريك دل، كه به تعداد سي هزار نفر، در ميدان نينوا به دستور يك بچه سرراهي كه پدري براي او نبود و مادرش با هر بي پدري هم بزم مي شد، يعني: عبيدالله، براي كشتن برترين مردم و پاك ترين انسان ها از شيرخواره و جوان و پير، و آتش زدن خيمه هاي ناموس قرآن، و حرم با حرمت اوليا و به اسارت بردن اسوه هاي عفت و پاكي و عصمت و درستي جمع شدند. طاغوت زدگاني بودند كه به پرستش هوا و هوس، و متابعت از شهوات و دنبال كردن خوي ددمنشي و تعظيم در برابر فاسقي شرابخوار و كافري سگ باز و منافقي ميمون پرست چون يزيد، زندگي مي گذراندند.
آنان در مدرسه بني اميه درس درندگي، غارت، بي رحمي، بي مهري، چپاول، ظلم و ستم، كينه و نفاق و منيت و خودپرستي آموخته بودند.
¤ چهره اي برجسته از گروه حسينيان
از جمله كساني كه با عشق و علاقه و با بصيرت و معرفت، همراه و همراز كاروان نور در زمان خود شد و آثاري برجسته و معنوي از خود به يادگار گذاشت، مرحوم آخوند ملامحمد كاشي (رحمه الله) است.
شخصيت هايي بزرگ، مرداني سترگ همچون آيت الله شهيد مدرس، حاجي شيخ مرتضي طالقاني، حاج آقا رحيم ارباب، آيت الله سيدجمال الدين گلپايگاني، آيت الله العظمي حاج آقاي حسين بروجردي(رحمهم الله) از دست پرورده هاي مرحوم آخوند كاشي بودند.
سيدي كريم النفس و عالمي فرزانه براي اين بنده در شهر اصفهان از قول استادش حاج آقا رحيم ارباب قطعاتي ناب از حيات آخوند كاشي را نقل كرد كه مرحوم ارباب به خاطر رفت و آمد زيادش با آخوند، شاهد قسمتي از آن قطعات بود.
آخوند كه بيش از هفتاد سال غوطه ور در علم و معرفت، تدريس و تعليم، حال و مناجات و زهد و تقوا بود، تمام مدت زندگي را در حجره اي متوسط در مدرسه صدر اصفهان گذراند. او داراي روحي آزاد و سرشار از مناعت طبع و قناعت نفس بود. در تنگدستي و گاهي تهيدستي بسر مي برد. معاش روزمره اش به سختي تامين مي شد، ولي از نظر معني و معنويت دريايي پرجوش و خروش بود. نفس و دمي عيسوي داشت كه توانست آنچنان بزرگاني را تحويل جامعه دهد.
پول و ثروت نداشت و دستش از مال و مكنت خالي بود، ولي شعاع فيوضات و بركات وجودش عجيب و غريب مي نمود.
او در طول عمر نوراني اش تحت تاثير هوا و هوس و شكم و شهوت قرار نگرفت. امكان ازدواج برايش فراهم نيامد، ولي هجوم توفان آمال و آرزو و تندباد شهوات، در برابر اراده الهي و اخلاقي انساني او شكست خورد.
غذايش هفته اي يك بار آبگوشت، و ديگر روزها نان خالي، نان و پنير، نان و آب و يا نان و سبزي بود.
در كارهاي شخصي از كسي كمك نمي گرفت و اجازه كمك هم به كسي نمي داد.
در برابر حوادث خم به ابرو نياورد، از علم و عمل و زهد و تقوا تا لحظه آخر حيات دست برنداشت.
از نعمت هاي الهي تا جايي كه سر سفره اش قرار مي گرفت، به طور مطلوب و شايسته استفاده مي كرد، تا جايي كه در پاك كردن سبزي خوردن وسواس به خرج مي داد، كه مبادا پر سبز قابل استفاده اي از نظر دور بماند. مي گفت: اين پر سبز، هزاران فرسخ راه پر پيچ طبيعت را طي كرده تا به انسان برسد و از انسان به وسيله عبادت به حق نائل گردد.
طلبه تازه واردي به وقت سحر براي نماز شب برخاست، گويي از تمام در و ديوار مدرسه صداي سبوح قدوس رب الملائكه و الروح به گوشش مي خورد. از هوش رفت. صبح به محضر آخوند داستان آن ساعت خود را عرضه داشت، در حالي كه نمي دانست آن ذكر نوراني كه از در و ديوار به گوش مي رسيد، هماهنگي عناصر با ذكر و ورد سحر آخوند بود. آخوند كاشي به او فرمود: تسبيح موجودات جاي تعجب ندارد، عجب از گوش تو است كه اين صداي ملكوتي را از در و ديوار شنيدي
اين است ميوه شيرين حسيني شدن، و ثمره خوشگوار ايمان واقعي، و اخلاق الهي و عمل صالح كه هر كس حسيني مسلك شود، آسماني شده، و هر كس روي از اين كوي بگرداند زميني مي شود و همچون كرم ميان لجن مي لولد تا بميرد.
اگر حسيني نيستيم، تا مرگ ما فرا نرسيده و فرصت در دست است همچون حر بن يزيد، زهير بن قين، وهب بن عبدالله، ابوالحتوف بن حرث و سعد بن حرث، خود را به اين حقيقت برسانيم و مشام جان از بوي آن كوي معطر نماييم.
فقط 24 روز تا محرم باقي مانده،
آماده محرم حسين (ع) هستيم؟
|
|
|
به راستي اصولگرايي مشكل است!
بسم الله الرحمن الرحيم
ماههاست كه از روي كار آمدن دولت نهم ميگذرد و حوادث تلخ و شيرين فراواني در داخل كشور به وقوع پيوسته است اما آنچه بيش از هرچيز دل نگارنده را به درد آورده است، عملكرد برخي از كساني است كه خود در ميان طيف اصولگرايي، يعني همان تفكر دولت برآمده از رأي ملت، جاي دارند. از ميان اين افراد، به صورت ويژه برادران مؤمن و دانشمندي همچون افروغ و خوش چهره كه پشتوانة علمي و روحية نقادانة ايشان سالهاست مورد تحسين دوستداران نظام و انقلاب بوده است، رويه اي را اتخاذ كردهاند كه براي هر فردي كه خود را منتسب به تفكر اصولگرايي ميداند، ماية بسي تأسف و تعجب! است.
سرور گرامي جناب آقاي افروغ!
اينجانب به عنوان شهروندي كه جريانات مجلس و دولت را دنبال كرده و هيچ وابستگي كاري نيز با اين دو قوه ندارم و به عنوان كسي كه از قبل خدمت شما ارادت داشته و پشت سر شما نماز نيز خوانده ام، متأسفانه نوع مواضع و عملكرد شما و همكاران اصولگرايتان در مجلس را به هيچ عنوان منطبق بر معيارهاي اصولگرايي نمييابم.
به راستي از روزي كه اين دولت عليرغم ميل همة جناح هاي سياسي و براساس خواست مردم روي كار آمده است، نحوة تعامل شما و همكارانتان با اين دولت چگونه بوده است؟ آيا واقعاً پذيرفته ايد كه محمود احمدي نژاد، رئيس جمهور اسلامي ايران است؟ آيا اگر رقباي ايشان امروز بر مسند اين مسئوليت تكيه زده بودند، باز هم مجلس اصولگراي ما همين رفتار قيم مآبانه را اتخاذ مي نمود؟
برادر عزيز!
تا كنون در تمام مصاحبه هاي خود عنوان كرده ايد كه ما دولت را نقد مي كنيم و حتي اگر تخريب هم صورت گيرد دولت اصولگرا موظف است پاسخگو باشد. نكتة اساسي اينجاست كه آيا شما طرف ديگر سكه را فراموش كرده ايد؟ آيا شرايطي را كه يك منتقد اصولگرا آن هم در جايگاه و شأن والايي چون شما بايد رعايت كند، مراعات نموده ايد؟
به راستي آيا انتقاد مشفقانه، برادرانه، به دور از كينه هاي نفساني، به قصد كمك به دولت و پيشبرد هرچه بهتر امور و مخلصانه و به قصد رضاي خدا، همين است كه شما و همفكرانتان ارائه ميدهيد؟ مگر وظيفة مجلس، قانونگذاري براي اجرا توسط دولت نيست؟ تاكنون جز مصاحبه ها و نطق هاي آتشين در جهت تخريب دولت، چند طرح براساس افكار اصولگرايي خود و به قصد هدايت دولت به سمت جهتگيري هايي كه به نظر شما صحيح است، در مجلس به تصويب رسانده ايد؟
مگر كمكي بالاتر از اين نيز مي توان به دولت اصولگرا نمود؟ نقادي هاي آرمانگرايانه از سوي امثال بنده كه در كنار گود نشسته ام كاري غير طبيعي نيست، اما مگر شما فراموش كرده ايد كه خود نمايندة مردم و مسئول در قبال امور مملكتيد؟ اگر قصد شما واقعاً هدايت دولت است، چه ميزان در راه تصويب اين گونه قوانين موفق بوده ايد؟
جناب آقاي دكتر افروغ!
به راستي، بين مواضع اخير شما در مورد انتخابات، كه خود را جزء عقلاي قوم مي دانيد و ما نيز بر اين امر صحه ميگذاريم، و تفكر اصولگرايي چه نسبتي وجود دارد؟ واقعاً از شما بعيد بود. مگر نه اين است كه همة كانديداهاي اصولگراي شوراي اسلامي، خود را حامي دولت معرفي كردند و از محبوبيت دولت بهره بردند؟ آيا محكوم كردن رئيس جمهور به داشتن تفكرات ماكياولي، دخالت دولت در انتخابات، چرخش رأي مردم از دولت سطحي نگر، احساسي، موج سوار و بسياري توهينها و اتهامات ديگر، در راستاي اصولگرايي و ايجاد اتحاد و همدلي بين مردم و مسئولان براي خدمت بوده است؟
آيا اين سخنان، توهين به انبوه رأي دهندگان فهيم و متفكر در سراسر كشور كه حامي دولت بوده و در انتخابات اخير به هر يك از ليستهاي اصولگرايان رأي دادهاند، نيست؟ اين چه نوع اصولگرايي است كه شما و همفكرانتان در معرض ديد قرار داده ايد؟
آيا انتظار داريد بنده و امثال بنده نيت هاي شما را قربت الي الله فرض كنيم؟ به راستي مگر مي توان قربت الي الله، جنايت كرد؟ در مورد دوستان اصولگراي شما، اگر در دولت، بعضي پست ها به بعضي از آنان نرسيده است، آيا اصولگرايي آنان اينگونه اعمال را اقتضا مي كند كه مثلاً بخواهند دولت را زمين بزنند؟ مگر نه اين است كه در تفكر اصولگرايي، ارزش پست و مقام از ارزش بيني بز هم پايينتر است؟ اگر دغدغة آقايان امور مملكت است، آيا ديگر ناسزا و انگ به احمدي نژاد محلي از اعراب دارد؟ پس انتقادهاي برادرانه و دلسوزانه و هدايتهاي مشفقانه چه شد؟
جناب آقاي افروغ!
در يكي از مصاحبه هايتان خواندم كه گفته بوديد از كودكي مغرور بوده ايد (نقل به مضمون)، آيا زمان آن نرسيده است كه اين صفت را كنار بگذاريد؟ به عنوان يك جامعه شناس متعهد آيا عواقب شكاف عميق درميان اصولگرايان در بدنة كشور را كه با اينگونه سخنان غيرمسئولانة شما و همفكرانتان درشرف ايجاد است پيش بيني نميكنيد؟ فأين تذهبون؟
اينجانب نه از شما، نه از جناب خوش چهره و نه از هيچ يك از كساني كه دم از اصولگرايي مي زنند، به هيچ وجه انتظار چنين رفتارهايي را كه اكنون به اوج خود رسيده است، نداشتم. چه شده است كه از روز 3 تير اينگونه از كوره در رفته ايد؟ به راستي اصولگرايي بسيار مشكل است، مگر نه آقاي افروغ؟
به اميد آنكه خداوند همة ما را به راه راست هدايت فرمايد و ما را در جهت خالص كردن نيتهايمان ياري نمايد.
به اميد آنكه در پيشگاه الهي قادر به دفاع از عملكرد خود باشيم.
والسلام
حسن قرباني، دانشجوي كارشناسي ارشد مخابرات، دانشگاه علم وصنعت ايران
|
|