2 اسفند
همه چیز معجزه است. وجود خود تو معجزه است.
وین دایر

فرستنده:
saheledoosti@yahoo.com

**************

نتيجه اراده ضعيف، حرف است ونتيجه اراده قوي، عمل

فرستنده:
s_ir62@yahoo.com

اَكبَرُ العَیبِ اَنْ تَعیبَ ما فیكِ مِثْلُهُ.
بزركترین عیب آن است كه آنچه را كه مانند آن در خود توست عیب بشماری.
امام علی (ع)

بخش دوم : نکاتی درباره ی نگهداری و استفاده از مواد غذایی

کف مربا و راه چاره
اگر می خواهید از تشکیل کف مخصوص ، هنگام پخت مربا جلوگیری کنید ، یک تکه کوچک کره داخل مربایی که در حال جوشیدن است بیاندازید.

چه رنگ مداد ابرو براي شما مناسب است؟

هميشه رنگ مداد ابرويتان را هماهنگ با رنگ موها و پوستتان انتخاب کنيد. معمولا براي روز رنگ طبيعي و براي عصر از رنگهاي تندتر استفاده کنيد.
اگر رنگ موهايتان را تغيير شديدي بدهيد، متناسب با آن رنگ ابرويتان را کمرنگ يا پررنگ کنيد. تنوع رنگ در رنگ ابروهاي پودري بيشتر از مداد ابروها است.
چند سايه چشم را انتخاب کنيد تا رنگ متناسب را پيدا کنيد.
کساني که ميخواهند آرايششان بينقص باشد، ميتوانند يک يا دو رنگ را با هم استفاده کنند تا آرايش چشمانشان جلوه بخصوصي پيدا کند.
قبل از هر استفاده نوک مداد ابرويتان را تيز کنيد. اگر از رنگ پودري استفاده ميکنيد، هر دو يا سه بار استفاده برس آن را بشوييد و با باد خشک کنيد. اگر پودر زيادي روي برس باشد رنگ را بيش از حد پخش ميکند

ادامه دارد...

با جمشید در شاهنامه
خاور شناسان بیگانه و داخلی روزگاری کوشیدند تا تاریخی بنویسند که در آن اروپاییان سرور دنیا باشند و تمدنشان کهن تر از دیگر مردمان جهان ؛ تا بتوانند بر سر آنان سرور باشند.
بنا براین تاریخی نوشتند که در آن تمدن ایرانیان نزدیک دوهزار و پانصد سال پیش و پس از جدایی از اروپاییان و کوچ به داخل ایران بنا نهاده شده و تمدن اروپاییان بیش از سه هزار سال دارد. پس ما هرچه داریم از غرب است.
مانیز این داستان تلخ و بدون گواه را پذیرفتیم و خواندیم و بازگو کردیم.
و این درست نبود.
تمدن ایران کهن، بیش از ده هزار سال پیش، در بلخ و سیستان و گیلان و کاشان و کردستان و خوزستان پا گرفت و بر کنار رودخانه ها و دریای مرکزی ایران بود.
شهر سوخته سیستان و سیالک کاشان و زیویه کردستان و... امروز دهان گشوده اند و سخن از کهن ترین و درخشان ترین تمدن و فرهنگ جهان در سینه ی خویش دارند.
سپس دریا ی مرکزی خشکید و کویر پدیدار شد. مردمان؛ بسیار شدند و به هرسوی کوچیدند و هند و اروپا را خانه ی خود کردند و تمدن و دانش و فرهنگ را از داخل همین فلات به هر کجای جها ن بردند.
ایرانیان بر پشت اسبان خویش فرهنگی درخشان و تابناک را با اسطوره ها و افسانه ها و داستان ها و دانش و دانایی ها در هر جای جهان پراکندند .
چنین است که امروز از ایرلند تا هندوستان و چین داستان های شاهنامه را با اندکی تفاوت می توانیم بیابیم و بدانیم که خنیاگران و گوسان ها و کولیان و عاشق ها و بخشی ها و درویشان ایرانی بودند که در سینه ی تنبورها و کشکول دوششان و دل دل تار و ربابشان، این داستان ها و حماسه ها را با داستان های بومی در آمیختند و در جهان پراکندند.

ادامه دارد ...

گاهي بزرگترين انتقام ، زن اينست كه همواره نسبت به شوهرش وفادار بماند

***************

دو بلا
قسمتم گشت دو زن ، هر دو مثال دو بلا
اولي ثروت من برد و مرا كرد رها
دومي بدتر ازو بود كه سيم و زر من

همه را برد و ز من نيز نگرديد جدا

***************

مردي پيش ابوا لعيناء رفت و گفت : زني دارم بغايت سليطه و بد خوي و زشت روي و كهنسال و بيمار و ده سال است كه بر جاي مانده
ابو العيناء به مرد گفت : مشتاق مرگ او باشي ؟ و خواهي كه خبر مرگ او بتو رسانند ؟
مرد گفت : لا ولله ، نمي خواهم
ابوا لعينا ء گفت : ويحك ! چرا نمي خواهي ؟
مرد گفت : مي ترسم كه از فرط شادي و شوق مفرط بميرم

****************

اولي : هيچ ميداني كه زن مرا به زندان انداخته اند و برايم نگراني پيش آمده است ؟
دومي : راستي ؟ براي چند مدت ؟
اولي : سه ماه
دومي : اين كه چندان نگراني ندارد . سه ماه خيلي زود خواهد گذشت
اولي : و براي همين است كه نگرانم

پنجشنبه: پرچين راز

پشت پرچین خیال انگار شعری مانده بود
در پس این کوچه های نم گرفته خاطراتی از تو بود
ای طنین شعر من ... ای بی صداتر از سکوت
بی تو با قلبم تمام واژه ها بیگانه بود
مثل یک گل گم شدی در عطر و بود صد بهار
در پی تو این دل عاشق پر از سودای هر پروانه بود
بر در میخانه ی عشثت دلم بی تاب بود
مثل شمعی روشن اندر خلوتی از یاد بود
میروی منزل به منزل قلب من از سوی تو
کی کجا ؟ خواهم رسید از این بیابان سوی تو
بر سر سوگند عشثم تا ابد خواهم نشست
من همان بانوی عشقم کز پی دلدلر بود

هر روز چند آيه قرآن بخوانيم

« براى شنيدن آيه مورد نظر بر روى شماره آيه كليك كنيد و براي مشاهده تفسير الميزان و نمونه بر روي آيه کليک کنيد »

سوره: سورة النساء آيات: 176 محل نزول: مدینه

لاَّ خَيْرَ فِي كَثِيرٍ مِّن نَّجْوَاهُمْ إِلاَّ مَنْ أَمَرَ بِصَدَقَةٍ أَوْ مَعْرُوفٍ أَوْ إِصْلاَحٍ بَيْنَ النَّاسِ وَمَن يَفْعَلْ ذَلِكَ ابْتَغَاء مَرْضَاتِ اللّهِ فَسَوْفَ نُؤْتِيهِ أَجْرًا عَظِيمًا 114 وَمَن يُشَاقِقِ الرَّسُولَ مِن بَعْدِ مَا تَبَيَّنَ لَهُ الْهُدَى وَيَتَّبِعْ غَيْرَ سَبِيلِ الْمُؤْمِنِينَ نُوَلِّهِ مَا تَوَلَّى وَنُصْلِهِ جَهَنَّمَ وَسَاءتْ مَصِيرًا 115 إِنَّ اللّهَ لاَ يَغْفِرُ أَن يُشْرَكَ بِهِ وَيَغْفِرُ مَا دُونَ ذَلِكَ لِمَن يَشَاء وَمَن يُشْرِكْ بِاللّهِ فَقَدْ ضَلَّ ضَلاَلاً بَعِيدًا 116 إِن يَدْعُونَ مِن دُونِهِ إِلاَّ إِنَاثًا وَإِن يَدْعُونَ إِلاَّ شَيْطَانًا مَّرِيدًا 117 لَّعَنَهُ اللّهُ وَقَالَ لَأَتَّخِذَنَّ مِنْ عِبَادِكَ نَصِيبًا مَّفْرُوضًا 118 وَلأُضِلَّنَّهُمْ وَلأُمَنِّيَنَّهُمْ وَلآمُرَنَّهُمْ فَلَيُبَتِّكُنَّ آذَانَ الأَنْعَامِ وَلآمُرَنَّهُمْ فَلَيُغَيِّرُنَّ خَلْقَ اللّهِ وَمَن يَتَّخِذِ الشَّيْطَانَ وَلِيًّا مِّن دُونِ اللّهِ فَقَدْ خَسِرَ خُسْرَانًا مُّبِينًا 119 يَعِدُهُمْ وَيُمَنِّيهِمْ وَمَا يَعِدُهُمُ الشَّيْطَانُ إِلاَّ غُرُورًا 120 أُوْلَـئِكَ مَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ وَلاَ يَجِدُونَ عَنْهَا مَحِيصًا 121

آیات امروز را می توانید از طریق این لینک هم مطالعه کنید

توضيح: هر روز مي خواهيم يک صفحه از قرآن را با هم بخوانيم (به همراه معني آن. هر روز چند دقيقه وقت مي ذاريم، بعد از يه مدت مي بينيم کل قرآن را ختم کرده ايم، به همين راحتي.
فرمايش امام صادق (عليه السلام) هم که يادمون هست: «قرآن پیمان خداست بر خلق او و برای شخص مسلمان شایسته است که بر عهد خود نگاه کند و هر روز 50 آیه بخواند.»
بيائيم فعلا حداقل با يک صفحه در روز شروع کنيم!
ياعلي مدد ... التماس دعا

اعضا محترم گروه مي توانند مطالبشان را به آدرس
 Mobin_s2004@yahoo.com
بفرستند تا با نام خودشان در اين ستون نوشته شود.

تقدیم به تو همیشگی قلبم

تو نبودی و من با عشق نا آشنا بودم
تو نبودی و در نهان جان دلم جایت خالی بود
تو نبودی و باز به تو وفادار بودم
تو نبودی و جز تو هیچ کس را به حریم قلبم راه ندادم
و تو آمدی.از دوردستها
از سرزمین عشق
تو مرا با عشق آشنا کردی
با تو تا عرش دوست داشتن سفر کردم
تو مفهوم عاشق بودن را به من آموختی
با تو کامل شدم
با تو بزرگ شدم
با تو الفبای عشق را اموختم
ندای قلب عاشقم را به گوش همه رساندم
به تو و کلبه عاشقمان بالیدم
تو نیمه گمشده ام شدی
حال که اینچنین شیفته توام باش تا در کنارت آرامش بیابم
حتی برای لحظه ای از من جدا نشو
بدون تو دستم سرد است
بدون تو آغوشم تهی و لبریز درد است
به حرمت عشقمان
به حرمت لحظات زیبایمان
مرو که بی تو من هیچم
بمان با من
بدان که تا ابد نام تو بر قلبم حک شده
بدان که عشقمان همیشه پاک خواهد ماند
به وفایم ایمان داشته باش
تا به تو نشان دهم معنی واقعی واژه عشق را

هيوا از كوردستان عراق

فانون برای مرفهین بی درد

سالهاست که تبلیغات ثبت نام در دانشگاههای خارجی مثل اوکراین و ... را در روزنامه های داخلی مشاهده کرده اید و گامی موثر در جهت حمایت از آدمهای پولدار و فرزندان گرامی آنها که به علت داشتن پول بیشتر ، آقا سالاری بر تمام دانش آموزان ایرانی وفرار قانونی از کنکور را دارند.
اما چرا دانشگاههای خارجی؟ در سالهای قبل قانونی با این مضمون به تصویب رسید که دانشجویان که در دانشگاههای خارجی تحصیل می کنند بعد از یک ترم می توانند در همان رشته و در هر دانشگاهی و در هر شهری در ایران مشغول به تحصیل شوند و مبلغ شهریه ای را که در آن دانشگاه پرداخت می کردند در حساب دانشگاه ایرانی محل تحصیل واریز نمایند. اکنون دیدید که چه زیبا با تصویب قانون چه راحت از شر کنکور فرار می شود و با خیال آسوده در هر رشته و هر دانشگاهی که خواستید درس بخوانید.
حال می توانید در رشته برق صنعتی شریف و یا پزشکی دانشگاه تهران بدون کنکور درس بخوانید !
و دعا بفرستیم به جان اصلاح طلبان که از مردم حمایت می کردند و حق دوستان را نخوردند و اصلا حمایت از مرفهین بی درد به آنها نمی چسبد . خوشحال هستیم که من ، سروش عبداللهی و عاشورا به شما القا می کنیم که مال مردم خور، مرفه بی درد چه کسانی هستند.

حسین

هر روز با یک نکته

والدینم خیلی کمکم کردند.من ونامزدم قرار ازدواجمونو گذاشته بودیم... من خیلی خوشحال بودم .نامزدم دختر فوقالعاده ای بود
فقط یه چیزی منو خیلی نگران میکرد و اون هم خواهر نامزدم بود
اون دختر با حال زیبا و جذابی بود کهگاهی اوقات بی پروا با من شوخی های ناجوری میکردو باعث میشد که من احساس راحتی نداشته باشم.
یه روز خواهر نامزدم با من تماس گرفت و از من خواست کهبرم خونشون برای انتخاب مدعوین عروسی.
سوار ماشین شدمو وقتی رفتم اونجا اون تنها بود و من.
بلافاصله رک و راست به من گفت اگه همین الان 500 دلار به من بدی من میرم توی اطاق خواب و اگر تو حاضر به این کار هستی بیا پیشم.
من شوکه شده بودم نمیتونستم حرف بزنم.
وقتی از پله ها بالا میرفت من خیره بهش نگاه میکردم.
بعد رفتنش چند دقیقه وایسادم و بعد به طرف در ساختمان رفتم و از خونه خارج شدم.
ناگهان با چهره نامزد و صورت اشک آلود پدرش مواجه شدم که به من گفت :
ما خيلی خوشحاليم که چنين دامادی داريم... ما هيچکس بهتر از تو نمی تونستيم برای دخترمون پيدا کنيم به خانوادهء ما خوش اومدی
نکته: همیشه کیف پولتون رو روی داشبورد ماشینتون جا بزارید!!!

یک توضیح جهت شفاف سازی

یک توضیح جهت شفاف سازی
همانطور که در روزانه 670 در بزم روزانه بیان شد دوستان بجای توجه بر روی کلمات ، از روی بی منطقی پاسخ می دهند. بخشی از مطلب بزم روزانه :
"جای تعجب است که اگر روزی امام زمان هم بیاید و نگوید من امام هستم و می خواهم عدالت را بر پا کنم باز این دوستان تمسخر خود را زیاد خواهند کرد و به عدالت و واژه آن خواهند خندید !"
لطفا روی کلمات دقت کنید :" اگر روزی امام زمان هم بیاید و نگوید من امام هستم"
حالا پاسخ آقای علی پور در روزانه 671:
"می فرمایید اگر امام زمان هم بیاید و بخواهد عدالت بر پا کند ، باز هم مسخره می کنیم و به واژه ی عدالت خواهیم خندید. متاسفم برای شما دوست عزیز که اینچنین بی ادبانه ، صحبت می کنید و محدوده ی فکری تان را اندکی گسترش نمی دهید"
و چه بهتر است به این جمله توجه داشته باشید که :
بزم روزانه : "تعجب آنجاست که دوستان بجای تامل در کلمات ، بد و بیراه هم می گویند !"

خوانندگان روزانه بهترین تصمیم گیرندگان هستند.

صالح

plugoo ، ابزار دیگری برای چت و ارتباط وبلاگرها
با خوانندگانشان

قبلا دو سرویس معرفی کرده بودم که کار مشابهی انجام می دادند یعنی میبو و گبی.
plugoo هم سرویس مشابهی است ، برای کار با این سرویس باید مراحل زیر را طی کنید:
- وارد سایت plugoo شوید.
- ثبت نام کنید.
- سرویس پیام رسان فوری را که با آن چت می‌کنید ، انتخاب کنید.
- مراحل را طی کنید تا در نهایت کدی به شما داده شود.
- این کد را در محل مناسبی از وبلاگ خودتان قرار بدهید.
- به سرویس پیام رسان فوری خود بروید و plugoo را add کنید.

اما plugoo از جهاتی ، برتری‌هایی نسبت به دو سرویس قبلی دارد:
- می‌توانید از داخل پیام‌رسان فوری خود چت کنید که می‌توانید یاهو مسنجر ، msn مسنجر ، گوگل تاک ، ICQ و ... باشد.
- می‌توانید تصمیم بگیرید چه زمانی موجود available باشید.
- خوانندگان وبلاگ می‌توانند متوجه استاتوس شما بشوند.
- با استفاده از این سرویس لازم نیست آی‌دی خودتان را برای چت در اختیار همه قرار بدهید.
- خوانندگان می‌توانند برایتان آفلاین بگذارند. می‌توانید آفلاین‌ها را به صورت ایمیل دریافت کنید.

دکتر عليرضا مجيدي

می بینیم که .....

خدمت کلیه دوستدارانمان سلام و تهنیت عرض می نماییم

** می بینیم که در غیاب ما بعضی عناصر معلوم الحال ، از تخم کبوترهای تاریخ گذشته و فاقد امگا 3 وطنی و غیر وطنی تناول نموده و به مدت 72 ساعت دچار اختلال در تکلم گردیده اند و بس ناجوانمردانه ما را مورد لطف و مرحمت خودشان قرار داده اند . ولی در کمال تاسف و تالم خدمت ایشان عارضیم که تا این لحظه پروتز مخصوص زبان کشفیده نگردیده است و همانا ایشان بهتر است که به ترمیم پروتز ماتحتشان بسنده نمایند . امید است دانشمندان ، به یاری حق تعالی هر چه سریعتر به این امر مهم دست یابند ، تا فردی خود تحویل گیر و جو زده و تب زده را غرق در شادی و مسرت نمایند (به هیچ عنوان منظورمان احسان نیست و هرگونه تشابه اسمی را با نامبرده به شدت تکذیب می نماییم) ....... و من الله توفیق
** می بینیم که آقا محمد خان از اراک پیام فرموده اند که از دست ما جانشان را در کوله باری ریخته و بر دوششان نهاده اند و 2 پا داشته و3 پای دیگر نیز از اطرافیانشان به امانت ستانده اند و از شهر و دیار ما گریزان گردیده اند و احتمالا" سر به کوه های سر به فلک کشیده اطراف اراک نهاده اند . جای بسی اندوه و تعجب است که ما ایشان را در خاطر مبارکمان نداریم . نمی دانیم ایشان از آب گل آلود ماهی می گیرند یا واقعا" در ایام طفولیت ایشان ، الطاف ملوکانه ی ما شامل حالشان گردیده ؟!!! .......... الله اعلم
** می بینیم طبیبی از میان اطبای روزانه ، جویای حال هم ولایتی گرانقدر ما نشده اند. ملالی نیست ، چشممان کور ، دندمان نرم ، خودمان جویای احوالاتشان می گردیم ...... هم ولایتی گلمان هم اکنون نیازمند یاری سبز ماست
** می بینیم در غیاب ما هلیا جان سخنان به غایت دلنشین و چشم نوازی بیان فرموده اند . با ایشان بسیار خفن موافقیم و دست دوستی به سمت مبارکشان دراز می نماییم . البته امیدواریم دستشان عرق نکرده باشد زیرا ما از دستان خیس چندشمان می شود .......
** می بینیم که شما هم متوجه گردیده اید که گیرسه پیچ عزیزمان قصد کوچیدن از دیار و ترک یار و سکنی گزیدن در سرزمین غار (همدان ) را دارند . امیدواریم که دوستان همدانی ما اوقات فرح بخشی را برای عزیز دلمان تدارک ببینند . لازم می دانیم خدمت دوشیزگان محترمه همدان و حومه ، یادآور شویم که ایشان تاهل اختیار فرموده اند و سجل شان در جیب عقب شلوارشان نهفته است .
** می بینیم در غیاب ما میو میو عوض شده . تغییرات مثبت حادث شده در وجود مبارک دانشجوی عزیز را به فال نیک می گیریم و به درگاه الهی و همچنین محضر دوستان اهل فن و اهل قلم تبریک و تهنیت عرض می نماییم ...... به امید روزهای پر ترقی دیگر ..... قربان شما بارباپاپا
** از بسکه دیدیم ، چشمان زیبایمان بابا قوری گردید ، لذا ترجیح می دهیم مشاهداتمان را در زمینه مخلوقات دیگر خدا ، به دوستان دلبندمان واگذار نماییم .

قربان همگی گردیدیم ، افاقه نکرد ...
پس زین پس
قربان خودمان می گردیم و نیز اندکی از یاران وفادار املت خورمان
تا روزی دیگر شما را به خالق مان می سپاریم
روز و روزگار بر شما خوش باد
میترا

سازمان مجاهدین بوال الزمزم!

می گویند حاتم طایی که در بخشندگی شهره روزگار بود برادری داشت بغایت حسود و بخیل و در عین حال جویای شهرت و نام! از آن روی که آوازه درانداختن به بخشندگی و مهمان نوازی با بخل و طمع ورزی او ناسازگار بود ، به مکه رفت و در چاه زمزم نجاست کرد تا از این طریق نام خود جاودانه سازد ، البته به ننگ!
حکایت سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی (۱) در روزگار ما حکایت برادر حاتم طایی است که با آن اقدام کذایی و متفاوت(!) برای همیشه تاریخ به عنوان «بوال الزمزم» شهره گردید.جناب بهزاد خان نبوی پدرخوانده باند مجاهدین انقلاب گویا علاقه شدیدی به «متفاوت» بودن دارد و البته خیلی در بند آن نیست که این متفاوت نمایی از چه راهی و به چه قیمتی حاصل می شود!
خاطر بسیاری از دوستان هست که درست در آستانه سقوط حکومت قرون وسطایی طالبان ، سازمان مجاهدین انقلاب رسما" بیانیه صادر کرد و از مسئولان جمهوری اسلامی درخواست نمود تا با گروهک طالبان یک ائتلاف واحد تشکیل دهند ( تصور کنید مسئولان کشور به این توصیه فرااستراتژیک سازمان پرمدعای فولکس واگن عمل می کردند و چند روز قبل از سقوط طالبان با آنها وارد یک ائتلاف می شدند! چه می شد!).
همین چند وقت پیش که به خاطر اعدام عنصر خونریزی چون صدام ، قند در دل عالم و آدم آب می شد و ملت قر و فرشان به هوا بود جناب بهزاد خان نبوی در موضعی متفاوت، نسبت به اعدام آن مرحوم (!) شدیدا" اظهار تاسف کرد . تفاوت است دیگر!
و بالاخره در حالی که حتی جبهه ملی ها و سلطنت طلب ها هم از ترس افکار عمومی جرات نمی کنند صراحتا" نسخه چشم پوشی ایران از فناوری هسته ای را بپیچند ، سازمان فخیمه مجاهدین انقلاب در بیانیه ای از مسئولان جمهوری اسلامی درخواست کرد تا ضمن گردن نهادن به قطعنامه شورای امنیت ، جل و پلاس هسته ای را جمع کنند. (البته بهزاد نبوی خیلی غیرت به خرج داده و مجاهدت فرموده که از مسئولان نخواسته تا تجهیزات اصفهان و نطنز و اراک را مثل معمر قذافی بار کشتی نموده و به محضر جرج دبلیو بوش تقدیم کنند. شاید هم گذاشته برای بیانیه بعدی)
آقا شما به دل نگیرید! روحیه متفاوتی دارند این برادران مجاهد! استراتژیدانشان (بر وزن سنگدان!) قلمبه شده باید یک طوری تخلیه شوند. بعضی وقت ها اینجوری سر باز می کند دیگر!

(۱) سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی هم درست عین دانشگاه آزاد اسلامی ، عبارت از سه دروغ بزرگ است. تشکیلاتش «سازمان» نیست بلکه یک باند ۵، ۶ نفره است که به قول سعید حجاریان در یک فولکس واگن جا می گیرند. «مجاهد» هم که خدای ناکرده نیستند . البته زمانی ادای چریک ها را درمی آوردند ولی الان همین بیانیه تسلیم خواهی اشان در برابر آمریکا معلوم می کند چقدر مجاهد تشریف دارند. این پسوند «انقلاب اسلامی» هم برای حضرات یک وصله لایتچسبک است که خودشان هم نمی دانند چطور از شرش راحت شوند! فی الواقع پسوند انقلاب اسلامی برای سازمان مجاهدین همان قدر برازنده است که پسوند اسلامی برای دانشگاه آزاد!

بعدالتحریر:
اسم مستعار پسر حضرت «استوانه» بهرمانی در قراداد نفتی پررشوه ، خیلی باحاله! اسم مستعارش «جونیور» بوده! اگه این «ی» وسط جونیور رو برداری به معنای اخص کلمه اسم آقازاده جناب استوانه مصداق پیدا می کنه! از صبح که کشف کردم همینجوری بیخود می خندم. مرض داریم دیگه!

ضرب المثل ها و اصطلاحات انگلیسی (6)

با سلام خدمت دوستان ( مبینی-مارشالی وجرقه ای)0سری ششم ضرب المثلها رو خدمتتان تقدیم می کنم ضمن سپاسگذاری از مبین عزیز که زحمت کشیده بطور سریالی در روزانه پخش می کنند وبه عزیزانیکه ایمیل زده و خواسته بودند سری کامل ضرب المثل ها رو بهشون ایمیل کنم قول میدم بعد از ارسال سری آخر در اولین فرصت این کار رو خوا هم کرد 0

1.you can not serve God &mammon.شما نمی توانید هم به خدا خدمت کنید هم به ثروت

2.heven help him this time .خدا به دادش برسد

3.don,t count on me .رو من حساب نکن

4.spoild my appetite.اشتهام رو کور کرد

5.she will never realize this wishe .آرزو بر دلش می ماند (دور از جون جوونهای روزانه)0

6.the night is still young .هنوز اول شب است

7.he has no sense of shame.خجالت سرش نمی شود

8.bother the flies.حوصلهءکاری را ندارد

9.leave her alone .کاری به کارش نداشته باش

10.he has 6 mouth to eat .. سر عائله دارد ( خدا به دادش برسد )0 6

11.all is well. همه چیز رو براه است

12.go and blow your noise .برو دماغت رو بگیر

13.make faces .قیافه گرفتن برای کسی

14. we are even .ما حساب نداریم

15.really? مرگ من

خدا یارتون تا بعد

هرچه میخواهد دل تنگت بگو
آقايان از فضا نيامده اند، مثل من و تو

درج ستوني به نام "هرچه ميخواهد دل تنگت بگو" فكر خيلي جالبيه و به دوست عزيزي كه اين ابتكار رو به خرج دادند صميمانه تبريك ميگم. اولين مطلب ايشون تحت عنوان "آقايان چه ميكنند" را خواندم. نميدونم چرا ما ايرانيها هميشه فكر ميكنيم كه توجه به يك موضوع خاص فقط مختص به شخص ماست.
يعني شما بعنوان يك ايراني متعهد به ارزشهاي ملي، متوجه اهميت آثار تاريخي كشورت هستي و به شدت درمورد موضوع سد سيوند نگراني ولي مثلاً اون كارشناس يا مدير ايراني كه در سازمان ميراث فرهنگي كار ميكنه، به صرف اينكه جزو مسئولين كشوريه، نه فقط هيچ ارق ملي نداره بلكه اساساً هيچي حاليش نيست و با "دست هایی پنهاني قصد داره چيزي از آثار تاریخی ایران باقی نمونه" .
عزيزم مسئولين قبل از اينكه در سمتهاي فعليشون قرار بگيرند، آدمهاي ايرانيي بودند كه توي همين مرز و بوم به دنيا اومدند و بزرگ شدند، درست مثل من و تو. براي من خيلي جالبه كه بدونم نابود كردن آثار باستاني ايران براي مسئولين كشوري كه احتمالاً جزء بيگانگان خطرناكي هستند كه از ساير كرات براي نابودي ايران زمين آمده اند ، چه فايده اي ميتونه داشته باشه؟؟؟؟؟؟؟؟ كدام منفعت اقتصادي ، سياسي يا اجتماعي را براي دولت يا سايرين تامين ميكنه؟؟؟؟؟؟ [اين ؟؟؟؟؟؟ را از نوشته دوستمون الهام گرفتم ، فكر كردم شايد براي نشان دادن اهميت مطلب درج شده، گفتم منم بكار ببرم شايد موثر تر باشه!]
فرض كنيم كليه كساني كه در ميراث فرهنگي كار ميكنند، فاقد هرگونه تحصيلات مرتبط با كارشان باشند و علاوه براين در هيچ دوره ضمن خدمتي هم شركت نكرده باشند و اصلاً سابقه كار اجرايي هم در اين زمينه نداشته باشند، حتي با اين فرض نميدونم چرا فكر ميكنيد كه اونها با هويت مليشون پدر كشتگي دارند و من و شماي نوعي بيشتر از اون مسئول، معلومات و تجربه داريم و بيشتر در جريان مسائل روز در زمينه كاري اونها هستيم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
هنوز اين سد آبگيري نشده و موضوع در دست بررسي حداقل چهارتا كارشناس ايرانيه كه مثل من و تو درس خوندند، كار ميكنند و در بدبينانه ترين حالت داراي اندك اطلاعات تخصصي هستند!
اما موضوع حائز اهميت اينه كه قضيه سد سيوند و مجموعه اماكن مقدس واقع در مسجد الاقصي دو موضوع كاملاً جداگانه هستند و به قول شما "هزارتا نامه به فلان مجمع بين المللي" - حتي اگر واقعاً هزار تا باشه- كمترين كاريه كه هر حكومت يا فرد آزاد انديشي ميتونه در اين رابطه بكنه.
البته بگذريم كه تقدس معنوي و ارزش والاي اين وادي روحاني كه خواستگاه اديان ابراهيمي و وحي الهي بر شايسته ترين بندگان خداوند است-بطوريكه مورد سوگند آفريدگار در كتاب بلند مرتبه قرآن قرار گرفته - مطلقاً قابل قياس با قبر كوروش يا ساير پادشاهان در هيچ كجاي دنيا نيست.
براي قضاوت پيرامون اين جريانات (البته نه از نوع عجولانه) آنچه كه افزون بر احساسات پاك ملي ضروري به نظر ميرسه فقط كمي انصافه. همين

یادداشت های همین جوری

توجه : دوستانی که احساس می کنند فشار خونشان از این نوشته بالا می رود ، بالا غیرتا نخونند که بعد به من ایمیل ندند و انتقاد نکنند و من نروم و گروه بی من بماند . مگر خواهرانی که ضمیمه انتقادشان ، عکس داشته باشند . متشکرم – روابط عمومی یادداشت های همین جوری )
در ادامه صحبت هایم ، ابتدا از علی علیپور می خواهم که کلاس را ترک کند ، تا حرمت شاگردی و استادی را دگر فراموش نکند . مرسی .
اما از آنجاییکه قرار است ما قانون حقوق بشر را قبول کنیم و یک بند این قانون به همجنس بازی و همجنس گرایی و کلا اجناس ، گوشزدی دارد ، بحث انحرافات جنسی را آنالیزاسیون و سپس اپیلاسیون می کنم .
انحراف جنسی بر چهار نوع است .
حالت اول مرد با مرد : در این روش مردی که از مردی دیگر خوشش می آید ، ابراز علاقه می کند و گلی به او می دهد . اون یکی مرده می گه : سبیل تو بخورم قناری من . بعد یکی می شه فاعل و دیگری مفعول و بعد از دو سه سری از این کارا ، ایدز می گیرن می میرن . برای اطلاعات بیشتر می توانید به کتاب بیجه در تهران نوشته استاد مخملباف مراجعه کنید .
حالت دوم زن با زن : در این حالت دو بانوی لطیف انقدر خود را بهم می سایند تا از رو بروند .
اما بعد از چندین بار سایش ، فرسایش ایجاد شده و قید این مورد را می زنند .
حالت سوم مرد با زن : در این حالت که فراگیرترین نوع انحرافات جنسی است ، ابتدا مرد از زن می پرسد : شما چه فصلی رو دوست دارید ؟ زن خجالت زده پاسخ می دهد : پاییز . مرد هورایی می کشد و میگوید : پس بریم خونه ما . زن می گوید : چرا ؟ مرد می گوید : چون می خوام برگاتو بریزونم ، هلو فشندیه من . این حالت جوات ترین نوع شناخته شده از انحراف است که سریعا مرد اقدام به رو کردن دستش می کند و صد البته که رو دستی می خورد .
حالت چهارم زن با مرد : در این حالت زن ، مرد را به تخت ، آسانسور ، زمین ، دیوار و کلا یک جایی می بندد . چشمهای مرد را کاملا می پوشاند و مثل سگ ، مرد را می زند . مرد هم هی پاشنه خانم را می خورد و کیفور می شود . بعد از کلی شلاق خوردن ، مرد می بیند بدنش درد میکند و زن می بیند که هیچ تاثیری روی نقطه جی اش این حرکات وحشیانه نداشته . پس هر دو قید این کار را می زنند و مرد در بیمارستان یا درمانگاه ونک ، بستری می شود و زن از خجالت آب می شود ( مثل گیر سه پیچ که شده قطره ! )
حالات بعدی را هم چون جزو استثنائات است ، فاکتور می گیرم . اما این انحرافات چه کمکی به بشریت می کند ؟ پاسخ این است که هیچ ، ولی از آنجاییکه غرب دیگر هیچ چیزی برای تخلیه ندارد ، گیر می دهد به این حرفا و ما شرقی های جهان سومی هم کلی ذوق مرگ می شویم وقتی این فیلم ها یا سی دی ها یا سایت ها را می بینیم .
اما راه حل درست برای استفاده بهینه از انرژی جنسی چیست ؟ ( راه های فوق فقط در ایران مصرف دارد ، لطفا در جاهای دیگر مصرف نکنید )
مردان : وازکتومی . خشک کردن آلت با برق . با تبر به ریشه آلت زدن . پریز برق سه فاز و کلا هر چیزی که این عضو اضافه را از بین ببرد و خشک کند .
زنان : در آوردن رحم . قطع بدن از گردن به پایین . یا روسری یا توسری . بستن زنان به مطبخ . فلفل ریختن روی نقطه جی . اعدام دسته جمعی . با بولدوزر از رویشان رد شویم .
مردان و زنان : کشیدن دیوار بین این دو . جدا کردن بچه ها از هم در دوران دبستان ، راهنمایی ، دبیرستان ، دانشگاه و بهشت زهرا . به هر دو آموزش بدهیم که اگر یکروزی احساس نیاز کردید ، به انبر و آچار فرانسه ای فکر کنید که قرار است در آن دنیا از یک ورتان بکنند داخل و از طرف دیگر با یک اژدها در آوردند . تقبیح ، تنبیه ، کتک ، لگد پراندن به بچه خردسالی که می پرسد شما او را چگونه به دنیا آورده اید و کلا هر نوع شکنجه روحی و فیزیکی که بچه از بچه گی یاد بگیرد ، اونجاش اضافه می باشد .
نتیجه اخلاقی : سکس خوبه ، خیلی هم خوبه ، به شرطیکه بلد باشین و از روی عشق باشه و نه شهوت .
نتیجه اجتماعی : ما سرکوب می کنیم تا بیجه ، حاتم گرگی ، خفاش شب ، عنکبوت پرنده ، اسب آبی ، دالتونا ، ماربورو ، محمد خانی ، امینم ، خانواده محترم تنگستانی و بانو ، علی یانکی ، داوود بی مخ ، رجب کفگیر و هزاران نام دیگر از فرط زور ، بروند آدم بکشند صد تا صد تا .
نتیجه دانشگاهی : ما طوری دانشجوهای پزشکی را بار می آوریم که وقتی در سال آخر ، یک عکس نقاشی شده از یک ناف دیدند یا سینه ، از فرط خجالت همه آب شوند و خود را به ندیدن بزنند .
نتیجه لنگرودی : ما داروی ایدز می سازیم فقط برای صادرات ، ما که ایدزی نداریم .
نتیجه بولدوزری : هر کی از این به بعد کنار خیابان وایساد با بولدوزر از روش رد می شویم .
نتیجه فرهنگی : میریم دوبی !!!
نتیجه دانشجویی : نمی دانم این چه چیزی است که احسان باید توی همه نوشته هاش در مورد لینک به سایت ها و این در یک مسافرت از روی کتاب مرا دید و گفت بهتر است بری رنه هوگو بشوی تا بتوانی از نو بنویسی این مطالب را که روزنامه ها اصلا چرا باید حکم قطعی داد ؟ من که دیگر به هیچ چیزی رای درست نمی دهم چون باید از تهمت بر ملا شد و رفت که مرا در این است که من دانشجو هستم .
نتیجه گیری سه پیچی : باید به تمام آلت ها با شات گان شلیک کرد . حتی من بارها دیده ام که کسی با انرژی جنسی ، کاری کرده که داربست روی سر مردم خراب شود . اینم لینکش .
نتیجه گیری علیپوری : متاسفانه عمر شریفش قد نداد . خدایش بیامرزد .
نتیجه گیری الهه ای : بیایید روی هر قرص ضد حاملگی ، بیتی از ترانه وی آر د ورد اثر مایکل جکسون را بنویسیم . بیایید قدر یکدیگر را کناردریا بدانیم . بیایید دست به دست هم بدهیم و ترانه گویان ، مردان خود را تشویق به وازکتومی بکنیم .
نتیجه گیری سروشی : این از صدقه سر دولت دارید . کجای دنیا وازکتومی رایگانه ؟ هان ؟ مگه زمان خاتمی همه گوشه پیاده روهای خیابان ولیعصر جنین صید نمی کردند ؟ حالا پس چرا جنینی سقط نمی شود ؟ متحجرها ، آمریکایی های خاین .
نتیچه گیری بیداری : این لجن پراکن بازتاب در یک اقدام بی شرمانه تیتری زده است با نام " نامه دکتر احمدی نژاد به هم جنس گرایان بوسنی و موریتانی ! " .
نتیجه گیری دیگه ای نداریم . تا نمکدون بعدی ، وازکتومی یادتون نره . همین .

آيا به همين زودي بايد پلاكهاي غبار گرفته ،
مفقودالجسدهايمان از گردن غيرت فرو افتد ؟؟؟
 

راه باز است ، معبر ها همه پاك شده اند ،لابلاي سيم خاردارها
پلاك ها چشمك مي زنند و شهدا هنوز ايستاده اند
و با سر انگشت وفا ، نقطه رهايي را نشان مي دهند .
خط هنوز شكسته نشده است ،
كوله پشتي بسيجي ها لب خاكريز نشسته است .
فرمانده فرياد مي زند :
سنگر بكن اي برادر ، امروز هم جنگ است
امروز اما قلمها ، سرنيزه هاي تفنگ است
امروز ميدان معنا ، خود عرصهء كارزار است
هر وا‍‍‍‍‍‍‍‍‍ژه اي يك گلوله ، هر جمله يك تفنگ است
قلم هايي به عدد اراده ها
بايد دست به كار شد . اينجا مجنون است ، جزيره عاشقان .
صداي فرمانده از
لابه لاي نيزارها تا اعماق تاريخ مي رسد :
« اگر مانديد ، بنويسيد ، حقانيت و مظلوميت اين بچه ها را »

واکنش

موضوع : نداریم!!!

با سلام خدمت دوستان عزیز مبینی... امیدوارم که حال همگی خوب باشه.
امروز موضوع خاصی برای صحبت کردن ندارم. فقط میل زدم که جواب شبهاتی که برای چند نفر از دوستان پیش اومده بود رو بدم. البته سعی می کنم متن امروزم رو ادبی ننویسم... می خوام با مخاطبینم خودمونی صحبت کنم ( زنده باد علی علی پور... !!! )
اول از همه می خواستم یه چیزی به آقا صالح بگم. برادر من... اول از همه بخاطر اینکه به جمع نویسندگان روزانه پیوستی ازت تشکر می کنم. یه تشکر دیگه هم دارم بابت اینکه انتقاداتت رو محترمانه بیان کردی. ولی برادر من...، چیزهایی که شما گفتین فقط یه طرف قضیه بود. فقط چیزهایی بود که خودتون دیدین. چیزهایی که ما دیدیم با گفته های شما زمین تا آسمون تفاوت داره.
عزیز من... رجوعت می دم به آخرین مطلبی که سروش عبداللهی برای روزانه فرستاد. اگه تونستی توی طومار مصری ایشون فقط یه خط رو پیدا کنی که کلمات موهن و غیر اخلاقی نداشته باشه، من تموم حرفات رو قبول می کنم. دوست عزیز... کسی که می خواد به آینده نگاه کنه، قبل از هر چیزی باید جلوی پاشو ببینه. این درست نیست که شما اصلاح طلبای گروه رو به فحاشی و استفاده از الفاظ رکیک متهم کنی، ولی حرفای اصولگرایان عزیز رو در حکم کلام خدا بدونی.
لابلای صحبت هات اشاره کردی به سؤالاتی که حسین از احسان پرسیده بود و گفتی که احسان جواب درستی به اون سؤالات نداده. و درادامه این موضوع رو به تمام اصلاح طلب های گروه ربط دادی. برادر من...، باید خدمتت عرض کنم که ماها هیچ رابطه ای با احسان نداریم. اگه احسان به اون سؤالات جواب درست و حسابی نداده خب به فهم و شعور خودش برمی گرده. به من و محمد و بقیه هیچ ارتباطی نداره. اگه حسین اون سؤالات رو از ما می پرسید، مطمئنن سعیمون رو می کردیم که جوابی منطقی بهش بدیم. ولی همونطور که گفتم، این موضوع هیچ ربطی به ما نداره.
درمورد دانشجو صحبت کردین و اینکه تمام مطالبش از طرف ما برچسب نامفهوم بودن می خورد. و درادامه هم اعلام کردین که ما با هم اتحاد تشکیل دادیم. دراین مورد باید بگم که خود بنده به شخصه احترام زیادی برای دانشجوی عزیز قائلم. ایشون همیشه صحبت هاش منطقی بوده و برعکس سروش هیچوقت از الفاظ غیراخلاقی استفاده نکرده. اگرهم ما چنین صحبت هایی رو مطرح کردیم، صرفاً جنبۀ شوخی داشته. خود دانشجو می دونه که چقدر خاطرش پیش من عزیزه. من همۀ مطالب دانشجو رو کاملاً می خونم. برعکس مطالب سروش که اصلاً حوصلۀ خوندنش رو هم ندارم!
بعد هم یه چیز دیگه... فکر می کنم خود دانشجو به اندازۀ کافی زبون داشته باشه! مگه نه؟!!!
مطلب بعدی...
دوست من... گفتید که نباید شب خوابید و صبح بیدار شد و انتظار دیدن عدالت رو داشت. گفتید که عدالت یک شبه و دو شبه بدست نمی یاد...
در جواب این حرف شما فقط یه چیز می گم. آره... درسته... تضمین عدالت اجتماعی امری نیست که یه روزه و دوروزه و یه هفته ای و یه ماهه و یه ساله محقق بشه. ولی 28 ساله چطور؟ توی 28 سال ما نتونستیم به ذره ای آزادی اجتماعی برسیم. حالا 8 سال از این 28 سال رو هم بنا به گفتۀ امثال شما می گیم خاتمی حروم کرد. بقیه ش چی؟ دوست عزیز... بیا و یه خورده واقع بین باش...
مطلب بعدی...
از زیر میزی کلان جناب کروبی صحبت کرده بودید و بدینوسیله از خانم رجبی دفاع کردید. نمی دونم اصلاً کروبی ای که می خواست ماهی پنجاه تومن به چند تا آدم ساده لوح بده انقدر ارزش داره که درموردش صحبت بشه یا نه. ولی فقط یه چیز رو مطمئنم. تصرف باغات سبزی اطراف بهشت زهرای تهران، اونهم به بهانۀ واهی فراگیر شدن بیماری وبا، کمتر از دریافت رشوه نیست. این وسط حق چند سبزیکار محروم خورده شد. آره عزیز... این سؤالیه که هیچکدوم از اصولگرایان بهش جواب ندادن. نه چهارده تا سؤال مسخرۀ حسین. درمورد خانوم رجبی هم هیچ حرفی ندارم.
مطلب بعدی...
نمی خوام از هاشمی رفسنجانی دفاع کنم. ولی هاشمی با تمام کارهای خوب و بدی که درقبال مردم انجام داد، یه مزیت بزرگ نسبت به احمدی نژاد داشت. اونهم این بود که اگه حرفی می زد، قدرت اجرای حرفش رو داشت. نه اینکه مثل جریان ورود بانوان به ورزشگاه ها، یه حرفی بزنه و فردای همون روز به غلط کردن بیفته.
مطلب بعدی...
از آقای خاتمی صحبت کردید... و نسبت به تغییرات در قانون کار ( توجه کنید: تغییرات... نه حذف ) توسط ایشون خرده گرفتین. حرفی ندارم بزنم. چون آمار به کلی جوابگوی این سؤال شماست. می تونین درصد بیکاری رو قبل و بعد از تغییر قانون کار با هم مقایسه کنین. مطمئناً از گفتۀ خودتن پشیمون می شین.
اما درمورد مشکلی که برای بانوان مطلقه و سرپرست خانوار پیش اومده... دوست عزیز... شما همۀ این کارها رو می تونین دربین جماعت پرادعای مذهبی ببینین. همۀ این اتفاقات در این جمع هم رخ می ده. فقط با این تفاوت که وقتی یه زن بی سرپرست برای انجام کاری می ره، بهش می گن که باید شیش ماه صیغۀ من باشی تا کارت رو راه بندازیم. من که فکر نمی کنم این دو تا موضوع با هم فرقی داشته باشن. بیا و درست فکر کن...
خب دیگه... فکر می کنم جواب سؤالاتتون رو دادم. اگه بازهم سؤالی مونده، بهم یادآوری کنین تا جوابشو تقدیمتون کنم.
بازهم از اینکه حرفاتون رو مطرح کردین ممنونم.
اما نفر بعد!!! جناب سروش عبداللهی!!!
برادر من... تو خیال کردی ما چی هستیم؟ خیال کردی ما گوشمون رو زیر کلاهمون قایم می کنیم؟ واقعاً برات متأسفم... ما هنوز اینقدر احمق نشدیم که گیر چیزایی که شما توی سرتونه بیفتیم. برای همین به هیچ وجه به طومار بی ارزشتون جواب نمی دم. چون اصلاً لیاقت وقت گذاشتن رو نداره. می تونین با نوشته هاتون خوش باشین.
درمورد مقاله ای که حسین عزیز نوشته بود... مقاله ای با عنوان " بودجۀ 86 دست خیلی ها را از بیت المال کوتاه می کند "
موافقم... شدیداً هم موافقم!!! تعجب کردین! نه؟!!! آخه من اولین باره که با تیتر اصولگراها موافقت می کنم! ( البته فقط با تیتر موافقم! )
ولی دلیل این موافقتم!!! می تونین حساب کنین... چند میلیون کارگر روزمزد توی کشور داریم؟ چند میلیون فقیر توی کشور داریم؟ چند میلیون...
خب... اگه همۀ این جمعیت رو روی کاغذ بیاریم متوجه می شیم که واقعاً بودجۀ 86 بی نظیر ترین بودجه ایه که برای ادارۀ کشور مطرح شده! با این بودجه دست خیلی از مردم عادی از بیت المال کوتاه می شه!!! خیلی!!!!!!
حسین جان! واقعاً دستت درد نکنه! بابت تیتر به این قشنگی که زدی! خیلی خوب از ایهام استفاده کرده بودی! واقعاً خسته نباشی...
نفر بعدی!!!
درمورد ستون تازه تأسیس هرچه می خواهد دل تنگت بگو، و صاحب این ستون، خانوم یا آقای عنکبوت!
به این عزیز از طرف خودم خوش آمد می گم و ازش می خوام که نویسندۀ ثابتی باشه... و ضمناً روی نوشته هاش بیشتر کا کنه. مطمئناً پتانسیل تبدیل شدن به یکی از اعضای فعال روزانه رو داره.
نفر بعدی!!!
درمورد ایمیل ارسالی از طرف آزاده خانوم با آیدی ( azadeh_rad57@yahoo.com )
اول از همه سلام...
ببین خواهر... اینجا حوض رنگرزی نیست که بیای و هرچی که دلت می خواد بار اعضای گروه کنی. اگه انتقادی داری، خواهشاً جوری مطرحش کن که به کسی توهینی نشه. هنوز یادم نرفته گیرهایی که درآغاز اومدن من به روزانه بهم داده بودی، و یادم نرفته که چطور بعد از اینکه دیدی حرفی برای گفتن نداری یکدفعه غیبت زد... می دونی چیه؟ بعد از اینکه رفتی و دیگه خبری ازت نشد، یه چیز بهم ثابت شد... فهمیدم که همۀ انتقاداتت برای اینه که خودت رو نشون بدی و چهرۀ طرف مقابل رو خراب کنی. بعبارت دیگه اصلاً نمی خوای که انتقاد سازنده داشته باشی. خب... ولی خواهر من... میترا خانوم توی گروه وجهه ای داره که به همین آسونی نمی شه خرابش کرد. خصوصاً الان که همه مون پشت هم وایسادیم. پس شما فقط اگه انتقاد سازنده ای دارین مطرحش کنین. مردم حرف حق رو راحت می فهمن...
راستی... اون کتابی که بهتون معرفی کردم تموم شد؟ بی صبرانه منتظر شنیدن نظراتتون هستم!!!
نفر بعد!!!
...
فعلاً کس دیگه ای توی ذهنم نیست!
ببخشید از اینکه وقتتون رو گرفتم... از تموم دوستایی که توی این مدت نسبت به بازگشت اعضای فعال گروه به روزانه ابراز تمایل کردن هم صمیمانه متشکرم.
امیدوارم که همیشه موفق و سلامت باشین.
حق نگهدار همگی...

میلاد – تا بینهایت...

 در استقبال از افتتاح مجلس خبرگان

پس از معجزه سوم تيرماه 1384، انتخابات خبرگان 24 آذر حضور آگاهانه مجدد مردم بود. در اين انتخابات مردم به دو امر اساسي قيام كردند:
1. از ورود نامزدهاي اصلاح‌طلب به مجلس خبرگان ممانعت به عمل آوردند.
2. تقريباً همه دارندگان انديشه‌هاي دين‌سوز اصلاح‌طلبي را از مجلس خبرگان اخراج كردند.
با اين وجود، ترفندها، هزينه‌ها، تهديدها و ارعاب‌ها سبب گرديد تا نامزدهايي با تفكر غيرولايي در اين مجلس همچنان باقي بمانند. خداي را سپاس كه از اين نمونه بيش از دو سه نفر در خبرگان راه نيافته‌اند.
قيام مردم «پيام ويژه ولايتمدارانه» بود كه اگر چه به تمام جهان ابلاغ شد، اما به طور جدي وظيفه خطير خبرگان رهبري را در توجه، تامل و تصميم‌گيري‌هاي بسيار دقيق‌تر از گذشته اعلان نمود.
اين نوشته به صورت ويژه ورود هاشمي رفسنجاني به مجلس خبرگان را مد نظر دارد. ورودي كه با راهكارهايي مختلف از جمله تمهيدات جان‌نثارانه دخترانش، هزينه‌هاي مالي و سياسي احزاب، گفتار و نوشتار و تكاپوي سران راست و چپ، اصلاح‌طلب و محافظه‌كار و تلاش ساده‌لوحانه يا هدفمند برخي مفسران و تحليل‌گران در شست‌وشوي بي‌وقفه انديشه و اعتقاد و گفتار و رفتار هاشمي صورت گرفت.
تلاشي كه با ادعاي «دل‌سوزي براي نظام»!! و «مصلحت‌سنجي براي انقلاب»!! دنبال شد و پيشگيري از تهديد بالفعل شدن هاشمي را بهانه كار قرار داد.
حال مساله اساسي در اين مورد آن است كه خبرگان رهبري نبايد كمترين غفلتي نسبت به اين مهم داشته باشند. انتظار به حق هست كه بزرگواران و مجتهدان دينمدار حاضر در مجلس خبرگان، در دام‌هاي صدگونه سياسي‌كاران حرفه‌اي گرفتار نشوند. سياسي‌كاراني كه حربه‌هاي گوناگون را براي قبضه قدرت به وسيله هاشمي به كار مي‌اندازند. روزي كمترين انتقاد از هاشمي را بزرگ‌ترين تخريب او مي‌خوانند و روزي ديگر در عين بي‌پروايي هاشمي از بروز عقايد و افكار و اعمال شخصي، برايش «عصمت‌تراشي» مي‌كنند با اين هدف كه همواره هاشمي خط قرمز بماند تا با «او» همه خط قرمزهاي اصيل شكسته شوند.
در اين نوشته مصايب و فجايع برون آمده از «توسعه‌مداري» هاشمي در 16 سال گذشته مرور نمي‌شود، بلكه به حضور و جايگاه وي در خبرگان رهبري پرداخته خواهد شد. گرچه خيلي زودتر بايد مسأله سطح فقهي، علمي و ميزان تقواي انديشه و عمل هاشمي مورد بحث قرار مي‌گرفت، و به دور از «خط قرمزسازي» در اين مسايل، از هاشمي حداقل امتحان علمي گرفته مي‌شد – كه نشد – اما اينك هم بد نيست اشاره شود كه واقعاً هاشمي با چه ميزانِ علمي و عملي بر پايه فقه و شريعت جعفري در مجلس خبرگان حضور يافته‌ است؟
بالاتر آن كه بر اساس كدام معيار عقلي، شرعي و منطقي او بايد در هيات رئيسه جاي داشته باشد؟ آيا مجلس خبرگان رهبري پاسدار اساس نظام اسلامي نيست؟ و آيا مي‌توان طبل‌هاي توخالي و بوق و كرناي غرض‌مندانه را موجبي دانست تا «مديريت، تخصص و تدبير فرابشري هاشمي»!! اگر هم براي رياست بر مجلس شوراي اسلامي يا دولت، قابل تصور كودكانه باشد، در مجلس خبرگان محلي از اعراب داشته باشد؟
به عنوان يك شهروند معمولي و دانشجويي كه 27 سال انقلاب اسلامي را بدون طمع، تيزبينانه دنبال كرده است، مي‌پرسم اگر در مجلس خبرگان رهبري «اجتهاد علمي» يك شرط اصلي است – كه هست – واقعاً هاشمي در كدام امتحان شركت نموده است؟ يا كدام جلسه درس و بحث، پيش يا پس از انقلاب را برگزار كرده است؟
كدام اثر نوشته يا بياني، وي را فقيهي دين‌شناس و بالاتر از آن دين‌مدار معرفي كرده است؟ علاوه بر آنكه بي‌تعارف بايد گفت مسايل بسياري، خلاف اين امر را براي همگان به اثبات رسانده و مي‌رساند.
اظهار نظرهاي هاشمي در مورد «نفي مبناي الهي ولايت فقيه» و «دارا بودن مشروعيت مردمي آن»، آموزه‌اي بر گرفته از حجاريان يا گنجي بيشتر نيست! فاجعه‌بارتر آن كه اين امر به حضرت امام خميني سلام‌الله عليه هم نسبت داده مي‌شود!
«مطرود اعلان نمودن اصل ولايت‌فقيه در اوايل انقلاب» توسط هاشمي، و اين كه خبرگان قانون اساسي در تاسيس آن دخيل بوده‌اند و امام هم بعداً آن را پذيرفته‌اند، نيز مصيبتي است كه علاوه بر سنجش ميزان دانش و بينش وي، پيگيري دقيق اهدافش را مي‌طلبد.
طرح شوراي شدن رهبري از سوي هاشمي كه امري غيرمعتبر و غيرعملي به لحاظ عقلي و منطقي است، نشان از ترديدآفريني و فرصت‌سازي براي تزلزل «بنيان ولايت فقيه» دارد و ديگر هيچ! البته نبايد و نمي‌توان اين طرح بدون پشتوانه را ترفندي در «تماميت‌خواهي نقابدار» وي نديد.
در نگاهي ديگر تلاش هاشمي براي جلب آراي غيرمسلمانان و غيرشيعيان در انتخابات رياست‌جمهوري قابل توجه است كه به هيچ عنوان و با هيچ توجيه و عذري قابل پذيرش نيست. گر چه به لطف حضرت حق، «مسلمانان» اين مرز و بوم به اين تلاش‌ها «راي منفي» دادند.
آخرين شاه - كار هاشمي در بروز فاجعه‌بار عقايد و انديشه مبنايي او، اظهاراتش پيرامون «زيارت عاشورا در شهر مقدس قم» است. او كه در همايش «جهان اسلام و چالش‌هاي فراروي» آشكارا پرده از باورهاي ايماني خود بر مي‌دارد، اعلان داشته است: «تا زماني كه زيارت عاشورا در ادارات و بلندگوها خوانده مي‌شود، انديشه وحدت محقق نخواهد شد.» !
اين كه اين مسأله به همين جمله ختم شده يا شرحي بر اين «اشارت» است، بعدها روشن خواهد گرديد. اما به طور مسلم هاشمي پرچم مبارزه با «عاشورا» را علاوه بر تعارض با الهيت ولايت فقيه، انديشه‌هاي مبارك حضرت امام سلام الله عليه، روحانيت اصيل، و هر گونه دين‌مداري «منتظرانه» برداشته است. اين برگ‌هاي كارنامه هاشمي، باور ديني او را مي‌نماياند كه قيم‌مآبان مصلحت‌انديش! در سال‌هاي گذشته با ديدن راهكارهاي عملي او و خانواده‌اش با تفسير و تأويل از آن مي‌گذشتند، يعني همان خط سيري كه پيرامون خاتمي دنبال مي‌كردند. البته ممكن است امروز هم اين «قيم»‌هاي حزب‌گرا، چون گذشته در راستاي «قيموميت سياسي بر مردم» عمل كنند. اما وظيفه و مسؤوليت خبرگان كه مجتهداني وارسته، فقيه، دين‌باور و عاشورايي هستند، از عرصه سياسي‌كاران، جداست و با آن نسبتي ندارد.
در نگاه ديگر هاشمي با رفتار و گفتار شتابزده و حاكي از نگرانيِ از دست دادن قدرت مطلقه، پس از سوم تيرماه 1384، ترديدي براي اذهان پاك مردم ولايتمدار باقي نگذارده است.
موضع‌گيري‌هاي غيرمسؤولانه و مداخله‌گرانه وي نسبت به مسأله هسته‌اي كه همواره راهگشاي دشمنان در تهاجم عليه نظام اسلامي گرديده، تنش‌آفريني و ارعاب و ايجاد فضاي وحشت در ميان مردم نسبت به «تهديدات فرضي دشمن»، فضاسازي كاذب يا بزرگ‌نمايي و تحريف نسبت به معضلات، مطالبات، مديريت و مسؤوليت كشورداران!
تلاش در تبديل خود و يكي دو همپالكي‌اش به عنوان «مديران، نخبگان، خبيران، متخصصان و مصادره‌كنندگان انقلاب اسلامي و كشور» با هدف برهم زدن برنامه و اراده ملت در انتخاب دكتر احمدي‌نژاد!
تيتر اول شدن جملات فرصت‌سوز و تهديدساز هاشمي در صفحات نخست پليدترين روزنامه‌هاي دوم‌خردادي، و تشابه و همخواني آن با مطالب مندرج در سايت‌ها و مطبوعات خارجي و ضدانقلاب!
ديدارهاي پي در پي با سفرا و مقامات خارجي!؟ كه شايد مصلحت نظام چنين ايجاب مي‌كند!! آن هم معلوم نيست از چه جايگاهي؟ هم‌چنين گذاردن جلسه با مجلسيان، احزاب و ... و «رسيدن پي در پي بَرهاي زياد» از اين جلسات.
حمايت بي‌باكانه و مستمر از خانواده‌سالاريش، حتي رأي دادن همراه دختر عزيزش فائزه و سكوت!! در برابر رشوه 5 ميلياردي مهدي هاشمي – پسر عزيزش – در يك قرارداد نفتي خارجي با نام مستعار «جونيور».
صدور اطلاعيه سطحي، اتهام‌آفرين،‌ كودكانه و قدرت‌طلبانه‌ي محض با ادعاي داشتن راي اول در همه انتخابات گذشته، و اين يعني بر هم زدن همه نظام به خاطر من!
انتشار نامه محرمانه حضرت امام - سلام الله عليه - صرف «به كرسي نشاندن حرف خود و پيروزي بر حريف فرضي» بدون در نظر گرفتن اساس نظام اسلامي.
و بيش و بيش از همه تقابل و معارضه با دولت اسلامي در ديپلماسي خارجي و داخلي، تا جايي كه جملات هاشمي نسبت به تهديدآفريني و ارعاب با فرضيات انديشمندانه سياسي!! براي لجن‌پراكني‌هاي مطبوعاتي بيشترين سودآوري را داشته است.
نگاهي گذرا به برخي جملات مقام معظم رهبري در سخنراني روز گذشته ايشان در جمع مردم تبريز، مي‌تواند با تامل و تدبر راهگشاي كارآمدي براي خبرگان باشد.
«در مملكت بحران نيست»، «وضعيت فوق‌العاده در كشور نيست»، و ... رهبري علت و عامل جوسازي‌ها را با چنين بياناتي توضيح مي‌دهند:
يكي با دولت بد است، يكي با اصل انقلاب بد است، يكي با مفاهيم انقلاب بد است، و يكي قدرت‌طلب است.
با توجه در جملات «هاشمي» مبني بر اين كه «وضع كشور عادي نيست»، «در مساله هسته‌اي كشور حالت بحراني دارد» و «تهديدهاي شوراي امنيت جدي است» و ... بايد ديد هاشمي در كجاي اين معادله قرار دارد.
اما موضوع آخر و اساسي كه هاشمي آن را حربه كارساز خود براي ويژه‌خواهي در خبرگان قرار داده، آراي بالاي اوست. لازم است به نكات كوتاه زير اشاره شود.
- آراي هاشمي در «استان تهران» بسيار كمتر از آراي او در انتخابات رياست‌جمهوري‌اش در تهران بود كه به شكست وي انجاميد. و البته آراي دكتر احمدي‌نژاد همان‌زمان هم در تهران چند برابر هاشمي بود. بدين نحو كه در 24 آذر آراي هاشمي در كل استان تهران يك ميليون و پانصد و شصت و چهار هزار بود، در حالي كه در سوم تير او با يك ميليون و نهصد و شصت و پنج هزار راي در برابر سه ميليون و دويست و هفتاد و نه هزار راي دكتر احمدي‌نژاد در تهران از صحنه اخراج گرديد.
- با همه تمهيدات و ترفندها و هزينه‌هاي مالي و سياسي، هاشمي فقط كمي بيشتر از آيت‌الله هاشمي شاهرودي راي دارد. آن هم در شرايطي كه هاشمي از استان پرجمعيت تهران نامزد بوده و آيت الله شاهرودي از خراسان رضوي.
- آيت الله علم ‌الهدي نفر دوم خبرگان در خراسان رضوي، فاصله زيادي از حيث آرا با هاشمي از استان تهران ندارند.
بنابراين «تيغ راي بالاي هاشمي» اگر هم، با ناديده گرفتن عقبه و امكانات و ابزارها و هزينه‌هاي انحصاري و غيرمشروع آن، مورد توجه باشد، علاوه بر آن كه مشروعيت ندارد، از مقبوليت عقلي و منطقي نيز برخوردار نيست.
مجتهدان و فقيهان وارسته خبرگان رهبري بيش از هر چيز قطعاً «خداي» را در نظر دارند، و به مثابه سياسيون هدفمند، فريب خدعه‌هاي سياسي‌كارانه را نخواهند خورد. ان‌شاء الله.
چشمان امام عصر عجل‌الله تعالي فرجه الشريف و منتظران حقيقي او، و عاشورائيان ايران اسلامي به دقتِ دينمدارانه خبرگان رهبري دوخته شده است.

ادامه دارد ....

فاطمه رجبي

روز تجليل از اسرا و مفقودان

3 اسفند - روز تجليل از اسرا و مفقودان

 کودتاي انگليسي رضا خان

3 اسفند 1299 - در پي سياستهاي استعمار انگليس در ايران و براي به حكومت رساندن شخصي مطيع و سركوبگر، واحدهاي قزاق مقيم قزوين يه سركردگي رضاخان مير پنج وارد تهران شدند. اين گروه با مقاومت محدود بعضي از كلانترها مواجه شدند و در زد و خوردي كوتاه تهران را به تصرف خود درآوردند. به علت اينكه طرح اجراي اين كودتا را قبلا مقامات عاليِ انگليس در تهران تنظيم كرده بودند و با مقامات امنيتي شهر نيز گفتگوهاي لازم صورت گرفته بود، كودتاچيان به ساده ترين شكل ممكن به مقصود خود رسيدند و احمد شاه به پذيرش رضا خان به عنوان سردار سپه و فرمانده كل قوا تن داد. انگليسيها در خصوص انتخاب رضاخان براي كودتا مدّتها مطالعه كرده بودند. آنان با در نظر گرفتن نقش رضاخان در سركوبي جنبش هاي آزاديخواه مردم در نقاط مختلف ايران و كوشش هاي اين مزدور سرسپرده براي دسترسي به حكومت و تاج و تخت، او را براي اين كوتا در نظر گرفتند.

شهادت حميد باكرى از فرماندهان سپاه اسلام

3 اسفند 1362 - شهادت حميد باكرى از فرماندهان سپاه اسلام
تولد و كودكي
به سال 1333 ه.ش در شهرستان مياندوآب در يك خانواده مذهبي و باايمان متولد شد. در دوران كودكي، مادرش را – كه بانويي باايمان بود – از دست داد. تحصيلات ابتدايي و متوسطه را در اروميه به پايان رسانيد و در دوره دبيرستان (همزمان با شهادت برادرش علي باكري به دست دژخيمان ساواك) وارد جريانات سياسي شد.

بعد از شهادت برادرش حميد و برخي از يارانش، روح در كالبد ناآرامش قرار نداشت و معلوم بود كه به زودي به جمع آنان خواهد پيوست. پانزده روز قبل از عمليات بدر به مشهد مقدس مشرف شد و با تضرع از آقاعلي‌بن موسي‌الرضا(ع) خواسته بود كه خداوند توفيق شهدت را نصيبش نمايد. سپس خدمت حضرت امام خميني(ره) و حضرت آيت‌الله خامنه‌اي رسيد و با گريه و اصرار و التماس درخواست كرد كه براي شهادتش دعا كنند.
اين فرمانده دلاور در عمليات بدر در تاريخ 25/11/63، به خاطر شرايط حساس عمليات، طبق معمول، به خطرناكترين صحنه‌هاي كارزار وارد شد و در حالي كه رزمندگان لشكر را در شرق دجله از نزديك هدايت مي كرد، تلاش مي‌نمود تا مواضع تصرف شده را در مقابل پاتكهاي دشمن تثبيت نمايد، كه در نبردي دليرانه، براثر اصابت تير مستقيم مزدوران عراقي، نداي حق را لبيك گفت و به لقاي معشوق نايل گرديد.
هنگامي كه پيكر مطهرش را از طريق آبهاي هورالعظيم انتقال مي‌دادند، قايق حامل پيكر وي، مورد هدف آرپي‌جي دشمن قرار گرفت و قطره ناب وجودش به دريا پيوست.
او با حبي عميق به اهل عصمت و طهارت(ع) و عشقي آتشين به اباعبدالله‌الحسين(ع) و كوله‌باري از تقوي و يك عمر مجاهدت في سبيل‌الله، از همرزمانش سبقت گرفت و به ديار دوست شتافت و در جنات عدن الهي به نعمات بيكران و غيرقابل احصاء دست يافت. شهيد باكري در مقابل نعمات الهي خود را شرمنده مي‌دانست و تنها به لطف و كرم عميم خداوند تبارك و تعالي اميدوار بود. در وصيتنامه‌اش اشاره كرده است كه: چه كنم كه تهيدستم، خدايا قبولم كن.
شهيد محلاتي از بين تمام خصلتهاي والاي شهيد به معرف او اشاره مي‌كند و در مراسم شهادت ايشان، راز و نياز عاشقانه وي را با معبود بيان مي‌كند و از زبان شهيد مي گويد:
خدايا تو چقدر دوست‌داشتني و پرستيدني هستي، هيهات كه نفهميدم. خون بايد مي‌شدي و در رگهايم جريان مي‌يافتي تا همه سلولهايم هم يارب يارب مي‌گفت.
اين بيان عارفانه بيانگر روح بلند و سرشار از خلوص آن شهيد والامقام است كه تنها در سايه خودسازي و سير و سلوك معنوي به آن دست يافته بود.
عزيزانم‌! اگر شبانه‌روز شكرگزار خدا باشيم كه نعمت اسلام و امام را به بما عنايت فرموده‌، باز هم كم است‌. آگاه باشيم كه صدق نيت و خلوص در عمل‌، تنها چاره‌ساز ماست‌. ...‌بدانيد اسلام تنها راه نجات و سعادت ماست‌.
... هميشه به ياد خدا باشيد و فرامين خدا را عمل كنيد‌. پشتيبان و از ته قلب مقلد امام باشيد‌. اهميت زياد به دعاها و مجالس ياد اباعبدالله (ع‌) و شهدا بدهيد كه راه سعادت و توشه آخرت است‌. همواره تربيت حسيني و زينبي بيابيد و رسالت آنها را رسالت خود بدانيد‌. و فرزندان خود را نيز همانگونه تربيت كنيد كه سربازاني با ايمان و عاشق شهادت و علمداراني صالح و وارث حضرت ابوالفضل (ع‌) براي اسلام بار بيايند‌.
 

 عمليات خيبر در جزاير مجنون

3 اسفند 1363 - عمليات ظفرمندانه خيبر با رمز يا رسول الله در منطقه طلايه و جزاير مجنون آغاز شد. در اين عمليات مركز تجمع نيروهاي عراقي در دارالعماره، دو گردان مكانيزه و دو گردان پياده و تيپ بيست و هفت مكانيزه و پنجاه و شش زرهي منحدم شدند و هزاران تن اسير و كشته بر جاي گذاشتند.))((عمليات خيبر در سوم اسفندماه سال 1362 در منطقه هور در جزاير مجنون آغاز شد، اين عمليات، اولين عمليات آبي‌ خاک رزمندگان اسلام در طول دوران دفاع مقدس بود. در اين عمليات 1180 کيلومتر از زمين‌هاي منطقه آزاد شد.
منطقه‌‌ عملياتي‌ خيبر در شرق رودخانه‌‌ دجله‌ و داخل ‌هورالهويزه‌ واقع‌ شده‌ است‌. اين‌ منطقه‌ از شمال‌ به‌ العزيره‌ و از جنوب ‌به‌ القرنه‌ و طلاييه‌ محدود مي‌گردد. اين‌ منطقه‌ داراي‌ دو نوع‌ طبيعت متفاوت هور و خشکي‌ است‌.
هور منطقه‌اي‌ است‌ تقريباً هم‌ سطح ‌دريا كه‌ در بعضي‌ جاها سطح‌ آب‌ آن‌ دو تا سه‌ متر بالاتر از آب‌ درياست ‌و نسبت‌ به‌ مناطق‌ هم‌ جوار گودتر مي‌باشد و روييدني‌هايي‌ مانند ني‌، بردي‌ و چولان‌، آن‌ را زير پوشش‌ قرار داده‌ است‌. قسمت‌ خشكي‌ كه‌ حداقل‌ عرض‌ آن‌ هشت‌ كيلومتر و حداكثر ده‌ كيلومتر است‌، توسط ‌هورالهويزه‌ در شرق و هورالحمار در غرب‌، احاطه‌ شده‌ است‌.
در داخل‌ منطقه مزبور، جزاير مجنون‌ شمالي‌ و جنوبي‌ و تأسيسات ‌مهمي‌ مانند دكل‌هاي‌ برق و دكل‌هاي‌ تقويتي‌ راديو و تلويزيون‌، تأسيسات‌ و كارخانجات‌ كاغذ سازي‌، چاه‌هاي‌ نفت‌ و ... واقع‌ است‌.
سپاه پاسداران انقلاب اسلامي، بمنظور غافلگير کردن دشمن، انهدام نيروهاي سپاه سوم دشمن و استفاده از ضعف و ناتواني او در عمليات آبي و خاکي و ... عمليات خيبر را در اين محل طراحي نمود. اين عمليات در تاريخ سوم اسفند ماه 1362 با رمز مقدس يا رسول الله آغاز گرديد. رزمندگان با سرعت عمل از چند محور و با عبور از تله هاي انفجاري و بشکه هاي آتش زا و سنگرهاي کمين و ديگر مواضع، بر سر دشمن فرود آمده و در يک هجمه بي امان موفق شدند چند روستاي عراقي را آزاد کنند و تعدادي از يگان هاي مستقر در جزيره را به هلاکت رسانند. تصرف جزاير بعهده لشگر حماسه آفرين علي بن ابيطالب بود که با کمک يگان هاي ديگر پس از نبردي جانانه، جزيره مجنون شمالي را بطور کامل آزاد کرده، با فشار بي امان خود، دشمن بعثي را کيلومترها به عقب راند. در اين عمليات، سپاهيان اسلام، رودخانه دجله و فرات را پشت سر مي گذارند و بزرگراه بصره - بغداد در چند نقطه قطع ميشود که با اين عمل، ارتباط سپاه سوم و چهارم عراق قطع مي گردد.
همزمان با اجراي عمليات، يگان هاي منهدسي رزمي، اقدام به نصب فلزي شناور نموده و در ميان حيرت دشمنان، پلي بطول دوازده کيلومتر، زير بمباران شديد و حجم آتش انبوه دشمن، روي هور برپا مي کنند و در نتيجه عقبه ي رزمندگان تأمين مي شود. در شمال غرب منطقه، چند روستاي ديگر از جمله پل العزيره و شهرک الصغره به تصرف رزمندگان اسلام در ميآيد. نيروهاي عراقي با تحمل خسارات و تلفات بسيار زياد، از جزاير مهم و حساس مجنون که ميلياردها بشکه نفت در خود ذخيره دارد، عقب نشيني مي کنند. رژيم مستأصل عراق که از پاتک هاي سنگين خود نتيجه نمي گيرد، دستور حمله شيميائي را بطور گسترده صادر مي کند که هواپيماها با پرتاب راکت هايي منطقه را مملو از دود زرد رنگ و سمي مي کنند و موجب سوختگي و خفگي تعدادي از رزمندگان مي شوند.
با فشار سنگين، در اثر بمباران شيميائي، رزمندگان براي حفظ جزاير از منطقه العزيره عقب نشيني مي کنند. دشمن بعثي که با پاتک سنگيني موفق مي شود جاده بغداد - بصره را از کنترل ايرانيان خارج نمايد، تلاش مي کند تا جزاير را تصرف کند که با انهدام دو گردان پياده و تانک و به هلاکت رسيدن هفتصد بعثي نااميد شده و عقب مي نشيند و بدين ترتيب جزاير مجنون در تصرف رزمندگان اسلام باقي مي ماند.
سردار اسلام حاج محمد ابراهيم همت، فرمانده لشگر 27 محمد رسول الله و پرچم دار بزرگ جبهه هاي حق عليه باطل که فرماندهي اين عمليات را عهده دار بود، پس از سالها جنگ و جهاد بر اثر اصابت ترکش گلوله توپ (24/12/62) به نداي حق لبيك گفت و به ملکوت اعلي پيوست و در کنار ارواح طيبه ديگر شهدا و همرزمان شهيدش جاي گرفت.
 

فاجعه دل خراش بمبگذاري در سامرا

3 اسفند 1384 - فاجعه دل خراش بمبگذاري در سامرا
السلام عليکم يا اهل البيت النبوت و معدن الرساله
هتک حرمت به ساحت مقدس امام هادي وامام حسن عسکري(سلام الله عليهما)را به پيشگاه با عظمت قطب دائره امکان وقلب عالم اسلام ولي الله الاعظم حضرت حجت ابن الحسن العسکري تسليت عرض مي نمائيم .اکنون که دشمن تابه دندان مسلح جسارت پيدا نموده و در موطن مسلمين دست به اعمالي پليد وي زند هرچند که اين کارها تازگي نداشت واسلاف آنها حرکاتي شبيه به اين را در زمان حيات ائمه «عليهم السلام» هم مرتکب شده اند وليکن بر همه مسلمين جهان واجب است با حفظ هوشياري وانسجام و وحدت در مقابل اين قبيل حرکات زشت از پاي ننشينند. آري هنوز صداي پر صلابت خميني کبير درگوش مردم هميشه در صحنه ايران اسلامي طنين انداز است که :اي علماي اسلام به داد اسلام برسيد ؟! اي علماي قم اي علماي نجف اي علماي مشهد اي علماي اصفهان و....به داد اسلام برسيد

اي مسلمانان هوشيار باشيد . اينك افكار پليد استكبار جهاني و عمال نامشروع آنان حريم ديگري را هتك كردند و اين آخرين نفس هاي جهان خواران است.((انشاا..))