678

 
 

به نام حضرت دوست، که هر چه بر سر ما مي رود عنايت اوست

مجله الکترونيکي روزانه :: شماره 678 :: چهارشنبه 9 اسفند 1385

Mobin_s2004@yahoo.com

وقتی روحی بزرگ گرفتار قفس حقارتها گرديد سر به عصيان ميگزارد .
و حقارت را تاب نتواند آرد
افسوس بر آن بزرگی که دلخوش بر حقارتهای زنده بودن گرديد که خويش در بر خويش قفس ميتند و از سستی قفسش ميهراسد .
پرستوئی که مقصد را در کوچ کردن ميداند از ويرانی لانه اش نميهراسد .

از «دلنوشته هاي شخصي»


آرشيو روزانه

براي مشاهده شماره ديروز «روزانه» (677) اينجا را کليک کنيد

 

عناوين برخي از  مطالب شماره امروز مجله الکترونيکي «روزانه»

  • عکسهایی از سریال زیر تیغ
  • معرفي و دانلود فيلم: زن زندگي مني
  • دانلود آلبوم: آلبوم جديد امید نوری  باصداي: افشین
  • آهنگ جدید و زیبای محمود رامتین به نام شدم یه عاشق
  • Zoommy 3.1 یک ذره بین حرفه ای برای صفحه نمایش
  • برنامه ای جالب جهت پاسخ گویی خودکار به اس ام اس ها
  • مناجات یک پیر
  • پيدا شدن قبر مسيح، پسرش، مريم مجدليه و مريم مقدس!
  • گزارش گير سه پيچي از همدان
  • زندگي پاره
  • مرد عمل باشيد!
  • گريه بر هر درد بي درمان دواست
  • ملاقات‌ با پدربزرگ ديجيتال 
  • و ....
 

 

 


 

 

Mobin_s2004@yahoo.com


 



 

 


Mobin_s2004@yahoo.com

کاریکاتوری از حسین رضازاده
سايت جامع پويانمايي ايران
عکسهایی از سریال زیر تیغ
مجله الکترونيکي حسينيه سيدالشهدا - شماره 40 - ده صفر

 

 

Mobin_s2004@yahoo.com

فرمانده منطقه شمالغرب گروهك پژاك
به هلاكت رسيد

واحدهاي عملياتي قرارگاه حمزه سيد الشهدا در عمليات تعقيب و انهدام اشرار پژاك در منطقه شمالغرب كشور سه نفر از فرماندهان ضد انقلاب،از جمله فرمانده منطقه شمالغرب اين گروهك را به هلاكت رساندند.
به گزارش خبرگزاري فارس به نقل از روابط عمومي سپاه پاسداران بر پايه گزارش قرارگاه حمزه سيد الشهدا، رزمندگان نيروي زميني سپاه در يك عمليات غافلگيرانه و با استفاده از اقدامات اطلاعاتي دقيق، يك تيم از عناصر پژاك كه قصد ناامن سازي و انجام عمليات خرابكارانه در منطقه را داشت به دام انداخته و به طور كامل منهدم كردند.
فرمانده قرارگاه حمزه سيد الشهدا با تشريح جزييات اين عمليات،گفت:در اين درگيري كه در ساعت 50/16 بعد از ظهر دوشنبه هفتم اسفند ماه در منطقه عمومي «صوماي براروست» به وقوع پيوست، سه نفر از فرماندهان گروهك ضد انقلاب پژاك كه از سوي بيگانگان و دشمنان اسلام ماموريت‌هاي مختلفي در جهت بر هم زدن امنيت شمالغرب در كشور به عهده داشتند، كشته و جنازه‌شان به دست يگانهاي عملياتي خودي افتاد.
وي افزود: به دنبال كشته شدن اين فرماندهان در اسناد كشف شده به جا مانده از اشرار طرح‌هاي عملياتي آنها براي ايجاد ناامني در منطقه شمالغرب لو رفت.
حسن رستگار پناه تصريح كرد:در جريان يورش رزمندگان نيروي زميني سپاه به اشرار تعداد زيادي از مزدوران پژاك نيز زخمي و در منطقه مخفي شده‌اند كه عمليات گسترده كاوش و جستجو براي پيدا كردن اين افراد و پاكسازي كامل منطقه از لوث وجود عناصر ضد انقلاب ادامه دارد.
وي خاطرنشان كرد: رزمندگان اسلام در اين عمليات علاوه بر وارد آوردن ضربات مهلك به نيروهاي گروهك پژاك بخش عمده‌اي از تجهيزات و امكانات اشرار را به غنيمت گرفتند.
فرمانده قرارگاه حمزه سيد الشهدا اظهار داشت: در جريان عمليات رزمي چند روز گذشته در منطقه شمالغرب، افراد ضد انقلاب متحمل ضربات سهمگين و سنگيني شده و سازماندهي اين گروهك به هم ريخت.
وي گفت: «آفات» كه در ميان مزدوران وابسته به پژاك به «دكتر آفات» مشهور بود و جنازه‌اش همراه ساير معدومين در صحنه درگيري به جامانده، مسئول منطقه شمالغرب و مسئول قبلي قرارگاه شمال پژاك بود و مسئوليت چند عمليات خرابكارانه در منطقه و ايجاد رعب و وحشت ميان مردم شهيد پرور را به عهده داشت.
وي افزود:« آفات» اين بار با هوشياري نيروهاي خودي در كمين رزمندگان پرتوان قرارگاه حمزه سيد الشهدا گرفتار شد و قبل از طراحي و انجام عمليات خرابكارانه و ايجاد ناامني در منطقه به هلاكت رسيد و بار ديگر توطئه‌هاي دشمنان اسلام با رشادت رزمندگان اسلام خنثي شد.
وي در پايان يادآور شد: عمليات يگانهاي قرارگاه حمزه سيد الشهداء تا پاكسازي كامل منطقه از اشرار وابسته به استكبار جهاني و بيگانگان ادامه خواهد داشت.

 



 


 

Mobin_s2004@yahoo.com

معرفي و دانلود فيلم

زن زندگي مني
Hayatımın Kadınısın

نويسنده و کارگردان: اوغور يوجل. موسيقي: سرادايان کورپيل. مدير فيلمبرداري: يورگن يورگس. تدوين: آيلين تينل. طراح صحنه: گولاي دوغان. بازيگران: ترکان شوراي[آسومان کاراجا]، اغور يوجل[توپهانه لي تايفور]، يلديريم مميش اوغلو[نژدت]، ازگي مولا[آهو]، کادير کاندمير[بارکون]، ستار تاري اوعن[سادي]. محصول ٢٠٠٦ ترکيه.
آسومان کاراجا خواننده مشهور و قديمي راديو و کاباره ها در دهه ١٩٨٠ بوده. بيش از صداي غمگين وي، افسانه هايي از زيبايي بي مانند او و اين که مردهاي بسياري را اسير خود ساخته، سر زبان هاست. او بعد از رها کردن حرفه خود و ازدواج به همراه شوهرش در آپارتماني دو طبقه و قديمي زندگي معمولي را مي گذراند. آسومان که بعد از ازدواج به الکلي و قمارباز بودن شوهرش پي برده، سال ها چشم بر روي زندگي شبانه شوهرش به دور از او بسته است. دخترش آهو- از همسر اولش- در سنين نوجواني خانه را ترک کرده و به همراه دوست پسرش در يک هتل زندگي مي کند. او در خيال انتشار کاست و شهرت يافتن به عنوان خواننده اي محبوب است و با مادرش رابطه اي نه چندان محکم دارد. تا اين که يک روز مردي به نام توپهانه لي تايفور به طبقه دوم ساختمان آنها به عنوان کرايه نشين اثاث کشي مي کند و زندگي آسومان رنگي کاملاً متفاوت و تازه به خود مي گيرد.

چرا بايد ديد؟
زندگي دو انسان تنها... نگاه من به استانبول و آدم هاي معمولي آن از وراي سينماي ترکيه. چيزهايي نوشتم که حسرت آنها را داشتم. اسنگول، اورهان گنجه بي، برگن، موسيقي کلاسيک ترک. مي دانم که چند صحنه فيلم تماشاگران را- زنان خانه دار، عشاق موسيقي عربسک، عشاق موسيقي، عشاق فتورمان ها و ملودرام ها خواهد خنداند. پيش خودم در بعضي صحنه ها چشم هاي گريان و صورت هاي خندان شان را مجسم کردم. اين فيلم را براي تماشاگران نوشتم. در تصاوير فيلم يک رمانتيسم واقعي را مي بينم. حسرت گذشته و ارجاع به آن وجود دارد، اما اين انسان ها کساني هستند که همين امروز در محله هاي ما زندگي مي کنند، زبان امروز را صحبت مي کنند. اين شخصيت ها را با عشق نوشتم، همه آنها دلي شکسته دارند...
اينها حرف هاي اغور يوجل کارگرداني است که با اولين فيلم بلندش شير يا خط در سال ٢٠٠٤ تبديل به يکي از پر افتخار ترين فيلمسازان ترکيه شد. شير يا خط که توانست جوايز معتبري از جشنواره هاي داخلي و خارجي دريافت کند، انتظار تماشاگران فرهيخته و منتقدان را به قدري بالا برده که ممکن است در برخورد با فيلمي ساده چون زن زندگي مني از يوجل دلسرد شوند. حتي ممکن است تصور کنند موفقيت اوليه تصادفي بيش نبوده، ولي براي قطعيت يافتن چنين نظريه هايي حتماً بايد صبر کرد و کار بعدي او را ديد.
اغور يوجل متولد ١٩٥٧ استانبول نويسنده، تهيه کننده، بازيگر و آهنگساز است. در کنسرواتوار استانبول بازيگري خوانده و از ١٩٧٧ با نمايش هاي تک نفره شروع به کار کرده است. در ١٩٨٣ اولين فيلمش را بازيکرده و از ١٩٨٧ تا امروز کارگرداني مي کند. زن زندگي مني که يوجل بعد از فيلم هاي رامون و امپراطور ساخته، بزرگداشت ملودرام هاي يشيل چام-سينماي قديم ترکيه، همان فيلمفارسي خودمان که اين جا بايد گفت:فيلمترکي- است. يوجل اين فيلم را در فاصله بازي قسمت هاي دو فصل از سريال دزد و پليس با بودجه يک ميليون دلار و در عرض ٢٤ روز کارگرداني کرده است . يوجل شهرت خود را مديون نقش جومالي در فيلم زيباي راهزن ساخته ياووز تورگول است که يکي از پروفروش ترين و موفق ترين فيلم هاي سينماي ترکيه در دو دهه اخير است.
يورگن يورگز فيلمبردار مشهور آلماني-فيلمبردار بسياري از آثار وندرس و هانتکه- که پس از همکاري با زولفو ليوانلي در فيلم زمين آهن است آسمان مس با چند کارگردان معروف ترکيه همکاري کرده، اين بار در کنار يوجل قرار گرفته است. بازيگر اصلي فيلم ترکان شوراي نيز سه سال پس از نامه هاي فرستاده نشده[٢٠٠٣] بار ديگر در برابر دوربين قرار گرفته است. شوراي در شصت سالگي همچنان زيباست-براي مردهايي در همين سنين البته!- او که از پانزده سالگي شروع به بازي در فيلم ها کرده، با حضور در زن زندگي مني در حال رساندن کارنامه بازيگري خود به رقم ٢٠٠ فيلم است!
ژانر: عاشقانه.

----------------------------------------------------------------------

قابل توجه شما ایرانیان عزیز خارج از کشور !
با همکاری دوست بسیار عزیزم «benz223@gmail.com» هر هفته، روزهاي جمعه يک فيلم سينمائي ايراني براي مشاهده آنلاین (و یا دانلود) تقدیم می گردد.

 

 


 

Mobin_s2004@yahoo.com

دانلود آلبوم: فارسي

آلبوم جديد امید نوری
باصداي: افشین
 

براي دانلود، روي هر يک از لينکهاي بالا کليک سمت راست کرده و Save Target As را بزنيد.
 

تک موزیک

آهنگ جدید و زیبای محمود رامتین
به نام شدم یه عاشق

لينک دانلود
لينک دانلود غيرمستقيم مي باشد.

 

 

 

 

 

Mobin_s2004@yahoo.com

نرم افزار PC

Zoommy 3.1 یک ذره بین حرفه ای
 برای صفحه نمایش
 

Zoommy نام ابزاری است که همانند یک ذره بین برای کامپیوتر شما عمل می کنید . شاید به این نکته اشاره کنید که خود سیستم عامل ویندوز نیز دارای ذره بین می باشد. اما این نرم افزار دارای ویژگی ها و امکانات بیشتری نسبت آن می باشد.

به وسیله این نرم افزار شما می توانید از منهای 4X تا مثبت 30X اقدام به نزدیک نمایی هر نقطه از صفحه نمایش نمایید. همچنین از دیگر امکانت این برنامه می توان به عکس برداری از نقاط مشخص اشاره نمود. بدین شکل که شما توسط ابزار مخصوص این برنامه قسمتی از صفحه نمایش خود را مشخص کرده و با راست کلیک بر روی کادر انتخاب شده و انتخاب گزینه SAVE اقدام به ذخیره سازی قسمت مشخص شده نمایید.

از دیگر قابلیت های این نرم افزار می توان به امکان Follow Mouse اشاره کرد. به کمک این ویژگی ، پنجره نمایش بزرگ نمایی نرم افزار با حرکت موس شما آن را دنبال خواهد کرد و به صورت خودکار تغییر مکان می دهد و دیگر نیاز نیست به صورت دستی اقدام به جابجایی پنجره برنامه نمایید. برای خارج شدن از این حالت هم با راست کلیک بر روی آیکن نرم افزار در کنار ساعت استفاده نمایید.

این ابزار علاوه بر نمایش تصویر نزدیک شده اطلاعات مربوط به نشانگر موس و نوع تصویر را نشان می دهد. اطلاعاتی نظیر موقعیت مکانی موس بر روی صفحه نمایش ، رنگی که اشاره گر بر روی صفحات وب بر روی آن قرار گرفته است و ... که در زمینه برنامه نویسی برای برنامه نویسان بسیار مفید می باشد.

همچنین شما می توانید این نرم افزار را به گونه ای تنظیم نمایید که در هنگام نمایش تصاویر نزدیک شده را به گونه ای نشان دهد که رنگ ها و حالت نمایش تغییر یافته باشد. به عنوان مثال می توانید در حات سیاه و سفید تصاویر را مشاهده کنید و رنگ ها را تغییر داده و به صورت تاریک تر و یا روشن تر تصاویر دیده شود. این تنظیمات بر روی قسمت ذخیره عکس هم قابل اعمال می باشد.

 

جزئیات کامل تر به زبان سایت سازنده ....

  دانلود کنید نسخه  3.1 را با حجم 1.81 مگابایت
  تصویری از محیط نرم افزار
  English Explanations


براي دريافت کرک اينجا را کليک کنيد


 

دنیای موبایل

AutoMsg-Java

برنامه ای جالب جهت پاسخ گویی خودکار به اس ام اس ها

لينک دانلود
براي دانلود، روي لينک بالا کليک سمت راست کرده و Save Target As را بزنيد.

 

 

 

 

 

 

Mobin_s2004@yahoo.com


در سرای مغان رفته بود و آب زده

در سرای مغان رفته بود و آب زده
سبوکشان همه در بندگیش بسته کمر
شعاع جام و قدح نور ماه پوشیده
عروس بخت در آن حجله با هزاران ناز
گرفته ساغر عشرت فرشته رحمت
ز شور و عربده شاهدان شیرین کار
سلام کردم و با من به روی خندان گفت
که این کند که تو کردی به ضعف همت و رای
وصال دولت بیدار ترسمت ندهند
بیا به میکده حافظ که بر تو عرضه کنم
فلک جنیبه کش شاه نصره الدین است
خرد که ملهم غیب است بهر کسب شرف

 

نشسته پیر و صلایی به شیخ و شاب زده
ولی ز ترک کله چتر بر سحاب زده
عذار مغبچگان راه آفتاب زده
شکسته کسمه و بر برگ گل گلاب زده
ز جرعه بر رخ حور و پری گلاب زده
شکر شکسته سمن ریخته رباب زده
که ای خمارکش مفلس شراب زده
ز گنج خانه شده خیمه بر خراب زده
که خفته​ای تو در آغوش بخت خواب زده
هزار صف ز دعاهای مستجاب زده
بیا ببین ملکش دست در رکاب زده
ز بام عرش صدش بوسه بر جناب زده

 

 
 

 

 

 

Mobin_s2004@yahoo.com

بخش اول

مطالب ارسالی نویسندگان ثابت «روزانه»
 
 

حديث روزانه
arash_new2001@yahoo.com

عالم ینتفع بعلمه افضل من سبعین الف عابد
دانشمندی كه از علمش سود برند ، از هفتاد هزار عابد بهتر است .
امام محمدباقر (ع)

 

 

نکات ريز خانه داري
mitramrz@yahoo.com

بخش دوم : نکاتی درباره ی نگهداری و استفاده از مواد غذایی

دستگاه ماهی پوست کنی
اگر برای کندن فلس ماهی وسیله ی مخصوصی ندارید نگران نباشید . به آسانی می توانید با وسایل ساده یک دستگاه فلس کن بسازید . برای این منظور کافی است چند تشتک نوشابه را به انتهای یک قطعه چوب ، میخ کنید . برای این کار ، تخته ای را انتخاب کنید که پهنای آن برابر سه تشتک و طول آن در حدود 20 سانتی متر باشد . تشتک ها را کنار هم روی تخته گذاشته و وسط هر تشتک یک میخ بکوبید ، بطوریکه تشتک محکم به تخته متصل شود . از این وسیله می توانید به جای کارد یا دیگر ابزار ، برای پوست کندن ماهی های فلس دار استفاده کنید ، زیرا دندانه های موجود در لبه تشتک ها ، به آسانی فلس های ماهی را جدا خواهد نمود .

 

 

آرایشی - بهداشتی
amoozesh_v_sh@yahoo.com

آرايش چشم

سايه چشم:
چشمان شما نقاط اصلي و کانوني چهره شما هستند و آرايش آنها و انتخاب رنگ اين آرايش بستگي مستقيم به حالت و رنگ چشمتان دارد.
شما ميتوانيد با رنگها اندازه ها و اشکال متفاوتي به وجود بياوريد. هميشه به خاطر داشته باشيد که رنگهاي روشن باعث درشتي و رنگهاي تيره باعث کوچکتر شدن چشمتان ميشود.
هنگام سايه زدن، روشن ترين رنگ را روي کل پلک، يعني از خط مژه تا ابرو، ميکشيم. اين سايه روشن رنگ پايه آرايش چشم شما خواهد بود، درست مانند کرم پودر که رنگ پايه آرايش صورتتان است. اين سايه روشن باعث دوام رنگ و همچنين جلوگيري از خط افتاده آرايش چشمتان ميشود.

نکته:
روزها، وقتي که عجله داريد، رنگ پايه را زده و سپس ريمل بزنيد، همين.
پس از زدن رنگ پايه روشن، رنگ متوسط را پايين ابرو بزنيد. اين قسمت از چشم جايي است که اکثر خانمها سايه چشم را ميزنند. رنگ متوسط را روي رنگ پايه پخش کنيد.
رنگ سوم را هم ميتوانيد بيفزاييد. براي رنگ سوم از يک رنگ تيره استفاده کنيد تا در نگاهتان عمق ايجاد کند. رنگ تيره را در امتداد خط مژه بالا و گوشه خارجي چشم و همچنين از وسط پلک پايين به سمت خارج چشم بکشيد تا با سايه اي که به پلک بالا زده ايد يک حالت مثلثي در گوشه چشم ايجاد کند. اين سايه باعث ميشود که چشم و خط ابروي شما برجسته تر نشان داده شود.
سايه سوم را خوب پخش کنيد تا چشم شما بهتر شکل بگيرد.
چگونگي زدن سايه ميتواند چشمانتان را بزرگتر، کوچکتر، با فاصله زياد و يا با فاصله کم جلوه دهد. راز کار در اين است که سايه چشمتان را بايد طوري پخش کنيد که نگاه شما جلب توجه کند، نه سايه چشمتان.
هرگز فراموش نکنيد که قبل از آرايش پلکهاي خود را آماده کنيد. درست مانند موقعي که صورتتان را با کرم پودر براي آرايش آماده ميکنيد. براي آماده سازي پلکها ميتوانيد از سابه مگنت Kayla استفاده کنيد (توضيحات اين محصول در بخش Kayla سايت آرايش موجود است).
آن را روي کل سطح پلکهاي خود بماليد و خوب پخش کنيد و سپس آرايش چشمتان را آغاز کنيد. سايه مگنت باعث ميشود که پلکهاي شما براي آرايش آماده شده و دوام آرايش آنها زياد شود.

نکته:
هنگام زدن سايه چشمانتان را باز نگهداريد و کمي سرتان را به عقب متمايل کنيد تا به خوبي ببينيد که چه ميکنيد و سايه درست روي پلک شما بنشيند.
افراد سن بالاتر ميتوانند از سايه هاي هفترنگ استفاده کنند.
اگر پلکهاي پف کرده داريد، سعي کنيد از رنگهاي مات براي سايه چشمانتان استفاده کنيد

ادامه دارد...

 

 

فردوسي طوسي
baran432002@yahoo.no

دیو که هنوز یکی از خدایان محبوب هندی است، از زنخدایان بزرگ ایران بوده است. واژه دیوانه به معنا عاشق و دوستدار نیز از همان ریشه آمده است.
زیرا دیو نماد عشق و زن بوده است. واژۀ دیوار نیز از همانجاست. زیرا این زنان و دیوان بودند که خانه سازی و ساختن چهاردیواری را به آدمیان آموختند.
هم چنین واژه دیوان به معنی مکان نوشتن حساب و کتاب شعر، نیز از این جاست، زیرا این دیوان هستند که نوشتن می دانند و آن را به مردمان می آموزند.
دیوان یا این زنخدایان باید که در بین مردم در جاهای مختلف پیروان بسیار داشته باشند زیرا که خط بسیار می دانند:
نبشتن یکی نه که نزدیک سی
چه رومی چه تازی و چه پارسی
چه سغدی چه چینی و چه پهلوی
نگاریدن آن کجا بشنوی

ادامه دارد ...

 

 

يک لبخند
toraj_fal@yahoo.com

 پس از زناشوئـــــــــی
کارگردان با خشم فریاد زد و به زن و مردی که رل عاشق و معشوق را بازی می کردنـــد گفـــت : عجــب ......! دهمیــن مرتبه اســت که تمرین می کنید و هنـــوز نمی توانیــــد این صحنــــه را طبیعـــــی بازی کنیــــد ؟
یکی از اطرافیان گفت : تعجبی ندارد . زیرا آنها دو ماه پیـــش ازدواج کـــرده انــــد

*****************

اگر می خواهی یک هفته راحت زندگــی کــنی ، یک خوک بکــش . اگر می خواهــی یک ماه خوش بــاشی ، ازدواج کن . اگر می خواهی تمام عمــر آســــوده بــاشـــی کـشیـش شـــو ( یعنی زن مگیـــر ) هانری بک

******************

مرد مادامی که زن نگرفته است در موقع آواز خواندن ، ای یـــار ، ای ایــــار ، می گویـــد . همینکه زن گــــرفت ، ببـــم ای ببــــم ، می گوید . وقتی چنـــد نفـــر اولاد آورد و از دست آنها به تنگ آمـــد ، ، امــــان ای داد ، امـــــان ای داد ، امــــان ای داد می گـــــو یــــد . ممتاز الحکایه

******************

حسین در این ده سالی که ازدواج کرده یک شب از پهـــلوی زنــــش دور نبـــــوده . خیـــال نمی کنــــی عــاشــق حقیقـــی او بــاشـــــــــد ؟
خیــــر عزیزم : خیال می کنم مبتلا به رومــــاتیسم باشــــد

**********************

زنی از شوهرش پرسید : عزیزم مرا دوست داری ؟
شوهرش جواب داد : البته عزیزم . اگر ترا دوست نـــداشتــم چه گونه حاضـــر می شـــدم هر شب به خانه آمــــده و در مصاحبت تــــو وقتـــــم را تلــــف کنــــم

ادامه دارد ...

 

 

مشکان
info@moshkan.com

چهارشنبه: ديني

با يك گل هم بهار مي شود ...

همه ما بارها اين ضرب المثل را شنيده ايم كه « با يك گل بهار نمي شود» اما من يك گل را مي شناسم كه با خود بهار را خواهد آورد و آن گل ، گل نرگس است كه به خاطر كردار ما در زمستان سرد غربت اسير است، به خاطر مايي كه معني انتظار را از ياد برده ايم. همه منتظريم اما حتي خود نمي دانيم براي چه ؟ چون مسير را گم كرده ايم.
همه ما در بطن وجودمان منتظريم. انتظاري كه يك وديعه الهي است و از زمانهاي دور در وجود همه انسانها جاي داشته . اما هر كدام از ما صورت ظاهري انتظارمان را عوض كرده ايم. در صورتيكه انتظار فقط يك معني دارد و آن انتظار به فرج است كه خداوند بلند مرتبه در وجود هر انساني جاي داده است. هر انسان زنده اي منتظر است چون انتظار يعني اميد ،اميد به آينده اي بهتر، هر فقيري منتظر است تا فقرش پايان يابد، هر اسيري منتظر است تا آزاد گردد ، هر آواره و غريبي منتظر است تا از غربت نجات يابد و هر غمگيني منتظر فرج و گشايش است.
اما متأسفانه صورت هدف هايمان و سيرت راه هاي رسيدن را تغيير داده ايم. كمي تأمل روشن مي سازد كه ظهور امام زمان فرج تمام گرفتاريها است. در مدينه فاضله او فقيري نيست، در مدينه فاضله او اسيري يافت نمي شود . در مدينه فاضله او هيچ غريبي از غم غربت نمي نالد ، در مدينه فاضله او هيچ كس با غم نجوا نمي كند و هيچ منتظري راه را به خطا نمي پويد. چرا؟ اين سؤال را مي خواهم از خودم و از همه كساني كه مانند من اسير خواسته هاي نابه جاي شيطان شده اند و مسير انتظارشان را تغيير داده اند بپرسم.چرا؟ چرا به جاي خواسته هايي كه خيلي هايشان به صلاحمان نيست و ما را به قهقراي نابودي مي كشاند ، براي ظهور كسي دعا نمي كنيم كه خود گفته است: « براي فرجم دعا كنيد كه فرج خود شما در آن است» . چرا براي ظهور كسي دعا نمي كنيم كه وقتي بيايد دنياي ناآرام از ظلم و تباهي را اصلاح مي كند. ظلم را ريشه كن مي كند و فقيران را وارثان زمين مي نمايد.
دعاي من و تو به تنهايي جواب نمي دهد . پس بياييد همه با هم براي ظهورش دعا كنيم، دعايي آنچنان كه شايسته است و آنچنان كه خود مي فرمايند:«اگر شيعيان ما- كه خداوند توفيق طاعتشان دهد- در راه ايفاي پيماني كه بر دوش دارند همدل مي شدند ، ميمنت ملاقات ما از ايشان به تأخير نمي افتاد و سعادت ديدار ما زودتر نصيب آنان مي گشت، ديداري بر مبناي شناختي راستين و صداقتي از آنان نسبت به ما، علت مخفي شدن ما از آنان چيزي نيست جز آنچه از كردار آنان به ما مي رسد و ما توقع انجام اين كارها را از آنان نداريم.»

(اللهم عجل لوليك الفرج )

 

 

مصحف
hamed.1360@yahoo.com

هر روز چند آيه قرآن بخوانيم

« براى شنيدن آيه مورد نظر بر روى شماره آيه كليك كنيد و براي مشاهده تفسير الميزان و نمونه بر روي آيه کليک کنيد »

 سوره: سورة النساء آيات: 176 محل نزول: مدینه

فَبِمَا نَقْضِهِم مِّيثَاقَهُمْ وَكُفْرِهِم بَآيَاتِ اللّهِ وَقَتْلِهِمُ الأَنْبِيَاء بِغَيْرِ حَقًّ وَقَوْلِهِمْ قُلُوبُنَا غُلْفٌ بَلْ طَبَعَ اللّهُ عَلَيْهَا بِكُفْرِهِمْ فَلاَ يُؤْمِنُونَ إِلاَّ قَلِيلاً 155 وَبِكُفْرِهِمْ وَقَوْلِهِمْ عَلَى مَرْيَمَ بُهْتَانًا عَظِيمًا 156 وَقَوْلِهِمْ إِنَّا قَتَلْنَا الْمَسِيحَ عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ رَسُولَ اللّهِ وَمَا قَتَلُوهُ وَمَا صَلَبُوهُ وَلَـكِن شُبِّهَ لَهُمْ وَإِنَّ الَّذِينَ اخْتَلَفُواْ فِيهِ لَفِي شَكٍّ مِّنْهُ مَا لَهُم بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِلاَّ اتِّبَاعَ الظَّنِّ وَمَا قَتَلُوهُ يَقِينًا 157 بَل رَّفَعَهُ اللّهُ إِلَيْهِ وَكَانَ اللّهُ عَزِيزًا حَكِيمًا 158 وَإِن مِّنْ أَهْلِ الْكِتَابِ إِلاَّ لَيُؤْمِنَنَّ بِهِ قَبْلَ مَوْتِهِ وَيَوْمَ الْقِيَامَةِ يَكُونُ عَلَيْهِمْ شَهِيدًا 159 فَبِظُلْمٍ مِّنَ الَّذِينَ هَادُواْ حَرَّمْنَا عَلَيْهِمْ طَيِّبَاتٍ أُحِلَّتْ لَهُمْ وَبِصَدِّهِمْ عَن سَبِيلِ اللّهِ كَثِيرًا 160 وَأَخْذِهِمُ الرِّبَا وَقَدْ نُهُواْ عَنْهُ وَأَكْلِهِمْ أَمْوَالَ النَّاسِ بِالْبَاطِلِ وَأَعْتَدْنَا لِلْكَافِرِينَ مِنْهُمْ عَذَابًا أَلِيمًا 161 لَّـكِنِ الرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ مِنْهُمْ وَالْمُؤْمِنُونَ يُؤْمِنُونَ بِمَا أُنزِلَ إِلَيكَ وَمَا أُنزِلَ مِن قَبْلِكَ وَالْمُقِيمِينَ الصَّلاَةَ وَالْمُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَالْمُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ أُوْلَـئِكَ سَنُؤْتِيهِمْ أَجْرًا عَظِيمًا 162

 

ترجمه فارسي مکارم

(ولى) بخاطر پيمان‏شكنى آنها، و انكار آيات خدا، و كشتن پيامبران بناحق، و بخاطر اينكه (از روى استهزا) مى‏گفتند: «بر دلهاى ما، پرده افكنده (شده و سخنان پيامبر را درك نمى‏كنيم! رانده درگاه خدا شدند) آرى، خداوند بعلت كفرشان، بر دلهاى آنها مهر زده; كه جز عده كمى (كه راه حق مى‏پويند و لجاج ندارند،) ايمان نمى‏آورند «155» و (نيز) بخاطر كفرشان، و تهمت بزرگى كه بر مريم زدند «156» و گفتارشان كه: «ما، مسيح عيسى بن مريم، پيامبر خدا را كشتيم!» در حالى كه نه او را كشتند، و نه بر دار آويختند; لكن امر بر آنها مشتبه شد و كسانى كه در مورد (قتل) او اختلاف كردند، از آن در شك هستند و علم به آن ندارند و تنها از گمان پيروى مى‏كنند; و قطعا او را نكشتند! «157» بلكه خدا او را به سوى خود، بالا برد و خداوند، توانا و حكيم است «158» و هيچ يك از اهل كتاب نيست مگر اينكه پيش از مرگش به او ( حضرت مسيح) ايمان مى‏آورد; و روز قيامت، بر آنها گواه خواهد بود «159» بخاطر ظلمى كه از يهود صادر شد، و (نيز) بخاطر جلوگيرى بسيار آنها از راه خدا، بخشى از چيزهاى پاكيزه را كه بر آنها حلال بود، حرام كرديم «160» و (همچنين) بخاطر ربا گرفتن، در حالى كه از آن نهى شده بودند; و خوردن اموال مردم بباطل; و براى كافران آنها، عذاب دردناكى آماده كرده‏ايم «161» ولى راسخان در علم از آنها، و مؤمنان (از امت اسلام،) به تمام آنچه بر تو نازل شده، و آنچه پيش از تو نازل گرديده، ايمان مى‏آورند (همچنين) نمازگزاران و زكات‏دهندگان و ايمان‏آورندگان به خدا و روز قيامت، بزودى به همه آنان پاداش عظيمى خواهيم داد «162»  

آیات امروز را می توانید از طریق این لینک هم مطالعه کنید


توضيح:
هر روز مي خواهيم يک صفحه از قرآن را با هم بخوانيم (به همراه معني آن. هر روز چند دقيقه وقت مي ذاريم، بعد از يه مدت مي بينيم کل قرآن را ختم کرده ايم، به همين راحتي.
فرمايش امام صادق (عليه السلام) هم که يادمون هست: «قرآن پیمان خداست بر خلق او و برای شخص مسلمان شایسته است که بر عهد خود نگاه کند و هر روز 50 آیه بخواند.»
بيائيم فعلا حداقل با يک صفحه در روز شروع کنيم!
ياعلي مدد ... التماس دعا

 

 

 

بخش دوم

مطالب ارسالی ديگر اعضا

اعضا محترم گروه مي توانند مطالبشان را به آدرس
 Mobin_s2004@yahoo.com
بفرستند تا با نام خودشان در اين ستون نوشته شود.

 

elnaz_sahar_2000@yahoo.com

* به جای آن که به تاریکی لعنت بفرستی، شمع روشن کن.
* انتظار نتیجه خوب داشته باش. انتظاراتت آن را می آفرینند.
* هنگامی که خشمگین هستی همه جا دسیسه و همه را دشمن می بینی.
* چنگ زدن به غیر ممکن، سرچشمه ی بیشتر دردهای ماست.
* هر گاه دیگران را نمی بخشیم، در نفرت منجمد می شویم.

 

 

panyz621@yahoo.com

خوش به حال آسمون كه هر وقت دلش بگيره بي بهونه مي باره ... به كسي توجه نمي كنه ... از كسي خجالت نمي كشه ... مي باره و مي باره و ... اينقدر مي باره تا آبي شه ... ‌آفتابي شه ...!!! کاش ... کاش مي شد مثل آسمون بود ... كاش مي شد وقتي دلت گرفت اونقدر بباري تا بالاخره آفتابي شي ... بعدش هم انگار نه انگار كه بارشي بوده**

 

 

mjtbmr2006@yahoo.com

همیشه کاری انجام بده که می دونی درسته این بهترین کلید برای زندگی کردن است .

بعضی چیزها فقط یک بار اتفاق می افتد و دیگر هیچ وقت تکرار نمیشود.

خونسرد باش تا به جایی که میخوای برسی که کسی مثل خوشبختی در انتظار هست فقط بعضی از افراد میتونن مثل تو به اونجا برسن .

همیشه توی زندگی قبل از هر چیزی باید خودت مشکلات خودت رو حل کنی فقط توی زندگی به خودت کمک کن چون فقط خودت هستی میتونی به خودت کمک کنی

برای رفتن هیچ وقت فرصت نیست.

از طرف وبلاگ هفت گل زیبا

 

 

jamal_jabari@yahoo.com

man midanam ke ,agar shakhe,ey ra be kanam khahad mord !?
shayad dar dehe bala dast cheneha kotah ast?
gaw hashan shir afshan bad .
mardome bala dast midanan ke shaghayegh che golist !
bigoman anja abi abist .


omid varam hameye azizane hamvatan mesle hamishe faryadrase dast tangan
bashand .
biaeid dar roze tahvile sale noo az faghiran dastgiri konim .
az dast tangan dastgiri konim

 

 
s_r_1232000@yahoo.com

تا حالا کفشاتو نگاه کردی؟ ۲تا عاشق همراه که بی هم می میرند و با هم خاکی میشن. بدون هم زیر بارون نمیرن . کاش آدما هم از کفشاشون یاد بگیرن.

عشق همچون سنگ ثابت و همیشگی نیست بلکه همچون نان است که هرروز باید از نو ساخته شود

زندگي مثل شطرنجه ، اگه بازي نکني مي گن بلد نيستي ،اگه بد بازي کني مي بازي اما اگه خوب بازي کني همه مي خوان شکستت بدن!!!

وقتی فکر میکنی شانس نداری به آنچه که میخواهی برسی به آن نخواهی رسید اما وقتی به خود ایمان داری دیر یا زود به آن خواهی رسید

براي هزارمين بار پرسيد: تاحالا شده من دلت رو بشکنم؟ منم براي هزارمين بار به دروغ گوفتم: نه. هيچ وقت... تا مبادا دلش بشکنه

زندگي مثل پيانو است ، دكمه هاي سياه براي غم ها و دكمه هاي سفيد براي شادي ها . اما زماني ميتوان آهنگ زيبايي نواخت كه دكمه هاي سفيد و سياه را با هم فشار دهي

 

 

sorina_007x@yahoo.com

ای شب به پاس صحبت دیرین خدای را
با او بگو حکایت شب زنده داری ام
با او بگو چه میکشم از درد اشتیاق
شاید وفا کند بشتابد به یاری ام

ای دل چنان بنال که آن ماه نازنین

آگه شود ز رنج من و عشق پاک من
با او بگو که مهر تو از دل نمیرود
هر چند بسته مرگ کمر بر هلاک من

آخر اگر پرستش او شد گناه من
عذرگناه من همه چشمان مست اوست
تنها نه عشق و زندگی و آرزوی من
او هستی منست که آینده دست اوست

عمری مرا به عشق و وفا آزموده است
داند من آن نیم که کنم رو به هر دری
او نیز مایل است به عهدی وفا کند
اما اگر خدا بدهد عمر دیگری

فریدون مشیری

 

 

aroosak_1977@yahoo.com

مناجات یک پیر

خدایا خالقا من پیرمردم
رسیده تا فلک اندوه و دردم
هفت هشت تا بچه دارم گنده و ریز
علی ، محبوبه و هوشنگ و پرویز
رقیه ، سرور و لیلا ، منیژه
زبیده مادر آنها بویژه
همه آواره و مستاجراستیم
به امید حقوقی زنده هستیم
حقوق من کفاف نان آنهاست
کفاف نان تنها گاه با ماست
نه پول کفش نو دارم نه جوراب
لباس نو نمی بنند در خواب
لباس کهنه سرور چو شد تنگ
شود اندازه لیلا و هوشنگ
میان این دو گیرد آتش جنگ
برای غارت شلوار هوشنگ
چو جنگ تن به تن مغلوبه گردد
لباس اندازه محبوبه گردد
چو تار و پود چادرها رود در
شود جوراب توری بهر سرور
چو چادر کهنه گردد بر زبیده
کفن پیدا کنم مرحوم بنده
خدایا خالقا رحمی عطا کن
نگاهی زیر چشمی سوی ما کن
که گر در ماجرایی عاشقانه
شود عاشق به ناگه زین میانه
یکی از نور چشمان عزیزم
چه خاکی بر سر طاسم بریزم

 

.

komeil_fa84@yahoo.com

توطئه جديد يهود
پيدا شدن قبر مسيح، پسرش، مريم مجدليه
 و مريم مقدس!
 


ورودي غار در حومه اورشليم

باستان شناسان اسرائيلي ادعا کرده اند که محل دفن مسيح و خانواده اش را در غاري نزديک در شهر بيت‌المقدس کشف کرده اند. مجله تايمز درشماره اين هفته خود اعلام كرد كه جميزماكرون كارگردان پرآوازه آمريكايي، کارگردان فيلم تايتانيک، فيلم مستند جنجالي را درباره کشف مقبره مسيح ناصري، پسرش و مريم مجدليه ساخته است و فردا دوشنبه، در نيويورک طي كنفرانس خبري فيلم مستند تاريخي خود را با مدارك و اسناد موثق، به جهان ارائه خواهد کرد.
به گزارش پايگاه خبري موعود، مجله تايمز درشماره اين هفته خود در گزارشي نوشت، جميزماكرون كارگردان پرآوازه آمريكايي، کارگردان فيلم تايتانيک، فيلم مستند جنجالي را درباره مسيح ناصري ساخته است.
اين فيلم كه جميز كامرون تهيه كننده آن و ژاكوبسكي كارگرداني آنرا برعهده دارد، ادّعا كرده كه عيسي مسيح برخلاف ادعّاي مسيحيّان بعداز مصلوب شدن به آسمان عروج نكرده است و غاري كه قبر مسيح درآن قراردارد، درنزديكي اورشليم كشف شده است!
اين ادعا، که يادآور فيلم جنجالي «داوينچي کد» است، پرده از يک توطعه گسترده، براي سست کردن بنيان اعتقادي مسحيت و اثبات ادعاهاي يهوديان مبني بر پيامبر نبودن عيسي مسيح (ع) برداشته است.
كامرون ادعا كرده است كه عيساي درودگر، صاحب پسري از مريم مجدليله است!
اسرائيليها ادعا مي كنند كه كارگران ساختماني اسرائيلي بيست و پنج سال پيش هنگام حفاري براي ساخت يك ساختمان جديد در پارك صنعتي تالپيوت درحومه بيت المقدس اين غار كشف كرده اند.
به گزارش موعود، مجله تايم نوشت، اكنون غبارها كناررفته، غار دوهزارساله ، حاوي 10 تابوت سنگي كشف شده است. بیست و پنج سال پیش، باستان شناسان اين ده سنگ قبر را به آزمايشگاه انتقال داده اند و 20 سال است كه برروي خط نوشته هاي روي آن كار می كنند واكنون توانسته اند نامهای روي سنگ قبرها را بخوانند: عیسی، پسر ژوزف، مریم، مریم، یوفا و یهودا، پسر عیسی.
در اورشليم قديم، براي قرنها مسيحيان، مقبره خالي مسيح را دركليسايي واقع دريك گورستان مقدس عبادت مي كردند. اما اكنون جيمزكامرون و ژاكوبسكي با ارائه شواهدي نظير آزمايشات DNA، شواهد باستانشناسي و اشاراتی از كتاب مقدس، ادعا مي كنند كه آن ده سنگ قبر متعلق به مسيح و خانواده اوست!
مجله تايمز همچنين گزارش داد كه جميزكامرون روزدوشنبه دريك كنفرانس مطبوعاتي درنيويورك، افشاء خواهد كرد كه سه تابوت از اين 10 تابوت متعلق به عيسي ناصري ،مادرش مريم مقدس، ومريم مجدليه همسرش است!
به گزارش تايمز اين فيلم مستند قراراست به زودي درشبكه ديسكاوري كانال چهار انگليس ، تلويزيو ن كانادا وكانال 18 اسرائيل به نمايش گذاشته شود.
مجله تايمز پيش بيني مي كند كه اين نمايش اين مستند 90 دقيقه اي مورد اعتراض شديد مسيحيان قرارگيرد.

مریم مجدلیه که بود؟
مریم مَجدَلیه یا ماری ماگدالیون از شخصیت‌های اصلی در دین مسیحیت بشمار می‌رود. از مریم در کتاب عهد جدید به عنوان پیرو مؤمن عیسی مسیح نام برده شده و کلیساهای کاتولیک رومی، ارتودوکس شرقی و انگلیکی او را جزو قدیسین می‌دانند.
بر پایه داستان انجیل مریم مجدلیه زنی تنفروش و بسیار زیبا بوده است.روزی اهل شهر به دنبال وی می‌‌افتند تا وی را سنگسار کنند.او می‌‌گریزد تا به عیسی می‌‌رسد.عیسی داستان را از پیگیران مریم می‌‌پرسد و آنان می‌‌گویند که ما می‌‌خواهیم او را از برای گناهانش سنگسار کنیم.عیسی می‌‌گوید بسیار خوب چنین بکنید ولی اولین سنگ را کسی بزند که گناهی نکرده باشد.این سخن عیسی ایشان را شرمنده و پراکنده ساخت و جان مریم مجدلیه رهانیده شد.
با این همه وجود شخصیتی تاریخی به نام مریم مجدلیه و شیوه زندگی او محل بحث و شک است.تا جایی که حتی گفته می شود مریم مجدلیه نه تنها زنی بدکاره نبوده، بلکه او از خانواده ای سلطنتی می باشد و عیسی مسیح با او ازدواج نمود. گفته می شود که حتی انجیلی به مریم مجدلیه منسوب است که در آن ذکر شده که مسیح مصلوب نشده و تنها انجیلی است که روایتش با قرآن شباهت دارد.

 

 

ebgh_80@yahoo.com

یادداشت های همین جوری

اول ؛ حضرت آقای دانشجو ، انتقاد شما را مبین عزیز بصورت خصوصی برای من ارسال کرد و من هم بصورت خصوصی پاسخ هایی به نقد شما دادم ، شما می توانید جواب من به انتقادتان را از مبین عزیز بخواهید .
دوم ؛ شیخ بیداری هم از دیوانگان در سطح شهر خبر داده اند و ناکارآمدی و گل گرفتن دهان معجزه قرن ! یا شیخ می شود بفرمایید ، وقتی ایشان انقدر جذبه ندارند که جلوی جاسبی بایستند و دهانشان را گل می گیرند ، در مقابل آمریکا چگونه می خواهند ایستادگی کنند ؟
راستی یک سوال از اصول گرایان ؛ بنظر شما اگر آمریکا با ایران وارد جنگ بشود ، معجزه قرن هم در آن شرکت می کند ؟ یا از دور برای بچه ها حکم انقلابی و جهادی می دهد و تشویقشان می کند ؟
سوم ؛ چهرزاد عزیز ، سندی در قبال بمب اتمی ساختن ایران ندارند ولی کمی اگر دقت کنی شعارهایی که داده می شود ، نوید بخش همین مساله هست و لا غیر . وقتی در جهان کوس می زنیم که اسراییل باید محو شود ، بنظر شما منظور محو شدن اسراییل با بمب اتمی است یا ناخن گیر !؟ وقتی الان که نداریم ، دنیا نمی تواند ما را متقاعد به مذاکره کند ، وای به روزی که داشته باشیم . کمی اندیشه کن ، جریان را می فهمی .
چهارم ؛ و اما در مورد استقلال . بسیار خوشحالم که این تیم را به آشغالدانی فرستادند و از طرفی هم ناراحت که چرا تیم ملی مان به چنین عواقبی دچار نمی شود . اصلا فکر نکنید حس ناسیونالیستی ام خشک شده که اعتقاد دارم گاها این چنین برخوردهایی لازم است که حضرات فوتبالیست ایرانی ( بهتر بگویم تجار پاساژهای میلیاردی ایران ) یادشان بیاید زمین خاکی هایی که در آن شوتبال بازی می کردند و الان نمی شود آقایان را بدون بنز اینور و آنور برد .
پنجم ؛ حضرت عاشورا هم ما را به فیض عظیمی رساندند با آن مطلبشان . " وقتی دو ماشین در حال حرکت هستند برتری با کسی است که فرمان و ترمز را بکند " فقط حضرت عاشورا فراموش کرده اند که این در زمانی است که دو ماشین ، یک جنس باشند . نهدوچرخه لحافدوزی با بلدوزر !
در ضمن آگاهان سیاسی اصلا فکر نمی کنند که دوشیزه رایس کم آورده !!! بلکه می گویند باز هم آمریکا مذاکره را پیش کشید که عواقبی که می داند چیست ، برای ایران پیش نیاید ولی خب مرغ ما یک پا دارد و شعور بحث و مذاکره مان را هم لولو خورده . راستی حضرت عاشورا ، خیلی دلت توپ و تانک میخواهد می توانی بروی به لشکر قدس در عراق و لبنان بپیوندی ، هم حقوق عالی می دهند ، هم ارضا می شوی برادر .
ششم ؛ آقای حسین خان آر اف ای از ایران هم چندی است شده شما و سیمای سایت ها . یعنی گزارش از پشت پرده سایت ها عرضه می کند . برادر خوب است تو که اینهمه عدل و داد داری و پیراهن جر می دهی ، سری هم به سایت های رجا نیوز و کیهان و امثالهم بزنی . حتما رد پای انگلیس و عوامل داخلی متعلق به انجمن حجتیه و امثالهم را پیدا می کنی . چه می کنه این رجا نیوز !
هفتم ؛ تا به امروز نقدی به ما نرسیده در مورد مطلب تاریخی مان و اسنادی که رو کردیم . امیدواریم جنبه دوستان در همین سطح باقی بماند ، اگر دانشجو بخواهد !!!
هشتم ؛ هیوا از کردستان هم دو مطلب دارند جالب ! یکی فرموده اند ببخشید که شعرای خوب نمی نویسم براتون ! ( اعتماد به نفس کافی ) و دومیش نوع ادبیات شان کاملا نشان از شعرهای خوبشان دارد ( من از زهرا خانم آبحی عزیزم که روزیتا هستم می خواهم ... ) راستی این روزیتا هستم ؛ قید است ، صفت هست ، فاعل است .... به هر حال هیوا جان دوست داریم و منتظر شعرهای خوبت هستیم .
نهم ؛ همین .

 

 

mr_gir3pich@yahoo.com

گزارش گير سه پيچي از همدان

دوستاي عزيز سلام .
اميدوارم كه حال همه خوب خوب باشه ..
خب .. بهتون داره خوش مي گذره اساسي ديگه .. شهرام كه در رفت .. يكي مي خواد متاهل بشه ..
بر و بچ هم كه نيستن ..
ما هم كه در همدان ساكن شديم براي مدتي نا معلوم ..
بي خيال .. آي آقا اينجا سرده .. آدم چيليك چيليك مي لرزه .. اگه ساختمونها و درخت و اين چيزا نبود براتون كلاس مي ذاشتم كه رفتم سيبري ..
ولي در كل شهر جالبيه .. كلي مي شه ازش گير بازار درست كرد ..
حالا يه كم براتون توضيح مي دم ..
اين شهر يه ميدان اصلي داره كه بهش ميدان مي گن يا ميدان امام ..
از اين ميدان شش خيابون اصلي منشعب مي شه .. بعدش چند تا ميدان بزرگتر به مركزيت ميدان امام و با شعاع بيشتر وجود داره ... دقيقا مثل پياز ..
شما هر جاي شهر كه باشين اگه عمليات زير رو انجام بدين تاكسي هاي محترم شما رو به ميدان مي برند :
انگشت اشاره ي خود را در راستاي محور Z و حول آن بچرخانيد .. گويي كه داريد با انگشت خود چايي هم مي زنيد ( تبصره : چايي فرضي نبايد زياد داغ باشه كه دستت بسوزه يا شيرين باشه كه انگشتت چسبناك بشه ) اين كار يعني من مي خوام برم ميدان .
شهرداري اينجا خيلي تنبله .. در ميل هاي بعديم مي گم براتون ..
چيز جالب ديگه اينكه معمولا راننده هاي شخصي ها و بعضي از تاكسي ها در صندلي جلو دو نفر رو سوار مي كنن و با يك لبخند مليح و ژكوند وار از كنار مامورين محترم راهنمايي و رانندگي عبور مي فرمايند ..
روز اول كه اينو ديدم اينقدر تعجب كردم كه .. بابا قانون اگه خوبه براي همه خوبه .. اگه بده براي همه بده ..
چه فرقي بين راننده ي تهران و همدان وجود داره .. كه اين همدانيه مي تونه سود يه مسافر ديگه رو ببره ولي اون نه .. تازه راننده ي تهرانيه اگه دو نفر جلو سوار كنه جريمه اي برايش مي برند اساسي ..
از اين موارد زياد ديدم اين چند هفته .. يكي يكي براتون مي گم تا حالشو ببرين ..
راستي ..يه دوست جديد پيدا كردم تو اصفهان .. آقا عجب آدم باحاليه .. توي گير سه پيچ شدن من در مقابلش كم مي يارم اساسي .. حالا داريم مذاكره مي كنيم تا ببينيم كه چي مي شه ..
اميدوارم كه هر جايي كه هست خوب و خوش و خرم باشه ..

خب .. پايان گزارش از همدان ..
فعلا تا بعد .

 

 

fal2005.ali@gmail.com

يک ايميل دريافتي

سلام
تیتر مطلب را تیر غیب انتخاب کردم ، به همین علت ابتدا دلیل این انتخاب را برایتان شرح داده و سپس از دیگر مسائل روزانه چند خطی با دوستان گفتگو خواهم نمود
نمی دانم نفرین ها ئی که در گذشته در بین مردم استفاده می شد را دوستان جوان شنیده اند یا نه ، که البته یا از طریق فیلمها و یا کتاب های داستان امکان دارد با اینگونه واژه ها آشنا شده باشند ، و گرنه با رشد فرهنگ و خصوصا حاکمیت فرزند ها در حال حاضر، از نفرین که نوعی دعا ی منفی است کمتر استفاده میشود ، حاشیه را رها کرده وبه اصل مطلب میپردازم در حدود ده روز پیش جوانی شانزده ساله بنام عادل تقی زاده باتفاق دوست همسال خودش با موتور سیکلتی دربلوار سجاد مشهد به گشت و گذار مشغول بوده اند که به ناگاه به تیر غیب گرفتار می آیند ، کمتر کسانی پیدا میشوند که بلوار سجاد مشهد را ندیده باشند مگر اینکه اصلا به مشهد نرفته باشند این خیابان به مانند خیابان ولی عصر تهران مرکز خرید، و فروشگاههای بسیار لوکس مشهد را در خود جا داده است ، عادل مرحوم چون دیگر همسالان خود ، احساس شادی وغرور ناشی ازجوانی را هنوز تجربه نکرده بود و تازه قرار بود اگر از قیل و قال و مشکلات زندگی بتواند لحظه ای خود را رها کند ، شاید او نیز طعم نگاه زیر چشمی به دختری را تجربه کند و برای خود آرزوهائی نیز ، و در روءیاهایش غرق پیروزی و شادی که ناگاه گلوله ای نفیر کشان بر گردن عادل نشست تا بگوید عدالت قرار نیست پیدا شود ، اجرا شود ، انجام شود ، احیاء شود ، زنده بماند، حتی با نام تو ، گلوله عادل را در گور سرد خواباند تا بگوید عدالت ابدا چیز خوبی نیست ، اگر بود جان امام علی (ع) بر سر اجرای آن قربانی نمی شد ، عادل خاطره ای شد برای دوستانش تا گفته شود ، هر که دم از عدالت می زند ، هدفی دارد تا به آن برسد و الا هیچ قدرتمندی از عدالت خوشش نمی آید ، عادل سیلی سردی شد بر گونه پدر و مادرش تا جریمه انتخاب این اسم را پرداخته باشند مامور نیروی انتظامی در پاسخ و توجیه قتلی که انجام داده بود چنین افاضه کلام نموده اند ، به ما گزارش داده بودند که در بلوار سجاد موتور سواری کیف قاپی میکند و کیف بانوان محترم را می قاپد ، ما ایست دادیم موتور سوار ترسید و نایستاد ، ما هم فکر کردیم خودش است و زدیم ، قابل توجه موتور سواران مشهدی حواستان باشد که اگر ایست دادند ختما بایستید ، چرا که جریمه نداشتن گواهینامه و بیمه و نداشتن پلاک و و و هر چیز دیگر به پنجاه هزار تومان نمی رسد و ارزش ندارد جانتان را بر سرش بگذارید ، حتی دوستان کیف قاپ و دزدان محترم هم اگر ایست دادند ، بهتر است بایستید چون آخرین حدش شش ماه زندانی دارد و بس ، بهتر است از گلوله یا تیر غیب ؟
و اما دوستان فهیم روزانه که من هنوز نتوانستم اسمشان را در خط و جناحشان از حفظ نمایم ، مثلا گیر سه پیچ و شیطونک و دانشجوی 2001 و آقا غفاری و دوست های دیگری که من قبل از نگاه کردن به اسمشان به خواندن نوشته ها می پرداخته ام و بهمین دلیل نمیدانم کدام دوست راست است و کدام چپ یا اصول گرا و و و مگر برگردم و دوباره نگاهی به روزانه ها کرده و جناح بندی نمایم ، البته سر کار خانم رجبی نیاز به فکر کردن ندارد و اولین باری که مطلب ایشان را میخواندم ، نتوانستم نویسنده را از این متعصبین چشم بسته ، که دایره اطلاعاتی که در خصوص سیاست و سیاستمداران دارند ، از حد شعار تجاوز نمی کند بدانم و زمانی که در پایان چشمم به نام ایشان افتاد د ستم آمد چرا از جهت گیزی و نوع نگاهش ناراحت شده ام ، خلاصه خانم رجبی که تازه مطالبشان را در روزانه میبینیم هیچ تعهدی نداده اند که فردا در مجلس شورای اسلامی و یه زمان دیگه در مسند بالاتر نباشند ، با ایشان کاری ندارم ، که ایشان نسخه نوادر و بزرگان روزگار را می پیچند . ولی اگر دوستان بزرگوار دیگر یادشان باشد ، در شماره های قبل حدود دو ماه پیش بنده یکی دو نوبت گوشزد هائی نمودم که عفت کلام و حرمت یکدیگر را نگاه دارید ، و اگر مدیر محترم مبین بستری را فراهم آورده است که ما می توانیم بدون مزاحم ، به ابراز عقائد و انتقاد کردن بپردازیم ، چرا با الفاظی نا خوشایند در نوشته هایمان محیط را بسوی بی حرمت شدن یکدیگربه پیش ببریم ، وقتی ما میتوانیم با رعایت ادب و عفت در کلام رئیس جمهور را به نقد بکشیم و از برنامه های هر مقام دولتی انتقاد کنیم ، تا آنجا که حتی بعضی ازهمین اشخاص به آقای خاتمی چنان توهین هائی کردند که من فقط تاسف خوردم ازحد جهل و نادانی بعضی از جمع ما مردم ،بنده بنا داشتم به دوستان مودب و فهیم که عموما در حال کسب دانش و تحصیل نیز هستند ، سلامی گفته و خواهش نمایم که کمی از مقابله و درگیر شدن کلامی با یکدیگر دست بردارند و به مسائل بزرگ و روز کشور بپردازند ، و اگر از عقیده و تفکری هم خوششان نیامد توجه نکنند چرا که گاهی با بعضی از گروهها و صاحبان عقیده نمی شود بحث کرد ، چون منطق توهین و فحش را برای خود برگزیده اند ، و فحش هم جواب ندارد ، ولی در شماره جدید روزانه اعتراضی از سوی دوست فهیم که همان دانشجوی 2001 باشند خواندم که الحق و والانصاف با ایشان در این اعتراض همراهی نموده و عقیده دارم ، روزانه حیف است آلوده شود به الفاظ مستهجن که طالبانش میتوانند در سایتهای فراوان بدنبال این گونه دری وری ها باشند ، حال چرا مبین را مقصر بدانیم ؟ ، برای اینکه سانسور نکرده است ؟ و اجازه داده است هر کسی با نوشته هایش قدر و اندازه خودش را تعیین کند . در این باره سخن بسیار است و باید بیشتر به بوته نقد گذارده شود ، فقط همین بس که باور داشته باشیم روزانه محیطی است متعلق به تک تک ما ، ولی قرار نیست در جائی که احساس حق میکنیم ، به عملی مبادرت ورزیم که زائل کننده حقوق دیگران شود ، در این صورت غاصب و متجاوز به حقوق گروه شده ایم ، شادروان و زنده یاد بازرگان گفته اند دموکراسی نه دادنی است نه گرفتنی ، یاد گرفتنی است . تا بعد ..... باقی بقایتان

 

 

sweetanim074@yahoo.com

سپاس

با سلام به مبین عزیزم ... به مبین مدبّر و شایسته
آرزو می کنم همراه با همسر عزیزت قشنگتری نروزهای زندگی مشترکتونو با سلامت و شادابی به خاطراتی زیبا و ماندنی تبدیل نمایید
خدا رو شکر می کنم که اتفاقات هفتهء گذشته در روزانه ختم به خیر و موجب به وجود آمدن تجربه مفیدی برای همهء اعضای فعال در گروه شد .. و همچنین موجب کسب تجربه های موثری برای خودم ....ا
خوشحالم که یاد گرفتم منطقی تر و ملایم انتقاد کنم تا مقبول تر و سازنده باشه ، یاد گرفتم مودب تر و هدفمند بنویسم تا هدفمندتر و تاثیرگذارباشه ، یاد گرفتم با واژه ها و کلام معقول جهت اعتلای کشور و ارتقا بخشیدن به قابلیت ها وغنای بیشتر فرهنگ جامعه یی که در آن زندگی می کنم فرهنگ سازی کنم
یاد گرفتم که همیشه می شه دوباره شروع کرد .. دوباره ساخت .. و دوباره به پا خاست
یادگرفتن را دوست دارم .. و از اینکه در انتهای راه ، هنوز توانایی و درک یادگیری از تجربه ها رو دارم به خود می بالم
بعد از آرامشی که در روزانه پیش آمد ، با خودم خیلی فکر کردم و تصمیم گرفتم با خواست قلبی و علاقه ی شخصی برای مدت کوتاهی در خدمت اعضای گروه باشم و دوباره همکاری افتخارآمیزم رو با جوان لایق و برومند سرزمینم ادامه بدم
از صمیم قلب امیدوارم تمام فرزندان این مرز و بوم ، و از جمله فرزندان خودم ، در همت و لیاقت و ادب دنباله روی سعی و پشتکار مبین باشند
در این ایمیل سعی کرده ام تشکرات قلبی خودم رو از چند دوست عزیز به زبون بیارم
اول از همه ، تمام دوستانی که بی مهابا موجب رنجش خاطرشون شدم .. از دوستان جدیدم ( ایمان عزیز ، علی آقا ، میلاد جان ، میترای نازم ، و شیطونک عزیز آقا محمد )
و همچنین دوستانی که با عطر محبت خود نامه هایشان را معطر کرده بودند (آرش عزیز ، آزاده نازنین ، خانم ندجا ، محمد مهربانم از اراک ، آقا صالح ) و بسیاری دیگر که با لطف خود موجب تشویق دوبارهء من به نوشتن شدند
و همچنین آقای احسان غفاری ** بدون هیچ تشابه اسمی ** که می توان توانایی و گرمای کلامش رااز هر نوشته به فراوانی لمس کرد
و عمیق ترین تشکر .....یک تشکر بسیار ویژه از دوستی جوان و بافرهنگ و مهربان که شاید هیچکدام از اعضای گروه تابه حال نامی از او نشنیده باشند
سال گذشته که هر روزبه طور مستمر مطالبی از " نزار قبانی " برای روزانه ارسال می کردم ، شاید تعداد اعضایی که این شخصیت معروف ِ بین المللی را می شناختند به تعداد انگشتان دست هم نمی رسیدولی بلافاصله بعد از درج اشعار ِ این نابغهء عشق ، از گوشه و کنار دنیا و گوشه و کنار کشور خودمون سیل ایمیل هایی سرازیر شد که خواستار شناخت بیشتر کتابها و بیوگرافی این شخصیت معروف که متاسفانه درایران گمنام مانده بود شدند
در عرض چند هفته تعداد مخاطبینی که مرا تشویق به ادامه و معرفی آثارش می کردند شگفت انگیز شده بود
حتی ایمیلهایی از اعراب داشتیم که به زبان عربی و انگلیسی تشکر کرده و حتی اشعار را به زبان عربی برای مبین فرستاده و اطلاعات و آدرس سایت های مرجع را هم معرفی می کردند
..... و این یعنی رسالت موفق ِ یک رسانهء اجتماعی
رسالت ِ هدفمند مجله الکترونیکی " روزانه " با وجههء بین المللی
........
سپاس ویژه دارم از مهندس " محمدرضا قاطع " از شهرستان اهواز ...که با اهدای کتاب زیبای « تا سبز شوم از عشق » اثر شاعر و دیپلمات بزرگ عرب " نزار قبانی " موجب آشنایی خود من و تعداد زیادی از هموطنانم با این شخصیت بزرگ شد
زمانی که هر روز یک قطعه از اشعار عاشقانهء او روی سایت قرار می گرفت ، در هیچیک از کتابفروشی های شهرمن کتابی از او وجود نداشت و حتی با نام او نیز آشنایی نداشتند و خدا می داند که در این یک سال من چگونه کتابهای او را از انتشاراتی ها تهیه کرده و روی سایت می بردم
و خدا می داند که چقدر این هدیهء شگفت انگیز برای من و خیلی از اعضای گروه جرقه موثر و لذت بخش بود
از محمد رضای عزیزم به خاطر بینش و درک متمایزی که از روحیه و افکار من داشت سپاسگزارم ... و از خانواده ادیب و محترمشان که همکلامی و همنشینی با آنان نیز رویایی ست دلنشین ....ا
.....
کتابی نیز به تالیف مادریزرگ
اندیشمند ایشان ، سرکار خانم قوانینی به من هدیه شده که خودشان با خطی خوش روی برگ دوم آن چنین نوشتند

من ... دستانم
همیشه دوستی ها را از لابه لای ستاره ها به زیر می کشد و ارمغان محبت را تقدیم می دارد
...... به آنها که خریدارند

« معصومه علویان قوانینی »

خیلی از نویسندگان ، شاعران ، ناشران و هنرمندان معاصر را بایدبیشتر بشناسیم ...کسانی که هنوز گوهر وجودشان برای همه ندرخشیده ... کسانی که هستند .. هنرمند و زلال ولی هنوز قدر هنرمندی و منزلتشان را همه نمی دانیم
سعی می کنم جهشی داشته باشه به عرصه ی حضور ِ این بزرگ اندیشان ِ بی تکلف و معرفی آثار آنها
البته با حمایت همه عزیزان و مدیر گروه ... با احترام ... الهه

 

 

salman_yavar@yahoo.com

دو نكته در خور تامل

الف – تلاش ويژه و بارز و غرضمند مافياي قدرت و ثروت، براي از پا درآوردن دكتر احمدي‌نژاد، هدفي جز بقا و بازگشت به حاكميت را ندارد. توطئه‌هاي شوم و پي‌درپي كه راست و چپ توامان عوامل آن گرديده‌اند، و ابزارها و امكانات را در اختيار مافياي هدفمند قرار داده‌اند، بدون ترديد در همين راستا است.
در رأس همه شگردها و ترفندها و توطئه‌ها «بازگرداندن هاشمي» به صحنه است كه عناصري چون خاتمي، كروبي، روحاني و «احزاب» اصلاح‌طلب و محافظه‌كار آن را صحنه‌گرداني مي‌كنند. شخص هاشمي از بازارگرمي كردن براي بيگانگان در مساله انرژي هسته‌اي گرفته، تا مردم‌دوستي پر تب و تاب و نگراني از گراني، و بيمار شدن براي كندي اجراي اصل 44 و … هر فرد مبتدي به عالم سياست را در اين كشور هشدار مي‌دهد. هشدار به اين كه «هاشمي» دست‌بردار نيست يا او و خانواده، مديران و هم‌فكران و همراهانش در مسير 16 سال گذشته، بايد هم‌چنان بر مردم حاكم باشند، يا هر تصميم و اراده ملي را در هم خواهند شكست.
هاشمي كه به علت عشق مفرط به قدرت، از هيچ حركتي كوتاه نمي‌آيد و هر سخن نسنجيده‌اي را در ابراز عقايد و افكار در سلايقش آشكارا بروز مي‌دهد، در گفته‌هاي تلويزيوني يا همان خاطره‌سازي‌‌هاي توهمي، عَلَم مصادره انقلاب را هم برداشت و اين كار را به قيمت گزاف با گفته‌هاي خلاف واقع، تحريف و تخريب اهداف انقلاب و رهبري پيامبرگونه حضرت امام و انحراف افكار عمومي انجام داد. خوشا به حالش كه «سيماي ضرغامي» هم در بست در اختيار اهداف قدرت‌طلبانه تماميت‌خواهان هميشه حاكم، قرار گرفته است.
اما مصاحبه اخير آيت‌الله مهدوي كني، كه به دليل صداقت و صراحت در گفتار بايد و بايد مكرر پخش شود، بسياري از داستان‌سرايي‌هاي غرضمند هاشمي را افشا كرد. آيت الله مهدوي كني در بازگويي مسايل انقلاب به صورت واقعي و دقيق به مطالبي پرداختند كه هاشمي خلاف آْن را براي مردم گفته بود. البته آيت‌الله مهدوي به صراحت از هاشمي نام بردند و كذب بودن مطلب او را تصريح كردند. همچنين عدم اطمينان حضرت امام سلام الله عليه، به هاشمي و امثال او را با تعبير «سوء ظن امام به آن‌ها» اظهار نمودند. نمودهايي از دخالت‌ها، انحصارطلبي‌ها و خودكامگي هاشمي هم به روشني در سخنان آيت‌الله مهدوي با ذكر نام او به معرض قضاوت عموم گذارده شد.
خلاصه آنكه اگر چه در بدعت‌گزاري خطرناك ضرغامي براي به هدف رساندن توطئه‌هاي مافيايي، صدا و سيما به تلاش‌هايي دست زده و آن را يك كار ابتكاري ناميده، اما خداوند سبحان همين ابزار را افشاگر قدرت‌طلبان فريب‌كار قرار داده است. در مصاحبه آيت الله مهدوي بسياري از ترفندهاي خطرناك هاشمي به لطف پروردگار محرز شد و آگاهان دريافتند خاطره‌سازي‌ها و توهمات او و اژدهاي هفت‌سر مافيايي‌اش در اعجوبه ساختن از وي هيچ پايه و مايه‌اي نداشته است. خدا را بر اين امداد غيبي سپاس مي‌گوييم.
ب – مسأله ديگر فرار شهرام جزايري است. فردي كه به لطف و رأفت برنامه توسعه اقتصادي هاشمي، و توسعه سياسي خاتمي، با سن كمتر از 30 سال به ثروت افسانه‌اي دست يافت. البته وقتي كرباسچي، شهردار محترم و مدير لايق و مدبر هاشمي و خاتمي ! به عنوان غارتگر بيت‌المال محاكمه شد و به 2 سال حبس محكوم گرديد، و با استفاده از رانت حزب كارگزاران هاشمي، نه تنها مورد تشويق واقع شد، بلكه اميد آينده مافيا هم به حساب آمد، چرا بايد خرده پاي بيچاره و بي‌ياوري چون شهرام جزايري، در زندان بماند!!؟
بالاخره شهرام جزايري به گردن خيلي‌ها حق دارد. افشا شدن فقط 300 ميليون تومان هديه به «مهدي كروبي» و 500 ميليون تومان به «هادي خامنه‌اي» كافي است روشن شود، اين «مغز اقتصادي» و «كارشناس با تجربه» نه تنها بايد «آزاد» باشد، بلكه به عنوان كارشناس با تجربه 16 سال گذشته مورد استفاده نيز قرار گيرد. مگر اين همه طعنه‌ و نيش و سرزنش خاتمي، هاشمي و … براي بكارگيري مجرب‌ها، كارشناس‌ها و مغزهاي دوران آن‌ها، جز اين افراد را شامل مي‌شود؟! …
اما جالب است كه چقدر بي‌سر وصدا، مرد داراي ثروت افسانه‌اي، كه طبق شنيده‌ها در طول زنداني بودن، خانه بيست و چند ميليارد توماني‌اش را هم به فروش رسانيده، فرار مي‌كند، و خبرش به اندازه گوشه كوچكي از تعطيلي عيد فطر توسط احمدي‌نژاد هم واكنش ندارد.
مجلس ساكت است، چون مساله مهمي اتفاق نيفتاده است! نه كار شتابزده احمدي‌نژاد است، نه سفر استاني اوست، نه عدم مشورت او، نه ديپلماسي خارجي‌اش در سركوبي سلطه‌گران! بنابراين مجلس چرا بايد حساسيت نشان دهد، زيرا فقط شهرلم جزايري از زندان «رهايي» يافته است.
قوه قضائيه كه پيشتر حكم زندان اين «مرد مظلوم و البته مغز اقتصادي، يا سرمايه‌دار محترم» در ديوان عالي آن نقض شده بود، تنها دو مأمور همراه وي را بازداشت موقت كرده است؟!
مطبوعات و صدا و سيما هم كه براي «سرمايه» و «سرمايه‌خوار» طبق رهنمود رئيس مجمع تشخيص مصلحت، رئيس مجلس، خاتمي مأمور دوره‌گردي به اروپا و امريكا و … ارزش ويژه‌اي قائل هستند. بنابراين چرا بايد تيترهايي چون «داد از بيداد گراني» يا «وضعيت فوق‌العاده كشور» يا «عادي نبودن وضع كشور»، يا «واكنش مجلسيان نسبت به تصميم رئيس‌جمهور» يا … داشته باشند.
هيچ اتفاقي نيفتاده است. حسن روحاني رهنمود داده: «بايد سرمايه‌دار زالو صفت از ادبيات ملت حذف شود». هاشمي گفته: «بايد فرهنگ ارزش ثروت‌اندوزي ترويج يابد»، خاتمي همواره براي سرمايه‌داران دل‌نگراني دارد و رئيس مجلس در سخنراني همايش اصل 44 غوغا كرد.
بنابراين مساله «فرار» يا «آزادي» جناب آقاي شهرام جزايري، جوان متفكر و مبتكر و مجربي كه هم سرمايه‌داري محترم را اثبات كرد و هم فرهنگ ارزش ثروت را تمام و كمال به جريان انداخت، و هم با گفتمان دهه اول انقلاب اسلامي عليه سرمايه‌خواري عملاً به تعارض برخاست، يك امر قابل توجه نيست، شايد هم «حق مظلومي باشد كه خود آن را گرفته است.»!
اينك بر همگان بيشتر روشن مي‌شود، چرا مجلس و رئيس مجمع تشخيص و خاتمي و كروبي و روحاني و ديگر ورشكسته‌هاي سياسي و اخراجي‌‌ها از سوي ملت با رئيس‌جمهور پيرامون «افشاي اسامي مفسدان اقتصادي» به تقابل بر مي‌خيزند! و اينك بيش از گذشته روشن مي‌شود چرا برنامه‌هاي عدالت‌خواهانه احمدي‌نژاد به ويژه در امر اقتصاد خروش و توطئه‌هاي همه اين افراد و مراكز را سبب مي‌گردد؟
با اين شرايط و احوال آيا مي‌توان تصور كرد احمدي‌نژاد در راستاي مبارزه با مفاسد و مفسدان اقتصادي بتواند گام عملي بردارد؟ آيا صرف برداشتن شمشير عدالت از سوي احمدي‌نژاد، اين خيل عظيم هجمه و شرارت و رفت و آمد به خارج و ملاقات و مذاكرات محفلي و غيره با پيش‌درامد‌ها يا پيامدهاي آن در سخنان هاشمي و رفقا نتيجه نداده است؟
فرار يا آزادي جزايري، يك اعلان موضع آشكار از سوي حلقه‌هاي مافيايي در برابر احمدي‌نژاد بود، يعني: «رئيس‌جمهور عدالت‌محور! با كدام مفسد و مفاسدي مي‌خواهي و مي‌تواني مبارزه كني؟ پشتوانه و ابزار كارت كدام است و چيست؟» آيا قوه قضائيه به عنوان «عدليه» و مركز و اساس اجراي قانون در اين باره با تو همراه است، يا مجلس پر سروصدا به لحاظ كارشناسي، تامل و تدبر، دقت و دورانديشي؟ يا مجمع تشخيص مصلحت با رئيس و دبير آن، يا مركز تحقيقات استراتژيك آن با سه ضلع هاشمي، خاتمي، روحاني؟ سايت‌ها و مطبوعات يا صداوسيماي ضرغامي؟ حزب‌ها و چهره‌ها، منتقدان و نخبگان يا دانشگاهيان و غيره؟ به راستي پاسخ چيست؟ كدام يك از محفل‌ها، مركز‌ها، قوا، يا عناصر از فرار شهرام جزايري خم به ابرو آوردند؟ نتيجه آن كه مافياي قدرت و ثروت نه تنها وجود دارد، بلكه با شدت و سرعت با گستره‌اي بيش از پيش به عدالت‌ستيزي عليه احمدي‌نژاد صف‌آرايي كرده‌اند.
ملت به هوش باشد و چون گذشته بيدار و در صحنهً البته چشم اميد ملت به حضرت آيت‌الله شاهرودي رئيس قوه قضائيه دوخته شده است. نمي‌توان با وجود ايشان اميد به مبارزه با مفسدان و مفاسد اقتصادي از سوي دكتر احمدي‌نژاد را از دست داد.

فاطمه رجبي

 

 

saeidtpl@yahoo.com

فقط یک روز

امروز کسی باش که واقعا آرزو داری
مهربان و باگذشت
ساده و شفاف
پاک و خالص
با انعطاف و مددرسان
رنج و نگرانی را کنار بگذار
به لحظات زندگی چنان ارزش بده که آرزو داری
امور را از این پس همان طور به پیش بروند
درک کن که باخودخواهی و خود پسندی درد
جسمانی و رنج روانی را برای خود تدارک می بینی
زندگی کن با مرام های واقعی چون محبت وعفو
وجودی عاشق
از خواسته نفس رها شو
و در وجود خویش به جای رنج دادن و ناسپاسی
به دنبال شوق و امید باش
فقط یک روز بی ضرر باش
و برای همگان مفید باش
حقیقت را دریاب
نیت کلام و کردار و گفتارت را آرامش بده
اگر باورت نکردند
نهراس
بر ناتوانی خود برای رسیدن به خواستهای
مهر آمیزت غلبه کن
چنان با محبت رفتار کن که دلیلی برای شرمسار
بودن از خودت نداشته باشی
پیش داوری هایت را کنار بگذار
که رنج پیش از آن حتمی است
همین امروز از بخشش آکنده شو
کس نمی داند فردا چه در راه است
زندگی کوتاه است
درگذشته ها نمان
نگران آینده نباش
فقط یک روز لحظه های امروزت را باامید و اشتیاق به سمت
مسیر ی تازه و سپید ببر
در تاریکی به دنبال چه میگردی ؟
چرانور را نمی جویی ؟
لا اقل یک روز کسی باش که واقعا آرزو داری!!!

 

 

mamaam110@yahoo.com

گفت و گو با مادر شهید محمد رضا شفیعی، شهیدی که پس از شانزده سال پیکرش سالم بود

قسمت اول

* مختصری از خودتان بگویید؟ اهل کجا هستید؟ زندگی را چگونه شروع کردید؟
بنام خدا، من مادر شهید محمدرضا شفیعی هستم، اهل قم و محله پامنار هستیم، از ابتدای زندگی با فقر و تنگدستی شروع کردم، شوهرم چرخ بافی داشت و در فصل های تابستان بستنی فروش و در زمستان ها لبو و شلغم فروش بود.
* مختصری از خودتان بگویید؟ اهل کجا هستید؟ زندگی را چگونه شروع کردید؟
بنام خدا، من مادر شهید محمدرضا شفیعی هستم، اهل قم و محله پامنار هستیم، از ابتدای زندگی با فقر و تنگدستی شروع کردم، شوهرم چرخ بافی داشت و در فصل های تابستان بستنی فروش و در زمستان ها لبو و شلغم فروش بود. چون صدای خوبی داشت به او حسین بلندگو هم می گفتند. اول زندگی چند تیکه طلا داشتم فروختم و 100 متر زمین خریدیم، شروع کردیم با شوهرم به ساختن. من خشت می گذاشتم او گل می مالید، خانه را نیمه کاره سرپا کردیم و رفتیم مشغول زندگی شدیم. برای تابستان مشکلی نداشتیم، ولی زمستان به مشکل بر می خوردیم، خرجی شوهرم فقط خانه را کفایت می کرد. شروع کردم به قالی بافتن یک قالی بافتم، خانه را کاه گل کردیم. یکی بافتم، برق کشیدیم، یکی دیگر را بافتم و لوله کشی آب کردیم، بالاخره با هزار مشقت یک خشت و گل روی هم گذاشتیم تا اینکه خدا محمدرضا را به ما داد و به برکت قدمش وضع زندگی ما کمی بهتر شد و منزلمان را توانستیم در همان محل عوض کرده و تبدیل به احسن کنیم.
* محمدرضا چه سالی به دنیا آمد و در میان فرزندانتان چه ویژگی داشت؟
محمدرضا در سال 1346 به دنیا آمد و با آمدنش رزق و روزی پدرش خیلی رونق گرفت.
بچه زرنگ، کنجکاو و با استعدادی بود. به همه چیز خودش را وارد می کرد و می خواست همه چیز را یاد بگیرد. او مهربان و غمخوار بود. همیشه کمک من بود و نمی گذاشت یک لحظه من دست تنها بمانم. همیشه دوست داشت به همه کمک کند.
11 ساله بود که پدرش از دنیا رفت. من وقتی گریه می کردم به من می گفت گریه نکن من هم گریه ام می گیرد. برای مرد هم خوب نیست گریه کند. بابا رفت من که هستم.
* از دوران کودکی او چه صحنه هایی را در ذهن دارید؟
در دوران کودکی شیطنت های کودکانه اش همه را با خود مشغول می کرد، در آن منزل قدیمی که بودیم ایوان کوچکی داشتیم که پله های آن به آب انبار منتهی می شد، محمدرضا می خواست سیم برق را داخل پریز کند که برق او را گرفت و با شدت هر چه تمامتر از بالای پله های ایوان به پایین پله های آب انبار پرت شد. من تنها بودم و پایم هم شکسته بود و در اتاق زمین گیر شده بودم. به هیچ وجه نمی توانستم از جایم بلند شوم. شروع کردم به یا زهراء و یا حسین گفتن. همسایه ها را صدا می زدم که تصادفاً خواهرم وارد خانه شد. با گریه و التماس از او خواستم محمدرضا را از پله های آب انبار بالا بیاورد، وقتی بچه را آوردند چهره اش سیاه و کبود شده بود و به هیچ وجه حرکت و تنفس نداشت. او را بردند به سمت بیمارستان، یک بقال در محله داشتیم که خدا او را بیامرزد به نام سید عباس، در بین راه خواهرم را با بچه روی دست دیده بود بعد از شنیدن ماجرا بچه را بغل کرده بود، او سید باطن دار و اهل معرفتی بود، خواهرم می گفت: سید عباس انگشتش را در دهان محمدرضا گذاشت و شروع کرد چند سوره از قرآن را خواندن، به یکباره محمدرضا چشمانش را باز کرد و کاملاً حالش عوض شد سید گفته بود نیازی به دکتر نیست، طبیب اصلی او را شفاء داده است.
* از چه زمانی تصمیم به رفتن به جبهه کرد و عکس العمل شما در مقابل خواسته او چه بود؟
14 سال داشت آمد و تقاضای جبهه کرد، ناراحت بود و می گفت مرا قبول نمی کنند و می گویند سن شما کم است، باید 15 سال تمام داشته باشید. به او می گفتم صبر کن سال بعد انشاءالله قبولت می کنند. ولی صبر نداشت و می گفت آنقدر می روم و می آیم تا بالاخره دلشان به حالم بسوزد. بالاخره شناسنامه اش را گرفت و دستکاری کرد و 1 سال به سن خود اضافه کرد، به من می گفت مادر هزار تا صلوات نذر امام زمان(عج) کردم تا قبولم کنند، با اصرار زیاد به مسئول اعزام، بالاخره برای اعزام به جبهه آماده شد. خوشحال بود و سر از پا نمی شناخت، روز بدرقه خیلی دلم می خواست پاهایم سالم بود ولااقل به جای پدرش من به بدرقه او می رفتم. ولی هر بار که اعزام داشت من به بدرقه اش نرفتم و الآن دلم از بابت این قضیه می سوزد.

* از جبهه که بر می گشت چه تغییراتی در حالات و رفتار او می دیدید؟
وقتی بر می گشت خیلی مهربان می شد، نمی گذاشت من یک تشک زیرش بیندازم، می گفت: «مادر اگر ببینی رزمندگان شب ها کجا می خوابند! من چطور روی تشک بخوابم؟» اگر می گفتم آب می خواهم فوری تهیه می کرد. خرید می کرد مرا می برد حرم حضرت معصومه (س) می گفت نکند غصه بخورید، من دارم به اسلام خدمت می کنم، خدا عوضش را به شما می دهد. خدا یار بی کسان است. حدوداً از سال 60 تا 65 در جبهه حضور داشت هر بار که بر می گشت از قصه های خودش برایم تعریف می کرد. یکبار می گفت سوار قاطر بودم و داشتم از کمر تپه بالا می رفتم، قاطر را زدند، سرش جدا شد، ولی من یک ترکش ریز هم سراغم نیامد. می گفت یکبار دیگر داشتم با ماشین برای بچه ها غذا می بردم، محاصره شدیم هزار تا صلوات نذر امام زمان(عج) کردم، نجات پیدا کردیم.
بار دیگر موج او را گرفته بود و ناراحت بود که چرا فیض شهادت نصیبش نشده است. هر بار که مرخصی می آمد فقط به فکر مقابله با ضدانقلاب ها و اشرار بود، هر شب از خانه بیرون می رفت و قبل از نماز صبح می آمد.
* بارزترین خصوصیات او چه بود؟
بچه تودار و مظلومی بود تا لازم نمی شد حرفی را نمی زد و کاری را انجام نمی داد. مثلاً من به عنوان مادر، بعد از دو سال فهمیدم به سپاه رفته و پاسدار شده است، یک روز لباس سبزی به خانه آورد، به من گفت که شلوارش را کمی تنگ کنم، بعد از سؤال های زیادی که کردم فهمیدم پاسدار شده و دوست داشت کسی از این موضوع با خبر نشود.
* در مورد ازدواج با او صحبتی نمی کردید؟
چرا به او می گفتم من تنها شدم، نمی گویم قید جبهه را بزن ولی بیا برویم خواستگاری، یک دختر خوب و مؤمنه پیدا کنیم، هم مونس من باشد، هم شریک زندگی تو. با خنده جواب می داد که خدا یار بی کسان است. زنم یک تفنگ است و همین طور خانه ام یک متر بیشتر نیست، ساخته و آماده نه آهن می خواهد نه بنا! می گفت غصه تنهایی را نخور خدا با ماست.
* اولین بار که مجروح شد را به یاد دارید؟
ما تلفن نداشتیم محمدرضا به خانه همسایه زنگ می زد. یک روز عید بود دیدم تماس گرفته، وقتی رفتم پای تلفن دیدم صدایش خیلی نزدیک است. وقتی پرسیدم، گفت: «قم هستم» و از من خواست گوشی را به خواهرش بدهم، وقتی خواهرش تلفن را گرفت به خواهرش گفته بود من زخمی شده ام و در بیمارستان گلپایگانی هستم، مادر را با احتیاط برای دیدنم بیاورید. وقتی وارد بیمارستان و بخش مجروحین شدم، یک جوان نشسته روی یک ویلچر روبرویم سبز شد، دستپاچه بودم تا محمدرضا را زودتر ببینم، به آن جوان گفتم: «شما محمدرضا شفیعی را می شناسی؟» گفت: «شما اگر او را ببینید می شناسیدش»؟ گفتم: «او پسر من است چطور او را نشناسم»! گفت: « پس مادر چطور من را نشناختی»؟! یکدفعه گریه ام گرفت، بغلش کردم، خیلی ضعیف شده بود و صورتش لاغر شده بود و ظاهراً خون زیادی از او رفته بود. سر و صورتش سیاه شده بود، گفتم: «مادر چی شده»؟ گفت چیزی نیست، یک تیغ کوچک به پایم فرو رفته. مهم نیست دکترها بیخودی شلوغش می کنند. که بعدها فهمیدم یک ترکش بزرگ از سر پوتین وارد شده پایش را شکافته و از انتهای پوتین خارج شده بود.
*از آخرین دیدار برایمان بگویید؟
اوائل ماه ربیع بود 6 عدد جعبه شیرینی خریده بود، عطر و تسبیح و مهر و جانماز خلاصه خیلی آماده و مهیا بود، می گفتم: «مادر تو که پول زیادی نداری، از این خرج ها می کنی! فردا زن می خواهی»، خانه می خواهی، بعد با آرامش و لبخند شیرین جوابم را با این یک بیت شعر می داد:
«شما با خانمان خود بمانید
که ما بی خانمان بودیم و رفتیم»

بعد می گفت: «در منطقه قرار است جشن میلاد پیغمبر اکرم (ص) را داشته باشیم و به خاطر مراسم جشن این وسایل را خریده ام.
حالات عجیبی داشت، خلاصه خداحافظی کرد و حرف آخرش را به من زد که «مادر به خدا می سپارمت».
چند روزی طول نکشید که شب در عالم خواب دیدم محمدرضا از در خانه داخل آمد یک لباس سبز پر از نوشته بر تنش بود. از در که آمد یک شاخه گل سبز در دستش بود ولی جلوی من که آمد یک بقچه سبز کوچک شد. سه مرتبه گفت: مادر برایت هدیه آوردم، گفتم: «چطوری پسرم! این بار چرا! اینقدر زود آمدی» گفت: «مادر عجله دارم، فقط آمدم بگویم دیگر چشم به راه من نباشید»! صبح که بیدار شدم از خودم پرسیدم چه اتفاقی افتاده است؟ شاید دیشب حمله و عملیات بوده است. به دامادم تلفن زدم و قصه را گفتم. دامادم خواب را خیلی تایید نکرد. دوباره شب بعد همین خواب را دیدم محمدرضا گفت: «دیگر چشم به راه من نباشید»! وقتی برای بار دوم به دامادم گفتم، رفت سپاه و پرس و جو کرد ولی خبری نبود از ما خواستند یک عکس و فتوکپی شناسنامه را پست کنیم برای صلیب سرخ، که ما همین کار را کردیم.

ادامه دارد ....

 
 

 

Mobin_s2004@yahoo.com

  •  براي دريافت مداوم مجله الکترونيکي «روزانه» بصورت ايميل، مي توانيد عضو گروه اختصاصي «مبين» شود. براي عضو شدن اينجا را کليک کنيد.

  •     دوست عزيزم اگر شما هر مطلب، دل نوشته، شعر، خبر، داستان، جوک و... داري و فکر مي کني براي اعضا گروه جالب باشه را مي توني به آدرس من (mobin_s2004@yahoo.com) بفرستي تا با نام خودت در  بخش از «مطالب ارسالي اعضا» نوشته بشه.

  •    از همه دوستان عزيزي که لطف مي کنند و براي «روزانه» مطلب مي فرستند بينهايت متشکرم. همه ايميلهايي که براي من مي فرستيد به دستم مي رسند و حتما با نام خود شما در «روزانه» نوشته خواهند شد. فقط بخاطر اينکه حجم مطالب ارسالي از طرف اعضا بسيار زياد هست، و از طرفي در نوشتن مطالب (از نظر تعداد) محدوديت دارم، لذا مطالب دريافتي در نوبت قرار گرفته و به مرور نوشته خواهند شد. اين را گفتم تا اگر مطلب شما دوست خوبم با چند روز تاخير نوشته شد، علتش را بدانيد.

  •    منتظر پيشنهادات، نظرات و خدايي نکرده انتقادادتان در مورد مجله الکترونيکي «روزانه» هستم!

  •    دوباره تاکيد مي کنم که هر مطلب و حرفي داشتيد، لطفا (!) فقط به آدرس شخصي من ارسال کنيد، مرسي! 

باقي بقايتان!

 

Copyright © 2005-2006  mobin_s2004@yahoo.com
All Right Reserved © www.mobin-group.com

Mobin_s2004@yahoo.com

Mobin_s2004@yahoo.com

 

9 اسفند / 28 فوريه / 10 صفر

Mobin_s2004@yahoo.com
9 اسفند ماه هجري خورشيدي
Mobin_s2004@yahoo.com
... و به اين سان شهر مرو هم از ايران جدا شد

28 فوريه 1881 نيروهاي روسيه شهر تاريخي مرو را تصرف و ضميمه قلمرو آن كشور كردند. مرو بارها حاكم نشين خراسان بزرگ، از شهرهاي باستاني ايران و مهد فرهنگ ايراني و احياء زبان و ادبيات فارسي بود و سامانيان بزرگترين كتابخانه عمومي را كه الگوي كتابخانه هاي امروز جهان شده است در آنجا تاسيس كرده بودند. كتابخانه مرو در عين حال بزرگترين كانون پژوهشي قرون وسطا و نيز مركز تاليف و ترجمه و تكثير كتاب به زبان فارسي بود. روسها قبلا بخارا و خيوه را تصرف كرده بودند. دولت وقت تهران دو واحد نظامي براي دفاع از مرو به فرماندهي دو شاهزاده قاجار روانه ساخته بود كه بين راه در حوالي قوچان، ميان اين دو شاهزاده اختلاف شخصي بروز كرد و به علت رنجش يكي از آنان از ديگري و بازگشت، ماموريت به اجرا در نيامد!.
     استالين هنگام مرز بندي مجدد و ايجاد جمهوري هاي آسياي ميانه برحسب مليت و زبان محلي، مرو و بخارا را به تاجيكستان پارسي زبان نداد كه مبادا روزگاري با ايران و افغانستان، بارديگر امپراتوري ايران را تشكيل دهند.
    تهران نه تنها اعتراضي به اين تقسيم بندي استالين نکرد بلکه در صدد بر نيامده تا تلفظ عاميانه « عشق آباد » را اصلاح كند و دست كم از روزنامه ها بخواهد تا آن را با رسم الخط درست « اشك آباد » بنويسند كه بناي آن مربوط به دوران اشكانيان است.

 

تهران دهها سال است كه دفترچه راهنما ي تلفن ندارد!

چاپ نخستين دفتر اطلاعات تلفن شهري مركب از اسامي و نشاني و شماره هاي تلفن مشتركين بر حسب حرف اول نام آنان كه يك نوع كتاب رفرنس (منبع) بشمار مي رود 26 فوريه 1878 در شهر «نيو هيون» آمريكا به پايان رسيد و توزيع آن آغاز شد و اينك تقريبا همه شهرهاي جهان داراي چنين دفترچه هايي هستند، جز تهران چندين ميليوني، و كتابخانه هاي عمومي نسخه هايي از اين دفتر ها را در قسمت كتب راهنماي دپارتمان رفرنس خود نگهداري مي كنند تا مورد استفاده مراجعين قرار گيرد. بايد دانست كه شهر 10 ــ 12 ميليون نفري تهران از آغاز دهه 1960 (4 دهه پيش) فاقد دفترچه اطلاعات (راهنما) تلفن است. قبلا تهران داراي چنين دفتري بود كه وسيعا مورد استفاده خبرنگاران قرار مي گرفت. كاركنان مراكز 118 نمي توانند جانشين دفاتر چاپي اطلاعات تلفن شوند زيرا كه تنها يك پاسخ سريع مي دهند، ولي براي جست و جوگر، مقايسه شماره ها، آدرسها و اسامي مشابه و ... مورد نظر است. در شهر بزرگي چون تهران، دفاتر راهنماي تلفن مي تواند منطقه اي باشد و جست و جوگر همه را در اختيار داشته باشد. تغيير پي در پي شماره تلفن ها كه در همه جا مرسوم است نمي تواند يك عذر موجه باشد و به همچنين هزينه چاپ؛ زيرا در كشورهاي ديگر، تغييرات پيش شماره هر ماه به پيوست قبوض اشتراك ارسال مي شود كه مي توان آنها را به دفترچه الصاق كرد و درآمد دفترچه ها از آگهي ها (يلو پيج) به مراتب بيش از هزينه چاپ و توزيع آنهاست.

 

لنين با افغانستان و ايران پيمان امضاء كرد

در اين روز در سال 1921 دولت لنين به منظور خنثي كردن توطئه هاي انگلستان، با افغانستان يك پيمان دوستي دائمي، كمك متقابل و عدم مداخله در امور يكديگر را امضاء كرد و تا دهها سال، سياست بي طرفي و عدم تعهد افغانستان به دليل همين پيمان بود. دولت لنين چنين پيماني را هم با ايران امضاء كرد و ايران در برابر الغاء همه دعاوي و امتيازات و مطالبات روسيه تزاري، متعهد شده بود كه با دولتهاي مخالف و معارض روسيه شوروي هم ـ پيمان نظامي نشود (عهدنامه 1921)، ولي شاه سابق با وارد ساختن ايران به پيمان بغداد (سنتو) و دادن اجازه به آمريكا كه در چند نقطه در ايران بر ضد روسيه دستگاه استراق سمع مستقر سازد عملا مفاد آن قرارداد را نقض كرده بود. پس از انقلاب، دولت موقت به نخست وزيري مهدي بازرگان عهدنامه 1921 را يكجانبه لغو كرد كه شتاب زياد در انجام اين اقدام در برابر علامت سئوال است.

 

 روز ملي حمايت از حقوق مصرف کنندگان

9 اسفند  - روز ملي حمايت از حقوق مصرف کنندگان
 

 

 درگذشت آيت الله شيخ محمد سليماني ازعالمان و روحانيان برجسته

9 اسفند 1346 - آيت الله شيخ محمد سليماني ازعالمان و روحانيان برجسته و فاضل ايراني دركاشان درگذشت. او درهمين شهرزاده شد و درخانواده‎اي متدين و روحاني رشد يافت. وي نبوغ و استعداد بسيارداشت و درمحضراستادان بسرعت مدارج ترقي را طي كرد. اين روحاني فاضل در كنارتحصيل علوم ديني و معارف اسلامي، نجوم، رياضيات و بويژه ادبيات عرب را آموخت و دانشي درخور توجه دراين علوم كسب كرد. آيت الله سليماني به خط و زبان عبري تسلط كامل داشت و گاه درمناظرات خود با يهوديان دركاشان ازاين بخش ازاندوخته‎هاي ذهني خويش بهره مي‎گرفت.

Mobin_s2004@yahoo.com
28 فوريه ميلادي
Mobin_s2004@yahoo.com
وضع ماليات بر شهر نشيني و ابداع محدوده براي شهرها

سناي روم 28 فوريه سال 4 پيش از ميلاد مسيح به منظور جلوگيري از مهاجرت روستانشينان به شهر رم و ساير شهرهاي بزرگ كه بر مسائل شهري و مشكلات ناشي از تفاوت فرهنگ شهرنشيني و فرهنگ روستانشيني مي افزود و سبب كاهش توليدات كشاورزي مي شد ، برشهر نشيني ماليات تعيين كرد و براي حومه خارج از دروازه هاي شهر « رم » نيز محدوده معين ساخت. 1973 سال بعد شهر بهران هم داراي محدوده شد.
    از چنين روزي در سال 1347 ( فوريه 1969 ) مقررات مربوط به محدوده 25 ساله تهران به اجرا در آمد و ايجاد ساختمان و دادن خدمات شهري در خارج از محدوده ممنوع گرديد كه از 22 بهمن 1357 ، اين مقررات ناديده گرفته شد.

 

تاسيس حزب جمهوري خواه آمريكا

28 فوريه سال 1854 پنجاه سياستمدار آمريكايي كه نظرات مشابهي داشتند در تالار عمومي دبيرستان « ريپون» ايالت ويسكانسين جمع شدند و حزب جمهوريخواه آمريكا را تاسيس كردند .
     اين حزب از ششم ژوئيه همين سال فعاليت خود را آغاز كرد. سران ايالات متحده از 1860 تا 1932 از اين حزب بودند كه از آن پس به مدت 20 زمام اين كشور به دست حزب دمكرات افتاد و از سال 1953 به بعد متناوبا يكي از دو حزب زمام امور را در دست داشته است.
     دو حزب عمده آمريكا ايدئولوژي خاص ندارند و به صورت احزاب ساير كشورها عضو گيري نمي كنند و بيشتر اعضاي دو حزب « هوادار» محسوب مي شوند كه سريعا هم تغيير موضع مي دهند . حزب جمهوري خواه به سياست خارجي توجه بيشتري دارد و حزب دمكرات به اوضاع داخلي . در آمريكا تاسيس حزب محدوديت ندارد و تشريفات دست و پا گير در كار نيست.

 

انديشه مثلث قدرت

نيكسون از پذيرايي چينيان از وي از چوئن لاي سپاسگزاري مي كند

نيكسون از پذيرايي چينيان از وي از چوئن لاي سپاسگزاري مي كند

28 فوريه سفر يك هفته اي ريچارد نيكسون به جمهوري خلق چين پايان يافت كه به نوشته خود او مهمترين اقدام وي در طول زندگي سياسي اش بود. در اين ديدار ، نيكسون موفق شد كه با مائو بنياد گذار چين نوين ملاقات كند . مذاكرات سياسي او عمدتا با چوئن لاي نخست وزير چين و دستيار مائو صورت گرفت و اين گفتگوها گاهي به هشت ساعت مي رسيد.
    سفر نيكسون به چين كه نخستين ديدار يك رئيس جمهوري آمريكا از پر جمعيت ترين كشور جهان بود از سال 1967 كه نيكسون مقام عمومي نداشت قابل پيش بيني بود . نيكسون در سال 1967 در مقاله اي در نشريه « فارين افرز » نوشته بود كه چين را نمي شود بيش از اين در انزوا نگهداشت . وي اضافه كرده بود كه تاريخ نشان داده است كه هر فرد و يا هر كشوري كه انزوا بر او تحميل شده به صورت خطر بزرگتري در آمده است . چين يك چهارم جهان است و به همين نسبت انزوايش خطربيشتري دارد . وي در همين مقاله نوشته بود كه به سود آمريكاست كه به نوعي مثلث چين ، شوروي و آمريكا را به وجود آورد.
    نيكسون پس از رسيدن به قدرت ، در مصاحبه اي كه در اكتبر 1970 در مجله تايم انتشار يافت گفته بود كه يك كار مهم در پيش است كه بايد انجام دهد و آن رفتن به چين و حل مسائل في مابين است .
    نيكسون در ژوئيه 1972 با رهبران شوروي نيز با هدف تشنج زدايي مذاكره كرد ولي پيش از چيدن ميوه هاي اين سياست دچار مسئله واتر گيت شد و ....
    

برخي ديگر از رويدادهاي 28 فوريه

  • 1859:   مجلس ايالتي آركانزا قانوني تصويب كرد كه به موجب آن سياهپوستان اين ايالت آمريكا ميان تبعيد به آفريقا و بردگي در آن ايالت يكي را بايد انتخاب مي كردند.

  • 1922:   دولت انگلستان به مصر استقلال داد ، ولي تصميم گرفت كه نظاميانش را از مصر خارج نكند.

  • 1940:   جمعيت ايالات متحده آمريکا به 131 ميليون رسيد.

  • 1974:   مصر پس از هفت سال، مناسبات سياسي خود را با آمريكا تجديد كرد . اين مناسبات از زمان جنگ عربان با اسرائيل قطع شده بود.

  • Mobin_s2004@yahoo.com
    10 صفر هجري قمري
    Mobin_s2004@yahoo.com

     آغاز خلافت عمر بن عبدالعزيز (هشتمين خليفه اموى)

    10 صفر 99 - عـمـر بـن عـبـدالعزيز، هشتمين نفر از خاندان بنى اميه بود كه به خلافت دست يافت اگر چه از طـايـفـه و شـجـره اى ضـد ولايـت بـود وليـكـن نـسـبـت بـه خـلفـاى قـبـل و بـعـد از خـود نـام نـيـكـى بـر جـاى گـذاشـت و بـسـيـارى از اعمال او قابل ستايش است .
    سـليـمـان بـن عـبـدالمـلك در دهـم صفر سال 99 در شهر دابق وفات كرد و طى وصيت او عمر بن عبدالعزيز جانشين او گرديد.

     

     درگذشت سليمان بن عبدالملك (هفتمين حاكم بنى اميه )

    10 صفر 99 - سـليـمـان فـرزنـد عـبدالملك بن مروان ، هفتمين حاكم و خليفه اموى است كه پس از هلاكت برادرش وليد بن عبدالملك در سال 96 قمرى به حكومت رسيد.
    در زمـان وى ، مـسـلمـانـان تـهـاجـم گـسـتـرده اى بـر ضـد مـشـركـان و هـمـسـايـگـان خـود بـه عـمـل آوردنـد. از جـانـب غـرب بـه قـسـطنطنيه (اسلامبول ) و مناطق تحت حكومت روم ، تهاجم آورده و پـيـروزى هـايـى بـه دسـت آوردنـد و از جـانـب شـمـال ، گرگان و طبرستان را گشودند و مناطق ديگرى مانند حصن الحديد (دژ آهنين ) سردانيه ، شقى و سقاليه را نيز فتح كردند.
    سرانجام خود وى در لشكركشى به روم ، در منطقه قنسرين ، در شهر دايق وفات نمود درگذشت او به خاطر تب بود كه بر وى و بسيارى از افراد خانواده و همراهانش عارض گرديده بود.

     

     درگذشت « ابوالفضل محمد بن عبدالله» ملقّب به« بَلعمي»

    10 صفر 329 - « ابوالفضل محمد بن عبدالله» ملقّب به« بَلعمي» وزيراسماعيل بن احمد ساماني درگذشت. او اهل بخارا بود و چون يكي ازاجدادش دربلعم آسياي صغيرمي زيست به بلعمي منسوب شد. پدرابوالفضل نيزبه دستوراسماعيل بن احمد ساماني به مقام وزارت رسيده بود. ابوالفضل بلعمي ازمحضرفضلاي مرو بهره برد و ازبسياري ازبزرگان حديث شنيد. او ازخردمنترين و دانشمند ترين وزيران دوران ساماني بود و تأليفاتي ارزشمند ازخود به يادگارگذاشته است. ترجمه تاريخ طبري ازكتابهاي ارزنده و مهم قرن 4هجري قمري به اين وزيرفرزانه منسوب است. بلعمي نه تنها خود طالب علم بود بلكه اديبان و دانشمندان را نيزمورد تكريم و احترام قرار مي داد. تاريخ بلعمي اثرديگرابوالفضل بلعمي است كه نثري ساده و روان دارد و نمودارشيوه و سبك نويسندگي درقرن4هجري قمري است. تاريخ بلعمي پس ازشاهنامه فردوسي قديمي ترين اثربجاي مانده ازمتون فارسي قرن4هجري قمري بشمارمي رود.

     

     درگذشت حاج ملا جعفراسترآبادي معروف به شريعتمداري تهراني

    10 صفر 1264 - حاج ملا جعفراسترآبادي معروف به شريعتمداري تهراني ازبزرگان، فضلا و نويسندگان جهان تشيع درگذشت. استرآبادي افزون برمنصب قضاوت، درادبيات عرب و پارسي و سرودن شعردانش و مهارتي خاص داشت. اين عالم بزرگ بيشترشهرتش را مديون كتابهايي است كه درزمينه هاي فقه، اصول، حكمت، كلام و اخلاق نوشته است. «مَصابيح دراصول فقه، مَشاريح كبير، مَشاريخ صغير، سَفينةُ النّجاة» درشناخت امراض و براهين قاطعه درحكمت و كلام مهمترين آثارحاج ملا جعفراسترآبادي محسوب مي شوند.

     

    درگذشت آيت الله سيد عبدالهادي حائري شيرازي ازعلما و مراجع عاليقدرشيعه

    10 صفر 1382 - آيت الله سيد عبدالهادي حائري شيرازي ازعلما و مراجع عاليقدرشيعه درگذشت. آيت الله حائري شيرازي در20سالگي درحوزه علميه نجف ازمحضردرس آخوند خراساني و علّامه يزدي بهره برد. ايشان پس ازدرگذشت آيت الله بروجردي زعامت و مرجعيت شيعيان جهان و حوزه نجف را به عهده گرفت. ازمرحوم حائري شيرازي علاوه برچندين رساله درفروع و عبادات كتابي بنام دارُ السَّلام نيزبجاي مانده است.

     

     

     

     

     

     

    کشکول ممتاز

    از کتاب «گنجينه جواهر» (كشكول ممتاز)

    لف و نشر مرتب
    لف و نشر مرتب آنرا دان
    كه دو لفظ آورند و دو معنى
    لفظ اول بمعنى اول
    لفظ ثانى بمعنى ثانى

    لف و نشر مشوش
    لف و نشر مشوش آنرا دان
    كه دو لفظ آورند و دو معنى
    لفظ ثانى بمعنى اول
    لفظ اول بمعنى ثانى 
     

     

     

     

     

     

     

    کتاب روزانه

    seringa80@yahoo.com 

    ناتور دشت

    نویسنده : جی . دی . سلینجر

    برگردان از : محمد نجفی / انتشارات نیلا

    «ناتور دشت» ندای معصومیت نوجوانی ست که از دنیای تاریک و پوچ آدم بزرگ ها، از نابودی ارزش های پاک انسانی، از فراموش شدن کودکی، دوران بی گناهی و شادی، می نالد و شکایت می کند. هولدن نوجوان عضو جامعه ای ست که خود را به دروغ نماینده ی نوع بشر، سردمدار علم و هنر جامعه ی انسانی و معیار اعمال و افکار آدمی می داند، ملت ها را با معیار خود می سنجد و اندازه می گیرد و به خود حق می دهد از هر روشی استفاده کند تا به تن آدم ها به قواره ی خود لباس بدوزد و معیار خودش را بر آن ها تحمیل کند.
    داستان " ناتور دشت " ، شیفتگی عجیبی را در خواننده ایجاد می کند جالب است که در سالهای قبل از جیب دو کسی که در ترورهای بزرگی نقش داشتند همین کتاب پیدا شد اول کسی بود که به رئیس جمهور آمریکا حمله کرد و دیگری فردی بود که به جان لنون خواننده پاپ سوء قصد کرد . نویسندگانی که پس از دهه شصت برخواستند به فرزندان سالینجر مشهور شده اند و این اصطلاح تا به امروز وجود دارد . در همه کتابهایی که درباره داستان کوتاه نوشته می شود همیشه در آغازشان از او یاد می کنند
    سالینجر بیش از آن که نویسنده باشد اسطوره است و اسطوره سازی از سالینجر توسط خود او صورت گرفته است . او آدمی است که با انزوای خود در دهه های گذشته در شکل دادن " اسطوره سالینجر " ، نقش داشته است . دختر وی در کتاب خود اذعان می کند که پدر من اصلا آدم منزوی نیست و تنها مشکل پدر من با دنیای شهرت و معروفیت است . هنوز میزان چاپ کتاب " ناتور دشت " ، در هرسال بین 250 تا 500 هزار نسخه است و در ده سال اخیر از 250 هزار نسخه پایین تر نرفته است .
    خیلی‌ها معنای تركيب ناتور دشت را نمی‌دانند و حتا بعد از خواندن کتاب هم متوجه نمی‌شوند که «ناتور دشت» چه مفهومی دارد. ناتور ِ دشت، یک ترکیب دو کلمه‌ای است: ناتور+ دشت؛ و ناتور به معنای نگهبان و پاسبان است و ناتور ِ دشت، یعنی نگهبان دشت و ارتباط‌اش با داستان هم کاملا مشخص است. در فصول انتهایی رمان که «هولدن کالفیلد» (قهرمان رمان) با خواهرش «فیبی» راجع‌به این‌که دوست دارد در آینده چه کاره شود صحبت می‌کند، می‌گوید: «همه‌ش مجسم می‌کنم که هزارها بچه‌ی کوچیک دارن تو دشت بازی می‌کنن و هیش‌کی هم اون‌جا نیس، منظورم آدم بزرگه، جز من. من هم لبه‌ی یه پرت‌گاه خطرناک وایساده‌م و باید هر کسی رو که میاد طرف پرتگاه بگیرم... تمام روز کارم همینه. یه ناتور ِ دشتم...».
    «هولدن کالفیلد» یک نوجوان هفده‌ - ساله‌ است که در لحظه‌ی آغاز رمان، در یک مرکز درمانی بستری است و ظاهرن قصد دارد آن‌چه که پیش از رسیدن به این‌جا از سر گذرانده برای کسی تعریف کند و همین‌کار را هم می‌کند و رمان نیز بر همین پایه شکل می‌گیرد. در زمان اتفاق‌افتادن ماجراهای داستان، «هولدن» یک پسربچه‌ی شانزده‌ساله است که در مدرسه‌ی شبانه‌روزی «پنسی» تحصیل می‌کند و حالا در آستانه‌ی کریسمس به علت ضعف تحصیلی (او چهار درس از پنج درس‌اش را مردود شده و تنها در درس انگلیسی نمره‌ی قبولی آورده است!) از دبیرستان اخراج شده و باید به خانه‌شان در نیویورک برگردد.
    تمام ماجراهای داستان طی همین سه – چهار - روزی که هولدن از مدرسه برای رفتن به خانه خارج می‌شود اتفاق می‌افتد. او می‌خواهد تا چهارشنبه که نامه‌ی مدیر راجع‌به اخراج او به دست پدر و مادرش می‌رسد و به‌قول خودمان آب‌ها کمی از آسیاب می‌افتد به خانه بازنگردد؛ به همین‌خاطر از زمانی که از مدرسه خارج می‌شود دو روز را سرگردان و بدون مکان مشخصی سپری می‌کند و این دو روز سفر و گشت‌و‌گذار، نمادی است از سفر «هولدن» از کودکی به دنیای جوانی و از دست دادن معصومیت‌اش در جامعه‌ی پر هرج و مرج امریکا.
    هولدن طی این مدت، هم‌خوابگی ناموفق با یک روسپی، زورگیری پاانداز روسپی که پنج دلار بیش‌تر از قراری که با هولدن گذاشته از او طلب می‌کند، هم‌جنس‌بازی معلمی که دوست اوست و هولدن شبی را پیش او می‌گذراند [اما پس از این‌که از قصد او متوجه می‌شود از خانه‌اش بیرون می‌زند]، سیاه‌مستی و اتفاقات بسیار دیگری را تجربه می‌کند. پدر هولدن، وکیل است و برادرش «د. ب» یک نویسنده‌ی داستان‌های کوتاه که مدتی‌ست در هالیوود به فیلم‌نامه‌نویسی مشغول است. از این نظر هولدن به خانواده‌ای از طبقه‌ی بالا تعلق دارد و طبق روند عادی باید درس‌اش را تمام کند و وارد دانشگاه شود و سپس شغلی آبرومند دست – و - پا کند، اما رفتار هولدن کالفیلد درواقع عصیانی تمام‌عیار در برابر همه‌‌ی هنجارها است.
    لحن داستان ـ به این‌علت که کل داستان از زبان هولدن روایت می‌شود ـ، عامیانه و صمیمی است و روایت‌ها آن‌چنان جذاب و صحنه‌پردازی‌ها آن‌قدر ماهرانه است که تا مدت‌ها لذت خواندن داستان زیر زبان خواننده می‌ماند.يك كارگردان معروف سينما كه مي خواست از روي كتاب ناتور دشت فيلم بسازد نتوانست رضایت سلینجر را جلب کند، سلینجر دليل عدم رضايت خود را اينگونه بيان كرده بود كه «نمی‌توانم چنين اجازه‌ای بدهم زيرا می‌ترسم هولدن اين كار را دوست نداشته باشد!».
    «ناتور دشت» یکی از محبوب‌ترین کتاب‌های همه اعصار است و هنوز هم هر سال دویست و پنجاه هزار نسخه از آن به فروش می‌رسد. كتاب ناتور دشت در ايران توسط «محمد نجفی» «احمد کریمی حکاک» ترجمه شده كه ترجمه‌ی محمد نجفی به زبان عامیانه‌ تري است و ترجمه‌ی «کریمی حکاک» يك ترجمه روان و ادبي مي باشد.
     

     

     

     

     

     

     

     

    طنزانه
    طنزگويه هاي اجتماعی «روزانه»

    زندگي پاره


    بيوگرافي يک روزه‌ي يک ديوانه‌ي آنلاين:
    روز چهارصد و شصت و سوم از روزهاي مشابه:
    بامداد، ساعت 4:30
    ساعت زنگ. کامپيوتر خاموش، کمي جيش! چراغ خاموش، خواب.
    صبح، ساعت 7:30
    ساعت زنگ، زنگ ساعت خاموش، خواب.
    صبح، ساعت 7:35
    مامان صدا، سرويس رفت، جا موند، دانشگاه نرسيد، کلاس غيبت، درس حذف، خواب.
    صبح، ساعت 10:27
    از خواب بيدار، کمي جيش، ناراحت نبود که درس حذف شد، کمي نون خشکه، کامييوتر روشن، کانکت به اينترنت، نهار نخورد، غذا نخورد، آب نخورد، جيش نکرد، چت کرد، سايت آپ ديت کرد، چت زد!، وبلاگ آپ ديت زد!، چت فرمود، چت نکرد.
    بعد از ظهر، ساعت 17:46
    کامپيوتر خاموش، کتاب سر راه شوت، کمي نون خشکه با پنير، جيش فراموش، آب خوردن وقت نشد.
    بعد از ظهر، ساعت 17:59
    کامييوتر روشن، کانکت به اينترنت، شام نخورد، ميوه نخورد، آب نخورد، جيش نکرد، چت کرد، سايت آپ ديت کرد، چت زد!، وبلاگ آپ ديت زد!، چت فرمود، چت نکرد، روزنامه خوند، گل فرستاد، جدول حل کرد، جوک خوند، سياسي خوند، اجتماعي خوند...، 100 تا وبلاگ خوند، شعر خوند، مدونا جديد گوش داد، مريلين مونسون گوش کرد!، نقشه همه‌ي راه‌هاي شوسه‌ي جهان رو ديد، سه تا فيلم ديد، خفه کرد (خود را)، کامپيوتر خاموش کرد، رفت بخوابه...
    شب ساعت 1:59
    مُرد.
    پايان...
    علت مرگ : جنون مزمن!

     

     

     

     

     

     

     

     

    مسائل زندگي
    کار، مُد، سلامتی، رموز موفقیت و ...

    مردمان

    مرد عمل باشيد!
    حرف زدن آسان است اما عمل كردن دشوار

    حقیقت مسئله این است که هر کسی با یک دهان و تارهای صوتی می تواند با دیگران حرف بزند. می تواند اینقدر حرف بزند که به کلی خسته و درمانده شود. درمورد همه چیز می تواند حرف بزند. می تواند ادعا کند که بهترین است، می تواند تهدیدتان کند یا حتی فحش و بد و بیراه نثارتان کند.
    می تواند دروغ بگوید، راست بگوید، فریبتان بدهد یا قصه هایی را از خود ببافد که حقیقت نداشته است، مگر اینکه بتواند حرف هایش را با عمل ثابت کند.

    قهرمانی که قهرمان نبود
    بیشتر آدم ها خیلی حرف می زنند. نظرشان را در مورد همه چیز ابراز می کنند، چه از آنها خواسته باشند چه نخواسته باشند. آنها به جای اینکه با اعمال و کارهایشان زندگی کنند، با حرف زندگی می کنند.
    حتماً تابه حال با افراد خالی بندی برخورد داشته اید که گوشه ای نشسته و از خاطرات خود شروع به صحبت می کند. با توجه به حرف هایش شما تصور خواهید کرد که او یک قهرمان، یک ورزشکار یا آدم مهمی است، تا اینکه در آخر کار وقتی تا مقصد دنبالش می کنید می بینید که وارد پمپ بنزین شده و به کارش ادامه می دهد.
    جریان چیست؟ بله، این فرد واقعیت خود را دوست ندارد، به همین دلیل تصویر یک قهرمان را برای خود می سازد تا همه قبولش کنند. البته او باید بداند که در زندگی کوچک خود، واقعاً یک قهرمان است، فقط باید این مسئله را بپذیرد. هر کسی با کمی قوه ی تعقل می تواند قهرمان باشد.

    حرف هایتان را عمل کنید
    مردان واقعی معمولاً افرادی هستند که کمتر حرف می زنند. فقط در مواقع لزوم عقاید خود را ابراز می کنند. هیچوقت آنها را در حال پرحرفی نمی بینید چون برای آنها وقت طلا است. حرف فقط زمانی می تواند برای آنها به منزله ی سلاح باشد که بتوانند آن را با عمل ثابت کنند.
    خیلی وقت ها شنیده ایم که افراد هنگام رویارویی با مشکلات چه تهدیدات احمقانه ای می کنند که هیچ وقت عملی نمی شود. با این کار دیگر کسی او را جدی تلقی نخواهد کرد.
    برای اینکه دیگران ما را جدی بگیرند، هیچ وقت نباید حرفی بزنید که نتوانید آن را با عمل ثابت کنید. اما اگر کسی شما را جدی تلقی نکرد، عصبانی نشوید.
    تا جایی که می توانید همه ی حرف هایتان را به عمل برسانید. لازم نیست که سخنرانی کنید. حرفتان را واضح و کامل بیان کنید طوری که همه متوجه بشوند. اگر باز دیگران نفهمیدند، دیگر وقتش رسیده که آن را عملی کنید. سعی نکنید به خاطر نفهمیدن دیگران شروع به پرحرفی برای توضیح آن کنید. از قدیم گفته اند، کم گوی و گزیده گوی چون دُر. خلاصه حرف بزنید، اما جملات پرمعنی بگویید. و برای اینکه قدرت و احترام خود را همه جا حفظ کنید حرفی نزنید که نتوانید آن را اجرا کنید. و اگر هم زدید به هر قیمتی که شده آن را عملی کنید.

    فقط حرف نزنید، عمل کنید
    عیب ندارد اگر به همه ی دنیا اعلام کنید که چه کارهایی می خواهید انجام دهید. اما اول آن را نشان دهید. حرف زدن آسان است، این عمل کردن است که از عهده ی هر کسی برنمی آید. حرفی نزنید که نتوانید آن را با عمل ثابت کنید. اما اگر قادر به عمل کردن هستید، دیگر می توانید هر حرفی خواستید بزنید.
     

     

     

     

     

     

     

     

    ستون آزاد

    گريه بر هر درد بي درمان دواست

    منبع:
    Stressfree living.com

    همه ما گريه كرده ايم بدون ترديد اما آيا مي دانيد كه اشك ريختن مي تواند چقدر براي روح و جسم ما مفيد باشد؟
    حتماً‌ تعجب مي كنيد البته فراموش نكنيد اشك ريختن ممكن است از طريق محركهاي بسياري از جمله گرد و غبار ، پياز يا ... ايجاد شود اما آنچه كه ما در اين بحث مي خواهيم آن را مطرح كنيم اشك ريختن به واسطه تحريك احساسات است.
    محققان عقيده دارند گريه و خنده هر دو ريشه در يك بخش از مغز دارند و همان طور كه خنده فوايد زيادي براي بدن دارد كه مي توان از آنها به پايين آوردن فشار خون افزايش قدرت ايمني بدن و بهبود حالت روحي اشاره كرد گريه نيز خواص مشابهي دارد.
    متخصصان مغز و اعصاب كه روي گريه تحقيقات زيادي انجام داده اند مي گويند گريه مي تواند بر اثر هر محرك بيروني مانند شنيدن يك موسيقي ، تماشاي يك فيلم يا محرك دروني مثل يادآوري خاطرات تلخ و يا هر چيز ديگري ايجاد شود اما آنچه اهميت دارد اين است كه بدين ترتيب تخليه احساسي كه بسيار ضروري است انجام مي گيرد.
    بايد بدانيد كه به طور عادي زنان 4 برابر بيشتر از مردان گريه مي كنند و بررسي هاي انجام شده نشان داده است كه 85 درصد از زنان و 73 درصد از مردان پس از گريه احساس بهتري دارند. همچنين يكي از تاثيرات اجتماعي گريه نيز اين است كه وقتي ما گريه مي كنيم اطرافيان نرمش و انعطاف پذيري بيشتري نشان داده و تمايل به حمايت بيشتري از ما پيدا مي كنند.
    نكته اي كه بايد به آن توجه داشت اين است كه گاهي اوقات گريه كردن بسياري از مسائل نهفته احساسي را آشكار مي كند به عبارت ديگر گاهي اوقات ما تا گريه نكنيم نمي دانيم كه ناراحت هستيم به قول نويسنده كتاب راز اشك ها ما از طريق گريه كردن درباره احساسات خود بيشتر مي آموزيم و بدين ترتيب مي توانيم با اين احساسات كنار بياييم.
    شايد برايتان اتفاق افتاده باشد كه درست وقتي كه حالتان به ظاهر خوب است با كوچكترين اشاره و بهتر بگوييم جرقه اي به گريه مي افتيد. اين همان آشكار كردن احساسات نهفته است يعني امكان دارد شما در اعماق قلب خود احساس تنهايي ، ناراحتي ،‌عصبانيت ، يأس و طرد شدگي كنيد اما به آنها اهميت ندهيد تا اين كه انباشته شود و بالاخره در جايي بروز كند.
    نكته ديگر اين است كه همان طور كه اشك ريختن و تخليه احساسي مفيد است انباشته كردن خشم و ناراحتي و نگاه داشتن اشك هم مضر است. مطالعات نشان داده كه انباشت احساسات منفي موجب افزايش فشار خون ، مشكلات قلبي، سرطان و بسياري از عوارض ديگر مي شود.
    به ياد داشته باشيد كه ما از نظر طبيعي و ژنتيكي بايد در مواردي اشك بريزيم. پس اگر بخواهيم جلوي آن را بگيريم ضربات جبران ناپذيري به سلامت خود وارد مي كنيم.
    حتماً تا به حال با افرادي كه عزيزي را از دست داده اند اما سعي كرده اند گريه نكنند روبه رو شده ايد چنين افرادي پس از مدتي مبتلا به انواع اختلالات جسمي و روحي خواهند شد چرا كه به تعبير روان شناسان به موقع سوگواري نكرده اند و اين احساسات جمع شده و از آنجايي كه راه تخليه و بروز نداشته اند مانند يك ديگ زودپز عمل كرده و با انفجار خود روح و جسم فرد را ويران كرده اند.
    اگر از نظر شيميايي هم به مسأله نگاه كنيم مواد تشكيل دهنده اشكي كه به واسطه بروز احساسات جاري شده با اشكي كه تحريكات فيزيكي مانند خارش و يا پياز ايجاد شده تفاوت دارد . اشكي كه منشا احساسي دارد حاوي پروتئين بيشتري است و مقداري پروتيزول هم دارد. (كورتيزول هورموني است كه در شرايط بحراني و توأم با استرس در بدن ترشح مي شود)
    پس اين قضيه نشان مي دهد كه اشك ريختن در چنين مواقعي موجب سم زدايي از بدن مي شود.
    برخي روان شناسان اشك را به كريستال هاي يخ تشبيه مي كنند كه در تماس با گرماي زندگي آب شده و مانند رود از چشمها سرازير مي شوند.
    اين نكته نيز لازم به ذكر است كه وقتي اشكهاي ما منشاء ناراحتي يا درد دارند بدن احساس به تماس فيزيكي پيدا مي كند. براي مثال وقتي فرزندان گريه مي كنند و والدين آنها را در آغوش مي گيرند زودتر آرام مي شوند و اين تأثير وقتي شدت مي گيرد كه اين در آغوش گرفتن همراه با احساس همدردي و محبت باشد. اين يك حالت اثبات شده طبيعي است كه با رعايت آن روند تخليه احساسات زودتر و راحت تر سپري مي شود.
    به علاوه آنجا كه چشمها پنجره اي رو به قلب انسان هستند. اشكهاي ما نيز كه از چشمانمان سرازير مي شود نشانگر حالت ناآرامي ،‌ترس ،‌نگراني ، خشم و آسيب پذيري روح ما هستند.
    پس بياييد از حالا سعي كنيم به گريه و اشك واقع بينانه نگاه كنيم و اين تصور اشتباه را كه هر فردي كه قوي باشد تحت هيچ شرايطي اشك نمي ريزد را كنار بگذاريم زيرا بدن و روح ما به طور طبيعي با مسائل و مشكلاتي رو به رو مي شود كه نياز به تخليه و اشك ريختن دارد.
    البته به خاطر داشته باشيد كه اگر گريه كردن در فعاليت هاي روزانه و زندگي عادي اختلالي ايجاد كند، ديگر جنبه مثبتي در بر ندارد و شايد مربوط به ابتلا به افسردگي يا مشكلات ديگر باشد كه در اين صورت حتماً بايد با يك پزشك متخصص مشورت شود.

     

     

     

     

     

     

     

     

    ستون آزاد

    ملاقات‌ با پدربزرگ ديجيتال

    مهدي صارمي فر

    كامپيوترهاي شخصي تنها 25 سال است كه ابداع شده‌اند اما الان زندگي بيش از هر چيز به آن ها وابسته است.
    25 سال پيش، مهندسان IBM بعد از دو سال كار، سيستم كامپيوتري را وارد بازاركردند و اسمش را PC (كامپيوتر شخصي) گذاشتند. آن موقع فكر مي‌كردند كه كامپيوترهاي شخصي، هرچند كه خيلي شاهكار هم باشد، چندان نمي‌فروشد. اما آن‌ها اشتباه كردند.
    كامپيوتر شخصي‌شان، البته با همراهي نرم‌افزارهاي كاربردي و جذاب، الان همه دنيا را اشغال كرده. اگر كامپيوتر شخصي، زماني كالاي لوكس بود، الان زندگي به سمتي پيش مي‌رود كه تا چند سال آينده، بدون كامپيوتر شخصي اصلا نمي‌شود زندگي كرد.
    البته وب هم در اين بين، خيلي موثر بوده است. سال 1981 Dowid Tebbut براي معرفي اين شاهكار، مقاله‌اي نوشت كه بعد از ربع قرن از عمر PC دوباره اين مقاله براي يادآوري گذشته‌اي نه چندان دور چاپ شد. در اين‌جا ما قسمت‌هايي از آن مقاله را آورده‌ايم و در ميان متن، تكنولوژي آن روز را با تكنولوژي فعلي مقايسه كرده‌ايم. خودتان ببينيد!

    تولد PC ، تولد سيستم عامل
    IBM با همكاري چند شركت نرم‌افزاري و سخت‌افزاري ديگر، دستگاه جديدي عرضه كرده است. آن‌ها اسم اين دستگاه را كامپيوتر شخصي (Personal Computer) گذاشته‌اند. اين سيستم، مزيت‌هاي ستايش‌برانگيز زيادي دارد. كاربردهاي تفريحي هم دارد كه در مقايسه با قيمتش، مناسب به‌نظر مي‌رسد. احتمالا اين دستگاه خواهد توانست سابقه‌اي افسانه اي برايش باقي بگذارد...
    وقتي IBM كار روي اين دستگاه را شروع كرد، شركت‌هاي ديگري كه قرار راز نگهداري با IBM گذاشته بودند، وارد پروژه شدند؛ يكي از اين شركت‌ها مايكروسافت است.
    زمان ساخت اولين كامپيوتر شخصي، IBM يكي از بزرگ‌ترين شركت‌هاي كامپيوتري دنيا بود و مايكروسافت شركتي كوچك بود كه براي PCهاي IBM نرم‌افزار مي‌نوشت. يكي از اين نرم‌افزارها كه عامل اصلي اوج‌گرفتن مايكروسافت بود، نرم‌افزاري بود كه سخت‌افزار PCهاي IBM را به نرم‌افزارهاي كاربردي متصل مي‌كرد.
    به اين نرم‌افزارها، «سيستم عامل» (Operating System=OS) مي‌گويند. سيستم عامل مايكروسافت، QDOS نام داشت. QDOS مخفف عبارت «سيستم عامل سريع و كثيف» بود!
    شاهكار مايكروسافت، انتقال درايو هارد ديسك از :A به :C بود. بسياري از مردم، ثروت افسانه‌اي بيل گيتس را به خاطر همين ايده مي‌دانند. اما نكته جالب اين بود كه IBM، مهندسي داخلي PC‌اش را ثبت نكرد، ولي مايكروسافت سيستم‌عاملش را ثبت كرد. قيمت نسخه اوليه Dos ،د60 دلار بود.
    همين كار باعث شد كه IBM روز به روز، رقباي بيشتري، مخصوصا در دهه 1990 از جنوب شرق آسيا پيدا كند كه اجزاي PC را ارزان‌تر از IBM توليد مي‌كردند. به اين ترتيب، بازار PC از دست IBM خارج شد. اما مايكروسافت، اين اشتباه را نكرد. Dos را ثبت كرد و بعد روز به روز روي آن كار كرد كه حالا بعد از ربع قرن، «ويندوز ويستا» را ارائه داده كه پايه و اساس آن، همان QDOS است. البته اين وسط، مايكروسافت سيستم‌عامل‌هاي ديگري هم داشته كه در زمان خودشان شاهكاري بودند مثل، DOS يا ويندوز 95 و 98 و 2000 و XP.

    اعضاي بدن يك PC
    كامپيوتر شخصي مايكروسافت، دو قسمت اصلي دارد: يك جعبه و يك صفحه كليد.
    توي اين جعبه، حافظه و پردازشگر و بلندگو، منبع تغذيه و اسلايت‌هايي براي قراردادن 5 كارت وجود دارد.
    مي‌بينيد! با تقريب خوبي، ساختار داخلي PC از 26 سال پيش تا حالا عوض نشده. حافظه (رم)، پردازشگر (CPU) و منبع تغذيه كه همچنان هست. تنها سرعتشان عوض شده و البته تكنولوژي‌هاي جديدي هم در آن‌ها به كار رفته.
    بلندگويي هم كه معمولا توي كيس‌ها هست، از همان زمان به يادگار مانده. البته اين قطعه، آرام آرام دارد حذف مي‌شود، به‌خصوص از وقتي كه كارت صدا روي بورد اصلي قرار گرفته. منظور از آن پنج اسلايت هم، همان شيارهايي است كه پشت جعبه كامپيوتر قرار دارد و كارت‌هاي مختلف مثل كارت صدا، كارت گرافيك، مودم، كارت شبكه و... روي آن وصل مي‌شوند.
    به‌نظر مي‌رسد مهم‌ترين تحولي كه در كيس كامپيوتر، از آن زمان تا حالا اتفاق افتاده، اين است كه از حالت افقي به صورت عمودي درآمده است!

    حافظه‌هاي خارجي
    يك يا دو درايو ديسك پنج و يك چهارم اينچي هم مي‌تواند جلوي كيس وصل شود. كساني كه از ديسك استفاده نمي‌كنند، بايد يك دستگاه ضبط خانگي را با كابل DIN به كيس وصل كنند.
    تقريبا ساختار امروزي، همان است. دو كابل از مادربورد خارج مي‌شود كه هركدام دوتا خروجي دارند: يكي را معمولا به هارد وصل مي‌كنند و دوتا درايو خارجي هم با كابل دوم وصل مي‌شوند. اما نكته اصلي پيشرفت در اين قسمت، در تكنولوژي و ظرفيت ذخيره اين درايوهاي خارجي است.
    اول فلاپي‌هاي سه و يك دوم با اندازه‌اي كوچكتر آمدند. حافظه آن‌ها تقريبا يك و نيم برابر فلاپي‌هاي پنج و يك چهارم بود و 4/1 مگابايت ظرفيت داشتند.
    بعد ناگهان نور، جايگزين مغناطيس شد و در سي‌دي‌ها ظرفيت به 700مگابايت رسيد. درايوهاي رايتر هم ارزان شد و بعد ديسك‌هاي نوري چند لايه به نام دي‌وي‌دي با ظرفيت 4 گيگابايت آمد.
    به‌زودي هم كه قرار است با به‌كاربردن نور آبي (كه طول موج كمتري از نور قرمز دارد) HD-DVD يا دي‌وي‌دي‌هاي وضوح بالا با ظرفيت 50 گيگابايت بيايند؛ يعني هر دي‌وي‌دي كه فضايي به اندازه يك فلاپي پنج و يك‌چهارم اشغال مي‌كند، مي‌تواند 50 هزار برابر آن داده ذخيره كند. اين يعني رشد فن‌آوري!

    معجزه كارت‌هاي گرافيك
    آداپتور ويژه صفحه نمايش مي‌تواند 16 رنگ را با وضوح 200×320 و تصويرهاي سياه و سفيد را با وضوح 200×640 نمايش دهد.
    خنده‌دار است نه؟ امروز حتي نمايشگرهاي موبايل با قطر يك و نيم اينچ، ميليون‌ها رنگ با وضوحي چندين‌برابر وضوح اين سيستم دارند؛ ديگر چه برسد به كارت‌هاي گرافيكي كه المان حافظه‌شان به گيگابايت هم رسيده و با همراهي يك مانيتور خوب مي‌توانند وضوحي كه آن‌زمان باورنكردني بود را با تصاويري با ميلياردها رنگ نشان دهند. اين تحول شايد تنها در عرض 10سال و به‌خصوص بعد از راه‌اندازي صنعت بازي‌هاي كامپيوتري به‌دست آمده است.

    تايپ كردن با P
    صفحه كليد با يك كابل يك و نيم متري به جعبه اصلي وصل مي‌شود. صفحه كليد Type matic نمونه يك كار هنري است كه تجربه ساليان دراز IBM در ساختن ماشين تايپ، عامل اصلي طراحي خوب آن است؛ 10 كليد تابعي دارد و يك قسمت ماشين حسابي جدا هم دارد كه با فشار دگمه‌اي به نام Numlock كار مي‌كند.
    اگر هم اين دگمه خاموش باشد، اين قسمت كارهاي ديگري مثل Delete، Page down, Page UP و... را انجام مي‌دهد. يك كليد مشكوك هم به اسم Scroll Lock هست كه به‌نظر مي‌رسد به هيچ دردي نمي‌خورد.
    شايد اين قسمت، از معدود جاهايي باشد كه نه از نظر تكنولوژي و نه از نظر طراحي، عملا هيچ تغييري نكرده است و همان‌طور كه نويسنده گفته، احتمالا به تجربه يك قرن توليد ماشين تايپ توسط IBM برمي‌گردد.
    تنها چيز قابل‌توجه، اضافه‌شدن 2 كليد تابعي ديگر است (كليدهاي F1 تا F12) و هنوز هم بعد از ربع قرن، به‌نظر مي‌رسد كه كليد مشكوك Scroll Lock به هيچ دردي نمي‌خورد!

    مدت زمان «بالا آمدن»
    اگرچه سيستم سريع است، اما خارق‌العاده نيست. موقع روشن‌شدن، سيستم اول فعاليت‌هاي روتينش را انجام مي‌دهد و بعد بوق مي‌زند و اعلام مي‌كند كه سراغ اجراي سيستم عامل رفته است.
    اين يكي از آن‌جاهايي است كه نه تنها پيشرفت نداشته، بلكه پسرفت هم داشته. اين كامپيوتر IBM ا10ثانيه بعد از روشن كردن، آماده كار بوده. اما امروز به علت اين كه رشد نرم‌افزارها خيلي سريع‌تر از به‌روز كردن قطعات سخت‌افزاري بوده، يك سيستم عامل قوي مثل XP يا ويستاروي سريع‌ترين كامپيوترهاي خانگي بعد از حدود 20 تا 30 ثانيه آماده كار مي‌شود. البته سيستم عامل‌هاي لينوكس يا هك، اين ايراد را كمتر دارند.

    نمايشگرها از راه مي‌رسند
    طرح كلي، رضايت‌بخش است، اما اين دستگاه با يك نمايشگر كامل مي‌شود. براي ديدن تصوير مي‌توانيد يك تلويزيون به جعبه اصلي وصل كنيد. يك تلويزيون معمولي، صفحه‌اي با 24 سطر 40 يا 80 كاراكتري به شما مي‌دهد و البته گرافيك‌اش هم خيلي مطلوب نيست.
    اما در عوض، IBM همراه دستگاه، يك صفحه نمايشگر مونوكروم را عرضه مي‌كند كه قطرش تنها 5/11 اينچ است، اما صفحه‌اي با 25 سطر 80 كاراكتري به‌شما مي‌دهد.
    براي استفاده از نمايشگر بايد روي يكي از شيارهاي بورد اصلي، يك آداپتور تصوير وصل كنيد كه پشت آن يك پورت (درگاه) است كه با كابل به نمايشگر يا تلويزيون وصل مي‌شود. (منظور همان كارت گرافيك است.)
    اين‌جا هم يكي از جاهايي است كه به شدت دچار تحول شده. نمايشگر تك‌رنگ (مونوكروم) 5/11 اينچي جايش را به ال‌سي‌دي‌هاي TFT با اندازه‌هاي 21 اينچ و صفحه عريض داده است. در اين بين، مدت زيادي هم تلويزيون‌هاي لامپ تصويري (CRT) با پيشرفت‌هاي روزافزون‌شان تصاوير بديعي را نمايش مي‌دادند.

    رقابت نرم‌افزارها
    روي اين سيستم نرم‌افزارهاي Advanced Basic, Visicalc, Easg writer, DOS و بازي Adventure و كامپايلر برنامه‌نويسي Pascal ريخته شده است. IBM هرگز وارد زمينة نرم‌افزار نشد و همه كارهاي نرم‌افزاري را شركت مايكروسافت انجام داده است.
    در اين كه مايكروسافت از اول هم يك شركت انحصارطلب بوده كه شكي نيست. اما الان مي‌دانيم كه هزاران نرم افزار براي كامپيوترهاي شخصي نوشته مي‌شود كه اصلا قابل مقايسه با اين پنج شش تا نيست. البته مايكروسافت، يكي از شركت‌هايي است كه بهترين نرم‌افزارها را مي‌نويسد. مثلا همين نرم‌افزار Easg writer آن قدر خوب و كاربردي بود كه امروزه تبديل شده به يكي از قسمت‌هاي office كه همه مي‌شناسيم يعني Word.

    وسايل جنبي
    در كنار اين كامپيوتر شخصي، وسايل جنبي ديگري هم هست؛ مثل يك كارت ارتباطي (مودم) كه جداگانه خريده مي‌شود و يك پرينتر كه شركت Epson براي اين كامپيوتر طراحي كرده است... IBM پيش‌بيني مي‌كند كه كامپيوتر شخصي در خانه، اداره، آزمايشگاه، دانشگاه و مدرسه مورد استفاده باشد.
    البته احتمالا كاربران غيرحرفه‌اي نمي‌توانند با آن كار كنند، چون از نصف لذتي كه كار با اين كامپيوتر به آن‌ها مي‌دهد، آگاهي ندارند و نمي‌توانند از آن احساس رضايت كنند.
    نكته اصلي در افول IBM در فروش PC همين جمله آخر است. IBM درك نكرد كه كاربران غيرحرفه‌اي اصلا نيازي ندارند كه بدانند آن داخل چه مي‌گذرد.
    فقط مهندسان برق هستند كه كاملا از آن چه كه در كيس مي‌گذرد آگاه‌اند و از آن لذت مي‌برند. در مقابل، مايكروسافت فهميد كه براي جذب كاربران غيرحرفه‌اي، تنها نوشتن نرم‌افزارهاي جالب، جذاب، كاربردي و با گرافيك بالا كافي است و اين رمز موفقيتش بود.

    هارد ديسك‌هاي حيرت‌انگيز
    ديسك سخت اين سيستم، از دو صفحه فلزي ساخته شده كه هر كدامشان 160 كيلوبايت اطلاعات را ذخيره مي‌كنند.
    اين يكي ديگر واقعا بدون شرح است. هاردي با تنها 320 كيلوبايت اطلاعات، جزء نكات قابل‌توجه است، درحالي كه الان هاردي با ظرفيت 320 گيگابايت كه با USB به كامپيوتر وصل مي‌شود را از خيلي از مغازه‌هاي كامپيوتري در كوچه و خيابان مي‌شود خريد.
    اين يعني تكنولوژي‌ هارد ديسك، يك ميليون برابر پيشرفت كرده، تنها در 25 سال! البته به اين، هاردهاي هايبريد را هم اضافه كنيد كه داده‌ها را، هم در هارد ذخيره مي‌كنند و هم در حافظه‌هاي فلش. اين باعث مي‌شود سرعتشان خيلي بالا برود.

    منبع: همشهري

     

     

     

     

     

     

     

    ليگ مبين

    football@mobin-group.com 

    اطلاعيه

    با عرض سلام خدمت تمامی عزیزان...
    بدون مقدمه می رم سر اصل مطلب! قرار شده که از این به بعد اخبار فوتبال ایران و جهان و همچنین اطلاعیه های لیگ مبین در سایت گروه اینترنتی مبین هم درج بشه. ولی بنده به علت یه سری گرفتاری های شخصی نمی تونم هم اطلاعات رو وارد سایت کنم و هم به لیگ مبین رسیدگی کنم. به همین علت هم دنبال یه همکار می گردم که بتونه توی ادارۀ لیگ مبین به من کمک کنه. اگر کسی مایل به همکاری با من و گروه مبین هست، می تونه به آدرس شخصی من ( milad_graydays@yahoo.com ) ایمیل بزنه.
    ضمناً بگم که این کار وقت زیادی نمی گیره. حداکثر دو ساعت در هفته. هر کسی که می بینه از عهدۀ این کار بر میاد، می تونه ما رو در ادارۀ هرچه بهتر لیگ مبین یاری بده.
    متشکرم. حق نگهدار...
     

    *****

    برنامۀ هفتۀ هشتم لیگ

    استقلال اهواز -- پیروزی تهران
    سپاهان اصفهان -- ابومسلم خراسان
    اینتر میلان -- کالیاری
    امپولی -- آ اس رم
    سیه نا -- میلان

    توضیح : تمامی بازی ها یکشنبه 29 بهمن ماه ( 18 فوریه 2007 ) برگزار می شوند.
    مهلت ارسال پیش بینی ها تا ساعت 12 ظهر یکشنبه 29 بهمن ماه خواهد بود.
     

    *****

    آدرس رسمی لیگ :
    football@mobin-group.com
    آدرس خصوصی مسئول لیگ :
    milad_graydays@yahoo.com

    *****

    براي مشاهده نتايج لیگ مبین تا پایان
    هفته هفتم اینجا را کلیک کنید

     

     

     

     

     

     

     

    تبريک روزانه

    faranegah@gmail.com 

    با سلام
    از اين به بعد در نظر داريم يک قسمت در روزانه به عنوان تبريک روز تولد افراد و سالروز ازدواج متاهلین گرامی اضافه گردد امیدوارم از این ایده استقبال گردد.
    بدين صورت که هم در روزانه تبريک گفته شود و هم يک پيام تبريک به ايميل افراد فرستاده شود.
    ضمنا افراد می توانند مشخصات دوستانشان را هم ارسال نمایند. لازم به ذکر است این اطلاعات اختیاری می باشد
     

    نام :

    نام خانوادگی :

    جنسیت :

    محل سکونت :

    هجری شمسی

    روز تولد :

    ماه تولد :

    سال تولد :

    میلادی

    روز تولد :

    ماه تولد :

    سال تولد :

    وضعیت تاهل :

    ID yahoo :

    Email :

    نوع فعالیت :

    عکس دوران کودکی :

     

    سالروز ازدواج

    روز :

    ماه :

    سال :

    لطفا اطلاعات را به آدرس faranegah@gmail.com ایمیل نمایید.
    با تشکر
     

     

     

     گروه اینترنتی مشکان