Text Link Ads

 

 

 

688

 
 

به نام حضرت دوست، که هر چه بر سر ما مي رود عنايت اوست

مجله الکترونيکي روزانه :: شماره 688 :: سه شنبه 22 اسفند 1385

Mobin_s2004@yahoo.com

فوق العاده! ... فيلم 300 رکورد شکست ... فوق العاده! .... لينکهاي دانلود فيلم
باز هم درباره "The 300"

سلام!
حتما مي گيد وقتي «مبين» به چيزي گير مي ده ول کن نيست! اما خداييش امروز اخبار و لينکهاي توپي در مورد فيلم «300» دارم.
طبق آخرين خبري که ديروز به دستم رسيد، اين فيلم در سه روز اول اکران خود تونسته با 70 ميليون دلار فروش در جايگاه سوم پرفروش ترين فيلمهاي هاليوود  قرار بگيره! پيش از اين فيلم "Ice Age 2: The Meltdown" (عصر يخ 2) تونسته بود با 68 مليون دلار فروش در اين جايگاه قرار بگيره. که فيلم «300» با دو ميليون فروش بيشتر تونسته رتبه سوم را مل خود کنه.
در مورد وضعيت اکران اين فيلم هم بايد بگم بخاطر  نقش موثري که بازيگر زن در  فيلم «300» داره، زنان استقبال خوبي از اين فيلم نموده اند.  جالب اينکه براي تماشاي اين فيلم افراد زير 17 سال بايد همراه يک نفر از والدين خود به سينما بروند!
ضمنا امروز که داشتم با يکي از دوستان گروه در لس آنجلس صحبت مي کردم، به نکته جالبي اشاره کرد و اينکه فقط در شهر لس آنجلس اين فيلم در 109 سينما اکران شده!
راستي بد نيست بدونيد فيلم هاي "The Matrix Reloaded" با 91 ميليون دلار  و   "The Passion of the Christ" با 83 ميليون دلار فروش در سه روز ابتدايي، در رتبه هاي اول و دوم فيلمهاي پر فروش هاليوود  قرار دارند.

و اما يک مژده دارم براي شما دوست عزيزي که در داخل ايراو يا در کشوري هستي که هنوز اين فيلم در اونجا اکران نشده و مايل هستي اين فيلم را ببيني، لينکهاي دانلود فيلم «300» را در زير قرار داده ام که مي تونيد دانلود و نگاه کنيد. لازم به ذکر است با توجه به اينکه هنوز چهار روز از اکران اين فيلم در آمريکاي شمالي مي گذره، فيلمي که براي دانلود گذشته شده بصورت Cam Rip مي باشد. يعني از صفحه سينما ضبط شده.
نکته آخر و اينکه: نمي دونم چرا وقتي صحبت از فيلم «300» ميشه بي اختيار به ياد «چهارشنبه سوري» و وحشي گريهايي که متاسفانه در اين روز رخ ميده مي افتم. امشب هم شب چهارشنبه سوري هست. بيائيم همه باهم اين آئين باستاني را در خور فرهنگ و تمدن کهن ايران عزيزمان برگزار کنيم.
(لينکهاي دانلود فيلم در زير قرار دارد)

لينکهاي دانلود از سرور يک:

http://rapidshare.com/files/20411764/cam-300.part1.rar
http://rapidshare.com/files/20411844/cam-300.part2.rar
http://rapidshare.com/files/20411924/cam-300.part3.rar
http://rapidshare.com/files/20412024/cam-300.part4.rar
http://rapidshare.com/files/20412167/cam-300.part5.rar
http://rapidshare.com/files/20412258/cam-300.part6.rar
http://rapidshare.com/files/20412342/cam-300.part7.rar
http://rapidshare.com/files/20412375/cam-300.part8.rar 

رمز فايل:   jls101
رمز ديگر فايل:  www.koolac.com

 

لينکهاي دانلود از سرور دو:

http://rapidshare.com/files/20422180/300.CAM.XviD-CAMERA.part1.rar
http://rapidshare.com/files/20425397/300.CAM.XviD-CAMERA.part2.rar
http://rapidshare.com/files/20428414/300.CAM.XviD-CAMERA.part3.rar
http://rapidshare.com/files/20431096/300.CAM.XviD-CAMERA.part4.rar
http://rapidshare.com/files/20433637/300.CAM.XviD-CAMERA.part5.rar
http://rapidshare.com/files/20436009/300.CAM.XviD-CAMERA.part6.rar
http://rapidshare.com/files/20438647/300.CAM.XviD-CAMERA.part7.rar

رمز فايل: Code:jls101

باقي بقايتان!


آرشيو روزانه

براي مشاهده شماره ديروز «روزانه» (687) اينجا را کليک کنيد

 

عناوين برخي از  مطالب شماره امروز مجله الکترونيکي «روزانه»

  • دانلود کامل فيلم «300»
  • یک مجموعه عکس بسیار زیبا از ایران
  • معرفي و دانلود فيلم: فاجعه/آپوکاليپتو
  • آلبوم جدید و زیبای فرهاد جواهر کلام به نام هیشکی مثل تو نمیشه با دو کیفیت!
  • آهنگ زیبای فیلم «میم مثل مادر» به صورت کامل
  • جداسازی تصاویر توسط Ultra Video Splitter v4.0.2
  • يک برنامه قدرتمند براي ضبط و پخش صدا با فرمت MP3   
  • عود بر مجمر
  • آفتاب و مهتاب
  • ایران متوقف نخواهد شد
  • حرف‌هایی دیگر در مورد فیلم 300
  • جشن سوري (چهار شنبه سوري)
  • ترك اعتياد اينترنت در سه مرحله
  • پارادوكس زندگي
  • هفت انگيزه براي فتح مريخ
  • مرد معروف فاميل
  • و ....
 

 

 


 

 

Mobin_s2004@yahoo.com


 



 

 


Mobin_s2004@yahoo.com

عکس های دیدنی از ماه گرفتگی اخیر
یک مجموعه عکس بسیار زیبا از ایران
مجموعه عکسهای منتشر نشده اي از آیت الله کاشانی
رهبر مبارزات ملی شدن صنعت نفت

 

 

Mobin_s2004@yahoo.com

 ابقاء مدير متخلف به‌رغم دستور رئيس‌جمهور

دستور مستقيم عزل فرماندار يكي از شهرستانهاي استان گيلان كه در آخرين سفر استاني توسط رئيس جمهور داده شد، تاكنون از سوي استاندار عملي نشده و موجب نارضايتي شديد در سطح استان شده است.
اين فرماندار متخلف پيش از سفر استاني رئيس جمهور به اين شهرستان، شماره حسابي براي كمك هاي مردمي استقبال از سفر رئيس‌جمهور اعلام كرده و افرادي كه در اين فاصله براي حل مشكلات اداري يا پيگيري درخواستهايي نظير دريافت وام به فرمانداري مراجعه كرده‌اند، براي حل مشكل خود به واريز وجه به شماره حساب اعلام شده، ارجاع داده شده‌اند.
بنابراين گزارش، پس از اعتراض مردم در جريان سفراستاني و آگاهي رئيس جمهور از تخلف اين فرماندار،‌وي مستقيماً دستور عزل فرماندار اين شهر را به استاندار ابلاغ مي كند. اين درحاليست كه تاكنون، اين مسول متخلف بركنار نشده است.
گفتني است پيش از اين زمزمه‌هايي مبني بر تغيير استاندار گيلان پيش از سفر استاني به گوش مي رسيد.

 



 


 

Mobin_s2004@yahoo.com

معرفي و دانلود فيلم

فاجعه/آپوکاليپتو
Apocalypto
 

کارگردان: مل گيبسون. فيلمنامه: مل گيبسون، فرهاد صفي نيا. موسيقي: جيمز هورنر. مدير فيلمبرداري: دين سملر. تدوين: کوين استيت. طراح صحنه: تامس ئي. سندرز. بازيگران: رودي يانگ بلاد[Jaguar Paw]، داليا هرناندز[Seven]، جاناتان بريور[Blunted]، موريس بيرديلوهد[Flint Sky]، کارلوس اميليو بائز[Turtles Run]، راميرز آميلکار[Curl Nose]، ايزرئيل ريوس[Cocoa Leaf]، ايزرئيل کونتره راس[Smoke Frog]، ماريا ايزابل دياز[Mother in Law]، اسپيريديون آکوستا کاچه[Old Story Teller]. ١٣٩ دقيقه. محصول ٢٠٠٦ آمريکا. نامزد اسکار بهترين چهره پردازي، صدا برداري و تدوين صدا، نامزد جايزه بهترين فيلمبرداري از انجمن فيلمبرداران آمريکا، نامزد جايزه بافتا براي بهترين فيلمبرداري، نامزد جايزه بهترين فيلم خارجي از انجمن منتقدان رسانه ها، برنده جايزه بهترين فيلمبرداري از انجمن منتقدان دالاس فورت ورث، نامزد جايز گلدن گلاب براي بهترين فيلم خارجي، نامزد جايزه بهترين فيلمبرداري از انجمن منتقدان اينترنتي، نامزد جايزه بهترين فيلم خارجي از مراسم ساتلايت.
امپراطوري مايا نيز پس از دوران عظمت و شکوه گرفتار سرنوشتي همچون ديگر امپراطوري هاي طول تاريخ شده و در معرض سقوط و فروپاشي غير قابل پيشگيري شده است. اين سقوط با خود احساس بيچارگي را براي مردم به ارمغان آورده و بدتر از آن زمينه ساز فشار ظالمانه اداره کنندگان امپراطوري بر آنان شده است. ملت مايا در برابر اين ستم که هر روز در زير بار آن خرد مي شوند، دو راه بيشتر ندارند: اطاعت يا عصيان.

چرا بايد ديد؟
مل گيبسون يکي از مشهورترين و پول سازترين بازيگران عصر ماست. او مانند بسياري از هم نسلانش بعد از مدتي به پشت دوربين کوچ کرد و با دومين فيلمي که کارگرداني کرد نشان داد دلبستگي زيادي به تاريخ دارد. شجاع دل[١٩٩٥] تاريخ اسکاتلند را نشانه رفته بود و زندگي مردي جسور را که در برابر ستم شاهان انگليسي عصيان کرد، تصوير مي کرد. مصائب مسيح نيز بازپرداخت موضوعي تاريخي و جنجالي را- با تمي گسترده تر از عصيان بشر در برابر وسوسه هاي شيطان و کور باطني دکانداران دين- بود و اين بار گيبسون دوربين خود را به ٦٠٠ سال قبل برده تا با صرف ٤٠ ميليون دلار فروپاشي يکي از بزرگ ترين تمدن هاي کهن جهان و عصيان خلق در برابر حکام ظالم را به تصوير بکشد. فيلمي که به شکلي جسورانه به زبان نا آشناي مايا ساخته شده[مانند مصائب مسيح که به زبانهاي آرامي و عبري بود] و در تمام کشورهاي دنيا با زيرنويس به نمايش گذاشته شده است. فيلم همچون شجاع دل ساختاري حماسي و باشکوه و مدت زمان نمايشي طولاني و آکنده از خون ريزي دارد و خوشبختانه کسل کننده نيست. اين حمام خون که مي تواند بسياري را از تماشاي فيلم دل زده و طرفداران مارکي دو ساد را خشنود کند، سرشت واقعي سقوط تمدن هاي بزرگ را به خوبي نشان مي دهد. تمدن قوم مايا که به گفته ويل دورانت يکي از بزرگ ترين تمدن هاي بشري بود و به عنوان يک استثنا توسط تمدن زورمند ديگري نابود نشد، بلکه از درون فرو پاشيد. شايد همين امر انگيزه اصلي گيبسون در نمايش شامگاه مايا باشد، اما طبيعت گرايي نهفته در بطن فيلم به همراه قصه عاشقانه اش آن را به يکي از بهترين فيلم هاي سال قبل و نقطه اوج ديگري در کارنامه فيلمسازي گيبسون تبديل مي کند.
نکته جالب براي خوانندگان هموطن، حضور يک ايراني در کنار مل گيبسون[دومين ايراني در مراسم اسکار امسال بعد کامي عسگر صدابردار]است. فرهاد صفي نيا رياضيداني ايراني تباري که در لندن بزرگ شده و اين اولين تجربه نويسندگي و تهيه کنندگي او به شمار مي رود. فاجعه تا اين لحظه ٥٠ ميليون دلار عايدي داشته که رقم بزرگي در مقايسه با بودجه اش نيست، اما شکست نيز محسوب نمي شود.
ژانر: اکشن، ماجرايي، درام، عاشقانه.

 

----------------------------------------------------------------------

قابل توجه شما ایرانیان عزیز خارج از کشور !
با همکاری دوست بسیار عزیزم «benz223@gmail.com» هر هفته، روزهاي جمعه يک فيلم سينمائي ايراني براي مشاهده آنلاین (و یا دانلود) تقدیم می گردد.

 

 


 

Mobin_s2004@yahoo.com

دانلود آلبوم: فارسي

هیشکی مثل تو نمیشه
باصداي فرهاد جواهر کلام

آلبوم جدید و زیبای فرهاد جواهر کلام به نام هیشکی مثل تو نمیشه با دو کیفیت!

براي دانلود، روي هر يک از لينکهاي بالا کليک سمت راست کرده و Save Target As را بزنيد.
 

تک موزیک

آهنگ زیبای فیلم «میم مثل مادر» به صورت کامل

لينک دانلود
براي دانلود، روي لينک بالا کليک سمت راست کرده و Save Target As را بزنيد.

 

 

 

 

 

Mobin_s2004@yahoo.com

نرم افزار PC

جداسازی تصاویر توسط Ultra Video Splitter v4.0.2

 

شاید برای شما هم پیش آمده باشد که قصد جدا سازی یک قسمت از یک فیلم و یک فایل تصویری را داشته باشید و بخواهید تنها همان قسمت دلخواه را به صورت یک فایل تصویری مجزا برای خود نگه داری نمایید. به عنوان مثال یک قسمت از یک فیلم که در آن آهنگی خوانده می شود. امکان جداسازی تصاویر در نرم افزارهای متعددی برای برای رفع این نیاز کاربران طراحی شده است. نرم افزارهایی که معمولا در قالب نرم افزار های بزرگ ارائه می شوند و کاربر تنها به دلیل نیاز به یک ویژگی ساده می بایست نرم افزار را به طور کامل نصب نماید که در بعضی از موارد ممکن است برای کاربر مشکل ساز باشد. مشکلاتی نظیر اشغال فضای هارد توسط نرم افزار و ... .

در این مطلب با نرم افزاری آشنا می شوید که تنها به همین منظور طراحی شده است و نصب آن نیزهمانند برنامه بزرگ مشکل ساز نمی باشد.

 

Ultra Video Splitter نام نرم افزاری می باشد که وظیفه آن برش فایل های تصاویری می باشد. به عنوان مثال شما قصد دارید یک فایل تصویری با حجم بالا را بر روی Cd کپی نمایید اما به دلیل کمبود فضای Cd این امر ممکن نیست. به کمک این ابزار می توانید فایل تصویری خود را به چند قطعه مختلف تبدیل کرده و آن ها را به صورت جداگانه بر روی CD قرار دهید.

 

از ویژگی های این نرم افزار می توان به موارد زیر اشاره نمود:

- تبدیل فایل های تصویر در حجم بالا به کلیپ های تصویری کوچک

- پشتیبانی از فرمت های مختلف تصویری نظیر AVI, Divx, XviD, MPEG, WMV, ASF, RM, MOV, 3GP, MP4 and VCD SVCD برای جدا سازی

- قابلیت ذخیره سازی فایل های جداسازی شده در فرمت های تصویری مختلف

- توانایی ایجاد تغییرات در صدای مربوط به فایل ها و تصاویر

- قابلیت به روز رسانی نرم افزار

- دارای ویژگی Drag and Drop فایل ها که با این ویژگی به راحتی می توان هر فایلی در کمترین زمان به برنامه وارد نمود.

- پشتیبانی از فایل های تصویری که توسط Codec ها دارای حجم کم می باشند.

و ... .

 

این نرم افزار با نسخه های ویندوز  98/ME/2000/XP/2003/Vista  سازگاری دارد.

 

جزئیات کامل تر به زبان سایت سازنده ....
  تصویری از محیط نرم افزار
  English Explanations

 

لينک دانلود
لينک دانلود غيرمستقيم مي باشد
(از سايت رپيدشر)

 


 

دنیای موبایل

Alon MP3 Dictaphone v1.12

يک برنامه قدرتمند براي ضبط و پخش صدا با فرمت MP3   

لينک دانلود
براي دانلود، روي لينک بالا کليک سمت راست کرده و Save Target As را بزنيد.

رمز فايل: reza-2006

 

 

 

 

 

 

Mobin_s2004@yahoo.com


لبش می​بوسم و در می​کشم می

لبش می​بوسم و در می​کشم می
نه رازش می​توانم گفت با کس
لبش می​بوسد و خون می​خورد جام
بده جام می و از جم مکن یاد
بزن در پرده چنگ ای ماه مطرب
گل از خلوت به باغ آورد مسند
چو چشمش مست را مخمور مگذار
نجوید جان از آن قالب جدایی
زبانت درکش ای حافظ زمانی

 

به آب زندگانی برده​ام پی
نه کس را می​توانم دید با وی
رخش می​بیند و گل می​کند خوی
که می​داند که جم کی بود و کی کی
رگش بخراش تا بخروشم از وی
بساط زهد همچون غنچه کن طی
به یاد لعلش ای ساقی بده می
که باشد خون جامش در رگ و پی
حدیث بی زبانان بشنو از نی

 

 
 

 

 

Mobin_s2004@yahoo.com

بخش اول

مطالب ارسالی نویسندگان ثابت «روزانه»
 

نمکدون
alimerikhi@yahoo.com

 

 

حديث روزانه
arash_new2001@yahoo.com

الصلوة حصن من سطوات الشیطان
نماز قلعه و دژ محکمی است که نمازگزار را از حملات شیطان نگاه می دارد.
امام علی (ع)

 

 

آرایشی - بهداشتی
amoozesh_v_sh@yahoo.com

استفاده از مداد لب

هر آرايشگري به مداد لب نياز دارد چون اين وسيله نقش بسزايي در آرايش دارد.
براي برجسته کردن رنگ لبهايتان: قبل از زدن رژ، خط لب هماهنگ با رژتان را بر تمام سطح لب بزنيد.
براي جلوگيري از ريختن رژ از کنار لب: قبل از زدن رژ، خط لب هماهنگ با رژتان را به حاشيه لبهايتان بزنيد.
براي بزرگتر نشان دادن دهان: خط لبتان را در حاشيه خارجي فرم لبتان بکشيد و بعد رژ بزنيد.
براي کوچکتر نشان دادن دهان: ابتدا حاشيه لبانتان را کرم پودر بزنيد و سپس با خط لب در حاشيه داخلي فرم لبتان خط لبتان را بکشيد و سپس رژ بزنيد

ادامه دارد...

 

 

يک لبخند
toraj_fal@yahoo.com

خوشی های گذشته
در تجرد مرا خوشی ها بود
از کباب و رباب و وصف جمال
وز تاهل نصیب من گشته است
چای و دمپختک و عیال و جدال
ا - ح

***************

واعظی در منبر گفت : هر کس که از زن خود راضی نیست ، بر خیزد . همه برخاستند مگر یکی . واعظ گفت : الحمد الله دیدم یکی را که از زن خود راضی است . آن کس گفت : مولانا ، زن من سنگ به پای من زده است . نمی توانم بر خیزم
والا من پیش از همه بر می خاستم

***************

ستاره سینما ، که به اندازه لباس هایش شوهر عوض میکرد ، در یک شب نشینی جوانی را به دوستش نشان داد و گفت : من آن آقائی را که در آن گوشه نشسته است ، خیلی دوست دارم ، دوستش نگاهی به طرف مرد انداخت و پرسید : مدت زیادی است که به او علاقه پیدا کرده ای ؟
جواب داد : نمی دانم . چون ساعتم همراهم نیست
    

ادامه دارد ...

 

 

فردوسي طوسي
baran432002@yahoo.no

چون ضحاک پادشاه شد ، اهریمن خود را به صورت جوانی خردمند و سخنگو آراست و نزد ضحاک رفت و گفت:« من مردی هنرمندم و هنرم ساختن خورشها و غذاهای شاهانه است.»
ضحاک ساختن غذا و آراستن سفره را به او واگذاشت. اهریمن سفره بسیار رنگینی با خورشهای گوناگون و گوارا از پرندگان و چهارپایان، آماده کرد. ضحاک خشنود شد. روز دیگرسفره رنگین تری فراهم کرد و همچنین هر روز غذای بهتری می ساخت.

روز چهارم ضحاک شکم پرور چنان شاد شد که رو به جوان کرد و گفت:« هر چه آرزو داری از من بخواه.» اهریمن که جویای این زمان بود گفت:« شاها، دل من از مهر تو لبریز است و جز شادی تو چیزی نمی خواهم. تنها یک آرزو دارم و آن اینکه اجازه دهی دو کتف تو را از راه بندگی ببوسم.» ضحاک اجازه داد. اهریمن لب بر دو کتف شاه نهاد و ناگاه از روی زمین ناپدید شد.

همی بوسه داد از بر سفت او
دو مار سیه از دو کتفش برست
عمی گشت و از هر سویی چاره جست
سرانجام ببرید هر دو ز کفت
سزد گر بمانی بدین در شگفت
چو شاخ درخت آن دو مار سیاه

ادامه دارد ...

 

 

مصحف
hamed.1360@yahoo.com

هر روز چند آيه قرآن بخوانيم

« براى شنيدن آيه مورد نظر بر روى شماره آيه كليك كنيد و براي مشاهده تفسير الميزان و نمونه بر روي آيه کليک کنيد »

سوره: سورة المائدة آيات: 120 محل نزول: مدینه

مِنْ أَجْلِ ذَلِكَ كَتَبْنَا عَلَى بَنِي إِسْرَائِيلَ أَنَّهُ مَن قَتَلَ نَفْسًا بِغَيْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسَادٍ فِي الأَرْضِ فَكَأَنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمِيعًا وَمَنْ أَحْيَاهَا فَكَأَنَّمَا أَحْيَا النَّاسَ جَمِيعًا وَلَقَدْ جَاء تْهُمْ رُسُلُنَا بِالبَيِّنَاتِ ثُمَّ إِنَّ كَثِيرًا مِّنْهُم بَعْدَ ذَلِكَ فِي الأَرْضِ لَمُسْرِفُونَ 32 إِنَّمَا جَزَاء الَّذِينَ يُحَارِبُونَ اللّهَ وَرَسُولَهُ وَيَسْعَوْنَ فِي الأَرْضِ فَسَادًا أَن يُقَتَّلُواْ أَوْ يُصَلَّبُواْ أَوْ تُقَطَّعَ أَيْدِيهِمْ وَأَرْجُلُهُم مِّنْ خِلافٍ أَوْ يُنفَوْاْ مِنَ الأَرْضِ ذَلِكَ لَهُمْ خِزْيٌ فِي الدُّنْيَا وَلَهُمْ فِي الآخِرَةِ عَذَابٌ عَظِيمٌ 33 إِلاَّ الَّذِينَ تَابُواْ مِن قَبْلِ أَن تَقْدِرُواْ عَلَيْهِمْ فَاعْلَمُواْ أَنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ 34 يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ اتَّقُواْ اللّهَ وَابْتَغُواْ إِلَيهِ الْوَسِيلَةَ وَجَاهِدُواْ فِي سَبِيلِهِ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ 35 إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُواْ لَوْ أَنَّ لَهُم مَّا فِي الأَرْضِ جَمِيعًا وَمِثْلَهُ مَعَهُ لِيَفْتَدُواْ بِهِ مِنْ عَذَابِ يَوْمِ الْقِيَامَةِ مَا تُقُبِّلَ مِنْهُمْ وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ 36

 

ترجمه فارسي مکارم

به همين جهت، بر بنى اسرائيل مقرر داشتيم كه هر كس، انسانى را بدون ارتكاب قتل يا فساد در روى زمين بكشد، چنان است كه گويى همه انسانها را كشته; و هر كس، انسانى را از مرگ رهايى بخشد، چنان است كه گويى همه مردم را زنده كرده است و رسولان ما، دلايل روشن براى بنى اسرائيل آوردند، اما بسيارى از آنها، پس از آن در روى زمين، تعدى و اسراف كردند «32» كيفر آنها كه با خدا و پيامبرش به جنگ برمى‏خيزند، و اقدام به فساد در روى زمين مى‏كنند، (و با تهديد اسلحه، به جان و مال و ناموس مردم حمله مى‏برند،) فقط اين است كه اعدام شوند; يا به دار آويخته گردند; يا (چهار انگشت از) دست (راست) و پاى (چپ) آنها، بعكس يكديگر، بريده شود; و يا از سرزمين خود تبعيد گردند اين رسوايى آنها در دنياست; و در آخرت، مجازات عظيمى دارند «33» مگر آنها كه پيش از دست يافتن شما بر آنان، توبه كنند; پس بدانيد (خدا توبه آنها را مى‏پذيرد; ) خداوند آمرزنده و مهربان است «34» اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد! از (مخالفت فرمان) خدا بپرهيزيد! و وسيله‏اى براى تقرب به او بجوئيد! و در راه او جهاد كنيد، باشد كه رستگار شويد! «35» بيقين كسانى كه كافر شدند، اگر تمام آنچه روى زمين است و همانند آن، مال آنها باشد و همه آن را براى نجات از كيفر روز قيامت بدهند، از آنان پذيرفته نخواهد شد; و مجازات دردناكى خواهند داشت «36»

آیات امروز را می توانید از طریق این لینک هم مطالعه کنید


توضيح:
هر روز مي خواهيم يک صفحه از قرآن را با هم بخوانيم (به همراه معني آن. هر روز چند دقيقه وقت مي ذاريم، بعد از يه مدت مي بينيم کل قرآن را ختم کرده ايم، به همين راحتي.
فرمايش امام صادق (عليه السلام) هم که يادمون هست: «قرآن پیمان خداست بر خلق او و برای شخص مسلمان شایسته است که بر عهد خود نگاه کند و هر روز 50 آیه بخواند.»
بيائيم فعلا حداقل با يک صفحه در روز شروع کنيم!
ياعلي مدد ... التماس دعا

 

 

 

بخش دوم

مطالب ارسالی ديگر اعضا

اعضا محترم گروه مي توانند مطالبشان را به آدرس
 Mobin_s2004@yahoo.com
بفرستند تا با نام خودشان در اين ستون نوشته شود.

 

lazgee@yahoo.com

Good friends are hard to find
harder to leave
and
imposible to forget

 

 

setayesh_new@yahoo.com

کسي درد خنديدنم را نفهميد "
و از ريشه پوسيدنم را نفهميد
همان اول راه او از من جدا شد
که به بيراهه پيچيدنم را نفهميد
زمين و زمان پشت سر ميزد اما
کسي بر زمين خوردنم را نفهميد
چنان نرم و آهسته در خود شکستم
که حتي ترک خوردنم را هم نفهميد

 

 

aroosak_1977@yahoo.com

دلیل عشق

حالم به هم می‌خورد اگر یکی بگوید چون راستگو یا زیبا هستی عاشقت هستم
دوست دارم یکی به من بگوید: با اینکه رذل و دروغگویی ، باز دوستت دارم
عشق دلیل نمی‌خواهد بلکه به تنهایی می تواند دلیل خیلی چیزها باشد
میلان کندرا

 

 

hiwa20062002@yahoo.com

عاشق تنها

هر چی عطر گل یاسه مال تو
هر چی احساسه نیاره مال تو
هر چی حرفای قشنگه مال تو
هر چی گوشه و کنایست مال من
هر چی آهنگه قشنگه مال تو
صدای ساز شکسته مال من
کوه بیستون با نقشش مال تو
همه تیشه و رنجش مال من
هر چی آسمون صافه مال تو
هر چی ابرای سیاهه مال من
هر چی روزای بلنده مال تو
یه شب سیاه ابری مال من
اون شبای پرستاره مال تو
یه دونه ماه و نشونش مال من
هر چی دریاست توی دنیا مال تو
یه چیکه قطره بارون مال من
تموم رنگای عالم مال تو
یه دونه رنگ قشنگش مال من

هيوا از كوردستان عراق

 

 
rzt_444@yahoo.com

جير جيرك به خرس گفت: عاشقت شدم ...
خرس گفت: الان وقت خواب زمستانيه منه
وقتي بيدار شدم در اين باره حرف مي زنيم ...
وقتي خرس بيدار شد جير جيرك را نديد...
خرس نمي دانست
جير جيركها 3 روز بيشتر عمر نميكنند....
* * * * * * *
دل آدمها به اندازه ي حرفهاشون بزرگ نيست ...
اما اگه حرفاشون از دل باشه
ميتونه بزرگترين آدمها رو بسازه ...
* * * * * * *
يادت باشه اگه يه روز فكر كردي
نبودن يكي بهتر از بودنشه
چشماتو ببند واون لحظه ايي رو كه
اون كنارت نيست رو به خاطر بيار
اگه چشمات خيس شد بدون كه
داري به خودت دروغ ميگي....
* * * * * * *
پروانه گاهي فراموش ميكنه كه
زماني كرم بوده
* * * * * * *
دستهام بوي گل ميدادن
منو به جرم چيدن گل گرفتن...
اما هرگز فكر نميكردن شاید گلي كاشته باشم...
* * * * * * *
ما چقدر دير متوجه ميشويم كه
زندگي يعني همان روزهايي
كه ما زود گذشتن آن را آرزو ميكنيم...
* * * * * * *
فرق نمي كنه كه گودال آب كوچكي باشي
يا دريايي بي كران... زلال كه باشي آسمان در توست ...
* * * * * * *
كسي رو واسه دوستي انتخاب كن
كه دلش انقدر بزرگ باشه
كه خودتو واسه جا كردن تو دلش
كوچيك نكني ...
* * * * * * *
دوست واقعي كسيه
كه دستتو بگيره ولي
قلبتو لمس كنه

 

 

sweetanim074@yahoo.com

حرفهای یک دل (2)

« عود بر مجمر »

.... نذر کردم که اگر بازآیی
چشم نازک بین به کف پای تو مرهم سازم
و به یمن قدمت ؛
اولین فصل ثمر را بکشم در ره تو
و فرو ریزم سرخی رنگ شفق را ؛
.... به سرا پرده باد

... نذر کردم که اگر بازآیی
چتر گل را به در خانهء دل رسم کنم
و اقاقی ها را ؛
بر لب جوی نشانم بر صف
به خرامیدن تو برکشم نغمهء داودی را
گر به دروازهء این منزل متروک رسی

.... نذر کردم که اگر بازآیی
تاج فرخنده هستی بزنم بر سر گل
و نگون سار کنم ؛
شاخه های بید را...
بر دل آب روان

گر که این بار بیابم بازت .....ا
ترک سازم همه دنیا ، همه عقبی ، همه شور
... و سپندی بزنم بر آتش
و نهم عود به مجمر ...
شاید ؛
که تن تب زده ام را برسانم به رهت

چه تفاوت بوَدم گردش این لیل و نهار
که نباشی تو و من باشم و اندوه و غم و سربه گریبانی خویش

« معصومه علویان قوانینی »

 

 

aboozar.mr@gmail.com

راديو زمانه ، انتخاب ،‌ بی.بی.سی ، راديو فردا ، حلقه های خانه عنکبوت

بودجه پانزده ميليون يورويي هلند، دو طيف در منتهي اليه گروههاي فكري اپوزيسيون را در خود جاي داده است. پس از اختصاص بخشي از اين بودجه به «بنياد دخترك»! كه درنيمه اول دهه هشتاد تنها به تبليغ و گسترش جنبه هاي شهواني و ادبيات اروتيكال (عاشقانه هاي جنسي) پرداخته است و اكنون طرح شكست خورده «كمپين يك ميليوني با پنجاه امضاء» را در كارنامه خود دارد، سرويس هاي اطلاعاتي هلند چهار ميليون يورو را به شاگردان فيلسوف خود خوانده (عبدالكريم سروش) اختصاص داده اند، تا به خيال خود حوزه هاي شبه روشنفكري و جوان را نيز متاثر كنند! 

سه سال پس از آنكه عباس معروفي (مدير فراري مجله گردون)، مهدي جامي (تهيه كننده سابق بخش فارسي بي بي سي)، ماه منير رحيمي (خبرنگار سابق روزنامه «انتخاب» و تهيه كننده راديو فردا، ارگان سازمان سيا)، مهدي خلجي (مفسر روزنامه «انتخاب» و تحليگر راديو فردا كه اكنون نيز با محمد مهدي فقيهي، سردبير سابق روزنامه «انتخاب» و مديركنوني سايت انتخاب در ارتباط و تعامل رسانه اي است)، رضا علامه زاده (فيلمساز و نويسنده)، جمشيد برزگر (خبرنگار سابق روزنامه ايران و خبرنگار راديو بي بي سي، كيوان حسيني (خبرنگار سابق روزنامه «اعتماد» و خبرنگار راديو فردا، كه به همراه نيما تمدن و با نقشه شهرام رفيع زاده از ايران گريخت)، حلقه اي اينترنتي با نام «ملكوت» را براي تبليغ و نشر ديدگاههاي عبدالكريم سروش در ميان و بلاگ نويسان تشكيل دادند، اكنون با توصيه هاي داريوش آشوري (نويسنده صهيونيست كه با كانون هاي روزنامه هاي مدعي اصلاح طلبي همكاري دارد) و عبدالكريم سروش (كه شاگردان اسبق وي، او را شاعر مدعا و حيرت مي خوانند) توانستند با جلب اطمينان سرويس اطلاعات و امنيت هلند، راديو «زمانه» را راه اندازي كنند.

راديو زمانه كه تجربه و ارتباطات سه ساله حلقه «ملكوت» را در خود دارد، با حمايت «فرح كريمي» (نماينده ايراني تبار حزب سبزهاي هلند در پارلمان اين كشور) از سيزدهم مردادماه امسال بر روي شبكه جهاني اينترنت قرار گرفت. تايس برمان (عضو پارلمان اروپا كه از حاميان گروهك تروريستي منافقين است) رياست هيئت نظارت «بنياد راديو زمانه» را عهده دار است و پال آرنس (رييس دانشكده علوم سياسي آمستردام) و سفير سابق هلند در ايران نيز در شوراي نظارت اين راديو عضويت دارد. 

راديو زمانه را مهدي جامي (شاگرد قديمي عبدالكريم سروش) مديريت مي كند و رسماً تاييد كرده كه از بودجه براندازي ايران در سرويس هاي اطلاعاتي هلند استفاده مي كند براساس آئين نامه تخصيص اين بودجه، موسسه Press Now (كارتل رسانه اي دولت هلند كه در پوشش نهادي مدني و مستقل! فعاليت مي كند) ساختماني را در اختيار كارمندان راديو «زمانه» در آمستردام قرار داده است. ناظران رسانه اي ساختمان «Press Now» را كه محل آموزش هاي اطلاعاتي و جنگ رواني براي نيروهاي اپوزيسيون ايراني است، محل تدوين و اجراي طرح هاي جنگ هاي رسانه اي صهيونيست ها عليه ايران لقب داده اند. ساختماني كه كاريكاتورهاي موهن عليه دين اسلام و پيامبر اعظم (ص) از دل نشست هاي محرمانه آن با گردانندگان حلقه «ملكوت» و راديو «زمانه» و بنياد «دخترك!» برخاست و اكنون طراحي پروژه اي براي پيوند فحشاي مدرن (تحت اينترنت) با رنگ ولعاب شبه روشنفكري را در دستور كار خود دارد و ولكود يونك (رييس Press Now و از استراتژيست هاي امنيتي - رسانه اي راديو زمانه) اين پروژه جديد را مديريت مي كند.

 

.

bashir_h@yahoo.com

Mobin Jan Salam
Zamane ziadi bood keh beh khatere mashghalehie kari az majallehie electeroniki khodemoon ROZANEH sar sari oboor mikardam vali Chnd rooz pish matn kheili jaleb o jazzabi keh neshoun dahandehie fahmeh cinemaie nevisandsheh nazar mano beh khodesh jalb kard.
Bad nadidam az yek taraf beh khater hamdardi ba in dooste azizemoun va az tarafe digeh ham ellat in keh Chera binandegane donya hamisheh yek tarafeh beh ghazi miran nokati ro motazaker besham.
Khob keh deghat konid mibinid ta beh emrooz tooie tarikhe cinemaie keshvar ma hich tahie konnadeh va sinemagar ya kar gardani naboodeh keh as in tarikhe ghanie keshvaremoun hazer beh sakht filimi shodeh basheh ya had e aghal oono beh chalesh keshideh basheh beh vijheh bad az enghelab keh negahe koli beh hokoomat haie shahanshi manfi boodeh va taro khoshk hameh baham sokhteh.
Vaghti ma jashnahaie 2500 saleh ie Pahlavi ro keh hich rabti beh farhange ghani e batstane ma nadasht gardane KOOROSH E KABIR mindazim va hamaro ba yeh choob mizanim nemisheh tavaghoie az mardome digeh ie donya keh hich ashenaie ba farhange ma va bastane ma nadarand dasht.
Cinemaie ma hazer beh pardakht mabaleghe hengoft baraie sakhte filmhaee hamchon ASHAB E KAHF ya MARYAM hast vali darigh az yek gosheh negah beh in tarikh e ghani va mazloome Irane bastan.
Pasdar farhange har melat khodeh yek mellat hastan vaghti ma namayesh TAZIEH ro beh onvane namayesh aeeni keshvaremoon dar olimpic UNAN (Greece) moarefi mikonim nemitounim az mardom donya bekhaim keh tarikhe IRAN ro oonjoori keh ma mishnasim beshnasan va khob toie in mian ham oonaie keh khoob baladan az in abe gel alood mahi begiran, migiran.
(ALBATTEH KHNANDEGAN AZIZ BEDOONAN MAN BAHSAM ENTEGHAD AZ TAZIEH NIST CHON SHAKHSAN HAM EHTERAM ZIADI BEH RASOOL VA KHANEVADEHIE EMAMAN DARAM)
Amma in ro ham midoonam vaghti keh ma khodemoun beh khater adam motaleate daghigh va yek seri pedar koshtegiha ba tarikh bastan tasmim migirim oono be zire kharvar ha ab befrestim (MESLE PASARGAD) digeh nemitounim moteassefaneh tavaghoie as digar melal dashteh bashim va oonjast keh migan AEENEH CHO GIRI BEH DAST KHOD SHEKAN AEENEH SHEKASTAN KHATAST.
Dar payan beh nzar man rahesh neveshtan web log ya darkhaste ozrkhahi nist ma bayad khodemoon onghadr ghavi, jazzab, va ba poshtavaneh dar jahat hefz arzeshhaie mellimoun amal konim keh in tarikh yek amr e badihi baraie hamie mardome donya besheh va to ie mokhaiyeleie khodeshoun IRAN va Irani ro oonjoor keh ma mikhaim ja bedan na oonjoor keh khodeshoon deleshoun mikhad.
Albattteh filme 300 ta hodood 10 rooze digeh dar U.A.E ekran misheh va man yek bare digeh az shoma ejazeh mikham keh dar in mored va bad az didan film mozahemetoun besham.

 

 

l_sadaf_2006@yahoo.com

آفتاب و مهتاب

"عاشقي را شرط اول ناله وفرياد نيست تا کسي از جان شيرين نگذرد فرهاد نيست عاشقي مقدورهر عياش نيست غم کشيدن صنعت نقاش نيست"
این جمله رو خوندم و یاد یه چیزایی افتادم که بد نیست شما هم بدونین.
آره میگه اگه مردی و ادعای مردونگی میکنی , حرفای مردونه میزنی ,فکر میکنی مردی و به مردونگی خودت افتخار میکنی , فکر میکنی از یه نفر خوشتون اومده از درکش از فهمش از شعورش ...بخونین تا روشن بشین.
اگه از پسرای تیتیش امروزی هستی که صبح عاشق میشن , ظهر خفه میشن , عصر زیر بار عشق کمر خم میکنن , شب فراموش میکنن, فردا صبح به کاره دیروزه خودشون میخندن و میرن سراغ یه کس دیگه مثل خودشون یه راه اسون بهتون یاد میدم, قول میدم وقتی انجامش بدین _دیگه خسته نیستین_ دیگه احتیاج به ارامش ندارین_ذهنت متمرکزه رو کاراتون. خلاصه دوباره مثل روزه اول ردیف میشی و سرحال. خیلی سخت نیست اگه بود که پسرای این دوره زمونه انجامش نمیدادن :
ببینید از یه جا خوندم خاطرات کهنه میشن ولی از یاد نمیرن.تو میتونی تمام خاطراتی که ازش داری رو فراموش کنی. همین الآنم میتونی این کارو انجامش بدی البته اگه بخوای از این مخمصه نجات پیدا کنی پس معطلش نکن برو دیلیتش کن زود باش .خودتم عذاب نده کسی هم متوجه نمیشه .یه دقیقه هم یه دقیقس چرا حروم کس دیگه بشه. ده روز میگذره صبح که از خواب بلند میشی راحت, با آرامش , شدی مثل روزای اول, دیگه خسته نیستی .دو روز که بگذره به این کارات میخندی. خجالت نداره این نشد یکی دیگه .مهم نیست. غصه کدومه ؟ معنی نداره......
ده روز دیگه که گذشت , یه ارتباط جدید , یه ادم جدید, بابا این دیگه کیه ؟ همون که می خواستم اهل دل , ردیف , با صفا .منو بگو که قبلا چه جوری فکر میکردم .اصلا اون ادمه نفهمی بود حالیش نبود من چی میگم
طرف بچه بود.لیاقت این همه محبت رو نداشت , حیف این همه وقتی که براش گذاشتم. ولی جونت سلامت خوب شد که تموم شد .خدایا شکرت گفتی صبر کن ! چی دادی به من.سرتونو درد نیارم اگه جوون امروز هستی و با ادعا اینقدر این کارو انجام بده تا بالاخره به نتیجه برسی. اولش یه ریزه سخت هست ولی به ارتباطات دومی و سومی که برسی دیگه خبره میشی.اون یه ریزه سختی هم از بین میره.
تازه این کارا ازت یک مرد هم میسازه چرا؟؟؟ چووون تجربه بدست میاری و آخر دستت میاد با همسرت چه جوری رفتار کنی.


***

حالا بریم سراغ دسته دوم .
دسته دوم مردایی هستن که الان خیلی کمن.یعنی کمتر پسری پیدا میشه که زیاد بخواد بخودش سختی بده .
این دسته از پسرا واقعا مرد هستن.مرد کار_مرد عمل_با غیرت_عاقل_با ارزش_مردی که بلده چی کار کنه_
با اراده_نفسش مصمم_اصلا هیچ چیز و هیچ کس نمیتونه مقابل نفس مصمم این مرد بایسته.یک مدیر واقعیه.لذت میبری از رفتارشون. از این همه معرفت که بهت نشون میدن یه جورایی شرمنده میشی.کم نمی یارن. عین یک کوه مقاوم و سرسختن.اون مرد غصه نمیخوره , به خدا توکل میکنه, با تکیه به معبودش پاشنشو ور میچینه, سینشو سپر میکنه, میگه الهی به امید تو.تا حقشو نگیره اروم نمیگیره .سختی میکشه ولی ارزش داره .از پا نمی یفته. (تو زندگیه روزمره نگاه کنین .درس میخونی, شب و روز سختی میکشی , کنکور میدی, قبول میشی , چقدر لذت داره از ته دلت خوشحال میشی و یا وقتی یه پست مهم بهت میدن چقدر خدارو شکر میکنی .حالا اگر پارتی داشتی این قدر خوشحال میشدی .اون موقع حس نمیکنی که خدا نگاهت کرده بنده خدا نگاهت کرده. مال همین دنیاست, زودم میگذره تازه اون دنیا هم یقتو میگیرن.......بگذریم)
این همه سختی میکشه (غصه نمیخوره) چون تکیه گاهش خدا بوده به همه چیز میرسه.خدارو با تمام وجود شکر میکنه آخه خدا نگاهش کرده خدا بنده های با لیاقتشو نگاه میکنه. به خدا نزدیک تر میشه و دیگه به مهربونی خدا شک نمیکنه.برای اطرافیانش الگو میشه یک عمر با افتخار زندگی میکنه و اون دنیاش هم مثل مرد سرشو بالا میگیره.
شاید از دید آقایون تنها عیب بعضی از خانوم ها اینکه احساساتی نمیشن به هر دری میزنی عوض بشو نیستن.انگار نه انگار .نمیفهمن یا بچن ؟
مهم اینه که اونا خودشون رو یه شیشه عسل نمیدونن که هر کسی از راه رسید انگشتی بزنه و طعم اونا رو بچشه .اونا با عقلشون تصمیم میگیرن و منطقی که حکمفرماست وراهی که درسته میرن.اسیر احساسات نمیشن(به وقتش خدای احساسات هم هستن ولی طفلک دختر نیستن)
و بعضی از این خانوما به این جمله هم اعتقاد دارن ".... دیوانگی‌ات را جشن بگیر!... زیرا در این دنیا، جایی که تمام بشریت بیمار است، عاقل شدن چنان است که به نظر دیوانه خواهی رسید."
هنوزم یک جو نجابت و خانومی اصل و نسب مونده که از دید بسیاری از افراد طرد شده ولی خیلی ها با همین ابزارها مثل شیر از خودشون مراقبت میکنن.و از طرف دیگه مردونگی واقعی هم هنوز هست که شاید از دید بعضی از خانوم ها مطرود و کهنه شده.
بنگر که چگونه هستی چون سیبی سرخ یا برگی زرد؟

 

 

محمدي

ایران متوقف نخواهد شد
تحلیل روزنامه صهیونیستس هاآرتص از بی اثر بودن قطعنامه های تحریم علیه ایران

ها آرتص یکی از مهم ترین روزنامه های صهیونیستی است. نوشته های این روزنامه عمدتا از آن جهت اهمیت دارد که بیانگر «موضع حقیقی» دولت اسراییل است. در واقع، هاآرتص به نوعی ارگان جریان رسمی در اسراییل است و مواضع آن همان چیز هایی است که مقام های رسمی به زبان نمی آورند ولی بر مبنای آنها عمل می کنند.

--------------------------

«ملتي که جوانانش با دست خالي بتوانند سوخت هسته‌اي توليد کنند خواهد توانست به قله‌هاي ديگر نيز دست يابد» اين چيزي بود که محمود احمدي‌نژاد رئيس جمهور ايران به مردم ايران گفت. اين همچنين پاسخ ايران به تصويب اجماعي قطعنامه تحريم عليه ايران نيز مي‌باشد.
تحريم‌هاي سبکي که شوراي امنيت سازمان ملل با آن موافقت کرد قرار است در اين مرحله به ايران هشدار دهد تا از هرگونه فعاليت فني يا علمي در زمينه توليد هسته‌اي براي مصارف نظامي خودداري کند. اين تحريم‌ها مي‌تواند مقدمه تحريم‌هاي سخت‌تري از جمله تحريم‌هاي فاقد گزينه نظامي شود.
در عمل اين قطعنامه ادامه فعاليت هسته‌اي ايران را متوقف نخواهد کرد. اين قطعنامه قدرت کافي براي جلوگيري از ادامه ساخت نيروگاه بوشهر يا توليد سانتريفيوژهاي غني‌سازي اورانيم را ندارد. ايران در گذشته هم مي‌دانست که چگونه مقابل چشم ناظران بين‌المللي دانش و ابزارهاي توليد توان هسته‌اي وارد کند. به نظر مي‌رسد اين سيستم روابط محرمانه لزوماً به همکاري کشورها وابسته نيست. ايران که ديروز اين قطعنامه را غير قانوني اعلام کرد مي‌تواند همکاري با آژانس بين‌المللي انژي اتمي را متوقف کند و نفس ادامه همکاري را به اهرمي براي متوقف کردن اجراي تحريم‌ها تبديل کند.
تحليل ايران اين است که مجموعه تحريم‌هايي که ديروز تصويب شد فرصت کافي در اختيار او قرار مي‌دهد تا دور از تهديد نظامي عليه خود به مذاکراتي که عملا از ماه اگوست متوقف شده بود ادامه دهد. طبق تفسير ايران قطعنامه ديروز لطمه به موضع امريکا بود چرا که ايران در همه مذاکراتي که سال جاري انجام داد خواستار تضمين امريکا براي عدم حمله به ايران بود و امريکا از دادن چنين تضميني امتناع مي‌کرد و اکنون قطعنامه سازمان ملل، حداقل فعلاً، گزينه نظامي را منتفي مي‌کند.
مشکلات بزرگي که در تدوين اين قطعنامه وجود داشت و عقب نشيني‌هايي که کشورهاي اروپايي و امريکا از سر ناچاري انجام دادند تا اين قطعنامه تصويب شود اين تحليل ايران را تقويت مي‌کند که تحريم‌هاي شديدتر با مشکلات بيشتري در تصويب روبرو خواهند شد. علاوه بر اين، ‌شبکه ارتباطات بين‌المللي ايران شامل توافق‌هاي تجاري و قرار داد فروش نفت به هند، پاکستان و ترکيه، نفوذ بسيار ايران در عراق و روابط اقتصادي و سياسي بويژه با روسيه از نظر تهران سد محکم و موثري در برابر تنبيه‌هاي شديدتر است.
در عين حال احمدي‌نژاد مي‌تواند نه تنها با تکيه بر جريان افراطي در حاکميت ايران بلکه با تکيه بر افکار عمومي ايران بر مواضع خود پافشاري کند. طبق نظرسنجي‌هايي که اخيرا انجام شده بخش عمده‌اي از مردم با اين موضع نظام موافقند که طرح هسته‌اي ايران تنها براي مصارف مسالمت‌آميز طراحي شده است و ايران در استفاده از آن کاملا محق است. اين در حاليست که در خصوص مسائل داخلي احمدي نژاد در معرض انتقاد است. انتقادي که در انتخابات شوراهاي شهر و مجلس خبرگان خود را نشان داد.

هاآرتص
24 دسامبر 2006

 

 

viski_601@yahoo.com

عشق را امتحان كن!

 اين يك ماجراي واقعي است:
سالها پيش ' در كشور آلمان ' زن و شوهري زندگي مي كردند.آنها هيچ گاه صاحب فرزندي نمي شدند.
يك روز كه براي تفريح به اتفاق هم از شهر خارج شده و به جنگل رفته بودند ' ببر كوچكي در جنگل ' نظر آنها را به خود جلب كرد.
مرد معتقد بود : نبايد به آن بچه ببر نزديك شد.
به نظر او ببرمادر جايي در همان حوالي فرزندش را زير نظر داشت.پس اگر احساس خطر مي كرد به هر دوي آنها حمله مي كرد و صدمه مي زد.
اما زن انگار هيچ يك از جملات همسرش را نمي شنيد ' خيلي سريع به سمت ببر رفت و بچه ببر را زير پالتوي خود به آغوش كشيد ' دست همسرش را گرفت و گفت :
عجله كن!ما بايد همين الآن سوار اتوموبيلمان شويم و از اينجا برويم.
آنها به آپارتمان خود باز گشتند و به اين ترتيب ببر كوچك ' عضوي از ا عضاي اين خانواده ي كوچك شد و آن دو با يك دنيا عشق و علاقه به ببر رسيدگي مي كردند.
سالها از پي هم گذشت و ببر كوچك در سايه ي مراقبت و محبت هاي آن زن و شوهر حالا تبديل به ببر بالغي شده بود كه با آن خانواده بسيار مانوس بود.
در گذر ايام ' مرد درگذشت و مدت زمان كوتاهي پس از اين اتفاق ' دعوتنامه ي كاري براي يك ماموريت شش ماهه در مجارستان به دست آن خانم رسيد.
زن ' با همه دلبستگي بي اندازه اي كه به ببري داشت كه مانند فرزند خود با او مانوس شده بود ' ناچار شده بود شش ماه كشور را ترك كند و از دلبستگي اش دور شود.
پس تصميم گرفت : ببر را براي اين مدت به باغ وحش بسپارد.در اين مورد با مسوولان باغ وحش صحبت كرد و با تقبل كل هزينه هاي شش ماهه ' ببر را با يك دنيا دلتنگي به باغ وحش سپرد و كارتي از مسوولان باغ وحش دريافت كرد تا هر زمان كه مايل بود ' بدون ممانعت و بدون اخذ بليت به ديدار ببرش بيايد.
دوري از ببر' برايش بسيار دشوار بود.
روزهاي آخر قبل از مسافرت ' مرتب به ديدار ببرش مي رفت و ساعت ها كنارش مي ماند و از دلتنگي اش با ببر حرف مي زد.
سر انجام زمان سفر فرا رسيد و زن با يك دنيا غم دوري ' با ببرش وداع كرد.
بعد از شش ماه كه ماموريت به پايان رسيد ' وقتي زن ' بي تاب و بي قرار به سرعت خودش را به باغ وحش رساند ' در حالي كه از شوق ديدن ببرش فرياد مي زد :
عزيزم ' عشق من ' من بر گشتم ' اين شش ماه دلم برايت يك ذره شده بود ' چقدر دوريت سخت بود ' اما حالا من برگشتم ' و در حين ابراز اين جملات مهر آميز ' به سرعت در قفس را گشود : آغوش را باز كرد و ببر را با يك دنيا عشق و محبت و احساس در آغوش كشيد.
ناگهان ' صداي فريادهاي نگهبان قفس ' فضا را پر كرد:
نه ' بيا بيرون ' بيا بيرون : اين ببر تو نيست.ببر تو بعد از اينكه اينجا رو ترك كردي ' بعد از شش روز از غصه دق كرد و مرد.اين يك ببر وحشي گرسنه است.
اما ديگر براي هر تذكري دير شده بود.ببر وحشي با همه عظمت و خوي درندگي ' ميان آغوش پر محبت زن ' مثل يك بچه گربه ' رام و آرام بود.
اگرچه ' ببر مفهوم كلمات مهر آميزي را كه زن به زبان آلماني ادا كرده بود ' نمي فهميد ' اما محبت و عشق چيزي نبود كه براي دركش نياز به دانستن زبان و رسم و رسوم خاصي باشد.چرا كه عشق آنقدر عميق است كه در مرز كلمات محدود نشود و احساس آنقدر متعالي است كه از تفاوت نوع و جنس فرا رود.
براي هديه كردن محبت ' يك دل ساده و صميمي كافي است ' تا ازدريچه ي يك نگاه پر مهر عشق را بتاباند و مهر را هديه كند.
محبت آنقدر نافذ است كه تمام فصل سرماي ياس و نا اميدي را در چشم بر هم زدني بهار كند.
عشق يكي از زيباترين معجزه هاي خلقت است كه هر جا رد پا و اثري از آن به جا مانده تفاوتي درخشان و ستودني ' چشم گير است.
محبت همان جادوي بي نظيري است كه روح تشنه و سر گردان بشر را سيراب مي كند و لذتي در عشق ورزيدن هست كه در طلب آن نيست.
بيا بي قيد و شرط عشق ببخشيم تا از انعكاسش ' كل زندگيمان نور باران و لحظه لحظه ي عمر ' شيرين و ارزشمند گردد.
در كورترين گره ها ' تاريك ترين نقطه ها ' مسدود ترين راه ها ' عشق بي نظير ترين معجزه ي راه گشاست.
مهم نيست دشوارترين مساله ي پيش روي تو چيست ' ماجراي فوق را به خاطر بسپار و بدان سر سخت ترين قفل ها با كليد عشق و محبت گشودني است.
پس : معجزه ي عشق را امتحان كن !

 

 

alirezamajidi@gmail.com

حرف‌هایی دیگر در مورد فیلم 300

چرا این فیلم برخورنده شد؟
علت جبهه‌گیری و واکنش‌های سریع چیست؟ چرا در حالی که اکثرا فیلم را ندیده‌ایم بمب برای آن مهیا می‌کنیم؟ مگر کم هستند فیلم‌های جدی و یا تخیلی که در آن آلمانی ، انگلیسی و آمریکایی بد داریم؟ اصلا فیلمی متوسط ، که از دید منتقدان فیلم و افراد تحصیل‌کرده ، فیلمی ارزشی نیست ، چه اهمیتی دارد؟
به گمان باید پاسخ را باید در "خودانگاره"‌مان جستجو کنیم ، آنقدر در طول سال‌ها و قرون ، ایران و ایرانی در مرتبه‌ای پایین قرار گرفته و چنان در گذرگاه تاریخ از سوی اقوام مختلف تحقیر شده است ، که روحمان حساس شده است.
خودمان با غلو کشورمان را کشور هنر و ادب و علم می‌خوانیم ، هر گاه احساس کمبودی می‌کنیم نبش تاریخ می‌کنیم و به گذشته پناه می‌بریم ، از هر رویداد فرهنگی و هنری که در آن به نوعی از ایران و تاریخش تجلیل می‌شود استقبال می‌کنیم و ذوق‌زده می‌شویم ، وقتی نمایشگاه "تمدن فراموش‌شده" برگزار می‌شود ، مثل این است که هدیه‌ای از عالم غیب برای ما فرستاده شده است.
اما در همین زمان و در علم واقع که بسیار متفاوت با خودساخته های ذهنی ماست ، عموم غربیان نظری متفاوت درباره جایگاه ایران دارند.ما با  بازتاب‌های چنین نگاه منفی‌ای هر روز برخورد می‌کنیم ، سعی می‌کنیم فراموششان کنیم ، از کنارشان بگذریم و آنها را به ناخودآگاه بفرستیم:
 می‌آییم رمان بخوانیم و کتاب پرفروش "عطر سنبل ، عطر کاج" را در دست می‌گیریم ، می‌بینیم که نویسنده آرزو داشته برخوردی ماند فرانسویان با ایرانی‌ها بشود ، می‌آییم وب‌گردی کنیم ، می‌بینیم ، لینکی داده‌اند به سایتی که عکس‌هایی از تهران در آن منتشر شده ، کامنت‌گذارها در زیر عکس‌ها با شگفتی ابراز نظر کرده‌اند که ایران و پیست ایسکی و برف؟! ، ایران و بزرگراه؟ ، ایران و فروشگاه‌های بزرگ؟ ایران و ورزش بانوان؟! پای صحبت از فرنگ‌آمده‌ها می‌نشنیم و می‌بینیم گرچه دوست ندارند از سختی‌های فرنگ بگویند ولی از برخورد فرنگی‌ها دل‌چرکین‌اند و..
درست در چنین شرایطی است که آستانه تحمل‌مان پایین می‌آید و عنان اختیار از دست می‌دهیم و با فیلمی "فانتزی و متوسط" ، برخوردی انقلابی و از سر "جوگیری" ، به اعتقاد دوستان می‌کنیم.


لیئونیداس ، پیک ایران را به چاه پرت می‌کند. پیک ایرانی می‌گوید : در هیچ جای دنیا رسم نیست ، پیک را بکشند. لئوندایس می‌گوید : اینجا اسپارتا است و نه جهان!

بدبخت ، ملتی که "هرودوت" ندارد!
در مورد تاریخ‌نگاری غربی چه می‌توان گفت؟ چرا آنها هرودوت دارند و ما نداریم؟
واقعیت این است که ایرانی‌ها ملتی بی‌توجه به تاریخ هستند. شما فقط تاریخ معاصر را در نظر بگیرید. فکر می‌کنید تا چه میزان توانسته‌ایم از اسناد تاریخی محافظت کنیم و آرشیوی از آنها تهیه کنیم؟ اصلا چیزی با عنوان "تاریخ‌تگاری علمی" داریم و آیا فن این هنر ، به صورت جدی در جایی تدریس می‌شود؟ و مهم‌تر از همه مجالی برای ظهور پیدا می‌کند؟
فکر می‌کنم دوسال پیش بود که کتابی با نام «يونانيان و بربرها» نوشته "اميرمهدى بديع" منتشر شد ، کتاب گویا پانزده جلدی است و من نمی‌دانم تا به حال چند جلدش منتشر شده است ، من فقط توانسته‌ام نیم ساعتی کتاب را در منزل یکی آشنایان ورق بزنم. گرچه انتقادهایی به این کتاب وارد است و در پاره‌ای از موراد  تعصب هم وارد داوری نویسنده شده است ولی کتاب موضوعی اساسی را مطرح می‌کند: تا چه میزان باید با تاریخ‌نگاری غربیان اعتماد کرد؟
آیا واقعا ماراتون ، سالامیس  و ترموپیل از اهمیتی که مورخان ادعا می کنند ، برخوردارند؟ جالب است که نویسنده به سبب نبود اسناد ، همواره مجبور بوده روی تتاقضات نوشته‌های مورخان تأکید کند.
البته بزرگان زیادی در مورد تاریخ ایران باستان کار کرده‌اند و نوشته‌های مورخان یونانی را مورد شک قرار داده اند ، احمد بیرشک یکی از معروف‌ترین آنها بود.


تصویری از خشایارشا در فیلم "300 اسپارتی" ساخته سال 1962

گلوله و بمب بد هستند!
شاید لفظ بمباران ، به ذات خود بار منفی‌ای القا کند. ولی واقعا بمباران گوگلی چیزی نیست ، جز راهنمایی کاربران به صفحه و سایتی که خود طراحی کرده‌ایم ، ‌پس از جستجوی یک کلیدواژه خاص.
بنابراین به اعتقاد من اگر مقصد کارمان یعنی همین سایت ، متمدنانه ، منصفانه و با پرهیز از تعصب طراحی شود و محتوایی سازنده داشته باشد ، کاری متفاوت کرده‌ایم و پیشنهاد می‌کنم به این کار بمباران نگوییم ، چون از بمب ، کارش تخریب و نابودی است ، ولی کاری که ما می خواهیم انجام دهیم "آگاهی" است.
سایت
300 the movie باید محتوایی خوب هم داشته باشد و بهترین کار این است که در آن به دو زبان فارسی و انگلیسی از تاریخ ایران باستان بنویسیم. بهتر است سایت چندرسانه‌ای باشد ، این روزها با عکس و ویدئو می‌شود کاری بهتر از متن انجام داد. اما همین کار محتاج مشارکت است ، همان کاری که ما در آن می‌لنگیم. نباید سایتی کپی‌پیستی داشته باشیم.

ویرایش ویکی‌پدیا بد نیست.
چه کسی گفته نباید ویکی‌پدیا را ویرایش کرد؟ ویکی‌پدیا یک فرهنگ‌نامه مشارکتی است. شما می توانید به صورت کاملا دموکراتیک در ذیل مدخل فیلم 300 بنویسید که این فیلم البته ، یک فیلم تخیلی است ، شواهد تاریخی چیزهای دیگری را هم نشان می دهند ، لباس ایرانیان هیچگاه به آن ترتیب نبوده و یا اینکه پاره‌ای از محققان ایرانی در مواردی تاریخ‌نگاری‌های یونانی‌ها را غلو شده می‌دانند.
کجای این کار خرابکاری است؟ اتفاقا این کار مصداق اطلاع‌رسانی و مشارکت است ، همان ارکانی که وب 2 را می‌سازند.

اعتراض ما نمی تواند چندان مؤثر باشد.
برای ارزیابی قدرت یک رسانه ، باید مخاطب آن را هم شناخت. مخاطب فیلم‌هایی در ژانر فیلم 300 هم کاملا مشخص هستند ، مسلما یک تاریخدان و محقق و یا یک منتقد حرفه‌ای فیلم از جایگاه نازل چنین فیلمی آگاه است و هیچگاه آن را فیلمی تاریخی محسوب نمی‌کند. ولی باید اعتراف کرد چنین فیلمی یا جلوه‌های ویژه خوبش برای مخاطب عام بسیار جذاب است و ناخودآگاه ، یک بیننده می تواند به سادگی رویدادهای آن را حقیقت مطلق تصور کند ، در عین حال چنین مخاطبانی هیچگاه زحمت جستجوی این فیلم را در گوگل به خود نمی‌دهند.

دکتر عليرضا مجيدي

 

 

roozitalab@gmail.com

تو چرا آمدي !؟

دوستی نادیده مرحمت فرموده ایمیلی زده و مطلبی برایم فرستاده. چند وقت بود که این مطلب را نگه داشته بودم اما دوباره اصرار کرده که منتشرش کنم. این سه نقطه هایی که می بینید جاهایی است که اسم اشخاصی به کار رفته و بنا به اخلاق اسلامی حذف شدند.

تو چرا آمدي !؟ داشتيم كم كم به خواب زمستاني مي رفتيم ،باورمان شده بود كه در منجلاب تنازع بقايي كه برايمان ساخته بودند بايد از صبح تا شب بدويم و هموطنانمان را در زير دست و پا له كنيم تا به يك ماشين ديگر برسيم و يك خانه ديگر. گردن هايمان روز به روز افراشته تر مي شد و شكم هايمان فربه تر. فربه شده بوديم و چرب و علنا سهم خود را از انقلاب مي خواستيم پست بالاتر يعني لفت و ليس بيشتر كار كمتر شهرت زياد تر چت كردن و گزارش مطبوعاتي دادن . در سمينارها اول كباب خور بوديم و به تناسب محل برگزاري سمينارها و چاق و چله اي مدير كل ها از 40 سانتي متر و60 سانتي متر ميرسيد به كباب تبريزي 1 متري ، كمي بعد جوجه كباب خور شديم كمي بعد چون تمام رگهايمان گرفته بودند و نفري يك بار لااقل كارمان به عمل قلب كشيده بود ماهي خور شديم و باز هم به تناسب سمينار ها از قزل آلا تا اوزون برون در نوسان بود . دهن لق شديم و بد گو، واژه هايمان را عوض كردند فرهنگمان را سوزاندند ، محبت گريان از ميانمان رخت بر بست و رفت در ميانمان فرهنگ خالي بندي يا همان دروغ يا همان كلاه برداي را رواج دادند و فرهنگ طلبكاري را در ازاي كوچك ترين «وظيفه» ، و سهم خواهي را. واژه ها را كمي عوض كردند و كارهاي خبيث را در قالب واژه هاي شيرين و خنده دار به خوردمان دادند.
تو چرا آمدي؟! باورمان شده بود كه حزب داريم و چند گانگي احزاب و چند صدايي ! اما با آمدنت ديديم نه همه يك حزبند چپ و راستش فرقي نمي كند! تند رو و كند رواش هم فرقي ندارد! سنتي و مدرنش هم فرقي نمي كند! اينها حتي برادر خوانده هم نيستند برادر تني اند مي بيني چگونه همه شان يك مشت شده اند تا از پا درت بياورند كدامشان از تو سهم نخواسته اند؟ كدامشان تو را به عدم حفظ اصولگرايي متهم نكردند ؟ كدامشان خود را سپر بلايت كردند ؟ بادامچيان ؟ حبيبي؟ عسگر اولادي ؟ چهره نفرت آوري مانند ...؟ انصار؟ ... كه اسمش آدم را بد جور به ياد ستار فتاحي در فيلم تا صبح مي اندازد ؟ نه هيچ كدامشان قطعا از حزب خدا نيستند ملت مدتها گوش ايستاد تا شايد بشنود يك لحظه در حقت برادري كنند، نشنيد ، زياد چشم مالاند كه شايد يك ثانيه پشتيبانيت كنند، نديد، و به وصيت حضرت روح الله خشم انقلابيش را در دل نگاه داشت تا روز موعود!
تو چرا آمدي؟! تا نيامده بودي حتي به فكرمان هم خطور نمي كرد كه يك روز صاحب مجلسي شويم كه اكثريتش روح ... را شاد كنند! باورمان نمي شد حتي اگر در قصه هاي هزار و يك شب شهرزاد قصه گو هم مي شنيديم باور نمي كرديم . هولناكي اين قصه پر غصه بيشتر از آن است كه حتي بتوان در قصه هم آن را باور كرد كه هر چه گفتي مجلس بر عكسش را تصويب كرد. به خدا اين مجلس ما نيست اين ... عصاره ملت ما راي قاطع به تو بود اينها كه اند؟ از كجا آمده اند؟ با چه كسي سر دشمني دارند ؟ اينها چرا اينقدر وقيحند و ايق قدر بي شرم؟ اصلا كلمه اي در رساي اين همه دنائت مگر مي توان پيدا كرد.
تو چرا آمدي تا بفهميم اشباح الرجال و مريضان بد كينه اي بر صندليهاي صدا و سيما تكيه زده اند كه در اخبار سراسري اين كشور و در خلاصه مهم ترين خبرها خبر ضرغامي را با شرح و تفضيلات لحظه به لحظه مي دهند و خبر شروع پشم زني گوسفندان را مي دهند و خبر آسيب پاي چپ قهرمان فنلاندي رالي تركيه را مي دهند و جشن تولد داريوش كاردان را مي گيرند و از ويتامينهاي چغندر مي گويند و آخرش اگر ضرغامي ... ميلش كشيده باشد خبر تو را هم مي گويند و اگر نه آن روز و روز هاي ديگر هيچ خبري از تو به گوش ما نخواهد رسيد و اگر از كابينه ات خبري پخش شود غير از سياه نمايي هيچ چيز ديگري نيست .
تو چرا آمدي؟! تا قبل از آمدنت فكر مي كرديم در اين مملكت اگر سياست مداري حتي عقل را فقط بو كشيده باشد نبايد با انرژي هسته اي مخالفت كند ، با آمدنت فهميديم بوي دلار شيرين تر و دلچسب تر است دلمان شكست كه اين همه در مملكت شامه هاي تيز داريم كه حتي براي بوي دلار هم جامه مي درند چه برسد به خود دلار! درست مانند سگهاي ... وآ ن قدر براي اين بوي شيرين او او كردند كه حتي رايس هم صدايشان را شنيد و به جهانيان اعلام كرد
تو را به خدا براي يكبار هم كه شده بگو عكسهايت را قاب كنند و به در و ديوار ادارات بزنند كمي در آينه تمرين ژست هاي دختر پسندانه كن! چت كن! از هيجان مسابقات فوتبال يوونتوس بارسلون جلسه هيات دولت را تعطيل كن! كوريدور ويژه براي خودت بزن طرحهاي بي در و پيكر و بي فايده و نصفه نيمه را با سر و صدا و دنگ و فنگ و رپورتاژ و تبليغ افتتاح كن ! يه چند ماه سفر نرو! بشين توي نهاد رياست جمهوري و در اطاقتو چفت و بند سفت بگذار! انرژي هسته اي ر ا ول كن يك تخت خواب توي نهاد رياست جمهوري بگذار براي خواب روزانه!
مي دانم كه يك ليسانس عاريتي نداري كه عقده تحصيلات داشته باشي و براي همين كلمات قلمبه سلمبه و مغلق بكار ببري، اما براي خدا هم كه شده يك بار كاملا دكتري و فني حرف بزن به مردم محل نده نامه هشون را نگير! بده از سالن بيرونشون كنن ! اين قدر سنگ رهبري را به سينه نزن! يك كت و شلوار حداقل يك مليوني بپوش! تو مايه پارچه هاي حرير آبي نفتي! ماشين ها رو پس بده! التماس دعا ها را گوش بكن! نه از بدنهاي ضعيف و نحيف و رنج كشيده و در خواست وامهاي يك مليونيشون ،نه التماس دعاهاي دكل هاي كت كلفتي به نام سرمايه گذاران و...
اون وقت ... ميشه نوكرت و دو دستي فرش قرمز زير پات مي اندازه و ملق مي زنه برات آخه تو شدي خاتميش ، روز نامه ها برات مي نويسن، از زيركيت ، هوشياريت،مردم داريت ، گراني هاي تقلبي و ساختگي از بين مي ره ، تو ميشي مرد اقتصاد دان، سياست شناس، عالم اجتماعي، دقيق در مسايل نظامي ، با درايت در مسايل فرهنگي چون حالا هيچ كدام از اينها نيستي ، ... خفه ميشه طرحهايي كه ارايه مي دهي مي شود يگانه را حل ملي نجات ايران چون حالا اصلا نيست! بوش خودش بهت ويزا مي دهد و مهمتر از همه اينكه تو ي آلپ اسكي مي روي !
تو چرا آمدي؟؟؟؟؟ .... تو چه چيزت به اينها مي خورد كه آمدي؟ چرا آمدي دلمون از غم تنهاييت تركيد! احمدي نژاد فكر نكردي دل ما رو هوايي مي كني! داشتيم به مردن عادت مي كرديم ! چرا بيدارمون كردي چرا اشباح الرجال رو بمون شناسوندي! عزيز دردانه كلي دل كه غير از خدا نه كسي رو مي شناسن و نه كسي مي شناستشون، بين اين همه نا مرد نگرانتيم! چرا اومدي ؟

 

 

elnaz_sahar_2000@yahoo.com

جشن سوري (چهار شنبه سوري)

سلام
در استانه مراسم سنتی چهارشنبه سوری هستیم. این مقاله را که در این ارتباط است , به شما اعضای خوب گروه میفرستم تا بیشتر در مورد مراسم غنی باستانی خود بدانیم و با اگاهی نسبت به ان بیندیشیم. هر چند بنده به عنوان سندر گروه خوبتان شناخته نمیشوم اما هدف من از ارسال این مقاله کسب شهرت در گروه نیست اگر مدیر محترم گروه مجاز نمیدانند این مقاله را حداقل به نام خودشان یا هر کس دیگری که دوست دارند در گروه پخش کنند/ با تشکر - الناز سحر خیز - 18 اسفند 85 - روز ادینه
در ضمن با اینکه این مقاله طولانی است از مدیر گروه خواهش میکنم که اجازه پخش انرا به صورت کامل بدهند و مقاله به 2 یا 3 قسمت تقسیم نشود. , و در صورت امکان این ایمیل به صورت مستقل _جدا از ایمیهای دیگر- پخش شود

جشن سوري (چهار شنبه سوري)
يک رشته از جشن هاي آريا يي از اقوام هندي , ايراني و اروپايي جشن هاي آتش است . منظور از جشن آتش جشن هايي است که با افروختن آتش جهت سور و سرور شادماني اغاز و اعلام مي شده است که از ميان آنها ميتوان به جشن سده در پايان زمستان بزرگ (10 بهمن ) جشن سوري در روزهاي آخرين سال و جشن آذرگان در نهم آذر اشاره کرد .
واژه سوري فارسي, در پهلوي به گونه سوريک صفت است و چون سور به معني سرخ و ايک پسوند صفت مي باشد . و با هم معني سرخ و سرخ رنگ مي دهند چنانکه گل سوري به معني گل سرخ است و اين جشن را جشن سوري گفته اند از آن جهت که عنصر اصلي آن افروختن آتش سرخ بوده است .
هنگام دقيق جشن سوري در پايان سال چه وقت بوده است ؟ آنکه مسلم است شب چهار شنبه نبوده .چون در تقويم و روز شماري ايرانيان , شنبه و چهارشنبه و جمعه وجود نداشته در روز شمار زرتشتي هر سال به 12 ماه تقسيم مي شده و هر ماه درست بي کم و کاست 30 روز داشته که هر روز با ذکر نام خود شناخته مي شده . آنگاه جهت حساب کبيسه , پنج روز به انتهاي سال مي افزودند و هر روز به نام يکي از گاثاها (سروده هاي حضرت زرتشت ) شناخته مي شد . و اين پنج روز را پنجه ,خمسه , پنجه دزديده و ... مي گفتند . پس در يکي از چند شب آخرسال , ايرانيان جشن سوري را که عادت و سنتي قديم بود با آتش افروزي همگاني برپا مي کردنند .اما چون اساس تقسيم در روز شماري بر آن پايه نبود که ماه را به چهار هفته با نام هاي کنوني روزها بخش کنند پس لاجرم در شب چهارشنبه آخر سال تحقيقاً چنين جشني برپا نمي شده . روز شمار کنوني بر اثر ورود اعراب به ايران باب شد و بي گمان سالي که اين جشن به شکلي گسترده برپا بوده مصادف با شب چهارشنبه شده , و چون در روز شمار تازيان چهارشنبه نحس و نا مبارک و بديمن محسوب بوده از آن تاريخ به بعد شب چهارشنبه آخر سال رابا جشن سوري به شادماني پرداخته و بدين وسيله مي کوشيدند نحوست چنين شب و روزي را منتفي کنند منوچهر دامغاني ميگويد :
چهارشنبه که روز بلاست باده بخور بساتکين مي خور تا به عافيت بگذرد

البته اين که چرا شب چهار شنبه براي چنين جشني که برگرفته از سنت ها و آداب و رسوم ايران کهن است انتخاب شده است دلايلي دارد . يکي از دليل وابسته به يک شخصيت تاريخي شيعي است که آن هم جنبه ايراني دارد , چون مختار سردار معروف عرب , کسي است که به خون خواهي امام حسين (ع) و يارانش که در کربلا با مظلوميت و شقاوت شهيد شدند قيام کرد و انتقام خون آنان را بازستاند . به موجب اين خبر مختار پس از حادثه کربلا هنگامي که از زندان آزاد شد و به خونخواهي شهداي کربلا قيام کرد و براي انکه موافق و مخالف را از هم تميز دهد و بر کفار بتازد دستور داد که شيعيان به بالاي بام خانه هاي خود آتش بيفروزند تا موافق و مخالف از هم تميز داده شوند و اين شب مصادف بود با شب چهارشنبه آخر سال و از آن به بعد مرسوم شد که ايرانيان مراسم آتش افروزي را در شب چهارشنبه آخر سال اجرا کنند .
از سوي ديگر اين پرسش پيش مي آيد که جشن سوري ايرانيان چگونه مي توانست زداينده و برطرف کننده بد بختي و نحوست شود . آتش در نظر ايرانيان مظهر روشني ,پاکي , طراوت ,سازندگي , زندگي , سلامت و تندرستي و در نهايت مظهر خداوند است . بيماريها زشتي ها , بديها و همه آفات و بلايا در عرصه تاريکي و ظلمت جاي دارند . به همين جهت است که اهريمن مظهر تاريکي و ظلمت است . به اعتقادايرانيان هرگاه آتش افروخته مي شود بيماري , فقر , بدبختي , ناکامي و همه بدي ها و زشتي ها محو و ناپديد مي شوند چون از آثار وجودي ظلمت و اهريمن هستند پس افروختن آتش به طور کنايه راه يافتن روشني معرفت در دل و روح است که آثار اهريمني و نحوست و نامبارکي را از ميان بر ميدارد . به همين جهت جشن سوري را در آخر سال برگزار کردند تا سال نو را خوش و خرم شاد کام باشند .
اما چنان چه گذشت در سال350 هجري هنوز شکل و هنگام اصلي جشن حفظ شده و موسوم به جشن سوري بوده . اما به طور تحقيق ميتوان گفت تاريخ برگزاري جشن سوري در ايران باستان از سه مرحله بيرون نيست : اول در شب بيست و ششم از ماه اسفند , يعني در نخستين شب از پنجه کوچک يا نخستين شب از ده شب و روز فرودگان . دوم اولين شب پنجه بزرگ يا پنجه وه که پنج روز کبيسه است و نخستين شب و روز جشن همسپتمدم و آخرين گاهنبار محسوب مي شود دانست . سوم در آخرين شب سال قرار داد که جشن اصلي همسپتمدم که آخرين گاهنبار و جشن آفرينش انسان است .
از علت هاي آتش افروزي مي توان به چند نکته اشاره کرد : نخست آنکه علت جشن و آتش افروزي براي جشن فرودگان است .فروهر ها به مدت ده شبانه روز از جايگاه اصلي شان در آسمان به شهر و ديار و خانِمان خود فرود آمده و ميان بازماندگان زندگي ميکنند . روز بيست و پنجم اسفند که در شب آن يعني شب بيست و ششم فروهر ها يا روان در گذشتگان فرود مي آيند و مردم تا پيش از اين موعد با دقت به رفت و روب و تميز کردن خانه و زندگي مي پردازند . گرمابه رفته و شست و شو مي کنند . پوشاک نو و تميز به تن کرده و در اتاق ها به ويژه اتاق در گذشتگان خانه نقل , نبات , شيريني , ميوه , گل ,سبزي و کتاب مقدس و شمع روشن کرده و در سفره چوب هاي خوشبو مي نهند .کدورت ها را برطرف کرده و به صلح و آشتي بدل ميکنند . به آن اميد که چون روانان فرود آمدند شاد باشند و راضي از بازماندگان و به دعا و برکت دادنشان بپردازند .
دوم يکي از واجبات و سنت هاي معمول , آتش افروختن بر سر بام ها و در کوي و برزن بوده است . جشن ده روزه فرودگان مطابق با هر جشن ديگر با افروختن آتش و نيايش هاي ويژه معمول بوده است . اما علت اصلي افروختن آتش که نشانه شادماني و ستايش اهورا مزدا و آغاز جشن بوده است و ديگر آنکه آتش راهنمايي باشد براي ارواح تا در روشنايي و فروغ آن به خانه هاي خود در آيند . البته در پشت بام در کنار آتش خوراک هاي ويژه اي نيز مي نهادند .
ايام جشن فرودگان پنج روز کبيسه سال بوده است . خود اين پنج روز ميان ايرانيان باستان آغاز جشني بسيار بزرک به شمار مي رفته که هر روز نامي داشته برابر با پنج بخش از سورده هاي زرتشت يا گاثاها .
اين پنج روز از چند لحاظ بسيار مقدس و ايام شادماني به شمار رفته اند . اول آنکه کبيسه يا بهريزک و پنج روز افزون از سال محسوب مي شد يا روز هاي گاتا که مقدس بودند . دوم ايام فرودگان يا نزول فروهر ها به شمار ميرفته اند (جشن فرودينگان) . سوم پنج روز جشن گاهنبار همسپتمدم بودند که به موجب سنت , خلقت انسان در اين روزها به مرحله عمل رسيده بود .اما چون در دوران اسلامي ايران چنانکه گذشت هفته و هفت روز هفته و شنبه و... چهارشنبه وجود داشت جشن مذبور را به چهارشنبه آخر سال در آوردند که در گاه شماري اعراب روزي نحس و بد شگون بود اين جشن را در اين شب برگزار کردند تا با شادماني و دعا به درگاه خداوند از شومي و نحسي اين روز بکاهند.
از ديگر روسومات جشن سوري ميتوان به اهداي نذور و فديه به ارواح و فروهر ها ياد کرد که بيشتر به صورت لرک (آجيل مشکل گشا يا آجيل هفت مغز ) و مراسم فال کوزه , کجاوه بازي , بخت گشائي دختران, آش نذري , کوزه شکني و … بوده نام برد که هرکدام در جاي خود بحث و فلسفه مفصلي دارد و ديگر آنکه مراسم جشن سوري در شهر هاي مختلف ايران زمين به گونه هاي متفاوت برگزار مي شده و مي شود ولي آتش در تمامي اين جشن ها رکن اصلي مراسم مي باشد.
در ذيل گوشه اي از مراسمات چند شهر ذكر ميگردد . پيروز باشيد و پاينده

رسوم مردم عامه در نواحي مختلف ايران

خراسان :
روايت مشهوري كه در باب چهرشنبه سوري وجود دارد و اكثر خراسانيها به آن معتقدند اين است كه مختار سردار معروف عرب وقتي از زندان خلاصي يافت و بخونخواهي شهداي كربلا قيام كرد براي اينكه موافق و مخالف را از هم تميز دهد و بر كفار بتازد دستور داد كه شيعيان بر بالاي بام خانه ي خود آتش روشن كنند و اين شب مصادف بود با شب چهارشنبه آخر سال و از اين به بعد بين ايرانيان مراسم آتش افروزي را در شب چهارشنبه ي آخر سال اجرا مي كنند .
خراسانيها در شب چهارشنبه سوري نزديك غروب آفتاب هفت يا سه بوته آتش در وسط كوچه و يا در صحن حياط گذاشته و براي دفع پليديها از روي آن مي پرند و مي خوانند :
زردي ما از تو سرخي تو از ما

زنهايي كه بچه كوچك وشيرخوار دارند آنها را بغل كرده و از روي آتش رد ميكنند.
پس از آن مي گذارند آتش تا آخر بسوزد زيرا خاموش كردن آتش و فوت كردن به آنرا بد مي دانند .بعد از خاكستر شدن يكي از اعضا خانواده خاكسترش را مي برد سر چهار راه مي ريزد تا باد ببرد .
پس از مراسم آتش افروزي براي دفع قضا و بلا مقداري زغال ( كه علامت سياه بختي است ) و اندكي نمك (شور چشمي) و يك سكه ( كوچكترين سكه رايج كشور-نشانه تنگدستي) را در كوزه ي سفاليني انداخته و هر يك از افراد خانواده يكبار دور سر مي گرداند و نفر آخر آنرا بالاي بام برده و آنرا به ميان كوچه پرتاب مي كند.
خراسانيها در شب چهارشنبه آخر سال كوزه هاي كهنه كه در خانه دارند را مي شكنند و كوزه ي نو مي خرند و براي تكميل عيش خود در صورت داشتن استطاعت چهار رنگ پلو درست مي كنند .((رشته پلو – ماش پلو – زرشك پلو – عدس پلو ))

مردم سروستان :
در در غروب آخرين چهارشنبه سال مراسمي بسيار ساده بر پا مي شود به اين ترتيب كه توي كوچه ها و ميدانها خرمن و خار و گون آماده را با كبريت مي افروزند وهمه با سرور و شادي از كوچك و بزرگ از روي آن مي پرند و با هر پرشي اين شعر را مي خوانند:
هاجنگ شير ، هاجنگ شير ، بالا بي شين ، پاين بي شين ، خودشير اومد رسيد.
بعضي هم مي گويند:سرخي تو از من ، زردي من از تو .

بچه ها قطعه هاي درشت زغال را با نفت آغشته سپس آتش مي زنند و چون گوي بسوي هم مي رانند ، گلوله ي آتشين ، نفير كشان سينه ي هوا را مي شكافد و به طرف دشمن حركت مي كنند ، دشمن خودش را كنار مي كند . همينكه زغال به زمين افتاد يا خاموش مي شود يا از هم مي پاشد .

مردم سيرجان :
نزديك غروب شخصي از اعضا خانواده سبوئي ر آب كرده و درون آن مقداري دانه جو و برگ سبز و يك عدد سكه مي انداخت و در حاليكه آنرا زير بغل گرفته سه مرتبه دور حياط منزل مي گشت و مي گفت ((غم بر و شادي بيا حنت برو روزي بيا)) بعد آنرا خارج از خانه يا از بالاي پشت بام به پايين پرت مي كرده . سكه را عابرين غريبه از روي زمين بر مي داشتند و جنبه صدقه داشته است .
اگر سكه را زن بر مي داشت به فال نيك مي گرفتند و مي گفتند ((زمونه به كام ماست)) و اگر مرد بر مي داشت برعكس تعبير مي كردند.
بعد از شكست كوزه در بيرون منزل بين چهار كوچه آتشي مي افروختند و كنار آن ظرف آبي مي گذاشتند و از روي آب و آتش مي پريدند. بعد با همان آب آتش را خاموش مي كردند تا بدينگونه خشم و ناراحتي را نابود كنند . پختن آش رشته در چهارشنبه سوري رسم بود و آنرا بين 5 تا 7 خانواده پخش مي كردند .
در پایان از همه شما ایرانیان عشق وطن میخواهم که هر مطلبی که مانند این مقاله میتواند در بالا بردن میزان اگاهی جوانانمان از فرهنگ اصیل ایران موثر باشد به دوستان و گروهها ارسال کنید. هر چند انتظار میرفت که رسانه های عمومی در این زمینه فعالتر عمل میکردند.

 

 

 

Mobin_s2004@yahoo.com

  •  براي دريافت مداوم مجله الکترونيکي «روزانه» بصورت ايميل، مي توانيد عضو گروه اختصاصي «مبين» شود. براي عضو شدن اينجا را کليک کنيد.

  •     دوست عزيزم اگر شما هر مطلب، دل نوشته، شعر، خبر، داستان، جوک و... داري و فکر مي کني براي اعضا گروه جالب باشه را مي توني به آدرس من (mobin_s2004@yahoo.com) بفرستي تا با نام خودت در  بخش از «مطالب ارسالي اعضا» نوشته بشه.

  •    از همه دوستان عزيزي که لطف مي کنند و براي «روزانه» مطلب مي فرستند بينهايت متشکرم. همه ايميلهايي که براي من مي فرستيد به دستم مي رسند و حتما با نام خود شما در «روزانه» نوشته خواهند شد. فقط بخاطر اينکه حجم مطالب ارسالي از طرف اعضا بسيار زياد هست، و از طرفي در نوشتن مطالب (از نظر تعداد) محدوديت دارم، لذا مطالب دريافتي در نوبت قرار گرفته و به مرور نوشته خواهند شد. اين را گفتم تا اگر مطلب شما دوست خوبم با چند روز تاخير نوشته شد، علتش را بدانيد.

  •    منتظر پيشنهادات، نظرات و خدايي نکرده انتقادادتان در مورد مجله الکترونيکي «روزانه» هستم!

  •    دوباره تاکيد مي کنم که هر مطلب و حرفي داشتيد، لطفا (!) فقط به آدرس شخصي من ارسال کنيد، مرسي! 

باقي بقايتان!

 

Copyright © 2005-2006  mobin_s2004@yahoo.com
All Right Reserved © www.mobin-group.com

Mobin_s2004@yahoo.com

Mobin_s2004@yahoo.com

 

22 اسفند / 13 مارس / 23 صفر

Mobin_s2004@yahoo.com
22 اسفند ماه هجري خورشيدي
Mobin_s2004@yahoo.com
بازرگاني خارجي در دست دولت قرار گرفت

با تصويب متمم قانون انحصار تجارت ، از اين روز در اسفندماه 1309 بازرگاني خارجي ايران در دست دولت قرار گرفت . قانون مربوط در نهم اسفند و متمم آن در بيستم اين ماه به تصويب مجلس شورا رسيده بود و رضا شاه بي درنگ آن را امضاء و دستور به اجرا آمدنش را داده
    بود . دولت وقت از دير زمان در صدد به دست گرفتن امور واردات و صادرات به منظور تنظيم اقتصاد كشور و حمايت از كارخانه هاي روز افزون نوپا بود كه انتقاد روزنامه ها از ورود كالاي بنجل و غير ضروري و نيز صدور اجناس مورد نيازمردم و ناياب شدن آنها در داخل كشور بهانه تسريع تسليم لايحه مربوط به مجلس قرار گرفت كه شايد هم به اشاره دولت دست به انتقاد زده بودند تا زمينه آماده شود.
    اين لايحه تحت عنوان تعديل تجارت به مجلس داده شد و امر واردات و صادرات در دست دولت قرار گرفت كه برپايه سياست خود آن را تنظيم و هر سال در اسفندماه مورد تجديد نظر قرار دهد. از آن زمان رسم شد كه دولت هر سال پيش از پايان اسفند ماه فهرست كالاهاي مجاز و ممنوع و شرايط واردات و صادرات در سال بعد را اعلام دارد و بازرگانان تنها بر پايه اين فهرست، مجاز به دريافت پروانه واردات و صادرات شدند .. به استناد همين قانون سازمان معاملات خارجي نيز به وجود آمد .
    سال پيش از اين (1308 ) در همين ايام قانون ايجاد كميسيون ارز و كنترل دولت بر معاملات ارزي و وارد كردن و خارج كردن طلا و نقره به تصويب مجلس شورا رسيده بود و اين كميسيون تشكيل شده بود.

 

... و به اين سادگي فرناندو كورتز مكزيك را تصرف كرد

فرناندو كورتزFernando Cortez افسر اسپانيايي 13 مارس 1519 با پانصد مردمسلح گام به مكزيك گذارد تا اين سرزمين پهناور را به نام پادشاه اسپانيا تصرف و خزائن پر از طلاي دولت آن را به كشور خود منتقل كند . در آن زمان در مكزيك دو تمدن درخشان « آزتك » و « مايا » در شمال و جنوب وجود داشت كه شهرهاي بزرگ و ابنيه باشكوه برپا داشته و داراي تقويم و قانون ، دانش و هنر بودند. پادشاه آزتك داراي يك ارتش 20 هزارنفري ثابت بود و سازمانهاي اداري كارآمد داشت. ضعف اين ارتش تنها نداشتن اسلحه آتشين ( توپ و تفنگ ) و اسب بود.
    كوربز پس از پياده شدن در ساحل مكزيك متوجه ترس سربازان خود شد و دستور داد كه كشتي ها را آتش بزنند تا اميد بازگشت وجود نداشته باشد.
    كورتز همان روز چند بومي را دستگير كرد و در ميان آنان متوجه استعداد شگفت انگيز دختري به يادگيري زبان اسپانيايي شد. وي را به همسري برگزيد تا اعتمادش را جلب كند و هفت ماه بعد از او به عنوان مترجم در گفتگوهاي خود با پادشاه آزتك ( مكزيكيهاي شمالي ) استفاده كرد.
    با اين كه پادشاه آزتك حاضر به دادن طلا به اسپانيايي ها شده بود و سپاهيان خود را از جنگ بر حذر داشته بود ، سربازان اسپانيايي به اشاره كورتز ناگهان آزتكي ها را زير آتش توپ و تفنگ قرار دادند و تلفاتي سنگين وارد ساختند ؛ زيرا كورتز باورنمي كرد كه پادشاه آزتك به اين سادگي همه خزائن خود را در اختيار او بگذارد . او تصور مي كرد كه طلا براي آزتكي ها همان ارزشي را دارد كه براي اروپائيان ..
    باهمين حمله غافلگيرانه ، كورتز مكزيك را تصرف كرد و خزائن آن را به اسپانيا منتقل ساخت . مكزيك كه ايالات غربي و جنوب غربي آمريكا از جمله كاليفرنيا و تكزاس ضميمه آن بود تا پايان دهه دوم قرن 19 از مستعمرات اسپانيا در قاره آمريكا بود . استعمار اسپانيا بر مكزيك پايان يافته ولي فرهنگ ، زبان و مذهب كاتوليك ، باقي مانده است.

 

 تاسيس بنياد شهيد انقلاب اسلامي

22 اسفند 1358 - آيت الله خميني رهبرفقيد انقلاب اسلامي درنامه‎اي امرفرمودند: «براي رسيدگي به وضع خانواده شهداي انقلاب اسلامي، همچنين آسيب ديدگان و معلولين سازماندهي شود». آيت الله خميني دربخشي ازنامه خويش فرمودند: « ملت شريف ايران مي‎داند كه نهضت اسلامي و پيروزي انقلاب اسلامي مرهون فداكاري قشرهاي مختلف ملت است كه درصف اول بايد ازشهداي انقلاب رحمة الله عليهم و كساني راكه دراين راه معلول و آسيب ديده‎اند، محسوب داشت. لهذا بايد رسيدگي كامل به خاندان شهدا و آسيب ديدگان و معلولين دراين راه چه درحال انقلاب و چه قبل و بعد ازآن به نحو احسن و با مراعات احترام آنان شود». بدين ترتيب بنياد شهيد انقلاب اسلامي تشكيل شد.

 

سالگرد شهادت سعيد طوقاني

22 اسفند 1363 - سالگرد شهادت سعيد طوقاني

از گود زورخانه ، تا بلنداي شهادت
پهلوان شهيد سعيد طوقاني ، از جمله نوجواناني بود که رمز عزت و غيرتمندي را از امام راحل فراگرفت و براي سربلندسعيد طوقاني ، سال 1348 در تهران به دنيا آمد و به لحاظ اينکه پدرش حاج اکبر ، از ورزشکاران باستاني بنام تهران بود ، در سن چهار – پنج سالگي به اين ورزش علاقه مند شد و به همراه پدر و برادران بزرگترش که آنان نيز از جمله ورزشکاران بودند ، در زورخانه حضور پيدا مي کرد .
علاقه زياد او به شيرينکاري در ورزش باعث شد تا در اين زمينه رشد بسياري کند و با ارائه نمايشهاي زيبا، همگان را متحير سازد . شش سالگي او مصادف بود با حضور بيش از پيشش در عرصه ورزش باستاني و در سن هفت سالگي در مراسمي با حضور مسئولين رده بالاي مملکتي آن زمان - سال 1356 – توانست تنها در عرض 3 دقيقه 300 دور به دور خود بچرخد و با اجراي حرکات منحصر بفرد ، بازوبند پهلواني کشور را از آن خود سازد ي دين و ميهن ، از فداي گرانبهاترين دارايي خويش ، جان ، دريغ نکرد

Mobin_s2004@yahoo.com
13 مارس ميلادي
Mobin_s2004@yahoo.com
تاسماني به نيوزيلند رسيد

«آبل تاسماني» دريانورد هلندي و مامور كمپاني هند شرقي هلند ( اندونزي ) كه به دستور مدير اين كمپاني مامور يافتن راهي از جنوب اقيانوس آرام به جنوب شيلي و ورود به اقيانوس اطلس و رسيدن به اروپا شده بود 13 مارس 1642 به جزايري رسيد كه انها را به نام ايالت نيوزيلند هلند « نيوزيلند » نا ميد. بعدا انگليسي ها آنجا را متصرف و مهاجر نشين ديگر خود كردند.
    تاسماني متولد 1603 و متوفي در 1659 نخستين اروپايي است كه به جزيره اي كه به نام او تاسماني نامگذاري شده رسيده است كه بعدا انگلستان آن راهم متصرف و ضميمه مهاجرنشين خود استراليا كرده است. تاسماني كل منطقه را استراليا كه واژه هلندي به معناي جنوبي است ناميد كه از آن زمان تغيير نيافته است.

 

تزار روسيه الكساندر دوم ترور شد

الكساندر دوم تزار روسيه 13 مارس 1881 هنگامي كه با كالسكه سلطنتي از خيابان مي گذشت با پرتاب بمب كشته شد. دو بمب به فاصله كمي از هم توسط دو نفر از دوجهت به سوي او پرتاب شده بود. وي 63 سال عمر و 26 سال حكومت كرده بود.
    الكساندر دوم جانشين نيكلاي اول بيش از تزارهاي پيش از خود درس خوانده بود و در نيمه اول سلطنت خود دست به اصلاحات مهم از جمله لغو رسم فروش زارعين با املاكي كه روي آنها كار مي كردند ( سرفدم ) زده بود كه با اين اقدام بيش از 20 ميليون « سرف » و اعضاي خانواده انان آزاد شده بودند. از اصلاحات ديگر او جدا كردن قوه قضايي از قوه اجرايي و دادن استقلال به قضات و علني كردن محاكمات بود.او با وارد ساختن يك شكست نظامي به عثماني در 1878سال شكست « كريمه » را جبران ساخته بود.
    الكساندر دوم در نيمه دوم عمر حكومت خود تغيير رويه داده بود به گونه اي كه مخالفانش او را الكساندر مرتجع مي خواندند. گروه « جنبش اراده ملي » از مخالفان او بود كه نقشه قتل وي را كشيد و به دست دوتن از اعضاي خود اورا كشت.

 

آنارشيستها نخست وزير اسپانيارا كشتند

درست يك ماه پس از قتل پتر كروپوتكينPeter Kropotkin فرضيه پرداز آنارشيسم ، پيروان او در شهر مادريد « ادواردو داتو » نخست وزير وقت اسپانيا را كه ازجلسه پارلمان به خانه اش مي رفت هدف گلوله قراردادند كه چند روز بعد در 13 مارس 1921 درگذشت. آنارشيستها «داتو» را متهم به جاه طلبي و ضد حقوق كارگران كرده بودند.

داتو

داتو

«كروپوتكين» فرضيه پرداز آنارشيسم يك شاهزاده روس بود كه بر پايه عقايد« زنو » فيلسوف و رياضيدان يوناني قرن پنجم پيش از ميلاد معتقد به كاهش هرچه بيشتر اختيارات دولت ، و سپردن اختيارات حكومتي به انجمن ها و حكومت گروهي و تامين عدالت اجتماعي ــ اقتصادي و قرار گرفتن ثروت و منابع توليد در دست جامعه بود. انتشار اين افكار كه از بعضي جنبه ها با سوسياليسم مشابهت داشت سبب شد كه در سال 1872 اورا در روسيه دستگير و زنداني كنند كه بعدا با كمك پيروانش از زندان فرار كرد و به اروپاي غربي رفت و در اينجا هم بمانند روسيه هواداران فراوان به دست آورد . پاپيوليستها و سوسياليستهاي راديكال و كساني خواهان جامعه بدون دولت بودند به او پيوستند . چون فرضيه كروپوتكين ترور را منع نمي كرد، هواداران اين عقيده در اروپا و آمريكا دست به ترورهاي متعدد زدند و چند رئيس دولت را كشتند و به همين لحاظ به آشوب طلب (آنارشيست) معروف شدند.
     كروپوتكين بعدا چون اوضاع روسيه را مساعد ترويج عقايد خود يافته بود در سال 1917 به اين كشور بازگشت ، ولي با بي اعتنايي كمونيستها رو به رو شد و گوشه عزلت اختيار كرد كه در سال 1921 به قتل رسيد و معلوم نشد كه عامل اصلي قتل وي چه كسي بوده است ..
    

 

يكي شدن اتريش و آلمان(انشلوس)

14 مارس 1938 هيتلر به اين صورت از خيابانهاي وين گذشت.

14 مارس 1938 هيتلر به اين صورت از خيابانهاي وين گذشت.

13 مارس 1938 وحدت آلمان و اتريش تامين شد و اين دو سرزمين ژرمن ها يكي شدند كه به زبان آلماني انشلوس Anschluss ( اتحاديه ) تشكيل دادند. پس از پايان جنگ جهاني اول كه منجر به از ميان رفتن امپراتوري اتريش شد ، اتريشي ها خواهان پيوستن به آلمان شدند تا به اين صورت كشوربزرگي داشته باشند؛ ولي قرارداد ورساي مانع اين كار بود . هيتلر كه خود زاده اتريش بود پس از قبضه قدرت در آلمان و پاره كردن قرارداد ورساي تمايل به يكي شدن دو كشور نشان داد كه صدر اعظم اتريش موافقت نداشت . اين صدر اعظم 12 مارس استعفا كرد و روز بعد صدر اعظم تازه كه از حزب ناسيونال سوسياليست بود يكي شدن دو كشور را اعلام داشت و يك روز بعد از آن هيتلر از وين ديدن كرد. استقبال اتريشي ها از هيتلر چشمگير بود ..وي از بالكن محل اقامتش به ابراز احساسات آنان پاسخ داد و به داخل ساختمان بازگشت . چون ابراز احساسات قطع نشد ، هيتلر بارديگر به بالكن آمد و در حالي كه اشك مي ريخت گفت كه ملت آلمان ديگر از هم جدا نخواهد شد. در پي همين نطق بود كه هيتلر برپافشاري خود به تحقق اتحاد آلماني هاي چك اسلواكي و لهستا ن افزود كه از علل جنگ جهاني دوم شد.اتريشي ها در كنار آلماني ها جنگيدند و شكست هيتلر در جنگ دوم باعث جداشدن دوباره اتريش از آلمان شد.

دختران جوان اتريشي 14 مارس 1938 در خيابانهاي وين به نظاميان آلماني كه براي محافظت از هيتلر وارد اين شهر شده بودند سلام نازي مي دهند

دختران جوان اتريشي 14 مارس 1938 در خيابانهاي وين به نظاميان آلماني كه براي محافظت از هيتلر وارد اين شهر شده بودند سلام نازي مي دهند

 

 

سلب اختيارات دكتر سوكارنو به اراده ژنرال سوهاتو

سوهارتو ــ مردي كه تنها يك نام دارد ــ يك سال پس از كودتا در13 مارس 1967 به كنگره اندونزي اشاره كرد كه همه اختيارات و عناوين دكتر احمدسوكارنو بنياد گذار جمهوري انونزي را جز لقب « پدر كشور » از او سلب كند . كنگره اندونزي ضمن سلب اين اختيارات از سوكارنو آنهارا به سوهاتو داد كه كودتاي او تا آن زمان باعث مرگ بيش از يكصد هزار اندونزيايي شده بود.
    در اين روز چند خبرنگار اروپايي به ديدار سوكارنو شتافتند تا واكنش او را نسبت اقدام كنگره اندونزي به دست آورند. دكتر سوكارنو به اين خبرنگاران چنين گفت :
    اينان ( اشاره به قدرتمداران وقت ) معناي موازنه را نمي دانند و به اهميت وجود عدالت در جامعه بي اعتناء خواهند ماند .. لذا روزي فراخواهد رسيد كه در جامعه اندونزي فاصله دارا و ندار از حد قابل قبول خواهد گذشت و آن وقت است كه اين جماعت خود را در زحمت خواهند ديد.
    پيش بيني دكتر سوكانو سي سال بعد تحقق يافت و ....

از راست به چپ : سوهارتو درسال 1966، زماني كه كودتا كرد ـ سورهارتو در سال 2002 پير و عاجز و بر كنار شده از قدرت و در معرض دهها اتهام كه با ويلچر او را حركت مي دهند.

از راست به چپ : سوهارتو درسال 1966، زماني كه كودتا كرد ـ سورهارتو در سال 2002 پير و عاجز و بر كنار شده از قدرت و در معرض دهها اتهام كه با ويلچر او را حركت مي دهند.

برخي ديگر از رويدادهاي 13 مارس

  • 1848:   انقلابات اين سال اروپا كه اتريش را هم در برگرفته بود در اين روز « مترنيخ » صدر اعظم اين كشور را مجبور به كناره گيري كرد . او پس از تسليم استعفاءنامه اش گفت كه امپراتوري اتريش هم به دنبال او خواهد رفت . تاريخ نشان داد كه چنين شد.

  • 1868:   محاكمه پارلماني ( ايم پيچمنت ) اندرو جانسون رئيس جمهوري وقت آمريكا به اتهام ناديده انگاشتن يك قانون مصوب، از 13 مارس سال 1868 در كنگره اين كشور آغاز شد.

  • 1921:   مغولستان خارجي (قسمت شمالي مغولستان ) از چين جدا شد و به نام جمهوري مغولستان اعلام استقلال كرد.

  • 1954:   ژنرال جياپ دستور حمله و محاصره دژ « دين بين فو » را صادر كرد كه به شكست فرانسه و خروج اين كشور از هندوچين منجر شد.

  • 1963:   دو جت نظامي شوروي براي سنجش ميزان آمادگي دفاعي آمريكا برفراز قلمرو اين دولت در آلاسكا پرواز اكتشافي انجام دادند و سالم به پايگاه خود بازگشتند.

  • 1973:   كاسيگين نخست وزير وقت شوروي در اين روز در اسفند 1351 براي شركت در مراسم گشايش پولادسازي اصفهان وارد ايران شد. تاسيسات پولاد سازي اصفهان با كمك شوروي ساخته شده است. قبل از جنگ جهاني دوم، ايران در صدد برآمده بود باكمك آلمان در كرج يك كارخانه پولادسازي داير كند.
        
        
        

  • 1989:   سازمان دولتي دارو وغذاي آمريكا در پي مسموم شدن چند تن از اتباع اين كشور با خوردن انگور وارداتي از كشور شيلي كه به دانه هاي آن ماده سمي تزريق شده بود دستور جمع آوري ميوه هاي محصول اين كشور و منع واردات ميوه از شيلي تا اطلاع ثانوي را اعلام كرد.

  • 1955:   پليش تركيه در استانبول به سوي علوي ها ( شيعيان ) تيراندازي و باعث مرگ 16 تن از آنان گرديد.

  • 1999:   به رغم مخالفت روسيه ، سه كشور عضو سابق پيمان ورشو ــ لهستان ، چك و مجارستان ــ به عضويت ناتو ( پيمان نظامي غرب) پذيرفته شدند.

  • Mobin_s2004@yahoo.com
    23 صفر هجري قمري
    Mobin_s2004@yahoo.com

     تولد «ابن شعار» اديب و مورخ قرن هفتم هجري قمري

    [23 صفر 593] - «ابن شعار» اديب و مورخ قرن هفتم هجري قمري ديده به جهان گشود. ازسالهاي نخستين زندگي ابن اشعاراطلاعي دردست نيست اما مسلّم است كه درسال628هجري قمري دراَربِل منصبي ديواني داشته است. به گفته ابن فوطي وي مدت 50 سال درسفرو حضربه گردآوري گزيده اشعارشاعران عصرخود و شرح حال آنان ازجمله آثاراين اديب مسلمان« تُحفَةُ الوزَرا و ذيلي برمُعجَمُ الشُّعراء مرزباني» را مي توان نام برد. ابن شعاربركتاب معجم الشّعراء مرزباني ذيلي درباره شرح حال شاعران تا سال600هجري قمري نوشته است. ديگراثراو« عُقودُ الجُمان» درشرح حال شاعران ايراني و گزيده اشعارآنان تا قرن7هجري قمري است.

     

     تشكيل كميته مهاجرت بعلت حرکت قواي روس به طرف تهران

    [23 صفر 1334] - درپي حركت قواي روس به طرف تهران عده اي ازنمايندگان مجلس شوراي ملي و رجال سياسي به قم و سپس اصفهان رفتند و كميته مهاجرت را تشكيل دادند. اين كميته ازنمايندگان استقلال طلب مجلس شوراي ملي همچون آيت الله مدس، علي اكبردهخدا و صوراسرافيل تشكيل شده بود. اين عده چون مخالف همكاري با روسها و انگليسي ها بودند و انديشه آزادي و استقلال كشوررا درسرداشتند. اقدام به ترك مجلس و مهاجرت كردند. همين امرسبب شد كه مجلس اكثريت خود را ازدست دهد و تعطيل شود. درمقابل دولت وقت درتلگرافي ازنمايندگان مجلس خواست كه به تهران بازگردند. سخنگوي كميته مهاجرت درپاسخ به دولت تأكيد كرد «مادام كه قشون روس خاك ايران را ترك نكند نمي توان درتهران انجام وظيفه كرد و بازگشت بيهوده است». كميته مهاجرت پس ازعزيمت به كرمانشاه دولتي موقت به رياست نظام السّلطنه ماني تشكيل داد ولي بعد ازمدتي برخي ازاعضاي آن بتدريج ازايران به خارج ازكشورمهاجرت كردند.

     

     

     

     

     

     

    کشکول ممتاز

    از کتاب «گنجينه جواهر» (كشكول ممتاز)

    زن مى خواهم بآنقدرى آنقدر كه پول خواهم

    پند من بيا بشنو
    كفش قد پا بستان
    دختر از گدا بستان
    مال از خدا بستان

     

     

     

     

     

     

     

    کتاب روزانه

    seringa80@yahoo.com 

    از طرف او

    آلبا دسس پدس
    ترجمه بهمن فرزانه

    رمان " از طرف او" دومين رماني است كه از آلبا دسس پدس در اينجا معرفي مي شود قبلا رمان د فترچه ممنوعه از اين نويسنده معرفي شده بود." از طرف او" بيان تجربه هاي آلساندراي ، قهرمان داستان در مواجههبا مردان و عشق است كه همسرش را كشته و در زندان گذشته خود را مرور مي كند. اولين در گيري خونين او با جنس مذكر در مدرسه اتفاق مي افتد.وقتي كه مي فهمد يكي از پسران همشاگرديش با جعل نامه هايي به نام معشوق –دختري عاشق را به سخره گرفته است.آلساندرا در حضور مسئولان مدرسه ، كلامي در دفاع از خود يا توجيه عمل خويش بر زبان نمي آورد.مادرش در پي عشقي پر جاذبه اما نافرجام –كه آن را با دخترخود در ميان گذاشته – خودكشي مي كند و او را با تصويري از عشق، نفرت از پدر و بد گماني نسبت به مردان ، تنها مي گذارد
    پس از مرگ مادر،آلساندرا به خانه مادربزرگ پدريش كوچ مي كند وپس ازجرو بحثي با پسر عمه اش بر سر فسق و فجور مادر ، خروس زيباي مادر بزرگ را خفه مي كند . با همه پرس و جوها، نه خودش مي تواند دليل كارش را توضيح دهد و نه كسي به راز اين عمل پي مي برد. با نابينا شدن پدر ، به خانه پدري برميگردد ، در دانشگاه پذيرفته و عاشق فرانچسكو مي شود.فرانچسكو، استاد دانشگاه و از مبارزان ضد فاشيسم است(اوايل دهه چهل ميلادي است و جنگ ، تمام اروپا را درگير كرده است) .آنها ازدواج مي كنند اما چيزي نگذشته كه فرانچسكو، اجبارا مخفي و پس از متي دستگير مي شود.آلساندرا به شيوه خودش از عشقش پاسداري مي كند و با آزادي فرانچسكومنتظر توجه كامل اوست.دوران پرتلاطمي است و فرانچسكو نه مي خواهدونه-حتا اگر بخواهد –مي تواند تماما به آلساندرا بپردازد.آلساندرا تصوير آرماني خود از عشق را از دست رفته مي بيند و چند بار مي كوشد كه فرانچسو را متوجه تنش هاي رواني و ذهني خود كند. فرانچسكو نمي تواند بحران رواني آلساندرا را درك كند و با كم عقل خواندن مادر او-ناخواسته-به نفرت آلساندرا دامن مي زند.بين اين برخورد و قتل فرانچسكو فاصله اي نيست.
    رمان از طرف او در واقع نمودي ازيك ذهنيت دو جنسي در يك كالبد زنانه است. آلساندرا داراي ذهني محدود اما پر تلاطم است. او پس از مرگ برادري متولد مي شود كه سخت مورد توجه پدر و مادرش بوده است وآنها مي خواهند كه او جاي برادر مرده اش را پر كند."آلساندرو براي من چيزي بود كه براي دختران همسن و سالم شيطان يه حساب مي آمد.او است كه دارد فرمان مي دهد. خيال مي كردم مي تواند مرا هم مثل آن ميز سه پايه تكان بدهد"(از متن كتاب)
    عنوان رمان ، از طرف او ، اشاره اي به رابطه ميان آلساندرا و برادر مرده اش است:روح آلساندروي سه ساله غرق شده در رودخانه ، اولين حلقه از زنجيره مرداني است كه به زندگي آلساندرا شكل مي دهد.با توصيف آلساندرو و رابطه اش با آلساندرا، نويسنده مي كوشد بر پيش زمينه هاي دو جنسي بودن قهرمان رمان تاكيد كند.اين دو جنسي بودن است كه عشق ورزي هاي مردانه را براي آلساندرا عذاب آور مي كند.آلساندرا نفرت خود از جوليانو، پسر عمه اش را با خفه كردن خروس خانه مادربزرگش نشان ميدهد. جوليانو كاري مي كند كه از نظر آلساندرا گناه كبيره است.توهين و تحقير الئونورا ،مادرش! در تمام رمان هر كس مي خواهد به آلساندرا نزديك شود فقط كافيست به مارش توجه نشان دهد و بر عكس، هر كه در حقانيت او شك يا تحقيش كند،نفرت الساندرا را خريده است.چون الئونورا ، با خودكشي اش، به مهم ترين معيار آلساندرا در زندگي تبديل مي شود و از آن به بعد عشق همراه هميشگي و برترين چيز براي آلساندرا است.دختر نوجواني كه عاشق مادرش است و به همين دليل به پدرش حسادت مي كند و از او متنفر مي شود.اين عشق، تنها اصل راهنما و معناي زندگي آلساندرا است.مادر و دختر هر دو يك راه را مي روند و اگر چه الئونورا خود را مي كشد و آلساندرا به شيوه اي مردانه ،همسرش را ، هر دو از در پيش گرفتن زندگي يي با مفاهيمي بر آمده از ذهن و مستقل از مردان ناتوانند. "از طرف اوترسيم مي كند كه الئونورا با حمله به خود به جاي در گير شدن با دنياي اطراف ، نقش زنانه خود را مي پذيرد و آلساندرا ، در طغيان هاي روح مذكر خود، به اطرافيانش حمله ميكند..
    از طرف او با ترسيم موقعيت ذهني – رواني قهرمان دو جنسي خود ، ميكوشد پيچيدگي هاي روابط زن و مرد را آشكار كند آلساندرا مي خواهد جايگاهي به جز جايگاهي داشته باشد كه جامعه مردانه برايش در نظر گرفته است.اما رمان در نهايت – به ناتواني زنان از ساختن دنياي مختص به خويش و مستقل گواهي مي دهد و همين ، مرز بين رمان از طرف او وادبيات فمينيستي است.
     

     

     

     

     

     

    طنزانه
    طنزگويه هاي اجتماعی «روزانه»

    ترك اعتياد اينترنت در سه مرحله


    1- اكانت شبانه تهيه كنيد.

    2- شبها بخوابيد.

    3- يك نفس عميق بكشيد.

    اگر روشهاي فوق را به دقت و بطور كامل انجام داده باشيد، اكنون اعتيادتان به اينترنت از بين رفته، در غير اين صورت برگرديد و با اعتماد به نفس كامل روشهاي سه‌گانه فوق را مجدداً و اين‌ بار با دقت بيشتري بكار بنديد، قطعاً نتيجه خواهيد گرفت.
    خودمان از اين روش استفاده كرده و شاهد نتايج شگرفش بوده‌ايم.
     

     

     

     

     

     

     

    مسائل زندگي
    کار، مُد، سلامتی، رموز موفقیت و ...

    مردمان

    پارادوكس زندگي

    پارادوكس (مهمل نما) در واقع به آنچه كه تناقض آميز، باور نكردني و خلاف انتظار باشد اطلاق ميگردد. آنچه كه بنظر درست مي آيد اما غلط است و يا بالعكس. پديده پارادوكس در علم هندسه، فيزيك، روانشناسي، فلسفه، اخلاق، علوم اجتماعي و منطق همواره مورد بحث بوده است. پارادوكس بصري را ميتوانيد در تصاوير زير مشاهده كنيد:

     

    اما پارادوكس اجتماعي و فرهنگي نيز به همان اندازه تصاوير فوق عجيب و غريب و ماهيتي دوگانه دارند. پارادوكسهاي اجتماعي و فرهنگي كه بصورت آموزه هاي اخلاقي به افراد جامعه توصيه ميگردند در متن زندگي و جامعه مصداقي ندارند. در واقع ميان ارزشها و نمود ارزشها تناقض وجود دارد. براي مثال به پارادوكسهاي زير توجه كنيد:

    1- پاداش با ميزان تلاش و كوشش شما رابطه مستقيم دارد. و يا مثل معروف: "نابرده رنج گنج ميسر نميشود." اما آيا اين گفته با واقعيات زندگي همخواني دارد؟ افراد زحمتكش بسياري وجود دارند كه تمام عمر كار ميكنند و زحمت ميكشند اما در بدترين شرايط زندگي ميكنند. در مقابل افراد تن پرور و بي كفايتي وجود دارند كه در ناز و نعمت بسر مي برند بدون آنكه براي دستيابي به رفاه تلاشي نموده باشند. نمود واقعي اين مثل ميتواند چنين باشد: "نابرده گنج، گنج ميسر نميشود."

    2- خوبها بر بدتها پيروز خواهند شد. اگر فقط صفات صداقت، عدالت و جوانمردي افراد خوب را مد نظر قرار دهيم به روشني درخواهيم يافت كه خوبها بازنده اصلي بازي زندگي هستند جايي كه دروغگويي، بي عدالتي و ناجوانمردي در آن موج ميزند و غالب است. نمود واقعي آن در جامعه چنين است كه بدها با دروغگويي، نيرنگ، رياكاري، بي انصافي و تقلب بر خوبها چيره ميشوند.

    3- علم بهتر است يا ثروت؟ پاسخ: علم. بله پول چرك دست است و علم اندوخته جاودان. البته مسلما علم بهتر و برتر از ثروت است اما براي زندگي و ارتزاق خير. براي عالم شدن هم به پول احتياج است. اما براي ثروتمند شدن شايد زياد هم نيازي به علم نباشد.

    4- از نظر پدر و مادر ها فرزند خوب بچه اي است كه هيچ چيز نخواهد، اعتراضي نكند، اگر در سرش هم زدند صدايش در نيايد، روي حرف بزرگتر ها هم حرف نزند. اما همين پدر و مادر ها و كلا مردم زماني كه ميخواهند چنين بچه اي را توصيف كنند وي را كمرو، بي دست و پا و بي عرضه معرفي ميكنند. اين پارادوكس در بزرگسالان نيز صادق است. عكس اين موضوع نيز عينيت دارد. در اجتماع افراد پررو، كلاهبردار، دروغگو و زورگو را مذمت ميكنند اما برخي اوقات آنها را زرنگ، باهوش، شجاع و با عرضه معرفي كرده و يا به تصوير ميكشند. در فيلمهاي اكشن قهرمان فيلم كسي ست كه بيشتر ميكشد، بيشتر فريب ميدهد و بهتر زنان را اغوا ميكند. در روزنامه ها و نشريات از سركرده باندهاي تبهكاري يك قهرمان ميسازند.

    5- ارزش افراد به شخصيتشان است و بس. اما در عمل ثروت، جذابيت و زيبايي ظاهر، جايگاه اجتماعي، شهرت، نسبت خانوادگي، مارك لباس و مدل اتومبيل افراد است كه نخست مورد ارزيابي قرار ميگيرد.

    6- هر آنچه كه شما در برابرش مقاومت ميكنيد، آن نيز بيشتر در مقابل شما ايستادگي ميكند. هر اندازه كه از افراد و موقعيتهايي كه از آنها گريزان هستيد اجتناب ورزيد بيشتر بسمت شما جذب ميگردند. و بالعكس.

    7- از هر دستي كه بدهيد از همان دست پس ميگيريد. اما ممكن است شما بسيار نوعدوست و خير خواه باشيد اما ديگران نسبت به شما خيانت كار، قدر نشناس و جفا كار باشند. كه معمولا هم چنين است.

    8- پارادوكس دوري و دوستي و از دل برود هر آنچه از ديد رود.

    9- پارادوكس زمان: هنگامي كه ميخواهيد زمان كند بگذرد سريع تر سپري ميشود و بالعكس.

    10- در ازدواج در عين حالي كه بايد با هم يكي باشيد، بايد از هم جدا و مستقل باشيد .
     

     

     

     

     

     

     

    ستون آزاد

    هفت انگيزه براي فتح مريخ


    انگيزه نخست: همانندي مريخ و زمين
    در آغاز مطلب جالب است بدانيد كه سياره ي سرخ داراي آب يخ زده در دو كلاهك قطبي است.همچنين مدارك علمي در دست دانشمندان گواه آن است كه در روزگاران دور و شايد در دوران اخير، آب به شكل مايع بر سطح آن جاري بوده است.نشانه هاي فرسايش در شيب كوه ها و دهانه هاي آتشفشاني در مريخ كاملا يادآور پديده هاي جغرافيايي در زمين است و اين ها همه نشانه هايي است از اين كه اين سياره ي خاموش، روزي زنده و باطراوت و شايد پذيراي حيات فرا زميني بوده باشد.
    در اين تصوير كه توسط مدارگرد نقشه بردار سراسري مريخ گرفته شده،رسوباتي را مشاهده مي كنيد كه كاملا مانند پديده هاي سطح زمين است.
    و حال داده هايي كلي درباره ي كره ي مريخ يا بهرام.يك روز در اين سياره برابر 24.5 ساعت و اندازه ي آن يك سوم زمين است.البته نگران كوچك بودن آن نباشيد چون سطح مريخ برابر سطح 7 قاره ي خشك بر روي زمين مي باشد! جاذبه ي آن نيز حدودا 3 مرتبه كمتر از سياره ي خودمان است.البته اين كشش براي راه رفتن بر روي سطح مريخ بس است.توجه داشته باشيد كه اين جاذبه ي كم، برتري بزرگي براي موشك هاي فضايي است بدين گونه كه با كم بودن سرعت گريز، پرواز موشك از سطح مريخ با صرف انرژي كمتر و در پي آن با هزينه ي كمتري انجام خواهد شد.يقينا مانند اين پديده را در ماه نيز مشاهده كرده ايد، وقتي كه آپولو ماه را به مقصد زمين ترك كرد، انرژي كمتري به كار برد تا پرتاب از سكوي پرواز در زمين.
    جاذبه ي كمتر در مريخ مزاياي ديگري هم دارد. براي نمونه، ترابري مصالح براي شهر سازي در مريخ آسان تر خواهد بود.فوايد زندگي در اين شرايط هنوز ناشناخته است ولي پيش بيني مي شود كه اين مساله براي بهبود ورم مفاصل و درد كمر سودمند واقع شود.شايد در آينده به جاي چشمه هاي آب گرم سرعين، به بكارگيري پيرامون مريخ براي درد مفاصل متوسل شويم! همچنين پيش بيني مي شود كه نوزادان زاده شده در مريخ بلندقد تر از ما خواهند بود. پس بهتر است هيچ گاه با پسر عموي مريخي خود بسكتبال بازي نكنيد!
    همانندي ديگر مريخ با زمين در حركت دوراني اين دو سياره است. مقدار انرژي گرمايي كه به مريخ مي رسد تا اندازه اي با زمين يكسان است و اگر اين سياره داراي جوي فشرده تر مي بود؛ بي گمان آب و هوايي همانند زمين داشت. دماي بهرام هم اكنون بين 140- تا 20 درجه ي سانتيگراد مي باشد.با وجود اين سرما، هنوز هم مريخ بهترين مكان براي آدمي به شمار مي آيد، البته پس از زمين!

    انگيزه دوم: راز هاي پنهان در سياره ي سرخ
    با همانندي هايي كه اشاره شد بعيد به نظر نمي رسد كه حيات باكتريايي يا چيزي همانند آن در بهرام موجود باشد.برخي بر اين باورند كه وايكينگ آثاري از حيات را در سال 1976 به زمين مخابره كرده است.برخي نيز مدعي اند كه ما شواهدي از حيات را در شهاب سنگ هايي كه از مريخ آمده اند يافته ايم.مريخ پيماها نيز به نوبه ي خود در اين راستا پژوهش كرده اند ولي بي گمان تنها راه براي اطمينان كامل، فرود آدمي بر سطح مريخ خواهد بود.تمام دانشمندان در اين موضوع هم فكر هستند كه توانايي آدمي در مشاهده ي كلي سطح مريخ و گزينش محل آزمايش و موشكافي داده ها با ربات ها قابل سنجش نيست.با كشف حيات در مريخ ما مي توانيم پاسخ بزرگترين سوالات آدمي را بيابيم. پرسش هايي از قبيل: آيا ما در جهان تنها هستيم؟ به راستي بنياد و ريشه ي حيات چيست؟ شرايط مناسب براي نجات حيات در كيهان چه مي باشد؟
    مطالعه ي بهرام از ديدگاه زمين شناختي هم بسيار جالب خواهد بود. بي گمان سطح مريخ بسيار كهن تر از سياره ي ماست؛كه اين مطلب به شناخت چگونگي رشد و تغيير سيارات كمك شاياني خواهد نمود.افزون بر آنكه عوارض موجود بر سطح مريخ بسيار شگفت انگيز تر از زمين ماست زيرا كه بزرگترين دره ها و آتشفشان هاي موجود در دستگاه خورشيدي، در سياره ي سرخ جاي گرفته اند.

    انگيزه سوم: كمك به همبستگي زمين
    فتح جهاني مريخ خواهد توانست دروازه اي نو به سياست كشورها بگشايد.البته اين درست است كه هم اكنون زمين ما آرمان شهر شاعران نيست و شوربختانه، سياست جنگ هنوز هم جريان دارد. ولي اگر خوب بيانديشيد، آدمي هيچ گاه به اندازه ي حال مستعد چنين رخدادي نبوده است.كشور هاي جهان قابليت آن را دارا هستند كه با همكاري مشترك، دروازه هاي فضا را بر روي آدمي بگشايند.براي نمونه، ايستگاه فضايي جهاني مي تواند نمونه اي از اين توان بنهفته باشد. تصور كنيد كشمكش هاي جهاني پايان يابد و دستيابي به مريخ يك هدف جهاني گردد. نه تنها هدفي براي آمريكا،روسيه يا كشورهاي ديگر، بلكه هدفي والاتر براي تمامي نوع بشر. حتي اگر فتح نخستين به دست يك كشور انجام گيرد باز هم مريخ براي همه ي انسان هاست.به دليل شرايط خاص مريخ، محدوديت هاي ديرينه ي زمين در آنجا دستورفرما نخواهد بود. كيست كه بتواند مانع كوچ زمينيان به مريخ گردد؟ چه بسا حتي مفهوم كشور ، تنها ويژه ي سياره ي خودمان باشد و مفهوم نگهداري قلعه و سلطنت به تاريخ بيپوندد. پس چه زيباست كه همگي انسان هاي جهان، دست در دست هم دهيم به مهر، مريخ خويش را كنيم آباد!

    انگيزه چهارم: ارزش اقتصادي
    سياره ي مريخ از ديد اقتصادي هم بسيار گرانبهاست.اگر سطح آن را در نظر بگيريم؛ مريخ با مساحت 144 تريليون متر مربع به همان اندازه داراي فضاست كه زمين خشكي دارد.مزاياي چنين زمين گسترده اي از جوانب گوناگون كاملا روشن است.مي توانيد از پدربزرگتان بپرسيد كه در گذشته زمين متري چند بوده و آن را با قيمت روز بسنجيد!ولي جداي از شوخي، به راستي اين زمين بكر در مريخ، از ديد سكونتي، صنعتي، اقتصادي و مانند آن، بسيار پربهاست.
    نمايي از آيدا 243 ،در سمت چپ و ماه كوچك آن داكتيل، در سمت راست كه توسط كاوشگر گاليله ي ناسا كشف شد.
    همچنين اين سياره داراي مقدار قابل توجهي دوتريوم مي باشد.دوتريوم يك ايزوتوپ پايدار هيدروژن است كه يك ميلي ليتر از آن انرژي برابر 20 تن زغال سنگ ايجاد مي كند.در مريخ مقدار قابل توجهي هم فلزات كمياب همانند پلاتينيوم، زر و نقره موجود است.ترابري اين مواد از مريخ به زمين آسان خواهد بود.البته خرده سيارات اطراف بهرام نيز بسيار باارزش هستند. براي نمونه داكتيل، ماه خرده سياره ي آيدا، با قطر 1.4 كيلومتر ،از تمامي آهني كه آدمي تاكنون در كره ي زمين بهره گيري كرده، بيشتر آهن دارد
    جالب است بدانيد كه داكتيل نخستين ماه يك خرده سياره بود كه كشف گرديد و كاوشگر گاليله آن را براي نخستين بار در سال 1993 يافت.منابع طبيعي اين خرده سيارات مي تواند در نزديكي مريخ استخراج گردد و با هزينه اي اندك از اين سياره به زمين فرستاده شود

    انگيزه پنجم: مكان سياره
    مي دانيم كه از ديد مسافت، بهرام نخستين سياره پس از زمين در دستگاه خورشيدي است و به طور تخميني، نزديك به زمين به شمار مي آيد.همچنين آن قدر به خورشيد نزديك هست تا از نور و گرماي آن بهره مند گردد.البته به اندازه ي كافي هم از خورشيد دور هست تا از دگرگوني هاي گرمايي خورشيد در امان بماند زيرا كه ما هنوز كاملا از چرخه ي دراز مدت گرمايي خورشيد آگاه نيستيم و در صورت بروز خطر براي زمين، مريخ مي تواند پناهگاه خوبي براي آدميان باشد.

    انگيزه ششم: خانه ي دومي براي آدمي
    مريخ مي تواند يك نقشه ي پشتيبان براي نگهداري نسل آدمي در مواقع خطر باشد.با مطالعه ي تاريخ حيات بر سطح كره ي زمين مشاهده مي كنيم كه هر چند ميليون سال، گونه هاي حيات بدست شهاب سنگ ها و عوامل طبيعي ديگر تهديد شده اند.يك سيارك با قطر داكتيل كه در مورد چهارم اشاره كردم توانايي آن را داراست تا ما را براي هميشه از سطح زمين بزدايد.با نگرش بر آنكه زمان وقوع چنين فاجعه اي پيش بيني كردني نيست؛ بهتر است خانه ي دوم خود، يعني سياره ي سرخ را براي روز مبادا آماده سازيم.
    فرود آدمي بر سطح مريخ در آينده ي نزديك، چندان دور از ذهن نيست.ولي پرسش اينجاست كه آيا اين مهاجرنشين قادر به برآوردگي همگي نياز هاي خود خواهد بود و يا اينكه وابسته به سياره ي مادر، يعني زمين، باقي خواهد ماند؟ البته زماني فرا خواهد رسيد كه مردمان مريخ براي نيازمندي هاي نخستين براي ادامه ي زندگي ديگر متكي بر زمين نخواهند بود.ولي آيا اين بدان معناست كه حيات با همه ي شگفتي ها و گوناگوني هاي بي مانندي كه در زمين مي شناسيم در مريخ وجود خواهد داشت؟ ممكن است بتوانيم خوراك مورد نياز خود را در گلخانه هاي مصنوعي كشت كنيم ولي به راستي پرندگان، آبزيان، حيوانات وحشي،رود هاي خروشان و اقيانوس هاي مواج چه مي شوند؟! آيا ما محكوم به ترك اين شگفتي هاي زمين هستيم؟ شايد خير! اينجاست كه طرح زميني سازي مريخ مي تواند فروغ اميدي باشد براي نگهداري زيستگاه ها و شايد گسترش آن در گيتي.
    زميني سازي مريخ، فرآيندي تدريجي خواهد بود .در اين تصوير تكامل اين فرآيند را در چهار مرحله مشاهده مي فرماييد.در انتهاي فرآيند زميني سازي، مريخ ديگر سياره اي سرخ نخواهد بود و مانند زمين آبي رنگ خواهد شد.
    همانگونه كه از نام آن برميايد ((زميني سازي)) طرحي بلند پروازانه براي همانند ساختن پيرامون بهرام يا هر سياره ي ديگر به زمين است.اين ايده نخست بدست اخترشناس و مروج علوم نامي، كارل ساگان مطرح گرديد.طرز كار آن بدين گونه است كه آينه هايي در مدار مريخ قرار خواهند گرفت و نور خورشيد را بر سطح سياره متمركز خواهند نمود.با گرم تر شدن سياره، يخ هاي موجود در آن ذوب مي گردد و با پايه ريزي شدن جوي فشرده تر، محيطي دلخواه تر براي آدمي به ارمغان مي آورد.البته اجراي چنين كاري از ديد مهندسي بسيار پيچيده و با پيشرفت آهسته و تدريجي خواهد بود.

    انگيزه هفتم: چالشي براي آدميان
    بي گمان فتح و اسكان در سياره ي سرخ، دشوارترين كاري خواهد بود كه آدمي تاكنون با آن دست و پنجه نرم كرده است؛ درست همانند ساخت پل هاي سترگ يا آسمان خراش هاي بلند بالا، تسخير مريخ نيز چالشي بزرگ براي آدمي و نمود رشد و پيشرفتي شگرف براي اين گونه به شمار مي آيد.روياي زندگي در مريخ ديگر يك داستان علمي تخيلي نيست و ما مي توانيم با فناوري امروز كار را آغاز كنيم.به نظر من، حتي اگر شش انگيزه ي پيشين وجود نداشت، تنها همين يك انگيزه كافي بود براي تسخير اين سياره! ما مريخ را فتح خواهيم كرد نه تنها براي سود جستن از منابع و فوايد آن، بلكه براي دشوار بودن و رويايي بودن آن، تا نشان دهيم كه آدمي تواناست تا مرزهاي گيتي را درنوردد و فهم و بينش خود را در سراپرده ي هستي گسترده سازد.به اميد آن روز...

     

     

     

     

     

     

     

     

    ستون آزاد

    خانواده احمدي نژاد
    مرد معروف فاميل

    مردم آرادان، ساکت و آرام در دامنه کوه هاي بلند سمنان چشم و ديده تنگ مي کنند تا در اين تمرکز نگاه خويش، بتوانند جمعيت کوچکي که در امتداد نگاهشان رخت سفر بسته است را شناسايي کنند و شناسايي مي کنند;
    قرآن خوان قدر محله که ماه رمضان هر سال خانه اش پر از صداي کودکان قرآن آموز بود، اينک همه کودکان ريز و درشت خانواده خويش را شال و کلاه به تن کرده است تا براي هميشه از آرادان به تهران کوچ کنند.
    اهالي روستا آنگاه که مرد آهنگر را به همراه خانواده تقريبا پرجمعيت اش، با سلام و صلوات و دعاي خير بدرقه مي کنند شايد هرگز به ذهن شان خطور نمي کند که روزي بايد بازگشت کودک يک ساله اين خانواده رهسپار را با سلام و صلوات به انتظار نشينند.
    اکنون 49 سال از آن روزهاي هجرت گذشته و آن کودک يک ساله مهاجر اينک بر کرسي رياست جمهوري ايران نشسته است.
    محمود احمدي نژاد سال 1335 در روستاي آرادان شهرستان گرمسار گريه تولد سر داد و يک سال بعد به همراه خانواده اش عازم تهران شد تا گريستن ها و خنديدن هاي پس از آن يک سال کوتاه را به همراه خانواده اش در کوچه پس کوچه هاي شرق تهران سپري کند.
    هنوز لباس رياست جمهوري ايران به قامت اش ننشسته بود که با قباي شهردار تهران پشت ميز مصاحبه با اصحاب خبر خبرگزاري مهر نشست تا خود را «آهنگرزاده اي از روستاي دورافتاده» معرفي کند که پدرش نيز دار فاني را وداع گفته است. اما چند صباحي که از نشستن او بر نهمين صندلي رياست جمهوري ايران گذشت، خبر فوت پدر بزرگوارشان صدرنشين خبرهاي ايران و جهان شد و چه بسا بسياري از دوستداران و دوستان هم فکر و غيرهم فکر را نيز به همراهي و همدردي اين غم عظيم در کنار خويش داشت چرا که ملت ايران اساسا ملت بي منت پاس داشتن احساس است و به گاه ديده تر شدن هر آن کس که هم نوع اوست، ابتدا ديده تر مي کند و سپس شانه به شانه با او که لباس سياه عزا به تن کرده است به سوگواري مي نشينند که اين البته رسم اخلاق است.
    محمود احمدي نژاد به ساير سياستمداران ايران که به گاه نشستن بر مسند قدرت، صف طولاني از گذشتگان نام آشناي خود را پشت سر گذارده اند، هيچ شباهتي ندارد، و تفاوت آشکارش نيز همين است، براي شناختن و شناسايي شجره نامه و عقبه فاميلي و خانوادگي روساي دولت هاي پيشين يا هر شهره و شهير ديگر اين ديار کافي است تا صفي از پيشکسوتان خويشاوند آنان در صفحه ذهن و خيال و يا نمايشگر ديجيتال جست وجوگر دنياي مدرن اينترنت ثبت شود اما براي رئيس دولت فعلي چنين نيست، اگر چه آنجا پيش از مشهور شدن افراد ردي از گذشتگان مشهورشان نيز ديده مي شد، اينجا پس از مشهور شدن رئيس جمهور است که نام هاي ديگري با اين اسم فاميلي به شهرت مي رسند و در واقع او اولين مرد مشهور فاميل است.
    يعني پس از آن که محمود احمدي نژاد دوران تحصيل خود را در يک خانواده هفت نفره، در مدارس سعدي و دانشمند تهران پشت سرمي گذارد و سپس در سال 1354 وارد دانشگاه علم و صنعت مي شود تا تمامي دوره تحصيلات عاليه تا دکترا را در همان دانشگاه سپري کند تقريبا هيچ احمدي نژاد ديگري در پست هاي کليدي يا هيات هاي علمي و دانشگاهي داخلي و خارجي، نامش به گوش ايرانيان آشنا نبود.
    بدين ترتيب همان دانشجوي پرتحرک دانشگاه علم و صنعت که سال هاي قبل از انقلاب در مجالس مذهبي و سياسي و دانشجويي عرض اندام کرده بود، پس از آن نيز در سال هاي جنگ و پس از جنگ در غرب کشور و تيپ ويژه سپاه پاسداران به گونه اي ديگر وارد ميدان شد.
    از همان سال ها ديگر چفيه روزهاي جبهه و جنگ را با خود به تمامي عرصه هاي اجرايي آورد و در کسوت معاون و فرماندار ماکو، خوي و استاندار اردبيل ايفاي نقش کرد تا اين که بالاخره در پست جدي تري نامش بيشتر از هميشه بر زبان ها جاري شد.
    ارديبهشت ماه 1382، اعضاي دوره دوم شوراي شهر تهران، محمود احمدي نژاد را به عنوان شهردار پايتخت برگزيدند.
    در همان دوران نام داود برادر بزرگ احمدي نژاد که او نيز عضو سپاه و نيروي انتظامي بوده است به حوزه هاي رسانه اي کشيده شد. داود اگر چه بزرگ تر از فرزند چهارم خانوده (محمود) بود اما برادر را در پست و مسئوليت بزرگش همپا بود و همراه، تا آنجا که در دوره شهرداري برادر که نام سپاه به عنوان پيمانکار بسياري از پروژه هاي شهري پاي تابلوهاي برپا شده در سطوح مختلف شهري ديده مي شد، داود احمدي نژاد نيز به عنوان مجري برخي از اين طرح ها از جمله ميدان نور وارد عرصه خبري شد و البته اين حکم رسمي برادر کوچک تر بود که برادر بزرگ تر را به عنوان رئيس دفتر بازرسي نهاد رياست جمهوري، جدي تر از گذشته وارد ميدان کرد. سومين احمدي نژاد نيز از همين خانواده هفت نفره پاي به ميدان گذاشت و او خواهر اين دو برادر بود. پروين احمدي نژاد آنگاه که معلم دبيرستان دخترانه اي در شهرک شهيد محلاتي تهران بود، شايد شاگردانش هم نمي دانستند که او پس از برادران اينک سومين احمدي نژادي است که خود را براي ورود به عرصه عمومي آماده مي کند، تا آن که بالاخره نام و عکس او در کنار ليست انتخاباتي حاميان رئيس جمهور که عنوان رايحه خوش خدمت را نيز بر صدر ذيل شعارهاي تبليغاتي شان حک کرده بودند، بر ديوارهاي شهر تهران خودنمايي کرد و درنهايت در ارديبشهت ماه سالي که در راه است پروين نيز بر کرسي سبز شوراي شهر تهران مي نشيند; همان مکان سرنوشت سازي که ابتدا برادر را به عنوان شهردار برگزيدند تا در پس نام اش اينک خوهر نيز سهمي برده باشد.
    به هر کجا که مي شد سرک کشيدم تا بيش از اين احمدي نژادها، کسان ديگري را نيز بتوان يافت و از عملکرد گذشته و چشم انداز آينده شان گفت و نوشت اما آن چه به دست آمد همين بود و اين که رئيس جمهور دو پسر و يک دختر هم دارد که دختر و پسر اولش مهدي، هر دو دانشجوي اند و پسر کوچک اش هم روزهاي دبيرستان را پشت سر مي گذارد. اگر چه همسرش گهگاهي در سفرهاي خارجي، احمدي نژاد را تنها نمي گذارد اما نامي از او نيافتم جز عکسي از سفرش به مالزي، آنگاه که شانه به شانه با همسرش به ديدار پادشاه رفته اند.
    در اين ميان يک رابطه فاميلي ديگر نيز به چشم مي خورد. سردار احمدي مقدم فرمانده نيروي انتظامي که باجناق رئيس جمهور است. بدين ترتيب از اعضاي فاميل نزديک رئيس جمهور ايران اگر نامي و نشاني در تاريخ سياسي ايران نباشد و ما نيز عادت کرده باشيم به اين که مردان سياست را با عقبه فاميلي نامدار و معروفي بشناسيم، اين بار اما تاريخ را به گونه ديگري بايد ورق زد يعني به جاي آن که دنبال سلسله خويشاوندي رئيس جمهور باشيم بايد خود احمدي نژاد را سرسلسله بدانيم و در پس آن پي نام هايي که به ميدان مي آيند، برآييم. شايد از همين روي است که حسين احمدي نژاد پسرعموي رئيس جمهور بقال پير روستاي هفت هزار سکنه آرادان به خبرنگار لوموند فرانسه مي گويد: «از کودکي معلوم بود که محمود آدم مهمي مي شود.»

    منبع: چلچراغ

     

     

     

     

     

     

     

    تبريک روزانه

    faranegah@gmail.com 

    با سلام
    از اين به بعد در نظر داريم يک قسمت در روزانه به عنوان تبريک روز تولد افراد و سالروز ازدواج متاهلین گرامی اضافه گردد امیدوارم از این ایده استقبال گردد.
    بدين صورت که هم در روزانه تبريک گفته شود و هم يک پيام تبريک به ايميل افراد فرستاده شود.
    ضمنا افراد می توانند مشخصات دوستانشان را هم ارسال نمایند. لازم به ذکر است این اطلاعات اختیاری می باشد
     

    نام :

    نام خانوادگی :

    جنسیت :

    محل سکونت :

    هجری شمسی

    روز تولد :

    ماه تولد :

    سال تولد :

    میلادی

    روز تولد :

    ماه تولد :

    سال تولد :

    وضعیت تاهل :

    ID yahoo :

    Email :

    نوع فعالیت :

    عکس دوران کودکی :

     

    سالروز ازدواج

    روز :

    ماه :

    سال :

    لطفا اطلاعات را به آدرس faranegah@gmail.com ایمیل نمایید.
    با تشکر
     

     

     

     گروه اینترنتی مشکان

    Text Link Ads