درچندین سایت پرسیده ام اما نه درج کردن نه جوابی...دادند. نمیدانم چرا؟...حالا بازم از شما میپرسم شاید که شما به اینجور نوشته ها عنایت کنید........حرف من ویلچر نشین این
است که....معلولیت سختره یا زندگی کردن وپیوند بستن با یک یا با جماعت معلول؟؟؟

معرفی کتاب فیزیک از آغاز تا امروز

کتابی برای همه ی نسلها و همه ی کتابخانه ها

http://www.ibna.ir/vdci.zayct1ayrbc2t.html

http://cph-theory.persiangig.com/pdfebook.htm

در این کتاب نقش دانشمندان ایرانی در زیر ساخت فیزیک کلسیک بررسی شده است

سلام مبین جان
یادمه چند شماره پیش تو یکی از روزانه هات در قسمت سخن مبین انتقاد شدیدی داشتی نسبت به تبلیغات سایت بلاگفا...اونجا در مورد یه مطلبی اظهار نظر کرده بودی که چرا این سایت تبلیغاتی حاوی جمله " انگلیسی یاد بگیر کلاس داره" یا همچین چیزی می ذاره روی سایتش . اما متاسفانه امروز یه ایمیلی از طرف گروه مبین تو میل باکسم دیدم که نتونستم این ایمیلو نزنم برای روزانه ! وقتی سابجکت ایمیل رو دیدم باور نمی کردم که این ایمیل از طرف گروه بزرگی مثل مبین بیاد ولی دیگه چشمام بهم دروغ نمی گفتن ! "موبایل دوستان خود را هک کنید. واوووو!" این همون جمله ای بود که باعث شد من پشت مونیتور خشکم بزنه . در واقع باورم نمی شد گروهی که مدیرش روی ریزترین مسائل تبلیغاتی سایت های دیگه بزرگنمایی می کنه خودش اجازه بده تا همچین ایمیلی از گروهش ارسال بشه...من فکر می کنم بهتره کمی روی ایمیل های تبلیغاتی گروه (که به تازگی هم ارسال می شه) کنترل بیشتری بشه تا از این به بعد شاهد فرستاده شدن ایمیلهایی با این مضامین غیر انسانی نباشیم! البته هیچ شکی نیست که تبلیغات در گروه حق طبیعی مدیر گروهه و اصولا شاید وقت اونم رسیده تا مبین جان از این راه هم در آمد بیشتری به دست بیاره . این حق مبینه ولی به نظر من بهتره حداقل ایمیلهایی که برای اعضا فرستاده می شه یکبار چک بشه! هر چند ممکنه این ایمیل من باعث بشه تا مبین جان آهنگ جدید منو توی گروه قرار نده (لول) ولی من وظیفه ی خودم دونستم تا این نکته رو متذکر بشم (شوخی کردم مبین جان!) به هر حال این رو هم باید در نظر بگیریم که مبین برای تهیه ی این مجله ی زیبا واقعا داره زحمت می کشه و کسی هم منکر زحماتش نیست .اگر هم انتقادی می شه دلیلش فقط برای بهتر و پربار تر شدن این گروه بزرگه ...امیدوارم همیشه سالمو برقرار باشید

گير3پيچ

خدا نصيب گرگ بيابون هم نكنه .... چي ؟ آنفولانزا رو مي گم .. خفه شديم تا نجات پيدا كرديم . البته به مدد چند عدد آمپول ناقابل و يه كم رقص هندي و تبديل شدن به جك و جانورهايي مثل پنگوئن .... هر هر هر .. بي تربيت . خدا قسمتت كنه چند عدد ناقابل يك و دويست ...حالشو ببري .
خب . توي اين مدت كه نبوديم بس برايمان اتفاقات زيبا و عجيب و غريب رخ نمود كه به مرور خدمتتان طول مي كنيم ..
رفته بودم دانشگاه .. تو ماه رمضون بود .. دنبال كارام و اين جور سوسول بازي ها ..
خلاصه نزديكاي ظهر شد و اذان و اينا .. ما هم كه بچه مثبت رفتيم مسجد واسه نماز ...
با يكي از دوستام بودم .. كفشا رو گذاشتيم تو جاكفشي و رفتيم نماز رو تو رگ زديم و اومديم بيرون .. داشتم با دوستم حرف مي زدم و رفتم كفشم رو اونجايي كه گذاشته بودم بردارم ديدم ا ..... نيستش . يه چند باري تو هوا رو هم چنگ چنگي كردم شايد چشام اشتباه مي ديد .. ديدم خير نيستش .. گفتم خب شايد گذاشتم اين طرف يا اون طرف .. گشتم نبود .. دوستم هم كه با من بود و كار اونم نبود كه بگيم خواسته اذيت كنه ..
هر دم تعداد علامات سوال و تعجب بيشتري بر روي سرم سبز مي شد جوري كه داشتم مي شدم مو سيخي ..
يه مدتي هم وايسادم گفتم شايد طرف اشتباهي پوشيده .. ديگه كم كم دوزاري افتاد كه كفاشي نازنينم رو به سرقت بردن ..
اين قدر عصباني شدم كه حد نداشت .. كفش دانشجوي روزه دار توي ماه رمضان ، تو مسجد رو بدزدي آخه .. چقدر آخه آدم مي تونه رذل باشه .. با خودمون مي گفتيم ناسلامتي اينجا خونه ي خداس ، حرمت داره ، ماه رمضانه ، خلافكارا غلاف مي كنن .. بيشتر دلم سوخت كه اون كفشه نو بود و اون روز اولين روزي بود كه مي پوشيدمش ..
به مسئول مسجد گفتم ، به حراست هم گفتم ولي چه فايده .
به به .... چه مسلمونايي .. چه ديني ... گرچه تقصير اسلام مظلوم نيست .. تقصير ماهاست كه فقط و فقط به فكر ظاهر و مسائل سطحي دين هستيم .. هر جا به نفعمون باشه خوبه ، هر جا هم نباشه واسه خودمون راس و ريسش مي كنيم ..
حالا خوب شد مسجد دمپايي داشت ( رنگش كرمي بود تيپ منم تقربا سورمه اي تيره ... اين دمپايي ها چنان نور بالايي مي زدن كه از ده فرسخي معلوم بود .... با همين وضع يه مسير طولاني رو گز كرديم تا خونه .. )

قروبن خودم تا بعد

فضای بیشتر برای کاربران جی‌میل
 

شما را نمی‌دانم ، ولی من 39 درصد از فضای جی‌میلم را استفاده کرده‌ام ، شاید هم کاربرانی باشند که فضای بیشتری مصرف کرده باشند و به نوعی نگران تمام شدن فضای جی‌میل باشند!
وبلاگ رسمی جی‌میل خبر داده است که فضای بیشتری به کاربران این سرویس میل داده خواهد شد.
اگر به صفحه ورود جی‌میل دقت کرده باشید حتما یک شمارشگر را دیده‌اید که نشان می‌دهد فضای جی‌میل شما هر لحظه در حال افزایش است ، البته روند این افزایش فضا بسیار کند است.
از دیروز شتاب افزایش فضای جی‌میل افزایش یافته است و بر اساس محاسبات این وبلاگ می‌توان انتظار داشت:
- تا 10 روز دیگر جی‌میل 4.2 گیگابایت فضا داشته باشد.
- فضای جی‌میل تا 4 ژانویه سال بعد میلادی به 6 گیگابایت برسد.
و در سال 2038 به 42 گیگابایت برسد.
بنابراین اصلا جای نگرانی نیست!
فعلا فضای جی‌میل من 3033 مگابایت است.

سفر خدا به زمين

روزی خداوند تصمیم می گیرد که بیاید روی زمین تا ببیند بندگانش چه می گویند و چه می کنند. سوار بر سفینه خود شد و آمد بر زمین تا رسید به بیابانی که اسب سواری گله گاو بزرگی را به چرا برده بود و سخت در تلاش بود که مواظب تمام گاوهایش باشد. خداوند از آن سوارپرسید بنده من تو کیستی و اینجا کجاست؟ سوار گفت اینجا امریکاست و من یک گله دارهستم که برای تامین زندگی ام این همه گاو را به تنهائی به چرا آورده ام. خداوند گفت بنده من؛ من خدای تو ام اگر آرزویی داری بگو تا برایت برآورده کنم تنها همین یک بار است که چنین فرصتی را به تو می دهم. گله دار گفت ای خدای من آرزو دارم که پول دار شوم، یک رنچ و مزرعه بزرگ داشته باشم با ده هزار راس گاو و گوسفند وهزاران اسب؛ دلم می خواهد چند اتوموبیل لیموزین بزرگ داشته باشم، بتوانم کار کنم و هرروز زندگی ام را بزرگتر کنم و با خانواده ام خوشبخت زندگی کنم. خداوند گفت می بینم که مرد زحمت کش و با انگیزه ای هستی بنابراین آرزویت را بر آورده می کنم. خدواند آنچه را که گله دار در آرزویش بود به او داد و سوار بر سفینه اش شد و به سفر خود ادامه داد.

************ *****

رفت و رفت تا رسید به شهری بزرگ. در میخانه ای مردی مست با جامی شراب و غرق در خیال خود نشسته بود. خداوند به او گفت بنده من اینجا کجاست؟ تو چرا انقدر مغموم نشسته ای ، تو را چه می شود؟ او لبخندی زد و گفت خدای من اینجا عروس شهرهای جهان، پاریس است و من هم عاشقی هستم که مست و خراب عشق و شرابم و به تنهائی خود می گریم. خداوند گفت ای عاشق دلخسته بگو چه آرزویی داری بلکه بر آورده اش کنم . عاشق پاریسی گفت ای خداواندا مرا به وصال عشقم برسان اما در عین حال به من لذت زندگی اعطا کن. دلم می خواهد زندگی خوبی داشته باشم، خوش باشم و بهترین شراب را بنوشم و موسیقی را گوش دهم و بهترین غذاها را بخورم و خلاصه در کنار معشوقم از زندگی ام نهایت لذت را ببرم. خداوند به بنده عاشق پیشه اش وصال عشق و زندگی خوشی را عطا کرد و رفت .

************ *****

مدتها رفت و رفت... تا رسید به بیابان برهوتی که تنها گاه به گاه کپری در آن به چشم می خورد که در آن ژنده پوشی نشسته و یا خوابیده بود. خداوند فرود آمد و از یکی از کپر نشینان پرسید بنده من اینجا کجاست تو چرا انقدر بدبختی؟ کپر نشین نگاهی کرد و گفت اینجا ایرانه. در ضمن من اصلا هم بدبخت نیستم خیلی هم خوبم و هیچ ناراحتی هم ندارم. خداوند گفت بنده من چه نشسته ای که نمی دانی که چقدر وضعت خراب است. دلم برایت سوخت بگو چه آرزویی داری تا آنرا برآورده کنم. کپر نشین فکری کرد و با غرور گفت نه! من هیچ آرزویی ندارم. همین که هستم خوبم. خداوند دوباره گفت این آخرین فرصت توست اگر خواسته ای داری بگو شاید کمکت کنم. کپرنشین دوباره فکری کرد و ناگهان برقی در چشمانش درخشید و گفت می دانی در واقع برای خودم هیچ آرزویی ندارم. اما یک خواسته دارم که اگرآنرا برآورده اش کنی خیلی خوشحال می شوم. ببین آن طرف؛ چند فرسخی اینجا یک کپرنشین دیگری هست که در چادرش یک بز نگاه می دارد و با آن بزش خیلی خوش است اگر می خواهی برای من کاری کنی لطفا بز او را بکش!

نکته ای کوتاه در مورد نوشته یکی از دوستان

poorchesta@gmail.com نوشته های شیوا و کامل شماو دوست گرامی احسان رو در پاسخ به یک دوست منتقدودر مورد مشکلات ایران و ایرانی؛ مانند بسیاری دیگر از دوستان این روزانه خوندم ولی اگه راستش رو بخواهید نتونستم چیزی ننویسم
دوست گرامی که در مورد جوک های خنده دار و لهجه های گوناگونی که برای شاید لبخندی هرچند کوتاه در بین مردم گفته میشه نگران و سرخورده شدین، باید یک نکته کوچیک رو در نظر بگیرین و اون اینکه اگه کمی به پیشینه کشورمون نگاه کنید میبینید که هر نکته طنزی به گونه ای اعتراضی به نا خواسته ها و نابجا های جامعه همون زمونه میکنه اما با لطافت و نرمی یک جوک...منظور من پذیرش اهانت به اقوام گوناگون ایرانی نیست...چه بسا مردمی که از درون همین اقوام هستند پایه های این گونه گفتار های تاریخی هستند... مردمی که در طی دوران و قرنها زیر فشار زور وخفقان حکومتهای وقت حتی قادر نیستند خواسته های نخستین خودشون رو هم بخوان...بمرور و بصورت زمزمه این خواسته ها و ناخواسته ها ویا گفته ها و ناگفته های جامعه یا تابو های درون اون رو بشکل جوک و یا همون طنز؛ لب به لب می چرخونن و گاه همین ها در تاریخ کشورمون ماندگار شدن.و این بنظر من زیاد ارتباطی با فرهنگ ایران نداره( جدای از یک سری از جوک های ...)
دوست گرامی در هر جایی از این دنیا که هستین ازتون بابت دلسوزی برای کشورتون از ته دل سپاسگزارم و میدونم که الگوهایی همچون شما دربیرون ایران بسیار بسیار بسیار بسیار کم هستند.. اما اگر میبینید که مردم از داشته هاشون میگن... اینگونه واکنش نشون ندید خواهش میکنم.
چند وقت پیش در یکی از نرم افزارهای شرکت مایکروسافت سرگرم بررسی بودم ؛ این برنامه نقشه کامل دنیاست و راهنمای راهیاب یا همون جی پی اس برای ویندوز... ناگهان بخودم گفتم باید نگاهی بکنم ببینم آیا خلیج فارس رو در این نرم افزار نشون دادند یا نه...
چیزی رو که فکر میکردم درست بود... در جایی که باید نام خلیج فارس باشه هیچی نبود....
گفتم شاید درکل نام آبها رو ننوشتند... اما دیدم که نام کوچکترین دریاچه و فرورفتگی های منطقه ای از یک کشور هم با نام محلی آورده شده...اما خلیج ما نام نداشت...همون آن اشکال این نقشه رو به شرکت مسؤل گزارش کردم ولی فکر میکنید این صداهای کوچیک جلوی پروژه های دهشتناک تازی های منطقه به جایی میرسه؟؟
نرم افزار مشهور گوگل هم که حتما همه دیگه شنیدید و دیدید...
در سفری که به شمال هلند داشتم درروی دیوار یک دفتر کار چشمم به نقشه جهان افتاد و ناخودآگاه چشمم بدنبال ایران.... نام خلیج تازی منو سرجام خشک کرد...
از این گونه موارد زیاد دیدید و شنیدید و گفتید اما اینکه داستان خلیج تازی از کجا اومده و چگونه تا اینجا پیش رفته بماند... همیشه چیزی که من رو نگران میکنه بیخیالی مردم ایرانه و شاید بشه بهش گفت نداشتن سواد سیاسی و نداشتن آگاهی زیبنده یک ایرانی چه در ایران و چه در همه جای دنیاست.. و از اون بد تر اینکه .. کسانیکه دانش سیاسی در این زمینه دارند... زبانی جز فارسی نمیدونند....
با بسیاری از دوستان و هموطنان(یا بهتر بگم هم زبانان) سر سخن رو باز کردم اما یا آگاهی نداشتند یا حال!!!
اما سخن از بهره مالی در فلان کار که پیش میاد... تشنه شنیدن و دونستن هستند...
حتی در جایی حرف از خرید و فروش نفت ایران بصورت قاچاق با یک واسطه روس هم بگوشم رسید که خوشبختانه مبلغ بالا بود و آقایون نپذیرفتند زیر این ننگ بزرگ برند و ان پول زیاد رو برای قاچاق نفت با طرف روسی بدند!!!
در کشورهای بسیاری با ایرانیان بسیاری برخورد داشتم اما جز نفراتی بسیار بسیار بسیار کمیاب کسی رو در اندازه یک ایرانی آگاه ندیدم و پیدا نکردم( خودم را هم دراون اندازه نمیبینم)....در هر رده ای از سواد که شما فکرش رو بکنید...
اینجا در کتابهای آموزشی که برای کودکان به چاپ میرسه ( نه درسی ) نام خلیج تازی رو روی خلیج فارس گذاشتند...و گاهی از سر دلسوزی نوشته شده خلیج عرب-فارس
داستان هزار افسانه ایرانی رو مترجم مصری(اگر درست یادم باشه ملیتش رو)بنام هزارو یک شب بخورد مردم دنیا داد.. و چون دست بقلم خوبی هم داشت... این اثر نام آور شد ؛ جوری که نامش رو به شبهای تازی(عربی) تغییر دادند و حتی از او پس فیلم و بازیهای ویدویی بنام شبهای تازی (عربی) به بازار آمد و اکنون کسی رو پیدا نمیکنید که شک کنه که هزارویک شب و یا همون شبهای عربی... ممکنه عربی نباشه.
پژوهشگران و اسلام شناسان مراکشی تونسی والجزایری در کانال های اصلی فرانسه و در کتاب هاشون از افتخارات اسلام تازیان ؛ داشتن دانشمندانی چون ابن سینای عرب، الفارابی عرب، الرازی عرب، و ابوریحان عرب نام میبرند...
کتاب هایی رو در بازار میتونید پیدا کنید که افتخارات اسلام تازی رو مشروح نوشتند... اما خیلی جا نخورید اگر در اون ، همه فرهنگ ایران و ایرانی رو برای عرب و عربی ببینید
مناسبتهای جهانی برای مولانا در ترکیه برگزار میشه ....فیلم زندگینامه مولانای ترکیه ای داره تولید میشه...
صدای اعتراض شنیده میشه از سمت افغانستان که پورسینا افغان بوده... چرا همه دنیا بهش میگن عرب؟؟!!

چند تا ایرانی وجود نداره که بیاد ایران و دانشمندان دزدیده شده اش رو به دنیا بشناسونه؟؟؟ نه نیست.. بخدا نیست....نیست کسی که بتونه به زبان دیگه ای بجز فارسی سخن بگه ...
میدونم شاید بسیاری از شما دارید دنبال نام میگردید... اما اگر هم پیدا کردید... بدونید که یا اونقدر کم هستند یا پرمشغله که در آخر میفهمید که نیست کسی...
اساتید سخنوربرای کلاهبردای میخواهید؟؟ پس از ایتالیایی ها ایرانی ها هستند...
کاش از کشور ما مغز بود که فرار میکرد... بی مغز ها ،خلاف کارها، کلاهبردارها، قاچاقچیان مواد مخدر، دزدان بوتیک، مست های کتک خورده کناردیسکوهای ایرانی هستند که اکنون گوی سبقت رو میدونم به خیلی..میدونم به خیلی ها بر میخوره این حرفها اما همینقدر بگم که اگه وجدان خودتون رو قاضی کنید جز این نمیبینید...
آدم با فرهنگ و فرهیخته هم کم نیست... اما سواد سیاسی رو روش خط بکشید...
اما در هر گردهمآیی و هر جایی که نفرات ایرانی به 2 یا 3 میرسه سوژه ؛ سوژه سیاسیه...
همه خودشون رو خدای سیاست میدونند و نمیدونند که سیاست زده شدند نه سیاسی
هیچ همسویی نظری در جمع ایرانی ها نیست... هر کسی گوشه دنج خودش رو داره...پزهم تا دلتون بخواد...
حرف گردهمآیی هم که بمیون میاد این میگه من نمیام فلانی هست وفلان دینو داره ... اون یکی میگه خانمم با خانم فلانی حرفش شده من شرمندم نمیتونم بیام اگه اون باشه...یکی دیگه میگه... قراره بریم والیبال بازی کنیم،انتظار نداری که این یک روزم رو هم بذارم برای یکسری چرت و پرت این واون؟!
اون یکی میگه ... باورکن داغونم..نمیتونم، منتظرم فلانی از فلان جا بیاد؛ قراره برام.... بیاره شرمنده!!
چهارنفرهم که جمع میکنی باید چیزی برای خوردن باشه وگرنه این گروه هم ازهم پاشیدس... چون فلانی رژیمش رو نمیتونه جابجا کنه.... اون یکی هم البته تلفنش از زنگ زدن نمی ایسته و خودش هم از پاسخ دادن...نفر آخر هم که قلیان داره چاق میکنه پس از اون هم سراغ ذغال کباب رو خواهد گرفت....اگر هم بحثی بشه بحث کسانی در میونه که در جمع نیستند!!!!
اما همین ها هم باز جای سپاس دارن
من خوشحالم که نسل تازه ما بیشتر به گذشته ایران توجه نشون میدند... اگر تاریخ ایران رو هم به نود میلیون سال به حساب بیارند باز باید خوشنود باشیم.... دوست خوبم این نشون میده که این نسل؛ این گذشته رو میخواد...داره اونو جستجو میکنه... حتی در اون چهارگوش بسته ای بنام ایران داره اون تو ذهنش پرورش میده.
نگاهمون به آینده ایران خوشبینانه تر از این باید باشه که شما دارید برداشت میکنید دوست خوبم... بیایم بجای اینگونه گفتار هایی که بازده ایی جز پس زدن همدیگر نداره زمینه ای رو آماده کنیم برای نسل های آینده ایران ... که نسل گذشته برای ما نکرد....
یه پاره ای از نوشتار روزانه در این مورد بود که: توی کیف پوتین چیه؟
من یک چیز رو آرزو میکنم.. و اون اینه که قراردادهایی به ننگینی قرارداد ترکمنچای و گلستان توی اون نباشه زمان برگشت... جز اینها هر چی میخواد باشه جز مال مردم ایران..مهم نیست
این ماییم که آینده ایرانمون رو باید بسازم... این ماییم که باید بستر خوبی برای آگاهی نسل های پی خودمون آماده کنیم
بدونیم اگه ما نکنیم هیچ کس نمیکنه برامون.
پوتین و کسانی همانند اون هم اگه لقمه چرب نمیدیدند پیشنهاد همتاهای خودشون رو رد نمیکرد که بیان ایران با وجود اون همه شایعات ساختگی

عجايب علم
قسمت اول

*هر تكه كاغذ را نميتوان بيش از 9 بار تا كرد.
*در هرم خئوپوس در مصركه 2600 سال قبل از ميلاد ساخته شده است به اندازه اي سنگ بكار رفته كه ميتوان با ان ديواري اجري به ارتفاع 50 cmدر دور دنيا ساخت.
*هر سال از 600/557/31ثانيه تشكيل شده است.
*بزرگترين گل جهان فلوزيا نام دارد .
*بيشترين ضربان قلب راقناريها با1000بار در دقيقه وكمترين را فيل با27 بار در دقيقه دارد.
*اگر تمام رگهاي خوني را در يك خط بگذاريم تقريبا 97000 كيلو متر ميشود.
*سرعت صوت در فولاد 14 بار سريعتر از سرعت ان در هواست.
*وقتي مگس بر روي يك ميله فولادي مينشيند ميله فولادي به اندازه دو ميليونيم ميليمتر خم ميشود.
*نور خورشيد فقط تا عمق 400متري اب دريا نفوذ ميكند.
*امريكا تا 50 ميليون سال ديگر دو نيم خواهد شد.
*عدد 2520 را ميتوان بر اعداد 1 تا10 تقسيم نود بدون انكه خارج قسمت كسري داشته باشد.
*فشار در مركز خورشيد تقريبا700ميليون تن بر452/6سانتي متر مربع است.
*طول عمر مردم سويد و ژاپن از ديگر ملل جهان بيشتر است.
*شيشه در ظاهر جامد به نظر ميرسدولي در واقع مايعي است كه بسيار كند حركت ميكند.
*داغ ترين نقطه كره زمين در دالول اتيوپي است . در اين منطقه در يك روز عادي دماي هوا در سايه به 94 درجه فارنهايت ميرسد.
*ابشار آنجل در ونزوئل20 بار بلندتر ازابشار نياگارا است.
*يك ليتر سركه درزمستان سنگينتراز تابستان است.
*30برابر مردمي كه امروزه بر سطح زمين زندگي ميكنند در زير خاك مدفون شده اند.
*نزديكترين ستاره به زمين بعد از خورشيدالفامنچوري است كه فاصله ان تا زمين 3/4سال نوري است.
*تنها حيواني كه نمي تواند شنا كند شتر است.
*فلز اوسميم سنگينترين ماده روي زمين است .
*ايا ميدانيد ۶۰٪ از ماهواره های جهان نظامی و ۴۰٪ بقيه غير نظامی است.
*در هر ثانيه بيش از ۵۰۰۰ بيليون بيليون الکترون به صفحه تلويزيون بر خورد ميکند و تصويری را که شما تماشا ميکنيد بوجود می اورد.
*ايا ميدانيد شانس شبيه بودن دو اثر انگشت يک به ‫64 ميليارد است‌.‏
*اگر امواج ماوراي صوت را به قسمت محدودي از فضا كه در ان گرد و غبار و يا ذرات دود سيگار موجود باشد بتابانيم اين ذرات با سرعت رسوب ميكنند.
*ايا ميدانستيد درجه حرارت بالاترين قسمت يك شعله به 1540 درجه ميرسد در حاليكه پايين ترين قسمت ان فقط 300درجه حرارت دارد.
*ايا ميدانستيد که معنی لغت کانادا به زبان سرخ پوستی يعنی روستای بزرگ.
*ايا ميدانستيد که قد انسان تا ۲۰, ۲۵ و گاها تا ۴۰ سالگی بلند ميشود و از چهل سالگی به بعد قد
انسان هر دو سال حدود شش ميلی متر کوتاه ميشود.
*آيا ميدانستيد که ناخنهای دست چهار برابر ، سريعتر از ناخن های پا رشد ميکنند.
*آيا ميدانستيد که فقط با از دست دادن يک در صد از آب بدن ، احساس تشنگي ميکنيم.
*آيا ميدانستيد که در حدود يک سوم سرطانهايي که در نهايت منجر به مرگ ميشوند با آنچه که ميخوريم در ارتباط هستند.
*آيا ميدانستيد که دهان انسان روزانه يک ليتر بزاق توليد ميکند.
*آيا ميدانستيد که تنها موادی که دارای يکی از عنصرهای آهن, کوبالت يا نيکل باشند جذب اهن ربا ميشود.
*ايا ميدانستيد که مغز شما وقتی خواب هستيد فعاليتش بيشتر است از وقتی که در حال تماشای تلويزيون هستيد.
*آيا ميدانستيد که مغولستان بزرگترين کشور جهان است که به دريا و اقيانوس راه ندارد.
*آيا ميدانستيد که انگشت سبابه «نشان» از ساير انگشتان دست حساستر است.
*آيا ميدانستيد که ملکه موريانه پنجاه بار بزرگتر از جفت مذکر خود مي باشد.
*ايا ميدانستيد چيتا يا يوزپلنگ سريعترين حيوان خشکي است . او در عرض فقط 3 ثانيه تا 100 کيلومتر در ساعت سرعت مي گيرد. رکوردي که حتي سريعترين خودروهاي فراري هم نتوانسته اند بشکنند.
*طبق آمار صندوق بين المللی پول، ايران از نظر فرار مغزها در بين 91 كشور در حال توسعه و توسعه نيافته جهان در مقام اول قرار دارد.
*ايا ميدانستيد كه برج آزادي كه در بندر نيويورك(ايالات متحده امريكا) قرار دارد92 متر ارتفاع و هديه اي از طرف فرانسه است.قطعات اين مجسمه كم كم باكشتي از فرانسه به امريكا اورده شد و در انجا سر هم شد.
*ايا ميدانستيد تشكيل و تولد سياره اي مشابه زمين حداقل به سه ميليون سال
نياز دارد.
*آيا ميدانستي که در هر شبانه روز تقريبا هيجده هزار ليتر خون در بدن به جريان انداخته ميشود و اين کار عظيم را قلب به تنهايي عهده دار است.
*ايا ميدانستيد که شمار تلفات جاني در جنگ جهاني دوم که بين سالهای 1939 تا 1945 بود، بيش از بيست و شش ميليون نفر بود.
*آيا ميدانستيد که تقريبا 300 متر مكعب گاز هليم ميتواند يك انسان را از روي زمين بلند كند.
*آيا ميدانستيد که كرمهاي ابريشم در پنجاه وشش روز هشتاد و شش هزار برابر خود غذا ميخورند.
*آيا ميدانستيد که تيز پروازترين حيوانات جهان پرندگانياند كه «پرستوك» ناميده ميشوند پرستوك دم خاردار كه در آسيا زندگي ميكند ، قادر است با سرعتي بيش از صد و شصت كيلومتر در ساعت پرواز كند و با بالاترين ميزان سرعت يك قطار سريعالسير رقابت كند.
*آيا ميدانستيد که كره مريخ با سرعت 240 كيلومتر درساعت به دور خورشيد ميچرخد.
*آيا ميدانستيد که هرچه از مركز زمين فاصله بگيريم نيروي جاذبه كمتر مي شود، در نتيجه وزن كاهش مي يابد ، وزن فردي که در خط استوا ايستاده از وزن همين شخص در قطب شمال و جنوب كمتر است زيرا در خط استوا زمين بر آمده تر و در قطب هموارتر است اين تفاوت وزن حدود پنج درصد است.
*آيا ميدانستيد که ظروف پلاستيكي تقريبا پنجاه هزار سال در برابر تجزيه و فساد مقاومند.
*آيا ميدانستيد که رشد كودك در بهار بيشتر است.
*آيا ميدانستيد که يك چهارم خاك روسيه در سال پوشيده از برف است.
*آيا ميدانستيد حس بوياييه مورچه با حس بوياييه سگ برابري ميكند.
جهان حدود 7/13 ميليارد سال پيش متولد شده است. فقط حدود 4درصد عالم از ماده ، به شکلي که ما مي شناسيم تشکيل شده است ، يعني ماده معمولي که ما مي شناسيم و در آزمايشگاه وجود دارد، فقط 4درصد کل عالم را مي سازد. 23درصد عالم را ماده تاريک سرد تشکيل داده که دانشمندان اطلاعات خيلي کمي درباره اش دارند و 73درصد باقي مانده را انرژي تاريک عجيب تشکيل مي دهد که تقريبا تنها چيزي که در موردش مي دانيم ، اين است که وجود دارد! هندسه کيهان تخت است و مشاهدات WMAP مدل تورمي را تاييد مي کند که مي گويد: جهان با مهبانگ شروع شد و در زمان کوتاهي خيلي سريع منبسط شد و سپس آهنگ انبساطش کند شد تا به مقدار کنونيش رسيد. اين انبساط ادامه خواهد داشت و جهان تا ابد منبسط خواهد شد. نتايج اخير امکان توقف انبساط يا باز رميدن جهان در خودش را رد مي کند. طبق محاسبات نخستين ستاره ها 200 ميليون سال پس از توليد کيهان متولد شدند. به خاطر زماني که طول کشيده تا اين تابش به ما برسد اين داده هاي جديد جهان را درست آن طور که بلافاصله پس از مهبانگ بوده ، نشان مي دهد. اين تابش دورترين چيزي است که دانشمندان تاکنون موفق به مشاهده آن شده اند.

ادامه دارد ...

در مورد مقاله مصدق

قسمت دوم

تحصيل در فرانسه
نويسنده مي‌گويد مصدق قبل از ترك ايران در هيچ مدرسه رسمي اعم از دبستان‌ و دبيرستان‌ تحصيل‌ نكرده‌ و نيز از شغل‌ مستوفي‌گري‌ استعفا داده بوده است؛ اما بعد مي‌نويسد كه مصدق به فرانسه مي‌رود و به آن‌ها به دروغ مي‌گويد كه هنوز مشغول مستوفي‌گري‌ است و براي ادامه تحصيل از طرف دولت آمده است. اولا مطابق با گذشته هيچ ماخذي ارايه نشده است و ظاهرا نويسنده براي خوانندگان حداقل دركي را قايل نشده كه آن‌ها ممكن است از خود بپرسند كه اين آقا اين مسايل را از كجا آورده است؟ به علاوه چطور مصدق تحصيلات مدرسه‌اي در كشور ما نداشته و بي‌سواد يا كم‌سواد بوده، اما در كشور فرانسه براي ادامه تحصيل پذيرفته شده است. يعني اين‌قدر فرانسوي‌ها ديوانه بوده‌اند؟! از اين گذشته ادامه كدام تحصيل؟! مصدق كه فرموديد تحصيلاتي نداشته است كه حال بخواهد آن را ادامه دهد!! در رابطه با شغل وي نيز چگونه ممكن است كه فرانسوي‌ها هر كه را از راه برسد و بگويد فلان منصب را در كشور ايران دارد، بپذيرند و او به همين راحتي مطابق با ادعاي نويسنده به آن‌ها وعده بدهد كه بعدا تاييديه اشتغال به مستوفي‌گري را مي‌آورد و آن‌ها نيز قبول كنند؟! يعني اين‌قدر كشور غيراسلامي ايران در ‌آن زمان صاحب عظمت بوده كه كشور مطرحي چون فرانسه به همه مردم آن اعتماد داشته است؟!
در قسمتي كه ذكر كرده‌اند «خود مصدق نحوه‌ي‌ به‌ دست‌ آوردن‌ آن‌ مدرك‌ را چنين‌ شرح‌ داده‌است‌ ...» اولا اشاره نكرده‌اند كه خود مصدق كجا شرح داده است. ضمن اين كه در قسمتي كه گفته‌اند «اين‌ نويسنده‌ حتي‌ براي‌ يك‌ لحظه‌ نيز نمي‌تواند قبول‌ نمايد كه‌ ...» مشخص نشده است يا حداقل بنده جاهل متوجه نشدم منظورشان كدام نويسنده است. بهتان استبدادطلبي ايشان به مرحوم مصدق مجددا مشمول حديث اول ذكر شده از امام صادقان (ع) در ابتداي سخن مي‌شود و در بخش خدمات آن مرحوم نقض مي‌شود.
در ادامه ايشان صحبت از ترحم به مصدق در دانشگاه و دادن نمره قبولي علكي به او مي‌كند كه نمي‌دانم آيا اين سخنان ماخذي به جز تراوشات ذهني ايشان دارد يا خير؟
تحصيل در سوييس‌
اين نويسنده ادامه مي‌دهد كه «مصدق با كلك به سوييس مي‌رود و خود او نيز اعتراف!! مي‌كند». صحبت‌هاي مصدق كه در ادامه توسط نويسنده آورده مي‌شود گوياي رفتن او به سوييس پس از تحصيل در فرانسه براي ادامه تحصيل و به صورت كاملا قانوني است. ايشان صحبت‌هاي مرحوم مصدق را مبني بر ادامه تحصيل در فرانسه و بعد در سوييس مي‌آورد، اما گريزهاي جالبي از خود مي‌زند و بعد به مصدق نسبت مي‌دهد. در صورتي كه چنان‌چه اشاره شد صحبت‌هاي مصدق تنها گوياي عزيمت ايشان به كشورهاي مختلف است و نه دروغ و كلك و اين چيزهايي كه نويسنده گفته است. مثلا نويسنده مي‌گويد: «مصدق با کلک به فرانسه مي‌رود.» بعد مي‌گويد خود مصدق هم اين را گفته است, ببينيد: «مصدق: من به فرانسه رفتم.» و بعد مي‌نويسد «ديديد خودش هم گفت.» اين نوع نوشتن براي كتاب‌هاي تاريخ دانش‌آموزان نيز ديگر به كار نمي‌رود، زيرا براي آن‌ها نيز توجيه‌پذير نمي‌باشد. چه رسد به خوانندگان روزنامه‌هاي الكترونيكي که به هر حال در بين آن‌ها انسان‌هاي تيزبين زياد وجود دارد.
ايشان به مستمع آزاد بودن مصدق در دانشگاه سوييس نيز علاوه بر فرانسه اشاره مي‌كند. آيا اگر انسان كمي فقط كمي بينديشد، واقعا اين امكان وجود دارد كه كسي با بي‌سوادي و دروغ و كلك در دانشگاه‌هاي معتبر دنيا و در پيشرفته‌ترين كشورها درس بخواند و علكي به آن‌ها بگويد من مستمع آزاد هستم. آن‌ها نيز بي‌دليل قبول كنند و به او نمره بدهند و تازه وقتي درس او تمام شد به او مدرك معتبر بين‌المللي هم تقديم نمايند؟! اين دانشگاه‌ها كجايند تا ما نيز از آن‌ها فيض ببريم؟!
در قسمت بعدي ايشان اشاره كرده كه تز مصدق «وصيت‌ در حقوق اسلامي‌» بوده و خيلي راحت بوده و فقط رونويسي بوده است!! ممكن است ايشان بفرمايند كه چه رشته‌اي و در كدام دانشگاه خوانده‌اند كه از محتواي تز دكتر مصدق و سادگي آن با اين جزييات باخبرند؟! خلاصه كه ظاهرا مطابق با ادعاي نويسنده مصدق به يك نفر مي‌گويد تز او را بنويسد، به يك نفر هم مي‌گويد آن را ترجمه كند، يكي هم صحافي كند، ديگري به دانشگاه ببرد و از آن دفاع كند و آخري هم مدرك مصدق را به در خانه او بياورد!! به همين سادگي آن هم از يكي از معتبرترين دانشگاه‌هاي دنيا!! الحق كه سر و پاي مصدق را با اين همه زرنگي بايد طلا گرفت كه اين‌گونه يك‌تنه پيشرفته‌ترين كشورهاي دنيا را سر كار گذاشته است!!
نوشته‌هاي ايشان علاوه بر دوري از عقل و منطق ضد و نقيض هم دارد. ايشان در ابتدا اشاره كرده كه تز مصدق توسط‌ يكي‌ از دانشجويان‌ ايراني‌ دانشگاه‌ به‌ زبان فرانسه‌ ترجمه‌ شده و بعد در نقل قول از مصدق مي‌نويسد: «... عصرها هم‌ با يكي‌ از دانشجويان‌ هم‌دوره‌ي‌ خودبه‌ ترجمه‌ي‌ تز اشتغال‌ داشتم‌». بالاخره مصدق در ترجمه تز از دوست خود كمك گرفته (صحبت مرحوم مصدق) يا ترجمه را دوست او به تنهايي انجام داده است (نوشته نويسنده)؟!
در ادامه شاهكار ديگر مصدق پس از اخذ دكترا با كلك و بي‌سوادي، مطابق نوشته خود نويسنده در نقل قول از مصدق اين است كه دكتر مصدق در دارالوكاله‌اي در سوييس كار مي‌كند و در عالي‌ترين‌ دادگاه‌ نوشاتل‌ در محاكمه‌اي‌ شركت‌ نموده و تصديق‌نامه‌ي‌ وكالت‌ خود را نيز از آن دادگاه مي‌گيرد. يعني مصدق نه تنها بر سر وزارت آموزش عالي كشور سوييس كلاه مي‌گذارد، بلكه قوه قضائيه اين كشور را نيز فريب مي‌دهد!!
تابعيت‌ كشور سوييس‌
تناقض ديگر آن‌جاست كه نويسنده در ابتدا مي‌گويد «فقط‌ آن‌ عده‌ از ليسانسيه‌هاي‌ حقوق كه‌ اهل‌ و يا تبعه‌ آن‌ كشور (سوييس) بوده‌اند، حق‌ داشته‌اند كه‌ پس‌ ازدريافت‌ ليسانس‌ براي‌ دريافت‌ پروانه‌ي وكالت‌ در يك‌ وكالت‌خانه به‌ كارآموزي‌ بپردازند» و نيز ادامه مي‌دهد «مصدق قبل‌ از اخذ مدرك‌ دكترا، به‌عنوان‌ كارآموز وكالت‌، خدمت مي‌كرده‌ و اين‌ امر مي‌رساند كه‌ وي‌قبل‌ از اخذ مدرك‌ دكترا، تابعيت‌ كشور سوييس‌ را كسب‌ كرده‌ بوده‌ است‌.»؛ اما بعد از زبان مصدق مي‌گويد «من‌ در تمام‌ مدت‌ اقامتم‌، همه‌ روزه‌ تا ظهر به‌ كارآموزي مشغول‌ بودم‌ و در عالي‌ترين‌ دادگاه‌ نوشاتل‌ در محاكمه‌اي‌ شركت‌ نمودم و تصديق‌نامه‌ي‌ وكالت‌ خود را به‌ شرط‌ تابعيت‌ سوييس‌ از آن‌دادگاه‌ گرفتم‌.» جمله مصدق گوياي آن است كه وي ابتدا كارآموزي كرده و بعد تابعيت را دريافت داشته و در زمان کارآموزي تابعيت نداشته است، در حالي كه ايشان قبل از جمله مصدق اعلام كرده كه در سوييس بايد اول تبعيت گرفت و بعد به كارآموزي پرداخت و اين تناقض ديگري است كه نويسنده به علت قضاوت‌هاي شخصي، يك‌طرفه و نابجاي خود چشم را حتي بر روي واقعيتي كه خود در نوشته آورده و قبول داشته، بسته است.
از سوي ديگر ايشان خود را نماينده مدعي‌العموم دانسته و مثلا از زبان مردم ايران!! نوشته است: «هرچند تحصيل تابعيت سوييس‌، به‌ موجب‌ قوانين‌ آن‌ كشور مستلزم‌ ترك‌ تابعيت‌ اصلي‌نبوده‌، اما تحصيل‌ تابعيت‌كشوري‌ بيگانه‌، براي‌ ايرانيان‌ خلاف‌ قانون‌ مدني‌ ايران‌ بوده‌ و هست‌.» در پاسخ بايد گفت كه خير، چنين نيست. شرط وكالت در كشور سوييس تبعيت آن كشور با حفظ تبعيت كشور اصلي شخص است و مصدق نه تنها تبعيت و هويت ايراني خود را از دست نداده است، بلكه همين سابقه وكالت در كشور سوييس (كه به ناچار با تبعگي همراه بوده) بود كه توانست انگليس استعمارگر را با چرچيل، سياسمت‌مدار بزرگ قرن، در دادگاه لاهه محكوم كند و در حقيقت همين تبعيت بود كه منجر به ملي شدن صنعت نفتي شد كه هنوز به آن مي‌باليم و تعطيلي رسمي كشور ماست. و صندلي نشستن آن مرحوم در دادگاه لاهه به عنوان نماد ملي‌گرايي در آن دادگاه به يادگار نگه داشته شد! البته احتمالا به نظر نويسنده مصدق پس از فريب فرانسه و سوييس لابد دادگاه لاهه و انگليس را نيز فريب داده و آن‌ها كلك مصدق (ره) را نفهميده‌اند. نكند مصدق نيرنگ‌باز!! ما را نيز فريب داده و هنوز صنعت نفت ملي نشده و ما به اشتباه گمان مي‌كنيم ملي شده!! هيچ بعيد نيست از اين مرد مكار!!
مناصب حكومتي مصدق
در ادامه اين نويسنده مي‌گويد «مصدق با داشتن‌ تابعيت‌ كشور سوييس‌ حق‌نداشته‌ است‌ كه‌ در ايران‌ وكيل‌، وزير يا نخست‌وزير گردد.» اين جمله كه بدون ماخذ ذكر شده به احتمال بسيار زياد غلط است. زيرا اولا همان‌گونه كه نويسنده در ادامه برخي قوانين مربوط را آورده و ناخودآگاه حرف خود را رد نموده است، ظاهرا كسي كه فقط تابعيت كشور بيگانه را داشته نمي‌توانسته مقام كشوري داشته باشد و نه كسي كه تابعيت ايران را علاوه بر تابعيت كشورهاي ديگر داشته است. ثانيا بعيد است اين موضوع تنها به ذهن نويسنده ما رسيده باشد و اين همه سياست‌مدار درباري آن زمان كه مخالف مصدق نيز بودند، از موضوعي كه نويسنده به آن اشاره كرده بي‌اطلاع بوده باشند! آن‌ها منتظر كوچك‌ترين بهانه‌اي بودند تا نخست‌وزيري را از مصدق بازستانند و هنگامي كه ديدند از طريق قانون و مردم نمي‌توانند چنين كنند، به كودتا روي آوردند؛ پس چطور اگر چنين قانوني بوده به وسيله اين قانون و به راحتي نخست‌وزيري را از مصدق نگرفته‌اند؟! ثالثا قوانيني كه نويسنده براي ترك تابعيت آورده اگر نگوييم دروغ است، اشتباه مي‌باشد و من نمي‌دانم كه ايشان اين قوانين را از كجا آورده است. براي اطلاع خوانندگان گرامي اصل قوانين را در زير درج كرده‌ام. اين قوانين در سال 1313 هـ.ق (و نه شمسي بر خلاف آن‌چه نويسنده ذكر نموده است) و در زمان ناصرالدين شاه تصويب شده و در زمان مصدق نيز پابرجا بوده است:
هر يك از اتباع ايران كه جامع شرايط ثلاثة زير است مي‌تواند تبعيت دولت ديگري را تحصيل نمايد:
اولاً – در محاكم ايران متهم به جنايت نباشد،
ثانياً – از خدمت نظامي فرار ننموده باشد،
ثالثاً – مقروض و مقصودش استخلاص از دين نباشد،
از طرفي ظاهرا نويسنده از طرف‌داران پر و پا قرص اعلي‌حضرت!! محمدرضا شاه پهلوي است، چراكه در ادامه به مصدق اعتراض مي‌كند كه چرا با داشتن تابعيت كشور سوييس برخلاف قوانين اعلي‌حضرت ما!! عمل كرده و نماينده مجلس و نخست‌وزير شده است؟! اگر قرار بود به قوانين ضد ملي و ضدديني رژيم سابق كسي عمل كند كه امام خميني (ره) نيز نبايد قيام مي‌كرد و اصلا انقلاب نبايد اتفاق مي‌افتاد، چرا كه بعيد است كشوري تظاهرات و انقلاب بر ضد خود را برخلاف قوانين كشور نداند!! پس مرحوم امام و اين همه مبارزين ديگر كه اكنون افتخار كشور ما هستند، كارشان ممدوح نيست!! زيرا برخلاف قوانين اعلي‌حضرت نويسنده!! عمل كرده‌اند. اگر مصدق ولو غيرقانوني نخست‌وزير نشده بود، بسياري از خدماتي كه او به ملت روا داشت, انجام نشده بود. ذيلا به برخي از اين خدمات با ذكر ماخذ اشاره مي‌شود.

ادامه دارد ...

حدیثی از حضرت محمد از بیماری های ناشی از تماس جنسی پیشگیری می کند
 

احسان اشرفی
کارشناس هوافضا
اصفهان

1 آبان / 23 اکتبر / 10 شوال